پاورپوینت کامل نخستین ترجمهها به عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نخستین ترجمهها به عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نخستین ترجمهها به عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نخستین ترجمهها به عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نخستین ترجمهها به عربی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
در تاریخ ترجمه، گذشته از روایاتی که دربار ترجم آثاری در کیمیا، احکام نجوم و پزشکی در ثلث آخر سد ۱ق به دست ما رسیده است و مستقیماً به موضوع مربوط میشوند، باید به گزارشهای هرچند کوتاه و گاه مبهم برخی منابع کهن دربار توجه مسلمانان (یا به عبارت دقیقتر: اعراب) به علومی چون پزشکی، کیمیا و نجوم و به ویژه آثاری که گویند در این روزگار تصنیف شده است، توجه کرد.
فهرست مندرجات
۱ – انتقال علوم یونانی، ایرانی به اسلام
۲ – ترجمه به عربی در روزگار امویان
۲.۱ – ترجمه در روزگار معاویه
۲.۲ – ترجمه در زمان خالد
۲.۳ – ترجمه در زمان حجاج
۳ – ترجمه از برآمدن عباسیان تا تشکیل مکتب حنین
۳.۱ – ترجمه در زمان منصور
۳.۲ – ترجمه در زمان مهدی عباسی
۳.۳ – در روزگار هارون عباسی
۳.۴ – در روزگار مأمون عباسی
۴ – فهرست منابع
۵ – پانویس
۶ – منبع
انتقال علوم یونانی، ایرانی به اسلام
اگر گزارشهای جاحظ، ابن ندیم و دیگران دربار توجه خالد بن یزید بن معاویه به علوم و نگارش آثاری در این زمینه در روزگار وی بهرهای از واقعیت داشته باشد، به ناچار باید پذیرفت که گونهای از فرایند انتقال دانسته های یونانی، ایرانی و هندی به جهان اسلام ــ حتی اگر نتـوان آنها را بـه هر دلیلـی دانـش (یـا علم) نـامیـد ــ در این روزگار در جریان بوده است، زیرا این علوم تا آن روزگار در میان اعراب سابقه نداشت و آنان به ناچار این دانستنیها را از حوزههای فرهنگی کهن ایران، مصر و حران کسب کرده بودند که در این سالها تحت سیطر آنان درآمده بود. ناگفته پیدا ست که در فرایند انتقال این دانستهها به حوز فرهنگ عربی، کسانی دست داشتهاند که به جز عربی، دست کم یک زبان دیگر (سریانی، یونانی یا پهلوی ) میدانستهاند و برای انتقال این دانستهها از زبان اصلی به این زبان، گونهای «ترجمه»، هرچند به صورت شفاهی و در ابتدایی ترین شکل، در کار بوده است. اگر از این دیدگاه به تاریخ ترجمه بنگریم، بحث دربار اصالت تألیفات منسوب به خالد بن یزید و نیز تألیفات پزشکی ماسرجوی یهودی و تیاذوق به همان انداز ترجمههای منسوب به این روزگار اهمیت خواهند داشت.
