پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
تصوف (واژه)
تصوف، عنوان قسم عمدهای از سلوک باطنی دینی در عالم اسلام است.
فهرست مندرجات
۱ – معنای لغوی تصوف
۱.۱ – کاربرد باب تفعل
۱.۲ – جمع صوفی
۱.۳ – وجه تسمیه
۲ – پیشینه پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint
۳ – منظور از تصوف
۳.۱ – منظور از مستصوف
۴ – ریشه تصوف
۴.۱ – برگرفته شده از غیر لغت عربی
۴.۲ – برگرفته شده از لغت عربی
۴.۲.۱ – اشتقاق از نام غوث معروف به صوفه
۴.۲.۲ – اشتقاق از صُوفَه القفا یا صوفه الرَقبه
۴.۲.۳ – اشتقاق از صُفّه
۴.۲.۴ – اشتقاق از صَفّ
۴.۲.۵ – اشتقاق از صفاء
۴.۲.۶ – اشتقاق از صوفانه
۴.۲.۷ – اشتقاق از صوف
۴.۲.۸ – نقد این نظریه
۴.۳ – عدم اشتقاق از واژهای
۴.۳.۱ – به علت تهذیب اخلاق
۴.۳.۲ – بر گرفته شده از سخن امام علی
۵ – ماهیت تصوف
۶ – نتیجه
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع
معنای لغوی تصوف
واژگان تصوف ، مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعل ، در لغت به معنای صوفی شدن است.
کاربرد باب تفعل
یکی از موارد کاربرد باب تفعل در عربی ، بیان دارا شدن چیزی یا صفتی است، مثل تأهل (دارای اهل شدن) و تألم (دارای الم شدن؛.
[۱] محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، جزء ۱، ص ۱۰۷، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
این ویژگی باب تفعل، بخصوص در بیان گرویدن به فرقهها و آیینها به کار میرود، که از جمله میتوان به تَمَجُّس (گرویدن به آیین مجوسی) و تَهَوُّد (گرویدن به دین یهودی) اشاره کرد.
به همین قیاس ، از کلمه صوفی ، تصوف ساخته شده است.
[۲] سعید نفیسی، سرچشمه تصوف در ایران، ج۱، ص۷۴، تهران (۱۳۴۳ ش).
جمع صوفی
جمع صوفی، « صوفیه » است
[۳] ذیل «صاف»، سعید شرتونی، ج۱، ص۶۷۰، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم ۱۴۰۳.
که به صورت عنوانی برای پیروان تصوف به کار میرود.
وجه تسمیه
در باره وجه تسمیه صوفیه ابونصر سراج در اللمع فی التصوف
[۴] ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا).
آورده است که صوفیان در پی نوع خاصی از علم نبودند و صفت اخلاقی ویژه ای را نمیتوان به آنان نسبت داد، زیرا آنها سرچشمه تمام دانشها و دارای مجموعه «احوال» بودهاند و به همین دلیل، بر خلاف زهاد و فقها ، بر اساس داشتن خصوصیتی اخلاقی یا علمی خاص نامیده نشده اند.
پیشینه پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint
اگر چه پاورپوینت کامل واژه تصوف ۹۶ اسلاید در PowerPoint در آثار صوفیان متقدمی چون قُشَیْری (متوفی ۴۶۵)
[۵] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
به کار رفته، فقط برخی از لغت نویسان متأخر،
[۶] محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۲، ص۳۳۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۷] بطرس بستانی، محیط المحیط: قاموس مطول للغه العربیه، ج۱، ص۵۲۵، بیروت ۱۹۸۷.
[۸] سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج۱، ص۶۷۰، قم ۱۴۰۳.
مصدر تصوف را ذکر کرده اند.
در البیان و التبیین جاحظ (متوفی ۲۵۵) واژگان صوفی و صوفیه به کار رفته است و برخی، همچون ابوهاشم صوفی یا کوفی (قرن دوم)، از جمله صوفیان خوانده شده اند.
