پاورپوینت کامل نوسازی فقه شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نوسازی فقه شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نوسازی فقه شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نوسازی فقه شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نوسازی فقه شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
دگرگونى، نعمت بزرگ و سنت ثابت الهى است که افزون بر آفریدگان، دانشهاى بشرى را نیز در بر مى گیرد.
فهرست مندرجات
۱ – شیخ مفید و نوسازی فقه شیعه
۲ – تحولات فقه شیعه در طول تاریخ
۲.۱ – دوران حضور
۲.۱.۱ – دوران حضور، تا امام باقر(ع)
۲.۱.۲ – دوران حضور، از زمان امام باقر(ع) تا ابتدای غیبت کبرا
۲.۲ – دوران غیبت کبرا، تا زمان شیخ مفید
۳ – اثرگذاری شیخ مفید در مبانی فقه شیعه
۳.۱ – شهرت و اجماع
۳.۲ – عقل
۳.۳ – مرجحات متعارضین
۴ – اثرگذاری شیخ مفید در دیدگاههای فقهی
۵ – اثرگذاری شیخ مفید بر شیوه آموزش فقه شیعه
۶ – سخنی در باره لقب
۷ – خدمات شیخ
۷.۱ – شیخ مفید و ترجیح روایات
۷.۲ – شیخ و نگارش فقه مقارن
۷.۳ – شهرت آفرینی شیخ مفید
۷.۴ – طرح و پیشنهاد فرعهای فقهی جدید
۷.۴.۱ – چند یادآوری
۷.۵ – تلاش در روشنگری مقولههای فقهی مورد اختلاف بین شیعه و سنی
۷.۶ – آموزش نگارش آثار فقهی
۷.۷ – شیخ مفید و خط اعتدال
۸ – دیدگاههای استوار شیخ در فقه
۸.۱ – حلال بون تخم مرغ مرده
۸.۱.۱ – دلیل های اقامه شده از روایات
۸.۱.۲ – نظر علامه
۸.۱.۳ – نظر صاحب جواهر و حدائق
۸.۱.۴ – اما از نظر عمل و استناد
۸.۱.۵ – یادآوری
۸.۲ – پای بندی به روایات
۸.۲.۱ – خلاصه کلام
۸.۳ – وصیت به عبد
۸.۳.۱ – توجیه آن
۸.۳.۲ – نظر علامه
۸.۳.۳ – دلایل شیخ
۸.۴ – پنج دیگر
۸.۵ – شش دیگر
۸.۶ – مورد هشتم
۸.۶.۱ – مدرک این دیدگاه
۸.۶.۲ – نقد دلیلها
۸.۶.۳ – توضیح روایات دیگر
۸.۷ – مورد نهم
۸.۷.۱ – دلایل
۸.۸ – مورد دهم
۸.۹ – مورد یازدهم
۸.۱۰ – مورد دوازدهم
۸.۱۰.۱ – یادآوری
۸.۱۱ – مورد سیزدهم
۸.۱۲ – مرجحات حدیثی
۸.۱۳ – شیخ مفید، طراح اجماع
۹ – فهرست منابع
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
شیخ مفید و نوسازى فقه شیعه
اندک مطالعه در تاریخ گوناگون دانشهاى بشرى، وجود این دهش الهى را ثبات مى کند، دهشى که نوسازى اندیشه و دانشهاى بشرى و پیشرفت شگرف آن را براى انسان، به ارمغان آورده است. در بزرگ کاروان گوناگون دانشهاى بشرى: عقلی، تجربی و نقلی، دانش فقه نیز، دستخوش دگرگونى ژرف و پیشرفت شگرف گردیده است.
کاروان فقه شیعه، با کاروان سالارى امامان(ع)، از آغاز در مسیر دگرگونیهاى بزرگ، به سوى تعالی رهسپار بوده است.
کاروان فقه شیعه، با بهره گیرى همیشه آن از سرچشمه هاى جوشان آموزه هاى امامان(ع) بر آن بوده تا به دگرگونیهاى بزرگ و پیشرفت و تکامل همه سویه، دست یازد.
در این نوشتار کوتاه، بر آنیم تا با شمردن موارد بسیار، نشان دهیم که در تاریخ رخشان فقه شیعه، شخصیت بزرگى چون محمد بن محمد بن نعمان المفید (م.۴۱۳ق.) در سایه دست آویزى به آموزه هاى امامان(ع) دگردیسی ژرفى را در سه عرصه مهم پدید آورد:
۱. مبانی فقهی
۲. آراى فقهى
۳. آموزش فقهى
این نوشتار در بردارنده یک مقدمه و سه بخش است:
۱. اثرگذارى شیخ مفید در دگردیسیهاى مبانى فقهى.
۲. اثرگذارى شیخ مفید در آراى فقهى.
۳. اثرگذارى شیخ مفید در تأسیس و تشکیل کلاسهاى تدریس فقه شیعه.
مقدمه
توجه به پیشینه و زمینه هاى تفکر فقهى شیعه، پیش از شیخ مفید، نقش آفرینى این مرد بزرگ را در دگرگونى فقه شیعه، بیش از پیش، آشکار مى سازد؛ از این روى، زمینه هاى این دگردیسى ژرف را، به گونه فشرده و خلاصه، به بوته بررسى مى نهیم.
تحولات فقه شیعه در طول تاریخ
فقه شیعه، سه دوره بسیار مهم را پشت سرگذاشته است•:
۱. دوران حضور امامان(ع)، تا پایان غیبت صغرا.
۲. دوران غیبت کبرا، از آغاز تا زمان شیخ مفید.
۳. دوران شیخ مفید، تا زمان حاضر.
دوران حضور
جریان تفکر فقهى در دوران حضور پربرکت امامان(ع) از آن جا که حکومت گران و دستگاههاى حکومتى در سرزمینهاى اسلامى، گاه عرصه را بر امامان(ع) و شیعیان تنگ مى گرفته و هرگونه حرکتى را مجال رشد نمى داده اند و گاه از فشار خود مى کاسته و به آنان میدان براى ابراز عقیده و نظر مى داده اند، بر یک نسق و آیین نبوده و شکل یکسانى نداشته، به دو مرحله تقسیم مى شود:
دوران حضور، تا امام باقر(ع)
۱. دوران حضور، تا امام باقر(ع):
بر اثر خفقان و سخت گیرى حاکمان، بویژه از زمان امام دوم، تا امام باقر (ع) نشر احکام فقهی شیعه ممکن نبوده است، به گونه اى که هیچ کس را یاراى آن نبوده خود را شیعه بنامد و عقیده خود را ابراز بدارد.
روزگار، چنان روزگار سختى بوده و آلوده و پرخفقان که براى پى گرد، دستگیرى، شکنجه و از بین بردن کسى، اتهام رافضی بودن کافى بوده است.
امامان شیعه(ع) براى نگهدارى شیعه از نابودى کامل، تقیّه را به کار گرفتند و از بیان احکام واقعى و ویژه تشیّع سرباز زدند و حتى براى نزدیک ترین یاران خویش، احکامى برابر احکام مفتیان اهل سنت، صادر مى فرمودند که هم خود از خطر برهند و هم یاران خود را از گرداب بلا برهانند. از این روى، شیعه، تا روزگار امام باقر(ع) مرزبندى فقهى روشنى در احکام فرعی ندارد و بسیارى از شیعیان، در مسائل شرعى فرعى و اعمال خود، بسانِ اهل سنت رفتار مى کرده از مجتهدان آنان پیروى مى کرده اند. در مثل، با این که زیدیان، در اصول به جانشینى مستقیم و بدون فاصله علی بن ابی طالب (ع) باور دارند و نیز بسان شیعیان، به تبرّا عقیده مندند، لکن در فروع، رفتارى بسان اهل سنت دارند.
یا در میان شیعیان، به سبب نشر نیافتن آرا و دیدگاههاى ائمه (ع)، مسأله خمس، تا زمان امام باقر(ع) رواجى نداشته است.
دوران حضور، از زمان امام باقر(ع) تا ابتداى غیبت کبرا
۲. دوران حضور، از زمان امام باقر(ع) تا ابتداى غیبت کبرا:
در این دوران به انگیزه ها و عوامل ویژه سیاسی، فشارها و تنگناهاى حاکمان ستم بر امامان(ع) و شیعیان کاهش مى یابد و امامان(ع) امکان مى یابند احکام فقهى ویژه شیعه را بازگو کنند و نشر دهند.
