پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

سیره اصحاب ائمه در ثبت عین الفاظ دعا و سجع موزون و نثر روان و شیرین ادعیه نشان دهنده لزوم مراعات الفاظ در ادعیه است. به خاطر از دست رفتن قرائن و تغییر و تحول زبان با مرور زمان، نقل به معنا بعد از دوره تدوین جایز نیست؛ زیرا در اغلب موارد به آن نمی‌توان اطمینان کرد.
اغلب روایات موجود در میان کتب شیعه، نقل به معنا هستند.

فهرست مندرجات

۱ – کلید واژه ها
۲ – جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
۳ – ادله جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
۳.۱ – عقل
۳.۲ – سیره عقلا
۳.۳ – روایت
۴ – ادله عدم جواز
۵ – روایات محافظت بر دعا
۵.۱ – روایت نخست
۵.۲ – روایت دوم
۵.۳ – روایت سوم
۵.۴ – روایت چهارم
۵.۵ – روایت پنجم
۶ – تأمل دوباره در ادله جواز
۶.۱ – دلیل عقل و سیره عقلا
۶.۲ – روایات
۶.۳ – سیره اصحاب
۷ – مقصود از لفظ (حدیث) در روایات نقل به معنا
۸ – نتیجه بحث پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
۹ – نقل به معنا بعد از دوره تدوین
۱۰ – تقریر بحث
۱۱ – دو نکته
۱۲ – واقعیت خارجی روایات شیعه از نظر کیفیت نقل
۱۳ – عمل اصحاب ائمه
۱۳.۱ – دیدگاه علما
۱۳.۱.۱ – علامه حلی
۱۳.۱.۲ – سید نعمت اللّه جزایری
۱۳.۱.۳ – علامه مجلسی
۱۳.۱.۴ – صاحب قوانین
۱۳.۱.۵ – شیخ انصاری
۱۳.۱.۶ – کوه کمری
۱۳.۲ – دلیل رواج نقل به معنا در میان اصحاب
۱۳.۳ – مؤید دلائل رواج نقل به معنا
۱۴ – ادعای وجود حافظه‌های خارق العاده
۱۴.۱ – نکته اول
۱۴.۲ – نکته دوم
۱۴.۳ – نکته سوم
۱۴.۴ – پاسخ به این ادعای
۱۵ – نتیجه
۱۶ – چگونگی ثبت و ضبط احادیث
۱۷ – پانویس
۱۸ – منبع

کلید واژه ها

نقل به معنا، دعا ، دوره تدوین، عمل اصحاب، حدیث .

جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

از جمله موارد استثنا از عمومات جواز نقل به معنا، ادعیه مأثوره است، به این معنا که آیا در دعایی که از معصوم علیه‌السلام به طور مطلق یا در موضوع خاصی وارد شده است، می‌توان تصرفات لفظی کرد؟ یا اینکه باید عین الفاظی را که از دو لب مبارک ایشان خارج شده، نقل کرد؟ مقصود از تصرفات، افزودن چیزی که امام علیه‌السلام نگفته یا کم کردن چیزی که امام علیه‌السلام گفته، نیست، بلکه مقصود این است که از الفاظ مترادف استفاده کنیم؛ مثلاً اگر امام علیه‌السلام در دعای غریق فرمود:(ثبت قلبی علی دینک)، ما بخوانیم:(ثبت فؤادی علی دینک) یا (ثبت فؤادی علی ما نزل برسولک) و امثال آن، از نظر محتوایی همان چیزی است که امام علیه‌السلام فرموده، اما عین الفاظ او تکرار نشده است. همچنین منظور از نقل به معنا، پرهیز از تکرارهایی که در ادعیه مشاهده می‌شود، نیست؛ مثلاً اگر امر به ده بار تکرار شده، همان مقدار باید تکرار شود.
برخی، دعا را از استثناهای نقل به معنا دانسته‌اند. تنها مستند این استثنا، ادعای متعبد بودن به الفاظ دعا است. میرزای قمی چنین می‌نویسد:
نعم یتم فی مثل الأدعیه التی اعتبر فیها الألفاظ المخصوصه وطریقتهم فی ذلک غالبا أنهم علیه‌السلام کانوا یملون علی أصحابهم و هم یکتبون ولذلک ندر الاختلاف فیها بخلاف الاخبار؛

[۱] قوانین الأصول، ج۱، ص۴۷۹.

بله، این ادعا در مثل ادعیه که الفاظ مخصوص در آنها معتبر است، جا دارد و روش اهل بیت در اغلب موارد چنین بود که آن بزرگواران ادعیه را بر اصحاب خود املا می‌کردند و آنان می‌نویشتند. به همین جهت، اختلاف در ادعیه نادر است، به خلاف اخبار.
صاحب معالم گوید:
وروی الشیخ هذین الحدیثین بأسناده عن محمد بن یعقوب بالطریقین.

[۲] الکافی، ج۴، ص۱۰۴، ح۱.

[۳] الکافی، ج۴، ص۴۰۲، ح۱.

وفی جمله من ألفاظ المتنین اختلاف یعجب من مثله ذوو البصائر فإن الاختلاف الذی یقع ویکثر فی متون الأخبار الوارده بمجرد الأحکام ربما کان العذر فیه تسویغ الروایه بالمعنی وعدم انتهاء الاختلاف إلی الحد الذی یحصل به الاضطراب فیه، وأما ما یتضمن نقل الدعوات والأذکار المأثوره فأی عذر للتسامح فیه والتقصیر فی ضبطه؛

[۴] منتقی الجمان، شیخ حسن صاحب المعالم، ج۳، ص۲۵۶.

