پاورپوینت کامل ورود کفار به اماکن مقدس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ورود کفار به اماکن مقدس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ورود کفار به اماکن مقدس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ورود کفار به اماکن مقدس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل ورود کفار به اماکن مقدس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
مسجد درمیان مسلمانان از نخستین روز تأسیس، تنها مرکز عبادت و راز و نیاز با خداوند نبود، بلکه همراه عبادت نشر فرهنگ پربار اسلام ، آموزاندن و آموختن گسترش و تبلیغ دین ، امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در مسجد انجام میگرفت.
فهرست مندرجات
۱ – اهمیت
۲ – تأثیر انقلاب اسلامی در جایگاه مساجد
۳ – ضرورت بحث
۴ – دیدگاهها
۴.۱ – نزد اهل سنت
۴.۲ – مجموعه دیدگاهها
۴.۳ – فقیهان شیعه
۴.۳.۱ – نظام الدین صهرشتی در اصباح الشیعه
۴.۳.۲ – قطب راوندی
۴.۳.۳ – علامه حلی
۴.۳.۴ – محقق حلّی
۵ – دلیل بر ممنوع بودن ورود
۵.۱ – شیخ طوسی
۵.۱.۱ – در خلاف
۵.۱.۲ – در مبسوط
۵.۲ – علامه حلی
۵.۳ – خلاصه ادله
۶ – بررسی دلیلها
۷ – ناروایی ورود کافران به مسجد الحرام
۸ – راههای گسترش حکم
۸.۱ – گسترش در معنای شرک
۸.۲ – پاسخ
۸.۲.۱ – محقق اردبیلی
۸.۲.۲ – امام خمینی(ره)
۸.۲.۳ – موسوی عاملی
۸.۲.۴ – صاحب جواهر
۸.۲.۵ – آیه الله خویی
۸.۳ – گسترش در علت
۸.۳.۱ – نجس بودن
۸.۳.۲ – نکات
۸.۳.۳ – اجماع
۹ – ورود کافران به دیگر مساجد
۱۰ – ادله ممنوع بودن
۱۰.۱ – قرآن
۱۰.۲ – نکات
۱۰.۲.۱ – نکته اول
۱۰.۲.۲ – نکته دوم
۱۰.۳ – روایات
۱۰.۳.۱ – بررسی
۱۰.۴ – اجماع
۱۰.۴.۱ – بررسی
۱۰.۴.۲ – جواب
۱۱ – شواهد دیگر
۱۲ – دلیلهای روایی ورود کافران به مسجد
۱۲.۱ – مقتضای اصل
۱۲.۲ – سیره
۱۲.۳ – شواهد
۱۳ – نتیجه
۱۴ – فهرست منابع
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
اهمیت
هیأتهای نمایندگی قبیلهها و فرقههای غیر مسلمان برای دیدار با پیامبر (ص) و آشنایی با دین جدید، در مسجد النبی به حضور پیامبر (ص) میرسیدند.
تشنگان حقیقت در آنجا سر تسلیم فرود میآوردند و نپذیرندگان و ستیزندگان از آنجا سر افکنده برمیگشتند.
خطبه های پرشور علی (ع) در مسجد ایراد میشد.
امام باقر و صادق (ع) در مسجد النبی به روشنگری میپرداختند و زوایای مکتب تشیع را میشناساندند و شاگردان آن بزرگواران، د رمسجد کوفه آرا و اندیشه آنان را نشر میدادند.
مسجد، با این پایگاه و جایگاه در میان مسلمانان شناخته شده بود؛ از این روی، امیرمؤمنان (ع) وقتی اثرها و برکتهای رفت و آمد به مسجد را بر میشمرد، فراگیری دانشهای نو، حکمت و شنیدن سخنان هدایت گر و ارشادکننده به رستگاری را از جمله آنان ذکر میکند.
[۱] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۸۰، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
تأثیر انقلاب اسلامی در جایگاه مساجد
ولی متأسفانه با فاصله گرفتن اسلام از ارزشهای نخستین، کم کم این جایگاه مسجد نیز کم رنگ شد، تا آنجا که تنها جای نماز و عبادت به شمار میآمد و انجام هرکاری غیر از آن، خلاف شأن مسجد مینمود.
از ارزشهایی که انقلاب اسلامی زنده کرد و امام خمینی (ره) از روزهای نخست پیروزی بر احیای آن پای فشرد، برگرداندن مساجد به همان پایگاه و جایگاه نخستین خود بود که خوشبختانه در این مهم موفق نیز بود؛ از این روی مساجد در انقلاب اسلامی، به عنوان مهم ترین و اصلی ترین پایگاه انقلاب اسلامی به شمار آمدند.
یکی از چیزهایی که امام خمینی در دیدار با علمای حجاز در همان سال نخست انقلاب، سفارش میکند، همین نکته است و از آرزوهای آن بزرگوار است که در دیگر کشورهای اسلامی نیز، مساجد، همانند صدر اسلام ، همان نقش را داشته باشند:
(مسجد در اسلام و در صدر اسلام، همیشه مرکز جنبش حرکتهای اسلامی بوده، از مسجد تبلیغات اسلامی شروع میشده است و از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام بوده است.همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است.شما که از اهالی مسجد و از علمای مساجد هستید، باید پیروی از پیغمبر اسلام و اصحاب آن سرور کنید و مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیت و برای قطع ایادی شرک و کفر و تأیید مستضعفین درمقابل مستکبران قرار بدهید.)
[۲] امام خمینی، صحیفه نور، ج۶، ص۴۹، ارشاد اسلامی.
ضرورت بحث
خوشبختانه هم اکنون مساجد در بیشتر کشورهای اسلامی و غیراسلامی از انزوا خارج شده و به پایگاه اجتماعی سیاسی اسلام و تبلیغ و ترویج دین تبدیل شدهاند.
