پاورپوینت کامل میر محمد باقر استرآبادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میر محمد باقر استرآبادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میر محمد باقر استرآبادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میر محمد باقر استرآبادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سیدمحمدباقر میرداماد استرآبادی
سیدمحمدباقر میرداماد استرآبادی مشهور به میرداماد، معلم ثالث، متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم، فقیه و شاعر شیعی برجسته دوره صفویه بود. و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان است. وی معاصر شیخ بهائی و میرفندرسکی بود. اثر فلسفی مهم وی، کتاب قبسات و شاگرد برجسته او، ملاصدرا است.
فهرست مندرجات
۱ – توصیف اجمالی
۲ – شخصیتشناسی
۳ – ولادت
۴ – تحصیلات و اساتید
۴.۱ – سیدعلی موسوی عاملی
۴.۲ – شیخ عزالدین حسین
۴.۳ – عبادالعالی عاملی
۴.۴ – فخرالدین سماک استرآبادی
۴.۵ – دوران تحصیل در هرات
۵ – مهاجرت به اصفهان
۶ – میرداماد و صفویان
۶.۱ – علمای شیعه
۶.۲ – صوفیه
۶.۳ – حوزه اصفهان
۶.۳.۱ – علوم معقول و منقول
۶.۳.۲ – فلسفه و حکمت
۷ – معاصران میرداماد
۷.۱ – شیخ بهایی
۷.۲ – میرفندرسکی
۸ – جایگاه علمی میرداماد
۸.۱ – نظریات وی در حکمت
۸.۱.۱ – فلسفه یمانی
۸.۱.۲ – نظم و نسق
۸.۱.۳ – حدوث دهری
۸.۲ – علوم طبیعی
۸.۳ – شعر
۹ – حالات معنوی
۱۰ – شاگردان
۱۰.۱ – ملاصدرا
۱۰.۲ – ملاعبدالرزاق لاهیجی
۱۰.۳ – ملامحسن فیض کاشانی
۱۰.۴ – قطبالدین لاهیجی
۱۰.۵ – شاگردان دیگر
۱۱ – تالیفات
۱۱.۱ – ویژگیهای آثار میرداماد
۱۲ – صفات اخلاقی
۱۲.۱ – زهد و تقوی
۱۲.۲ – نفی حسادت
۱۲.۳ – استاد کامل
۱۳ – رحلت
۱۴ – پینوشتها
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
توصیف اجمالی
تاریخ تشیع و زندگی علمای شیعه در عصر غیبت همواره پر فراز و نشیب بوده است; مشحون از درگیری و مقابله با جنبشها و نظامهای فکری مختلف که در طول آن تشیع اصالت خود را به عنوان مکتبی مستقل و زنده حفظ کرده است.
این رویارویی در مواردی که فکر و نظام مهاجم یکسره با تفکر شیعی ناسازگار بوده به طرد آن منجر شده و در مواردی نیز که بکلی با اصول و مبانی تشیع منافات نداشته در تشیع هضم گردیده و به عنصری خودی و هماهنگ تبدیل شده، به گونهای که از اصل خود فاصله گرفته است.
بیشک این قدرت برخورد در برابر نظامهای فکری که بعضی از آنها قرنها بر تاریخ بشری سلطه داشتهاند نعمتی است که از کوثر امامت و ولایت سرچشمه گرفته است.
یکی از این رویاروییها در عرصه فکر و اندیشه برخورد علمای شیعه با فلسفه است. هنگامی که عالمان شیعه فلسفه را علمی که در ذات خود با مبانی تشیع منافات داشته باشد ارزیابی نکردند. به همین جهت به حذف برخی از مطالب و تکمیل بعضی از مباحث آن پرداختند و آن را با مبانی تشیع هماهنگ ساختند.
این روند در عصر حکمای عهد صفوی به حد اعلای خود رسید و فلسفه و حکمت را از جهات بسیاری از فلسفه متداول و مرسوم جداساخت و بدان هویتی مستقل بخشید. نوشته حاضر به شرح زندگانی یکی از حکمای بزرگ عهد صفوی میپردازد که در این راه جهد بلیغ روا داشته است.
