پاورپوینت کامل وجود حرکت جوهری ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وجود حرکت جوهری ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وجود حرکت جوهری ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وجود حرکت جوهری ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
حرکت جوهری
حرکت جوهری، از مفاهیم و اصطلاحات فلسفه و یکی از آرا و مبانی ملاصدرا در تأسیس حکمت متعالیه.
فهرست مندرجات
۱ – سابقه بحث
۲ – نظر فلاسفه
۲.۱ – ارسطو
۲.۲ – ابن سینا
۳ – معنا
۴ – حرکت در جوهر نه ماهیت
۵ – حرکتهای عَرَضی
۶ – ادله
۶.۱ – مبدأ حرکت بودن طبیعت
۶.۲ – اشتدادپذیری وجود
۶.۳ – رابطه جوهر و اعراض
۶.۴ – نخستین مبدأ حرکت
۷ – شبهات
۷.۱ – تفاوت استحاله با تکوّن
۷.۲ – نامتناهی شدن جواهر شیء
۷.۳ – پاسخ
۸ – نتایج و لوازم
۹ – فهرست منابع
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
سابقه بحث
درباره حرکت در جوهر، چه بسا در آثار فیلسوفان گذشته مطالبی در رد یا قبول آن دیده شود، چنانکه ابن سینا به رد و ابطال چنین نظریهای پرداخته (ادامه مقاله)، اما این مفهوم معمولاً قرین نام ملاصدرا است.
با این حال، به گفته خود او،
[۱] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۱۱ـ۱۱۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۲] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۲، ص ۲۱۴ـ۲۱۵، بیروت ۱۹۸۱.
[۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۲، ص ۲۳۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۲، ص ۲۴۲ـ۲۴۳، بیروت ۱۹۸۱.
پیش از وی حکیمان بزرگی همچون افلاطون، بُرُقلُس، صاحب اثولوجیا و عرفایی مانند ابن عربی به آن قائل بودهاند.
نظر فلاسفه
ارسطو
به گزارش ابن رشد،
[۵] ابن رشد، الشرح الکبیر لکتاب النفس لارسطو، ج۱، ص۴۹، نقله من اللاتینه الی العربیه ابراهیم غربی، (تونس) ۱۹۹۷.
ارسطو گفته است دو گونه حرکت به شیء نسبت داده میشود: یکی «جوهراً» و آن در صورتی است که چیزی بذاته متحرک باشد؛ دیگری «عرضاً»، در صورتی که شیء به حرکت غیر خود متحرک باشد.
با توجه به اینکه ارسطو در کتاب النفس بیشتر افلاطونی است و هنوز از آرای استاد خود فاصله نگرفته است، چه بسا تحرک بالذات را به پیروی از افلاطون مطرح کرده باشد.
ارسطو در ذکر معانیِ «موجود» گفته است که بعضی موجود خوانده میشوند چون «راهی به سوی جوهرند».
ابن رشد مراد از راهی به سوی جوهر را حرکت کائن در جوهر دانسته
[۶] ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعه، ج۱، ص۳۰۶، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳.
و به پیروی از همین آموزه ارسطو، موجود را جنس عالی حرکت معرفی کرده است.
[۷] ابن رشد، کتاب السماع الطبیعی، ج۱، ص۳۱، چاپ خوسیف پوئیگ، مادرید ۱۹۸۳.
همچنین به نظر میرسد به قرینه عبارتی که ارسطو در مابعدالطبیعه آورده و تباهی و فساد جوهر را یکی از معانی موجود دانسته، ابن رشد
[۸] ابن رشد، کتاب السماع الطبیعی، ج۱، ص۳۰، چاپ خوسیف پوئیگ، مادرید ۱۹۸۳.
هم «کَوْن و فساد» را یکی از اقسام حرکت و از قبیل حرکت در جوهر دانسته است.
ابن سینا
اما به نظر ابن سینا
[۹] ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۲۰۵، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
کون و فساد امور تدریجی و بر سبیل حرکت نیستند، بلکه دفعیاند.
از سوی دیگر، ابن سینا در جای دیگر
[۱۰] ابن سینا، الشفاء، المنطق، ج ۱، فن ۲، ص ۲۷۱، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.
کَوْن را حرکت به سوی کَونِ جوهر، نظیر تکوّن جنین، و فساد را حرکت به سوی فساد جوهر، نظیر مرگ حیوان، برشمرده است.
در کتاب نجات
[۱۱] ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۷۸، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
نیز اظهار کرده که هر حرکتی یا زوال از کیف است یا از کمّ، یا از أَین، یا از جوهر یا از وضع.