سخنان احیاگرانه اسلام، فریادهای ضداستعماری و استکباری، سروش بیداری انسانها و… از مساجد به گوش انسان های تشنه حقیقت میرسد.
اکنون در این حیات دوباره، جای این پرسش است که آیا این مرکز هدایت و ارشاد و دعوت به اسلام را که دربرخی کشورها، تنها پایگاه رسمی و مجاز مسلمانان است، به روی غیرمسلمانانی که مشتاقانه میخواهند پیام اسلام را بشنوند و جایی جز مساجد برای آشنایی با اسلام ندارند را ببندیم و آنان را از دائره دعوت به اسلام و ارشاد و هدایت خارج سازیم، یا آنکه همانند صدر اسلام که درهای مسجد النبی به روی همگان باز بود، مسلمان و غیرمسلمان برای شنیدن پیام وحی به مسجد روی میآورد، ما نیز، آن را به روی دیگران بگشاییم.
این جاست که تحقیق و بررسی در موضوع ورود کافران به مساجد، ضرورت مییابد و هر محقق و دانشور دینی را به درنگ وا میدارد که آیا براستی ورود کافران به مساجد ممنوع است، هر چند برای شنیدن پیام اسلام و وحی باشد؟ آیا دیدگاه ممنوع بودن، برخاسته از دلیلهای استوار و خدشه ناپذیر است که باید ناگزیر سر تسلیم فرود آورد، یا آنکه از سر احتیاط و دوری گزیدن از حشر و نشر با کافران؟
دیدگاهها
آیا کافران، مشرک یا غیر مشرک، میتوانند به مساجد مسلمانان آمد و شد داشته باشند یا خیر؟ میان فقهای اسلام اختلاف نظر است.
شیخ طوسی، به پارهای از این دیدگاهها اشاره میکند:
(لایجوز للمشرکین دخول المسجد الحرام ولابشیء من المساجد لابأذن ولابغیر اذن و به قال مالک و قال الشافعی لایجوز لهم ان یدخلوا المسجد الحرام بحال لاباذن الأمام ولابغیر اذنه وما عداه من المساجد لابأس ان یدخلوها بالأذن و قال: ابوحنیفه: یدخل الحرم و المسجد الحرام و کل المساجد باذن…)
[۳] شیخ طوسی، خلاف، ج۱، ص۵۱۸، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
برای مشرکان روا نیست به مسجد الحرام و هیچ مسجدی با اجازه و بدون اجازه وارد شوند.
مالک هم بر این نظر است.
نزد اهل سنت
شافعی میگوید: ورود آنان به مسجدالحرام، به هیچ روی روانیست، نه با اجازه و نه بدون اجازه، ولی به غیرمسجد الحرام با اجازه رواست.
ابوحنیفه میگوید: با اجازه هم به حرم و مسجد الحرام و هم به دیگر مساجد میتوانند وارد شوند.
شکی نیست که مقصود شیخ از واژه مشرکان، تمامی کافران است؛ زیرا در بحث احکام اهل ذمه بیان شده است.
و درمبسوط نیز، با همین تعبیر، در بحث احکام اهل ذمه، با شرح بیشتر موضوع را مطرح کرده است.
[۴] شیخ طوسی، مبسوط، ج۲، ص۴۷، مرتضویه تهران.
فخررازی نیز بر اختلاف نظر فقیهان اهل سنت ، اشاره دارد:
(المسأله الخامسه: قال الشافعی (رض) الکفار یمنعون من المسجدالحرام خاصه و عند مالک: یمنعون من کل المساجد و عند ابی حنیفه لایمنعون من المسجدالحرام ولامن سائر المساجد…)
[۵] امام فخر رازی، تفسیرکبیر، ج۱۶، ص۲۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
پنجمین مسأله این که: شافعی میگوید: کافران تنها از رفتن به مسجدالحرام بازداشته شدهاند.
مالک میگوید: از تمامی مساجد و ابی حنیفه میگوید: از ورود به هیچ مسجدی باز داشته نشدهاند.
مجموعه دیدگاهها
۱. هیچ غیر مسلمانی حق ورود به مساجد مسلمانان را ندارد.
۲. غیر مسلمانان، تنها از ورود به مسجدالحرام بازداشته شدهاند.
۳. هیچ مسجدی برای هیچ کافری، منطقه باز داشته شده نیست.
شیخ طوسی در تفسیر تبیان، دیدگاه چهارمی نیز نقل میکند و آن، جایز بودن ورود کافران ذمی و بردگان مسلمانان به مسجدالحرام:
(واختلفوا فی هل یجوز دخولهم المسجد الحرام بعد تلک السنه ام لا؟ فروی عن جابر بن عبداللّه و قتاده انه لا یدخله احد الا ان یکون عبداً او احداً من اهل الذّمّه….)
[۶] شیخ طوسی، تبیان، ج۵، ص۲۰۱، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
در اینکه آیا مشرکان میتوانند پس از سال نهم هجرت به مسجدالحرام وارد شوند یا نه؟ اختلاف نظر دارند.
از جابر بن عبداللّه و قتاده روایت شده است که کسی از کافران حق ورود ندارد، مگر آنکه اهل ذمّه باشد یا برده شخص مسلمان باشد.
درتفسیر مجمع البیان نیز، دیدگاه پنجمی به چشم میخورد که ممنوع بودن ورود کافران به مساجد، یک حکم حکومتی است، آن هم مربوط به هنگام حج و عمره:
(وقیل منعهم من دخول المسجدالحرام علی طریق الولایه للموسم والعمره.)
[۷] طبرسی، مجمع البیان، ج۳، جزء دهم، ص۴۳، دارمکتبه الحیاه، بیروت.
گفته شده ممنوع بودن ورود کافران به مسجدالحرام، حکم حکومتی است، ویژه روزهای حج و عمره.
