پاورپوینت کامل نجاست کافر (دیدگاه اجماع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نجاست کافر (دیدگاه اجماع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نجاست کافر (دیدگاه اجماع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نجاست کافر (دیدگاه اجماع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نجاست کافر (دیدگاه اجماع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
پیش از ورود به بحث اجماعها و مقدار دلالت محصّل و منقول آنها، نخست، شایسته است ارزش خود اجماع، روشن شود.
فهرست مندرجات
۱ – حجتهای الهی
۱.۱ – حجتهای سه گانه
۲ – اجماع حدسی
۳ – سخن آیت اللّه بروجردی
۳.۱ – اشکال
۳.۲ – نقل قول شاگرد
۴ – کتب قدیم
۴.۱ – پایبندی به نصوص
۵ – حجیت
۵.۱ – حجیت اجماع حدسی
۵.۲ – اشکال
۵.۳ – مراحل اجماع
۶ – اجماع بر ناپاکی مشرکان در روزگار پیامبر صلیاللهعلیهوآله
۶.۱ – نجس به معنای پلیدی
۶.۲ – اجماع مدرکی
۷ – اجماع بر ناپاکی مشرکان در روزگار ائمه علیهمالسلام
۷.۱ – شرح
۷.۱.۱ – کنیز نصرانی
۷.۱.۲ – بافندگانی مجوسیان
۷.۱.۳ – ذمی
۷.۱.۴ – نکته
۷.۱.۵ – سوالات جزئی
۸ – نجاست ذاتی
۹ – پلیدی باطنی مشرکان
۱۰ – ناپاکی کافران مشرکان از آغاز غیبت، تا زمان شیخ طوسی
۱۱ – روش رسیدن فقه
۱۲ – اجماع در عصر غیبت
۱۳ – فتاوای فقیهان پیشین
۱۳.۱ – شیخ صدوق
۱۳.۲ – شیخ مفید
۱۳.۲.۱ – تفاوت لفظ تطهیر و طهارت
۱۳.۲.۲ – جمع تبرعی یا دلیلی
۱۳.۲.۳ – بررسی
۱۳.۳ – شیخ طوسی
۱۳.۳.۱ – توضیح
۱۳.۳.۲ – اقامه دلیل اجماع
۱۳.۴ – سید مرتضی
۱۳.۵ – شیخ طوسی
۱۳.۵.۱ – توضیح
۱۳.۵.۲ – بررسی
۱۳.۵.۳ – نتیجه
۱۳.۵.۴ – خلاصه
۱۴ – اجماع بر نجس بودن کافران و مشرکان، از زمان شیخ طوسی تا عصر حاضر
۱۴.۱ – قاعده لطف
۱۴.۲ – ریاض المسائل
۱۴.۲.۱ – بررسی
۱۴.۲.۲ – اجماع را از آیه قرآن
۱۴.۳ – کشف اللثام
۱۴.۳.۱ – بررسی
۱۴.۴ – جواهر الکلام
۱۴.۴.۱ – توجیهات
۱۴.۴.۲ – نتیجه
۱۴.۴.۳ – اشکالات
۱۴.۴.۴ – پاسخ
۱۴.۴.۵ – معنای لغوی رجس
۱۴.۴.۶ – نتیجه
۱۴.۵ – استدلال
۱۵ – دلایل پاکی اهل کتاب
۱۵.۱ – اخبار
۱۶ – نجس بودن کافران و مشرکان از دیدگاه عقل
۱۶.۱ – نتیجه
۱۷ – فهرست منابع
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع
حجتهای الهی
خداوند، برای انسان ، تنها یک حجت ذاتی قرارداده است که با آن باید حق را از باطل و درست را از نادرست تشخیص دهد و آن یگانه حجت، عقل است.
عقل حجتی ذاتی و درونی است که همه چیز انسان به عهده آن است و عقاب و ثواب به خاطر آن.
با استفاده از عقل، انسان باید راه حق را از راه باطل، دین حق را از دین باطل تشخیص دهد؛ از این روی میگویند اصول دین، تقلیدی نیست. وقتی عقل، دلیل محکمی بر حق بودن دینی یافت ؛ مثلا، با تعقل و تدبر خدا را شناخت و از راه معجزه ، پیامبر او را شناخت و آن پیامبر کتابی آورد که بشر از آوردن یک سوره همانند آن، عاجز بود و آن کتاب همگان را به مبارزه طلبید، ولی هیچکس در این مبارزه پیروز نشد، پس با این معجزه هم حق بودن کتاب ثابت میشود و هم حق بودن رسول خدا؛ زیرا این کتاب را تنها رسول و فرستاده خدا آورد و کتاب، بر حق بودن رسول گواهی داد و پیامبر با آوردن این کتاب، ادعای رسالت خویش را ثابت کرد.
در نتیجه دو حجت دیگر، به نام: قرآن و پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای مردم پیدا شد، تا امور جزئی را که عقل توان تشخیص آنها را ندارد، مشخص کند، از این روی، اینها نیز به نوبه خود، حجت خداوند برای بشرند. اگر چه عقل دلیل بر حجت بودن این دوست، ولی پس از دلالت عقل بر حجت بودن این دو، اینها بدون، بدون گفت وگو، حجت خواهند بود.