با اینکه شیخ این دو روایت را از دو طریق از محمد بن یعقوب نقل کرده، در برخی الفاظ دو متن، اختلاف‌هایی وجود دارد که اهل فن را به شگفتی وا می‌دارد؛ زیرا اختلافی که در روایات احکام فراوان رخ می‌دهد، به سبب جواز نقل به معناست و این جواز تا جایی است که اختلاف موجب اختلال در معنای روایت نشود. اما روایاتی که ادعیه و اذکار را دربر گرفته‌اند، چه عذری در تسامح و کم توجهی در حفظ عین الفاظ آن است!
منظور ایشان، دو روایتی است که مشتمل بر دعایِ هنگامِ ورود به مسجدالحرام است. وی اعتراض می‌کند که اگر اختلاف در احادیث احکام به خاطر جواز نقل به معناست، چه عذری برای تسامح در حفظ ادعیه وجود دارد؛ یعنی نقل به معنا در ادعیه جایز نیست و نباید در الفاظ آن مسامحه ای صورت گیرد. نکته جالب این است که این دو روایت، ربطی به هم ندارند و کیفیت اعمال توضیح داده شده با همدیگر کاملاً متفاوت اند؛ به گونه ای که در یکی اعمال با رسیدن به باب المسجد شروع می‌شود و در دیگری با نزدیک شدن به حجرالاسود ! ظاهراً سهوی از جانب صاحب معالم رخ داده که وی این دو را با همدیگر مقایسه کرده است.
مشکل این است که مخالفان پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint ، توضیح نداده‌اند که چرا دعا استثنا شده است و مستنداتشان برای تعبد در الفاظ دعا چیست؟ آیا حدیث خاصی هست که بتواند تمام ادله عامی را که ذکر شد و به خودی خود، شامل دعا نیز می‌شود، تخصیص بزند؟ به همین جهت، در نقد این نظریه بر این نکته تأکید می‌کنیم تمام ادله ای که برای جواز نقل به معنا ذکر شد، اعم از دلیل عقل ، عقلا و حدیث ، شامل دعا نیز می‌شود و فقط دلیل اجماع مخدوش است.

ادله جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

عقل

از نظر عقل، عنصر اصلی دعا، عرض نیاز همراه با تضرع و خشوع است. از همین رو، نیایش به تعبیر ویژه ای نیاز ندارد و از نظر عقل رابطه با خدای متعال سهل تر از ارتباط کلامی با بندگان است؛ زیرا خدای متعال عالم به تمام حقایق است و حتی اگر بنده در ادای خواسته خود اشتباه کند، او در فهم مقصود دل وی، اشتباه نخواهد کرد. البته از نظر عقل محال نیست که شارع در مواردی ما را متعبد به الفاظ خاصی کند یا اجابت دعا را متوقف بر ادای خواسته با ویژگی‌های خاص سازد، اما اصل اولیه از نظر عقل آزاد بودن بنده در چگونگی عرض نیاز خود است.

سیره عقلا

عقلا نیز همین روش را در زندگی خود به کار می‌گیرند؛ مثلاً کسی که درخواستی از رئیس اداره یا فلان شخصیت دارد، هیچ گاه خود را پایبند به الفاظ خاصی نمی‌داند، بلکه آنچه به زبان خود گفته، از نظر عقلا کافی است.

روایت

ادله روایی نقل به معنا، شامل دعا نیز می‌شود؛ زیرا حدیث و روایت بر ادعیه صادر شده از اهل بیت نیز صدق می‌کند، خصوصاً تأکید امام علیه‌السلام بر اینکه اگر مقصود را برسانی، کافی است، نشان دهنده اهتمام امام علیه‌السلام به بیان مقصود است و این مطلب در دعا نیز به قوت خود باقی است، بلکه دعا قوّت بیشتری دارد؛ چرا که نگران بد فهمیدن خدا نیستیم.
گذشته از این، اگر در مطابقت حدیث بر دعا اشکال شود، می‌توان به مفهوم موافقت استدلال کرد؛ زیرا روشن است که اهتمام شارع به حلال و حرام و حقوق و مسائلی که بیانگر الزامات روابط میان عبد و مولاست، بسیار بیشتر از اهتمام او به دعاست؛ زیرا اگر کسی حلال و حرام خدا را مراعات کند و هیچ دعای مأثوری را هم نخواند، به دوزخ نمی‌رود، ولی اگر مراقب حلال و حرام خدا نباشد و ملتزم به ادعیه مأثوره باشد، باید حساب پس دهد. بنابراین اهتمام شارع به امر حلال و حرام بسیار بیشتر از ادعیه مأثوره است.
البته ممکن است که شارع در مواردی مانند دعا، فراتر از مضمون را در نظر داشته باشد و مثلاً الفاظ موضوعیت داشته باشند، اما از آنجا که این امر برخلاف اصل عقلایی و غایت معقول از دعا یعنی خواستن و عرض نیاز است، شارع باید به منع از سیره عقلایی جاری اقدام ورزد و به روش خود در الزام و وجوب متابعت لفظی تصریح و آن را تبلیغ کند تا مکلفان مبتلا به حرام نشوند.

