پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
بادغیس
بادغیس (یا بادغیسات)، ناحیه ای در شمال غربی افغانستان و شمال شرقی ولایت هرات میان هریرود و قسمت علیای رود مرغاب است.
فهرست مندرجات
۱ – محدوده امروزی بادغیس
۲ – توصیف بادغیس
۳ – وجوه املائی بادغیس در تواریخ
۴ – پیشینه بادغیس
۵ – مشاهیر بادغیس
۶ – فهرست منبع ها
۷ – پانویس
۸ – منابع
محدوده امروزی بادغیس
امروز آن ناحیه در تقسیمات کشوری افغانستان «حکومت کلان بادغیسات» خوانده میشود. از شمال به جمهوری ترکمنستان، از مشرق به فاریاب، از جنوب شرقی به غور و از جنوب و مغرب به هرات محدود است.
توصیف بادغیس
بادغیس منطقه ای است کوهستانی با گردنه های بسیار که ارتفاعات عمده آن در مشرق قرار دارد و در دامنه های آن آب فراوان یافت میشود. قسمت شرقی آن جنگلی است و مرغزار های وسیع دارد، و در برخی از مناطق آن نیزارهایی دیده میشود. اراضی آن با رود های مرغاب، کوشک و قلعه نو آبیاری میشود.
بادغیس از دیر باز منطقه ای عشیره نشین بوده است، و اهالی آن به دامداری اشتغال دارند. از فرآورده های دامی کُرکْ، پوست گوسفند قره گل و پشم دارد. محصولات مهم زراعی آن غلات، پسته و زیره است، که برخی از آنها صادر میشود.
در ۹ شهریور ۱۳۴۷، زمین لرزه سختی، به شعاع بیش از ششصد کیلومتر، سراسر این منطقه را لرزاند.
[۱] نن امبرسز، چپملویل، ج۱، ص۲۵۶، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۲] نن امبرسز، چپملویل، ج۱، ص۲۶۱، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
محدوده سیاسی بادغیس، در دوره های تاریخی، دستخوش دگرگونی شده است؛ در ۱۳۴۹ جمعیت بادغیس به ۱۰۵، ۳۲۸ تن میرسیده است
[۳] محمد امین واکمن، افغانستان در تقاطع، ص ۱۹۸، دهلی نو، ۱۹۸۵.
.
مرکز بادغیس، شهر قلعه نو (جمعیت در ۱۳۴۹، ۰۴۹، ۲۸ تن)، تقریباً در ارتفاع ۹۱۵ متری در حدود ۱۲۹ کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته و اطراف آن را کوه های بلندی احاطه کرده است. کوه خاکی، کُتَل بند خره بادرختان پسته (به نام «پسته لیق») در مشرق آن و کوه زرمست و کوه کتل سبزک و کتل یخک پوشیده از درختان ارچه (به نام «ارچه لیق») در قسمت غربی آن قرار دارد. قله های این کوهها اغلب پوشیده از برف است و دریاچه های کوچک دهستان، چکو، لامان، مقر، خارستان و باغک در کوهستان های آن دیده میشود. در پیرامون قلعه نو دهکده های متعددی قرار گرفته است.
قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعه بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود ۳۶۵ تا ۴۵۷ متر، با دو دروازه در شمال و جنوب، دارد و با خندقی محصور شده است. درون این قلعه، ارگ، و در بیرون آن، بازار کوچکی دیده میشود که در سابق سی دکان داشته، و در حوالی قلعه هشتصد خانه پراکنده دیده میشد. در این قلعه، بر بالای تپه بزرگی به نام قلعه کوه نریمان، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاه های خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد.
وجوه املائی بادغیس در تواریخ
بادغیس (یا باذغیس) در فارسی میانه پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint،
[۴] بُندَهِش، (گردآوری) فَرَنبَغ دادگی، ج۱، ص۷۲، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۵] بُندَهِش، (گردآوری) فَرَنبَغ دادگی، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ ش.
در اوستایی واییتی گیس (یا واییتی گیسه)
[۶] کریستین بارتولمه، فرهنگ لغت Altiranisches، ستون های ۱۴۰۹ـ۱۴۱۰، برلین، ۱۹۶۱.
[۷] اوستا، یشت ها، ج۲، ص۳۲۵ـ۳۲۶، گزارش پورداود، ج ۲، تهران ۱۳۴۷ ش.
و در ارمنی وَتَه گِس یا وَدْگس
[۸] ژوزف مارکوارت، وهرود و ارنگ، ج۱، ص۷۷، ترجمه داود منشی زاده، تهران ۱۳۶۸ ش.
آمده است.
در منابع جغرافیا نویسان اسلامی باذَغِیس ضبط شده است.
[۹] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۵۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۱۰] ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج۱، ص۴۳۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۱۱] محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۲۹۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
طبق مطالب بُندَهِش کوه بادغیس (پاورپوینت کامل وادگیس ۹۳ اسلاید در PowerPoint) در مرز های بادغیس قرار دارد و پر از دار و درخت است.
