پاورپوینت کامل وراثت و سرنوشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وراثت و سرنوشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وراثت و سرنوشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وراثت و سرنوشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل وراثت و سرنوشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

مسأله سرنوشت از جمله مسایل اساسی و بنیادین در زندگی انسان است که همواره توجّه اندیشمندان را به خود معطوف داشته است و عوامل متعدّدی را در رقم خوردن آن دخیل دانسته‌اند. یکی از مؤلّفه‌های مؤثّر در سعادت و یا شقاوت بشر، وراثت است.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – نقش وراثت از منظر دانش ژنتیک
۳ – نقش وراثت از منظر قرآن و حدیث
۴ – نقش وراثت در شکل‌گیری صفات روحی
۴.۱ – روایات پیامبر
۴.۲ – وراثت و اقتضای خیر و شر
۴.۲.۱ – استدلال علاّمه طباطبائی
۴.۲.۲ – نظریه امام خمینی
۴.۲.۳ – نظریه آیت‌الله سبحانی
۴.۳ – نفی جبرگرایی ژنتیکی
۴.۳.۱ – نظریه شهید مطهری
۴.۳.۲ – نظریه آیت‌الله مکارم
۴.۳.۳ – نظریه صاحب مجمع‌البیان
۴.۳.۴ – نقش وراثت و محیط
۴.۴ – نقش تربیت در سرنوشت انسان
۴.۴.۱ – روایت پیامبر
۴.۴.۲ – روایت فضیل بن عثمان
۴.۴.۳ – نقش تربیتی انبیا در تغییر صفات موروثی
۴.۴.۴ – دیدگاه اسلام
۴.۵ – نقش اختیار و اراده در سرنوشت انسان
۴.۵.۱ – آیات قرآن
۴.۵.۲ – دیدگاه امام خمینی
۴.۵.۳ – کلام شهید مطهری
۵ – نتیجه‌گیری
۶ – مأخذ
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع

مقدمه

مسأله سرنوشت از جمله مسایل اساسی و بنیادین در زندگی انسان است که همواره توجّه اندیشمندان را به خود معطوف داشته است و عوامل متعدّدی را در رقم خوردن آن دخیل دانسته‌اند. یکی از مؤلّفه‌های مؤثّر در سعادت و یا شقاوت بشر، وراثت است. صفات و خصوصیّات والدین از طریق ژن‌های تشکیل‌دهنده نطفه به فرزند منتقل می‌شود و در تعیین مسیر رشد و نموّ و شکل‌گیری شخصیّت کودک تأثیر می‌گذارد. از سوی دیگر، تربیت نیز نقش چشم‌گیری در تکامل شخصیّت دارد و از آن‌جا که اوّلین مکان برای رشد و نموّ بسیاری از زمینه‌های اخلاقی محیط خانواده است و کودک بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی را از افراد خانواده، به خصوص پدر و مادر، کسب می‌کند.
یکی از مسایل مهمّ اعتقادی مسأله جبر و اختیار است که آن نیز با قانون وراثت ارتباط پیدا می‌کند. برخی با استناد به برخی آیات و احادیث بر این باورند که با وجود عامل وراثت، سعید یا شقی شدن انسان از اختیار و اراده او خارج است. در یکی از این‌گونه احادیث به نقل از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است، «اَلشَّقیُ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمّهِ و السّعِیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنَ اُمّه؛

[۱] بحرانی‌، سیّد هاشم، البرهان فی‌تفسیر القرآن، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه بعثت، ۱۳۷۴، ج۲، ۵۲۹.

شقاوتمند در شکم مادرش نیز شقاوتمند است و سعادتمند در شکم مادرش نیز سعادتمند است». عدّه‌ای نیز به این قایل هستند که سعادت و شقاوت آدمی به حکم خدا و لازم لاینفکّ آدمی است؛ به عنوان مثال فخر رازی در تفسیر کبیر خود ذیل آیه ۱۰۵ از سوره هود چنین دیدگاهی را عنوان نموده است.

[۲] رازی، فخرالدّین محمّد بن عمر، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التّراث العربی، ۱۴۲۰ق، ج ۳، ص۱۸.

این نوشتار بر آن است تا با اثبات نقش ساختار ژنتیکی افراد بر روی اعمال و رفتارشان به عنوان یک عامل زمینه‌ای بر اهمیّت نقش اختیار و اراده و نیز جایگاه شیوه‌های تربیتی و به‌ویژه آموزه‌های دینی در سرنوشت انسان تأکید ورزد. سؤال اصلی این پژوهش آن است که آیا وراثت به عنوان یک عامل جبری در سعادت و شقاوت انسان دخالت دارد؟!