ادله عدم جواز

آیا چنین ادله محکمی اقامه شده است که بتواند در برابر عمومات ادله بایستد و بتواند آنها را تخصیص بزند؟ یا چون دعا محل بحث فقیه نبوده و در مباحث رایج فقهی بحثی از آن نمی‌شده، کمتر به ادله آن توجه شده است. به عبارت دیگر، منع یا جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، مشکلی را در بحث‌های فقهی ایجاد نمی‌کند، اما چون در احکام دارای اثر فقهی قابل توجهی است، آن قدر برایشان مهم بوده است که ادله آن را بررسی و جواز یا عدم جواز را روشن کرده‌اند. از نپرداختن یا کمتر پرداختن علما به بحث پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، آن هم در جایی که باید از آن بحث می‌شد، یکی از دو نتیجه را می‌توان گرفت:
اول، اینکه حکم آن را ملحق به بقیه می‌دانند و قائل به جواز نقل به معنا در آن هستند. در مَثَل، علامه مجلسی و پدر شیخ بهایی (قده) با وجود اینکه از استثنائات آن سخن گفته و از برخی به خاطر استثنای احادیث نبوی انتقاد کرده‌اند، هیچ اشاره ای به ادعیه نکرده اند.
دوم اینکه چون بحث دعا اغلب در مباحث فقهی وارد نمی‌شود، به آن توجه نداشته‌اند. از این رو، حتی افرادی که از نقل به معنا سخن گفته و عدم جواز پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را یادآور شده‌اند، باز هم از ادله آن سخن نگفته اند.
البته ناگفته نماند که برخی ادعا کرده‌اند روایات محافظت بر دعا، عمومات مذکور را تخصیص می‌زند،

[۵] مجله تراثنا، مؤسسه آل البیت، ج۱۴، ص۱۸.

بدون آنکه حتی یک مورد از آن روایات را یادآور شوند؛ در حالی که از ادعایشان چنین برمی آید که گویا روایات متعدد و صریحی در این زمینه وجود دارد.
البته روشن است که نقل عین الفاظ در مطلق حدیث اعم از احادیث فقهی، اعتقادی و دعایی، راجح و ارزشمند است و در اغلب موارد مقدم بر نقل به معناست. به همین جهت، اینکه برخی گفته اند:هدف از دعا، وصول به مقام قرب خداوند است و ادای کلماتی که از جان انسان‌های پاک برخاسته و نفس قدسی ایشان در انتخاب و ادای آنها مؤثر بوده است، اثر تقرب بخشی بیشتری دارد،

[۶] مجله تراثنا، مؤسسه آل البیت، ج۱۴، ص۱۸.

کاملاً صحیح است، ولی این استدلال چیزی جز رجحان و برتری را اثبات نمی‌کند؛ مانند اینکه برای طلب روزی، به جای استفاده از تعبیرات خود، به ادعیه ماثوره در آن زمینه مراجعه شود.

روایات محافظت بر دعا

روایاتی درباره محافظت بر دعا موجود است که شایسته بحث و بررسی است:

روایت نخست

عَلِیُّ بنُ اِبراهیمَ عَن اُبِیهِ عَن حَمَّادٍ عَنِ الحُسَینِ بنِ المُختَارِ عَنِ العَلاءَ بنِ کَامِلٍ قَالَ سَمِعتُ أبَا عَبدِاللّهِ علیه‌السلام یَقُولُ:وَاذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَه وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَول عِندَ المَسَاءِ لاَ اِلَهَ اِلاّ اللّهُ وَحدَهُ لاَشَریکَ لَه لَهُُ المَلِکُ وَلَهُ الحَمدُ یُحیِی وَیُمیتُ وَیُمیتُ وَیُحیی وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیر قَال:قُلتُ:بِیَدِهِ الخَیرُ قَالَ:إنَّ بِیَدِهِ الخَیرَ وَلَکِن قُل کَمَا اُقُولُ لَکَ عَشرَ مرَّاتٍ وَاُعُوذُ بِاللّهِ السَّمِیعِ العَلیمِ حِینَ تَطلُعُ الشَّمسُ وَحِینَ تَغرُبُ عَشرَ مَرَّاتٍ.

[۷] الکافی، ج۲، ص۵۲۷، ح۱۷.

افراد موجود در سلسله سند روایت تا علاء بن کامل، شیعی و ثقه هستند. تنها مشکل آن، علاء بن کامل است که نام او، علاء بن کاهل نیز ثبت شده است. در کتب رجالی یا از وی نامی برده نشده است یابدون توضیح آورده شده است.

[۸] رجال البرقی، ص۲۵.

[۹] رجال الطوسی، ص۲۶۶.

البته وی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده و اسباط بن سالم نیز از او روایت نقل کرده است.

[۱۰] معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۷۵.

اسباط بن سالم، صاحب اصل و برادر یعقوب بن سالم است که در کتب رجالی توثیق شده است.

[۱۱] الخلاصه للحلی، ص۱۸۶.

در مجموع با توجه به اینکه اصل در اصحاب ائمه علیه‌السلام شیعه و ثقه بودن آنان است و خلاف آن باید ثابت شود و شخصی مانند اسباط بن سالم از وی نقل روایت می‌کند، روایات علاء بن کامل قابل اعتماد است. به عبارت دیگر، نظریه اصل توثیق و قبول روایت، صحیح است و مادامی که جرحی درباره راوی وارد نشده باشد، روایات او قابل عمل است.
بررسی:
راوی در این روایت نقل به معنا نکرده، بلکه تصرف در معنا کرده و بر آن افزوده است؛ زیرا در تعبیر امام علیه‌السلام چیزی که به معنای (بیده الخیر) باشد، نیامده است. بنابراین از محل بحث خارج است.

