پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
این مقاله به بررسی حکمِ پاورپوینت کامل نماز و روزه مسافر در عصر جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint میپردازد.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – چکیده
۳ – گمانه نخست:وجوب یا جواز نماز قصر
۴ – گمانه دوم:معیار خستگی در نماز قصر
۴.۱ – آیه ۱۸۳-۱۸۴ بقره
۴.۲ – آیه ۱۰۱ نساء
۴.۳ – روایات
۴.۴ – نقد معیار خستگی
۵ – گمانه سوم:معیار یک روز راهپیمایی در نماز قصر
۶ – مفهوم لغوی سفر
۶.۱ – مفردات راغب
۶.۲ – مصباح المنیر
۶.۳ – عرفی بودن معنای سفر
۷ – نماز قصر در قرآن
۷.۱ – واژگان آیه
۷.۲ – ضرب فی الارض در قرآن
۷.۳ – دیدگاه آیتالله خویی
۷.۴ – بررسی این دیدگاه
۷.۵ – دو اصل کلی در تفسیر
۷.۶ – وجوب کوتاه گزاردن نماز خوف در روایات
۷.۷ – حکم نماز مسافر و نماز خوف در این آیه
۷.۸ – وجوب نماز قصر در این آیه
۷.۸.۱ – دلالت روایت
۷.۸.۲ – نکات قابل توجه این روایت
۷.۹ – چند یادآوری
۷.۱۰ – دنباله آیه نماز قصر
۷.۱۱ – مسافر کیست
۷.۱۲ – نشانههای طولانی بودن سفر
۷.۱۳ – اندازه سفر
۷.۱۴ – پیروی از علم یا گمان
۸ – بررسی روایات در باب نماز مسافر
۸.۱ – روایت اول
۸.۲ – روایت دوم
۸.۳ – روایت سوم
۸.۴ – روایت چهارم
۸.۵ – روایت پنجم
۸.۶ – روایت ششم
۸.۷ – روایت هفتم
۸.۸ – روایت هشتم
۸.۹ – روایت نهم
۸.۱۰ – روایت دهم
۸.۱۱ – روایت یازده
۹ – فتواهای فقیهان شیعه
۹.۱ – شیخ صدوق
۹.۲ – شیخ مفید
۹.۳ – شیخ طوسی
۹.۴ – چند نکته
۹.۵ – دیدگاه فقها درباره مسافت
۱۰ – تأسیس اصل
۱۰.۱ – دلیلها
۱۱ – شکهای مطرح در این باب
۱۱.۱ – شرح
۱۱.۲ – یادآوری
۱۲ – معیار بودن یک روز راه
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
مقدمه
پاره ای از گزاره های فقهی، تنها در عرصه فقه، به بوته بررسی نهاده می شوند و حکم آنها، به خارج از فقه سریان نمی یابد.
امّا گاه، گزاره و فتوا و حکم فقهی، در دیگر مقوله ها و معارف اسلامی، اثر می گذارد و پیامدهایی به همراه دارد. در مَثَلْ مقوله نماز مسافر ، اگر چه مسأله فقهی می نماد و در آغاز مسأله فقهی بوده که حکم آن را مقلّد از فقیه جویا می شده، ولی اندک اندک، با توجه به گوناگونی فتواها و پیدایش ماشین و صنعت واستفاده مردم از اتومبیل، قطار، و هواپیما در سفرها و پیمودن هشت فرسنگ راه، در مدتی بسیار کوتاه و به آسانی و با آرامش، شبهه هایی در اصل جعل حکم مسافر و پرسشهایی در باب چگونگی برابرسازی آن، با پدیده ماشین و کوتاه شدن زمان سفرها و پیمودن فرسنگها راه را در مدتی کوتاه، انگیزه گوناگونی فتاوای فقیهان، انگیزه پافشاری آنان بر مسافت هشت فرسنگ و… پدید آورده که جای طرح بحثهای گوناگون دارد.
بحث دیگری که ذهن و فکر پژوهش گران و صاحب نظران را به خود مشغول داشته این است که بسیاری از محققان، ادعا کرده اند:در قرآن کریم ، حکم نماز مسافر بیان نشده و آیه شریفه:
(و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا…)
[۱] نساء/ سوره ۴، آیه ۱۰۱.
درباره نماز خوف است.این ادعا، از یک سو، جامع بودن قرآن را زیر سؤال می برد و از دیگر سوی، استدلالهای امامان علیهمالسلام را به آیه شریفه، برای ثابت کردن ناتمام بودن نماز در سفر ، با اشکال رو به رو می سازد.
چکیده
از این روی، برای پاسخ گویی به این پرسشها و پرداختن به این جستارها، بر آن شدیم، سبک بحث را در این مقال، به گونه ای دیگر رقم زنیم و به جای تأسیس اصل، بیان دیدگاه ها، بر شمردن احتمالهای موجود، بیان دلیلهای هر یک از احتمالها، برتر و پیش داشتن احتمال قوی، بیان اشکالها و پاسخ بدانها، راه و روش دیگری در پیش گرفته شود، تا با توجه به گستردگی جستارها و تنگناهای موجود، رسیدن به نتیجه، در تمامی بحثها، آسان ترشود. بدین جهت، نخست، با طرح پرسشهای گوناگون، سعی شده که خوانندگان فرهیخته، با مشکل کلامی که پشت سر مشکل فقهی است، آشنا شوند، سپس با بهره گیری از معنای سفر در لغت، عرف، قرآن و روایات، روشن گردد که رفت و آمدهای هشت فرسنگی، نمونه و مصداق سفر، به شمار نمی روند، گرچه در دورانهای پیشین، چنین بوده است. بنابراین، این گونه رفت و آمدها، از دایره احکام مسافر خارج هستند.
آن گاه، آیه یکصد و یک سوره نساء ، به شرح بحث شده، تا:
نخست آن که، ثابت شود، آیه در مقام بیان حکمِ نماز مسافر نیز هست.
دو دیگر، چگونه مسافری را در نظر دارد.
سه دیگر، کسانی را که آیه را در بردارنده حکم نماز مسافر نمی دانند، به پاسخ گویی پاره ای از اشکالها فر اخواند.
پس از آن، نوبت به روایات می رسد و در بوته بررسی نهاده می شوند و از آنها نظر برگزیده:معیار سفر، پیمودن، یا آهنگ پیمودنِ مسیری است که یک روز از زمان را به خود ویژه سازد.
در این بخش در پی آن بوده ایم که این نکته را بیان کنیم که روایات همین را می گویند و اگر واژه دیگری به میان آمده و مجال طرح یافته، مصداق همین معیار در آن زمان بوده اند و بنابراین، ناسازگاری بین روایات وجود ندارد،تا قولی از قولها، برتری داده شود؛ بلکه قول حق، یکی است.
پس از این، دیدگاه فقیهان پیشین طرح می شود، در این عرصه، تلاش شده که این نکته بیان شود که فقیهان هم، بر این باور بوده اند.
دیگر آن که بیان کرده ایم، سخن ما، سخن جدیدی نیست که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد؛ بلکه روایات و سخن فقیهان هم بر همین مدار می چرخیده است و تنها سخن، بر سر مصداق بوده است.
آنان در آن عصر، مسیر هشت فرسنگ را مصداق یک روز راه می دانسته اند، نه این که برای هشت فرسنگ، موضوعیتی در برابر یک روز راه، باور داشته باشند. بنابراین، ما اگر در آن زمان می زیستیم، آن مصداق را می پذیرفتیم و اگر آنان در زمان ما می زیستند، بر مسیر یک روز، همراهی می کردند.
پس از بحث از مقوله های یاد شده، سخنان دیدگاههای فقیهان صد سال اخیر را به بوته بررسی نهاده ایم که چرا اینان، با این که با صنعت و ماشین و شتاب و سرعت وسائل نقلیه آشنایی و با آنها سر و کار داشته اند، برای هشت فرسنگ موضوعیت قائل شده و سخنی از مسیر یک روز، به میان نیاورده اند؟
در این جا تلاش ورزیده ایم، به گونه ای مشکل آنان پاسخ داده شود، تا بتوانند با معیار و مسیر یک روز، نظر خود را هماهنگ سازند.
در پایان، اصلی را تأسیس کرده ایم که اگر کسی به شک خود باقی ماند، به آن تمسک جوید و از احتیاط و جمع بین نماز تمام و ناتمام، بپرهیزد که خلاف منت الهی بر بندگان است.
در بحث از این که آیا نماز تمام و ناتمام، اقل و اکثری است، یا بین آنها تباین؟ اقل و اکثری بودن پذیرفته شده، اگر چه بین سایر نمازهای دو رکعتی و چهاررکعتی، مانند صبح و عشا، تباین باشد.
بنابراین، بر هم زدن راه و روش شناخته شده مقاله های فقهی، نه به خاطر نبود برهان و دلیل برگزاره برگزیده و نه به جهت پذیرفته بودن آن راه در نزد ما بوده است، بلکه تمامی تلاش:
۱. برای بیان دقیق و موشکافانه گزاره برگزیده، در سخنی کوتاه و فشرده بوده است.
۲. برای قانع کردن دیگران بر پذیرش این روش، تا این فکر به عنوان نظری در کنارراهها و روشهای دیگر قرار نگیرد، بلکه تنها این راه مورد پذیرش واقع شود، تا به شبهه های کلامی مسأله مورد بحث، پاسخ داده شود.
۳. از آیه شریفه قرآن ، برای برهانی و ثابت کردن مطلب، استفاده شود و با این روش که در برابر هر ظاهری از ظواهر آیات قرآن، احتمالی مجال طرح یابد و در نتیجه، آیات قرآن از گردونه استدلال، بیرون بمانند، به رویارویی برخاسته شود و راه دیگری، فرا روی اهل نظر قرار گیرد.
گمانه نخست:وجوب یا جواز نماز قصر
نماز را کوتاه گزاردن، برابر آیه شریفه واجب نباشد، بلکه جایز باشد:
(اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا، انّ الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً.)
