پاورپوینت کامل وهب بن عمر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وهب بن عمر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وهب بن عمر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وهب بن عمر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

بهلول بن عمرو صیرفی

بهلول بن عمرو صیرفی

مزار منسوب به بهلول دانا

نسب‌شناسی

نام

بهلول بن عمرو صیرفی

لقب

عقلاء المجانین

کنیه

ابووهیب المجنون

ولادت/وفات

شهر تولد

کوفه

کشور تولد

عراق

تاریخ وفات

سال ۱۹۰ ه.ق

شهر وفات

بغداد

کشور وفات

عراق

مدفن

قبرستان شونیزیه در بغداد

خویشاوندان

خویشاوندان سرشناس

هارون‌ الرشید

اطلاعات مذهبی

دین

اسلام

مذهب

شیعه

فعالیت‌ها

نقش‌های دینی

صحابه امام صادق (علیه‌السلام)

نام کامل بهلول، بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، ابووهیب المجنون است. فرزانه‌ای دیوانه نما در سده دوم است. مشهورترین سخنی که امروزه گفته می‌شود، آن است که دیوانه‌نمایی او به توصیه امام کاظم (علیه‌السلام) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد.

فهرست مندرجات

۱ – معنای لغوی بهلول
۲ – معرفی اجمالی
۳ – بهلول در کتب تاریخی
۴ – شخصیت علمی و معنوی
۵ – داستان‌های بهلول
۶ – اعتبار داستان‌ها
۷ – انگیزه تظاهر به جنون
۸ – بهلول در میان اهل حق
۹ – نقل روایت
۱۰ – بهلول در ادبیات دینی ایران
۱۰.۱ – نزهه‌الجلیس
۱۰.۲ – نماد دیوانه عاقل
۱۱ – اشعار منتسب
۱۲ – مهارت در موسیقی
۱۳ – وفات
۱۴ – مزار
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع

معنای لغوی بهلول

نام او در لغت به معنای مرد خنده رو،

[۱] محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، ذیل مادّه، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.

[۲] محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل مادّه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.

[۳] سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ذیل مادّه، قم ۱۴۰۳.

[۴] تاج الاسامی (تهذیب الاسماء) : فرهنگ عربی به فارسی، چاپ علی اوسط ابراهیمی، ذیل مادّه، تهران ۱۳۶۷ ش.

[۵] عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغه العرب، ذیل «ب ه ل»، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷.

مهتر نیکوروی

[۶] محمودبن عمر سجزی، مهذب الاسماء فی مرتب الحروف و الاشیاء، ج۱، ص۵۱، چاپ محمد حسین مصطفوی، تهران ۱۳۶۴ ش.

و پیشوای قوم

[۷] محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، ذیل مادّه، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.

و جامع همه خیرات،

[۸] خلیل جر، فرهنگ عربی به فارسی، ذیل مادّه، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۶۳ ش.

و در حوزه‌های فرهنگی غیر عرب نظیر تاجیک به معنای گول و لوده و در شمال افریقا به معنای عام ساده دل است و شاید با واژه هُبالی/ بُهالی به همین معنا خلط شده باشد.

معرفی اجمالی

بهلول در کوفه به دنیا آمد.

[۹] نورالله بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۴، تهران ۱۳۵۴ ش.

[۱۰] کتبی ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۲۲۸، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳۱۹۷۴.

از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. به گفته حمدالله مستوفی،

[۱۱] حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۳۷، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.

عموزاده هارون (حک :۱۷۰ـ۱۹۳) بود. اما در واقع، جز همزمانی این دو با یکدیگر، درباره دیگر داستان‌ها و خویشاوندیِ این دو دلیل موجهی وجود ندارد.
نخستین گزارش‌هایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیم اول قرن ۳ق است که وی را در زمان مهدی عباسی (حک‌ ۱۵۸-۱۶۹/۷۷۵-۷۸۵م) قرار می‌دهد.
اشخاص متعددی با اسم بُهْلُول‌، در جهان اسلام بوده‌اند؛

[۱۲] آملی، محمد پرتوی، ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، ص۴۰۱، گیلان، کتاب‌خانه سنایی، ۱۳۷۰ ش.

ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان‌ هارون‌الرشید می‌زیسته

[۱۳] ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‌، المنتظم، ‌ ج‌۹، ص۲۰۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۱۴] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج‌۲، ص۷۷، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.

و از اصحاب امام جعفر صادق (علیه‌السلام) به شمار آمده

[۱۵] آقابزرگ تهرانی‌، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج‌۸، ص۶۲، قم، اسماعیلیان‌، ۱۴۰۸ق.

و به روایتی، عموزاده‌ هارون‌الرشید بوده است.

[۱۶] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۶۳۷، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.

بهلول در کتب تاریخی

نخستین کسی که از بهلول نام برده، جاحظ (متوفی ۲۵۵) در البیان و التبیین

[۱۷] جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، ج۲، ص۱۵۹، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.

است و پس از او ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶) در عیون الاخبار،

[۱۸] دینوری، ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج۲، ص۶۱، بیروت.

ابن عبدربه (متوفی ۳۲۸) در عقدالفرید،

[۱۹] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۷، ص۱۶۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸۱۴۱۱/۱۹۸۸۱۹۹۰.

و سرانجام حسن بن محمد نیشابوری (متوفی ۴۰۶) در عقلاءالمجانین.

[۲۰] ابوالقاسم حسن بن محمد نیسابوری، عقلاء المجانین، ج۱، ص۶۷ ۸۱، دمشق ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

اما ظاهراً توجه قاضی نورالله شوشتری

[۲۱] شوشتری، نورالله بن شریف الدین، مجالس‌المؤمنین، ج۲، ص۱۴ـ ۱۵، تهران ۱۳۵۴ ش.

به او و آوردن نام وی در زمره مریدان امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، موجب اقبال نویسندگان شیعی به او گردید.

[۲۲] خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال‌الحدیث، ج۳، ص۳۷۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم.

[۲۳] قهپائی، عنایه الله، مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۳، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۸۴ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم.

در نقل‌ها، وی گاه دیوان سرگردانی است (ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش می‌پردازند

[۲۴] حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۶۹، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

[۲۵] حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

در ۴ روای، با خلیفه هارون‌الرشید برخورد می‌کند

[۲۶] حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۶۷، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

و در عین دیوانگی (برچوبی سوار است) او را چنان پندهایی می‌دهد که بغض گلوی خلیفه را می‌گیرد.

[۲۷] حسن نیشابوری، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

شخصیت علمی و معنوی

درباره شخصیت علمی و معنوی او چنین گفته‌اند:
صلاح‌الدین صفدی (م ۷۶۴ق): «کان من عقلاء المجانین وسوس لَهُ کَلام ملیح و نوادر و اشعار»؛ «بهلول از عقلای مجنون و مردی شیرین‌زبان بود. او دارای سخنان نادر و اشعار بوده است».

[۲۸] صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۱۹۴، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۲۰ق.

قاضی نورالله شوشتری (م ۱۰۱۹ق): «بهلول، از افاضل عُقلای زمان‌هارون بود که به مصلحتی، خود را به دیوانگی زده است. مَولِد او شهر کوفه و اسم اصلی او، وَهب بن عَمرو است».

[۲۹] شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص۱۴، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش.

مجلسی نیز به صورت صفت، آن را در معنای زیرک و شجاع به کار برده است.

[۳۰] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۰۷، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

[۳۱] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۳۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

[۳۲] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

[۳۳] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۱۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

ابن عربی،

[۳۴] ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه،، ج۱، ص۲۴۹، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵.

با ذکر شکل جمع آن (بَهالیل)، بهلولِ تاریخی را نمونه نوعیِ مجانینی دانسته که بر اثر «وارد»ی، «عقول» خود را از کف می‌دهند و در زمره مجذوبان الهی درمی آیند.