نقش وراثت از منظر دانش ژنتیک

یکی از حوزه‌های پژوهش در علم ژنتیک، ژنتیک رفتاری است که به مطالعه وراثت خصوصیّات رفتاری و شکل‌گیری رفتار بر اساس ژنوم (ژنوم (Genome)، مجموعه ژن‌هایی که در یک سلول انسان یا هر موجود زنده دیگر وجود دارد، ژنوم نامیده می‌شود. ژنوم یک کتاب دستورالعمل است که هر ژن در آن یک دستورالعمل جداگانه است. در هر یک از سلول‌های بدن (جز گلبول‌های قرمز خون) یک نسخه از این کتاب وجود دارد و به زبانی نوشته شده که فقط سلول‌ها می‌توانند آن را بخوانند. برای فهم اسرار ژن‌ها باید با تلاش فراوان این زبان را آموخت. این تلاشِ بین‌المللی، طرح یا پروژه ژنوم انسان نام دارد.

[۳] بیکر، کاترین، ژن‌ها و انتخاب‌ها، ترجمه خسرو حسینی‌پژوه، چاپ دوم، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷، ص۲۰.

می‌پردازد.

[۴] بیکر، کاترین، ژن‌ها و انتخاب‌ها، ترجمه خسرو حسینی‌پژوه، چاپ دوم، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷، ص۵۹.

برخی از دانشمندان معتقد بودند که تکامل شخصیّت انسان ناشی از تأثیر عوامل ژنتیکی است و برخی دیگر بر این باور بودند که شخصیّت انسان از محیط تأثیر می‌پذیرد. امروزه این اعتقاد مقبولیّت بیشتری یافته که شکل‌گیری شخصیّت ناشی از هر دو عامل محیط و ژنتیک است. این نظریّه با عنوان تأثیر و تأثّر متقابل ژن (ژن (Gene)، عوامل وراثتی را که از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابند، ژن می‌نامند. از طریق ژن‌هاست که صفات و خصوصیّات والدین به فرزندان منتقل می‌شوند.

[۵] بیکر، کاترین، ژن‌ها و انتخاب‌ها، ترجمه خسرو حسینی‌پژوه، چاپ دوم، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷، ص۱۰.

محیط یا نظریّه سرشت و تربیت شناخته شده است.

[۶] اکرمی، سیّد محمّد، «ژنتیک یا محیط، ۱۳۹۱.

به طور کلّی، در رابطه با عوامل شکل‌دهنده شخصیّت و خصوصیّات رفتاری افراد دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ عدّه‌ای فقط به ساختار ژنتیکی افراد توجّه دارند (جبرگرایی ژنتیکی)، برخی عوامل محیطی را تنها عامل مؤثّر می‌دانند (جبرگرایی محیطی) و عدّه‌ای دیگر عوامل اجتماعی را مهم تلقّی می‌کنند (جبرگرایی اجتماعی). از این میان، طرفداران فرضیّه جبرگرایی ژنتیکی بروز بسیاری از رفتارها، حتّی سرنوشت انسان را فقط به ژن‌ها نسبت می‌دهند، ولی بر خلاف چنین نگرش‌هایی هیچ‌یک از عوامل یاد شده به تنهایی نمی‌توانند در شکل‌گیری خصوصیّات رفتاری افراد مؤثّر باشند؛ به عبارت دیگر، عوامل فوق علّت تامّه نبوده، بلکه به نحو اقتضا تأثیرگذار هستند. با وجودی که تعدادی از ژن‌های رفتاری همچون ژن مؤثّر در ایجاد اضطراب کشف شده، ولی رفتار آدمی معادل با ژن‌های او نیست و نمی‌توان گفت چون فلان شخص دارای ژن رفتاری x است، لزوماً رفتارx از او سر خواهد زد.

[۷] محمّدی، علی، شبیه‌سازی انسان، چاپ دوم، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۹، ص۲۶۳.

اکنون پاسخ متخصّصان ژنتیک به این سؤال که آیا سرنوشت انسان در ژن‌های او رمزدهی شده است، منفی است و متذکّر می‌شوند که دوقلوهای همسان با وجود داشتن مجموعه ژنی یکسان از نظر شکلی و رفتاری کاملاً یکسان نیستند و این پدیده حاکی از آن است که مشخّصات و خصوصیّات انسان متأثّر از عاملی غیر از ژنتیک است. اکثر ژن‌ها تا حدودی از محیط تأثیر می‌گیرند. بنابراین، ژن‌های دریافتی از والدین به هنگام لقاح دقیقاً صفات و خصوصیّات ما را دیکته نمی‌کنند.

[۸] آلبرتس، بروس، مبانی زیست‌شناسی سلولی، ترجمه حسین بهاروند و همکاران، چاپ دوم، تهران، خانه زیست‌شناسی، ۱۳۸۷، ص۱۳۸۷.

