پاورپوینت کامل نقد و بررسی غدیر خم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و بررسی غدیر خم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی غدیر خم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی غدیر خم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
نقد و بررسی واقعه غدیر خم
واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) هنگام بازگشت از حجهالوداع در ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در غدیر خم، امام علی (علیهالسلام) را جانشین خود معرفی کرد. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میانشان بودند، با امام علی(ع) بیعت کردند. اما بعد از رحلت پیامبر اسلام، گروهی از صحابه در مکانی به نام سقیفه جمع شدند و مانع از رسیدن حضرت علی به حکومت شدند. واقعه غدیر، از نظر پیامبر و اهلبیت ایشان اهمیت زیادی داشته است به گونهای که روایات، ویژگیهایی برای این روز بر شمرده و آدابی برای آن ذکر کردهاند. در این مقاله، به بررسی اهمیت این واقعه و شماری از وقایع رخ داده در این روز میپردازیم و به بعضی از شبهات مخالفان غدیر پاسخ میگوییم.
فهرست مندرجات
۱ – ضرورت طرح بحث
۱.۱ – تاکید پیامبر و اهلبیت
۱.۱.۱ – پیامبر اکرم
۱.۱.۲ – امیرالمومنین
۱.۱.۳ – امام حسن
۱.۱.۴ – امام حسین
۱.۱.۵ – امام سجاد
۱.۱.۶ – امام باقر
۱.۱.۷ – امام صادق
۱.۱.۸ – امام کاظم
۱.۱.۹ – امام رضا
۱.۱.۱۰ – امام جواد
۱.۱.۱۱ – امامهادی
۱.۱.۱۲ – امام عسکری
۱.۱.۱۳ – امام زمان
۱.۲ – ارتباط با مساله امامت
۱.۳ – مظهر وحدت بودن غدیر
۱.۴ – اهتمام ویژه علمای فریقین
۱.۴.۱ – محدثین
۱.۴.۲ – مفسرین
۱.۴.۳ – متکلمین
۱.۴.۴ – لغویین
۲ – مفهومشناسی
۲.۱ – غدیر
۲.۲ – خم
۲.۳ – غدیر خم
۲.۴ – مسجد غدیر خم
۲.۵ – جحفه
۳ – آداب روز غدیر
۳.۱ – روزه گرفتن
۳.۲ – نماز خواندن
۳.۳ – صلوات فرستادن و برائت جستن
۳.۴ – کثرت ذکر خدا
۳.۵ – غسل کردن
۳.۶ – توسعه بر خانواده
۳.۷ – شکر نمودن برای نعمت ولایت
۳.۸ – امور نیکو
۳.۹ – انفاق کردن
۳.۱۰ – اطعام به مؤمنین
۳.۱۱ – رفع حاجات مؤمنین
۴ – ویژگیهای روز غدیر
۵ – آمار واقعه غدیر
۵.۱ – اول شخص بیعتکننده
۵.۲ – تعداد حجها و عمرههای پیامبر
۵.۳ – تعداد حاضرین در حجهالوداع
۵.۴ – خطبههای پیامبر در مسیر حجهالوداع
۵.۵ – سیر حرکت پیامبر از مدینه تا حجفه
۶ – وقایع روز غدیر
۶.۱ – وقایع گذشته
۶.۲ – برخورد عایشه با پیامبر
۶.۳ – سخن برخی از اصحاب با پیامبر و پیامدهای آن
۶.۳.۱ – مخالفت صحابه با دستور پیامبر
۶.۳.۲ – زیر سؤال رفتن عدالت صحابه
۶.۳.۳ – اذیت شدن پیامبر
۷ – غدیر در آیات
۷.۱ – آیه ۲۷ سوره حج
۷.۲ – آیه ۶۷ سوره مائده
۷.۳ – آیه سوم سوره مائده
۷.۴ – آیه اول و دوم سوره معارج
۸ – غدیر در روایات
۸.۱ – تواتر خطبه غدیر
۸.۲ – خطبه غدیر در منابع شیعه
۸.۳ – خطبه غدیر در منابع اهلسنت
۹ – اثبات امامت حضرت علی از طریق خطبه غدیر
۹.۱ – اولویت پیامبر بر همه
۹.۲ – تکبیر گفتن رسولالله
۹.۳ – مشترک معنوی بودن مولی
۹.۴ – تهنیت شیخین
۹.۵ – مساوات حضرت علی و پیامبر
۹.۶ – برخورد برخی اصحاب و ابلیس
۹.۷ – اثبات امامت از حدیث غدیر در نقل سلمان
۹.۸ – ظهور ملائکه در آسمان غدیر
۹.۹ – پاسخ پیامبر به سوالات درباره ولایت
۱۰ – سؤالات شیعه از مخالفان غدیر
۱۰.۱ – تعداد بیعتکنندگان
۱۰.۲ – مکان خطبه غدیر
۱۰.۳ – طرح معیارهای غیر قرآنی
۱۰.۴ – عدم وجود حضرت علی در بین داوطلبین
۱۰.۵ – وجود تعصبات مذهبی
۱۰.۶ – عدم وجود حدیث غدیر در صحیح بخاری
۱۰.۷ – تعیین خلیفه توسط ابوبکر
۱۰.۸ – یاری طلبیدن حضرت علی
۱۰.۹ – عدم بیعت عایشه و برخی صحابه با حضرت علی
۱۰.۱۰ – امام زمان حضرت زهرا
۱۰.۱۱ – خوب یا بد بودن تعیین خلیفه
۱۰.۱۲ – چگونگی توجیه پیروزی ابوبکر و عمر
۱۰.۱۳ – فلته نامیدن سقیفه
۱۰.۱۴ – خوب یا بد بودن بیعت با مشورت
۱۰.۱۵ – فرستادن ابوبکر و عمر به لشکر اسامه
۱۰.۱۶ – عدم انتخاب ابوبکر و عمر به فرماندهی لشکر اسامه
۱۰.۱۷ – ادعای عدم تعیین جانشین توسط پیامبر
۱۰.۱۸ – عدم قبول فتاوی حضرت علی
۱۰.۱۹ – سابقه بیعت برای دوستی
۱۱ – هجوم دشمنان به واقعه غدیر
۱۲ – علل مخالفت با واقعه غدیر
۱۲.۱ – دلایل روانشناختی
۱۲.۲ – دلایل معرفت شناختی
۱۲.۳ – دلایل جامعه شناختی
۱۳ – شبهات مطرح شده در مورد حدیث غدیر
۱۳.۱ – شبهات سندی
۱۳.۱.۱ – ادعای دروغ بودن حدیث غدیر
۱۳.۱.۲ – راوی این حدیث بودن شیعیان
۱۳.۲ – شبهات محتوایی
۱۳.۲.۱ – غدیر به معنای اجتماع دو امام
۱۳.۲.۲ – عدم استشهاد به غدیر در سقیفه
۱۳.۲.۳ – تدین به دین ناقص
۱۳.۲.۴ – دوستی یا سرپرستی
۱۳.۲.۵ – خوف پیامبر در غدیر خم
۱۳.۲.۶ – عدم تصریح به حدیث غدیر توسط حضرت علی
۱۳.۲.۷ – انکار حسن مثنی
۱۳.۲.۸ – شکایت اهل یمن
۱۳.۲.۹ – عید نبودن غدیر
۱۳.۲.۱۰ – مورد تایید نبودن حاکمیت و ولایت حضرت علی
۱۳.۲.۱۱ – بیشتر از چهار روز بودن غدیر
۱۳.۲.۱۲ – گرم نبودن هوا در روز غدیر
۱۳.۲.۱۳ – عدم ارتباط آیه سوم سوره مائده به واقعه غدیر
۱۳.۲.۱۴ – روز یاس کفار
۱۳.۲.۱۵ – عدم ذکر بیعت مردم با حضرت علی در قرآن
۱۳.۳ – شبهات ناظر به نتیجه غدیر
۱۳.۳.۱ – چرایی بیعت حضرت علی با ابوبکر
۱۳.۳.۲ – بیاعتنایی حضرت علی به خلافت
۱۳.۳.۳ – نظریه انتصاب بعد از حضرت علی
۱۳.۳.۴ – نماز ابوبکر
۱۴ – پیامدها
۱۴.۱ – ثمرات پذیرش غدیر
۱۴.۱.۱ – اکمال دین
۱۴.۱.۲ – اتمام نعمت
۱۴.۱.۳ – اتمام حجت
۱۴.۱.۴ – حفظ میراث و آثار انبیا
۱۴.۱.۵ – معرفی الگوی کامل برای زندگی
۱۴.۱.۶ – ولایت مداری
۱۴.۱.۶.۱ – قطب عالم امکان بودن ولی خدا
۱۴.۱.۶.۲ – جامع تمام علوم بودن انسان کامل
۱۴.۱.۶.۳ – مقام خلیفهاللهی
۱۴.۱.۶.۴ – حجّت خداوند بر بندگان
۱۴.۱.۶.۵ – کمال عالم وجود
۱۴.۱.۷ – نهایت بندگی و اخلاص
۱۴.۱.۸ – زهد و آخرت گرایی در کنار تلاش اقتصادی
۱۴.۱.۹ – بها دادن به عقل و عزت نفس
۱۴.۱.۱۰ – تداوم امامت بودن ولایت فقیه
۱۴.۲ – نتایج عدم پذیرش غدیر
۱۴.۲.۱ – از دید شیعیان دگراندیش
۱۴.۲.۲ – از دید اهلسنت
۱۴.۲.۲.۱ – دوازده خلیفه
۱۴.۲.۲.۲ – امامت سوسمار
۱۴.۲.۲.۳ – حکومت پادشاهی
۱۴.۲.۲.۴ – ظالم و فاجر بودن امام و خلیفه
۱۴.۲.۲.۵ – حسان ثابت و درس عاقبت بخیری
۱۵ – سخن پایانی
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
ضرورت طرح بحث
شعر:
ابنحماد عبدی:
یوم الغدیر لاشرف الایام •••واَجلُها قدرا علی الاسلام
یوم اقام الله فیه امامنا•••اغنی الوصی امام کل امام
قال النبی بدوح خم رافعا•••کف الوصی یقول للاقوام
من کنت مولاه فذا مولی له•••بالوحی من ذی العزه العلام
آیتالله کمپانی:
باده ساقیا ولی زخم غدیر•••چنگ بزن مطربا ولی به یاد امیر
تو نیزای چرخ پیر بیا زبالا به زیر•••داد مسرت بده ساغر عشرت بگیر
بلبل طبعم چنان قافیه پرداز شد•••که زهره در آسمان به نغمه دمساز شد
وادی خم غدیر منطقه نور شد•••یا زکف عقل پیر تجلی طور شد.
قبل از ورود به هر بحثی لازم است تا جهت انگیزیش بیشتر ابتدا با ضرورت طرح آن موضوع آشنا شویم، به همین علت، به برخی از اموری که به ضرورت مطرح شدن بحث از واقعه غدیر دلالت دارد اشاره میکنیم.
تاکید پیامبر و اهلبیت
تاکید فراوان پیامبر و اهلبیت در این باره خود دلیلی است بر اهمیت موضوع و عنایت به تبلیغ و تبیین این مساله مهم. در ادامه به برخی از کلمات نورانی معصومین درباره اهمیت غدیر اشاره میکنیم.
پیامبر اکرم
۱. «فلیبلغ الحاضر الغائب وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ
[۱] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۱، ص۶۲.
؛ پس حاضرین باید خبر دهند و پدران تا صبح قیامت به فرزندان خبر دهند».
۲. روزی رسول گرامی اسلام به امیرمومنان فرمود: ای علی، خداوند آیه: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک) را در باره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسی که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، کردارش باطل است. ای علی، من جز سخن خدا نمیگویم.
[۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۸۴.
امیرالمومنین
۱. مردی به مولی علی فرمود:
«… فاخبرنی بافضل منقبه لک من رسول الله فقال: نصبه ایای بغدیر خم فقام لی بالولایه من الله عزوجل بامر الله تبارک وتعالی
[۳] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۱، ص۱۵۹.
؛ بهترین فضیلتی که پیامبر برای شما فرمود چه بود، حضرت علی فرمودند: معرفی کردن من به عنوان امام در غدیر خم».
ابوالفتوح رازی نقل کرده است:
«کمیت اسدی (م ۱۲۶) بعد از سرودن هاشمیات خود شبی مولی را در عالم رؤیا دید، امیرالمومنین از او خواستند تا شعرش را برای او بخواند. کمیت خواند:
و یوم الدوح دوح غدیر خم••• ابان له الولایه لو اطیعا
در روزی که از درختها سایابان درست کردند؛ از درختان غدیر خم
رسول خدا ولایت علی بن ابیطالب را بر مردم آشکار کرد.
حضرت فرمودند: راست گفتی و بعد خودشان این بیت را سرودند:
و لم ار مثل ذاک الیوم یوما•••و لم ار مثله حقا اضیعا
[۴] رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۷، ص۶۹.
۲. در حدیثی دیگر فرمودند:
«این روز، روز عظیم الشانی است
[۵] انصاری، محمدباقر، اسرار غدیر، ص۲۳۳.
».
۳. حضرت علی به ابوبکر فرمود:
بر اساس حدیث پیامبر در روز غدیر، آیا من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ ابوبکر گفت: شما.
[۶] شیخ صدوق، خصال، ص۵۰۵، باب۴۰، ح۳۰.
امام حسن
از امام جعفر صادق چنین روایت شده است:
امام حسن هنگامی که میخواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمانان از پیامبر شنیدند که در باره پدرم فرمود: «انه منی بمنزلههارون من موسی»؛ همچنین دیدند که پیامبر وی را در غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود.
[۷] شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ج۲، ص۱۷۱.
امام حسین
سلیم بن قیس هلالی مینویسد:
امام حسین قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنیهاشم را جمع کرده فرمود: آیا میدانید پیامبر اکرم، علی را در روز غدیر خم نصب کرد؟ همگی گفتند: آری.
[۸] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۱۶۸.
امام سجاد
ابناسحاق، تاریخ نویس معروف، میگوید:
به علی بن حسین گفتم: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده»؛ به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش.
[۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۶۵.
امام باقر
ابان بن تغلب میگوید: از امام باقر درباره گفته پیامبر: «من کنت مولاه فعلی مولاه» پرسیدم: حضرت فرمود: ای اباسعید، پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهد بود.
[۱۰] شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۶۶.
امام صادق
۱…. فَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ۹اَوْصَی اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْ یَتَّخِذَ ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیداً وَ کَذَلِکَ کَانَتِ الْاَنْبِیَاءُ: تَفْعَلُ کَانُوا یُوصُونَ اَوْصِیَاءَهُمْ بِذَلِکَ فَیَتَّخِذُونَهُ عِیداً
[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۴، ص۱۴۹.
؛ در وصیتی پیامبر به حضرت علی فرمود: روز غدیر را عید بگیر…»
۲. روز غدیر خم افضل و بالاترین عیدهای امت من است.
[۱۲] انصاری، محمدباقر، اسرار غدیر، ص۲۳۳
۳. مردی معتزلی از ایشان در باره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود:
هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمیکرد. مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج میکند؟ حضرت فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ بدین وسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمیکرد.
[۱۳] بحرانی، سیدهاشم، تفسیر برهان، ج۱، ص۴۴۶.
امام کاظم
عبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسی بن جعفر در باره نماز در مسجد غدیر خم (در باره اهمیت این مسجد به مجله میقات حج شماره ۱۲ مراجعه شود.) پرسید. حضرت در پاسخ فرمود:
«صل فیه فان فیه فضلا و قد کان ابی یامربذلک؛ نماز بخوان، بدرستی که در آن فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر میکرد».
[۱۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۶.
امام رضا
۱. این روز عید اهلبیت است؛ هرکس این روز را عید بگیرد خداوند مالش را زیاد میکند؛
… مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین فی یوم غدیر خم کمثل الملائکه فی سجودهم لآدم، و مثل من ابی ولایه امیرالمؤمنین فی یوم الغدیر مثل ابلیس…
[۱۵] ابنطاووس، علی بن موسی، الاقبال، ج۲، ص۲۶۲.
۲. محمد بن ابینصر بزنطی میگوید: خدمت امام رضا بودم، در حالی که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفتگو میکردند، برخی از مردم این واقعه را منکر شدند؛
امام فرمود:
پدرم از پدرش روایت کرد که روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین. سپس فرمود: ای ابینصر، «این ماکنت فاحضر یوم الغدیر؛ هر کجا که هستی در این روز نزد امیرمومنان باش.» بدرستی که در این روز خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مومن و مسلم را میآمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان، از آتش دوزخ میرهاند؛ در این روز آزاد میکند…
سپس فرمود:
«والله لوعرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقه لصافحتهم الملائکه کل یوم عشر مرات؛ اگر مردم ارزش این روز را میدانستند، بیتردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه میکردند.» .
[۱۶] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۴.
[۱۷] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۲، ص۲۹۴.
امام جواد
جواد الائمه در ذیل آیه: (یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود
[۱۸] مائده/سوره۵، آیه۱.
چنین روایت کرد:
پیامبر در ده مکان به خلافت اشاره کرده است؛ سپس آیه: (یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود) نازل شد.
[۱۹] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرقمی، ج۱، ص۱۶۰.
در توضیح این روایت باید گفت: آیه یاد شده در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سورهای است که برپیامبر اکرم نازل شد. در این سوره، «آیه اکمال» و «آیه تبلیغ، که ناظر به واقعه غدیر است، وجود دارد.
امامهادی
روز غدیر عید است و افضل اعیاد نزد اهلبیت و محبان ایشان به شمار میآید.
امام عسکری
۱. حسن بن ظریف به امام حسن عسکری نامه نوشت و پرسید: گفته پیامبر «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعنی چه؟
حضرت در پاسخ فرمود:
«اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقه؛ خداوند اراده فرمود که این جمله، نشان و پرچمی باشد تا حزب خدا هنگام اختلافها با آن شناخته شود.» .
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۲۳.
۲. اسحاق بن اسماعیل نیشابوری میگوید: امام عسکری به ابراهیم چنین نوشت:
خداوند متعال با منت و رحمت خویش واجبات را بر شما مقرر کرد. این کار به سبب نیاز او نبود، بلکه رحمت او بود که متوجه شما شد. هیچ معبودی جز او وجود ندارد؛ او چنان کرد تا ناپاک را از پاک جدا سازد، و اندرون شما را بیازماید تا به سوی رحمت او پیش بگیرد، و منازل شما در بهشت معین شود. از اینرو، حج و عمره، اقامه نماز، پرداخت زکات، روزه و ولایت را بر شما واگذار کرد، و دری را فرا راهتان قرار داد تا درهای دیگر واجبات را باز کنید؛ کلیدی را برای یافتن راه خود قرار داد. اگر محمد و جانشینان او از فرزندش نبود، شما مانند حیوانات سرگردان میماندید و هیچ واجبی از واجبات را فرا نمیگرفتید. مگر میتوان از غیر در، وارد مکانی شد؟ وقتی خداوند به سبب تعیین اولیا پس از پیامبر، نعمت خود را بر شما تمام کرد، فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» سپس برای اولیای خود برگردن شما حقوقی قرار داد، و به شما فرمان داد حقوق آنها را ادا کنید، تا زنان و اموال و خوراک و آشامیدنیها بر شما حلال باشد، و به واسطه آن برکت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت کنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند…
[۲۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹.
امام زمان
در دعای ندبه که ظاهراً منسوب به آن حضرت است، چنین میخوانیم: «… فلما انقضت ایامه اقام ولیه علی بن ابی طالب صلواتک علیهما و آلهماهادیا اذ کان هوالمنذر».
ارتباط با مساله امامت
یک از اصول اعتقادی اسلامی که مورد پذیرش مسلمانان قرار دارد، بحث امامت است. در میان احادیث، سخنان زیادی از اهلبیت دلالت بر این امر دارد. من جمله امام باقر فرمودند: «انما یعرف الله عزوجل و یعبده من عرف الله و عرف امامه منا اهل البیت
[۲۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۱.
؛ کسی که امامت ما اهلبیت را شناخت، میتواند خداوند را بشناسد و عبادت کند».
از همین رو شاگردان اهلبیت، حتی در مناظرات خود با مخالفین، به جایگاه امام در اندیشه شیعه اشاره کردهاند. چنانچه در مناظر هشام بن حکم با ابوهذیل علاف همین مطلب را مشاهده میکنیم. (در مناظرهای هشام بن حکم به ابوالهذیل علاف میگوید: « با تو مناظره میکنم به شرطی که اگر تو شکست خوردی باید از مذهبت دست بکشی ولی اگر من شکست خوردم با هم به سراغ امامم میرویم».)
[۲۳] شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۴۳.
بعد از عصر حضور اهلبیت و به خاطر تاکید زیاد اهلبیت بر مساله امامت، عالمان بزرگ شیعه، امامت را جزء اصول ایمانی و اعتقادی میدانند .
در بین عالمان عامه نیز، عدهای این اصل اعتقادی را جزء اصول دین میدانند. (ابنتیمیه میگوید: «یجب ان یعرف ان ولایه امر الناس من اعظم واجبات الدین لاقیام للدین ولا للدنیا الا بها، واجب است که مردم بدانند ولایت امر مردم و حکومت بر مردم از بزرگترین واجبات دینی است.»)
[۲۴] کتب ورسائل و فتاوی ابنتیمیه فی الفقه، ج۲۸، ص۳۹۰.
(ابنعبدالبر مینویسد: «واستخلفه رسول الله علی امته من بعده بما اظهر من الدلائل البینه…. والخلافه رکن من ارکان الدین. پیامبر ابوبکر را خلیفه خود نمود، و خلافت رکنی از ارکان دین است»
[۲۵] ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۹۶۹.
)(قرطبی مینویسد: «ثم ان الصدیق رضی الله عنه لما حضرته الوفاه عهد الی عمر فی الامامه، و- لم یقل له احد هذا امر غیر واجب علینا و- لا علیک، فدل علی وجوبها و- انها رکن من ارکان الدین الذی به قوام المسلمین»
[۲۶] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۶۵.