[۹] عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۲۸۳، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲.
ابونصر سرّاج
[۱۰] ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا).
از حسن بصری (متوفی ۱۱۰) و سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) جملاتی نقل کرده که حاکی از رواج واژه صوفی در قرن دوم است.
به گفته قشیری
[۱۱] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۳۸۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
و ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)،
[۱۲] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.
پیش از سال ۲۰۰ به عده ای، صوفی اطلاق میشده است.
طبق قول ابن خلدون ،
[۱۳] ابن خلدون، ج۱، ص۶۱۱.
تصوف روش صحابه و تابعین و سلف امت نیز بوده، اما از قرن دوم به بعد، با رواج دنیاپرستی در میان مسمانان ، کسانی که بر خلاف آنان به عبادت روی آوردند، صوفی نام گرفتند.
به گفته ابن تیمیّه (متوفی ۷۲۸) لفظ صوفیه تا پایان قرن سوم رواج نداشته است.
وی در عین حال اشاره میکند که کاربرد این واژه را به برخی از بزرگان قرون دوم و سوم نسبت داده اند.
[۱۴] ابن تیمیّـه، مجموع الفتاوی، ج۷، ص۵، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۷، جزء ۱۱: کتاب التصوف، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۱۵] طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸، مصر ۱۹۸۴.
کِنْدی از گروهی به نام صوفیه سخن گفته است که در سال ۲۰۰ در اسکندریه مصر، برای امر به معروف ، در برابر سلطان شورش کردند.
[۱۶] محمدبن یوسف کندی، ولاه مصر، ج۱، ص۱۸۶، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹.
ابن ندیم
[۱۷] ابن ندیم، ج۱، ص۴۲۰.
از جابربن حیان کوفی (متوفی ۱۶۰) با تعبیر «صوفی» یاد کرده است.
طبق نظر لویی ماسینیون، عنوان صوفی به گروه کوچکی از زهاد کوفه اشاره داشت که آخرین پیشوای آنان عبدک صوفی (متوفی ۲۱۰) بود.
گرچه مطالب فوق از کسانی نقل شده که پس از قرن دوم میزیستهاند و گزارش معتبری از قرن اول و دوم، دالّ بر رواج واژه صوفی، در دست نیست، نظر بدوی
[۱۸] عبدالرحمان بدوی، تاریخ تصوف اسلامی: از آغاز تا پایان سده دوم هجری، ج۱، ص۲۷، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، قم ۱۳۷۵ ش.
مبنی بر اطلاق این کلمه به افراد زاهد و عابد در اوایل قرن دوم یا اندکی پیش از آن، درست به نظر میرسد.
منظور از تصوف
صوفی را فقیر ، عارف ، اهل سلوک و طریقت نیز گفته اند.
بعلاوه آنها خود را اهل باطن نیز میخوانند از آن جهت که به باطن و حقیقت دین توجه میکنند.
[۱۹] ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۳، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا).
[۲۰] عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۱۴، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش.
به تعبیر قشیری
[۲۱] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
هر کس به تصوف روی آورد، «متصوف» (جمع آن: متصوفه) خوانده میشود.
حلاج در باره تفاوت صوفی و متصوف گفته است کسی که به «او» اشاره میکند متصوف است و کسی که از «او» به وی اشاره میشود، صوفی است.
[۲۲] عبدالرحمان بدوی، تاریخ تصوف اسلامی: از آغاز تا پایان سده دوم هجری، ج۱، ص۲۷، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، قم ۱۳۷۵ ش.
به عبارت دیگر، اهل کمال و آنان که از صفات نفسانی دور گشته و به حقیقت رسیده اند، صوفیاند و طالبانِ رسیدن به مقام و مرتبه صوفیان، متصوف خوانده میشوند.
[۲۳] علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۰، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش.
