پاورپوینت کامل نقد پیشگامی ابوبکر در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد پیشگامی ابوبکر در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد پیشگامی ابوبکر در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد پیشگامی ابوبکر در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پیشگامی ابوبکر در اسلام (نقد)
یکی از مسائل مورد قبول بیشتر علماء، محدثان، مورخان واندیشمندان فریقین، این است که حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) نخستین فرد از میان زنان و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نخستین فرد از میان مردان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آوردهاند و در این باره روایات صحیح در منابع اسلامی وجود دارد.
اما بنیانگذار وهابیت، ابنتیمیه حرانی در پی شبههافکنی خود میگوید ابوبکر نخستین مسلمان محسوب میشود. در این مقاله در جواب این شبهه پیشگامی ابوبکر در اسلام را بررسی میکنیم. در این بررسی مشخص میشود که طبق مدارک اهلسنت ۹ تن هستند که در مورد آنها گفته شده که قبل از ابوبکر اسلام آوردهاند و برخی از روایات سندش هم معتبر است.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۱.۱ – سخن علامه حلی
۱.۲ – سخن ابنتیمیه
۱.۳ – بررسی شبهه
۲ – روایت ابنعساکر
۲.۱ – حکم به صحت حدیث
۳ – روایت طبری
۳.۱ – بررسی سخن ابنکثیر
۳.۲ – سخن ابنحجر هیثمی
۳.۳ – بررسی راویان روایت
۳.۳.۱ – محمد بن حمید
۳.۳.۲ – کنانه بن جبله
۳.۳.۳ – ابراهیم بن طهمان
۳.۳.۴ – حجاج بن حجاج
۳.۳.۵ – قتاده بن دعام
۳.۳.۶ – سالم بن ابیالجعد
۳.۳.۷ – محمد بن سعد
۳.۳.۸ – برآیند بحث
۴ – تایید روایات ابنعساکر و طبری
۵ – نظر محمد حنفیه
۵.۱ – بررسی راویان حدیث
۵.۱.۱ – عبدالله بن ادریس
۵.۱.۲ – ابی مالک اشجعی
۵.۱.۳ – سالم بن ابیجعد
۶ – نظر عائشه
۶.۱ – نقل ابوعبدالرحمن ازدی
۶.۲ – بررسی راویان
۶.۲.۱ – محمد بن عبدالرحمن
۶.۲.۲ – احمد بن سلیمان
۶.۲.۳ – زبیر بن بکار
۶.۲.۴ – احمد بن محمد
۶.۲.۵ – محمد بن عبدالله هاشمی
۶.۲.۶ – ابوعبدالرحمن ازدی
۶.۳ – نقل حمید بن منهب
۷ – نکاتی پیرامون تاریخ اسلام ابوبکر
۷.۱ – زمان مسلمان شدن
۷.۱.۱ – روایت بلاذری
۷.۱.۲ – روایت ابناثیر
۷.۱.۳ – روایت ابوهلال
۷.۱.۴ – برآیند تحقیق
۷.۲ – شاذ بودن روایات در این باب
۸ – روایت پیامبر
۸.۱ – نقد سند روایت
۸.۲ – نقد دلالی روایت
۸.۲.۱ – روایت حاکم
۹ – روایت امیرمومنان (مضمون اول)
۹.۱ – ضعف راویان
۹.۲ – نقد دلالت روایت
۱۰ – روایت امیرمومنان (مضمون دوم)
۱۰.۱ – ضعف راویان روایت
۱۱ – روایت ابوبکر (مضمون اول)
۱۱.۱ – ضعف راویان حدیث
۱۱.۱.۱ – ابوالفرج اسفرائینی
۱۱.۱.۲ – اسحاق بن یحیی
۱۲ – روایت ابوبکر (مضمون دوم)
۱۲.۱ – تضعیف سند روایت
۱۳ – روایت اسماء بنت ابیبکر
۱۳.۱ – ضعف سند روایت
۱۴ – روایت ابیارواء
۱۴.۱ – تضعیف سند حدیث
۱۴.۱.۱ – تضعیف واقدی
۱۵ – روایت محمد بن ابیبکر
۱۶ – روایت عبدالله بن عمر
۱۷ – روایت حویطب بن عبدالعزی
۱۷.۱ – نقد روایت
۱۸ – روایت عمرو بن عبسه
۱۸.۱ – ضعف یزید بن سنان
۱۹ – سخنان تابعین
۱۹.۱ – جبیر بن نفیر
۱۹.۱.۱ – ضعف سند حدیث
۱۹.۱.۲ – اشکال دلالی
۱۹.۲ – روایت احمد بن حنبل
۱۹.۳ – روایت دیگر احمد بن حنبل
۱۹.۴ – ابراهیم نخعی
۱۹.۵ – عطاء بن عبدالله
۱۹.۶ – محمد بن کعب
۱۹.۷ – ابوسلمه بن عبدالرحمن
۱۹.۷.۱ – ضعف سند
۱۹.۸ – ابنسیرین
۱۹.۹ – مجاهد تابعی
۱۹.۹.۱ – مرسل بودن
۱۹.۹.۲ – مشکل دلالی
۱۹.۱۰ – روایت تمیمی
۱۹.۱۱ – عامر شعبی
۱۹.۱۱.۱ – نقلهای دیگران
۱۹.۱۱.۲ – تضعیف حدیث
۱۹.۱۲ – میمون بن مهران
۱۹.۱۲.۱ – تضعیف سند
۲۰ – تقدم برخی صحابه بر ابوبکر
۲۰.۱ – روایات اسلام زید بن حارثه
۲۰.۱.۱ – روایتی با پنج طریق
۲۰.۱.۲ – ابنشهاب زهری
۲۰.۱.۳ – سلیمان بن یسار
۲۰.۱.۴ – سعید بن مسیب
۲۰.۱.۵ – محمد بن اسامه
۲۰.۱.۶ – عمران بن ابیانس
۲۰.۱.۷ – عروه بن زبیر
۲۰.۱.۸ – عدم تعارض روایات
۲۰.۱.۹ – ابناسحاق (طریق اول)
۲۰.۱.۹.۱ – محمد بن اسحاق
۲۰.۱.۹.۲ – محمد بن حمید
۲۰.۱.۹.۳ – سلمه بن فضل
۲۰.۱.۱۰ – ابناسحاق (طریق دوم)
۲۰.۱.۱۱ – ابناسحاق (طریق سوم)
۲۰.۱.۱۲ – روایت حبه از علی
۲۰.۱.۱۳ – حسن بن زید
۲۰.۱.۱۴ – نتیجه مباحث
۲۰.۲ – اسلام خباب بن ارت یا بلال
۲۰.۳ – اسلام ابوالهثیم بن تیهان
۲۰.۴ – اسلام ورقه بن نوفل
۲۰.۵ – اسلام مقداد
۲۰.۶ – اسلام خالد بن سعید
۲۰.۶.۱ – تقدم بر اسلام ابوبکر
۲۰.۷ – اسلام ابوبکر بن اسعد
۲۰.۸ – اسلام عبدالرحمن بن عوف
۲۰.۹ – برآیند مطالب
۲۱ – پانویس
۲۲ – منبع
مقدمه
علامه حلی (رحمهاللهعلیه) سخنی در اثبات امامت امیرالمومنین دارد که ابنتیمیه با شبهافکنی سعی در مخدوش نمودن آن دارد. در ادامه به بررسی این موضوع پرداخته میشود.
سخن علامه حلی
علامه حلی (رحمهاللهعلیه) بر امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به آیه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»
[۱] واقعه/سوره۵۶، آیه۱۰.
[۲] واقعه/سوره۵۶، آیه۱۱.
استدلال کرده و روایت ابنعباس را که پیشگامان امت را معرفی میکند، ذیل آن آورده و نتیجه گرفته است که:
وهذه الفضیله لم تثبت لغیره من الصحابه فیکون هو الامام؛ این فضیلت برای غیر علی از بقیه صحابه ثابت نشده است، پس او امام است.
[۳] حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، ص۱۲۹، تحقیق:عبدالرحیم مبارک، ناشر:مؤسسه عاشوراء للتحقیقات والبحوث الاسلامیه – مشهد:تاسوعا، ۱۳۷۹.
سخن ابنتیمیه
ابنتیمیه در مقام جواب از این سخن علامه حلی میگوید:
الرابع قوله «وهذه الفضیله لم تثبت لغیره من الصحابه» ممنوع، فان الناس متنازعون فی اول من اسلم فقیل ابوبکر اول من اسلم فهو اسبق اسلاما من علی وقیل ان علیا اسلم قبله لکن علی کان صغیرا واسلام الصبی فیه نزاع بین العلماء ولا نزاع فی ان اسلام ابیبکر اکمل وانفع فیکون هو اکمل سبقا بالاتفاق واسبق علی الاطلاق علی القول الآخر فکیف یقال علی اسبق منه بلا حجه تدل علی ذلک.
این سخن علامه حلی که میگوید: این فضلیت برای دیگر صحابه ثابت نشده اشد، ممنوع است؛ زیرا مردم در این مطلب که اولین مسلمان چه کسی است، اختلاف نظر دارند. گفته شده است که ابوبکر اولین کسی است که اسلام آورد؛ بنابراین او پیشگامترین مسلمان از علی است؛ و گفته شده است که علی قبل از او اسلام آورده است ولی علی کوچک بود؛ و در صحت اسلام کودک در بین علماء اختلاف است، و شکی نیست که اسلام ابوبکر کاملتر و سودمندتر بود؛ و اجماعا پیشگامی ابوبکر کاملتر و طبق نظر دیگر ابوبکر پیشگام علی الاطلاق بود؛ پس چگونه بدون هیچ دلیلی ادعا میشود که علی پیشگام علی الاطلاق بوده است.
