پاورپوینت کامل نقش قرآن در تفسیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش قرآن در تفسیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش قرآن در تفسیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش قرآن در تفسیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل نقش قرآن در تفسیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

قرآن نخستین و مهم‌ترین منبع تفسیر است. در آیات قرآن و روایات هم بر منبع بودن قرآن تأکید شده است. پیشوایان دین نیز، در تفسیر قرآن، از خود قرآن استفاده کرده‌اند.هم‌چنین عده‌ای از شاگردان مکتب تفسیری اهل بیت (علیه‌السلام) و برخی دیگر از مفسران قرن اول و دوم، آیه‌ها را مفسر یک‌دیگر قرار داده‌اند.

فهرست مندرجات

۱ – قرآن اولین منبع تفسیر
۲ – پیشینه مراجعه به قرآن در تفسیر
۲.۱ – تفسیر ابن‌عباس
۲.۲ – تفسیر عکرمه
۲.۳ – تفسیر ابن‌زید
۲.۴ – تفسیر مقاتل
۲.۵ – تفسیر طبری
۲.۶ – منابع تفسیر از دیدگاه طبری
۲.۶.۱ – اول
۲.۶.۲ – دوم
۲.۷ – تفسیر شریف رضی
۲.۸ – تفسیر شیخ طوسی
۲.۹ – تفسیر طبرسی
۲.۱۰ – تفسیر زمخشری
۲.۱۱ – تفسیر قرطبی
۲.۱۲ – تفسیر ابن‌تیمیه
۲.۱۳ – تفسیر ابن‌کثیر
۲.۱۴ – مفسران دیگر
۲.۱۵ – تفسیر علامه طباطبایی
۳ – منبع بودن قرآن در روایات
۳.۱ – روایتی از بحرانی
۴ – گونه‌های مختلف منبع بودن قرآن
۴.۱ – گونه صوری
۴.۱.۱ – اول
۴.۱.۲ – دوم
۴.۱.۳ – سوم
۴.۲ – گونه محتوایی
۵ – سیاق
۶ – پذیرش یا رد روایت‌های ناظر به مفاد آیه
۶.۱ – نمونه اول
۶.۲ – نمونه دوم
۶.۳ – نمونه سوم
۶.۴ – نمونه چهارم
۶.۵ – نمونه پنجم
۷ – تأیید یا ابطال برداشت‌های تفسیری
۷.۱ – نمونه اول
۷.۲ – دیدگاه مفسران
۷.۳ – نمونه دوم
۷.۴ – نمونه سوم
۷.۵ – توضیح
۸ – محدود شدن مراد آیه با توجه به سیاق
۸.۱ – نمونه اول
۸.۲ – نمونه دوم
۸.۳ – نمونه سوم
۹ – غیر سیاق
۱۰ – محدود شدن غیر زمانی
۱۱ – محدود شدن زمانی
۱۱.۱ – توضیح
۱۲ – تعیین مصداق آیه
۱۲.۱ – نمونه اول
۱۲.۲ – نمونه دوم
۱۳ – تعیین یا ترجیح یک معنا بر معنای دیگر
۱۳.۱ – نمونه
۱۴ – فهم نکته جدید از مجموعه دو آیه
۱۴.۱ – نمونه
۱۵ – روشنگری محدود نسبت به مفاد آیه
۱۵.۱ – نمونه
۱۶ – دست‌یابی به تبیین جامع
۱۶.۱ – نمونه اول
۱۶.۲ – توضیح
۱۶.۳ – نمونه دوم
۱۶.۴ – توضیح
۱۷ – استشهاد
۱۸ – کشف منشأ، علت و حکمت
۱۹ – دست‌یابی به پرسش مستفاد از آیه
۲۰ – نکات پایانی
۲۰.۱ – نکته اول
۲۰.۲ – نکته سوم
۲۱ – استفاده‌های ناصواب
۲۱.۱ – نمونه اول
۲۱.۲ – نمونه دوم
۲۲ – پانویس
۲۳ – منبع

قرآن اولین منبع تفسیر

قرآن نخستین و مهم‌ترین منبع تفسیر است؛ چنان‌که در بحث از قواعد تفسیر گذشت، منبع بودن قرآن، علاوه بر آن‌که مقتضای روش عقلایی مجاوره است، در آیات قرآن و روایات هم بر آن تأکید شده است و بهره‌گیری از آن در تفسیر، روش تفسیری اهل بیت به شمار آمده است.

[۱] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲.

پیشینه مراجعه به قرآن در تفسیر

پیشوایان دین، در تفسیر قرآن، از خود قرآن استفاده کرده‌اند و این امر بیانگر سابقه طولانی بهره‌گیری از این منبع گران‌بهاست.

[۲] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲.

