پاورپوینت کامل نقد صدمات دینپژوهی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد صدمات دینپژوهی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد صدمات دینپژوهی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد صدمات دینپژوهی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
آسیبشناسی دینپژوهی معاصر
در این مقاله از آسیبشناسی دینپژوهی معاصر در جغرافیای ایران صحبت میشود و مراد از لفظ معاصر، هشتاد سال اخیر است یعنی از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران با سبک جدید و با شش دانشگده تأسیس شد. مطالعات دینپژوهی و دینی ممکن است دچار آسیب گردد و چون دینپژوهی رشتههای مختلفی دارد مطالعه در همه این رشتهها ممکن است در معرض آسیب قرار گیرد و این آسیبها شایسته شناسایی و مقابلهاند.
فهرست مندرجات
۱ – تاریخچه آسیبشناسی
۲ – مراد از دینپژوهان
۳ – ضرورت آسیبشناسی
۳.۱ – عزاداری امام حسین
۳.۲ – سخن امام علی
۴ – روش آسیبشناسی دینپژوهی
۴.۱ – روش عقلی و استقراء
۵ – قلمرو بحث
۶ – سیر تاریخی جریانهای فکری
۶.۱ – جریانشناسی مارکسیسم
۶.۲ – جریان جبهه ملی
۶.۳ – رویکرد به دین
۶.۴ – جریان نهضت آزادی
۶.۵ – سازمان مجاهدین خلق
۶.۵.۱ – منابع فکری سازمان
۶.۵.۲ – کنار گذاشتن مبانی دینی
۶.۶ – حسینیه ارشاد
۶.۶.۱ – سخنرانان
۶.۶.۲ – سخنران انحصاری
۶.۶.۳ – اتهام به شریعتی
۶.۶.۴ – دینپژوهی شریعتی
۶.۷ – جریانهای دهه ۵۰
۶.۷.۱ – سازمان مجاهدین
۶.۷.۲ – گروه فرقان
۶.۷.۳ – سازمان آرمان مستضعفین
۶.۸ – نوگرایی در اندیشه شیعه
۶.۸.۱ – احمد کسروی
۶.۸.۲ – علی اکبر حکمیزاده
۶.۸.۳ – شریعت سنگلجی
۶.۸.۴ – سید اسدالله خرقانی
۶.۸.۵ – برقعی و غروی اصفهانی
۶.۸.۶ – سیدمهدی هاشمی
۶.۹ – جریانهای اصیل مذهبی
۶.۹.۱ – حمایت حوزه و مراجع
۶.۹.۲ – نمونه تشکلهای مذهبی
۶.۱۰ – سروش و همفکرانش
۷ – انواع آسیبها
۷.۱ – جزءنگری
۷.۱.۱ – بازرگان
۷.۱.۲ – انجمن حجتیه
۷.۱.۳ – دارالتبلیغ اسلامی
۷.۱.۴ – دکتر شریعتی
۷.۱.۴.۱ – تصویر کردن اسلام
۷.۱.۴.۲ – دفاع از اسلام ابوذری
۷.۱.۵ – سیدمجتبی طالقانی
۷.۲ – مغالطه اشتراک لفظی
۷.۲.۱ – کثرتگرایی دینی
۷.۲.۱.۱ – به کارگیری مغالطه
۷.۲.۲ – مصلحتاندیشی
۷.۳ – سرقت دیدگاهها
۷.۳.۱ – اعتراضی به دکتر سروش
۷.۳.۲ – روشنگری یک کتاب
۸ – پانویس
۹ – منبع
تاریخچه آسیبشناسی
آسیبشناسی یا پاتولوژی ابتدا در علوم طبیعی مطرح گردید و به عملی اطلاق میشد که به دنبال مطالعه آسیبها و بیماریها و بینظمیها و عوامل اختلال در ارگانیسم بدن به منظور درمان آنان بود. بعدها آسیبشناسی در علوم اجتماعی هم کاربرد پیدا کرد چون در قرن نوزدهم به دنبال مقایسه جسم انسان و پیکره اجتماع، معتقد بودند همانطور که جسم به دلیل آسیبها بیمار میشود جامعه هم بیمار میشود.
مطالعات دینپژوهی و دینی هم ممکن است دچار آسیب گردد و چون دینپژوهی رشتههای مختلفی دارد مطالعه در همه این رشتهها ممکن است در معرض آسیب قرار گیرد.
مراد از دینپژوهان
منظور ما از دینپژوهان در این بحث دو گروهاند: ۱. دینپژوهان و متخصصان دینپژوهی ۲. افراد و گروههای غیرمتخصص که دینپژوهی آنان به نحوی در جامعه تأثیرگذار بوده است. مثلاً سازمان مجاهدین خلق دینپژوه متخصص نبودهاند ولی اظهارنظر دینپژوهی تأثیرگذار داشتهاند؛ فلذا این نوع دینپژوهی نیز در دایره بحث و بررسی ما قرار میگیرد.