قرآن کلام خدا و (لاریب فیه)
[۱] بقره/سوره۲، آیه۲.
است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هم فرستاده خدا (ولاینطق عن الهوی).
[۲] نجم/سوره۵۳، آیه۳.
بنابراین، قرآن و سنت ، دو حجت الهی شدند، آنگاه علم فهم دقایق قرآن و علومی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، نزد ائمه علیهمالسلام به امانت نهاده شد، تا آنان در زمانها و شرایط مناسب، آن علوم را در جامعه بگسترانند و با دلیلهای وصایت و ولایت ، یعنی با کمک قرآن و سنت، قول آنها نیز حجت شد.
در نتیجه، بر دو حجت پیشین، حجت سومی افزوده شد که گفتار و کردار امامان علیهمالسلام باشد که ما برای آسانی کار و دوری از تقسیمبندیهای بسیار، گفتار و کردار ائمه علیهمالسلام را با گفتار و کردار پیامبر صلیاللهعلیهوآله یکسان دانسته به همه نام سنت میدهیم.
اینها مجموعه حجتهایی است که خداوند بر ما قرار داده، یکی درونی و ذاتی به نام عقل و دو تا برونی: قرآن و سنت، یا قرآن و عترت .
حجتهای سه گانه
اگر ما در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله یا ائمه علیهمالسلام بودیم سه حجت داشتیم: عقل، قرآن و سنت امّا اکنون عقل و قرآن همانگونه که برای آنان موجود بود، برای ما هم موجود است؛ ولی سنت آن حضرت، دچار دشواریهای فراوانی شده است: بخشی از آن، به گونه تواتر به ما رسیده؛ یعنی همه کسان در همه زمانها، از پدران خود شنیدهاند و دیدهاند و جای شک و شبهه نیست، مانند: چهار رکعتی بودن نماز ظهر و واجب بود غسل میت و… مقداری از سنت و عترت، توسط خبرهای صحیح و موثق به ما رسیده که در این صورت، ما در واقع یقین نداریم که سنت و عترت و حجتی که برای ما قرار داده است، همین است که این اخبار به ما میگویند، ولی از مجموع خبرها و مضمونهای مشترک آنها و دیگر نشانهها اطمینان مییابیم که سنت پیامبر و حجت سوم همین است که در دسترس ما قرار دارد.
بنابراین، خبرهای ائمه علیهمالسلام، حجت چهارمی در برابر حجتهای سه گانه نیستند، بلکه راههایی هستند که از آن راهها، ما از سنت و عترت با خبر میشویم که گاهی این راهها برای ما یقین میآورند، مانند خبر متواتر و گاهی این راهها تنها گمان و اطمینان میآورند، مانند خبر واحد .
از جمله راههای رسیدن به سنت، اجماع است یعنی اجماع کاشف از قول معصوم . پس اجماع، خود حجت مستقلی نیست و عنوان بحث یعنی سومین دلیل بر نجس بودن بعضی انسانها، عنوانی تسامحی است.
حال، همانگونه که در گونههای خبر بحث میکنند و خبر حجت را از خبر غیرحجت تمیز میدهند و خبر را به گونههای گوناگون تقسیم میکنند، تا معلوم شود کدام خبر حکایتگر گفته معصوم و سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است. همینگونه در مورد اجماع نیز، تقسیمهای بسیاری صورت گرفته است، از جمله: لطفی، تشرفی، دخولی، علی القاعده و… که به دست آوردن اینها یا امکان ندارد و یا بر فرض به دست آوردن، حجت نیستند؛ از این روی، بیشتر به سوی اجماع حدسی روی آوردهاند و میگویند: اجماع حدسی، هم به دست آوردن و هم حجت بودن آن، ثابت است.
اجماع حدسی
فقیهان، پس از باطل اعلام کردن ثبوت و تحقق گونههای اجماع، که نام برده شد، راه دیگری برای ثابت کردن تحقق و حجیّت اجماع مطرح میکنند.
میگویند: ما میدانیم که علمای شیعه و فقیهان این مکتب ، پیوسته مواظب بودهاند که بدون دلیل فتوا ندهند. امور برخاسته از گمان ، مانند: قیاس و استحسان را در فتواهای خود دخالت ندهند و حتی علمای پیشین، تا زمان شیخ طوسی ، سعی ورزیدهاند از واژگان روایات هم بیرون نروند، به گونهای که اهل سنت ، به شیعیان طعن میزدهاند و علمای شیعه را سرزنش میکردهاند که شما اهل اجتهاد نیستید و پیوسته از پیشینیان خود تقلید میکنید. شیخ طوسی برای رفع این اتهام و نشان دادن قدرت استنباط شیعه، کتاب مبسوط را نوشت.
[۳] شیخ طوسی، مبسوط، مقدمه، ص۱-۲، المکتب المرتضویه.
اگر دیدیم علمایی که چنین مواظبت داشتهاند در ارائه فتوا، در مسألهای بدون اینکه روایتی و یا آیه قرآنی وجود داشته باشد، بر آن فتوا دادهاند و همه بر آن اتفاق دارند، میفهمیم که روایت و دلیلی داشتهاند که در اثر رخدادهای روزگار به ما نرسیده است، ولی آنان بر آن مطلب وقوف داشتهاند. پس ما از قول علمای گذشته، که اهل قیاس و استحسان و اجتهادهای علمای جدید نبودهاند، قول معصوم را حدس میزنیم و میشود اجماع حدسی و حجت است.