)(از جمله دلیلهایی که نشان میدهد اهلسنت امامت را جزو اصول دین میدهند این است که منکر خلافت برخی از خلفاء را کافر میدانند: ابنحجر مینویسد: « المنقول عن العلماء فمذهب ابی حنیفه رضی الله عنه ان من انکر خلافه الصدیق او عمر فهو کافر علی خلاف حکاه بعضهم وقال الصحیح انه کافر والمساله مذکوره فی کتبهم فی الغایه للسروجی والفتاوی الظهیریه والاصل لمحمد بن الحسن وفی الفتاوی البدیعیه فانه قسم الرافضه الی کفار وغیرهم وذکر الخلاف فی بعض طوائفهم وفیمن انکر امامه ابی بکر وزعم ان الصحیح انه یکفر و فی المحیط ان محمدا لا یجوز الصلاه خلف الرافضه ثم قال لانهم انکروا خلافه ابی بکر وقد اجتمعت الصحابه علی خلافته و فی الخلاصه من کتبهم ان من انکر خلافه الصدیق فهو کافر….».
[۲۷] هیتمی، ابنحجر، الصواعق المحرقه، ج۱، ص۱۳۸.
)(همچنین ابنعابدین نیز مینویسد: «…. ومن انکر خلافه الصدیق او عمر فهو کافر ا ولعل المراد انکار استحقاقهما فهو مخالف للاجماع الصحابه لا انکار وجودها لهما….».
[۲۸] ابنعابدین، محمد أمین بن عمر، حاشیه رد المختار، ج۱، ص۵۴۸.
[۲۹] سبکی، فتاوای السبکی، ج۲، ص۵۷۶.
)
برخی از عالمان مدرسه خلفاء، اگر چه امامت را جزء اصول دین ندانستهاند، اما با سخنانی به ضرورت این بحث اشاره کردهاند.
چنانچه شهرستانی مینویسد:
«. . الخلاف الخامس: فی الامامه، و اعظم خلاف بین الامه خلاف الامامه، اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعده دینیه مثل ما سلّ علی الامامه فی کل زمان
[۳۰] شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳۱.
»
…. بزرگترین اختلاف بین مسلمانان مسئله امامت بوده است….
یا ماوردی (متوفی ۴۵۰) نیز میگوید:
« فَلَیْسَ دِینٌ زَالَ سُلْطَانُهُ الَّا بُدِّلَتْ اَحْکَامُهُ
[۳۱] ماوردی، علی بن محمد، ادب الدنیا والدین، ج۱، ص۱۶۴.
؛ هیچ دینی نیست مگر آن که حاکم آن از بین رفته باشد جز این که احکامش دچار تغییر بشود.»
تا آنجا که در ادامه مینویسد:
«اقامت امام که سلطان و رهبر بوده نصبش ضروری است.»
متکلم بزرگ اهلسنت قاضی ایجی هم مینویسد:
«نصب الامام عندنا واجب علینا سمعا
[۳۲] ایجی، عضدالدین و جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۳، ص۵۷۴.
؛ نصب امام در نزد ما واجب است و این واجب، واجب سمعی است»
نتیجه اینکه: بر خلاف اهلسنت که برای امامت ابوبکر دلیلی ندارند (و هو عندنا ابو بکر و عند الشیعه علی رضی اللّه عنهما• لنا وجهان• الاول ان طریقه اما النص او الاجماع( بالبیعه )اما النص فلم یوجد لما سیاتی .
[۳۳] ایجی، عضدالدین و جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۴.
) شیعه برای امامت امامان خود ادله زیادی دارد که حدیث غدیر از مهمترین این ادله است.
مظهر وحدت بودن غدیر
با توجه به سیره و سخنان حضرت علی میتوان نتیجه گرفت ایشان از منادیان وحدت بین مسلمانان بودند، به همین خاطر فضایل ایشان نیز میتواند در ایجاد انسجام و تقریب بین مسلمانان نقش آفرینی کند، شیعیان از حدیث غدیر، ولایت امام علی را اثبات میکنند و سنیها از این حدیث دوستی او را استفاده میکنند، پس این بهترین فرصتی است که شیعه و سنی در این مورد انسجام لازم را پیدا نموده و در مقابل اسلام اموی که امروزه خود را با نام وهابیت نشان میدهد به مقابله برخیزند. سخن حضرت زهرا در این باره شنیدنی است.
حضرت زهرا در پاسخ محمود بن لبید یکی از علل اختلاف مسلمانان را دوری از غدیر معرفی نمودند….. وَا عَجَبَاهْ اَ نَسِیتُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ کَانَ ذَلِکِ وَ لَکِنْ اَخْبِرِینِی…. قَالَتْ اُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَی لَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ اُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْاِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ اَئِمَّهٌ اَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیِّینَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَیَکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه
[۳۴] رازی، خزاز، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۱۹۹.
؛ تعجب میکنم چرا غدیر خم را فراموش کردید…. . اگر با علی اختلاف کنید تا قیامت اختلاف بین شما وجود دارد.
برای فهم جایگاه وحدت آفرین غدیر علاوه بر آنچه ذکر شد، سخنان علمای بزرگ شیعه نیز راه گشا است:
مقام معظم رهبری:
…. یک نکتهای که در کنار این لازم است پیروان اهلبیت و نیز همه مسلمانان در نظر داشته باشند، این است که: ما از حادثه و واقعهی غدیر- که نشانه عظمت اسلام و جامعیت اسلام است- به عنوان وسیلهای برای تضعیف اسلام استفاده نکنیم. این را من بالخصوص امروز و این روزها موظفم و مقیدم که به همه ملت عزیزمان و همه مسلمانها در هر نقطه دنیا عرض بکنم که مراقب باشند امروز برای تضعیف اسلام، دشمنان به دنبال همین نقطه خاص، همین چیزی که منشا عظمت اسلام است، هستند؛ یعنی مسئله شیعه و سنی، قبول غدیر و انکار غدیر. دشمن میخواهد مسئله غدیر را یک مایه برادرکشی و جنگ و خونریزی قرار بدهد؛ در حالی که غدیر میتواند وسیله ائتلاف و برادری مسلمانها باهم باشد..((۱۸/ ۱۰/ ۱۳۸۵) بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم)
در ادامه با عبارتی دلنشین به جایگاه وحدت آفرین حدیث غدیر اشاره کرده میفرمایند:
…. جامعهی شیعه باید با متانت راه خودش را ادامه دهد. ما «الحمد للّه الذی جعلنا من المتمسّکین بولایه امیرالمؤمنین» را رها نمیکنیم؛ ما تمسک به ولایت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) که نعمت بزرگ خداست- را محکم نگه میداریم؛ اما با کسی که به این حبل متین تمسک نکرده است، دعوا هم نمیکنیم. این وظیفهی جامعه تشیع است. آنچه که دشمن میخواهد، این است که با هم اختلاف کنیم. (همان.)
علامه امینی در کتاب خود بابی گشوده است با این عنوان: «الغدیر یوحد الصفوف فی الملا الاسلامی
[۳۵] امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، مقدمه.
» و در آن به تاثیری که غدیر در ایجاد وحدت بین مسلمین دارد اشاره کرده است. این اثر مهم در زمان انتشار کتاب الغدیر خود را نشان داده است که به عنوان مثال به یک مورد اشاره میکنیم. یکی از علمای اهلسنت بعد از مطالعه کتاب الغدیر علامه اینگونه نوشته است:
کتاب الغدیر و محتوی غنی آن، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کردهاند و حقیقت کجا است. ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم.
[۳۶] امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، مقدمه.
و چه خوب سروده است:
اگر پیمان مردم با ولی بود•••اگر پیوند با ال علی بود
غدیر خم اگر سایه فکن بود•••ولایت اهرمی دشمن شکن بود
صفوف ما جدا از هم نمیشد•••شکوه و عزت ما کم نمیشد
نه بذر فتنه میپاشید دشمن•••نه ما تقسیم میشد بر تو و من
نه صدها بار میمردیم هر روز•••نه جام زهر میخوردیم هر روز
[۳۷] محدثی، جواد، منظومه اهلبیت آفتاب.
اهتمام ویژه علمای فریقین
دلیل دیگری که ضرورت طرح این بحث را لازم میکند، توجه علمای شیعه و سنی بدین حدیث است. تا آنجا که بسیاری از علمای فرقین درباره حدیث غدیر کتاب مستقل نگاشتهاند یا در ضمن کتابهایشان بدین حدیث اشاره کردهاند. مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی در کتابی با نام (الغدیر فی التراث الاسلامی) به ذکر مصادر و کتابهایی که شیعه و سنی دراین باره نوشتهاند اشاره نمودند. همچنین گزارش سید اهل مراقبه علی بن طاوس حکایت از اهتمام علماء به واقعه غدیر خم دارد. ایشان مینویسد:
مسعود بن ناصر سجستانی کتابی دارد با نام «کتاب الدرایه فی حدیث الولایه» در ۱۷ جزء و از ۱۰۰ نفر از صحابه روایت غدیر را نقل کرده. جریر طبری در کتاب «الرد علی الحرقوصیه (مراد حنبلیه میباشند چون حرقوص بن زهیر خارجی جد احمد بن حنبل است.)» از ۷۵ طریق حدیث را نقل کرده است. عبدالله حسکانی در کتاب «دعاه الهداه الی اداءحق الموالاه». ابن عده در کتاب «حدیث الولایه» از ۱۵۰ طریق نقل کرده است.
[۳۸] سید بن طاوس، على بن موسى، الاقبال، ج۱، ص۴۵۳.
علامه امینی نیز چنین گزارش میدهد:
مورخانی که واقعه غدیر را نقل کردهاند: بلاذری (م۲۷۹ ق) در انساب الاشراف؛ ابنقتیبه (م ۲۷۹ق) در الامامه والسیاسه؛ طبری (م۳۱۰ق) در تاریخش؛ خطیب بغدادی (م۴۶۳) در تاریخش؛ ابنعبدالبر (م۴۶۳) در استیعاب.
محدثین
امام شافعیها (م۲۰۴) به نقل از نهایه ابناثیر؛ امام حنبلیها (م۲۴۱) در مسند و مناقب خود؛ ابنماجه (م۲۷۳) در سنن خود؛ ترمذی (م۲۷۹) در صحیح خود؛ نسائی (م۳۰۳) در خصائص؛ بغَوی (م۳۱۷) در سنن، طحاوی (م۳۲۱) در مشکل الاثار؛
مفسرین
ثعلبی (م۴۲۷) در تفسیرش؛ واحدی (م۴۶۸) در اسباب النزول؛ قرطبی (م۵۶۷) در تفسیر خود؛ فخر رازی (م۶۰۶) در تفسیر خود.
متکلمین
ابوبکر باقلانی (م۴۰۳) در تمهیدالقواعد؛ ایجی (۷۵۶) در مواقف؛ بیضاوی (م۶۸۵) در طوالع الانوار؛ تفتازانی (م۷۹۲) در شرح مقاصد.
لغویین
لغت دانان ذیل ماده: «مولی»، «خم»، «غدیر» و «ولی» بدین واقعه اشاره کردهاند، مثلا:
ابندرید (م۳۲۱) در جمهره؛ ابناثیر در نهایه؛ حموی در معجمالبلدان ذیل ماده خم؛ زَبیدی حنفی در تاجالعروس؛ نبهانی در مجموعه نَبَهانیه
[۳۹] امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱.
قندوزی حنفی از عالمان بزرگ اهلسنت در این زمینه نوشته است:
جوینی میگوید: در بازار بغداد کتابی را در دست صحاف دیدم که روی کتاب نوشته بود: «جلد ۲۸ در سلسله راویان حدیث غدیر» و جلد ۲۹ نیز در آینده چاپ میگردد..(و نقل عن ابی المعالی الجوینی انه کان یتعجب و یقول رایت مجلدا ببغداد فی ید صحاف فیه روایات هذا الخبر مکتوبا علیه المجلده الثامنه و العشرون من طرق من کنت مولاه فعلی مولاه و یتلوه المجلد التاسعه و العشرون.)
[۴۰] قندوزی حنفی، سلمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۱، ص۱۰۲.
[۴۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۳۶.
نکته:
با این همه اهتمام بزرگان از فرقین، تعجب است از کسی مثل فرید وجدی که در دائره المعارف خویش از هر موضوعی و حکمی و از هر تاریخی و از هر اسم و رسمی سخن میگوید حتی درباره خیار چنبر (خیار شنبر) سطر نوشته ولی اشارهای به حدیث غدیر ندارد.
[۴۲] طهرانی، سیدمحمدحسین، امام شناسی، ج۷، ص۲۰۵.
مفهومشناسی
یکی از مواردی که در کتابها و مقالات علمی بدان پرداختهاند تبیین مفاهیم کلیدی آن اثر است که در فهم به خواننده اثر کمک شایانی میکند به همین علت به معنای چند واژه پرکاربرد در بحثمان اشاره میشود.
غدیر
غدیر از «غدر» به معنای جدایی گرفته شده است و غدیر را غدیر گویند: چون آب سیل در آن میماند. ((غدر): فعل امّا من قولهم الغدر، و امّا من الغدر و الغدره: ارض ذات جحره و جفار. و غادرت الشّیء مغادره و غدارا، اذا ترکته. و من هذا اشتقاق الغدیر.)
[۴۳] ابندرید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۴۱۷.
و ممکن است آب باران زیاد جمع شود یا کم.
[۴۴] زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۷، ص۲۹۷.
خم
ابنفارس مینویسد:
خم به دو معنا است یکی به معنای تغییر رائحه (=بو) است و دومی به معنای پاک کردن است. همانگونه که وقتی خانه را جارو بکشند عرب میگوید: خم البیت.
[۴۵] ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۱۵۶.
شیبانی نیز در تعریف لغوی آن میگوید: خم حفرهای در زمین که ته آن خاکستر میریزد(الخُمُّ: حُفره تُحفر فی الاَرض و یُجعل فی اَسفلها رماد….)
[۴۶] شیبانی، الجیم، ج۱،ص۲۲۷.
ابندرید نیز در رابطه با آن میگوید: غدیری معروف است.(خُمٌّ: غدیرٌ معروف…. )
[۴۷] ابندرید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج۱،ص۱۰۸.
غدیر خم
غدیر خم، نام منطقهای در نزدیکی جُحفه، حدود ۱۵۶ کیلومتری شمال غربی مکه است که «شهرک رابغ» در ۲۶ کیلومتری آن قرار دارد. غدیر به معنای برکه است و خم نیز نام آن مکان میباشد. وجه نامگذاری آن به غدیر خم، به سبب این بوده که آب در آن زمین چون باتلاق فرو میرفته است. در صدر اسلام حاجیان عراق و شام از این نقطه برای بازگشت به کشورهای خود از یکدیگر جدا شده، و هر یک مسیر خاص خود را پیش میگرفتند. غدیر خم، که مسجدی با همین نام نیز در آن بنا شده، شاهد یکی از وقایع بسیار مهم و تعیین کننده در تاریخ اسلام بوده است.
[۴۸] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۶۵.
مسجد غدیر خم
در محلّ واقعه عظیم غدیر خم، مسجدی ساختند که به نام «مسجد غدیر خم» معروف شد. نماز در این مسجد فضیلت بسیار دارد؛ زیرا مکانی است که پیامبر، عبارت معروف «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ» را در مورد علی بیان کردند. گفتنی است این مسجد در دوران عثمانی، بر اثر سیل خراب شد ولی بخشی از آن همچنان برجا مانده است. ساختمان آن را تعدادی از ملوک شیعی هند بازسازی کردهاند.
[۴۹] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۶۶.
جحفه
دررابطه با این مکان گفته شده است که: میقات اهل شام بوده است (وقّت رسول اللّه لاهل المدینه ذا الحلیفه، و لاهل الشام الجحفه. صدیق بن حسن خان القنوجی)
[۵۰] بخاری، حسن بن علی، ابجدالعلوم، ج۱، ص۵۴۱.
و چون بنو عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح که در این مکان زندگی میکردند به سبب سیل از بین رفتند به جحفه مشهور شده است. (و هم بنو عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح، فنزلوا بالجحفه فاجتحفهم السّیل، فسمّیت الجحفه. و کان اسمها مهیعه.)
[۵۱] ابندرید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۸۳.
دکتر قائدان مینویسد:
جُحفه در ۱۸۹ کیلومتری شمال غربی مکه، و ۱۷ کیلومتری جنوب شرق شهرک رابغ واقع است و میقات اهل شام، مصر و سرزمینهای دیگری است که از این مسیر وارد مکه میشوند. امروزه کسانی که از جدّه به مکّه میآیند، در مسجد جدیدی که به جُحفه معروف است و سعودیها آن را ساختهاند، محرم میشوند. این مسجد ۹۰۰ متر مساحت دارد. منطقه «غدیر خم» در نزدیکی جحفه (حدود چهار کیلومتری آن) قرار دارد. بعضی نیز گفتهاند پیامبر خطبه غدیر خم را در جحفه ایراد کردهاند. این مکان در گذشته آباد بوده و آن را «مَهْیَعَه» میخواندند که از آغاز غدیر خم تا ساحل دریای سرخ امتداد داشته است. بعدها به وسیله سیل تخریب و به همین علت آن را جُحفه (یعنی محلی که سیل بر آن وارد شد/ جحف السیل) نامیدهاند. یاقوت حموی که آنجا را در سده هفتم دیده، از ویرانی و خرابیاش خبر میدهد. این شهر تا قرنهای متمادی همچنان ویرانهای بیش نبوده و در عصر حاضر، روستایی جایگزین آن شده است.
[۵۲] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۳۴.
آداب روز غدیر
وجود ویژگیها و آداب زیادی که برای روز غدیر خم نقل شده، دلیلی دیگر است بر ضرورت طرح این مبحث شریف. یکی از محققان در مقالهای با عنوان (فقه غدیر) به ترتیب الفبا مورد از این آداب را ذکر کرده است.
[۵۳] مبلغی، احمد، «فقه غدیر»، فرهنگ کوثر، اردیبهشت ۷۶، ش ۲، ص ۱۴ تا ۱۹.
به برخی از آن اعمال اشاره میشود.
روزه گرفتن
امام صادق فرمودند:
صِیَامُ یَوْمِ غَدِیرِ خُمٍّ یَعْدِلُ صِیَامَ عُمُرِ الدُّنْیَا لَوْ عَاشَ اِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْیَا لَکَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِکَ وَ صِیَامُهُ یَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ عَامٍ مِائَهَ حَجَّهٍ وَ مِائَهَ عُمْرَهٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ..
[۵۴] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۳.
روزه در روز غدیر خم معادل روزه تمام عمر دنیاست، اگر کسی به اندازه تمام عمر دنیا زنده بماند و تمام آن را روزه بگیرد ثواب آن به اندازه ثواب روزه در روز غدیر است و روزه روز غدیر نزد خداوند عزوجل معادل صد حج و صد عمره مقبول است.
نماز خواندن
امام صادق میفرمایند:
مَنْ صَلَّی فِیهِ رَکْعَتَیْنِ…. عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَهَ اَلْفِ حَجَّهٍ وَ مِائَهَ اَلْفِ عُمْرَهٍ وَ مَا سَاَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَهً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ حَوَائِجِ الْآخِرَهِ اِلَّا قُضِیَتْ.
[۵۵] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۳.
دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک مرتبه حمد و ده مرتبه قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ و ده مرتبه آیهالکرسی و ده مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناهُ بخواند، معادل صد هزار حجّ و صد هزار عمره است و از خدای عزّوجلّ هیچ حاجتی از حوائج دنیا و آخرت را نخواهد، مگر اینکه برآورده شود و آن حاجت هرچه باشد.
صلوات فرستادن و برائت جستن
امام صادق فرمودند:
… وَ تُکْثِرُ فِیهِ الصَّلَاهَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ (علیهمالسّلام) و تبرا الی الله عزوجل ممن ظلمهم حقهم
[۵۶] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲ ص۹۰.
؛ …. و در آن روز بر محمّد و خاندانش بسیار درود بفرست، و از کسانی که نسبت به آنان ستم کردند و حقّشان را انکار نمودند بیزاری بجوی.
کثرت ذکر خدا
قال الصادق:
وَ یَنْبَغِی اَنْ یُکْثَرَ فِیهِ ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
[۵۷] شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ج۱، ص۷۵.
؛ و سزاوار است در آن روز خدا بسیار یاد شود…….
غسل کردن
قال الصادق:
فَاِذَا کَانَ صَبِیحَهُ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَجَبَ الْغُسْلُ فِی صَدْرِ نَهَارِهِ
[۵۸] ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۷۴.
ِ؛ هنگامی که صبح روز غدیر فرا رسد، غسل در اول روز واجب میشود.
توسعه بر خانواده
قال الصادق:
… وَ یَنْبَغِی اَنْ… یُوَسِّعَ الرَّجُلُ فِیهِ عَلَی عِیَالِه؛
[۵۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ج۱، ص۷۵.
و مرد برای خانوادهاش در هزینه زندگی توسعه دهد.
شکر نمودن برای نعمت ولایت
امام صادق:
… ثُمَّ تَقُومُ وَ تُصَلِّی شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی رَکْعَتَیْنِ… .
[۶۰] ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۷۵.
.. هنگامی که ظهر روز غدیر رسید: مجلست را با آرامش و سکون و وقار و هیبت و تواضع قرار میدهی. و میگویی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کَمَا فَضَّلَنَا فِی دِینِهِ عَلَی مَنْ جَحَدَ وَ عَنَدَ وَ فِی نَعِیمِ الدُّنْیَا عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ عَمَدَ وَ هَدَانَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ شَرَّفَنَا بِوَصِیِّهِ وَ خَلِیفَتِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ مَمَاتِهِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صاللَّهُمَّ اِنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ نَبِیُّنَا [۳۷] اَمَرْتَ وَ عَلِیّاً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ مَوْلَانَا کَمَا اَقَمْتَ وَ نَحْنُ مَوَالِیهِ وَ اَوْلِیَاؤُهُ»؛ سپس بلند میشوی و از جهت شکرگزاری برای خدای متعال دو رکعت نماز میخوانی…
امور نیکو
امام رضا میفرماید:
… وَ یَوْمُ لُبْسِ الثِّیَابِ وَ نَزْعِ السَّوَادِ وَ یَوْمُ الشَّرْطِ الْمَشْرُوطِ وَ یَوْمُ نَفْیِ الْغُمُومِ…. وَ هُوَ یَوْمُ الزِّینَهِ فَمَنْ تَزَیَّنَ لِیَوْمِ الْغَدِیرِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ کُلَّ خَطِیئَهٍ عَمِلَهَا صَغِیرَهً اَوْ کَبِیرَهً وَ بَعَثَ اللَّهُ اِلَیْهِ مَلَائِکَهً یَکْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجَاتِ اِلَی قَابِلِ مِثْلِ ذَلِکَ الْیَوْمِ فَاِنْ مَاتَ مَاتَ شَهِیداً وَ اِنْ عَاشَ عَاشَ سَعِیداً.
