پاورپوینت کامل وجود در فلسفه ابن سینا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وجود در فلسفه ابن سینا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وجود در فلسفه ابن سینا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وجود در فلسفه ابن سینا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل وجود در فلسفه ابن سینا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

در میان انبوه واژه‌ها و مصطلحات فلسفی خواه در فلسفه کلاسیک و خواه در فلسفه جدید که فراروی‌ اندیشمندان قرار دارد پاره‌ای از آنها نقش پایه و اساس نسبت به سایر مصطلحات دارند و از چنان درجه اهمیتی برخوردارند که اگر به دقت و‌ اندیشمندی تبیین نگردند شناخت درست و دقیق بسیاری از مسائل فلسفی را دشوار و گهگاه غیر ممکن می‌سازد. در این میان واژه «وجود» جزو بنیادی‌ترین اصطلاحات فلسفی به شمار می‌آیند به گونه‌ای که حکیمان شناخت وجود را محور و اساس تمامی معارف شمرده‌اند و بر این باورند که بدون شناخت درست از آن هیچ معرفت پایدار و درستی برای انسان حاصل نمی‌گردد. و از آنجا که پرداختن به تمامی مسائل پیرامون وجود مجال و فرصتی گسترده می‌طلبد. بنابراین در این نوشتار به بررسی برخی از مسائل اساسی و کلیدی وجود نظیر معنای وجود، اشتراک معنوی، اصالت وجود، تشکیک در وجود و زیادی وجود بر ماهیت، تنها در فلسفه ابن سینا پرداخته شده است.

فهرست مندرجات

۱ – وظیفه فلاسفه در قبال وجود
۲ – معنای وجود
۲.۱ – دیدگاه ابن‌سینا در الهیات شفا
۲.۲ – دیدگاه ملاصدرا
۲.۲.۱ – دیدگاه اعتباریت وجود و اشکالات آن
۳ – احکام وجود
۳.۱ – نزاغ در اصالت یا اعتباریت وجود
۳.۲ – بررسی چند عبارت
۴ – اشتراک معنوی وجود
۵ – اصالت وجود
۵.۱ – دیدگاه ابن سینا
۵.۲ – دلایل ملاصدرا برای اصالت وجود
۵.۲.۱ – دلیل اول
۵.۲.۲ – دلیل دوم
۵.۲.۳ – دلیل سوم
۵.۲.۴ – دلیل چهارم
۵.۲.۵ – دلیل پنجم
۵.۲.۶ – دلیل ششم
۵.۲.۷ – دلیل هفتم
۵.۲.۸ – دلیل هشتم
۵.۲.۹ – دلیل نهم
۵.۳ – نتیجه دیدگاه ابن سینا
۶ – تشکیک در وجود
۶.۱ – معانی تشکیک
۶.۲ – محل نزاع در تشکیک
۶.۳ – دیدگاه ابن‌سینا در تشکیک در وجود
۷ – عروض وجود بر ماهیت
۷.۱ – نحوه عروض وجود بر ماهیت
۷.۲ – دیدگاه صدرالمتألهین
۸ – ماحصل و مرور
۹ – فهرست منابع
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع

وظیفه فلاسفه در قبال وجود

بحث از وجود مطلق و احوال کلی موجود و بازشناسی امور حقیقی از غیر حقیقی وظیفه‌ای است که فلسفه عهده‌دار آن است. فیلسوفان الهی با اذعان به وجود مبدا برای جهان، هستی را به دو قسم واجب و ممکن تقسیم نموده‌اند و واجب را موجودی مستقل و غنی می‌دانند که خود به خود ضرورت وجود دارد و ممکن را موجودی وابسته و محتاج می‌دانند که ذات آن نسبت به وجود و عدم یکسان است. بعدها ابن سینا هریک از واجب و ممکن را به مناسبت‌های مختلف در کتاب‌های متعددش، تعریف، تفسیر و تحلیل کرد. لیکن تعریف او از ممکن در کتاب شفا پایه‌گذار قاعده معروف «کل ممکن زوج ترکیبی» گردید، قاعده‌ای که معرکه آرای فلاسفه و متکلمان گردید و بعد از او تمامی حکیمان و متکلمان آن را قبول و در مباحث مختلف از آن سود جستند. هرچند همانند بسیاری از مسائل فلسفی که سیر تحول تاریخی آنها به درستی ثبت نشده است، این مساله هم نیز روشن نیست که آیا این قاعده نخست توسط خود او مطرح گشته است یا پیش از او دیگران آن را بیان کرده‌اند. لیکن جای تردید ندارد که ابن سینا نخستین کسی که آن را به صورت منظم و قاعده‌مند تحت عنوان «کل ممکن زوج ترکیبی» ارائه نموده است. چنانکه مؤلف کتاب قواعد کلی فلسفی می‌گوید: «اگر کسی ادعا نماید که ابوعلی سینا نخستین فیلسوف اسلامی است که این قاعده را تحت عنوان کل ممکن زوج ترکیبی مورد بحث قرار داده سخنی به گزاف نگفته و این ادعا از وی پذیرفته خواهد شد».

[۱] ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج۲، ص۱۵۳، انجمن فلسفه ایران، تهران، ۱۳۵۸ ش.

ابن سینا با طرح این قاعده مهم هدفی دو سویه یعنی تعیین ساحت واجب و تحدید همه موجودات امکانی را دنبال می‌کرد و بر همین اساس مباحث وجودشناختی در فلسفه او بسیار حایز اهمیت است. در این نوشتار مسائلی نظیر معنای وجود، احکام وجود، اصالت و تشکیک در حقیقت وجود و عروض وجود بر ماهیت از منظر ابن سینا مورد بحث و بررسی قرار گرفته و تلاش شده است با استناد و سود جستن از عبارات ابن سینا هریک از مسائل مورد اشاره به فراخور مقاله تبیین گردد و نظریه تباین ذاتی حقیقت وجود منسوب به مشائیان، دست کم در مورد ابن سینا مورد خدشه جدی قرار گرفته است و همچنین با توجه به قاعده کل ممکن زوج ترکیبی کیفیت این ترکیب و چگونگی عروض وجود بر ماهیت، اینکه آیا این ترکیب اتحادی یا انضمامی یا اعتباری است؟ آیا ماهیت عارض است یا معروض؟ آیا عروض تحلیلی است یا خارجی؟ پرسش‌ها و مباحثی است که در مباحث بعدی پی گرفته شده است.

