پاورپوینت کامل ناپاکی کفار از دیدگاه روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ناپاکی کفار از دیدگاه روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناپاکی کفار از دیدگاه روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ناپاکی کفار از دیدگاه روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل ناپاکی کفار از دیدگاه روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
اصل و قاعده اولی در مورد هر چیز و از جمله انسان، پاکی است، یعنی تا زمانی که دلیلی بر ناپاکی چیزی یا انسانی پیدا نکنیم، اصل و قاعده این است که آن چیز، یا انسان پاک است.
فهرست مندرجات
۱ – چکیده مباحث
۲ – مصافحه کردن با غیر مسلمان
۲.۱ – بررسی
۲.۲ – نکته
۲.۳ – یادآوری
۲.۴ – ضعفهای روایت چهارم
۳ – مکروه بودن شست و شوی بدن در گندابها
۳.۱ – بررسی
۳.۲ – اشکال
۳.۲.۱ – جواب
۴ – خلاصه اشکالها بر دلالت این روایتها
۵ – نجس بودن نیم خورده کافران
۵.۱ – بررسی احتمالات
۶ – اشکالها
۷ – خلاصه
۷.۱ – توجیه شیخ طوسی
۸ – حرام بودن، هم غذایی با کافران در یک ظرف
۸.۱ – بررسی
۸.۱.۱ – بررسی تک تک روایات
۸.۱.۲ – خلاصه اشکالها
۸.۱.۳ – نتیجه
۹ – حکم هم غذا شدن با یهودی، نصرانی و مجوسی
۹.۱ – توضیح
۹.۲ – نکته
۱۰ – حرام بودن غذا خوردن در ظرفهای کافران
۱۰.۱ – پرسش مقید
۱۰.۲ – توجه
۱۰.۳ – بررسی اختلاف تعبیرها
۱۰.۳.۱ – نقل متفاوت داستان در اصول کافی و تهذیب
۱۰.۳.۲ – نتیجه
۱۰.۴ – یادآوری
۱۰.۵ – بررسی
۱۱ – بررسی مجموعی دیگر روایات
۱۱.۱ – بازداشت در روایت
۱۱.۲ – نتیجه
۱۲ – نتیجه روایات بابهای گوناگون
۱۲.۱ – تکمله
۱۳ – برهان صبر و تقسیم
۱۳.۱ – اشکالات
۱۴ – فهرست منابع
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
چکیده مباحث
پس از این گفتار، آیاتی که احتمال میرفت به نجس بودن بعضی از گروههای انسانی، دلالت داشته باشند، بررسی شد و روش شد که دلالت آیات قرآن برنجس بودن هیچ انسانی، حتی مشرکان ، ثابت نیست؛ بنابراین، تاکنون هیچگونه خدشهای به اصل و قانون اولیه (قانون و اصل طهارت ) وارد نشده است.
اکنون بحث این است: آیا روایات رسیده از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، یا ائمه علیهمالسلام بر نجس بودن بعضی از گروههای انسانی دلالت دارند؟
روشن است که بحث منحصر به نجس بودن مشرکان نیست بلکه اگر روایتی، به فرض بر ناپاکی یهودی یا مرتد و یا ولدالزنا دلالت کرد، بیگمان، بر اصل اولی خدشه وارد میکند و دیگر نمیشود گفت که همه انسانها پاکند و حتی در بعضی از گونهها به طریق اولویت بر نجس بودن مشرکان هم دلالت میکند.
بنابراین، بحث در روایات، ویژه مشرکان نیست و همه روایات مربوط به تمام گروههای انسانی، باید بررسی شوند. افزون بر این، سند روایات هم باید بررسی شوند؛ زیرا صدور آیات قرآن از شارع مقدس مسلّم بود و تنها دلالت آنها نیاز به بحث داشت، ولی در بحث روایات ، سند و دلالت، هر دو، نیاز به بررسی دارد.
برای آسانتر شدن بحث و امکان رسیدن به بیشترین شمار از روایات در کمترین زمان و با آسانترین روش و جهت بینیاز شدن از بحث سندی طولانی، روایات را باب باب بررسی میکنیم.
به بیان دیگر: روایاتی که احتمال دارد بر ناپاکی بعضی از گروههای انسانی دلالت کنند، در بابهای گوناگون مطرح شده است، ما روایات هر باب را، جدا جدا به بوته بحث میگذاریم، تا ضعف سندی بعضی از آنها را بعضی دیگر جبران کند و بعضی از آنها دلالت بعضی دیگر را روشن کند.
مصافحه کردن با غیر مسلمان
۱. (حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمد، عن وهیب بن حفص، عن ابی بصیر، عن احدهما علیهماالسلام فی مصافحه المسلم الیهودی و النصرانیّ، قال: من وراء الثوب فان صافحک بیده فاغسل یدک).
[۱] ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۶۵۰، دارالتعارف، بیروت.
امام علیهالسلام درباره مصافحه مسلمان با یهودی و نصرانی فرمود: از روی لباس (اشکالی ندارد) اگر او با دستش با تو مصافحه کرد، دست خود را بشوی.
۲. (ابوعلی الاشعریّ، عن الحسن بن علی الکوفی، عن عباس بن عامر عن علی بن معمر، عن خالد القلانسی قال: قلت لابی عبدالله علیهالسلام: القی الذمّی فیصافحنی قال: امسحها بالتراب وبالحائط قلت: فالناصب؟ قال: اغسلها).
[۲] ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۶۵۰، دارالتعارف، بیروت.
خالد قلانسی میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم که با ذمی ملاقات میکنم او با من مصافحه میکند. فرمود: دست خود را به خاک و به دیوار بکش.