علاوه بر پیشوایان دین، عده‌ای از شاگردان مکتب تفسیری اهل بیت (علیه‌السلام) و برخی دیگر از مفسران قرن اول و دوم، آیه‌ها را مفسر یک‌دیگر قرار داده‌اند. در تفاسیر به‌جای‌مانده از ابن‌عباس، سعید بن جبیر، مقاتل، مجاهد، عکرمه، ابن‌زید، استفاده از آیات قرآن در تفسیر، کاملاً نمایان است و می‌توان گفت که قرآن از جمله منابع تفسیری آنان بوده است.

تفسیر ابن‌عباس

ابن‌عباس در تفسیر آیه «ولسلیمان الریح عاصفه تجری بامره الی الارض التی بارکنا فیها…»؛

[۳] انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۱.

«و برای سلیمان، تندباد را (رام کردیم) که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم، جریان می‌یافت…» گفته است: هرگاه سلیمان اراده می‌کرد که باد به تندی بوزد، می‌وزید و هرگاه می‌خواست آرام شود، آرام می‌شد و این قول خداوند است: «تجری بامره رخاء حیث اصاب»

[۴] ص/سوره۳۸، آیه۳۶.

به فرمان او نرم، روان می‌شد، به هرجا که می‌رسید. در این‌جا آیه ۳۶ سوره صاد

[۵] ص/سوره۳۸، آیه۳۶.

مفسر آیه ۸۱ سوره انبیاء

[۶] انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۱.

قرار داده شده است.

[۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۵.

تفسیر عکرمه

عکرمه نیز در تفسیر آیه «اولم یر الذین کفروا ان السماوات والارض کانتا رتقا ففتقناهما»؛

[۸] انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.

«آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندانستند که آسمان‌ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، پس آن دو را از هم جدا ساختیم»، گفته است:

[۹] طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۱۸، ص۴۳۲.

[۱۰] طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۹، ص۲۰.

آسمان و زمین بسته بود. چیزی از آن دو خارج نمی‌شد. آسمان به باران گشوده شد و زمین به رویش گیاهان، و این سخن خداست که «والسماء ذات الرجع والارض ذات الصدع»؛

[۱۱] طارق/سوره۸۶، آیه۱۱.

«سوگند به آسمان باران‌خیز، سوگند به زمین شکاف‌دار (آماده کشت)».

تفسیر ابن‌زید

ابن‌زید در تفسیر آیه «ثانی عطفه لیضل عن سبیل الله»؛

[۱۲] حج/سوره۲۲، آیه۹.

«گردن فراز (از سر نخوت) تا (مردم را) از راه خدا گمراه کند» گفته است: «سر خود را می‌چرخاند، روی می‌گرداند و پشت می‌کند و نمی‌خواهد به آن‌چه برای او می‌گویند گوش فرا دهد»؛ آن‌گاه دو آیه زیر را بر آن شاهد آورده است:

[۱۳] طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۱۸، ص۵۷۴.

[۱۴] طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۹، ص۱۱۴.

«واذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رءوسهم»؛

[۱۵] منافقون/سوره۶۳، آیه۵.

«و چون بدیشان گفته شود: بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد، سرهای خود را برمی‌گردانند».
«واذا تتلی علیه آیاتنا ولی مستکبرا»؛

[۱۶] لقمان/سوره۳۱، آیه۷.

«و چون آیات ما بر او خوانده شود، با نخوت روی برمی گرداند».

تفسیر مقاتل

برخی قرآن‌پژوهان گفته‌اند: «مقاتل از جمله کسانی است که تفسیر قرآن را جز با قرآن روا نمی‌داند و از‌این‌رو بسیار از سیاق استفاده می‌کند.

[۱۷] نویا، پل، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص۹۹، ترجمه اسماعیل سعادت.

تفسیر طبری

بعد از تابعان و تابعان آنان، تفسیرهای مدونی نگاشته شد که نمونه کامل آن، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن نوشته محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰) است؛ هر چند روایت‌های صحابه و تابعان و تابعان تابعان، در این تفسیر فراوان آمده و حجم زیادی از آن کتاب را در خود اختصاص داده است، اما هرگاه که طبری به داوری و ارائه دیدگاه خود می‌پردازد، از دیگر آیه‌ها کمک گرفته و بدان‌ها استدلال می‌کند. شایان توجه است که طبری در ابتدای تفسیر خود، پس از تقسیم آیه‌ها به سه دسته: ۱. آیات فراتر از فهم بشر؛ ۲. آیاتی که علم آن مخصوص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است؛ ۳. آیاتی که عرب‌زبانان که قرآن به زبان آنان نازل شده است، آن‌ها را می‌فهمند، می‌نویسد: «مفسری که به روایت‌های نقل‌شده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و یا به شواهدی از زبان عربی نظیر شعرهای رایج و محاوره‌ها و واژه معروف مراجعه کند، صحیح‌ترین تفسیر را بیان می‌کند».

[۱۸] طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۵۶ و ۵۷.