در این دوران، شیعیان یارایى آن را مى یابند که احکام ویژه شیعه را از سرچشمه هاى هدایت دریافت بدارند و به آنها جامه عمل پوشانند و در نتیجه، براى به دست آوردن احکام شرعى، نیازى به به کاربستن اجتهاد و فقاهت نداشته اند. به باور شیعیان، حضور امامان(ع) بسان حضور پیامبر (ص) است؛ یعنى همان گونه که در دوران حضور پیامبر(ص) به کار بستن اجتهاد و فقاهت جایگاهى ندارد، در دوران حضور امامان(ع) براى باورمندان و پاى بندان به مقام ولایت کبرا، دسترسى به احکام، مستقیم است و نیازى به فقاهت و اجتهاد اصطلاحى نیست، گرچه پایه ها و اصول فقه و اجتهاد اصطلاحى در همان زمان بنا نهاده شده است.
دوران غیبت کبرا، تا زمان شیخ مفید
آموختن و آموزاندن فقه شیعه با روش فنى و اصطلاحى؛ یعنى طرح فروع و مسائل و رد آنها بر اصول و ضوابط و استنباط احکام شرعى، در نخستین قرن پس از غیبت کبرا (قرن چهارم هجرى) ویژه حوزه علمیّه مرکز خلافت، بغداد، بوده است. تشیّع، با همه گستردگى و پایگاههاى گوناگونى که در عراق، حجاز، یمن، مصر و ایران بزرگ داشته و با وجود حوزه هاى علمیّه مهم و پربار شیعى در شهرهاى: کوفه، قم، ری و… ولى به کار بستن فقاهت و اجتهاد، در غیر از بغداد وجود نداشته، بلکه در آن مراکز، تنها روایت و درایت حدیث رواج داشته است. در این دوران فقیهان و مفتیان شیعه دو گروه بوده و به دو روش فتوا مى داده اند:
الف. فتوا دهندگان و فقیهانى محدّث: این گروه، با مراجعه به روایات، بدون به کار بستن معیارها و ترازهاى فقهى، با واژگان و عبارتهاى روایات، بى آن که از روایت گر و روایت شده از آن، نامى به میان بیاورند، فتوا مى داده اند، از جمله:
۱. ابن بابویه، على بن الحسین (م:۳۲۹ق. در قم)
۲. شیخ صدوق، محمد بن على بن الحسین (م:۳۸۱ق. در رى)
۳. یونس بن عبدالرحمان (م: ۲۰۸ق)
ب. فتوا دهندگان و فقیهان مجتهد: این دسته از فقیهان، سعى در به کار بستن معیارهاى فقهى داشته اند تا براساس آنها و رعایت اصول و ضوابط، احکامى را از کتاب و سنّت استنباط کنند. از جمله بزرگانى چون:
۱. ابن جنید بغدادی، مشهور به کاتب و اسکافی (م:۳۸۱ق.)
۲. النّاصر، جدّ مادری علم الهدی (م:۳۶۷ق.)
۳. حسن بن علی بن ابی عقیل سمعانی.
به خاطر نوپایى فقه شیعه، بیش تر فتاواى باقى مانده از این دوره، ناهماهنگ با معیارها و ترازها و قواعد فقهى و ناسازگار با اصول و ضوابط جارى در حوزه هاى علمیّه شیعه است؛ از این روى، آن دیدگاهها، مهجور و از گردونه خارج شده اند.
فقه شیعه در این دوران، کاستیها و ضعفهایى دارد که در این نوشتار، در گاه بررسى اثرگذارى شیخ مفید بر فقه شیعه، از آن سخن به میان خواهد آمد.
اثرگذارى شیخ مفید در مبانى فقه شیعه
مبانى و معیارهایى که امروزه فقیهان براى بیرون آوردن و دریافت احکام شرعى از کتاب و سنت، بدانها توجه دارند، پیش از شیخ مفید، کاربرد نداشته است. این مبانی و معیارها، براى نخستین بار از سوى این فقیه فرزانه و اندیشه ور بزرگ، به کار بسته شده و رواج یافته است. اکنون، براى روشن شدن بحث، به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم:
شهرت و اجماع
۱. شهرت و اجماع:
پیش از شیخ مفید، به شهرت و اجماع، توجه نمى شده، به گونه اى که دیدگاهها و فتواهاى غیرمشهور و ناسازگار با اجماع، از فقیهان پیش از شیخ مفید بسیار نقل شده و یا در نوشته ها و کتابهاى فقهى آنان موجود است:
الف. آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن عقیل :
۱. نجس نشدن آب قلیل در برخورد با نجاست.
علاّمه حلّی (م.۷۲۶هـ.ق.) در ( المختلف ) در این باره مى نویسد:
(اتفق علماءُنا الا ابن ابى عقیل, على انّ الماء القلیل, ینجس بملاقاه النجاسه.)
[۱] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۳، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۲. باورمندى به ترتیب مسح دو پا در وضو، همانند ابن بابویه، صدوق و ابن جنید. در حالى که علامه در (المختلف) مى نویسد:
(والمشهور بین علمائنا سقوط وجوب ترتیب المسح بین الرجلین الا السلاّر.).
[۲] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۳۰، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
مشهور عالمان مفید و فقیهان پس از او به جز سلاّر، به واجب نبودن ترتیب مسح دو پا در وضو، باور دارند.
۳. به باور وى، استحاضه قلیله از بین برنده وضو نیست.
[۳] علامه حلی، تحریر الاحکام، ص۷، مؤسسه آل البیت.
ب. آراى شاذ و نادر در فتواهاى شیخ صدوق (م.۳۸۱هـ.ق.):
۱. وضو و غسل با گلاب جایز است.
این فتوا ناسازگار با اجماع است، همان گونه که علامه حلّى مى نویسد:
(ذهب علماؤنا اَجمع، الاّ الشیخ محمد بن بابویه، الى انه لایجوز رفع الحدث بالماء المضاف وقال ابن بابویه: و یجوز الوضوء والغسل من الجنابه بماء الورد.)
[۴] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۶۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۲. طلا هرگاه به چهل مثقال برسد، یک مثقال آن باید به عنوان زکات پرداخت شود:
(لیس فى الذهب شىء حتى یبلغ اربعین مثقالاً و فیه مثقال.)
علاّمه حلّى این فتوا را مخالف اجماع مى داند و مى نویسد:
(المشهور بین علمائنا أجمع أنّ اوّل نصاب الذهب عشرون مثقالاً و فیه نصف مثقال.)
[۵] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۵۷، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۳. با باور ایشان، پرداخت زکات به همسر جایز نیست:
(قال ابن بابویه فى رسالته و ولده فى المقنعه: لایجوز اعطاء الزکاه للزوج.)
این فتوا، با شهرت سازگارى ندارد و از هیچ کس سخن هماهنگى با این رأی نقل نشده است.
[۶] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۳، ص۱۲۴، مسأله ۹۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
ج. آراى شاذ و نادر در فتواهاى ناصر(م:۳۶۷هـ.ق.):
۱. آب کثیر، به آبی گفته مى شود که به اندازه دو قُلّه •، یا بیش تر باشد.
سید مرتضی علم الهدی (م:۴۳۶هـ.ق.) فرزند ناصر و شاگرد شیخ مفید، این فتواهاى پدر را مخالف اجماع شیعه و موافق مذهب شافعی دانسته و مى نویسد:
(وحد الکثیر عند الشّیعه الامامیه، مابلغ کرّاً فصاعداً والحجه فى صحّه اجماع الامامیه… والشافعى الذى یخالفنا فى تحدید الکثیر بُقلّتین مذهبنا أولى من مذهبه.)
[۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۲. نماز عید فطر و قربان، واجب کفایی است.
سید مرتضى این نظر را موافق اجماع شیعه ندانسته و مى نویسد:
(الذى یذهب الیه اصحابنا فى صلاه العیدین، انّها فرض على الأعیان فان صلاه العیدین حال الحضور واجبه عیناً وحال الغیبه مستحبّه.)
[۸] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۳، ص۲۵۴، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۳. در اذان یک بار لا اله الاّ اللّه گفتن کافى است.
