پاورپوینت کامل نظریه احوال‌ ابوهاشم‌ جُبّائی ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نظریه احوال‌ ابوهاشم‌ جُبّائی ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظریه احوال‌ ابوهاشم‌ جُبّائی ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نظریه احوال‌ ابوهاشم‌ جُبّائی ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

نظریه احوال

اَحْوال‌، نظریه‌ای کلامی‌ فلسفی‌ که‌ ابوهاشم‌ جبّایی‌ (ه م‌)، متکلم‌ معروف‌ معتزلی‌ سده‌های ۳ و ۴ق‌ مطرح‌ کرده‌ است، و موافقت‌ و مخالفت‌ جدی عده‌ای از متکلمان‌ را برانگیخته‌ است‌.

فهرست مندرجات

۱ – بنیان گذار نظریه احوال‌
۲ – پرسش‌ مشترک‌
۳ – پاسخ معمر
۴ – پرسش ابوهاشم
۵ – نظریه های مطرح
۶ – اشکال دو نظریه
۷ – نظریه احوال
۸ – شمول نظریه
۹ – مخالفان نظریه احوال
۱۰ – اشکال اساسی
۱۱ – فهرست منابع
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع

بنیان گذار نظریه احوال‌

با اینکه‌ ابوهاشم‌ از بنیان‌گذاران‌ مکتب‌ معتزله‌ وصاحب‌ آراء کلامی‌ مهمی‌ بوده‌ است‌، اثر مکتوبی‌ از وی در دست‌ نیست‌ و همه آراء او به‌ وسیله شاگردان‌، موافقان‌، یا مخالفان‌ وی نقل‌ شده‌ است‌. نظریه احوال‌ نیز از این‌ قاعده‌ مستثنی‌ نیست‌ و ناچار برای بیان‌ این‌ نظریه‌ باید به‌ آثار و نقلهای دیگران‌ رجوع‌ کرد. ابوهاشم‌، نخست‌ به‌ مطالعه نظریه «معانی‌» معمّر (د ۲۲۰ق‌/۸۳۵م‌) پرداخت‌ و چون‌ آن‌ را برای پاسخ‌ دادن‌ به‌ سؤالی‌ که‌ هم‌ برای معمر و هم‌ برای خودش‌ مطرح‌ شده‌ بود، ناکافی‌ دانست‌، به‌ تأسیس‌ نظریه دیگر، یعنی‌ نظریه احوال‌ روی آورد.

[۱] بغدادی، عبدالقاهر، ج۱، ص۱۱۷، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد زاهد بن‌ حسن‌ کوثری، قاهره‌، ۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌.

پرسش‌ مشترک‌

پرسش‌ مشترک‌ معمر و ابوهاشم‌ این‌ بود که‌ امتیاز موجودات‌ و اشیا از یکدیگر که‌ موجب‌ اتصاف‌ آنها به‌ صفات‌ معینی‌ می‌شود، براثر چیست‌ و آن‌ را چگونه‌ می‌توان‌ تبیین‌ کرد؟ این‌ پرسش‌ برای معمر یک‌ مسأله فلسفی‌ بود، ولی‌ در نظر ابوهاشم‌ این‌ پرسش‌ با مسأله صفات‌ خداوند مرتبط بود و او می‌خواست‌ پاسخ‌ این‌ سؤال‌ را بیابد که‌ چگونه‌ ممکن‌ است‌ ذات‌ خداوند دارای صفات‌ واقعی‌ باشد؟ ابوهاشم‌ در حقیقت‌ نظریه احوال‌ را برای درست‌ فهمیدن‌ صفات‌ خداوند که‌ یکی‌ از مسائل‌ مهم‌ اعتقادی اسلام‌ بود، مطرح‌ کرد. از این‌رو، این‌ نظریه‌ در میان‌ متکلمان‌ بحثهای جدی برانگیخت‌ و مخالفان‌ آن‌ تا آن‌جا پیش‌ رفتند که‌ اعتقاد به‌ این‌ نظریه‌ را موجب‌ کفر دانستند.

[۲] بغدادی، عبدالقاهر، ج۱، ص۱۱۷، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد زاهد بن‌ حسن‌ کوثری، قاهره‌، ۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌.

