پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint

جان، اصطلاحی در ادبیات عرفانی است.

فهرست مندرجات

۱ – معنی واژه
۲ – جان درآثار
۳ – معانی جان
۴ – کاربرد معنایی
۴.۱ – روح
۴.۲ – نفس
۴.۳ – ادبیات عارفانه
۴.۳.۱ – پرده
۵ – وابستگی جان وتن
۶ – جان جان
۶.۱ – سلوک سالک
۶.۲ – جان جهان
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع

معنی واژه

ابوشکور بلخی، شاعر حکیم سده چهارم، این دو واژه را دو نام یک حقیقت دانسته است؛ حقیقتی که تا متصرف در تن است ، جان نام دارد و چون از تن بیرون می شود، روان نام می گیرد

[۱] اشعار پراکنده قدیم‌ترین شعرای فارسی زبان: از حنظله بادغیسی تا دقیقی (بغیررودکی)، با تصحیح و مقابله و ترجمه و مقدمه بزبان فرانسوی ژیلبر لازار، ج ۲، تهران: انستیتو ایران و فرانسه، ۱۳۴۱ ش.

[۲] اشعار پراکنده قدیم‌ترین شعرای فارسی زبان: از حنظله بادغیسی تا دقیقی (بغیررودکی)، با تصحیح و مقابله و ترجمه و مقدمه بزبان فرانسوی ژیلبر لازار، ج۲، ص۸۳، ج ۲، تهران: انستیتو ایران و فرانسه، ۱۳۴۱ ش.

اما فخرالدین اسعد گرگانی که زبان پهلوی می‌دانسته و داستان ویس و رامین را از این زبان به فارسی در آورده، نسبت روان و جان را همچون نسبت جان و تن معرفی کرده است.

[۳] فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، ج۱، ص۱۶۵، ج ۱، چاپ مجتبی می‌نوی، تهران ۱۳۱۴ ش.

این دوگانگی در یکی از سروده‌های مولوی نیز پیداست.

[۴] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۲، بیت ۲۹۸۷، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

جان درآثار

شمس الدین ابراهیم ابرقوهی ، عارف سده هشتم،

[۵] شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۲۱، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.

نیز جان را جسمی لطیف و روان را قوّتی لطیف دانسته است.
برخی پژوهشگران برآن‌اند که نویسندگان و شاعران استانهای نیمروزی ایران، همچون فارس و اصفهان و سیستان ، جان را مطابق برداشت اوستایی واژه، به معنای زندگی و گویندگان و سرایندگان خراسان بزرگ، به ویژه پس از سده چهارم، آن را به معنای روان بی‌مرگ و جاودان انسان به کار می‌برده‌اند.

[۶] کیوان نجم آبادی، جان، ج۱، ص۴۴ـ ۴۵، تن، روان، تهران ۱۳۸۳ ش.

اگرچه این داوری تا حدی درست است، عمومیت داشتن آن پذیرفتنی نیست

[۷] علی بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، ج۱، ص۲۸۸: «به خدمت ملکی بوده‌ام که با تو به دل/ یکی است همچو به معنی یکی است جان و روان»، چاپ علی عبدالرسولی، (تهران) ۱۳۱۱ ش.

معانی جان

جان در معنای اولیه‌اش بر نیروی فناپذیر و می‌رای زندگی دلالت دارد و روان امری جاودانه و فناناپذیر به شمار می‌آید.
این دوگانگی معنایی زمانی مانع از به کار بردن جان در معنای روان بوده است.
از این رو نویسندگان و سرایندگان فارسی زبان معنای جان را وسعت دادند و در برابر این «جان اول»، به پروردن مفهوم دیگری از جان پرداختند.
ظاهراٌ نخستین اشاره بر جای مانده به این «جان دوم»، بیتی از مرثیه رودکی است: «جان دوم را که ندانند خلق/ مصقله‌ای کرد و به جانان سپرد».
مولوی تقابل این دو جان را با تعابیری گوناگون‌تر از دیگران نمایانده است، از جمله: جان اول و جانِ جان

[۸] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۶، بیت ۱۵۲، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

جان شور و جان شیرین

[۹] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۱، بیت ۲۲۴۶، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

جان حیوانی و جان ربانی

[۱۰] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۴، بیت ۴۵۵، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

و جان ناری و جان نوری.