معنای وجود

مفهوم وجود عام‌ترین و بدیهی‌ترین مفهوم است و در بین مفاهیم، مفهومی که دایره شمول آن بیشتر از مفهوم وجود باشد و جنس آن قرار گیرد یافت نمی‌شود و اگر چیزی جنس نداشته باشد فصل نخواهد داشت و هرآنچه جنس و فصل نداشته باشد تعریف حدی ندارد، زیرا تعریف حدی مشتمل بر جنس و فصل است.

[۲] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۹۶، مع الشرح للمحقق الطوسی… الخ.

و افزون بر این مفهوم وجود معقول ثانی است و فرد خارجی ندارد، زیرا مفهوم وجود خود وجود نیست چون وجود منشا آثار است در حالی که مفهوم وجود صرفا نمودی ذهنی است که معیار بازشناسی واقعیت از غیر واقعیت است و چنانچه مفهومی دارای مصداقی خارجی نباشد تعریف حدی نخواهد داشت.

[۳] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، الفن الخامس من المنطق فی البرهان، ص۲۸۱، تحقیق الدکتور ابو العلا عفیفی، المطبعه الامیریه بالقاهره، ۱۳۷۵ ه.

ابن سینا در کتاب نجات می‌گوید: «فنقول ان الموجود لایمکن ان یشرح بغیر الاسم لانه مبدا اول لکن شرح له

[۴] ابن سینا، حسین بن عبدالله، النجاه، ص۴۹۶، ناشر مرتضوی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۴ ش.

. موجود را نمی‌توان تعریف حدی کرد، زیرا وجود مبدا اول برای هر تعریفی است. یعنی در تعریف هر چیزی وجود باید مورد ملاحظه قرار گیرد و این بدین جهت است که وجود فراتر از هر چیزی است. از این رو تعاریفی که از وجود شده همه لفظی و تبدیل اسمی دیگر است. و در شفا و مباحثات هم بر این نکته تاکید می‌کند که مفهوم وجود و شیء عام‌ترین مفاهیم‌اند و تعریف حدی آنها ممکن نیست، زیرا یا تعریف آنها دوری است یا تعریف به چیزی است که وضوح آن کمتر از مفهوم وجود است.

[۵] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الالهیات الشفاء، ص۳۰، تحقیق الاستاذین الاب قنواتی، سعید زاید، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۳.

[۶] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۲۷۹، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

چنانکه بیان شد وجود تعریف حقیقی ندارد اما در عین حال در کلمات ابن سینا می‌توان برای آن تعاریفی یافت که به آن اشاره می‌کنیم.

دیدگاه ابن‌سینا در الهیات شفا

در فصل پنجم از مقاله اول الهیات شفا نخست می‌گوید: مفهوم وجود بدیهی است و این سخن ابن سینا در حقیقت مشتمل بر دو ادعا است یکی اینکه در بین تصورات، تصور بدیهی یافت می‌شود و دیگر اینکه مفهوم وجود بدیهی است. سپس ادعای اول را این گونه مستدل می‌سازد که چنانچه تصورات بدیهی نداشته باشیم دور و تسلسل لازم می‌آید و نسبت به اینکه موجود بدیهی است استدلال می‌کند که این مفهوم عام و بدیهی التصور، تصورش از هر متصوری عام‌تر، اولی‌تر و واضح‌تر است و برای تصور آن به شیء دیگر نیاز نیست و هر مفهومی که از این ویژگی بهره‌مند باشد، قابل تعریف حقیقی نیست و تعاریف آن شرح الاسم و تنبیهی (تعریف شناساندن شیء مجهول است اما تنبیه معین گردانیدن یک شیء در میان اشیاء است. برای مثال وقتی با لفظ موجود روبه رو می‌شویم، معانی گوناگونی در ذهن ما خطور می‌کند بی آنکه بدانیم کدام یک از آنها، معنا وجود است، تنبیه معنای مناسب با لفظ را به ما نشان می‌دهد.) خواهد بود مثل تعریف موجود به «محصل»، «مثبت» که اسامی مترادف و به یک معنی هستند و در آنها لفظ موجود به لفظی مانوس‌تر تبدیل شده است.

[۷] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الالهیات الشفاء، ص۳۰_ ۳۲، تحقیق الاستاذین الاب قنواتی، سعید زاید، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۳.

[۸] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۲۷۹، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا در کتاب مشاعر

[۹] ملاصدرا، محمد بن ابرهیم، کتاب المشاعر، ص۱۹_ ۲۰، با ترجمه فارسی بدیع الملک میرزا عماد الدوله و ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی از‌هانری کربن، چاپ دوم، ۱۳۶۳.

ضمن بیان قول کسانی که قایل به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود شده‌اند، برای اثبات مدعای خود در خصوص معنای وجود، استناد به کلام شیخ در تعلیقات (تعلیقات یکی از آثار بسیار گرانسنگ و ارزشمند ابن سینا است، این کتاب تعلیقه بر کتاب خاصی نیست بلکه در حقیقت تعلیقه‌ای بر مسائل فلسفی است.) می‌کند. این بیان و این استناد هرچند قدری طولانی است لیکن ارائه آن ضروری به نظر می‌رسد، زیرا ضمن آشنایی با معنای وجود، در بحث احکام وجود از آن سود خواهیم جست.