منابع تفسیر از دیدگاه طبری

بر این اساس منابع تفسیر به نظر طبری دو چیز بیش‌تر نیست:

اول

سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که نسبت آن به ایشان معلوم باشد؛

دوم

شواهد ادب عربی (شعر، محاوره و واژه‌های معروف).
اما کسی که مختصر آشنایی با این تفسیر داشته باشد، می‌داند که در موارد متعدد از آیه‌های قرآن نیز بهره برده است و شاید به دلیل وضوح ضرورت بهره‌گیری از قرآن در تفسیر، طبری از آن ذکری به میان نیاورده است.

تفسیر شریف رضی

در قرن چهارم، علامه شریف رضی (م. ۴۰۶ هـ) با نگاشتن «حقائق التاویل فی متشابه التنزیل» (از این تفسیر تنها جزء پنجم آن در دسترس و مابقی نایاب است. همین جزء توسط محمود فاضل به پارسی ترجمه شده و انتشارات آستان قدس رضوی (۱۳۶۶ ش.) آن را منتشر کرده است) اصل اساسی در تفسیر آیه‌های متشابه قرآن را بازگردان آن‌ها به آیه‌های محکم دانست

[۱۹] رضی موسوی، محمد، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، ص۲۳.

(شایان ذکر است که سید رضی بر استفاده از سیاق آیه‌ها تأکید دارد و این خود یکی از راه‌های استفاده از قرآن در تفسیر است.).
و در این صورت، آیه‌های محکم قرآن، مفسر دیگر آیه‌ها قرار می‌گیرد.

تفسیر شیخ طوسی

سپس شیخ طوسی (م. ۴۶۰ هـ) در تفسیر التبیان در تفسیر برخی آیه‌ها، از آیه‌های دیگر استفاده کرده است.

[۲۰] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۴ و ج۹، ص۱۱۰.

[۲۱] خضیر، جعفر، «تفسیر القرآن بالقرآن عند الشیخ الطوسی»، مجله رساله القرآن، شماره سوم، دارالقرآن الکریم، قم.

تفسیر طبرسی

در قرن ششم امین الاسلام طبرسی (م. ۵۸۴ هـ) در تفسیر بزرگ خود، مجمع البیان لعلوم القرآن از این منبع بهره برده

[۲۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۴۶.

[۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۵۹.

[۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۶۳.

[۲۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۷۲.

[۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۱۰۲.

[۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۱۰۳.

[۲۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۷، ص۱۱۹.

(وی دو تفسیر دیگر نیز نوشته که تنها یکی از آن دو، یعنی جوامع الجامع موجود است. در جوامع الجامع که بخش‌هایی از آن اقتباسی است از الکشاف، کم‌تر از آیه‌های دیگر سود برده است (تفسیر دیگر وی الکاف الشاف نایاب است)).

تفسیر زمخشری

و دانشمند معاصر وی زمخشری (م. ۵۳۸ هـ) نیز گاهی به آیه‌های دیگر استناد کرده است.

[۲۹] زمخشری، محمود الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج۲، ص۲۶۴ ۲۶۵.

[۳۰] زمخشری، محمود الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج۳، ص۱۸۵.

تفسیر قرطبی

قرطبی (م. ۶۷۱ هـ) در الجامع لاحکام القرآن به شکل گسترده‌تری آیه‌های قرآن را مفسر یکدیگر قرار می‌دهد.

[۳۱] قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۳۷.

[۳۲] قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۳۹.

[۳۳] قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۲.

[۳۴] قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۳.

[۳۵] قرطبی، محمد بن احمد انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۹.

تفسیر ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه (م. ۷۸۲ هـ) بهترین راه تفسیر قرآن را استفاده از خود قرآن می‌داند

[۳۶] ابن‌تیمیه، تقی‌الدین احمد، مقدمه فی الاصول التفسیر، ص۳۹.

و در بخش‌هایی از التفسیر الکبیر به این روش پای‌بند است

[۳۷] ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۰۰ به بعد و ج۳، ص۲۲۲ به بعد.

تفسیر ابن‌کثیر

شاگرد وی ابن‌کثیر (م. ۷۷۴ هـ) نیز همین سخن را در مقدمه تفسیر خود آورده

[۳۸] ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴.

[۳۹] ابن‌تیمیه، تقی‌الدین احمد، مقدمه فی الاصول التفسیر، ص۳۹ به بعد.

و اندکی بدان عمل کرده

[۴۰] ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۹.

است.

