پاورپوینت کامل نماز ابوبکر به جای پیامبر (شبهه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نماز ابوبکر به جای پیامبر (شبهه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نماز ابوبکر به جای پیامبر (شبهه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نماز ابوبکر به جای پیامبر (شبهه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نماز ابوبکر به جای پیامبر (شبهه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
اهلسنت درباره حدیث غدیر و جانشینی امام علی (علیهالسّلام) اشکالی مطرح نمودهاند مبنی بر اینکه اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی (علیهالسّلام) را به خلافت منصوب نمود، چرا در روزهای آخر عمر خود، ابوبکر را برای نماز فرستاده است. در این مقاله روایاتی که درباره نماز ابوبکر بیان شده را نقل کرده و صحت و سقم آنها و دلالتشان را بررسی خواهیم کرد.
فهرست مندرجات
۱ – توضیح سؤال
۲ – پاسخ
۲.۱ – بررسی سندی نماز ابوبکر
۲.۱.۱ – روایت کتاب الموطا
۲.۱.۱.۱ – ارسال روایت
۲.۱.۱.۲ – تدلیس هشام
۲.۱.۱.۳ – عروه بن زبیر
۲.۱.۲ – اولین روایت بخاری
۲.۱.۳ – دومین روایت بخاری
۲.۱.۴ – سومین روایت بخاری
۲.۱.۵ – چهارمین روایت بخاری
۲.۱.۶ – پنجمین روایت بخاری
۲.۱.۷ – ششمین روایت بخاری
۲.۱.۸ – هفتمین روایت بخاری
۲.۱.۹ – هشتمین روایت بخاری
۲.۱.۹.۱ – انس بن مالک
۲.۱.۹.۲ – انس و کتمان حدیث غدیر
۲.۱.۱۰ – نهمین روایت بخاری
۲.۱.۱۱ – دهمین روایت بخاری
۲.۲ – نگاهی به شخصیّت عائشه
۲.۲.۱ – حساسیت عائشه
۲.۲.۲ – حساسیّت عایشه نسبت به حضرت خدیجه
۲.۲.۳ – برخورد عایشه با امیرالمؤمنین
۲.۲.۴ – عملکرد عائشه پس از شهادت امیرالمومنین
۲.۲.۵ – عائشه و جعل حدیث دوات و قلم
۲.۲.۶ – عائشه و سرپیچی از اوامر پیامبر
۲.۲.۷ – اکراه عائشه از بردن نام امیرالمؤمنین
۲.۳ – بررسی دلالی و تعارضات روایات
۲.۳.۱ – نمازخواندن ابوبکر بدون امر پیامبر
۲.۳.۲ – تعلل و تخلف عایشه در برابر امر پیامبر
۲.۳.۳ – تعبیر بیطاقتشدن ابوبکر در روایت
۲.۳.۴ – حضور پیامبر در مسجد در حال بیماری
۲.۳.۵ – نماز عجیب
۲.۳.۶ – دخل و تصرف در امر پیامبر و داد و ستدهای مشکوک
۲.۳.۷ – امام یا ماموم و یا تکبیرگو بودن ابوبکر
۲.۳.۸ – تناقض در تناقض
۲.۳.۹ – تعارف ابوبکر و عمر به یکدیگر
۲.۳.۱۰ – ارتباط بین امامت جماعت و خلافت امّت
۲.۳.۱۰.۱ – مرسومبودن تعیین جانشین از سوی پیامبر
۲.۳.۱۰.۲ – سزاواری عبدالرحمن بن عوف برای خلافت
۲.۳.۱۰.۳ – برپایی نماز از سوی پیامبر توسط سالم
۲.۳.۱۰.۴ – سزاواری امّمکتوم برای خلافت
۲.۳.۱۰.۵ – جانشینان پیامبر در امور مختلف
۲.۴ – اعتراف عمر بر عدم تعیین ابوبکر بهعنوان خلیفه
۲.۴.۱ – اعتراف استاد برای شاگرد
۲.۵ – صحت نماز جماعت به امامت فاسق در نظر وهابیت
۲.۶ – ابوبکر و عمر در سپاه اسامه
۲.۶.۱ – لعن پیامبر به کسی که از سپاه اسامه سرپیچی کند
۲.۷ – نسبت هذیان به پیامبر
۲.۸ – تقدم ابوبکر بر رسول خدا
۲.۹ – تکبیرگویی ابوبکر
۳ – پانویس
۴ – منبع
توضیح سؤال
از اشکالاتی که به حدیث غدیر وارد نمودهاند این است که:
اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز غدیر خم امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی نمودند، پس چرا در روزهای آخر عمر خود و در بستر بیماری، ابوبکر را به جای خود برای نماز به مسجد فرستادند؟ در حالی که سزاوار بود (حضرت) علی (علیهالسّلام) را به مسجد بفرستند.
و این را نیز اضافه میکنند که: البته انتخاب ابوبکر از جانب پیامبر به امامت نماز به معنای انتصاب ایشان به جانشینی و امامت نبود، بلکه اشارهای به لیاقت و شایستگی وی برای خلافت بود تا اصحاب در آینده برای تعیین جانشین و خلیفه دچار سردرگمی و اختلاف نشوند.
پاسخ
مهمترین روایات وارده در رابطه با «استخلاف» و یا جانشینی ابوبکر از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای نماز در واپسین روزهای عمر شریف آن حضرت که مجموعاً یازده روایت، حاوی یک روایت از موطا مالک و ده روایت از صحیح بخاری است، تماماً بررسی سندی شده که همه ضعیف و یا مرسل بوده و در سلسله سند آن مشکلات اساسی وجود داشته است. و البته در دلالت آن نیز (همانگونه که ملاحظه خواهید فرمود) به قدری تعارض و تناقض وجود دارد که هرگونه اعتماد به این روایات را منتفی میسازد.
بررسی سندی نماز ابوبکر
روایات بیان نماز ابوبکر از دو طریق نقل شده است.
روایت کتاب الموطا
وَحَدَّثَنِی عَنْ مَالِکٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ اَبِیهِ، اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – خَرَجَ فِی مَرَضِهِ، فَاَتَی فَوَجَدَ اَبَا بَکْرٍ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی بِالنَّاسِ، فَاسْتَاْخَرَ اَبُو بَکْرٍ، فَاَشَارَ اِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – اَنْ کَمَا اَنْتَ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – اِلَی جَنْبِ ابِی بَکْرٍ، فَکَانَ اَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَهِ رَسُولِ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – وَهُوَ جَالِسٌ، وَکَانَ النَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَهِ ابِی بَکْرٍ.
رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در حال بیماری از منزل خارج و وارد مسجد شد دید ابوبکر ایستاده و مردم به او اقتدا کردهاند. وقتی ابوبکر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به او اشاره کرد که همانجا بمان؛ سپس رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) کنار ابوبکر نشست. ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر خواند، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند. مالک از هِشام بن عُرْوَه نقل میکند که عروه گوید.
[۱] مالک بن انس، الموطّا، ج۱، ص۱۳۶.
ارسال روایت
هذا مرسل فی الموطا.
روایت موطا مرسل است.
[۲] ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، (۴۶۳ ه)، الاستذکار، ج۲، ص۱۷۵.
لم یختلف عن مالک فیما علمت فی ارسال هذا الحدیث.
اختلافی در مرسل بودن روایت مالک نیست.
[۳] ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، (۴۶۳ ه)، التمهید، ج۲۲، ص۳۱۵.
تدلیس هشام
هشام بن عروه بن الزبیر بن العوام الاسدی ثقه فقیه ربما دلس.
… مبتلای به تدلیس است.
[۴] ابنحجر، احمد بن علی، (۸۵۲ ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۷۳.
قال عبد الرحمان بن یوسف بن خراش: کان مالک لا یرضاه.
مالک از او رضایت نداست.
[۵] مزی، یوسف بن عبدالرحمن (۷۴۲ ه)، تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۲۳۹.
مهمتر اینکه ابنحجر نام او را در کتاب «طبقات المدلّسین» آورده.
[۶] ابنحجر، احمد بن علی، (۸۵۲ ه)، طبقات المدلسین، ص۲۶.
عروه بن زبیر
عروه بن زبیر: از دشمنان اهلبیت و از طرفداران معاویه و عضو گروه جعل حدیث وی بوده است.
اولین روایت بخاری
۶۶۴ – حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی قَالَ حَدَّثَنَا الاَعْمَشُ عَنْ اِبْرَاهِیمَ قَالَ الاَسْوَدُ قَالَ کُنَّا عِنْدَ عَائِشَهَ – رضی الله عنها – فَذَکَرْنَا الْمُوَاظَبَهَ عَلَی الصَّلاَهِ وَالتَّعْظِیمَ لَهَا، قَالَتْ لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – مَرَضَهُ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، فَحَضَرَتِ الصَّلاَهُ فَاُذِّنَ، فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ». فَقِیلَ لَهُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ اَسِیفٌ، اِذَا قَامَ فِی مَقَامِکَ لَمْ یَسْتَطِعْ اَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، وَاَعَادَ فَاَعَادُوا لَهُ، فَاَعَادَ الثَّالِثَهَ فَقَالَ «اِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ». فَخَرَجَ اَبُو بَکْرٍ فَصَلَّی، فَوَجَدَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – مِنْ نَفْسِهِ خِفَّهً، فَخَرَجَ یُهَادَی بَیْنَ رَجُلَیْنِ کَاَنِّی اَنْظُرُ رِجْلَیْهِ تَخُطَّانِ مِنَ الْوَجَعِ، فَاَرَادَ اَبُو بَکْرٍ اَنْ یَتَاَخَّرَ، فَاَوْمَاَ اِلَیْهِ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – اَنْ مَکَانَکَ، ثُمَّ اُتِیَ بِهِ حَتَّی جَلَسَ اِلَی جَنْبِهِ. قِیلَ لِلاَعْمَشِ وَکَانَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – یُصَلِّی وَاَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَتِهِ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَهِ اَبِی بَکْرٍ فَقَالَ بِرَاْسِهِ نَعَمْ. رَوَاهُ اَبُو دَاوُدَ عَنْ شُعْبَهَ عَنِ الاَعْمَشِ بَعْضَهُ. وَزَادَ اَبُو مُعَاوِیَهَ جَلَسَ عَنْ یَسَارِ اَبِی بَکْرٍ فَکَانَ اَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا.
عمر بن حفص بن غیاث، از پدرش، از اعمش، از ابراهیم نقل میکند که اسود گوید: روزی نزد عایشه بودیم و در مورد اهمیّت نماز و بزرگداشت آن گفتوگو میکردیم. عایشه گفت: هنگامی که رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) بیمار شد ـ همان بیماری که منجر به وفات آن حضرت شد ـ وقت نماز فرا رسید و اذان گفته شد فرمود: به ابوبکر بگویید نماز جماعت را برای مردم به پا دارد. عرض شد: ابوبکر پیرمردی دلنازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد نمیتواند (به علّت گریه) پیش نماز شود. پیامبر تکرار کرد و آنها دوباره همان مطلب را تکرار کردند. آن حضرت برای بار سوم تکرار کرد و فرمود: شما همچون زنان مصر در عصر یوسف (دنبال خواستههای خودتان) هستید! به ابوبکر بگویید پیش نماز شود پس ابوبکر خارج شد و نماز خواند.
در این هنگام پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) در خود احساس سبکی و آرامش کرد و در حالی که در حال خمیده به دو نفر تکیه کرده بود، از منزل خارج شد. گویی میدیدم که از درد، پاهایش بر زمین کشیده میشد. (پس از رسیدن آن حضرت به مسجد) ابوبکر خواست که عقب بایستد، پیامبر به او اشاره کرد که همانجا بایست. سپس حضرت را آوردند تا در کنار ابوبکر نشست. به اعمش گفته شد: آیا پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) نماز میخواند و ابوبکر به او اقتدا کرده بود و مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند؟ اعمش با سرش پاسخ داد: آری!
ابوداوود طیالسی بخشی از این روایت را از شعبه، از اعمش نقل کرده است. ابومعاویه میافزاید: پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) سمت چپ ابوبکر نشست و ابوبکر ایستاده نماز میخواند.
[۷] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۳.
الف. ابراهیم: ابراهیم بن یزید نخعی
از جمله مدلّسینی است که ابوعبداللّه حاکم نیشابوری او را در دسته چهارم از مدلّسین ذکر میکند.
ب. اعمش: سلیمان بن مهران الاعمش
وی نیز معروف به تدلیس میباشد. همان تدلیسی که قبیح و مضرّ به عدالت است:
سلیمان بن مهران الاعمش وکان یدلس وصفه بذلک النسائی والدارقطنی وغیرهم
… او تدلیس میکرده است…
[۸] ابنحجر، احمد بن علی، (۸۵۲ ه)، طبقات المدلّسین، ص۳۳.
