پاورپوینت کامل نقد ترجمه فارسی کتاب اللمع فی التصوف ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد ترجمه فارسی کتاب اللمع فی التصوف ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد ترجمه فارسی کتاب اللمع فی التصوف ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد ترجمه فارسی کتاب اللمع فی التصوف ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل نقد ترجمه فارسی کتاب اللمع فی التصوف ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

از آن‌جا که عرفان عصاره علوم اسلامی است، ترجمه متون عرفانی از دشواری بیشتری نسبت به سایر متون برخوردار است چراکه مترجم علاوه بر تسلط بر زبان مبداء و مقصد، باید در حوزه علوم اسلامی نیز تسلط و اشراف داشته باشد تا بتواند از پس ترجمه یک متن جدی و کهن عرفانی برآید.
این پژوهش به بررسی موردی ترجمه‌های فارسی کتاب اللمع فی التصوف می‌پردازد و به روشنی نشان می‌دهد که میزان آشنایی و تسلط مترجمان با علوم اسلامی و زبان مبداء و مقصد تاثیر مستقیمی بر صحت و قوت ترجمه دارد.
از جمله چالش‌های فراروی مترجمان در ترجمه متون عرفانی می‌توان به: قرائت نادرست متن، استفاده نادرست از واژه نامه‌ها در معادل یابی درست، عدم توجه به بافت در معادل یابی، عدم آشنایی با مصطلحات تخصصی عرفانی اسلامی و نیز فهم نادرست متن اشاره کرد.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – معرفی اثر و مؤلف
۳ – معرفی مترجمان
۴ – پیشینه پژوهش
۵ – نقدهای کتاب
۵.۱ – نقد احمد ابومحبوب
۵.۲ – نقد سعید کریمی
۶ – چالش‌های فرارو
۶.۱ – قرائت نادرست متن
۶.۲ – عدم استفاده درست از واژه‌نامه
۶.۲.۱ – مورد اول
۶.۲.۲ – مورد دوم
۶.۲.۳ – مورد سوم
۶.۲.۴ – مورد چهارم
۶.۲.۵ – مورد پنجم
۶.۲.۶ – مورد ششم
۶.۲.۷ – مورد هفتم
۶.۲.۸ – مورد هشتم
۶.۲.۹ – مورد نهم
۶.۲.۱۰ – مورد دهم
۶.۲.۱۱ – مورد یازدهم
۶.۲.۱۲ – مورد دوازدهم
۶.۳ – عدم آشنایی با علوم اسلامی
۶.۳.۱ – نمونه اول
۶.۳.۲ – نمونه دوم
۶.۳.۳ – نمونه سوم
۶.۳.۴ – نمونه چهارم
۶.۳.۵ – نمونه پنجم
۶.۳.۶ – نمونه ششم
۶.۳.۷ – نمونه هفتم
۶.۳.۸ – نمونه هشتم
۶.۳.۹ – نمونه نهم
۶.۳.۱۰ – نمونه دهم
۶.۴ – خطاهای عدم فهم متن
۶.۴.۱ – مثال اول
۶.۴.۲ – مثال دوم
۶.۴.۳ – مثال سوم
۶.۴.۴ – مثال چهارم
۶.۴.۵ – مثال پنجم
۶.۴.۶ – مثال ششم
۶.۴.۷ – مثال هفتم
۷ – نتیجه‌گیری
۸ – فهرست منابع
۹ – پانویس
۱۰ – منبع