مفسران دیگر

مفسران دوره‌های بعد نیز به اندازه دانش و فرصتی که برای مراجعه به آیه‌ها داشته‌اند، این راه را ادامه داده‌اند، (به عنوان نمونه، ابی‌السعود (در قرن دهم) گاهی به سیاق آیه‌ها ـ که کمک گرفتن از خود قرآن است ـ توجه دارد و مولی محسن فیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ هـ) در مقدمه تفسیر صافی، (ص ۷۵) می‌گوید: «… بالجمله ما یزید علی شرح اللفظ و المفهوم مما یفتقر الی السماع من المعصوم فان وجدنا شاهدا من محکمات القرآن یدل علیه اتینا به فان القرآن یفسر بعضه بعضا…»؛ «… به طور کلی، آن‌چه افزون بر شرح کلمه و مفهوم است، که درباره آن به بیان معصوم نیازمندیم، اگر شاهدی از آیه‌های محکم قرآن که بر آن دلالت کند، یافتیم، آن را می‌آوریم؛ زیرا بخشی از قرآن، بخشی دیگر را تفسیر می‌کند».) تا قرن چهاردهم که اوج بهره‌گیری از قرآن در تفسیر بوده و تفسیرهای چندی از شیعه و سنی با این گرایش نگاشته شده و در هر یک به اندازه توان به آن پرداخته شده است. (مانند تفسیر القرآن الکریم، مشهور به المنار از محمد عبده، به قلم محمد رشیدرضا (که شامل ۱۲ جزء اول قرآن است). اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن از محمدامین شنقیطی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه از محمد صادقی و….).

تفسیر علامه طباطبایی

از جمله مفسرانی که به معنای واقعی کلمه، قرآن را مفسر قرآن قرار داده، علامه طباطبایی است، که می‌توان او را مروج این شیوه دانست؛ زیرا آگاهانه به آن پرداخته، از آن دفاع کرده، شیوه‌های دیگر را در مقایسه با آن نارسا دانسته، آن را شیوه مفسران راستین قرآن «معصومان (علیه‌السلام)» به شمار آورده و در عمل، بیش از مفسران قبل از خود، با مهارت و موفقیت شایان توجه آن را به کار گرفته است. ((علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر خود، به طرح شیوه‌های مختلف تفسیر که در بین مفسران رواج داشته پرداخته و با نقد و بررسی آن‌ها، در پایان نتیجه می‌گیرد که بهترین شیوه تفسیر قرآن آن است که برای رفع ابهام از آیات قرآن، به آیات دیگر آن مراجعه کنیم و با ارجاع متشابهات به محکمات و تفسیر قرآن به قرآن، به مقصود خداوند پی ببریم. ایشان منبع قرار دادن قرآن برای فهم آیات را شیوه مورد پذیرش و توصیه امامان معصوم (علیهم‌السلام) می‌داند و معتقد است که قرآن که خود را نور می‌نامد، نمی‌تواند مبهماتش را خود آفتابی نسازد، بر همین اساس، ایشان معتقدند که اگر در فهم آیات از آیات دیگر بهره گیریم، هیچ غبار ابهامی بر رخسار آیات نورانی قرآن بر جای نخواهد ماند)).

[۴۱] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴ ۱۲.

این دانشمند بزرگ در بخش اعظم المیزان فی تفسیر القرآن بدین کار همت گماشته و نکته‌های بدیعی در شرح و تفسیر آیه‌ها با استناد به آیات دیگر بیان کرده است. به عنوان مثال، ایشان در تفسیر آیه «اهدنا الصراط المستقیم»؛

[۴۲] حمد/سوره۱، آیه۶.

«ما را به راه راست هدایت فرما»، از ۳۹ آیه دیگر به مناسبت استفاده کرده‌اند ـ آیه‌هایی که در آن‌ها «سبیل»، «سبل»، «طرق»، «عروج»، «سقوط»، «درجات»، «هدایت» و… مطرح است.

[۴۳] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸ ۳۸.

منبع بودن قرآن در روایات

منبع بودن قرآن در روایات نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

روایتی از بحرانی

ابولبید بحرانی می‌گوید:
«شخصی در مکه در محضر امام باقر (علیه‌السلام) پرسش‌هایی کرد و امام به پرسش‌های وی پاسخ داد. آن‌گاه شخص سؤال‌کننده گفت: شما می‌پندارید هیچ چیزی از کتاب خداوند ناشناخته نیست؟ امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: من چنین نگفته‌ام، ولی (آن‌چه گفته‌ام این است که) هیچ چیز (ناشناخته‌ای) از کتاب خدا نیست، مگر آن‌که دلیل گویایی از سوی خداوند در کتابش (قرآن) بر آن وجود دارد که توده مردم از آن آگاه نیستند… پس هرکس گمان کند که کتاب خدا مبهم است، هم خود هلاک شده و هم دیگران را هلاک کرده است».

[۴۴] برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۴۲۰.

بنابراین می‌توان گفت: هرکس به هر میزان از دانش و مهارت لازم در استفاده از آیاتی از قرآن برای فهم دیگر آیات آن برخوردار باشد، توانایی وی در تفسیر قرآن و ابهام‌زدایی از آیات شریفه بیش‌تر است و اگر کسی مانند راسخان در علم «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ائمه معصومین (علیهم‌السلام)» از حداکثر آگاهی و مهارت در این زمینه برخوردار باشد، می‌تواند هم مشکلات تفسیری را حل نماید.

