پاورپوینت کامل نقدی بر نقد هنرهای تصویری و تجسمی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقدی بر نقد هنرهای تصویری و تجسمی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقدی بر نقد هنرهای تصویری و تجسمی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقدی بر نقد هنرهای تصویری و تجسمی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نقدی بر نقد هنرهای تصویری و تجسمی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
این مقاله نقدی است بر نقد مقاله فقه و هنرهای تجسمی .
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه نویسنده مقاله
۲ – نقد ایرادات منتقدان
۳ – مهمترین نقدها و پاسخ به آنها
۳.۱ – نقد اول
۳.۲ – نقد دوم
۳.۳ – نقد سوم
۳.۴ – نقد چهارم
۳.۵ – نقد پنجم
۳.۶ – نقد ششم
۳.۷ – نقد هفتم
۳.۸ – نقد هشتم
۳.۹ – نقد نهم
۳.۱۰ – نقد دهم
۳.۱۱ – نقد یازدهم
۳.۱۲ – نقد دوازدهم
۳.۱۳ – نقد سیزدهم
۳.۱۴ – نقد جهاردهم
۴ – سخن آخر
۵ – پانویس
۶ – منبع
مقدمه نویسنده مقاله
جای بسی خوشحالی است که حوزه معرفت دینی، شاهد شکل گیری نهضتِ فقهی و فکری است.
طرح مباحث نو و کاوش درباره مسائل و مقوله های نوپیدا در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، پزشکی، و ارتباطات بین المللی، از چندین دهه پیش تر شروع و در دو دهه اخیر، بویژه پس از برپایی نظام جمهوری اسلامی در ایران و مطرح شدن حاکمیت و مدیریت دین و فقه اسلامی، گسترش بیش تری پیدا کرده است.
روشن است دگرگونیهای فکری، فرهنگی و خیزشهای علمی، به همان اندازه که امیدبخش، حرکت آفرین و سرچشمه پیشرفت و گسترش علوم و معارف بشری می شوند، شاید به همان اندازه، اگر اندیشه وران که رسالت سنگین هدایت جامعه و ترازسازی و جهت دهی به اندیشه ها را بر عهده دارند، دچار ناآگاهی، سستی و فراموشی و یا بی اعتنایی نسبت به افکار و اندیشه های گوناگون عصر خویش باشند و با دقت و دل سوزی تمام، از این حرکتها پاس ندهند، چه بسا، کژیها و آفتهای جبران ناپذیری در عقاید و آداب و فرهنگ دینی و ملی مردم، راه یابد.
بنابراین، بر استادان و بزرگان حوزه علمیه است که با همه سونگری و ژرف اندیشی اندیشه های جدید را ارز یابی کنند، آن جا که اشکال و یا انحرافی می بینند هشدار دهند و آن جا که بحثی جدید برابر با معیارها و ترازهای شناخته شده فقهی و اصولی مطرح می گردد، به حمایت برخیزند. تا در پرتو بهره مندی از اندیشه های نو و باز شدن افقهای تازه بر روی جامعه اسلامی ، اندیشه ها از آفات خطرهای پاره ای تندرویها و بی روشیها که شاید ناشی از بی مایگیهای علمی باشد، به دور مانند.
باری، چندی پیش یکی از آثار قلمی این جانب درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی با عنوان: فقه و هنرهای تصویری و تجسمی در فصلنامه وزین فقه شماره ۴ ۵ تابستان ۱۳۷۴. منتشر شد. خوشبختانه این تحقیق فقهی، با استقبال اهل دانش و مراکز علمی روبه رو شد و به گونه های گوناگون نویسنده مورد تشویق قرار گرفت و پاره ای از روزنامه های کشور نیز، به معرفی و چاپ گزیده بعضی از بحثهای آن پرداختند.
از جمله بعضی از برادران روحانی حوزه علمیه قم در دفتر تبلیغات اسلامی، مقاله را مطالعه کرده و بر پاره ای از مطالب آن، خرده گرفته و به بوته نقد گزارده اند که اکنون، به پاس تلاشهای آن دوستان، نقد آنان را به نقد می گذاریم تا حقیقت روشن تر شود.