سید مرتضى مى نویسد:
(این سخن، هم مخالف اجماع است و هم مخالف نصوص.)
[۹] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۲۱۸، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۴. از روى فراموشى سخن گفتن در نماز، نماز را باطل نمى کند.
سید مرتضى در برابر این فتوا مى نویسد:
(الذى یذهب الیه اصحابنا أنّ من تکلّم ناسیاً فلا اعاده علیه.)
[۱۰] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۲۴۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۵. کسى که در حال فسق نماز را ترک کند، سپس توبه کند، لازم نیست نمازهایى را که نگزارده، بگزارد.
(من ترک الصلاه فى حال فسقه، ثم تاب فلا اعاده علیه.)
سید مرتضى مى نویسد:
(عندنا انّ من ترک الصلاه فى حال فسقه ثم تاب فلیصلّ، فانّه لاخلاف بین جمیع الفقهاء فى هذا الموضوع.)
[۱۱] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۲۴۹، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
از سخن بالا بر مى آید که فتواى ناصر، مخالف فتواى همه فقیهان شیعه و سنی است.
۶. شرط ناتمام گزاردن نماز در سفر، ترس است:
(وجود الخوف شرط فى جواز القصر فى السفر.)
سید مرتضى، این نظر را مخالف اجماع دانسته و مى نویسد:
(عندنا انّ القصر لیس مشروطاً بالخوف فى السفر وهو قول جمیع الفقهاء.)
[۱۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۲۵۰، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۷. کسى که روزه را آغاز کند، سپس تباهش گرداند، باید قضای آن را به جاى آورد.
(من شرع فى الصوم ثم أفسده لزمه القضاء.)
سید مرتضى مى نویسد:
(عندنا أنّ القضاء لایلزم من شرع فى صوم التطوّع ثمّ افسده.)
[۱۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۸، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۸. کسى که فاسق شد و ترک روزه کرد، سپس توبه کرد، قضاى روزه هایى که نگرفته بر او لازم نیست.
سید مرتضى این فتوا را مخالف نظر همه فقیهان شیعه و سنى دانسته و مى نویسد:
(عندنا انّ القضاء واجب على من ذکره و لاخلاف بین الفقهاء کلهم فى هذه المسأله.)
[۱۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۸، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۹. در قضاى روزه ماه رمضان، بین روزه ها جدایى انداختن، جایز نیست، مگر عذری در کار باشد.
(لایجوز التفریق فى قضاء صوم شهر رمضان الاّ من عذر.)
در برابر این فتوا، سید مرتضى مى نویسد:
(عند أصحابنا أنّه مخیّر بین التفریق و المتابعه فى قضاء صوم شهر رمضان.)
[۱۵] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۸، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۰.در آنچه از زمین بیرون مى آید، چه کم و چه زیاد، باید یک دهم یا نصف آن یک پنجم از باب زکات پرداخت شود، مگر گندم و جو، خرما، مویز و برنج:
(فى یسیر ما أخرجته الأرض و کثیره العشر او نصف العشر الاّ البُرّ والشعیر والتَّمر والزبیب والأَرُزّ.)
سید مرتضى مى نویسد:
(وثبت عندنا انّه لازکاه فیما تنبت الارض على اختلاف أنواعه الاّ الحنطه و الشعیر و التّمر و الزبیب دون ما عدا ذلک.)
[۱۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۹۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۱. براى کامل شدن نصاب، طلا و نقره و کالاى تجارتى به هم ضمیمه مى شوند.
(یضمّ الذهب الى الفضه وهما الى عروض التجاره لاکمال النصاب.)
سید مرتضى مى نویسد:
(عندنا لایضمّ ذهب الى فضّه و لافضّه الى ذهب و لانوع الى غیر جنسه فى الزکاه بل یعتبر فى کلّ جنس، النصاب بنفسه.)
[۱۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۹۳، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۲. در عسل، چه کم و چه زیاد, خمس است; زیرا عسل از جنس ( فیء ) است.
(فى قلیل العسل وکثیره الخمس، لأنّه من جنس الفیء.)
سید مرتضى مى نویسد:
(لا عشر عندنا فى العسل و لاخمس.)
[۱۸] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۹۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۳ . گزاردن عمره، در هر ماه، بیش از یک بار صحیح نیست.
(لاتصح العمره فى الشهر الا مرّه واحده.)
سید مرتضى این فتوا را خلاف دانسته و مى نویسد:
(الّذى یذهب الیه اصحابنا انّ العمره جائزه فى جمیع ایّام السّنه.)
[۱۹] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۴. کسى که به اشتباه صید حرم را بکشد، بر او چیزى نیست.
(من أخطأ فى قتل الصّید فلا شىء علیه.)
سید مرتضى مى نویسد:
(عنا أنّ من قتل صیداً خطأً وجهلاً فعلیه جزاء واحد.)
[۲۰] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۵. کسى که نذر کند حج تمتع بگزارد و بر عهده او حج واجب نیز باشد، یک حج که بگزارد، کافى است:
(من نذر حجّه وعلیه حجّه الاسلام اَجزأته حجّه واحده.)
سید مرتضى مى نویسد:
(عندنا أن من نذر حجه الاسلام فلابد من ان یحجّ حجّتین ولایسقط عنه الفرضان بحجّه واحده.)
[۲۱] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۸، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۶. کسى که بر عهده اش حج قران است، باید دو طواف انجام دهد و دو سعی.
سید مرتضى مى نویسد:
(وعندنا أنّ من ساق هدیاً مقترناً باحرامه فعلیه طوافان بالبیت وسعى واحد.)
[۲۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۷. آنچه از لشگریان اهل بغی به دست مى آید به غنیمت گرفته مى شود:
(یغنم مااحتوت علیه عساکر اهل البغى.)
سید مرتضى این فتوا را نادرست و ناسازگار با اجماع دانسته مى نویسد:
(هذا غیرصحیح لأنّ اهل البغى لایجوز غنیمه اموالهم وقسمتها کما تقسّم اموال اهل الحرب ولا أعلم خلافاً بین الفقهاء فى ذلک.)
[۲۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۹، ص۲۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۸. اگر براى وضو آن قدر آب در دسترس داشته باشد که بتواند صورت و دستش را با آن بشوید، به همان اندازه بسنده کند و تیمم لازم نیست بگیرد.
(فان وجد ماء لوجهه و یده غسلهما ولاتیمّم علیه.)
سید مرتضى مى نویسد:
(لم یقل احد انّه ان وجد من الماء مایکفیه لبعض الاعضاء استعمله فیه ولم یتیمّم والاجماع سابق لهذا القول الحادث.)
[۲۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۱، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۱۹. اگر شخصى در هوای بسیار سرد جنب شود و بترسد اگر غسل کند، بیمار شود ولى براى وضو ترس از بیمارى نداشته باشد، وضو بگیرد و نماز بگزارد و بر او تیمم واجب نیست.
(ولو اجنب رجل فى شده البرد وخشى من الاغتسال ولم یخش من الوضوء، توضّأ وصلى ولاتیمم علیه.)
سید مرتضى مى نویسد:
(وهذا ایضاً غیرصحیح وهو خلاف اجماع الفقهاء… والوضوء… لایقوم مقام الاغتسال فکیف یستباح الصلاه مع حدث الجنابه وهذا ما لاشبهه فى مثله.)
[۲۵] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
۲۰. گناه کبیره حدث است و هر حرکتى که گناه شمرده شود، باطل کننده وضوست.
(فعل الکبیره حدث… کل حرکه کانت معصیه انقضت الوضوء.)
سید مرتضى مى نویسد:
(هذا غیرصحیح عندنا وعند جمیع الفقهاء بلاخلاف فى نفسه وعلى هذا اجماع الفرقه المحقّه بل اجماع الامه کلّها.)
[۲۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
د. آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن جنید (م.۳۸۱هـ.ق.):
۱. مذی با شهوت، باطل کننده وضوست:
([۲] ان خرج عقیب شهوه ففیه الوضوء.)
علامه حلّى مى نویسد:
(اتفق علماؤنا على أنّ المذى لاینقص الوضوء ولا أعلم فیه مخالفاً منّا الا ابن الجنید.)