چون در زمین سفر کردید، اگر بیم داشتید که کافران به شما آزار برسانند، گناهی بر شما نیست که نماز کوتاه گزارید؛ چرا که کافران، پیوسته برای شما دشمنی آشکارند.
بنابراین گمانه، از جمله:(لیس علیکم جناح) رخصت فهمیده می شود، نه واجب بودن.
نقد گمانه نخست:
این گمانه چند اشکال دارد:
۱. با روایات بسیار، ناسازگاری دارد. روایات، به روشنی بر مسافر واجب می دانند که نماز را کوتاه بگزارند. و (لیس علیکم جناح) بمانند.(لاجناح علیکم ان یطوفوا بهما) است؛ یعنی همان گونه که سعی صفا و مروه واجب است و در آن خلافی نیست،
[۲] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۳۴، ح۱۲۶۵.
(لیس علیکم جناح) بر مسافر واجب می داند که نماز خویش را کوتاه بگزارد.
۲. بخش پایانی آیه دلالت می کند که آیه، مربوط به نماز خوف است، نه نماز مسافر.
گمانه دوم:معیار خستگی در نماز قصر
معیار در کوتاه گزاردن نماز در سفر، و روزه را افطار کردن، خستگی، یا سخت بودن سفر است، به این معنی اگر کسی در سفر، خسته شد، یا سفر سخت بود نماز را ناتمام بگزارد، اگر خسته نشد و سفر دشوار نبود، نماز را تمام بگزارد.
بر این گمانه، دلیلهایی دلالت می کند که یک به یک شرح می دهیم:
آیه ۱۸۳-۱۸۴ بقره
۱. آیه شریفه درباره روزه می فرماید:
(یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام، کما کتب علی الذین من قبلکم، لعلّکم تتّقون، ایّاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدّه من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین…)
[۳] بقره/ سوره ۲، آیه ۱۸۳-۱۸۴.
ای ایمان آورندگان، روزه بر شما نبشته آمد، آن گونه که بر پیشنیان شما، نبشته بود، شاید که پرهیزگاری پیشه کنید، روزه، چند روز شمرده شده است، پس از شما هر کس که بیمار، یا در سفری باشد، به شمار آن، در روزهای دیگر، روزه گیرد و بر کسانی که نتوانند روزه دار شوند، باز خرید آن، غذا دادن به درویش است، برای هر روز، یک خوراک…
این آیه شریفه برای زمینه سازی اعلام حکم روزه و این که آن را تکلیفی سخت نینگارند، چند نکته را بیان فرموده است:
۱. روزه بر پیشینیان نیز نبشته شده بوده، پس تکلیف سختی نیست که تنها بر دوش شما نهاده شده باشد.
۲. روزه، زمینه ساز تقواست .
۳. روزه، تنها در روزهای شمرده شده، واجب است.
۴. از سختی روزه، نهراسید، اگر کسی مریض بود، یا در سفر، روزه بر او واجب نیست، به شمار آن، در روزهای دیگر، روزه بگیرد.
۵. اگر کسی در اثر پیری ، یا بیماری همیشگی، توان روزه گرفتن ندارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک خوراک، به درویش بدهد.
به هر حال، نکته هایی که برای بحث ما مفید است این که:
الف.(علی سفر) بین (مریضاً) و (علی الذین یطیقونه) واقع شده است؛ یعنی نخست آسان گرفتن بر مریض و بار او را سبک کردن، سپس آسان گیری بر مسافر و در آخر، آسان گرفتن بر ناتوان و کم کردن از بار تکلیف او، ذکر شده است. این ترتیب، نشانگر آن است، آسان گرفتن بر مسافر و سبک کردن تکلیف او، به علتی، مانند کم کردن تکلیف مریض و شخص ناتوان بوده است.
ب. امور پنجگانه یاد شده، برای آسان جلوه دادن روزه است و این که خداوند حالتها و گرفتاریهای بندگان را، در نظر داشته و جدا ساختن بیماران، مسافران و ناتوانان از جمع کسانی که باید روزه بگیرند، به عنوان امتنان بر این کسان بوده است.
پس اگر سفر، سخت و توان فرسا نبود، جدا ساختن مسافر از روزه داران امتنان نخواهد بود.
آیه ۱۰۱ نساء
۲. آیه شریفه می فرماید:
(اذا ضربتم فی الارض، فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا انّ الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً.)
[۴] نساء/ سوره ۴، آیه ۱۰۱.
هر گاه مسافرت کردید، بر شما تنگی و گرفتگی نیست که نماز را کوتاه گزارید، در صورتی که می ترسید از کافران به شما گزندی رسد، چون کافران، همیشه، دشمن آشکار شما هستند.
در این که آیا آیه شریفه بیان کننده حکم نماز مسافر است،یا نماز خوف و مطارده، یا (فلیس علیکم جناح) رخصت است، یا عزیمت، دیدگاههای گوناگونی عرضه شده است.
آنچه در این جا مهم است که روی آن تکیه شود، آیه شریفه در صدد برداشتن گونه ای از سختی و دشواری از دوش مکلف است، روشن است که امتنان در وقتی به جا و مناسب خواهد بود که سفر، یا جنگ ، همراه با دشواریها و سختیهای توان فرسا باشد و گرنه، کاری خردمندانه نخواهد بود.
روایات
۳. روایاتی که می فرمایند نماز در عرفات ، باید ناتمام گزارده شود، از جمله در روایت زیر، معاویه بن عمار به امام صادق علیهالسلام می گوید:
(انّ اهل مکه یتمون الصلاه بعرفات.
فقال:ویلهم، {اوویحهم} و ایّ سفر اشد منه.لا تتم.)
[۵] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۴۹۹، صلات المسافر، باب۳، ح۱.
اهل مکه در عرفات، نماز را تمام می گزارند.
فرمود:وای بر آنان، چه سفری سخت تر از آن وجود دارد. نه، نماز تمام نیست{یا تمام نگزار}.
این حدیث، با سندهای گوناگونی در کتابهای:فقیه، کافی و تهذیب نقل شده و از نظر سندی بسیار بسیار استوار و در پاره ای از نقلها، به جای واژه (لا تتم)، (لا تتموا) آمده؛ یعنی نماز را تمام نگزارید.
۴. روایاتی که نماز کاروان سالاران، دوره گردان، شترداران، چوپانان و… را تمام می دانند، با همین فلسفه سازگارند که ناتمام گزاردن نماز، به خاطر خستگی و دشواری سفر است، از جمله روایت اسحاق بن عمار از امام که می گوید پرسیدم:
(عن الملا حین و الاعراب،هل علیهم تقصیر؟
قال:لا، بیوتهم، معهم.)
[۶] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۶، صلات المسافر، باب۱۲، ح۵.
از ناخدایان، بادیه نشینان که آیا آنان بایدنماز را ناتمام بگزارند؟
فرمود:خیر، خانه های آنان، با آنان است.
در حدیثی دیگر، به گونه مرسل از امام صادق نقل شده که فرمود:
(الاعراب لا یقصرون و ذلک انّ منازلهم معهم.)
بادیه نشینان، نماز را ناتمام نمی گزارند، چون منزلهای آنان با آنان است.
در روایتهای دیگر آمده است:(چون شغل آنان است)
[۷] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۷، باب۵، ح۱۱.
یا (ناخدا در خانه خودش است و خانه اش حرکت می کند)
[۸] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۷، باب۵، ح۱۲.
همگی با این فلسفه هماهنگی دارند که چون سفر شغل آنان است، منزلهای آنان، همراه آنان است و… خستگی را حس نمی کنند و یا اگر خستگی را احساس می کند، مربوط به شغل آنان است، نه مربوط به سفرشان.
۵. روایاتی که بر کاروان داران، چارواداران، واجب می دانند که نماز را ناتمام بگزارند، در صورتی که رنج افتند.
الف. صحیحه محمد بن مسلم ، ازیکی از دو امام: امام باقر ، یا امام صادق علیهالسلام:
(المُکاری و الجمال اذا جد بهما السیر فلیقصرا)
[۹] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۹، ح۱.
چاروادار، خربنده و شتردار، وقتی که سفر آنان را به تلاش افکند، باید نماز خود را ناتمام بگزارند.
ب. صحیحه فضل بن عبدالملک. وی، می گوید از امام پرسیدم درباره چاروادارانی که رفت و آمد می کنند. حضرت فرمود:
(اذا جدّوا السیر فلیقصروا)
[۱۰] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۹، ح۲.
آن گاه به حرکت خود شتاب دادند، نماز را ناتمام بگزارند.
ج. امام صادق علیهالسلام در مرفوعه ای می فرماید:
(چاروادار و شتردار وقتی در سفر، به تلاش افتادند، بین منزلها ناتمام نماز بگزارند و در منزلها، تمام بگزارند.)
[۱۱] وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۵، ص۵۱۹، ح۳.
اگر این فلسفه از آیات قرآن و روایات فهمیده شد و در پاره ای از روایات به آن، به روشنی دلالت داشت، به منزله علت قرار داده شود، با آن معامله علت شود، مشکل، از سر راه برداشته می شود و نماز و روزه مسافر ، بسان روزه مریض خواهد شد و مسأله شخصی خواهد بود که هر کس، خود داناتر به خویشتن است.
زراره از حضرت صادق علیهالسلام پرسید:
(ما حدّ المریض الذی یفطرفیه الرجل و یدع الصلوه من قیام؟
فقال:بل الانسان علی نفسه بصیره. هو اعلم بما یطیقه)
[۱۲] نورالثقلین، ج۱، ص۱۶۵، ح۵۵۸.
حدّ بیماری که انسان، در آن روزه را می گشاید و نماز خود را ایستاده نمی گزارد، چه قدر است؟
انسان بر حال خویشتن بصیر است، او، آگاه تر است به آنچه توانایی دارد.