[۴] ابنتیمیه، ابوالعباس، منهاج السنه النبویه، ج۷، ص۱۵۵، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسه قرطبه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ه.
بررسی شبهه
همانگونه که مشاهده میشود ابنتیمیه روی دو مطلب دست گذاشته است:
مطلب اول: علی (علیهالسّلام) اولین مسلمان نیست؛ زیرا در اولین مسلمان اختلاف نظر است و طبق یک قول ابوبکر نخستین مسلمان بوده است.
مطلب دوم: برفرض که علی نخستین فرد مسلمان بوده، اما او در حال کودکی اسلام آورده و اسلام یک کودک هیچگونه ارزش ندارد و در صحت اسلام کودک میان علماء گفتگو است.
در این بخش، سخنان صحابه و تابعان و علمای اهلسنت را نقل میکنیم که نخستین مسلمان بودن ابوبکر را قبول ندارند واین قول را رد کردهاند:
روایت ابنعساکر
با سند معتبر از سعد بن ابیوقاص روایت شده است که وقتی از وی سؤال شد آیا ابوبکر اولین مسلمان بود؟ گفت: نه، قبل از او چندین نفر دیگر مسلمان شدهاند. ابنعساکر روایت سعد بن ابیوقاص را با این سند معتبر نقل کرده که ابوبکر پنجمین فرد مسلمان است:
اخبرنا ابوالقاسم زاهر بن طاهر انا ابوعبدالرحمن بن علی بن محمد بن موسی انا ابوالعباس محمد بن احمد بن محمد السلیطی ثنا ابوحامد بن الشرقی نا احمد بن حفص حدثنی ابیحدثنی ابراهیم بن طهمان عن الحجاج عن قتاده عن سالم بن ابیالجعد حدثنی محمد بن سعد بن مالک انه قال لابیه سعدا کان ابوبکر الصدیق اولکم اسلاما قال لا ولکن اسلم قبله اکثر من خمس ولکن کان خیرنا اسلاما.
محمد بن سعد به پدرش سعد گفت: آیا ابوبکر نخستین مسلمان در میان شما بود؟ سعد گفت: نه، ولی قبل از او بیش از پنج تن مسلمان شده بود؛ اما ابوبکر بهترین ما از نظر اسلام بود.
[۵] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۳۰، ص۴۵، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
حکم به صحت حدیث
سیوطی مینویسد: واخرج ابنعساکر بسند جید عن محمد بن سعد بن ابیوقاص انه قال لابیه سعد اکان ابوبکر الصدیق اولکم اسلاما قال لا ولکنه اسلم قبله اکثر من خمسه ولکن کان خیرنا اسلاما.
ابنعساکر با سند نیکو از محمد بن سعد بن ابیوقاص نقل کرده است که وی از پدرش سعد سؤال کرد: آیا ابوبکر نخستین مسلمان است؟ …
[۶] سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۳۱.
طبق این روایت، ابوبکر حداقل هفتمین مسلمان بوده است؛ زیرا گفته است بیش از ۵ نفر؛ یعنی حداقل شش نفر قبل از وی اسلام آوردهاند!
روایت طبری
در تعبیر دیگر روایت، که آن را طبری نقل کرده، آمده است که ۵۰ نفر قبل از ابوبکر اسلام آوردند: حدثنا ابنحمید قال حدثنا کنانه بن جبله عن ابراهیم بن طهمان عن الحجاج بن الحجاج عن قتاده عن سالم بن ابیالجعد عن محمد بن سعد قال قلت لابی اکان ابوبکر اولکم اسلاما فقال لا ولقد اسلم قبله اکثر من خمسین ولکن کان افضلنا اسلاما.
[۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۰.
بررسی سخن ابنکثیر
ابنکثیر در تفسیر و دیگر کتابش بعد از نقل روایت طبری میگوید: فانه حدیث منکر اسنادا ومتنا. این روایت از نظر سند و متن منکر است.
[۸] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۳، ص۳۹.
اگر ایشان سند روایت را قبول ندارد، این سخنش با تصحیح سیوطی تعارض دارد و روشن نیست که وی دروغ میگوید و یا سیوطی راست گفته است. از بررسی سندی که انجام خواهد شد، روشن میشود که ابنکثیر دورغگو است نه سیوطی. و اگر اشکالش روی متن عبارت «اکثر من خمسین» است، با توجه به سخنانی که در جای دیگر دارد، حداقل ایشان عبارت «خمس» را قبول دارد؛ زیرا در جای دیگر اعتراف کرده که قبل از ابوبکر اهلبیت پیامبر و چند تن دیگر، مسلمان شدهاند.
سیوطی سخن ابنکثیر را اینگونه نقل کرده است: قال ابنکثیر والظاهر ان اهلبیته (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمنوا قبل کل احد زوجته خدیجه ومولاه زید وزوجه زیدام ایمن وعلی وورقه انتهی.
ابنکثیر گفته: ظاهر این است که اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (حضرت خدیجه و غلامش زید و خانم زید) و امایمن و علی و ورقه، پیش از همه ایمان آوردهاند.
[۹] سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۳۱.
بنابراین اشکال ابنکثیر بر عبارت «خمسین» است نه «خمس».
سخن ابنحجر هیثمی
ابنحجر هیثمی نیز بعد از نقل کلام ابنکثیر سخن او را موافق روایت محمد بن سعد میداند و میگوید: ویؤیده ما صح عن سعد بن ابیوقاص انه اسلم قبله اکثر من خمسه قال ولکن کان خیرنا اسلاما؛ این سخن ابنکثیر را روایت سعد بن ابیوقاص که گفته قبل از ابوبکر پنج تن دیگر اسلام آورده بودند، تایید میکند.
[۱۰] هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلال والزندقه، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق:عبدالرحمن بن عبدالله الترکی – کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسه الرساله – لبنان، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه – ۱۹۹۷م.
بررسی راویان روایت
از آنجایی که ابنکثیر به روایت طبری از نظر سندی اشکال وارد کرده، راویان سند را بررسی میکنیم:
محمد بن حمید
به نقل ذهبی، محمد بن حمید، حافظ (کسیکه صد هزار روایت حفظ است) است و گروهی او را ثقه دانسته است: محمد بن حمید الرازی الحافظ عن یعقوب القمی وجریر وعنه ابوداود والترمذی وابن ماجه وابن جریر والبغوی وثقه جماعه.
[۱۱] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۲، ص۱۶۶، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
و در جای دیگر از ایشان به «علامه، و حافظ بزرگ» یاد میکند اما در پایان میگوید: وی منکر الحدیث است: محمد بن حمید د ت ق: ابنحیان العلامه الحافظ الکبیر ابوعبدالله الرازی… وهو مع امامته منکر الحدیث صاحب عجائب
[۱۲] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۵۰۳.
منکر الحدیث بودن راوی باعث تضعیف نیست؛ چرا که خود ذهبی در جای دیگر میگوید: قلت: ما کل من روی المناکیر یضعف؛ اینگونه نیست که تمام کسانی که منکر را روایت کند، تضعیف شود.
[۱۳] ذهبی، شمسالدین، میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۱۸.
ابنحجر نیز میگوید: فلو کان کل من روی شیئا منکرا استحق ان یذکر فی الضعفاء لما سلم من المحدثین احد …؛ اگر تمام کسانیکه منکر را روایت کند مستحق این باشد که در ضعفاء ذکر شود، هیچ یکی از محدثان سالم نمیماند؛
[۱۴] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۲، ص۳۰۸.
بنابراین، منکر الحدیث بودن، باعث تضعیف این روای نمیشود.
به نقل ابوحاتم رازی، از یحیی بن معین، محمد بن حمید رازی این راوی را دوبله توثیق کرده است: محمد بن حمید الرازی ابوعبدالله … سئل یحیی بن معین عن محمد بن حمید الرازی فقال ثقه لیس به باس رازی کیس حدثنا عبدالرحمن نا علی بن الحسین بن الجنید قال سمعت یحیی بن معین یقول بن حمید ثقه.
[۱۵] ابن ابیحاتم، محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۲۳۲، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.
البانی نیز چندین روایت ابنحمید را تصحیح کرده است: (سنن الترمذی) ۵۱۴ حدثنا محمد بن حمید الرازی وعباس بن محمد الدوری قالا حدثنا ابوعبدالرحمن المقرئ عن سعید بن ابیایوب حدثنی ابومرحوم عن سهل بن معاذ عن ابیه ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نهی عن الحبوه یوم الجمعه والامام یخطب قال ابوعیسی وهذا حدیث حسن … تحقیق الالبانی: حسن، المشکاه (۱۲۹۳)، صحیح ابیداود (۱۰۱۷)
[۱۶] ألبانی، ناصرالدین، صحیح وضعیف سنن الترمذی، ج۲، ص۱۴.
در ذیل روایت دیگر مینویسد: (سنن الترمذی) ۶۰۶ حدثنا محمد بن حمید الرازی حدثنا الحکم بن بشیر بن سلمان حدثنا خلاد الصفار عن الحکم بن عبدالله النصری عن ابیاسحق عن ابیجحیفه عن علی ابنابیطالب رضی الله عنه ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال ستر ما بین اعین الجن وعورات بنی آدم اذا دخل احدهم الخلاء ان یقول بسم الله… تحقیق الالبانی: صحیح، ابنماجه (۲۹۷)
[۱۷] ألبانی، ناصرالدین، صحیح وضعیف سنن الترمذی، ج۲، ص۱۰۶.