دیدگاه اعتباریت وجود و اشکالات آن

قایلین به اعتباری بودن وجود می‌گویند اگر وجود اصیل باشد لازم می‌آید وقتی که می‌گوییم الوجود موجود، وجود دارای وجود باشد و وجود وجود نیز دارای وجود باشد و این محال است، چون مستلزم تسلسل و تکرر وجود است. بنابراین قول به اصالت وجود که مستلزم محال است درست نیست. ملاصدرا در پاسخ می‌گوید: برای موجود دو معنا می‌توان در نظر گرفت که طبق یک معنا همان نتیجه‌ای که شما گرفتید حاصل می‌شود و طبق یک معنا اصالت وجود نتیجه گرفته می‌شود.
چنانچه موجود به معنای «مایقوم له الوجود» باشد مقصود شما حاصل می‌گردد، لیکن از شما می‌پرسیم آن چیزی که وجود قوام به آن دارد چیست؟ از دو حال خارج نیست یا آن شی ء (مایقوم به) وجود است یا ماهیت هر دو فرض دارای اشکال است. چنانچه ماهیت مقوم وجود باشد باید ماهیت قبل از وجود قوام یافته باشد تا شیء قائم بر او گردد (اشاره به قاعده فرعیت است «ثبوت شیء لشی ء فرع ثبوت المثبت له» که مفاد آن این است که قیام شیء به شیء فرع بر این است که شی ء خودش قبلا وجود گرفته باشد تا بتواند چیزی بر آن قائم شود.) و ماهیت این طور نیست که قبل از وجود، وجود داشته باشد، حتی طبق نظر قائلین به اصالت ماهیت و فرض دیگر که مایقوم به خود وجود باشد درست نیست چون شیء نمی‌تواند قوامش به خودش باشد زیرا شیء خودش، خودش است نه اینکه قائم به خود باشد. بنابراین براساس یک قیاس استثنایی که دو تالی دارد می‌گوییم: چنانچه موجود به معنای مایقوم به الوجود باشد «مایقوم به الوجود» یا ماهیت است یا وجود و هر دو شق تالی باطل است و ابطال تالی ابطال ملزوم را در پی دارد.
بنابراین معنای وجود نمی‌تواند مایقوم به الوجود باشد، بلکه معنای آن یک امر بسیط است که در فارسی از آن تعبیر به «هست» می‌شود. وقتی می‌گوییم وجود موجود است یعنی خودش موجود است، نظیر اینکه می‌گوییم اجزاء زمان متقدم است که تقدم امور زمانی به زمان است، اما تقدم اجزاء زمان دیگر به زمان نیست چون خودش زمان است.
مدافع قول به اعتباریت وجود، مدعای خود را این چنین پی می‌گیرد که اگر طبق نظر شما وجود موجود است یعنی همان موجود وجود است نه «شیّ ثبت له الوجود» و از آنجا که ثبوت شیء برای خودش ضروری است هر چیزی که دارای وجود باشد وجود برای او واجب خواهد بود و در نتیجه همه وجودها باید وجود برای آنها واجب باشد. ملاصدرا پاسخ می‌دهد شیء آنگاه وجود برای او واجب می‌گردد که دارای سه شرط باشد: غنی، بی نیاز و تام باشد و به بیان دیگر وجودش متاخر، محتاج و ناقص نباشد. اگر موجودی وجود برای آن ضروری و ازلی باشد واجب است، نه موجودی که وجودش مادام الذات و مادام الوصف است. این چنین موجودی، مادامی که علت افاضه وجود کند وجود برای او واجب می‌گردد.
مستشکل اشکال دیگری را مطرح می‌کند (این اشکال و جواب در بحث اشتراک معنوی وجود قابل توجه است.) که براساس سخن شما محمولی که وجود است دارای دو معنا است گاهی به معنای ضرورت وجود و گاهی به معنای «شیء ثبت له الوجود» وقتی می‌گوییم الوجود موجود یعنی وجود عین وجود است. اما وقتی می‌گوییم «الانسان موجود» یعنی انسان موجودی است که «ثبت له الوجود» و این تفاوت‌گذاری در معنای وجود مخالف سخن حکما است که قایل به اشتراک معنوی وجودند و این مشکل (متفاوت شدن معنای وجود) از آنجا پیش آمد که قول به اصالت وجود را پذیرفته‌اید به ناچار باید بپذیرید که وجود در همه جا یک معنا دارد و آن همان معنای «ما ثبت له الوجود» است و در این صورت محذور تسلسل و تکرر وجود که قبلا بدان اشاره شده پیش خواهد آمد و در نهایت باید بپذیرید که «الوجود موجود» یک امر اعتباری است.
پاسخ ملاصدرا این است که هرچند موجودیت اشیاء مختلف است اما این اختلاف در موجودیت سبب اختلاف در صدق معنای موجود بر آنها نمی‌گردد، موجود در «الوجود موجود» و «الانسان موجود» خواه به معنای بسیط و خواه به معنای مرکب (ماثبت له الوجود) ضربه‌ای به اشتراک معنوی وجود نمی‌زند زیرا در صورتی که به معنای مرکب باشد ثبوت را تعمیم و به معنای اعم از ثبوت شی ء لنفسه (الوجود موجود) و ثبوت الشی ء للشی ء (الانسان موجود) قرار می‌دهیم.
در هر صورت تفاوتی بین موجودیت در «الوجود موجود» با «الانسان موجود» نیست چنانکه تفاوتی در معنای ابیضّ در البیاض و الجدار ابیضّ نیست و فرقی که هست در ناحیه موضوع است در یک جا موضوع همراهی به نام انسان دارد و در الوجود موجود این همراه نیست و به بیان دیگر تفاوت در ناحیه محمول نیست، محمول (موجود) در هر دو صورت به یک معنا است و آنچه سبب تغییر شده خصوصیت موضوع است به گونه‌ای که بعضی از موضوعات این خصوصیت را دارند که باید شیّ را در معنای موجود اخذ کرد همانند «الانسان موجود» که معنای آن عبارت است از اینکه، انسانی که وجود برای او ضروری است موجودی است که وجود برای آن ثابت شده است.
در ادامه ملاصدرا به کلام شیخ استناد می‌کند و می‌گوید: نظیر ذلک ما قال الشیخ الرئیس فی الهیات الشفاء «ان الواجب واجب الوجود قد یعقل نفس واجب الوجود، کما ان الوحد قد یعقل نفس الواحد و قد یعقل نفس الواحد و قد یعقل من ذلک ان ماهیّه مّا-انسان او جوهر آخر-هو واجب الوجود، کما انه یعقل من الواحد انه ماء او انسان و هو واحد قال «ففرق ایضا بین ماهیّه یعرض لها الواحد او الموجود و بین الواحد و الموجود من حیث هو الواحد و موجود».