روایت دوم

حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال:حدثنا أحمد بن یحیی بن زکریا القطان عن بکر بن عبداللّه بن حبیب قال:حدثنا تمیم بن بهلول عن أبیه قال:حدثنا إسماعیل بن الفضل قال:سألت أباعبداللّه علیه‌السلام عن قول اللّه عزوجل (وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ غُرُوبها) فقال:فریضه علی کل مسلم أن یقول قبل طلوع الشمس عشر مرات و قبل غروبها عشر مرات لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر. قال:فقلت:لا إله إلا اللّه وحده لاشریک له له الملک وله الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی فقال:یا هذا لاشک فی أن اللّه یحیی و یمیت و یمیت و یحیی (ولکن قل کما أقول).

[۱۲] الخصال، ج۱، ص۴۵۲، ح۵۸.

در سند روایت احمد بن حسن قطان وجود دارد. اگرچه مذهب وی محل بحث است، اما ثقه و مورد اعتماد است. احمد بن یحیی بن زکریا قطان، بکر بن عبداللّه بن حبیب، تمیم بن بهلول و پدرش، از کسانی هستند که سخنی از آنان در جرح و تعدیل به میان نیامده است. بنابراین طبق نظر مقبول، روایات این افراد قابل اعتناست.
بررسی:
در این روایت نیز شخص به جای (هو حی لایموت) تعبیر (یمیت و یحیی) را به کار برده که از نظر معنا با بیان امام علیه‌السلام تفاوت می‌کند. گذشته از این، (بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر) را نیز ترک کرده است.

روایت سوم

و من ذلک بإسناده عن أبی عبیده الحذاء قال:کنت مع أبی جعفر فضل ّ بعیری فقال:صل رکعتین وقل کما أقول اللهم راد الضاله هادیا من الضلاله رد علی ضالتی فإنها من فضل اللّه وعطائه ثم إن أبا جعفر أمر غلامه فشدّ علی بعیر من إبله محمله ثم قال:یا أبا عبیده تعال ارکب. فرکب مع أبی جعفر فلمّا سرنا فأذا سواد علی الطریق فقال:یا أبا عبیده هذه بعیرک فإذا هوی بعیری.

[۱۳] الأمان، ص۱۲۲.

در این روایت نیز امام علیه‌السلام از اباعبیده می‌خواهد تا همان طور که او می‌خواند، تکرار کند. (قل کما اقول) با این حال این مورد و موارد مشابه دلالتی بر ضرورت آن نمی‌کنند یا حداقل به گونه ای نیستند که بتوانند ادله را تخصیص بزنند.

روایت چهارم

وبهذه الإسناد

[۱۴] المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی (رض) قال:حدثنا جعفر بن محمد بن مسعود.

عن محمد بن مسعود قال:وجدت بخط جبرئیل بن أحمد حدثنی العبیدی محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن عبداللّه بن سنان قال:قال:أبوعبداللّه علیه‌السلام:ستصیبکم شبهه فتبقون بلا علم یری ولا إمام هدی ولا ینجو منها إلاّ من دعا بدعاء الغریق قلت:کیف دعاء الغریق. قال:یقول:یا اللّه یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک. فقلت:یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب والأبصار ثبت قلبی علی دینک قال:إن اللّه عزوجل مقلب القلوب والأبصار ولکن قل کما أقول لک یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.

[۱۵] کمال الدین، ج۱، ص۳۵۱، ح۵۰.

سند روایت، صحیح است.
بررسی:
در این دعا نیز مخاطب امام علیه‌السلام کلمه (ابصار) را خودش اضافه کرده است؛ در حالی که چنین معنایی در قالب هیچ لفظی در بیان امام علیه‌السلام نیامده است؛ در حالی که در نقل به معنا، معنایی خارج از معانی مقصوده امام علیه‌السلام آورده نمی‌شود.
گذشته از این، بر هر متتّبعی روشن است که ائمه علیه‌السلام شاگردان خود را بنا به ظرفیت‌های وجودی شان، رشد می‌دادند و عملی را، اگرچه مستحب باشد، با تأکید فراوان از آن مطالبه می‌کردند؛ مثلاً گاه غسل جمعه را واجب می‌شمردند یا وقتی از عملی که همه در استحباب آن اتفاق دارند، سؤال می‌شد، به هیچ وجه اجازه تخطّی از آن را نمی‌دادند در این موارد نیز وقتی که امام علیه‌السلام دعای یک یا دو سطری را می‌خواند و راوی بدون زحمت می‌تواند الفاظ آن را ادا کند، چرا وجه راجح را رها سازد؟ خصوصاً در جایی که این تأکید باعث حفظ لطافت دعا می‌شود و بر تأثیر آن می‌افزاید.

روایت پنجم

حدثنا عثمان بن أبی شیبه وإسحاق بن إبراهیم (واللفظ لعثمان) قال:إسحاق أخبرنا وقال:عثمان حدثنا جریر عن منصور عن سعده بن عبیده حدثنی:البراء بن عازب ان رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قال:إذا اخذت مضجعک فتوضأ وضوءک للصلاه ثم اضطجع علی شقک الأیمن ثم قل:(اللهم إنی أسلمت وجهی إلیک وفوضت امری إلیک والجأت ظهری إلیک رغبه ورهبه إلیک لاملجأ ولا منجا منک الا إلیک آمنت بکتابک الذی أنزلت وبنبیک الذی أرسلت) واجعلهن من آخر کلامک فان مت من لیلتک مت وأنت علی الفطره. قال:فرددتهن لأستذکرهن فقلت:(آمنت برسولک الذی أرسلت) قال:قل:(آمنت بنبیک الذی أرسلت)

[۱۶] سنن الترمذی، ج۵، ص۲۲۷.

[۱۷] صحیح مسلم، ج۸، ص۷۷.