مقدمه

عرفان عصاره علوم اسلامی است و لذا ترجمه متون عرفانی از دشواری خاصی برخوردار است به این معنا که مترجم متون عرفانی باید علاوه بر تسلط بر زبان مبداء و مقصد از تسلط و اشراف خوبی در علوم اسلامی و مصطلحات عرفانی برخوردار باشد، یعنی صرف دانستن زبان و داشتن علایق عرفانی برای ترجمه متون جدی و کهن عرفانی کافی نیست.
مترجم باید در عرفان اسلامی استاد دیده باشد، کتاب خوانده باشد و متضلّع در این مباحث باشد تا بتواند از عهده ترجمه متون عرفانی برآید. متاسفانه در کشور ما کار برعکس است! یعنی افراد می‌آیند و مستقیماً در رشته‌ای به نام مترجمی تحصیل می‌کنند بی آن‌که در زمینه یا موضوعی خاص تبحر داشته باشند و یا تحصیل کرده باشند.
آنگاه برای رفع خلاء و نقص در زمینه‌های تخصصی، چند واحد به عنوان زبان تخصصی می‌گذرانند و سپس با این بضاعت‌ اندک و دانش تنک دست به ترجمه می‌زنند. حال آن‌که کار باید دقیقاً برعکس باشد. به این طریق که مثلاً کسی بیاید و در رشته فلسفه تحصیل کند، آنگاه در مقطع دکتری در رشته‌ای خاص با عنوان ترجمه متون فلسفی به تحصیل بپردازد و سپس بتواند متون فلسفی را ترجمه کند و‌ اندک‌ اندک در این زمینه تبحر بیابد.
کلیات ترجمه و مباحث مطالعات ترجمه نباید به صورت مجزا و در رشته‌ای خاص با نام مترجمی عرضه شود. چنین کاری بس عبث و بی حاصل و آفت خیز است.
همانطور که عرض کردم، افراد باید ابتدا در رشته‌ای علمی مثلاً کشاورزی یا مهندسی و یا ادبیات تحصیل کنند، آنگاه در مقطع دکتری وارد رشته ترجمه تخصصی شوند و همان‌جا نیز با کلیات ترجمه و مطالعات ترجمه عمومی آشنا شوند.
ما در این پژوهش به روشنی نشان داده‌ایم که فردی که در ادبیات فارسی در مرتبه دانشیاری قرار دارد به دلیل آشنایی ناکافی با زبان مبداء و نیز موضوع مورد ترجمه دچار چه خطاهای فاحشی در ترجمه گردیده است.

معرفی اثر و مؤلف

عبدالله بن محمد بن یحیی مکنی به ابونصر و مشهور به سرّاج طوسی و ملقّب به طاووس الفقراء است. وی از مشاهیر علماء و محدثان و فقها و عرفای قرن چهارم هجری است. نخستین توجه خاص به وی در ضمیمه‌ تذکره الاولیاء است و مقاله‌ جامی در نفحات الانس عمدتاً از آن فراهم شده است.
غالب منابع عرفانی متاخر هم‌چون کشف المحجوب، رساله قشیریه، طبقات صوفیه و… از وی و اثر معروفش اللمع فی التصوف نام برده‌اند.

[۱] طاهری سیدروح‌الله، چارچوبی برای ارزیابی ترجمه از عربی به فارسی با تکیه بر آراء نیومارک، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، گروه عربی، ۱۳۹۴.

هدف سراج از نوشتن این کتاب، ارائه اصول حقیقی تصوف و اثبات موافقت و مطابقت این اصول با قرآن و سیره‌ پیشوایان دین بوده است.
در واقع، اللمع صراحتاً ویژگی دفاعیه‌نویسی و جدلی دارد. نکته آن‌که سرّاج، اثری ابتکاری ارائه نکرده و نظریات و دیدگاه‌های خود را ارائه ننموده. وی هدف خویش را در ضبط و تفسیر اقوال یا مکتوبات پیشکسوتان خود منحصر می‌کند و نویسندگان هم عصر خود را به سبب آن‌که اسیر خودنمایی در مباحثات گشته‌اند، ملامت می‌کند.

[۲] طاهری سیدروح‌الله، چارچوبی برای ارزیابی ترجمه از عربی به فارسی با تکیه بر آراء نیومارک، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، گروه عربی، ۱۳۹۴.

سرّاج، به شدت از لفّاظی و آراستگی‌های لفظی و معنوی گریزان است و در پی آن است که بدون هیچ تعقید و یا اظهار فضل و لحیه نمودن، مخاطب را با حقایق طریقت و تصوف آشنا سازد. نکته مهم دیگری که در مورد اللمع شایان ذکر است مطلبی است که نیکلسون مصحح اللمع بدان اشاره کرده. وی می‌گوید: «در اللمع قطعات بسیاری وجود دارد که تنها یک صوفی می‌تواند آن را‌ به‌طور شایسته شرح دهد».

[۳] مقدمه‌ نیکلسون، به نقل از خیاطیان، ۱۳۸۰.

ما در قسمت تطبیقی پژوهش خود نشان داده‌ایم که مترجم محترم چون اهل اصطلاح نبوده‌، نتوانسته از عهده‌ متن برآید و صرفاً تحت لفظ، ترجمه‌ای گنگ و مبهم ارائه داده‌ که به هیچ نمی‌ارزد.