[۲۷] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۹۴، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۲. مستحب است که انسان از کسى در وضو یارى نگیرد:
(یستحب ان لایشرک الانسان فى وضوئه غیره، بان یوضئه او یعینه علیه.)
علامه حلّى مى نویسد:
(المشهور بین علمائنا تحریم التولیه فى الطهاره، فلو وضّأه غیره مع المکنه لم یرتفع حدثه.)
[۲۸] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۳۵، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۳. پس از غسل، اگر جایى از اعضاى بدن که غسل آن واجب است، باقى بماند و آب آن را فرا نگرفته باشد، اگر کم تر از اندازه درهم باشد، آن جا را خیس کند و نماز بگزارد.
(اذا بقى موضع من الأعضاء التى یجب علیه غسلها، لم یکن بَـلّه، فان کان دون سعه الدرهم بلّها وصلّی….)
علاّمه حلّى مى نویسد:
(وانّما الذى یقتضیه اصول المذهب وجوب غسل الموضع الذى ترکه سواء کان بقدر سعه الدرهم او أقلّ، ثم یجب غسل مابعده من اعضاء الطهاره والمسح.)
[۲۹] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۴۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
۴. اگر در بین وضو, رطوبت دست انسان خشک شود و رطوبتى نماند تا با آن مسح کند، باید از آب جدید استفاده کند.
(وان لم یستبق نداوه أخذ ماءً جدیداً لرأسه ورجلیه.)
علامه حلّى مى نویسد:
(والمشهور عند علمائنا استئناف الوضوء.)
[۳۰] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۲۸، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
هـ . آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن بابویه (م.۳۲۹هـ.ق.):
۱. شستن مخرج بول، شرط درستى وضوست، ولى شستن مخرج غائط شرط درستى وضو نیست.
(من صلى فذکر بعد ما صلى اَنّه لم یغسل ذکره فعلیه أن یغسل ذکره ویعید الوضوء والصلاه ومن نسی أن یستنجى من الغائط حتى صلى لم یعد الصلاه.)
[۳۱] محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
صاحب جواهر این فتوا را خلاف اجماع دانسته و مى نویسد:
(وعلى کل حال فالخلاف منحصر فیه (اى الصدوق) اذ لم أجد له موافقاً من المتقدمین والمتأخرین فلعل خلافه غیر قادح فى الإجماع.)
[۳۲] شیخ محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج۲، ص۳۶۸، دار احیاء التراث العربى، بیروت.
فتواها و دیدگاههاى یاد شده حکایت از آن دارد که فقیهان پیش از شیخ مفید، توجهى به شهرت و اجماع نداشته اند.
به نظر مى رسد که استناد به شهرت و استفاده از اجماع، به عنوان مبنایى براى احکام فقهى، ابتکار شیخ مفید باشد؛ از این روى در فتواهاى این شخصیت بزرگ، هیچ گونه فتوایى که ناسازگار با اجماع و یا مشهور باشد، دیده نمى شود. درحقیقت، براى نخستین بار در نیمه اول قرن پنجم هجرى، در سخنان شاگردان شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، از اجماع و شهرت، به عنوان مبنایى براى احکام، به روشنى یاد شده است.
سید مرتضى در این باره مى نویسد:
(والحجّه للامامیه، الاجماع المتقدم.)
[۳۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
یا مى نویسد:
(والحجه لمذهبنا، الاجماع الذى یتکرّر.)
[۳۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۰۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
عقل
۲. عقل:
اثر گذارى دیگر شیخ مفید در مبانى فقهى شیعه، استفاده از دلیلهاى عقلى است.
پس از تلاشهاى عالمانه و دقیق شیخ مفید در زمینه به کاربردن دلیلهاى عقلى در استنباط احکام فقهى، فقیهان پس از شیخ مفید از عقل به عنوان یکى از منابع احکام شرعى استفاده کردند.
در تاریخ تفکر فقهى شیعه، استفاده از دلیلهاى عقلى، به گونه آشکار و روشن، در ابتدا، از سوى ابن ادریس حلّی (م.۵۹۸هـ.ق.) در پایان قرن ششم هجرى صورت گرفته است.
مرجحات متعارضین
۳. برترى دهنده هاى روایتهاى ناسازگار (مرجحات متعارضین):
شیخ مفید و شاگردان مکتب او و نیز پسینیان، در مقام فتوا، با نگهداشت همه سویه معیارها و ترازهاى برترى دادن روایتى بر روایت دیگر ( ترجیح ) بسان: درستى سند، هماهنگى با مشهور و اجماع و ناسازگارى با عامه، روایت برتر را حجت دانسته و براساس آن، فتوا مى داده اند.
در حالى که در نزد فقیهان پیش از شیخ مفید، توجه و اعتماد به معیارها و ترازهاى برترى دادن روایتى بر روایت دیگر و روایات علاجیه در مقام فتوا، رایج نبوده است که اکنون به چند مورد اشاره مى کنیم:
الف. با این که روایاتى که دلالت مى کنند، کفاره بر کسى که از روى عمد روزه خویش را گشوده واجب نیست، از لحاظ سند، ضعیف و از لحاظ جهت روایت، موافق با عامه و دلالت آنها نیز تأویل پذیر است.
الناصر، از فقیهان پیش از شیخ مفید، به واجب بودن کفاره بر کسى که روزه اش را از روى عمد گشوده، فتوا نمى دهد و مى نویسد:
(من أفطر فى شهر رمضان متعمداً فلاکفاره علیه فى إحدى الروایتین وعلیه الکفاره فى الروایه الاُخرى.)
[۳۵] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ولى سید مرتضى، با تکیه بر معیارها و ترازهاى قانون ترجیح، روایاتى که دلالت بر واجب نبودن کفاره مى کنند، به سبب ضعف سند، ردّ مى کند و به واجب بودن کفاره، فتوا مى دهد:
(الذی یذهب الیه اصحابنا ولاخلاف فیه أن من تعمد المفسد فقد تعلّق على ذمته الکفاره.)
[۳۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۱۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ب . برترى ندادن روایات خاصه بر عامه: ابن جنید، بر این باور است که ظرف آغشته به بزاغ سگ، باید هفت مرتبه شسته شود و براى این سخن خود، استناد مى جوید به روایت عامه:
(طهور اناء أحدکم اذا ولغ فیه الکلب أن یغسله سبعاً.)
[۳۷] صحیح مسلم، ج۱، ص۲۲۵.
و این در حالى است که از امام صادق (ع) روایت شده است:
(اغسله بالتراب اوّل مرّه ثم بالماء مرّتین.)
[۳۸] شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۲۲۵.
مؤید این روایت، نبوى عامى است که مى گوید:
(یغسل ثلاثاً، او خمساً، او سبعاً.)
[۳۹] سنن دارقطنى، ج۱، ص۶۵.
با توجه به این که مخیر بودن بین کم تر و بیش تر، دلیل مستحب بودن است، امّا نه توجه به جمع دلالى بین روایات شده است و نه توجه به برترى روایات خاصه بر احادیث عامه.
[۴۰] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۱، ص۸۳-۸۴.
ج. بى توجهى به درستى و نادرستى سند روایت: فقیهان پیش از شیخ مفید در هنگام استناد به روایات، توجه به درستى و نادرستى روایت مورد استناد نداشته اند:
(احتجّ ابن الجنید بما رواه المفضّل بن صالح عن بعض أصحابه عن الصادق, علیه السلام. والجواب: المنع من صحّه السند فانه مرسل.)
[۴۱] علامه حلی، مختلف الشیعه، ص۷۷۷، چاپ قدیم.
د. در مورد زکات، ابن جنید، بر این باور است که زکات همه حبوبات را در بر مى گیرد و چنین نیست که ویژه موارد نُه گانه باشد.
در حالى که:
۱. ویژه بودن زکات در نُه مورد، مورد اتفاق همه فقیهان است، چه آنان که پیش از او بوده اند و چه آنان که پس از وى آمده اند.
۲. روایاتى که دلالت بر فراگیرى زکات دارند و مى رسانند که زکات، همه حبوبات را در بر مى گیرد، از نظر سند و دلالت ضعیف تر از روایتهاى ناسازگار با آنهاست: روایاتى که دلالت مى کنند، زکات ویژه امور نُه گانه است.