؛
براء بن عازب نقل می‌کند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود:هرگاه در محل خوابت قرار گرفتی، وضوی نماز بگیر، سپس به پهلوی راستت بخواب، سپس بگو:(خدایا، من توجهم را تسلیم تو کردم و امورم را به تو سپردم و برای تکیه به تو پناه آوردم و این به خاطر شوق و ترسی است که از تو دارم. هیچ پناه و محل نجاتی از تو نیست، مگر به خود تو. به کتابت ایمان آوردم؛ کتابی که نازل کردی، و به نبی ّات که او را فرستادی) و آنها را از آخرین کلمات خود قرار بده تا اگر بمیری، بر فطرت بمیری. گوید:من آنها را تکرار کردم تا یادآوری کنم. گفتم:ایمان آوردم به رسولی که فرستاده ای. فرمود:(بگو به نبی ّای که فرستادی، ایمان آوردم).
بررسی:
این روایت یکی از روایاتی است که مخالفان نقل به معنا در میان علمای اهل سنت ، به آن استناد می‌کنند.

[۱۸] شرح مسلم، نووی، ج۱۷، ص۳۳.

البته آنان قائل به تفصیل در دعا و حدیث نیستند. به همین دلیل، این دعا برای اثبات عدم جواز نقل به معنا به طور مطلق مورد استناد قرار گرفته است. در توجیه این روایت، اقوالی را مطرح کرده اند؛ مانند اینکه این نشانه رجحان و فضیلت ادای عین کلمات است، یا شاید این الفاظ به آن حضرت وحی شده بود، یا از نظر ادبی در (نبی) لطافتی است که در (رسول) نیست؛ زیرا وقتی گفته شود:(بنبیک الذی ارسلت) به نبوت و رسالت آن حضرت اشاره شده است؛ اما اگر گفته شود:(برسولک الذی أرسلت) فقط رسالت ایشان آمده است. بنابراین از نظر ادبی، اوّلی بهتر است.
برخی نیز مدعی خروج این مورد از محل بحث شده و گفته‌اند معنای نبی و رسول تفاوت دارد و در نقل به معنا، باید معنا حفظ شود. بنابراین تخصصاً از محل بحث خارج است.
پذیرش این مطلب دشوار است؛ زیرا عرف میان این دو جمله تفاوتی قائل نیست و آن دو را یکی می‌شمارد. به همین جهت، نقل به معنای صحیح به آن اطلاق می‌شود. بنابراین از محل بحث خارج نیست.
جواب ما به این روایت، اولاً، غیر قابل استناد بودن روایت اهل سنت است. ثانیاً، بر فرض پذیرش روایت، منع آن حضرت خصوصاً در امر مستحبی، دلالت بر الزام و وجوب محافظت و حرمت تجاوز از الفاظ نمی‌کند. با این توضیح که فضای آداب و سُنن، فضای گسترده ای است و ضیق روایات فرائض و واجبات را ندارد. از این رو نمی‌توان از امر و نهی در این روایات الزام را فهمید.
خلاصه سخن اینکه برای منع از یک عادت پذیرفته شده در نزد تمام عقلای عالم، اعم از نقل به معنا یا خبر واحد یا حجیت ظواهر و امثال آن، ادله این چنینی کافی نیست. در نتیجه پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint نیز مانند سایر احادیث جایز است؛ اگرچه حفظ الفاظ، راجح و مستحب است و بر تأثیر دعا می‌افزاید.

تأمل دوباره در ادله جواز

ادله ای که گذشت، شاید بهترین دلایل برای دفاع از نقل به معنای در دعا باشند، با این حال نکته‌های ناگفته ای نیز هست که غفلت از آنها باعث سستی دلایل شده است. اینک به تک تک ادله آن می‌پردازیم:

دلیل عقل و سیره عقلا

از نظر عقلی، حقیقت و جوهره دعا ، چیزی جز خواستن همراه با خشوع نیست. این مطلب در روایات فراوانی آمده است. با این حال از نظر عقل اشکالی ندارد که امام، دعا را در قالب الفاظ خاصی ادا کند و از ما بخواهد که همان الفاظ را تکرار کنیم.

[۱۹] احکام عقل عملی از اقسامی برخوردارند. از جمله اینکه گاه عقل حکم به ضرورت چیزی می‌کند و هر نوع مخالفت با آن را جایز نمی‌شمارد. ولی گاه حکم به اقتضای آن می‌کند و در این موارد شارع حق تصرّف دارد. مورد مذکور از نوع دوم است. از این رو عقل مخالفت شارع را مجاز می‌داند.

هر دو نوع دعا در روایات شیعه وارد شده است که مجموع این روایات را می‌توان در چند قسم ذیل آورد:
۱. روایاتی که به دعا تشویق کرده‌اند، بدون توجه به نوع دعا و چگونگی آن.
۲. روایاتی که به اصل دعا تشویق کرده‌اند، بدون توجه به نوع دعا و به این معنا که شخص هر چه دوست دارد، از خدا بخواهد، مانند:
الحُسَینُ بنُ سَعیدٍ عَن فَصَالَهَ عَن اُبَانٍ عَن إِسمَاعِیلَ بنِ الفَضلَ قالَ:سَألتُ أبَاعَبدِاللّهَ عَنِ القُنُوتِ وَمَا یُقَالُ فِیهِ. فَقَالَ:مَاقَضَی اللّهُ عَلَی لِسَانِکَ وَلاَ أعلَمُ فِیهِ شَیئاً مُوَقَّتاً؛

[۲۰] تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۱۴، ح۱۳۷.