نقد ایرادات منتقدان
اشکالهایی که به نظر نقدگران محترم برمقاله:(فقه و هنرهای تصویری و تجسمی) وارد شده است، در مجموع به چند جهت، باز می گردد. شایسته بود برای پرهیز از درهم آمیختگی مباحث، ایرادها با شکل منطقی و روش علمی با عنوانهای مناسب به گونه برجسته در چند بخش، سامان می یافت و ارائه می شد. هر چند نقدگران، دیدگاههای خویش را بخش بندی کرده و در هفت بخش، بیان داشته اند، لکن هیچ گونه ترتیب و سامان منطقی ندارد. پاره ای از بخشها، عنوان ندارند و تنها بر یک مورد که به نظرشان رسیده است، نام یک بخش نهاده اند.
نقد، بسیار در هم آمیخته و آشفته است که به چند نمونه اشاره می شود:
الف. گاه، از قوتهای مقاله یاد کرده اند، لکن چنان ستایشها و نکوهشها درهم آمیخته است که روشن نیست، کجا را می پذیرند و کجا را نمی پذیرند.
در صفحه ۲۸۳، می نویسند:
(این مقاله، موضوع مورد بحث را از جهات بسیاری بررسی کرده است، که باید از نویسنده آن تشکر و قدردانی کرد.)
در صفحه ۳۱۶، در بین خلاصه گیری و جمع بندی مطالب می نویسند:
(البته ناگفته نماند، این بررسی از قوتهایی برخوردار است….)
آن گاه می نویسند:
(در این جا، شاید خالی از فایده نباشد که به چند مطلب اشاره شود. تعابیری در این مجموعه به چشم می خورد که خالی از دقت است….)
و در صفحه ۳۱۷ پس از طرح پاره ای اشکالها، که هیچ گونه پیوندی با مقاله ندارند، چنانکه شرح داده خواهد شد، دگربار از قوتهای مقاله می نویسند:
(بحثها و مطالبی که ذیل عنوان:دین و برداشتهای دینی آمده… بیان این واقعیاتی که در ذات خود حرکت و جنبش را به همراه دارد، میدان رشد و تعالی را در بررسیهای عالمانه فقهی بازتر و گسترده تر می نمایاند.)
اگر به راستی مقاله، قوتهای علمی و فکری چشم گیری داشت و در عرصه اندیشه جایگاه والایی، سزاوار بود که ناقدان محترم، با شجاعت علمی اعتراف می کردند و یک جا قوتها را بیان می کردند، آن گاه به ایرادهای کلی و جزئی می پرداختند.
ب. در صفحه ۲۸۳ پس از سپاس از نویسنده مقاله، به خاطر فراگیر بودن زاویه های بررسی شده، از بحث چنین انتقاد شده است:
(با این وجود، برخی را نیز نادیده گرفته است که به اختصار و از باب:(فذکر فان الذکری تنفع المؤمنین) به برخی از آنها اشاره می شود.)
روشن است که بیان کاستیها و یادآوری زاویه هایی مهم و کارا در بحث تحقیقی که مورد بی توجهی محقق قرار گرفته اند، غیر از یادآوری اشکالها و ایرادهایی است که بر مطالب و دلیلها و استدلالهای آن وارد است.
آنچه در نقد ادعا شده است، کاستیها و نکته های مطرح نشده است، در حالی که آنچه به عنوان نمونه ارائه شده، ایراد و اشکال به مطالب است. در هر حال، انتظار می رفت که کاستیهای ادعا شده در نقد، ترمیم و تکمیل می شد.
ج. در صفحه ۳۱۶ و ۳۱۷ اشکال و ایراد بر نوشته های دیگر، از جمله سرمقاله، با نقد و ایراد بر مقاله مورد نظر، چنان در هم آمیخته شده که به دشواری می توان بازشناخت که ایراد بر مقاله است یا سرمقاله. شاید ناقدان محترم، بر این گمان بوده اند که سرمقاله نیز به قلم صاحب مقاله مورد نقد است و در غیر این صورت، هیچ وجه درخور قبولی به نظرنمی رسد، جز آشفته نویسی.
نکته درخور توجه آن که: آنچه در مقاله درباره حکم فقهی مجسمه سازی و نقاشی ادعا شده، در بردارنده یک سلسله بحثهای مهم رجالی، روائی، فقه الحدیث، اصولی و فقهی است، همراه با استدلال و برهان و نقل و نقد و ردّ دلیلهای دیدگاه گوناگونی که درباره موضوع مورد بحث مطرح شده اند. در این نقد، هیچ گونه ایراد در خوری بر مُدعی و یا دلیلهای آن صورت نپذیرفته است و اشکال مبنائی یا بنائی به چشم نمی خورد. گویا ناقدان محترم مُدعی و دلیلهای مقاله و نقدهای آن را بر دیدگاههای مخالف پذیرفته و تمام می دانند و تنها در پاره ای موارد، اشکالهای جزئی به نظرشان رسیده و مطرح کرده اند که ناروا بودن آنها روشن خواهد شد.