کنانه بن جبله
این راوی نیز از نظر ابوحاتم رازی مورد قبول است. کنانه بن جبله الهروی سکن هراه… نا عبدالرحمن قال سالت ابی عنه فقال محله الصدق یکتب حدیثه حسن الحدیث؛ عبدالرحمن بن ابیحاتم میگوید: درباره کنانه از پدرم سؤال کردم گفت: جایگاه او صدق و راستی است، روایاتش نوشته میشود و روایتش حسن است.
[۱۸] ابن ابیحاتم، محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۱۶۹.
ابنحجر عسقلانی نیز سخن ابوحاتم را درباره وی نقل کرده است: کنانه بن جبله عن ابراهیم بن طهمان قال ابوحاتم محله الصدق.
[۱۹] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۴ ص۴۹۰.
ابراهیم بن طهمان
ذهبی درباره این راوی مینویسد: ابراهیم بن طهمان ابوسعید الخراسانی من ائمه الاسلام … وثقه احمد و ابوحاتم؛ ابراهیم بن طهمان … از پیشوایان اسلام است … وی را احمد بن حنبل و ابوحاتم توثیق کردهاند.
[۲۰] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۱، ص۲۱۴، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
ذهبی در جای دیگر مینویسد: ابراهیم بن طهمان ثقه متقن من رجال الصحیحین؛ ابراهیم بن طهمان موثق، مورد اعتماد و از راویان صحیحین است.
[۲۱] ذهبی، شمسالدین، الرواه الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ج۱، ص۳۵، تحقیق:محمد ابراهیم الموصلی، دار النشر:دار البشائر الاسلامیه – بیروت – لبنان، الطبعه:الاولی۱۴۱۲ه – ۱۹۹۲م.
ابنحجر عسقلانی نیز او را ثقه میداند: ابراهیم بن طهمان الخراسانی ابوسعید سکن نیسابور ثم مکه ثقه.
[۲۲] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۰، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
حجاج بن حجاج
این شخص از راویان بخاری است. عجلی وی را توثیق کرده است: الحجاج بن الحجاج مدنی تابعی ثقه
[۲۳] عجلی، احمد بن عبدالله، معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۲۸۵، تحقیق:عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، ناشر:مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
سخاوی نیز او را توثیق کرده و مینویسد: ۸۸۳ الحجاج بن الحجاج مدنی تابعی ثقه قاله العجلی
[۲۴] سخاوی، شمسالدین، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه، ج۱، ص۲۶۳، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۴ه/ ۱۹۹۳م.
قتاده بن دعام
منظور از قتاده، در این جا همان قتادهای است که از روایان بخاری است. ابنحجر وی را اینگونه معرفی میکند: خ البخاری قتاده بن دعامه بن قتاده بن عزیز بن عمرو بن ربیعه بن عمرو بن الحارث بن سدوس ابوالخطاب السدوسی البصری ولد اکمه روی عن انس بن مالک… وسالم بن ابیالجعد
[۲۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۵.
و در جای دیگر به توثیق ایشان تصریح کرده است: قتاده بن دعامه بن قتاده السدوسی ابوالخطاب البصری ثقه ثبت
[۲۶] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۵۳، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
و در کتاب دیگرش وی را یکی از پیشوایان و علمای حافظ روایت معرفی کرده است: قتاده بن دعامه بن قتاده السدوسی ابوالخطاب البصری الاکمه احد الائمه الاعلام الحافظ.
[۲۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۷، ص۳۴۱.
سالم بن ابیالجعد
این شخص نیز از روایان بخاری است که اسمش رافع اشجعی است. و قتاده از وی روایت نقل کرده است: سالم بن ابیالجعد واسمه رافع الاشجعی مولاهم الکوفی … روی عنه قتاده وعمرو بن مره ومنصور
[۲۸] بخاری کلاباذی، احمد بن محمد، الهدایه والارشاد فی معرفه اهل الثقه والسداد، ج۱، ص۳۱۶، تحقیق:عبدالله اللیثی، دار النشر:دار المعرفه – بیروت، الطبعه:الاولی۱۴۰۷.
ذهبی بعد از معرفی او را ثقه میداند: سالم بن ابیالجعد الاشجعی مولاهم الکوفی عن عمر وعائشه وهو مرسل وعن بن عمر وابن عباس وعنه منصور والاعمش توفی سنه مائه ثقه ع
[۲۹] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۱، ص۴۲۲، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
محمد بن سعد
آخرین روای محمد بن سعد، نیز از نظر علمای رجال اهلسنت موثق است. ابنحجر به توثیق وی تصریح کرده و مینویسد: محمد بن سعد بن ابیوقاص الزهری ابوالقاسم المدنی نزیل الکوفه کان یلقب ظل الشیطان لقصره ثقه من الثالثه قتله الحجاج بعد الثمانین خ م مد ت س ق
[۳۰] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۸۰، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
ذهبی نیز وی را «امام و ثقه» میداند و مینویسد: محمد بن سعد ابنابیوقاص مالک الامام الثقه ابوالقاسم القرشی الزهری المدنی.
[۳۱] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۴۸.
برآیند بحث
روایت ابنعساکر را سیوطی تصحیح کرد و روایت طبری نیز بررسی سندی شد و در نهایت از نظر سند معتبر است.
تایید روایات ابنعساکر و طبری
بخاری در صحیحش در باب «اِسْلَامُ ابیبَکْرٍ الصِّدِّیقِ رضی الله عنه»، یک روایت را نقل کرده که مضمون روایت ابنعساکر را تایید میکند و طبق این روایت، ابوبکر ششمین فرد مسلمان به حساب آمده است:
«۳۶۴۴ حدثنی عبدالله بن حَمَّادٍ الْآمُلِیُّ قال حدثنی یحیی بن مَعِینٍ حدثنا اِسْمَاعِیلُ بن مُجَالِدٍ عن بَیَانٍ عن وَبَرَهَ عن هَمَّامِ بن الْحَارِثِ قال قال عَمَّارُ بن یَاسِرٍ رایت رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وما معه الا خَمْسَهُ اَعْبُدٍ وَامْرَاَتَانِ و ابوبَکْرٍ؛
[۳۲] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۴۶.
عمار بن یاسر میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دیدم که همراه او پنج غلام و دو تا زن و ابوبکر بود.»
عینی از شارحان صحیح بخاری بعد از نقل روایت عمار مینویسد: مطابقته للترجمه من حیث ان فی ابیبکر فضیله خاصه لسبقه فی الاسلام حیث لم یسلم احد قبله من الرجال الاحرار؛ در ابوبکر فضیلت خاصی در پیشگامی در اسلام است، به گونهای که پیش از وی مردان آزاد اسلام نیاورده بود.
[۳۳] عینی، بدر الدین، عمده القاری، ج۱۶، ص۱۷۹.
این روایت بخاری و سخن عینی ثابت میکند که هیچ مرد آزاده قبل از ابوبکر اسلام نیاوده بود اما پنج نفر بنده مسلمان شده بودند. در نتیجه ابوبکر ششمین فرد مسلمان است. البته اگر این دو زن را به حساب نیاوریم در حالی که حضرت خدیجه نخستین زن مسلمان است.
نظر محمد حنفیه
محمد حنفیه یکی از فرزندان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است. سالم بن ابیالجعد که برخی از علمای اهلسنت وی را صحابه میدانند، از ایشان نقل کرده که ابوبکر نخستین فرد مسلمان نبوده است.
این روایت با سند صحیح اینگونه نقل شده است: «۳۳۸۶۸ حدثنا بن ادریس عن ابیمالک الاشجعی عن سالم قال قلت لابن الحنفیه ابوبکر کان اول القوم اسلاما قال لا؛
[۳۴] ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۱۲، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.
سالم میگوید: به ابنحنفیه گفتم: آیا ابوبکر نخستن مسلمان بود؟ گفت: نه.»
ابنابیشیبه این روایت را درجاهای مختلف کتاب آورده و هر بار سند آن را روشنتر بیان کرده است: «۳۶۵۹۵ حدثنا عبدالله بن ادریس عن ابیمالک الاشجعی عن سالم قال قلت لابن الحنفیه ابوبکر کان اول القوم اسلاما قال لا…»
[۳۵] ابنابیشیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۳۳۸، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.
و در جای دیگر از کتابش مینویسد: «۳۵۷۹۴ حدثنا عبدالله بن ادریس عن ابیمالک الاشجعی عن سالم بن ابیالجعد قال قلت لابن الحنفیه ابوبکر کان اول القوم اسلاما قال لا.»
[۳۶] ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۲۵۲، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.
بررسی راویان حدیث
در بررسی تفصیلی افراد موجود در سند روایت باید گفت:
عبدالله بن ادریس
این شخص از نظر علمای رجال اهلسنت موثق است. ابنحجر عسقلانی توثیق گروهی از علماء همانند: ابنمعین، ابوحاتم، نسائی، ابنحبان، ابنخراش، عجلی، خلیلی و علی بن مدینی را درباره وی آورده و مینویسد:
السته عبدالله بن ادریس بن یزید بن عبدالرحمن بن الاسود الاودی الزعافری ابومحمد الکوفی روی عن ابیه وعمه داود… وابی مالک الاشجعی قال عثمان الدارمی قلت لابن معین بن ادریس احب الیک او بن نمیر فقال ثقتان الا ان بن ادریس ارفع منه وهو ثقه فی کل شیء … وقال ابوحاتم هو حجه یحتج بها وهو امام من ائمه المسلمین ثقه وقال النسائی ثقه ثبت … وقال بن حبان فی الثقات کان صلبا فی السنه وقال بن خراش ثقه وقال العجلی ثقه ثبت صاحب سنه زاهد صالح وکان عثمانیا ویحرم النبیذ وقال الخلیلی ثقه متفق علیه… وقال ابوحاتم قال علی بن المدینی عبدالله بن ادریس من الثقات.