فقیهان شیعه
مشهور فقیهان شیعه ، بر این باورند که غیرمسلمان به هیچ عنوان نمیتواند داخل مسجد شود.
فقیهان، در بحث جهاد آنجا که به احکام اهل ذمه میرسند، این موضوع را مطرح میکنند و وارد نشدن به مساجد را به عنوان یک وظیفهای که هر کافر ذمّی باید رعایت کند، بر میشمارند.
وقتی که کافران ذمی، که در حمایت حکومت اسلامی میزیند، نتوانند به مساجد وارد شوند، تکلیف مشرکان و ملحدان و کافرانی که در بلاد کفر زندگی میکنند، روشن است که ممنوع بودن برای آنان شدیدتر خواهد بود.
و آنانی که در بحث مساجد نیز به موضوع پرداختهاند، نظر به ممنوع بودن همه کافران از ورود به مساجد دارند.
در هر صورت، لازم است پیش از بررسی دلیلهای این دیدگاه، نگاهی به گفتار آنانی داشته باشیم که ورود غیرمسلمانان را به مسجد ، ناروا میدانند:
نظام الدین صهرشتی در اصباح الشیعه
(ولا دخول مشرک فیه ذمیا کان او غیره.)
[۸] نظام الدین صهرشتی، اصباح الشیعه، ج۴، ص۶۳۸، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه)، علی اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت.
وارد شدن مشرک به مسجد روانیست، ذمّی باشد یا غیرذمّی.
قطب راوندی
(… وظاهر الآیه ان الکفار انجاس لایمکنون من دخول مسجد.)
[۹] قطب الدین راوندی، فقه القرآن، ج۴، ص۵۲۶، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه).
ظاهر آیه (انما المشرکون نجس) این است که کافران نجسند و اجازه ورود به هیچ مسجدی را ندارند.
علامه حلی
(ولایجوز ان یدخلو المساجد.)
[۱۰] علامه حلی، تبصره المتعلمین، ج۳۱، ص۱۸۶، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه).
روا نیست کافران به مساجد وارد شوند.
همو:(ولایجوز لهم دخول المساجد وان اذن لهم.)
[۱۱] علامه حلی، ارشاد الأذهان، ج۳۰، ص۱۹۸، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه).
روانیست برای کافران ورود به مساجد، هر چند با اجازه باشد.
همو:(ویحرم علیهم دخول المساجد ولو اذن لهم.)
[۱۲] علامه حلی، تلخیص المرام، ج۳۱، ص۲۰۷، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه).
حرام است بر کافران ورود به مساجد، هر چند با اجازه باشد.
محقق حلّی
ولایجوز لأحدهم دخول المسجد الحرام ولاغیره ولو اذن له مسلم.)
[۱۳] محقق حلی، مختصر النافع، ج۹، ص۲۲۶، چاپ شده در (ینابیع الفقهیه).
روانیست برای کافری ورود به مسجدالحرام و نه دیگر مساجد، هر چند مسلمانی اجازه دهد.
شیخ طوسی درخلاف و مبسوط، محقق در شرائع، علامه در تذکره و صاحب جواهر و بزرگانی دیگر از فقها بر همین نظرند که ضمن بررسی دلیلها، به گفتار آنان نیز خواهیم پرداخت.
دلیل بر ممنوع بودن ورود
شیخ طوسی
از میان پیشینیان، میتوان گفت: شیخ طوسی تنها کسی است که به دلیلهای دیدگاه، اشارتی دارد.
در خلاف
وی در خلاف، پس از نقل آرای گوناگون، مینویسد:
(دلیلنا قوله تعالی (یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلایقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا…) فحکم علیهم بالنجاسه.
واذا ثبت نجاستهم فلایجوز ان یدخلوا شیئاً من المساجد لأنه لاخلاف فی ان المساجد یجب ان تجنّب النجاسات.)
[۱۴] شیخ طوسی، خلاف، ج۱، ص۵۱۸، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
دلیل ما (بر ممنوع بودن کافران از ورود به مساجد) این سخن خداوند است: (ای مؤمنان، مشرکان نجسند از این سال به بعد، نزدیک مسجدالحرام نشوند) خداوند آنان را محکوم به نجاست کرده است.
وقتی ثابت شد نجسند، روا نیست وارد هیچ مسجدی شوند؛ زیرا خلافی نیست که مساجد باید از ناپاکیها به دور باشند.
استدلال شیخ در این جا بر دو پایه استوار است:
۱. کافران به حکم آیه شریفه ناپاکند.
۲. مساجد باید از ناپاکیها به دور باشند.
در مبسوط
در مبسوط نیز، با شرح بیش تری به موضوع پرداخته است.
ابتدا مساجد را به سه دسته تقسیم میکند: مسجد الحرام، مساجد حجاز و دیگرمساجد.
برای ممنوع بودن ورود به مسجدالحرام به آیه شریفه (انما المشرکون نجس…) استدلال میکند و برای ممنوع بودن ورود به دیگر مساجد مینویسد:
(لأنهم انجاس والنجاسه تمنع المساجد.)
آنگاه آشکارا میگوید: فرقی نیست بین آنکه هدف از ورود به مسجد انجام کار روایی مانند خوردن و خوابیدن باشد، یا کار شایستهای مانند شنیدن قرآن ، فراگیری دانش و حدیث .
میافزاید: اگر گروهی از کافران و مشرکان بر امام مسلمانان وارد شدند، باید آنان را در منزلهای مسلمانان یا میهمانخانهها جای دهد و اگر ناگزیر شد، میتواند در مسجد جای دهد، چرا که پیامبر (ص) اسرای یهود بنی قریظه و بنی نضیر را در مسجد النبی جای داد، هر چند احتیاط آن است که این کار را نکند؛ زیرا این عمل پیامبر (ص) پیش از نزول آیه شریفه (انما المشرکون نجس…) بوده است.