چنانکه‌ اشارت‌ رفت‌، برای معمر این‌ پرسش‌ مطرح‌ شده‌ بود که‌ اختلاف‌ صفات‌ که‌ میان‌ اشیا دیده‌ می‌شود، ناشی‌ از چیست‌ و چگونه‌ قابل‌ فهم‌ است‌؟ مثلاً اختلافی‌ که‌ دو جسم‌ ساکن‌ و متحرک‌، سیاه‌ و سفید، یا زنده‌ ومرده‌ از جهت‌ سکون‌ و حرکت‌، یا رنگ‌ ، یا زنده‌ بودن‌ و نبودن‌ با یکدیگر پیدا می‌کنند، چه‌ منشأی دارد؟ وقتی‌ دو جسم‌ ساکن‌ در کنار یکدیگر قرار دارند و یکی‌ از آن‌ها شروع‌ به‌ حرکت‌ می‌کند و متحرک‌ نامیده‌ می‌شود و دیگری به‌ حال‌ سکون‌ باقی‌ می‌ماند و ساکن‌ نامیده‌ می‌شود، امتیازی میان‌ این‌ دو جسم‌ از ناحیه این‌ صفات‌ پدید می‌آید، پیدایی‌ این‌ امتیاز را به‌ چه‌ چیز باید نسبت‌ داد؟ معمر این‌ پرسش‌ را درمورد حرکتهایی‌ مطرح‌ می‌کرد که‌ آن‌ روز آن‌ها را ناشی‌ از درون‌ جسم‌ می‌دانستند و از آن‌ به‌ «کون‌ و فساد»، یا حرکت‌ طبیعی‌ یک‌ جسم‌ به‌ بالا یا پایین‌ و مانند اینها تعبیر می‌کردند.

پاسخ معمر

پاسخی‌ که‌ معمر به‌ این‌ پرسش‌ می‌داد، این‌ بود که‌ پیدایی‌ این‌ تغییرات‌ (امتیازها) باید به‌ سبب‌ «معنایی‌» باشد که‌ در یک‌ جسم‌ معین‌، موجود است‌ و در جسم‌ دیگر موجود نیست‌، ولی‌ وی خود معتقد بود که‌ این‌ پاسخ‌ نمی‌تواند در همین‌جا متوقف‌ شود، زیرا این‌ پرسش‌ مطرح‌ می‌شود که‌ چرا «معنای معینی‌» در یک‌ جسم‌ موجود است‌ و همان‌ معنی‌ در جسم‌ دیگر موجود نیست‌؟ مثلاً اگر پیدایی‌ حرکت‌ در یکی‌ از دو جسم‌ ساکن‌ به‌ معنایی‌ منسوب‌ است‌ که‌ در خود آن‌ جسم‌ متحرک‌ است‌، می‌توان‌ پرسید که‌ چرا آن‌ معنی‌ در آن‌ جسم‌ متحرک‌ هست‌ و در جسم‌ دیگر نیست‌؟ چاره‌ای جز این‌ نیست‌ که‌ بگوییم‌ وجود معنای موردنظر در جسم‌ متحرک‌، خود، به‌ یک‌ معنای دیگر (معنای دوم‌) استناد دارد. باز همین‌طور می‌توان‌ پرسید این‌ معنای دوم‌ به‌ چه‌ چیز استناد دارد و چنین‌ پاسخ‌ داد که‌ آن‌ هم‌ به‌ معنای دیگری (معنای سوم‌) مستند است‌. چون‌ این‌ پرسش‌ را می‌توان‌ تا بی‌نهایت‌ ادامه‌ داد و از منشأ هر معنای جدید سؤال‌ کرد، باید بگوییم‌ تبیین‌ پیدایی‌ هر امتیاز و صفت‌ برای هر شی‌ء و هر موجود، تنها با قائل‌ شدن‌ به‌ معناهای غیرقابل‌ شمارش‌ ممکن‌ است‌. باید قبول‌ کنیم‌ که‌ در هر شی‌ء یا موجود رشته بی‌نهایتی‌ از معانی‌ وجود دارد و امتیازهای اشیا و موجودات‌ از یکدیگر تنها با این‌ معانی‌ بی‌نهایت‌ میسر می‌شود.

[۳] خیاط، عبدالرحیم‌، ج۱، ص۵۵، الانتصار، به‌کوشش‌ نیبرگ‌، قاهره‌، ۱۳۴۴ق‌/ ۱۹۲۵م‌.

[۴] اشعری، علی‌، ج۲، ص۵۵، مقالات‌ الاسلامیین‌، به‌کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، ۱۳۶۹ق‌/۱۹۵۰م‌.

[۵] شهرستانی‌، محمد، ج۱، ص۶۷، الملل‌ و النحل‌، به‌کوشش‌ عبدالعزیز محمد وکیل‌، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۸م‌.

این‌ معانی‌ بیشمار که‌ معمر با تحلیلهای خود بدان‌ رسیده‌ بود، «نظریه معانی‌» نام‌ یافت‌ و چنانکه‌ ملاحظه‌ شد، هدف‌ اصلی‌ از پرداختن‌ آن‌، رسیدن‌ به‌ منشأ صفات‌ در اشیا و موجودات‌ بود.