داستان‌های بهلول

آنچه درباره بهلول در منابع قدیم نقل شده، مجموعه‌ای است از داستان‌های جذاب و طنزآمیز که شخصیتی فرزانه اما دیوانه‌نما را تصویر می‌کند و بر خصلت‌هایی چون قناعت، بی اعتنایی به قدرت، ظلم‌ستیزی، لطافت روح، حضور ذهن و نکته‌دانی او دلالت دارد.

[۳۵] دینوری، ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج۴، ص۵۱، بیروت.

[۳۶] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۷، ص۱۶۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸۱۴۱۱/۱۹۸۸۱۹۹۰.

[۳۷] کتبی، ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۲۲۹۲۳۱، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳۱۹۷۴.

[۳۸] نراقی، احمد، خزائن، ج۱، ص۳۹۶ـ۳۹۷، چاپ سنگی.

[۳۹] مستملی، اسماعیل بن محمد، شرح التّعرف لمذهب التصوف، ج۴، ص۱۶۳۹، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.

[۴۰] جزایری، نعمت الله بن عبدالله، زهرالربیع، ج۱، ص۵۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.

[۴۱] ابن جوزی، عبدالرحمن، بن علی، اخبار الاذکیاء، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷، چاپ محمد مرسی خولی، ۱۹۷۰.

[۴۲] حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۳۷، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.

[۴۳] شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

[۴۴] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۶۱۹۶۲۲، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

[۴۵] خوانساری، محمدباقربن زین العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۲، ص۱۴۷، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.

برخی از این داستان‌ها که در آن بهلول هوشمندانه نظریات کلامی مخالف شیعه، از جمله «رؤیت اللّه» و «جبر در برابر اختیار»، را رد می‌کند یا آشکارا از سبِّ اهل بیت پیامبر (علیهم‌السلام) دوری می‌جوید، نشانه تمایلات شیعی اوست.

[۴۶] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۶۱۸۶۱۹، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

[۴۷] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۶۲۲، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

[۴۸] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج۵، ص۲۰۹ـ ۲۱۰، تهران ۱۳۶۹ ش.

[۴۹] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۷، ص۱۶۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸۱۴۱۱/۱۹۸۸۱۹۹۰.

بیشتر پندهای بهلول، دربار روز بازپسین و آخرت است: به فرجام خویش بیندیش که جهان گذراست؛ حال آن‌که جهان دیگر، سخت زیباست.
این اندیشه به پیدایش قطعه‌ای زیبا و صوفیانه در وصف جهان آخرت انجامیده است.

[۵۰] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

[۵۱] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

یک مناظره نیز در باب بخشندگی،

[۵۲] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۶۹، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

بوی تصوف دارد. برخی داستان‌ها، زیرکی و هوشمندی او را در امر دنیا نشان می‌دهد. در باب میراث خود با قاضی حیله می‌ورزد،

[۵۳] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۶۹، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

یکی را از غم می‌رهاند و دیگری را از خیانت بازمی‌دارد،

[۵۴] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۷۱، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

یا میراث مردی را که هیچ ندارد، تقسیم می‌کند.

[۵۵] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۷۴، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

سه نامه نیز خطاب به خلیفه، وزیر و صاحب شرطه نقل شده که حال و هوای اندرزنامه‌های کهن، یا حتی نهج‌البلاغه بر آن‌ها غالب است.

[۵۶] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۷۲، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

در یک روایت نیز از ابوبکر و عمر ستایش شده است

[۵۷] نیشابوری، حسن، عقلاءالمجانین، ج۱، ص۶۹، به کوشش مصطفی عاشور، قاهره، ۱۹۸۹م.

که باید در واکنش به تشیع او ساخته شده باشد. ابن جوزی

[۵۸] ابن جوزی، عبدالرحمن، صفهالصفوه، ج۱، ص۵۱۶-۵۱۸، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.

و بعدها برهان‌الدین وطواط (د ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) در غررالخصائص

[۵۹] وطواط، محمد، غررالخصائص الواضحه، ج۱، ص۱۶۴، بیروت، دارصعب.

در وجود بهلول، جز شخصیتی گول و خنده‌آور نمی‌بینند.
صوفیانی چون مستملی (د ۴۳۴ق) نیز در شرح‌التعرف،

[۶۰] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۴، ص۱۴۹۱، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.