گونه‌های مختلف منبع بودن قرآن

استفاده از آیه‌های قرآن در تفسیر، شکل‌های گوناگونی دارد که از یک دیدگاه، به دو نوع صوری و محتوایی تقسیم می‌شود.

گونه صوری

در تقسیم‌بندی صوری:

اول

گاه یک آیه، مفسر آیه دیگر قرار می‌گیرد و گاه برای فهم یک آیه، نیازمند توجه به مجموعه‌ای از آیات هستیم؛ چنان‌که گاه با کنار یک‌دیگر گذاردن دو یا چند آیه، نکته‌ای خاص که از هیچ‌یک از این آیات به‌تنهایی استفاده نمی‌شد، به دست می‌آید. (نمونه این‌گونه آیات در ادامه بحث خواهد آمد.)

دوم

گاهی نیز برای فهم یک آیه، از آیات متصل به آن (آیات قبل و بعد) استفاده می‌شود.

سوم

و گاه از آیات هم‌محتوا با آیه مورد بحث بهره می‌گیریم گاه از آیاتی که درصدد توصیف نقطه مقابل مفاد آیه مورد بررسی است، در فهم آن آیه استفاده می‌کنیم. (به عنوان مثال، برای فهم آیات ناظر به اهل سعادت و بهشتیان، در مواردی می‌توان به آیات ناظر به شقاوتمندان و اهل جهنم مراجعه کرد).

گونه محتوایی

منبع بودن قرآن، به صورت محتوایی نیز شکل‌های گوناگونی دارد. در این‌جا به توضیح مختصری در مورد این شکل‌های مختلف در دو قسمتِ «استفاده از آیات و بخش‌های قبل و بعد آیه مورد بررسی» و «آیات جدا از آیه مورد بررسی» تحت عنوان «سیاق» و «غیر سیاق» می‌پردازیم.

سیاق

تعریف و توضیح سیاق و میزان اعتبار و انواع آن، در بحث از قواعد تفسیر گذشت. در این‌جا به بیان نقش‌های مختلف سیاق در تفسیر آیات می‌پردازیم.

پذیرش یا رد روایت‌های ناظر به مفاد آیه

درباره برخی آیه‌ها، روایت یا روایت‌هایی نقل‌شده که در‌صدد تفسیر یا تطبیق یا توضیح و بیان شأن نزول آیه است؛ ولی قبل از بهره‌گیری از این‌گونه روایت‌ها، باید درباره درستی یا واقع‌نما بودن آن‌ها بحث کرد و ملاک‌های مختلفی را که عالمان اسلامی برای محک زدن روایت‌ها و تشخیص صحیح از سقیم توصیه کرده‌اند، به کار گرفت؛ از جمله آن ملاک‌ها، مخالف نبودن با مفاد آیات شریفه قرآن است و چنان‌که در بحث قواعد تفسیر گذشت، یکی از قراین فهم کلام خداوند، سیاق آیه‌هاست. گاهی روایت یاد‌شده، با سیاق آیه‌ها ناهماهنگ و بلکه معارض‌اند و گاه همسو و مؤیدند؛ بنابراین با توجه به قرینه بودن سیاق، می‌توان روایت را براساس آن پذیرفت یا نفی کرد، مگر آن‌که وجود سیاق معتبر قطعی نباشد یا با توجه به بیان روایت در وجود آن تردید حاصل شود؛ به نمونه‌های زیر بنگرید:

نمونه اول

«… تلک الجنه التی نورث من عبادنا من کان تقیا • وما نتنزل الا بامر ربک له ما بین ایدینا وما خلفنا وما بین ذلک وما کان ربک نسیا • رب السماوات والارض وما بینهما فاعبده واصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا • ویقول الانسان ائذا ما مت لسوف اخرج حیا»؛

[۴۵] مریم/سوره۱۹، آیه۶۳-۶۶.

«… آن، همان بهشتی است که ما به بندگان باتقوای خود به ارث می‌دهیم و ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم. برای اوست آن‌چه پیش روی ماست و آن‌چه پشت سر ما و آن‌چه میان آن‌هاست و پروردگار تو فراموش‌کار نیست. پروردگار آسمان‌ها و زمین و آن‌چه میان آن‌هاست؛ پس او را عبادت کن و در عبادتش شکیبایی کن. آیا هم‌نامی برای او سراغ داری؟ و انسان می‌گوید: آیا آن‌گاه که مردم، قطعاً (از زمین) زنده بیرون آورده می‌شوم؟».
دو آیه ۶۴ و ۶۵ جمله‌های معترضه‌ای هستند در میان مجموعه‌ای از آیات که از نظر سیاق با یک‌دیگر متفاوت‌اند. به همین دلیل، مفسران در بیان ارتباط آن دو با دیگر آیات، سخنان مختلفی گفته‌اند. برخی عبارت «قال جبرئیل» (جبرئیل گفت) را در تقدیر گرفته‌اند. گروهی گفته‌اند: این دو آیه به کلام جبرئیل که در صدر سوره است (همانا من فرستاده خداوند توام…) مربوط است، و برخی آن را سخن متقیان به هنگام ورود به بهشت می‌دانند. روشن است که هیچ‌یک از نظریات یاد‌شده دلیلی ندارد. علامه طباطبایی با توجه به سیاق این دو آیه، آن را سخن فرشته وحی می‌داند و به این ترتیب روایتی که از ابن‌عباس نقل شده