در روایت دیگر امام صادق علیهالسلام می فرماید:
(هو مؤتمن علیه مفوّض الیه فان وجد ضعفاً فلیفطر و ان وجد قوّه فلیصم.)
[۱۳] نورالثقلین، ج۱، ص۱۶۴، ح۵۵۲.
بیمار، مورد اعتماد است و به او اختیار داده شده، اگر سستی یافت، روزه خویش را بگشاید و اگر توانایی یافت، روزه بگیرد.
نقد معیار خستگی
نقد گمانه دوم:
مشکلی که وجود دارد این است که اگرمعیار خستگی بود و آن نیز وابسته به کسان، شارع آن را به خود مردم وا می گذارد و در برابر پرسشهای گوناگون که درباره مسافر مطرح شده، می فرمود:(هو اعلم بنفسه) در حالی که در هیچ یک از روایتهای وارد شده درباره نماز و روزه مسافر، چنین مطلبی بیان نشده است. بنابراین، سختی و خستگی، تنها، فلسفه حکم است که لازم نیست حکم، همیشه دائر مدار آن باشد.
گمانه سوم:معیار یک روز راهپیمایی در نماز قصر
معیار و تراز در ناتمام گزاردن نماز، یک روز راه پیمایی، با مرکبهای عادی است.
سخن در این است که حکم مسافر، در شرع، بر کسی بار نشده که بخواهد یک روز راه را بپیماید. چون در زمانهای دور، مَرْکبهای همگانی، الاغ ، اسب و شتر بوده، یک روز راه پیمایی این مَرْکبها معیار قرار گرفته و مسیر حرکت یک روز را بر حرکت آنها برابر ساخته اند که شده هشت فرسنگ. آن گاه اعلام کرده اند که هرکس آهنگ پیمودن هشت فرسنگ راه را دارد، مسافر است.
ولی امروز، چون از مرکبهای آن زمان استفاده نمی شود و مسافرت با مرکبهای جدید انجام می گیرد، باید دید خط مسیری را که این مرکبها در یک روز می پیمایند، چند فرسنگ است و آن گاه هرکس آهنگ پیمودن چنین خط مسیری را داشت، مسافر است و هر کس خط سیر کم تری را بناست بپیماید، مسافر نیست.
با این گمانه، بیش تر اشکالهای فقهی و کلامی که سخن از آنها رفت، به درستی، پاسخ داده می شوند، در این جا، دو بحث مهم، مطرح است:
۱. ثابت کردن این جستار، با دلیلهای استوار.
۲. پاسخ به این پرسش که چرا فقیهان ما، که با مرکبهای جدید، پیوسته در رفت و آمد به شهرهای دور و نزدیک هستند، چنین نظری نداده وحتی از طرح این گمانه،در نگارشهای خویش پرهیز کرده اند.
بحث نخست:دلیلهای وابسته بودن حکم مسافر، به قصد پیمودنِ یک روز راه:پیش از هر چیز باید یادآور شد و تاکید ورزید، امروزه، با توجه به دگرگونی ژرف در مرکبهای سفر و شتاب غیر در خور سنجش با مرکبهای دوران گذشته، آهنگ پیمودن هشت فرسنگ(چهل و پنج کیلومتر) با این گونه وسائل موتوری، آهنگ مسافرت اطلاق نمی شود.
آن که با مرکبهای موتوری آهنگ پیمودن هشت فرسنگ راه، در زمانی بسیار کوتاه را دارد، خود را مسافر نمی داند. برخلاف دورانهای پیشین و زمانهای دور، که پیمودن این خط سیر، یک روز کامل وقت می گرفت وکسی که بر آن بود این خط سیر را بپیماید، می باید از روز قبل خود را آماده می کرد و زاد و توشه خود را تهیه می دید و خود را به طور کامل، مسافر احساس می کرد.
از دیگر سوی، واژگان کتاب و سنت ، برای معنای عرفی وضع شده اند و این امور، حقیقت شرعیه ، یا متشرعه ندارند.
سفر در قرآن و روایات، به معنای سفر عرفی است و اگر کسی بر این پندار باشد که سفر حقیقت شرعی است و شارع، آن را برای معنای ویژه در پیمودن هشت فرسنگ، گذارده، ناگزیر باید دلیلهای خود را اقامه کند.
ناگفته نماند، نبایستی مفهوم با مصداق اشتباه شود، مفهوم سفر چیزی است و مصداق آن، چیز دیگر. مفهوم، همیشه ثابت است و مصداق، در درازای زمان، یا در گوناگون سرزمینها و مکانها، چه بسا دگرگونی بپذیرد.
به هر حال، پیش از هر چیز، باید مفهوم لغوی سفر، روشن شود، تا به دست آید که آیا با معنای عرفی آن، همگونی دارد یا خیر، و آن گاه تحقیق شود که آیا سفر شرعی داریم، یاخیر.
مفهوم لغوی سفر
مفردات راغب
راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
(السّفر، کشف الغطاء و یختص ذلک بالاعیان نحو سَفَر العمامه عن الرأس و الخمار عن الوجه… (و الصبح اذا اَسْفَرَ ) ای اشرق لونه… و سَفَرَ الرجل فهو سافر… و سافَرَ خُصّ بالمفاعله اعتباراً بان الانسان قد سفر عن المکان و المکان سفر عنه و من لفظ السَّفَر اشْتُقّ السُفره لطعام السّفر و لما یوضع فیه قال تعالی:(ان کنتم مرضی او علی سفر)
و السِّفر الکتاب الذین یُسفر عن الحقایق و جمعه اسفار. قال تعالی (کمثل الحمار یحمل اسفارا) و خُصّ لفظ الاسفار فی هذا المکان تنبیهاً ان التوراه وان کانت تحقق ما فیها فالجاهل و لا یکاد یَسْتبینها کالحمار الحامل لها.)
السَّفر:پرده برداری کردن است. به اعیان و پدیده های خارجی اختصاص دارد، مانند دستار را از سر برداشت و روسری را از صورت…
و الصبح اذا اَسْفَرَ:بامداد، آن گاه که رنگش تابان شود،…(سفر الرجل) آشکار شد.(فهو سافر) پس او، آشکار است.و (سافر) به این اعتبار، به باب مفاعله ویژگی پیدا کرده است که انسان از مکان در می گذرد و آشکار می شود.
و از واژه (سَفَر) واژه (سُفره) گرفته شده است که به غذای سفر می گویند و به جایی که غذا در آن گذاشته می شود.
خداوند فرمود:اگر بیمار، یا در سفر بودید.
سِفْر کتابی که از راستیها و حقیقتها، پرده بر می دارد. جمع آن اسفار است.
خداوند می فرماید:همچون مَثَل الاغی است که اسفار= کتابها را بر پشت می کشد.
واژه اسفار به این مکان ویژگی یافت، تا هشداری باشد به این که تورات ، اگر چه در بردارنده حقیقتها و درستیهایی است، ولی جاهل ،خواستار روشن شدن آن نیست، مانند الاغ ، حمل کننده آن است.
از مفردات به روشنی به دست می آید که (س.ف.ر.) به معنای کشف و آشکار شدن است، مسافر، چون با بیرون شدن ازخانه، آشکار می شود، به وی مسافر می گویند و چون غذایی به همراه خود می برده، به آن غذا سُفره گفته اند و کم کم، از روی مجاز، به آن آوندی که غذا در آن گذاشته می شده (سُفره) گفته اند. به زنان بی حجاب، (سافره) می گویند، چون خود را آشکار ساخته اند.
مصباح المنیر
فیومی در مصباح المنیر می نویسد:
(السَّفر و هو قطع المسافه یقال ذلک اذا خرج للارتحال، او لقصد موضع فوق سافه العدوی لان العرب لا یُسمّون مسافه العَدْوی سفراً. قال بعض المصنفین، اقل السّفر یوم کأنه اخذ من قوله تعالی:(ربنا باعدبین اسفارنا) قال فی التفسیر کان اصل اسفار هم یوماً یقیلون فی موضع و یبیتون فی موضع و لا یتزوَّدون لهذا… و السُّفره، طعام یُصنع للمسافر… و سُمّیت الجِلدَهُ یُوعی فیها الطّعام سُفره، مجازاً.)
سفر، از جایی به جایی رفتن و فاصله ای را در نوردیدن است. هنگامی که برای کوچ کردن، یا به آهنگ جایی که بیش از فاصله ای است که شخص دونده، بدون درنگ و ایست، می پیماید(عدوی) شخص از منزل خارج می شود، می گویند.
زیرا عرب، مسافت عَدْوی را سفر نمی نامند، شماری از نویسندگان گفته اند:کم ترین سفر، یک روز است و شاید از سخن خدای متعال گرفته شده باشد:(پروردگارا بین سفرهایمان{منزلها} فاصله انداز) زیرا در تفسیر است که اصل سفرهای ایشان، یک روز بوده است؛ در جایی، نیم روز می خوابیدند و در جایی شب. برای آن، زاد و راحله ای بر نمی گرفتند… سُفره، غذایی که برای مسافر درست می شود… پوستی که در آن غذا می گذارند، از روی مجاز، سفر نامیده شده است.
عرفی بودن معنای سفر
پس سفر، یک معنای عرفی دارد که در آن، افزون بر آشکار شدن، آمادگی ویژه را نیز طلب می کند.
سفر، دوری از وطن، خانه و خانواده و کار و کسب است؛ امّا چند فرسنگ باشد، در ذات سفر نخوابیده و از لغت چیزی به دست نمی آید، بلکه بستگی به عرف دارد و مَرْکبهای سواری، مکان، زمان و… بسان میزان و ترازو. میزان، ابزاری است برای وزن سنجی دقیق، حال در زمانی کالا را با ترازوهای دارای دو کند و یک شاغول، به دست می آوردند و امروزه با ترازوهای بسیار دقیق و کامپیوتری.