اگر درباره این اظهار با تعبیر ارسطویی (راهی به سوی جوهر) تأمل کنیم، چه بسا مفهوم تدرج از آن استنباط گردد.
اما واقعیت این است که، بنا بر قرائن متعدد، ارسطو جوهر اشیای محسوس عالم را متحرک بالذات ندانسته و ابن سینا هم به صراحت حرکت جوهری را به معنایی که ملاصدرا مطرح کرده مردود شمرده و بر ابطال آن برهان اقامه کرده است (ادامه مقاله).
معنا
برای فهم معنای حرکت جوهری باید به معنای حرکت در مقوله توجه کرد (حرکت) که بنابر آن، حرکت در جوهر یعنی اینکه متحرک در هر آنی از آناتِ حرکت دارای فردی از جوهر، یعنی فردی از صورت نوعیه، و در فرض اشتداد دارای نوعی از جوهر است که با توجه به وحدت اتصالی حرکت، این افراد یا انواع، بالقوهاند نه بالفعل.
به بیان دیگر، معنای حرکت جوهری این است که صورت نوعیه به عنوان گوهر و ذات شیء، پیوسته تبدل مییابد و لحظهای بقا ندارد.
[۱۲] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۲۶، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۳، ج ۲، ص ۲۹۶، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۴، ج ۱، ص ۲۵۸، بیروت ۱۹۸۱.
حرکت در جوهر نه ماهیت
باید توجه داشت که ملاصدرا
[۱۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۶۲، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۰۴، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۷] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۳۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۸] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۱، ص ۲۳۶، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۹] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲، با حواشی حاج ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۸۶ ش.
حرکت و تبدل جوهر را با وجود شیء مرتبط دانسته نه با مقوله ماهوی، زیرا از نظر او صورت نوعیه نحوه وجود شیء است نه ماهیت آن.
در واقع جوهری که در حرکت اشتدادی است وجود و صورت خارجیاش متبدل میشود و در وجودش اشتداد رخ میدهد، اما ماهیتِ نوعی و مفهومِ مشترکِ ذاتی آنچه بسا محفوظ بماند، چنانکه از جنبهای دیگر میتوان گفت جوهری که در حرکت اشتدادی است، نوعش باقی نیست اما چون وجود متصل واحدی دارد که بالفعل است، مقاطع ماهیت را در مسافت حرکت به هم پیوند میزند.
پس وجود، اصل ثبات و وحدت شخصی است.
[۲۰] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۱] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۸۶ـ۸۷، بیروت ۱۹۸۱.
بر مبنای جنبه اخیر، وجه تعبیر به حرکت جوهری و اینکه در نزد فیلسوفان مسلمان جوهر به عنوان مقولهای ماهوی اصطلاح شده، آشکارتر است، چنانکه بر مبنای وجه نخست، تعبیر به حرکت وجودی و وجودی بودن حرکت موجه مینماید و از وجودی بودن صورت نوعیه از نظر ملاصدرا حکایت میکند.
با توجه به معنای حرکت جوهری و بنا بر اینکه حرکت جوهری اشتدادی و متصل است میتوان نتیجه گرفت که شیء در مسیر حرکت، هیچ یک از فعلیات خود را از دست نمیدهد و جریان حرکت به صورت خلع و لُبس متوالی نیست ــ چنانکه از نظریه تجدد امثال عرفا چنین برداشتی شده است
[۲۲] جلالالدین همائی، دو رساله در فلسفه اسلامی: تجدد امثال و حرکت جوهری، ج۱، ص۳.
ــ بلکه به صورت «لُبس بعدَ اللُبس» است، اما در کون و فساد، بنا بر نظر جمهور حکما، تبدل صور نوعیه به نحو «خلع و لبس» است.
[۲۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، با حواشی حاج ملاهادی سبزواری، تعلیقات سبزواری، ص ۶۰۸ـ۶۰۹، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۸۶ ش.
[۲۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، ج۱، ص۶۰۸، پانویس ۲ـ۳، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، با حواشی حاج ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۸۶ ش.
ملاصدرا
[۲۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۱۲ـ۱۱۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۲، ص ۲۴۶ـ۲۴۷، بیروت ۱۹۸۱.
سخن ابن عربی را درباره تجدد امثال، مؤید رأی خود درباره حرکت جوهری دانسته است.
[۲۷] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۱۰، حاشیه سبزواری، ش ۱ـ۲، بیروت ۱۹۸۱.