[۳۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۴۸.
ابی مالک اشجعی
اسم این شخص، سعد بن طارق بن اشیم است، عجلی کوفی ایشان را پس از معرفی موثق میداند: ۵۶۵ سعد بن طارق ابومالک الاشجعی کوفی تابعی ثقه…
[۳۸] عجلی، احمد بن عبدالله، معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۹۱، تحقیق:عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، ناشر:مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
ذهبی نیز ایشان را صدوق میداند و میگوید: ابومالک الاشجعی سعد بن طارق بن اشیم کوفی صدوق.
[۳۹] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۱۸۴.
و در کتاب دیگرش، توثیق احمد بن حنبل، ابنمعین را نقل کرده است: سعد بن طارق (م عو) ابومالک الاشجعی وثقه احمد وابن معین وقال ابوحاتم صالح الحدیث یکتب حدیث.
احمد بن حنبل و ابنمعین وی را توثیق کرده و ابوحاتم گفته وی صالح الحدیث است و روایاتش نوشته میشود.
[۴۰] ذهبی، شمسالدین، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲، ص۱۲۲.
ابنحجر عسقلانی نیز ایشان را توثیق کرده است: ۲۲۴۰ سعد بن طارق ابومالک الاشجعی الکوفی ثقه…
[۴۱] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۳۱، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
سالم بن ابیجعد
این راوی نیز از نظر علمای رجال اهلسنت موثق هستند. ذهبی درباره وی مینویسد: سالم بن ابیالجعد الاشجعی مولاهم الکوفی… ثقه ع
[۴۲] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۱، ص۴۲۲، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
عجلی کوفی مینویسد: سالم بن ابیالجعد الغطفانی کوفی تابعی ثقه
[۴۳] عجلی، احمد بن عبدالله، معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۸۲، تحقیق:عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، ناشر:مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
ذهبی مینویسد: سالم بن ابیالجعد الاشجعی الغطفانی مولاهم الکوفی الفقیه احد الثقات.
[۴۴] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۰۸.
ابنسعد نیز در طبقات ایشان را توثیق نموده است: سالم بن ابیالجعد الغطفانی مولی لهم… وکان ثقه کثیر الحدیث
[۴۵] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
نتیجه: سند این روایت صحیح است و طبق این روایت ابوبکر اولین مسلمان نیست.
نظر عائشه
از عایشه نیز روایتی نقل شده که بسیاری از علمای اهلسنت، آن را مسلم گرفته و به عنوان عقیده اهلسنت مطرح کرده و بر لغات آن شرح زدهاند. عایشه میگوید پدر من چهارمین فرد مسلمان بود. این روایت با چند طریق نقل شده است:
نقل ابوعبدالرحمن ازدی
«۲۴۷۳ انا محمد بن عبدالرحمن قال نا احمد بن سلیمان الطوسی قال نا الزبیر بن بکار قال نا احمد بن محمد الاسدی عن محمد بن عبدالله الهاشمی عن ابیعبدالرحمن الازدی قَالَ: لَمَّا انْقَضی الْجَمَلُ، قَامَتْ عَائِشَهُ رَضِیَ اللَّهِ عَنْهَا فَتَکَلَّمَتْ فَقَالَتْ: اَیُّهَا النَّاسُ انَّ لِی عَلَیْکُمْ حُرْمَهَ الاُمُومَهِ، وَحَقَّ الْمَوْعِظَهِ، لاَ یَتَّهِمُنِی الاَّ مَنْ عصی رَبَّهُ، قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ بَیْنَ سحْرِی وَنَحْرِی، وَاَنَا احْدی نِسَائِهِ فِی الْجَنَّهِ، ادَّخَرَنِی رَبِّی وَخَصَّنِی مِنْ کُلِّ بِضَاعَهٍ، وَبِی مَیَّزَ مُؤمِنَکُمْ مِنْ مُنَافِقِکُمْ، وبِی رَخَّصَ لَکُمْ فِی صَعیدِ الاَقْرَاءِ وَاَبِی رَابِعُ اَرْبَعَهٍ مِنَ الْمسْلِمِینَ»
ابوعبدالرحمن ازدی میگوید: بعد از جنگ جمل عایشه ایستاد و گفت: ای مردم من بر شما حق مادری و موعظه دارم، مرا جز کسانیکه پروردگارش را عصیان میکند متهم نمیکند. رسول خدا در حالی که سرش روی دامنم بود از دنیا رفت. و من یکی از زنان ایشان در بهشتم، خدا مرا برای ایشان ذخیره کرده، و به واسطه من مؤمن را از منافق شما جدا میسازد… و پدرم یکی از چهار مسلمان پیشگام بود.
[۴۶] لالکائی، هبهالله بن حسن، شرح اصول اعتقاد اهل السنه والجماعه من الکتاب والسنه واجماع الصحابه، ج۷، ص۱۳۸۳.
بررسی راویان
در بررسی تفصیلی افراد موجود در سند روایت باید گفت:
محمد بن عبدالرحمن
ذهبی بر صدوق بودن این روای تصریح کرده و توثیق خطیب بغدادی را نیز در کتابش آورده است: الشیخ المحدث المعمر الصدوق ابوطاهر محمد بن عبدالرحمن ابنالعباس بن عبدالرحمن بن زکریا البغدادی الذهبی … قال الخطیب کان ثقه
[۴۷] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۷۸.
و در کتاب دیگرش نیز وی را توثیق کرده است: والمخلص ابوطاهر محمد بن عبدالرحمن بن العباس البغدادی الذهبی مسند وقته سمع ابا القاسم البغوی وطبقته وکان ثقه
[۴۸] ذهبی، شمسالدین، العبر فی خبر من غبر، ج۲، ص۱۸۵.
این راوی از نظر ابنوردی نیز موثق است: والمخلص ابوطاهر محمد بن عبدالرحمن بن العباس البغدادی الذهبی مسند وقته سمع ابا القاسم البغوی وطبقته وکان ثقه.
[۴۹] ابنالوردی، زینالدین، تاریخ ابنالوردی، ج۱، ص۵۸.
ابنجوزی تصریح میکند که او موثق و از جمله صالحان بوده است: محمد بن عبدالرحمن بن العباس بن عبدالرحمن بن زکریا ابوطاهر المخلص… وکان ثقه من الصالحین
[۵۰] ابنجوزی، جمالالدین، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۱۵، ص۴۱، ناشر:دار صادر – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۳۵۸.
احمد بن سلیمان
خطیب بغدادی ایشان را صدوق میداند: احمد بن سلیمان بن داود بن محمد بن ابیالعباس الطوسی … وکان صدوقا
[۵۱] بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۴، ص۳۹۹.
یاقوت حموی نیز به فاضل بودن و صدوق بودن ایشان تصریح کرده است: احمد بن سلیمان الطوسی ابوعبدالله هو ابوعبدالله احمد بن سلیمان بن داود بن محمد بن ابیالعباس الطوسی… وکان فاضلا… و در پایان مینویسد: وکان صدوقا
[۵۲] رومی حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء او ارشاد الاریب الی معرفه الادیب، ج۱، ص۲۶۹.
این روای از نظر ذهبی نیز صدوق است: توفی فی جمادی الآخره. احمد بن سلیمان بن داود، ابوعبدالله الطوسی. حدث ببغداد بالنسب عن: الزبیر بن بکار. وروی عن ابنشاذان، وابن شاهین، والمخلص، وکان صدوقاً.
[۵۳] ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۹۸، تحقیق:د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۷ه – ۱۹۸۷م.
زبیر بن بکار
ابنحجر عسقلانی بعد از معرفی وی، توثیق دارقطنی، خطیب بغدادی و ابوالقاسم بغوی را درباره او آورده است: الزبیر بن بکار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله… وعنه بن ماجه … واحمد بن سلیمان الطوسی … وقال الدارقطنی ثقه وقال الخطیب کان ثقه ثبتا عالما بالنسب عارفا باخبار المتقدمین ومآثر الماضین … وقال ابوالقاسم البغوی کان ثبتا عالما ثقه
[۵۴] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۱۲.
یاقوت حموی نیز وی را موثق و از ظروف علم میداند: زبیر بن بکار بن عبدالله ابنمصعب بن… کان علامه نسابه اخباریا… وکان ثقه من اوعیه العلم
[۵۵] رومی حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء او ارشاد الاریب الی معرفه الادیب، ج۳، ص۱۳۲۲.
احمد بن محمد
حمزه بن یوسف از دار قطنی درباره احمد بن محمد اسدی سؤال کرد، دارقطنی در جواب گفته است که او ثقه است: وسالته عن ابیالحسن احمد بن محمد بن عبدالله بن صالح بن شیخ بن عمیره الاسدی فقال ثقه
[۵۶] سهمی، حمزه بن یوسف، سؤالات حمزه، ج۱، ص۱۴۰.