ضرورت آسیبشناسی
بحث آیندهشناسی دینپژوهی بحث بسیار کلیدی و مهمی است. به همان اندازه که ما نیازمند مباحث دینی هستیم بیش از آن محتاج شناخت آسیبهای دینپژوهی هستیم زیرا فرهنگ جامعه ما فرهنگی دینی است و خواهناخواه جامعه فرهنگش را از دین میگیرد. همین مجالس جشنهای مذهبی و هیئتهای مذهبی و عزاداریها نشانه تأثیری است که دین بر فرهنگ جامعه میگذارد و همین فرهنگ دینی ما گرفتار آسیب است.
افرادی در دستههای عزاداری فعالیت دارند که ممکن است چندان هم مقید به واجبات دینی نباشند و گاهی هم محتمل است مرتکب برخی محرمات هم بشوند؛ وقتی با اینها صحبت میشود میگویند مگر میشود امام حسین ما را شفاعت نکند؟ یعنی یک تصویر و تفسیری از شفاعت و عزاداری در ذهن اینهاست و یک نوع از معرفت خاص از شفاعت و عزاداری امام حسین دارند که همین تصویر و تفسیر و معرفت سبب همین رفتار عینی و اجتماعی او میشود. اگر ما با یک نگاه تخصصی این پدیده را کالبدشکافی کنیم. میبینیم این یک آسیب است.
عزاداری امام حسین
قیام امام حسین (علیهالسلام) برای جهت دیگری بوده است که الآن عزاداری ما دارد جهت دیگری پیدا میکند. گویی امام حسین شهید شد تا ما همه ساله دور هم جمع شویم هیئت تشکیل بدهیم سینهزنی بکنیم اشک بریزیم و بدین ترتیب تا سال آینده بیمه شویم. من نمیگویم عزاداری برای امام حسین مذموم است یا لازم نیست.
میخواهم بگویم اگر امام سجاد (علیهالسلام) عزاداری کرد اگر میدید سر یک گوسفند را میبرند، اشک میریخت و میفرمود: به این گوسفند آب دادند ولی پدر مرا تشنه سر بریدند. گریه میکرد. روضه میخواند او میخواست در همین دنیا پیامش را منتقل کند. این روضه و گریهاش برای این بود که پیام اما را در همین دنیا منتقل کند تا در این دنیا از این پیام بهره بگیرد، امروز ما چقدر این سیر را طی میکنیم؟
پس وقتی سخن از آسیبشناسی دینپژوهی معاصر است تنها به عنوان یک بحث تخصصی فنی نیست بلکه بحثی است که در حیات اجتماعی ما تأثیرگذار است و اگر ما بحث را کمی دقیقتر و نه به صورت خیلی تخصصی مطرح کنیم برای همه جامعه، از کسبه گرفته تا هیئتها و دیگران مفید خواهد بود. البته کسانی مانند دانشجویان و دبیران رشتههای فلسفه، الهیات، معلمان عربی و اساتید معارف دانشگاه قطعاً باید این بحث را به صورتی فنیتر و دقیقتر و تخصصیتر دنبال بکنند و دقیقتر کجاها در معارف دینپژوهی ما آمیختگی حق و باطل پدید آمده است.
سخن امام علی
همانگونه که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در خطبه ۵۰ نهجالبلاغه فرموده است: اگر باطل با حق مخلوط نمیشود، حق بر طالبان آن پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت زبان دشمنان قطع میگردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند؛ آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.
به فرمایش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در شرایط آمیختگی حق و باطل است که حقنما را میبینیم فکر میکنیم حق است مطلا را به جای طلا میگیریم و گاهی جانمان را به مطلا میدهیم. در قرآن کریم هم که آمده است لم تلبسون الحق بالباطل؛
[۱] آلعمران/سوره۳، آیه۷۱.
لا تلبسو الحق بالباطل
[۲] بقره/سوره۲، آیه۴۲.
به همین نکته اشاره دارد. ما در عرصه دینپژوهی به شناخت انواع و اقسام مطالعات نیاز داریم.
روش آسیبشناسی دینپژوهی
روش آسیبشناسی دینپژوهی معاصر تکروشی نیست که مثلاً تنها روش علمی پاسخگو باشد بلکه باید با انواع روشها سروکار دارد.
روش عقلی و استقراء
از روش استقرا باید استفاده کرد مثلاً باید موارد معرفتهای دینی و شناختهایی را که متدینان از دین داشتهاند پیدا کرد اما در کشف مطالعات، روش منطق به ما خیلی کمک میکند. زیرا ممکن است کسی یک معنا را و شخص دیگر معنای دیگری را اراده کند. طبیعتاً نتایج مختلفی به دست میآید. از یک استدلال هم ممکن است چنین نتیجهای حاصل شود. این مثل معروف که در، باز است باز پرنده است پس در پنجره است مثال بارزی است برای بیان مغالطه که از اشتراک لفظی استفاده شده است. و یا شعر معروف
آن یکی شیر است کادم میخورد ••• و آن دیگر شیر است کادم میخورد
آن یک شیر است اندر بادیه ••• و آن دگر شیر است اندر بادیه
که کلمات شیر و بادیه مشترک لفظی هستند. امروزه انواع و اقسام مغالطات لفظی و معنوی را در دانشگاههای غربی در رشته فلسفه و غیر تحت عنوان «تفکر نقدی» آموزش میدهند که همان علم و صنعت مغالطهای است که در منطق ما وجود دارد که آن را با تفسیر گستردهتر و مثالها بیشتری عرضه میکند.