۳. از آن جا که بیش تر مخالفان شیعه، زکات را بر بیش از نُه مورد مى گسترانند و تمام حبوبات را زیر پوشش آن قرار مى دهند، روایات دلالت کننده بر تعمیم، در خور حمل بر تقیه اند.
[۴۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۷۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
هـ . از سوى دیگر، در صورتى که در مقام افتا، به قاعده ها و اصولى تکیه مى شده، در کنار این ضوابط، روایات مربوط به آن حکم، مورد غفلت قرار مى گرفته است.
در مثل، با استناد به این اصل: ظاهر أوامر وارده در قرآن دلالت بر فورى بودن نمى کند و اعم از فور و تراخی است، الناصر، به فورى نبودن حج نظر داده است.
[۴۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۴، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
در حالى که روایات بسیارى از اهل بیت (ع) وجود دارد که به روشنى بر فورى بودن حج و عقاب بر دیر کرد آن، دلالت دارند. همان گونه که ثقه الاسلام کلینی (م.۳۲۹هـ.ق.) معاصر ناصر، ساکن بغداد و قرین وى در حوزه بغداد، شش روایت نقل مى کند که دلالت روشن بر فورى بودن حج دارند.
و همچنین شاگردان شیخ مفید، مانند: (سید مرتضى و شیخ طوسى)، به فورى بودن حج فتوا داده اند.
سید مرتضى مى نویسد:
(الذى یذهب الیه اصحابنا، أنّ الأمر بالحج على الفور وقال الشافعى: الحج على التراخى.)
[۴۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۱۳۴، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ طوسى مى نویسد:
(و وجوبه على الفور دون التراخى.)
[۴۵] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۷، ص۲۲۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
و فتوا، بدون پشتوانه نقلى: شیخ صدوق، وضوى سوم را مکروه مى داند:
(وقال ابوجعفر بن بابویه فى تأویل الاحادیث الوارده بتکرار الوضوء مرّتین: إنّ معناها تجدید الوضوء. قال: وقولهم: الثالثه لایؤجر علیها، یرید به التجدید الثالث.)
علامه حلى مى نویسد:
(فان اراد أنّ التجدید الثالث لصلاته ثالثه لیس بمندوب فقد خالف المشهور. وان کان المراد التجدید الثالث لصلاه واحده فلم اقف فیه على نص.)
[۴۶] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۴۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
فتوادادن بدون پشتوانه نقلى، منحصر به شیخ صدوق نبوده و در کلام ابن جنید نیز دیده مى شود. ایشان درباره حدّ کرّ مى نویسد:
(حدّه: قُلَّتان ومبلغه وزناً: الف ومائتا رطل، وتکسیره بالذراع نحو مئه شبر.)
علامه حلّى مى نویسد: این فتوا شگفت انگیز و نپذیرفتنى است؛ زیرا افزون بر این که هیچ دلیل نقلیِ دلالت کننده بر این نظر وجود ندارد، اندازه هاى بیان شده نیز, تناسبى با هم ندارند، چون ۱۲۰۰ رطل، با بیست و هفت وجب مناسب است، نه با صد وجب:
(وهو قول غریب، لأن اعتبار الارطال، یقارب قول القمیین ویکون مجموع أشباره تکسیراً عندهم سبعه وعشرین شبراً.)
[۴۷] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۲۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
ز. ابن عقیل بر این باور است که: در هنگام وضو، آب را در دهان گردانیدن ( مضمضه ) و یا با بینی کشیدن، مستحب، یا واجب نیست:
(إنّهما لیسا عند آل الرسول، علیهم السلام، بفرض ولاسنّه.)
[۴۸] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
ممکن است سند این فتوا، پاره اى از روایات باشد، لکن سند ودلالت این روایات، از روایات ناسازگار با اینها، ضعیف تر است؛ زیرا درپاره اى از روایات معارض، به روشنى بیان شده که آب در دهان گردانیدن و بابینى به بالا کشیدن،جزء وضوست: (هما من الوضوء) و درپاره دیگر از روایات، به این دو, امر شده: (ثم تمضمض وقل اللهم…) و در پاره اى دیگر، به سنت بودن این دو, به روشنى بیان شده است:
(المضمضه والاستنشاق مما سنّ به رسول اللّه، صلى اللّه علیه وآله.)
ح. ابن ابی عقیل بر این باور است که: آب قلیل در برخورد با نجاست، اگر رنگ، بو و مزه آن تغییر نکند، نجس نمى شود.
(ان الماء القلیل لاینجس الاّ بتغیّره بالنجاسه.)
[۴۹] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۳۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
شیخ یوسف بحرانی در پاسخ ابن ابى عقیل مى نویسد:
۱. روایاتى که دلالت مى کنند آب قلیل در برخورد با نجاست، نجس مى شود، بیش ترند از روایاتى که دلالت مى کنند: آب قلیل در برخورد با نجاست، اگر رنگ، بو و مزه آن تغییر نکند، نجس نمى شود. در دسته اول سى و هفت روایت و در دسته دوم چهارده روایت موجود است.
۲. روایاتى که مى گویند آب قلیل دربرخورد با نجاست، نجس مى شود، مستندند به اجماع و شهرت.
۳. روایاتى که مى گویند آب قلیل، برخورد با نجاست، نجس نمى شود، ضعیف هستند.
۴. روایاتى که مى گویند آب قلیل دربرخورد با نجاست، نجس نمى شود، موافق با عامه و درخور حمل بر تقیّه اند.
[۵۰] شیخ یوسف بحرانى، الحدائق الناضره، ج۱، ص۲۹۰، مؤسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، بقم المشرفه.
ط. از فتواهاى غیر مستند و شگفت، فتواى ابن جنید در مورد نماز است:
(من قهقه فى صلاته متعمداً لنظر أو سماع ما أضحکه، قطع صلاته واعاد وضوءه.)
[۵۱] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۹۳، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
آنچه ممکن است سند این فتوا قرار گرفته باشد، دو روایت است:
• مضمره سماعه: سماعه مى گوید: پرسیدم از چیزى که وضو را باطل مى کند؟ گفت:
(الحدث والضحک فی الصلاه والقیء.)
[۵۲] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸۶، ابواب نواقض الوضوء، باب ۶، ح۱۱، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• مرسله ابن ابی عمیر عن رهط سمعوه یقول:
(اِنّ التّبسّم فى الصلاه لاینقض الصلاه ولاینقض الوضوء انما یقطع الضحک الذى فیه القهقهه.)
[۵۳] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸۶، ابواب نواقض الوضوء، باب ۶، ح۱۰، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
بررسى
۱. سند: هر دو روایت، مضمره و مقطوعه اند، نه مصرحه، یعنى در هیچ یک، نام گوینده سخن، برده نشده و روشن نشده که گوینده این سخن کیست و در نتیجه معلوم نیست که این روایت از امام معصوم (ع) است، یا از شخص دیگر؟
چنین روایتى ضعیف است و غیر در خور استناد؛ از این روى، علاّمه حلّى در این مورد مى نویسد: (مقطوعه ضعیفه.)
[۵۴] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۱، ص۱۱۳.
روایت ابن ابى عمیر افزون بر مضمر بودن، مرسله است، یعنى نام راوى نیز برده نشده است و این اشکال ضعف را دو چندان مى کند.
۲. دلالت: هیچ یک از آنچه در مضمره سماعه یاد شده، مقید به نماز نشده و تنها (ضحک) مقید به نماز شده است، از این روى احتمال مى رود باطل شدن نماز اراده شده باشد، نه وضو.
نتیجه مدلول مضمره سماعه چنین مى شود: ( حدث ) و ( قی ) و… باطل کننده، وضو هستند و امّا (ضحک)، اگر در بین نماز اتفاق افتد، تنها باطل کننده نماز است، نه باطل کننده وضو؛ زیرا اگر (ضحک) وضو را باطل کند، تقیید به رخ دادن (ضحک) بین نماز، وجهى نخواهد داشت و رخ دادن (ضحک) در خارج از نماز نیز، وضو را باطل خواهد کرد.
اما مرسله ابن ابى عمیر: شیخ طوسى مى نویسد:
(مرسله ابن ابى عمیر، دلالت ندارد که قهقهه وضو را باطل مى کند و از ظاهر روایت بر مى آید قهقهه نماز را باطل مى کند,، نه وضو را؛ زیرا کلمه (قطع) در نماز به کار مى رود و در مورد باطل شدن وضو، تعبیر به (نقض) مى شود نه (قطع).)