معرفی مترجمان

اللمع فی التصوف تاکنون دو بار به فارسی ترجمه شده است. نخست در سال ۱۳۸۰ به وسیله دکتر قدرت‌الله خیاطیان استادیار دانشگاه سمنان که البته این ترجمه کامل نیست و کمتر از یک سوم اللمع را به پارسی برگردانده است. از آن‌جا که ترجمه دکتر خیاطیان اغلاط کمتری دارد ما در این پژوهش برای نشان دادن ترجمه صحیح و پیشنهادی از ترجمه ایشان استفاده کرده‌ایم.
اما ترجمه دوم که در این پژوهش به ارزیابی آن پرداخته‌ایم متعلق است به دکتر مهدی محبتی دانشیار دانشگاه زنجان که چاپ نخست آن در سال ۱۳۸۲ به وسیله انتشارات اساطیر عرضه گردیده است و متن کامل اللمع را به فارسی برگردانده است. دکتر محبتی دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران اخذ کرده است. شایان ذکر است این ترجمه در سال ۱۳۸۸ تجدید چاپ گردیده است بی آن‌که اغلاط فاحش از آن زدوده گردد.

پیشینه پژوهش

عجیب است که کتابی با قدمت و اهمیت اللمع فی التصوف بسیار دیر به فارسی ترجمه شده است که دو بار آن به صورت ناقص انجام گرفته (یکبار توسط دکتر خیاطیان که تفصیل آن گذشت و یک بار هم بوسیله آقای سیدعلی نقوی زاده که تنها باب اول را ترجمه کرده اند و در فصلنامه مترجم سال ۱۳۷۳ به چاپ رسیده است.) و یک بار هم بوسیله دکتر محبتی به صورت کامل ترجمه شده است.
عجیب‌تر این است که پس از گذشت ۲۲ سال از اولین ترجمه اللمع تاکنون تنها دو بار این ترجمه‌ها مورد نقد قرار گرفته‌اند که ذیلاً به آن‌ها اشاره می‌کنیم. و این نشانگر کسادی بازار نقد در کشور ماست و شگفت‌تر آن‌که بسیاری از افراد و سایت‌های اینترنتی و غیره بدون آن‌که نقدی وجود داشته باشد و سره را از ناسره تمیز داده باشد ترجمه دکتر محبتی را ترجمه‌ای خوب و دقیق و امین شمرده‌اند که برای نمونه اشاره می‌کنیم به سایت مرکز پروژه های دانشجویی ذیل اللمع فی التصوف به آدرس Wikifeqh.ir و مقاله دکتر مصطفی ذاکری با عنوان اللمع فی التصوف که در مجله آینه میراث به چاپ رسیده است.

[۴] سایت مرکز پروژه های دانشجویی، مقاله اللمع فی التصوف.

نقدهای کتاب

ما در این پژوهش به روشنی نشان می‌دهیم که ترجمه دکتر محبتی نه دقیق است و نه امین و حاوی اغلاط فاحشی است. به هر حال تاکنون فقط دوبار ترجمه‌های اللمع نقد شده است.

نقد احمد ابومحبوب

نقد دکتر احمد ابومحبوب بر ترجمه دکتر خیاطیان که در کتاب ماه ادبیات و فلسفه، بهمن و اسفند ۱۳۸۰، به چاپ رسیده است و بیش‌تر به معرفی تاریخچه کتاب اللمع پرداخته و نیز نقدهایی به پیشگفتار فارسی مترجم وارد ساخته و در نحوه ارجاع تذکراتی داده، اما در خصوص نقد ترجمه صرفاً یک اشکال وارد ساخته و در مجموع ترجمه را ترجمه‌ای نسبتاً خوب ارزیابی کرده است.
ما با نظر ایشان در مورد کیفیت ترجمه تقریبا موافقیم. ما در این پژوهش بیش‌تر به نقد ترجمه دکتر محبتی پرداخته‌ایم و در آینده ترجمه دکتر خیاطیان را در مقاله‌ای مستقل نقد خواهیم کرد. در این پژوهش از ترجمه‌های صحیح خیاطیان به عنوان ترجمه پیشنهادی استفاده شده است. البته ما در این پژوهش به یکی از اغلاط فاحش ترجمه خیاطیان نیز اشاره کرده‌ایم.