خصوصیّات رفتاری انسان، آمیخته‌ای از تأثیرات وراثت و محیط است و در این میان، نباید از نقش اراده و اختیار غفلت ورزید. این حقیقتی است که علم ژنتیک به آن معترف است. بنابراین، وجود عوامل ژنتیکی در برخی ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری نامطلوب به معنای صدور مجوّز برای انجام عمل نیست؛ زیرا آن‌که در نهایت تصمیم می‌گیرد که چگونه رفتار کند، خود آدمی است، ولی پرسشی در اینجا به ذهن متبادر می‌شود که اگر ژن‌ها بر رفتار انسان تأثیر دارند، آیا اراده نیز تحت چنین تأثیری نیست؟ به بیانی دیگر، آیا این ژن‌ها نیستند که شخصی را بااراده و مصمّم ساخته و دیگری را سُست‌اراده یا‌ بی‌اراده می‌سازند؟! متخصّصان ژنتیک رفتاری به این سؤال چنین پاسخ داده‌اند که هر خصوصیّت اخلاقی مانند سُست‌اراده بودن یا کم‌جرأت بودن به‌طور کامل تحت کنترل ژن‌ها قرار ندارد و با تربیت، تمرین، پرورش و خواست خود فرد قابل تغییر و بهبود است و در نهایت، هر کس مسئول اعمال خویش است.

[۹] بیکر، کاترین، ژن‌ها و انتخاب‌ها، ترجمه خسرو حسینی‌پژوه، چاپ دوم، تهران، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷، ص۱۳۸۷.

نقش وراثت از منظر قرآن و حدیث

به منظور تعیین جایگاه وراثت در سرنوشت انسان از دیدگاه قرآن و روایات، ابتدا نقش وراثت در شکل‌گیری صفات و خصوصیّات روحی و اخلاقی را بیان نموده، سپس تأثیر وراثت در سرنوشت به نحو اقتضا ثابت می‌شود و در نهایت، به نقش تربیت و اختیار در سرنوشت انسان به عنوان دو مؤلّفه مؤثّر بر صفات موروثی پرداخته می‌شود.

نقش وراثت در شکل‌گیری صفات روحی

قرآن کریم و معصومین (علیهم‌السلام) در بیش از ۱۴ قرن پیش نه تنها اشاراتی به مسأله «وراثت صفات» نموده‌اند که از فحوای کلام ایشان به دست می‌آید، بلکه در مواردی به آن تصریح نیز فرموده‌اند و این در حالی است که کمتر از ۲ قرن از عمر دانش ژنتیک (علم وراثت) می‌گذرد. برخی آیات و روایات را که می‌توان در این زمینه مستند قرار داد، عبارتند از،
«قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ…؛

[۱۰] یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷.

(برادران) گفتند، اگر او (بنیامین‌) دزدی کند، (جای تعجّب نیست، چون) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدی کرد…». «گویندگان این سخن همان برادران پدری یوسف هستند و به همین دلیل، یوسف را به بنیامین نسبت داده، گفتند اگر بنیامین امروز پیمانه پادشاه را دزدید، خیلی جای تعجّب نیست و از او بعید نیست؛ زیرا او قبلاً برادری داشت که مرتکب دزدی شد و چنین عملی از او نیز سرزد. پس این دو برادر دزدی را از ناحیه مادر خود به ارث برده‌اند و ما از ناحیه مادر از ایشان جدا هستیم».

[۱۱] طباطبائی، سیّد محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۲۳۶.

این جمله و این اتّهام برادران یوسف حاکی از تبرئه خودشان است؛ «یعنی اگر او دزدی کرده، بعید نیست، چون برادری داشت که او هم دزدی کرده بود و در این کار وارث یکدیگرند، امّا چون ما از طرف مادر با آن‌ها نیستیم، لذا به دزدی دست نزده‌ایم».

[۱۲] قرشی، سیّد علی‌اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷، ج ۵، ص۱۶۱.

امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) در فرمان خود به استاندار مصر چنین می‌فرماید، «… ثُمَّ اَلصَقَ بِذَوِی الاَحسَابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصّالِحَه وَ السَّوابِقِ الحَسَنه، ثُمّ اَهلِ النَّجدَه وَ الشُّجاعَه وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَه. فَاِنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرَفِ…؛

[۱۳] امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه ۵۳، ص۲۹۴.

برای اداره کشور افرادی را برگزین که گوهر نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه‌ای نیکو برخوردار. پس دلیران و رزم‌آوران و بخشندگان و جوانمردان (را برگزین) که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده‌اند و نیکویی‌ها را گرد آورده‌اند.» آیت‌الله سبحانی با اشاره به فرازهایی از نامه ۵۳ امام علی (علیه‌السّلام) به استاندار مصر و با توجّه به توصیه امام مبنی بر انتخاب افرادی از خانواده‌های شریف، اصیل و پارسا بیان تأثیر وراثت در احادیث را مطرح می‌نمایند.

[۱۴] سبحانی‌، جعفر، منشور جاوید، چاپ دوم، قم، مؤسّسه امام صادق ع، ۱۳۷۵، ج ۴، ۳۵۵.

بنا بر روایتی، محمّد حنفیه در جنگ جمل علمدار لشکر بود، ولی گویا ترسیده بود، چرا که در حمله به سپاه جمل اندیشه می‌کرد. علی (علیه‌السّلام) پیش او آمد و علّت حمله نکردن او را جویا شد. او گفت در پیشِ رویم به جز تیراندازان که تیر می‌اندازند، کسی را نمی‌بینم. علی (علیه‌السّلام) با دسته شمشیر به او زد و فرمود، «مَا اَدرَکَکَ عِرقَ مِن اَبِیکَ، این عِرق از پدرت به تو نرسیده است».