حرکتهای عَرَضی
حرکتهای عرضی از عوارض وجود و از اینرو محرک یا فاعل حرکت در آنها، مفیضِ حرکت به جعل تألیفی (مرکّب) است، در حالی که حرکت جوهری از عوارض ماهیت، و جعل آن به همان جعل بسیط ذات متحرک است؛ از این رو، محرکِ نامتحرک در اینجا به معنای مفیضِ وجودِ متحرک است.
[۲۸] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۴، ج ۱، ص ۲۵۶، بیروت ۱۹۸۱.
بنابر آنچه گفته شد، آن دسته از حرکتهای عرضی که مجعول به جعل تألیفیاند، با انعدام علت خود به سکون منتهی میشوند، در حالی که حرکت جوهری و حرکت اعراض به تبع حرکت جوهری، هیچگاه به سکون نمیانجامد.
ادله
دلایل متعددی در اثبات حرکت جوهری اقامه شده که از آن جمله است:
مبدأ حرکت بودن طبیعت
حکما در اینکه طبیعت هر شیئی مبدأ اول حرکت در آن شیء است اتفاق نظر دارند و بر آن برهان اقامه کردهاند.
مقصود از طبیعت در اینجا همان صورت است از آن حیث که با حرکات و افعال نسبتی دارد.
پس، طبیعت شیء باید متحرک و غیرثابت باشد، زیرا محال است چیزی که متجدد و متغیر است از چیزی که ثابت و نامتغیر ناشی و صادر شود.
[۲۹] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۶۵، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۰] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۲، ص ۲۵۳، بیروت ۱۹۸۱.
گفتنی است که ابن سینا به این مسئله توجه داشته، اما نتیجهای که گرفته دقیقاً مقابل نتیجهگیری ملاصدرا است.
به نظر ابن سینا،
[۳۱] ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج ۱، فن ۱، ص ۳۰۲، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.
[۳۲] ابن سینا، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۵۲، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
حرکتْ مقتضای طبیعت متحرک نیست، زیرا تجدد و نو شدن حرکاتْ تدریجی است، از چیزی دور و به چیزی نزدیک میشوند، در حالی که طبیعت همچنان باقی و ثابت است.
پس، سبب تجدد و حرکت باید تجدد حالتی غیرطبیعی باشد که بر طبیعت شیء عارض شده است.
اما ملاصدرا
[۳۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۶۱ـ۶۲، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۶۵، بیروت ۱۹۸۱.
معتقد است که این تجدد احوال هم سرانجام باید به طبیعت منتهی شوند، زیرا هر قَسری به طبیعت باز میگردد و مبدئیت نفس و اراده هم برای حرکت، جز از طریق استخدام طبیعت نیست؛ بنابراین، همه تجددها به طبیعت باز میگردند و معلول آناند.
اشتدادپذیری وجود
ملاصدرا،
[۳۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۸۴ـ۸۵، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ج۱، ص۱۲۰، با حواشی حاج ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۸۶ ش.
با استناد به وجهی که منشأ پذیرش اشتداد در حرکات کیفی و کمّی از سوی حکماست، این دلیل را صورتبندی کرده است که اصولاً میتوان وجود واحدی را فرض کرد که در عین وحدت، اشتدادپذیر و فی نفسه امکان کمال و نقص داشته باشد، چنان که حکما در حرکات عرضی این را پذیرفتهاند، زیرا آنان در حرکاتی مانند اشتداد کیفی و کمّی، حرکت را یک امر واحد شخصی، در مسافتِ شخصی و برای موضوع واحد فرض کردهاند و استدلالشان این است که حرکت توسطیه، که از فاعل و قابل شخصی میان مبدأ و منتهایی معین است، امری مبهم و نوعی نیست بلکه حالتی شخصی است؛ بنابراین، آنچه از اجزا و حدود حرکت در آن بتوان فرض کرد همگی بالقوهاند، چون در غیر این صورت لازم میآید که نامتناهی بین دو حدْ محدود شود و این امر بالبداهه محال است.
بدین ترتیب، آنچه موجب شده است حکما اشتداد در حرکتهای عرضی را بپذیرند، اصلْ دانستنِ وجود است
[۳۷] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۸۳، بیروت ۱۹۸۱.
و همان میتواند شبهه ابن سینا را در نفی اشتداد جوهری پاسخ دهد (ادامه مقاله).
بر پایه همین مطلب، ملاصدرا
[۳۸] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۷۷ـ ۱۷۸، بیروت ۱۹۸۱.