[۱۲] بُندَهِش، (گردآوری) فَرَنبَغ دادگی، ج۱، ص۷۲، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ ش.
پیشینه بادغیس
گذشته بادغیس پیش از اسلام روشن نیست. به نوشته اعتماد السلطنه نام قدیم آن «بی تاک» بوده و اسکندر پس از تسلط بر ایرانشهر از هدیه هایی که از ایران به یونان برد پسته بادغیس بود.
[۱۳] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، ج۱، ص۲۴۹، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ ش.
بادغیس در دوره ساسانیان با هرات و بُوشَنْج (پوشنگ) یکی از چهار مرزبان نشین خراسان شمرده میشد.
[۱۴] ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۱۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۱۵] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۶۴ـ۶۶، چاپ عبدالحی جبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
شاه هرات و بوشنج و باذغیس، «برازان» خوانده میشد.
[۱۶] ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۴۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
در زمان پادشاهی هرمز (حک :۵۷۹ـ۵۹۰) میان بهرام چوبین سپهسالار ایرانی با خاقان شابه (ملک ترک) که وارد بادغیس و هرات شده بود، جنگی درگرفت.
[۱۷] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۹۹۱ـ۹۹۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
بادغیس در اواخر دوره ساسانیان مدتی دارالملک هفتالیان شمرده میشد.
[۱۸] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۶۱ـ۴۶۲، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
هنگام ورود مسلمانان به خراسان نیزک طرخان که یک بودایی متعصب بود، در آنجا حکومت میکرد
[۱۹] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۰۸، بیروت ۱۹۸۸.
در ۳۲ خلیفه بن عبدالله حنفی به نمایندگی عبدالله بن عامر به بادغیس حمله کرد ولی پس از بازگشت او مردم شوریدند و به قارن که قیام را رهبری میکرد، پیوستند.
[۲۰] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۲۹۰۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در دوره معاویه نیز اهالی بادغیس و هرات و بوشنج و بلخ در سرپیچی خود باقی ماندند و چون ابن عامر والی بصره، عبدالله بن خازم سلمی (متوفی ۷۳) را حاکم خراسان کرد، او با اهالی هرات و بوشنج و بادغیس صلح کرد.
[۲۱] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۹۵ـ۳۹۶، بیروت ۱۹۸۸.
[۲۲] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۸۲۰۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در ۴۵، زیاد بن ابی سفیان به ولایت بصره رسید و نافع بن خالد طاحی را به ولایت هرات و بادغیس و… فرستاد.
[۲۳] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۹۶، بیروت ۱۹۸۸.
در ۵۱، به نوشته گردیزی «مردم بادغیس و گنج روستا (کنج رستاق) مرتد شدند، پس شداد بن خالد الاسدی بر ایشان تاختن آورد و قومی را بکشت و تنی چند را برده کرد».
[۲۴] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۳۷، چاپ عبدالحی جبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
در ۸۴ یزید بن مهلب خواست به قلعه بادغیس حمله کند ولی نیزک با او صلح کرده قلعه بادغیس را به او واگذاشت.
[۲۵] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۱۲۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در ۸۵ مفضل بن ابی صفره با اهالی بادغیس که از اعراب اطاعت نمیکردند به جنگ پرداخت.
[۲۶] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۱۴۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در ۸۷ قتیبه بن مسلم والی خراسان از سوی حجاج با نیزک و اهل بادغیس صلح کرد تا وارد بادغیس نشود.
[۲۷] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۱۷۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۲۸] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۱۸۴ـ۱۱۸۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در زمان ابو مسلم (احتمالاً در ۱۳۱) عبدالله بن شعبه، سردار او و مأمور سرکوب به آفرید، او را در کوه های بادغیس دستگیر کرد و پیروان او را کشت.
[۲۹] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، ترجمه اکبردانا سرشت، تهران ۱۳۲۱ ش.
[۳۰] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۶۶، چاپ عبدالحی جبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
در ۱۴۷ در دوره ابو جعفر منصور مردم خراسان همگی با مهدی فرزند منصور بیعت کردند جز اهالی بادغیس که استادسیس در آنجا مدعی پیامبری بود.
[۳۱] احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۰، بیروت.
او در ۱۵۰ در دوره منصور با اهالی هرات و بادغیس و سیستان قیام کرد و بر همه خراسان مسلط شد.
[۳۲] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در ۱۷۵ حصین از خوارج پس از قیام در بُست و سیستان قصد بوشنج و هرات و بادغیس کرد. او پس از مدتی در اسفزار کشته شد.
[۳۳] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۸۷، چاپ عبدالحی جبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳۴] تاریخ سیستان، چاپ ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
[۳۵] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۸۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در ۱۸۰ حمزه پسر آذرک سیستانی از خوارج پس از خروج در سیستان با عامل خلیفه علی بن عیسی بن ماهان، در باخرز به جنگ پرداخت و شکست خورد.
[۳۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۰۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
پس از آن در ۱۸۵ علی بن عیسی بن ماهان پس از جنگ و شکست حمزه بن آذرک که در بادغیس خروج کرده بود، او را تا کابل تعقیب کرد و کشت.