نقد سعید کریمی

نقد آقای سعید کریمی بر ترجمه دکتر مهدی محبتی که در شماره ۵۶ مجله آینه میراث سال ۱۳۹۴ صفحه ۲۹۴ به چاپ رسیده است. منتقد تنها سه صفحه از دوازده صفحه ترجمه مقدمه انگلیسی نیکلسون را بررسی کرده و بیش از ده خطا را شناسانده است.
در مورد اصل متن نیز از ۳۹۰ صفحه ترجمه دکتر محبتی صرفاً ۳۰ صفحه را بررسی کرده است. در واقع وی از ۱۶۳ باب کتاب اللمع صرفاً ۱۸ باب اول را بررسی نموده و ۱۵ خطای ترجمه‌ای و ۳۲ فقره حذف‌هایی است که محبتی از اصل کتاب انجام داده و در ترجمه نیاورده است.
منتقد تصریح می‌کند که این خطاها مشتی از خروار است و برخی خطاها نیز فاحش است. وی می‌افزاید دکتر محبتی امانت در ترجمه را به بهای زیبایی سخن از کف داده است، که البته ما با ایشان موافق نیستیم و در این پژوهش نشان داده‌ایم که ریشه خطاها بیش‌تر ضعف علمی مترجم در زبان مبداء و آشنایی با عرفان و علوم اسلامی است.
شایان ذکر است که پژوهش ما ۶۲ باب از کتاب اللمع را در برمی گیرد و در مقایسه با ۱۸ بابی که جناب کریمی بررسیده‌اند گستره وسیع تری دارد. البته ما به حذف‌های فراوانی که جناب محبتی انجام داده‌اند نپرداخته‌ایم و آن را در مقاله‌ای دیگر برخواهیم رسید.

چالش‌های فرارو

چالش هایی که در ترجمه متون عرفانی با آن مواجه هستیم به شرح ذیل است:

قرائت نادرست متن

ضرورت دارد که مترجم پیش از ترجمه متن کهن عرفانی ابتدا به تصحیح و تحشیه آن بپردازد و نکات مبهم و لغات و عبارات دشوار متن را استخراج نماید تا در هنگام ترجمه با مشکلی مواجه نشود و احیاناً هم‌چون برخی مترجمان به بهانه رعایت اختصار دست به حذف قسمت‌هایی از متن اصلی نزند.
در این مورد می‌توان به ترجمه منطق الطیر به وسیله سرکار خانم منیژه نوری اشاره کرد که وی دو بار این کتاب را به زبان فرانسه ترجمه کرده است. وی دلیل این کار را تصحیح منطق الطیر بوسیله دکتر شفیعی کدکنی می‌داند و پس از آن‌که منطق الطیر با تصحیح شفیعی کدکنی به دستش می‌رسد، تصمیم می‌گیرد برای بار دوم کتاب را به فرانسه ترجمه کند.
تصحیح و تحشیه عالمانه آنقدر در خوانش درست و فهم درست متن تاثیر دارد که خانم نوری تصریح می‌کند: «اگر تصحیح دکتر شفیعی کدکنی نبود، منطق الطیر به جهانیان معرفی نمی‌شد.»

[۵] سایت مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۲، مصاحبه با خانم منیژه نوری، ۵ اسفند.

در این خصوص به یک مثال از ترجمه دکتر محبتی اکتفا می‌کنیم:
قیلَ فَمن بالُ العقلُ قال العقلُ؟ عاجِزٌ لا یَدلُّ الاّ علی عاجِزٍ مِثلِهِ.

[۶] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۸۱، سطر ۱۶.

گفته شد نقش خرد چیست؟ گفت: خرد ناتوانی است که جز در برابر ناتوانی چون خویش خوار نمی‌گردد.

[۷] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۹۳، سطر ۱۳، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۸.

پرسیدند: پس کار عقل چیست؟ گفت: «عقل ناتوانی است که جز بر ناتوانی چون خود راه ننماید».

[۸] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۲۴، سطر ۶، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: واضح است که محبتی عبارت را غلط خوانده و لا یدل را لا یذل خوانده است اما به قول ابوالحسن نجفی در «امانت در ترجمه» مترجم هیچ از خود نپرسید که مولف مگر دیوانه بوده که چنین حرف بی‌ربط و بی‌معنایی بزند؟! دیگر این‌که ذَلَّ یذَلّ، «علی» نمی‌گیرد!