مهمترین نقدها و پاسخ به آنها
در هر حال، به خاطر پرهیز از به درازا کشیدن سخن، برابر با ترتیب نقد به مهم ترین ایرادها پاسخ داده می شود.
نقد اول
در صفحه ۲۸۳ نوشته اند:
(فرضیه وی {نویسنده} ثابت کردن حلال بودن این دو (مجسمه سازی و نقاشی) است در یک تحقیق علمی… محقق از آغازنباید درصدد ثابت یا رد کردن موضوع مورد تحقیق باشد، بلکه بهتر آن است که از ابتدا در باب موضوع مورد نظر به اندازه کافی تحقیق کند و نتیجه آن را (رد یا اثبات) اعلام کند.)
وجود نوشتاری هر تحقیق و بررسی علمی، پیشی گرفته وجود ذهنی آن است و وجود ذهنی خود، دستاورد کاوش و تفکر درباره موضوع مورد تحقیق.
بنابراین، هر نویسنده و پژوهشگری، پس از مدتها فکر و تحقیق درباره موضوعی، ممکن است به دیدگاهی برسد و در مقام رد یا اثبات آن، دست به نگارش بزند، و انگاره و یا مدعای خود را همراه با استدلال و برهان، فرا دید اهل دانش قرار دهد.
شیوه کتابهای تحقیقی سند گویا و گواه صادقی است بر این مدعی. و همچنین ناگزیر، در یک تحقیق عمیق و دقیق علمی، باید دلیلهای موافق گردآوری شوند و دلیلهای مخالف، توجیه و یا ردّ عالمانه و برهانی شوند.
آری، نادیده انگاشتن دلیلهای مخالف و یا ناتوانی نسبت به توجیه و ردّ علمی آنها، مخالف تحقیق و نشانه ناتوانی علمی آن است. اگر ناقدان محترم، به چنین موردی رسیده بودند و یادآور می شدند، بسیار شایسته و جای سپاس داشت.
برخلاف تحقیق و ناسازگار با روح حقیقت جویی است که نویسنده برای هدفهای سیاسی، اقتصادی، ملی و… از همان ابتدا، بر آن باشد چیزی حلال یا حرام بکند و آن هم از ساحت شاگردان حوزه معرفت دینی به دور است. در پایان، بجاست که بخشی از عبارات مقاله را از فقه شماره ۴و۵/۳۳ فرا دید نهیم:
(از این روی شایسته و بایسته است که از دیدگاه فقه اسلامی، حکم این موضوع به تحقیق و بررسی گذاشته شود….
هدف و غرض از این نوشتار، روشن شدن وضعیت حکم این مسأله است که آیا مقتضای تحقیق و بررسی علمی و فقهی این است که مجسمه سازی و نقاشی حرام و ممنوع است یا جایز و مباح.)
در هر حال شایسته بود که نوشته شود:
(از لابه لای نوشته بر می آید که نظر نویسنده حلال بودن مجسمه سازی و نقاشی است و روشن است نظر آن گاه که برابر با ترازهای علمی و همراه با برهان و استدلال باشد در عالم علم و تحقیق پدیده ای است که پرهیز از آن ناشاید، گرچه شاید هماهنگ با نظر و مورد پذیرش بعضی نباشد.)
نقد دوم
درصفحه ۲۸۲، نوشته اند:
(وقتی از صدر اوّل و زمان صدور حدیث ، بحث می کند، شواهدی از تاریخ تمدن ویل دورانت و مربوط به قبیله های وحشی و نیمه وحشی و به عبارت دیگر انسانهای نخستین، ارائه می دهد، در حالی که صدر اوّل در اصطلاح فقها و زمان صدور روایات از ظهور اسلام به بعد است.)