امروزه، با مراجعه به عرف، روشن می شود که پیمودن خط سیرهای کوتاه، چهل کیلومتر، سفر به شمار نمی روند و هیچ عرفی، پیمودن خط سیر بین شهرهای بزرگ، تا شهرکهای پیرامون آن را با این که چهل و یا بیش از چهل کیلومتر است، سفر به شمار نمی آورد.
نماز قصر در قرآن
در قرآن، تنها یک آیه درباره نماز قصر داریم،آن هم با احتمالهای گوناگون که باید درباره آنها، بحث کرد:
(و اذا ضربتم فی الارض، فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا انّ الکافرین کانوا لکم عدواً مبیناً)
چون در زمین سفر کردید، اگر بیم داشتید که کافران به شما آزار برسانند، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه گزارید، چرا که کافران، پیوسته برای شما دشمنی آشکارند.
پاره ای از پرسشهای مطرح درباره آیه:
۱. آیا آیه شریفه بیان کننده حکم نماز مسافر است، یا نماز خوف، یا هر دو؟
۲. آیا مراد از (قصر) نمازهای چهاررکعتی را دو رکعتی گزاردن است، یا مراد معنای لغوی آن است که کوتاه گزاردن نماز باشد، یا هر دو؟
۳. گیریم که آیه شریفه، در صدد بیان حکمِ نماز مسافر باشد، آیا موضوع را روشن و مسافر را معنی کرده است، یا آن که باز شناخت آن را به عرف واگذارده است؟
۴. آیا مسافر، حقیقت شرعیه ، یا متشرعه دارد؟
۵. آیا روایات می توانند معنایی به طور کامل، ناسازگار با معنای عرفی از (مسافر) ارائه بدهند؟
واژگان آیه
ابن اثیر ، در نهایه می نویسد:
(یقال ضربتُ فی الارض اذا سافرت)
وقتی مسافرت کردی، به جای این که بگویی (مسافرت)، می گویی:(ضربت فی الارض)
راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
(و الضرب فی الارض الذهاب فیها، هو ضربها بالأرجل)
ضربت فی الارض، راه رفتن در آن است. آن، زدن زمین است با پاها.
فیومی در مصباح المنیرمی نویسد:
(ضربتُ فی الارضِ سافرت و{ضربتُ} فی السیر اسرعت.)
ضربت فی الارض، یعنی سفر کردم. ضربت فی السیر، یعنی سرعت گرفتم.
طریحی در مجمع البیان می نویسد:
(ضربتم فی الارض، ای:سرتم فیها)
روشن شد که (ضربت فی الارض) یا به معنای (مسافرت کردم) است و یا به معنای (در زمین مسافرت کردم). اکنون سخن در این است که آیا (در زمین) قید معناست، یا تنها به عنوان ظرف مطرح است. اگر قید معنی باشد، در نتیجه، (ضربت فی الارض) به معنای (سافرت فی الارض) است.بنابراین، مسافرت با هواپیما و مانند آن را در بر نمی گیرد و همچنین سیر در دریا را. ولی اگر ظرف باشد، به این معنی که چون به طور معمول، سیرها در زمین واقع می شود، آن را آورده اند و واژه (ارض) موضوعیتی ندارد و به گوناگون سفرها، می توان ضرب فی الارض گفت:تا کنون، کسی چنین خدشه ای در دلالت آیه نکرده است و نگفته مسافرت با هواپیما، سبب کوتاه شدن نماز می شود. این خدشه نکردن، یا ناشی از این است که اینان، (فی الارض) را قید نمی دانسته، یا ناشی از این است که تنها به روایات نظر داشته که مطلق سفر و مسافت مطرح است و یا ناشی از آن است که سیر با هواپیما و مانند آن، از گزاره های نوپیداست که فقیهان کم تر درباره آن سخن گفته اند.
ضرب فی الارض در قرآن
افزون بر آیه مورد بحث، در چهار جای دیگر قرآن ، جمله (ضرب فی الارض) به کار برده شده که در ذیل بیان می شود:
۱. (للفقراء الذین احصرو فی سبیل اللّه لا یستطیعون ضرباً فی الارضِ یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف.)
[۱۴] بقره/ سوره ۲، آیه۲۷۳.
زکات و صدقه برای نیازمندانی است که از جان و مال خود و فرزندان خود، در راه خدا، باز داشته و مانده اند وتوانایی بازرگانی و روزی جستن از رفتن به مسافرت ندارند و نادانان، گمان برند که ایشان، بی نیازند، از آن که از مردم چیزی نخواهند و عفت و آبرو را نگاه دارند.
۲. (یا ایها الذین آمنوا،لا تکونوا کالذین کفروا و قالوا لأخوانهم اذا ضربوا فی الارض او کانوا غُزّیً لو کانوا عندنا ماماتوا و ما قتلوا.)
[۱۵] آل عمران/ سوره ۳، آیه ۱۵۶.
ای کسانی که ایمان آوردید، بسان کافران مباشید که به برادرانشان، هنگامی که به سفر می رفتند، {و در سفر می مردند} و یا به جهاد می رفتند {و کشته می شدند} می گفتند:
اگر آنان نزد ما بودند، نمی مردند و کشته نمی شدند.
۳.(یا ایها الذین آمنوا شهاده بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیه اثنان ذوا عدل منکم او آخران من غیرکم ان انتم ضربتم فی الارض فاصابتکم مصیبه الموت…)
[۱۶] مائده/ سوره ۵، آیه۱۰۶.
ای گروندگان، هر گاه یکی از شما را مرگ فرا رسد، در هنگام وصیت ، گواهی میان خودتان لازم است، آن هم دو گواه استوار از هم دینان شما، یا دو نفر از غیر هم دین، در صورتی که در حال سفر باشید، مرگ به شما رسد.
۴.(…علم ان سیکون منکم مرضی و آخرون یضربون فی الارض، یبتغون من فضل اللّه و آخرون یقاتلون فی سبیل اللّه…)
[۱۷] مزمل/ سوره ۷۳، آیه۲۰.
… خداوند می داند از شما بیماران هستند که به شب نتوانند برخاست، و دیگرانند که در زمین سفر می کنند و از فضل خدا روزی می جویند و دیگرانند که در راه خدا با دشمنان پیکار می کنند.
به روشنی از سخن اهل لغت که پیش از این از آن سخن گفتیم و آیه های شریفه قرآن، به دست می آید و فهمیده می شود که (ضرب فی الارض) به معنای سیر و حرکت در زمین و سفر است. از این روی، سخن کسانی که آن را به معنای حرکت به سوی دشمن می دانند، در خور مناقشه است.
دیدگاه آیتالله خویی
آقای خوئی در ردّ استدلال به آیه شریفه نساء
[۱۸] نساء/ سوره ۴، آیه ۱۰۱.
برای نماز مسافر می نویسد:
(و فیه انها {الایه} غیر داله علی المشروعیه، فضلاً علی الوجوب. فانها ناظره الی صلاه الخوف و المطارده بقرینه التقیید بقوله(ان خفتم) و ما ورد فی الآیه الاخری المتصله بها من بیان کیفیه هذه الصلاه فالمراد من الضرب فی الارض، الضرب فی القتال و الحرکه نحو العدو و لامساس لها بالضرب لأجل السفر فی اجنبّیه عن صلاه المسافر بالکلیه.)
[۱۹] نّها مستند العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خوئی، ج۱۰، ص۲.
آیه قرآن، نه تنها بر واجب بودن ناتمام گزاردن نماز در سفر دلالت نمی کند که حتی بر مشروع بودن آن نیز دلالتی ندارد؛ زیرا آیه، به نشانه (ان خفتم) =اگر ترسیدید و به نشانه چگونگی نماز خوف که در آیه بعدی، پیوسته به همین آیه، بیان شده، ناظر به نماز خوف و مطارده است.
بنابراین، مراد از (ضرب فی الارض) حرکت به سوی کاروزار و دشمن است وهیچ گونه پیوندی به ضرب به خاطر سفر ندارد و در نتیجه، به طور کلی از نماز مسافر بیگانه است.
بررسی این دیدگاه
آیا ممکن است آیه به طور کلی از مطلبی بیگانه باشد و امام معصوم از آیه، همان مطلب بیگانه را بفهمد و ما هم ناگزیر باشیم به برداشت بیگانه از آیه گردن نهیم.
به دیگر سخن، گاه، آیه ای دارای چندین احتمال است و امام، یکی از آن احتمالها را تقویت می کند و ما هم آن را می گیریم و گاه، آیه ظهوری دارد و احتمالی بر خلاف آن ظهور و امام، به احتمال که در نظر ما ضعیف است،تمسک می جوید و آیه را برابر آن معنی می کند.
در این دو انگاره، چنگ زدن به سخن امام و ترک احتمالهای دیگر آیه، یا ترک ظهور آیه، مشکلی ندارد.
امّا اگر آیه ای به طور کلی از مطلبی بیگانه بود، به گونه ای که نه پیش از سخن امام و نه پس از آن، چنین احتمالی از آیه در خور فهم نبود، آیا در چنین انگاره ای، ازنظر مبانی شیعه، امام می تواند مطلبی به طور کامل بیگانه با آیه را به عنوان تفسیر آیه بیان کند؟
گیریم که بیان کرد، آیا برای ما درخور پیروی است وحق داریم که از روی تعبد ، به فهم و برداشتی باور کنیم و به آن پای بند باشیم که ناسازگار با آیه قرآن است؟
پاسخ درست به این پرسشها، بسیار می تواند راهگشا باشد و در گوناگون بحثها به کار آید و اکنون در ردّ سخن آقای خویی یادآور می شویم:
نخست آن که:در دیگر آیه های شریفه قرآن، (ضرب فی الارض) تنها برای سفر غیر جنگی به کار رفته و برای سفر جنگی و یا سفری که در آن به گونه ای کاروزار هم مطرح است، از جمله:(ضرب فی سبیل اللّه) استفاده شده است:
(یا ایها الذین آمنوا، اذا ضربتم فی سبیل اللّه، فتبینوا و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا تبتغون غرض الحیاه الدنیا فعندالله مغانم کثیره.)