[۴۶] سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۵، ص۵۳۰.

تأیید می‌شود: «عن ابن‌عباس ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) استبطا نزول جبرئیل فساله عن ذلک فاجابه بوحی من الله تعالی و ما نتنزل… الایه»؛ «از ابن‌عباس نقل شده که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) چنان دید که جبرئیل تأخیر کرده. از او در این باره پرسید: جبرئیل پاسخ او را به وحی الهی چنین گفت: ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم».

[۴۷] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۸۱.

(علامه طباطبایی صرف‌نظر از روایت یادشده، وجه اتصال دیگری برای دو آیه فوق بیان کرده‌اند).

[۴۸] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۸۵.

نمونه دوم

«والذی جاء بالصدق وصدق به اولئک هم المتقون»؛

[۴۹] زمر/سوره۳۹، آیه۳۳.

«آن‌که راستی (دین) را آورد و آن را تصدیق کرد. آنان پرهیزکاران‌اند». در این‌که مراد از «و الذی جاء بالصدق و صدق به…» کیست، روایات مختلفی وارد شده است:
در مجمع البیان روایتی نقل شده که «الذی جاء بالصدق…» را پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و «صدق به» را علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) می‌داند.

[۵۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۰۰.

در درالمنثور نیز نظریه یادشده به نقل از ابوهریره آمده است.

[۵۱] سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۷، ص۲۲۸.

در روایتی دیگر «الذی جاء بالصدق…» را جبرئیل و «صدق به» را پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) می‌داند. (عن السدی فی قوله و «الذی جاء بالصدق» قال هو جبرئیل و صدق به قال النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)»؛ «از سدی درباره آیه آن‌که راستی را آورد.» نقل است که گفت: او جبرئیل است و درباره کسی که آن را تصدیق کرد گفت: او پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است»).

[۵۲] سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۷، ص۲۲۸.

علامه طباطبایی روایت اول را از باب جری قرآن دانسته‌اند؛ زیرا در پایان آیه چنین آمده است: «… اولئک هم المتقون»؛ «آنان پرهیزکاران‌اند» و مراد روایت، آن است که پیامبر و امیرالمؤمنین نیز مشمول آیه ـ بلکه بزرگ‌ترین مصداق‌های آن ـ هستند. و روایت دیگر را از باب تطبیق می‌داند؛ یعنی راوی آیه را بر آنان تطبیق نموده است؛ جز این‌که سیاق آیه شریفه با روایت یادشده ناسازگار است؛ زیرا آیه‌های قبل و بعد، همه در وصف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و مؤمنان و مخالفان است و سخنی از جبرئیل نیامده است. علاوه بر این، نمی‌توان آیه را معترضه دانست، تا سیاق جدایی برای آن در نظر آوریم.

[۵۳] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۶۴.

سه آیه قبل خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است:

نمونه سوم

«انک میت وانهم میتون ثم انکم یوم القیامه عند ربکم تختصمون فمن اظلم ممن کذب علی الله وکذب بالصدق اذ جاءه الیس فی جهنم مثوی للکافرین»؛

[۵۴] زمر/سوره۳۹، آیه۳۰-۳۲.

«قطعاً تو خواهی مرد و آنان (نیز) خواهند مرد؛ سپس شما روز قیامت پیش پروردگارتان مجادله خواهید کرد. پس کیست ستمگرتر از آن کس که بر خدا دروغ بست و (سخن) راست را چون به سوی او آمد، دروغ پنداشت؟ آیا جای کافران در جهنم نیست؟»
و بعد از آیه مورد بحث نیز چنین آمده است:
«لهم ما یشاءون عند ربهم ذلک جزاء المحسنین»؛

[۵۵] زمر/سوره۳۹، آیه۳۴.

«برای آنان هرچه بخواهند پیش پروردگارشان خواهد بود این است پاداش نیکوکاران.» بنابراین با توجه به سیاق آیه‌های یادشده، روایتی که «الذی جاء به» را جبرئیل می‌داند، قابل پذیرش نیست.

نمونه چهارم

«وما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون»؛

[۵۶] انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۴.