مثلاًُ کسی میخواهد مدعای خود را ثابت کند میگوید شما چطور این مطلب را قبول نداری درحالیکه مردم این را قبول دارند؟ یعنی معیار را اکثریت قرار میدهند. گاه نیز برای اثبات مدعای خود میگوید قدما این نظریه را بیان کردند و گاه میگوید این، اندیشه نو و تازهای است! یعنی برای اثبات مدعای خودگاه معیار را اکثریت و گاه قدیمی بودن نظریه و گاه جدید بودن آن نسبت میدهند درحالیکه هیچکدام از اینها دلیل نیست. اینها اقسام مغالطه است. روش عقلی و روش استقراء به ما کمک میکند تا بتوانیم آسیبها را کمک میکند تا بتوانیم آسیبها را تکتک شناسایی و بررسی کرده و مورد بحث قرار دهیم.
قلمرو بحث
اما مراد از آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، جغرافیای ایران است و مراد از لفظ معاصر، هفتاد سال اخیر است یعنی از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران با سبک جدید و با شش دانشگده تأسیس شد و اندیشهها، مباحث و علوم مختلف از کشورهای اروپایی وارد ایران شد و همین سبب شد نیروهای مارکیستی، ملی مذهبی، ملیگرا و نیروهای مذهبی فعالیت خود را در دانشگاه سامان دهند و حرکت سیاسی خود را شروع کنند.
البته این گروههای به این نتیجه رسیدند که چارهای نیست جز اینکه برای طرح دیدگاههای خود از دین بهره بگیرند و چون میخواستند از ابزار دین استفاده کنند یک معرفت دینی جدیدی را ابداع میکردند تا مورد اقبال مردم به ویژه قشر جوان و دانشجو قرار گیرد و از همین جا بود که آسیبشناسیهای دینپژوهی نمایان شد. یعنی دقیقاً از زمانی که دینپژوهی، جنبه نوگرایی پیدا کرد آسیبهای خود را در دوره معاصر نشان داد. البته من نمیخواهم بگویم در دورههای گذشته آسیبشناسی نداشتهایم.
ما میتوانیم دینپژوهی کسانی چون غزالی، فخر رازی، ابنسینا، ملاصدرا و دیگران را مورد بررسی قرار دهیم؛ اما حوزه بحث من فقط دینپژوهی معاصر به معنای هفت دهه اخیر است، چون امروزه بیشتر با این پدیده روبرو هستیم قلمرو بحث من تمام محققانی هستند که در این هفت دهه مطلب دینپژوهی گفته یا نوشتهاند و بر جامعه تأثیرگذار بودهاند.
اندیشههای کسانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، شریعتی، بازرگان، سحابی (دکتر یدالله) نیروهای جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، آرمان مستضعفین، گروهک فرقان، در دایره بحث ما قرار دارند چون این پدیدها در هفتاد سال اخیر اتفاق افتادهاند. البته بحث ما اندیشه شخصیتهای معاصر مثل دکتر سروش یا دیگر افرادی که در مطبوعات و جراید مباحث و دیدگاه خود را طرح کرده و به نحوی روی جامعه تأثیر دارند شامل میشوند.
سیر تاریخی جریانهای فکری
برای اینکه مخاطبین در فضای بحث قرار گیرند ابتدا ضرورت دارد مروری بر جریانهای فکری معاصر در هفت دهه اخیر صورت گیرد تا این بحث روال تاریخمند و توصیفی داشته باشد پس از آن به بررسی مصادیق آسیبشناسی خواهیم پرداخت.
وقتی دانشگاه تهران تأسیس شد جریانهای مارکسیستی، ملیگرا، و جریانهای مذهبی فعالیتشان را یا شروع کردند یا با رویکردی جدید کار خود را آغاز کردند.
جریانشناسی مارکسیسم
فعالیت جریانهای مارکسیتی در ایران به روزگار بعد از جنگ جهانی اول یعنی در فاصله سالهای ۱۹۱۸ ـ ۱۹۱۴ بر میگردد. آن زمان رژیم مارکسیتی در شوروی قدرت یافت در همین سالها بود که شخصی به نام دکتر تقی ارانی نخستین چهره برجسته کمونیست در ایران در سال ۱۳۱۲ یعنی یک سال قبل از تأسیس دانشگاه تهران نشریه دنیا را منتشر کرد و عقاید مارکیستی را مطرح کرد. دکتر ارانی ابداً به دین کاری نداشت و مارکسیسم خالص را مطرح میکرد.
چهار سال بعد در سال ۱۳۱۶ یک گروه ۵۳ نفره که برخی تحصیل کرده مرکز نشر اندیشههای مارکسیستی در آلمان شرقی سابق بودند با تأثیرپذیری از اندیشههای ارانی فعالیت کمونیستی خود را آغاز کردند ولی طولی نکشید که توسط دولت رضا خان جمعیت آنها متلاشی شد و عدهای دستگیر شده و به زندان محکوم شدند. پس از شکست دیکتاتوری رضاخان و تبعید او، حزب توده در مهرماه ۱۳۲۰ رسماً با حمایت روسها در ایران تأسیس شد.