با توجه به این سخن ، شرط حجیت اجماع حدسی این شد که اجماع در بین فقهای پیشین؛ مثلا، پیش از شیخ طوسی باشد و افزون بر این، در آن مسأله، آیه قرآن، روایت و مستندی برای اجماع نباشد.
سخن آیت اللّه بروجردی
در این جا مناسب است به گونه خلاصه ، سخن آیت اللّه بروجردی را درباره اجماع نقل کنیم؛ زیرا ایشان کسی است که بیش از دیگران، به اجماع و شهرت فقهای قدیم تکیه میکند و به آن اعتبار میدهد:
(گروهی اجماع را از باب حدس حجت میدانند و میگویند: اگر علما با تمام اختلافاتی که در مبنا و روش استنباط دارند، باز در مسألهای از مسائل اتفاق کنند، برای انسان بیگمان حدس قطعی به دست میآید که اینان این کلام را از کسی میدانند که سخن وی، نزد همه اینان حجت بوده است).
اشکال
آنگاه ایشان اشکال میکند و میگوید:
(ما این را در همه جا قبول نداریم؛ زیرا همه شاهدیم که علمای علم معقول ، با اینکه زیاد در مسائل، به ژرف کاوی میپردازند، گاهی در چند عصر پی در پی، بر مطلبی همگی هم عقیده میشوند، سپس با دلیل و برهان ، آن مطلب باطل و خلاف آن ثابت میشود.
بله، در مسائل نقلی و تعبدی محض، اگر فقهایی که فقط به نقل پایبندند، پیوسته هر طبقهای بعد از طبقه دیگر تا زمان امام معصوم علیهالسلام بر آن مسأله توافق داشتند، معلوم میشود که آنان، مسأله را از امام معصوم علیهالسلام دانستهاند، چون، اهل فتوا به قیاس ، استحسان و اعتبارات ظنی عقلی نیستند).
[۴] نهایه الاصول، تقریری از درس آیت اللّه بروجردی، ج۱، ص۵۳۳ـ ۵۳۴.
نقل قول شاگرد
سخن ایشان را در باب اجماع و شهرت، یکی از شاگردان ایشان این گونه دستهبندی کرده است:
۱. مسائل اصلی که به گونه دست نخورده از ائمه علیهمالسلام به ما رسیده است.
۲. مسائل تفریعیهای که فقها از مسائل اصلی استنباط کردهاند.
کتب قدیم
کتابهای فقهای قدیم ما، مانند مقنع و هدایه صدوق ، مقنعه شیخ مفید ، نهایه شیخ طوسی، مراسم سلار، کافی ابی صلاح حلبی، مهذب ابن براج و… تنها در بردارنده مسائل اصلی بودهاند و شیخ طوسی، مبسوط را برای ذکر تفریعات نگاشت و این، حد فاصل بین مسائل اصلی و فرعی، تا زمان محقق صاحب شرایع نیز، محفوظ بود. او، در هر بابی، نخست مسائل اصلی که از ائمه علیهمالسلام به ما رسیده مطرح میکند و آنگاه تفریعات را با عنوان مسائل یا فروع ، یادآور میشود و درآمیختگی بین این دو گروه مسأله، در زمان شهید اول و دوم و پس از آنان رخ داد.
در قسم اول از مسائل، شهرت هم حجت است، تا چه رسد به اجماع و در قسم دوم، اجماع هم به درد نمیخورد تا چه رسد به شهرت؛ زیرا این مسائل تفریعی، هم سنخ مسائل عقلی هستند و در مسائل عقلی، جایی برای تمسک به اجماع و شهرت نیست).
[۵] حسینعلی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۱، ص۹۳ ـ ۹۴.
پایبندی به نصوص
بررسی
سخن آیت الله بروجردی، استوار و پذیرفتنی است و همانگونه که از مقدمه مبسوط به دست میآید، فقهای شیعه تا آن زمان، پایبندی ویژهای به نصوص داشتهاند که حتی عبارات آن را هم تغییر نمیدادهاند و هر کس اکنون هم به کتابهای پیشینیان و به اصطلاح جوامع اولیه فقهی بنگرد، میبیند که همه آنها از روایات تشکیل یافتهاند که بدون سند و نام امام معصوم، پارهای کنار پارهای دیگر واقع شده و یک کتاب فقهی را سامان دادهاند. بیگمان این آراء و دیدگاههای فقهی که در این کتابها وجود دارد، بدون دلیل و براساس دلیلهای غیر علمی نبوده است، لکن همانگونه که گفته شد، بیشتر آنها متن روایاتی است که آن روایات را در کتابهای روایی به آسانی میتوان یابید.
به عبارت دیگر، کم میتوان مسألهای یابید که فقهای پیشین، تا زمان شیخ طوسی بر آن اتفاق داشته باشند، ولی مستند فقهی روشنی نداشته باشد. پس بیشتر آنچه آنان فهمیدهاند، از همین آیات و روایاتی است که نزد ما وجود دارند. بله، اگر مسألهای یابیدیم که تمام پیشینیان، یا مشهور آنان بر آن فتوا داده باشند و مستندی در کتابهای روایی ما یابیده نشود، میفهمیم که آنان، آن مسأله را از معصومین فرا گرفته و دانستهاند. از آنجا که مقیّد بودهاند، الفاظ روایات را نیز حفظ کنند و بدون تغییر بیاورند، اطمینان مییابیم که لفظ صادر شده از امام ، همان لفظ نقل شده در کتابهاست.