[۶۱] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۹، ص۱۶۳، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.

او را نماد فرزانه‌ای که مردم سخنانش را در نمی‌یابند، پنداشته‌اند. ابن عربی بابی بانام «بهالیل» گشوده، و شیو آن را «بَهْلَلَه» خوانده است.

[۶۲] ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۴۷، قاهره، ۱۳۲۹ق.

در همین زمان، در آثار صوفیان ایرانی نیز از بهلول به عنوان شخصیتی دانا و حاضرجواب یاد شده است.

[۶۳] شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۶ش.

[۶۴] مولوی، جلال‌الدین، محمد، مثنوی، ج۱، ص۴۰، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.

[۶۵] مولوی، جلال‌الدین، محمد، مثنوی، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۰، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.

در قرن بعد، یافعی

[۶۶] یافعی، عبدالله، روض‌الریاحین، ج۱، ص۶۳-۶۶، قبرس، مؤسسه عمادالدین.

[۶۷] یافعی، عبدالله، روض‌الریاحین، ج۱، ص۷۴، قبرس، مؤسسه عمادالدین.

[۶۸] یافعی، عبدالله، روض‌الریاحین، ج۱، ص۷۵، قبرس، مؤسسه عمادالدین.

[۶۹] یافعی، عبدالله، روض‌الریاحین، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲، قبرس، مؤسسه عمادالدین.

داستان‌های مربوط به به او را سخت گسترش داده، و به آن‌ها رنگی کاملاً صوفیانه بخشیده است. اینک بهلول در قالب یکی از قهرمانان تصوف جلوه می‌کند.

اعتبار داستان‌ها

با وجود این، ‌در منابع تراجم و طبقات معتبر، داستان‌های کمی از او نقل شده است؛ ازاین‌رو می‌توان گفت: بسیاری از داستان‌هایی که در مورد بهلول و ارتباط برخی از آنها با ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نقل می‌شود، مستند تاریخی معتبر یا قابل اطمینانی ندارد.
مانند داستانی که در «الصواعق‌المحرقه» نقل شده است و معلوم نیست این کودک، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) بوده یا نه؛ چون هیتمی در الصواعق‌المحرقه به گفته ابن خلکان استناد می‌کند که این کودک، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) بوده است؛ داستان چنین است:
روزی بهلول به امام عسکری (علیه‌السلام) که کودکی بود، برخورد و دید کودکان به بازی مشغول‌اند و ایشان گریه می‌کند. پنداشت برای آنچه در دست کودکان است، ناراحت است؛ لذا گفت: می‌خواهی برایت چیزی بخرم که با آن بازی کنی؟
فرمود: «ای بی‌خِرد! ما برای بازی آفریده نشده‌ایم».
بهلول گفت: پس برای چه آفریده شده‌ایم؟
فرمود: «برای دانش و پرستش».
بهلول گفت: این را از کجا دانستی؟
فرمود: «از این فرموده خدای (عزّوجلّ) که: «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما باز نمی‌گردید؟»

[۷۰] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۵.

[۷۱] هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقه، ج۲، ص۵۹۹ – ۶۰۰، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

انگیزه تظاهر به جنون

در باب ویژگی جنون و دیوانه‌نمایی بهلول و انگیزه‌اش، گفته‌ها گوناگون است؛ مشهورترین سخنی که امروزه گفته می‌شود، آن است که دیوانه‌نمایی او به توصیه امام موسی کاظم (علیه‌السلام) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد و گریزگاهی باشد تا در مقامی (مانند قاضی القضاتی بغداد) قرار نگیرد که ناگزیر از تأیید فتوای قتل امام (علیه‌السلام) یا به طور کلی، قضاوت به خواست ظالمان شود . به این ترتیب، جنون بهلول، نوعی تقیه بوده است.

[۷۲] امین عاملی‌، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج‌۳، ص۶۱۷، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات‌، ۱۴۰۶ق.