[۲۴] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۶ـ۶۷، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
منظور از مستصوف
هجویری درجه دیگری نیز برای اهل تصوف ذکر کرده که «مستصوف» است و مستصوف کسی است که ظاهر خود را همچون صوفیان و طالبان تصوف میآراید، اما در واقع از عقاید و اعمال ایشان به دور است.
[۲۵] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۶ـ۶۷، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
بعید نیست که تعبیر «صوفی وَش» در شعر حافظ
[۲۶] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۴۵۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
اشاره به همین گروه باشد.
ریشه تصوف
در باره ریشه واژه صوفی آرای گوناگونی بیان شده است.
مبنای این اقوال وضع زندگی و هیئت ظاهری صوفیان یا صفات باطنی آنها بوده است.
این آرا، بر اساس زبانی که ریشه از آن گرفته شده است، به دو دسته مهم تقسیم میشوند:
برگرفته شده از غیر لغت عربی
گروهی، همچون قشیری،
[۲۷] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
معتقدند که شاهد و قیاسی برای اشتقاق صوفی از اصل عربی وجود ندارد.
ابوریحان بیرونی ، ریشه صوفی را بر گرفته از سوف یونانی به معنای « حکمت و دانایی » دانسته که جزئی از کلمه فیلسوف به معنای «دوستدار حکمت و دانایی» است.
به نظر او در جهان اسلام ظهور گروهی هم رأی با اندیشمندان یونانی، سبب شد که صوفیان را به آنها منتسب کنند و چون لفظ صوفی ناشناخته بود، آن را به صُفّه و صوف منسوب ساختند.
[۲۸] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۴ـ ۲۵، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
در میان مستشرقان نیز یوزف فون هامر در سده سیزدهم/ نوزدهم ادعا کرد که بین صوفیه و «ژیمنوسوفیست» های هندی (گروه یا فرقه ای از حکمای هند باستان؛ ژیمنو واژه ای یونانی است به معنای برهنه و عریان ) نسبتی وجود دارد و دو واژه عربی صوفی و صافی (خالص) همچون واژه های یونانی مترادفشان از همان ریشه اند.
در ۱۳۱۲/۱۸۹۴، تئودور نولدکه اعلام کرد که واژه در آرامی ناشناخته است و بسیار بعید است که به عربی رفته باشد.
از سوی دیگر، واژه های sophiste /سوفسطایی و philosophos/ فیلسوف در آرامی و عربی وجود دارد و هر گاه کلمات یونانی وارد عربی شده اند.
بنابراین، اگر فرض کنیم که واژه صوفی از اصل یونانی گرفته شده، آمدن «ص» در ابتدای آن غیرعادی است؛ ضمناً در کتابهای لغت عربی هم بوام گرفتن واژه صوفی از زبانهای دیگر ذکر نشده است.
[۲۹] محمد زکی مبارک، التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، ج۱، ص۵۲، بیروت: دارالجیل.
[۳۰] عبدالرحمان بدوی، تاریخ تصوف اسلامی: از آغاز تا پایان سده دوم هجری، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، قم ۱۳۷۵ ش.
برگرفته شده از لغت عربی
گروه دوم بر این عقیدهاند که ریشه صوفی، عربی است.
برخی از ریشه های عربی که برای این واژه ذکر شده عبارت انداز:
اشتقاق از نام غوث معروف به صوفه
اشتقاق از نام غوث بن مُرّ معروف به صوفه ، بزرگ قبیله بنی صوفه / آل صَوْفان.
[۳۱] ذیل «صوف»، خلیل بن احمد فراهیدی، ج۷، ص۱۶۲، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
[۳۲] ابن درید، کتاب جمهره اللغه، ج۲، ص۸۹۳، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
بنی صوفه در عهد جاهلیت خادم کعبه بودند
[۳۳] احمدبن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
و صوفه خود را در بیت الحرام وقف خدمت خداوند کرده بود؛ بنابراین، کسانی را که از دنیا میبریدند و به عبادت روی میآوردند، در انتساب به او، صوفی نامیدند.