[۲۰] نساء/ سوره ۴، آیه۹۴.
ای کسانی که ایمان آورده اید، نیک برسید و نگاه کنید و به کسی که به شما سلام کرد، {و گفت مسلمانم}نگویید تو با ایمان نیستی، غرض شما، متاع این جهانی است که به دست آورید.پس بدانید نزد خداوند غنیمتهای بسیار است.
از بخش پایانی آیه شریفه، به خوبی استفاده می شود سفر برای پیکار با دشمن بوده و شأن نزول هم، گواه بر آن است.
[۲۱] مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج۳ ۹۵/۴.
خلاصه این که جمله (ضرب فی الارض) با (ضرب فی سبیل اللّه) ناسان است جمله اولی در سفر معمولی به کار می رود و دومی در سفرهای جنگی.
دو دیگر، نشانه و قرینه پیوستگی آیه بعدی به این آیه، که وی طرح کرده، نمی تواند درست باشد؛ زیرا در یک آیه، چه بسا، چندین مطلب، مربوط به امور گوناگون، بیان شود، چه رسد به دو آیه طولانی و پیاپی.
بنابراین، نه تنها امکان دلالت آیه به نماز مسافر منتفی نیست، بلکه علما و مفسرانی از آیه، نماز قصر را فهمیده اند که یا از امام صادق علیهالسلام پیش تر می زیسته و یا ایشان را به عنوان معصوم قبول نداشته اند، تا سخن آن حضرت را از روی تعبّد بپذیرند. در نتیجه، برداشت آنان، از خود آیه بوده است.
پس باید روی اصول و قوانین تفسیر اندیشید، اصول و قوانینی که به ما امکان این گونه برداشتها را از آیه بدهد. زیرا به باور ما، برداشتهای امام، برابر اصول و قوانین تفسیر است و به هیچ روی، بیگانه با ظواهر آیات نیست.
دو اصل کلی در تفسیر
علامه طباطبایی ، دو اصل کلی مهم را در تفسیر در کانون توجه قرار می دهد که سزاوار است در آنها درنگ ورزیم:
(و اعلم انک اذا تصحفت اخبار ائمه اهل البیت، حق التصفح، فی موارد العام والخاص و المطلق والمقیّد من القرآن وجدتها کثیراً ما تستفید من العام حکماً و من الخاص، اعنی العام مع المخصص، حکماً آخر. فمن العام، مثلاً الاستحباب، کما هو الغالب و من الخاص الوجوب و کذلک الحال، فی الکراهه و الحرمه و علی هذا القیاس.
و هذا احد اصول مفاتیح التفسیر فی الاخبار المنقوله عنهم و علیه مدار جمٌ غیر من احادیثهم و من هنا یمکنک ان تستخرج منها من المعارف القرآنیه قاعدتین.
احدیهما:انّ کل جمله وحدها و هی مع کل قید من قیودها، تحکی عن حقیقه ثابته من الحقایق او حکم ثابت من الاحکام، لقوله تعالی:(قل اللّه ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون)
[۲۲] انعام/سوره ۶، آیه۹۱.
ففیه معان اربع:
الاول:قل اللّه. و الثانی:قل اللّه ثم ذرهم. و الثالث:قل اللّه ثم ذرهم فی خوضهم. و الرابع:قل اللّه ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. و اعتبر نظیر ذلک فی کل ما یمکن.
و الثانیه:ان القصتین او المعنیین اذا اشترکا فی جمله او نحوها، فهما راجعان الی مرجع واحد و هذان سرّان تحتها اسرار و اللّه الهادی.)
[۲۳] المیزان، علاّمه طباطبائی، ج۱، ص۲۶۰.
بدان، اگر روایات امامان علیهالسلام را خوب بررسی کنی، در می یابی که در جاهای بسیار، از عام قرآن، حکمی را استفاده کرده اند و از عام، با مخصّص آن، حکمی دیگر را. در مَثَلْ از عام، مستحب بودن را فهمیده اند که بیش تر چنین است و از خاص، واجب بودن را، همین طور، از عام مکروه بودن را و از خاص، حرام بودن و بر همین قیاس ادامه بده.
این یکی از کلیدهای تفسیر در اخبار نقل شده از ائمه علیهالسلام است. مدار بسیاری از احادیث بر همین استوار است. بنابراین، شما می توانید از این جا، دو قانون در معارف قرآنی به دست آورید:
اول:هر جمله، به تنهایی و همان جمله با قیدی از قیدها، هریک، بیانگر یکی از حقایق ثابت، یا یکی از احکام ثابت است. در مَثَلْ، در آیه شریفه:(بگو خدا {کتاب هدایتی موسی را فرستاده} آن گاه، بگذار در ژرفای {باطل} به بازی {سرگرم} شوند.) چهار معنی احتمال دارد:
۱. قل اللّه بگو:خدا{[کتاب موسی را فرو فرستاده}
۲. قل اللّه، ثم ذرهم. بگو:خدا کتاب را فرو فرستاده است. پس از آن، آنان را به خود واگذار.
۳. قل اللّه، ثم ذرهم فی خوضهم. بگو:خدا کتاب را فرو فرستاده و پس از آن، آنان را در ژرفای باطل خویش واگذار.
۴. قل اللّه، ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. بگو:خدا کتاب را فرو فرستاده و پس از آن، آنان را واگذار تا در ژرفای باطل خویش به بازی سرگرم شوند.
بسان این قانون را در هر جا که توانستی، به کار بگیر و استفاده کن.
دوم:دو قصه، یا دو معنی، وقتی در جمله ای، یا فرازی مشترک بودند، بی گمان و به طور حتم، آنها به یک مرجع باز می گردند.
اینها دو رازند و رازهای بسیاری را در خود نهفته دارند.
آیه مورد بحث، می توانداز جمله مصداقهای قانون اول، که علاّمه طباطبایی طرح کرده، باشد. زیرا فراز (و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه) مطلبی را می رساند و این فراز و با فراز (ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا) معنی و مطلب دیگری را می رسانند و هر دو می توانند حکایت گر مراد شارع باشند.
اگر آن گونه که علاّمه طباطبایی، عام را بیان گر حکم استحبابی و عام و خاص را بیان گر حکم وجوبی دانسته و در مسأله توجه به قبله، آن را پیاده کرده، بپذیریم، در این جا نیز می توان گفت که آیه در صدد تشریع اصل نماز قصر برای مسافر، یا در صدد تشریع مستحب بودن آن است. با این حال، واجب بودن کوتاه گزاردن نماز خوف را نیز می رساند و به دیگر سخن، تأکید بر کوتاه گزاردن نماز خوف بیش تر است. و این مطلب، به روشنی در پاره ای از روایات آمده است.
وجوب کوتاه گزاردن نماز خوف در روایات
۱. (عن زراره، عن ابی جعفر علیهالسلام قال قلت له:صلاه الخوف و صلاه السفر تقصران، جمیعاً؟
قال:نعم و صلاه الخوف احق ان تقصّر من صلاه السفر لان فیها خوفاً.)
[۲۴] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۷۸، ح۱.
[۲۵] تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۰۲، ح۹۲۱، در نسخه تهذیب:لیس فیه خوف.
زراره می گوید به امام صادق علیهالسلام گفتم:آیا نمازخوف و نماز مسافر، هردو، کوتاه گزارده می شوند:فرمود:بله و نماز خوف از نماز مسافر سزاوارتر است که کوتاه گزارده شود؛ زیرا در آن ترس است.
این حدیث، با سند صحیح، در من لا یحضره الفقیه و تهذیب الاحکام ، آمده است.
۲. (عن حریز عن ابی عبداللّه علیهالسلام فی قول اللّه عزوجل:(و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه…)
فقال هذا تقصیرتان و هو ان یردّ الرجل الرکعتین الی رکعه)
[۲۶] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۷۸، ح۲.
حریز از امام صادق علیهالسلام درباره فرموده خداوند:(و اذا ضربتم فی الارض… ) نقل کرده که حضرت فرمود:این کوتاه گزاردن دومی است و آن این است که انسان، دو رکعت را به یک رکعت برگرداند.
سند حدیث صحیح است و حدیثی نزدیک به همین مضمون، کلینی در کافی و شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده اند که حضرت به جای (هذا تقصیرتان…) فرموده است:
(فی الرکعتین تنقص منهما واحده)
در دو رکعت، یک از آنها کم می شود.
در تفسیر عیاشی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود:
(فرض اللّه علی المقیم، اربع رکعات و فرض علی المسافر رکعتین تمام و فرض علی الخائف رکعه وهو قول اللّه عزّ وجل:(لا جناح علیکم ان تقصروا…) یقول من الرکعتین فتصیر رکعه)
[۲۷] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۷۸، ح۴، در تفسیر عیاشی، آیه قرآن:(لاجناح علیکم…) ثبت شده که درست نیست.
خداوند، بر مقیم چهار رکعت و برمسافر، دو رکعت و بر ترسان، یک رکعت، واجب کرده است.
این فرموده خداوند است:(لا جناح علیکم ان تقصروا…) می گوید از دو رکعت، می شود یک رکعت.
صاحب وسائل احتمال داده که روایتهای برگشت دو رکعت به یک رکعت، تقیه ای است.ولی، به هر حال، در این مطلب جای هیچ گمانی نیست که نماز خوف، بیش از نماز مسافر، سزاوار است که ناتمام گزارده شود. حال این سزاواری، به این است که بر ناتمام گزادن نماز خوف، بیش تر تأکید شده، یا ناتمام گزاردن در نماز خوف بیش تر است، یا به این است که از شمار رکعتهای نماز مسافر کاسته می شود و نماز خوف از محتوا، تا آن جا که آن را می شود با اشاره نیز انجام داد.