دومین روایت بخاری
۶۸۲ – حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا ابنوَهْبٍ قَالَ حَدَّثَنِی یُونُسُ عَنِ ابنشِهَابٍ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ اَنَّهُ اَخْبَرَهُ عَنْ اَبِیهِ قَالَ لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – وَجَعُهُ قِیلَ لَهُ فِی الصَّلاَهِ فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ». قَالَتْ عَائِشَهُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ رَقِیقٌ، اِذَا قَرَاَ غَلَبَهُ الْبُکَاءُ. قَالَ «مُرُوهُ فَیُصَلِّی» فَعَاوَدَتْهُ. قَالَ «مُرُوهُ فَیُصَلِّی، اِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ».
یحیی بن سلیمان، از ابنوهب، از یونس، از ابنشهاب، از حمزه بن عبداللّه و وی از پدرش نقل میکند که گوید: هنگامی که درد رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شدّت یافت، درباره نماز با ایشان گفتوگو شد. حضرت فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. عایشه گفت: ابوبکر مردی دلنازک است. هرگاه مشغول قرائت شود، گریه بر او غلبه میکند. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود: به او بگویید نماز بخواند. عایشه دوباره همان پاسخ را تکرار کرد. پیامبر فرمود: به او بگویید: نماز بخواند؛ همانا شما همچون زنان مصر در زمان یوسف (به دنبال خواستههای خودتان) هستید.
[۹] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۶۸۲.
الف. یحیی بن سلیمان:
۹۵۳۲ – یحیی بن سلیمان، وعنه البخاری، وجماعه. وثقه بعض الحفاظ. قال ابو حاتم: شیخ. وقال النسائی: لیس بثقه. وقال ابنحبان. ربما اغرب.
… ثقه نمیباشد و روایات غریب ذکر میکرده است.
[۱۰] ذهبی، شمسالدین، (۷۴۷ ه)، میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۲.
ب. ابنشهاب (زُهْری): محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب بن عبدالله بن الحارث بن زهره القرشی معروف به زُهْری میباشد.
زهری، در خدمت گروه جعل حدیث بنیامیه بوده است.
[۱۱] ابنعساکر، علی بن حسن، (۵۷۱ ه)، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۲۸.
[۱۲] ابنحجر، احمد بن علی، (۸۵۲ هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۹۷.
[۱۳] ذهبی، شمسالدین، (۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۳۷.
[۱۴] ذهبی، شمسالدین، (۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۳۱.
[۱۵] مزی، یوسف بن عبدالرحمن (۷۴۲ هـ)، تهذیب الکمال، ج۵، ص۸۸.
[۱۶] ذهبی، شمسالدین، (۷۴۸هـ)، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۹۲.
زهری از مدلسین بوده است.
[۱۷] ابنحجر عسقلانی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، ص۶۹.
زهری، از امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) رویگردان بوده است.
[۱۸] ابنابیالحدید (۶۵۶ ه)، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۲.
سومین روایت بخاری
۶۸۳ – حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ بْنُ یَحْیَی قَالَ حَدَّثَنَا ابننُمَیْرٍ قَالَ اَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ اَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – اَبَا بَکْرٍ اَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ فِی مَرَضِهِ، فَکَانَ یُصَلِّی بِهِمْ. قَالَ عُرْوَهُ فَوَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – فِی نَفْسِهِ خِفَّهً، فَخَرَجَ فَاِذَا اَبُو بَکْرٍ یَؤُمُّ النَّاسَ، فَلَمَّا رَآهُ اَبُو بَکْرٍ اسْتَاْخَرَ، فَاَشَارَ اِلَیْهِ اَنْ کَمَا اَنْتَ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – حِذَاءَ اَبِی بَکْرٍ اِلَی جَنْبِهِ، فَکَانَ اَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَهِ رَسُولِ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَهِ اَبِی بَکْرٍ.
زکریّا بن یحیی، از ابننُمیر، از هِشام بن عُرْوَه، از پدرش نقل میکندکه گوید: عایشه به ما گفت: رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در دوران بیماریش دستور داد که ابوبکر برای مردم نماز بخواند و او نیز برای مردم نماز میخواند. عروه گفت: در این حال رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در خود احساس سبکی و آرامش کرد و از خانه خارج شد، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند. وقتی ابوبکر پیامبر را دید، عقب رفت. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به او اشاره کرد که همانجا بایست. سپس رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به موازات ابوبکر و در کنار او نشست. ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) خواند و مردم نیز به ابوبکر اقتدا کردند.
[۱۹] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۷.
هشام بن عروه و پدرش عروه بن زبیر
احوالات هر دو نفر در بالا ذکر شد.
عایشه: که بعداً بحث میشود. (ذیل روایت دهم)
چهارمین روایت بخاری
۶۷۸ – حَدَّثَنَا اِسْحَاقُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ عَنْ زَائِدَهَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو بُرْدَهَ عَنْ اَبِی مُوسَی قَالَ مَرِضَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – فَاشْتَدَّ مَرَضُهُ فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ». قَالَتْ عَائِشَهُ اِنَّهُ رَجُلٌ رَقِیقٌ، اِذَا قَامَ مَقَامَکَ لَمْ یَسْتَطِعْ اَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ. قَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ» فَعَادَتْ فَقَالَ «مُرِی اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ، فَاِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ». فَاَتَاهُ الرَّسُولُ فَصَلَّی بِالنَّاسِ فِی حَیَاهِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم -.
اسحاق بن نصر، از حسین، از زائده، از عبدالملک بن عمیر، از ابوبرده، نقل میکند که ابوموسی گوید: پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) بیمار شد. بیماری آن حضرت شدّت یافت؛ از اینرو فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. عایشه گفت: ابوبکر مردی دلنازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد، نمیتواند برای مردم نماز بخواند. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند عایشه دوباره همان پاسخ را تکرار کرد. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود: به ابوبکر بگو برای مردم نماز بخواند. چرا که شما همچون زنان مصر در زمان یوسف هستید. در این هنگام شخصی در پی ابوبکر رفت و او را آورد. او در دوران حیات پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) برای مردم نماز خواند.
[۲۰] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۶.
الف. ارسال روایت
ب. ابوبرده: عامر بن ابیموسی اشعری که بعد از شریح قاضی به مقام قضاوت کوفه منصوب شد و او:
۱. از دشمنان و کینهتوزان به امیرمومنان (علیهالسّلام) است.
۲. در جریان قتل حجر بن عدی نقش موثری داشت.