[۱۵] مدنی، ضامن بن شدقم، وقعه الجمل، چاپ اوّل، قم، نشر محمّد، ۱۴۲۰ق، ص۱۴۱.

کلام امام در شرح نهج‌البلاغه ابن أبی‌الحدید به گونه دیگری آمده است، «اَدرَکَکَ عِرقَ مِن اُمِّکَ، این عرق از مادرت به تو رسیده است».

[۱۶] ابن أبی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، تصحیح محمّد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اوّل، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص۲۴۳.

روایات پیامبر

در روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین آمده است، «تَخَیَّروا لِنُطَفِکُم فَاِنَّ العِرقَ دَسَّاسُ، برای نطفه‌های خود (همسر مناسب) انتخاب کنید که عِرق پنهانی تأثیر دارد».

[۱۷] ابن ادریس، محمّد بن احمد، السّرائر الحاوی لتحریر الفتاوی و المستطرفات، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص۵۵۹.

در المنجد آمده است، «دَسَّ شَیءَ تَحتَ التُّرَابِ فِیهِ أَی أَدخَلَهُ فِیهِ وَ أَخفَاهُ» و نیز «دَسَّاس أَی حَیَّه قَصِیرَه حَمرَا تَندَسَّ تَحتَ التُّرَابِ» و به عنوان مثال ذکر شده که «العِرقُ دَسَّاسُّ أَی أَنَّ أَخلاَقَ الآبَاءِ تَتَّصِلُ إِلَی الأَبنَاءِ».

[۱۸] معلوف، لویس، المنجد فی اللّغه، بیروت، دارالفقه للطّباعه و النّشر، ۱۴۲۱ق، ص۲۱۴.

بنابراین، «دَسَّ» به معنای داخل کردن چیزی در خاک و پنهان نمودن آن است و مقصود از دسّاس بودن عِرق این است که خصوصیّات اخلاق والدین را‌ به‌طور پنهانی به فرزندان منتقل می‌کند. در این روایت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید که باید دید چه محلّی برای نطفه خود گزینش می‌شود؛ زیرا «عِرق» دسّاس است و کلمه «دسّاس» اشاره به این حقیقت است که نطفه اخلاق و سجایا را به فرزندان منتقل می‌سازد.

[۱۹] حجّتی، سیّد محمّدباقر، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸، ج ۸۳، ص۱.

رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود، «اُنظُر فِی اَیّ نَصابِ تَضَعُ وَلَدکَ فَاِنَّ العِرقَ دَسَّاس، بنگر فرزند خود را کجا قرار می‌دهی که عرق پنهانی تأثیر می‌گذارد».

[۲۰] متّقی هندی، علی بن حسام‌الدّین، کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، چاپ پنجم، بیروت، مؤسّسه الرّساله، ۱۴۰۵ق، ج ۱۵، ص۸۵۵ .

[۲۱] قضاعی، محمّد بن سلامه، شرح فارسی شهاب‌الأخبار، چاپ اوّل، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱، ص۳۰۹.

«عِرق» به معنی ریشه و اساس یک پدیده است و اساس آفرینش انسان «نطفه» می‌باشد و «دسّاس» به معنی انجام کار پنهانی است، لذا مقصود از دسّاس بودن عِرق این است که صفات موروثی از طریق نطفه به ‌طور ناپیدا به فرزند منتقل می‌گردد.

[۲۲] سبحانی‌، جعفر، جبر و اختیار، تنظیم علی ربّانی گلپایگانی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه تحقیقاتی سیّد الشّهداء، ۱۳۶۸، ص۳۳۴.

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و معصومین (علیهم‌السلام) که حقایق را با نور وحی می‌دیدند، به این قانون عظیم خلقت (وراثت) توجّه کامل داشته است و در این روایت و روایات دیگر درباره این راز بزرگ سخن گفته است و کلمه عِرق را معرّف عامل وراثت (ژن) قرار داده‌اند و به عبارت دیگر، همان معنایی که امروز محافل علمی از کلمه «ژن» استفاده می‌کنند، از کلمه «عِرق» افاده می‌شود. این حدیث در کمال صراحت از قانون وراثت سخن گفته است و از عامل آن به کلمه عِرق تعبیر نموده‌ است و به پیروان خود توصیه می‌کند که از قانون وراثت غافل نباشید و توجّه کنید زمینه پاک باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نشوند.

[۲۳] فلسفی‌، محمّدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، چاپ سیزدهم، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۶۳، ج ۱، ص۶۴.

وراثت و اقتضای خیر و شر

از منظر اسلام صفات و خصوصیّات منتقله از طریق وراثت از حدّ اقتضاء تجاوز نمی‌کند؛ به بیان دیگر، اثر ویژگی‌های ژنتیکی انسان تا حدّی نیست که اختیار عمل را از او سلب کند، به طوری که قادر به انجام اعمال نیک و پسندیده یا ترک افعال زشت و قبیح نباشد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید، «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ…؛

[۲۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۴.

