پاورپوینت کامل نخستین مسلمان در احادیث نبوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نخستین مسلمان در احادیث نبوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نخستین مسلمان در احادیث نبوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نخستین مسلمان در احادیث نبوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پیشگامی امام علی در اسلام (کلام پیامبر)
یکی از مسائل مورد قبول بیشتر علماء، محدثان، مورخان واندیشمندان فریقین، این است که حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) نخستین فرد از میان زنان و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نخستین فرد از میان مردان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آوردهاند و در این باره روایات صحیح در منابع اسلامی وجود دارد.
اما بنیانگذار وهابیت، ابنتیمیه حرانی در پی شبهه افکنی خود میگوید امیرمؤمنان (علیهالسّلام) اولین مسلمان نیست؛ زیرا در اولین مسلمان اختلاف نظر است و طبق یک قول ابوبکر نخستین مسلمان بوده است. در این مقاله به بررسی سخنان پیامبر در خصوص پیشگامی امام علی در اسلام میپردازیم. در این بررسی مشخص میشود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با عبارات مختلف، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را نخستین مسلمان و مؤمن معرفی کرده و جمعی از صحابه و تابعین این روایت را از رسول خدا با اسناد معتبر نقل کرده که در کتابهای معروف و معتبر اهلسنت آمده است. و در نهایت ثابت میشود که ایشان نخستین مسلمان است نه افراد دیگر.
فهرست مندرجات
۱ – سخن علامه حلی
۲ – سخن ابنتیمیه
۲.۱ – بررسی شبهه
۳ – احادیث نبوی
۳.۱ – اولین مسلمان در بین صحابه
۳.۱.۱ – تصحیح روایت
۳.۱.۲ – تحریف روایت
۳.۱.۳ – بررسی سند
۳.۱.۳.۱ – دولابی
۳.۱.۳.۲ – احمد بن یحیی
۳.۱.۳.۳ – اسماعیل بن ابان
۳.۱.۳.۴ – ابومریم
۳.۱.۳.۵ – عمرو بن عبدالله
۳.۱.۳.۶ – حارث بن عبدالله
۳.۱.۳.۷ – امیرمومنان
۳.۲ – روایت ایوب بن حز
۳.۳ – روایت امام صادق
۳.۴ – روایت حضرت زهرا
۳.۴.۱ – بررسی سند روایت
۳.۴.۱.۱ – محمد بن عثمان
۳.۴.۱.۲ – محمد بن عبید
۳.۴.۱.۳ – عبدالکریم بن یعقوب
۳.۴.۱.۴ – جابر بن یزید
۳.۴.۱.۵ – ابوالطفیل کنانی
۳.۵ – روایت عایشه از فاطمه زهرا
۳.۵.۱ – بررسی سند حدیث
۳.۵.۱.۱ – احمد بن یحیی
۳.۵.۱.۲ – ضرار بن صرد
۳.۵.۱.۳ – عبدالکریم ابویعفور
۳.۵.۱.۴ – جابر بن یزید
۳.۵.۱.۵ – ابیالضحی
۳.۵.۱.۶ – مسروق بن اجدع
۳.۵.۱.۷ – عائشه بنت ابیبکر
۳.۵.۲ – اسناد مشابه
۳.۶ – روایت سبیعی از فاطمه زهرا
۳.۶.۱ – سند روایت
۳.۶.۱.۱ – عبدالله بن محمد
۳.۶.۱.۲ – فضل بن دکین
۳.۶.۱.۳ – ابواسحاق
۳.۷ – روایت براء از فاطمه زهرا
۳.۷.۱ – بررسی نسخ کتاب دارقطنی
۳.۷.۱.۱ – نسخه اول
۳.۷.۱.۲ – نسخه دوم
۳.۷.۱.۳ – جمعبندی
۳.۸ – روایت معقل بن یسار
۳.۸.۱ – تصحیح حدیث
۳.۸.۱.۱ – غزالی
۳.۸.۱.۲ – ابوالفضل عراقی
۳.۸.۱.۳ – هیثمی
۳.۸.۱.۴ – احمد بن زین
۳.۹ – روایت بریده
۳.۹.۱ – بررسی سند اول
۳.۹.۱.۱ – عباس بن ابراهیم
۳.۹.۱.۲ – محمد بن اسماعیل
۳.۹.۱.۳ – مفضل بن صالح
۳.۹.۱.۴ – جابر بن یزید
۳.۹.۱.۵ – سلیمان بن بریده
۳.۹.۱.۶ – بریده اسلمی
۳.۹.۲ – بررسی سند دوم
۳.۹.۳ – بررسی سند سوم
۳.۱۰ – روایت اول ابنعباس
۳.۱۰.۱ – تصحیح هیثمی
۳.۱۰.۲ – توثیق حسین بن الحسن
۳.۱۰.۲.۱ – سخن ابنحجر
۳.۱۰.۲.۲ – سخن کنانی
۳.۱۰.۳ – تصحیح روایات اشقر
۳.۱۰.۳.۱ – تصحیح نیشابوری
۳.۱۰.۳.۲ – توثیق سیوطی
۳.۱۰.۳.۳ – سخن مناوی
۳.۱۱ – روایت دوم ابنعباس
۳.۱۲ – روایت سوم ابنعباس
۳.۱۲.۱ – سند حدیث
۳.۱۲.۱.۱ – سخن هیثمی
۳.۱۲.۱.۲ – سخن دیگران
۳.۱۲.۱.۳ – تناقضگویی هیثمی
۳.۱۲.۲ – سایر منابع این روایت
۳.۱۲.۲.۱ – روایت ابنمردویه
۳.۱۲.۲.۲ – حدیث دوم ابنعباس
۳.۱۲.۲.۳ – روایت دیگر ابنعباس
۳.۱۲.۲.۴ – سخن مناوی
۳.۱۳ – روایت ابوذر
۳.۱۳.۱ – افراد سند روایت
۳.۱۳.۱.۱ – عباد بن یعقوب
۳.۱۳.۱.۲ – علی بنهاشم
۳.۱۳.۱.۳ – محمد بن عبیدالله
۳.۱۳.۱.۴ – عبیدالله بن ابیرافع
۳.۱۳.۱.۵ – ابورافع قبطی
۳.۱۳.۱.۶ – ابوذر غفاری
۳.۱۴ – روایت ابوذر و سلمان
۳.۱۵ – روایت عمر بن خطاب
۳.۱۵.۱ – نقل طبری
۳.۱۵.۲ – نقل سیوطی
۳.۱۶ – روایت انس بن مالک
۳.۱۶.۱ – سند اول
۳.۱۶.۲ – سند دوم
۳.۱۶.۳ – سند سوم
۳.۱۷ – روایت لیلی غفاریه
۳.۱۷.۱ – گزارش ابنعساکر
۳.۱۸ – روایت اسماء بنت عمیس
۳.۱۹ – روایت ابوسعید خدری
۳.۱۹.۱ – مضمون اول
۳.۱۹.۲ – مضمون دوم
۳.۲۰ – روایت معاذ بن جبل
۳.۲۱ – روایت عبدالله بن مسعود
۳.۲۲ – روایت ابوایوب انصاری
۳.۲۳ – روایت جابر بن عبدالله
۳.۲۴ – روایت سبیعی
۳.۲۴.۱ – تصحیح هیثمی
۳.۲۵ – روایت سلیمان بن سالم
۳.۲۵.۱ – نقل خوارزمی
۳.۲۵.۲ – نقل صدوق
۳.۲۶ – نتیجهگیری
۴ – پانویس
۵ – منبع
سخن علامه حلی
علامه حلی (رحمهاللهعلیه) بر امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به آیه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»
[۱] واقعه/سوره۵۶، آیه۱۰.
[۲] واقعه/سوره۵۶، آیه۱۱.
استدلال کرده و روایت ابنعباس را که پیشگامان امت را معرفی میکند، ذیل آن آورده و نتیجه گرفته است که:
وهذه الفضیله لم تثبت لغیره من الصحابه فیکون هو الامام؛ این فضیلت برای غیر علی از بقیه صحابه ثابت نشده است، پس او امام است.
[۳] حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، ص۱۲۹، تحقیق:عبدالرحیم مبارک، ناشر:مؤسسه عاشوراء للتحقیقات والبحوث الاسلامیه – مشهد:تاسوعا، ۱۳۷۹.
سخن ابنتیمیه
ابنتیمیه در مقام جواب از این سخن علامه حلی میگوید:
الرابع قوله «وهذه الفضیله لم تثبت لغیره من الصحابه» ممنوع، فان الناس متنازعون فی اول من اسلم فقیل ابوبکر اول من اسلم فهو اسبق اسلاما من علی وقیل ان علیا اسلم قبله لکن علی کان صغیرا واسلام الصبی فیه نزاع بین العلماء ولا نزاع فی ان اسلام ابیبکر اکمل وانفع فیکون هو اکمل سبقا بالاتفاق واسبق علی الاطلاق علی القول الآخر فکیف یقال علی اسبق منه بلا حجه تدل علی ذلک.
این سخن علامه حلی که میگوید: این فضلیت برای دیگر صحابه ثابت نشده اشد، ممنوع است؛ زیرا مردم در این مطلب که اولین مسلمان چه کسی است، اختلاف نظر دارند. گفته شده است که ابوبکر اولین کسی است که اسلام آورد؛ بنابراین او پیشگامترین مسلمان از علی است؛ و گفته شده است که علی قبل از او اسلام آورده است ولی علی کوچک بود؛ و در صحت اسلام کودک در بین علماء اختلاف است، و شکی نیست که اسلام ابوبکر کاملتر و سودمندتر بود؛ و اجماعا پیشگامی ابوبکر کاملتر و طبق نظر دیگر ابوبکر پیشگام علی الاطلاق بود؛ پس چگونه بدون هیچ دلیلی ادعا میشود که علی پیشگام علی الاطلاق بوده است.
[۴] ابنتیمیه، ابوالعباس، منهاج السنه النبویه، ج۷، ص۱۵۵، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسه قرطبه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ه.
بررسی شبهه
همانگونه که مشاهده میشود ابنتیمیه روی دو مطلب دست گذاشته است:
مطلب اول: علی (علیهالسّلام) اولین مسلمان نیست؛ زیرا در اولین مسلمان اختلاف نظر است و طبق یک قول ابوبکر نخستین مسلمان بوده است.
مطلب دوم: برفرض که علی نخستین فرد مسلمان بوده، اما او در حال کودکی اسلام آورده و اسلام یک کودک هیچگونه ارزش ندارد و در صحت اسلام کودک میان علماء گفتگو است.
در نوشتار پیش رو، بر آنیم که ابتدا نخستین مسلمان بودن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از نظر اجماع و اقوال علمای اهلسنت و روایات صحیح آنها در چند بخش ثابت کنیم، آنگاه پاسخ شبهه ابنتیمیه را نیز بیان نماییم.
احادیث نبوی
در کلمات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایات فراوانی وجود دارد که ثابت میکند حضرت علی (علیهالسّلام) اولین مومن و اولین مسلمان است.
در یک بررسی کلی، در کتب اهلسنت، ۱۶تن از صحابه «اولین مسلمان بودن امیرمؤمنان» را از زبان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با این تعبیرات: «اولهم اسلاما، اول المسلمین اسلاما، اقدمهم سلما، اقدمهم اسلاما، اقدم امتی سلما، اول المؤمنین ایمانا، والسابق الی علی بن ابیطالب، هذا اول من آمن بی، انه لاول اصحابی سلما، اول الناس ایمانا، اول المؤمنین بالله» نقل کردهاند! که بعضی از سندهای آن صحیح و مجموع آنها قطعاً متواتر است! و نیز این مطلب با سند صحیح از برخی تابعین از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده و علمای اهلسنت نیز این فضیلت را به عنوان فضیلت قطعی حضرت مطرح کردهاند.