(حدود ۶۲ سال پیش) شوروی به شدت از حزب توده حمایت میکرد اما در مجموع حزب توده نتوانست توفیقی را در آن زمان بدست آورد. دلیل عمدهاش این بود که مردم تصویر مثبتی از شوروی نداشتند. و از طرف دیگر حزب توده با ملی شدن صنعت نفت و مصدق مقابله میکردند و با عقاید اسلامی مردم که به دلیل فعالیت مذهبیها روز به روز تقویت میشد مخالفت میکردند. این عدم اقبال عمومی و دیگر عوامل باعث شد که حزب توده در آن زمان ضربه مهلکی خورد.
جریان جبهه ملی
در این فاصله جریان جبهه ملی کار خود را شروع کرد. بقایای جریان مشروطیت در ایران به همراه جمعی از صاحبمنصبان دوران رضاخان جمع شدند و در ۲۵ اسفند ماه ۱۳۲۸ جبهه ملی را تشکیل دادند. البته جبهه ملی همانطور که از نامش پیداست یک حزب واحد نبود بلکه تشکلی بود که از احزاب مختلف با اهداف واحد گرد هم آمده بودند.
جبهه ملی چند حزب داشت از جمله: حزب ایران به رهبری الله یار صالح، سازمان نظارت بر آزادی انتخابات به رهبر بقایی (ناگفته نماند بقایی در دزفول طرفدارانی داشت و بعدها به همراه خلیل ملکی حزب زحمتکشان را راهاندازی کرد). حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر، حزب خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب.
در اردیبهشت ۱۳۳۰، جبهه ملی فعالتر شد اما در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جبهه ملی افول کرد و کنار رفت. بقایای این تشکل در ۲۳ مهرماه ۱۳۳۹ جبهه ملی دوم را تشکیل دادند که کاری از پیش نبردند و شکست خوردند.
برای بار سوم در سال ۱۳۴۴ جبهه ملی سوم شکل گرفت ولی همان گونه که حزب توده دچار آسیب جدی شده بود جبهه ملی نیز نتوانست توفیقی در میان مردم بدست آورد.
رویکرد به دین
شکست دو جریان کمونیستی یعنی حزب توده و جریان ملیگرایی یعنی جبهه ملی، درک جدیدی در عناصر سیاسی ایجاد کرد. فعالان سیاسی متوجه شدند که چون توده مردم مذهبیاند و به اعتقادات دینی خود پایبند هستند جدا کردن آنان از دین و مذهب تحت هر عنوانی غیرممکن و محال است. دقیقاً از سال ۱۳۴۰ به بعد تمام جریانهای سیاسی کشور متوجه شدند که باید حرکت سیاسی و اهداف سیاسی خود را با دین عجین سازند زیرا امکان تبلیغ سیاست منهای دیانت در میان مردم عملی نیست.
جریان نهضت آزادی
لذا اولین حرکت با رویکرد مذهبی تحت عنوان نهضت آزادی ایران با تلاش دکتر یدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، منصور و رحیم عطایی (خواهر زادگان بازرگان)، آیتالله سیدمحمود طالقانی و آیتالله سیدابوالفضل موسوی زنجانی در تاریخ ۲۷/۲/۱۳۴۰ شکل گرفت. نهضت آزادی با حفظ اصالت ملی و اهداف سیاسی خود تلاش کرد از دین استفاده کند ولی اکثر بانیان آن دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و با اندیشهها و علوم جدید آشنایی داشتند.
دکتر سبحانی در زیستشناسی تخصص داشت و نظریه تبدل انواع داروین را میدانست. مهندس بازرگان در مکانیک و ترمودینامیک آشنایی داشت. آنان با استفاده از آموزههای علمی به تفسیر قرآن پرداخته و بدین ترتیب رویکرد جدیدی را در تفسیر فهم دین بوجود آوردند. به عنوان نمونه وقتی مشاهد کردند در آیات مربوط به خلقت آدم در قرآن تصریح شده است که آدم از خاک آفریده شده است و از طرف دیگر نظریه تحول انواع داروین (ترانسفورمیسم) بر بوجود آمدن انسان از حیوان نئودنتال تأکید دارد دکتر یدالله سحابی کتابی به نام خلقت انسان نوشت و از نظریه داروین در تفسیر آیات قرآن استفاده کرد.
بازرگان نیز در آثارش نظیر انسان در قرآن، باد و باران در قرآن همین روش و شیوه را در پیش گرفت، آیت الله طالقانی نیز همین گرایش را داشت. در تفسیر پرتوی از قرآن رویکرد ایشان رویکردی کاملا علمی است البته من در مقام نقد نیستم در مقام توصیف هستم در هر صورت تمام گروهها و فعالان سیاسی متوجه شدند بدون رنگ و صبغه دین و بهرهگیری از آموزههای دینی نخواهند توانست فعالیت سیاسی بنمایند. لذا لازم شد برای خود یک دینپژوهی داشته باشند. دینپژوهی نهضت آزادی استفاده از یافتههای جدید در فهم و تفسیر قرآن و دین بود این کار در آن دوران به شدت مورد استقبال قرار گرفت با همین ابزار و متد بود که اطلاعیههایشان را مینوشتند.