[۱۰] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الالهیات الشفاء، ص۳۴۴_ ۳۴۵تحقیق الاستاذین الاب قنواتی، سعید زاید، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۳.

ابن سینا می‌گوید: شما واجب الوجود یا واحد را تصور می‌کنید و واجب الوجود را حمل بر واجب الوجود می‌کنید. و می‌گویید واجب الوجود واجب الوجود و گاهی شیئی مثل انسان یا جوهر… را ملاحظه می‌کنید و واجب الوجود را بر آن حمل می‌کنید در هر دو صورت نحوه حمل یکی است، چه بگویید واجب الوجود واجب الوجود است و چه بگویید انسانی که واجب الوجود است واجب الوجود است: در گزاره اول واجب الوجود بدونه اضافه چیزی واجب الوجود است و در گزاره دومی انسان به اضافه واجب الوجود، واجب الوجود است، حمل واجب الوجود در هر دو گزاره به یک معنا است، اما خصوصیت موضوع سبب شده که محمول در گزاره دومی به معنای شیئی باشد که وجود برای آن ثابت شده است و این تفاوت از ناحیه موضوع پدید آمده است نه از ناحیه محمول. خلاصه سخن اینکه گاهی واحد و موجود را بر نفس واحد و موجود حمل می‌کنید و گاهی آنها را بر ماهیتی که معروض است و وحدت و وجود بر آن عارض شده حمل می‌کنید و بین این دو حمل فرقی نیست و فرقی که هست به سبب موضوع است. و در هر دو صورت معنای وجود معادل کلمه «هست» در فارسی است.

احکام وجود

همه مسائل فلسفه اولی جزو احکام موجود بما هو موجودند. ابن سینا در فصل اول و دوم از مقاله اول کتاب الهیات شفاء پس از بیان اینکه موضوع فلسفه، واجب تعالی، علل اربع و اسباب قصوی نیست با سه دلیل اثبات می‌کند که موضوع فلسفه موجود بما هو موجود است نه وجود زیرا چنانچه موضوع فلسفه را وجود قرار دهیم، قول کسانی که طرفدار اصالت ماهیت‌اند را شامل نخواهد شد و از آنجا که طرفداران اصالت وجود و اصالت ماهیت هر دو در حوزه فلسفه بحث می‌کنند باید موضوع به گونه‌ای باشد که مباحث هر دو گروه را در بر گیرد و انتخاب موجود بما هو موجود یا به بیان روشن‌تر «واقعیت خارجی» به عنوان موضوع فلسفه، نظریه کسانی که ماهیت را اصیل می‌دانند و نظریه کسانی که وجود را اصیل می‌شمارند تامین می‌کند. این توجه و دقت نظر از فرزانه‌ای بی‌بدیل همانند ابن سینا مساله‌ای بسیار دقیق و‌ اندیشمندانه می‌باشد مساله‌ای که به نظر می‌آید غفلت از آن سبب شده تا از ناحیه بعضی شارحان کلامش مورد بی‌مهری قرار گیرد و به او نسبت خطای در بر داشت و تشویش در عبارات بدهند.
توجه به این نکته را ضروری می‌داند که آنچه نگارنده در مباحث بعدی تحت عنوان احکام وجود پی خواهد گرفت و در آن با سود جستن از کلمات و عبارات شیخ بداهت وجود، اصالت وجود، اشتراک معنوی وجود را ثابت خواهد کرد، از سر دفاع از ابن سینا نیست و بدین منظور نیست که گفته شود آنچه در حکمت متعالیه و قبل از آن در فلسفه شیخ اشراق آمده خیلی پیش از آن در فلسفه ابن سینا بیان گردیده است _هرچند این نتیجه طبیعی حاصل آید_ بلکه هدف اصلی این نوشتار بیان این نکته است که به نظر می‌آید بعضی از اشکالات و اعتراضاتی که به شیخ الرئیس وارد شده ناشی از یکسونگری و نگاه موردی در عبارات او است. راستی چگونه می‌توان باور کرد فیلسوف بزرگی همانند او که قلل دست نیافتنی را فتح و راه‌های دشوار را طی و گره‌های ناگشوده فکری را باز نموده است، از درک این امر که از هریک از واقعیات جهان دو مفهوم هستی و چیستی انتزاع می‌گردد و هستی شیء همان واقعیت خارجی و چیستی شیء همان حدّ شیء است، ناتوان بوده است؛ شگفتا چگونه می‌توان نسبت به کسی که پایه‌گذار «قاعده کل ممکن زوج ترکیبی» است؛ قاعده‌ای که آن را جزو فروع و نتایج مساله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت دانسته‌اند

[۱۱] ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج۲، ص۱۵۷، انجمن فلسفه ایران، تهران، ۱۳۵۸ ش.

و جز با اصیل شمردن وجود و اعتباریت ماهیت نمی‌توان توجیه درستی از آن ارائه نمود، درباره اصالت وجود به او نسبت تشویق و اضطراب در عبارت داد.

نزاغ در اصالت یا اعتباریت وجود

در هر صورت در داوری علمی نخست باید مبانی افراد مورد توجه قرار گیرد و سپس براساس آن درستی و نادرستی بناها و نتایج ارزیابی و مورد سنجش قرار گیرد. به عنوان مثال در محل بحث ابتدا باید دید مباحث اصالت ماهیت که شروع رسمی آن را از دوران میرداماد می‌دانند

[۱۲] مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ص۵۹، جاول، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه.