[۱۵] شیخ طوسی، مبسوط، ج۲، ص۴۷، مرتضویه تهران.
بنابراین، اصل استدلال در مبسوط همان استدلال در کتاب خلاف است.
افزون بر آن، در این جا سیره پیامبر (ص) را بر جای دادن کافران درمسجد، پذیرفته، ولی از استناد به آن سرباز زده، به این دلیل که این سیره تا پیش از نازل شدن آیه شریفه بوده است.
علامه حلی
علامه در تذکره بیش ترین استدلال را دارد و پس ازجدا کردن مسجدالحرام از دیگر مساجد، درباره ناروایی ورود کافران به مسجدالحرام چنین مینویسد:
(لایجوز لمشرک ذمی او حربی دخوله اجماعاً لقوله تعالی: فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا.)
به اجماع علما ، روا نیست مشرک ، ذمی یا حربی ، وارد مسجدالحرام شود به دلیل فرموده خداوند:از این سال به بعد نزدیک مسجد الحرام نشوند.
وی درباره ناروایی ورود به دیگر مساجد، چنین استدلال میکند:
۱. احترام به مسجد : (لأنه مسجد فلایجوز لهم الدخول کالحرم).
۲. بایستگی دور نگه داشتن مساجد از ناپاکیها: (ولقوله (ص) جنبوا مساجدکم النجاسه).
چنانکه پس از این شرح خواهیم داد، این دو دلیل، از شاخههای استدلال به همان آیه شریفه است.
۳. مشهور بودن ناروایی ورود کافران به مساجد، درصدر اسلام : (ولأن منعهم کان مشهوراً.)
۴. همراه بودن کافران با آلودگیهایی چون جنابت که آنان را از ماندن درمساجد باز میدارد: (ولعدم انفکاکهم من حدث الجنابه و…).
۵. بستگی نداشتن آنان با مساجد: (ولأنهم لیسوا من اهل المساجد).
۶. جلوگیری از ورود آنان به مساجد، به گونهای کوچک شمردن آنان است که ما وظیفه داریم آن را انجام دهیم: (ولأن منعهم من الدخول فیه اذلال وقد امرنا به).
و همو مینویسد:
(اگر سیره ای از پیامبر (ص) بر جای دادن کافران در مسجد ثابت شود، مربوط به صدر اسلام است.)
[۱۶] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۴۵، چاپ سنگی.
صاحب جواهر نیز، همانند همین دلیلها را میآورد با این فرق که بر ناروایی ورود کافران به دیگر مساجد، اجماع فقیهان شیعه را نقل میکند:
(… کما صرح با جماعهم علیه فی المسالک بل فی المنتهی نسبته الی مذهب اهل البیت (ع).)
[۱۷] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ۲۸۷، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
چنانکه در مسالک به اجماع تصریح شده، بلکه در منتهی آن را به مذهب اهل بیت نسبت داده است.
شیخ یوسف بحرانی درحدائق، در بحث احکام مساجد ، بر حرام بودن ورود یهود و نصارا به مساجد، تنها به دو روایت استدلال میکند که مضمون هر دو روایت، یکی است.
خلاصه ادله
بنابراین، مجموع دلیلهایی را که فقیهان بر ناروایی ورود کافران به مسجد اقامه کردهاند، میتوان این چنین دسته بندی کرد:
۱. کتاب .
۲. حدیث .
۳. اجماع .
۴. سیره یا شهرت عملی .
۵. دیگر تأیید کنندهها.
بررسی دلیلها
فقیهان، به هنگام بحث و بررسی، بین مسجد الحرام و دیگر مساجد جدا کردهاند.
هر چند در نتیجه که همان ناروایی ورود به مساجد باشد، یکسان نظر دادهاند، ولی در دلیلهایی که اقامه کردهاند و چگونگی استدلال فرق گذاشتهاند.
ما نیز، به پیروی از آن بزرگان، بحث و بررسی دلیلها را در دو مورد دنبال میکنیم:
۱. ناروایی ورود کافران به مسجد الحرام.
۲. ناروایی ورود کافران به دیگر مساجد .
ناروایی ورود کافران به مسجد الحرام
مهمترین دلیلی که هم فقهای شیعه و هم سنی برناروایی ورود کافران به مسجدالحرام اقامه کردهاند، این آیه شریفه است:
(یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلایقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا.)
[۱۸] توبه/سوره۹، آیه۲۸.
بی گمان آیه شریفه در مورد مشرکانی نازل شده است که در هنگام حج، برای انجام مراسم خود به مسجدالحرام میآمدند و در کنار آن به کار تجارت و بازرگانی نیز میپرداختهاند، تا اینکه در ذیحجه سال نهم هجرت علی (ع) از سوی پیامبر (ص) مأموریت مییابد با ابلاغ این دستور خداوند آنان را از آمدن به مسجدالحرام و مکه باز دارد.
بنابراین، مخاطبان اصلی آیه شریفه مشرکان و بت پرستانی هستند که برای انجام مراسم حج ، همه ساله به مکه میآمدند.
گستردن حکم ناروایی ورود به مسجدالحرام، به دیگر کافران: چه از دین برگشتگان و بی دینان و چه اهل کتاب نیاز به دلیل دارد.
هر چندمورد مخصص نیست، ولی این بدان معنی نیست که گستردن و الغای خصوصیت نیاز به دلیل ندارد، بویژه این جا که در خود آیه شواهدی به اختصاصی بودن حکم نیز وجود دارد.
راههای گسترش حکم
برای گسترش حکم از مشرکان به دیگر کافران دو راه را میتوان از کلمات فقهاء استفاده کرد:
۱. از راه گسترش درمعنای شرک .
۲. گسترش در علت.
به بیان دیگر، با گسترش در موضوع حکم و یا در علّت حکم .