۳. نسبت به قاتل عمار بن یاسر جمله معروفی دارد.
[۲۱] ابنابیالحدید (۶۵۶ ه)، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۹.
ج. عبدالملک بن عمیر
در کتب رجال اهل سنت با این تعبیرات از او یاد شده:
«رجل مدلس»، «ضعیف جدا»، «کثیر الغلط»، «مضطرب الحدیث جدا»، «مخلّط»، «لیس بحافظ».
به عنوان مثال: مزی در تهذیب الکمال و ابنحجر در تهذیب التهذیب درباره او آوردهاند:
وقال علی بن الحسن الهسنجانی: سمعت احمد بن حنبل یقول: عبد الملک بن عمیر مضطرب الحدیث جدا مع قله روایته.
د. ابوموسی اشعری
با اندک آگاهی از تاریخ میتوان یافت: که از مشهورترین دشمنان امیرالمومنین (علیهالسّلام) بود. که خلع امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از خلافت در جریان حکمیت بعد از جنگ صفین شهره آفاق است.
همچنین بر اساس خبری که در صحیح مسلم آمده، عمر خلیفه دوّم اهل سنّت نیز در قضیه استیذان، به قول او اعتماد نکرد؛ که این موضوع تاکید بیشتری بر عدم اعتبار روایات او میگردد.
[۲۲] نیشابوری، مسلم بن حجاج (۲۶۱ ه)، صحیح مسلم ج۳، ص۱۶۹۴.
پنجمین روایت بخاری
۶۷۹ – حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یُوسُفَ قَالَ اَخْبَرَنَا مَالِکٌ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَائِشَهَ اُمِّ الْمُؤْمِنِینَ – رضی الله عنها – اَنَّهَا قَالَتْ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – قَالَ فِی مَرَضِهِ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ». قَالَتْ عَائِشَهُ قُلْتُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ اِذَا قَامَ فِی مَقَامِکَ لَمْ یُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُکَاءِ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْیُصَلِّ لِلنَّاسِ. فَقَالَتْ عَائِشَهُ فَقُلْتُ لِحَفْصَهَ قُولِی لَهُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ اِذَا قَامَ فِی مَقَامِکَ لَمْ یُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُکَاءِ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْیُصَلِّ لِلنَّاسِ. فَفَعَلَتْ حَفْصَهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – «مَهْ، اِنَّکُنَّ لاَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ لِلنَّاسِ». فَقَالَتْ حَفْصَهُ لِعَائِشَهَ مَا کُنْتُ لاُصِیبَ مِنْکِ خَیْرًا.
عبداللّه بن یوسف از مالک، از هِشام بن عُرْوَه، از پدرش نقل میکند که عایشه به ما گفت: رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در دوران بیماری خود فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. عایشه گوید: من گفتم: ابوبکر وقتی در جایگاه شما بایستد، مردم از شدّت گریه او (قرائت را) نمیشنوند! پس به عمر دستور دهید برای مردم نماز بخواند. عایشه در ادامه میگوید: به حفصه گفتم: به پیامبر بگو که ابوبکر وقتی در جایگاه شما بایستد، مردم از شدّت گریه (او قرائت را) نمیشنوند. پس به عمر دستور دهید که برای مردم نماز بخواند. حفصه این کار را انجام داد. در این حال رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به حفصه فرمود: ساکت شو! شما همچون زنان مصر در زمان یوسف هستید. به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. در این هنگام بود که حفصه به عایشه گفت: نشد که از تو به من خیری برسد.
[۲۳] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۶.
۱. هشام بن عروه
۲. عروه بن زبیر
شرح حال هر دو نفر بیان شد.
عایشه: که بعداً بحث میشود. (ذیل روایت دهم)
ششمین روایت بخاری
۷۱۲ – حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الاَعْمَشُ عَنْ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الاَسْوَدِ عَنْ عَائِشَهَ – رضی الله عنها – قَالَتْ لَمَّا مَرِضَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – مَرَضَهُ الَّذِی مَاتَ فِیهِ اَتَاهُ بِلاَلٌ یُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَهِ فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ». قُلْتُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ اَسِیفٌ، اِنْ یَقُمْ مَقَامَکَ یَبْکِی فَلاَ یَقْدِرُ عَلَی الْقِرَاءَهِ. قَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ». فَقُلْتُ مِثْلَهُ فَقَالَ فِی الثَّالِثَهِ اَوِ الرَّابِعَهِ «اِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا اَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ». فَصَلَّی وَخَرَجَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – یُهَادَی بَیْنَ رَجُلَیْنِ، کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَیْهِ یَخُطُّ بِرِجْلَیْهِ الاَرْضَ، فَلَمَّا رَآهُ اَبُو بَکْرٍ ذَهَبَ یَتَاَخَّرُ، فَاَشَارَ اِلَیْهِ اَنْ صَلِّ، فَتَاَخَّرَ اَبُو بَکْرٍ – رضی الله عنه – وَقَعَدَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – اِلَی جَنْبِهِ، وَاَبُو بَکْرٍ یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ.
بخاری روایت هفتم را از عایشه اینگونه نقل میکند: مسدّد از عبداللّه بن داوود، از اعمش، از ابراهیم، از اسود، نقل میکند که عایشه گوید: وقتی که پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) بیمار شد ـ همان بیماری که به سبب آن وفات یافت ـ بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود: به ابوبکر بگویید نماز بخواند. گفتم: ابوبکر مردی دلنازک است؛ اگر در جایگاه شما بایستد گریهاش میگیرد و قادر به قرائت نخواهد بود. فرمود: به ابوبکر بگویید نماز بخواند. من باز همان پاسخ را تکرار کردم. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) برای بار سومو چهارم تکرار کرد و فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان یوسف (به دنبال خواسته خود) هستید. به ابوبکر بگویید نماز بخواند. در نتیجه ابوبکر نمازخواند. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) با قامتی خمیده و در حالی که به دو نفر تکیه کرده بود از منزل خارج شد. گویی میدیدم که پاهایش بر زمین کشیده میشد. وقتی ابوبکر او را دید به عقب رفت. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به اواشاره کرد که نماز بخوان. ابوبکر عقب ایستاد و پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) کنارش نشست و ابوبکر صدای تکبیر را به مردم میرساند.
[۲۴] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۴۳.
اعمش: شرح حال او در بالا ذکر شد.