[۳۴] سمعانی، ج۳، ص۵۶۶.
[۳۵] محمدبن عبداللّه ازرقی، ترجمه کتاب اخبار مکه و ماجاء فیها من الا´ثار، ج۱، ص۱۵۰، چاپ رشدی صالح ملحس، ترجمه و تحشیه از محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۳۶] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۱، بیروت ۱۳۶۸.
صوفه را به معنای گروهی که از یک قبیله و نژاد نیستند و نسبشان به فردی مشترک نمیرسد نیز آورده اند، همانطور که صوفیان بدون در نظر گرفتن نسب و نژاد، از هر گروه و طایفه ، گرد هم میآمدند.
جلال الدین همائی ،
[۳۷] محمودبن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۶۹ـ۷۰، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
ضمن اینکه به جمله ای از سهروردی
[۳۸] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
و احتمال اشتقاق صوفی از صوفه به معنای «پاره پشم » اشاره کرده، این اشتقاق را به لحاظ قواعد لغوی امکان پذیر، اما از نظر معنا نامناسب و ناممکن دانسته است.
در نسبت به صَوْفان نیز صَوْفانی حاصل میشود که از حیث قواعد صرفی صحیح نیست.
[۳۹] محمودبن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۷۰، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
اشتقاق از صُوفَه القفا یا صوفه الرَقبه
اشتقاق از صُوفَه القفا و در موارد معدود صوفه الرَقبه، به معنای «موی آویخته پشت سر»
[۴۰] خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۱۶۱، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
[۴۱] سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج۱، ص۶۷۰، قم ۱۴۰۳.
و مجازاً به معنای «او را به قهر گرفت».
از آنجا که صوفی معطوف به حق و مقهور قبضه الاهی است، به صوفه منسوب است.
برخی گیسوی آویخته درویشان را نشانه ای از این اشتقاق دانسته اند.
[۴۲] احمدبن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱، ص۱۷ـ ۱۸، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
[۴۳] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.
[۴۴] ابن منظور، ذیل «صوف».
اشتقاق از صُفّه
به عده ای از مسلمانان فقیر و زاهد صدر اسلام که در صفّه ای واقع در مسجد مدینه ساکن بودند و مسلمانان دیگر از آنان دستگیری میکردند، «اهل صفّه» می گفتند.
[۴۵] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۴۶] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.
شباهت اوصاف صوفیان به اهل صفّه سبب شده است که احتمال این اشتقاق در کتب بسیاری از بزرگان صوفیه منعکس شود.
در صورت قبول این اشتقاق باید بپذیریم که «ف» ابتدایی، مخفف و به «و» بدل شده است،
[۴۷] محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغه، ذیل «صوف»، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
[۴۸] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۱۵، ج ۲: فصوص لا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش.
[۴۹] ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ج۱، ص۲۴ـ ۲۵، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۷۱ ش.
اما اسم منسوب به صفّه ، صُفّی است نه صوفی.
[۵۰] اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۱۵۹، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
[۵۱] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۶۳، بیروت ۱۳۶۸.
اشتقاق از صَفّ
برخی معتقدند که صوفیان به سبب بلندی همت و نزدیکی قلوب و آگاهی به اسرار ، نزد خداوند در صف اول قرار دارند.
[۵۲] عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۵۳] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
این اشتقاق نیز به لحاظ قواعد لغوی مردود است و واژه منسوب به صفّ، صَفّی خواهد بود نه صوفی.
[۵۴] ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ج۱، ص۲۵، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۵۵] اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۱۵۹، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
[۵۶] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۱۵، ج ۲: فصوص لا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ش.
[۵۷] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۶۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
اشتقاق از صفاء
اشتقاق از صفاء ( روشنی و پاکیزگی ) و صفوت (برگزیده)، که خود از صفا مشتق شدهاند و در اکثر منابع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 