ذهبی نیز توثیق دارقطنی را درباره او آورده است: احمد بن محمد بن عبدالله بن صالح بن شیخ بن عمیره الاسدی… وثقه الدارقطنی.
[۵۷] ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۲۰۲، تحقیق:د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۷ه – ۱۹۸۷م.
محمد بن عبدالله هاشمی
ابنحبان اسم محمد بن عبدالله هاشمی را در کتاب «الثقات» خود آورده و نشانه این است که از نظر وی او موثق است: ۱۰۴۵۴ محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب الهاشمی کنیته ابوعبدالله یروی عن جماعه من التابعین…؛
[۵۸] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۷، ص۳۶۳، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
و در کتاب صحیح خود
[۵۹] تمیمی، محمد بن حبان، صحیح ابنحبان بترتیب ابنبلبان، ج۱، ص۴۷۱، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الثانیه، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.
[۶۰] تمیمی، محمد بن حبان، صحیح ابنحبان بترتیب ابنبلبان، ج۴، ص۲۸۰، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الثانیه، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.
نیز از وی چندین روایت نقل کرده است.
ابوعبدالرحمن ازدی
عبدالاعلی، ابوعبدالرحمن ازدی را نیز ابنحبان در «الثقات» آورده است: ۹۳۱۳ عبدالاعلی بن میمون بن مهران الجزری مولی الازد کنیته ابوعبدالرحمن …
[۶۱] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۷، ص۱۲۹، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
نتیجه این روایت از نظر سند معتبر است و ثابت میکند که ابوبکر نخستین مسلمان نبوده است.
نقل حمید بن منهب
روایت عایشه از طریق دیگر در بلاغات النساء به صورت مفصلتر اینگونه نقل شده است:
«قال وحدثنی ابوالسکین زکریا بن یحیی قال حدثنی عم ابیزحر ابنحصن عن جده حمید بن (منهب بن) حارثه بن منهب بن خیبری بن جدعان قال حججت فی السنه التی قتل فیها عثمان فصادفت طلحه والزبیر وعائشه بمکه فلما ساروا الی البصره سرت معهم فلما وقفت عائشه بالبصره قالت: ان لی علیکم حرمه الامومه وحق الموعظه لا یتهمنی الا من عصی ربه قال ابوالسکین ارادت یعظکم الله ان تعودوا لمثله ابداً قبض رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بین سحری ونحری وانا احدی نسائه فی الجنه له ادخرنی ربی وحصننی من کل بضع وبی میز مؤمنکم من منافقکم وبی ارخص الله لکم فی صعید الابواء وفی نسخه ثم ابیثانی اثنین الله ثالثهما وابی رابع اربعه من المسلمین واول من سمی صدیقاً قبض رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هو عنه راض وقد طوقه وهف الامامه»
[۶۲] ابنطیفور، احمد بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ج۱، ص۷.
نکاتی پیرامون تاریخ اسلام ابوبکر
در پایان با توجه به روایات اهلسنت نکاتی را متذکر میشویم که دلیل بر بطلان نخستین مسلمان بودن ابوبکر است:
زمان مسلمان شدن
در زمان اسلام آوردن ابوبکر روایات مختلفی نقل شده است.
روایت بلاذری
برخی روایات حاکی از این است که ابوبکر قبل از مسلمان شدن با حکیم بن حزام عازم مسافرت به طائف بود؛ اما وقتی حارث ابوخالد از جریان بعثت رسول خدا و دشنام خدیجه به بتهای آنها، به او خبر داد، نزد پیامبر آمد و اسلام آورد. این روایت را بلاذری اینگونه نقل کرده است:
«ابوالحسن علی بن محمد المدائنی عن عیسی بن یزید عن شرحبیل بن سعد قال: قال ابوبکر بینا انا فی منزلی بمکه وانا ارید الطائف، وحکیم بن حزام اذ دخل علی الحارث بن صخر فتحدث ودخل حکیم بن حزام فقال له الحارث: یا ابا خالد زعم نساؤنا ان عمتک خدیجه تزعم ان زوجها رسول الله، فانکر ذلک حکیم، ودعوت لهما بطعام من سفره امرت باتخاذها لسفرنا، فاکلا وانصرف الحارث فقلت لحکیم: والله ما رایت فی وجهک انکار ما قال لک فی عمتک، فقال حکیم: والله لقد انکرنا حالها وحال زوجها، ولقد اخبرتنی صاحبتی انها تسب الاوثان، وما تری زوجها یقرب الاوثان، قال ابوبکر: فلما ابردت خرجت ارید النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فابتدات فذکرت موضعه من قومه وما نشا علیه، وقلت: هذا امر عظیم لا یقارک قومک علیه، قال: یا ابا بکر الا اذکر شیئاً ان رضیته قلته وان کرهته کتمته؟ قلت: هذا ادنی مالک عندی، فقرا علی قرآناً، وحدثنی ببداء امره، فقلت: اشهد انک صادق، وان ما دعوت الیه حق، وان هذا کلام الله. وسمعتنی خدیجه فخرجت وعلیها خمار احمر فقالت: الحمد لله الذی هداک یا بن ابیقحافه.»
ابوبکر گفته است: در حالی که من در منزلم بودم و من همراه حکیم بن حزام قصد مسافرت به طایف را داشتم، در این هنگام حارث بن صخر وارد شد و با من سخن میگفت، در همین حال حکیم آمد، حارث به او گفت: ای ابوخالد زنان ما گمان میکنند که عمه تو خدیجه گمان دارد که شوهرش رسول خدا است. حکیم این خبر را انکار کرد. ابوبکر میگوید: از غذایی که برای سفر آماده کرده بودم آنها را دعوت کردم و آنها خوردند و حارث رفت. من به حکیم گفتم: به خدا سوگند در صورت تو انکار این خبر را نمیبینم. حکیم گفت: به خدا احوال خدیجه و شوهرش ما را نگران میسازد، رفیقم خبر داد که خدیجه به بتها فحش میدهد و شوهرش نزد بتها نمیرود. ابوبکر میگوید: وقتی هوا خنک شد نزد پیامبر آمدم و از موضع ایشان سخن به میان آوردم و گفتم: این امیر بزرگی است قوم تو را شما را رها نمیکند. رسول خدا فرمود: ای ابوبکر! آیا نمیخواهی چیزی را برای تو بگویم خواستی قبول کن و خواستی مخفی نگه دار؟ گفتم: این نهایت کاری است که میتوانم. رسول خدا قرآن برایم تلاوت کرد از شروع نبوتش به من گفت. من گفتم: شهادت میدهم که شما راست میگویید. و به سوی آنچه دعوت میکنید حق است و این کلام خداوند است. این سخن مرا خدیجه شنید در حالی که روسری و یا چادر بر سر داشت گفت: شکر خدا را که تو را هدایت کرد.
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۵۴.
روایت ابناثیر
همچنین در روایت دیگر آمده است که ابوبکر قبل از بعثت رسول خدا در یمن رفته بود و در آنجا عالم ازدی را دیده بود که از بعثت پیامبری در میان مردم خبر داد و به ابوبکر گفته بود که تو به او کمک خواهی کرد. داستان ملاقات ابوبکر با این عالم مفصل است. اما نکته اینجا است که ابوبکر میگوید: وقتی به مکه برگشتم، رسول خدا مبعوث شده بود و مشرکان مکه نزد من آمدند ما منتظر تو بودیم که در مقابل این رخداد چه خواهی کرد:
«قال ابوبکر: فقدمت مکه، وقد بُعِث النبی، فجاءَنی عقبه بن ابیمُعَیْط، وشَیْبَه، ورَبیعه، و ابوجَهْل، و ابوالبختریّ، وصنادید قریش، فقلت لهم: هل نابتکم نائبه، او ظهر فیکم امرٌ؟ قالوا: یا ابا بکر، اعظم الخَطْب: یتیم ابیطالب یزعم انه نبی، ولولا انت ما انتظرنا به، فاذ قد جئت فانت الغایه والکفایه.»
ابوبکر میگوید: وقتی وارد مکه شدم پیامبر مبعوث شده بود. عقبه بن ابیمعط، شیبه، ربیعه، ابوجهل و … نزد من آمدند به آنها گفتم: چه رخدادی پیش آمده، چه امری ظهور کرده؟ گفتند: ای ابوبکر سخن بزرگ است، یتیم ابوطالب گمان کرده که پیامبر شده، اما شما نبودید که منتظر نمینشستیم و کارش تمام میکردیم اما الان شما برای ما کافی هستید.
در پایان روایت آمده است که ابوبکر نزد پیامبر آمد و نشانههایی را که آن عالم در یمن به او گفته بود از پیامبر دید و شنید به او ایمان آورد: … قلت: مُدَّ یَدَک، فانا اشهد ان لا اله الا الله، وانک رسول الله.
[۶۴] ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۲۰۹.
روایت ابوهلال
در کتاب ابوهلال عسکری آمده که ابوبکر گفته وقتی من از سفر برگشتم به مکه، نزد من از ابوطالب شکایت کردند که از رسول خدا حمایت کرده است:
«قال ابوبکر: فلما قدمت مکه استبشروا فظنوا انهم فتح علیهم بقدومی فتح، واجتمعوا الی وشکوا ابا طالب وقالوا: لولا تعرضه دونه لما انتظرنا به. قلت: ومن تبعه علی مخالفه دینهم؟ قالوا: بنو ابیطالب، وهذا یدل علی ان علیاً (علیهالسّلام) اذ ذاک بالغ ولو کان صبیاً صغیراً لما اعتد به تابعاً …»
وقتی وارد مکه شدم مردم بشارت دادند، آنها گمان کردند که با آمدن من یک پیروزی نصیب ایشان شده است. نزد من جمع شدند و از ابوطالب شکایت کردند، که اگر حمایت ابوطالب از پیامبر نبود ما منتظر نمیماندیم. گفتم: چه کسانی در مخالفت دین ما از پیامبر پیروی میکنند؟ گفتند: فرزندان ابوطالب …
[۶۵] عسکری، حسن بن عبدالله، الاوائل للعسکری، ج۱، ص۱۳۳.