از امام صادق از دعای قنوت سؤال شد. فرمود:هرچه خدا بر زبانت جاری کند. من دعای خاصی برای آن نمی‌شناسم.
حدثنا أبی (رضی اللّه عنه) قال حدثنا أحمد بن إدریس عن محمد بن أحمد عن إبراهین بن إسحاق عن محمد بن إسماعیل بن بزیع بإسناده یرفع الحدیث إلی أبی جعفر فقال:سبعه مواطن لیس فیها دعاء موقت الصلاه علی الجنازه والقنوت والمستجار والصفا والمروه والوقوف بعرفات ورکعتا الطواف؛

[۲۱] الخصال، ج۲، ص۳۵۷، ح۴۱.

امام باقر فرمود:هفت موضع است که دعای مشخصی در آن نیست: نماز بر جنازه ، قنوت ، مستجار ، صفا ، مروه ، وقوف در عرفات و دو رکعت طواف ).
عَلِیّ عَن ابیهِ عَنِ ابنِ اُبی عُمَیرٍ عَن حَمَّادٍ عَنِ الحَلَبی عَن ابی عبداللّه انَّهُ سُئِلَ عَنِ القُنُوتِ فِی الوَترِ هَل فِیهِ شَیء مُوَقَّت یُتَّبَعُ وَیُقالُ. فَقالَ:لاَ اثنِ عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَصَل ّ عَلَی النَّبیِّ وَاستَغفِر لِذَنبِکَ العَظیمِ. ثُمَّ قالَ:کُلُّ ذَنبٍ عَظیم؛

[۲۲] الکافی، ج۳، ص۴۵۰، ح۳۱.

از امام صادق سؤال شد که آیا در قنوت وتر ، دعای خاصی است تا مطابق آن بخوانیم؟ فرمود:نه، خدای متعال را حمد و ثنا کن، بر رسول خدا صلوات بفرست و بر گناهان بزرگت استغفار کن. سپس فرمود:هر گناهی بزرگ است.
از این روایات می‌توان استفاده کرد که دو نوع دعا در میان امامان و اصحاب رایج بوده است:دعای خاصی که آن را موقت می‌نامیدند و دعای غیر خاص که فرد به زبان و بیان خود آن را ادا می‌کرد. از مقابله موقت و غیر موقت، می‌توان فهمید که دعای موقت، دعایی است که معصوم آن را انشا می‌کند و به الفاظ آن عنایت ویژه ای وجود دارد؛ مانند اینکه از شاعری، شعر بخواهند. این بدان معناست که ترکیب شعری آن را می‌خواهند، نه صرف محتوای آن را. دلیل این مطلب، روایت پایانی است که امام درباره دعای قنوت نماز وتر می‌فرماید:(خدا را حمد و ثنا کن، صلوات بفرست و استغفار کن). بنابراین روش دعا، غیر از انشای دعاست و آموختن چگونه دعا کردن، غیر از دعای موقت است.
۳. روایاتی که مشتمل بر روش و آداب دعاست. این روایات، گاه آداب عمومی دعا و گاه آداب دعا در زمان و مکان خاصی را یادآور می‌شوند؛ ولی به هر حال دعای موقت نیستند.
۴. روایاتی که ادعیه صادر شده از ائمه را ضبط و ثبت کرده‌اند. این ادعیه، همان ادعیه موقّت هستند که امام خود آنها را تعلیم داده است و در چگونگی شروع و پایان، گزینش صفات و اسماء خدا و تکرار فقرات، ادای الفاظ و کلمات، دقت ها و ظرافت‌هایی به کار رفته است. به همین جهت، این ادعیه از لطافت ادبی و استحکام محتوایی بسیار زیادی برخوردارند؛ تا جایی که نمی‌توان اغلب آنها را با اغلب روایات فقهی یا اعتقادی مقایسه کرد، بلکه آنها را باید در ردیف خطبه‌های نهج البلاغه و جملات کوتاه، سجع دار و ادبیِ معصومان قرار داد.
در اینجا مناسب است نگاهی هم به معنای واژه (موقت) کنیم. گرچه موقّت از ماده وقت، و به معنای زمان دار است، اما در معنایی غیر آن به کار رفته است. این لفظ در قرآن آمده است.
فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذکُرُوا اللّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلی جُنُوبِکُمْ فَإِذا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی المُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً.

[۲۳] سوره نساء، آیه ۱۰۳:(پس هنگامی که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید، ایستاده و نشسته و در حالی که به پهلو خوابیده‌اید، و هرگاه آرامش یافتید (و حالت ترس زایل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهید؛ زیرا نماز، وظیفه ثابت و معیّنی برای مؤمنان است).

علامه طباطبایی در تفسیر آیه چنین می‌فرماید:
(إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی المُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً). کتابت کنایه از واجب بودن و واجب کردن است. می‌فرماید:نماز بر مؤمنان نوشته و واجبی است، دارای وقت؛ نظیر آیه شریفه (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ). کلمه (موقوت) از ماده وقت است. وقتی گفته می‌شود:وقت کذا؛ معنایش این است که برای فلان امر، فلان وقت را معین کردم. بنابراین از ظاهر لفظ آیه برمی آید که نماز از همان اول تشریع، فریضه ای دارای وقت بوده و باید هر نمازی را در وقت خودش انجام داد.
ولی ظاهراً وقت در نماز، کنایه از ثبات و عدم تغییر است و خلاصه کلام اینکه ظاهر لفظ منظور نیست و نمی‌خواهد بفرماید نماز فرضیه ای است دارای وقت، بلکه می‌خواهد بفرماید:فرضیه ای است لایتغیر و ثابت. بنابراین اطلاق موقوت بر کلمه کتاب، اطلاق ملزوم بر لازمه چیزی است و مراد از کتاب موقوت، کتابی مفروض و ثابت و غیرمتغیر است. می‌خواهد بفرماید:نماز به حسب اصل، دگرگونگی نمی‌پذیرد و در هیچ حالی ساقط نمی‌شود.
اگر ما این معنا را ترجیح دادیم، برای این است که معنای اول که در بدو نظر از ظاهر لفظ آیه به ذهن می‌رسد، با مضمون جمله‌های قبلی نمی‌سازد؛ چون مضمون آن جمله ها احتیاج نداشت که متعرض موقوت بودن نماز بشود و بفرماید نماز وقتی معین دارد. علاوه بر این، جمله (إنَّ الصَّلاه… ) در مقام بیان علت جمله (فَإِذا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ) است و معلوم است که ظاهر این تعلیل، آن است که مراد از موقوت بودن نماز، ثابت بودن و ساقط نشدن آن در هیچ حالی از احوال و تبدیل نشدنش به چیز دیگر است. می‌فرماید: نماز ، نه ساقط می‌گردد و نه مانند روزه ، به چیز دیگر نظیر کفاره مبدل و عوض می‌شود.