[۶۱] ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴.
؛ … و روز پوشیدن جامه نیکو و درآوردن لباسهای سیاه، و روز شرط مشروط و روز زدودن غمها… غدیر روز زینت است، هر کس در روز غدیر خود را زینت کند خداوند خطاهای کوچک و بزرگ او را میآمرزد، و فرشتگانی را مبعوث میکند که تا سال دیگر در چنین روزی برای او حسنات بنویسند، و درجات او را بالا برند، و اگر در آن سال بمیرد شهید مرده است، و اگر زنده بماند سعادتمند خواهد بود.
امام صادق به مفضل بن عمر فرمودند:
… وَ اِنَّهُ لَیَوْمُ صِیَامٍ وَ قِیَامٍ وَ اِطْعَامٍ وَ صِلَهِ الْاِخْوَانِ وَ فِیهِ مَرَضَاتُ الرَّحْمَنِ وَ مَرْغَمَهُ الشَّیْطَان؛ . . و براستی روز غدیر، روز صیام اطعام و صله ی برادران (مومن) است و در آن رضایت (خداوند) رحمان و ذلت و خواری شیطان است.
انفاق کردن
قال الصادق:
… وَ الدِّرْهَمُ فِیهِ بِاَلْفِ اَلْفِ دِرْهَمٍ قَالَ لَعَلَّکَ تَرَی اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ یَوْماً اَعْظَمَ حُرْمَهً مِنْهُ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ..
[۶۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۴.
؛ انفاق یک درهم در روز غدیر برابر با هزار هزار درهم در سایر روزهاست. سپس فرمود: شاید گمان کنی که خداوند (عزّوجلّ) روزی را آفریده باشد که حرمت آن از روز غدیر بیشتر باشد، پس سه بار فرمود: نه، به خدا قسم چنین نیست.
اطعام به مؤمنین
عَنِ الرِّضَا:
…. وَ مَنْ اَطْعَمَ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ اَطْعَمَ جَمِیعَ الْاَنْبِیَاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ.
[۶۳] ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴.
؛ و کسی که در روز غدیر مؤمنی را اطعام کند مانند این است که همه پیامبران و صدیقان را اطعام کرده باشد.
قال الصادق:
… وَ مَنْ فَطَّرَ فِیهِ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ اَطْعَمَ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً فَلَمْ یَزَلْ یَعُدُّ اِلَی اَنْ عَقَدَ بِیَدِهِ عَشْراً ثُمَّ قَالَ اَ تَدْرِی کَمِ الْفِئَامُ قُلْتُ لَا قَالَ مِائَهُ اَلْفٍ کُلُّ فِئَامٍ کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ اَطْعَمَ بِعَدَدِهَا مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ فِی حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَقَاهُمْ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ…
[۶۴] ابنطاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴.
؛ امام صادق فرمود: … هر کس در روز غدیر مؤمنی را افطاری دهد، مانند کسی است که فئامی (گروه و جماعتی) را اطعام کرده است و ۱۰ بار واژه فئام را تکرار کردند. سپس فرمودند: آیا میدانی که یک فئام چقدر است؟ گفتم: نه. فرمود: هر فئام صدهزار نفر است که پاداش کسی را دارد که در روز قحطی و گرسنگی به این تعداد از پیامبران و صدیقان و شهدا را در حرم خداوند اطعام و سیراب کرده باشد.
رفع حاجات مؤمنین
امام صادق فرمودند:
«وَ اقْضِ حَوَائِجَ اِخْوَانِکَ اِعْظَاماً لِیَوْمِکَ وَ خِلَافاً عَلَی مَنْ اَظْهَرَ فِیهِ الِاغْتِمَامَ وَ الْحُزْنَ ضَاعَفَ اللَّهُ حُزْنَهُ وَ غَمَّه.
[۶۵] ابنطاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۷۴ .
؛ و خواستههایشان را برآورده ساز و در مخالفت کسی که اظهار غم واندوه میکند که خدا غم واندوهش را مضاعف کند..» .
ویژگیهای روز غدیر
در روز جمعهای که با روز غدیر همراه شده بود، حضرت علی شروع به سخنرانی نمود و در ضمن سخنرانی ویژگی غدیر را برشمرد. به برخی از آنها اشاره میشود.
امروز روز بلند جایگاه است؛ در آن گشایش حاصل میگردد؛ براهین الهی آشکار میگردد؛ امروز روز اکمال دین است؛ امروز روز رانده شدن شیطان است؛ امروز روز آزمایش بندگان است.
[۶۶] مهدیپور، علیاکبر، غدیر در گذر زمان، ص۱۵۶.
[۶۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۵۲-۷۵۸ .
در حدیثی دیگر امام رضا به ویژگیای از ویژگیهای غدیر خم اشاره نمودهاند.
[۶۸] مهدی پور، علیاکبر، غدیر در گذر زمان، ص۱۶۵-۱۷۰.
[۶۹] ابنطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲.
آمار واقعه غدیر
در این بخش چند آمار از این واقعه مهم بیان میشود.
اول شخص بیعتکننده
گفتگوی حضرت علی و طلحه:
ثم نادی علی رضی الله عنه طلحه حین رجع الزبیر: یا ابا محمد، ما الذی اخرجک؟ قال: الطلب بدم عثمان، قال علی: قتل الله اولانا بدم عثمان، ا ما سمعت رسول الله صلی الله علیه و سلم یقول: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه» و انت اول من بایعنی ثم نکثت، …؛
[۷۰] مسعودی، حسن بن علی، مروجالذهب، ج۲، ص۳۶۵.
وقتی زبیر از یاری امیرالمومنین سرباز زد، حضرتش به طلحه فرمود: …… مگر تو نبودی که اولین نفر در روز عید غدیر با من بیعت نمودی.
تعداد حجها و عمرههای پیامبر
پیامبر اکرم بعد از ورود به مدینه سه عمره و یک حج واجب بجا آوردند. عمره حدیبیه و قضاء و جِعرانه. (عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اعْتَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَ عُمَرٍ مُفْتَرِقَاتٍ عُمْرَهً فِی ذِی الْقَعْدَهِ اَهَلَّ مِنْ عُسْفَانَ وَ هِیَ عُمْرَهُ الْحُدَیْبِیَهِ وَ عُمْرَهً اَهَلَّ مِنَ الْجُحْفَهِ وَ هِیَ عُمْرَهُ الْقَضَاءِ وَ عُمْرَهً اَهَلَّ مِنَ الْجِعْرَانَهِ بَعْدَ مَا رَجَعَ مِنَ الطَّائِفِ مِنْ غَزْوَهِ حُنَیْنٍ.)
[۷۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۴۴، باب حج النبی، ح۱۰.
و حَجَه الاسلام.
در تاریخ چند اسم برای آخرین حج پیامبر در سال دهم هجری ذکر کردهاند که عبارت است از:
حجه البلاغ، حجه الاسلام، حجه الوداع، حجه التمام، حجه الکمال و ایام الولایه. (دَخَلَ اَبُو بَکْرٍ عَلَی عَلِیٍّ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَمْ یُحَدِّثْ اِلَیْنَا فِی اَمْرِکَ شَیْئاً بَعْدَ اَیَّامِ الْوَلَایَهِ بِالْغَدِیر….)
[۷۲] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۰۷.
تعداد حاضرین در حجهالوداع
امام صادق فرمودند:
در روز عید غدیر دوازده هزار نفر حاضر بودند.
[۷۳] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۹.
طبق نقل بیشتر منابع اهلسنت، جمعیت حاضر در مکه در حجه الوداع چهل هزار نفر بودهاند،
[۷۴] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۳۷.
[۷۵] ابنملقن، عمر بن علی، المقنع فی علوم الحدیث، ج۲، ص۴۹۷.
[۷۶] حضرمی، محمد بن بحر، حدائق الانوار و مطالع الاسرار فی سیره النبی المختار، ص۷۷.
که میتوان این نقل را پذیرفت.
حلبی مینویسد:
کان معه جموع لا یعلمها الا الله تعالی قیل کانوا اربیعن الفا وقیل کانوا سبعین الفا وقیل کانوا تسعین الفا وقیل کانوا مائه الف واربعه عشره الفا وقیل وعشرین الفا وقیل کانوا اکثر من ذلک
[۷۷] حلبی، أبوالفرج، السیره الحلبیه، ج۳، ص۳۰۸.
تعداد آنها را فقط خدا میداند، گفته شده است: ۴۰، ۷۰، ۹۰ ،۱۰۴ و ۱۲۰ هزار نفر در این حج حضور داشتند.
چگونه صدای پیامبر به این جمعیت میرسیده است:
در پاسخ این سؤال میتوان گفت: پیامبر برخی را برای رساندن صدای خود به دیگران مشخص نموده بود.
ابناسحاق نقل کرده است:
«کان الرجل الذی یصرخ فی الناس بقول رسول الله هو ربیعه بن امیه بن خلف یقول رسول الله.(کان معه جموع لا یعلمها الا الله تعالی قیل کانوا اربیعن الفا وقیل کانوا سبعین الفا وقیل کانوا تسعین الفا وقیل کانوا مائه الف واربعه عشره الفا وقیل وعشرین الفا وقیل کانوا اکثر من ذلک.)
[۷۸] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۸، ص۴۷۱.
؛ آن مردی که مردم را صدا میزد به قول رسول الله ربیعه بن امیه بود و سخن رسول الله را بری مردم میگفت.»
خطبههای پیامبر در مسیر حجهالوداع
مجموعه سخنرانیهای رسولالله از مسیر حرکت ایشان از مدینه تا خطبه ایشان در غدیر خم عبارت است از: خطبه روز چهارم ذیالحجه ( عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِقَالَ اَهَلَّ النَّبِیُّ هُوَ وَاَصْحَابُهُ بِالْحَجِّ، وَلَیْسَ مَعَ اَحَد مِنْهُمْ هَدْیٌ، غَیْرَ النَّبِیِّ وَطَلْحَهَ، وَقَدِمَ عَلِیٌّ مِنَ الْیَمَنِ، وَمَعَهُ هَدْیٌ فَقَالَ اَهْلَلْتُ بِمَا اَهَلَّ بِهِ النَّبِیُّ. فَاَمَرَ النَّبِیُّ اَصْحَابَهُ اَنْ یَجْعَلُوهَا عُمْرَهً، وَیَطُوفُوا، ثُمَّ یُقَصِّرُوا وَیَحِلُّوا، اِلاَّ مَنْ کَانَ مَعَهُ الْهَدْیُ، فَقَالُوا نَنْطَلِقُ اِلَی مِنًی، وَذَکَرُ اَحَدِنَا یَقْطُرُ.)
[۷۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۵۹.
خطبه دوم در روز عرفه،(فَخَطَبَ النَّاسَ وَقَالَ «اِنَّ دِمَاءَکُمْ وَاَمْوَالَکُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ کَحُرْمَهِ یَوْمِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا فِی بَلَدِکُمْ هَذَا اَلاَ کُلُّ شَیْء مِنْ اَمْرِ الْجَاهِلِیَّهِ تَحْتَ قَدَمَیَّ مَوْضُوعٌ وَدِمَاءُ الْجَاهِلِیَّهِ مَوْضُوعَهٌ… وَرِبَا الْجَاهِلِیَّهِ مَوْضُوعٌ وَاَوَّلُ رِبًا اَضَعُ رِبَانَا رِبَا عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاِنَّهُ مَوْضُوعٌ کُلُّهُ. فَاتَّقُوا اللَّهَ فِی النِّسَاءِ فَاِنَّکُمْ اَخَذْتُمُوهُنَّ بِاَمَانِ اللَّهِ وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِکَلِمَهِ اللَّهِ وَلَکُمْ عَلَیْهِنَّ اَنْ لاَ یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ اَحَدًا تَکْرَهُونَهُ. فَاِنْ فَعَلْنَ ذَلِکَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْرَ مُبَرِّح وَلَهُنَّ عَلَیْکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ اِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ کِتَابَ اللَّهِ. وَاَنْتُمْ تُسْاَلُونَ عَنِّی فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ.)خطبه سوم: روز عید قربان(حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنِی یَحْیَی بْنُ سَعِید، حَدَّثَنَا فُضَیْلُ بْنُ غَزْوَانَ، حَدَّثَنَا عِکْرِمَهُ، عَنِ ابْنِ عَبَّاساَنَّ رَسُولَ اللَّهِ خَطَبَ النَّاسَ یَوْمَ النَّحْرِ فَقَالَ یَا اَیُّهَا النَّاسُ. اَیُّ یَوْم هَذَا. قَالُوا یَوْمٌ حَرَامٌ. قَالَ فَاَیُّ بَلَد هَذَا. قَالُوا بَلَدٌ حَرَامٌ. قَالَ فَاَیُّ شَهْر هَذَا. قَالُوا شَهْرٌ حَرَامٌ. قَالَ فَاِنَّ دِمَاءَکُمْ وَاَمْوَالَکُمْ وَاَعْرَاضَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرَامٌ، کَحُرْمَهِ یَوْمِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا. فَاَعَادَهَا مِرَارًا، ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ فَقَالَ اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ. قَالَ ابْنُ عَبَّاس فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ اِنَّهَا لَوَصِیَّتُهُ اِلَی اُمَّتِهِ فَلْیُبْلِغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ، لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْض.)
[۸۰] بخاری، اسماعیل بن عمر، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۶.
و خطبه غدیر خم.
سیر حرکت پیامبر از مدینه تا حجفه
پیامبر، صبح روز شنبه ۲۵ ذیقعده سال دهم غسل نمود و دو لباس احرام برداشتند و همراه کاروان چند هزار نفری از مدینه خارج شد.
در مسجده شجره – که در «ذوالحلفیه» نزدیکی مدینه است- احرام بستند. پس از احرام وارد بیابان «بَیداء» شدند، و برای صبح روز یکشنبه در «مَلل» بودند و نماز صبح را در آنجا خواندند. سپس حرکت کردند و شب را به «شَرف السَیاله» رسیدند، و نماز مغرب و عشاء را خواندند. نماز صبح را در «عِرق الظَبیه» بین روحاء و سیاله خواندند؛ و سپس به وادی «روحاء» رسیدند. در آنجا توقف مختصری داشتند. سپس از روحاء حرکت کردند تا به «رُوَیثَه» رسیدند. از آنجا به «منصَرف» آمدند که «غَزاله» نامیده میشد و نماز ظهر و عصر را در آنجا خواندند. هنگام نماز مغرب و عشاء در «متعشی» پیاده شدند و شام را همانجا صرف کردند. برای نماز صبح روز سه شنبه به «اثاثیه» رسیدند، و صبح آن روز در «عَرج» بودند و در آنجا پیاده شدند. بعد از عرج به منطقه «لُحَی الجمل» رسیدند و روز چهارشنبه در «سَقیاء» بودند. صبح روز پنجشنبه به «ابواء» رسیدند و از آنجا به «تَلَعات الیَمَن» آمدند، و از آنجا به وادی «عقبه هَرشی» رسیدند. روز جمعه با عبور از «جُحفه» و «غدیر خم» عازم «قُدَید» شدند. شنبه به «قدید» رسیدند و مسیر را ادامه دادند تا آنکه روز یکشنبه به «عُسفان» رسیدند، و روز چهارشنبه چهارم ذی الحجه در «مَرُ الظَهران» بودند، سپس به سوی «سَرِف» حرکت کردند و به آنجا رسیدند که منزل بعدی مکه مکرمه بود. امیرالمومنین در میقات «یَلَملَم» در جنوب مکه پس از احرام به سوی این شهر حرکت نمود تا برای ایام حج در آنجا حضور داشته باشد. در ساعات پایانی روز دوشنبه چهارم ذی الحجه کاروان عظیم حجاج از سمت بالای مکه از «عقبه مدنیین» وارد مکه شدند. چهار روز از ورود به مکه میگذشت و پیامبر در روز هشتم ذیحجه دستور داد تا مسلمانان قربانی کنند. با طلوع فجر روز نهم ذیالحجه بعد از اقامه نماز جماعت صبح هنگامی که آفتاب طلوع نمود به سوی عرفات رهسپار شدند. روز یازدهم ذیالحجه در منا بودند و سه جمره را رمی کردند. و نماز ظهر و عصر را در مسجد خیف خواندند. قبل از ظهر روز سیزدهم ذیالحجه پیامبر همراه کاروانیان از منا به طرف مکه حرکت کردند تا به بالای وادی ابطح رسیدند. روز شانزدهم ذیالحجه قافله در مسیرش به سمت غدیر در حال حرکت بود… روز هفدهم پیامبر و یاران به «قدید» رسیدند که تا غدیر کمتر از یک روز فاصله بود. در شب هجدهم کاروان مسیر شبانه خود را به سوی غدیر پیمود. و نهایتا این کاروان عظیم به غدیر خم رسید تا رسولالله به رسالت بزرگش درباره امامت حضرت علی عمل نماید.
[۸۱] انصاری، محمد باقر، واقعه قرآنی غدیر، ص۹-۵۷ با تلخیص.
وقایع روز غدیر
یکی دیگر از ویژگیهای این روز بزرگ اتفاقاتی است که در این روز رخ داده است، استاد محقق «حجه الاسلام مهدیپور» موارد زیادی را در کتابشان ذکر نمودند که بر خی از آن موارد اشاره میکنیم.
وقایع گذشته
الف: عرض ولایت: خداوند در آیه ۷۲ سوره احزاب از عرضه امانت به آسمانها و زمین خبر داده. که امام رضا در حدیثی فرمود: روز عرضه این امانت (امامت) در هیجدهم ذیحجه بوده است.
ب: پذیرش توبه آدم: امام صادق فرمودند: خداوند توبه حضرت آدم را در روز غدیر پذیرفت، او نیز به شکرانه پذیرش توبهاش، روزه گرفت.
ج: نصب حضرت شیث: شیث فرزند حضرت آدم و وصی ایشان است. شیث همان هبهالله است که ۵ سال بعد از هابیل متولد شد و ۷۱۲ سال عمر نمود. و تبار آدم از او ادامه یافت. حضرت آدم به فرمان خداوند شیث را به وصایت خود برگزید. این انتصاب در روز غدیر اعلام گردید.
د: لنگر انداختن کشتی نوح: به روایتی کشتی نوح در روز غدیر بر کوه جودی نشست.
ه: نجات ابراهیم از آتش: امام رضا در ستایش روز غدیر میفرماید: «آن، همان روزی است که خداوند حضرت ابراهیم را از میان آتش نجات داد».
و: پیروزی موسی بر ساحران: در روز غدیر موسی بر ساحران پیروز شد.
ز: نصب هارون: در روز ۱۸ ذیالحجه حضرت موسی به فرمان خداوند برادرش هارون را به وصایت خود برگزید.
ح: اعلام وصایت یوشع بن نون: بعد از درگذشت هارون، حضرت موسی یوشع بن نون را در چنین روزی به خلافت و جانشینی خود برگزید.
همچنین: بعثت حضرت ادریس، نصب آصف بن برخیا توسط حضرت سلیمان، نصب و آشکار شدن وصایت شمعون بن صفا توسط حضرت عیسی در این روز بوده است.
[۸۲] مهدیپور، علیاکبر، غدیر در گذر زمان، ص۳۵-۴۱
برخورد عایشه با پیامبر
ما منکر این نیستیم که تمام زنان پیامبر اکرم، امهات المؤمنین هستند. این فضیلتی که شاید تصورش برای برخی، سنگین باشد. ولی این فضیلتی است که قرآن به آنها داده است:
(النَّبِیُّ اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْوَاجُهُ اُمَّهَاتُهُمْ.
[۸۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۶.
علاوه بر این، امهات المؤمنین، جزء صحابیه نبی مکرم هستند. ولی باید این فکر را هم از ذهنمان بیرون کنیم که به مجرد امالمؤمنین یا صحابی پیامبر بودن، حصار آهنین و فولادینی در اطراف انسان درست میشود، که دیگر هیچ گناه و معصیتی در پرونده او ثبت نمیشود تا در آینده او تاثیر نگذارد! صحابه پیامبر اکرم، هر چقدر هم که با شرف و فضیلت باشند، از خود پیامبر اکرم افضل نیستند. خداوند به نبی مکرم میفرماید: (لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ
[۸۴] زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.
؛ اگر روزی شرک بورزی، تمام اعمال تو نابود خواهد شد.) . یا (وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْاَقَاوِیلِ• لَاَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِین
[۸۵] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴.
؛
[۸۶] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۵.
اگر پیامبر یک جمله به غیر از آنچه که ما فرمودیم، نقل کند، رگ گردن او را خواهیم زد.) . بحث عدالت یا عصمت که بعضی از عزیزان اهلسنت بر این باورند: صحابی بودن، انسان را برای همیشه بیمه میکند و هر گناه و معصیتی از او سر بزند، مانع ورود او به بهشت نخواهد شد. ظاهرا با منطق قرآن تطابق ندارد.
حلبی مینویسد:
ان فی هذه الحجه کان جمل عائشه رضی الله عنها سریع المشی مع خفه حمل عائشه و کان جمل صفیه بطیء المشی مع ثقل حِمْلِها، فصار یتاخر الرکب بسبب ذلک، فامر صلی الله علیه و سلم ان یجعل حِمْلُ صفیه علی جمل عائشه و ان یجعل حِمْلُ عائشه جمل صفیه.