اولین مسلمان در بین صحابه
یکی از صحنههای زیبایی که در زندگی امیرمؤمنان (علیهالسّلام) رقم خورد، ازدواج آن حضرت با فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) دختر گرامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
طبق روایات اهلسنت، پس از آنکه رسول خدا به خواستگاری امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) پاسخ مثبت داد، حضرت زهرا به خاطر بدگویی برخی از زنان نسبت به شوهر ایشان رنجیده شده و گریستند؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حضرت فاطمه فرمود: من تو را به ازدواج نخستین مسلمان از امت و صحابه در آوردهام. این روایت با مضمونهای مختلف از طریق امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل شدهاست.
دولابی در کتاب «الذریه الطاهره النبویه» از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده است که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قضیه ازدواج حضرت زهرا امیرمؤمنان را نخستین مسلمان از جمع صحابه معرفی میکند:
«حدثنا احمد بن یحیی الصوفی حدثنا اسماعیل بن ابان حدثنا ابومریم عن ابیاسحاق عن الحارث عن علی قال خطب ابوبکر وعمر رضی الله عنهما الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فابی رسول الله علیهما فقال عمر انت لها یا علی فقال ما لی من شیء الا درعی ارهنها فزوجه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه فلما بلغ ذلک فاطمه بکت قال فدخل علیها رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال: ما لک تبکین یا فاطمه فوالله لقد انکحتک اکثرهم علما وافضلهم حلما واولهم سلما.»
علی (علیهالسّلام) فرمود: ابوبکر و عمر نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای خواستگاری رفتند، رسول خدا برای آنها پاسخ مثبت نداد. عمر گفت: ای علی! شما برای خواستگاری بروید. علی فرمود: من چیزی جز سپر ندارم که آن را گرو میدهم. رسول خدا به علی پاسخ مثبت داد و دخترش فاطمه را به ازدواج او در آورد. چون این خبر به فاطمه رسید، گریه کرد. رسول خدا بر فاطمه وارد شد و فرمود: دخترم فاطمه! چرا گریانی؟ ترا شریک زندگی کسی قرار دادم که از همه ی ایشان دانش بیشتر و فضل افزونتر داشته و پیش آهنگتر از همه در پذیرش اسلام است.
[۵] دولابی، محمد بن احمد، الذریه الطاهره النبویه، ج۱، ص۶۳، ش۹۰، تحقیق:سعد المبارک الحسن، ناشر:الدار السلفیه – الکویت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۷ه.
تصحیح روایت
ابنجریر طبری، این روایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را تصحیح کرده و سیوطی در «جامع الاحادیث» در ذیل این روایت، تصحیح ابنجریر طبری را آورده است:
عَنْ عَلِیَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: خَطَبَ ابوبَکْرٍ وَعُمَرُ فَاطِمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ اِلای رَسُولِ اللَّهِ فَاَبَی رَسُولُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ عُمَرُ: اَنْتَ لَهَا یَا عَلِیُّ قَالَ: مَا لِی مِنْ شَیْءٍ اِلاَّ دِرْعِی وَجَمَلِی وَسَیْفِی، فَتَعَرَّضَ عَلِیٌّ ذَاتَ یَوْمٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ هَلْ لَکَ مِنْ شَیْءٍ؟ قَالَ: جَمَلِی وَدِرْعِی اَرْهِنُهُمَا، فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ فَاطِمَهَ، فَلَمَّا بَلَغَ فَاطِمَهَ ذالِکَ بَکَتْ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ: مَا لَکِ تَبْکِینَ یَا فَاطِمَهُ؟ وَاللَّهِ لَقَدْ اَنْکَحْتُکِ اَکْثَرَهُمْ عِلْمَاً، وَاَفْضَلَهُمْ حِلْمَاً، وَاَقْدَمَهُمْ سِلْمَاً، وَفِی لَفْظٍ: اَوَّلَهُمْ سِلْمَاً). ابنجریر وصحَّحهُ وَالدُّولاَبی فِی الذُّریَّهِ الطَّاهِرَهِ
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: دخترم فاطمه! چرا گریه میکنی؟ سوگند به خدا ترا به ازدوج شخصی در آوردم که از همه صحابه علم بیشتری دارد و در قبول اسلام از تمامی مردم مقدم تر است ابنجریر نیز این مطلب را گفته و دولابی در کتاب ذریه الطاهره سند حدیث را صحیح دانسته است.
[۶] سیوطی، جلالالدین، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۳۰، ص۳۰۶.
تحریف روایت
با توجه به متن فوق، سیوطی در این عبارت میگوید: طبری این روایت را نقل و تصحیح کرده است، ولی در کتاب طبری اصل روایت و تصحیح آن دیده نمیشود و این نشانگر تحریف در کتاب طبری است.
بررسی سند
اکنون حال تک تک راویان روایت را از نظر علمای رجال اهلسنت بررسی میکنیم:
دولابی
ذهبی در مورد ابوبشر محمد بن احمد بن حماد دولابی (مولف کتاب) میگوید:
الدولابی الامام الحافظ البارع ابوبشر محمد بن احمد بن حماد بن سعید ابنمسلم الانصاری الدولابی الرازی الوراق؛ دولابی، پیشوا، حافظ (کسیکه صد هزار روایت حفظ باشد) متخصص و ورزیده در روایت…
[۷] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۳۰۹، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:التاسعه، ۱۴۱۳ه.
احمد بن یحیی
مزی در مورد احمد بن یحیی صوفی میگوید: احمد بن یحیی بن زکریا الاَودِیّ، ابوجعفر الکوفی الصوفی العابد… قال ابوحاتم: ثقه. وَقَال النَّسَائی: لا باس به؛ ابوحاتم گفته: او ثقه است. نسائی گفته است: روایتش مشکلی ندارد.
[۸] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۱، ص۵۱۷، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.
اسماعیل بن ابان
ذهبی پس از معرفی ایشان، در مورد او میگوید: اسماعیل بن ابان (خ) الوراق الکوفی الحافظ… وکان من ائمه الحدیث وثقه احمد و ابوداود وروی عباس الدوری عن یحیی بن معین قال اسماعیل بن ابان الوراق ثقه.
وی از پیشوایان روایت بود و احمد و ابوداود او را توثیق کردهاند. یحیی بن معین نیز وی را ثقه میدانسته است.
[۹] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۳۴۷.
ابومریم
اسم این راوی، عبدالغفار بن قاسم است. مقدسی در مورد او میگوید: غریب من حدیث مسعر، عن عمرو بن مره، عن ابناخی الحارث، عن الحارث لم یروه عنه غیر ابیمریم عبدالغفار بن القاسم وجوَّد اسناده ووصله هو … از حارث جز ابومریم عبدالغفار بن قاسم روایت نکرده و او سند روایت را نیکو ومتصل دانسته است.
[۱۰] مقدسی، محمد بن طاهر، اطراف الغرائب والافراد من حدیث رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) للامام الدارقطنی، ج۱، ص۲۰۰، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۹ ه – ۱۹۹۸م، الطبعه:الاولی، تحقیق:محمود محمد محمود حسن نصار/ السید یوسف.
شمسالدین سخاوی سخن ذهبی را درباره ایشان نقل کرده است: قال الذهبی… وقد حدث عن نافع وعطاء بن ابیریاح وجماعه وکان ذا اعتناء بالعلم والرجال … و به بحث علمی و رجال اعتنا داشت.
[۱۱] سخاوی، شمسالدین، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه، ج۲، ص۱۹۱، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۴ه/ ۱۹۹۳م.
ابنحجر عسقلانی مینویسد که شعبه درباره او حسن رای داشت: وکان شعبه حسن الرای فیه.
[۱۲] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تعجیل المنفعه، ج۱، ص۸۲۵.
ابن حجر در جای دیگر از کتابش عقیده شعبه را درباره او نوشته که من حافظ تر از او ندیدهام: وقال شعبه لم ار احفظ منه.
[۱۳] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۴، ص۴۲.
مقریزی نیز مینویسد: وقال ابنعدی: سمعت احمد بن محمد بن سعید یثنی علی ابیمریم، ویطریه ویجاوز الحد فی مدحه حتی قال: لو ظهر علم ابیمریم وخرج حدیثه لم یحتج الناس الی شعبه وقال: وابن سعید حیث مال هذا المیل الشدید لافراطه فی التشیع. قال: ولعبدالغفار احادیث صالحه.
ابنعدی گفته: از احمد بن محمد بن سعید شنیدم که ابومریم را مدح میکرد و بیش ازاندازه مدح میکرد. حتی میگفت: اگر علم ابومریم ظاهر شود و روایاتش را نقل کند مردم به شعبه محتاج نمیشوند … ابنعدی گفته: عبدالغفار روایات صالح دارد.
[۱۴] مقریزی، تقیالدین، مختصر الکامل فی الضعفاء، ج۱، ص۵۹۷.
ابنحجر عسقلانی نیز سخن ابنعدی را نقل کرده است: وقال بن عدی سمعت بن عقده یثنی علی ابیمریم ویطریه وتجاوز الحد فی مدحه حتی قال لو ظهر علم ابیمریم لما احتاج الی شعبه احدا قال بن عدی وانما مال الیه بن عقده هذا المیل لافراطه فی التشیع.
[۱۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل، تعجیل المنفعه، ج۱، ص۸۲۵.
با توجه به آنچه ذکر شد، روایت وی حداقل به درجه حسن میرسد، حتی اگر تضعیفات فراوانی هم داشته باشد، جدای از اینکه تمامی تضعیفات وی حتی اگر با ادعای وضع و… باشد، صحت ندارد، زیرا احمد بن حنبل در مورد او میگوید: تضعیف او به خاطر عقیدهاش بود نه به خاطر روایتش!
قال ابوعبدالله ذکر ابوعبیده فی تصنیفه عن ابیمریم فکانوا یضجون اذا قال ابومریم وتبسم ابوعبدالله قلت لابی عبدالله ابومریم من این جاء ضعفه من قبل رایه او من قبل حدیثه قال من قبل رایه…
ابوعبدالله (احمد بن حنبل) میگوید: ابوعبیده در کتابش از ابومریم سخن به میان آورده و گفته: وقتی میگفتند: ابومریم چنین گفته، مردم فریادشان بلند میشد، اما ابوعبدالله تبسم میکرد. به ابوعبدالله گفتم: ضعف ابومریم از ناحیه رای و نظر اوست و یا از نقل حدیثش؟ گفت: از ناحیه نظر ورای او …
[۱۶] عقیلی، محمد بن عمر، ضعفاء العقیلی، ج۳، ص۱۰۰، تحقیق:عبدالمعطی امین قلعجی، دار النشر:دار المکتبه العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۴م.
عمرو بن عبدالله
عمرو بن عبدالله بن عبید ابواسحاق سبیعی از راویان بخاری و مسلم است؛ از این رو، احتیاجی به آوردن توثیقات وی نیست. ابنحجر در مورد او میگوید: ع السته عمرو بن عبدالله بن عبید ویقال علی
[۱۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۶۳، ش۱۰۰.