و تفکیک مسائل اصالت وجود و اعتباریت ماهیت که در عصر ملاصدرا به طور جد بدان پرداخته شده است، اصولا جزو دلمشغولی ابن سینا بوده و بدان نپرداخته است یا اینکه در این دوران برای شیخ نسبت به این مساله ابهامی وجود نداشته است. تا برای زدودن ابهام از آن نظریه‌پردازی کند و از نظر او این مساله کاملا واضح بوده که مسمای به اصالت و واقعیت به هر اسمی که نامبردار گردد _وجود یا ماهیت_ همان واقعیت خارجی است و از آنجا که این واقعیت خارجی برای ظهور و بروز در عالم عین باید آراسته به تشخص و جزئیت گردد، و این همان تعریف و تحدید شیء است یعنی موجود مطلق و صرف باید محدود و مقید گردد تا امکان ظهور و بروز یابد و حد او همان چیستی او است و دو مفهوم هستی و چیستی مفاهیمی برگرفته از آن واقعیت خارجی‌اند که در تحلیل ذهنی، شناسا بدان می‌رسد وگرنه در خارج این دو متحدند و نه تنها تفکیک آنها ممکن نیست بلکه اتحاد و یکی شمردن آنها به گونه‌ای است که غمض نظر از هریک از آن دو به معنای فنا و نابودی شیء در خارج است، زیرا چنانکه اثبات شده است هر ممکن الوجودی ترکیبی از این دو است.
از این رو بعد از سال‌ها نزاع و جدال علمی در این باره گه‌گاه به طور جد این سؤال فراروی دانش پژوهان حوزه فلسفه خودنمایی می‌کند که آیا بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت یک نزاع لفظی نیست؟ هرچند به نظر می‌رسد طرح سؤال و فرو کاستن این مباحث به سطح نزاع لفظی کوششی بایسته و شایسته می‌نماید. اما شاید بتوان قدمی فراتر برداشت و گفت اصولا جدال علمی متصور بیشتر برخاسته از مجامع علمی تا از خود صاحبان‌ اندیشه، جالب توجه و یادآوری است که بدانیم در جای جای آثار گرانسنگ ملاصدرا آنگاه که اظهار از هم‌سانی و هم‌ترازی رای خود با آرای پیشینیان چونان فارابی، ابن سینا، و شیخ اشراق می‌کند، اظهارنظر او نوعی اعتمادسازی برای تثبیت دیدگاهش قلمداد می‌گردد و مفسران و مدرسان کلامش آن را به سجیه سنجیده و شایسته او برمی گرداند و می‌گویند مؤلف می‌خواهد به نوعی وفاق علمی در مساله پدید بیاورد و اضطراب و ترس از القای رای جدید را در مخاطبان از بین ببرد، البته این خود نکته‌ای بسیار دقیق، ستودنی و ارزشمند است لیکن به نظر می‌آید فارغ از تعارفات علمی این مطلب جای تامل فراوان دارد که چگونه در اساسی‌ترین مساله وجودشناسی یعنی مساله اصالت و تشکیک در وجود که پایه و اساس همه مباحث حکمت متعالیه است، آنجا که صدر المتالهین به صراحت تاکید می‌کند اختلافی بین ما و مذهب مشاء نیست (فلا تخالف بین ما ذهبنا الیه من اتحاد حقیقه الوجود و اختلاف مراتبها بالتقدم و التاخر و التاکد و الضعف و بین ما ذهب الیه المشاؤن اقوام الفیلسوف المقدم من اختلاف حقایقها عند التفتیش.)

[۱۳] ملا صدرا، محمد بن ابراهیم، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص۷، تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۶۰ ش.

این تصریحات حمل بر تواضع، جلب اعتماد مخاطب و… می‌شود البته نگارنده منکر اختلاف دیدگاه نیست چنانکه در مساله علم الهی توسط همین قلم اختلاف دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ به تصویر کشیده شده است («علم الهی از دیدگاه ابن سینا و صدر المتالهین» عنوان مقاله‌ای است که در مجله پژوهش‌های فلسفی کلامی دانشگاه قم، شماره ۲ چاپ و منتشر شده است.) بلکه سخن بر سر این است که دست کم در مواردی که به ادعای خود صاحبان‌ اندیشه وفاق با پیشینیان هست آن را بپذیریم و پیش از دخالت هرگونه متغیری حتی اینکه قایل آن چه کسی می‌باشد اصل سخن مورد بررسی قرار گیرد و چه بسیار اتفاق افتد که اگر ما کلامی را جدای از خصوصیات و ویژگی‌ها سجلی و عصری آن بررسی کنیم به نتایجی دیگر دست پیدا کنیم.

بررسی چند عبارت

به عنوان نمونه اگر برای نخستین بار در نوشته‌ای این بندها را ملاحظه کنیم.
الف: «لان الوجود معنی یقع علی الاشیاء بتقدم و تاخر و بعض المعانی (خ ل: الوجود) حظه من الوجود آکد».

[۱۴] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۱۰۴، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

ب: العله عله لوجود المعلول و اذا وجد المعلول صار عله لوجود العلاقه بینهما.

[۱۵] ابن سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، ص۱۳۲، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۹.

ج: و لاّ کان المعلول محتاجا الی العله و متعلقا بها من هذه الجهه، وجب ان یکون مثل هذا الوجود دائما محتاجا الی العله و هذه الصفه مقومه لمثل هذا الوجود، اعنی الحاجه الی العله.

[۱۶] ابن سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، ص۱۷۷، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۹.

د: الوجود امّا ان یکون محتاجا الی الغیر فتکون حاجته الی الغیر مقومه له و اما ان یکون مستغنیا عنه فیکون ذلک مقوما له، و لا یصح ان یوجد الوجود المتحاج غیر محتاج، کما انه لا یصح ان یوجد الوجود المستغنی محتاجا و الا قد تغیّر و تبدل حقیقتهما.