[۱۱] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، ج۱، ص۱۱۱، بیت ۱۹۷۹، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۵ ش.

جان در دومین بخش هر یک از این تعابیر باقی و نامیراست.

[۱۲] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، ج ۱، ص ۱۵، بیت ۲۰۳، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۵ ش.

کاربرد معنایی

توسع معنایی پاورپوینت کامل واژه جان ۴۶ اسلاید در PowerPoint، این واژه را رفته رفته به معادلی رایج و مناسب برای واژه‌های عربی روح و نفس بدل کرد.
سنایی

[۱۳] مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۴۹۴، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ ش).

«جان گویا» را به جای «نفس ناطقه» در شعر خود به کار برده است.
هُجویری

[۱۴] علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۰، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.

نیز عبارت «الارواح علی عَشَره مقامات» از ابوبکر واسطی را چنین ترجمه کرده است: «جان‌ها بر ده مقام قائم‌اند»

[۱۵] عبداللّه بن محمد عین القضاه، نامه‌های عین القضات همدانی، ج۲، ص۵۳ ـ۵۶، ج ۲، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۵۰ ش.

[۱۶] محمدبن ابراهیم عطار، مصیبت نامه، ص ۳۵۴ـ۳۵۷، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.

[۱۷] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۵، بیت ۳۴۲۳، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

روح

جان در معنای اول آن وابسته به قوت و غذای مادّی است.
خوردن و آشامیدن سبب «جان گرفتن» آدمی می‌شود و بی‌غذا ماندن سبب «بی‌جان شدن» او.
این مرتبه از جان میان همه جانوران مشترک است، اما تنها انسان است که سودای جاودان کردن آن را دارد.
مولوی تعبیر «آب جان» را به معنای «آب حیات» به کار برده است.
نزد او آب حیوان قبله جانْدوستان است اما آنان که به عشق او زنده‌اند دل از آب جان برکنده‌اند.

[۱۸] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۵، بیت ۴۲۲۱، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش.

عاشقان‌اند که جان خود را نثار معشوق می‌کنند و در پای او می‌افشانند.
به تعبیر عطار ،

[۱۹] محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، ج۱، ص۱۳۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۴۱ ش.

این «جان مادرزاد» شایسته دریای اسرار آمیز عشق نیست، زیرا «کسی این بحر را شاید که او جانی دگر دارد.»

نفس

غذای جان دوم یا روح انسانی، غذای جسمانی نیست، بلکه چیزی از جنس جان است و‌ همان گونه که غذای جسمانی سبب رشد جسم می‌شود، غذای روحانی نیز سبب لطیف‌تر شدن جان می‌گردد.

[۲۰] محمدبن حسین باباافضل کاشانی، مصنفات، ج۱، ص۳۹، چاپ مجتبی می‌نوی و یحیی مهدوی، تهران ۱۳۶۶ ش.

ادبیات عارفانه

در ادبیات عارفانه فارسی، قوتِ جان را «بو» دانسته‌اند.
جان از یک سو دارای بویی است که به جسم زندگی می‌بخشد و آن را سبک و معطر می‌کند و از سوی دیگر خود نیز به بو زنده است و از «بویِ جان» ‌های دیگر نصیب می‌برد.
در اینجا بو لطیفه‌ای روحانی است که اهل معرفت در مقام تجرد آن را درک می‌کنند.
این بو را باد برای جان به ارمغان می‌آورد و چون بویِ جانْ غیرجسمانی است، بادی که آورنده آن است نیز غیرجسمانی است.

[۲۱] نصراللّه پورجوادی، بوی جان: مقاله‌هایی در باره شعر عرفانی فارسی، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۰، مقاله ۸: «بوی جان»، تهران ۱۳۷۲ ش.

عطار از زبان سالکی که در سیر روحانی‌اش با «بادِ جان پرور» هم سخن گشته است می‌گوید «زندگیِ هر ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.