ترجمه به عربی در روزگار امویان
ترجمه در روزگار معاویه
چنان که خواهیم گفت، در منابع کهن، نخستین ترجمههای جهان اسلام به سالهای آغازین خلافت شاخ مروانی امویان منسوب شده است؛ اما در ۱۹۱۰م هنری استاپلتن و رزق الله عزو با استناد به عبارتی که در پایان دستنویسی بسیار متأخر از روایت عربی کتاب منسوب به زوسیموس (کیمیاگر یونانیمآب مصری سد ۴ یا ۵م) آمده بود، با تردید از احتمال ترجم این کتاب به عربی در ربیع الآخر ۳۸ سخن گفتند. استاپلتن در ۱۹۵۳م نیز هنگام رد نظر کراوس دربار جعلی بودن ترجمهای منسوب به روزگار خالد، ترجمه در روزگار معاویه را مسلم فرض کرد. پژوهشگران تاریخ شیمی این دیدگاه را چندان شایست توجه ندانستـهاند و تنها شمار اندکـی از آنان چون اولمان و دانلپ در نادرستی این نظریه چند سطری نوشتهاند؛ اما سزگین که در «تاریخ نگارشهای عربی» همواره با ساده انگاری بیش از اندازه هر قرین ناچیزی را که از قدمت بیشتر اعراب در توجه به علوم و ترجم آثار علمی نشان داشته باشد، پذیرفته، در این مورد نیز، حتی با قاطعیتی بیش از یابندگان دست نویس، بر درستی این نظریه پافشاری کرده است. در حالی که جُنگ دربر دارند این رساله به گفت خود سزگین کتابت شده است و در پذیرش چنین تاریخ کهنی نمیتوان به نسخهای اینسان متأخر استناد کرد. البته سزگین نقل قول جابر بن حیان از علی (علیهالسلام) دربار کیمیا را نشان وجود برخی اطلاعات دربار کیمیا در میان فرهیختگان عرب و قرینهای مناسب برای پذیرش ترجم آثار زوسیموس در ۳۸ق میداند.
جابر بن حیان در کتاب الامامه (و نیز کتاب الحجر که این یکی به دست ما رسیده) بهنقل از «خطب بیان» منسوب به علی (علیهالسلام) آورده است که از وی دربار «وجود کیمیا» پرسیدند و ایشان نیز افزون بر تأیید وجود چنین علمی برخی دانستههای خود از این علم را بر یاران و فرزند خود آشکار ساخت.
[۱] جابر بن حیان، «کتاب الحجر»، ج۱، ص۲۲، مصنفات فی علم الکیمیاء للحکیم جابر بن حیان الصوفی، به کوشش هُلمیارد، پاریس، ۱۹۲۸م.
اما در متنی که امروزه از نهج البلاغه در دست داریم، نه این خطبه و نه حتی واژ کیمیا نیامده است. البته سزگین میتوانست در تقویت نظری خود به شواهد دیگری نیز استناد کند؛ از جمله آنکه رشید ابن زبیر (سد ۵ق) نیز در روایتی جالب و افسانهوار، آورده است که خاقان چین کتابی مشتمل بر رازهای علوم مختلف را چون تحفهای گرانبها برای معاویه فرستاد. این کتاب بعدها به خالد بن یزید رسید و او به مدد مطالب آن در «الصنعه» و جز آن کارهای شگرف کرد. اما چنیـن مینماید که برای اثبات وجود ترجم آثاری در باب کیمیا بـه شواهد و قراین بیشتری نیاز باشـد. در اینجا باید از گزارش جالب توجه مسعودی نیز یاد شود. به گفت وی، معاویه بنا بر عادت تا پاسی از شب میخوابید و سپس برمیخاست تا کتابدارانش کتابهایی دربار سیاستها، جنگها و نیرنگهای سلاطین برایش بخوانند
[۲] علی مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۲، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۷۰م ـ ۱۹۷۴م.
اگـر روایت مسعودی را درست انگـاریم، با توجه به اینکـه زبان اصلـی داستانهایی این چنیـن، بیشتر پهلوی و در غیر این صورت سریانی یا یونانی بوده است، میتوان گفت که خوانندگان این روایات یا ترجم عربی آنها را در دست داشتهاند، یا به احتمال بیشتر آنها را به صورت همزمان به عربی ترجمه میکردهاند.
ترجمه در زمان خالد
پرداختن خالد بن یزید به علوم، به ویژه کیمیا، نجوم (قاعدتاً احکام نجوم) و پزشکی و ترجم برخی آثار علمی به عربی در روزگار وی، نکتهای است که در برخی منابع متقدم و نیز آثار بسیاری از پژوهشگران معاصر بدان اشاره شده است. منابع کهنی را که بدین موضوع پرداختهاند، میتوان به ۳ دسته تقسیم کرد. در برخی منابع تنها به توجه خالد به علوم (بیشتر کیمیا) و گهگاه نام استادان وی اشاره شده است. در کتاب الراهب منسوب به جابر بن حیان، آمده است که خالد مِریانُس راهب «استادِ استادِ جابر» را نزد خود فرا خواند.