البته اعضای نهضت آزادی یک دسته نبودند، برخی دارای گرایش قوی دینی بودند مثلاً در سال ۴۲ تمام اطلاعیهها و بیانیههای نهضت آزادی را جلالالدین فارسی مینوشت. او از عناصر فعال نهضت آزادی بود که بعدها جدا شد. اعلامیههایی که به قلم فارسی و به عنوان اعلامیههای نهضت آزادی صادر میشد بسیار انقلابی و اسلامی بود که در همان وقت مودر اعتراض برخی عناصر نهضت آزادی قرار میگرفت.
دلیل اصطکاک و اختلاف بازرگان و فارسی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همین اختلاف دیدگاهها در گذشتههای دور میرسید. گروهی دیگر از اعضای نهضت آزادی چندان گرایش دینی نداشتند فقط عرق ملیگرایی داشتند وجه اشتراک تمام اعضای نهضت آزادی حتی آیت الله طالقانی این بود که همهشان از دینپژوهی مرسوم در حوزه فاصله گرفتند. و به دنبال پیوند میان علوم جدید و دین بودند، عموماً فلسفه ستیز بودند، و این ویژگی در بازرگان بیشتر بود.
بازرگان در کتاب راه طی شده این دیدگاه را مطرح میکند که بشر با علوم تجربی به جایی رسیده که انبیاء خواستهاند بشر را برسانند. البته استاد مطهری در پاورقیهای جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم و در کتاب توحید و معاد این رویکرد را نقد کرده است.
سازمان مجاهدین خلق
برخی از شاگردان بازرگان که از ابتدا در گروه نهضت آزادی حضور داشته و مقداری انقلابیتر بودند از نهضت آزادی جدا شدند و در سال ۱۳۴۴ شمسی سازمان مجاهدین خلق را پایهریزی کردند. افرادی چون محمد حنیفنژاد، سعید محسن، نیک بین (معروف به عبدی) و عدهای دیگر مانند علی میهندوست و حسین روحانی که بعداً ملحق شدند در واقع شاخه جوان نهضت آزادی بودند که خارج از کشور فعالیت داشتند و در ادامه، فعالیتشان را داخل قویتر کردند. تمام اطلاعیهها، بیانیه، و همچنین نشریهای این سازمان در طی سالهای ۵۰ تا ۵۷ در خارج از کشور منتشر میشد.
منابع فکری سازمان
با ملاحظه اکثر نشریات این گروه مشخص میشود که مهمترین منابع فکری سازمان، آثار بازرگان به ویژه راه طی شده، خدا در اجتماع، بینهایت کوچکها و ذره بیانتها و همچنین آثار شریعتی و تفسیر پرتوی از قرآن آقای طالقانی بوده است.
حنیفنژاد که از مؤسسین سازمان مجاهدین خلق بود که توسط رژیم شاه اعدام گردید کتابی به نام راه انبیاء راه بشر نوشت که این کتاب دقیقا برگرفته از کتاب راه طی شده بازرگان است. کتاب دیگری از سوی سازمان مجاهدین خلق به نام متدولوژی یا شناخت منتشر شد که توسط جمعی، مطالعات اولیهاش صورت میگرفت و توسط حسین روحانی نوشته شد.
روحانی متولد ۱۳۲۰ و متولد در مشهد بود او بعدها مسؤول کمیته پیکار تهران شد، یکی دو بار دستگیر شد و توبه کرد و از عقایدش دست کشید. وی به دلیل شرکت در جنایات حزب کومله در بهمن ۶۰ دستگیر و در ۱۴ بهمن همان سال اعدام گردید.
روحانی یکی از مهمترین مانیفیستهای سازمان مجاهدین خلق بود. مطالب کتابهایی چون کتاب راه طی شده حنیفنژاد و «شناخت» حسین روحانی به شدت متأثر از تفکرات مارکسیستی بوده است اما مارکسیسم آنها مانند حزب توده خالص نبوده بلکه آمیخته با اندیشههای دینی بوده است. شیوه آنها این گونه بوده است که از آموزههای دینی برای توجیه و تبین آموزههای مارکسیستی بهره میگرفتند یعنی برای آنها، اندیشههای مارکسیستی اصل و آیات قرآنی فرع بود.
کتابهای بعدی سازمان مجاهدین خلق، کتاب تکامل نوشته علی میهندوست و امام حسین (علیهالسلام) به قلم احمد رضایی بود که رگههای تفکر التقاط با مارکسیسم در آنها به وضوح دیده میشود.
کنار گذاشتن مبانی دینی
سازمان مجاهدین خلق تفکر مارکسیستی را با اسلام در آمیخت. بعدها سازمان مجاهدین خلق در شهریور ۱۳۵۴، بیانیهای منتشر کرد و در آن بیانیه به طور علنی از کنار گذاشتن مبانی و آموزههای دینی و اسلامی و پذیرفتن کامل تفکر مارکسیستی دفاع کرد و در یک عقبگرد و حرکت قهقرایی، به اندیشههای مارکسیستی حزب توده برگشتند. استدلال صادرکنندگان بیانیه در توجیه این حرکت، منطقی بود، آنها میگفتند ما نمیتوانیم مبانی ماتریالیستی را از آموزههای ماتریالیستی جدا کنیم و نمیتوانیم از یک طرف مبانی ماتریالیستی را بپذیریم و از طرف دیگر بخشهایی از اسلام را هم معتقد باشیم.