حکم نماز مسافر و نماز خوف در این آیه
با توجه به آنچه گذشت، پاسخ دو پرسش، از سه پرسش مطرح شده، روشن شده و به خوبی نمایانده شد که آیه شریفه، در صدد بیان هم حکم نماز مسافر و هم نماز خوف است.
هم چنین (ان تقصروا) هم می تواند قصر در چگونگی وهم قصر درمقداررا بیان کند.
به دیگر سخن، (تقصروا) نسبت به نماز مسافر، بسنده کردن به دو رکعت است، به جای چهار رکعت و در نمازخوف، به معنای مطلق کوتاه کردن است، چه کوتاه کردن از رکعتها و چه کم کردن از چگونگیها و یا شرایط.
این از باب به کار بردن لفظ در دو معنی نیست و بر فرض هم که باشد، این چنین کاربردی رواست، مانند (صلوه) در آیه شریفه:
(یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون و لا جنباً الاّ عابری سبیل حتی تغتسلوا.)
[۲۸] نساء/ سوره ۴، آیه۴۲.
ای کسانی که به اسلام گرویده اید، در حالت مستی ، گرد نماز نگردید، تا آن که بدانید چه می گویید. هم چنین در حالت ناپاکی (جُنب) به محل نماز نروید، مگر آن که شست و شو (غسل) کنید، لیکن، راه رفتن و گذشتن از مسجد در آن حال، منعی ندارد.
که به دو معنای نماز و مکان نماز ، به کار رفته است و در فراز نخست (حتی تعلموا ماتقولون) قرینه است که (صلوه) به معنای نماز است و در فراز دوم:(الاّ عابری سبیل) قرینه است که (صلوه) به معنای مکان نماز است. در آیه نماز قصر، (ان تقصروا) می تواند بافراز اول، به معنای کوتاه گزاردن نماز چهار رکعتی به دو رکعت باشد و با فراز دوم، به معنای مطلق کوتاه گزاردن.
وجوب نماز قصر در این آیه
دنباله آیه ۱۰۱ سوره نساء :(واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه.)
از بحثهای دیگری که در این جا و در ذیل آیه جای طرح دارد این که:در آیه شریفه آمده:(گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه گزارید.) در حالی که امامان علیهالسلام و به پیروی از ایشان، شیعیان، کوتاه گزاردن نماز را بر مسافر، واجب می دانند و حتی روایات بسیاری داریم که اگر کسی از روی عمد، نماز را در سفر تمام گزارد، باید دوباره آن را ناتمام به جا می آورد و اگر وقت گذشته باشد، در خارج وقت، قضا کند.
دلالت روایت
سازگار سازی بین جمله (فلیس علیکم جناح) با واجب بودنِ ناتمام گزاردن نماز در سفر، از دشواریهای کار فقیه است. از این روی زراره و محمد بن مسلم ، این مشکل را با امام صادق علیهالسلام در میان می گذارند و امام پاسخ می دهد:
(ما تقول فی الصلاه فی السفر کیف هی وکم هی؟
فقال انّ اللّه عزّوجلّ یقول:(واذا ضربتم فی الارض، فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاه) فصار التقصیر فی السفر واجباً کوجوب التمام فی الحضر.
قال:قلنا له:قال الله عزّوجلّ:(ولیس علیکم جناح) ولم یقل:افعلوا، کیف اوجب ذلک؟ فقال:الیس قد قال اللّه عزّوجلّ فی الصفا والمروه:فمن حجّ البیت اواعتمر فلاجناح علیه ان یطّوّف بهما.) الا ترون انّ الطواف بهما واجب مفروض. لانّ اللّه عزّوجلّ ذکره فی کتابه وصنعه نبیّه وکذلک التقصیر فی السفر شیء صنعه النبی صلیاللهعلیهوآله و ذکره اللّه تعالی ذکره فی کتابه.
قالا:قلنا له:فمن صلّی فی السفر اربعاً ایعید ام لا؟
قال:ان کان قد قرءت علیه آیه التقصیر وفسّرت له فصلّی اربعاً اعاد. وان لم یکن قرءت علیه ولم یعلمها، فلااعاده علیه والصلوات کلها فی السفر الفریضه رکعتان، کل الصلاه، الا المغرب، فانها ثلاث لیس فیها تقصیر، ترکها رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فی السفر والحضر، ثلاث رکعات.
قد سافر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله الی ذی خُشَب وهی مسیره یوم من المدینه، یکون الیها بریدان اربعه و عشرون میلا فقصّر وافطر، فصارت سنّه.
وقد سمّی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قوماً صاموا حین افطر:(العصاه)
قال، علیه السلام:فهم العصاه الی یوم القیامه وانا لنعرف ابنائهم وابناء ابنائهم الی یومنا هذا.)
[۲۹] من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۳۴- ۴۳۵.
چه می فرمایید درباره نماز در سفر ، چگونه است و چقدر است؟
فرمود خداوند عزّوجلّ می فرماید:(چون درزمین سفر کردید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه گزارید.)
بنابراین، کوتاه گزاردن نماز در سفر ، واجب شد، بسان واجب بودن تمام گزاردن نماز در حضر.
گفتیم:خداوند، تنها فرموده:بر شما گناهی نیست و نفرموده:باید کوتاه گزارید، چگونه کوتاه گزاردن در سفر را، بسان تمام گزاردن در حضر واجب کرده است؟
فرمود:مگر خداوند درباره صفا و مروه نفرموده است:(هرکس حج ، یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که بین آن دو، سعی کند) مگر توجه ندارید که سعی بین صفا و مروه، واجب است؛ زیرا خداوند در کتابش فرمود و پیامبرش گزارده است.
هم چنین، کوتاه گزاردنِ نماز در سفر، چیزی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سفر انجام داده و خداوند در کتابش ذکر فرموده است. گفتیم:کسی که در سفر چهار رکعت نماز گزارده باشد، باید دوباره بگزارد، یا خیر؟
فرمود:اگر آیه تقصیر بر او خوانده شده و تفسیر گردیده، با این حال، چهار رکعت گزارده، باید دوباره بگزارد و اگر بر او خوانده نشده و آن را نمی داند، بر عهده او نیست، دوباره گزاردن. و نمازها، همه، در سفر، همان {مقدار} فریضه اند؛ هرنماز دو رکعت، مگر نماز مغرب که سه رکعت است که در آن تقصیر نیست. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آن را در سفر و حضر سه رکعتی گزارده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به ذی خشب، که در فاصله یک روز راه از مدینه ، دو برید ۲۴ میل است، سفر کرد و نماز خود را کوتاه گزارد و روزه خویش را گشود و همین، سنت شد.
و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گروهی را که روزه گرفتند، در هنگامی که او روزه گشود، گناهکاران نامید.
امام باقر علیهالسلام فرمود:آنان تا روز قیامت ، گناهکارانند و ما پسران ایشان و پسران پسران ایشان را تا امروز می شناسیم.
سند روایت، صحیح است، زیرا شیخ صدوق در مشیخه من لایحضره الفقی ه نوشته است:
(هر آنچه در کتاب از زراره بن اعین ، نقل شده، از پدرم، از عبداللّه بن جعفر حمیری، از محمد بن عیسی بن عبید و حسن بن ظریف و علی بن اسماعیل بن عیسی، همگی، از حماد بن عیسی ، از حریز بن عبداللّه ، از زراره بن اعین، روایت کرده ام.)
[۳۰] من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۵.
نکات قابل توجه این روایت
چند مطلب از این حدیث به دست می آید:
۱. امام واجب بودنِ نماز قصر را از خود آیه شریفه استفاده می کند؛ زیرا پس از تمسک به آیه، با فاء تفریع می فرماید:(فصار التقصیر، واجباً.)
۲. زراره بن أعین و محمد بن مسلم می انگاشته اند جمله (فلیس علیکم جناح) یک اجازه و ترخیص است بر مسافر که نماز خویش را ناتمام گزارد. زیرا بر این گمان بوده اند که اگر واجب می بود، می بایست خداوند با واژه امر می فرمود. که امام، در برابر پندار تلاش می ورزد در دو مرحله، ثابت کند که بر مسافر واجب است نماز خویش را کوتاه گزارد.
مرحله نخست:در این مرحله امام، با آوردن مثالی قرآنی:(فلاجناح علیه ان یطوّف بهما) یادآور می شود:همان گونه که از این فراز از آیه شریفه، واجب بودن سعی بین صفا و مروه فهمیده می شود و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست، از جمله (فلیس علیکم جناح) آیه قصر نیز، فهمیده می شود:بر مسافر واجب است که نماز خویش را ناتمام گزارد. امام با این تمسک جویی و استدلال، به آن دو می فهماند که چنین نیست که هر جا واژه (لاجناح) یا (لیس جناح) بود، حکم ترخیص باشد، باید قرینه های حالیه، مقامیه، زمینه ها و شرایط نزول حکم، ذهنیت مردم و… را نیز در نظر گرفت.
مرحله دوم:در تفسیر آیه های قرآن، نباید تنها به واژگان بسنده کرد؛ بلکه باید سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به عنوان شرح دهنده و بیان گر قرآن، در کانون توجه قرارداد.
سعی صفا و مروه را پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان انجام دادند و آیه (لاجناح علیه) نازل شد و هیچ کس در واجب بودن آن شک نکرد. در این جا هم، آیه، فرو فرستاده شد و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز انجام داد. بنابراین در واجب بودن نماز قصر هم نباید شک داشت.
۳. زراره بن أعین و محمد بن مسلم، برای یقین پیدا کردن به مسأله، پرسش خویش را از زاویه دیگری مطرح می کنند و آن این که اگر مسافر نماز خویش را چهار رکعتی گزارد، چه حکمی دارد؟
امام در این مرحله بین عالم به حکم و جاهل به آن، فرق گذاشته و دوباره گزاردن نماز را بسته به این دانسته که از حکم قصر آگاهی داشته باشد.
۴. از پاسخ امام به دست می آید که خوانده شدن آیه قصر بر مکلف، به تنهایی کافی نیست، بلکه باید برای او تفسیرنیز شده باشد.