حارث بن عبدالله
حارث بن عبدالله اعور را برخی همانند شعبی تکذیب کردهاند؛ اما در عین حال و در کمال تعجب از وی روایت نیز نقل کردهاند. ذهبی درباره ایشان تعبیر «علامه، امام، و اوعیه العلم» دارد و مینویسد:
الحارث الاعور هو العلامه الامام ابوزهیر الحارث بن عبدالله بن کعب بن اسد الهمدانی الکوفی صاحب علی وابن مسعود کان فقیها کثیر العلم… قلت قد کان الحارث من اوعیه العلم ومن الشیعه الاول وکان یقول تعلمت القرآن فی سنتین والوحی فی ثلاث سنین فاما قول الشعبی الحارث کذاب فمحمول علی انه عنی بالکذب الخطا لا التعمد والا فلماذا یروی عنه ویعتقده بتعمد الکذب فی الدین وکذا قال علی بن المدینی و ابوخیثمه هو کذاب واما یحیی بن معین فقال هو ثقه وقال مره لیس به باس وکذا قال الامام النسائی لیس به باس… ثم ان النسائی وارباب السنن احتجوا بالحارث
حارث بن اعور علامه، پیشوا، ابوزهیر… مصاحب علی و ابنمسعود و یک فقیه کثیر العلم بود … میگویم: حارث ظرف علم و از شیعیان نخستین بود. او میگفت: قرآن را در دو سال یاد گرفتم و وحی را در سه سال. اما سخن شعبی که حارث را کذاب معرفی کرده، حمل بر این میشود که مقصود شعبی کذب از روی خطا است نه از روی تعمد، و گرنه چرا شعبی از او روایت نقل کرده در حالی که اعتقاد به تعمد کذبش در امور دینی دارد. ابنمدینی و ابوخثیمه نیز وی را کذاب دانسته اما یحیی بن معین گفته است: وی ثقه است. و مرتبه دیگر گفته: روایاتش اشکالی ندارد و نسائی نیز گفته است روایتش اشکالی ندارد. سپس نسائی و ارباب سنن به روایاتش احتجاج کردهاند.
[۱۸] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۵۲، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:التاسعه، ۱۴۱۳ه.
و در جای دیگر درباره حارث مینویسد: وحدیث الحارث فی السنن الاربعه والنسائی مع تعنته فی الرجال فقد احتج به وقوی امره والجمهور علی توهین امره مع روایتهم لحدیثه فی الابواب فهذا الشعبی یکذبه ثم یروی عنه والظاهر انه کان یکذب فی لهجته وحکایاته واما فی الحدیث النبوی فلا وکان من اوعیه العلم.
روایت حارث در سنن اربعه و نسائی با سختگیری وی در رجال به او احتجاج کردهاند و ایشان را تقویت کرده است؛ اما شعبی امرش را سست دانسته با این که روایت او در تمام ابواب موجود است. مثلا شعبی وی را تکذیب کرده ولی پس از آن روایتش را نقل کرده است. ظاهر این است که شعبی او را در لهجه و حکایاتش تکذیب کرده است. اما در روایت نبوی نه، و ایشان از مخزنهای علم بوده است.
[۱۹] ذهبی، شمسالدین، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۴۳۷.
با توجه به متن فوق، حارث بن عبدالله از نظر یحیی بن معین موثق و از نظر ذهبی و برخی دیگر همانند نسائی که از وی روایت نقل کردهاند، مورد اعتبار و دارای منزلت است.
عجلی کوفی نیز اسم وی را در کتاب «معرفه الثقات» خود آورده است: الحارث بن عبدالله الاعور…
[۲۰] عجلی، احمد بن عبدالله، معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۲۷۸، تحقیق:عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، ناشر:مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
به نقل جرجانی «یحیی بن معین» میگوید آنچه را که حارث از امیرمومنان نقل میکند، صحیح است: حدثنا محمد بن علی المروزی ثنا عثمان بن سعید الدارمی قال سالت یحیی بن معین قلتای شیء حال الحارث فی علی قال ثقه.
عثمان بن سعید دارمی میگوید: از یحیی بن معین سؤال کردم روایات حارث علی چگونه است؟ گفت: ثقه است. یعنی حارث در روایتش از علی (علیهالسّلام) ثقه است.
[۲۱] جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۴۵۱.
از دیدگاه ابنکثیر نیز ایشان مورد اعتماد است. ابنکثیر بعد از نقل یک روایت که در آن حارث بن عبدالله قرار دارد، میگوید: علماء درباره حارث سخن گفتهاند اما او از نظر من حافظ فرائض بود و به واجبات و حساب اهتمام میورزید.
(قلت) لکن کان حافظا للفرائض معتنیا بها وبالحساب والله اعلم
[۲۲] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۶۰، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱هـ.
امیرمومنان
جایگاه آن حضرت در نزد اهلسنت حداقل به عنوان خلیفه و صحابه و در نزد شیعه به عنوان اولین امام معصوم روشن است.
روایت ایوب بن حز
ابنعساکر در کتاب «مدینه دمشق» این روایت را بااندک تغییر در متن و سند از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به صورت «اقدم امتی سلما» نقل کرده است:
«اخبرنا ابوالقاسم بن السمرقندی انا عاصم بن الحسن بن محمد بن عاصم انا ابوعمر بن مهدی انا ابوالعباس بن عقده نا الفضل بن یوسف الجعفی نا محمد بن عکاشه نا ابوالمغراء وهو حمید بن المثنی عن یحیی بن طلحه النهدی عن ایوب بن الحز عن ابیاسحاق السبیعی عن الحارث عن علی قال ان فاطمه شکت الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال الا ترضین انی زوجتک اقدم امتی سلما واحلمهم حلما واکثرهم علما اما ترضین ان تکونی سیده نساء اهل الجنه الا ما جعل الله لمریم ابنه عمران وان ابنیک سیدا شباب اهل الجنه.»
حارث از علی نقل میکند که فاطمه به رسول خدا شکایت کرد. آن حضرت فرمود: آیا راضی نیستی که تو را به ازدواج کسی در آوردم که در اسلام آوردن پیشگامترین، و در ازنظر بردباری بردبارترین و از نظر علم داناترین امت من است. آیا راضی نیسیت که سرور زنان اهل بهشت باشید…
[۲۳] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۷۰، ص۱۱۳، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
روایت امام صادق
این روایت با اندک تغییر در شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید نقل شده و رسول خدا تصریح میکند که ازدواج فاطمه زهرا با امیرمؤمنان (علیهمالسّلام) به دستور خداوند بوده است. متن روایت این است:
«وروی عبدالسلام بن صالح، عن اسحاق الازرق، عن جعفر بن محمد، عن آبائه، ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لما زوج فاطمه، دخل النساء علیها، فقلن: یا بنت رسول الله، خطبک فلان وفلان، فردهم عنک، وزوجک فقیراً لا مال له، فلما دخل علیها ابوها (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رای ذلک فی وجهها، فسالها فذکرت له ذلک، فقال: یا فاطمه، ان الله امرنی فانکحتک اقدمهم سلماً، واکثرهم علماً، واعظمهم حلماً وما زوجتک الا بامر من السماء، اما علمت انه اخی فی الدنیا والآخره.»
هنگامیکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را به ازدواج علی در آورد، زنان بر فاطمه وارد شدند و به ایشان گفتند: ای دختر رسول خدا! فلانی و فلانی از تو خواستگاری کردند، رسول خدا به آنها پاسخ رد داد و تو را به ازدواج مرد فقیری در آورد که هیچ مالی ندارد. هنگامی که رسول خدا نزد فاطمه آمد ناراحتی در ایشان دید و از این ناراحتی سؤال کرد، فاطمه زهرا این قضیه را با حضرت گفت. رسول خدا فرمود: ای فاطمه! خداوند به من دستور داد که تو را به ازدواج پیشگامترین مسلمان و کسی که دارای بیشترین علم و با عظمتترین مردم از نظر حلم است. این ازدواج به دستور آسمانی است. آیا نمیدانی که او برادر من در دنیا و آخرت است؟
[۲۴] ابن ابیالحدید، عزالدین بن هبهالله، شرح نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۲۲۷.
قاضی عیاض در کتاب «مشارق الانوار علی صحاح الآثار»، جمله «اقدمهم سلما» را اینگونه معنا کرده است: وقوله اقدمهم سلماای اسلاما
[۲۵] یحصبی سبتی، ابیالفضل عیاض بن موسی بن عیاض، مشارق الانوار علی صحاح الآثار، ج۲، ص۲۱۷، دار النشر:المکتبه العتیقه ودار التراث. طبق برنامه الجامع الکبیر.
روایت حضرت زهرا
فرمایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره نخستین بودن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در میان امت اسلامی از طریق حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نیز با چند سند نقل شده است:
یکی از این سندها سند (معتبر) روایت شده از طریق عایشه است که میگوید:
«۱۰۳۰ حدثنا محمد بن عُثْمَانَ بن ابیشَیْبَهَ ثنا محمد بن عُبَیْدٍ الْمُحَارِبِیُّ ثنا عبدالکَرِیمِ بن یَعْقُوبَ عن جَابِرٍ عن ابیالطُّفَیْلِ قال قالت عَائِشَهُ اشْتَکَی رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی بَیْتِی فَاَتَتْهُ فَاطِمَهُ تَمْشِی وَالَّذِی نَفْسُ عَائِشَهَ بیده کَاَنَّ مِشْیَتَهَا مِشْیَهُ رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَسَارَّهَا رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَبَکَتْ ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِکَتْ فقلت ما رایت کَالْیَوْمِ ضَحِکًا اَقْرَبَ من بُکَاءٍ فقلت یا فَاطِمَهُ اَخْبِرِینِی ما قال لَکِ قالت ما کنت افعل وقد رَاَی رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَکَانَکِ فلما تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سَاَلَهَا فقالت ان رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال اِنَّ جِبْرِیلَ کان یُعَارِضُنِی بِالْقُرْآنِ فی کل سَنَهٍ مَرَّهً وقد عَارَضَنِی بِهِ الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَلا اُرَانِی اِلا مَدْعُوًّا بِهِ فَاَجِیبُ فَاتَّقِی اللَّهَ قالت فَجَزِعْتُ ثُمَّ سَارَّنِی فقال اَمَا تَرْضَیْنَ اَنَّ زَوْجَکِ اَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ اِسْلامًا وَاَعْلَمُهُمْ عِلْمًا فَاِنَّکِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ اُمَّتِی کما سَادَتْ مَرْیَمُ نِسَاءَ قَوْمِهَا.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خانه من مریض شد فاطمه نزد حضرت آمد. سوگند به آن کسی که جانم به دست او است راه رفتن فاطمه همانند راه رفتن رسول خدا بود. پس رسول خدا برای او سری گفت، فاطمه گریه کرد. سپس اسرار دیگری گفت فاطمه خنده کرد. من گفتم: همانند امروز گریه نزدیکتر به خنده را ندیده بودم. گفتم: ای فاطمه به من خبر بده رسول خدا به شما چه گفت؟ فرمود: تا رسول خدا زنده است من این سر را به شما نمیگویم. وقتی آن حضرت از دنیا رفت از فاطمه سؤال شد و ایشان گفت: رسول خدا فرمود: جبرئیل در هر سال یک بار قرآن را بر من نازل میکرد؛ اما در این سال دو مرتبه آمد. من عقیدهام این است که خداوند مرا فرا بخواند ومن پاسخ میدهم. فاطمه گفت: من ناله زدم. سپس رسول خدا با من رازی گفت و فرمود: آیا راضی نیستی که شوهر تو نخستن فرد از نظر اسلام آوردن و داناترین آنها از نظر علم باشد؟ زیرا که شما سیده زنان امت من هستی همانگونه که مریم سیده زنان قوم خود بود.
[۲۶] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۱۶، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
بررسی سند روایت
در بررسی تفصیلی سند روایت باید گفت:
محمد بن عثمان
ذهبی از علمای رجال اهلسنت محمد بن عثمان بن ابیشیبه را «امام، حافظ، (کسی که صد هزار روایت حفظ است)، اوعیه العلم، (مخزن علم) » معرفی کرده و در ضمن توثیقات افراد دیگر را نقل کرده است:
محمد بن عثمان بن ابیشیبه الامام الحافظ المسند ابوجعفر العبسی الکوفی… وکان من اوعیه العلم وقال صالح جزره ثقه وقال ابنعدی لم ار له حدیثا منکرا فاذکره.
محمد بن عثمان بن ابیشیبه، پیشوا، حافظ مسند، … او از مخزن علم بود. صالح جزره گفته است: وی ثقه است. ابنعدی گفته است: روایت منکری را از وی ندیدهام.