[۸۷] حلبی شافعی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج۳، ص۳۶۵.
[۸۸] ابویعلى، احمد بن علی، مسند ابییعلی، ج۸، ص۱۲۹.
[۸۹] اصبهانی، عبدالله بن محمد، الامثال فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۹۶.
[۹۰] عسقلانی، ابنحجر، المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه، ج۸، ص۱۸۸.
[۹۱] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۷۱.
سنگینی بار شتر صفیه و کندی حرکت آن شتر، باعث کندی حرکت شده، و رسول الله فرمود: بارهای شتر صفیه را با بارهای شتر عایشه جا به جا کنید تا کاروان به صورت طبیعی حرکت کند. عایشه میگوید: وقتی این قضیه را دیدم، گفتم: ای وای! این زن یهودیه ـ صفیه ـ نزد رسولالله از ما عزیزتر شده؟ عایشه میگوید: به رسولالله گفتم: آیا تو همان کسی نیستی که خیال میکنی پیامبر خدایی؟!
نظر علمای اهلسنت در باره این حدیث:
صالحی شامی میگوید:
و روی ابو یعلی بسند لا باس به و ابو الشیخ بن حیان بسند جید قوی عن عائشه – رضی الله تعالی عنها… و رواه الامام احمد بسند لا باس به عن صفیها.
[۹۲] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۷۱.
ابویعلی، ابوحبان و احمد بن حنبل با سند خوب این قضیه را نقل کردهاند. .
سخن برخی از اصحاب با پیامبر و پیامدهای آن
پیامبر اکرم صبح روز ۴ ذیحجه وقتی به مکه رسید، فرمود: «فامرهم ان یجعلوها عمره؛ هر کس احرام حج بسته، باید از احرام خارج شود و عمره قرار دهد و روز هشتم، دوباره محرم میشویم به حج تمتع برای انجام مناسک.» ، «فتعاظم ذلک عندهم، فقالوا: یا رسولالله! ای الحل؟ قال: حل کله.
[۹۳] بخاری، اسماعیل بن عمر، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۴۲.
[۹۴] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۹۰۹.
[۹۵] ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۱، ص۲۵۲.
این قضیه برای صحابه گران آمد و گفتند: یا رسول الله! چه چیزی حلال شده است؟ حضرت فرمود: تمام محرمات احرام.».
از ابنعباس نقل میکنند:
قَدِمَ النَّبِیُّ صُبْحَ رَابِعَهٍ مِنْ ذِی الْحَجَّهِ مُهِلِّینَ بِالْحَجِّ، لاَ یَخْلِطُهُمْ شَیْءٌ، فَلَمَّا قَدِمْنَا اَمَرَنَا فَجَعَلْنَاهَا عُمْرَهً وَ اَنْ نَحِلَّ اِلَی نِسَائِنَا، فَفَشَتْ فِی ذَلِکَ الْقَالَهُ. قَالَ عَطَاءٌ: فَقَالَ جَابِرٌ: فَیَرُوحُ اَحَدُنَا اِلَی مِنًی وَ ذَکَرُهُ یَقْطُرُ مَنِیًّا. فَقَالَ جَابِرٌ بِکَفِّهِ.
[۹۶] بخاری، اسماعیل بن عمر، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۴۱.
؛ وقتی رسول الله فرمود از احرام خارج شوید و عمره قرار دهید و دوباره برای تمتع، احرام ببندید، گفتوگوها و اعتراضهای صحابه به رسول الله بلند شد. جابر گفت: صحابه گفتند: آیا از آلات تناسلی ما منی سرازیر شود و به مِنا برویم؟! جابر میگوید: آنها با دست خودشان اشاره و مسخره میکردند.
در روایت دیگری آمده است:
فَقَالُوا: نَنْطَلِقُ اِلَی مِنًی وَ ذَکَرُ اَحَدِنَا یَقْطُرُ.
[۹۷] بخاری، اسماعیل بن عمر، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۵۹.
صحابه گفتند: به عرفه برویم در حالیکه منی ما سرازیر میشود؟!
نتیجه این برخورد را عایشه گزارش میدهد:
در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است:
قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ لاَرْبَعٍ مَضَیْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّهِ اَوْ خَمْسٍ فَدَخَلَ عَلَیَّ وَ هُوَ غَضْبَانُ، فَقُلْتُ: مَنْ اَغْضَبَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ اَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ!
[۹۸] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۳۴.
؛ بعد از ابن برخورد، رسول الله به حجره من آمد، در حالیکه ناراحت و غضبناک بود. سوال کردم: چه کسی تو را به غضب آورده است؟ خداوند او را وارد آتش جهنم کند.
این رفتار صحابه پیامدهایی داشت که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
مخالفت صحابه با دستور پیامبر
آیه: (مَا آتَاکُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ
[۹۹] حشر/سوره۵۹، آیه۷.
؛ و هر دستوری که رسول به شما داد بگیرید و از هر گناهی نهیتان کرد آن را ترک کنید و از خدا بترسید که خدا عقابی سخت دارد) ما را بر حذر از مخالفت با رسولالله میداند، و رفتار این اصحاب ناقض این دستور قرآنی میباشد.
زیر سؤال رفتن عدالت صحابه
اهلسنت مبنایی دارند که تمام اصحاب رسول الله عادل هستند!! ! با توجه به این رفتار وقیحانه این اصحاب، نه تنها اینان عادل نیستند بلکه مصداق آیه: (وَمَنْ یَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُبِیناً
[۱۰۰] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶.
؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، به ضلالتی آشکار گمراه شده است) میباشند.
اذیت شدن پیامبر
همانگونه که مشاهده نمودید، پیامبر از رفتار زشت اینان اذیت شدند و خداوند در نهی از چنین رفتاری میفرماید:
(اِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهینا
[۱۰۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.
؛ خدا آن کسانی را که او و پیامبرش را اذیت میکنند، در دنیا و آخرت لعنت کرده، و عذابی خوار کننده برای ایشان مهیا نمود.).
غدیر در آیات
اشعار فضل بن عباس:
الا ان خیر الناس بعد محمد•••وصی النبی المصطفی عند ذی الذکر
و اول من صلی و صنو نبیه•••و اول من اردی الغواه لدی بدر
فلو رات الانصار ظلم ابن عمکم•••لکانوا له من ظلمه حاضری النصر
کفی ذاک عیبا ان یشیروا بقتله•••و ان یسلموه للاحابیش من مصر
[۱۰۲] طبری، ابنجریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۶.
ابنعباس میگوید:
ما نزل فی احد من کتاب الله ما نزل فی علی
[۱۰۳] حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۲.
[۱۰۴] سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۱۳۴.
؛ آنچه که در قرآن درباره علی نازل شده است، برای هیچ کسی این چنین نبوده است.
از جمله دلایل اثبات غدیر خم، وجود آیاتی از قرآن، در تایید این واقعه مهم جهان اسلام است. گرچه مطابق روایات اهلبیت: آیات زیادی در اشاره به این واقعه مهم در قرآن وجود دارد، ولی به جهت اختصار به پنج آیه که شیعه و سنی گفتهاند اشاره کنیم.
آیه ۲۷ سوره حج
آیه ۲۷ از سوره حج میباشد، اگر چه این آیه، در متن واقعه غدیر نازل نشده است، ولی درباره به جا آوردن حج توسط پیامبر اشاره دارد، در نتیجه میتوان آن را به عنوان مقدمه معرفی علی بن ابیطالب و بیان حدیث غدیر به حساب آورد. خداوند میفرماید:
(وَ اَذِّن فیِ النَّاسِ بِالحِج یَاْتُوکَ رِجَالًا وَ عَلیَ کُلّ ضَامِرٍ یَاْتِینَ مِن کلُ فَجّ عَمِیقٍ).
به تصریح مفسران بزرگ شیعه و سنی، این آیه مربوط به حجهالوداع است، یعنی خداوند در سال دهم به رسولش دستور داد، تا برای حج به سوی مکه مکرمه مشرف شود، و اعمال و مناسک حج را به جا آورده، و آخرین رسالت بزرگ خود که همان معرفی علی بن ابیطالب است را به همه برساند. مرحوم بحرانی،
[۱۰۵] بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۸۷۰.
فیض کاشانی
[۱۰۶] فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیرالصافی، ج۳، ص۳۷۴.
و طبرسی
[۱۰۷] طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۲۲.
از جمله عالمان شیعی هستند که نزول آیه مورد نظر را مربوط به سال دهم و حجهالوداع دانستهاند.
همچنین: بغوی (….و ان المامور بهذا التاذین محمد امر ان یفعل ذلک فی حجه الوداع.)
[۱۰۸] بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، ج۳، ص۳۳۴.
ثعلبی نیشابوری (و ان المامور بهذا التاذین محمد رسول الله، امر ان یفعل ذلک فی حجّه الوداع.)
[۱۰۹] ثعلبی، ابیمحمد بن عاشور، الکشف والبیان، ج۷، ص۱۸.
و جارالله زمخشری (… عن الحسن انه خطاب لرسول اللّه، امر ان یفعل ذلک فی حجه الوداع.)
[۱۱۰] زمخشری، جارالله، الکشاف، ج۳، ص۱۵۲.
نیز از جمله عالمان سنی مذهباند که بدین مطلب اعتراف کردهاند.
آیه ۶۷ سوره مائده
دومین آیه که مربوط است به این واقعه، آیه ۶۷ سوره مائده میباشد. خداوند میفرماید:
(یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ اِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین).
در این آیه کریمه خداوند، به رسول خود هشدار میدهد که اگر «ما انزل» را تبلیغ نکند، رسالتت ناتمام خواهد بود. جان کلام در این است که: مراد از «ما انزل» چیست، عموم شیعیان و برخی از اهلسنت «ما انزل» را همان معرفی نمودن حضرت علی به عنوان جانشین رسولالله در واقعه غدیر خم میدانند و برای این مطلب دلایلی نیز ذکر نمودهاند که به اختصار به آنها اشاره میکنیم.
شیعه:
ائمه شیعه: :
الف) امام باقر به فضیل بن یسار فرمودند: مراد ولایت است. (… قَالَ هِیَ الْوَلَایَهُ.)
[۱۱۱] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج۱، ص۵۱۶.
ب) مفضل بن صالح از امام باقر نقل نموده است که امام فرمودند: مراد از این آیه در روز غدیر خم محقق شده است. (عن بعض اصحابه عن احدهما قال انه لما نزلت هذه الآیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» شق ذلک علی النبی ص و خشی ان یکذبه قریش، فانزل الله «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» الآیه- فقام بذلک یوم غدیر خم.)
[۱۱۲] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۸.
عالمان شیعه:
همچنین بزرگان شیعه به پیروی امامان خود در ذیل این آیه صراحتاً گفتهاند که، مراد از «ماانزل» همان ولایت علی بن ابیطالب در روز عید غدیر است.
آیت الله جوادی مینویسد:
گرچه پیامبر دارای مقام نبوت است، لیکن در این پیام آسمانی رسالت او مطرح است. از این رو با خطاب «یا ایّها النبی» آغاز نشد. گزینش عنوان «رسالت» ازیک سو، مجهول آوردن فعل (اُنزل) که نشانه اهمیّت مطلب است از سوی دیگر، و نیز انتخاب عنوان (ربّک) که نشانه آن است که تو عبد آن ربّی و او مولای تو است وتو باید از او اطاعت کنی از سوی سوم، نشانه اهمیّت آن مطلب است. دو عنوان رسالت و ربوبیّت که در این آیه آمده نشانه آن است که رسالت پیامبر و ربوبیّت خدا، هر دو در آفرینش رویداد جهانی غدیر خم نقش دارد؛ یعنی خدایی که پروردگار بشر است، باید آنها را بپروراند و پرورش بشر بدون شریعت و مجری شریعت میسور نیست، و تو که رساننده این پیام هستی، از این جهت که رسولی و با مردم رابطه داری در این جا موظّفی، نه از آن جهت که نبی هستی. از این رو در این آیه کریمه هم «رسالت رسول» مطرح شد و هم «ربوبیت خدا».
[۱۱۳] جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص۱۱۴.
آیت الله مکارم شیرازی نیز این چنین استدلال نموده است:
برای تفسیر این آیه باید از خود آن کمک گرفت. اولاً: میدانیم این سوره در سال دهم نازل شده است، یعنی در سال آخر عمر مبارک رسولالله. ثانیاً: از آیه به خوبی روشن است که امر بزرگی بر دوش نبی مکرم بوده است که، اگر ایشان این رسالت را به اتمام نمیرساند، رسالتش ناتمام میماند. ثالثاً: امکان داشته است برخی در صدد مقابله با پیامبر بیفتند که خداوند وعده محافظت داده بود. حال این سه ویژگی بر معرفی علی بن ابیطالب در غدیر خم منطبق است. چون تا به حال به صورت علنی و آشکارا در برابر جمعیتی این چنین علی معرفی نشده است، همچنین ولایت و امام بعد از رسول الله بحث مهمی است که هیچ چیز به اهمیت آن نمیرسد و بالاخره اینکه خوف پیامبر به جا بود، زیرا در همان روز غدیر مبارزه با ایشان شروع شد که قضیه درخواست عذاب کردن حارث خود گواه بر این مطلب است.
[۱۱۴] مکارم شیرازی، ناصر، آیات الولایه فی القران، ص۱۶-۱۸ با تلخیص.
سنی:
عالمان مکتب سقیفه نیز که محبت علی و اولاد طاهرینش را در دل داشتهاند، که البته کم هم نبودهاند، در ذیل این آیه یا در بیان واقعه غدیر خم تصریح کردهاند که: مراد خداوند در این آیه معرفی علی بن ابیطالب بوده است. که به چند نمونه از اعترافات ایشان را اشاره میکنیم.
سیوطی مینویسد:
۱ـ و اخرج ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر عن ابی سعید الخدری قال نزلت هذه الآیه (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) علی رسول الله یوم غدیر خم فی علی
[۱۱۵] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
؛ ابیسعید خدری میگفت آیه: (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) در روز غدیر بر پیامبر نازل شده است برای علی بن ابیطالب.
۲ـ اخرج ابنمردویه عن ابن مسعود قال کنا نقرا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (ان علیا مولی المؤمنین) وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
[۱۱۶] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
؛ ابنمردویه از ابنمسعود نقل کرده است که در زمان رسولالله ما آیه را اینگونه میخواندیم: (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (ان علیا مولی المؤمنین) وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ). ».
واحدی مینویسد:
عن ابی سعید الخُدْرِی، قال: نزلت هذه الآیه: یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ یوم «غَدِیر خُمّ» فی علی بن ابی طالب، رضی اللَّه عنه..
[۱۱۷] واحدی، ابیحسن، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۴.
ابنابیحاتم رازی:
حدثنا ابی ثنا عثمان بن حرزاد، ثنا اسماعیل بن زکریا، ثنا علی بن عابس عن الاعمش وابی الحجاب، عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال: نزلت هذه الایه: {یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ} فی علی بن ابی طالب (علیهالسّلام).
[۱۱۸] رازی، ابنابیحاتم، تفسیر ابنابیحاتم رازی، ج۴، ص۱۷۲.
لازم به ذکر است ابیحاتم صاحب این اثر در مقدمه کتابش مینویسد: آن روایاتی که ذکر کردم همه درست است و صحیح. (فتحریت اخراج ذلک باصح الاخبار اسنادا، واشبهها متنا، فاذا وجدت التفسیر عن رسول الله لم اذکر معه احدا من الصحابه ممن اتی بمثل ذلک، واذا وجدته عن الصحابه فان کانوا متفقین ذکرته عن اعلاهم درجه باصح الاسانید، وسمیت موافقیهم بحذف الاسناد.)
[۱۱۹] رازی، ابنابیحاتم، مقدمه تفسیرابنابیحاتم رازی، ص۱۴.
چون غرض ما بر اختصار است به همین نکته اکتفا میکنیم و خوانندگان را به کتب مفصله ارجاع میدهیم.
آیه سوم سوره مائده
سومین آیهای که اشاره به این حدیث غدیر دارد آیه سوم سوره مائده است. بعد از اینکه علی بن ابیطالب معرفی شد خداوند فرمود: (… الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا…) .
قبل از ذکر برخی از احادیث و نظرات علماء، لازم به ذکر است در این آیه شش ویژگی برای کلمه «الیوم» آمده است که این شش ویژگی در هیچ روزی غیر از غدیر خم قابل انطباق نیست که ابتدا آن شش ویژگی را ذکر میکنیم و در ادامه به ادله تفسیر این آیه به غدیر خم اشاره میکنیم.
مراد از کلمه (الیوم)
در یکی از روزهای صدر اسلام حادثهای عظیم رخ داد که قرآن کریم ویژگیهای ذیل را برای آن ذکر میکند:
۱. امید تمام دشمنان که برای نابودی اسلام دندان طمع تیز کرده بودند، به یاس مبدّل کرد؛ (یئس الذین کفروا).
۲. افزون بر تبدیل شدن امیدشان به یاس، آن چنان زمینه فعالیت آنها را خنثی کرد که ترس مسلمانان را از آنان بیجهت دانست؛ (فلا تخشوهم).
۳. امکان داشت که مسلمانان با پشت پا زدن و نادیده گرفتن آن نعمت بزرگ، کفران نعمت کنند و زمینه غضب الهی و بازگشت سلطه کفار را فراهم نمایند و امید تازهای در آنان ایجاد کنند، از این رو برای پیشگیری از این مساله فرمود؛ (واخشون).
۴. پیشرفتی کیفی (کمال) در دین الهی ایجاد کرد و مایه تکامل آن گردید؛ (اکملت لکم دینکم).
۵. پیشرفتی کمّی (تمامیّت) در نعمت مطلق الهی (ولایت) ایجاد کرد و آن را به مراحل پایانی و اتمام رساند؛ (اتممت علیکم نعمتی).
۶. در مرحله ابلاغ نیز خدا راضی شد که اسلام دین ابدی مردم قرارگیرد؛ (رضیت لکم الاسلام دیناً). بدین ترتیب آن روز آغاز برههای جدید در تاریخ اسلام شد، پس باید روزی را در تاریخ اسلام پیدا کرد که این خصوصیات ششگانه را داشته باشد.
حال کدام روزی چنین ویژگی را دارد، مطابق ادله ذیل منحصر در عید غدیر میباشد.
شیعه:
الف) فرات کوفی از امام باقر نقل نموده است:
… قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرٍ (الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی) قَالَ بِعَلِیِّ.
[۱۲۰] کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱۷.
؛ امام باقر فرمودند: اکمال دین به سبب معرفی علی اتفاق افتاد.
ب) امام باقر فرمودند:
حِینَ اَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی (الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی) قَالَ فَکَانَ کَمَالُ الدِّینِ بِوَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ؛ بعد از نزول آیه (الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی) فرمودند: کمال دین بولایت علی بن ابیطالب است.
ج) جریر بن طبری شیعی مینویسد:
اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ دَعَا النَّاسَ اِلَی عَلِیٍّ بِغَدِیرِ خُمٍّ، وَ اَمَرَ بِمَا کَانَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ مِنَ الشَّوْکِ، فَقُمَّ وَ ذَلِکَ یَوْمَ الْخَمِیسِ، ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً وَ اَخَذَ بِضَبْعَیْهِ وَ رَفَعَهُمَا حَتَّی نَظَرَ النَّاسُ اِلَی بَیَاضِ اِبْطَیْهِ، ثُمَّ لَمْ یَتَفَرَّقُوا حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ: (الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِینا
[۱۲۱] طبری، ابنجریر، المسترشد، ص۴۸۱.
)؛ . . بعد از معرفی شدن حضرت علی مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه اکمال دین نازل شد.
سنی:
الف) خطیب بغدادی مینویسد:
… قال من کنت مولاه فعلی مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن ابی طالب اصبحت مولای ومولی کل مسلم..
[۱۲۲] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴.
؛ بعد از اینکه عمر بن خطاب تهنیت گفت: خداوند آیه: الیوم اکملت… را نازل کرد.
ب) حاکم حسکانی میگوید:
…. ان رسول الله صلما نزلت [علیه] هذه الآیه قال: الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه، و رضا الرب برسالتی و ولایه علی بن ابی طالب من بعدی….
[۱۲۳] حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۱.
(آیتالله میلانی در پاسخ به سؤالی نام ۲۶ نفر از اعلام اهلسنت که اعتراف دارند این آیه در عید غدیر نازل شده است را آورده است.
[۱۲۴] میلانی، سیدعلی، تشیید المراجعات،ج۲، ص۲۷۱.
) ؛ بعد از اینکه آیه نازل شد پیامبر فرمود: الله اکبر بر کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت خدا از رسالتم و ولایت علی بعد من.
آیه اول و دوم سوره معارج
همانگونه که مشخص شد آیات اول و دوم قبل از معرفی شدن علی نازل شد، و سومین آیه نیز در جُحفه بعد از معرفی ایشان نازل گردید. چهارمین و پنجمین آیه نیز بعد از معرفی ایشان نازل شده است و شان نزول آیه بنابر نظر شیعه و سنی درباره عذاب شدن شخصی است که، به سبب عداوت و کینه علی بن ابیطالب و قبول نکردن حدیث غدیر، خداوند عذابی بر او نازل نمود.
در آیات ابتدایی سوره معارج میخوانیم:
(سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (۱) لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (۲)).
در این آیه، خداوند از کسی سخن میگوید که: درخواست عذاب کرده است و خداوند نیز آن عذاب را نازل نموده آیه کریمه میگوید: هیچ مدافعی برای کافرین وجود ندارد. پس آن شخص درخواستی داشته است که کافر شده و آن امر هم چنان مهم بوده است که خداوند بعد از درخواست او عذابی را بر سرش نازل کرده است.
مطابق ادله ذیل آن شخص حارث بن نعمان است که بعد از معرفی شدن حضرت علی در غدیرخم حاضر به پذیرش ولایت آن امام بزرگ نشد، و از پیامبر درخواست عذاب کرد و حضرت رسول نیز این درخواست را از خداوند طلب نمود و چون موضوع جانشینی پیامبر مهم است و خدا با کسی شوخی ندارد بلافاصله بعد از سخن او عذابی نازل و همه شاهد معدوم شدن حارث شدند. به برخی نظرات شیعه و سنی اشاره میکنیم.