[۳] جابر بن حیان، «کتاب الراهب»، ج۱، ص۵۲۹، مختار رسائل، به کوشش پاول کراوس، قاهره، ۱۳۵۴ق/ ۱۹۳۵م.
جابر در سر الاسرار نیز ابیاتی دربار کیمیا از خالد نقل کرده است.
[۴] احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۹-۳۶۰، به کوشش احسان عباس، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۷۹م.
از توجه خالد به کیمیا، نجوم و علوم دیگر، ابوالفرج اصفهانی
[۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۴۷، به کوشش سمیر جابر، بیروت، دارالفکر.
از برباد رفتن زندگی و فرمانروایی خالد به سبب اشتغال به کیمیا، و مسعودی نیز به پیشگامی خالد در این فن اشاره، و ۳ بیت با مضمون کیمیایی از او نقل کرده است.
[۶] علی مسعودی، مروج الذهب، ج۵، ص۱۵۹، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۷۰م ـ ۱۹۷۴م.
بیرونی او را نخستین فیلسوف اسلام نامیده، و افزوده است که «حتی گویند که دانش خود را از آنچه دانیال از غار گنج بیرون کشیده بود، به دست آورده است».
[۷] ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
اما در منابع گروه دوم ــ که تنها آثار جاحظ را دربر دارد ــ از خالد به عنوان مترجم آثار علمی، و در منابع گروه سوم، از جمله الفهرست ابن ندیم، از وی به عنوان حامی مترجمان و نیز نگارند آثاری در کیمیا یاد شده است. به گفت جاحظ، خالد نخستین کسی بود که آثاری در نجوم، پزشکی و کیمیا به عربی ترجمه کرد.
[۸] جاحظ عمرو، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
همو هنگامی که هم سطحی مترجم و مؤلف را برای درستی ترجمه لازم میشمارد، پس از مقایس شماری از مؤلفان یونانی با مترجمان آثارشان میپرسد: «… و کجا خالد با افلاطون برابر است
[۹] جاحظ عمرو، الحیوان، ج۱، ص۷۶، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م.
که تلویحاً به ترجم اثری از افلاطون (یا دست کم اثری فلسفی) توسط خالد اشاره دارد. اما ابن ندیم ضمن آوردن جملاتی بسیار شبیه به عبارات البیان و التبین، به جای عبارت «کان اول من تَرْجَمَ کتب النجوم و الطب و الکیمیاء» عبارت «هو اول من تُرجِمَ لَه کتب الطب و النجوم و کتب الکیمیاء» را آورده است
[۱۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۵۴، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
که در این صورت معنی سخن به کلی دگرگون میشود. تفاوت دو عبارت مذکور در البیان و التبین و الفهرست را نمیتوان به افتادن «له» در البیان یا افزوده شدن آن در الفهرست نسبت داد، زیرا ابن ندیم در دو جای دیگر نیز خالد را حامی مترجمان و نه مترجم نامیده است. وی در یکی از حکایات آغازین مقال هفتم الفهرست آورده است که خالد فیلسوفان یونانی ساکن مصر را که عربی نیک میدانستند، فراخواند و به ترجم آثاری در کیمیا (الصنعه) از یونانی و قبطی به عربی فرمان داد که این نخستین ترجمه از زبانی به زبان دیگر در جهان اسلام بود.
[۱۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۲، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
وی در سیاه مترجمان به عربی نیز از «اصطفن قدیم که آثاری در الصنعه و جز آن را برای خالد ترجمه کرد» یاد میکند
[۱۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
ابن ندیم همچنین تأکید میکند که برخی آثار کیمیایی خالد و از جمله دیوان اشعاری را که در این زمینه سروده، دیده است
[۱۳] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۵۴، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
[۱۴] صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، ج۱، ص۲۱۳، به کوشش غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۱۵] محمد عراقی، العلم المکتسب فی زراعه الذهب، ج۱، ص۳۴، (نک : مل، هلمیارد).