[۲۷] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۱.
ذهبی در جای دیگر میگوید: قال ابوالحسین بن المنادی کنا نسمع الشیوخ یقولون مات حدیث الکوفه لموت محمد بن ابیشیبه ومطین وموسی بن اسحاق وعبید بن غنام
ابوالحسن بن منادی میگوید: ما از اساتید شندیم که میگفتند: حدیث کوفه با مرگ محمد بن ابیشیبه و… مرد.
[۲۸] ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۲.
ابنحجر در کتاب لسان المیزان توثیقات و تاییدات صالح جزره، ابنعدی، خطیب بغدادی و مسلمه بن قاسم و عبدان را آورده است:
محمد بن عثمان بن ابیشیبه ابوجعفر العبسی الکوفی الحافظ… وکان عالما بصیرا بالحدیث والرجال له توالیف مفیده وثقه صالح جزره وقال بن عدی لم ار له حدیثا منکرا وهو علی ما وصف لی عبدان لا باس به… قال الخطیب له تاریخ کبیر وله معرفه وفهم… وذکره بن حبان فی الثقات وقال کتب عنه اصحابنا… وقال عبدالمؤمن بن خلف النسفی سئل عنه صالح بن محمد فقال ثقه… وقال مسلمه بن قاسم لا باس به کتب الناس عنه ولا اعلم احدا ترکه…
محمد بن عثمان… حافظ است. او دانای به روایات و علم رجال و دارای تالیفهای مفید بود. او را صالح جزره توثیق کرده و ابنعدی گفته: من روایت منکری را از او سراغ ندارم بنابر آنچه عبدان برایم توصیف کرده، اشکالی در او نیست. خطیب گفته: برای او تاریخ کبیر است و او داری فهم و معرفت است. ابنحبان وی را در کتاب «الثقات» خود آورده و گفته است که اصحاب ما از وی روایت نوشته است. مسلمه بن قاسم گفته است: اشکالی در او نیست، مردم از وی روایت نوشته است و کسی را ندیدم که او را ترک کرده باشد.
[۲۹] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۵، ص۲۸۰.
ابنحبان نیز ایشان در کتاب «الثقات»، آورده است: ۱۵۷۴۳ محمد بن عثمان بن ابی شیبه ابوجعفر یروی عن العراقیین کتب عنه اصحابنا
[۳۰] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۹، ص۱۵۵، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
سیوطی در کتاب «طبقات الحفاظ» او را به عنوان الحافظ البارع»؛ (کسی که صد هزار روایت حفظ باشد و در صدر حافظان است)، و محدث کوفه، تعریف کرده است:
۶۵۸ محمد بن عثمان بن ابیشیبه الحافظ البارع محدث الکوفه ابوجعفر…؛ محمد بن عثمان بن ابیشیبه، در صدر حافظان و محدثان کوفه قرار دارد …
[۳۱] سیوطی، جلالالدین، طبقات الحفاظ، ج۱، ص۲۹۱.
با توجه به همین توثیقات است که بزرگان علمای اهلسنت همانند حاکم نیشابوری و دیگران روایات ایشان را تصحیح کردهاند.
محمد بن عبید
محمد بن عبید محاربی را ابنحبان، نسائی، ابنحجر عسقلانی و مبارکفوری توثیق کردهاند. ابنحبان این روای را در کتاب «الثقات» آورده است:
۱۵۴۵۳ محمد بن عبید بن محمد بن المحاربی من اهل الکوفه کنیته ابوجعفر النحاس یروی عن وکیع وعبدالله بن الاجلح حدثنا عنه محمد بن اسحاق الثقفی وغیره من شیوخنا مات سنه خمس واربعین ومائتین
[۳۲] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۹، ص۱۰۸، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
مزی در کتاب «تهذیب الکمال»، قول نسائی را نقل کرده که در روایتش اشکالی نیست:
۵۴۴۶ – د ت س: محمد بن عُبَید بن محمد بن واقد المحاربی، ابوجعفر النحاس الکوفی … قال النَّسَائی: لا باس به. وذکره ابنحِبَّان فی کتاب الثقات، …
[۳۳] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۷۰.
صفدی در کتاب «الوافی بالوفیات»، نیز سخن نسائی را نقل کرده است:
المحاربی محمد بن عبید بن محمد بن واقد ابوجعفر المحاربی روی عنه ابوداود والترمذی والنسائی قال النسائی لا باس به وتوفی سنه خمسین وماتین او ما دونهما
[۳۴] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۳، ص۱۶۹، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر:دار احیاء التراث – بیروت – ۱۴۲۰ه- ۲۰۰۰م.
ابنحجر نیز ایشان را صدوق میداند: ۶۱۲۰ محمد بن عبید بن محمد بن واقد المحاربی ابوجعفر و ابویعلی النخاس الکوفی صدوق…
[۳۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۹۵، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
مبارکفوری نیز ایشان را صدوق را میداند و مینویسد:
۱۷۴۱ قوله (حدثنا محمد بن عبید) بن محمد بن واقد المحاربی الکندی ابوجعفر النحاس الکوفی صدوق من العاشره
[۳۶] مبارکفوری، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۵، ص۳۴۳، دار الکتب العلمیه – بیروت.
عبدالکریم بن یعقوب
در کتابهای تراجم او را به «عبدالکریم بن یعقوب» معرفی کردهاند که استادش جابر و شاگردش محمد بن عبید محاربی است. ابنحبان اسم وی را در کتاب «الثقات» آورده است: ۱۴۲۰۸ عبدالکریم بن یعفور الجعفی ابویعفور یروی عن عروه بن عبدالله بن عبدالله روی عنه قتیبه بن سعید
[۳۷] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۸، ص۴۲۳، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
شهروزی در کتاب «صیانه صحیح مسلم من الاخلال و الغلط و حمایته من الاسقاط و السقط»، از سه تن که به کنیه ابویعفور مشهور است، نام برده و در پایان همه را موثق میداند.
ابویعفور عن الولید بن العیزار قلت ابویعفور هذا ینبغی ان یکون ابا یعفور الاصغر وهو عبدالرحمن بن عبید نسطاس البکائی الثعلبی بالثاء المثلثه واسکان العین و ابویعفور الاکبر یروی عن ابنعمر وانس وکثیر لم یرو عنهم ابویعفور الاصغر واسمه وقدان ویقال فیه واقد ووقدان اکثر وکانه لقب ولهم ابویعفور آخر ثالث واسمه عبدالکریم بن یعفور الجعفی البصری روی عنه قتیبه ویحیی بن یحیی وغیرهما وآباء یعفور هؤلاء کلهم ثقات والله اعلم
[۳۸] کردی شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، صیانه صحیح مسلم من الاخلال والغلط وحمایته من الاسقاط والسقط، ج۱، ص۲۶۴، تحقیق:موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر:دار الغرب الاسلامی – بیروت، الطبعه:الثانیه ۱۴۰۸ه.
ذهبی نیز مینویسد: ۴ عبدالکریم بن یعفور الجعفی. ابویعفور، شیخ کوفی من اجلاد الشیعه.
[۳۹] ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۲۸۱.
نکته مهم این که در جرح این راوی از سوی علمای اهلسنت سخنی گفته نشده است.
جابر بن یزید
جابر بن یزید جعفی نیز از سوی علمای اهلسنت توثیق و مدح دارد. ذهبی در کتاب «الکاشف» مینویسد:
۷۳۹ جابر بن یزید الجعفی عن ابیالطفیل والشعبی وعنه شعبه والسفیانان من اکبر علماء الشیعه وثقه شعبه…، جابر بن یزید جعفی… از بزرگان علمای شیعه است و شعبه وی را توثیق کرده است.
[۴۰] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۱، ص۲۸۸، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
مزی نیز در کتاب «تهذیب الکمال» توثیقات علمای اهلسنت همانند: سفیان ثوری، شعبه، زهیر بن معاویه و وکیع را درباره او آورده است:
۸۷۹ – د ت ق: جابر بن یزید بن الحارث بن عبدیغوث بن کعب بن الحارث بن معاویه بن وائل بن مرئی بن جعفی الجعفی، … قال ابونعیم، عن سفیان الثوری: اذا قال جابر: حَدَّثَنَا، واخبرنا فذاک. وَقَال عبدالرحمن بن مهدی، عن سفیان: کان جابر ورعا فی الحدیث، ما رایت اورع فی الحدیث منه. وَقَال اسماعیل بن علیه، عن شعبه: جابر صدوق فی الحدیث. وَقَال یحیی بن ابیبکیر، عن شعبه: کان جابر اذا قال: حَدَّثَنَا، وسمعت، فهو من اوثق الناس. وَقَال یحیی بن ابیبکیر ایضا، عن زهیر بن معاویه: کان اذا قال: سمعت، اوسالت، فهو من اصدق الناس. وَقَال علی بن محمد الطنافسی، عن وکیع: مهما شککتم فی شئ، فلا تشکوا فی ان جابرا ثقه.
سفیان ثوری: زمانیکه جابر بگوید: برای فلانی روایت کرد و یا خبر داد، همان است و بس (یعنی سخن او درست است) به نقل عبدالرحمن بن مهدی سفیان گفته: جابر در روایت پرهیزگار بود و کسی را با تقواتر از او در روایت ندیدم. اسماعیل بن علیه نیز از شعبه روایت کرده است که جابر در روایت راستگو است. و به نقل یحی بن ابیبکیر شعبه گفته است: جابر وقتی حدثنا و سمعت بگوید: او از موثقترین مردم است. یحیی بن ابیبکیر از زهیر بن معاویه نیز همان سخن فوق را نقل کرده است. وکیع گفته است: هر زمان در چیز شک کردید، در ثقه بودن جابر شک نکنید.
[۴۱] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۴۶۵، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.
ابوالطفیل کنانی
ایشان از صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و صحابه از نظر اهلسنت عادلاند و هیچ قدحی درباره آنها پذیرفته نیست. از این جهت از بررسی حال ایشان خود داری میکنیم.
در نتیجه این روایت نیز معتبر است.
روایت عایشه از فاطمه زهرا
دولابی در کتاب خود این روایت (معتبر) را از عائشه با سند ذیل و به صورت مختصر نقل میکند:
۱۹۰ حدثنا احمد بن یحیی الاودی حدثنا ابونعیم ضرار بن صرد التمیمی حدثنا عبدالکریم ابویعفور عن جابر عن ابیالضحی عن مسروق عن عائشه قالت حدثتنی فاطمه قالت قال لی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زوجک اعلم الناس علما واولهم اسلاما وافضلهم حلما.
[۴۲] دولابی، محمد بن احمد، الذریه الطاهره النبویه، ج۱، ص۱۴۴.
بررسی سند حدیث
در بررسی تفصیلی سند روایت باید گفت:
احمد بن یحیی
ذهبی احمد بن یحیی اودی را ثقه دانسته و اینگونه معرفی کرده است:
۹۷ احمد بن یحیی الاودی ابوجعفر العابد عن محمد بن بشر وابی اسامه وعده وعنه النسائی والبزار وابن عقده ثقه مات ۲۶۴ س؛ احمد بن یحیی ادوی… از او نسائی و بزار و ابنعقده روایت نقل کرده و ایشان ثقه است.
[۴۳] ذهبی، شمسالدین، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته، ج۱، ص۲۰۴، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
مزی در «تهذیب الکمال»، توثیق ابنحبان و نسائی را ذکر کرده است: ۱۲۴- س: احمد بن یحیی بن زکریا الاَودِیّ، ابوجعفر الکوفی الصوفی العابد. قال ابوحاتم: ثقه. وَقَال النَّسَائی: لا باس به.
[۴۴] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۱، ص۵۱۷، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.