عدم استفاده درست از واژه‌نامه

آشنایی با واژه‌نامه و انتخاب و استفاده صحیح و به جا از آن‌ها در معادل یابی واژگانی نقش بسیار حیاتی دارد. پیتر نیومارک در این مورد می‌گوید: «توصیه بلاک Belloc را به خاطر بیاورید که اگرچه نمی‌توان آن را خیلی جدی گرفت، اما واقعیت مسلمی در آن هست: «تک به تک واژه‌ها را در فرهنگ لغت نگاه کنید، به ویژه واژه‌هایی که فکر می‌کنید معنی آن‌ها را می‌دانید.»»

[۹] نیومارک، پیتر، دوره آموزش فنون ترجمه، ترجمه منصور فهیم و سعید سبزیان، چاپ دوم، انتشارات رهنما،۱۳۹۰،

ذیلاً به برخی خطاهای فاحش در ترجمه دکتر محبتی اشاره می‌کنیم که در جریان معادل یابی واژگانی رخ داده است و البته به یک مورد خطای فاحش از ترجمه خیاطیان نیز اشاره می‌شود.

مورد اول

و دَوَّنُوا اَسمآءَهُم و کُناهُم و مَوالِدَهُم و وَفاتَهُم و وَرَّخُوا ذلکَ

[۱۰] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۵۶، سطر ۱۵.

و نام‌ها و کنیه‌ها و فرزندان و تاریخ وفات آنان را تدوین نمودند تا آنگاه که زمان‌بندی کردند.

[۱۱] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۶۸، سطر ۲۲، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

در نقل و ضبط حدیث، مکان و اسم و کنیه، زمان تولد و وفات آنان را معلوم می‌داشتند.

[۱۲] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۹۳، سطر ۱۹، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: مترجم محترم میان موالد که جمع مولد است با موالید که جمع مولود است، فرق نگذاشته و نیز به سیاق توجه نکرده که دریابد ثبت زمان تولد و وفات علماست که اهمیت دارد و ثبت اسامی فرزندان علما فایده‌ای برای مورخان ندارد.

مورد دوم

قُلْ لَوْ کانَ البَحْرُ مِدادًا لِکلماتِ رَبِّیِ

[۱۳] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۶۵، سطر آخر.

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: بگو اگر دریا مدادی گردد تا کلمات خدا را بنویسد…

[۱۴] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۷۸، سطر ۱، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود.

[۱۵] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۰۴، سطر ۱ پاورقی، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: مترجم محترم مداد عربی را به مداد فارسی ترجمه کرده است! در صورتی که مداد در عربی به معنای مرکب است. چنان‌که در ترجمه خیاطیان به درستی آمده.

مورد سوم

کما کان حُذَیْفه مخصوصاً بعلم اسماء المنافقین کان قد اسرَّه الیه رسولُ الله.

[۱۶] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۶۶، سطر ۹.

چنانکه حذیفه نام منافقان را می‌دانست و آن را پوشیده می‌داشت.

[۱۷] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۷۸، سطر ۱۴، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

هچنانکه حذیفه در اسامی منافقین. و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از وی خواست آن را پنهان دارد. چنانکه عمر از وی می‌پرسید: آیا من هم از ایشانم؟ از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) روایت است که «عَلَّمَنی رسولُ الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سَبعینَ بابًا مِنَ العِلمِ لَم یُعَلِّمْ ذلک احدًا غَیری»

[۱۸] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۰۴، سطر ۱۴، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: سیاق عبارت دلالت دارد که پیامبر برخی اصحاب خود را به اسراری مخصوص می‌فرموده که سایرین از آن بی‌اطلاع بوده‌اند. مترجم محترم نه به این سیاق توجه کرده و نه فرق واژه اسرّ=کتم و اسرّ الیه حدیثَا: اوصله و اعلمه کما فی الآیه «اذا اسرّ النّبیّ الی بعض ازواجه حدیثًا» را دریافته. معنای درست واژه اسرَّه الیه رسولُ الله. همان است که خیاطیان آورده و فاعل در اسرَّ الیه حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است نه حذیفه، چنان‌که به غلط در ترجمه مترجم محترم آمده. این نمونه و امثال آن کاملاً نشان می‌دهد که مترجم محترم به اشتقاق و علوم عربیه آشنایی و اشراف ندارد.