گسترش در معنای شرک
به این معنی که مشرک اختصاص به بت پرستان و آنان که برای خداوند در الوهیت شریک میپندارند، ندارد، بلکه اهل کتاب را نیز در بر میگیرد.
بسیاری از فقیهان ما بر این نظرند، چه آنان که در بحث نجاست اهل کتاب به این آیه تمسک میجویند و چه آنان که در بحث احکام اهل ذمه، برای ناروایی ورود اهل کتاب به مسجدالحرام به این آیه استدلال میجویند، همه پذیرفتهاند که اهل کتاب مشرک هستند و حتی شماری آشکارا گفتهاند:
(ولا دخول مشرک فیه ذمیا کان او غیره.)
(لایجوز لمشرک ذمی او حربی دخوله اجماعاً.)
در این عبارت اهل کتاب فرد مسلّم و حتمی مشرک، به شمار آمده است.
شماری از فقها، نیز در مقام استدلال برآمدهاند که چرا اهل کتاب جزء مشرکان هستند.
صاحب جواهر برای اثبات مشرک بودن اهل کتاب آیاتی را از قرآن کریم شاهد میآورد:
(… او لما یشمل (المشرک) الیهود و النصاری، لقوله تعالی: (وقالت الیهود عزیر الی قوله تعالی: عما یشرکون و لما یشعر به قوله تعالی لعیسی (ع) أ أنت قلت للناس اتخذونی وامی الهین، من شرکهم ایضاً ولقولهم ایضاً: (انه ثالث ثلاثه…)
[۱۹] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۶، ص۴۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۰] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۶، ص۴۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
شرک، یهودی و مسیحی را در برمیگیرد، به دلیل این قول خداوند : (یهود میگوید: عزیر پسر خداست و مسیحی میگوید: مسیح فرزند خداست) تا آنجا که میفرماید: (خداوند از آنچه به او شرک میورزند مبراست.) و نیز خطاب خداوند به عیسی:
(آیا تو گفتهای من و مادرم را دو معبود بگیرید) و این سخن مسیحیان که میگویند: (او سوّمین سه تاست.)
بنابراین تفسیر از شرک، آیه شریفه مشرکان را از ورود به مسجدالحرام مانع شده است و مشرک، هم بت پرست را در بر میگیرد و هم اهل کتاب را.
پاسخ
نخست آنکه آیا اهل کتاب مشرکند یا نه؟ سخنی است که همواره بین علمای اسلام در کلام ، تفسیر و فقه مطرح بوده است ومورد اختلاف نظر.
شماری از فقیهان در اینکه آنان مشرک باشند، تردید کردهاند.
محقق اردبیلی
محقق اردبیلی در بحث دلالت آیه شریفه بر نجس بودن اهل کتاب مینویسد:
(فدلالته علی الکل موقوف علی اثبات کونهم جمیعاً مشرکین و هو لایخلو عن اشکالٍ.)
[۲۱] مقدس اردبیلی، مجمع الفائده والبرهان، ج۱، ص۳۱۹، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
دلالت این دلیل بر اینکه تمامی کافران نجسند بستگی دارد بر ثابت کردن اینکه همه آنان مشرکند و چنین سخنی بی اشکال نیست.
سید احمد خونساری در جامع المدارک مینویسد:
(ونوقش بعدم صدق المشرک علی جمیع اصناف الکافر علی نحو الحقیقه.)
[۲۲] سید احمد خوانساری، جامع المدارک، ج۱، ص۲۰۱، اسماعیلیان، قم.
(در استدلال به این آیه) مناقشه شده است به اینکه مشرک حقیقی بر همه کافران صادق نیست.
امام خمینی(ره)
امام خمینی (ره) به گونه آشکارتر مینویسد:(وکیف کان لایمکن لنا اثبات الشرک لجمیع طوائفهم و مجرد القول بان عزیر ابن اللّه لایوجب الشرک.)
[۲۳] امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۲۹۸.
در هرصورت، ثابت کردن اینکه همه گروههای کافران، مشرکند، ممکن نیست و تنها گفتن اینکه عزیر فرزند خداست سبب شرک نمیشود.
دو دیگر، ما بر آن نیستیم که ببینیم حقیقت شرک چیست؟ مشرک کیست؟ این بحثی است کلامی و در جای خود ثابت شده که شرک مراتبی دارد، بدترین آن شرک در الوهیت است، تا میرسد به شرک در پیروی و بندگی که به تعبیر روایات جز معصومان و بندگان خالص خداوند، دیگر مؤمنان گرفتار آنند.
آنچه هم اکنون برای ما فهم آن مهم است، این که بدانیم آیا (مشرکین) که در قرآن کریم در موارد بسیاری از جمله در آیه مورد بحث، به کار رفته است، نظر به فرقه و گروه خاصی دارد یا هر کسی را که به گونهای بتوان مشرک گفت، در بر میگیرد؟
بسیاری بر این باورند که (مشرکان) در اصطلاح قرآن کریم ، گروه بت پرستان هستند که برای خداوند درالوهیت شریک میپنداشتهاند.
شاهد آن، موارد بسیاری است که خداوند (مشرکین) را درردیف دیگر کافران بیان کرده و آنان را از دیگران جدا ساخته است، از جمله:
(لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین…).
[۲۴] بینه/سوره۹۸، آیه۱.
(ان الذین آمنوا و الذین هادوا وَالصابئین والنصارى والمجوس والذین اشرکوا ان اللّه یفصل بینهم یوم القیامه.)
[۲۵] حج/سوره۲۲، آیه۱۷.
موسوی عاملی
سید محمد موسوی عاملی در مدارک، بر همین نکته تأکید دارد:
(… اذ المتبادر من معنی الشرک من اعتقد الهاً مع الله وقد ورد فی اخبارنا ان معنی اتخاذهم الأحبار والرهبان ارباباً من دون الله امتثالهم اوامرهم و نواهیهم لا اعتقادهم انهم آلهه و ربما کان فی الآیات المتضمّنه لعطف المشرکین علی اهل الکتاب وبالعکس بالواو اشعار بالمغایره.)