[۵۵] شیخ طوسى، استبصار، ج۱، ص۸۶، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
محقق حلّى مى نویسد:
(کلمه قطع) قرینه است بر این که باطل شدن نماز اراده شده و از مفاد مضمون روایت ابن عمیر بر مى آید، قهقهه، تنها نماز را باطل مى کند، نه وضو را.)
[۵۶] محقق حلی، معتبر، ص۲۵۵.
۳. جهت صدور: شیخ طوسى مى نویسد:
(شاید از این که در روایت گفته شده: (ضحک) و (قهقهه) وضو را باطل مى کنند، به خاطر تقیه بوده است؛ زیرا فقیهان اهل سنت، قهقهه را باطل کننده وضو مى دانند.)
[۵۷] شیخ طوسى، استبصار، ج۱، ص۸۶، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
۴. ناسازگارى با دیگر روایات: روایاتى که دلالت مى کند خندیدن، وضو را باطل مى کند، ناسازگارند با روایاتى که در شمار بیش تر، در سند صحیح تر، در دلالت روشن تر و در جهت صدور قوى ترند، این روایات، با چنین ویژگیهایى دلالت دارند بر این که وضو با قهقهه باطل نمى شود و آنها عبارتند از:
• صحیحه زراره از امام باقر و یا صادق(ع):
(لاینقض الوضوء الاّ ما خرج من طرفیک او النوم.)
[۵۸] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۷۹، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• صحیحه زراره و موثقه سماعه از امام صادق (ع):
(القهقهه لاتنقض الوضوء و تنقض الصلاه.)
[۵۹] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸۵، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• مرسله شیخ صدوق، از امام صادق(ع):
(لایقطع الصلاه التبسّم وتقطعها القهقهه ولاتنقض الوضوء.)
[۶۰] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸۷، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• نبویّ عامى:
(الضحک ینقض الصلاه ولاینقض الوضوء.)
۵. روى گرداندن اصحاب، از عمل به این روایات: از شرایط حجت بودن و اعتبار داشتن روایت، عمل شدن و مستند قرار گرفتن آن است. عمل نکردن فقیهان به روایتى که در دسترس آنان باشد، نشانگر کاستیى است که دارد. چنین روایتى، هر چند سند آن معتبر باشد، از مرتبه اعتبار فرو مى افتد و شایستگى آن را ندارد که مورد استناد قرار گیرد، بلکه هر چه سند آن داراى اعتبار بیش ترى باشد، ضعف آن آشکارتر مى گردد؛ از این روى گفته اند:
(کلّما ازداد الخبر صحهً ازداد بالاعراض ضعفاً.)
روایاتى که دلالت مى کنند: وضو به قهقهه باطل مى شود، مهجورند؛ زیرا از هیچ یک از راویان و فقیهان شیعه، چنین فتوایى نقل نشده است.
۶. جمع دلالى: (نقض وضو) در روایات مى تواند کنایه از مستحب بودن تجدید وضو باشد. بنابراین دلالت روشن در باطل شدن وضو ندارند، ولى (القهقهه لاتنقض الوضوء) در صحیحه زراره و موثقه سماعه، به روشنى دلالت دارند بر درستى وضو و باطل نشدن آن با قهقهه.
۷. مخالفت با اجماع: صاحب مفتاح الکرامه مى نویسد:
(رأى ابن جنید به باطل شدن وضو، به قهقهه، مورد پذیرش هیچ یک از فقیهان شیعه قرار نگرفته است.)
[۶۱] سید محمد جواد حسینى عاملى، مفتاح الکرامه، ج۱، ص۳۸.
جمع بندى:
شایستگى روایت (نقض وضو) از نظر سند، دلالت، جهت صدور و عمل اصحاب مورد درنگ و تردید و خدشه است و در مقایسه با دلیلهاى باطل نشدن وضو، با قهقهه از همه سوى، مرجوح است. و این فتوا نیز، خلاف اجماع محصل فقیهان شیعه است.
یى. ابن بابویه مى نویسد:
(یجب علیه الافطار وان خرج بعد العصر والزوال.)
[۶۲] ابن ادریس حلى، السرائر، ج۱، ص۳۲۹، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه.
ک. صدوق مى نویسد:
(لایجب غسل الجنابه للصوم.)
[۶۳] سید محمد جواد حسینى عاملى، مفتاح الکرامه، ج۱، ص۱۲.
ل. ناصر بر این باور است: طلا و نقره سال ندارد و در نخستین روز استفاده باید زکات آنها را پرداخت:
(تجب الزکاه فى الاموال یوم تستفاد.)
سید مرتضى در برابر این فتوا مى نویسد:
(الذى یذهب الیه اصحابنا أنّ الزکاه لاتجب فى الدّراهم والدنانیر والمواشى الا بالحول و هو مذهب جمیع الفقهاء.)
همچنین ناصر بر این نظر است: طلا و نقره، بیش از یک نصاب ندارد:
(مازاد على نصاب الذهب والفضّه یجب فیه ربع العشر.)
سید مرتضى در برابر این دیدگاه مى نویسد:
(الذی یذهب الیه اصحابنا أنّه لازکاه فیما زاد على نصاب الدّنانیر الذى هو عشرون دیناراً حتى تبلغ الزّیاده أربعه دنانیر واذا بلغت ذلک ففیها عشر دینار و کذلک لازکاه فیما زاد على نصاب الدراهم الذى هو مئتا درهم حتى تبلغ الزیاده اربعین درهماً فاذا بغلت ذلک ففیها درهم واحد.)
[۶۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۹۱، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
م. ابن جنید در مورد زکات زیتون و روغن مى نویسد:
(تجب الزکاه فى الزیتون والزیت اذا کانا فى الارض العشریّه.)
علامه حلّى در پاسخ مى نویسد:
(والحق خلاف ذلک وانما هو مذهب ابى حنیفه ومالک و الشافعى فى احد قولیه.)
[۶۵] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۳، ص۷۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
همچنین در مورد زکات عسل مى نویسد:
(تجب الزکاه فى العسل المأخوذ فى أرض العشر.)
علامه حلّى در برابر این فتوا مى نویسد:
(لیس بجیّد وانما ذلک مذهب ابى حنیفه.)
[۶۶] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۳، ص۷۲، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
ن . شیخ صدوق بر این باور است که هلال ماه رمضان، فقط با شهادت پنجاه نفر، ثابت مى شود:
(واعلم أنه لاتجوز الشّهاده فى رؤیه الهلال دون خمسین رجلاً.)
[۶۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
این فتوا، بسان فتواهایى که از دیگر فقیهان نقل شد، بسیار شگفت و غیر مستدل است. با توجه به روایتى که شیخ صدوق از امام صادق(ع) در من لایحضره الفقیه نقل مى کند:
(الصوم للرؤیه والفطر للرؤیه ولیس الرؤیه ان یراه واحد ولااثنان ولاخمسون.)
[۶۸] محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۷، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
یا نقل روایتهاى بسیار که دلالت بر بسندگى شهادت دو عادل مى کنند، شگفت انگیزى فتواى بالا، بیش تر روشن مى شود.
س. شیخ صدوق بر این باور است؛ وضو با آب قلیل که در پوست مردار نجسى باشد رواست:
(ولابأس أن تتوضّأ من الماء إذا کان فى زِقّ من جِلْده میته.)
[۶۹] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۳۰، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ع. الناصر مى نویسد:
(یصلّى بتیمّم واحد صلوات کثیره مالم یحدث او یجد الماء فی احدى الروایتین: ولایصلّى بتیمّم واحد الا فریضه واحده. فى الروایه الاخری….)
[۷۰] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۰، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ف . الناصر مى نویسد:
(غسل الاحرام واجب فى احدى الروایتین وهو سنه فى الروایه الاخرى.)
سید مرتضى در پاسخ وى مى نویسد:
(الصحیح عندى ان غسل الاحرام سنّه لکنه مؤکده غایه التأکید فلهذا اشتبه الامر فیها على اکثر اصحابنا واعتقدوا أن غسل الاحرام واجب لقوه ماورد فى تأکیده.)