برآیند تحقیق
وقتی طبق این روایات ابوطالب و فرزندانش از رسول خدا حمایت میکردند و ابوطالب که داری چهار پسر بود و حضرت خدیجه و زید را اضافه کنیم حداقل اسامی ۶ نفر تازه مسلمانان به دست میآید. در نتیجه ابوبکر نخستین مسلمان از میان مردان بالغ هم نیست.
البته طبق این روایات، ابوبکر در همان اوائل بعثت مسلمان شده است؛ اما سؤال این است که وقتی ابوبکر ایمان آورد، دعوت پیامبر علنی شده بود که حتی خدیجه علنی به بتها فحش میداد و میدانیم که رسول خدا تا سه سال دعوتش مخفیانه بود، بعد از سه سال علنی شد. این نکته نشان میدهد که ابوبکر بعد از دعوت علنی مسلمان شده است نه در ابتدای بعثت.
شاذ بودن روایات در این باب
با توجه به آن چه تا کنون بیان شد، روشن میشود که نخستین مسلمان از میان مردان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است. بنا به تصریح ابنکثیر دمشقی و ابنابیالحدید، آنهایی که ابوبکر را نخستین مسلمان میداند قولشان شاذ است و قول شاذ مورد اعتبار و اعتنا نیست.
ابنکثیر در این زمینه مینویسد: اول من تزوج (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها فکانت وزیر صدق له لما بعث وهی اول من آمن به علی الصحیح وقیل ابوبکر وهو شاذ؛ اولین خانمی که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ازدواج کرد، خدیجه دختر خویلد بوده. او یاوری بود که هنگام بعثت ایشان را تصدیق کرد و نخستین فردی بود که بنا بر قول صحیح به ایشان ایمان آورد. گفته شده است که ابوبکر نخستین مسلمان بود اما این قول شاذ است.
[۶۶] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، فصول من السیره، ج۱، ص۲۱۷، دار النشر:طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن ابیالحدید مینویسد: فدل مجموع ما ذکرناه ان علیاً (علیهالسّلام) اول الناس اسلاماً، وان المخالف لذلک شاذ، والشاذ لا یعتد به؛ مجموع آنچه را ما ذکر کردیم، دلالت میکند که علی (علیهالسّلام) نخستین فرد مسلمان است وقول مخالف این شاذ است و شاذ مورد اعتبار و اعتناء نیست.
[۶۷] ابن ابیالحدید، عزالدین بن هبهالله، شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۱۲۵.
روایت پیامبر
طبرانی در روایتی نقل کرده که رسول خدا فرمود: فردائی که روز مسابقه است من اول و ابوبکر تابع و دوم است:
«۴۰۱۰ حدثنا علی بن سعید قال نا نصار بن حرب قال نا اصرم بن حوشب قال نا قره بن خالد عن الضحاک عن بن عباس قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الْیَوْمَ الرِّهَانُ وَغَدًا السِّبَاقُ وَالْغَایَهُ الْجَنَّهُ اَوِ النَّارُ انا الاَوَّلُ و ابوبَکْرٍ الْمُصَلِّی وَعُمَرُ الثَّالِثُ وَالنَّاسُ بَعْدُ علی السَّبْقِ الاَوَّلَ فَالاَوَّلَ لم یرو هذا الحدیث عن قره الا اصرم؛
[۶۸] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۱۴، تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، عبدالمحسن بن ابراهیم الحسینی، ناشر:دار الحرمین – القاهره – ۱۴۱۵ه.
امروز روز گروه گذاشتن عمل و فردا روز مسابقه و هدف بهشت یا جهنم است. هلاک شونده کسی است که وارد آتش شود. من اولم و ابوبکر تابع (دوم) و عمر سوم و مردم بعد از ما ….»
همین روایت بااندک تغییر سند اینگونه آمده است:
«۷۸۸۷ حدثنا محمود بن محمد المروزی نا احمد بن جعفر بن ابراهیم الانصاری البلخی نا اصرم بن حوشب عن قره بن خالد عن الضحاک بن مزاحم عن بن عباس قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الیوم الرهان وغدا السباق والغایه الجنه او النار انا الاول و ابوبکر المصلی وعمر الثالث والناس بعد علی السبق الاول فالاول لم یرو هذا الحدیث عن قره الا اصرم بن حوشب.»
[۶۹] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۸، ص۳۷، تحقیق:طارق بن عوض الله بن محمد، عبدالمحسن بن ابراهیم الحسینی، ناشر:دار الحرمین – القاهره – ۱۴۱۵ه.
نقد سند روایت
علمای اهلسنت گفتهاند که این روایت جعلی است و اصرم بن حوشب آن را ساخته است. ابنجوزی بعد از نقل روایت مینویسد: هذا حدیث موضوع علی رسول الله. قال یحیی: اصرم کذاب خبیث. وقال البخاری ومسلم والنسائی: متروک. وقال ابنحبان کان یضع الحدیث علی الثقاه؛ این روایت بر علیه رسول خدا جعل شده. یحیی گفته: اصرم دروغگویی خبیث است. بخاری و مسلم و نسائی گفتهاند: وی متروک است. بنا برقول ابنحبان او روایت را از افراد ساختگی نقل میکرده است.
[۷۰] ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج۱، ص۳۲۹.
ذهبی بعد از نقل روایت، آن را ساخته اصرم بن حوشب میداند و مینویسد: قال ابنحبان: کان اصرم یضع علی الثقات.
[۷۱] ذهبی، شمسالدین، تلخیص کتاب الموضوعات، ج۱، ص۱۰۴.
هیثمی نیز بعد از نقل روایت، اصرم را متروک دانسته و ولید بن فضل عنزی را که در سند دیگر روایت قرار دارد، نیز به شدت تضعیف کرده است: رواه الطبرانی فی الاوسط والکبیر بنحوه وفیه اصرم بن حوشب وهو متروک وفی اسناد الاوسط الولید بن الفضل العنزی وهو ضعیف جدا.
[۷۲] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۲۸، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
و در صفحه دیگر میگوید: اصرم ضعیف است: رواه الطبرانی وفیه اصرم بن حوشب وهو ضعیف.
[۷۳] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۳۴، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
جلالالدین سیوطی نیز بعد از نقل روایت مینویسد: … موضوع. آفته اصرم.
[۷۴] سیوطی، جلالالدین، اللآلیء المصنوعه، ج۱، ص۲۸۵.
شوکانی نیز این روایت را از جعل اصرم بن حوشب میداند: رواه ابنعدی عن ابنعباس مرفوعا وهو موضوع وضعه اصرم ابنحوشب
[۷۵] شوکانی، محمد بن علی، الفوائد المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، ج۱، ص۳۴۰، تحقیق:عبدالرحمن یحیی المعلمی، دار النشر:المکتب الاسلامی- بیروت، الطبعه:الثالثه ۱۴۰۷ه.
نقد دلالی روایت
این روایت هرگز دلالت ندارد بر این که ابوبکر دومین فرد نماز گزار با پیامبر بوده تا در حقیقت او نخستین مسلمان به حساب آید؛ بلکه منظور این است که وی اولین حاکم پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ زیرا:
اولا: در روایات صحیح آمده است که نخستین کسانی که با رسول خدا نماز خواندند، حضرت خدیجه و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بودهاند.
ثانیا: کلمه «مصلی» از نظر لغت به معنای «تابع» و کسی که بعد از فرد اول میاید، معنا شده است.
خلیل بن احمد فراهیدی مینویسد: واذا ارسلت الخیل فی الرهان فالاول السابق والثانی المصلی لانه یتلو اصلا الذی قبله ثم یقال بعد ذلک ثلث وربع وخمس؛ هنگامیکه اسبها را فرستادی در شرطبندی، آن اسبی که پیشقدم از همه است، «سابق» و دومی «مصلی»؛ زیرا او بعد از اسب قبلی است …
[۷۶] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۲۱۵، تحقیق:د مهدی المخزومی/ د ابراهیم السامرائی، دار النشر:دار ومکتبه الهلال، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ازهری در مورد این لغت «وصلی» مینویسد: واذا اَرْسلت الخیل فی الرِّهان فالاول السابق، والثانی المُصَلّی، ثم یقال بعد ذلک: ثَلّثَ ورَبّع وخَمّس.
[۷۷] ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۱۵، ص۴۷، تحقیق:محمد عوض مرعب، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه:الاولی۲۰۰۱م.
و روشن است که بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نخستین کسی که حکومت را به دست گرفت، ابوبکر بود.
روایت حاکم
در روایت دیگری که حاکم با عبارت دیگر با سند صحیح نقل کرده، این تحلیل را تایید میکند:
«۴۴۲۶ اخبرنا ابوعمرو عثمان بن احمد بن السماک ببغداد ثنا یحیی بن جعفر بن الزبرقان ثنا ابواحمد الزبیری ثنا سفیان واخبرنا احمد بن جعفر القطیعی ثنا عبدالله بن حنبل حدثنی ابیثنا یحیی عن سفیان عن القاسم بن کثیر عن قیس الحارثی قال سمعت علیا رضی الله عنه یقول سبق رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وثنی ابوبکر وثلث عمر ثم خطبتنا فتنه ویعفو الله عمن یشاء» هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.»