چون آموزههای ماتریالیستی مبتنی بر مبانی ماتریالیسم است، وقتی آموزههای ماتریالیستی مبتنی بر مبانی ماتریالیسم است، وقتی آموزههای آنها را پذیرفتیم اسلام را نمیتوانیم بپذیریم. و این گونه بود که سازمان مجاهدین خلق را کنار گذاشتند و از همان زمانی بود که اقبال و حمایتی از سوی مردم نسبت به این سازمان صورت نگرفت چون بافت فکری مردم ایران، مذهبی بود و این حرکت اعراض از دین، مقبولیتی برای آنان در میان مردم باقی نگذاشت. به همین دلیل است که مردم ما احزاب سیاسی اجتماعی را که گرایش دینی ندارند طرد میکنند.
حسینیه ارشاد
از جمله جریاناتی که بحثهای دینپژوهی داشتهاند جریان فکری حسینیه ارشاد است. اینکه تمام افراد فعال در حسینیه ارشاد دینپژوه بودهاند یا خیر بحث دیگری است اما به عنوان مرکزی که فعالیت دینپژوهی داشتهاند مورد بررسی قرار میگیرند.
حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ تأسیس شد، سه عنصر مهم که در تأسیس این مرکز نقش داشتهاند عبارتند از: ۱. محمد همایون به عنوان منبع مالی ۲. ناصر میانچی به عنوان مدیر ۳. استاد مطهری به عنوان سخنران.
سخنرانان
در بدو تأسیس حسینیه بیشترین سخنرانیها را استاد مطهری داشته است. انگیزه استاد، پاسخگوی به پرسشهای جدید جوانان با حفظ مبانی اسلام بود. استاد، اندیشههای دینی را در قالبهای جدید به مردم و مخاطبان خود به ویژه جوانان عرضه میکرد.
بعدها شخصیتهای دیگری نظیر، آقایان محمد تقی شریعتی (پدر دکتر شریعتی)، باهنر،هاشمی رفسنجانی، صدر بلاغی، فلسفی، مرتضی شبستری، مقام معظم رهبری در حسینیه ارشاد برنامه داشتند. پس از اینکه مدتی از فعالیتهای حسینیه گذشت دکتر علی شریعتی هم به جمع سخنرانان افزوده شد. در سال ۱۳۴۹، روابط آقای مطهری و میانچی که مدیریت حسینیه را داشت تیره شد و میان آنها اصطکاک و اختلاف شدت یافت به گونهای که استاد مطهری حسینیه ارشاد را رها کرد و فعالیتهای خود را به مسجد «الجواد» منتقل کرد.
سخنران انحصاری
از سال ۴۹ حسینیه ارشاد از نظر طرح مطالب و ایراد سخنرانیها در انحصار دکتر شریعتی بود. البته شخصیتهای دیگری هم بودند ولی عمده بحثها از طرف دکتر شریعتی ارائه میشد و شگفت اینکه در سالهای ۵۰ تا ۵۱ یعنی سالای اوج سختگیریهای ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه) که تمام نیروهای مذهبی، تودهای و ملیگرا را سرکوب میکرد.
هیچگونه محدودیت و منعی برای فعالیتهای حسینیه ارشاد ایجاد نکرد و دقیقاً اوج فعالیتهای حسینیه ارشاد در همین سالهای ۵۰ و ۵۱ بود! این حرکت مشکوک رژیم باعث شد که سازمان مجاهدین خلق که بشدت از اندیشههای شریعتی متأثر بودند در همین فاصله از شریعتی اعراض کنند و استدلالشان این بود که وقتی رژیم شاه مانع هر گونه فعالیت ما میشود چرا کاری به شریعتی و حسینیه ارشاد ندارد.
اتهام به شریعتی
برخی از نویسندگان همچون نویسنده کتاب نهضت امام خمینی (ره) در جلد سوم این کتاب، از این قراین و برخی اسناد ساواک در مورد دکتر شریعتی و نوشتههای ایشان در ساواک استفاده کرده و چنین برداشت کردهاند که شریعتی با ساواک همدستی و همراهی داشته است. من استدلالها را محکم نمیبینم زیرا ساواک در سالهای ۵۰ و ۵۱ اجازه فعالیت به شریعتی داد به این جهت نبود که حرفهای او کلاً مورد تأیید ساواک بود، بلکه چون این سالها اوج تقابل ومخالفت شریعتی با روحانیت بود رژیم شاه این مخالفتها را به نفع خود میدید و کاری به او نداشت.
در همین سالها بود که شریعتی شخصیتهای بزرگی نظیر علامه مجلسی، شیخ بهایی، روحانیت معاصر را مورد انتقاد شدید خود قرار میداد. البته در مهر ماه ۵۲ ساواک احساس کرد که حرفهای شریعتی علیه رژیم شاه هم هست و به رژیم نیز آسیب وارد میکند. لذا حسینیه ارشاد را تعطیل و شریعتی را از مهر ۵۲ تا فروردین ۵۴ به مدت ۱۸ ماه زندانی کرد.