گفتم: ناصب چطور؟
فرمود: دستت را بشوی.
۳. (ابوعلی الاشعری، عن محمد بن عبدالجبار، عن صفوان، عن العلاء بن رزین، عن محمد بن مسلم، عن ابی جعفرعلیهالسلام فی رجل صافح رجلا مجوسیا قال: یغسل یده و لایتوضّا).
[۳] ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۶۵۰، دارالتعارف، بیروت.
حضرت باقرعلیهالسلام درباره مردی که با مجوسی مصافحه کرد فرمود: دستش را بشوید و وضو نگیرد.
۴. (عن محمد بن علی بن محبوب، عن ابی عبدالله الرازی، عن الحسن بن علیّ بن ابی حمزه، عن سیف بن عمیره، عن عیسی بن عمر مولی الانصار، انه سأل ابا عبدالله علیهالسلام عن الرجل یحل له ان یصافح المجوسی؟ فقال: لا. فسأله یتوضأ اذا صافحهم؟ قال: نعم انّ مصافحتهم ینقض الوضوء).
[۴] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۹۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[۵] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص ۳۴۷، ح۱۰۲۰، دارالتعارف، بیروت.
عیسی بن عمر از حضرت صادق علیهالسلام پرسید آیا جایز است که انسان با مجوسی مصافحه کند؟
امام فرمود: نه. پرسید اگر مصافحه کرد وضو بگیرد؟
فرمود: بله مصافحه آنان وضو را باطل میکند.
بررسی
الف. سند این روایات، نیازی به بررسی ندارد؛ سه سند جدا دارند. افزون بر این، سند خبر اول و سوم صحیح است و سند خبر دوم هم، همه افرادش موثق هستند، مگر علی بن معمّر که نجاشی و شیخ نوشتهاند: کتابی داشته است. ولی او را مدح و یا ذم نکردهاند.
[۶] سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۲، ص۱۸۳، دارالزهراء، بیروت.
اما چون ابن ابی عمیر کتاب وی را نقل کرده است، خود، به گونهای توثیق و اعتباری برای این شخص به شمار میرود.
ب. دلالت این روایات بر نجس بودن مشرکان و کافران ، روشن نیست، زیرا: نخست این که:
در تأثیر نجس بودن، سریان از جسم نجس به جسم پاک شرط است. پس باید یکی از آن دو جسمِ ملاقاتکننده، یا هر دوی آنها، به گونهای تر باشند که سریان یابند. در حالی که، در این روایات هیچ نشانهای وجود ندارد که دست یکی از آنان تر بوده است.
دو این که: کلینی که از لحاظ باببندی، بسیار دقیق عمل کرده است، این روایات را تنها در باب سلام کردن بر غیر مسلمانان آورده و در باب دیگری، به عنوان پاکی و ناپاکی انسان یادآور نشده است.
در اساس، ایشان چنین بابی را تشکیل نداده است. با اینکه کلینی از طبقه نهم و معاصر با شروع عصر غیبت بوده است و بیشتر از دیگران در فضای حدیث قرار داشته و معانی دقیق آن را درک میکرده است.
سه این که: اگر بنا باشد، این روایات، بر نجس بودن گروهی از انسانها، دلالت کنند، با یکدیگر، ناسازگار میشوند. زیرا روایت نخست میگوید:
(اگر یهودی و نصرانی با دستش (بدون پارچه) با تو مصافحه کرد، دست خود را بشوی).
روایت دوم در همین مورد میگوید:
(دست خود را به دیوار یا به خاک بکش (و لازم نیست دست خود را بشویی)
از سویی، روایت دوم در مورد مصافحه با ناصبی میگوید: (دست خود را بشوی) و روایت اول و سوم در مورد یهود و نصارا و مجوس میگویند: (دست خود را بشوی) و روایت دوم و سوم اگر چه ناسازگاری ندارند، ولی هر دو، با روایت دوم ناسازگارند؛ زیرا، مفهوم روایت دوم این است که: تنها مصافحه با ناصبی نیاز به شستن دست دارد.
نکته
به احتمال قوی، این روایات، ربطی به پاکی و ناپاکی ندارند، بلکه میخواهند راه و چگونگی سلام کردن به غیرمسلمانان را به ما بیاموزند؛ از این روی، بین گونهای که شما دست خود را دراز میکنی و شما خواستار مصافحه با آنان هستی، با گونهای که آنان خواستار مصافحهاند و دست دراز میکنند، فرق میگذارد.
روایت نخست، درباره مطلق مصافحه است (چه شما شروع کنی چه آنان) حضرت میفرماید: از روی پارچه اشکال ندارد.
در این جا روشن نیست که شروع کننده کیست و مصافحه از سوی چه کسی شروع شده است؛ از این روی، امام به همین مقدار از دوری گزینی از آنان بسنده میکند و میفرماید: (از روی پارچه اشکال ندارد).
در روایت دوم، ذمّی مصافحه را آغاز میکند، امام میفرماید: (دست خود را به خاک یا دیوار بکش)، که نسبت به شستن، مرحله پایینتری است و در روایت سوم که مسلمان مصافحه را آغاز میکند، میفرماید: (دست خود را بشوی) از همینجا حکم ناصب، که خباثت و پلیدی او بیشتر است، روشن میشود که اگر او مصافحه را آغاز کند، شما دست خود را بشوی؛ زیرا پلیدی او، از اهل کتاب بیشتر است و بیشتر باید از او دوری شود؛ از این روی به نظر میرسد که اگر میپرسید من دست دادن با او را شروع میکنم، امام میفرمود: وضو هم بگیر.