عایشه: بعداً بحث میشود. (ذیل روایت دهم)
هفتمین روایت بخاری
۷۱۳ – حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاوِیَهَ عَنِ الاَعْمَشِ عَنْ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الاَسْوَدِ عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – جَاءَ بِلاَلٌ یُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَهِ فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ اَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ». فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، اِنَّ اَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ اَسِیفٌ، وَاِنَّهُ مَتَی مَا یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعُ النَّاسَ، فَلَوْ اَمَرْتَ عُمَرَ. فَقَالَ «مُرُوا اَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ». فَقُلْتُ لِحَفْصَهَ قُولِی لَهُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ اَسِیفٌ، وَاِنَّهُ مَتَی یَقُمْ مَقَامَکَ لاَ یُسْمِعِ النَّاسَ، فَلَوْ اَمَرْتَ عُمَرَ. قَالَ «اِنَّکُنَّ لاَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا اَبَا بَکْرٍ اَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ». فَلَمَّا دَخَلَ فِی الصَّلاَهِ وَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – فِی نَفْسِهِ خِفَّهً، فَقَامَ یُهَادَی بَیْنَ رَجُلَیْنِ، وَرِجْلاَهُ یَخُطَّانِ فِی الاَرْضِ حَتَّی دَخَلَ الْمَسْجِدَ، فَلَمَّا سَمِعَ اَبُو بَکْرٍ حِسَّهُ ذَهَبَ اَبُو بَکْرٍ یَتَاَخَّرُ، فَاَوْمَاَ اِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم -، فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – حَتَّی جَلَسَ عَنْ یَسَارِ اَبِی بَکْرٍ، فَکَانَ اَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی قَائِمًا، وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – یُصَلِّی قَاعِدًا، یَقْتَدِی اَبُو بَکْرٍ بِصَلاَهِ رَسُولِ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلاَهِ اَبِی بَکْرٍ.
قتیبه بن سعید، از ابومعاویه، از اعمش، از ابراهیم، از اسود نقل میکند که عایشه گوید: هنگامی که بیماری رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شدّت یافت، بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. عرض کردم: ای رسول خدا! ابوبکر مردی دلنازک است؛ وقتی در جایگاه شما بایستد، (از شدّت گریه!) مردم صدای او را نخواهند شنید، ای کاش به عمر دستور میدادید. فرمود: به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. به حفصه گفتم: به پیامبر بگو که ابوبکر پیرمردی دلنازک است آنگاه که در جایگاه شما بایستد، مردم صدای قرائت او را نمیشنوند؛ ای کاش به عمر دستور میدادید. فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان یوسف (به دنبال خواسته خودتان) هستید. به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند. هنگامی که ابوبکر مشغول خواندن نماز شد، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در خود احساس سبکی کرد، سپس با قامتی خمیده که به دو نفر تکیه کرده بود و پاهایش روی زمین کشیده میشد، حرکت کرد و داخل مسجد شد. وقتی ابوبکر صدای حرکت او را شنید، رفت که عقب بایستد. رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به او اشاره کرد و آمد و سمت چپ ابوبکر نشست. ابوبکر ایستاده نماز میخواند و رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) نشسته. ابوبکر به رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) اقتدا کرد، در حالی که مردم به ابوبکر اقتدا کرده بودند.
[۲۵] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۴۴.
ابومعاویه: محمد بن حازم الضریر که مزی در ترجمه او آورده است:
قال عباس الدوری، عن یحیی بن معین: لیس بثقه.
[۲۶] مزی، یوسف بن عبدالرحمن (۷۴۲ ه)، تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۳۶۳.
اعمش: شرح حال او در بالا ذکر شد.
عایشه: بعداً بحث میشود. (ذیل روایت دهم)
هشتمین روایت بخاری
۶۸۰ – حَدَّثَنَا اَبُو الْیَمَانِ قَالَ اَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ اَخْبَرَنِی اَنَسُ بْنُ مَالِکٍ الاَنْصَارِیُّ – وَکَانَ تَبِعَ النَّبِیَّ – صلی الله علیه وسلم – وَخَدَمَهُ وَصَحِبَهُ اَنَّ اَبَا بَکْرٍ کَانَ یُصَلِّی لَهُمْ فِی وَجَعِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ، حَتَّی اِذَا کَانَ یَوْمُ الاِثْنَیْنِ وَهُمْ صُفُوفٌ فِی الصَّلاَهِ، فَکَشَفَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – سِتْرَ الْحُجْرَهِ یَنْظُرُ اِلَیْنَا، وَهْوَ قَائِمٌ کَاَنَّ وَجْهَهُ وَرَقَهُ مُصْحَفٍ، ثُمَّ تَبَسَّمَ یَضْحَکُ، فَهَمَمْنَا اَنْ نَفْتَتِنَ مِنَ الْفَرَحِ بِرُؤْیَهِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم -، فَنَکَصَ اَبُو بَکْرٍ عَلَی عَقِبَیْهِ لِیَصِلَ الصَّفَّ، وَظَنَّ اَنَّ النَّبِیَّ – صلی الله علیه وسلم – خَارِجٌ اِلَی الصَّلاَهِ، فَاَشَارَ اِلَیْنَا النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – اَنْ اَتِمُّوا صَلاَتَکُمْ، وَاَرْخَی السِّتْرَ، فَتُوُفِّیَ مِنْ یَوْمِهِ.
ابوالیمان، از شعیب، از زُهْری، از انس بن مالک انصاری ـ که خدمتگزار پیامبر و از اصحاب ایشان بود ـ اینگونه نقل میکند: ابوبکر در دوران بیماری پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) ـ که به سبب آن حضرتش وفات یافت ـ برای مردم نماز میخواند. روز دوشنبه بود که مردم برای ادای نماز صف بسته بودند. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) پرده اتاق را کنار زد و در حالی که ایستاده بود به ما نگاه میکرد. گویی صورت آن حضرت را میدید مکه (در رنگ پریدگی) به رنگ کاغذ قرآن بود. او تبسّم کرد و خندید. نزدیک بود ما از خوشحالی دیدن پیامبر مفتون شویم. ابوبکر به عقب برگشت تا به صف بپیوندد و گمان کرد که پیامبر برای نماز بیرون میآید. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به ما اشاره کرد که نمازتان را تمام کنید؛ آنگاه پرده را انداخت و در همان روز وفات یافت.
[۲۷] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۶.
ابنشهاب (زهری): شرح حال او ذکر شد.