این حرکت رژیم با ساواکی بودن شریعتی قابل توجیه نیست بلکه روشنگر این نکته است که میدان دادن رژیم به شریعتی در آن سالها صرفاً به خاطر تقابل او با روحانیت بوده است. شریعتی در نوروز ۵۴ از زندان آزاد میشود. وی مدتها بعد به خارج سفر میکند و تصمیم میگیرد در گوشه خلوتی به اصلاح و ترمیم آثارش بپردازد و آنها را به چاپ برساند. اما در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ بر اثرسکته قلبی در لندن وفات میکند.
با توجه به اینکه شبهه قتل ایشان مطرح بوده است آزمایشهای متعددی انجام میشود که در نهایت علت وفات را سکته قلبی نشان میدهد. به نظر میرسد شدت اضطرابها و استرسها و نگرانیها ودیگر عوامل زمینه سکته قلبی بودهاند.
دینپژوهی شریعتی
شریعتی در انجام فعالیتهای اجتماعی خود این نکته مهم جامعهشناختی را خوب درک کرده بود که جامعه ایران جامعهای دیندار است و حتماً باید از آموزههای دینی استفاده کرد ولی بر خلاف بازرگان که از علوم طبیعی در تفسیر آیات قرآن استفاده میکرد وی از علوم اجتماعی و بعضی از مکاتب اجتماعی بهره میگرفت. مهمترین مکاتبی که شریعتی در تبیین باورهای خود از آنها استفاده میکرد مکتب سوسیالیسم و اندیشههای مارکسیسم بود گرچه خود مارکسیست نبود ولی از اندیشههای مذکور به شدت متأثر بود.
شریعتی همچنین از مکتب اگزیستانسیالیسم و برخی جامعهشناسان نظیر دورکیم و استادش گورویچ فراوان بهره برده است و از همه این اندیشهها و مکاتب در تبیین و تفسیر آموزهای دینی استفاده کرده است. آثاری همچون «حسین وارث آدم» تز مذهب علیه مذهب، اسلامشناسی یا تحلیلی که از مسأله هابیل و قابیل دارد بیانگر این نکته است که اسلامشناسی و شیعهشناسی شریعتی برآمده از مباحث و آموزههای جامعهشناختی و مکاتب اجتماعی است.
جریانهای دهه ۵۰
در دهه ۵۰ تا اوائل پیروزی انقلاب اسلامی جریانهای نوگرایی متعددی ظهور کردند که خاستگاه آنها هم حوزه و هم دانشگاه بود که عموماً از اندیشههای بازرگان و شریعتی و امثال آنها بهره میگرفتند. این جریانها تلاش کردند اندیشههای نوینی در عرصه دین و دینشناسی داشته باشند که برخی از این جریانات با حوزه و روحانیت و حضرت امام (ره) ارتباط وسیعی داشتهاند و برخی جریانات نیز این ارتباطات را نداشتهاند.
سازمان مجاهدین
از جریان مرتبط با روحانیت میتوان به گروههای هفتگانهی، صف، منصورون، امت واحده، توحید، فلق، موحدین و… اشاره کرد که در اوایل پیروزی انقلاب با هم متحد شده و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را بهوجود آوردند.
برخی از گروههای مذکور مانند منصورون که در خوزستان فعال بودن فعالیت اولیهشان در سازمان مجاهدین خلق بود ولی وقتی به انحراف سازمان مجاهدین خلق پی بردند. راه خود را از آنها جدا کره و گروه مستقل منصورون را تشکیل دادند، البته همه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب جزء این هفت گروه نبودند بلکه برخی از اعضای سازمان تا لحظهای آخر جزء مجاهدین خلق بودند! (برای مطالعه بیشتر، تاریخچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دو جلد مطالعه شود.)
گروه فرقان
در میان جریانهای نوگرای دهه ۵۰ هرگز اعتقادی به روحانیت و امام و نظام مرجعیت نداشتند و با تفکر حضرت امام (ره) مخالف بودند جریانی به نام فرقان شکل گرفت که رهبری آن را طلبه جوانی، به نام اکبر گودرزی بر عهده داشت. اکبر گودرزی متولد ۱۳۳۵ و اهل لرستان بود. او در ۲۰ سالگی وارد حوزه شد چند سالی درس خواند در همان سن و سال کم در تهران جلسات تفسیر قرآن برای جوانان دائر میکرد در تفسیر قرآن بشدت تحت تأثیر مبانی مارکسیسم و سوسیالیسم بود.
گودرزی عمیقاً با روحانیت مخالف بود و معتقد به حذف فیزیکی آنان بود لذا طرح ترور استاد مطهری، مفتح،آیت الله قاضی طباطبایی، هاشمی رفسنجانی، سپهبد قرنی، آیت الله ربانی شیرازی، حاج مهدی عراقی را در دستور کار گروه خود قرار داد که هاشمی رفسنجانی و ربانی شیرازی جان سالم به در بردند و بقیه به شهادت رسیدند. این گروه مجلهای به نام پیام قرآن منتشر کردند که برخی دیدگاهها و تحلیلها و تفسیرهایشان را از قرآن که کاملاً مارکسیستی بود در آن منعکس میکردند. اکبر گودرزی در سال ۶۰ دستگیر و اعدام شد.