به هر حال، این روایات دلالت بر ناپاکی اصطلاحی اهل کتاب یا ناصبیان ندارد، اما دلالت آنها بر این مطلب که تا جایی که امکان دارد باید از آنان دوری گزید، امری روشن است.
اما روایت چهارم، که صاحب وسائل آن را از شیخ طوسی نقل کرده، موضوع بحث، دست دادن با مجوسی است که امام میفرماید: جایز نیست.
آن گاه پرسش کننده میپرسد: اگر شخصی از این دستور سرپیچید و با آنان دست داد، آیا تکلیفی بر دوش او میآید؟ آیا لازم میشود که وضو بگیرد؟
امام میفرماید: بله. یکی از شکنندههای وضو، دست دادن با آنان است.
آن گاه این روایت، ناسازگاری دارد، با روایات فراوانی که شکنندههای وضو را بیان میکنند؛ از این روى شیخ طوسى, این روایت را توجیه مىکند و مىنویسد:
(مراد از وضو گرفتن همان شستن دست است).
[۷] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۹۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
حال این توجیه صحیح است، یا باید توجیه دیگری پیدا کرد، بحث دیگری است، ولی مهم این است که هیچکس به واجب بودن وضو، گردن ننهاده است.
امکان دارد بگوییم حکم به باطل شدن وضو در این روایت، مانند حکم به شستن دست، در روایتهای سه گانه پیش، از سویی برای ایجاد تنفر در مسلمانان بوده است و از سوی دیگر کفارهای برای گناه و خطای آنان.
به عبارت دیگر: چطور ما برای بعضی از گناهان، متعهد به پرداخت کفارهایم، یا کفاره واجب، مانند: قتل عمد و افطار عمد یا کفاره مستحب ، مانند: وطی زن در حال حیض ، بنابر بعضی دیدگاهها،
[۸] توضیح المسائل محشی، ج۱، ص۹۰۷، ضمائم ۴۲۱ ـ ۴۲۲.
[۹] توضیح المسائل محشى، ج۱، ص۹۰۷، مسأله ۱۵۷۴.
[۱۰] توضیح المسائل محشی، ج۱، ص۱۲۷، مسأله۱۶۶۰.
[۱۱] توضیح المسائل محشى، ج۱، ص۱۲۷، مسأله ۴۵۲.
این جا هم به خاطر گناهی که فرد مرتکب شده و عمل غیر جایزی را انجام داده است، امام علیهالسلام کفارهای را بر او لازم کرده باشد، تا از سویی ناراحتی درونی آن فرد با پرداخت کفاره، برطرف شود و از سوی دیگر، در آینده به چنین عملی دست نیازد.
یادآوری
سند این روایت ضعیف است، زیرا حسن بن علی بن ابی حمزه را همه ضعیف شمردهاند: کشی وی را بسیار دروغگو خوانده است.
علی بن حسن بن فضال گفته است: من خجالت میکشم که حتی یک روایت از او نقل کنم.
نجاشی او را ضعیف شمرده است.
پس از این ضعیف شمردنها، اعتمادی به حدیث وی نیست.
[۱۲] سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۴ ـ۱۶، دارالزهراء، بیروت.
همچنین عیسی بن عمر در سند حدیث توثیق نشده است.
[۱۳] سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۲۰۳، دارالزهراء، بیروت.
با این کاستیها، در اصل ، اعتمادی به خبر نیست.
ضعفهای روایت چهارم
۱. از نظر سند ضعیف است.
۲. حکمی را بیان کرده که هم با روایاتی که نقض کنندههای وضو را میشمارند، ناسازگار است و هم کسی ملتزم نشده.
۳. بر فرض صرف نظر کردن از آن اشکالها، روایت توجیههای دیگری دارد که با پاک بودن مجوسیان، سازگار در میآید؛ مثلاً، حکم به باطل بودن وضو، حکم تعبدی است و ربطی به پاکی و ناپاکی مجوسی ندارد.
مکروه بودن شست و شوی بدن در گندابها
از مجموع روایتهای این باب، که در ذیل یاد میشوند، این مطلب روشن میشود که گروهی از نادانان و انسانهای خرافی، فکر میکردهاند که آبهایی که پس از شستشوی افراد، در جایی، مانند چاه فاضلاب و… جمع میشوند، شفابخشند! و بعضی به خاطر شفای درد چشم یا بیماریهای دیگر، در گندابها میرفتهاند و با آن آبهای آلوده خود را میشستهاند.
امام علیهالسلام میفرماید:
(چطور میتواند این آب شفابخش باشد، در حالی که جنب ، کافر ، ناصبی و مانند اینها در آن خود را میشویند).
به بیان دیگر، میخواهد بگوید: شفا ، که امری معنوی است، باید از آبی که دارای معنویت باشد، حاصل شود، نه از گندابها و هرزآبها.
پس روایات این باب، درصدد بیان نجس بودن جسمی گروهی از انسانها نیست، بلکه درصدد بیان این است که آنان، هیچ گونه معنویتی ندارند.
۱. (محمد بن الحسن باسناده، عن محمد بن علی بن محبوب، عن عده من اصحابنا عن محمد بن عبدالحمید، عن حمزهبن احمد، عن ابی الحسن الاول علیهالسلام قال: …ولاتغتسل من البئر التی تجتمع فیها ماء الحمام، فانه یسیل فیها مایغتسل به الجنب، وولد الزنا والناصب لنا اهل البیت، وهو شرّهم).