شخصیتشناسی
سیدمحمدباقر فرزند محمد داماد استرآبادی مشهور به «میرداماد» از علمای بزرگ و حکمای برجسته عهد صفوی است. نسب میرداماد به امام حسین (علیهالسّلام) میرسد. وی لقب «داماد» را پدرش به وام گرفته بود، پدر او، سید محمد داماد استرآبادی به سبب داشتن افتخار دامادی محقق کرکی فقیه بزرگ عهد شاه طهماسب صفوی ملقب به «داماد» گردید. بعدها این لقب به فرزندش محمدباقر نیز اطلاق شد.
[۱] قمی، شیخ عباس، فوائد الرضویه، ص۴۱۹. .
[۲] ترکمان، اسکندر بیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۴۶.
ولادت
سیدمحمدباقر استرآبادی در حدود سال ۹۶۰ هجری قمری دیده به دنیا گشود. سال وفات وی را ۱۰۴۱ هق گفتهاند و سن او در هنگام وفات حدود هشتاد سال بوده بنابراین ولادتش در حدود سال ۹۶۰ هجری قمری بوده است. عنوان استرآبادی ظاهرا به دلیل انتساب پدران وی به «استرآباد» بوده و خود وی در استرآباد به دنیا نیامده است چرا که پدرش سیدمحمد داماد، مسلما در مرکز سیاسی کشور بوده و دلیل و نقلی بر سکونت خانوداه میرداماد در استرآباد وجود ندارد. محقق کرکی فقیه نامدار و مرجع برجسته عهد شاه طهماسب صفوی در پایتخت به سر میبرد و از موقعیت اجتماعی و سیاسی بسزایی برخوردار بود. به طوری که شاه طهماسب در اواخر عمر حکومت و احکام حکومتی را به وی تفویض کرد.
بر زادگاه میرداماد در هیچ یک از کتب شرح حال تصریح نشده جز در رساله «شرح حال علما و ادبای استرآباد» تالیف محمدصالح استرآبادی که در عهد ناصرالدین شاه قاجار تالیف شده است. در این رساله منشا و محل ولادت میرداماد استرآباد گفته شد، لیکن این گفته ظاهرا ناشی از اضافه استرآبادی به نام میرداماد است و صحیح به نظر نمیرسد. رجوع شود به رساله شرح حال علما و ادبای استرآباد که در کتاب استرآباد نامه ص۱۴۰ درج شده است.
درباره ازدواج سیدمحمد داماد با دختر محقق کرکی (رحمهاللهعلیه) حکایت جالبی نقل شده است: در کتاب نجوم السماء از فاضل داغستانی، علیقلیخان شش انگشتی متخلص به واله نقل شده است که شیخ اجل علی بن عبدالعالی، محقق کرکی که خداوند رحمتش کند، در خواب دید که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به او فرمود دخترش را به همسری میرشمسالدین محمد پدر میرداماد درآورد.
و فرمود که از وی فرزندی به دنیا خواهد آمد که وارث علوم انبیاء و اوصیاء میگردد. شیخ (رحمهاللهعلیه) دختر خود را به تزویج او درآورد. لیکن دختر پیش از آن که فرزندی به دنیا آورد وفات کرد. شیخ از خواب خود متحیر مانده بود. بار دیگر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را در خواب دید که فرمود ما این دخترت را قصد نکرده بودیم بلکه فلان دخترت را به همسری او درآور. آنگاه شیخ همان دخترش را به ازدواج سیدشمسالدین محمد درآورد و میرداماد از او متولد شد.
[۳] قمی، شیخ عباس، فوائد الرضویه، ص۴۱۹.
آن خواب بعدها به واقعیت پیوست و میرداماد در جوانی در تمامی علوم شرعی و عقلی تبحر یافت و به استادی رسید و بر همتایان خود برتری یافت.