انس بن مالک
مشکل وی دروغگویی اوست. به عنوان مثال به دو نمونه اشاره میکنیم:
انس و کتمان حدیث غدیر
در روایت بلاذری این چنین آمده است:
قال علی علی المنبر: انشد (نشدت) الله رجلا سمع رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یوم غدیر خم: اللهم وال من والاه وعاد من عاداه الا قام فشهد وتحت المنبر انس بن مالک والبراء بن عازب وجریر بن عبدالله (البجلی) فاعادها فلم یجبه احد. فقال: اللهم من کتم هذه الشهاده وهو یعرفها فلا تخرجه من الدنیا حتی تجعل به آیه یعرف بها. قال: فبرص انس وعمی البراء ورجع جریر اعرابیا بعد هجرته فاتی السراه فمات فی بیت امه بالسراه.
(حضرت) علی (علیه السلام ) بالای منبر اینگونه با جمع حاضر (در مسجد) سخن گفت: شما را به خدا قسم میدهم که هر کس روز غدیر از پیامبر شنید که فرمود: «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» برخاسته و شهادت دهد. انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبدالله (بجلی) که در پای منبر نشسته بودند جای خود نشسته و سکوت کردند. (حضرت) علی (علیهالسلام) دوباره سخن خود را تکرار کرد اما آنها سخنی نگفتند، تا این که آن حضرت اینگونه نفرین کرد: خدایا کسی را که با وجود علم و معرفتش (به موضوع) از شهادتدادن خودداری کرد از دنیا خارج نساز مگر اینکه بر او علامتی قرار دهی که با آن شناخته شود. راوی میگوید: از بعد از این نفرین بود که انس به بیماری برص و براء به کوری و جریر هم به محض اینکه به منطقه سراه در بیابانهای اطراف عرفه رسید در منزل مادرش جان داد و مرد.
[۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۶ – ۱۵۷.
ابومحمد ابنقتیبه در کتاب المعارف،
[۲۹] دینوری، ابومحمد ابنقتیبه، المعارف، ص۵۸۰.
میگوید:
انس بن مالک کان بوجهه برص وذکر قوم: ان علیا رضی الله عنه ساله عن قول رسول الله: اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه. فقال: کبرت سنی ونسیت، فقال علی: ان کنت کاذبا فضربک الله بیضاء لا تواریها العمامه.
انس بن مالک در ناحیه صورت خود به بیماری برص (پیسی) مبتلا شده بود. گروهی گفتند: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از گروهی درباره این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سؤال کرد «اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» امّا او که در جمع حاضر بود (و شاهد بر این سخن در غدیر بود) گفت: من پیر شده و سنّم بالا رفته (این سخن را به یاد نمیآورم) امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: اگر دروغ گفته باشی خداوند تو را به بیماری پیسی مبتلا کند که با عمامه هم نتوانی بپوشانی!
[۳۰] ر. ک. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۹۲.
… واما انس فقد برصت قدماه.
امّا انس (با نفرین امیرالمؤمنین علیهالسّلام) هر دو پایش به برص مبتلا شد.
[۳۱] ر. ک. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۹۰.
حدثنا سلیمان بن احمد، ثنا احمد بن ابراهیم بن کیسان، ثنا اسماعیل بن عمرو البجلی، ثنا مسعر بن کدام عن طلحه بن مصرف عن عمیره ابنسعد قال: شهدت علیا علی المنبر ناشدا اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم وفیهم ابو سعید وابو هریره وانس بن مالک وهم حول المنبر وعلی علی المنبر وحول المنبر اثنا عشر رجلا هؤلاء منهم. فقال علی نشدتکم بالله هل سمعتم رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه؟ فقاموا کلهم فقالوا: اللهم نعم، وقعد رجل، فقال: ما منعک ان تقوم؟ قال: یا امیرالمؤمنین کبرت ونسیت. فقال: اللهم ان کان کاذبا فاضربه ببلاء حسن. قال: فما مات حتی راینا بین عینیه نکته بیضاء لا تواریه العمامه…
[۳۲] ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، ج۵، ص۲۷- ۲۶.
انس و دروغ او در جریان طیر مشوی (مرغ بریان)
[۳۳] حاکم نیشابوری (۴۰۵ ه)، المستدرک، ج۳، ص۱۴۱.
نهمین روایت بخاری
حَدَّثَنَا اَبُو مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ عَنْ اَنَسٍ قَالَ لَمْ یَخْرُجِ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – ثَلاَثًا، فَاُقِیمَتِ الصَّلاَهُ، فَذَهَبَ اَبُو بَکْرٍ یَتَقَدَّمُ فَقَالَ نَبِیُّ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – بِالْحِجَابِ فَرَفَعَهُ، فَلَمَّا وَضَحَ وَجْهُ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – مَا نَظَرْنَا مَنْظَرًا کَانَ اَعْجَبَ اِلَیْنَا مِنْ وَجْهِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – حِینَ وَضَحَ لَنَا، فَاَوْمَاَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – بِیَدِهِ اِلَی اَبِی بَکْرٍ اَنْ یَتَقَدَّمَ، وَاَرْخَی النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – الْحِجَابَ، فَلَمْ یُقْدَرْ عَلَیْهِ حَتَّی مَاتَ.
ابومعمر، از عبدالوارث، از عبدالعزیز نقل میکند که انس گوید: پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) سه روز از خانه بیرون نیامد. نماز برپا شد. ابوبکر خواست جلو بایستد. پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) فرمود که پردهرا کنار بزنند، وقتی که چهره پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) پدیدار شد، ما تا آن زمان منظرهای عجیبتر از چهره پیامبر ندیده بودیم. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) با دستش به ابوبکر اشاره کرد که جلو بایستد. آنگاه حضرت پرده را انداخت و دیگر توان اقامه نماز جماعت را نداشت تا از دنیا رفت.
[۳۴] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۷.
ابومعمّر: عبدالله بن عمرو بن ابی الحجاج ابو معمر المنقری البصری.
عبدالله بن عمرو بن ابی الحجاج ابو معمر المنقری البصری: انه لم یکن یحفظ وکان له قدر عند اهل العلم.
[۳۵] ابن ابیحاتم، رازی، عبدالرحمن بن محمد (۳۲۷ ه)، الجرح والتعدیل، ج۵، ص۱۱۹.
انس: که قبلاً درباره او بحث شد.