[۱۴] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۸، باب۱۱، ح۱، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
حضرت کاظم علیهالسلام فرمود: … و از چاهی که آبهای حمام در آن جمع میشود، غسل نکن، چون آب غسل جنب، ولدالزنا و دشمن اهل بیت که بدتر از آنان است، در آنجا وارد میشود.
۲. (محمد بن یعقوب، عن الحسین بن محمد، ومحمد بن یحیی، عن علی بن محمد بن سعد، عن محمد بن سالم، عن موسی بن عبدالله بن موسی، عن محمد بن علی بن جعفر، عن ابی الحسن الرضاعلیهالسلام (فی حدیث) قال: من اغتسل من الماء الذی قد اغتسل فیه فاصابه الجذام فلایلومن الانفسه. فقلت لابی الحسن علیهالسلام انّ اهل المدینه یقولون: انّ فیه شفاء من العین، فقال کذبوا یغتسل فیه الجنب من الحرام، والزانی، والناصب الذی هو شرّهما وکلّ من خلق الله ثمّ یکون فیه شفاء من العین).
[۱۵] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۸، باب۱۱، ح۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
محمد فرزند علی بن جعفر از حضرت رضا علیهالسلام در ضمن حدیثی فرمود: کسی که غسل کند با آبی که با آن غسل شده است و به مرض جذام گرفتار شود، نباید غیر از خود را سرزنش کند.
به حضرت عرض کردم مردم مدینه میگویند: در آن آب (آبی که افراد خود را شستهاند) شفای چشم است.
فرمود: دروغ میگویند جنب از حرام، زناکار و دشمن اهل بیت که بدتر از آن و بدترین آفریده خداست، در آن غسل میکند، آن وقت شفا برای چشم است؟
۳. (وعن بعض اصحابنا، عن ابن جمهور، عن محمد بن القاسم، عن ابن ابی یعفور، عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: لاتغتسل من البئر التی یجتمع فیها غساله الحمام فأنّ فیها غساله ولد الزنا، وهو لایطهر الی سبعه آباء، وفیها غساله الناصب وهو شرهما ان الله لم یخلق خلقاً شرّا من الکلب، وان الناصب اهون علی الله من الکلب).
[۱۶] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
ابن ابی یعفور از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند: در چاهی که هرزآب حمام در آن جمع میشود، غسل نکن زیرا در آن جا، غساله ولدالزنا است که تا هفت پشت (هفت پدر) پاک نمیشود غساله ناصبی در آن است و او بدتر از آنان است خداوند موجودی بدتر از سگ خلق نکرده و دشمن ما اهل بیت، در پیش خداوند، از سگ پستتر است.
۴. روایت مرسلهای از حضرت کاظم علیهالسلام به همین مضامین نقل شده است.
[۱۷] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
۵. (محمد بن علی بن الحسین فی (العلل) عن محمد بن الحسن، عن سعدابن عبدالله، عن احمدبن الحسن بن علیّ بن فضال، عن الحسن بن علی، عن عبدالله ابن بکیر، عن عبدالله بن ابی یعفور، عن ابی عبدالله علیهالسلام (فی حدیث) قال: وایّاک ان تغتسل من غساله الحمام، ففیها تجتمع غساله الیهودی والنصرانی والمجوسی والناصب لنا اهل البیت فهو شرهم، فان الله تبارک وتعالی لم یخلق خلقا انجس من الکلب وان الناصب لنا اهل البیت لاَنجس منه).
[۱۸] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
در علل الشرایع از امام صادق علیهالسلام نقل شده که بر حذر باش که از هرزآبهای حمام غسل کنی، زیرا غساله یهودی، نصرانی، مجوسی و دشمن ما اهل بیت که از همه آنان بدتر است، در آنجا جمع میشود و خداوند آفریدهای نجستر از سگ خلق نکرده، ولی دشمن ما اهل بیت، از سگ هم نجستر است.
بررسی
چون روایات این باب، از مشایخ سه گانه و در کتابهای گوناگون نقل شده، مضمون آنها، به طور مسلم، از امام علیهالسلام صادر شده است و مرسله بودن بعضی از آنها اشکالی ندارد.
از سویی، چنین نادانیهایی، به واسطه بعضی از اهل خرافه یا حمامیهای پول دوست، احتمال میرود، از زمان حضرت صادق علیهالسلام در بین مسلمانان شیوع پیدا کرده و واپسین سالهای عمر حضرت رضا علیهالسلام هم، احتمال میرود که پایان یافته باشد؛ زیرا روایات مربوط به گندآب، بیشتر از امام کاظم علیهالسلام است.
در این روایات، بیشتر تأکید روی جنب از حرام، ولدالزنا و دشمن اهل بیت بود و همان گونه که گفته شد، مسلمانان ساده لوح فکر میکردند: آب هرزآبها شفابخش است و امام اصرار دارد اشخاصی که هیچ معنویتی ندارند، بلکه خود پلیدند، چطور، آبی که خود را در آن شستهاند، میتواند شفابخش باشد؟
پس به هیچ وجه، بحث پاکی و ناپاکی آنان یا ناپاکی گندآب مطرح نیست و صاحب وسائل هم در پایان باب، یادآور میشود:
(ولها عارضات عامّه تؤید جانب الطهاره).
[۱۹] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
در برابر این روایات، روایات فراگیرتری وجود دارد که با اینها ناسازگارند و جانب پاکی را تقویت میکنند. با این مباحث روشن میشود، حتی روایت علل الشرایع که امام فرمود: (خداوند آفریدهای نجستر از سگ ندارد، ولی دشمن اهل بیت، از سگ نجستر است).