بگو، هر کس طبق روش (و خُلق و خوی) خود عمل می‌کند…»

استدلال علاّمه طباطبائی

استدلال علاّمه طباطبائی در خصوص صفات درونی آدمی در خور توجّه است. ‌ ایشان ذیل این آیه نوشته‌اند که «آیه کریمه عمل انسان را مترتّب بر شاکله او دانسته؛ به این معنا که عمل هر چه باشد، مناسب با اخلاق آدمی است، چنان‌چه گفته‌اند از کوزه همان برون تراود که در اوست. پس شاکله نسبت به عمل نظیر روح جاری در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسّم نموده است و معنویّات او را نشان می‌دهد. این معنا هم با تجربه و هم از راه‌های علمی به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانی و احوال روح و میان اعمال بدنی رابطه خاصّی است و با همه اینها دعوت و خواهش هیچ‌یک از این مزاج‌ها که باعت ملکات یا اعمالی مناسب خویش است، از حدّ اقتضاء تجاوز نمی‌کند؛ بدین معنا که خُلق و خوی هر کس هیچ وقت او را مجبور به انجام کارهای مناسب با خود نمی‌کند و اثر آن به حدّی نیست که ترک آن کارها را محال سازد و در نتیجه، عمل از اختیاری بودن بیرون می‌شود و جبری شود».

[۲۵] طباطبائی، سیّد محمّدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۲۶۲.

مرحوم علاّمه با استناد به آیه دیگری به بحث خود اینگونه ادامه می‌دهند که «خدای سبحان می‌فرماید، «وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا…، »

[۲۶] اعراف/سوره۷، آیه۵۸.

که اگر این آیه را با آیات دالّ بر عمومیّت دعوت‌های دینی از قبیل «لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ»

[۲۷] انعام/سوره۶، آیه۱۹.

مجموعاً مورد دقت قرار دهیم، این معنا را می‌رساند که بنیه انسانی و صفات درونی او در اعمالش اثر دارد اما تنها به نحو اقتضا نه به نحو علیّت تامّه. این که بعضی گفته‌اند سعادت و شقاوت دو امر ذاتی است که هرگز از ذات تخلّف نمی‌پذیرد و یا این‌که گفته‌اند سعادت و شقاوت مربوط به قضاء مقدّر شده ازلی است، حرف غلطی است».

[۲۸] طباطبائی، سیّد محمّدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، ۱۴۱۷ق، ح۱۹۰، ج۱۳، ص۲۶۲.

ابن أبی‌عمیر معنای قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که فرمودند، «الشَّقیُ مَن شَقیَ فِی بَطنَ اُمِّهِ وَ السّعِیدُ مَن سَعِدَ فِی بَطنِ اُمِّهِ». از امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) سؤال کرد، ایشان پاسخ دادند، «اَلشَّقِیُ مَن عَلِمَ اللهُ وَ هُوَ فِی بَطنِ اُمِّه اَنّهُ سَیَعمَلُ اَعمالَ الأَشقِیَاءِ وَ السَّعِیدُ مَن عَلِمَ اللهُ وَ هُوَ فِی بَطنِ اُمِّه اَنَّهُ سَیَعمَلُ أَعمَالَ السُّعَداءِ؛

[۲۹] ابن‌بابویه، محمّد بن علی، التّوحید، تصحیح هاشم حسینی، چاپ اوّل، قم، جامعه مدرّسین، ۱۳۹۸ق، ص۳۵۶.

بدبخت کسی است که در حالی‌که در شکم مادرش است، خداوند می‌داند که به زودی اعمال شقاوتمندان را انجام می‌دهد و سعادتمند کسی است که در حالی‌که در شکم مادرش است خداوند می‌داند که بزودی اعمال سعادتمندان را انجام خواهد داد». واضح است که پاسخ امام کاظم (علیه‌السّلام) دلالت بر مسأله جبری بودن سرنوشت انسان ندارد.
امام علی (علیه‌السّلام) در معنای حقیقت سعادت و شقاوت فرمودند، «اِنَّ حَقیقَه السَّعادَه أَن یُختَمَ لِلمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَه و إِنَّ حَقِیقَه الشَّقاءِ أَن یُختَمَ لِلمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ؛

[۳۰] ابن‌بابویه، محمّد بن علی، معانی‌الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفّاری، چاپ اوّل، قم، جامعه مدرّسین، ۱۴۰۳ق، ص۳۴۵.

حقیقت سعادت این است که عمل آدمی به سعادت پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که عمل آدمی به شقاوت پایان یابد.»

نظریه امام خمینی

امام خمینی در خصوص روایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیان داشته‌اند، «کسی که پایان کارش به استراحت دایم غیرمتناهی و لذّت‌های بدون انقطاع و به عطای الهی بی‌پایان می‌انجامد، از آغاز خلقت خود سعادتمند است، هرچند که چند روزه دنیا را در سختی به سر بَرَد. همچنین در طرف شقاوت به فرض که چند روزی خوشگذران باشد، در مقابل آن‌که برای ابد گرفتار عذاب است، چه نسبتی برای آن چند روز می‌توان تعیین کرد؟ نیز ممکن است مقصود آن باشد که نفوس انسانی در ابتدای خلقت به خاطر عواملی با هم اختلاف پیدا می‌کنند که یا به خیرات و موجبات سعادت علاقه خواهد داشت، پس او از اول سعادتمند است و یا بر عکس، ولی این میل و رغبت تا آن پایه نیست که اختیار و اراده را از انسان بگیرد».