ابنحجر نیز او را توثیق کرده است: ۱۲۴ احمد بن یحیی بن زکریا الاودی ابوجعفر الکوفی العابد ثقه…
[۴۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۸۵، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
ضرار بن صرد
ابونعیم ضرار بن صرد تمیمی را برخی علمای رجال تضعیف کردهاند؛ اما برخی او را توثیق نیز کردهاند.ابنجزری در توثیق وی مینویسد: ج ضرار بن صرد بن سلیمان ابونعیم التمیمی الکوفی ثقه صالح؛ ضرار بن صرد… ثقه و صالح است.
[۴۶] ابنجزری، شمسالدین، غایه النهایه فی طبقات القراء، ج۱، ص۱۴۸.
مزی نیز مینویسد: وَقَال ابواحمد بن عدی: وضرار بن صرد هذا من المعروفین بالکوفه، وله احادیث کثیره، وهو من جمله من ینسب الی التشیع بالکوفه؛ ابواحمد بن عدی گفته: ضرار بن صرد از معروفین در کوفه بوده و روایات زیادی دارند و او از جمله کسانی است که در کوفه به شیعه منسوب است.
[۴۷] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۳۰۶، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۰ه – ۱۹۸۰م.
از عبارت مزی دلیل تضعیف این روای به دست میآید و آن این که چون ایشان منسوب به تشیع است و روایات فضائل علی و اهلبیت را نقل کرده ازاین جهت از سوی آنان تضعیف شده است.
نمونهای از روایاتی که وی نقل کرده و علمای رجال اهلسنت آن را تضعیف کرده روایت ذیل است که ذهبی معتقد بوده این روایت از جعلیات اوست:
«۳۵۰ ضرار بن صرد ابونعیم الطحان ذکر له الذهبی حدیثا فی میزانه رواه بن حبان باسناده الی انس رضی الله عنه انه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لعلی انت تبین لامتی ما اختلفوا فیه من بعدی انتهی قال الذهبی فی تلخیص المستدرک ذکر هذا الحدیث وانه علی شرطهما فیما اعتقده من وضع ضرار؛ رسول خدا به علی فرمود: شما بیان و روشن میکنی آنچه را که امت بعد از من درباره آن اختلاف میکنند …»
[۴۸] حلبی طرابلسی، ابراهیم بن محمد، الکشف الحثیث عمن رمی بوضع الحدیث، ج۱، ص۱۳۸، تحقیق:صبحی السامرائی، دار النشر:عالم الکتب، مکتبه النهضه العربیه – بیروت، الطبعه:الاولی۱۴۰۷ – ۱۹۸۷.
اما بقیه علمای منصف دیگر روایات او را تصحیح کردهاند.
۱. حاکم نیشابوری تمام روایاتش را تصحیح کرده است.
۲. ابونعیم اصفهانی: نیز روایاتش را تصحیح کرده است:
«۳۰۸ حدثنا ابوبکر عبدالله بن یحیی الطلحی و ابوالقاسم بن ابیحصین قالا ثنا ابوحصین محمد بن الحسین الوادعی ثنا ضرار بن صرد ثنا عبدالعزیز الدراوردی عن صفوان بن سلیم عن عبدالله بن سلیمان الاغر عن ابیه عن ابیهریره قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان الله یبعث ریحا من الیمن هی الین علی المؤمن من الحریر فلا یبقی احد فی قلبه مثقال ذره من ایمان الا قبضته.» صحیح.
[۴۹] اصبهانی، احمد بن عبدالله، المسند المستخرج علی صحیح الامام مسلم، ج۱، ص۱۸۸، تحقیق:محمد حسن محمد حسن اسماعیل الشافعی، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت – لبنان، الطبعه:الاولی ۱۴۱۷ه – ۱۹۹۶م.
نووی در کتاب «تهذیب الاسماء واللغات»، سخن ابنابیحاتم درباره صدوق دانستن وی نقل کرده است: ۲۶۶ – ضرار بن صرد مذکور … وقال ابنابیحاتم هو صاحب قران وفرائض صدوق…
[۵۰] نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۵۰.
عبدالکریم ابویعفور
توثیقات این روای در سند قبل گذشت.
جابر بن یزید
توثیق جابر بن یزید جعفی در سند قبل گذشت.
ابیالضحی
اسم این راوی، مسلم بن صبیح و از روایان بخاری و مسلم است و احتیاج به آوردن توثیقات او نیست.
مسروق بن اجدع
مسروق بن اجدع نیز از راویان بخاری و مسلم است.
عائشه بنت ابیبکر
عائشه امالمومنین است و صحابه محسوب میشود و نیازی به توثیق او نیست.
اسناد مشابه
این سند و نیز سندهای بعدی ثابت میکند که در سند قبلی، عبدالکریم بن یعقوب همان عبدالکریم بن یعفور است و توثیق وی را نیز آوردیم. ابنعساکر نیز دو سند برای این روایت ارائه میکند:
اخبرنا ابوالقاسم عبدالصمد بن محمد بن عبدالله انا ابوالحسن علی بن محمد بن احمد بن محمد بن موسی قال نا احمد بن محمد بن سعید بن عقده نا احمد بن یحیی واحمد بن موسی بن اسحاق قالا نا ضرار بن صرد نا عبدالکریم بن یعفور عن جابر عن ابیالضحی عن مسروق عن عائشه قالت حدثتنی فاطمه ابنه محمد ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لها زوجتک اعلم المؤمنین علما واقدمهم سلما وافضلهم حلما.
اخبرناه ابوالقاسم الشحامی انا ابوالحسن عبیدالله بن محمد بن اسحاق انا ابراهیم بن عبدالله بن محمد بن خرشید قوله نا ابوسعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر ابنالاعرابی نا ابوعبدالله یحی بن ابراهیم بن محمد بن کثیر الزهری القاضی نا ضرار بن صرد نا المعتمر بن سلیمان التیمی قال نا عبدالکریم بن یعفور الجعفی نا جابر عن ابیالضحی عن مسروق عن عائشه قالت حدثتنی فاطمه بنت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال زوجتک اعلم المؤمنین علما واولهم سلما وافضلهم حلما.
[۵۱] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۴۲، ص۱۳۲، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
در نتیجه: این روایت از طریق عایشه نیز معتبر است.
روایت سبیعی از فاطمه زهرا
ابن ابیشیبه فرمایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از طریق فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) با سند معتبر دیگر (مرسل تابعی صحیح) اینگونه نقل کرده است:
حدثنا الفضل بن دکین عن شریک عن ابیاسحاق قال قالت فاطمه یا رسول الله زوجتنی حمش الساقین عظیم البطن اعمش العین قال زوجتک اقدم امتی سلما واعظمهم حلما واکثرهم علما.
فاطمه زهرا فرمود: ای رسول خدا مرا به ازدواج مردی در آوردی که ساق پایش باریک و شکمش گنده و چشمانش کم سو است؟ رسول خدا فرمود: من تو را به ازدواج مردی در آوردم که پیشگامترین امت من در اسلام آوردن و با عظمتترین آنها از نظر حلم و داناترین آنها از نظر علم، است.
[۵۲] ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۶، ص۳۷۴، ش۳۲۱۳۱، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.
سند روایت
در بررسی تفصیلی سند روایت باید گفت:
عبدالله بن محمد
ابنحجر، عبدالله بن محمد بن ابیشیبه کوفی را ثقه و حافظ میداند و درباره او مینویسد:
عبدالله بن محمد بن ابیشیبه ابراهیم بن عثمان الواسطی الاصل ابوبکر بن ابیشیبه الکوفی ثقه حافظ صاحب تصانیف من العاشره مات سنه خمس وثلاثین خ م د س ق
عبدالله بن محمد بن ابیشیبه… ثقه و حافظ روایات و داری تصنیفات است … و از راویان بخاری، مسلم، ابوداود، نسائی و ابنماجه است.
[۵۳] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۲۰، ش۳۵۷۵، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
فضل بن دکین
ابنحجر بعد از معرفی او از نظر اسم و نسب، با عبارت «ثقه ثبت» موثق و تایید میکند و تصریح میکند که وی از بزرگان اساتید بخاری بوده است:
الفضل بن دکین الکوفی واسم دکین عمرو بن حماد بن زهیر التیمی مولاهم الاحول ابونعیم الملائی بضم المیم مشهور بکنیته ثقه ثبت من التاسعه مات سنه ثمانی عشره وقیل تسع عشره وکان مولده سنه ثلاثین وهو من کبار شیوخ البخاری ع
[۵۴] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۴۶، ش۵۴۰۱، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
ابواسحاق
اسم این روای، عمرو بن عبدالله بن عبید ابواسحاق سبیعی از راویان بخاری و مسلم است؛ ابنحجر در مورد او میگوید: عمرو بن عبدالله بن عبید ابواسحاق السبیعی ع السته عمرو بن عبدالله بن عبید ویقال علی
[۵۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۶۳، ش۱۰۰.
این روایت، در اینجا مرسل میشود؛ اما طبق قواعد اهلسنت، این مرسل، حکم صحیح را دارد؛ هیثمی در مورد روایت مرسل از وی، شبیه این مضمون مینویسد:
وعن ابیاسحاق ان علیا لما تزوج فاطمه قالت للنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زوجتنیه اعیمش عظیم البطن فقال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لقد زوجتکه وانه لاول اصحابی سلما واکثرهم علما واعظمهم حلما رواه الطبرانی وهو مرسل صحیح الاسناد.
[۵۶] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۱، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
در نتیجه این روایت نیز معتبر است.
روایت براء از فاطمه زهرا
براء بن عازب صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز فرمایش رسول خدا درباره امیرمؤمنان را از فاطمه زهرا نقل کرده است. این روایت در نسخ مختلف کتاب علل دارقطنی، چنین آمده است:
«وسُئِلَ عَن حَدِیثِ ابیاِسحاقَ، عَنِ البَراءِ، عَن فاطِمَهَ بِنتِ رَسُولِ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، لَمّا زَوَّجَها عَلِیًّا قالَت: زَوَّجتَنِیهِ اَحمَشَ السّاقَینِ، عَظِیمَ البَطنِ فَقالَ: اِنَّهُ لاَوَلَّهُم اِسلامًا، واَکثَرُهُم عِلمًا، واَعظَمُهُم حِلمًا. فَقالَ: یَروِیهِ ابواِسحاق السَّبِیعِیُّ.»
[۵۷] دارقطنی، علی بن عمر، العلل الوارده فی الاحادیث النبویه، ج۱۵، ص۱۷۲، ش۳۹۳۰، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زینالله، ناشر:دار طیبه – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
بررسی نسخ کتاب دارقطنی
در دو نسخه مختلف از کتاب علل دارقطنی چنین آمده است:
نسخه اول
«(۷۱۹) وَسُئِلَ عَنْ حَدِیثِ ابیاِسْحَاقَ، عَنِ الْبَرَاءِ، عَنْ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَمَّا زَوَّجَهَا عَلِیًّا قَالَتْ: زَوَّجْتَنِیهِ اَحْمَشَ السَّاقَیْنِ، عَظِیمَ الْبَطْنِ. فَقَالَ: اِنَّهُ لاَوَلَّهُمْ اِسْلامًا، وَاَکْثَرُهُمْ عِلْمًا، وَاَعْظَمُهُمْ حِلْمًا. وخالفه اسحاق بْنِ اِبْرَاهِیمَ الاَزْدِیِّ، شَیْخٍ کُوفِیٍّ مِنَ الشِّیعَهِ، فَرَوَاهُ عَنْ ابیاِسْحَاقَ، عَنْ ابیهُرَیْرَهَ.»
[۵۸] دارقطنی، علی بن عمر، الخامس من علل الدارقطنی للالدارقطنی، ج۱۵، ص۱۷۲.