دهمین روایت بخاری
۶۸۷ – حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا زَائِدَهُ عَنْ مُوسَی بْنِ اَبِی عَائِشَهَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَهَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی عَائِشَهَ فَقُلْتُ اَلاَ تُحَدِّثِینِی عَنْ مَرَضِ رَسُولِ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – قَالَتْ بَلَی، ثَقُلَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – فَقَالَ «اَصَلَّی النَّاسُ». قُلْنَا لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ. قَالَ «ضَعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ». قَالَتْ فَفَعَلْنَا فَاغْتَسَلَ فَذَهَبَ لِیَنُوءَ فَاُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ اَفَاقَ فَقَالَ – صلی الله علیه وسلم- «اَصَلَّی النَّاسُ». قُلْنَا لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ «ضَعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ». قَالَتْ فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِیَنُوءَ فَاُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ اَفَاقَ فَقَالَ «اَصَلَّی النَّاسُ». قُلْنَا لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ «ضَعُوا لِی مَاءً فِی الْمِخْضَبِ»، فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِیَنُوءَ فَاُغْمِیَ عَلَیْهِ، ثُمَّ اَفَاقَ فَقَالَ «اَصَلَّی النَّاسُ». فَقُلْنَا لاَ، هُمْ یَنْتَظِرُونَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ – وَالنَّاسُ عُکُوفٌ فِی الْمَسْجِدِ یَنْتَظِرُونَ النَّبِیَّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِصَلاَهِ الْعِشَاءِ الآخِرَهِ – فَاَرْسَلَ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – اِلَی اَبِی بَکْرٍ بِاَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَاَتَاهُ الرَّسُولُ فَقَالَ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – یَاْمُرُکَ اَنْ تُصَلِّیَ بِالنَّاسِ. فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ – وَکَانَ رَجُلاً رَقِیقًا – یَا عُمَرُ صَلِّ بِالنَّاسِ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ اَنْتَ اَحَقُّ بِذَلِکَ. فَصَلَّی اَبُو بَکْرٍ تِلْکَ الاَیَّامَ، ثُمَّ اِنَّ النَّبِیَّ – صلی الله علیه وسلم – وَجَدَ مِنْ نَفْسِهِ خِفَّهً فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ اَحَدُهُمَا الْعَبَّاسُ لِصَلاَهِ الظُّهْرِ، وَاَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ، فَلَمَّا رَآهُ اَبُو بَکْرٍ ذَهَبَ لِیَتَاَخَّرَ فَاَوْمَاَ اِلَیْهِ النَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – بِاَنْ لاَ یَتَاَخَّرَ. قَالَ «اَجْلِسَانِی اِلَی جَنْبِهِ». فَاَجْلَسَاهُ اِلَی جَنْبِ اَبِی بَکْرٍ. قَالَ فَجَعَلَ اَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی وَهْوَ یَاْتَمُّ بِصَلاَهِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – وَالنَّاسُ بِصَلاَهِ اَبِی بَکْرٍ، وَالنَّبِیُّ – صلی الله علیه وسلم – قَاعِدٌ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَدَخَلْتُ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فَقُلْتُ لَهُ اَلاَ اَعْرِضُ عَلَیْکَ مَا حَدَّثَتْنِی عَائِشَهُ عَنْ مَرَضِ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – قَالَ هَاتِ. فَعَرَضْتُ عَلَیْهِ حَدِیثَهَا، فَمَا اَنْکَرَ مِنْهُ شَیْئًا، غَیْرَ اَنَّهُ قَالَ اَسَمَّتْ لَکَ الرَّجُلَ الَّذِی کَانَ مَعَ الْعَبَّاسِ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِیٌّ.
احمد بن یونس، از زائده، از موسی بن ابیعایشه، از عبیداللّه بن عبداللّه بن عتبه نقل میکند که روزی نزد عایشه رفتم و گفتم: آیا از دوران بیماری رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به من خبر نمیدهی؟ گفت: آری. (هنگامی که بیماری) پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) شدّت یافت، فرمود: آیا مردم نماز خواندهاند؟ عرض کردیم: نه، آنها منتظر شما هستند. فرمود: برایم مقداری آب در تشت آماده کنید. عایشه گوید: ما این کار را انجام دادیم، سپس پیامبر شست و شو کرد و نزدیک بود که به زمین بیفتد، پس همان لحظه بیهوش شد. پس از به هوش آمدن فرمود: آیا مردم نماز خواندهاند؟ عرض کردیم: نه ای رسول خدا! آنها منتظر شما هستند. فرمود: برایم در تشت مقداری آب آماده کنید. آنگاه پیامبر نشست و غسل کرد، و نزدیک بود به زمین بیفتد و بیهوش شد پس از به هوش آمدن فرمود: آیا مردم نماز خواندهاند؟ عرض کردیم: نه ای رسول خدا! منتظر شما هستند مردم نیز برای خواندن نماز عشاء، در مسجد، در انتظار پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به سر میبردند. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) شخصی را به دنبال ابوبکر فرستاد تا برای مردم نماز بخواند. آن شخص دنبال او رفت و گفت: رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) دستور داد که تو برای مردم نماز بخوانی.
ابوبکر که مردی رقیقالقلب بود گفت: ای عمر! تو برای مردم نماز بخوان. عمر پاسخ داد: تو به این کار شایستهتری. در نتیجه آن روزها ابوبکر برای مردم نماز میخواند. پس از مدّتی پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) در خود احساس سبکی و آرامش کرد و برای نماز ظهر در حالی که بین دو مرد ـ که یکی از آنها عبّاس بود ـ تکیه کرده بود از خانه خارج شد و ابوبکر برای مردم نماز میخواند. وقتی ابوبکر پیامبر را دید، خواست که عقب بایستد، پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به او اشاره کرد که عقب نرود. سپس به آن دو مرد فرمود: مرا کنار او بنشانید. آنها پیامبر را کنار ابوبکر نشاندند. راوی گوید: ابوبکر نمازش را با اقتدا به پیامبر خواند و مردم نیز به ابوبکر اقتدا کرده بودند، در حالی که پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) نشسته بود. عبیداللّه گوید: من نزد عبداللّه بن عبّاس رفتم و به او گفتم: آیا مطالبی را که عایشه درباره بیماری پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به من گفت، به توباز نگویم؟ گفت: بگو. من ماجرا را به او عرضه داشتم. او چیزی از آن مطالب را انکار نکرد، جز این که گفت: آیا عایشه نام مردی را که با عبّاس بود به تو گفت؟ گفتم: نه. گفت: آن شخص علی بود.
[۳۶] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۸.
نگاهی به شخصیّت عائشه
پایه و اساس اکثر روایات فوق، عایشه است، زیرا او در این قصّه نقش اساسی دارد.