شیعه:
منتجب الدین بن بابویه مینویسد:
الحارث بن النعمان الفهری، فاقبل یسیر علی ناقه له حتی نزل بالابطح، فاناخ راحلته وشد عقالها، ثم اتی النبی وهو فی ملا من اصحابه، فقال: یا رسول الله والله الذی لااله الا هو، انک امرتنا ان نشهد ان لااله الا الله فشهدنا، ثم امرتنا ان نشهد انک رسوله فشهدنا، ثم امرتنا ان نصلی خمسا فصلینا، ثم امرتنا ان نصوم شهر رمضان فصمنا، ثم امرتنا ان نزکی فزکینا، ثم امرتنا ان نحج فحججنا، ثم لم ترض حتی نصبت ابن عمک علینا فقلت من کنت مولاه فهذا علی مولاه هذا عنک؟ او عن الله تعالی؟ ! قال النبی: لا، بل عن الله. قال: فقام الحارث بن النعمان مغضبا وهو یقول: اللهم ان کان ما قال محمد حقا فانزل بی نقمه عاجله. قال: ثم اتی الابطح فحل عقال ناقته واستوی علیها فلما توسط الابطح رماه الله بحجر، فوقع وسط دماغه وخرج من دبره، فخر میتا فانزل الله تعالی: ” سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع.
[۱۲۵] الحارث رازی، منتجب الدین بن بابویه، الاربعون حدیثا، ص۸۳.
سنی:
ثعلبی نیشابوری:
و سئل سفیان بن عیینه عن قول الله سبحانه: سَاَلَ سائِلٌ فیمن نزلت، فقال: لقد سالتنی عن مساله ما سالنی احد قبلک.
حدّثنی ابی عن جعفر بن محمد عن آبائه، فقال: لما کان رسول الله غدیر خم، نادی بالناس فاجتمعوا، فاخذ بید علیّ رضی اللّه عنه فقال: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» فشاع ذلک و طار فی البلاد، فبلغ ذلک الحرث بن النعمان الفهری فاتی رسول الله علی ناقه له حتّی اتی الابطح، فنزل عن ناقته و اناخها و عقلها، ثمّ اتی النبیّ صلّی اللّه علیه و سلّم و هو فی ملا من اصحابه فقال: یا محمد امرتنا عن الله ان نشهد ان لا اله الّا الله و انّک رسول الله فقبلناه منک، و امرتنا ان نصلّی خمسا فقبلناه منک، و امرتنا بالزکاه فقبلنا، و امرتنا بالحجّ فقبلنا، و امرتنا ان نصوم شهرا فقبلنا، ثمّ لم ترض بهذا حتّی رفعت بضبعی ابن عمّک ففضلته علینا و قلت: من کنت مولاه فعلی مولاه، فهذا شیء منکام من الله تعالی؟ فقال: «و الّذی لا اله الّا هو هذا من الله» فولّی الحارث بن النعمان یرید راحلته و هو یقول: اللهمّ ان کان ما یقوله حقا فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ، اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَلِیمٍ، فما وصل الیها حتّی رماه الله بحجر فسقط علیهامته و خرج من دبره فقتله، و انزل الله سبحانه: سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ.
[۱۲۶] ثعلبی، ابیمحمد بن عاشور، الکشف والبیان، ج۱۰، ص۳۵.
[۱۲۷] مناوی، عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج۶، ص۲۱۷.
[۱۲۸] موصلی بغدادی، ابیبکر نقاش، تفسیر شفاء الصدور.
[۱۲۹] ذهبی، شمسالدین، تذکره الحفاظ، ص۱۹.
[۱۳۰] ابیمسعود، محمد بن محمد، تفسیر ابی السعود، ج۸، ص۲۹۲.
[۱۳۱] صفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام، النزهه، ج۲، ص۲۴۲.
[۱۳۲] حلبی، ابوالفرج، السیره الحلبیه، ج۳، ص۳۰۲.
[۱۳۳] حفنی شافعی، شمس الدین، شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۸۷.
[۱۳۴] رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۴.
اگر چه میتوان مطالب مفصلی ذیل این آیات ذکر کرد، ولی به همین مقدار اکتفا میکنیم و طالبان مطالب مفصلتر را به کتب دیگر ارجاع میدهیم.
غدیر در روایات
قبل از اینکه به ذکر ادله اثبات امامت حضرت علی از ظریق خطبه غدیر اشاره کنیم در ابتدا به بررسی سندی آن میپردازیم و سپس به خطبه غدیر در منابع شیعه و اهلسنت اشاره مینماییم. خطبهای که در اینجا بیان میگردد با سند درست شیخ صدوق از عالمان نامدار شیعه و طبرانی از محدثان مشهور اهلسنت نقل شده و از خطبه مشهور و مفصلی که میشناسیم مختصرتر است.
تواتر خطبه غدیر
باید بدین نکته تذکر دهیم که حدیث غدیر از احادیث متواتر است و اصل آن را هیچ کسی نمیتواند انکار کند.
در تعریف خبر متواتر باید گفت:
حدیث از جهت سندی بر دو قسم خبر متواتر و خبر واحد است. متواتر به حدیثی گفته میشود که تعداد زیادی آن را نقل کردهاند، به طوری که بسیار بعید است بر کذب و دروغ با هم تبانی کرده باشند.
[۱۳۵] فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، ص۷۲.
(البته حدیث متواتر به دو قسمت متواتر لفظی و متواتر معنوی تقسیم میشود.) و واحد؛ به خبری گفته میشود که به حدّ تواتر نرسیده است حال چه راویان آن یک نفر باشند یا چند نفر.
[۱۳۶] فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، ص۸۲.
اگر چه در تعداد راویان خبر متواتر بین شیعه و سنی اختلاف است، لیکن همه بر اعتبار و حجیت چنین خبری به خصوص در عقاید اجتماع دارند. و ابنحجر از بزرگان اهلسنت درباره این نوع خبر میگوید: حدیث متواتر مفید علم ضروری است.(هذا هو المعتمد ان خبر التواتر یفید العلم الضروری، و هو الذی یظطر الانسان اله بحیث لایمکن دفعه.)
[۱۳۷] خضیر، عبدالکریم، شرح نخبه الفکر، ص۴۰.
حال که مشخص شد خبر متواتر جایگاه بالایی در اندیشه مسلمانان دارد در ادامه به سخنان چند نفر از علمای مکتب خلفاء که به تواتر این حدیث اعتراف دارند اشاره میکینم.
جزری مینویسد:
«هذا حدیث حسن من هذا الوجه، صحیح عن وجوه کثیره، متواتر عن امیرالمؤمنین علی- رضی اللّه عنه- و هو متواتر ایضا عن النبی صلّی اللّه علیه و سلّم. رواه الجم الغفیر عن الجم الغفیر، و لا عبره بمن حاول تضعیفه ممّن لا اطلاع له فی هذا العلم…. . و ثبت ایضا ان هذا القول کان منه صلّی اللّه علیه و سلّم- یوم غدیر خم
[۱۳۸] ابنجزری، شمس الدین، اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، ج۱، ص۴۸.
؛ این حدیث صحیحی است و متواتر نیز هست و عدهی بسیار زیادی از اصحاب پیامبر آن را نقل کردهاند. و هرکس بخواهد این حدیث را تضعیف کند ما سخنش را قبول نمیکنیم.»
عبدالروف المناوی
[۱۳۹] مناوی، عبدالرؤوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲.
و علامه عزیزی
[۱۴۰] میلانی، سید علی، نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۶، ص۱۱۱.
[۱۴۱] عزیزی، علی بن احمد، السراج المنیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۳۶۰.
نیز به متواتر بودن این حدیث اعتراف دارند.
ملاعلی قاری نیز نوشته است:
والحاصل ان هذا حدیث صحیح لا مریه فیه، بل بعض الحفاظ عده متواترا اذ فی روایه احمد انه سمعه من النبی ثلاثون صحابیا وشهدوا به لعلیل لما نوزع ایام خلافته، ..
[۱۴۲] وَالْحَاصِلُ قاری، ملاعلی، مرقاه المفاتیح، ج۱۱، ص۲۴۸.
؛ حاصل اینکه این حدیث صحیح است و برخی از حافظان (صطلاح حافظ در بین اهلسنت بر حدیث شناش خبره اطلاق میشود.) این حدیث را متواتر میدانند و احمد بن حنبل آن را از ۳۰ نفر از اصحاب ذکر نموده است…
خطبه غدیر در منابع شیعه
شیخ صدوق مینویسد:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان… عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ اَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ اُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صمِنْ حِجَّهِ الْوَدَاعِ وَ نَحْنُ مَعَهُ اَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی اِلَی الْجُحْفَهِ فَاَمَرَ اَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِیَ بِالصَّلَاهِ فَصَلَّی بِاَصْحَابِهِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ اَقْبَلَ بِوَجْهِهِ اِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ اِنَّهُ قَدْ نَبَّاَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنِّی مَیِّتٌ وَ اَنَّکُمْ مَیِّتُونَ وَ کَاَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَاَجَبْتُ وَ اَنِّی مَسْئُولٌ عَمَّا اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیْکُمْ وَ عَمَّا خَلَّفْتُ فِیکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ اَنَّکُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّکُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ جَاهَدْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنَّا اَفْضَلَ الْجَزَاءِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ اَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا یَقُولُونَ اَلَا وَ اِنِّی اُشْهِدُکُمْ اَنِّی اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ وَ اَنَا مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ اَنَا اَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِی بِذَلِکَ وَ تَشْهَدُونَ لِی بِهِ فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ فَقَالَ اَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَاِنَّ عَلِیّاً مَوْلَاهُ وَ هُوَ هَذَا ثُمَّ اَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ ع فَرَفَعَهَا مَعَ یَدِهِ حَتَّی بَدَتْ آبَاطُهُمَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ اَلَا وَ اِنِّی فَرَطُکُمْ وَ اَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضِی غَداً وَ هُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَیْنَ بُصْرَی وَ صَنْعَاءَ فِیهِ اَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّهٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ اَلَا وَ اِنِّی سَائِلُکُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِیمَا اَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا اِذَا وَرَدْتُمْ عَلَیَّ حَوْضِی وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی قَالُوا وَ مَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَمَّا الثَّقَلُ الْاَکْبَرُ فَکِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فِی اَیْدِیکُمْ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِاَیْدِیکُمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَ مَا بَقِیَ اِلَی اَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ وَ اَمَّا الثَّقَلُ الْاَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ عِتْرَتُهُ ع وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ فَقَالَ صَدَقَ اَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ وَ عَرَفْنَاهُ.
[۱۴۳] شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۶۵.
بررسی سند روایت:
۱ـ محمد بن ابیعمیر:
در سند این روایت محمد بن ابیعمیر وجود دارد. این راوی از اصحاب اجماع است و زمانی یکی از اصحاب اجماع در سند وجود داشته باشد سند از اصحاب اجماع تا معصوم دیگر بررسی نمیشود. در رجال کشی امده است: اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء وتصدیقهم واقروا لهم بالفقه والعلم: وهم سته نفر آخردون السته نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابی عبدالله علیه السلام، منهم یونس بن عبدالرحمن، وصفوان بن یحیی بیاع السابری، ومحمد بن ابی عمیر، وعبدالله بن المغیره، والحسن بن محبوب، واحمد بن محمدبن ابی نصر.
[۱۴۴] شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۵۵۶.
مرحوم میرداماد نیز مینویسد: قد اورد ابو عمرو الکشی فی کتابه الذی هو احد اصول الیها استناد الاصحاب وعلیها تعویلهم فی رجال الحدیث جماعه اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنهم والاقرار لهم بالفقه والفضل والضبط والثقه وان کانت روایتهم بارسال او رفع او عمن یسمونه وهو لیس بمعروف الحال ولمه منهم فی انفسهم فاسدو العقیده غیر مستقیمی المذهب.
(همانا کشی اورده است در کتابش که یکی از اصولی است که بهش استناد میکنند اصحاب: شیعه امامیه بر تصحیح ما یصح از اصحاب اجماع اتفاق نظر داشته و به فقه، فضل، ضبط و ثقه آنان اذعان دارند. اگرچه روایتشان همراه با ارسال، رفع، یا نقل شده از کسانی باشد که آنان نامشان را بردهاند، هر چند برای ما هویتشان روشن نباشد، یا کسانی باشند که دارای فساد عقیده و دچار انحراف مذهبی باشند.)
[۱۴۵] محقق داماد، محمدباقر، الرواشح السماویه، ج۱، ص۴۵.
۲ـ عبدالله بن سنان
ایشان نیز از روات مورد اطمینان هستند، نجاشی اورده است:
۵۵۸- عبدالله بن سنان بن طریف… ثقه، من اصحابنا، جلیل، لا یطعن علیه فی شیء
[۱۴۶] نجاشی، أبوعبّاس، رجال نجاشی، ص۲۱۴، ش۵۵۸.
؛ عبدالله بن سنان مورد اعتماد از اصحاب شیعه و جلیل و هیچ طعنی بر او وارد نیست.
۳ـ معروف بن خربوذ
خود جناب معروف بن خربوذ از «اصحاب اجماع» میباشد و شیعه بر پذیرفتن احادیث اینها اجماع دارد. از جمله عالمان بزرگ شیعه که ایشان را ثقه میداند: مرحوم کشی (نقل ابو عمرو الکشّیّ الاتفاق علی سته نفر من اصحاب الصادقین – علیهما السّلام-، وعبّر عنهم بالفقهاء، والهدف من تسمیتهم دون غیرهم، هو تبیین انّ الاَحادیث الفقهیه تنتهی الیهم غالباً، فکان الفقه الاِمامی ماخوذ منهم، وهوَلاء السته هم: ۱ـ زراره بن اعین ۲ـ معروف بن خرّبوذ ۳ ـ ابو بصیر الاَسدی ۴ـ بُرید بن معاویه العجلی ۵ـ الفضیْل بن یسار ۶ـ محمد بن مسلم الطائفی.
[۱۴۷] سبحانی، جعفر، کلّیات فی علم الرجال، ص۱۶۳.
) و آیتالله نمازی شاهرودی(معروف بن خربوذ از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام. ثقه. از کسانی که شیعه بر تصحیح انچه از انها با سند صحیح نقل شده است اجماع دارند. کشی روایاتی د مدح اورده است و علامه مامقانی نقل کرده است و به اخبار ذم او بهترین جواب را داده است.
[۱۴۸] مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۵۳.
) هستند.
۴ـ ابیطفیل عامر بن واثله
در همین روایت امام باقر وی را توثیق نموده است که بهترین دلیل بر درستی این راوی است.
خطبه غدیر در منابع اهلسنت
طبرانی مینویسد:
حدثنا محمد بن عبدالله الحضرمی وَزَکَرِیَّا بن یحیی السَّاجیُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ الْوَاسِطِیُّ قَالا ثنا زَیْدُ بن الْحَسَنِ الاَنْمَاطِیُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن ابی الطُّفَیْلِ عن حُذَیْفَهَ بن اُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم من حَجَّهِ الْوَدَاعِ نهی اَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ اَنْ یَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّ ثُمَّ بَعَثَ اِلَیْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ وَعَمَدَ اِلَیْهِنَّ فَصَلَّی تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال یا اَیُّهَا الناس انی قد نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُ لم یُعَمَّرْ نَبِیٌّ اِلا نِصْفَ عُمْرِ الذی یَلِیهِ من قَبْلِهِ وَاِنِّی لاظن اَنِّی یُوشِکُ اَنْ ادعی فَاُجِیبَ وَاِنِّی مسؤول وَاِنَّکُمْ مسئولون فَمَاذَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ قالوا نَشْهَدُ اَنَّکَ قد بَلَّغْتَ وجهدت [ وجاهدت] وَنَصَحْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فقال اَلَیْسَ تَشْهَدُونَ ان لا اِلَهَ اِلا اللَّهُ وَاَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَاَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَاَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ من فی الْقُبُورِ قالوا بَلَی نَشْهَدُ بِذَلِکَ قال اللَّهُمَّ اشهد ثُمَّ قال اَیُّهَا الناس اِنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وانا مولی الْمُؤْمِنِینَ وانا اَوْلَی بِهِمْ من اَنْفُسِهِمْ فَمَنْ کنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ یَعْنِی عَلِیًّا اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ ثُمَّ قال یا اَیُّهَا الناس انی فَرَطُکُمْ وَاِنَّکُمْ وارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضٌ اَعْرَضُ ما بین بُصْرَی وَصَنْعَاءَ فیه عَدَدُ النُّجُومِ قد حان من فِضَّهٍ وَاِنِّی سَائِلُکُمْ حین تَرِدُونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَیْنِ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا الثَّقَلُ الاَکْبَرُ کِتَابُ اللَّهِ (عزّوجلّ) سَبَبٌ طرفه بِیَدِ اللَّهِ وطرفه بِاَیْدِیکُمْ فَاسْتَمْسِکُوا بِهِ لا تَضِلُّوا وَلا تَبَدَّلُوا وَعِتْرَتِی اَهْلُ بَیْتِی فانه نَبَّاَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ اَنَّهُمَا لَنْ یَنْقَضِیَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ
[۱۴۹] طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۸۰.
اثبات امامت حضرت علی از طریق خطبه غدیر
در خطبه غدیر و همچنین حدیث شریف غدیر که جزئی از این خطبه است قرائن داخلی و خارجی زیادی وجود دارد که میتوان از آنها امامت حضرت علی را اثبات نمود. به برخی از آن دلایل اشاره میکنیم و سایر ادله در فصل پاسخ به شبهات ذکر میشود.
اولویت پیامبر بر همه
فقال ایها الناس من اولی الناس بالمومنین من انفسهم قالوا الله و رسوله اعلم قال: ان الله مولای و انا مولی المومنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه.
[۱۵۰] طهرانی، سید محمدحسین، امام شناسی، ج۷، ص۲۸۱.
در ابتدا پیامبر مقام اولویت و برتری خودش را به اصحاب تذکر میدهد، و بعد به ولایت علی بن ابیطالب اشاره میکند. پس معنای عبارت: «من کنت مولاه» نیز باید همان اولویت و سرپرستی باشد.
تکبیر گفتن رسولالله
ابراهیم جوینی نقل کرده است حضرت محمد بعد از معرفی علی بن ابی طالب فرمودند:
الله اکبر علی تمام نبوتی و تمام دین الله بولایه علی بعدی
[۱۵۱] طهرانی، سید محمدحسین، امام شناسی، ص۱، ج۷۴، ح۴۰
پیامبر اکرم بعد از معرفی نمودن علی بن ابیطالب فرمود: الله اکبر بر تمام شدن نعمت و تمام شدن دین به ولایت علی بن ابیطالب.
این عبارت مشخص میکند که مراد از حدیث غدیر در کلام رسول الله، همان امامت است.
مشترک معنوی بودن مولی
اگر چه واژه «مولی» معانی مختلفی دارد ولی وضع آن به نحو مشترک معنوی (لفظ دارای یک معنی ولی دارای مصادیق فراوان. مثل انسان) است. یعنی مولی به معنای اولی بالتصرف است. حال بر فرض اینکه مشترک لفظی باشد با توجه به دو شاهد ذیل ضرری به بحث ما نمیزند.
شعر اخطل:
او مسیحی است و در تعریف از عبدالملک مروان میگوید:
فما وجدت فیها قریش لاهلها اعفّ و اوفی من ابیک و امجدا
و اوری بزندیه و لو کان غیره غداه اختلاف النّاس اکدی و اصلدا
فاصبحت مولاها من النّاس کلّهم و احری قریش ان یجاب و یحمدا
۱- «طائفه قریش برای خلافت کسی را که اهلیّت برای آن را داشته باشد غیر از پدرت (مروان حکم) عفیفتر و کثیر الوفاتر که بهتر حقّ را از موردش بستاند و به اهلش برساند، و عزیزتر و رفیعتر نیافتند.
۲- او با هر دو آتش گیرانهای که در دست داشت آتش را از اعماق بیرون آورد، و اگر هر آینه غیر از او کسی دیگر خلیفه میشد دوران اختلاف مردم به محرومیّتهای بیشتر و آوازههای بدون محتوی منجرّ میشد.
۳- و اینک تو (عبدالملک بن مروان) در حالی هستی که مولا و سیّد و پیشوای خلافتی برای جمیع مردمان! و سزاوارترین فرد از افراد قریش میباشی که به ندای تو لبّیک میگویند، و تو را مورد تمجید و تحسین و تحمید قرار میدهند»! و علی ایّ حال به لفظ مولی، سیّد و اولی خواست
[۱۵۲] رازی، ابوالفتوح، تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۲، ص۱۹۸.
همانگونه که ملاحضه نمودید: اخطل از استعمال واژه «مولی» برای عبدالملک معنای «سزاوارترین» را فهمیده است که نشان میدهد کلمه «مولی» به معنای اولی بالتصرف و حاکم به کار میرود.
شعر عمرو بن عاص:
معاویه به عمر بن عاص نامه مینویسد و بر علیه امیرالمؤمنین و حمایت از خودش او را از محلّ اقامهاش در فلسطین به سوی خود در شام دعوت میکند، او در جواب، قصیدهای مفصّل در مقام و منزلت و امارت و امامت امیرالمؤمنین میگوید، و آن را برای معاویه میفرستد، و میخواهد بفهماند که تو مرا برای یاری خودت با چنین شخصیّتی مواجه میکنی! و نتیجه و بهره من از این دعوت باید چیز بزرگ و با ارزشی باشد نه چیز کوچک و کماهمّیّت. و از جمله ابیات این قصیده که شاهد بر مقام ماست این ابیات است:
و کم قد سمعنا من المصطفی وصایا مخصّصه فی علیّ
و فی یوم خمّ رقی منبرا و بلّغ و الصّحب لم ترحل
فامنحه امره المؤمنین من الله مستخلف المنحل
و فی کفّه کفّه معلنا ینادی بامر العزیز العلیّ
و قال: فمن کنت مولی له علیّ له الیوم نعم الولیّ
[۱۵۳] جزائری، سیّد نعمت الله، انوار نعمانیّه، ص۳۸-۳۹.