[۳۱] موسوی خمینی، سیّد روح‌الله، طلب و اراده، ترجمه و شرح سیّد احمد فهری، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲، ص۱۵۱.

فرزندان در شکم مادر، خلاصه‌ای از مجموعه صفات ظاهری و معنوی پدر و مادر و اجداد و نیاکان دوردست خویش هستند و عوامل گوناگون وراثت و جهش ژنی می‌تواند تأثیرهای مفید یا مضرّی در آنان بگذارد. اگر همه عوامل، خوب باشد، بچّه در شکم مادر سعادتمند است و اگر همه یا بعضی از آن‌ها بد باشد، بچّه به همان نسبت در شکم مادر شقاوتمند است. سعادت و شقاوت در رَحِم مادر سرنوشت قطعی نیست، بلکه ملاک محو یا بقای آن صفات پسندیده یا ناپسند عوامل تربیتی و شرایط محیطی است.

[۳۲] فلسفی‌، محمّدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، چاپ سیزدهم، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۶۳، ج ۱، ص۱۸۰.

بنابراین، در پاسخ به آن‌هایی که معتقدند مطابق با این فرموده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تعیین سعادت و بدبختی انسان در اختیار او نیست، باید گفت که این مقدار از اقتضاء که به وسیله انتقال ژن‌ها از والدین به طفل منتقل می‌شود، تنها به منزله زمینه‌ای در وجود اوست، نه تعیین‌کننده سرنوشت او، ضمن آن‌که این روایت علاوه بر بیان مسأله انتقال صفات روحی و اخلاقی به نقش مادر در شکل‌گیری روحیّات و شخصیّت نوزاد اشاره دارد، چراکه بعد از لقاح و تعیین ترکیب ژنتیکی جنین، تمام حالات روحی و معنوی مادر در طیّ دوران بارداری روی جنین تأثیرگذار است.
مؤلّف تفسیر اطیب‌البیان ذیل آیه ۸۴ از سوره إسراء بیان می‌دارد که مقتضیّات افعال بسیار است، اوّل نطفه که پاک باشد یا خراب، دوم لقمه حرام در حال نطفه، در حال حمل و در حال ارضاع و آنگاه در زندگانی دنیوی. سوم پدر و مادر و استاد و معلّم، چهارم رفقا، پنجم اخلاق حسنه و اخلاق سیّئه، ششم عادات که به هر طریقی عادت کرد، تغییر آن مشکل است و غیر اینها ولکن تمام به نحو اقتضاء است و قابل تغییر است.

[۳۳] طیّب، سیّد عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸، ج ۸، ص۳۰۰.

در قسمتی از روایت مفصّلی که زراره از امام باقر (علیه‌السّلام) درباره آغاز و مراحل جنینی آفرینش انسان نقل کرده، چنین آمده است، «… ثُمَّ یُوحِی اللهُ اِلَی المَلَکَینِ اُکتُبَا عَلَیهِ قَضَائِی وَ قَدَرِی وَ نافِذَ اَمرِی وَ اشتَرِ طالِیَ البَدَاءَ فِیمَا تَکتُبَانِ…، آنگاه خداوند به دو فرشته وحی می‌کند که قضا و قَدَر و حکم نافذ مرا بر او (جنین) بنویسید و بداء را نیز در نوشته‌هایتان برای من حفظ کنید».

[۳۴] کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، چاپ چهارم، تهران، دار الکُتُب الإسلامیّه، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص۱۴.

نظریه آیت‌الله سبحانی

آیت‌الله سبحانی با استناد به کلام معصومین (علیه‌السّلام) از جمله روایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمود، «اُنظُر فِی اَیِّ نَصَابِ تَضَعُ وَلَدَکَ فَاِنَّ العِرقَ دَسَّاسُ»،

[۳۵] قضاعی، محمّد بن سلامه، شرح فارسی شهاب‌الأخبار، چاپ اوّل، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱، ص۳۰۹.

بیان می‌دارد که جای هیچ‌گونه تردیدی در تأثیر خُلق و خوی پدران و مادران در اخلاق و منش فرزندان از طریق وراثت نیست، ولی باید توجّه داشت که این تأثیر در همه صفات به صورت صددرصد و به اصطلاح علّت تامّه نیست، بلکه تنها در حدّ متقضی و علّت ناقصه می‌باشد که با نوع تربیت در دوران رشد و تربیت فرزند قابل تغییر است. امام باقر (علیه‌السّلام) اصل تغییرپذیری صفات وراثتی را با کلمه «بداء» بیان فرموده‌اند. آنچه فرشتگان می‌نویسند، سرنوشت قطعی نیست، بلکه سرنوشت مشروط است و شرط آن این است که انسان صاحب سرنوشت در سایه عوامل دیگری می‌تواند سرنوشت یادشده را به سرنوشت دیگری تبدیل سازد و مقصود از «بداء» در روایت، تبدیل سرنوشت به سرنوشت دیگری از طریق اعمال نیک یا بد می‌باشد. بنابراین، معلوم می‌شود که قانون وراثت هیچ‌گونه منافاتی با اصل اختیار انسان در تعیین سرنوشت خویش ندارد.