مورد چهارم

و قیلَ لِبَعضِهِم مَن اَصحَبُ؟ فقال اصحَبْ الصُّوفیَّهَ فَاِنَّ لِلْقَبیحِ عِنْدَهُم وُجُوهًا مِنَ المَعاذیرِ و لَیسَ لِلْکَثیرِ عِنْدَهُم مَوْقِعٌ فَیَرْفَعُوکَ بِهِ فَتُعْجِبُ نَفسَکَ.

[۱۹] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۷۱، سطر ۱۰.

و به یکی از آنان گفته شد چه کسی صحابی‌تر است؟ گفت: اصحاب تصوف. چون در نزد آنان برای کارهای نابهنجار دلایلی است و کثرت و عدد برایشان چندان مهم نیست.

[۲۰] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۸۳، سطر ۹، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

صوفی‌ای را پرسیدند: مصاحبِ که باشیم؟ گفت: صوفیان؛ زیرا زشت را نزد آنان وجوهی برای عذرخواهی است و به «بسیار» اعتنا ندارند تا ترا بدان بالا برند تا خویش را بزرگ انگاری.

[۲۱] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۰۹، سطر آخر، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: واژه اَصحَبُ را اسم تفضیل از صحابی گرفته که اوج صرف دانی مترجم محترم است و به خوبی تسلط وی را بر زبان مبداء نشان می‌دهد. نکته این‌که مترجم محترم همان‌طور که در مقدمه‌اش آورده از نسخه مصحح نیکلسون استفاده کرده که مورد استفاده ما نیز بوده، لذا اختلاف نسخه در کار نیست.

مورد پنجم

و رُویَ (عنه) انه اَکَل طعامًا مِن شُبهَهٍ فلمّا عَلِمَ بِهِ تقَیَّاَ و قال.

[۲۲] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۵۲، سطر ۲۲.

روزی غذایی شبهه‌ناک خورد، چون دریافت ترسید و گفت.

[۲۳] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۷۰، سطر ۲۴، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

و از او روایت است که غذای شبهه‌ناکی خورد و پس از آن‌که از آن آگاه شد، استفراغ کرد و گفت:

[۲۴] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۲۸، سطر ۵، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: وی تقَیَّاَ را ترسید ترجمه کرده که نشانگر عدم مراجعه ایشان به واژه نامه و فهم صحیح معانی واژه‌هاست.

مورد ششم

ان ارَدْتَ ان تَلقَی صاحِبَکَ فَرَقِّع قَمیصَکَ و اَخصِف نَعلَکَ و قَصِّر اَمَلَکَ و کُلْ دونَ الشَّبعِ.

[۲۵] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۵۹، سطر ۴.

اگر اراده کردی که همنشینت را دیدار کنی، پیراهنت را پاره کن، ‌ کفشت را تکه کن، آرزوهایت را کوتاه نما و کم بخور.

[۲۶] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۷۷، سطر ۱۱، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

یعنی: ‌اگر می‌خواهی دوستت را ملاقات کنی، پس پیراهن و کفشت را پینه بزن و آرزویت را کم کن و تا حد سیر شدن غذا بخور.

[۲۷] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۳۷، پاورقی۳، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: واضح است که استاد مترجم محترم زحمت مراجعه به لغت برای دانستن معنای رَقِّع و اَخصِف را بر خود هموار نفرموده‌اند. لازم است در اینجا جمله معروف نیومارک را که در متن پژوهش آورده‌ام، تکرار کنم که: ‌«توصیه بلاک را به خاطر بیاورید که اگرچه نمی‌توان آن را خیلی جدی گرفت اما واقعیت مسلمی در آن هست، تک به تک واژه‌ها را در فرهنگ لغت نگاه کنید به ویژه واژه‌هایی را که فکر می‌کنید معنی آن‌ها را می‌دانید؛ من

[۲۸] دوره آموزش فنون ترجمه، ترجمه منصور فهیم و سعید سبزیان، چاپ دوم، انتشارات رهنما.

مطلبی را به گفته‌ او اضافه می‌کنم و آن این‌که ابتدا در یک فرهنگ یک زبانه سپس در یک فرهنگ لغت جامع واژه‌ها را نگاه کنید.»