[۲۶] سید محمد موسوی عاملی، مدارک الأحکام، ج۲، ص۲۶۶، مؤسسه آل البیت.
از معنای شرک ابتدا کسی به ذهن میآید که خدایی را با خداوند متعال باور دارد.
در اخبار آمده است معنای اینکه مسیحیان احبار و رهبان را به جای خداوند ارباب خویش برگزیده بودند این است که: دستورهای آنان را پیروی میکردند، نه اینکه باور داشته باشند آنان خدایانند و اینکه در آیات قرآن مشرکان و اهل کتاب بر یکدیگر عطف گرفته میشود، نشانه دوگانگی معناست.
صاحب جواهر
حتی صاحب جواهر نیز، در بحث ازدواج با زنان اهل کتاب، آن جا که برای نادرست بودن این ازدواج به آیه شریفه (ولاتنکحوا المشرکات) استدلال میشود پاسخ میدهد که این آیه مربوط به زنان مشرک است و شرک در اصطلاح شریعت، غیر از اهل کتاب است:
(لأن المتبادر من الشرک فی اطلاق الشرع غیر اهل الکتاب، کما یؤیده عطف المشرکین علی اهل الکتاب وبالعکس فی کثیر من الآیات وهذا لاینافی اعتقادهم ما یوجب الشرک، اذ لیس الغرض نفی الشرک عنهم، بل عدم تبادره من اطلاق لفظ المشرک…)
[۲۷] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
آنچه نخست از واژه شرک در کار بردهای شریعت به ذهن میآید، غیر از اهل کتاب است، گواه بر این، عطف مشرکان و اهل کتاب است بر یکدیگر، در بسیاری از آیات قرآن .
البته این ناسازگاری ندارد با اینکه آنان چیزی را باورداشته باشند که سبب شرک باشد؛ زیرا مقصود نفی شرک از آنان نیست، بلکه مدعی نفی تبادر ذهنی است در اطلاق لفظ مشرک.
بنابراین، نمیتوان با گسترش در معنای شرک، دیگر کافران را مصداق آیه شریفه دانست و مقصود از مشرکان در (انما المشرکون نجس…) گروه بت پرستانی هستند که هماره در قرآن کریم، در کنار اهل کتاب از آنان نام برده میشود.
آیه الله خویی
آیت اللّه خویی میگوید:
(ان الشرک له مراتب متعدده لایخلو منها غیر المعصومین و قلیل من المؤمنین… فلامناص من ان یراد بالمشرک مرتبه خاصه و هی ما یقابل اهل الکتاب.)
[۲۸] تقریرات درس آیت اللّه خویی، التنقیح، ج۲، ص۴۴، علمیه.
شرک، مراتبی دارد که غیر از معصومان (ع) و اندکی از مؤمنان ، دیگران از پارهای مراتب آن رهایی ندارند.
پس چارهای نیست جز آنکه از شرک در این آیه، آن مرتبه خاصی مقصود باشد که نقطه مقابل اهل کتاب است.
افزون بر این، به فرض آنکه کسی گسترش در معنای شرک را بپذیرد، باز آیه همه کافران را در برنخواهد گرفت؛ زیرا از خدا برگشتگان و مادیگرایان و زنادقه، بی گمان از مشرکان نیستند، مگر از راه اولویت، حکم را بگسترانیم.
به این معنی: وقتی آنانی که به خدایی اعتقاد دارند، هر چند با شریک، نتوانند وارد مسجدالحرام شوند، آنانی که به هیچ خدایی اعتقاد ندارند، به طریق اولی.
البته این اولویت نیز جای تردید دارد؛ زیرا قرآن میفرماید: (ان الشرک لظلم عظیم) چیزی در زشتی به پایه شرک نمیرسد.
گسترش در علت
دومین راهی که برای گسترش دادن حکم ناروایی ورود به مسجدالحرام از مشرکان به دیگر کافران وجود دارد، توجه به علتی است که در آیه شریفه برای حکم بیان شده است.
نجس بودن
علّت اینکه مشرک نمیتواند به مسجدالحرام وارد شود، نجس بودن اوست:
(انما المشرکون نجسٌ فلایقربوا المسجدالحرام) بنابراین، هر انسانی که همانند مشرک نجس و ناپاک باشد، نباید وارد مسجدالحرام شود، مشرک باشد یا غیر مشرک.
و چون دیگر کافران نیز، مانند مشرکان، ناپاکند، درنتیجه نمیتوانند به مسجدالحرام وارد شوند.
آقا ضیاء در شرح تبصره بر ناروایی ورود همه کافران به مسجد الحرام در دیگرمساجد، چنین استدلال میکند:(ولایجوز ایضا ان یدخل الذمى فضلاً عن غیره من سائر الفرق الکفار المساجد لظهور تفریع عدم دخول المسجد الحرام فى الآیه على نجاسه المشرک الجارى فى غیرهم من اهل الذمه فضلاً عن شموله لهم لقولهم بان عزیر او المسیح ابن اللّه.)
[۲۹] آقا ضیاء، شرح تبصره، ج۴، ص۳۷۵، مؤسسه نشر اسلامی وابسته، جامعه مدرسین قم.
روانیست کافر ذمی داخل مساجد شود، چه رسد به دیگر فرقههای کافر.
ظاهر متفرع سازی وارد شدن به مسجدالحرام بر ناپاکی مشرکان که این در ذمیان نیز وجود دارد، دلیل آن است.
افزون بر آن، واژه شرک نیز، آنان را در برمیگیرد.
به خاطر این سخن آنان: عزیر یا مسیح فرزند خدایند.