[۱۶] محمد عراقی، العلم المکتسب فی زراعه الذهب، ج۱، ص۳۶، (نک : مل، هلمیارد).
[۱۷] محمد عراقی، العلم المکتسب فی زراعه الذهب، ج۱، ص۴۳-۵۰، (نک : مل، هلمیارد).
و نیز مکالمات میان او و مریانس حکیم
[۱۸] محمد عراقی، العلم المکتسب فی زراعه الذهب، ج۱، ص۲۷، (نک : مل، هلمیارد).
[۱۹] محمد عراقی، العلم المکتسب فی زراعه الذهب، ج۱، ص۴۸، (نک : مل، هلمیارد).
را نقل کرده است.
سزگین بر اساس مندرجات دستنویسهایی که هیچیک زودتر از ۹۰۵ق کتابت نشده است، ترجم کتاب الاصنام منسوب به بلیناس، کتاب فی الشمس و القمر، (یا کنز الکنوز یا رساله قراطیس الحکیم)، و کتاب مهراریس الحکیم الی تلمیذه مروارید را از ترجمههای روزگار خالد میداند. در دیباچ اثر منسوب به قراطس
[۲۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۵۴، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
به شهرت اثر در روزگار کنستانتین کبیر (ح ۳۲۴م) و ترجم آن (گویا از رومی = لاتینی) به عربی به خواست «امیری عرب» اشاره شده، و در انجام رساله نیز نام این امیر خالد بن یزید آمده است.
[۲۱] علی بن سلیمان هاشمی، علل الزیجات، ج۱، ص۱۵۶، چ تصویری از نسخ خطی کتابخان بادلیان (نک : ملـ، علی بن سلیمان).
اما روسکا هنگام بررسی این اثر با توجه به آنکه ساختمان مساجد در آن سالها نمیبایست چنین کامل میبوده، احتمال میدهد که کار ترجمه در فاصل اواخر سد ۸ تا میان سد ۹م صورت گرفته باشد. در دست نویسی از تفسیر جلدکی (د ۷۴۳ق) بر کتاب الاصنام بلیناس نیز از ترجم متن اصلی در روزگار خالد سخن به میان آمده که کراوس این دعوی را افسانهای ادبی دانسته است، و به پیروی از آنان سزگین، دست نوشتههایی بسیار متأخر (سد ۱۱ق و پس از آن) و نامعتبر از آثار کیمیایی منسوب به خالد بن یزید و نیز از شخصی به نام ازدی «مصاحب خالد بن یزید»، تألیفات بسیاری برای این دو برشمردهاند. دعوی نگارش آثاری در کیمیا توسط «ازدی، مصاحب خالد» آن چنان بیاساس است که هیچیک از پژوهشگران برجسته زحمت رد آن را به خود ندادهاند، زیرا در هیچ مأخذ معتبری، از این شخص ذکری به میان نیامده است و این شخصیت را باید برساخت کاتب جُنگ شمار ۱۰۲ پزشکی کتابخان سالار جنگ (از سد ۱۱ق) دانست که نسخ منحصر به فرد هر ۴ کتاب منسوب به ازدی را دربر دارد. روسکا در بسیاری از آثار خود با استناد به برخی مطالب مذکور در آثار منسوب به خالد، آنها را مجعول و همچون ترجمههای منسوب به روزگار وی، متعلق به سدههای بعدی، و حکایات مربوط به توجه خالد به ترجمه و تألیف آثار علمی را یک افسانه میداند. امروزه اغلب پژوهشگران برجست تاریخ شیمی دیدگاه روسکا را پذیرفتهاند. و به ویژه اولمان در مقالهای مفصل ضمن بررسی منابع این موضوع، بر درستی دیدگاه روسکا تأکید کرده است.
در پایان باید گفت گرچه ترجمهها و تألیفات منسوب به روزگار خالد همگی در سدههای بعدی فراهم آمدهاند، اما، برخلاف نتیجهگیری بیشتر پژوهشگران اروپایی، این نکته نمیتواند دلیلی موجه بر انکار روایت توجه خالد به علوم تلقی گردد. در واقع، دلایل روسکا تنها میتواند حاکی از آن باشد که از آنچه گفتهاند در روزگار خالد تألیف یا ترجمه شده، چیزی به دست ما نرسیده است.