مانند تفصیل بین نماز و روزه در سفر برای صید به قصد تجارت و کسب مال ، که فقهای پیشین، نماز چنین صیادی را تمام و روزهاش را غیرصحیح میدانند، در حالی که مقتضای قواعد و اطلاقها، این است که بین نماز و روزه در قصر و تمام، ملازمه باشد، ولی همانگونه گفته شد، این گونه مسائل، بسیار اندک است.
[۶] حسینعلی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۱، ص۹۳ ـ ۹۴.
حجیت
روشن شد که اجماع به گونه مستقل، حجت نیست، همانگونه اخبار، چه واحد و چه متواتر، به گونه مستقل حجت نیستند، بلکه همه و همه حاکی از سنت هستند و سنت است که حجیّت مستقل دارد و شأن اجماع، تنها شأن حکایت است، نه حجیت.
حجیت اجماع حدسی
حجیت اجماع حدسی از بین اجماعها، تنها اجماع حدسی حجت است، به شرط این که:
۱. در مسائل نقلی و تعبدی باشد.
۲. بدانیم که علمای اجماع کننده، پایبند به نص بودهاند و براساس گمان فتوا نمیدادهاند.
۳. مستندی تعبدی، مانند آیه قرآن و روایت برای فتوای آنان موجود نباشد.
هر اجماع و اتفاقی، چه از علمای شیعه چه از غیرشیعه، چه از فقهای پیشین، یا پسین، باید شرایط سه گانه بالا را داشته باشد، تا حجت باشد.
الف. اجماع برناپاکی اهل کتاب ، مشرکان و…
مدعای ما این است که اجماعِ دارای شرایط یاد شده بر نجس بودن هیچ انسانی، وجود ندارد و تمام اجماعهای نقل شده و اتفاقهای موجود، شرایط یاد شده را ندارند، بنابراین، حجت نخواهند بود.
اشکال
آنچه مسلم است، مسلمانان ، حتی پیش از نزول آیه (انما المشرکون نجس) مشرکان را نجس میدانستهاند و پس از نزول آیه هم، به طریق اولی آنان را نجس میدانستهاند و حتی از زمان شیخ طوسی، تا زمان ما، نجس بودن مشرکان، حتی نجس بودن دیگر کافران، از شعارهای شیعه است و شیعیان، همگی، مشرکان را نجس میدانند و مشهور آنان، اهل کتاب را هم، نجس میدانند. حال، چطور میگویید اجماع وجود ندارد، یا اجماع موجود شرایط لازم راندارد؟
به بیان دیگر، ما بالاتر از اجماع، حتی سیره مسلمانان صدر اسلام و سیره شیعه از ابتدای پیدایش تاکنون را بر نجس بودن مشرکان مییابیم، بلکه آن را از ضروریات فقه شیعه مییابیم و شاید نتوانیم مسأله ضروریتر و روشنتر از این مسأله درفقه بیابیم.
مراحل اجماع
پاسخ : برای روشن شدن بحث و اینکه روشن شود چنین اجماع گستردهای و چنین سیره مستمره و شعاری، واقعیت و حجیت ندارد، اجماع را به چهار مرحله و دوره تقسیم و سپس بررسی میکنیم:
۱. اجماع در صدر اسلام و در زمان حیات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله.
۲. اجماع در عصر ائمه اطهار علیهمالسلام.
۳. اجماع پس از عصر ائمه اطهار علیهمالسلام تا زمان شیخ طوسی.
۴. اجماع از زمان شیخ طوسی تا عصر حاضر.
اجماع بر ناپاکی مشرکان در روزگار پیامبر صلیاللهعلیهوآله
پیش از این بیان شد که حتی پیش از نزول آیه (انما الشرکون نجس) که در سال نهم هجری نازل شد، مسلمانان، مشرکان را نجس میدانستند و در این باب ، برخورد و سخن امحبیبه را خطاب به پدرش، ابوسفیان آوردیم که تشک را از زیر پای پدرش کشید و گفت:
(هذا فراش رسول الله وانت رجل مشرک نجس).
[۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۱، دار صادر، بیروت.
[۸] جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص ۳۲۶، استقامه، قاهره.
این جایگاه و تشک رسول الله است و تو مشرکی.
در این باب آوردیم، سخن علی علیهالسلام را خطاب به شمشیرش (که پس از کشتن عمروبن عبدود ، به زهرا (سلاماللهعلیه) داد تا بشوید، ولی پس از شستن، قطرهای از خون در آن باقیمانده بود). فرمود:
(الیس قد غسلتک الطاهره من دم الرجس النجس).
[۹] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص ۲۴۹، مؤسسه الوفاء، بیروت.
آیا تو را انسان پاک (حضرت زهرا (سلاماللهعلیه)) از خون انسان پلید نجس، پاک نکرد.