تحصیلات و اساتید
از آنجا که محمدباقر در خاندانی شریف و اهل فضل و کمال رشد مییافت، از همان اواکودکی به تحصیل علم تشویق و ترغیب شد. تحصیلات علوم دینی را در خردسالی در مشهد آغاز نمود و پس از چندی نزد اساتید و فضلای آن دیار به تلمذ پرداخت.
سیدعلی موسوی عاملی
از اساتید او در مشهد مرحوم سیدعلی فرزند ابیالحسن موسوی عاملی است.
[۴] اصفهانی افندی، میرزاعبدالله، ریاض العلماء، ج۵، ص۴۳.
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب امل الامل راجع به وی مینویسد: «او از بزرگان علما و فضلای عصر خویش و از شاگردان شیخ ما، شهید ثانی بود. وی فردی زاهد، عابد، فقیه و باورع بود.»
[۵] حرعاملی، محمدحسن، امل الامل، ج۱، ص۱۱۷.
سیدعلی بن ابیالحسن عاملی همانطور که از نام وی برمی آید از علمای جبل عامل لبنان بود و سپس به ایران مهاجرت کرد.
شیخ عزالدین حسین
استاد دیگر میرداماد که در رشد علمی وی تاثیر گذاشت فقیه بلند مرتبه شیخ عزالدین حسین فرزند عبدالصمد عاملی (م ۹۸۴ه ۰ ق)، پدر شیخ بهایی از علمای بزرگ منطقه جبل عامل لبنان بود. وی شاگرد برجسته زینالدین علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی (شهادت در ۹۶۶ه ۰ق) بود و پس از کشته شدن شهید ثانی به دست طرفداران عثمان، جبل عامل را که ناامن شده بود ترک کرد و چون در ایران مذهب تشیع رسمیت یافته و محل امن و مناسبی برای شیعه محسوب میشد به ایران مهاجرت کرد. در این سفر پسرش محمد، شیخ بهایی که هنوز این لقب را نداشت و بیش از سیزده سال از عمر وی نمیگذشت همراه او بود.
شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد پس از چندی شیخ الاسلام قزوین پایتخت شاه طهماسب صفوی شد. سپس در حدود سال ۹۶۹ه ۰ق با همین منصب به مشهد رفت. توقف او در مشهد مقدس بیش از دو سال طول نکشید و او در سال ۹۷۱ه ۰ق با همان سمت به هرات مهاجرت کرد و در آن جا تعلیم محمد خدابنده ولیعهد شاه طهماسب را به عهده گرفت.
در شهر هرات پیروان اهل تسنن زیاد بودند. پس از مهاجرت وی به هرات گروه بسیاری از علما و طلاب در پیرامون او گرد آمدند. در مدت هشت سال اقامت آن فقیه بلندمرتبه در هرات (در حدود سالهای ۹۷۱ تا ۹۷۹) حوزه علمی غنی و پر رونقی تشکیل شد وگروه بسیاری به ارشاد وی شیعه شدند.
استفاده میرداماد از حضور این فقیه بزرگ در همین دوران صورت گرفته است. گفتیم که فقیه گرانقدر عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (رحمهاللهعلیه) تا حدود سال ۹۷۱ه ۰ق را در مشهد اقامت داشت و میرداماد نیز تحصیلاتش را در مشهد آغاز نمود. لیکن با توجه به اینکه درآن سالها میرداماد در حدود یازده سال بیشتر نداشته نمیتوانسته از محضر درس عالم بزرگی چون شیخ عزالدین حسین که در سطوح عالی تدریس مینموده استفاده کرده باشد.
به همین جهت اگر نبوغ و استعداد سرشار میرداماد را در نظر داشته باشیم استفاده میر ازحضور آن بزرگوار در اواخر اقامت ایشان در هرات و در حداثت سن میرداماد بوده است. ازتالیفات وی است: عقدالطهماسبی، وصول الاخیار الی الاخبار و آنچه درباره آن فقیه جلیل آمده به تمامی برگرفته از
[۶] نفیسی، سعید، کتاب احوال و اشعار شیخ بهایی، ص۱۰-۲۳.
است.