نسخه دوم
«۳۹۳۰ – وسُئِلَ عَن حَدِیثِ ابیاِسحاقَ، عَنِ البَراءِ، عَن فاطِمَهَ بِنتِ رَسُولِ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، لَمّا زَوَّجَها عَلِیًّا قالَت: زَوَّجتَنِیهِ اَحمَشَ السّاقَینِ، عَظِیمَ البَطنِ فَقالَ: اِنَّهُ لاَوَلَّهُم اِسلامًا، واَکثَرُهُم عِلمًا، واَعظَمُهُم حِلمًا. فَقالَ: یَروِیهِ ابواِسحاق السَّبِیعِیُّ، واختُلِفَ عَنهُ؛ فَرَواهُ عُمر بنُ المُثَنَّی، سُئِلَ الشَّعبِیُ عَنهُ، فَقالَ: لا اَعرِفُهُ اِلا عَن ابیاِسحاقَ، عن البراء وخالفه اسحاق بن اِبراهِیمَ الاَزدِیِّ، شَیخٍ کُوفِیٍّ مِنَ الشِّیعَهِ؛ فَرَواهُ عَن ابیاِسحاقَ، عَن اَبِی، عن زید بن ارقم.»
[۵۹] دارقطنی، علی بن عمر، العلل الوارده فی الاحادیث النبویه، ج۱۵، ص۱۷۲، تحقیق:د. محفوظ الرحمن زینالله، ناشر:دار طیبه – الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
جمعبندی
البته ظاهرا متن اول دقیقتر است، زیرا «ابی اسحاق عن ابی» معنی ندارد ولی در هر صورت یکی از این دو صحابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز این روایت را نقل کردهاند.
روایت معقل بن یسار
احمد بن حنبل از معقل بن یسار، صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) فرمود: شوهر تو نخستین مسلمان از میان امت من است:
«۲۰۳۰۷ حدثنا عبدالله حدثنی ابیثنا ابواَحْمَدَ ثنا خَالِدٌ یعنی بن طَهْمَانَ عن نَافِعِ بن ابینَافِعٍ عن مَعْقِلِ بن یَسَارٍ قال وَضَّاْتُ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذَاتَ یَوْمٍ فقال هل لک فی فَاطِمَهَ رضی الله عنها تَعُودُهَا فقلت نعم فَقَامَ مُتَوَکِّئاً علی فقال اَمَا انه سَیَحْمِلُ ثِقَلَهَا غَیْرُکَ وَیَکُونُ اَجْرُهَا لک قال فَکَاَنَّهُ لم یَکُنْ عَلَیَّ شیء حتی دَخَلْنَا علی فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) فقال لها کَیْفَ تَجِدِینَکِ قالت والله لَقَدِ اشْتَدَّ حزنی وَاشْتَدَّتْ فاقتی وَطَالَ سقمی قال ابوعبدالرحمن وَجَدْتُ فی کِتَابِ ابیبِخَطِّ یَدِهِ فی هذا الحدیث قال او ما تَرْضَیْنَ انی زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَ امتی سِلْمَا وَاَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَاَعْظَمَهُمْ حِلْماً.»
معقل بن یسیار میگوید: در یکی از روزها که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرگرم وضو گرفتن بود، حضور مبارکش شرفیاب شدم. پس ازاندک فاصلهای، فرمود: آیا میخواهی از «فاطمه» عیادت کنی؟ در پاسخ گفتم: البته، مایلم از ایشان، عیادت کنم. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که بر من تکیه داشت، از محل خود برخاست و فرمود: به زودی سنگینی آنرا دیگری متحمل میشود و پاداش آن، از آن تو خواهد بود. «معقل» گوید: با آنکه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر من تکیه داشت ولی من هیچگونه احساس سنگینی در خود نمیکردم، در همین حال، به حضور فاطمه (علیهاالسّلام) شرفیاب شدم، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احوال فاطمه (علیهاالسّلام) را جویا شده و فرمود: خود را چگونه مییابی؟ حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) در پاسخ به عرض رسانید: به خدا سوگند! اندوه و بینوائی من از حدّ گذشته است و دردمندیم زیاد شده است.
«ابوعبدالرحمن» گفته است: در کتابی که به خطّ پدرم بود، حدیث مزبور را یافتم که دارای این جملات بود: پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به فاطمه (علیهاالسّلام) فرمود: آیا شادمان نیستی از اینکه تو را به همسری مردی در آوردم که پیش از سایر پیروانم، اسلام اختیار کرده و علم و دانش او، از همگان بیشتر و بردباری او، از دیگران افزونتر است؟
[۶۰] شیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۳۳، ص۴۲۲.
علمای دیگر اهلسنت نیز این روایت را در کتابهایشان
[۶۱] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۲۲۹، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
[۶۲] طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۱۶۰، تحقیق:عیسی عبدالله محمد مانع الحمیری، ناشر:دار الغرب الاسلامی – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۹۹۶م.
[۶۳] طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۷۸، ناشر:دار الکتب المصریه – مصر.
آوردهاند.
وروی الامام احمد والطبرانی عن معقل بن یسار – رضی الله تعالی عنه – ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لفاطمه: اما ترضین ان زوجتک اقدم امتی اسلاما، واکثرهم علما، واعظمهم حلما.
[۶۴] صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱۱، ص۲۹۱، تحقیق:عادل احمد عبدالموجود وعلی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۴ه.
تصحیح حدیث
این روایت توسط بزرگان اهلسنت صحیح دانسته شده است:
غزالی
غزالی (متوفای۵۰۵هـ) مینویسد: ولاحمد والطبرانی من حدیث معقل بن یسار وضات النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذات یوم فقال هل لک فی فاطمه تعودها الحدیث وفیه اما ترضین ان زوجتک اقدم امتی سلما واکثرهم علما واعظمهم حلما واسناده صحیح.
احمد و طبرانی روایت معقل بن یسار را نقل کردهاند … و سند این روایت صحیح است.
[۶۵] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۷۳، ناشر:دار االمعرفه – بیروت.
ابوالفضل عراقی
عراقی (متوفای۸۰۶ هـ) نیز همانند غزالی سند این روایت را تصحیح کرده است:
ولاحمد والطبرانی من حدیث معقل بن یسار «وضات النبی ذات یوم فقال هل لک فی فاطمه تعودها» الحدیث وفیه «اما ترضین ان زوجتک اقدم امتی سلماً واکثرهم علماً واعظمهم حلماً» واسناده صحیح.
[۶۶] عراقی، ابوالفضل، المغنی عن حمل الاسفار، ج۲، ص۹۲۰، تحقیق:اشرف عبدالمقصود، دار النشر:مکتبه طبریه، الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۵ه – ۱۹۹۵م.
هیثمی
ابوبکر هیثمی (متوفای۸۰۷ هـ) پس از این که روایت را نقل کرده، به توثیق راویان سند روایت تصریح کرده است:
عن معقل بن یسار قال وضات النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذات یوم فقال هل لک فی فاطمه نعودها فقلت نعم فقام متوکئا علی فقال اما انه سیحمل ثقلها غیرک ویکون اجرها لک قال فکانه لم یکن علی شیء حتی دخلنا علی فاطمه (علیهاالسّلام) فقال کیف نجدک فقالت والله لقد اشتد حزنی واشتدت فاقتی وطال سقمی قال عبدالله وجدت فی کتاب ابیبخط یده فی هذا الحدیث قال اماترضین ان ازوجک اقدم امتی سلما واکثرهم علما واعظمهم حلما رواه احمد والطبرانی وفیه خالد بن طهمان وثقه ابوحاتم وغیره وبقیه رجاله ثقات.
این روایت را احمد و طبرانی نقل کرده و در این روایت خالد بن طهمان است که ابوحاتم و غیر ایشان او را توثیق کردهاند وبقیه رجال سند نیز موثق هستند.
[۶۷] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۱۰۱، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
هیثمی در صفحه دیگر از این کتابش بازهم تصریح میکند که رجال سند این روایت را احمد بن حنبل و طبرانی توثیق کردهاند.
باب فی علمه رضی الله عنه قد تقدم فی اسلامه ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لفاطمه اما ترضین ان زوجتک اقدم امتی سلما واکثرهم علما واعظمهم حلما رواه احمد والطبرانی برجال وثقوا.
[۶۸] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
احمد بن زین
حمزه احمد بن الزین از شارحان مسند احمد بن حنبل، در ذیل روایت، تصریح میکند که این روایت حسن است:
(۲۰۱۸۵) اسناده حسن، لاجل خالد ایضا، وانما یحسن حدیثه فی الفضائل ایضا، واما فی الاحکام فلا …
[۶۹] شیبانی، احمد بن حنبل، المسند شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزین، ج۵، ص۱۷۴، دار الحدیث قاهره.
نتیجه: این روایت نیز صحیح است.
روایت بریده
فرمایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را یکی از صحابه دیگر رسول خدا به نام «بریده بن اسلمی» با چند سند نقل کرده است.
بررسی سند اول
سند اول روایت بریده در کتاب «فضائل الصحابه» چنین آمده است:
«۱۳۴۶ حدثنا العباس بن ابراهیم القراطیسی نا محمد بن اسماعیل الاحمسی نا مفضل بن صالح نا جابر الجعفی عن سلیمان بن بریده عن ابیه قال قال لی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قم بنا یا بریده نعود فاطمه قال فلما ان دخلنا علیها ابصرت اباها ودمعت عیناها قال ما یبکیک یا بنیه قالت قله الطعم وکثره الهم وشده السقم قال اما والله لما عند الله خیر مما ترغبین الیه یا فاطمه اما ترضین انی زوجتک اقدمهم سلما واکثرهم علما وافضلهم حلما والله ان ابنیک لمن شباب اهل الجنه.»
بریده میگوید: رسول خدا به من فرمود: بیا به عیادت فاطمه برویم. هنگامیکه بر ایشان وارد شدیم فاطمه وقتی چشمش به پدرش افتاد چشمانش اشک آلود شد. رسول خدا فرمود: ای دخترم چرا گریه میکنی؟ فاطمه گفت: به خاطر کمی غذا و بسیاری محنت و شدت درد. رسول خدا فرمود: آگاه باش به خدا سوگند. آنچه نزد خدا است بهتر است از آنچه شما به آن رغب دارید. آیا راضی نیستی که تو را به کسی در آوردم که از نظر اسلام پیشگامترین و از نظر علم بیشترین و از نظر حلم برترین مردم است. به خدا سوگند فرزندانت جوانان اهل بهشت هستند.
[۷۰] شیبانی، احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۷۶۴، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م.
عباس بن ابراهیم
ذهبی در «تاریخ الاسلام» عباس بن ابراهیم قراطیسی را توثیق کرده است: العباس بن ابراهیم. ابوالفضل القراطیسی بغدادی، ثقه.
[۷۱] ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۱۴۳، تحقیق:د. عمر عبدالسلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۷ه – ۱۹۸۷م.
خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد»، نیز وی را پس از معرفی و ذکر اساتید و شاگردانش، ثقه میداند: العباس بن ابراهیم ابوالفضل القراطیسی حدث عن اسحاق بن زیاد … وکان ثقه.
[۷۲] بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۱۵۰، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت.
محمد بن اسماعیل
ابن ابیحاتم در کتاب «الجرح والتعدیل»، درباره محمد بن اسماعیل احمسی مینویسد:
۱۰۸۰ محمد بن اسماعیل بن سمره الاحمسی… قال ابومحمد سمعت منه مع ابی وهو صدوق ثقه نا عبدالرحمن قال سئل ابی عنه فقال صدوق.
محمد بن اسماعیل… ابومحمد (ابن ابیحاتم) میگوید: من همراه پدرم از او (محمد بن اسماعیل) شنیدم و او صدوق و ثقه بود. عبدالرحمن میگوید: درباره او از پدرم سؤال کردم گفت: او صدوق است.
[۷۳] ابن ابیحاتم، عبدالرحمن بن ابیحاتم، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۱۹۰، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.