۱. «و چه بسیار سفارشها و وصیّتهائی را که درباره علیّ بن ابیطالب که اختصاص به او داشت ما از مصطفی شنیدیم.
۲- و در روز غدیر خمّ پیامبر بر منبر بالا رفت و تبلیغ علی را نمود در حالی که اصحاب آن حضرت کوچ نکرده بودند.
۳- و مقام امارت و ریاست مؤمنان را به او عطا نمود، از طرف خداوندی که قراردهنده جانشین است، و آن خداوند این مقام امارت را به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) عطا کرد.
۴- و دست علی در دست رسول خدا بود، که به طور اعلان و آشکارا به امر خداوند عزیز و بلندمرتبه ندا میکرد:
۵- و چنین گفت که: هر کس من مولای او هستم در امروز علیّ بن ابیطالب برای او ولیّ خوب و شایستهای است».
جالب است عمرو بن عاص با تمام دشمنی و کینه توزاش با علی بن ابیطالب کلمه «مولی» را به معنای «ولی» میداند و این دلیلی است دیگر بر ظهور کلمه «مولی» در معنای سرپرستی.
تهنیت شیخین
تهنیت شیخین را جمع کثیری علاوه بر علمای شیعه، علمای عامه از ائمه تاریخ و تفسیر و حدیث یا به صورت مسند و با رجال موثق و با سندهای صحیح (که منتهی به ابنعباس و ابوهریره و زید بن ارقم و براء بن عازب) و یا به صورت مرسل نقل نمودهاند. به نقل علامه امینی ابوبکر و عمر هر دو بعد از معرفی شدن حضرت علی در روز غدیر خم این معرفی را تبریک گفتند و سپس با ایشان بیعت کردند.
علامه امینی میگوید:
ثم طفق القوم یهنئون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وممن هناه فی مقدم الصحابه: الشیخان ابو بکر وعمر کل یقول: بخ بخ لک یا بن ابی طالب اصبحت وامسیت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنه، وقال ابن عباس: وجبت والله فی اعناق القوم؛
[۱۵۴] امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۱.
سپس آن گروه شروع کردند به تهنیت امیرالمؤمنین و از جمله آنان (پیش از دیگران) شیخین (ابوبکر و عمر) بودند که گفتند: به به برای تو ای پسر ابیطالب که صبح و شام را درک نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی.
نکته مهم:
اگر توجیه اهلسنت را بپذیریم و بگوئیم مراد از کلمه «مولی» دوستی و یاری کردن است لازم است بگوییم: عمر و ابوبکر، علی را تا روز غدیر دوست نداشتند و درآن روز تازه محبت به او پیدا کردند.! ! ! ! ! !
مساوات حضرت علی و پیامبر
در حدیثی امیرالمؤمنین فرمود:
وجعت وجعا فاتیت النبی فاقامنی فی مکانه و قام و یصلی و القی علی طرفه ثوبه ثم قال: «قد برئت یابن ابی طالب لاباس علیک ما سالت الله شیئا الا سالتک لک مثله و لا سالت الله شیئا الا اعطانیه غیر انه قیل لی لا نبی بعدک
[۱۵۵] هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰.
[۱۵۶] طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الاوسط، ج۸، ص۴۷.
؛ دردی مرا فرا گرفت به محضر پیامبر رفتم و ایشان برای من دعا نموده و فرمود: هرچه از خداوند خواستم، شبیه آن را برای تو طلب نمودم و از خدا چیزی نخواستم مگر اینکه به من عطا کرد. غیر از اینکه بعد از من دیگر پیامبری نیست.
مطابق این حدیث علی بن ابیطالب غیر از نبوت در باقی امور مثل پیامبر میباشد یکی از شئون رسولالله رهبری و حاکمیت ایشان بود، پس سخن پیامبر در حدیث غدیر نیز به معنای سرپرست است نه دوست، زیرا: یکی از مقامات پیامبر سرپرستی است پس علی نیز طبق این حدیث در این ویژگی با رسولالله مساوی است.
برخورد برخی اصحاب و ابلیس
با توجه به قرائن ذیل که حکایت از برخورد برخی از اصحاب رسولالله و ابلیس بعد از معرفی شدن حضرت علی میکند، نتیجه میگیریم اینان از حدیث غدیر امامت و ولایت و رهبری حضرت علی را فهمیدهاند. که این خود قرینه ی دیگری در اثبات امامت از حدیث غدیر است.
الف) برخورد منافقین:
… فَقَالَ الشُّکَّاکُ وَ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ زَیْغٌ نَبْرَاُ اِلَی اللَّهِ مِنْ مَقَالَهٍ لَیْسَ بِحَتْمٍ وَ لَا نَرْضَی اَنْ َیکُونَ عَلِیّاً وَزِیرُهُ هَذِهِ مِنْهُ عَصَبِیَّه…
[۱۵۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۱۱.
(بدین عبارت نیز نقل شده است: وَ هُمْ یَقُولُونَ وَ اللَّهِ اِنْ کُنَّا اَصْحَابَ کِسْرَی وَ قَیْصَرَ لَکُنَّا فِی الْخَزِّ وَ الْوَشْیِ وَ الدِّیبَاجِ وَ النِّسَاجَاتِ وَ اِنَّا مَعَهُ فِی الْاَخْشَنَیْنِ نَاْکُلُ الْخَشِنَ وَ نَلْبَسُ الْخَشِنَ حَتَّی اِذَا دَنَا مَوْتُهُ وَ فَنِیَتْ اَیَّامُهُ وَ حَضَرَ اَجَلُهُ اَرَادَ اَنْ یُوَلِّیَهَا عَلِیّاً مِنْ بَعْدِهِ اَمَا وَ اللَّهِ لَیَعْلَمَنَّ قَالَ فَمَضَی الْمِقْدَادُ وَ اَخْبَرَ النَّبِیَّ صبِه…
[۱۵۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۴.
)؛ منافقان و آن کسانی که در دلهایشان مرض بود بعد از معرفی کردن حضرت علی گفتند ما به چنین امری راضی نیستیم.
ب) سخن فلان و فلان:
حَمَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا اِلَی مَسْجِدِ الْغَدِیرِ نَظَرَ اِلَی مَیْسَرَهِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَلِکَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ… ثُمَّ نَظَرَ اِلَی الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ ذَلِکَ مَوْضِعُ فُسْطَاطِ اَبِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَی اَبِی حُذَیْفَهَ وَ اَبِی عُبَیْدَهَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا اَنْ رَاَوْهُ رَافِعاً یَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا اِلَی عَیْنَیْهِ تَدُورَانِ کَاَنَّهُمَا عَیْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع بِهَذِهِ الْآیَهِ (وَ اِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِاَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ اِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ اِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ).
[۱۵۹] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۷۲.
حضرت صادق روزی در مسجد غدیر بودند، بعد از اینکه اطراف خود را نگاهی کرد…. گفت: ابیفلان و فلان (عمر و ابیبکر) و سالم و ابیعبیده جراح گفتند: نگاه کنید این مرد (رسول الله) مثل دیوانگان چشمانش را میچرخاند، پس خداوند آیه: (وان یکاد….) را نازل نمود.
د) سخن معاویه:
فلمّا سمع ذلک معاویه بن ابی سفیان، اتّکا علی مغیره بن شعبه و قام و هو یقول: لا نقرّ لعلیّ بولایه، و لا نصدّق محمّدا فی مقاله. فانزل اللّه علی نبیّه محمّد: (فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی• وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی• ثُمَّ ذَهَبَ اِلی اَهْلِهِ یَتَمَطَّی• اَوْلی لَکَ فَاَوْلی) تهدّدا من اللّه تعالی و انتهارا، فقالوا: اللّهمّ نعم
[۱۶۰] بحرانی، عبدالله، عوالم، ص۹۶.
(ابنشهر آشوب نیز مینویسد: الباقر علیه السلام، قال: قام ابن هند و تمطّی و خرج مغضبا واضعا یمینه علی عبد اللّه بن قیس الاشعریّ، و یساره علی مغیره بن شعبه، و هو یقول: و اللّه لا نصدّق محمّدا علی مقالته، و لا نقرّ علیّا بولایته، فنزل: (فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی)، فهمّ به رسول اللّه ان یردّه فیقتله. فقال له جبرئیل علیه السلام: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ فسکت عنه رسول اللّه.
[۱۶۱] بحرانی، عبدالله، عوالم، ص۱۲۵.
)
معاویه به مغیره بن شعبه گفت: به ولایت علی اقرار مکن و محمد را تصدیق نکن پس آیات: (فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی• وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی• ثُمَّ ذَهَبَ اِلی اَهْلِهِ یَتَمَطَّی• اَوْلی لَکَ فَاَوْلی) نازل شد….
ه) سخن ابلیس:
ابلیس به بقیه شیاطین گفت: آن کسانی که اطراف رسول الله هستند، به من قول دادند که به سخن او گوش نداده و دست از بیعت با علی بردارند.(فَجَاءَتِ الْاَبَالِسَهُ اِلَی اِبْلِیسَ الْاَکْبَرِ وَ حَثَوُا التُّرَابَ عَلَی رُءُوسِهِمْ فَقَالَ لَهُمْ اِبْلِیسُ مَا لَکُمْ فَقَالُوا اِنَّ هَذَا الرَّجُلَ قَدْ عَقَدَ الْیَوْمَ عُقْدَهً لَا یَحُلُّهَا شَیْءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَقَالَ لَهُمْ اِبْلِیسُ کَلَّا اِنَّ الَّذِینَ حَوْلَهُ قَدْ وَعَدُونِی فِیهِ عِدَهً لَنْ یُخْلِفُونِی فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ اِبْلِیسُ ظَنَّهُ) الْآیَهَ.
[۱۶۲] مجلسی، سید محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۲۰.
)
اثبات امامت از حدیث غدیر در نقل سلمان
حضرت سلمان فارسی؛ امد نزد امیرالمؤمنان و فرمودند: اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد یک پیرمردی بود، امیرالمؤمنین فرمودند: تو اونو میشناسی؟ حضرت سلمان محمدی؛ فرمودند: خیر. امیرالمؤمنین فرمودند: اون ابلیس بود.
رسول خدا به من خبر داد که شیطان و سران اصحابش به دلیل این که رسول خدا در روز غدیر خم مرا به امر خداوند عزّ و جلّ، به امامت و خلافت بر مردم و برای مردم نصب کرد نگران بودند. آنها ناراحت بودند که پیامبر به مردم خبر داد: من نسبت به آنها از خود آنها سزاوارترم و به آنها فرمود تا حاضران به غائبان برسانند و همه سران ابلیس گرد او آمدند و گفتند: همانا این امّت، مورد رحمت الهی و از هر گناهی معصوم است. نه تو و نه ما قادر به نفوذ درمیان آنها نیستیم. (عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَقُولُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صوَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا وَ خَاصَمَ اَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ اَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ الْاَنْصَارَ فَخَصَمُوهُمْ بِحُجَّهِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالُوا یَا مَعْشَرَ الْاَنْصَارِ قُرَیْشٌ اَحَقُّ بِالْاَمْرِ مِنْکُمْ لِاَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صمِنْ قُرَیْشٍ وَ الْمُهَاجِرِینَ مِنْهُمْ اِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَدَاَ بِهِمْ فِی کِتَابِهِ وَ فَضَّلَهُمْ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- الْاَئِمَّهُ مِنْ قُرَیْشٍ قَالَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَاَتَیْتُ عَلِیّاً ع وَ هُوَ یُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صفَاَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وَ قُلْتُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ السَّاعَهَ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صوَ اللَّهِ مَا یَرْضَی اَنْ یُبَایِعُوهُ بِیَدٍ وَاحِدَهٍ اِنَّهُمْ لَیُبَایِعُونَهُ بِیَدَیْهِ جَمِیعاً بِیَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ فَقَالَ لِی یَا سَلْمَانُ هَلْ تَدْرِی مَنْ اَوَّلُ مَنْ بَایَعَهُ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صقُلْتُ لَا اَدْرِی اِلَّا اَنِّی رَاَیْتُ فِی ظُلَّهِ بَنِی سَاعِدَهَ حِینَ خَصَمَتِ الْاَنْصَارُ وَ کَانَ اَوَّلَ مَنْ بَایَعَهُ بَشِیرُ بْنُ سَعْدٍ وَ اَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ سَالِمٌ قَالَ لَسْتُ اَسْاَلُکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ تَدْرِی اَوَّلَ مَنْ بَایَعَهُ حِینَ صَعِدَ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صقُلْتُ لَا وَ لَکِنِّی رَاَیْتُ شَیْخاً کَبِیراً مُتَوَکِّئاً عَلَی عَصَاهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ سَجَّادَهٌ شَدِیدُ التَّشْمِیرِ صَعِدَ اِلَیْهِ اَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وَ هُوَ یَبْکِی وَ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی رَاَیْتُکَ فِی هَذَا الْمَکَانِ ابْسُطْ یَدَکَ فَبَسَطَ یَدَهُ فَبَایَعَهُ ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ عَلِیٌّ ع هَلْ تَدْرِی مَنْ هُوَ قُلْتُ لَا وَ لَقَدْ سَاءَتْنِی مَقَالَتُهُ کَاَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ النَّبِیِّ صفَقَالَ ذَاکَ اِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ اخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّ اِبْلِیسَ وَ رُؤَسَاءَ اَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ صاِیَّایَ لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِاَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَخْبَرَهُمْ اَنِّی اَوْلَی بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَمَرَهُمْ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فاَقْبَلَ اِلَی اِبْلِیسَ اَبَالِسَتُهُ وَ مَرَدَهُ اَصْحَابِهِ فَقَالُوا اِنَّ هَذِهِ اُمَّهٌ مَرْحُومَهٌ وَ مَعْصُومَهٌ وَ مَا لَکَ وَ لَا لَنَا عَلَیْهِمْ سَبِیلٌ قَدْ اُعْلِمُوا اِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ فَانْطَلَقَ اِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ کَئِیباً حَزِیناً وَ اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّهُ لَوْ قُبِضَ اَنَّ النَّاسَ یُبَایِعُونَ اَبَا بَکْرٍ فِی ظُلَّهِ بَنِی سَاعِدَهَ بَعْدَ مَا یَخْتَصِمُونَ ثُمَّ یَاْتُونَ الْمَسْجِدَ فَیَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یُبَایِعُهُ عَلَی مِنْبَرِی اِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی صُورَهِ رَجُلٍ شَیْخٍ مُشَمِّرٍ یَقُولُ کَذَا وَ کَذَا ثُمَّ یَخْرُجُ فَیَجْمَعُ شَیَاطِینَهُ وَ اَبَالِسَتَهُ فَیَنْخُرُ وَ یَکْسَعُ وَ یَقُولُ کَلَّا زَعَمْتُمْ اَنْ لَیْسَ لِی عَلَیْهِمْ سَبِیلٌ فَکَیْفَ رَاَیْتُمْ مَا صَنَعْتُ بِهِمْ حَتَّی تَرَکُوا اَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتَهُ وَ مَا اَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)).
ظهور ملائکه در آسمان غدیر
در آن لحظات عدهای از ملائکه از آسمان دیده شدند که بر مردم مشرف شده و ندا میکنند:
. . وَ الْمَلَائِکَهَ مِنْهَا مُطَّلِعِینَ تُنَادِیکُمْ: هَذَا وَلِیُّ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ، وَ اِلَّا حَلَّ بِکُمْ عَذَابُ اللَّهِ فَاحْذَرُوه
[۱۶۳] امام حسن عسکری، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری علیه السلام، ص۶۳۲.
؛ این ولی خدا است، پیرو او باشید؛ و گرنه عذاب خدا بر شما نازل میشود، پس از آن بر حذر باشید.
پاسخ پیامبر به سوالات درباره ولایت
در مکان غدیر خم چند سوال از سوی مومنین و نیز منافقین پرسیده شد، که بر روشنگری غدیر افزود. سلمان فارسی از میان جمعیت صدا زد: یا رسولالله، این ولایت که برای علی اعلام نمودی مثل کدام ولایت است؟ پیامبر فرمود: مثل ولایت من است هرکس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بودهام علی نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر است. (فقام سلمان فقال: یا رسول اللّه! ولاء ولاءکما ذا؟ فقال: ولاء کولایتی من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه….
[۱۶۴] بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۲، ص۲۳۴.
)
یک نفر دیگر پرسید: منظور دقیق شما از «من کنت مولاه..» چه بود؟ پیامبر فرمود:
خداوند مولای من است و از خودم بر من صاحب اختیارتر است، و در برابر خدا مرا برای خویش صاحب اختیاری نیست. سپس من مولای مومنین هستم و بر خودشان صاحب اختیارم. اکنون هرکه من مولای اویم علی مولی اوست.
ابوهیثم بن تیهان که در جنگ بدر حضور داشت میگوید:
قل للزبیر و قل لطلحه اننا نحن الذین شعارنا الانصار
نحن الذین رات قریش فعلنا یوم القلیب اولئک الک
کنا شعار نبینا و دثاره یفدیه منا الروح و الابصار
ان الوصی امامنا و ولینا برح الخفاء و باحت الاسرار
[۱۶۵] ابنابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۴.
سؤالات شیعه از مخالفان غدیر
از جمله امور مهم در مباحث عقیدتی هجمه به مبانی مخالفین است، چون هرچه شیعه در مقام پاسخ به شبهات برآید، باز یک گام بعد از شبههافکنان قرار میگیرد. به همین علت چند سؤال از پیروان مکتب «حسبنا کتاب الله» داریم و در ادامه به بررسی شبهات میپردازیم.
تعداد بیعتکنندگان
۱. ماوردی (متوفای ۴۵۰ق) به تعداد بیعت کنندگان با ابوبکر اشاره کرده و مینویسد:
وقالت طائفه اخری اقل من تنعقد به منهم الامامه خمسه یجتمعون علی عقدها او یعقدها احدهم برضا الاربعه استدلالا بامرین: احدهما ان بیعه ابی بکر رضی الله عنه انعقدت بخمسه اجتمعوا علیها ثم تابعهم الناس فیها وهم عمر بن الخطاب وابو عبیده بن الجراح واسید بن حضیر وبشر بن سعد وسالم مولی ابی حذیفه رضی الله عنهم… .
[۱۶۶] ماوردی، علی بن محمد، الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه، ص۷.
امام با چند نفر منعقد میشود؟ بین علماء اختلاف است عدهای را نظر بر این است که، همانگونه که خلافت ابوبکر با پنج نفر منعقد شد، برای تعیین امامت وجود پنج نفر کافی است….
حال سؤال این است چگونه با بیعت پنج نفر امامت ابوبکر ثابت است اما با بیعت هزاران نفر، امامت علی ثابت نیست؟!.
مکان خطبه غدیر
۲. خودتان نقل کردید پیامبر خطبه خوانده است:
جارالله زمخشری مینویسد:
قال فی خطبته: من کنت مولاه فعلی مولاه
[۱۶۷] زمخشری، ابوالقاسم، ربیع الابرار، ج۱، ص۷۰.
؛ پیامبر در خطبهاش فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
اسماعیل بن جعفر بن ابیکثیر الانصاری الزرقی میگوید:
یحدث حدیث خطبه النبی یوم غدیر خم فحفظت من قوله: ان رسول الله قال «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه
[۱۶۸] اسماعیل بن جعفر، احادیث اسماعیل بن جعفر، ص۵۲۶.
؛ خطبه پیامبر در روز عید غدیر را شنیدم و جمله من کنت مولاه را حفظ کردم.
حال سؤال این است که آن خطبهای که حدیث غدیر جزئی از آن بوده کجا است.
طرح معیارهای غیر قرآنی
۳. چرا در سقیفه بر انتخابی بودن جانشین پیامبر و طرح معیارهای غیر قرآنی برای زمامدار تاکید شد؟
عدم وجود حضرت علی در بین داوطلبین
۴. چرا با وجود حدیث غدیر، اجتماع سقیفه بدون حضور بنیهاشم و با شتاب برگزار گردید و حضرت علی حتی به عنوان داوطلب احتمالی (نه به عنوان صاحب حق و منصوص در غدیر) در صحنه رقابت دعوت نشد؟.
وجود تعصبات مذهبی
۵. چرا ابوحنیفه بزرگ اهلسنت به پیروانش گفته است: «. . لَا تُقِرُّوا لَهُمْ بِحَدِیثِ غَدِیرِ خُمٍّ فَیَخْصِمُوکُم؛ به حدیث غدیر اقرار نکنید که مغلوب میشوید». یعنی برای تعصبات مذهبی باید حق را پوشاند؟.
عدم وجود حدیث غدیر در صحیح بخاری
۶. چرا بخاری در کتابش به نام «صحیح بخاری» که بزرگترین کتاب حدیثی اهلسنت است هیچ اشارهای به حدیث غدیر نکرده است؟.
تعیین خلیفه توسط ابوبکر
۷. شما میگویید پیامبر اکرم خلیفه معیّن نکرد و تعیین آن را به عهده مردم گذاشت.
اگر این کار حضرت، حقّ و به صلاح امّت و تضمین کننده هدایت مردم بود، پس بر همه واجب است از او متابعت کنند؛ چون کار او باید برای تمام خداجویانی که معتقد به قیامت هستند، الگو باشد: (لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوه حسنه لمن کان یرجوا اللّه والیوم الآخر
[۱۶۹] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.
بنابراین، کار ابوبکر که خلیفه معیّن کرد بر خلاف سنّت پیامبر و موجب ضلالت امّت بود. و همچنین کار عمر که تعیین خلافت را به عهده شورای ششنفره نهاد نیز برخلاف سنت پیامبر و سیره ابوبکربود. و اگر چنانچه بگویید کار ابوبکر و عمر به صلاح امّت بود، پس باید ملتزم باشید که کار رسول اکرم صحیح نبوده است.