[۷۸] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۷۱، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
روایت امیرمومنان (مضمون اول)
از امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) دو مضمون نقل شده که بر نخستین مسلمان بودن ابوبکر استدل کردهاند. مضمون اول این است که علی (علیهالسّلام) فرمود: پیشگام شد رسول خدا و بعد از ایشان ابوبکر روی کار آمد.
«۷۴- حدثنا الولید بن شجاع، قال: حدثنی ابی، قال: نا خلف ابنحوشب، عن ابیاسحاق عن عبد خیر، عن علی، قال: سبق رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وصلی ابوبکر.»
[۷۹] احمد بن زهیر بن حرب، اخبار المکیین، ج۱، ص۱۶۸.
ضعف راویان
در سند روایت ولید بن شجاع است که صریحا درکتب اهلسنت مورد تضعیف قرار گرفته است:
الولید بن شجاع السکونی ابوهمام قال الرازی لا یحتج به
[۸۰] ابنالجوزی، ابوالفرج، الضعفاء والمتروکین لابن الجوزی، ج۳، ص۱۸۴، ش۳۶۵۲، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۰۶، الطبعه:الاولی، تحقیق:عبدالله القاضی.
همچنین پدر وی شجاع نیز مورد تضعیف قرار گرفته است:
شجاع بن الولید بن قیس السکونی… قال سالت ابی عن ابی بدر شجاع بن الولید احب الیک او عبدالله بن بکر السهمی فقال عبدالله احب الی لان ابا بدر روی حدیث قابوس فی العرب هو حدیث منکر… قیل لابی فما قولک فیه فقال هو لین الحدیث شیخ لیس بالمتین لا یحتج به الا ان عنده عن محمد بن عمرو بن علقمه احادیث صحاح
[۸۱] ابن ابیحاتم، محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۳۷۸، ش۱۶۵۴، دار النشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت – ۱۲۷۱ – ۱۹۵۲، الطبعه:الاولی.
نقد دلالت روایت
این روایت بر نخستین مسلمان بودن ابوبکر دلالت ندارد و دلیل آن را ذیل روایت رسول خدا که قبل از این بیان شد، آوردیم. و بیان شد که «مصلی» و «وصلی» در این روایات به معنای تابع است؛ یعنی ابوبکر بعد از رسول خدا زمام حکومت را به دست گرفت. این مضمون در واقع جزیی از یک روایت است که با سند دیگر نقل اینگونه نقل شده است:
«اخبرنا ابومحمد المقرئ و ابویعلی بن ابیخیش و ابوالعشائر محمد بن خلیل قالوا انا علی بن محمد انا عبدالرحمن بن عثمان انا خیثمه بن سلیمان نا ابوعلی بن ابیالخناجر نا مؤمل بن اسماعیل نا سفیان الثوری نا ابوهاشم القاسم بن کثیر حدثنی قیس الخارفی قال سمعت علیا وهو علی المنبر یقول سبق رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وصلی ابوبکر وثلث عمر ثم خبطتنا فتنه فهو ما شاء الله»
قیس خارفی میگوید: شنیدم که علی بر منبر میفرمود: رسول خدا پیشگام بود، و بعد از ایشان ابوبکر و پس از او عمر و پس از او به ما فتنه رسید.
ابنعساکر چهار روایت دیگر را نیز به همین مضمون که ربطی به اولین مسلمان بودن ابوبکر ندارد در ذیل همین روایت نقل کرده است
[۸۲] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۳۰، ص۳۷۸، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
و همین روایت امام علی را حاکم نیشابوری با تعبیر دیگر اینگونه نقل کرده است:
«۴۴۲۶ اخبرنا ابوعمرو عثمان بن احمد بن السماک ببغداد ثنا یحیی بن جعفر بن الزبرقان ثنا ابواحمد الزبیری ثنا سفیان واخبرنا احمد بن جعفر القطیعی ثنا عبدالله بن حنبل حدثنی ابیثنا یحیی عن سفیان عن القاسم بن کثیر عن قیس الحارثی قال سمعت علیا رضی الله عنه یقول سبق رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وثنی ابوبکر وثلث عمر ثم خطبتنا فتنه ویعفو الله عمن یشاء» هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
[۸۳] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۷۱، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
روایت امیرمومنان (مضمون دوم)
روایت دیگری را نیز از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کردهاند که ابوبکر را نخستین مسلمان از میان مردان معرفی کرده است. ابنعساکر متن روایت را اینگونه آورده است:
«اخبرنا ابونصر احمد بن عبدالله السلمی ثنا ابومحمد الحسن بن علی نا ابوالحسن بن لؤلؤ نا اسحاق بن عبدالله بن سلمه الکوفی نا الحسین بن منصور الدباغ نا بهلول بن عبید نا ابواسحاق عن الحارث قال سمعت علیا یقول اول من اسلم من الرجال ابوبکر الصدیق واول من صلی مع النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من الرجال علی بن ابیطالب.»
حارث میگوید: از علی شنیدم که میگفت: نخستین کسی که از مردان اسلام آورد، ابوبکر است. و اولین کسیکه با رسول خدا نماز خواند از میان مردان، علی بن ابیطالب است.
[۸۴] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۳۰، ص۳۸، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
ضعف راویان روایت
در سند این روایت، بهلول بن عبدالله از سوی علمای رجال اهلسنت تضعیف شده است. ابونعیم اصفهانی میگوید: این شخص روایات ضعیف را از… ابواسحاق نقل کرده است:
بهلول بن عبید روی احادیث ضعیفه عن سلمه بن کهیل واسماعیل بن ابیخالد وابی اسحاق السبیعی وغیرهم من الثقات لا شیء؛ بهلول بن عبید روایات ضعیف را از سلمه بن کهیل روایت کرده است.
[۸۵] اصبهانی، احمد بن عبدالله، الضعفاء، ج۱، ص۶۷، تحقیق:فاروق حماده، دار النشر:دار الثقافه – الدار البیضاء، الطبعه:الاولی ۱۴۰۵ – ۱۹۸۴.
ابنحبان میگوید: او روایت را دزدی میکرد از این جهت احتجاج به روایتش در هیچ حالی جایز نیست: بهلول بن عبید شیخ یسرق الحدیث لا یجوز الاحتجاج به بحال؛ بهلول بن عبید شیخی است که روایت میدزدد و احتجاج به روایاتش در هیچ حالی جایز نیست.
[۸۶] تمیمی بستی، محمد بن حبان، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱ ص۲۰۲، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، دار النشر:دار الوعی- حلب، الطبعه:الاولی ۱۳۹۶ه.
ابنحجر تضعیفات علمای رجال را درباره او نقل کرده است: ۲۵۵ بهلول بن عبید الکندی الکوفی ابوعبید عن سلمه بن کهیل… قال ابوحاتم ضعیف الحدیث ذاهب وقال ابوزرعه لیس بشیء وقال بن حبان یسرق الحدیث وقال بن عدی بصری لیس بذاک… وقال بن یونس فی تاریخ الغرباء من اهل فارس منکر الحدیث وقال الحاکم روی احادیث موضوعه وقال ابوسعید البقال روی موضوعات وقال محمود بن غیلان اسقطه احمد وابن معین و ابوخیثمه وقال البزار بهلول لیس بالقوی …
ابوحاتم گفته: روایت بهلول ضعیف و بی ارزش است. ابوزرعه گفته: روایتش چیزی نیست. ابنحبان گفته: او روایت میدزدید. ابنیونس او را منکر الحدیث میداند و حاکم و ابوسیعد بقال گفتهاند: روایات ساختگی را نقل کرده است. به نقل محمد بن غیلان، احمد، ابنمعین، ابنخثیمه وی را از اعتبار ساقط میداند.
[۸۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۲، ص۶۷.
ابنطاهر مقدسی در خصوص این روایت مینویسد: ۲۱۶۳ – حدیث: اول من اسلم من الرجال: ابوبکر، واول من صلی الی القبله مع النبی: علی. رواه بهلول بن عبیدالله الکوفی… وبهلول هذا لم یتکلم فیه المتقدمون، واحادیثه لایتابع علیها؛ درباره (توثیق) بهلول در این روایت، مقتدمین سخن نگفتهاند و روایاتش پیروی نمیشود.
[۸۸] مقدسی، مطهر بن طاهر، ذخیره الحفاظ، ج۲، ص۱۰۲۷، تحقیق:د. عبدالرحمن الفریوائی، ناشر:دار السلف – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۶ ه -۱۹۹۶م.
روایت ابوبکر (مضمون اول)
از ابوبکر نیز روایت شده که وی خودش را اول مؤمن به رسول خدا معرفی کرده است:
«اخبرنا ابومحمد عبدالرحمن بن ابیالحسن بن ابراهیم انبا ابوالفرج الاسفراینی ثنا ابوالحسن محمد بن الحسین بن محمد ثنا ابوالطاهر محمد بن احمد بن عبدالله الذهلی نا الحسن بن علی بن الولید الفسوی نا سعید بن سلیمان عن اسحاق بن یحیی بن طلحه نا عیسی بن طلحه عن عائشه قالت قال ابوبکر کنت اول من آمن؛
[۸۹] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۳۰، ص۳۶، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
عایشه میگوید: ابوبکر گفت: من نخستین کسیبودم که ایمان آوردم.»