[۲۹] ۱۳۹، نیومارک پیتر ۱۳۹۰، دوره آموزش فنون ترجمه، ترجمه منصور فهیم و سعید سبزیان، چاپ دوم، انتشارات رهنما.

مورد هفتم

امّا بِلالٌ و صُهَیبٌ رَضی اللهُ عَنهما فاِنَّهُ رُویَ عَنهُما انَّهُما اَتَیا قبیلَهً مِنَ العَرَبِ فَخَطَبا اِلَیهِم فَقیلَ لَهُما مَن اَنتما فقالَ بِلالٌ و صُهَیبٌ کنّا ضالّینَ فهدانَا اللهُ تعالی و کنّا مَملوکینَ فاَعتَقَنا اللهُ تعالی و کنّا عایلینَ فَاَغنانَا اللهُ تعالی فَاِنْ تُزَوِّجونا فَنَحمَدُ اللهَ و انْ تَرُدُّونا فَسُبحانَ اللهِ فقالوا تُزَوَّجونَ و الحَمدُ للهِ.

[۳۰] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۶۶، سطر ۳.

بلال و صهیب: روایت شده که آن دو به قبیله‌ای از عرب‌ها وارد شدند و با آن‌ها سخن گفتند. بدان‌ها گفته شد شما دو تن کیستید؟ گفتند: بلال و صهیب، مردانی گمراه که خداوند هدایتمان کرد و مملوک بودیم و خداوند آزادمان ساخت و نیازمند بودیم و خداوند بی‌نیازمان ساخت. اگر به ما زن دهید خدا را حمد می‌گوییم و اگر ما را برانید خداوند پاک و بی‌نیاز است. عرب‌ها گفتند: شما را زن خواهیم داد، خدا را شکر کنید.

[۳۱] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۸۴، سطر ۱۷، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

اما بلال و صهیب (رض) روایت است که نزد قبیله‌ای از عرب‌ آمدند و خواستگاری کردند. از آن دو سوال شد: شما کیستید؟ گفتند: بلال و صهیب، ‌ گمراه بودیم، خدا هدایتمان کرد. برده بودیم خدا آزادمان ساخت. فقیر بودیم، خدا توانگرمان نمود. اگر به ما زن دهید، خدا را سپاس می‌گزاریم و اگر دست رد بر سینه ما زنید، خدا را تسبیح می‌گوییم. پس گفتند ازدواج می‌کنید و حمد از آن خداست.

[۳۲] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۴۷، سطر ۷، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: خطب هرگاه با الی بیاید به معنای خواستگاری کردن است؛

[۳۳] سال سوم، شماره ۱۳ و ۱۴.

بلکه به معنای خطبه خواندن است و فاعل آن یا خطیب است و یا خاطب! خطیب به معنای خطبه خوان و خاطب به معنای خواستگار.

مورد هشتم

عَبدالله بن ربیعه و مُصعَبُ بنُ عُمَرَ رَضیَ اللهُ عَنهما فکانا متواخِیَینِ.

[۳۴] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۶۶، سطر۸.

عبدالله بن ربیعه و مصعب بن عمر: هر دو مریض بودند.

[۳۵] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۸۴، سطر ۲۵، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

اما درباره عبدالله بن ربیعه و مصعب بن عمر که با هم عقد اخوت داشتند.

[۳۶] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۴۷، سطر ۱۴، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: واقعاً نمی‌دانم مترجم محترم چرا تواخی را به معنای مریض بودن! گرفته و ترجمه کرده است.

مورد نهم

(قال اَبو عُبَیدَهَ وَدِدْتُ ان اکونَ کَبشًا لاُهدَی فَیُتَعَرَّقَ لَحمی و یُتَجَنّی فِرقی و لَم اُخلَق).

[۳۷] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۶۲، سطر ۱۸.

ابو عبیده گفت: دوست داشتم قوچی می‌بودم که قربانی کنند تا گوشتم را پخش کنند و بچینند و هرگز کهنه نمی‌شدم.

[۳۸] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۸۱، سطر ۹، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

(ابو عبیده گوید: دوست داشتم قوچی بودم که قربانی می‌شدم و گوشت و پی و استخوانم از هم جدا می‌شد و هرگز آفریده نمی‌شدم.)

[۳۹] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۴۲، سطر ۱۰، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: لَم اُخلَق را بی توجه به سیاق کهنه نمی‌شدم، ترجمه کرده که نامفهوم است.