[۷۳] شبستری‌، عبدالحسین، الفائق فی رواه و اصحاب الامام الصادق (علیه‌السلام) ‌، ج‌۱، ص۲۵۷، قم، جامعه مدرسین‌، چاپ اوّل‌، ۱۴۱۸ق.

اگر چنین نقلی را بپذیریم، پس بهلول در زمان امامت امام کاظم (علیه‌السلام) نیز حضور داشته است.
در متون عرفانی، جنون بهلول و نظایر او (عُقلاء المَجانین) به سبب غلبه ایمان و عشق الهی، اموری بی‌اراده است که ارتباط آنان را با مردمان، دشوار و گاه ناممکن می‌کند و سخنان آنان را دیوانه‌وار می‌نمایانَد؛

[۷۴] بقلی شیرازی‌، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج‌۱، ص۲۵۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول‌، ۲۰۰۸م.

[۷۵] ابن عربی‌، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص۵۲۲، بیروت، دار صادر، چاپ اول‌، بی‌تا.

[۷۶] الحکیم‌، سعاد، ابداع الکتابه و کتابه الابداع، ص۱۵۷، بیروت، دار البراق‌، چاپ اول‌، ۱۴۲۴ق.

چراکه صفت بهلولی، در زبان عربی، جلوه‌ای از واردات غیبی بر قلب عارف است.

[۷۷] شوشتری، قاضی نورالله، مجالس‌المؤمنین، ص۱۴، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش.

بهلول در میان اهل حق

بهلول در ادب مکتوب فارسی

[۷۸] سنایی، مجدود بن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، ج۱، ص۳۶۶، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش.

[۷۹] عطار، محمد بن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۰] عطار، الهی نامه، ج۱، ص۱۶۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۱] عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۱۶۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۲] عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۰۸، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۳] عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۱۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۴] عطار، محمدبن ابراهیم، الهی نامه، ج۱، ص۲۶۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۴۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.

[۸۵] عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۹۰ـ۹۱، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۸۶] عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۱۴، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۸۷] عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۱۷، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۸۸] عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۱۴۵، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۸۹] عطار، محمدبن ابراهیم، مصیبت نامه، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۹۰] شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، ج۱، ص۱۳۷، چاپ محمد علی موحد، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۹۱] مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، کتاب مثنوی معنوی، ج ۲، دفتر سوم، ص ۴۰، بیت ۷۰۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران.

[۹۲] سعدی، مصلح بن عبدالله، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۲۵۹، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش.

[۹۳] سعدی، مصلح بن عبدالله، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۹۷، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش.

[۹۴] جامی، عبدالرحمان بن احمد، بهارستان، ج۱، ص۷۷ـ ۸۲، چاپ اسماعیل حاکمی، تهران ۱۳۶۷ ش.

[۹۵] خوافی، مجد، روضه خلد، ج۱، ص۱۱۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۴۵ ش.

[۹۶] خوافی، مجد، روضه خلد، ج۱، ص۲۴۹، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۴۵ ش.

[۹۷] قلی یغما، ابوالحسن بن ابراهیم، مجموعه آثار یغمای جندقی، ج۲، ص۱۹۹، چاپ علی آل داود، تهران ۱۳۶۲ ش.

و در ضرب‌المثل‌ها و روایات شفاهی

[۹۸] بقایی، ناصر، امثال فارسی در گویش کرمان: هزاره نخست، ج۱، ص۷۰، کرمان ۱۳۷۰ ش.

[۹۹] شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثل‌های تهرانی، ج۱، ص۸۴، تهران ۱۳۷۰ ش.

[۱۰۰] شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثل‌های تهرانی، ج۱، ص۱۷۰، تهران ۱۳۷۰ ش.

[۱۰۱] شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثل‌های تهرانی، ج۱، ص۱۸۹، تهران ۱۳۷۰ ش.

[۱۰۲] شهری باف، جعفر، قند و نمک: ضرب المثل‌های تهرانی، ج۱، ص۷۹۷، تهران ۱۳۷۰ ش.

و سرانجام در روایات «اهل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.