در همین روزگار پزشکی ایرانی از مردم بصره به نام ماسرجویه، که یهودی و سریانی زبان بود. کناش اهرن القس (احتمالاً از سد ۶م) را به واسط ترجمهای سریانی، به عربی ترجمه کرد و دو مقاله نیز به ۳۰ مقالـ روایت اصلی افزود. بـه گفت ابن جلجل ــ نخستین راوی چگونگـی ترجم این اثـر ــ «تفسیر عربـی» این کناش که در روزگار مروانیان به انجام رسیده بود، تا مدتها در کتابخان خلفای مروانی از دسترس مردم دور بود تا آنکه عمر بن عبدالعزیز (حک ۹۹-۱۰۱ق) آن را یافت و پس از اندیش بسیار، سرانجام این کناش را در دسترس دیگران قرار داد!.
[۲۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۷، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
[۲۳] سلیمان ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ج۱، ص۶۱، به کوشش فؤاد سید، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۲۴] احمد ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۲۵] احمد ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۲۶] احمد ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۲۰۴، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۲۷] علی قفطی، تاریخ الحکماء، ج۱، ص۸۰، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
[۲۸] علی قفطی، تاریخ الحکماء، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۶، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
[۲۹] محمد تمیمی، ماده البقاء فی اصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الاوباء، ج۱، ص۹۸، به کوشش یحیی شعار، قاهره، ۱۹۹۹م.
دسترسی به بخش قابل توجهی از ترجم ماسرجویه و دو مقال تألیفی وی را مدیون استنادهای پرشمار رازی هستیم که همواره از ماسرجویه با عنوان «الیهودی» یاد کرده است.
[۳۰] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۱، ص۵۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۱] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۱، ص۹۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۲] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۱، ص۲۳۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۳] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۳، ص۱۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۴] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۳، ص۶۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۵] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۳، ص۱۸۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۶] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۳، ص۲۰۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۷] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۳، ص۲۵۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۸] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۱۰، ص۹۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۳۹] محمد بن زکریا رازی، الحاوی، ج۱۹، ص۲۵۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
.
با توجه به آنچه گفته شد. ترجم ماسرجوی بصری از کناش اهرن را میتوان نخستین ترجم اثری علمی، و دو مقال افزوده شده به این اثر را نیز نخستین تصنیف علمی جهان اسلام دانست. زیرا خالد، حتی به فرض درستی روایات مربوط به او، پس از آنکه دستش از خلافت کوتاه شد (یعنی به خلافت رسیدن عبدالملک بن مروان)، تازه به فکر علمآموزی افتاد. و از سوی دیگر از عبارات ابن جلجل به خوبی میتوان دریافت که ماسرجویه در نخستین سالهای دولت مروانی (و البته نه الزاماً در دور کوتاه خلافت خود مروان) به ترجم کناش اهرن مشغول بوده است و محققانی چون مایرهوف و الگود که ماسرجویه را معاصر عمر بن عبدالعزیز دانستهاند، ظاهراً سخن ابن جلجل و دیگر تاریخنگاران را درست درنیافتهاند.
ترجمه در زمان حجاج
در همین سالها پزشکی مسیحی به نام تیاذوق که شاید نام اصلی وی تئودوکوس، و زبان مادری وی یونانی بود، به خدمت حجاج بن یوسف (د ۹۵ق) درآمد.
[۴۰] عبدالله ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج۳، ص۲۷۰، بیروت/ قاهره، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵م.
[۴۱] عبدالله ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج۳، ص۲۷۶-۲۷۷، بیروت/ قاهره، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵م.
این پزشک قاعدتاً بر آموزههای پزشکی یونانی (مستقیماً یا به واسط سریانی) متکی بود و گفتهاند که در تشخیص بیماری از روی نبض، خویشتن را پیرو ارخیجانس (نیم نخست سد ۱م (میدانست.