[۷۱] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ص. الناصر مى نویسد:
(أقل الحیض ثلاثه ایّام واکثره غیر مقدّر فى احدى الروایتین ویعتبر صفات الدم وفى الروایه الاُخرى: اکثره عشره ایّام.)
[۷۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
چنانچه ملاحظه مى گردد قدرت ترجیح سندى و دلالى در دو روایت ناسازگار با هم (متعارضین) نزد فقیهان، پیش از شیخ مفید بسیار ضعیف بوده است.
ق. شیخ صدوق، بر اسناد روایت ذیل، به نقل از حضرت امیر (ع) شیرِ زنی را که دختر زاییده نجس مى داند:
(لبن الجاریه وبولها یغسل منه الثوب قبل أن تطعم لان لبنها یخرج من فتانه امها.)
علامه حلى سند روایت مورد استناد شیخ را ضعیف مى داند.
[۷۳] محمد بن على بن الحسین بن بابویه القمى، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰، ح۹، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
ر. ابن ابى عقیل، غسل احرام را واجب مى داند.
علامه حلّى، مستند این فتوا را روایت امام صادق(ع) مى داند که شیخ در تهذیب آن را نقل کرده و مى گوید: این روایت مرسله است.
[۷۴] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۲، ص۱۴۳.
ش. علی بن بابویه بر این باور است که حائض باید وضو بگیرد و ذکر بگوید.
[۷۵] سید محمد جواد حسینى عاملى، مفتاح الکرامه، ج۱، ص۸.
ت. الناصر، وضوى پیش از غسل را واجب و وضوى پس از غسل را مستحب مى داند.
(الوضوء قبل الغسل فرض وبعده نقل.)
سید مرتضى در پاسخ مى نویسد:
(الصحیح عندنا خلاف ذلک والذى نذهب الیه ان یستباح بغسل الجنابه الصلاه وان لم یجدّد المغتسل وضوءً وهو مذهب الفقهاء.)
[۷۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۶۳، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ث . الناصر بر این نظر است که:
(الدَّ لک شرط فى صحه الوضوء.)
سید مرتضى در پاسخ مى نویسد:
(عندنا اِمرار الید على الجسد فى غسل الجنابه غیرواجب وکذلک فى الوضوء.)
[۷۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۵۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
خ. ناصر بر این عقیده است:
(خروج المنى من غیر شهوه لایوجب الاغتسال.)
سید مرتضى در پاسخ مى نویسد:
(عندنا ان خروج المنى یوجب الاغتسال على جمیع الوجوه واختلاف الاحوال بشهوه ورفق او بغیر ذلک وقبل الغسل او بعده وسواء بال قبل ذلک او لم یبل.)
[۷۸] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۸۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ذ. ناصر بر این عقیده است:
(واکثر النفاس اربعون یوماً.)
[۷۹] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۷۴، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
همو گوید:
(غسل الاستحاضه التى یتمیّز ایام حیضها من طهرها لکل صلاتین فضل، لافرض.)
[۸۰] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۶۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ض. ابن جنید مى گوید:
(اذا بقى موضع من الاعضاء لم یکن بلّه فان کان دون سعه الدرهم بلّها و صلّى.)
علامه در پاسخ وى ابراز مى دارد:
(لا اعرف هذا التفصیل لاصحابنا.)
[۸۱] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۴۱، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
با درنگ در آرا و دیدگاهها فقهى که بیان شد، بى توجهى فقیهان پیش از شیخ مفید، به معیارها، ترازها و قاعده هاى فقهى، روشن مى شود و با ظهور شیخ مفید این کاستى از فقه شیعه رخ بست و دوره نوینى آغاز گردید.
اثرگذارى شیخ مفید در دیدگاههاى فقهى
پیش از شیخ مفید، فتواها و آراى فقهى فقیهان، آکنده از دیدگاههاى مخالف با اجماع، شهرت، روایات علاجیه و… بوده است و با ظهور شیخ، فتواها و دیدگاههاى فقهى، مبانى استوارى مى یابد.
در این مقام، تلاش شده تا با آوردن پاره اى از دیدگاههاى فقهى پیش از شیخ مفید و مقایسه آنها با فتواها و دیدگاههاى فقهى پس از شیخ مفید، از اجمال سخن بالا کاسته و برنقش یگانه شیخ مفید وتمسک جستن به مبانى درست و اثرگذارى وى برآرا و دیدگاههاى فقیهان پس از خود, تأکید شود.
الف . شیخ صدوق بر ابن باور است:
(الماء… الذى قد ولغ فیه الکلب والسّنور فانه لابأس بان یتوضأ منه و یغتسل.)
[۸۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۴۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
در برابر این فتواى غیرقابل توجیه، شیخ مفید و شاگرد وى، سید مرتضى، بر این باورند:
(یجوز الوضوء بسؤر جمیع البهائم ما أکل لحمه ومالایؤکل الا سؤر الکلب والخنزیر.)
[۸۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۹۹، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ب. شیخ صدوق، بسان پدرش، بر این باور است:
( خواب در حال نشسته، وضو را باطل نمى کند.)
[۸۴] علامه حلّى، مختلف الشیعه، ج۱، ص۸۹، تحقیق مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، مکتب الاعلام الاسلامى.
این نظر مخالف روایت امام صادق(ع) است که مى فرماید:
(من نام وهو راکع او ساجد او ماش على ایّ حال من الحالات فعلیه الوضوء.)
[۸۵] شیخ طوسی، استبصار، ج۱، ص۷۹، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
شیخ مفید مى نویسد:
[۸۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۳، ص۲۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
(وینقض الوضوء النوم الغالب.)سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۹۹، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ طوسى، شاگرد شیخ مفید مى نویسد:
(یوجب الوضوء البولُ… والنوم الغالب….)
[۸۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۳، ص۱۳، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ج. الناصر، درباره چگونگى وضو مى نویسد:
(لایجوز الغسل من المرفق الى الکف.)
[۸۸] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۱۵۳، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ مفید با این دیدگاه مخالفت مى کند و مى نویسد:
(وغسل الیدین من المرفقین الى الاصابع.)
[۸۹] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۳، ص۴-۲۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
پس از او شیخ طوسى مى نویسد:
(ویغسل یده الیمنى من المرفق الى اطراف الأصابع.)
[۹۰] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۳، ص۱۲، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
د. شیخ صدوق، در مورد ثبوت هلال ماه رمضان مى نویسد:
(لاتجوز الشهاده فى رؤیه الهلال دون خمسین رجلاً.)
[۹۱] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۱۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ مفید در این باره اظهار مى دارد:
(وان شهد على اصابته… شاهدان عدلان فقد وجب علیه قضاء مافاته من فریضه… روى صفوان بن یحیى من منصور بن حازم عن ابى عبدالله، علیه السلام، قال: صم لرؤیه الهلال وأفطر للرؤیه فان شهد عندک شاهدان مؤمنان أنّهما رأیاه فاقضه.)
[۹۲] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۶، ص۴۵، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
هـ . در مورد زکات گوسفند شیخ صدوق مى نویسد:
(والغنم اذا بلغت اربعین و زادت واحده، ففیها شاه.)
[۹۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۱۰، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
[۹۴] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۲۰، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ مفید، این فتوا را نمى پذیرد و مى نویسد:
(والغنم اذا بلغت اربعین شاه وجب فیها شاه.)
[۹۵] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۲۹، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
و . همو درباره مال در تجارت مى نویسد:
(اذا کان مالک فى تجاره… فعلیک زکاته اذا حال علیه الحول.)
[۹۶] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۱۳، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
شیخ مفید این دیدگاه را رد مى کند و زکات را شامل چنین مالى نمى داند:
(والزکاه انما یجب فى تسعه اشیاء و عفى سوى ذلک.)
[۹۷] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۵، ص۲۷، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
ز. ابن ابى عقیل، غسل احرام را واجب مى داند.
ولى شیخ مفید در مقنعه، شیخ طوسى در مبسوط، سید مرتضى، محقق و ابن حمزه، غسل احرام را مستحب مى دانند.
[۹۸] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۲، ص۱۴۳.
ح. به نظر ابن ابى عقیل، در کتاب ( المتمسک ) حداکثر نفاس، بیست ویک روز است.)
[۹۹] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۱، ص۳۲۸.
[۱۰۰] علامه حلّى، معتبر، ج۱، ص۲۵۳.