۵. امام، پس از این که ثابت می کند واجب بودن نماز قصر را، در پاسخ پرسشهای دیگر آنان، چگونگی کوتاه گزاردن، مقداری که از نماز کوتاه می شود و… پرداخته است.
فرموده است:همه نمازها در سفر، به همان مقدار فریضه، یعنی دو رکعت است، به جز نماز مغرب که رسول خدا در سفر و حضر، آن را سه رکعتی به جا آورده است.
چند یادآوری
۱. نمازها در ابتدا، هر نوبتی دو رکعت بوده، که روی هم رفته می شده ده رکعت، سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنها هفت رکعت افزود.
[۳۱] من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۱، ح۶۰۵.
آنچه را خداوند بر عهده مکلّفان قرار داده بود، فرض اللّه و فریضه نام گرفت و آنچه را که پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر آنها افزود، فرض النبی نامیده شده.
[۳۲] وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۱، ح۲.
بنابراین واژه (الفریضه) وصف، و یا خبر برای (الصلوات) است؛ یعنی نمازها در سفر، همان فریضه است و (رکعتان) عطف بیان آن است و نشان می دهد که فریضه دو رکعت بوده است. آن گاه، به یک استثناء اشاره می کند و آن نماز مغرب است. مغرب از ابتداء، دو رکعت بود، وقتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به ظهر، عصر و عشاء دو رکعت افزود، به آن یک رکعت افزود. حال پس از کوتاه شدن نمازهای چهار رکعتی در سفر، از نماز مغرب، چیزی کاسته نمی شود.
۲. تا این جا به پرسشهای زراره و محمد بن مسلم، پاسخ داده شد. از ظاهر عبارت من لایحضره الفقیه، بر می آید حدیث دنباله ای دارد و آن هم بیان گرِ روش و سنّت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله است که در ذی خُشب، که به فاصله یک روز از مدینه راه بود، نماز را ناتمام گزارد.
گروهی در این سفر ، روزه خود را با پیامبر صلیاللهعلیهوآله نگشودند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله آنان را گناهکار خواند.
نکته مهم:پیامبر صلیاللهعلیهوآله کسانی که در سفر ذی خُشب، به پیروی از وی، روزه خود را نگشودند، گناهکار نامید؛ ولی از روایات به دست نمی آید که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنان که در سفر نماز را تمام می گزاردند، چنین سخنی، یا سخنانی همانند آن، فرموده باشد.
خداوند درباره نماز در سفر می فرماید:
(فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه)
گناهی بر شما نیست که {در سفر} نماز را کوتاه گزارید.
درباره روزه می فرماید:
(فمن کان منکم مریضاً، او علی سفر فعده من ایّام اُخر.)
[۳۳] بقره/ سوره ۲، آیه۱۸۴.
پس از شما هر کس که بیمار، یا در سفری باشد، به شمار آن در روزهای دیگر، روزه بگیرد.
از دیگر سوی، ترخیص روزه در سفر و حکم بر حرام بودن آن، همراه با حکم واجب بودن آن، نازل شده است، تا نشان دهد، روزه، از اصل و اساس، بر مکلف مسافر،قرار داده نشده است. ولی نمازها، در ابتدا، دو رکعتی بودند و سپس بر آنها افزوده شد و پس از مدتی، حکم قصر نازل شد.
بنابراین، مصلحت تمام گزاردن نماز در سفر وجود دارد، گرچه ناسازگار با روش و نیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشد، ولی روزه گرفتن در سفر، مصلحت ندارد.
دنباله آیه نماز قصر
(ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا انّ الکافرین کانوا لکم عدواً مبیناً.)
نخستین پرسشی که پس دقت در این فراز از آیه به ذهن می آید، این است که چرا اداه شرط در آیه:(اذا) و (ان) جدای از یکدیگر بیان شده اند و در بین آنها جواب شرط آمده که برابر نظم منطقی می بایست، ابتدا جمله های شرطی بیان شوند، آن گاه جزا بیاید؛ بدین گونه:
(واذا ضربتم فی الارض وخفتم ان یفتنکم الذین کفروا فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوه)
پاسخ:اگر این گونه نازل می شد، تنها نماز خوف در سفر را در بر می گرفت، نه نماز مسافر را به تنهایی و نه نماز خوف به تنهایی را. در حالی که آیه، در صدد بیان حکم هر سه نماز است.
دومین پرسش:اگر هر دو حرف شرط:(إذا) بود، یا هر دو حرف شرط (ان) بود، چگونه معنی می شد و با آنچه که هست، چه فرقی داشت؟
پاسخ:در جای خود گفته شده است:از کلام فصیح، (اذا) برای امری که واقع شدن آن حتمی است، به کار می رود و (ان) برای امری که معلوم نیست رخ بدهد، یا نه، به کار می رود. در مثل گفته می شود:
(اذا طلعت الشمس، فالنهار موجود) و درست نیست گفته شود:(ان طلعت الشمس…) از آن جا که همیشه (ضرب فی الارض) وجود دارد و در آن نماز ناتمام گزارده می شود، خداوند (اذا) را به کار برده و چون ترس، ممکن است وجود داشته و ممکن است وجود نداشته باشد. خداوند حرف (ان) را به کار برده است.
پرسش سوم:آیا (فلیس علیکم جناح) جواب (اذا) است و جواب (ان خفتم) محذوف است، یا (فلیس علیکم جناح) جواب هر دو شرط است.
پاسخ:ابن هشام درمغنی اللبیب، می نویسد:در جایی دو شرط و یک جزا نقل شده، جزا را برای شرط نخست می داند و جزا شرط دوم را به قرینه جزای شرط نخست، محذوف می داند:
(ذکروا انه اذا اعترض شرط علی اخر نحو:(اِنْ اکلتِ اِنْ شربتِ، فانتِ طالق.) فانّ الجواب المذکور للسابق منهما وجواب الثانی محذوف. مدلول علیه بالشرط الاول و جوابه، کما قالوا فی جواب المتأخر عن القسم والشرط… وهذا کله حسن)
[۳۴] مغنی اللبیب، ابن هشام، ص۶۷۹، دارالفکر.
بیان کرده اند:اگر شرطی بر شرط دیگر عارض شود، مثل این که مردی به همسر خود بگوید:
(اگر خوردی، اگر آشامیدی، طلاق داده شده ای) در این صورت جواب ذکر شده، از آن شرط پیشین است و جواب شرط دوم محذوف است که شرط و جوابِ اول، به آن دلالت می کنند. همان گونه که در باب اجتماع قَسَم و شرط، همین را گفته اند… و همه اینها نیکوست.
به طریق اولی، در بحث ما، که شرط و جزاء، به طور کامل ذکر شده اند و سپس جمله شرطی دیگر آمده، جواب شرط، از آن شرط اولی است و دومی جزای دیگری می طلبد. پس آیه، بر دو شرط و دو جزا، دلالت می کند. این نکته ها نشانه آن است که سخن کسانی که آیه را تنها بیان گر حکم نماز خوف دانسته اند، سخن تحقیقی نیست و به دقایق آیه توجه نشده است. اگر چه فهم دقیق آیات، ویژه (من خوطب به) حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، ولی این نباید سبب شود که ما در آیات قرآن کریم ، کم دقت کنیم.
مسافر کیست
بی گمان، واژگان کتاب و روایات،به زبان عرف عام است، نه به زبان و اصطلاح ویژه.
بنابراین، (ضربتم فی الارض)، یا (سافرتم) معنای عرفی خود را دارند و آیه شریفه قرآن، حکم نماز مسافر را بر همان کسی که عرف او را مسافر می داند، بار می سازد.
نه زمانهای پیشین و نه اکنون و در عصر ما، کسی را که خط سیر یکی دو ساعته را بپیماید و پس از آن، به منزل خود برگردد، مسافر نمی گویند.
دستِ کم، عرف از واژه مسافر این را می فهمد که شخص از شهر و دیار رخ بربسته و جدا گردیده، و به اصطلاح، بیابانی شده و پس از پیمودن یک روز راه، شب را به استراحت پرداخته است. از این روی، اگر ما باشیم و آیه شریفه، هیچ گاه به آنان که با مرکبهای جدید، آهنگ پیمودنِ هشت فرسنگ راه را دارد، مسافر نمی گوییم؛ مگر این که دلیل خاصی داشته باشیم.
در این جا این پرسش پیش می آید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وائمه علیهمالسلام از مسافر یا (ضرب فی الارض)معنای ویژه ای را اراده کرده و یا همان فهم عرفی را در نظر داشته اند.
بر فرض، مراد آنان معنای ویژه ای بوده، آیا آن معنی می تواند به طور کامل ناسازگار با آنچه عرف می گوید و از آیه می فهمد، باشد، یا تنها می توانند موضوع را کمی بگسترانند و یا از دامنه آن بکاهند.
پرسش نخست فقهی است و پرسش دوم کلامی.
در پاسخ به پرسش نخست می توان گفت که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام معنای مسافر را گسترانده و از کسی که چندین روز راه می پیماید، به کسی که یک روز راه بپیماید، گسترانده اند.
نشانههای طولانی بودن سفر
نشانه های زیادی وجود دارد که سفرها چندین روز به درازا می کشیده است؛ از جمله آیاتی که درباره نوشتن وصیت در سفر، گرفتن شاهد در سفر، گرفتن رهن در سفرو…وجود دارد که همگی دلالت دارند که به دراز کشیده شدن سفرو چندین روز، یا چندین هفته و ماه، دور بودن شخص از دیار و خانمان، زن و فرزند و خویشان؛ به گونه ای که ممکن بود قرض ، وصیت و … فراموش شود:
۱. یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه…و ان کنتم علی سفر و لم تجدوا کاتباً فرهان مقبوضه)
[۳۵] بقره/ سوره بقره، آیه۲۸۲- ۲۸۳.