پاسخ:
در پاسخ به این ایراد باید ناقدان محترم را به مطالعه دوباره این بخش از مقاله با عنوان:(پیشبرد مجسمه سازی) فراخواند، تا روشن شود که آنچه در نقد آمده است، افزون بر بی پایگی آن، هیچ گونه بحثی با عنوان (صدر اوّل) و یا (زمان صدور حدیث) مطرح نشده است، تا اشکال شود که (صدر اوّل) در اصطلاح فقیهان و (زمان صدور روایات) از ظهور اسلام به بعد است! آنچه مورد بررسی بوده، تاریخ پیدایش مجسمه سازی و نقاشی است که به گواهی آیات، روایات، آثار به جای مانده از روزگاران قدیم و به نوشته تاریخ نویسان مانند:ویل دورانت، همراه و همزمانِ با تاریخ پیدایش بشر است.
نقد سوم
در صفحه ۲۸۴ می نویسد:
(این سخن، بسیار به جا و متین است، ولی به شرط آن که بتوانیم ملاک و علت حرام بودن مجسمه سازی را به طور دقیق تبیین کنیم….
البته، با مطالعه فراگیر در باب مجسمه سازی و حرام بودن آن در صدر اسلام، می توان بدین نتیجه رسید که علت اصلی حکمِ به حرام بودن ساخت و نگهداری و استفاده از مجسمه این بوده است که بیش تر اهالی آن روز جزیره العرب ، بت پرست بوده و مجسمه ها را به عنوان بت می پرستیده اند.)
اگر نتیجه پژوهشهای فراگیر این است که علت اصلی حرام بودن مجسمه سازی پرستش آن بوده؛ از این روی جایی که مجسمه ها پرستش نمی شدند، مسلمانان و سپاه فاتح اسلام، کاری نداشته اند و برخوردی نمی کرده اند. این، یاری کردن دیدگاه مقاله است و نه ردّ آن.
لکن با این همه یاریگریها، شگفت از درنگ و نگرانی آنان است که در صفحه ۲۸۶، پس از بحث از چگونگی پیدایش بت پرستی و ثابت کردن این مطلب که ساخت مجسمه بزرگان، چگونه کم کم به پرستش مجسمه ها انجامید، چنین می نویسند:
(با توجه به این مطلب، آیا حکم به جایز بودن مجسمه سازی و رواج آن در هر گوشه و کنار، سبب پدید آمدن همان حالت در بین افراد بشر قرن بیستم و یا قرنهای بعد نخواهد بود؟
بویژه آن که آغاز و انجام جهان بر ما پوشیده است….)
ناقدان محترم، به شدت نگران آینده افراد بشر در قرنهای بعد هستند که از کجا معلوم بار دیگر تاریخ تکرار نشود و از مجسمه سازی در جهت بت پرستی استفاده نشود؟ آیا با این حال و چنین احتمالی، می توان به گونه قطع حکم کرد:مجسمه سازی جایز است؟
نخست آن که:باید توجه داشت:فرض بر این است که حکم دائر مدار ملاک و موضوع است؛ از این روی، در صفحه ۲۱۷ مقاله بیان شده که اگر روزی ساخت و نگهداری مجسمه ، سودی نداشته باشد و مصلحت در خور پذیرش خردمندان در بین نباشد و سبب گسترش فساد و شرک و بت پرستی گردد، حکم به حرام بودن خواهد شد و احکام شرعیه، از گونه قضایای حقیقیّه اند.
دو دیگر:نگرانی از این که:در آینده پیامبری هم برای هدایت بشر نخواهد بود؟ بی مورد است؛ زیرا هدایت لازم نیست، همیشه توسط پیامبر و با وجود پیامبر باشد، چنانکه عصر و روزگار خود ما، پیامبری وجود ندارد؛ امّا بسیارند مردمانی که در راه خدا گام بر می دارند و برای خدا جهاد می کنند و… شریعت پیامبر خاتم ، برای همه، تا ابد، باقی و استوار است. آمدن پیامبر دیگر لازم نیست، لازم، وجود حجت است و آن هم، همواره وجود خواهد داشت.
سه دیگر:اگر به این گونه گمانها، اعتنا شود، این نگرانی، ویژه مسأله مورد بحث نخواهد بود. در مورد حکم به جایز بودن خرید و فروش خون نیز که مورد فتوای فقیهان پسین است، این شبهه و نگرانی جریان دارد. از کجا معلوم که افراد بشر قرنهای بعد، بار دیگر همانند پیشینیان به خون خوری، خونگیرند. پس تکلیف فتوا و حکم قطعی به جایز بودن خرید و فروش خون، چه می شود؟
چهار دیگر:اگر نگرانی وجود داشته باشد، با فرض ناتمام بودن دلیلهای حرام بودن، مقتضای تحقیق در چنین شبهه هایی اجرای اصل برائت است، چنانکه در صفحه ۲۰۰ مقاله، به گونه آشکار بیان شده است.