[۲۰] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
مراد نجاست اصطلاحی فقهی نیست؛ زیرا اگر دشمن اهل بیت، از سگ نجستر بود، باید شستن ظرفهای دشمنان اهل بیت، از شستن ظرفهای سگ سختتر باشد، در حالی که این گونه نیست. در بین ظرفهای نجس، فقط ظرفی که سگ از آن آب میخورد، با خاک مالی و با آب ، چند مرتبه شسته میشود. پس مقصود از نجستر از سگ، همان بدتری و پلیدتری است که در احادیث دیگر تعبیر به (شراً من الکلب) یا (شرهم) شده بود.
روشن شد در این باب هم، بحث نجاست مطرح نیست و امام میخواسته آنان را از غسل درگنداب بازدارد و اگر بر فرض، آنان نجس فقهی بودند، گنداب نجس میشد و غسل با آب نجس، باطل بود.
صاحب وسائل هم، از مجموعه این روایات، نجس بودن را نفهمیده است. از این روی، در آخر باب نوشت:
(این احادیث را حمل بر کراهت میکنیم؛ زیرا احادیث فراگیرتر داریم که جانب طهارت را تقویت میکنند).
[۲۱] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
اشکال
امکان دارد گفته شود: نجس شدن آب و باطل بودن غسل، در صورتی است که یقین داشته باشیم، حتما آب به بدن ناصب یا یهود و نصارا رسیده است و چنین یقینی نداریم؛ از این روی صاحب وسائل و دیگران، به اصالهالبرائه تمسک جستهاند.
جواب
چرا انسان شعری بگوید که در قافیهاش بماند؟ چرا بگوید آنان نجسند، تا بعد ناگزیر شود بگوید: شاید ناصبی نبوده، شاید یهودی نبوده و… ما که علم نداریم و مانند این توجیهها. آیا کلام امام علیهالسلام که میفرماید: (در آب حمام جنب و ولدالزنا و دشمن اهل بیت، غسل میکنند) کافی نیست؟!
اگر در واقع آنان، در ذات ، نجسند، پس گندآب، به طور مسلم، نجس است و فرموده امام علیهالسلام برای ما علم آور است یا دست کم حجت است و بنابر نجاست ذاتی آنان، باید ملتزم به نجس بودن آب، باطل بودن غسل و… بشویم.
پس گریزی نیست که پلیدی را بر پلیدی معنوی حمل کنیم و بگوییم آنان نجس نیستند، ولی از لحاظ روحی پلیدند و آبی که بدن آنها با آن شسته شود، دارای معنویت و شفانیست.
نکته دیگر: در روایات جنب و ولدالزنا و پدران ولدالزنا یاد شده بود که هیچ کدام، نجس فقهی نیستند، آن گاه چطور دشمن اهل بیت، یا یهودی که هم سیاق با آنان است، نجس فقهی باشند؟
خلاصه اشکالها بر دلالت این روایتها
۱. این روایات، برای جلوگیری از رفتن مردم در گندآب و فاضلاب حمامها صادر شده و یادآوری نمونههایی از افراد پلید، برای ایجاد تنفر در شیعیان بوده، تا به هیچ گونه گرد این عمل غیر بهداشتی و زیانآور نگردند.
۲. اگر این روایات، دلالت بر نجاست فرقههای یاد شده میکرد، هیچ چارهای نبود، جز اینکه آن آبها نجس باشند و غسل آنها هم باطل، ولی نه ائمه علیهمالسلام سخنی از باطل بودن غسل و واجب بودن اعاده آن بیان کردهاند و نه فقها و نه راویان چنین نکتهای را گفتهاند.
۳. لفظ نجس و أَنْجَس که در مورد دشمن اهل بیت، کار رفته است، به معنای نجس اصطلاحی نیست، زیرا:
نخست اینکه درپارهای از روایات، به جای (انجس من الکلب) (شر من الکلب) به کار رفته. دو این که: از خارج میدانیم، شستن ظرف و چیزهای نجس شده به واسطه دشمن اهل بیت، از شستن ظرف و امور نجس شده توسط سگ، دشوارتر نیست.
۴. در این روایات، نمونههایی در کنار هم یاد شده که بعضی از آنها، به طور مسلم، از نظر فقهی پاکند، یا دست کم در زمان ما، فقهاء اتفاق بر پاکی آنان دارند، مانند ولدالزنا، جنب از حرام، پدران ولدالزنا و زناکار . و سیاق دلالت میکند که احکام همه موضوعهای هم سیاق، یکی است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن اقامه شود.
با این اشکالها که یاد شد، بعید میدانیم، کسی بتواند به این روایات، برای نجس بودن بعضی از گروههای انسانی تمسک بجوید.
به عبارت دیگر، همان گونه که صاحب وسائل نوشته است:
(به خاطر دلیلهایی که جانب پاکی را تأیید میکنند، این روایات را حمل بر کراهت میکنیم و میگوییم گندآب حمامها پاک است).
[۲۲] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۵۹، ح۵، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
ما هم میگوییم به خاطر دلیلهای فراگیری که داریم و دلیلهای قطعی که بر پاکی بعضی از این گروهها موجود است و با کمک اصل طهارت و قاعده طهارت که پیش از این ثابت کردیم، همه این دلیلها را (به فرض دلالت) بر کراهت از چنین انسانهایی حمل میکنیم و میگوییم رابطه با چنین افرادی، مکروه است نه اینکه آنان از نظر فقهی، نجس باشند.