[۱۷] ابن سینا، حسین بن عبدالله، التعلیقات، ص۱۷۹، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۹.

عبارت اول صریح در این است که درجات وجود بعضی از آن بهره وجودی بیشتری از بعض دیگر دارند و در گفتار دوم می‌گوید علت، علت وجودی معلول است و پس از وجود یافتن معلول علت علاقه بین آن دو نیز هست، یعنی معلول دو وصف دارد و در عبارت سومی به روشنی بیان می‌کند که این چنین وجودی (معلول) به طور دایم محتاج به علت است. قابل توجه است که در بند آخری می‌گوید این احتیاج مقوم و تشکیل‌دهنده ذات او است به گونه‌ای که اگر این احتیاج از ذات گرفته شود، ذات دیگری خواهد شد. آیا شخص خواننده تردید می‌کند که این جملات به روشنی دلالت بر امکان فقری می‌کند زیرا چنانکه در جای خودش بیان شده امکان ماهوی وصف ماهیت است و امکان وجود وصف وجود است و در اینجا امکان وصف وجود است که همان امکان فقری است، لیکن آنگاه که استناد کلام به ابن سینا است و این داوری از قبل مفروض گرفته شده که او قایل به امکان فقری نبوده است، عبارات به گونه‌ای تفسیر و تحلیل می‌گردند تا سازگار با امکان ماهوی باشد.
در هر صورت در این مجال سخن فراوان است اما گنجایش این مقال بیش از این نیست و در فرصتی دیگر باید آن را پی گرفت.
پاره‌ای از احکام وجود مربوط به حقیقت وجود است نظیر علت و معلول بودن و برخی مربوط به مفهوم وجود است، همانند بداهت مفهوم وجود، و مفهوم وجود غیر از خود وجود است. مفهوم آن چیزی است که از وجود در ذهن ما نقش می‌بندد مفهوم وجود جایی در خارج ندارد؛ چنانکه حقیقت وجود که خارجیت عین آن است جز در خارج در جای دیگر یافت نمی‌گردد. وجود هویتش به تشخص و خارجیت است و از او تعبیر به اخص الخواص می‌کنند، یعنی هر چیزی که یافت گردد وجود از او خاص‌تر است زیرا تشخص هر چیزی به وجود است و تشخص وجود به خود وجود است. اما مفهوم جایگاهش ذهن است و در این مفهوم وجود با سایر مفاهیم از این جهت که مقوم افرادشان هستند متفاوت است. به عنوان مثال مفهومی که ما از انسانیت داریم این مفهوم همان ماهیت انسان است و سازنده فرد و مقوم آن است اما مفهوم وجود سازنده وجود و مقوم آن نیست، زیرا انسانی که در خارج هست هرچند از نظر آثار با انسان متفاوت است. اما از جهت سنخ و ماهیت یکسان است. برخلاف وجود که خارجیت عین آن است و چنانچه در ذهن بیاید خارجیت که عین آن است ازآن گرفته می‌شود. بنابراین مفهوم آن چیزی است که ما آن را از وجود می‌فهمیم و آنچه مفهوم از وجود است خود وجود نیست. پیش از این هنگام تعریف مفهوم وجود، سخن شیخ را درباره بداهت وجود آوردیم و از آنجا که این مساله اختلافی نیست به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

اشتراک معنوی وجود

یکی دیگر از احکام مفهوم وجود اشتراک مفهوم وجود است. این مساله یگانه مساله‌ای است که از زمان ارسطو مطرح بوده

[۱۸] مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ص۳۶، جاول، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه.

و ابن سینا هم در مواضع متعددی تصریح بر این مساله دارد که برای رعایت اختصار تنها به یک نمونه اشاره می‌شود.
لو کان الوجود یقع علی ما یقع علیه باشتراک الاسم لما کان لقولنا «الشی ء لایخرج عن طرفی النقیض» معنی و حقیقه هذا انه ما کان یتعین طرفان، فکان الشی ء لایخرج عنهما.

[۱۹] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۲۱۹، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

عبارت فوق در حقیقت استدلال بر این است که لفظ وجود نمی‌تواند مشترک لفظی باشد، زیرا اگر لفظ وجود مشترک لفظی باشد قاعده‌ای که می‌گوید «شیء نمی‌تواند از دو طرف نقیض بیرون باشد» قاعده‌ای بی‌معنا خواهد بود، در حالی که این قاعده درست است؛ بنابراین قول به اشتراک لفظی درست نیست. توضیح مطلب: قاعده می‌گوید: هر شیئی یا موجود است یا معدوم و بیش از دو طرف ندارد و این سخن در صورتی می‌تواند درست باشد که وجود مشترک معنوی باشد، بدین معنا که در یک سوی این دو طرف عدم و در سوی دیگر وجودی قرار گرفته که در تمامی مصادیقش به یک معنا می‌باشد و چنانچه چیزی موجود نباشد به طور قطع معدوم خواهد بود، اما اگر وجود مشترک لفظی باشد در یک سوی این دو طرف، معدوم و در سوی دیگر معدوم، طرف‌های بی‌شماری به‌اندازه شمار معانی وجود قرار دارد و چنانچه از شیء معدوم و موجود را سلب کنید، سلب نقیضین نشده زیرا موجود را می‌توان به معنای غیر از معنای سلب در نظر گرفت و در نتیجه وجود به معنای دیگر برای شی‌ء حاصل باشد از این رو قانونی که می‌گوید وجود و عدم را نمی‌شود از یک شیء سلب کرد، چون مستلزم ارتفاع نقیضان است، در صورتی می‌تواند درست باشد که وجود بیش از یک معنا نداشته باشد.