نقد چهارم
در صفحه ۲۸۷ می نویسند:
(به نظر می رسد در این عبارت:
(از باب این که اجماع بر عدم حرمت نگهداری قائم شده است) کاستی وجود دارد و به دو حرف (ویا) نیاز است تا وجه سوّمی برای کراهت باشد. از سوی دیگر، اجماع مورد ادعای نویسنده محققّ نیست.)
عبارت:(از باب این که اجماع…) به عنوان شاهد جمع و وجه توفیق بین روایات یاد شده است، نه این که وجه سوّمی برای کراهت باشد و عِدل (واو) و (یا) در پیش باشد تا نیازی به عبارت (و یا) باشد.
و امّا ایراد بر اجماع و آوردن چند عبارت به عنوان نمونه، مبنی بر این که فقهای پسین برحکم جایز بودن نگهداری مجسمه جاندار اشکال کرده اند، زیانی به دعوای اجماع نمی رساند و توجه دارید آنچه را نویسنده مقاله ادعا کرده، این است که پیشینیان فتوا به حرام بودن نگهداری مجسمه جاندار داده اند، امّا پسینیان رأی به جایز بودن آن داده اند، در کجای این کلام ناسازی و اشکال است و یا آن که کجای آن خلاف واقع به نظرمی رسد؟
اکنون، برای آرامش خاطر ناقدان محترم، به نمونه ای از عبارات جواهر اشاره می کنیم:
(امّا بیعها و اقتنائها و استعمالها و الانتفاع بها والنظر الیها ونحو ذلک. فالاصل، والعمومات، والاطلاقات تقتضی جوازه و مایشعر به بعض النصوص من حرمه الابقاء کأخبار عدم نزول الملائکه ونحوها، محمول علی الکراهه او غیر ذلک. خصوصاً مع انا لم نجد من اَفتی بذلک عدا ما یحکی عن الاردبیلی من حرمه الابقاء.
ویمکن دعوی الاجماع علی خلافه.)
[۱] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج۲، ص۴۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
و امّا خرید و فروش مجسمه جانداران و نگهداری و بهره گیری از آنها و تماشا و نگاه به آنها و استفاده هایی از این گونه، برابر اصل و عمومات واطلاقات، جایز بودن آنهاست.
و امّا پاره ای از روایاتی که إشعار به حرام بودن نگهداری دارند، مانند:روایاتی که دلالت دارند بر این که فرشتگان، وارد خانه ای که درآن مجسمه باشد نمی شوند، باید حمل بر مکروه بودن شوند و یا به گونه دیگر توجیه گردند. بویژه که ما کسی را نیافتیم که فتوای به حرام بودن نگهداری داده باشد، غیر از آنچه که از مرحوم اردبیلی حکایت شده که فتوای به حرام بودن داده است. و شاید ادعای اجماع برخلاف اردبیلی بشود.
برابر سخن صاحب جواهر ، ادعای اجماع با وجود مخالف ممکن و بی اشکال است.
نقد پنجم
در صفحه ۲۸۸، نوشته اند:
(با این همه فتوای صریح دایر برحرام بودن نگهداری مجسّمه جاندار….)
ناقدان محترم، برای ثابت کردن مدعای خود، که حرام بودن نگهداری مجسمه جاندار است، یک عبارت از فقیهان پیشین و چهار نمونه از فقیهان پسین یاد کرده اند.
پس از مراجعه و دقت در عبارت کافی صفحه ۲۸۱ و ۲۸۳ برای ما روشن نشد که از کجای عبارت چنین استفاده ای شده است؟
امّا عبارت تذکره، نقل نشده، تا روشن شود، چگونه چنین استفاده ای شده است. و امّا از سخنان فقیهانی چون: محقق اردبیلی ، سید جمال الدین موسوی و سید احمد خوانساری حرام بودن، فهمیده نمی شود، بلکه همان گونه که در نقد آمده، اشکال در حکم به جایز بودن نگهداری است و این غیر از حکم به حرام بودن است.
و امّا سخن کاشف الغطاء :
(یجب محوها او تغیّرها.)
[۲] کشف الغطاء، ص۲۱۶.
ناسازگار است با فتوای ایشان در شرح قواعد که پس از طرح بحث، دیدگاه جایز بودن نگهداری را تقویت می کند:
(ولیس مما صنع للحرام حتی یلزم اتلافه ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 