نجس بودن نیم خورده کافران
در صدر اسلام و زمان ائمه اطهارعلیهمالسلام، به طور معمول، وقتی که میخواستند از نجس بودن و یا پاک بودن حیوان یا انسانی بپرسند، از نیم خورده آنها میپرسیدند. از این روی، در وسائل الشیعه جلد اول ابوابی به عنوان (اسئار) داریم که باید احادیث باب سوم این بابها، که مربوط به نجس بودن کافران است، یاد شود و سپس مقدار دلالت آنها بررسی شود:
۱. (محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه عن عبدالله بن المغیره، عن سعید الاعرج، قال: سألت ابا عبدالله علیهالسلام عن سؤر الیهودی والنصرانی، فقال: لا).
[۲۳] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۶۵، ح۱، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
سعید اعرج میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام درباره نیم خورده یهودی و نصرانی پرسیدم. امام فرمود: نه.
۲. و عن احمدبن ادریس، عن محمد بن احمد بن یحیی، عن ایوب بن نوح، عن الوشّاء، عمّن ذکره، عن ابی عبدالله علیهالسلام انه کره سؤر ولدالزنا وسؤر الیهودی والنصرانی، والمشرک، وکل من خالف الاسلام، وکان اشدّ ذلک عنده سؤر الناصب).
[۲۴] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۶۵، ح۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
وشّاء در خبر مرسلی نقل میکند که حضرت صادق علیهالسلام از نیم خورده ولدالزنا و نیم خورده یهودی، نصرانی، مشرک و هر مخالف اسلام ، کراهت داشت و از شدیدترین چیزها در نزد او، نیم خورده دشمن اهل بیت علیهمالسلام بود.
۳. محمد بن الحسن، باسناده عن سعدبن عبدالله، عن احمدبن الحسن بن علی بن فضال، عن عمروبن سعید المدائنی، عن مصدق بن صدقه، عن عمّار الساباطی، عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: سالته عن الرجل هل یتوضّأ من کوز او اناء غیره اذا شرب منه علی انه یهودی؟ فقال: نعم. فقلت: من ذلک الماء الذی یشرب منه؟ قال: نعم).
[۲۵] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۶۵، ح۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
عمار ساباطی میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام سؤال کردم: آیا انسان وضو میگیرد از کوزه یا ظرف آبی که شخصی بنابر یهودی بودن از آن آب خورده باشد؟
فرمود: بله.
گفتم از همان آبی که آن شخص از آن آشامیده است؟
فرمود: بله.
بررسی احتمالات
روایت نخست، سندش صحیح است، ولی پرسش و پاسخ ابهام دارند. روشن نیست پرسش کننده از چه چیز پرسیده: آیا او میخواسته حکم وضو گرفتن با نیم خورده یهود و نصارا را بپرسد آن گونه که ظاهر روایت سوم است؟ یا میخواسته حکم آشامیدن نیم خورده یهود و نصارا را بپرسد؟ یا میخواسته بپرسد که آیا نیم خورده یهود و نصارا شفابخش است، یا نه؟ از سویی، پاسخ امام هم مجمل است و بر حسب احتمالهای گوناگون در کلام پرسش کننده، پاسخ امام هم، معانی گوناگونی دارد: اگر مراد پرسش گر حکم وضو باشد، نهی امام، نهی وضعی است؛ یعنی وضو با آن نیم خورده باطل و آن آب نجس است و از این جا میتوان نجس بودن یهود و نصارا را ثابت کرد.
ولی اگر مراد پرسش گر از حکم آشامیدن آن آب باشد، نهی امام علیهالسلام امکان دارد نهی کراهتی (تنزیهی) باشد و یا به خاطر حرام بودن آب باشد. اگر نهی امام تنزیهی باشد یعنی آشامیدن از آب مکروه است و اگر نهی تحریمی باشد، یعنی آشامیدن از آن آب حرام است و آن گاه، اگر پرسیده شود که چرا حرام است؟ گفته میشود: چون نجس است.
پس برای ثابت کردن نجس بودن، باید نخست نهی را تحریمی بشمار آوریم و مطلب دیگری را هم بیفزاییم و آن اینکه مناسبت حکم و موضوع ایجاب میکند که نهی امام علیهالسلام، به خاطر نجس بودن آنان باشد.
اما احتمال سوم که پرسش پرسش کننده درباره شفابخشی نیم خورده یهود و نصارا باشد، پاسخ امام، این میشود که نه، در نیم خورده آنان شفا نیست.
شاید گفته شود: احتمال سوم، بسیار ضعیف است، چون شأن راوی از این بالاتر است که نداند در نیم خورده کافران شفانیست. پاسخ: این احتمال، اگر چه ضعیف است، ولی بهطور کامل، بیربط نیست. افزون بر این، از مردمی که تن به خرافه دادهاند و در گندآبها، برای شفا خود را شست و شو میدادهاند، دور نیست که نیم خورده کافر را هم شفا بدانند، همان گونه که امروزه هم، بین بعضی از عوام مردم مشهور است که نیم خورده گربه ، حافظه را زیاد میکند:
به هر حال، با این احتمالهای بسیار که در روایت موجود است، استفاده حکم نجاست، خیلی سخت و دشوار خواهد بود.
روایت دوم: پیش از بررسی روایت دوم، شایسته است، این روایت را با روایت دیگری بسنجیم، تا اشکالهای آن روشن شود.
(احمدبن ادریس عن محمد بن یحیی عن ایوب بن نوح عن الوشاء عمن ذکره عن ابی عبدالله علیهالسلام انه کان یکره سؤر کل شی لایؤکل لحمه).
[۲۶] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص ۱۶۷، باب ۵، ح۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
حضرت صادق علیهالسلام از نیم خورده هر حیوانی که گوشتش خورده نمیشود، کراهت داشت.
هنگامی که دو روایت با هم سنجیده شود، روشن میشود که سند هر دو، یکی است در تمام طبقات و هر دو مرسلهاند از حضرت صادق علیهالسلام.