[۲۴] المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۶۳.

[۲۵] ترجمه المیزان، ج۵، ص۱۰۱.

این مطلب در بحث دعا، روشن تر است؛ زیرا راوی سؤال می‌کند که آیا برای قنوت وتر، دعای موقتی هست؟ در حالی که زمان دعا معلوم است. بنابراین سخن از وقت نیست، بلکه مقصود دعای اندازه دار و مشخص و معینی است که تغییر نمی‌کند و عین آن خوانده می‌شود.

روایات

مؤیّد این برداشت از دعاهای موقّت، روایات محافظت بر دعاست که تعدادی از آنها گذشت. بر اساس این روایات، امام حتی جایگزینی لفظ (رسول) به جای لفظ (نبی) را برنمی تابد و یا جلوی کوچک ترین تغییری را می‌گیرد؛ در حالی که چنین تصرفاتی، شایع و جایز است؛ زیرا هدف انتقال مقصود است. بنابراین راوی می‌تواند ساختار متن را در هم بریزد و بنیان جدیدی را با شالوده ای نو دراندازد. بنابراین توجیهی که در نفی این روایات گذشت، قابل قبول نیست؛ زیرا در نقل به معنا، فقط مقصود اصلی موردنظر است و دخل و تصرف‌های فراوانی صورت می‌گیرد. گذشته از این، اغلب دعاها به اندازه ای طولانی هستند که در صورت نقل به معنا، ریزش‌های قابل توجهی داشته باشد.
مؤید دیگر آن، حکایت علوی مصری است. وی نقل می‌کند که گرفتار سلطان ستمگری شدم و از شهر و دیار خود فرار کردم و مدت ها در سرگردانی و با حال توسل و زاری به سر می‌بردم؛ تا اینکه شبی حضرت صاحب الامر را در خواب دیدم. از من خواست تا شب غسل جمعه کنم و سپس دعایی طولانی را به من آموخت تا بعد از سجده شکر نمازم بخوانم. دعا به اندازه ای طولانی بود که نمی‌توانستم آن را حفظ کنم. ایشان پنج شب پشت سر هم به خوابم آمد و آن دعا را برایم تکرار کرد؛ تا اینکه از حفظ شدم.

[۲۶] مهج الدعوات، ص۲۸۰، فمن ذلک الدعاء المعروف بدعاء العلوی.

متن دعا از جهت مضمون و ادبیات بیان، به اندازه ای زیبا و خیره کننده است که هرگونه تردیدی در صحت آن را به یقین مبدّل می‌کند.
این حکایت به روشنی دلالت بر تأثیر ادبیات دعا در تحقق مضامین آن دارد، وگرنه چرا امام باید پنج شب پشت سر هم به خواب علوی مصری بیاید و آن را تکرار کند تا او آن را حفظ کند.

سیره اصحاب

برداشت اصحاب ائمه، دلیل خوبی برای اثبات موضوعیت داشتن الفاظ ادعیه است؛ زیرا اغلب ادعیه افزون بر عمق محتوا، از نثر روان، موزون و ترکیب هماهنگ و هنرمندانه ای برخوردارند. چینش عبارات به اندازه ای دقیق و زیباست که خواننده را شیفته خود می‌سازند و همه تردیدها را در صدور آن، به یقین مبدل می‌کنند. آیا کسی می‌تواند در مناجات خمسه عشر ، تردید کند؟ آیا ممکن است متنی که نقل به معنا شده و راوی در آن دست برده است، تا این اندازه شیرین و اثرگذار باشد؟
تفاوت اصلی دعا با سایر روایات احکام و غیر آن در این است که ائمه هنگام پاسخ به پرسش ها، از روش گفتگوی معمول و متعارف مردم فراتر نمی‌رفتند و مانند آنان سخن می‌گفتند. اما زمانی که ایشان زبان به دعا می‌گشودند و با خدای خود سخن می‌گفتند، مجبور نبودند به گفتگوی عامیانه تن دهند، بلکه از تمام ذوق و هنر خود و لطافت روح و جانشان کمک می‌گرفتند و دعا می‌خواندند. البته از برخی روایات استفاده می‌شود که ایشان تمام هنر خود را به کار نگرفته اند؛ زیرا خود فرموده‌اند که اگر امام، صوت زیبای خود را که انعکاس روح لطیف اوست، آشکار کند، کسی را تحمل شنیدن آن نخواهد بود.
بنابراین ایشان در حد و اندازه ای که برای مردم قابل درک باشد، از ذوق هنرمندانه خود کمک می‌گرفتند و شاهکارهایی را در ادبیات عبودیت ، خلق می‌کردند. راستی، چگونه است که شعر باید با همان سبک و قواره حفظ شود و الفاظ آن به هم نخورد، اما دعا که از سجعی متمایز و ویژه، سرشار شده است، نباید حفظ شود؟ دعا با حدیث تفاوت دارد؛ زیرا امام در زندگی روزمره خود، به ناچار با امور ریز و درشت زندگی مردم سر و کار دارد، با افراد مختلف روبه رو می‌شود، با هر کسی به زبان خود سخن می‌گوید، به هر کسی نکته ای را به عنوان معلم یا مربی می‌آموزد و از همین رو، نمی‌تواند از نثری لطیف و ملکوتی بهره بگیرد. این در حالی است که دعا، حیاط خلوت روح امام است. امام دعا را آزاد از همه این قید و بندها می‌سراید. او از همه این نظم ها، لطافت ها و سجع ها کمک می‌گیرد تا روح آزاد خواننده دعا را که در لطیف ترین و آرام ترین حالت‌های روحی خود قرار دارد، در نهایت شدت و قدرت تحت تأثیر قرار دهد و بر ژرفای روح او تأثیر گذارد و اشک او را سرازیر سازد و دلش را بشکافد و چشمه‌های محبت را از آن جاری سازد.
نتیجه این همه زمینه چینی، آن است که بگوییم دعاهای موجود، اغلب، تکرار عین الفاظی است که از دو لب شریف امام بیرون آمده است و برداشت اصحاب ائمه از ادعیه موقّت، نقل لفظ به لفظ و خواندن عین همان الفاظ بوده است.