عبادالعالی عاملی
دیگر استاد میرداماد دایی گرامیاش، فقیه جلیل، مرحوم عبادالعالی عاملی (م ۹۹۳ه ۰ق) فرزند مرحوم محقق کرکی است. مرحوم شیخ حر عاملی در امل الامل درباره وی میگوید: «او فردی فاضل، فقیه، محدث، محقق، متکلم، عابد و از مشایخ بسیار بزرگ بود. وی از پدرش و معاصرین دیگر روایت میکند و محمدباقر حسینی داماد، میرداماد از او اجازه روایی دارد. او را رسالهای است دقیق درباره قبله و قبله خراسان بالخصوص.»
[۷] حرعاملی، محمدحسن، امل الامل، ج۱، ص۱۱۰.
این سه بزرگوار که در برخی از کتب شرح حال و تاریخ به عنوان اساتید و مشایخ میرداماد از آنان نام برده شده همگی در علوم منقول استاد و متبحر بودهاند.
فخرالدین سماک استرآبادی
اساتید میرداماد در علوم عقلی که وجه مشخصه علمی اوست و ما وی را به این جهت به شهرت میشناسیم بدرستی معلوم نیست، مگر اشارهای که در تاریخ عالم آرای عباسی آمده است. در این کتاب از میان کسانی که میرداماد در مدت اقامتش در هرات و تردد به دربار ولیعهد محمد خدابنده با آنان مباحثات علمی داشته تنها از «امیر فخرالدین سماک استرآبادی» نام برده شده است.
[۸] ترکمان، اسکندر بیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۴۶.
در همین کتاب در شرح حال فخرالدین سماک استرآبادی آمده است که وی در علوم معقول تبحر داشته و از شاگردان امیر غیاثالدین منصور شیرازی بوده است. حاشیه بر الهیات تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی از تالیفات اوست. همان کتاب و نیز در ریحانه الادب به این مطلب اشاره شده است که ظاهرا ماخوذ از عالم آرای عباسی است.
[۹] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج۳، ص۶۸-۶۷.
بنابر آنچه قطبالدین لاهیجی، شاگرد میرداماد درباره استاد خود گفته است میر برخی ازکتب را خود مطالعه میکرده و با نیروی فهم خویش فرا میگرفته است.
[۱۰] ترکمان فراهی، برخوردار بن محمود، محبوب القلوب، نقل از مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۲۵.
با توجه به گفته قطبالدین لاهیجی باید اذعان داشت که تنها استاد فلسفه و حکمت میرداماد (رحمهاللهعلیه) امیر فخرالدین سماک بوده است. امیر فخرالدین سماک فیلسوفی بنام و صاحب آراء مستقل شناخته شده است و حاشیهای بر الهیات (که بخشی از کتاب تجریدالاعتقاد را تشکیل میدهد و کتاب کلامی-فلسفی است.) تنها تالیف شناخته شده وی است.
به همین جهت باید گفت آنچه میرداماد را حکیمی صاحب نظر و بلند مرتبه گردانیده همانا سعی فکری او و نبوغ وی بوده است. نبوغی که او را در فهم و تحلیل مباحث دقیق و پیچیده فلسفی که به ذهنی دقیق و نقاد نیاز دارد مدد رسانیده است.
از آنجا که ولیعهد، محمد خدابنده در سال ۹۸۰ه ۰ق هرات را ترک کرد و در شیراز اقامت گزید میرداماد در پایان قامت خدابنده در هرات بیش از بیست سال نداشته است. با تعبیری از کتاب عالم آرای عباسی چنین برمی آید که وی دارای نبوغ و استعداد فراوان بوده است. در عالم آرای عباسی آمده است: «میرداماد در زمان نواب اسکندر شان، محمدخدابنده، به اردوی معلی، هرات، آمده به صحبت علما و افاضل درگاه معلی مشرف گشته مدتی با امیر فخرالدین سماک استرآبادی و سایر دانشمندان مباحثات نمود و در علوم معقول و منقول سرآمد روزگار خود گشت.»
[۱۱] ترکمان، اسکندر بیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۴۶.