ضعف راویان حدیث
در سند این روایت افراد ذیل مجهول و ضعیف هستند:
ابوالفرج اسفرائینی
این شخص از نظر علمای رجال مجهول است و هیچگونه توثیق برایش نیافتیم.
اسحاق بن یحیی
این شخص نیز متروک الحدیث و از نظر علمای رجال اهلسنت ضعیف است. عقیلی تضعیفات احمد بن حنبل و یحیی بن معین را درباره وی آورده است:
اسحاق بن یحیی بن طلحه بن عبیدالله التیمی القرشی… حدثنا عبدالله قال سمعت ابییقول اسحاق بن یحیی شیخ متروک الحدیث حدثنا محمد بن عیسی قال حدثنا عباس بن محمد قال سمعت یحیی بن معین یقول اسحاق بن یحیی بن طلحه ضعیف وفی موضع آخر لیس بشیء لا یکتب حدیثه … عبدالله بن احمد میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: اسحاق بن یحیی متروک الحدیث است. و یحیی بن معین نیز گفته است: اسحاق بن یحیی ضعیف است. و در جای دیگر گفته: روایتش چیزی نیست و نوشته نمیشود.
[۹۰] عقیلی، محمد بن عمر، ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۱۰۳، تحقیق:عبدالمعطی امین قلعجی، دار النشر:دار المکتبه العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۴م.
نسائی نیز او را متروک الحدیث معرفی کرده است: اسحاق بن یحیی بن طلحه بن عبیدالله مدنی متروک الحدیث.
[۹۱] نسائی، احمد بن شعیب، الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۸.
ابنابیحاتم نیز سخنان دیگری در تضعیف وی آورده است: اسحاق بن یحیی بن طلحه عن عبیدالله… کنیته ابومحمد کان ردیء الحفظ سیء الفهم یخطیء ولا یعلم ویروی ولا یفهم؛ اسحاق بن یحیی… کم حافظه، بد فهم، بود و اشتباه میکرد و نمیدانست و روایت میکرد اما نمیفهمید.
[۹۲] تمیمی بستی، محمد بن حبان، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۳۳، تحقیق:محمود ابراهیم زاید، دار النشر:دار الوعی- حلب، الطبعه:الاولی ۱۳۹۶ه.
در نتیجه این روایت نیز ضعیف است. بنابراین، ابوبکر اولین مسلمان نیست.
روایت ابوبکر (مضمون دوم)
مجالد از عامر بن شراحیل نقل کرده که: ابوبکر به علی گفت: آیا از امارت من خوشت نمیآید؟ حضرت فرمود: نه. ابوبکر گفت: من قبل از شما شایسته این مقام بودم:
۳۳۸۷۸ حدثنا جبیر بن محمد التمیمی حدثنا جریر بن حازم عن مجالد عن عامر قال قال ابوبکر لعلی اکرهت امارتی قال لا قال ابوبکر انی کنت فی هذا الامر قبلک.
[۹۳] ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۱۳، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.
تضعیف سند روایت
اولا: جبیر بن محمد تمیمی با این مشخصات مجهول است و در کتابهای اهلسنت ترجمهای ندارد.
ثانیا: مجالد بن سعید به شدت از سوی علمای رجال اهلسنت تضعیف شده است. ابنابیحاتم وی را ابتدا معرفی کرده و آنگاه تضعیفاتش را ذکر میکند: مجالد بن سعید الهمدانی الکوفی… روی عنه الثوری وشعبه وحماد بن زید وجریر بن حازم… نا عبدالرحمن نا محمد بن حمویه بن الحسن قال سمعت ابا طالب قال سالت احمد بن حنبل عن مجالد فقال لیس بشیء… عن یحیی بن معین انه قال مجالد لا یحتج بحدیثه نا عبدالرحمن انا ابوبکر بن ابی خیثمه فیما کتب الی قال سمعت یحیی بن معین یقول مجالد ضعیف واهی الحدیث…
احمد بن حنبل گفته است: روایتش ارزش ندارد، یحیی بن معین گفته: به روایاتش استدلال نمیشود. به نقل ابنابیخثیمه یحیی بن معین گفته است: مجالد خودش ضعیف و روایاتش واهی است…
[۹۴] ابن ابیحاتم، محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، ج۸، ص۳۶۱.
ابنجوزی نیز تضعیفاتش را نقل کرده و مینویسد: مجالد بن سعید بن عمیر بن ذی مران الهمذانی الکوفی یروی عن الشعبی وقیس بن ابیحازم قال احمد لیس بشیء وقال یحیی والنسائی والدارقطنی ضعیف وقال یحیی مره لا یحتج بحدیثه وقال مره صالح وقال ابنحبان یقلب الاسانید ویرفع المراسیل لا یجوز الاحتجاج به.
احمد گفته: روایتش چیزی نیست. یحیی بن معین، نسائی، دار قطنی گفتهاند: ضعیف است. دفعه دیگر یحیی بن معین گفته: به روایاتش استدلال نمیشود. ابنحبان گفته است: مجالد سند را وارونه میکرد و روایت مرسل را به پیامبر نسبت میداد و استدلال به روایاتش جایز نیست.
[۹۵] ابنالجوزی، ابوالفرج، الضعفاء والمتروکین لابن الجوزی، ج۳، ص۳۵، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۰۶، الطبعه:الاولی، تحقیق:عبدالله القاضی.
روایت اسماء بنت ابیبکر
اسماء دختر ابوبکر نیز گفته: پدر من نخستین مسلمان بوده است. این روایت با سند ذیل نقل شده است:
«قال اخبرنا محمد بن عمر (الواقدی) حدثنی موسی بن محمد بن ابراهیم عن ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالله بن ابیربیعه عن ابیه عن اسماء بنت ابیبکر قالت اسلم ابیاول المسلمین ولا والله ما عقلت ابیالا وهو یدین الدین؛
[۹۶] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۲۸.
اسماء گفته است: پدرم اسلام آورد در حالی که نخستین مسلمان بود …»
ضعف سند روایت
در سند این روایت بازهم محمد بن عمر «واقدی» قرار دارد که برخی تضعیفات وی را آوردیم.
«موسی بن محمد بن ابراهیم» نیز بین دو نفر مجهول و متروک الحدیث مشترک است. اگر مقصود از وی «موسی بن محمد بن ابراهیم هذلی» باشد او مجهول است: موسی بن محمد بن ابراهیم الهذلی مجهول من السادسه…
[۹۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۵۳، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
و اگر مقصود از وی، موسی بن محمد بن ابراهیم بن الحارث تیمی، باشد، این شخص نیز منکر الحدیث است. ابنحجر گفته: وی منکر الحدیث است. موسی بن محمد بن ابراهیم بن الحارث التیمی ابومحمد المدنی منکر الحدیث.
[۹۸] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۵۳، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
عجلی سخنان انس و یحیی بن معین را در تضعیف وی آورده است:
موسی بن محمد بن ابراهیم التیمی عن ابیه عن انس مدینی لا یتابع علی حدیثه ولا یعرف الا به حدثنی آدم قال سمعت البخاری قال موسی بن محمد بن ابراهیم عن ابیه عن انس منکر الحدیث… حدثنا محمد قال حدثنا العباس قال سمعت یحیی یقول موسی بن محمد بن ابراهیم ضعیف حدثنا محمد قال حدثنا معاویه قال سمعت یحیی قال موسی بن ابراهیم بن الحارث التیمی حدیثه لیس بشیء.
موسی بن محمد… از روایتش پیروی نمیشود. انس گفته: وی منکر الحدیث است. از یحیی بن معین نقل شده که وی را ضعیف دانسته و به نقل معاویه یحیی بن معین گفته: روایت موسی بن ابراهیم چیزی نیست. (ارزشی ندارد)
[۹۹] عقیلی، محمد بن عمر، ضعفاء العقیلی، ج۴، ص۱۶۹، تحقیق:عبدالمعطی امین قلعجی، دار النشر:دار المکتبه العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی۱۴۰۴ه – ۱۹۸۴م.
روایت ابیارواء
محمد بن عمر واقدی این روایت را از چهار طریق از جمله از طریق ابیارواء دوسی نقل کرده و روایت وی را ابنسعد در کتاب «الطبقات الکبری» تحت عنوان «ذکر اسلام ابیبکر رحمه الله» اینگونه گزارش کرده است:
«قال اخبرنا محمد بن عمر قال حدثنی موسی بن محمد عن ابراهیم بن محمد بن طلحه قال وحدثنی منصور بن سلمه بن دینار عن محمد بن طلحه بن عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیبکر عن ابیه قال وحدثنی عبدالملک بن سلیمان عن ابیالنضر (سالم بن ابیامیه) عن ابیسلمه بن عبدالرحمن قال وحدثنی ابوبکر (محمد) بن عبدالله بن ابیسبره عن صالح بن محمد عن زائده عن ابیعبدالله الدوسی عن ابیاروی الدوسی قالوا اول من اسلم ابوبکر الصدیق.»
[۱۰۰] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۲۸.
تضعیف سند حدیث
همانگونه که در سند این روایت میبینید، چهار تا کلمه «قال» بعد از عبارت «محمد بن عمر» آمده، و محمد بن عمر، واقدی است. دلیل این که این کلمه «قال» همه اش به «محمد بن عمر» بر میگردد، این است که اگر در کتابهای رجالی راوی بعد از «قال» بررسی کنیم، محمد بن عمر واقدی از شاگردان آنها است. به عن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 