ابنحبان در کتاب «الثقات» اسم ایشان را آورده است: ۱۵۵۱۰ محمد بن اسماعیل بن سمره الاحمسی السراج من اهل الکوفه یروی عن وکیع والکوفیین حدثنا عنه عبدالملک وغیره من شیوخنا
[۷۴] محمد بن حبان، أبوحاتم، الثقات، ج۹، ص۱۱۸، تحقیق:السید شرفالدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعه:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
ذهبی نیز بر توثیق ایشان تصریح کرده و مینویسد: ۴۷۲۳ محمد بن اسماعیل بن سمره الاحمسی ابوجعفر… ثقه.
[۷۵] ذهبی، شمسالدین، الکاشف، ج۲، ص۱۵۸، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار القبله للثقافه الاسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۳ه – ۱۹۹۲م.
از نظر ابنحجر عسقلانی نیز محمد بن اسماعیل ثقه است: ۵۷۳۲ محمد بن اسماعیل بن سمره الاحمسی بمهملتین ابوجعفر السراج ثقه من العاشره مات سنه ستین وقیل قبلها ت س ق
[۷۶] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۸، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
در نتیجه این راوی از نظر علمای رجال اهلسنت موثق است.
مفضل بن صالح
ایشان از نظر ابوحاتم و ابنحبان ثقه است و ابنحجر در کتاب «لسان المیزان»، توثیق ابوحاتم را آورده و نیز میگوید ابنحبان نیز او را در کتاب «الثقات» آورده است:
۵۸۶۶ النخاس بنون وبالخاء المعجمه ثم مهمله المفضل بن صالح الاسدی ابوجمیله الکوفی النخاس عن زیاد بن علاقه… وعنه البخاری و ابوحاتم ووثقه… وعنه ابوداود والترمذی والنسائی قاله بن حبان فی الثقات
[۷۷] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۷، ص۵۲۰.
این راوی از نظر حاکم نیشابوری نیز ثقه است؛ زیرا روایت ایشان را در کتابش تصحیح کرده است:
«۳۳۱۲ اخبرنا میمون بن اسحاق الهاشمی حدثنا احمد بن عبدالجبار حدثنا یونس بن بکیر حدثنا المفضل بن صالح عن ابیاسحاق عن حنش الکنانی قال سمعت ابا ذر یقول وهو آخذ بباب الکعبه ایها الناس من عرفنی فانا من عرفتم ومن انکرنی فانا ابوذر سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول مثل اهلبیتی مثل سفینه نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق.» هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه
[۷۸] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
جابر بن یزید
توثیق جابر بن یزید جعفی گذشت.
سلیمان بن بریده
این روای از راویان صحیح مسلم است و نیاز به آوردن توثیقات نیست.
بریده اسلمی
بریده اسلمی نیز از صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بینیاز از توثیق است.
بررسی سند دوم
سند دوم روایت بریده این است:
اخبرنا ابوالقاسم هبهالله بن عبدالله انا ابوبکر الخطیب انا ابوالحسن محمد بن عبدالواحد انا علی بن عمر بن احمد الدارقطنی انا احمد بن محمد بن سعید نا الحسن بن علی بن عفان نا محمد بن الصلت نا شداد بن رشید الجعفی عن جابر بن یزید الجعفی عن ابنبریده عن ابیه قال قال لی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هل لک ان تعود فاطمه فاتاها فدخل علیها فقال کیف تجدینک فشکت الیه فقال ما الوتک اقدمهم سلما واعلمهم علما واحلمهم حلما.
بریده از پدرش نقل کرده است که رسول خدا به من فرمود: آیا میخواهی به عیادت فاطمه بروی؟ پس به عیادتش رفتیم و بر ایشان وارد شدیم. رسول خدا فرمود: خودت را چگونه مییابی؟ فاطمه به رسول خدا شکایت کرد. پیامبر فرمود: من تو را محروم نکرد از ازدواج کردن با نخستین مسلمان و داناترین و بردبارترین آنها.
[۷۹] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۴۲، ص۱۳۱، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
بررسی سند سوم
سند سوم روایت بریده را نیز ابنعساکر اینگونه آورده است:
«اخبرنا ابونصر بن رضوان و ابوغالب بن البنا و ابومحمد عبدالله بن محمد بن نجا قالوا انا ابومحمد الجوهری انا ابوبکر بن مالک نا العباس بن ابراهیم القراطیسی نا محمد بن اسماعیل الاحمسی نا مفضل بن صالح نا جابر الجعفی عن سلیمان بن بریده عن ابیه قال قال لی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قم بنا یا ابا بریده نعود فاطمه فلما ان دخلنا علیها ابصرت اباها ودمعت عیناها قال ما یبکیک یا ینیه قالت قله الطعام وکثره الهم وشده السقم قال اما والله لما عند الله خیر مما ترغبین الیه یا فاطمه اما ترضین انی زوجتک اقدمهم سلما واکثرهم علما وافضلهم حلما وان ابنیک لمن شباب اهل الجنه.»
ترجمه این روایت در روایت اول گذشت.
[۸۰] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۱، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
البته این عبارت، با مضمون دیگری نیز در کتاب سیوطی نقل شده است: ۳۶۴۷۹ عَنْ بریدَهَ قَالَ: ۳۰ (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِفَاطِمَهَ: زَوَّجْتُکِ خَیْرَ اَهْلِی: اَعْلَمَهُمْ عِلْمَاً، وَاَفْضَلَهُمْ حِلْمَاً، وَاَوَّلَهُمْ سِلْمَاً). (خط فِی المتفق).
[۸۱] سیوطی، جلالالدین، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۳۳، ص۳۹۲.
نتیجه: روایت بریده با سه سند نقل شد و سند اول آن از نظر رجالی معتبر است.
روایت اول ابنعباس
از ابنعباس نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را پیشگام در اسلام معرفی کرده است. این روایت از وی دو مضمون دارد:
در مضمون اول آمده است: «والسابقُ الیّ علیُّ بن ابیطالب»؛ سند کامل این روایت را طبرانی اینگونه آورده است:
«۱۱۱۵۲ حدثنا الْحُسَیْنُ بن اِسْحَاقَ التُّسْتَرِیُّ ثنا الْحُسَیْنُ بن ابیالسَّرِیِّ الْعَسْقَلانِیُّ ثنا حُسَیْنٌ الاَشْقَرُ ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ عَنِ بن ابینَجِیحٍ عن مُجَاهِدٍ عَنِ بن عَبَّاسٍ عَنِ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال السُّبَّقُ ثَلاثَهٌ فَالسَّابِقُ الی مُوسَی یُوشَعُ بن نُونَ وَالسَّابِقُ الی عِیسَی صَاحِبُ یَاسِینَ وَالسَّابِقُ الی مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلِیُّ بن ابیطَالِبٍ.»
به نقل ابنعباس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: پیشگامان در ایمان آوردن سه تن هستند: پیشگام شد یوشع بن نون به ایمان آوردن به موسی، صاحب یاسین به عیسی و علی به ایمان آوردن به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
[۸۲] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۹۳، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
این روایت در کتابهای دیگر اهلسنت نیز نقل شده است.
[۸۳] طبری، محبالدین، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۵۸، ناشر:دار الکتب المصریه – مصر.
تصحیح هیثمی
هیثمی در کتاب «مجمع الزوائد» درباره سند این روایت مینویسد:
وعن ابنعباس عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال السبق ثلاثه السابق الی موسی یوشع بن نون والسابق الی عیسی صاحب یاسین والسابق الی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی بن ابیطالب رضی الله عنه رواه الطبرانی وفیه حسین بن حسن الاشقر وثقه ابنحبان وضعفه الجمهور وبقیه رجاله حدیثهم حسن او صحیح … این روایت را طبرانی نقل کرده، ودر سند آن حسین بن حسن اشقر وجود که ابنحبان او را توثیق کرده است ولی جمهور او را تضعیف کردهاند. و روایات بقیه راویان سند حسن و یا صحیح هستند.
[۸۴] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۱۰۲، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
توثیق حسین بن الحسن
همانگونه که در کلام هیثمی ملاحظه میشود، تنها ایراد این روایت بر «حسین بن حسن اشقر» است که ابنحبان او را توثیق کرده و بقیه تضعیف کردهاند. و خلاصه کلام این که در توثیق و تضعیف این راوی، اختلاف است و طبق قاعده رجالی اهلسنت، روایت راوی مختلف فیه، حسن میشود.
برای اثبات توثیق و یا اعتبار بیشتر این راوی، لازم است سخنان احمد بن حنبل و یحیی بن معین و ابنحجر عسقلانی را درباره ایشان ذکر نماییم:
سخن ابنحجر
ابنحجر در کتاب «تقریب التهذیب»، حسین بن حسن اشقر را صدوق معرفی کرده است: «۱۳۱۸ الحسین بن الحسن الاشقر الفزاری الکوفی صدوق یهم ویغلو فی التشیع من العاشره مات سنه ثمان ومائتین س»
[۸۵] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۶۶، تحقیق:محمد عوامه، ناشر:دار الرشید – سوریا، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶.
ایشان در جای دیگر سخن احمد بن حنبل و ابنمعین را در تایید اشقر ذکر میکند:
قلت وذکره العقیلی فی الضعفاء واورد عن احمد بن محمد بنهانئ قال قلت لابی عبدالله یعنی بن حنبل تحدث عن حسین الاشقر قال لم یکن عندی ممن یکذب وذکر عنه التشیع … وقال بن الجنید سمعت بن معین ذکر الاشقر فقال کان من الشیعه الغالیه قلت فکیف حدیثه قال لا باس به قلت صدوق قال نعم کتبت عنه.
احمد بن محمد بنهانی میگوید: به احمد بن حنبل گفتم، درباره حسین بن اشقر برای من صحبت کن. گفت: او در نزد من از جمله کسانی نیست که دروغ میگویند… ابن جنید میگوید: از ابنمعین شنیدم که میگفت: او از شیعیان غالی است. گفتم: روایتش چگونه است؟ گفت: هیچ اشکالی در آنها نیست. گفتم: آیا او راستگو است؟ گفت: بلی. پس از آن روایت از او نوشتم.
[۸۶] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۳۶.
سخن کنانی
کنانی در کتاب «تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاخبار الشنیعه الموضوعه»، سخن ابنمعین را در صدوق دانستن حسین اشقر و سخن احمد بن حنبل را پس از بیان روایت ذیل، ذکر کرده است:
«(۱۵) (حدیث) ابنعباس: کان النبی یقسم غنائم حنین وجبریل (علیهالسّلام) الی جنبه فجاء ملک فقال ان ربک (عزّوجلّ) امرک بکذا وکذا، فخشی النبی ان یکون شیطانا، فقال لجبریل تعرفه، فقال هذا ملک وما کل ملائکه ربک اعرف (عد) من طریق الحسین بن الحسن الاشقر، وقال منکر وما اعلم رواه غیر حسین والبلاء عندی منه، واورده ابنالجوزی فی الواهیات، وقال حسین کذاب (قلت) انما کذبه ابومعمر الهذلی وقد قال فیه ابنمعین صدوق وقال احمد: لم یکن عندی ممن یکذب، وذکره ابنحبان فی الثقات، واخرج له النسائی وقضیه ایراد ابنالجوزی له فی الواهیات انه لا یبلغ رتبه الوضع والله اعلم.»
[۸۷] کنانی، علی بن محمد، تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاخبار الشنیعه الموضوعه، ج۱، ص۲۴۸، تحقیق:عبدالوهاب عبداللطیف، عبدالله محمد الصدیق الغماری، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی۱۳۹۹ ه.
تصحیح روایات اشقر
برخی از علمای بزرگ اهلسنت، روایات حسین اشقر را نیز تصحیح کرده و این نشان میدهد که این راوی در نزد آنها موثق و دارای اعتبار است.