[۳۹] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج ۱، ص ۲۷۳ـ۲۷۴، بیروت ۱۹۸۱.
نظر ابن سینا
[۴۰] ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۲۰۵، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
را مبنی بر دفعی بودن کون و فسادِ جواهر مردود دانسته و گفته است که جز با فرض اشتداد در طبیعت و صورت جوهری، تبدل صور نوعیه توجیهپذیر نیست، زیرا در فرض دفعی بودن کون و فساد یا باید پیاپی هم بودن آنات را بپذیریم یا به خلوّ مادّه از صورت در زمانی از زمانها ملتزم شویم، که هر دو باطل است.
رابطه جوهر و اعراض
این برهان مبتنی بر تبیین خاصی از رابطه جوهر و اعراض است، بدین بیان که هر جوهر جسمانی نحوه وجود خاصی دارد که مستلزم عوارضی ممتنع الانفکاک است.
این عوارض هماناند که جمهور حکما آنها را عوامل تشخص نامیدهاند، حال آنکه در واقع علامات تشخصاند و آنچه به واقع عامل تشخص است، وجود شیء است؛ بنابراین، همه اعراض مذکور، اموری جدا از هویت و وجود شیء نیستند و تبدل آنها تابع تبدل همان وجودی است که مستلزم چنین اموری بوده است.
به بیان دقیقتر، تبدل آنها عین تبدل آن وجود خاص (جوهر) است، زیرا اعراض، شئون و عنوانِ مُشیرِ همان جوهر و همان وجود خاص هستند، چنانکه فصل منطقی هم، عنوانِ مشیرِ فصلِ حقیقی شیء است.
این هر دو از باب تسمیه شیء به اسمِ لازمِ ذاتیِ خود است و فصول حقیقی، وجودات خاص بسیطی هستند که ماهیت ندارند.
[۴۱] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص ۱۰۳ـ۱۰۴، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۲] هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، ج۴، ص۲۹۷ـ ۲۹۹، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
نخستین مبدأ حرکت
در این دلیل، به منظور جستجوی محرک نامتحرک به عنوان مبدأ فاعلی نخست حرکت، عالم ماورای طبیعت مطرح شده، در حالی که در ادله پیشین، مبدأ فاعلیِ مباشر، خود طبیعت شیء در نظر گرفته شده است؛ از اینرو، این دلیل را استدراکی بر آن ادله میتوان تلقی کرد.
استدلال چنین است: اصولاً طبیعت موجود در جسم، هیچ یک از آثار و امور طبیعی را لذاته نمیتواند افاده کند، زیرا امری که تقوم وجودش به وساطت جسم و مادّه است در ایجادش همچنین است، چون ایجاد، فرع بر وجود است.
پس نمیتوان فرض کرد که طبیعت در وجود مادّهای که وجودش در آن است، فعل و تأثیری داشته باشد، زیرا امور جسمانی در فاعلیت، محتاج وضع و محاذات خاصی هستند و نمیتوان وضع و محاذات خاصی میان طبیعت (به عنوان فاعل جسمانی) و محل آن (مادّه) فرض کرد؛ از این رو، فاعل مادّه و فاعل در مادّه باید امری غیرجسمانی و مفارق باشد.
بنابر آنچه گفته شد، هیچ فاصلهای در جعل طبیعت با جعل صفاتی که از لوازم طبیعت هستند، مانند حرکت طبیعی و کیفیات طبیعی نخواهد بود.
پس طبیعت و حرکت، در وجود معیت دارند نه تقدم و تأخر، تا اینکه طبیعت، علت حرکت فرض شود.
بدین ترتیب، طبیعت باید ذاتاً امری متجدد باشد همچون خود حرکت، بلکه حرکت همان تجددِ لازمِ طبیعت است؛ بنابراین، طبیعت به همان معنایی عامل حرکت و مقدّم بر آن است که گفتهاند صورت نسبت به مادّه علت و مقدّم بر آن است، زیرا صورت را شریکه العلّه برای مادّه دانستهاند، چون فیض وجود به واسطه آن به مادّه میرسد.
درباره طبیعت و حرکت هم همین نسبت برقرار است، وگرنه همانند صورت نسبت به مادّه، طبیعت هم نسبت به حرکت در فاعلیتش مستقل نخواهد بود.
[۴۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۱، ج ۳، ص۱۰۱ـ۱۰۳، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر۲، ج۲، ص۱۹۱، بیروت ۱۹۸۱.
[۴۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ج۱، ص۲۰۱ـ ۲۰۲، با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 