[۳۷] احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، ج۱، ص۳۰۴ـ۳۰۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۳۸] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۶۵۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
از نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم بادغیس جزو قلمرو سامانیان بود و به نقل از چهار مقاله در آن دوره «اسبان به بادغیس میفرستادند» و نصر بن احمد سامانی (حک :۲۵۰ـ۲۷۹) «در زمستان به دارالملک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهر های خراسان مگر یک سال نوبت هری بود به فصل بهار به بادغیس بود که بادغیس خرم ترین چرا خوار های خراسان و عراق است قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هریکی لشکری را تمام باشد».
[۳۹] احمدبن عمر نظامی، کتاب چهارمقاله، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران.
ظاهراً بادغیس از قرن سوم به بعد اهمیت یافته، به طوری که در ۲۱۱ـ۲۱۲ سهم بادغیس از خراج خراسان برای عبدالله بن طاهر ۰۰۰، ۴۴۰ درهم مقررشده بود.
[۴۰] ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۳۴ـ۳۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
در ۲۵۹ یعقوب لیث که از بلخ به قهستان رفته بود، عاملان خویش را برهرات و بوشنج و بادغیس گماشت.
[۴۱] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۸۷۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در ۲۹۰ به نوشته ابن رسته، بادغیس از کوره های استان خراسان محسوب میشد و بین آن و هرات کوهی بود که در آن سیصد ده قرار داشت.
[۴۲] ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسه، ج۱، ص۱۰۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۴۳] ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسه، ج۱، ص۱۷۳، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
به نوشته اصطخری، در دوره او نیز بادغیس از کوره های خراسان شمرده میشد و چندین شهر داشت و مرکز آن کوغناباد بود که سلطان در آنجا مینشست. مردم بادغیس اهل جماعت بودند مگر اهالی دهکده خُجُستان و دیه احمد بن عبدالله که از خوارج غالی بودند.
[۴۴] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۴۵] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
ابن حوقل آبادترین و بزرگترین شهر بادغیس را دهستان نوشته که حدود نصف پوشنگ بَر کوه نهاده شده و خانه های زیر زمینی بسیار داشت و بنا های آن از گل بود. از شهر های دیگر آن حبل الفضه (کوه سیم) بود که کنار جاده سرخس به هرات قرار داشت و دارای معدن نقره بود.
[۴۶] ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج۱، ص۴۴۰ـ۴۴۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
در ۳۷۲ طبق مطالب حدودالعالم بادغیس جایی آبادان و با نعمت بسیار بود و نزدیک سیصد ده داشت،
[۴۷] حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، ج۱، ص۹۲، تهران ۱۳۴۰ ش.
و دارای هشت مدینه (شهر) بود.
[۴۸] محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۲۹۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
در ۴۲۶ امیر مسعود (غزنوی) از راه بَوْنْ (ببن) و بغ وارد بادغیس شد.
[۴۹] محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۲، ص۷۱۶، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران ۱۳۶۸ ش.
سلطان سنجر در دوره سلطنت خود در خراسان (حک :۴۹۰ـ۵۵۲) با ملک معزالدین حسین غوری، که هفتاد هزار سوار در بادغیس گردآورده بود، مصاف و او را اسیر کرد.
[۵۰] دولتشاه بن بختیشاه دولتشاه، تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی، ج۱، ص۳۰۰، چاپ محمد عباسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش).
احتمالاً در ۵۶۹ بادغیس به تصرف غیاث الدین محمدبن سام از پادشاهان غور (از سلسله آل شنسب) درآمد.
[۵۱] غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۶۰۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
در ۵۷۱ شهاب الدین ابوالمظفر بن سام پس از تسخیر هندوستان به خراسان حمله کرد و در بادغیس مراسم عزاداری برادر خود را به پا داشت.
[۵۲] غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۶۰۷، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
در ۶۰۰ که سلطان علاء الدین محمد خوارزمشاه با سپاه خود عازم تسخیر هرات شد، لشکریان او به سرپرستی الب غازی بادغیس را غارت کردند.
[۵۳] عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، ج۲، ص۵۳ـ۵۴، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
به نوشته حافظ ابرو پیش از حمله مغولان، بادغیس بسیار آباد بود و چند شهر معتبر مانند کالوین و یغشور (بغشور) و آبادیهایی با ۰۰۰، ۲۰ تا ۰۰۰، ۳۰ تن جمعیت داشت. اما مغولان هنگام ورود به بادغیس کشتار بسیاری کردند.
[۵۴] عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۳۳.
ظاهراً پس از چیرگی مغولان بر بادغیس، در دوره اوگتای قاآن (حک :۶۲۴ـ۶۳۹) قسمتی از اردوی مغولها در آنجا مقیم شد.
[۵۵] عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ج۱، ص۱۶۵، تهران ۱۳۶۴ ش.
به نوشته یاقوت در زمان او بادغیس از «اعمال هرات و مروالرود شمرده میشد و همچنان جزو رُبع اول خراسان بود و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 