پیداست در آن روزگار و پیش از نزول آیه، مسلمانان آنان را نجس خطاب میکردهاند. ولی بیان شد که نجس در آن زمان، به این معنای امروزی (فقهی) نبوده است. برای شاهد بر سخن، داستان آمدن قوم ثقیف به نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نقل کردیم:
اینان، وقتی بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وارد شدند، خیمه ویژه آنان در مسجد مدینه بر افراشته شد.
مسلمانان اعتراض کردند و گفتند:
(یا رسول الله صلیاللهعلیهوآله! قوم انجاس. فقال رسول الله صلیاللهعلیهوآله انه لیس علی الارض من انجاس الناس شیء وانما انجاس الناس علی انفسهم).
[۱۰] جصاص، آیات الاحکام، ج۳، ص ۱۰۵.
ای رسول خدا! اینان قومی نجسند (و نباید به مسجد بیایند. با آمدنشان، مسجد را نجس میکنند، یا مخالف انما المشرکون نجس عمل میشود).
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پاسخ داد: بر روی زمین از نجاستهای انسان، چیزی واقع نمیشود. نجاستهای انسانها، تنها بر خودشان واقع است.
نجس به معنای پلیدی
آنگاه که خود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، برابر این نقل، نجس را معنی میکند، دیگر ما نمیتوانیم لفظ نجس را بگیریم و بگوییم: در آن زمان اجماع و سیره بر نجس بودن مشرکان بوده است؛ زیرا اجماع بر نجس به معنای پلیدی که بر زمین اصابت نمیکند، موجود بوده و ربطی به بحث ما ندارد و دست کم در معنای نجس شک میکنیم.
اجماع مدرکی
اینها همه، بر این مبناست که پیش از نزول آیه ، مسلمانان مشرکان را نجس میدانستهاند، اما اگر پس از نزول آیه باشد که اجماع مدرکی میشود، یعنی احتمال میدهیم مسلمانان به خاطر آیه قرآن ، مشرکان را نجس میدانستهاند، پس تمام تکیه گاه، خود آیه قرآن میشود و ما هم پیش از این بهطور کامل، دلالت آیه را بررسی کردیم.
خلاصه : هم نجس، به معنای اصطلاح شده امروزی نیست و هم اجماع در آن زمان ، احتمال میرود که دارای مدرک بوده است. هر کدام از این دو، به تنهایی اجماع را از حجت بودن میاندازد، چه رسد به وقتی که هر دو با هم جمع شوند.
اجماع بر ناپاکی مشرکان در روزگار ائمه علیهمالسلام
در این زمان اگر اجماعی بوده، مدرکی بوده و مدرک آن، همان آیه قرآن است که بررسی شد. افزون بر این، نجس در آن زمان، به معنای اصطلاح شده امروزی نبوده است، بلکه بر عکس ، شاید بتوان ادعا کرد که در آن زمانها، اصحاب ائمه علیهمالسلام بیگمان، مشرکان و اهل کتاب را نجس فقهی نمیدانستهاند و عرق بدن و تری بدن و… آنان را پاک میدانستهاند.
شرح
برای شناخت فضای فکری اصحاب و وجهه نظر آنان، پرسشهایی که از ائمه اطهار علیهمالسلام میکردهاند، بسیار کارساز است و نشان میدهد آنان، مشرکان، یا اهل کتاب را چطور ارزیابی میکردهاند و چه چیز آنان برایشان مورد تردید و سؤال انگیز بوده است:
۱. در باب دست دادن با غیر مسلمان، به طور کلّی، هیچ بحث تری دست مطرح نبوده و اصحاب از نجس شدن دست خود، به واسطه تری، نمیپرسیدهاند، بلکه محور اصلی پرسشها، دست دادن بوده است.
[۱۱] ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۶۵۰، دارالتعارف، بیروت.
۲. در باب حرام بودن هم غذا شدن با کافران ، محور اصلی بحث ، همنشینی با آنان است و هم غذا شدن، مصداقی از مصادیق همنشینی. از این روی، گاهی هم غذا شدن را همراه با همنشینی و نشستن روی یک سجاده میآورد و گاهی همراه با هم خواب شدن با آنان.
[۱۲] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۱، باب۵۲ از ابواب اطعمه محرمه، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
در دو باب بعدی این باب هم، هیچ گاه محور پرسش و پاسخ ، نجس بودن ذاتی آنان نیست، بلکه محور اصلی پرسشها نجس بودن غذای آنان است، زیرا در ظرفهایشان خمر و خنزیر میخورند.
کنیز نصرانی
۳. در صحیحه ابراهیمبن ابی محمود میگوید:
(به حضرت رضا علیهالسلام گفتم: کنیز نصرانی خادم شماست و شما میدانید که نصرانی است، دست خود را نمیشوید و از جنابت غسل نمیکند).
[۱۳] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۲۰، باب ۱۴ از ابواب نجاسات، ح۱۰، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
چرا ابن ابی محمود، نگفت: شما میدانید که او نجس است و دست به هر جا بزند نجس میشود، بلکه نجاستهای عرضی را مطرح کرد؟
معلوم میشود که در ذهن او، اهل کتاب پاک بودهاند، ولی ظاهر بدنشان به واسطه برخورد با چیزهای نجس ، نجس میشده است.
بافندگانی مجوسیان
۴. (عن معاویه بن عمار قال: سألت ابا عبدالله علیهالسلام عن الثیاب السابریّه یعملها المجوس و هم اخباث (اجناب) و هم یشربون الخمر و نساؤهم علی تلک الحال، ألبسها ولا أغسلها واُصلّی فیها؟ قال: نعم).