دوران تحصیل در هرات
دوران تحصیل میرداماد در هرات دوران تحصیلات عالی و دوران غنای علمی وی بود. در پایان این دوره بود که به عنوان عالمی برجسته شناخته شد و از علمای سرآمد در علوم معقول و منقول گشت. گفتیم که فقیه گرانقدر شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی، استاد میرداماد در سال ۹۸۰ه ۰ق هرات را ترک کرد و به قزوین بازگشت. در همین سال بود که محمد خدابنده ولیعهد نابینای شاه طهماسب به امر شاه هرات را ترک گفت و به حکومت شیراز منصوب شد و حکمروایی هرات به پسر هشت ساله او حمزه میرزا سپرده شد. انتقال محمد خدابنده از هرات به شیراز به معنای روگردانی شاه از ولیعهد خویش و در واقع عزل وی از منصب ولایتعهدی بود.
در اثنای همین تحولات بود که شیخ عزالدین حسین عاملی هرات را ترک گفته و به پایتخت یعنی قزوین بازگشت. پس از مهاجرت وی، هرات دیگر اهمیت علمی خود را ازدست داد. از همین رو میرداماد نیز باید هرات را در همین سالها ترک گفته باشد.
مهاجرت به اصفهان
در سال ۹۸۴ه ۰ق شاه طهماست (سلطنت از ۹۲۰ تا ۹۸۴) که به اجتناب از منهیات و عمل به احکام شرعی سخت پایبند بود درگذشت و پسرش شاه اسماعیل دوم(سلطنت از۹۸۴ تا ۹۸۵) به سلطنت رسید.
رفتار و اعتقادات شاه اسماعیل دوم برخلاف پدرش بود. وی کسانی را که در زمان شاه طهماسب به زهد و پاکدامنی معروف بودند از خود راند و گروهی از علما را که در دوران سلطنت پدرش به علت طرفداری از اهل سنت رانده درگاه بودند مورد حمایت قرار داد. مطربان و خنیاگران که در عهد شاه طهماسب به دلیل اجتناب از منهیات رانده شده بودند دوباره در اردوی شاه جمع شدند. در این کتاب نیش قلم گزندهای به سوی علما و قشر عالمان دینی آن عصر وجود دارد. مؤلف کتاب مانند برخی بر این نظریه مردود است که عصر صفوی بخاطر تضعیف تصوف و قدرتگیری فقها عصر انحطاط ادبی و فکری است.
[۱۲] نفیسی، سعید، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص۲۴۲.
[۱۳] نفیسی، سعید، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص۱۷۲.
[۱۴] نفیسی، سعید، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص۱۷۳.
آغاز سلطنت شاه اسماعیل دوم میتواند دلیلی برای مهاجرت علمای بزرگی چون میرداماد و شیخ بهایی به اصفهان و دور شدن از دستگاه حکومت باشد. بخصوص آن که شیخ عزالدین پدر شیخ بهایی و استاد آن دو عالم معاصر در همین سال پس از انجام حج تصمیم به اقامت در بحرین گرفت و از مرکز حکومت دوری جست و در همان سال در آنجا رحلت کرد.
در آن دوران اصفهان دارای مدارس علمی خوب و مدرسین عالی بود و طلاب سختکوش و جدی به تحصیل علوم و معارف مشغول بودند. میرداماد در مدرسه خواجه اصفهان حکمت تدریس میکرد. شیخ بهایی نیز در همان مدرسه تفسیر، فقه، حدیث و رجال درس میداد و میرفندرسکی دیگر معاصر میرداماد ملل و نحل تدریس میکرد.
[۱۵] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ص۱۸.
[۱۶] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ص۵۷، ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ص۴۲.
میرداماد و صفویان
در دوره سلطنت شاه عباس صفوی به سال ۹۹۹ هق پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد. به دلیل حمایتها و تشویقهای شاه عباس از علما و دانشمندان و به وجود آمدن محیطی امن و برخوردار از تکریم و تشویق حکومت، رفته رفته بر رونق و اهمیت حوزه اصفهان افزوده شد.