اصالت وجود

به یقین اصالت وجود و تشکیک در حقیقت وجود جزو اساسی‌ترین و مهمترین مباحث وجودشناسی است. قبل از آنکه با دیدگاه ابن سینا در این باره آشنا گردیم توجه به چند نکته ضروری است.
۱. برخی از شارحان کلام ابن سینا مساله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را مساله‌ای جدید می‌دانند که آغاز رسمی آن به عصر میرداماد و سپس شاگردش ملاصدرا شیرازی برمی گردد.

[۲۰] مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۵۹، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه.

۲. برخی دیگر از محققان و شارحان کلام ابن سینا بر این باورند که فلاسفه مشاء قایل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت بوده‌اند.

[۲۱] آشتیانی، سید جلال، شرح حال و آراء فلسفی ملا صدرا، ص۱۵، ویرایش دوم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۸ ش.

۳. داوری و اظهارنظر در مساله‌ای که مفسران کلام ابن سینا در آن رای یکسانی ندارند کاری بس دشوار می‌نماید، اما همین معلمان بزرگ به شاگردان‌شان آموخته‌اند که علم و دانش وقف شخص خاصی نیست و در پرتو اظهارنظر هرچند همراه با کاستی باشد استواری و استحکام مطالب علمی افزون می‌گردد. از این رو با طرح یک پرسش از کسانی که منکر بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در فلسفه ابن سینا هستند مساله را پی می‌گیریم و آن اینکه منظور از نبودن مساله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در فلسفه ابن سینا چیست؟ اگر مراد این است که همچون فلسفه صدرایی باب مستقلی برای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در فلسفه سینایی گشوده نشده سخنی در آن نیست و اگر مراد این است که اصولا حقیقت و محتوای این مباحث در فلسفه ابن سینا نبوده کلامی است که جای تامل و گفت وگو دارد. بدون تردید محتوای این مباحث جزو دلمشغولی اصلی ابن سینا بوده و در مواضع متعددی که در این نوشتار به پاره‌ای از آنها اشاره خواهیم کرد بدان پرداخته است. طبیعی می‌نماید که پرسش بعدی را مورد توجه قرار دهیم که چرا با توجه به طرح مباحث وجود و ماهیت شیخ آنها را در فصل مستقلی تحت عنوان اصالت وجود و اعتباریت ماهیت مطرح نکرده است؟ به نظر می‌رسد یافتن پاسخ دقیق این پرسش برمی‌گردد به نوع نگرشی که ابن سینا درباره مساله وجود ماهیت دارد. در نظر او ملاک و معیار اصالت همان واقعیت خارجی است چنانکه موضوع فلسفه هم به نظر او موجود بما هو موجود بود، یعنی واقعیت خارجی، و در خارج ماهیت و وجود با یکدیگر متحدند و ماهیت خواه دارای وجود تبعی و خواه دارای وجود عرضی (ملاصدرا گاهی وجود ماهیت را وجودی تبعی و گاهی عرضی می‌شمارد. در پاره‌ای از عبارات می‌نویسد که اتحاد این دو اتحاد ذاتی با عرضی است و در برخی دیگر اتحاد را اتحاد تابع و متبوع می‌داند.

[۲۲] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص۸، تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۶۰ ش.

) چیزی جز حد وجود نیست، هستی و چیستی دو مفهوم منتزع از یک شیءاند که تنها در ظرف تصور ذهن با تعمل و ریزبینی قابل تفکیک‌اند.

دیدگاه ابن سینا

هم اکنون که تا حدودی آشنا شدیم که چرا ابن سینا مباحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را تحت عنوان مشخصی مطرح نکرده است؟ به چند نمونه از کلمات شیخ درباره اصالت وجود اشاره می‌کنیم.
الف) در کتاب مباحثات در پاسخ بعضی از معتزله که می‌گفتند وجود چیزی نیست «لیس الوجود بشی» سائل از او درباره وجود و اینکه وجود چیست و چگونه اوصاف آن را می‌توان اثبات نمود، ابن سینا به دو مطلب تصریح می‌کند.
۱. موجودیت وجود غیر از وجود نیست.
۲. موجودیت ماهیت غیر از خود ماهیت است: العاقل لایضیع فکره فی هذه الخرافات کل عاقل یعقل مثلا ان السما موجوده و ان کونها سما غیر کونها موجوده و لیس الوجود غیر کونه موجودا او انه موجود.

[۲۳] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۹۳، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

شخص عاقل، فکر و‌ اندیشه را در این گونه خرافات تباه نمی‌کند هر انسان‌ اندیشمندی می‌فهمد که وقتی می‌گویند «آسمان موجود است» موجودیت آسمان غیر از آسمان است، اما موجود این طور نیست که موجودیت آن غیر از خودش باشد، وجود بدون هیچ انضمامی موجود است و موجودیتش به خودی خود است، اگر وجود بدون هیچ انضمامی موجود است یعنی وجود اصیل است و اگر ماهیت برای موجود شدن نیازمند ضمیمه است یعنی وجودش از خودش نیست و وجودش اعتباری است.
ب) در ضمن پرسش و پاسخی که پیرامون ذات واجب تعالی است به نکته‌ای اشاره می‌کند که گواه بر این مدعا است که او وجود را معین و مشخص می‌داند و تشخیص و تعین یعنی خارجیت. گویا کسی از او می‌پرسد که آیا این امر خارج از ذات می‌تواند مشخص ذات باشد. ابن سینا می‌گوید در صورتی که آن شیء حقیقت نوعیه باشد عوارض خارجی می‌توانند معین و مشخص آن باشند، اما در صورتی که شیء ذاتش موجود باشد احتیاج به معین و مشخص خارجی ندارد، او ذات واجب الوجود را این گونه می‌داند. در ادامه سائل می‌پرسد هل هناک اثنییه ام لا؟ از ظاهر سؤال که می‌پرسد آیا دو گانگی بین ذات و مشخص آن هست؟ پیداست که سائل دو فرض را در ذهن خودش تصویر کرده. متعین از معین جدا باشد، چنانکه در حقیقت نوعیه است که همراه با عوارض نوعیه می‌باشد. ۲. متعین و معین یکی باشد و تعین عین ذاتش باشد، چنانکه در واجب تعالی این چنین است. ابن سینا دو گانگی بین وجود و مشخص وجود را مردود می‌شمارد، هرچند نمی‌گوید که مشخص وجود چیست. لیکن این مطلب اثبات می‌گردد که او اثنیت (متعین و معین) را در وجود نمی‌پذیرد. به ناچار باید پذیرفت که چنانچه وجود متعین است و از طرفی بیگانگی بین وجود و مشخص آن نیست، پس تشخص ذاتی آن است و هرجا تشخص ذاتی شیئی باشد یعنی عینیت و خارجیت و اصالت نیز ذاتی شیء است و وجود این چنین است.
ج) پیش از این در بحث تعریف وجود با اعتذار از طولانی بودن آن و اینکه در بحث اصالت وجود از آن سود خواهیم جست، مطلبی از شیخ‌الرئیس بیان شد که در آن ضمن تاکید بر بساطت معنای وجود برای اصالت وجود نیز می‌توان از آن بهره گرفت. صراحت این کلام به گونه‌ای است که شهید مطهری که کلمات شیخ را در زمینه اصالت وجود و اعتباریت ماهیت روشن و شفاف نمی‌داند، درباره این عبارت می‌گوید: «اصالت وجود کاملا از حرفش هویدا و پیداست»