«و ما قبل از تو هیچ انسانی را جاوید نکردیم. آیا اگر تو بمیری آنان جاودانه‌اند».
«درالمنثور از ابن‌جریح روایت کرده که گفت: «چون جبرئیل خبر مرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به وی داد، حضرت فرمود: خدایا! پس چه کسی برای امتم خواهد بود (و آنان را هدایت خواهد کرد)، (پس این) آیه نازل شد؛ اما توجه به آیه‌های قبل و بعد، نکته دیگری ـ جز آن‌چه در فوق گفته شد ـ را می‌رساند؛ زیرا سیاق آیه‌ها در این‌جا سیاق عتاب و درشت‌گویی با کافران است، که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را مانع زندگی خود می‌دانستند و به هم وعده می‌دادند که وی خواهد مرد. خداوند در پاسخ آنان خطاب به حضرت فرمود: چنین نیست که اگر تو بمیری آنان جاویدان باشند. بنابراین روایت یادشده مخدوش است و نباید در فهم آیه از آن استفاده کرد.

[۵۷] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۹۲.

(البته روایت فوق کاستی‌های دیگری نیز دارد که علامه طباطبایی بدان اشاره کرده است و ما برای اختصار از آن صرف‌نظر نمودیم).

نمونه پنجم

«فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله… فان رجعک الله الی طائفه منهم فاستاذنوک للخروج فقل لن تخرجوا معی ابدا ولن تقاتلوا معی عدوا انکم رضیتم بالقعود اول مره فاقعدوا مع الخالفین ولا تصل علی احد منهم مات ابدا ولا تقم علی قبره انهم کفروا بالله ورسوله وماتوا وهم فاسقون»؛

[۵۸] توبه/سوره۹، آیه۸۱-۸۴.

«بر جای ماندگان به نشستن خود (در خانه) پس از رسول خدا شادمان شدند… پس اگر خداوند تو را به سوی گروهی از آنان باز گرداند و اجازه بیرون آمدن برای جهاد از تو خواستند، به آنان بگو: هرگز در کنار من بیرون نمی‌آیید و هرگز با من با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد. همانا شما در ابتدا به ترک جهاد راضی شدید؛ پس با بازنشستگان (از جهاد) بمانید و بر جنازه هیچ‌یک از آنان هرگز نماز مگزار و بر سر قبر او نایست. به‌راستی که آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حال فسق مردند».
در روایات متعددی از سنی و شیعه وارد شده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) برای نماز گزاردن بر جنازه عبدالله بن ابی (منافق معروف) دعوت شدند. ایشان پذیرفتند و نماز خواندند و دعا نمودند و بعد از آن، آیه «و لا تصل علی احد» نازل شد.

[۵۹] سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۴، ص۲۵۸.

(سیوطی پنج روایت دیگر نیز از ابن‌عباس، جابر و غیر آنان آورده است، که همه حاکی از نماز گزاردن حضرت بر عبدالله بن ابی است).

[۶۰] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۰۱.

[۶۱] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۲.

سبب نزول آیات یادشده، در این نوع روایات، نماز خواندن و استغفار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) برای عبدالله بن ابی دانسته شده است؛ در حالی که آیات فوق زمانی نازل شده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) هنوز از سفر تبوک باز نگشته بودند. جمله «فان رجعک الله الی طائفه منهم» به روشنی بر این معنا دلالت دارد و سیاق آیه‌های مورد بحث یکی است. بنابراین هنگام نزول آیه‌ها، حضرت در مدینه نبوده‌اند و سرکرده منافقان (عبدالله بن ابی) نیز یک سال بعد از نزول آیه‌ها بیمار شده و در سال نهم هجری مرده است. با توجه به این نکات، هیچ‌یک از روایات وارد‌شده در این باره قابل استناد نیست.

[۶۲] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۶۷.

[۶۳] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۲۵.

[۶۴] یس/سوره۳۶، آیه۶-۱۰.

تأیید یا ابطال برداشت‌های تفسیری

درباره برخی آیه‌های قرآن تفسیرهای متفاوت و گاه متعارضی وجود دارد که ناشی از عدم دقت و توجه کافی به قراین آیات، به ویژه قرینه سیاق است؛ نمونه آن، سخنانی است که برخی مفسران در تفسیر آیات شریفه زیر مطرح کرده‌اند:

نمونه اول

«فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون قال قائل منهم انی کان لی قرین یقول ائنک لمن المصدقین ائذا متنا وکنا ترابا وعظاما ائنا لمدینون قال هل انتم مطلعون فاطلع فرآه فی سواء الجحیم قال تالله ان کدت لتردین ولولا نعمه ربی لکنت من المحضرین افما نحن بمیتین الا موتتنا الاولی وما نحن بمعذبین ان هذا لهو الفوز العظیم لمثل هذا فلیعمل العاملون»؛

[۶۵] صافات/سوره۳۷، آیه۵۰-۶۱.