علمای شیعه
ظهور سلسله صفویه یکی از وقایع مهم و تعیین کننده تاریخ ایران بود که موجب قدرت یافتن و اشاعه تشیع شد. قبل از به قدرت رسیدن صفویان، جز در معدودی از شهرهای شیعینشین ساکنان اکثر شهرها و مناطق پیرو یکی از مذاهب اهل سنت بودند. پس از تشکیل سلسله صفوی توسط شاه اسماعیل (سلطنت از ۸۹۲ تا ۹۳۰) مذهب رسمی ایران تشیع اعلام شد. شاه اسماعیل با شدت و اهتمام بسیار تلاش کرد تا مذهب شیعه را در تمام سرزمین تحت حکومت خود رواج دهد. پس از وی جانشینان او این راه را ادامه دادند و همچنان به تشیع وفادار ماندند.
از همین رهگذر بود که شاهان صفوی علمای بنام و طراز اول شیعه را از سایر نقاط سرزمینهای اسلامی به مرکز حکومت خود دعوت میکردند و آنان را به سکونت در ایران تشویق و ترغیب مینمودند. باید تصدیق کرد که علمای شیعه و بخصوص فقها نزد شاهان صفوی و دربار آنان مورد اطاعت و احترام بسیار بوده و جایگاه اجتماعی بلندی داشتهاند.
صوفیه
صفویان طایفهای بودند که نامشان با تصوف عجین شده بود. پس از در دست گرفتن زمان قدرت و تشکیل حکومت، شاهان صفوی که خود «مرشد کامل» صوفیه خوانده میشدند و بالاترین منصب متصوفه را داشتند رفته رفته از بزرگان صوفیه روی گرداندند و از نفوذ و قدرت آنان کاستند و از آن سو به علما و فقهای شیعه توجه بسیار نشان دادند. دلایل این امر از موضوع این گفتار خارج است.
حوزه اصفهان
در زمان سلطنت شاه عباس صفوی در اصفهان، پایتخت شاه عباس، حوزهای غنی و بزرگ شکل گرفت و در عالم اسلام شهرت بسیار یافت. به طوری که طالبان علوم و معارف اسلامی از اطراف جهان به آن جا روی آوردند. حوزه اصفهان به صورتی عالی جامع علوم معقول و منقول بود و اکثر علما و مدرسان آن بین معقول و منقول جمع کرده بودند. در اینجابی مناسبت نیست تا به دو اصطلاح معقول و منقول اشارهای بکنیم.
علوم معقول و منقول
علوم منقول به علومی گفته میشد که مواد خام آن را منقولات و گفتهها تشکیل میداد و در نهایت اگر از بررسی و تحیل عقلانی استفاده میشد، بر روی صحت و سقم، صدق و کذب، کیفیت دلالت و در یک کلمه تبیین همان منقولات بود. ادبیات، تاریخ، فقه، اصول فقه، حدیث و تفسیر از علوم منقول شمرده میشد.
اما علوم معقول علومی بودند که مواد تشکیل دهنده آن نقل فلان منبع یا شخصیت دینی یاء;ت ظظ ادبی نبود بلکه صرفا محصولات و یافتههای عقلانی بود که مورد تحلیل و تبیین قرار میگرفت. کلام، فلسفه، عرفان نظری و ریاضیات از علوم معقول شمرده میشدند.
یکی از مشخصات بارز حوزه اصفهان در آن عصر رواج فلسفه و حکمت بود. گفتیم که شاهان صفوی با آن که تازمان شاه عباس خود واجد عنوان مرشد کامل بودند، از تصوف و بزرگان متصوفه روی گرداندند. از سوی دیگر علما و فقهای شیعه به مخالفت با تصوف برخاستند زیرا صوفیگری را مخالف با اصول اولیه تشیع میدیدند. این دو عامل باعث شدتا رفته رفته تصوف در عهد صفوی تضعیف شود و پایگاه اجتماعی خود را از دست بدهد.