سازمان آرمان مستضعفین
این گروه که به وسیله احسان شریعتی (فرزند دکتر شریعتی) و شخص فاسدی به نام برزویی رهبری میشد نشریهای به نام آرمان یا پیام مستضعفین منتشر میکردند که گروه نیز به نام نشریه شهرت پیدا کرد. گروه آرمان مستعضعفین در دزفول به شدت فعال بودند و شاید بیشترین طرفدارانشان را از دزفول و از بعضی مساجد فعال دزفول جذب میکردند.
در همین سالها بود که جنبش مسلمانان مبارز توسط دکتر حبیبالله پیمان راهاندازی شد شخصی روحانی نیز به نام حبیبالله عاشوری کتابی نوشت و مفاهیم توحید را براساس مبانی مادی تفسیر کرد. همانگونه که پیش از آن بیان شد دهه ۵۰ دهه ظهور گروههایی بود که به دنبال نوگرایی دینی از طریق استفاده از آموزههای اسلام برای بیان عقاید سوسیالیستی بودند.
نوگرایی در اندیشه شیعه
در ۷۰ سال اخیر ما شاهد جریان نوگرایی در تفکر شیعی بودهایم که دینپژوهی نداشتهاند بلکه شیعهپژوهی داشتهاند، بعضی بیشتر دنبال تفکر شیعی بودهاند تا اصل اسلام و سعی کردهاند برخی عقاید شیعی را نقد کرده و عقاید دیگری را مطرح سازند. جالب توجه است که عمده این افراد برخاسته از حوزه بوده و یا کم و بیش تحصیل حوزوی داشتهاند یعنی همان تفکر انتقادی که خاستگاهش دانشگاه بوده به نحوی در محیطهای حوزوی نیز وجود داشته است.
احمد کسروی
یکی از این اشخاص احمد کسروی بود که ابتدا تحصیلات حوزوی داشت ولی بعداً جدا شد. وی رویکردی راسیونالیستی و خردورزانه غربی داشت و از همین منظر به نقد عقاید شیعی میپرداخت. کسروی در سال ۱۳۱۲ نشریه پیمان را منتشر کرد و در آن به شدت با زیارت قبور ائمه و عزاداری و اعتقادات شیعی مخالفت کرد. در آن زمان سید مجتبی نواب صفوی به بحث و گفتگو با او و نقد افکار او پرداخت و چون کسروی بر تبلیغ اندیشههای ضد شیعی خود اصرار میورزد ترور شد.
علی اکبر حکمیزاده
یکی دیگر از این اشخاص علی اکبر حکمیزاده از طلاب مدرسه رضوی قم بود پدر وی مهدی حکمیزاده بود که این مدرسه را که مخروبه بود آباد کرد و فرزندش نیز طلبه آنجا شد. وی مدتی هم حجره آیت الله طالقانی بود و جلساتی نیز با کسروی داشته است. کسروی نیز بارها از تهران به قم میآید و در حجره او به گفتگو میپردازند علی اکبر حکمیزاده بشدت از احمد کسروی متأثر میشود و تحت تأثیر اندیشههای ضدشیعی کسروی، کتاب «اسرار هزار ساله» را مینویسد و در آنجا تمام عقاید و ارزشها و شعارهای شیعی را نقد میکند.
حضرت امام خمینی (ره) کتاب کشف الاسرار خود را در نقد همین کتاب تألیف و منتشر میسازد. حکمیزاده در سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۴ مجله همایون را در نقد و مخالفت با عقاید شیعی در ده شماره در قم منتشر میسازد.
شریعت سنگلجی
محمدحسن شریعت سنگلجی که متوفای ۱۳۲۲ میباشد در دوره رضاخان آزادانه عقاید شیعی را نقد میکند و کتابی را به نام «کلید فهم قرآن» منتشر میسازد.
سید اسدالله خرقانی
خرقانی روحانی روشنفکر و مشروطه خواهی بود که در دوران دیکتاتوری رضاخان مروج و مبلغ شعار جدایی دین از سیاست بود.
برقعی و غروی اصفهانی
در قم و اصفهان اشخاص دیگری در این زمینه فعال بودهاند از جمله سید ابوالفضل برقعی و محمدجواد غروی اصفهانی. برقعی در نقد اندیشههای شیعه کتابی به نام امامت نوشت که چندی پیش دانشجویی در دانشگاه تهران کپی آن را به من داد و گفت: دانشجویان اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این کتاب را تکثیر میکنند و بین دانشجویان شیعه توزیع میکنند، من این کتاب را مطالعه کردم و دیدم که کاملاً تحت تأثیر اندیشههای وهابیت است این افراد علی الظاهر سفرهایی به عربستان داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افکار وهابیت شدهاند.
سیدمهدی هاشمی
همین سیدمهدی هاشمی که آیتالله شمسآبادی را در سال ۵۵ به شهادت رساند و از باند و تشکیلات منتظری بود از شاگردان برقعی و غروی بود و کاملاً متأثر از افکار آنا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 