[۱۴] شخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۹۳، باب ۷۳ از ابواب نجاسات، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
معاویه بن عمار میگوید: از حضرت درباره لباسهای شاپوری که مجوسیان درست میکنند، پرسیدم و گفتم اینان پلیدند و خمر میآشامند و زنهایشان با این وضع هستند، آیا آن لباس را بپوشم و نماز بخوانم؟
۵. (عن محمدبن عبدالله ابن جعفر الحمیریّ انه کتب الی صاحب الزمان علیهالسلام عندنا حاکه مجوس یأکلون المیته ولایغتسلون من الجنابه و ینسجون لنا ثیابا، فهل تجوز الصلاه فیها من قبل ان تغسل فکتب الیه فی الجواب: لاباس بالصّلاه فیها).
[۱۵] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۹۳، باب ۷۳ از ابواب نجاسات، ح۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
حمیری به حضرت نامه نوشت که بافندگانی مجوسی نزد ما هستند که مردار میخورند و از جنابت غسل نمیکنند و برای ما پارچه میبافند، نماز در آن چگونه است؟
چرا معاویهبن عمار یا حمیری خمر آشامیدن و مردار خوردن و این گونه امور را مطرح میکند؟
اگر پرسش کنندگان مجوس را نجس ذاتی میدانستند، باید میگفتند: اینان نجسند، خودشان، تری و عرق بدنشان و… در حالی که پرسش را به گونه بالا مطرح کردهاند. انگیزه تغییر پرسش چه میتواند باشد؟
ذمی
۶. (عن عبدالله بن سنان قال: سأل ابی، ابا عبدالله علیهالسلام و انا حاضر، انی اعیر الذمیّ ثوبی و انا اعلم انه یشرب الخمر ویاکل لحم الخنزیر فیرده علیّ).
[۱۶] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۹۵، باب ۷۴ ابواب نجاسات، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
عبداللهبن سنان میگوید: پدرم از حضرت صادق پرسید: لباسم را به ذمی عاریه میدهم و میدانم که او خمر میآشامد، گوشت خوک میخورد.
(وایضا عن عبدالله بن سنان قال: سأل ابی ابا عبدالله علیهالسلام عن الرجل یعیر ثوبه لمن یعلم انه یأکل الجریّ ویشرب الخمر فیردّه. ایصلی فیه قبل ان یغسله)؟
[۱۷] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۹۵، باب ۷۴ ابواب نجاسات، ح۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
از حضرت درباره مردی پرسید که لباس خود را عاریه میدهد به کسی که مارماهی میخورد و خمر میآشامد، آیا وقتی لباسش را برگرداند، آن را بشوید.
اگر آنان، ناپاک ذاتی بودند، باید میگفت: لباسم را به آنان عاریه میدهم و میدانم آنان عرق میکنند، عرق به لباس اثر میگذارد و… در حالی که نه ایشان، نه هیچیک از اصحاب، چنین پرسشی را از ائمه علیهمالسلام نپرسیدهاند. در صورتی که در بابهای دیگر، درباره عرق کردن انسان، در لباس پرسش شده است.
از باب نمونه :
۷. سوره بن کلیب میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم:
(آیا زن حائض، لباسی را که روزهای حیض پوشیده بود، میشوید؟
فرمود: آن جایی را که خون به آن اثر گذارده، میشوید و باقی را رها میکند. عرض کردم: در آن لباس، عرق کرده است؟
فرمود: عرق، حیض نیست).
[۱۸] ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۰۹، باب غسل ثیاب حائض، دارالتعارف، بیروت.
[۱۹] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۴۰، باب ۲۸ از ابواب نجاسات، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
نکته
در کتاب وسائل، حدود صدبار، لفظ عرق و مشتقات آن به مناسبتهای گوناگون به کار رفته، ولی پس از کندوکار معلوم شد، در هیچ موردی، از عرق کردن کافر در لباس و نجس شدن ثوب به واسطه عرق او، پرسش نشده، با اینکه موارد جزئی زیادی پرسش شده است: مثلاً، پرسش شده: اگر مخرج بول را به وسیلهای خشک کردم، سپس عرق کردم چه حکمی دارد؟
یا در لباسی که در آن جنب شدهام، عرق کردم؟
یا عرق جنب از حرام ؟
عرق جنب از حلال ؟
عرق کردن دستی که بول به آن اصابت کرده بود.
و…
سوالات جزئی
به نمونههایی از پرسشهای اصحاب ائمه علیهالسلام توجه کنید:
۸. (معاویه بن عمار میگوید: (سالت ابا عبدالله عن الحائض، تعرق فی ثیابها اتصلی فیها قبل ان تغلسها)؟
[۲۰] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۴۱، باب ۲۸ از ابواب نجاسات، ح۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
از حضرت درباره حائض که در لباسهایش عرق میکند، پرسیدم که آیا قبل از شستن آن لباسها، میتوان د در آنها نماز بخواند؟
۹. عمار بن موسی میگوید:
(از حضرت صادق علیهالسلام درباره حائضی که در لباس خود عرق میکند، پرسش شد).