مقارن همین دوران بود که حرکت جدیدی در نضج و کمال یافتن حکمت و فلسفه مسلمین آغاز شد و اقبالی تمام به حکمت به وجود آمد. دوران شکوفایی این نهضت فکری در عصرحکیم فرزانه میرداماد (رحمهاللهعلیه) و در حوزه اصفهان بود. دورانی که در آن ملاصدرای شیرازی بالید و رشد کرد و حکمت را وارد مرحلهای جدیدکرد مرحلهای که خود آن را بحق «حکمت متعالیه» نامید.
فلسفه و حکمت
حکمت از جهتی از فلسفه جدا است. در کتاب تاریخ فلسفه در اسلام در توضیح حکمت آمده است: «آن صورت از معرفت که با نام حکمت تا به امروز در عالم تشیع برجای مانده است نه عینا همان است که معمولا در غرب فلسفه میخوانند، نه تئوزوفی است که متاسفانه در دنیای انگلیسی زبان به جنبشهای شبه روحانی اطلاق میشود و نه علم کلام است. حکمت که در روزگار صفویان روی به تکامل نهاد، و تا عصر ما ادامه یافته، آمیزهای است از چند رشته که در چارچوب تشیع به هم بافته شده است. مهمترین عناصر حکمت عبارتنداز تعالیم باطنی ائمه (علیهمالسّلام) بخصوص مطاوی نهج البلاغه علی (علیهالسّلام)، حکمت اشراقی سهروردی که حاوی جنبههایی از نظریات ایران باستان و آراء هرمسی است، تعالیم صوفیان نخستین، بخصوص آراء عرفانی ابن عربی و بالاخره میراث فیلسوفان یونانی است.»
[۱۷] کوربن،هانری، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۲، ص۴۴۵.
در عصر میرداماد حوزه اصفهان خاستگاه حکمت بوده است به طوری که از اطراف جهان برای آموختن حکمت به اصفهان میآمدند.
[۱۸] آشتیانی، جلالالدین، مقدمه منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج۱.
بیتردید حوزه اصفهان این امتیاز را مرهون شخصیتهای برجسته آن دوران همچون شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد است. در این گفتار از میان معاصران میرداماد به ذکر این دو عالم فرزانه که از چهرههای اصلی حوزه اصفهان در آن عصر بودهاند اکتفا شده و چه بسا در شرح حال آنان اطاله کلام نیز شده باشد تا وضعیت آن دوران از حیث چگونگی حوزههای درسی علوم معقول و منقول ونیز جایگاه برجسته میرداماد (رحمهاللهعلیه) معلوم شود.
معاصران میرداماد
معاصران میرداماد و خود وی همگی از منسوبان به دربار و مورد توجه و احترام بسیارشاه عباس بودهاند و شاه با آنان مجالست و دوستی نزدیک داشته است. سابقه ارتباط و دوستی آنان با دربار به ارتباط و دوستی پدرانشان با دربار صفوی برمی گردد.
شیخ بهایی
از علمای بنام معاصر میرداماد، فقیه، محدث، مفسر، متکلم، ریاضیدان، شاعر، ادیب و عارف بلند مرتبه شیخ بهاءالدین محمد عاملی مشهور به «شیخ بهایی» (۹۵۳ تا۱۰۳۰ه۰ق) است. وی در تمامی علوم متداول آن روز استاد بود اگر بخواهیم تبحر وی را در دو زمینه علوم عقلی و علوم نقلی مقایسه کنیم باید بگوییم که بیشتر در علوم نقلی تبحر داشته و از این نظر برجسته بوده است. گرچه شیخ بهایی در علوم عقلی همچون کلام و در سیر و سلوک و عرفان نیز دست داشته و اشعار بسیاری با این صبغه دارد، به گونهای که صوفیه وی را ازخود میشمردهاند، لیکن با نگاهی گذرا به آثار وی روشن میشود که شخصیت علمی وی درزمینه علوم شرعی برجسته و ممتاز بوده است و در زمینه علوم عقلی بخصوص حکمت صاحب تالیف نیست. از همین رو بود که ملاصدرا پس از مهاجرت از شیراز به اصفهان تفسیر و فقه و حدیث را نزد شیخ بهایی و حکمت را نزد میرداماد تحصیل کرد.