تصحیح نیشابوری
روایات تصحیح شده توسط حاکم نیشابوری دو روایت هستند در روایت اول میگوید: «۴۶۴۷ حدثنا مکرم بن احمد بن مکرم القاضی ثنا جعفر بن ابیعثمان الطیالسی ثنا یحیی بن معین ثنا حسین الاشقر ثنا جعفر بن زیاد الاحمر عن مخول عن منذر الثوری عنام سلمه رضی الله عنها ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کان اذا غضب لم یجترئ احد منا یکلمه غیر علی بن ابیطالب رضی الله عنه هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
[۸۸] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۱، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
در روایت دوم حاکم نیشابوری میگوید: «۴۶۶۹ اخبرنی علی بن عبدالرحمن بن عیسی السبیعی بالکوفه ثنا الحسین بن الحکم الجیزی ثنا الحسین بن الحسن الاشقر ثنا سعید بن خثیم الهلالی عن الولید بن یسار الهمدانی عن علی بن ابیطلحه قال حججنا فمررنا علی الحسن بن علی بالمدینه ومعنا معاویه بن حدیج فقیل للحسن ان هذا معاویه بن حدیج الساب لعلی فقال علی به فاتی به فقال انت الساب لعلی فقال ما فعلت فقال والله ان لقیته وما احسبک تلقاه یوم القیامه لتجده قائما علی حوض رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یذود عنه رایات المنافقین بیده عصا من عوسج حدثنیه الصادق المصدوق (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقد خاب من افتری هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه»
[۸۹] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۸، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
توثیق سیوطی
سیوطی نیز در کتاب «الشمائل الشریفه»، همان روایتی را که حاکم تصحیح کرده بود، به صحت آن را تصریح میکند و در پایان تصحیح حاکم نیشابوری و توثیق اشقر را از زبان ذهبی نقل کرده است:
۲۸۴ (کان اذا غضب لم یجتریء علیه احد الا علی) حل ک عنام سلمه صح کان اذا غضب لم یجترئ علیه احد الا علی امیرالمؤمنین لما یعلمه من مکانته عنده وتمکن وده من قلبه بحیث یحتمل کلامه فی حال الحده فاعظم بها منقبه تفرد بها عن غیره حم ک فی فضائل الصحابه عن حسین الاشقر عن جعفر الاحمر عن مخول عن منذر عنام سلمه قال الحاکم صحیح وتعقبه الذهبی بان الاشقر وثق… حاکم گفته است: این روایت صحیح است و ذهبی به دنبال آن گفته است: حسین اشقر توثیق شده است.
[۹۰] سیوطی، جلالالدین، الشمائل الشریفه، ج۱، ص۱۷۹.
سخن مناوی
مناوی در کتاب «فیض القدیر شرح الجامع الصغیر»، توثیق ذهبی را درباره حسین اشقر ذکر کرده است: عن ابیهریره کان اذا غضب لم یجتریء علیه احد الا علی امیرالمؤمنین لما یعلمه من مکانته عنده وتمکن وده من قلبه بحیث یحتمل کلامه فی حال الحده فاعظم بها منقبه تفرد بها عن غیره حل ک فی فضائل الصحابه عن حسین الاشقر عن جعفر الاحمر عن مخول عن منذر عنام سلمه قال الحاکم صحیح وتعقبه الذهبی بان الاشقر وثق.
[۹۱] مناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۵، ص۱۵۰، ناشر:المکتبه التجاریه – مصر، الطبعه:الاولی، ۱۳۵۶ه.
با توجه به آنچه بیان شد، حسین الاشقر از نظر ابنحبان، احمد بن حنبل، یحیی بن معین، حاکم نیشابوری، ابنحجر عسقلانی، ذهبی و جلالالدین سیوطی موثق و صدوق است. و در نتیجه این روایت نیز معتبر است.
روایت دوم ابنعباس
روایت دیگری را ابنعساکر با سند ذیل از ابنعباس نقل کرده است که رسول خدا فرمود: نخستین کسیکه به من آورد، حضرت علی بوده است:
«اخبرنا ابوالبرکات عبدالوهاب بن المبارک الانماطی انا ابوبکر محمد بن المظفر بن بکران الشامی نا ابوالحسن احمد بن محمد العتیقی انا ابویعقوب محمد بن یوسف بن احمد بن الدجیل نا ابوجعفر محمد بن عمرو العقیلی حدثنی علی بن سعید نا عبدالله بن داهر بن یحیی الرازی حدثنی ابیعن الاعمش عن عبابه الاسدی عن ابنعباس…»
ابنعباس گفته است: به زودی فتنهای رخ میدهد اگر هریکی از شما آن را درک کردید، بر شما است که به کتاب خدا و علی بن ابیطالب پناه ببرید؛ زیرا من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که دست علی را گرفته بود، شنیدم که میفرمود:
«وباسناده عن ابنعباس قال ستکون فتنه فان ادرکها احد منکم فعلیه بخصلتین کتاب الله وعلی بن ابیطالب فانی سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول وهواخذ بید علی هذا اول من امن بی واول من یصافحنی یوم القیامه وهو فاروق هذه الامه یفرق بین الحق والباطل وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب الظالمین وهو الصدیق الاکبر وهو بابی الذی اوتی منه وهو خلیفتی من بعدی»
این نخستین شخصی است که به من ایمان آورد و نخستین شخصی است که در روز قیامت با من مصافحه میکند. او فاروق این امت است که میان حق و باطل جدایی میاندازد. او سردار مؤمنان است…
[۹۲] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، ج۴۲، ص۴۳، تحقیق:محبالدین عمر بن غرامه، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
روایت سوم ابنعباس
در این روایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یوشع بن نون، صاحب یاسین و علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را به ترتیب سابقان امت موسی، عیسی و امت اسلام معرفی کرده است:
«۵۵۰. ابنمردویه، عن ابنعباس، عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: السبق ثلاثه؛ فالسابق الی موسی یوشع بن نون، والسابق الی عیسی صاحب یس، والسابق الی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی بن ابیطالب (رضیاللهعنه).»
ابنعباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که سابقان سه نفراند. سابق به سوی موسی یوشع بن نون و سابق به سوی عیسی صاحب یاسین و سابقه به سوی محمد علی بن ابیطالب هستند.
[۹۳] ابنمردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیهالسّلام)، ص۳۲۹.
روایت فوق در معجم کبیر طبرانی با این سند نقل کرده است:
حدثنا الحسین بن اسحاق التستری ثنا الحسین بن ابیالسری العسقلانی ثنا حسین الاشقر ثنا سفیان بن عیینه عن بن ابینجیح عن مجاهد عن بن عباس عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال السبق ثلاثه فالسابق الی موسی یوشع بن نون والسابق الی عیسی صاحب یاسین والسابق الی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی بن ابیطالب.
[۹۴] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۹۳، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
سند حدیث
در بررسی سند روایت باید گفت:
سخن هیثمی
هیثمی بعد از نقل روایت، درباره سندش مینویسد: رواه الطبرانی وفیه حسین بن حسن الاشقر وثقه ابنحبان وضعفه الجمهور، وبقیه رجاله حدیثهم حسن او صحیح.
این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن حسین بن حسن اشقر است که ابنحبان وی را توثیق کرده و جمهور تضعیف کردهاند اما بقیه رجال سند حسن یا صحیح هستند.
[۹۵] هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۲، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.
سخن دیگران
همانگونه که از عبارت هیثمی پیدا است، حسین اشقر هم تضعیف دارد و هم توثیق که ایشان به توثیق ابنحبان اشاره کرده است. اما با جستجو در کتب اهلسنت، میبینیم که افراد دیگری نیز ایشان را توثیق کرده و روایاتش را صحیح میدانند.
اولا: ابنحبان وی را توثیق کرده است.
ثانیا: حاکم نیشابوری که حافظ علی الاطلاق در روایات است، روایتش را که درباره آیه «انما انت منذر و لکل قومهاد» آورده، تصحیح کرده است:
«۴۶۴۶ اخبرنا ابوعمرو عثمان بن احمد بن السماک ثنا عبدالرحمن بن محمد بن منصور الحارثی ثنا حسین بن حسن الاشقر ثنا منصور بن ابیالاسود عن الاعمش عن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبدالله الاسدی عن علی انما انت منذر ولکل قومهاد قال علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) المنذر وانا الهادی» هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
[۹۶] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۰، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰.
ثالثا: حسین اشقر در سلسله اسناد روایات احمد بن حنبل و یحیی بن معین واقع شده و آنها از وی روایت نقل کردهاند. این مطلب نشان میدهد که وی در نزد آنها از اعتبار خوبی برخودار بوده است.
علی بن هبهالله میگوید: اما الاشقر بشین معجمه وقاف فهو حسین بن حسن الاشقر الکوفی یحدث عن شریک وقیس بن الربیع وغیرهما روی عنه احمد بن حنبل ویحیی بن معین وغیرهما
[۹۷] علی بن هبهالله بن ابینصر بن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الاسماء والکن، ج۱، ص۹۴، دار النشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی۱۴۱۱.
تناقضگویی هیثمی
نکته تعجب آور این است که هیثمی در این روایت حسین اشقر را تضعیف کرده، اما تمام روایات مسند احمد بن حنبل را که این راوی نیز در سند روایاتش قرار دارد، قبول دارد و این مسند را صحیحترین مسانید میداند. این عقیده هیثمی را سیوطی اینگونه نقل کرده است:
وقال الهیثمی فی زوائد المسند مسند احمد اصح صحیحا من غیره.
[۹۸] سیوطی، جلالالدین، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۱۸۹.
سیوطی نیز عقیدهاش همین است که آن را شوکانی گزارش کرده است: قَالَ السُّیُوطِیّ فِی خُطْبَهِ کِتَابِهِ الْجَامِعِ الْکَبِیرِ مَا لَفْظُهُ: وَکُلُّ مَا کَانَ فِی مُسْنَدِ اَحْمَدَ فَهُوَ مَقْبُولٌ، فَاِنَّ الضَّعِیفَ الَّذِی فِیهِ یَقْرُبُ مِنْ الْحَسَنِ انْتَهَی.
سیوطی در خطبه کتابش «الجامع الکبیر» گفته است: تمام آنچه در مسند احمد قرار دارد، مقبول است؛ زیرا روایت ضعیف آن حسن است.
[۹۹] شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار شرح منتقی الاخبار، ج۱، ص۲۲.
در نتیجه، حسین اشقر از دیدگاه ابنحبان، حاکم نیشابوری، سیوطی، احمد بن حنبل، یحیی بن معین و هیثمی (با توجه به اظهار نظرش درباره مسند احمد) موثق و معتبر است. برفرض اگر تضعیفات هم داشته باشد، روایتش حسن میشود و در نهایت این روایت حسن میشود.
سایر منابع این روایت
در مورد سایر منابع و متون این روایت و استدلال علمای اهلسنت به این موارد میتوان اشاره کرد:
روایت ابنمردویه
«۵۵۱ ابنمردویه عن ابنعباس رضی الله عنهما فی قوله: (والسابقون السابقون) قال: یوشع بن نون سبق الی موسی ومؤمن آل یس سبق الی عیسی وعلی بن ابیطالب رضی الله عنه سبق الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»
[۱۰۰] ابنمردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیهالسّلام)، ص۳۲۹.
حدیث دوم ابنعباس
در روایت دوم ابنعباس تصریح نموده که علی (علیهالسّلام) افضل سابقون است:
«۵۵۲. ابنمردویه، عن مجاهد، عن ابنعباس فی هذه الآیه: یوشع بن نون سبق الی موسی بن عمران، ومؤمن آل یاسین سبق الی عیسی بن مریم، وعلی بن ابیطالب سبق الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وکل رجل منهم سابق امته، وعلی افضلهم.»
ابن عباس گفته است: یوشع بن نون به سوی موسی بن عمران، مؤمن آل یاسین به سوی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 