یاری طلبیدن حضرت علی
۸. اگر حدیث غدیر فقط دلالت بر دوست داشتن حضرت علی دارد، چرا ایشان بعد از غصب خلافت به سراغ مهاجر و انصار رفت و از آنان طلب یاری نمود.
[۱۷۰] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۱۴.
عدم بیعت عایشه و برخی صحابه با حضرت علی
۹. مگر نه اینکه شما بیعت و اطاعت از خلیفه پیغمبر را واجب میدانید حتی اگر معاویه باشد؛ و زمانی که غاصبان به خانه وحی هجوم بردند و باعث شهادت حضرت صدیقه کبری شدند و آقا امیرالمومنین را با ریسمان به مسجد کشیدند به جهت اینکه با خلیفه بیعت نکرده؛ حال چگونه است که وقتی آقا علی بن ابیطالب بعد از ۲۵ سال به حق غصب شده خود میرسد و خلیفه میشود افرادی همچون عایشه و طلحه و زبیر و امثالهم با خلیفه بیعت که نمیکنند هیچ بلکه به جنگ با او میپردازند؛ خوب چطور است که سرپیچی از فرمان خلیفه پیغمبر حرام است ولی شما به این افراد لقبی مثل امالمومنین و حضرت میدهید و آنها را مقدس و بهشتی میپندارید؛ و یا اینکه اصلا حضرت علی را بعنوان خلیفه پیغمبر قبول ندارید؟ بالاخره کدام کار صحیح است؟
امام زمان حضرت زهرا
۱۰. امام زمان حضرت فاطمه زهرا چه کسی بوده است؟ زیرا طبق حدیثی که دارید و داریم هر کس امام زمانش را نشناسد و از دنیا برود به مرگ جاهلی مرده است.
خوب یا بد بودن تعیین خلیفه
۱۱. یا تعیین خلیفه کار خوبی است یا نه؟ اگر خوب است چرا میگویند پیامبر خلیفه تعیین نکرد؟ اگر بد است چرا ابوبکر و عمر این کار را کردند؟ و اگر تعیین خوب نیست چطور مانند عبدالله بن عمر به پدرش اعتراض کرد؟ (عبدالله در آخرین لحظات زندگی پدرش به او گفت: مردم گمان کردهاند که خلیفه تعیین نمیکنی، همانا اگر برای گله شتران یا گوسفندانت چوپانی تعیین کنی، سپس او گله را رها کند و به جانب تو آید، عمل او را ضایع میدانی، پس نگهبانی مردمان مهمتر است.)
[۱۷۱] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۵.
[۱۷۲] بیهقی، ابوبکر، السننن البیهقی، کتاب قتال اهل البغی، باب الاستخلاف، حدیث سوم، ج۸، ص۱۴۹.
[۱۷۳] اصبهانی، ابونعیم، حلیهالاولیاء، ج۱، ص۴۴.
چگونگی توجیه پیروزی ابوبکر و عمر
۱۲. متقی هندی این حدیث را از عمر نقل میکند که گفت: «هیچ امتی پس از پیامبرش با هم اختلاف نکردند مگر این که گروه باطل آنها به گروه حق پیروز شدند.» با توجه به این حدیث اختلاف سقیفه، پیروزی ابوبکر و عمر را چگونه توجیه میکنید؟ (ما اختلفت امه بعد نبیها الا ظهر اهل باطلها علی اهل حقها
[۱۷۴] کنزالعمال، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنه، ج۱، ص۱۸۳، حدیث ۹۲۹.
)
فلته نامیدن سقیفه
۱۳. اگر نحوه بیعتگیری و انتخاب خلیفه در سقیفه صحیح بود، چرا عمر آن را «فلته» (یعنی کار ناگهانی و بدون تدبیر و فکر) نامید؟
خوب یا بد بودن بیعت با مشورت
۱۴. اگر بیعت با کسی بدون مشورت جایز است چرا عمر تهدید به قتل کرد و گفت: «اگر بعد از این کسی چنین کاری کند بیعت کننده و بیعت شونده کشته خواهند شد.» و اگر حرام است و موجب مهدور الدم شدن، چرا این حکم را در جریان سقیفه جاری نکرده و جاری نمیدانید؟
فرستادن ابوبکر و عمر به لشکر اسامه
۱۵. اگر هدف و نظر پیامبر در مساله خلافت، تعیین ابوبکر یا عمر بود چرا آنان را در نزدیکی رحلتش که قبلا پیش بینی نزدیک شدن رحلتش را نیز فرموده بود، آنان را اعزام به جبهه تحت فرماندهی اسامه نمود و تاکید فراوان هم بر حرکت آن لشکر میفرمود؟
عدم انتخاب ابوبکر و عمر به فرماندهی لشکر اسامه
۱۶. عقل میگوید برای فرماندهی لشکر باید تواناترین و مدیرترین و شجاعترین انتخاب شود، چرا پیامبر آنها را فرمانده یک گروه اعزامی برای جهاد قرار نداد؟ و چرا اسامه را فرمانده و آنان را فرمانبر قرار داد و آنها را لایق این فرماندهی ندانست؟ چگونه کسی که برای فرماندهی یک لشکر سزاوار نیست، برای جانشینی پیامبر که مقامی است بسیار بالاتر، لایق باشد؟! ! (تاریخ یعقوبی مینویسد: و کان فی الجیش ابوبکر و عمر… فلما اشتدت علیه۹قال: انفذوا جیش اسامه! فقالها مراراَ و اعتلَّ اربعه عشر یوماً. ص۱۱۳. ابوبکر و عمر داخل در لشکر اسامه بودند (اسامه فرمانده آنان بود). .. زمانی که بیماری پیامبر شدت یافت حضرت فرموند: لشکر اسامه را به حرکت در آورید و یاری کنید. این امر را بارها فرمود و لکن این لشکر چهارده روز معطل ماند)
ادعای عدم تعیین جانشین توسط پیامبر
۱۷. شما از طرفی، در کتب روایی خود، از رسول اکرم نقل میکنید که فرمود: تمام پیامبران دارای وصی و وارث بودند. (لکلّ نبیّ وصیّ ووارث.
[۱۷۵] ابنعساکر، ابوالقاسم، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۳۹۲.
)
[۱۷۶] طبری، محبالدین، الریاض النضره، ج۳، ص۱۳۸.
[۱۷۷] طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۷۱.
[۱۷۸] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۸۶.
و از قول سلمان فارسی نقل میکنید که از حضرت رسول اکرم پرسید: هر پیامبری برای خود وصی وجانشین داشت، وصی شما کیست؟ (انّ لکلّ نبیّ وصیّاً، فمن وصیّک؟»
[۱۷۹] طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۲۱.
)
[۱۸۰] هیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳.
[۱۸۱] عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، ج۸، ص۱۱۴.
و از طرف دیگر میگویید پیامبر کسی را به عنوان جانشین معیّن ننمود!
عدم قبول فتاوی حضرت علی
۱۸. سیوطی روایت نقل میکند که صحابهای که در زمان رسول خدا فتوا میدادند شش نفر بودند که علی در میان ایشان است و ابوبکر نیست! ! !
واخرج عن سهل بن ابی حثمه قال: کان الذین یفتون علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلّم ثلاثه من المهاجرین وثلاثه من الانصار: آن کسانیکه در زمان رسول الله فتوا میدادند عبارتند از: عمر، وعثمان، وعلی، وابی بن کعب، ومعاذ بن جبل، و زید بن ثابت.
[۱۸۲] سیوطی، جلالالدین، الحاوی للفتاوی، ج۱، ص۱۵۶.
با توجه به این اعتراف جناب سیوطی، چرا اهلسنت فتاوای حضرت علی را قبول ندارند، و پیرو فتاوای ابابکر هستند.
سابقه بیعت برای دوستی
۱۹. آیا در طول تاریخ برای اثبات دوست داشتن از مردم «بیعت» گرفته شده است؟
هجوم دشمنان به واقعه غدیر
قبل از ذکر برخی از شبهات مطرح شده در باره غدیر خم به عنوان مقدمه باید گفت: در طول تاریخ این واقعه همواره مورد هجوم دشمنان ولایت قرار گرفته است منتهی در هر عصری با رویکردی متفاوت.
علامه کورانی در باره امواج مبارزه با غدیر مینویسد:
موج اول: سقیفه و هجوم قریش بر خاندان پیامبر؛
موج دوم: شورش قریش بر ضد اسلام با سردم داری عایشه و طلحه و زبیر؛
موج سوم: فتنه بنیامیه: موجی که باعث شهادت امام علی و امام حسن و تسلط معاویه انجامید؛
موج چهارم: شهات امام حسین و نقشه بنیامیه برای نابودی شیعیان (غدیریان) تا زمان امام باقر؛
موج پنجم: موج منصور دوانیقی و پایه گذاری بنیعباس تا شهادت امام صادق؛
موج ششم: تلاش هارون الرشید و روش منصور و کشتن امام کاظم و امام رضا؛
موج هفتم: فعالیتهای معتصم با نقض تعهدات مامون و ابراز نرمش نسبت به اهلبیت و در نهایت شهادت امام جواد؛
موج هشتم: فعالیت متوکل عباسی و خلفای بعد از او با هدف ریشه کن ساختن و کشتن امامان تا زمان امام عسکری؛
موج نهم: تلاش حزب متوکل و حنبلیان بغداد در شیعه کشی و هجوم به مراسم دینی عاشورا و امتداد این موج تا زمان حکومت سلجوقیان؛
موج دهم: فعالیت سلجوقیان تا یک و نیم قرن؛
موج یازدهم: تلاش صلاح الدین ایوبی و از بین بدن حکومت فاطمیان در مصر و شام و نابود ساختن شیعه؛
موج دوازدهم: تلاشهای پاشا و ممالیک مصر در به قدرت رساندن مذاهب چهار گانه و نابودی شیعه؛
موج سیزدهم: فعالیت ترکهای عثمانی بر ضد شیعه؛
موج چهاردهم: تلاش روس و انگلیس و غربیها بر ضد شیعه؛
موج پانزدهم: فعالیت پیروان جدید ابنتیمیه که احیاگر حزب متوکل هستن؛
علل مخالفت با واقعه غدیر
عوامل متعددی را میتوان برای مخالفت با این واقعه برشمرد که به برخی از آنها اشاره میشود.
دلایل روانشناختی
حسد به عنوان مهمترین عامل روانشناختی درباب مخالفان با غدیر مطرح است.
ابنعباس میگوید:
اما صرف قومنا عنا الامر، فعن حسد،قد والله عرفته وبغی والله علمته بیننا و بین قومنا
[۱۸۳] تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۵۸.
[۱۸۴] ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۹.
[۱۸۵] اسدی، زبیر بن بکار، الاخبار المفقیات، ص۶۰۶.
؛ علت دوری این قوم از ما فقط به خاطر حسادت میباشد.
ابوالهیثم بن تیهان در نزد امیرالمومنین گفت:
ان حسد قریش ایاک علی وجهین: اما خیارهم فتمنوا ان یکونوا مثلک منافسه فی الملا، وارتفاع الدرجه. واما شرارهم فحسدوک حسدا انغل القلوب و احبط الاعمال. و ذالک انهم راوا علیک نعمه قدمک الیها الخظ، و اخرهم عنها الحرمان، فلم یرضوا ان یلحقوک حتی طلبوا ان یسبقونک فبعدت – والله –علیهم الغایه واسقط المضمار. فلما تقدمتهم بالسبق و عجزوا عن اللحاق بک بلغوا منک ما رایت و کنت والله احق قریش بشکر قریش
[۱۸۶] عاملی، سید مرتضی، الغدیر و المعارضون، ص۳۱.
[۱۸۷] طبرانی ، سلیمان بن احمد، الاوائل، ج۱، ص۳۱۶
این حسادت مهمترین اثرش تنفر شدید نسبت به اهلبیت رسول الله شد، همانگونه امام سجاد فرمودند:
«ما بمکه والمدینه عشرون رجلا یحبنا
[۱۸۸] ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۴.
؛ در مکه و مدینه ۲۰ مرد که محبت ما را داشته باشند پیدا نمیشود.» .
عثمان نیز به این عدم محبت اعتراف کرده بود. عثمان به حضرت علی گفت:
ما ذنبی اذا لم یحبک قریش، و قد قتلت منهم سبعین رجلا، کان وجوههم سیوف الذهب
[۱۸۹] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۳، ص۲۲۰.
(قرطبی نیز این چنین اعتراف میکند: قال القرطبی: وهذه الوصیه [حدیث ثقلین ] وهذا التاکید العظیم یقتضی وجوب احترام اهله وابرارهم وتوقیرهم ومحبتهم وجوب الفروض المؤکده التی لا عذر لاحد فی التخلف عنها هذا مع ما علم من خصوصیتهم بالنبی وبانهم جزء منه فانهم اصوله التی نشا عنها وفروعه التی نشاوا عنه کما قال: ) فاطمه بضعه منی (ومع ذلک فقابل بنو امیه عظیم هذه الحقوق بالمخالفه والعقوق فسفکوا من اهل البیت دماءهم وسبوا نساءهم واسروا صغارهم وخربوا دیارهم وجحدوا شرفهم وفضلهم واستباحوا سبهم ولعنهم فخالفوا المصطفی فی وصیته وقابلوه بنقیض مقصوده وامنیته فواخجلهم اذا وقفوا بین یدیه ویا فضیحتهم یوم یعرضون علیه.
[۱۹۰] مناوی، عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج۳، ص۱۴.
) ؛ من چه کنم که قریش تو را دوست ندارند.
در طول تاریخ همواره بنیهاشم و به ویژه حضرت علی مورد حسادت قرار گرفته است.
و چه نیکو سروده ابنشهفیه:
ان یحسدوک علی علاک فانما متسافل الدرجات یحسد من علا
انی لاعذر حاسدیک علی الذی اولادک ربک ذوالجلال و فضلا
[۱۹۱] امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۶، ص ۵۴۰.
یعنی: ای علی! اگر بر تو حسد ورزند به خاطر جایگاه والای تو است. انسانهای پست و فرومایه به برجستگان حسد میورزند.
عجیب است با اینکه بزرگان اهلسنت محبت اهلبیت پیامبر را قبول دارند، و آنرا لازم میدانند اما در توثیق ناصبیان کوشیدهاند. مثلا: حریز بن عثمان از بزرگترین چهرههای «نصب» است که روزی ۱۴۰ مرتبه امیرالمومنین را لعن مینموده است (…. وقال ابن حبان: کان یلعن علیاً بالغداه سبعین مره وبالعشیّ سبعین مره…)
[۱۹۲] عسقلانی، ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۴۶۵.
و رسما اعلام کرد که حضرت علی را دوست ندارد (وقال العقیلی: حدثنا محمد بن اسماعیل حدثنا الحسن بن علی الحلوانی حدثنا عمران بن ابان قال سمعت حریز بن عثمان یقول: لا احبه قتل آبائی قتل آبائی یعنی علیاً.
[۱۹۳] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۱،
[۱۹۴] عسقلانی، ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۴۶۵.
) اما احمد بن حنبل و برخی دیگر از بزرگان اهلسنت وی را توثیق کرده و در اخذ روایت به او مراجعه نمودهاند (احمد بن حنبل درباره وی نوشته است: ثقه ثقه ثقه.
[۱۹۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۳.
) (و در جای دیگر مینوسید: لیس بالشام اثبت من حریز.
[۱۹۶] عسقلانی، ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۸.
) (مدینی نیز نوشته است: لم یزل من ادرکناه من اصحابنا یوثقونه. اصحاب ما (اهل سنت) حریز بن عثمان را توثیق کردهاند).
[۱۹۷] عسقلانی، ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۸.
)
[۱۹۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۳.
دلایل معرفت شناختی
مخالفان غدیر در معرفت شناسی نیز مشکل داشته و دارند، آنان به خاطر عدم فهم درست و صحیح از مساله نبوت و ارتباط نبوت و امامت و مساله خلافت و جانشینی رسول خدا، در صف مخالفان غدیر قرار گرفتهاند.
دلایل جامعه شناختی
از جمله دلایل جامعه شناسی برای مخالفان غدیر میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
جوان بودن حضرت علی؛ تعصبات قبیلهای؛ مانوس نبودن مساله جانشینی در جامعه عرب.
شبهات مطرح شده در مورد حدیث غدیر
شبهات مطرح شده در باره این فضیلت مولی را به سه دسته تقسیم نمود، دسته اول: شبهات سندی (=شبهاتی که ناظر به سند حدیث غدیر است)، دسته دوم: شبهات محتوایی (=شبهاتی که مربوط به متن حدیث غدیر و دلالت آن است) و دسته سوم: شبهاتی که ناظر به نتیجه حاصل از حدیث است که بدانها اشاره میگردد.
شبهات سندی
دسته اول از اشکالات به حدیث غدیر، اشکالاتی است که برخی مغرضان به سند این حدیث کردهاند.
ادعای دروغ بودن حدیث غدیر
ابنتیمیه مینویسد:
چنین حدیثی دروغ است.(الوجه الثانی ان هذا الحدیث من الکذب الموضوع باتفاق اهل المعرفه بالموضوعات و هذا یعرفه اهل العلم بالحدیث و المرجع الیهم فی ذلک و لذلک لا یوجد هذا فی شیء من کتب الحدیث التی یرجع الیها اهل العلم بالحدیث.
[۱۹۹] ابنتیمیه، أحمد بن عبد الحلیم، منهاج السنه، ج۷، ص۵۳.
عدهای گفتهاند: «این حدیث تواتر ندارد، و بسیاری از محققین متذکر این حدیث نشدهاند، و این حدیث ساخته شیعیان است، و بر فرضِ صحت، ظهور در ولایت و سرپرستی ندارد. والجواب منع تواتر الخبر فان ذلک من مکابرات الشیعه کیف وقد قدح فی صحته کثیر من اهل الحدیث ولم ینقله المحققون منهم کالبخاری ومسلم والواقدی واکثر من رواه لم یرو المقدمه التی جعلت دلیلا علی ان المراد بالمولی الاولی وبعد صحه الروایه فمؤخر الخبر اعنی قوله اللهم وال من والاه یشعر بان المراد بالمولی هو الناصر والمحب بل مجرد احتمال ذلک کاف فی دفع الاستدلال.
[۲۰۰] تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۷۴.
) (و شبیه این عبارت واما من کنت مولاه فعلی مولاه فلا یصح من طریق الثقات اصلا واما سائر الاحادیث التی تتعلق بها الرافضه فموضوعه یعرف ذلک من له ادنی علم بالاخبار ونقلتها.
[۲۰۱] ابنحزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل، ج۴، ص۱۱۶.
) (شیخ ابوزهره هم میگوید: «مخالفان شیعه در نسبت این حدیث به پیامبر تشکیک کردهاند.
[۲۰۲] ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۴۹.
(احمد امین هم به صف این متعصبین و جاهلان پیوسته، و میگوید: « «غدیر» از گمان شیعه است».
[۲۰۳] احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۳۰۹.
)
الدمشقیه یکی دیگر از نویسندگان وهابی نیز برای دروغ نشان دادن این حدیث شریف چنین نوشته است:
یستدل علینا الرافضه مرارا وتکرارالرافضه بحدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والی من والاه وعادی من عاداه)، رغم انه لا یدل لا من قریب ولا من بعید علی ولایه علی کرم الله وجهه علی البشر، لکن حق لنا ان نطالبهم بسند واحد صحیح الی النبی من کتبهم لهذا الحدیث والولایه المزعومه، وبین الحین والاخر بینما ننتظر الرافضه ساضع مصادر باسانیدها مع عللها، واتمنی من الرافضه اذا ارادوا ان یستدلوا ا یستدلوا بحدیث واحد نناقش فی سنده، لا الف حدیث حتی لا نشتت الحوار…؛
شیعه بارها به حدیث غدیر استناد کرده است، اما هنوز نتوانسته است هنوز یک روایت با سند درست از کتابهای خودشان بیاورد که پیامبر در حق علی فرموده باشد: من کنت مولاه فعلی مولاه…….
ابتدا پاسخ سخن موهوم ابنتیمیه را ذکر کرده و سپس به نقد شبهه این عالم دیگر وهابی میپردازیم.
جواب شبهه ابنتیمیه:
۱ـ ابن تیمیه ناصبی است و توقعی از وی نیست.:
همه پژوهشگران میدانند ابنتیمیه از جمله ناصبیهای بزرگ جهان اسلام است، که همین اندیشه او باعث شده است فضایل بسیاری از اهل بیت را انکار کند.
دکتور محمود السید صبیح در کتابشان با نام (اخطاء ابن تیمیه فی حق رسول الله صلی الله علیه (وآله) وسلم واهل بیته) در رابطه ابنتیمه مینویسد:
«وقد تتبعت کثیراً من اقوال مبتدعه هذا العصر فوجدت اکثر استدلالهم بابن تیمیه، فتتبعت بحول الله وقوته کلام ابن تیمیه فیما یقرب من اربعین الف صفحه او یزید فوجدته قد اخطا اخطاء شنیعه فی حق رسول الله
[۲۰۴] آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.
وهل بیته وصحابته، وانت خبیر ان جناب رسول الله [۱۴۱] وسلم واهل بیته اهم عندنا اجمعین من جناب ابن تیمیه.
[۲۰۵] سیدصبیح، محمود، اخطـاء ابنتیمیه، ۱۴۲۳هـ. ص۶
؛ من کتابهای بسیاری از بدعتگذاران را مطالعه نمودم که اکثر استدلالهای آنان برگرفته از سخنان ابنتیمیه بود، به کمک خداوند بیش از ۴۰ هزار صفحه از سخنان ابنتیمیه را بررسی کردم و در آنها خطاهای زیادی نسبت به رسول الله و اهلبیت ایشان از جانب ابنتیمیه سر زده است.