نکات
این استدلال بر پذیرش دونکته استوار است:
۱.واژه (نجس) در آیه کریمه، به معنای ناپاکی اصطلاحی باشد.
۲.همه کافران از نظر شرع ناپاک باشند.
و حال آنکه هر دو نکته جای گفت وگو دارد.
نکته نخست: (نجس) در لغت به معنای پلیدی است و در شرع، به معنای چیزی است که باید از آن دوری گزید.
در اینکه کلمه (نجس) در آیه شریفه، به کدام یک از دو معنی آمده است، میان فقها و نیز مفسران اختلاف نظروجود دارد.
بسیاری بر این باورند که (نجس) در آیه شریفه، به همان معنای لغوی به کار رفته است:
حاج آقا رضا همدانی مینویسد:
(فلا مانع من ان یکون المراد بالنجس فی الآیه الخباثه الباطنیه والقذاره المعنویه الحاصله بالشرک.)
[۳۰] امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۱، ص۵۵۷.
بازدارندهای نیست از اینکه مقصود از ( نجس ) در آیه پلیدی درونی و پلیدی معنوی باشد که نتیجه شرک است.
و اگر نگوییم واژه (نجس) در آیه تنها در همان معنای لغوی به کار رفته است، دست کم دو احتمال وجود دارد: معنی اصطلاحی و معنی لغوی و اراده هر یک از دو معنی، نیاز به نشانه دارد.
همین مشترک بودن در دو معنی و نبود نشانه بر تعیین یکی، بسیاری از فقیهان را بر آن داشته تا از استدلال به این آیه برای نجس بودن کافران در بحث نجاست کفار صرف نظر کنند.
بلکه بالاتر، شماری مدعی آن شدهاند که در خود آیه، نشانهای بر تعیین معنی لغوی وجود دارد.
آیه اللّه خوئی میفرماید:
(بل الظاهر انه فی الآیه المبارکه بالمعنی اللغوی وهو القذاره…و هذا المعنی هو المناسب للمنع عن قربهم من المسجد الحرام حیث ان النجس بالمعنی المصطلح علیه لامانع من دخوله المسجدالحرام فیما اذا لم یستلزم هتکه…)
[۳۱] تقریرات درس آیت اللّه خویی، التنقیح، ج۲، ص۴۴، علمیه.
گویا (نجس)، در آیه مبارکه، به معنای لغوی است که همان پلیدی باشد….و همین معنی، مناسب با حکم ناروایی نزدیک شدن به مسجد الحرام است؛ چرا که نجس، به معنای اصطلاحی، بازدارنده از ورود به مسجدالحرام نیست، اگر هتک آن نباشد.
و همان گونه که ایشان در بیان دیگری میگوید: از این آیه شریفه، نمیتوان نجس بودن اصطلاحی مشرکان را استفاده کرد، تا چه رسد به دیگر کافران:
(فالأنصاف ان الآیه لادلاله لها علی نجاسه المشرکون فضلاً عن دلالتها علی نجاسه اهل الکتاب.)
[۳۲] تقریرات درس آیت اللّه خویی، التنقیح، ج۲، ص۴۶، علمیه.
انصاف آن است که آیه برنجس بودن مشرکان دلالت ندارد، تا چه رسد به نجس بودن اهل کتاب .
نکته دوّم: به فرض آنکه بپذیریم واژه (نجس) در آیه شریفه، همان معنی شرعی اصطلاحی است، ولی مگر همه کافران نجسند؟ دست کم نسبت به نجاست اهل کتاب، هماره بین فقیهان گفت وگو بوده است.
هر چند مشهور از فقهای شیعه بر آنند که اهل کتاب نجسند، ولی بسیاری از فقیهان عقیده به پاکی آنان دارند.
در هر صورت، بنابر دیدگاه کسانی که اهل کتاب را پاک میدانند، این آیه دلیل ناروایی ورود آنان به مسجد الحرام نخواهد بود.
شیخ محمد جواد مغنیه که از معتقدان به پاکی اهل کتاب است، در ذیل آیه شریفه مینویسد:
(اطلاق آیه شریفه که میگوید: نجس نباید وارد مسجدالحرام شود، هر نجسی را در بر میگیرد، انسان باشد یا حیوان و یا غیر اینها.)
آن گاه مینویسد:
(ونرید بالأنسان النجس، الجاحد وعابد الأوثان اما اهل الکتاب فقد اثبتنا طهارتهم.)
[۳۳] محمد جواد مغنیه، تفسیر (کاشف)، ج۴، ص۲۸، دارالعلم للملایین، بیروت.
مقصود ما از انسان نجس، منکر خداوند و بت پرست است، ولی اهل کتاب، پاکی آنان را پیش از این ثابت کردیم.
از ظاهر این سخن بر میآید که اهل کتاب، میتوانند وارد به مسجد الحرام و هر مسجدی شوند.
بنابراین، استدلال به این آیه برای گستردن حکم ناروایی ورود به مسجد الحرام، از مشرکان به دیگر کافران، ناتمام است و نیاز به دقت و درنگ بیش تری دارد.
اجماع
دومین و آخرین دلیلی که برگسترش حکم آورده شده، اجماع است.
صاحب جواهر آن را به عنوان نخستین دلیل یاد کرده بود:
(فلا یجوز ان یدخلوا المسجد الحرام اجماعاً من المسلمین محصلاً و محکیاً مستفیضاً مضافاً الی قوله تعالی (انما المشرکون نجس).
[۳۴] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۷۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
روا نیست کافران وارد مسجدالحرام شوند، به اجماع به دست آمده، و فراوان حکایت شده از مسلمانان .
افزون بر آن سخن خداوند: (مشرکان نجسند….با توجه به فرموده صاحب جواهر، شاید بتوان گفت: اجماع مهم ترین دلیل، بلکه تنها دلیل بر گستردن ناروایی ورود به مسجدالحرام از مشرکان به دیگر کافران است، هر چند این دلیل نیز خالی از چند شبهه نیست.