«پس برخی‌شان به برخی روی نموده و از هم‌دیگر پرس‌و‌جو می‌کنند. گوینده‌ای از آنان می‌گوید: راستی من (در دنیا) هم‌نشینی داشتم (که به من) می‌گفت: آیا واقعاً تو از باور دارندگانی؟ آیا وقتی مردیم و خاک و (مشتی) استخوان شدیم، آیا واقعا مجازات می‌شویم؟ (مؤمن) می‌پرسد: آیا شما اطلاع دارید (که او اکنون کجاست)؟ پس اطلاع حاصل می‌کند و او را در میان دوزخ می‌بیند (و) می‌گوید به خدا سوگند! چیزی نمانده بود که تو مرا به هلاکت اندازی و اگر رحمت پروردگارم نبود، هر آیینه من (نیز) از احضارشدگان در دوزخ بودم (و از روی شوق می‌گوید) آیا جز همان مرگ نخستین خود دیگر روی مرگ نمی‌بینیم و عذاب نخواهیم شد؟ راستی که این همان کام‌یابی بزرگ است. برای این (پاداش) باید کوشندگان بکوشند».

دیدگاه مفسران

برخی مفسران مطالب مطرح‌شده در این آیه را سخن خداوند می‌دانند و برخی دیگر آن را گفته فرشتگان دانسته و گروهی آن را کلام اهل بهشت می‌دانند. در حالی که اگر به مجموع این بخش از سوره نگاه کنیم، خواهیم دید که بعد از آیه «فاقبل بعضهم علی بعض یتسائلون قال قائل منهم…» همه گفته‌های فوق، سخن گوینده‌ای است که در ابتدای این بخش از او یاد شده است. بنابراین احتمال‌های دیگری که مفسران بیان کرده‌اند، با سیاق آیه‌ها تناسبی ندارد و قابل اعتنا نیست؛

[۶۶] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۳۹.

[۶۷] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۴.

(ذیل آیه «و ما اختلفتم فیه من شیء فحکمه الی الله…» .

[۶۸] شوری/سوره۴۲، آیه۱۰.

) زیرا یا باید چیزی در تقدیر گرفت که خلاف شیوه معمول در سخن گفتن است و یا به توجیه بدون دلیل متوسل شد.

نمونه دوم

نمونه دیگر، آیه ۸۳ سوره مؤمن (غافر) است:
«فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم وحاق بهم ما کانوا به یستهزئون»؛

[۶۹] غافر/سوره۴۰، آیه۸۳.

«و چون پیامبرانشان دلایل آشکار بر ایشان آوردند، به اندک دانشی که نزدشان بود خرسند شدند و (سرانجام) به آن‌چه ریشخند می‌گرفتند، گرفتار شدند».
برخی گفته‌اند که دو ضمیر «فرحوا بما عندهم» به رسل برمی‌گردد و معنای آیه چنین می‌شود: چون پیامبران دلایل آشکار برای قوم خود آوردند و لجاجت و سرکشی آنان را در کفر و انکار حق مشاهده کرده و فرجام کار آنان را دانستند، به خاطر دانش حقی که داشتند، خوشحال شدند و خدای را بر آن شکر کردند؛ اما اگر به‌درستی دقت شود، آیه مورد بحث و آیه‌های قبل و بعد آن، گزارش عکس‌العمل اقوال پیامبران پیشین و فرجام کارشان را گوشزد می‌کند و آن‌چه در این جمله آمده، بیان سرمستی آنان از نعمت‌های دنیوی و دانش‌های مربوط به آن است، که سبب شده در برابر فراخوان پیامبران به معارف حقیقی، راه لجاجت در پیش گرفته و آنان را مسخره کنند؛

[۷۰] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۵۷ ۳۵۶.

بنابراین جمله «فرحوا بما عندهم…» در جواب «فلما جائتهم» است و غیر از آن‌چه گفته شد، احتمال درست دیگری درباره آن وجود ندارد (و اگر این دو ضمیر مربوط به پیامبران باشد، خلاف فصاحت و شیوایی سخن است؛ چراکه آوردن چند ضمیر به یک سیاق و ارجاع بعضی به یک مرجع و بعضی به مرجع دیگر بدون آن‌که قرینه‌ای بر اختلاف مرجع ضمیر قرار دهند، با فصاحت سازگار نیست و از ساحت خدای متعال به دور است؛ هم‌چنین آیه درصدد بیان واکنش مردمان پیشین در برابر پیامبران است، نه عکس‌العمل پیامبران در برابر دعوت خود! دقت در آیه پیشین آن، موضوع را روشن‌تر می‌سازد.

نمونه سوم

آیه پیشین چنین است:
«افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانوا اکثر منهم واشد قوه وآثارا فی الارض فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون»؛

[۷۱] غافر/سوره۴۰، آیه۸۲.

«آیا آن‌ها در زمین نمی‌گردند تا فرجام پیشین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.