پرسش ابوهاشم

برای ابوهاشم‌ نیز رسیدن‌ به‌ منشأ صفات‌ در اشیا و موجودات‌ مطرح‌ بود، ولی‌ آنچه‌ تأمل‌ او را بیش‌ از اتصاف‌ هر موجودی به‌ صفات‌ ویژه‌اش‌، برمی‌انگیخت‌، اتصاف‌ خداوند به‌ صفاتی‌ چون‌ علم‌، قدرت‌، حیات‌، تکلم‌ و… بود. در واقع‌ او می‌خواست‌ این‌ مشکل‌ را حل‌ کند که‌ ذات‌ خداوند که‌ عاری از هرگونه‌ ترکیب‌ است‌، چگونه‌ ممکن‌ است‌ که‌ به‌ صفات‌ واقعی‌ متصف‌ باشد و منشأ این‌ اتصافها چیست‌؟

نظریه های مطرح

در عصر ابوهاشم‌ دو نظریه‌ درباره صفات‌ خداوند وجود داشت‌: یکی‌ نظریه «صفاتیه‌» و دیگری نظریه ابوعلی‌ جبایی‌ معتزلی‌ و پیروان‌ وی. صفاتیه‌ معتقد بودند که‌ صفات‌ خداوند امور واقعیند و واقعیت‌ آنها غیر از واقعیت‌ ذات‌ خداوند است‌، به‌طوری که‌ ذات‌ بدون‌ صفات‌، هم‌ از نظر مفهوم‌ و هم‌ از نظر واقعیت‌ داشتن‌، کاملاً قابل‌ تصور است‌؛ اما در عین‌ حال‌، صفات‌، وجودی مستقل‌ از وجود ذات‌ ندارند. بنابراین‌ نظریه‌، واقعی‌ بودن‌ مساوی با وجود مستقل‌ داشتن‌ نیست‌ و بدین‌گونه‌ است‌ که‌ صفات‌ خداوند با اینکه‌ امور واقعیند، وجود مستقل‌ ندارند. ابوعلی‌ جبایی‌ و پیروانش‌ معتقد بودند که‌ صفات‌ خداوند با ذات‌ وی یک‌ وجود و یک‌ واقعیت‌ است‌. به‌طوری که‌ ذات‌، از نظر مفهوم‌ و از نظر واقعیت‌ داشتن‌ بدون‌ صفات‌ قابل‌ تصور نیست‌

[۶] قاضی‌ عبدالجبار بن‌ احمد، شرح‌ الاصول‌ الخمسه،ص ۱۸۲-۲۲۱ ،به‌کوشش‌ عبدالکریم‌ عثمان‌، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۵م‌.

ابوهاشم‌ می‌دید که‌ نظریه صفاتیه‌، گرچه‌ با ظواهر آیات‌ قرآن‌ مجید سازگار است‌، ولی‌ مخالف‌ اصول‌ عقلی‌ است‌؛ زیرا لازمه آن‌ تعدد مفهومی‌ و واقعی‌ ذات‌ و صفات‌ و نیز مرکب‌ بودن‌ ذات‌ و صفات‌ است‌. در این‌ صورت‌ وقتی‌ گفته‌ می‌شود خداوند، عالم‌، قادر، متکلم‌ و… است‌، باید چنین‌ فهمیده‌ شود که‌ خداوند ذاتی‌ است‌ ترکیب‌ شده‌ با این‌ صفات‌. واضح‌ است‌ که‌ چنین‌ معنایی‌ درمورد خداوند عقلاً محال‌ است‌. از طرف‌ دیگر، نظریه ابوعلی‌ جبایی‌ گرچه‌ ظاهراً این‌ محظورات‌ عقلی‌ را ندارد، ولی‌ با ظواهر قرآن‌ که‌ خداوند را ذاتی‌ موصوف‌ به‌ صفات‌ متعدد و متفاوت‌ معرفی‌ می‌کند، منافات‌ دارد و اتحاد ذات‌ و صفات‌، در حقیقت‌ نفی‌ وجود واقعی‌ صفات‌ است‌.

اشکال دو نظریه

ابوهاشم‌ که‌ در هر دو نظریه‌ دقت‌ و تأمل‌ کرده‌ بود و آن‌ها را دارای اشکال‌ می‌دید، به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ هر دو نظریه‌ به‌ علت‌ مبالغه‌ای که‌ در آن‌ها هست‌، دچار اشکال‌ گردیده‌ است‌ و اگر مبالغه‌ها بردا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.