زیرا:
۱.با وجود مخالفی همچون ابوحنیفه و پیروان وی، نمیتوان گفت اجماع مسلمانان.
۲.بر مبنای کسانی که اهل کتاب را پاک میدانند ورود آنان به مسجدالحرام بی مانع خواهد بود، ولی میتوان گفت، چون در مقام فتوا نظریه روشنی بر جایز بودن ورود اهل کتاب نیست، تنها وجود مبنی، به اجماع ضرری نخواهد زد.
۳.احتمال اینکه مدرک این اجماع، همین آیه شریفه باشد، هست.
بنابراین، اجماع مدرکی است و چنین اجماعی کاشف از دیدگاه معصوم (ع) نیست و اعتباری ندارد.
ولی درعین حال، با توجه به موقعیت ویژه مسجدالحرام درمیان دیگر اماکن مقدسه بخاطر داشتن احکام فراوان مخصوص به خود، نمیتوان به سادگی از کنار اتفاق نظرها گذشت.
بنابراین، برای ناروایی کافران از ورود به مسجدالحرام، میتوان اجماع مسلمانان و دست کم شیعیان را دلیل دانست.
ورود کافران به دیگر مساجد
پیداست که این قسم، به لحاظ آنکه بیشتر مورد ابتلاست، محور اصلی بررسی و تحقیق ما را تشکیل میدهد.
ولی از آنجا که پایه و اساس حکم ناروایی، ابتدا از مسجد الحرام بوده، آن گاه به دیگر مساجد سریان داده شده است، بدون بررسی دلیلهای ناروایی ورود به مسجدالحرام ، تحقیق و بررسی دلیلهای این موضوع دشوار مینمود.
ادله ممنوع بودن
در هر صورت، چنانکه اشاره شد، برای ناروایی ورود کافران به مساجد، دلیلهایی از قرآن و حدیث و اجماع و… آوردهاند که اکنون آنها را نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
قرآن
از قرآن کریم، همان آیه شریفه (انما المشرکون نجس…) را مورد استناد قرار دادهاند، البته به دو گونه:
شیخ طوسی ، نجس بودن کافران را از آیه شریفه بهره میگیرد و آن را صغری برای یک کبرای کلی قرار میدهد:
(… دلیلنا قوله تعالی: (یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس…) فحکم علیهم بالنجاسه واذا ثبت نجاستهم فلایجوزان یدخلوا شیئاً من المساجد لأنه لاخلاف فی ان المساجد یجب ان تجنّب النجاسات….)
دلیل ما این سخن خداوند است: (انّما المشرکون نجس…) که حکم شده به نجس بودن کافران و اگر ثابت شد ناپاکی آنان، روانیست بر هیچ مسجدی وارد شوند، چون خلافی نیست که مسجد باید از ناپاکیها به دور باشد.
اینکه ایشان مینویسد: (فحکم علیهم بالنجاسه) درمباحث گذشته نادرستی آن را روشن ساختیم؛ زیرا آیه شریفه نظر به نجاست بدنی مشرکان ندارد، تا چه رسد به دیگر کافران.
و اما کبری سخن ایشان که مینویسد: (مساجد باید از ناپاکیها به دور نگهداشته شوند) مقصود چیست؟ اگر مقصود این است که مسجد را نباید نجس کرد، سخنی است بجا و درست، ولی ورود کافر به مسجد، اگر نجس هم باشد، سبب نجس کردن مسجد نمیشود، اگر سرایتی در کار نباشد.
اگر مقصود آن است که حتی چیز نجس هم نباید وارد مسجد شود، درست نیست؛ زیرا دست کم، مشهور فقهاء برآنند که ورود چیز نجس به مسجد، در صورتی که نجاست، سرایت کننده نباشد که سبب نجس شدن مسجد شود، جایز است.
صاحب حدائق مینویسد: حتی نسبت به بردن نجاست سرایت کننده به مسجد، غیر از اجماع دلیلی نداریم؛ زیرا روایت (جنّبوا مساجدکم النجاسه) از نظر سند، ضعیف است.
البته اگر سبب هتک مسجد باشد، جایز نخواهد بود، ولی هتک مسجد، موضوع دیگری است.
گونه دیگر از استدلال به آیه شریفه، الغای خصوصیت از مسجد الحرام است به این معنی، که آنچه مشرکان را از ورود به مسجدالحرام باز میدارد، مسجد بودن آن است.
جایگاه والا و بالای خانه خداست که مشرک نمیتواند در آن وارد شود این نقطه مشترکی است میان مسجدالحرام و دیگر مساجد.
همین نقطه مشترک سبب مشترک بود آنها در حکم ناروایی ورود شده است.
شیخ محمد حسن نجفی مینویسد:
(… مضافا الی مایستفاد من التفریع فی الآیه المفید للاشتراک بینه و بین غیره من المساجد ایضا خصوصا مسجد النبی (ص) وغیره من المساجد ضروره اعتبار التعظیم فیها اجمع.)
[۳۵] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۷۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
افزون بر این، از تفریع (نرفتن به مسجد بر ناپاکی) در آیه میتوان نقطه اشتراکی را بین مسجدالحرام و دیگر مساجد استفاده کرد، بویژه مسجدالنبی چرا که بزرگداشت همه مساجد ضروری است.
بایستگی بزرگداشت مساجد، نقطه اشتراکی است که کافران را از ورود به مساجد باز میدارد.
علامه نیز، بر همین نکته تکیه کرده است:
لأنه مسجد فلایجوز لهم الدخول کالحرم.
[۳۶] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۴۵، چاپ سنگی.
درمسجد بودن بین مسجدالحرام و دیگر مساجد، فرقی نیست و باید در ح
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 