مقصود از لفظ (حدیث) در روایات نقل به معنا

امروزه حدیث معنای اصطلاحی پیدا کرده و آن را بر هر گفتار امام اطلاق می‌کنند، اما معلوم نیست که در زمان معصوم نیز به معنای اصطلاحی به کار رفته باشد. حدیث در آن دوره به معنای (سخن) به کار رفته است و سخن، غیر از دعاست. در این احادیث دقت شود:
اسمَعُ الحَدِیثَ مِنکَ فَاُزیدُ وَانقُصُ قَالَ إِن کُنتَ تُرِیدُ مَعَانِیَهُ فَلاَ بَأسَ.
اسمَعُ الحَدِیثَ مِنکَ فَلَعَلِّی لاَ أرویِهِ کَمَا سَمِعتُهُ فَقَال:إذا أصبَتَ الصُّلبَ مِنهُ فَلاَ بَاسَ إِنَمَا هُوَ بَمَنزِلَهِ تَعَالَ وَهَلُمَّ وَاقعُد وَاجلُس.
إِذَا اصَبتَ مَعنَی حَدِیثِنَا فَاعرِب عَنهُ بِمَا شِئتَ.
این احادیث که در جای خود به طور کامل آمده‌اند، استفاده لفظ (حدیث) در دعا را برنمی تابند، بلکه حدیث به معنای سخن به کار رفته است؛ مثلاً راوی می‌گوید:سخنی را از شما می‌شنوم، در آن دست می‌برم و آن را کم و زیاد می‌کنم یا می‌فرماید:
(اگر به منظور سخن عَلِیّ عَن ابیهِ عَنِ ابنِ اُبی عُمَیرٍ عَن حَمَّادٍ عَنِ الحَلَبی عَن ابی عبداللّه انَّهُ سُئِلَ عَنِ القُنُوتِ فِی الوَترِ هَل فِیهِ شَیء مُوَقَّت یُتَّبَعُ وَیُقالُ. فَقالَ:لاَ اثنِ عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَصَل ّ عَلَی النَّبیِّ وَاستَغفِر لِذَنبِکَ العَظیمِ. ثُمَّ قالَ:کُلُّ ذَنبٍ عَظیم؛ما را فهمیدی، به هر شکلی که خواستی، بگو). در این موارد، (حدیث) انصراف به غیر دعا دارد. مؤید این مطلب روایت ابوبصیر است:
(الَّذینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ احسَنَهُ)

[۲۷] سوره زمر، آیه ۱۸.

قَالَ:هُوَ الرَّجُلُ یَسمَعُ الحَدیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لاَیَزیدُ فِیهِ وَلاَ یَنقُصُ مِنه.
در جای خود گذشت که وجه دلالت آیه بر برداشت امام آن است که استماع برای تبعیت است، نه استماع برای دست بردن در الفاظ، به ویژه که می‌دانیم این آیه ناظر به مسائل اعتقادی است و استماع، بر تبعیت از دعا انصراف دارد و فهم عرفی شامل آن نمی‌شود. در هر حال، بر اهل بررسی روشن است که روایات نقل به معنا، شامل دعا نیست و محل سؤال هم نبوده است. اگر این مطلب را به سیره اصحاب در نقل عین الفاظ دعا بیفزاییم، تردیدی باقی نخواهد ماند.
آیا همه آنچه گذشت، می‌تواند حرمت پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را به غیر از موارد ضرورت، ثابت کند؟ آیا پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint جایز نیست؟

نتیجه بحث پاورپوینت کامل نقل به معنا در دعا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

۱. ادله ای که گذشت، هیچ کدام دلالت بر حرمت نقل به معنای در دعا نداشت، بلکه ثابت می‌کند که سیره اصحاب ائمه، نقل عین الفاظ دعاست و ما دو نوع دعا داریم:دعای عام که هرکسی آزاد است تا هر آنچه را که می‌خواهد، با هر زبان دلخواه، از خدا بخواهد. دعای دیگر، دع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.