در روایت نخست، لفظ (انه کره) است که از آن استفاده میشود که یک زمان خاصی آن نیم خورده را دوست نداشت، ولی روایت دوم (انه کان یکره)، یعنی پیوسته از نیم خورده حیوان حرام گوشت، کراهت داشت و سیره پیوسته ایشان این بوده که نیم خورده حیوانهایی که گوشت آنها خوردنی نبوده، دوست نمیداشته است.
با این حال، میبینید که فقهای شیعه ، پیوسته حکم به پاکی نیم خورده حیوانهای حرام گوشت کردهاند.
اشکالها
۱. چطور (انه کان یکره) را که دارای شدت بیشتری است، حمل بر پاکی کردهاند و گفتهاند نیم خورده آنها کراهت دارد، ولی آن گاه که به نیم خورده کافر و مشرک رسیدهاند، گفتهاند: نجس است و حرام، با اینکه نهی از نیم خورده حیوانات حرام گوشت شدت بیشتری دارد.
به بیان دیگر، اگر (کَرِهَ) حرام بودن و نجس بودن را بفهماند (انه کان یکره)، به طریق اولی، باید حرام بودن و نجس بودن را بفهماند.
۲. در خود روایت، نیم خورده ولدالزنا، در ضمن نیم خوردههای نجس یاد شده، در حالی که نیم خورده ولدالزنا را فقها پاک میدانند، نمیشود کلماتی که به یکدیگر عطف شدهاند و بر یک شیوهاند، احکام گوناگونی داشته باشند، مگر اینکه از خارج دلیل یقینی بر تفصیل داشته باشیم و فرض این است که دلیل دیگر نداریم و دلیل ما، همین اخبار است.
۳. سند این روایت تام نیست، زیرا روایت مرسله است.
خلاصه
۱. روایت مرسله است.
۲. بعضی از نیم خوردههای یاد شده در روایت مسلم پاکند و یگانگی اسلوب حکم میکند که بقیه هم پاک باشند، مگر اینکه دلیل قطعی بر تفصیل داشته باشیم.
۳. لفظ (کره) به معنای حرام بودن نیست و شاهد آن، مرسله دیگر وشّاء است که یاد شد.
اما روایت سوم: در اصل دلالت بر نجس بودن یهودی ندارد، بلکه دلالت آن بر پاکی یهودی ظاهرتر، بلکه نص است؛ زیرا عمار ساباطی میگوید:
(از حضرت پرسیدم: آیا انسان میتواند از کوزه یا ظرف دیگری وضو بگیرد در صورتی که شخص، بنابر یهودی بودن، از آن آب بیاشامد؟ حضرت فرمود: بله).
به نظر میرسد این روایت، آشکارا و به گونه روشن، دلالت بر پاکی نیم خورده اهل کتاب میکند. از آنجا که در ذهن شیخ طوسی ، بوده که اهل کتاب نجسند و در نتیجه نیم خورده آنان هم نجس است، در این جا به توجیه پرداخته است:
(فهذا محمول علی انه اذا شرب منه من یظنه یهودیا ولم یتحققه فیجب ان لایحکم علیه بالنجاسه الاّ مع الیقین او اراد به من کان یهودیا ثم اسلم).
[۲۷] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۲۲۴، دارالتعارف، بیروت.
این خبر حمل میشود بر گونهای که شخصی گمان میرفت یهودی است، ولی یقین به یهودی بودنش نبود، از آن آب آشامیده باشد. یا حمل میشود بر شخصی که پیش از این، یهودی بوده و سپس مسلمان شده است.
توجیه شیخ طوسی
شیخ طوسی چنین توجیه کرده، با این که (علی انه یهودی) هیچ گاه تحمل این معنی را ندارد و مؤید آن، این که عمار ساباطی با شگفتی، پرسش را تکرار میکند و امام همان پاسخ را میدهد.
به عبارت دیگر، جمله (علی انه یهودی) گویا به مقدری نیاز دارد؛ مثلا (علی ظن انه یهودی) یا (علی یقین انه یهودی) یا (علی انه کان یهودیاً) شیخ طوسی مینویسد: ( ظن ) یا (کان) را در تقدیر میگیریم.
ما میگوییم، اوّلا لازم نیست چیزی در تقدیر بگیریم و ثانیا ( یقین ) در تقدیر میگیریم و تکرار پرسش هم مؤید همین احتمال است. به هر حال، وقتی میتوان احتمال شیخ طوسی را پذیرفت که دلیل قطعی بر نجس بودن اهل کتاب داشته باشیم، ولی تا این جا، چنین دلیلی را نیافتهایم.
خلاصه : در فصل نیم خورده کافران هم، دلیلی بر نجس بودن هیچ گروه از گروههای انسانی پیدا نکردیم، بلکه (به احتمال زیاد) دلیل بر پاکی اهل کتاب پیدا شد که همین خبر عمار ساباطی باشد.
حرام بودن، هم غذایی با کافران در یک ظرف
۱. (محمد بن یعقوب، عن عده من اصحابنا، عن احمدبن محمد بن خالد، عن یعقوب بن یزید، عن علی بن جعفر، عن اخیه ابی الحسن علیهالسلام قال: سألته عن مؤاکله المجوسی فی قصعه واحده و ارقد معه علی فراش واحد، وأصافحه، قال: لا).
[۲۸] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۱، باب۵۲ از ابواب اطعمه واشربه، ح۱، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
علی بن جعفر از برادرش حضرت موسی کاظم علیهالسلام درباره هم غذا شدن با مجوسی در یک ظرف و هم خواب شدن با او در یک رختخواب و دست دادن با او سؤال کرد؟ حضرت فرمود: نه.