در حالى که از زمان شیخ مفید به بعد، هیچ فقیهى بیش از هجده روز فتوا نداده است.
ط. الناصر و على بن بابویه در تیمم، بسان وضو، مسح کل صورت و دستها را تا آرنج واجب مى دانند.
[۱۰۱] علامه حلّى، معتبر، ج۱، ص۳۸۴.
[۱۰۲] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.
[۱۰۳] سید مرتضى علم الهدى، المسائل الناصریات، ج۱، ص۲۶۶، چاپ شده در (سلسله ینابیع الفقهیه)، گردآورى على اصغر مروارید، مؤسسه فقه الشیعه ـ الدار الاسلامیه، بیروت.
امّا چنین فتوایى به فقیهان اهل سنت نسبت داده شده، بویژه ابوحنیفه و شافعی، در مقابل، شیخ مفید در مقنعه، علم الهدى در جمل العلم والعمل، شیخ طوسى درمبسوط، سلاّر در مراسم، حلبی در کافى، ابن حمزه در وسیله، محقق در شرایع و علامه در تذکره، مسح همه صورت و دستها را واجب ندانسته و تنها مسح پیشانی و دستها را تا مچ کافى مى دانند.
[۱۰۴] علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۲، ص۱۹۰.
اثرگذارى شیخ مفید بر شیوه آموزش فقه شیعه
در آغاز قرن پنجم، فقه شیعه با دگردیسى همه سویه و ژرفى روبه رو گردید که بنیاد آن را شیخ مفید گذاشت. زیرا پیش از ایشان، درس فقه شیعه را به شیوه کلاسیک و سازمان یافته، رایج و دایر نبود. آنچه در دوران پیش از شیخ مفید، رایج بود، برگذارى کلاسهاى نقل متون احادیث بود. افراد, یا نزد اساتید و فقیهان اهل سنت و در کلاسهاى فقه آنان علم فقه را آموخته و با شیوه هاى استنباط و استظهار احکام از ادلّه شرعى آشنا مى شدند و در نتیجه همان روشها را در استفاده از اخبار اهل بیت(ع) به کار مى بردند و یا در محضر صاحب نظران و فقیهان شیعه درس مى آموختند، ولى به گونه انفرادى و خصوصى و بدون سازمان و تشکیلات سامان مند و گروهى، بر این ادعا، شواهدى مى توان ارائه کرد:
۱. به هم بافتگى و هماهنگى آراى فقهى پس از شیخ مفید: پیش از دوران شیخ مفید، محفلها و جلسه هاى گفت وگو و بحث و ردّ و ایراد و نقد و انتقاد نبوده و تضارب آرا وجود نداشته است. در نتیجه، هر کس، به هر نتیجه اى که مى رسید، در اثر طرح نکردن آن بین صاحب نظران و یادآورى نکردن کاستیها و ضعفهاى آن، نمى توانست پى به نارسایى و کاستى دیدگاههاى خود ببرد، بلکه نسبت به درستى دیدگاهش، احساس اطمینان مى کرد.
بارى، فقه در این دوره، دستاورد اندیشه هاى فردى بود، نه دستاورد یک تلاش گروهیِ سرچشمه گرفته از تضارب افکار. از این روى، گوناگونى و ناهماهنگى دیدگاهها و اختلاف نظر شدید بین فقیهان پیش از شیخ مفید، به چشم مى خورد که نمونه هایى از آن را یادآور شدیم.
امّا با ظهور شیخ مفید و تشکیل کلاسهاى گروهى تدریس فقه، به وسیله ایشان, هرگاه مسأله فقهى مطرح مى شد، به طور طبیعى همه سوى آن، با دقت کامل وارسى مى شد و مورد نظر و بررسى قرار مى گرفت و هر یک از شرکت کنندگان، تمام سعى و تلاش خود را در تقویت دیدگاه خویش و نقد و سست کردن پایه هاى دیدگاه طرف مقابل، به کار مى گرفت و در نتیجه به نظرى که به طور نسبى مورد پذیرش بیش تر شرکت کنندگان باشد، مى رسیدند و اختلاف آرا، به پایین ترین حدّ ممکن مى رسید.
۲. شهرت و نامورى فقیهان پس از شیخ مفید: مشهور نشدن شاگرد بودن شیخ مفید و پیشینیان وى نزد فقیهان شیعه آن عصر و در برابر شاگرد بودن فقیهان و مجتهدان بزرگ بسیارى نزد شیخ مفید، از جمله: سید مرتضى، تقی الدین حلبی، قاضی ابن البرّاج، شیخ طوسى و سلاّر، خود از بهترین شواهد بر صدق گفتار ماست.
۳. رحلت و گردآیى فقیهان بزرگ، از سرزمینهاى گوناگون: در محضر شیخ مفید، از سرزمینهاى گوناگونى حضور داشته اند: شیخ طوسى و سلاّر از ایران، حلبى و ابن براج از شام و… تا آن زمان چنین رحلت و گردآیى براى کسب دانش فقه در میان طایفه شیعه، سابقه نداشته است.
سخنی در باره لقب
شیخ طبرسی در احتجاج و ابن شهر آشوب در مناقب آورده که نام (مفید) را امام زمان (عج الله فرج الشریف) به شیخ ما، (محمد بن النعمان بغدادى) داده است.
معروف است لقب (مفید) را یکى از عالمان بزرگ اهل سنت، به نام على بن عـیسى الرمانى به محمد بن نعمان داده است، آن هم در پى بحثى عالمانه و قـانـع کـنـنده درباره جریان غار و غدیر. با توجه به باریک بینى و بـحـثـهـاى مـوشـکـافانه و دقیق به جا مانده از آن بزرگوار، مىتوان اطـمـیـنـان کـرد که شیخ مفید، از هوش و استعداد بى مانندى برخوردار بـوده اسـت. بحثى که در بالا به آن اشاره شد با متکلم مشهور اهل سنت، در نـخـسـتـین دیدار، بدون سابقه و بحث پیشین و حتى آمادگى قبلى، بى گـمـان، بـرخـاسته از نیرویى درونى و ودیعهای الهی در وجود او بوده است.
از جـمـلـه مـواردى کـه شـیخ مفید، اظهار نظر شگفت انگیز مىکند، در مـنـاظـرهای اسـت کـه با یکى از عالمان بزرگ حنفى، به نام: ابوجعفر نسفى عراقى درباره غسل و مسح پا ها در وضو دارد.
ابـوجـعـفـر نسفى بر این عقیده بوده که در وضوى رافع حدث، باید پاها شـسـتـه شـود و در وضـوى تجدیدى، مسح پاها کافى است. و تمسک جسته در شـسـتـن پـاهـا در وضو، به خبر واحدی که از پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) رسیده است. آن بزرگوار پس از شستن پاهاى خود مىفرماید:
(این وضویى است که خداوند نماز به غیر آن را نمىپذیرد.)
ابوجعفر نسفى براى کافى بودن مسح پا در وضوى تجدیدى براى شخص متطهر، اسـتدلال مىکند به خبر واحد دیگرى که از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل شده است. آن حضرت، پس از مسح پاهاى خود در وضو مىفرماید:
(این، وضوى کسى است که محدث نباشد.)
شـیـخ مـفـید، استدلال ابوجعفر نسفى را براى ضروت شستن پاها، به حدیث پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و اله و سلم) رد مىکند، به این بیان:
(مـشارالیه واژه (هذا) نوع کلى وضو نیست، بلکه خصوص وضویى است که در آن لحظه و در آن هنگام گرفته و گویا سر آن این بوده که در آن هنگام، پـاى آن بزرگوار نیاز به شستن داشته؛ از این روى شسته است و فرموده:
(کـسـى کـه پاى او نجس باشد و نیاز به شستن داشته باشد، اگر پاى خود را نـشـوید، وضوى او باطل است.) و دلیل نمىشود بر این که پاى پاک و بى نیاز از شستن نیز باید شسته شود.
امـا دلـیل بسنده بودن مسح در وضوى تجدیدى براى شخص پاک از آلودگیها نـیـز تـام و تمام نیست و دلالت بر مدعاى ابوجعفر نسفى نمىکند؛ زیرا مـراد از واژه (حـدث) در جـمله (من لم یحد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 