مورد دهم

و رُویَ عَن (ابن) عُمَرَ اَنَّه (قال) اُهدیَ لِرَجُلٍ مِن اصحابِ رَسولِ اللهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رَاسُ شاهٍ قال اِنَّ اخی کان اَحوجَ الیهِ منِّی فَبَعَثَ اِلَیهِ فَلَم یَزَل یَبعَثُ الواحِدُ اِلی الآخَرِ حَتّی تناوَلَهُ سَبعَهُ ابیاتٍ فَرَجَعَت الی الاوَّلِ قال و نَزَلَت فیهِ هذِهِ الآیَهُ و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه.

[۴۰] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۶۶، سطر ۲۰.

از ابن‌عمر روایت است که: سر گوسفندی به یکی از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تقدیم شد. گفت: برادرم از من به آن محتاج‌تر است و آن را نزد وی فرستاد. صحابی پیاپی سر آن گوسفند را برای یکدیگر فرستادند تا آن‌که هفت خانه از آن خوردند و سرانجام به خانه اول برگشت. ابن‌عمر گفت: این آیه در شان این گروه نازل شد: و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه.

[۴۱] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۴۸، سطر ۹، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: تناول در لغت‌نامه‌های قدیم و حتی در الوسیط به معنای اخذ و تعاطی آمده است و صرفاً در برخی لغت‌نامه‌های جدید همچون المنجد و و دیگر لغت‌نامه‌های معاصر به معنای اکل آمده است؛ لذا بعید است در قرن چهارم تناول به معنای اکل بوده باشد، هرچند سیاق ما را از این استدلال بی‌نیاز می‌کند؛ ‌ چراکه این روایت در واقع درصدد بیان شان نزول آیه ایثار است. حال باید از جناب خیاطیان پرسید اگر هفت خانه از آن سر گوسفند خورده باشند و نیز برای یکدیگر فرستاده باشند، این که دیگر ایثار نیست! به این عمل می‌گویند انفاق، نه ایثار!

مورد یازدهم

عَن ابنِ عبّاسٍ رضی اللهُ عنهُ اَنَّ صُورَهَ جبریلَ علیه السَّلامُ فی قَایمهِ الکُرسیِّ مثلُ الزَّرَدَهِ فی الجَوشَنِ.

[۴۲] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۷۷، سطر ۱۷.

از ابن‌عباس نیز روایت شده که: صورت جبرئیل (علیه‌السّلام) در ستون کرسی است همانند نقش‌ها در جوشن.

[۴۳] محبتی، مهدی، ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۹۸، سطر ۲، ۱۳۸۸، انتشارات اساطیر.

در حدیث دیگری نیز از ابن‌عباس (رض) آمده است: «همانا صورت جبرئیل (علیه‌السّلام) در ستون کرسی مانند حلقه‌های زنجیر در زره است.»

[۴۴] خیاطیان، قدرت‌الله، متن و ترجمه اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۱۸، سطر ۲۱، نشر فیض، ۱۳۸۰.

توضیح: در لغت آمده است: زَرَدَ الدرع: زره بافت، جوشن ساخت؛ زرده: حلقه جوشن و زره؛ بنده متوجه نشدم که مترجم محترم چطور به سیاق توجه نداشته و دو واژه‌ی همایند زرده و جوشن را به نقش در جوشن ترجمه کرده و اصلاً ایشان واژه نقش را از کجا آورده؟!

مورد دوازدهم

فَمِن‌هاهُنا غَلَطَ مَن غَلَطَ فی تَشریفِ الغنا علی الفقرِ و ذَهبَ علیهِ انَّ هؤُلآءِ لَم یَکُونوا اغنیاءَ باعراضِ الدُّنیا و لا فُقَرآءَ بِما یَعدِمونَ مِنَ الدُّنیا لِاَنَّ غَناهم بِاللهِ و فَقرَهم الیهِ.

[۴۵] سراج، عبدالله بن محمد، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۵۶، سطر ۷.

در همین جاست که برخی از مردم در برتری غنا بر فقر به خطا افتاده‌اند و پنداشته‌اند که آن‌ها توانگر نیستند چون دل از دنیا اعراض کرده‌اند و فقیر نیستند چون دنیا را رام کرده‌اند و فقر و غنایشا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.