[۲۴] مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ص۱۹۶، جاول، انتشارات حکمت، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه.

چکیده این گفتار (ان واجب الوجود قد یعقل نفس واجب الوجود، کالواحد قد یعقل نفس الواحد و قد یعقل من ذلک ان ماهیته هی مثلا انسان او جوهر آخر من الجواهر و ذلک الانسان هو الذی واجب الوجودی کما انه قد یعقل من الواحد انه ماء او هواء او انسان و هو واحد

[۲۵] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الهیات شفا، ص۳۴۴.

) این است که در حمل موجود و واحد بر الوجود موجود و الواحد واحد و همین طور در حمل واجب الوجود که می‌گویند، واجب الوجود واجب الوجود، در تمامی این موارد محمولی که بر موضوع حمل شده عین موضوع است و این به خاطر ویژگی موضوعات آنها است که محمول آنها، بدون هیچ قیدی بر موضوع‌شان حمل می‌گردند، ولی گاهی انسان یا جوهر را ملاحظه می‌کنیم و موجود یا واحد بر آنها حمل می‌گردد. نحوه حمل در اینجا با نحوه حمل واحد و موجود بر وجود و واحد تفاوت نمی‌کند، لیکن محمولی که بر انسان و یا جوهر حمل می‌گردد نیازمند قیدی اضافه است که محمول را مرکب می‌کند. الانسان موجود یعنی «انسان موجودی است که وجود برای او ثابت شده است» در نتیجه آنگاه که محمول عین موضوع است همانند الوجود موجود تحقق و عینیت برای وجود اولی و سزاوارتر است. از آنجا که انسان یا جوهر به واسطه حمل وجود بر آنها شایسته تحقق و عینیت می‌گردند از این رو عینیت نخست برای نفس وجود ثابت است و پس از آن به وسیله وجود برای سایر موجودات اثبات می‌گردد.
د) در عبارتی کوتاه در کتاب مباحثات می‌گوید: مفید و معطی وجود سزاوارتر به وجود است از مستفید وجود، آنچه که اعطای وجود می‌کند شایسته‌تر به وجود می‌باشد از آنچه به وسیله او سایر موجودات موجودیت پیدا می‌کنند.

[۲۶] ابن سینا، حسین بن عبدالله، المباحثات، ص۲۸۵، انتشارات بیدار قم، ۱۳۷۱ ش.

دلایل ملاصدرا برای اصالت وجود

افزون بر عباراتی که از شیخ الرئیس درباره عینیت و اصالت وجود نقل گردید می‌توان ادعا نمود که بسیاری از دلایل (قایلین به اصالت وجود بیش از ۲۰ دلیل برای مدعای خودشان ارائه نموده‌اند که پاره‌ای از آنها قابل ادغام در یکدیگرند.) اصالت وجود که ملاصدرا و پیروانش آنها را ارائه کرده‌اند، مقدمات آنها در کلمات ابن سینا یافت می‌گردد که به طور اختصار به دلایل مهم آنان اشاره می‌گردد.

دلیل اول

طرفداران اصالت وجود با استناد به اینکه حقیقت وجود سرچشمه و منبع هر خیری است و امری اعتباری نمی‌تواند منبع خیر باشد گفته‌اند وجود خیر است و اصیل می‌باشد.

[۲۷] سبزواری، ملا‌هادی، شرح منظومه حکمت، ص۱۱، چاپ سنگی، بی تا، بی جا.

ابن سینا در بحث قضا و قدر و فعل حق تعالی، در فصل ششم از مقاله نهم الهیات شفا به طور مفصل در این باره بحث نموده

[۲۸] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الالهیات الشفاء، ص۴۱۴_ ۴۲۲، تحقیق الاستاذین الاب قنواتی، سعید زاید، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۳.

و نیز در همین کتاب به طور صریح می‌گوید: برگشت خیر به وجود برگشت شرّ به عدم است.

[۲۹] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الالهیات الشفاء، ص۱۸۵، تحقیق الاستاذین الاب قنواتی، سعید زاید، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۳.

و همچنین در کتاب مبدا و معاد، فصل هشتم از مقاله اول، وجود محض را خیر محض می‌داند و هرچه بهره موجود از وجود بیشتر باشد خیریت او نیز این چنین است.

دلیل دوم

از جمله دلایل اصالت وجود این است که وجود در خارج جزو عوارض ماهیت است و چنانچه وجود اعتباری باشد نمی‌تواند از عوارض ماهیت باشد. درحالی که وجود از عوارض ماهیت است پس وجود اعتباری نیست.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.