۲ـ تصریح بزرگان اهلسنت به صحت این خبر:
اگر چه قبلاً جواب این شبهه داده شد، ولی باز به صورت خلاصه باید بگوییم:
امیر صنعانی مینویسد:
حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه ۱۵۰ طریق دارد و علامه مقبلی فرمود: اگر حدیث غدیر معلوم نباشد پس چه چیزی در دنیا معلوم است و این حدیث را متواتر میداند. (محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانی مینویسد: . . ومن ذلک حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه فان له مائه وخمسین طریقا قال العلامه المقبلی بعد سرد بعض طرق هذا الحدیث ما لفظه فان لم یکن هذا معلوما فما فی الدنیا معلوم وجعل هذا الحدیث فی الفصول من المتواتر لفظا وکذلک حدیث المنزله.
[۲۰۶] صنعانی، ابوابراهیم، اجابه السائل، ج۱، ص۹۸.
)
جناب حسن سقاف از عالمان پرآوازه اهلسنت مینویسد:
…. حدیث ( (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) ) حدیث صحیح متواتر عند اهل السنه والجماعه وقد نصّ علی ذلک حتی النواصب
[۲۰۷] سقاف، حسن، مجموع رسائل السقاف، ج۲، ص۷۳۶.
؛ حدیث «من کنت مولاه» حدیث درست و متواتر است در نزد اهلسنت و جماعت.
ابوعیسی ترمذی،
[۲۰۸] ترمذی، محمد بن عیسى، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۳.
ابوجعفر طحاوی،
[۲۰۹] طحاوی، احمد بن محمد، شرح مشکل الاثار، ج۵، ص۱۹.
ابوبکر خلال،
[۲۱۰] ابوبکر، خلال السنه، ج۲، ص۳۴۸.
عبدالحق اشبیلی معروف به ابنخراط،
[۲۱۱] ابنخراط، الاحکام الشرعیه الکبری، ج۴، ص۳۷۹.
نووی،
[۲۱۲] نووی، ابوزکریا، تهذیب الاسماء، ج۱، ص۳۱۸.
ذهبی، (قلت: جمع (طبری) طرق حدیث غدیر خم فی اربعه اجزاء رایت شطره فبهرنی سعه روایاته وجزمت بوقوع ذلک.
[۲۱۳] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۷۱.
) ابنحجر عسقلانی، ( و اما حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» فقد اخرجه الترمذی والنسائی وهو کثیر الطرق جداً وقد استوعبها بن عقده فی کتاب مفرد وکثیر من اسانیدها صحاح وحسان.
[۲۱۴] التِّرْمِذِیُّ عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
و همچنین در کتاب دیگرش راجع به حدیث میگوید: … اسناده صحیح…. .
[۲۱۵] عسقلانی، اینحجر، المطالب العالیه، ص۱۴۲.
) ملاعلی قاری، (ان هذا حدیث صحیح لا مریه فیه، بل بعض الحفاظ عده متواتراً اذ فی روایه احمد انه سمعه من النبی ثلاثون صحابیا وشهدوا به لعلی لما نوزع ایام خلافته.
[۲۱۶] قاری، ملاعلی، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۱۱، ص۲۴۸.
) احمد بن ابیبکر البوصیری، (عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ- رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ-: ” اَنّ النَّبِیَّ – صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – حَضَرَ الشَّجَرَهَ بِخُمَّ ثُمَّ خَرَجَ آخِذًا بِیَدِ عَلِیٍّ فَقَالَ: اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنَّ اللَّهَ رَبُّکُمْ؟ قالوا: بَلَی. قَالَ: اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ اَوْلَی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ وَاَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مَوْلَاکُمْ؟ قَالُوا: بَلَی. قَالَ: فَمَنْ کَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مَوْلَاهُ فَاِنَّ هَذَا مَوْلَاهُ وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا اِنْ اَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا کتاب الله سببه بیده وسببه بایدیکم وَاَهْلَ بَیْتِی “. رَوَاهُ اِسْحَاقُ «بسَنَدٍ صَحِیحٍ» وحَدِیثُ غَدِیرَ خُمٍّ اَخْرَجَهُ النَّسَائِیُّ مِنْ رِوَایَهِ اَبِی الطُّفَیْلِ عَنْ زَیْدِ بْنِ اَرْقَمَ وَعَلِیٍّ وَجَمَاعَهٍ مَنَ الصَّحَابَهِ وَفِی هَذَا زِیَادَهٌ لَیْسَتْ هُنَاکَ وَاَصْلُ الْحَدِیثِ اَخْرَجَهُ التِّرْمِذِیُّ اَیْضًا.
[۲۱۷] بویصری، شهاب الدین، اتحاف الخیره المهره، ج۷، ص۲۱۰.
) البانی وهابی (و للحدیث طرق اخری کثیره جمع طائفه کبیره منها الهیثمی فی المجمع و قد ذکرت و خرجت ما تیسر لی منها مما یقطع الواقف علیها بعد تحقیق الکلام علی اسانیدها بصحه الحدیث یقینا، و الا فهی کثیره جدا، و قد استوعبها ابن عقده فی کتاب مفرد، قال الحافظ ابن حجر: منها صحاح و منها حسان. و جمله القول ان حدیث الترجمه حدیث صحیح بشطریه، بل الاول منه متواتر عنه کما ظهر لمن تتبع اسانیده و طرقه، و ما ذکرت منها کفایه.
[۲۱۸] البانی، محمد ناصرالدین، السلسله الصحیحه، ج۴، ص۲۴۹.
) نیز از عالمان بزرگ سنی هستند که این حدیث را پذیرفته و حکم به صحت آن کردهاند.
جواب شبهه الدمشقیه:
برای پاسخ به شبهه این وهابی که گفته بود حدیث غدیر با سند صحیح در منابع شیعه وجود ندارد ذکر دو سند کافی است، تا باز مشخص گردد مخالفین غدیر دلیلی بر انکار این واقعه مهم ندارند.
سند صحیح اول:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ: حَمَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا اِلَی مَسْجِدِ الْغَدِیرِ نَظَرَ اِلَی مَیْسَرَهِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَلِکَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ صحَیْثُ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ..
[۲۱۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۶.
علامه مجلسی در ارزیابی این حدیث مینویسد:
الحدیث الثانی: صحیح علی الاظهر
[۲۲۰] مجلسی، سیدمحمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۸، ص ۲۸۳.
؛ این حدیث صحیح است.
سند صحیح دوم:
اَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، قَالَ: اَخْبَرَنَا ابْنُ عُقْدَهَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَیْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ.
[۲۲۱] شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۳۴۳، ح۷۰۴.
راوی این حدیث بودن شیعیان
در برخی از شبکههای وهابیت میگویند راوی این حدیث شیعیان هستند و برای ما اهلسنت دیگر حجیت ندارد.
جواب:
وقتی راوی چنین حدیثی: عایشه، عمر، حسان بن ثابت و… باشند چطور میتوان گفت این روایت را شیعه جعل کرده است. اصلاً مگر امکان دارد شیعیان بتوانند در کتابهای اهلسنت که حدیث غدیر را نقل کردهاند مثل: المسند احمد بن حنبل و… دست ببرند. (برای آشنایی با راویان حدیث غدیر به جلد اول کتاب شریف الغدیر مراجعه فرمایید.)
شبهات محتوایی
دسته دوم شبهات مطرح شده برای حدیث غدیر، شبهاتی است که به متن و محتوای این حدیث وارده کردهاند که به آنها اشاره میگردد.
غدیر به معنای اجتماع دو امام
برخی شبهه میکنند اگر حدیث غدیر دلالت بر امامت علی داشته باشد لازم است در یک زمان دو امام وجود داشته باشد یکی رسولالله و دیگری علی بن ابیطالب. در جواب این شبهه میگوییم:
الف: مساوات علی و رسول اکرم
روایات زیادی بر مساوات بین علی و پیامبر اشاره دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میشود.
بریده بن حصیب از امیرالمومنین شکایت نمود، پیامبر در پاسخش فرمودند: «لاتقع فی علی فانه منی وانا منه
[۲۲۲] ابن حنبل، ابوعبدالله، مسند احمد، ج۳۸، ص۱۱۸.
(در عبارتی دیگر فرمود: «یا بریده لاتقعن فی علی فانه منی و انا منه و هو ولیکم بعدی.
[۲۲۳] ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.
همچنین فرمود: «علی منی و انا من علی و علی ولی کل مومن بعدی
[۲۲۴] ابنابیشیبه، عبد الله بن محمد، المصنف، ج۷، ص۵۰۴، ح۵۰۸.
) از علی بدگویی نکن، من از علی و علی از من است».
رسول خدا در پاسخ سوال برخی از اصحابش فرمود:
«انما سالتنی عن الناس و لم تاسالنی عن نفسی
[۲۲۵] میلانی، جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام، ج۳، ص۳۳۳.
[۲۲۶] ابن جبیر، علی بن یوسف، نهج الایمان، ص۳۵۱.
(حضرت درباره خلقت خود و حضرت علی فرمود: «خلقت انا و علی من نور واحد »
[۲۲۷] الوسی، شهاب الدین، تفسیر الوسی، ج۶، ص۱۸۶.
)
(و به جبرئیل فرمود: «یا جبرئیل انه منی و انا منه فقال جبرئیل و انا منکما».
[۲۲۸] هیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۰.
)؛ شما از بقیه مردم سؤال کنید و از نفس من (= حضرت علی) سؤال نکنید».
در داستان سوره توبه فرمودند: «لایودی عنی الا انا او رجل منی؛
[۲۲۹] نسایی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۵، ص۱۲۹، ح۸۴۶۲.
رسالت من را ادا نمیکند جز خودم یا مردی از خودم.»
ب) بر اساس روایتهای متعدد و قطعی، امیرالمومنین از ابتدای دعوت پیامبر اکرم دارای ولایت بوده. اما روشن است که دارا بودن ولایت هیچ ملازمهای با اعمال ولایت ندارد. بنابراین امیرالمومنین از ابتدا، در کنار رسولالله و از سوی خدا به مقام واجب الاطاعه بودن و امامت نائل شده است، (لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَفَاهُ دَعَانِی فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِی یَا عَلِیُّ اَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی عَلَی اَهْلِی وَ اُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی وَلِیُّکَ وَلِیِّی وَ وَلِیِّی وَلِیُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ عَدُوِّی وَ عَدُوِّی عَدُوُّ اللَّهِ یَا عَلِیُّ الْمُنْکِرُ لِاِمَامَتِکَ بَعْدِی کَالْمُنْکِرِ لِرِسَالَتِی فِی حَیَاتِی لِاَنَّکَ مِنِّی.
[۲۳۰] مجلسی، سیدمحمدباقر، بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۶۳.
) اما با وجود پیامبر اکرم و در عرض ایشان ولایت خویش را اعمال نمیکرده است. و غرض رسول اسلام با معرفی علی بن ابیطالب در غدیر برای بعد از خودش بوده است. همانطور که در پاسخ به وهب بن حمزه فرمودند: «لاتقل هذا، فهو اولی الناس بکم بعدی
[۲۳۱] میلانی، جواهر الکلام فی معرفه الامامه والامام، ج۲، ص۳۱۶.
[۲۳۲] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۳۵.
[۲۳۳] ابناثیر، عزالدین، اسدالغابه، ج۴، ص۶۸۱.
؛ اینگونه سخن مگو، علی بر مردم سزاورتر است از شما نسبت به مردم بعد از من».
حدیثی نیز طبرانی نقل کرده است که پاسخ مناسبی در این مقام است:
عَنْ وَهْبِ بْنِ حَمْزَهَ، قَالَ: ” صَحِبْتُ عَلِیًّا مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ فَرَاَیْتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا اَکْرَهُ، فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ اِلَی رَسُولِ اللَّهِ لاَشْکُوَنَّکَ اِلَیْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِیتُ رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ: رَاَیْتُ مِنْ عَلِیٍّ کَذَا وَکَذَا، فَقَالَ: «لا تَقُلْ هَذَا فَهُوَ اَوْلَی النَّاسِ بِکُمْ بَعْدِی». .
[۲۳۴] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲ ص۱۳۵، ح۳۶۰.
.. پیامبر در پاسخ شکایت برخی از حضرت علی فرمودند: درباره علی اینگونه نگویید، علی بعد از من سرپرست شما میباشد.
پاسخ قرآنی:
خداوند از زبان حضرت زکریا میگوید: (فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یعقوب
[۲۳۵] مریم/سوره۱۹، آیه۵.
؛ و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینی به من ببخش) «ولی» در این آیه «ولی بالقوه» مراد است، زیرا حضرت زکریا تقاضای فرزندی کرد که بعد از خودش ولی باشد، نه فرزندی که بر خودش نیز ولی باشد چنان که از جمله (یرثنی) هم فهمیده میشود.
[۲۳۶] جوادی املی، عبدالله، شمیم ولایت، ص۱۷۸.
عدم استشهاد به غدیر در سقیفه
برخی گفته و میگویند اگر غدیر خم حق است، و همه با علی بر سر حاکمیتش بیعت کردهاند، پس چرا کسی در سقیفه از این حق علی دفاع نکرد، و همین عدم دفاع بهترین دلیل است بر اینکه مردم حاضر در عهد حضرت علی ایشان را رهبر و خلیفه بعد از رسولالله نمیدانستند. در جواب میگوییم:
همانهایی که در سقیفه بودند، بزرگی و عظمت حضرت علی را اعتراف داشتند. زبیر بن بکار نقل میکند:
و انا لنعلم ان ممن سمیت من قریش من لو طلب هذا الامر لم ینازعه فیه احد: علی بن ابی طالب
[۲۳۷] اسدی مکی، زبیر بن بکار، الموفقیات، ص۴۶۴.
؛ … زید بن ارقم گفت: ما میدانستیم کسی مثل علی در امر خلافت نیست.
همو در عبارتی دیگر مینویسد:
… قال و کان عامه المهاجرین و جل الانصار لا یشکون ان علیا هو صاحب الامر بعد رسول الله …. . وقال بعض ولد ابی لهب بن عبد المطلب بنهاشم شعرا:
ماکنت احسب ان الامر منصرف عنهاشم ثم منها عن ابی حسن
الیس اول من صلی لقبلتکم و اعلم الناس بالقران و السنن
و اقرب الناس عهدا بالنبی و من جبریل عون له فی الغسل و الکفن
ما ذا الذی ردهم عنه فتعلمه ها ان ذا غببنا من اعظم الغبن
عموم مهاجران و انصار میدانستند که علی صاحب امر بعد از رسول الله است.
حال چرا ایشان علی را در این حقش یاری نکردند، دو علت داشته است که شیخ مفید بدان اشاره نموده است. ایشان در پاسخ این سؤال که چرا انصار برای خلافت سعد بن عباده تلاش میکردند مینویسد:
علت اینکه اصحاب، علی را یاری نکردند عبارت است از: ۱. طمع رسیدن به خلافت بود چون اگر اعتراف به نص و حدیث غدیر میکردند خود خلافت را به دیگری واگذاشته بودند. ۲. کراهت داشتند که گمراهی خود را اظهار کنند، چون اگر اعتراف به حدیث غدیر میکردند لازم بود بپذیرند معرفی نمودن سعد به عنوان جانشین رسولالله اشتباه بوده است. به همین خاطر اقرار به حق نکردند.
[۲۳۸] شیخ مفید، محمد بن محمد، المسائل العکبریه، ص۶۳-۶۴.
باید این نکته را هم مد نظر داشت این اولین مرتبهای نبود که اصحاب بر خلاف سخنان رسولالله عمل مینمودند، تاریخ خود گواه بر این مطلب است. (مصیبت روز پنجشنبه یکی از این موارد است. قال: لما حضر رسول اللّه، و فی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب، قال النبی: «هلم اکتب لکم کتاب لا تضلّوا بعده ابدا»، فقال عمر: «انّ النبی قد غلب علیه الوجع، و عندکم القرآن، حسبنا کتاب اللّه». فاختلف اهل البیت، فاختصموا، منهم من یقول: قرّبوا، یکتب لکم النبی کتابا لن تضلّوا بعده، و منهم یقول ما قال عمر. فلما اکثروا اللغو و الاختلاف عند النبی، قال لهم قرموا. قال عبد اللّه بن مسعود: فکان ابن عباس یقول: «انّ الرزیه کلّ الرزیه ما حال بین رسول اللّه و بین ان یکتب لهم ذلک الکتاب من اختلافهم و لغطهم»
[۲۳۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۳۴.
)
[۲۴۰] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری،ج۷، ص۱۲۰.
[۲۴۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری،ج۹، ص۱۱۱.
اهلسنت چون همه صحابه را عادل میپندارند، و به نوعی برای همه آنان عصمت قائلند، به چنین شبهاتی تمسک جستهاند، و حال آنکه همانگونه که در جای خودش ثابت شده است نمیتوان چننین مبنایی را قبول نمود.
تدین به دین ناقص
در دوره رسالت رسولالله ایشان کمتر موفق شدند احکام فرعی را معرفی کند، تا جایی که احادیث اهلسنت از پیامبر در مورد احکام عملی از ۵۰۰ حدیث تجاوز نمیکند.
[۲۴۲] سبحانی، جعفر، سقیفه، ص۶۶.
[۲۴۳] رشید رضا، محمد، الوحی المحمدی، ج۶، ص۲۱۲.
[۲۴۴] رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۹.
حال اگر این سخن را به سنی بزنیم، او میگوید شما که قائل هستید دین کامل شد، و این دو با هم تعارض دارند.
فخر رازی نیز این شبهه را اینگونه میگوید:
ممکن است گفته شود: (الیوم اکملت لکم دینکم) اقتضا میکند که قبل از آن روز معین، دین ناقص بوده، در نتیجه باید ملتزم شویم پیامبر بیشترین قسمت عمر خود را با دین ناقص سپری کرد و تنها مدت کمی دارای دین کامل بوده است.
[۲۴۵] رازی، فخر الدین، تفسیر کبیر، ج۶، ص۱۴۰.
جواب:
از نظر شیعه، اکمال دین یک تغییر کیفی در دین است، نه کمی. آیه اکمال ناظر به اکمال دین از نظر فروع نیست بلکه ناظر به تکمیل دین از نظر تضمین پابر جایی آن پس از رحلت پیامبر است. در روز نزول این آیه نیز دین جاودان الهی به صورت رسمی و علنی از وابستگی به شخصیت حقیقی، یعنی پیامبر اکرم که دشمنان به مرگ او دل بسته بودند، خارج شد و به شخصیت حقوقی عصمت تکیه نمود و بدین ترتیب امید دشمنان به یاس تبدیل شد.
اگر آیه را بر مبنا و مذاق اهلسنت نیز معنا کنیم، باز هم نمیتوان گفت که قبل از نزول این آیه دین ناقص بوده است. مثلاً اگر طبیبی بیماری را تحت نظر خود داشته باشد و روزانه هماهنگ با مزاج او دارویش را کم یا زیاد کند، نمیگویند که داروی دیروز ناقص بود و امروز کامل شد، بلکه هر روز که دارو میدهد، کامل است. نزول احکام و حکم قرآن هماهنگ با نیازمندیهای جامعه اسلامی آن روز بود. از این رو هیچ گاه دین ناقص نبوده است. اما نسبت به پیامبر اکرم دین ناقص اصلاً معنا ندارد، زیرا تدریج در نزول مربوط به امت است.
دوستی یا سرپرستی
برخی میگویند مراد از واژه «مولی» در حدیث غدیر یعنی علی را دوست بدارید، اینان برای اثبات این ادعا دلایلی اقامه میکنند. به دو دلیلی که آورده شده است اشاره میکنیم:
الف) از جمله دلایل آنان تعریف لغوی واژه «مولی» است که به معانی مختلفی آمده است و اختصاص به یک معنای خاص ندارد.
ب) ذیل حدیث غدیر بهترین دلیل بر ادعای مطرح شده میباشد، چون پیامبر در آخر حدیث غدیر دوستداران علی بن ابیطالب را دعا نموده است، نه کسانی که که رهبری و حاکمیش را قبول کنند؛ و این خود بهترین شاهد است بر اینکه: مراد از «من کنت مولاه» عیناً مثل: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» میباشد. یعنی پیامبر، مسلمانان را دعوت به محبت و یاری نمودن علی میکند و بس.
جواب دلیل دوم:
۱. برخی از بزرگان اهلسنت مانند محبّ الدین طبری شافعی این توجیه را بعید شمردهاند.
[۲۴۶] طبری، محب الدین، الرّیاض النّضره، ج۱۳، ص۱۵۸.
۲. در استشهاد به سیاق، صدر سخن معیار است و زمام ظهور سخن به دست صدر آن است، نه ذیل. تابلو نشان دهنده هدف اصلی کلام صدر آن است و در صدرِ سخن بحث از اشهاد و استشهاد بر «ولایت» و «رهبری» پیامبر اکرم است، زیرا آن حضرت بر اساس ششمین آیه سوره احزاب: (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) از مردم اقرار گرفت که نسبت به آنان از خودشان اولی و شایستهتر است. آنگاه فرمود: اگر من اولایم، هرکس ولایت مرا پذیرفته، باید ولایت علی را نیز بپذیرد.
[۲۴۷] جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایتْ، ص۱۳۴.
پس معنای ذیل حدیث میشود: بار خدایا! هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز کرد او را دشمن دار.
جواب دلیل اول:
مطابق ادله زیر مراد از «من کنت مولاه» سرپرستی و ولایت است نه دوست داشتن:
۱. الست اولی بکم:
در باره اولویت مقام پیامبر بر دیگران خداوند در قرآن مجید میفرمایند:
(النَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْواجُهُ اُمَّهاتُهُمْ وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی به بعض فی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ اِلاَّ اَنْ تَفْعَلُوا اِلی اَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُور.
[۲۴۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۶.
پس مراد پیامبر از عبارت «من کنت مولاه» هم چیزی جز اولویت وبرتری نیست. زیرا اگر رسول خدا غیر از معنایی که در مقدمه سخن خود بدان تصریح فرموده، معنای دیگری را اراده کرده بود، فرمایش آن جناب به صورت کلامی در میآمد که رشته ارتباط آن گسیخته باشد.
۲. اللهم وال من والاه:
این عبارت حضرت رسول هم ظهور در خلافت حضرت علی بر دیگران دارد؛ زیرا:
خاتم انبیاء میداند تمام شدن امر خلافت و ثابت شدن آن به یارانی است که ثابت قدم بمانن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 