[۲۱] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۴۱، باب ۲۸ از ابواب نجاسات، ح۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۰. اسحاق بن عمار میگوید:
به حضرت صادق علیهالسلام گفتم: (زن حائص در لباس خود عرق میکند…)
[۲۲] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۱۰۴۱، باب ۲۸ از ابواب نجاسات، ح۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۱. (عن ابی اسامه قال: سألت ابا عبدالله علیهالسلام عن الجنب یعرق فی ثوبه، او یغتسل فیعانق امرأته ویضاجعها و هی حائض او جنب فیصیب جسده من عرقها).
[۲۳] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۴] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ابی اسامه میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام درباره جنبی که در لباس خود عرق میکند، پرسیدم یا شخصی که غسل میکند پس با همسر خود روبوسی میکند، یا هم بستر میشود، در حالی که همسرش حیض ، یا جنب است و از عرقهای بدنش، به بدن مرد برخورد میکند؟
می بینید که در این روایت ، پرسش کننده سعی میورزد، درباره تری و عرقی که از بدنی به بدن دیگر میرسد، بپرسد، در حالی که این چنین پرسشهایی را درباره کافران مطرح نکردهاند، مگر روایتی در باب آب حمام که اجمال دارد و در باب ۱۴ از ابواب نجاسات، حدیث ۹ ذکر شده و بر محلهای گوناگونی حمل شده است.
۱۲. (عن معاویه بن عمار قال قلت لابی عبدالله علیهالسلام: الرجل یبول و هو جنب ثم یستنجی فیصیب ثوبه جسده و هو رطب).
[۲۵] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۶] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح ۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
معاویه بن عمار، میگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: شخصی بول میکند، در حالی که جنب است. پس محل بول را پاک میکند، پس از آن لباس تر، به بدنش میرسد، این لباس چه حکمی دارد؟
نجاست ذاتی
وقتی کسی خواست نجاست ذاتی انسان را بپرسد، باید همانگونه بپرسد که معاویه بن عمار پرسید، یعنی صورتی را فرض کند که هیچ گونه نجاست عارضی از سوی بول و… در بدن نباشد و سپس چیز تر، به بدن برسد.
از این جا، میتوان نتیجه گرفت که در آن روزگار، نسبت به نجس بودن ذاتی انسان جنب، شک داشتهاند، ولی درباره نجس بودن ذاتی کافر ، شک نداشتهاند، مگر اینکه آن کافر هم، جنب باشد و به واسطه جنابت چنین شکی را درباره او بکنند، همانگونه که در صحیحه ابن ابی محمود مطرح شد.
۱۳. علی بن ابی حمزه میگوید:
(من حاضر بودم که از حضرت صادق علیهالسلام راجع به شخصی که جنب شده است در لباسی که در آن عرق کرده است پرسش شد).
[۲۷] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۴. ابی اسامه میگوید:
(در حال جنابت لباسی پوشیدهام و باران آن را تر میکند و به بدنم اصابت میکند).
[۲۸] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۲۹] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۵. (عن ابی بصیر قال: سألت ابا عبدالله علیهالسلام عن القمیص یعرق فیه الرجل و هو جنب حتی یبتلّ القمیص).
[۳۰] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ابی بصیر میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم. شخص جنب در لباس خود آنقدر عرق میکند که لباس وی خیس میشود.
۱۶. (عن علی علیهالسلام قال: سألت رسول الله صلیاللهعلیهوآله عن الجنب والحائض یعرقان فی الثوب حتی یلصق علیهما).
[۳۱] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
علی علیهالسلام میفرماید: از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره جنب و حائض که در لباس خود آنقدر عرق میکنند که لباس به بدنشان میچسبد، پرسیدم.
۱۷. (ادریس بن داود کفر ثوثی که از واقفه بود بر حضرت هادی علیهالسلام وارد شد تا بپرسد آیا در لباسی که جنب در آن عرق کرده است میتوان نماز گزارد).
[۳۲] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۳۷، باب ۲۷ از ابواب نجاسات، ح۱۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۸. مالک جهنی میگوید:
(از حضرت صادق علیهالسلام درباره آنچه از سوراخ بینی چهارپایان خارج میشود و به انسان اصابت میکند، پرسیدم).
[۳۳] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۱۴، باب ۱۱ از ابواب نجاسات، ح۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۱۹. در کتاب علی بن جعفر آمده:
(از برادرم حضرت موسی کاظم علیهالسلام درباره شخصی که در لباسش عرق میکند و نمیداند که در آن منی است، آیا میتواند پیش از شستن لباس در آن نماز گزارد)؟
[۳۴] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۰۷، باب ۷ از ابواب نجاسات، ح۱۰، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
توضیح: علی بن جعفر میدانسته که منی نجس است و در بدن منی وجود دارد، پرسش وی این بوده که اگر انسان عرق کرد و لباس تر شد، آیا با احتمال اینکه لباس تر، به منی رسیده، باید از لباس دوری کرد، یا دوری گزیدن لازم نیست؟
۲۰. حکم بن حکیم بن ابی خلاد، از حضرت صادق علیهالسلام پرسید:
(در هنگام بول کردن، آب همراه نداشتم و اندکی از بول به دستم برخورد کرد. دستم را به دیوار و به خاک مالیدم (تا خشک شد) سپس دستم عرق میکند و به صورت یا جاهای دیگر بدن، یا به لباسم میمالد، وظیفه چیست)؟
[۳۵] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۰۵، باب ۲ از ابواب نجاسات، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۲۱. عیص بن قاسم میگوید:
(از حضرت صادق علیهالسلام درباره شخصی که آلت خود را مسح میکند، سپس دست او عرق میکند و به لباسش برخورد میکند، پرسیدم آیا لباس را بشوید)؟
[۳۶] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۰۵، باب ۲ از ابواب نجاسات، ح۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۲۲. عبدالله بن بکیر میگوید:
(از حضرت صادق علیهالسلام درباره شخصی که لباسی را میپوشد و در آن منی است و شخص در آن لباس عرق میکند پرسیدم).