[۴۲] عبیدالله ابوسعید بن بختیشوع، رساله فی الطب و الاحداث النفسانیه، ج۱، ص۶۰-۶۱، به کوشش فلیکس کلاین فرانکه، بیروت، ۱۹۷۷م.
وی رسالهای دربار داروهای جایگزین (ابدال ادویه)، و دست کم ۳ اثر دیگر، از جمله کناشی دربار پزشکی نوشت
[۴۳] احمد ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۳، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
[۴۴] علی قفطی، تاریخ الحکماء، ج۱، ص۱۰۸، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
که رازی بارها بدانها استناد کرده است این آثار به هر زبانی که تألیف شده باشد، بر انتقال پزشکی یونانی به جهان اسلام تأثیر داشته است.
از ترجمههای منسوب به سد نخست که بگذریم، نالینو نیز در ۱۹۰۹م دستنویسی متأخر از کتابی منسوب به هرمس را در کتابخان آمبروزیانا یافت که در پایان آن تاریخ ترجمه ذیقعد ۱۲۵ آمده است. نالینو این اثر را به عنوان عرض مفتاح (اسرار) النجوم معرفی کرد.
[۴۵] کارلو آلفونسو نالینو، علم الفلک و تاریخه عند العرب فی قرون الوسطی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، رم، ۱۹۱۱م.
ابن ندیم از «عرض مفتاح النجوم الاول» و «طول مفتاح النجوم الثانی» به عنوان دو کتاب هرمس یاد میکند
[۴۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
اما از دستنویس آمبروزیانا چنین برمیآید که این دو نام، عناوین کتابهای اول و دوم کتابی مفصلتر به نام کتاب هرمس علی منقلب سنی العالم و ما فیه من القضاء بوده است؛ این دستنویس نیز که در ۱۰۷۱ق کتابت شده، مجموعهای است کم اعتبار از آثار غالباً مجعول منسوب به حکمایی چون جاماسب، هرمس و دیگران، و چه بسا کاتب برای افزودن بر بهای نسخه، تاریخی بسیار کهن برای متن عربی ساخته باشد.
ترجمه از برآمدن عباسیان تا تشکیل مکتب حنین
در این روزگار ابن مقفع (مق ۱۴۳ق) آثاری دربار امثال و حکم و اخلاق عملی را به عربی درآورد و اندرزنام رساله الصحابه را خطاب به منصور عباسی نوشت که قاعدتاً از آثار مشابهی که به زبان پهلوی در دست بود، تأثیر بسیار گرفته بود. در منابع کهن ترجمه یا تحریر عربی ۳ کتاب قاطیغوریاس ( مقولات)، فریارمانیس (بار ارمیناس یا کتاب العباره) و انالوطولیقا ( قیاس)، از آثار منطقی ارسطو، و نیز ایساغوجی فرفوریوس را نیز به ابن مقفع نسبت دادهاند
[۴۷] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
[۴۸] جاحظ عمرو، الحیوان، ج۱، ص۷۶، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م.
کراوس بهرغم تأکید منابع کهن و با استناد بهدستنویسی از مجموع این ۴ ترجمه در کتابخان سن ژوزف بیروت، مترجم این رسالات را فرزند وی، محمد بن عبدالله بن مقفع دانسته است اما دانش پژوه
[۴۹] محمد تقی دانش پژوه، مقدمه بر المنطق ابن مقفع، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۵۰] محمد تقی دانش پژوه، مقدمه بر المنطق ابن مقفع، ج۱، ص۷۳-۷۶، تهران، ۱۳۵۷ش.
و زریاب بهرغم تکرار همین عبارت در نسخههای دیگر، بر آناند که کاتبان «ابومحمد عبدالله» را به خطا «محمد بن عبدالله» آوردهاند. به گفت زریاب این ترجمه را میتوان نخستین ترجم عربی آثار منطقی در جهان اسلام دانست و به همین مناسبت، از نظر زبان و کاربرد اصطلاحی واژگان، با ترجمههای بعدی تفاوت ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 