۲. (وعنهم، عن احمد، عن اسماعیل بن مهران، عن محمد بن زیاد، عن هارون بن خارجه قال: قلت لابی عبدالله علیهالسلام: انی أخالط المجوس فآکل من طعامهم؟ قال: لا).
[۲۹] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۲، ح۲، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
هارون بن خارجه میگوید: به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: من با مجوس آمدوشد دارم آیا از خوراکیهای آنان بخورم؟
فرمود: نه.
۳. (وعن ابیه، عن صفوان، عن العیص قال: سألت ابا عبدالله علیهالسلام: عن مؤاکله الیهودی والنصرانی والمجوسیّ افآکل من طعامهم؟ قال: لا).
[۳۰] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۲، ح۳، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
عیص میگوید: از حضرت صادق علیهالسلام درباره هم غذا شدن با یهودی، نصرانی و مجوسی پرسیدم که آیا از طعام آنان بخورم. فرمود: نه.
۴. (عبدالله بن جعفر فی (قرب الاسناد) عن عبدالله بن الحسن، عن علیّ بن جعفر، عن اخیه موسی بن جعفرعلیهالسلام قال: سألته: عن المسلم، له ان یأکل مع المجوسی فی قصعه واحده او یقعد معه علی فراش واحد او فی المسجد اویصاحبه؟ قال: لا).
[۳۱] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۷۲، ح۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
حِمَیری در قرب الاسناد از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفرعلیهالسلام نقل میکند که از او پرسیدم آیامسلمان حق دارد با مجوسی در یک ظرف غذا بخورد، یا با او در سجاده یا تشک همنشین باشد، یا همراه او باشد؟ فرمود: نه.
بررسی
گویا خبر چهارم و خبر نخست یکی باشند؛ زیرا راوی و امامی که از او روایت شده و مضمون خبر یکی است و هر دو خبر میخواهند از همنشین و هم غذا شدن با مجوسیان بپرسد. پس بعضی از کلمات این دو حدیث یکدیگر را شرح میدهند؛ مثلا، مقصود از (ارقد معه علی فراش) همان (یقعد معه علی فراش) است، یعنی هم خوابگی به معنای انحرافی آن مطرح نیست، بلکه هم نشینی مطرح است و مراد از مسجد هم، سجاده است.
۲. سند روایات خوب است و بعضی از آنها سند مکرر دارند. پس از بحث سندی خودداری میکنیم، زیرا، بیگمان چنین مفهومهایی از امام صادر شده است.
۳. این روایات، نظر به این جهت دارند که آیا رواست با آنان هم غذا شد.
نکته حساس پرسش این است که طعام از آنان است؛ از این روی بازدارندگی هم، بیشتر به همین قسمت ربط دارد. به نظر میرسد خوردن از طعام آنان برای مسلمان، از این جهت اشکال دارد که آنان در غذاهای خود گوشت خوک ، مردار و چیزهای حرام دیگر را به کار میبرند، همان گونه که قسمت دیگر پرسش هم ناظر به هم نشینی با آنان است و صحبت از تر بودن تشک و تختخواب یا تر بودن دست در هنگام دست دادن نیست و ربطی به پاکی و ناپاکی اصطلاحی ندارد. اینها جهتهای کلی بود که در مجموع روایات، جای طرح داشت.
بررسی تک تک روایات
۱. در خبر نخست، متعلق نهی امام علیهالسلام چیست؟
آیا از مجموع امور، به گونه پیوسته، باز داشته یا از تک تک آنها هم بازداشته است؟
به عبارت دیگر، از ظاهر پرسش بر میآید که از مجموع این کارها، پرسش شده است، یعنی مجموع هم غذا و هم نشین شدن و دست دادن با آنان مورد پرسش واقع شده است و امام علیهالسلام از این مجموعه، بازداشته است. ولی روشن نیست که هر یک از این امور هم، به تنهایی، مورد نهی باشند.
به عبارت دیگر، ترکیب این مجموعه، حالتی را ایجاد میکند که مسلمان از خویشتن خویش بیگانه شده و بهطور کامل، اخلاق مجوسیان را به خود میگیرد. شاید بازدارندگی، به این جهت باشد.
با این احتمال، روایت ربطی به نجس بودن مجوسیان ندارد.
احتمال دارد، نهی انفرادی باشد، یعنی هر یک از این پرسشها به تنهایی مطرح باشد و پاسخ امام علیهالسلام بازداشتن از تک تک امور یاد شده باشد.
در این صورت باید پرسید آیا بازداشتن امام، به خاطر حرام بودن است، یا به خاطر پاکیزگی؟
در هر دو صورت، آیا طعام از مجوسی است یا از مسلمان؟ در هر یک از چهار صورت، یا تری سرایت کنندهای بین مجوسی و طعام، وجود دارد، یا نه؟ تنها در یک گونه از گونههای هشت گانه زیر، میتوان، بی گفتوگو، حکم به نجس بودن مجوسی داد و آن، هنگامی است که بازداشتن، به خاطر حرام بودن باشد و طعام از مسلمان و تری سرایت کنندهای هم در بین.
در این صورت، میتوان به مناسبت حکم و موضوع، اعتراف کرد که حکم به حرام بودن ناشی از نجس بودن مجوسی است، ولی اگر طعام از مجوسی باشد، احتمال دارد، نهی به خاطر درهم آمیخته بودن طعام آنان، به آلودگیها و نجسهای دیگر باشد، مانند خمر ، خنزیر و… نه نجس بودن ذاتی آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 