[۳۶] سبحانی‌، جعفر، جبر و اختیار، تنظیم علی ربّانی گلپایگانی، چاپ اوّل، قم، مؤسّسه تحقیقاتی سیّد الشّهداء، ۱۳۶۸، ص۲۲۹.

خصائص ویژه موجود در نطفه والدین تمام علّت خصوصیّاتی نیست که در فرزندان به وجود می‌آید، بلکه وجودشان در حدّ یک اقتضا و استعدادی بیش نیست و شکوفا شدنشان نیاز به محیط مناسب دارد؛ به عبارت دیگر، سرانجام محیط است که سرنوشت استعدادها را تعیین می‌کند. انسان محصول عکس‌العمل متقابل استعدادهای طبیعی و موروثی، شرایط و امکانات محیط پرورش است.

[۳۷] امینی‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، چاپ دوم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴، ص۱۲۶.

نفی جبرگرایی ژنتیکی

این تصوّر که سرنوشت هر فرد در گرو وراثت او می‌باشد، با عقل که حجّت در دین اسلام بوده است و نیز با اصل اختیار منافات دارد. قرآن کریم، روایات و جمیع عقلا بر تأثیر تعلیم و تربیت اتّفاق نظر داشته و اذعان دارند که انسان اطاعت و معصیت و خیر و شر را با بهره‌گیری از نعمت عقل تمیز، و اعمال خود را با اختیار انجام می‌دهد.

نظریه شهید مطهری

شهید مطهّری رابطه اختیار، وراثت و تربیت را اینگونه بیان نموده است، «بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر اراده داده شده است، بشر در کارهای ارادی خود مانند یک سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه ناخواه به طرف زمین سقوط کند، و مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همچنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهارراه‌هایی می‌بیند و هیچ‌گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند، انتخاب یکی از آن‌ها به نظر، فکر، اراده و مشیّت شخصی او مربوط است. اینجاست که پای شخصیّت و صفات اخلاقی و روحی و سوابق تربیتی و موروثی و میزان عقل و دوراندیشی بشر به میان می‌آید و معلوم می‌شود که آینده سعادت‌بخش یا شقاوت‌بار هر کسی تا چه اندازه مربوط است به شخصیّت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او، و بالأخره به راهی که برای خود انتخاب می‌کند».

[۳۸] مطهّری، مرتضی، انسان و سرنوشت، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۴۵، ص۵۸.

نظریه آیت‌الله مکارم

آیت‌الله مکارم با استناد به آیه «… تُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیّتِ وَ تُخرِجَ المَیِّتَ مِنَ الحَیّ…»

[۳۹] آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۷.

عدم انحصار تأثیر وراثت در سرنوشت انسان را نتیجه می‌گیرد. از نظر وی، منظور از بیرون آوردن زنده از مرده همان پیدایش حیات از موجودات بی‌جان است. پیدایش مردگان از موجودات زنده نیز دائماً در مقابل چشم ما مجسّم است. در حقیقت، آیه اشاره به قانون تبادل دایمی مرگ و حیات است، ولی تفسیر دیگری نیز مطرح است که با تفسیر قبلی منافاتی ندارد و آن مسأله زندگی و مرگ معنوی است. می‌بینیم گاهی افراد باایمان که زندگان حقیقی هستند، از افراد بی‌ایمان که مردگان واقعی محسوب می‌شوند، به وجود می‌آیند و گاهی به عکس. قرآن زندگی و مرگ معنوی را در آیات متعدّدی به کفر و ایمان تعبیر کرده است و مطابق این تفسیر، مسأله به هم ریختن قانون توارث را که بعضی از دانشمندان آن را از قوانین قطعی طبیعت می‌دانند، اعلام می‌دارد؛ زیرا انسان به‌خاطر داشتن آزادی اراده مانند موجودات بی‌جان طبیعت نیست که تحت تأثیر اجباری عوامل مختلف باشد و این یکی از قدرت‌نمایی‌های خداست که آثار کفر را از وجود فرزندان کافر (آنها که می‌خواهند واقعاً مؤمن باشند، ) می‌شوید و آثار ایمان را از وجود فرزندان مؤمن (آنها که می‌خواهند واقعاً کافر باشند، ) ‌ از بین می‌برد.

[۴۰] مکارم، شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکُتُب الإسلامیّه، ۱۳۷۴، ج ۲، ص۴۹۶.

سلمان در خصوص آیه فوق از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین روایت نموده، «اَلمُؤمِنَ مِنَ الکافِرِ وَ الکافِرَ مِنَ المؤمن».