[۳۷] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۵۳۰، باب ۴۶، از ابواب الجنابه، ح۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
افزون بر موارد یاد شده، موارد دیگری هم وجود دارد که از ذکر آنها خودداری شد.
پلیدی باطنی مشرکان
نکته مهم این است که این افراد که بیشتر آنان از اصحاب شناخته شده و معروف ائمه علیهمالسلام هستند، از عرق جنب ، حائض ، عرق کردن دستی که قطرهای بول به آن برخورد میکند، عرق کردن بدنی که در آن مقداری منی وجود دارد، حتی از آبی که از بینی حیوانات بیرون میآید و به بدن برخورد میکند، میپرسند، ولی از عرق کردن کافر در لباسی که عاریه میگیرد، یا لباسی که از او میخریم، یا عرق داشتن دست آنان، یا دست مسلمان در هنگام دست دادن و… به میان نمیآورند.
آیا ائمه علیهمالسلام (نعوذ بالله) یا اصحاب آنان غفلت کردهاند؟
یا خیر غفلتی در کار نبوده، بلکه باید گفت برای همه آنان مسلّم بوده است که ناپاکی کافر، ناپاکی مادی ظاهری نیست که با برخورد دست تر و… به دیگران، نجسی آنها اثر بگذارد.
بله، ناپاکی آنان معنوی و روحی است که در اثر همنشینی با آنان، امکان دارد در روح مسلمان اثر بگذارد و او را در اعتقادات خود سست کند، از این روی، باید از همنشینی با آنان و گوش کردن به تبلیغات آنان دوری گزید، نه اینکه تنها ظاهر آنان را نجس دانست و تبلیغات مسموم آنان، روح و جان و عقاید ناب ما را مخدوش کند.
به هر حال، به نظر میرسد که اگر در زمان ائمه علیهمالسلام اجماعی وجود داشته باشد، اجماع بر پاکی ظاهری آنان و پلیدی باطنی آنان است و یا دست کم، اجماع بر مسکوت گذاشتن حکم آنان است، نه اینکه اجماعی بر ناپاکی ظاهری آنان موجود باشد.
ناپاکی کافران مشرکان از آغاز غیبت، تا زمان شیخ طوسی
اجماع بر ناپاکی کافران مشرکان از آغاز غیبت ، تا زمان شیخ طوسی
آوردیم که آیت الله بروجردی، اهمیت ویژهای برای کلام و فتاوای فقیهان پیشین قایل بوده است. (مقصود از فقیهان پیشین، کسانی بودهاند که در دو سه قرن پس از غیبت میزیستهاند) وی، بر این باور بوده: چون این بزرگان، فقه را سینه به سینه از پیشینیان و استادان خود، گرفتهاند، شهرت آنان نیز حجت است، تا چه رسد به اجماع.
روش رسیدن فقه
به عبارت دیگر، فقه به دوگونه از معصومین علیهمالسلام به ما رسیده است:
۱. فقه روایتی که از راه اخبار رسیده و احتمال سوختن کتابها و دست بردن و تحریف در آنها هم بوده است.
۲. فقه سینه به سینه. به این ترتیب که چون فقه ما، هیچ زمانی گسسته نشده است، حتی با هجوم به کتابخانه شیخ طوسی و آتش زدن کرسی درس او، ایشان و شاگردانش به نجف آمدند و رشته فقه و فقاهت نگسست و با هجوم هلاکو به بغداد و ویرانی کامل این شهر ، فقیهان به حلّه رفتند و محقق باز فقه را ادامه داد. بنابراین، اگر فتوایی در نزد تمام فقهای دورههای نخست ، که اهل استنباطهای عقلی و مانند آن نبودهاند، یافت شد حتما از معصومین علیهمالسلام آن را گرفتهاند، ولی پیش از این بیان شد که اگر کسی در کتابهای این بزرگان، دقت کند، میبیند که فتاوای آنان همان متن روایات است و به آسانی میتوان، متن روایت را بدون ذکر سند پیدا کرد، بویژه در بحث نجس بودن کفار، همانگونه که شش طایفه روایت وجود داشت که هر طایفه احتمال بود که به نجس بودن کفار دلالت کند، عین عبارات همان روایات، در سخنان فقهای قدیم، وجود دارد.
اجماع در عصر غیبت
به بیان دیگر، بررسی اجماع در آغاز عصر غیبت، در واقع بررسی دوباره روایات است، با این تفاوت که در جاهایی روایتهای گوناگون موجود بوده، یکی از آنها ترجیح داده شده و یاد شده و از باقی اسمی به میان نیامده است و حتی این فقیهان، لفظی را به لفظ دیگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 