ای کسانی که ایمان آورده اید، هر گاه با یکدیگر داد و ستد کنید و وام دهید برای مدت معین، پس آن را بنویسید… اگر در سفر باشید و نویسنده نیابید، گروگان بستانید.
۲. (یا ایها الذین آمنوا شهاده بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیه اثنان ذوا عدل منکم او آخران من غیر کم ان کنتم ضربتم فی الارض فاصابتکم مصیبه الموت)
[۳۶] مائده/ سوره ۵، آیه۱۰۶.
ای گروندگان، هر گاه یکی از شما را مرگ رسد، در هنگام وصیّت، گواهی میان خودتان، لازم است آن هم دو گواه استوار از هم دینان شما، یا دو نفر از غیر هم دین، در صورتی که در حال سفر باشید و مرگ به شما رسد.
۳.(لایلاف قریش، ایلافهم رحله الشتاء و الصیف.)
[۳۷] قریش/ سوره ۱۰۶، آیه ۱- ۲.
برای الفت دادن قریش، الفت آنان هنگام کوچ زمستان و تابستان.
این سوره شریفه، اشاره به دو سفر تابستانی و زمستانی قریش به سوی یمن و شام دارد که هر یک، چندین ماه به درازا می کشید.
۴. کوتاه ترین سفرهایی که در قرآن از آنها یاد شده، سفرهای قوم سبأ است:
(و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدّرنا فیها السَّیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین.)
ما میان آنان و میان شهرهای با برکت، آبادیهای آشکار قرار دادیم و رفتن و آمدن میان آن شهرها با فاصله سازوار، معین کردیم، و {گفتیم} شبها و روزها در آن دیه ها سیر کنید و ایمن باشید.
تا این که ناسپاسی کردند و برای این که بینوایان و بی زاد و توشه ها نتوانند با آنان سفر کنند، گفتند:
(…ربنا باعدبین اسفارنا و ظلموا انفسهم فجعلنا هم احادیث و مزَّقنا هم کل ممزَّق انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور.)
[۳۸] سبأ/ سوره ۳۴، آیه ۱۸-۱۹.
پروردگارا! سفرهای ما را دور تر کن! و بر خویشتن ستم کردند.ما ایشان را در داستانها سَمَر کردیم {تا از ایشان به عبرت باز گویند} و ایشان را گسستیم تمام گسستنی و در آن کار نشانهای روشنی برای هر شکیبای سپاس داری است.
از آیه شریفه روشن می شود که بین آغاز و فرجام سفر قوم سبأ زیاد بوده، لیالی و ایام طول می کشیده و آنچه این سفر را آسان می کرده آبادیها و دیه های خوش آب و هوای بین راه بوده که فاصله آنها از هم نصف روز بوده است. خلاصه این که در قرآن، سفر به کم تر از یک روز، اطلاق نشده و عرف آن زمان از واژه سفر، غایب بودن چندین روز را از خانه و کاشانه می فهمیده است.
اندازه سفر
ناتمام گزاردن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نماز خویش را در سفر، به ذی خُشب که تا مدینه یک روز راه بود، سنت شد.
[۳۹] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۱.
کم کم به دست آمد، یک روز راه، برابر است با دو برید ، هشت فرسنگ، بیست و چهار میل، از این روی در روایات بسیار آمده است:(مسیره یوم) (بیاض یوم)، (بریدان)، (ثمانیه فراسخ) و (اربعه و عشرون میل)
[۴۰] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۰.
که همه اینها به یک حقیقت اشاره دارند و آن، سفری که دست کم، یک روز به درازا بکشد.سپس،در زمانهای بعد، امامان علیهمالسلام یک روز راه را برای مردم، تفسیر کردند که مراد،یک روز راه نیست، بلکه نیمی از روز را برود و نیمی دیگر را برگردد، به گونه ای که یک روز، در حال سفر باشد، بسنده است.
[۴۱] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۴.
در این سخن، به سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تمسک جستند که در ذباب، نماز را کوتاه گزارد و ذباب تا مدینه، نصف روز، راه بوده است.
[۴۲] وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۸.
سپس، اختلاف شد که آیا رفت و برگشت، باید در یک روز انجام بگیرد، که گفته شود در حقیقت سفر یک روز فرد را در بر گرفته و یا می توان نیمی از روز را رفت و در جایی،یک، یا دو شب ماند و سپس برگشت؟
به دیگر سخن، در اصل مدت پیمودن خط سیر، اختلافی نبوده، بلکه تنها اختلاف در فعلی و تقدیری بودن آن بوده است.
در تمامی این حالتها، دو برید، هشت فرسنگ و بیست و چهار میل، برابر بوده با یک روز راه، از این روی، برای آسان کردن کار، کم کم خط سیرها و راه هایی که مسافران می پیمودند، یا بنا بود بپیمایند، بر اساس برید، فرسنگ و میل روشن می شد. برابر پاره ای از روایات، هشت فرسنگ، بیش ترین خط سیری بود که کاروانها می توانستند بپیمایند، تا این که با پیشرفت دانش بشری و اختراع ماشین، امروزه، این خط سیر در کم تر از یک ساعت برای همگان، در خور پیمودن است. حال سخن در این است که به پیماینده این خط سیر، با این سرعت، مسافر گفته می شود، یا خیر؟
روشن است که عرف به چنین کسانی که خط سیرها را با چنین سرعتی می پیمایند، مسافر نمی گوید و وقتی عرف چنین کسانی را مسافر نداند، آیه شریفه قرآن، که بیان گر حکم نماز مسافر است و روایات هم، آنان را در بر نمی گیرند. روایات هشت فرسنگ و مانند آن، مربوط به زمانی است که این معیارها با یکدیگر یکسان بودند و یا ناسانی بسیار کمی داشتند، نه اکنون که عرف پیماینده هشت فرسنگ را مسافر نمی داند.
به دیگر سخن،امروزه، پیمایندگان هشت فرسنگ راه،تخصصاً از حکم مسافر خارج هستند و در این مطلب، هیچ شک و شبهه ای نیست. تنها سخن در این است که آیا شرع می تواند به گونه توسعه در موضوع، به ما بگوید که پیمایندگان هشت فرسنگ نیز، از روی تعبّد مسافر به شمار می روند، یا خیر؟
اگر ثابت شد این گونه تعبد امکان دارد، باید ببینیم چنین تعبّدی واقع شده است، یا خیر؟
پیروی از علم یا گمان
با یک مثال، بحث را پی می گیریم:پاره ای از آیات قرآن، ما را از پیروی کردن از گمانها، باز می دارد و به پیروی از علم، بر می انگیزانند:
(و لا تقف ما لیس لک به علم)
[۴۳] اسراء/ سوره ۱۷، آیه۳۶.
و پی هر گمانی که ندانی، به نادانی مرو
یا:
(ان الظن لا یغنی من الحق شیئا)
[۴۴] نجم/ سوره ۵۳، آیه۲۸.
هیچ گاه پندار و گمان، به جای سخنی راست و استوار، به کار ناید.
از دیگر سوی، امامان علیهالسلام ما را به پیروی از کسانی فرمان می دهند که علم آور نیست، مانند موردی که شخصی از امام رضا علیهالسلام پرسید:
(من هر گاه نتوانم شما را ملاقات کنم، معالم دین خود را از چه کسی فرا بگیرم؟
حضرت فرمود:از یونس بن عبدالرحمان )
[۴۵] معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۰۰.
در این جا، آرا و دیدگاه های گوناگونی وجود دارد، از جمله این که:امام با این بیان و تأیید، می خواسته بفرماید:گفته او، گرچه علم آور نیست ولی شما با آن معامله علم کن و آن را به منزله علم بدان. البته روشن است که امام با سخن هر کسی، معامله علم نمی کند، بلکه باید انسان عادل، عالم، شیعه ، خوش فهم و… باشد و سخن گمان قوی ایجاد کند، تا شارع گمان به دست آمده از سخن او را به منزله علم بداند.
به دیگر سخن، ما وظیفه داریم از علم پیروی کنیم، ولی وقتی علم وجود ندارد، ناگزیریم که ازغیر علم پیروی کنیم. البته غیر علمی که بیش ترین همانندی به علم را داشته باشد. وقتی حقیقت ممکن نشد، نوبت به نزدیک ترین مجازها می رسد.
نتیجه این که اگرمواردی رسول اکرم، یا امامان علیهمالسلام بخواهند از حقیقت لفظی درگذرند و معنای مجازی آن را قصد کنند، مجازی را پیدا می کنند که بیش ترین همانندی را با حقیقت داشته باشد.
حال در بحث ما، مسافر به کسی گفته می شود که از شهر و دیار خود دور شود و یکی دو شب به خانه اش بر نگردد که در گذشته اگر کسی قصد پیمودن هشت فرسنگ راه می کرد، این چنین بود و از خانه و دیار خود دور می افتاد و یکی دو شب، نمی توانست به خانه برگردد و سفر در آن معنی حقیقت داشت. اکنون که پیمودن هشت فرسنگ، به آسانی امکان پذیر است، سفر در این معنی حقیقت ندارد و در حقیقت، مسافر بر شخصی که هشت فرسنگ را با مرکبهای کنونی می پیماید، صدق نمی کند.
حال سخن در این است که آیا شارع می تواند چنین شخصی را وادار سازد که پای بند به حکم مسافر باشد؟ مسأله بسیار دشوار است. زیرا همانندی بین کسی که قصد دارد هشت فرسنگ، یا بیش تر برود و پس از یکی دو ساعت در خانه خود باشد، با مسافر که چندین روز و شب باید به دور از خانه به سر برد، بسیار دشوار است و در صورت ثابت شدن همانندی. این که متعبد باشد، بسیار دور است و در بحث روایات، ثابت خواهیم کرد که ائمه علیهالسلام کسی را به هشت فرسنگ راه متعبد نساخته اند. بلکه مصداق یک روز راه باز شناسانده اند.
بررسی روایات در باب نماز مسافر
روایت اول
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 