حساسیت عائشه
عایشه هر شان و فضیلتی را برای خود، پدر و دوستدارانش ـ از نزدیکان و خویشان ـ میخواست. هرگاه میدید که پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) مورد محبّت یکی از همسرانش قرار میگرفت و آن حضرت نزد او میماند، بر او میشورید؛ همانگونه که با زینب دختر جحش اینگونه رفتار کرد. آنگاه با حفصه تبانی کردند که هرگاه پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) نزد هر کدام از آنها وارد شود بگوید: من از شما بوی مغافیر (نوعی صمغ بد بو) استشمام میکنم تا ایشان از ماندن و عسل خوردن نزد زینب امتناع ورزد! و با یکدیگر هم قسم شدند تا کسی را از این تبانی با خبر نسازند.
۴۹۱۲ – حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَی اَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنِ ابنجُرَیْجٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ عَائِشَهَ – رضی الله عنها – قَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ – صلی الله علیه وسلم – یَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَیْنَبَ ابْنَهِ جَحْشٍ وَیَمْکُثُ عِنْدَهَا فَوَاطَیْتُ اَنَا وَحَفْصَهُ عَنْ اَیَّتُنَا دَخَلَ عَلَیْهَا فَلْتَقُلْ لَهُ اَکَلْتَ مَغَافِیرَ اِنِّی اَجِدُ مِنْکَ رِیحَ مَغَافِیرَ. قَالَ «لاَ وَلَکِنِّی کُنْتُ اَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَیْنَبَ ابْنَهِ جَحْشٍ فَلَنْ اَعُودَ لَهُ وَقَدْ حَلَفْتُ لاَ تُخْبِرِی بِذَلِکِ اَحَدًا».
(ترجمه متن در توضیح قبل از آن به اختصار آمده)
[۳۷] بخاری، محمد بن اسماعیل (۲۵۶ ه)، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۵۶.
حساسیّت عایشه نسبت به حضرت خدیجه
هرگاه عایشه میدید که پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) از حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) به خوبی یاد کرده و او را میستاید با جسارت میگفت: چهقدر از این پیرزن بیدندان یاد میکنی؟! خداوند عزّوجلّ بهتر از او را به تو داده است…
۲۳۷۱۹ – عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اِذَا ذَکَرَ خَدِیجَهَ اَثْنَی عَلَیْهَا فَاَحْسَنَ الثَّنَاءَ قَالَتْ فَغِرْتُ یَوْمًا فَقُلْتُ مَا اَکْثَرَ مَا تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قَدْ اَبْدَلَکَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَیْرًا مِنْهَا.
(ترجمه متن در توضیح قبل از آن به اختصار آمده)
[۳۸] احمد بن حنبل (۲۴۱ ه)، مسند احمد، ج۴۱، ص۳۵۶.
برخورد عایشه با امیرالمؤمنین
روزی مردی در حضور عایشه از علی و عمّار (رضیاللّهعنهما) بدگویی کرد. عایشه گفت: من درباره علی چیزی ندارم که به تو بگویم؛ ولی درباره عمّار، همانا از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم که میفرمود: «هرگاه عمّار بین دو امر مخیّر شود، راه یافتهترین و کاملترین آن دو را انتخاب میکند».
۲۳۶۷۶ – جَاءَ رَجُلٌ فَوَقَعَ فِی عَلِیٍّ وَفِی عَمَّارٍ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُمَا عِنْدَ عَائِشَهَ فَقَالَتْ اَمَّا عَلِیٌّ فَلَسْتُ قَائِلَهً لَکَ فِیهِ شَیْئًا وَاَمَّا عَمَّارٌ فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَا یُخَیَّرُ بَیْنَ اَمْرَیْنِ اِلَّا اخْتَارَ اَرْشَدَهُمَا.
(ترجمه متن در توضیح قبل از آن به اختصار آمده)
[۳۹] احمد بن حنبل (۲۴۱ ه)، مسند احمد، ج۴۱، ص۳۲۲.
عملکرد عائشه پس از شهادت امیرالمومنین
طبری و ابوالفرج و ابنسعد و ابناثیر گفتهاند: هنگامی که خبر شهادت امیرالمومنین (علیهالسّلام) به عائشه رسید این بیت را سرود:
فالقت عصاها و استقر بها النویکما قرّ عیناً بالایاب المسافر.
آن زن از شادی، عصای خود را انداخت و در جای خود قرار گرفت بدانگونه که مسافر، وقتی از سفر بر میگردد خوشحال میشود.
سپس پرسید: چه کسی علی را کشت؟ گفتند: مردی از قبیله مراد.
عایشه این شعر زننده را خواند.
فان یک نائیاً فلقد نعاه غلام لیس فی فیه التراب.
یعنی: اگر او دور است، خبر مرگ او را جوانی داد که خاک به دهان ندارد.
و چون زینب دختر امّسلمه از او سئوال کرد: آیا این همه شادمانی برای خبر کشته شدن علی است؟ گفت: هرگاه من این خبر را فراموش کردم دوباره به من یادآوری کنید.
[۴۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری (۳۱۰ ه)، ج۴، ص۱۱۵، بتحقیق نخبه من العلماء الاجلاء، ط. مؤسسه الاعلمی بیروت فی ذکر سبب عن مقتل امیرالمؤمنین من حوادث سنه ۴۰ ه.
[۴۱] ابناثیر، علی بن محمد، (۶۳۰ ه)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۴۳.
[۴۲] مرزبانی، معجم الشعراء.
[۴۳] ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ ه)، مقاتل الطالبیین، ص۲۶.
[۴۴] امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۲۹.
و یا در جای دیگر میخوانیم:
روی ابو الفرج فی مقتل الامام علی (علیه السلام) وقال: لمّا ان جاء عائشه قتل الامام علی سجدت ای: سجدت شکرا للّه مما بشروها به.
هنگامی که عائشه خبر شهادت (حضرت) علی (علیهالسلام) را شنید به سجده افتاد، یعنی: از خوشحالی خبری که به او دادند به سجده افتاد.
[۴۵] ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ ه)، مقاتل الطالبیین، ص۲۷، بتحقیق کاظم المظفر ط. المکتبه الحیدریه النجف وط. القاهره سنه، ۱۳۶۸ ه ص۴۳.
عائشه و جعل حدیث دوات و قلم
۲۴۱۹۹ – عَنْ عَائِشَهَ قَالَت لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی بَکْرٍ ائْت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 