[۴۱] سیوطی‌، جلال‌الدّین، الدرّ المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۷۴.

امام هادی (علیه‌السّلام) روایتی از جدّ خود امام صادق (علیه‌السّلام) بدین مضمون نقل فرموده است، «إِنّ المُؤمِنَ اِذا مَاتَ لَم یَکُن مَیِّتاً فَاِنَّ المَیِّتَ هُوَ الکافِرُ، إِنّ اللهَ عَزَّ و جَلَّ یَقولُ، یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ یَعنِی المُؤمِنَ مِنَ الکَافِرِ وَ الکافِرَ مِنَ المُؤمِنِ؛

[۴۲] ابن‌بابویه، محمّد بن علی، معانی‌الاخبار، تصحیح علی‌اکبر غفّاری، چاپ اوّل، قم، جامعه مدرّسین، ۱۴۰۳ق، ص۲۹۰.

مؤمن به مرگ نمی‌میرد و مرده کافر است. خداوند می‌فرماید، زنده را از مرده خارج می‌کند و مرده را از زنده یعنی مؤمن را از کافر و کافر را از مرده بیرون می‌آورد.».

نظریه صاحب مجمع‌البیان

صاحب مجمع‌البیان ذیل آیه مذکور اقوالی را آورده، بر اساس یک قول این‌که خداوند زنده را از مرده بیرون می‌آورد، یعنی زنده را از نطفه بیرون می‌آورد؛ زیرا نطفه مرده است و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؛ یعنی نطفه مرده را از انسان زنده می‌سازد و همچنین است آوردن مرغ از تخم‌مرغ و تخم‌مرغ از مرغ، و نیز گفته‌اند مراد این است که مؤمن را از کافر و کافر را از مؤمن بیرون می‌آورد که از صادقین نیز روایت شده است.

[۴۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲، ص ج۲، ص۷۲۸.

امّا بنا بر دیدگاه دیگر، خارج کردن زنده از مرده و به عکس دالّ بر بیان جهش در قرآن می‌باشد که آشکار‌ترین وضعیّت را در قالب معکوس نمودن تمام سجایا و صفات تذکّر داده، چنان‌که از صالح، پلید و از پلید، صالح به وجود می‌آید.

[۴۴] پاک‌نژاد، سیّدرضا، اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر، یزد، بنیاد فرهنگی شهید پاک‌نژاد، ۱۳۶۳، ج۱، ص۲۲۰.

بر طبق این نظر، از یک مؤمن در مواردی نوزادی با خصوصیّات کفر متولّد می‌شود و به عکس. ولی مطابق نظر آیت‌الله مکارم شیرازی، از یک مؤمن نوزادی با خصوصیّات ایمان متولّد شده، ولی اثر وراثت تحت تأثیر عواملی همچون تربیت و اراده خود فرد خنثی می‌شود و در نهایت از یک مؤمن، یک کافر تحویل جامعه داده می‌شود و برعکس. امّا حتّی اگر «جهش» هم مطرح باشد، باز هم منافاتی با مسأله اختیار ندارد؛ زیرا عوامل وراثت تنها زمینه‌ساز هستند نه علّت تام.
پذیرش انتقال اوصاف جسمی و روحی از والدین به فرزندان قابل انکار نیست، ولی اصل وراثت نمی‌تواند سرنوشت کارهای انسانی را به تنهایی تعیین کند. اگر قضیّه وراثت می‌توانست انسان را در کارهای خود مجبور کند، مسأله تربیت و تأثیر آن به کلّی لغو می‌گشت. آیا تا به حال شنیده شده که انسان عاقلی فرزندان خود را تربیت نکند و بگوید فرزندان من به جهت وراثت مانند خودم خواهند بود و من در مقابل این سنّت طبیعی قادر به انجام کاری نیستم؟! از سوی دیگر، شکّی نیست که فرزندان یک خانواده با وجود یکی بودن والدین یا حتّی محیط زندگیشان، دارای اوصاف مختلف و در مواردی متّضاد می‌باشند. حتّی دوقلوهایی که از یک نطفه و در یک رَحِم پرورش می‌یابند با یکدیگر تفاوت دارند.

[۴۵] جعفری، محمّدتقی، جبر و اختیار، قم، انتشارات دار التّبلیغ اسلامی، ۱۳۵۲، ص۱۴۷.

نقش وراثت و محیط

هیچ یک از وراثت و محیط به تنهایی یا با هم نمی‌توانند تعیین‌کننده اراده آدمی باشند. این عوامل فقط زمینه را برای اِعمال اراده و اختیار انسان فراهم می‌سازند تا فرد بتواند با توجّه به گرایش‌ها، ادراک‌ها و شناخت‌های فطری و روحی خود، رفتاری خودخواسته بروز دهد. پس فرد در برابر وراثت و نیز در برابر حالت انفعالی نداشته و این اراده است که رفتار و شخصیّت او را قاطعانه تعیین می‌کند.

[۴۶] مصباح یزدی، محمّدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چاپ دوم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، ص۱۹۹.

وراثت، فرد را با استعداد و تمایلات خاصّی مجهّز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.