شیخ بهایی (رحمهاللهعلیه) شیخ الاسلام اصفهان بود و منصب رسمی فقاهت و امور دینی به وی محول گردیده بود. شیخ بهایی (رحمهاللهعلیه) در سلوک و عرفان نیز دست داشته و یکسره به دنیابی توجه بوده است. مثنویهای او که از حیث صورت و معنا به سبک مثنویهای مولوی است شاهدی گویا بر این مدعاست.
شیخ بهایی و میرداماد دوستی نزدیک و صمیمانهای داشتهاند. با آنکه آن دو بزرگواردر مواردی نظرگاههای مخالف با یکدیگر داشتهاند لیکن این امور در دوستی آنان خللی وارد نکرده بود. شیخ بهایی یازده سال پیش از میرداماد، در سال ۱۰۳۰ هق دیده از دنیا فرو بست.
برخی از تالیفات او در علوم مختلف عبارتند از: جامع عباسی در کلام، فوائد الصمدیه در ادبیات عرب، خلاصه فیالحساب در علم جبر، تشریح الافلاک در نجوم و هیات، تفسیر قرآن، چند مثنوی و غیره.
میرفندرسکی
از دیگر شخصیتهای برجسته حوزه اصفهان میرابوالقاسم فندرسکی معروف به «میرفندرسکی» است. وی اصلا از استرآباد مازندران است. میرفندرسکی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی از اساتید مسلم فلسفه مشاء در حوزه اصفهان شد و به سبب نزدیکی پدرش به دربار شاه عباس وی نیز با شاه مراوده و دوستی نزدیک داشت. او سفرهای متعدد به هندوستان کرد، و با نظریات حکمای هند آشنا بود و در آن جا نیز نزد امرا از احترام امرا برخوردار بود.
میرفندرسکی علاوه بر آنکه زبانهای عربی و فارسی را بخوبی میدانست بر زبان پهلوی و سانسکریت احاطه داشت.
[۱۹] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ص۵۸.
[۲۰] اصفهانی افندی، میرزاعبدالله، ریاض العلماء و فوائد الرضویه.
بنابر تحقیقی که دانشمند محترم آقای جلالالدین آشتیانی کرده است نظرات فلسفی میرفندرسکی بر حول فلسفه مشاء دور میزد، و وی راباید فیلسوفی «مشائی» دانست.
زندگی او درویشگونه بوده و یکسره با بیاعتنایی به دنیا میگذشته است. از تالیفات اوست: شرح مهاراه، رساله صناعیه، مقوله الحرکه، تاریخ صفویه و غیره. وی نه سال پس از وفات میرداماد، در سال ۱۰۵۰ ه۰ق از دنیا رفت.
جایگاه علمی میرداماد
میرداماد در زمینه علوم شرعی صاحب آثار بسیار باارزش است. وی در مباحث مختلف فقه و اصول فقه صاحبنظر بود و آراء مستقلی داشت. آثار فراوان او در زمینه فقه، تعلیقات او بر کتب چهارگانه روایی، تعلیقاتش بر کتب رجال، و تفاسیر مختلف او بر قرآن بخوبی نشان دهنده این بعد از شخصیت علمی اوست.
لیکن آنچه در شخصیت علمی او غلبه تام دارد تبحر وی در حکمت و فلسفه است به طوریکه برخی او را «ثالث المعلمین» خواندهاند، از جمله حکیم ملاهادی سبزواری در «شرح منظومه» وی را پس از ارسطو و فارابی «معلم ثالث» خوانده است.
«میرداماد در جمیع مسائل مهم فلسفه و حکمت دارای استقلال فکری است و از حیث اقتدار بر ادای مباحث مهم فلسفی و تقریر مشکلات و معضلات حکمی و روانی گفتار منزلت خاصی داشته است. حوزه فلسفی او بسیار با اهمیت تلقی میشد و هر کس اجازه مییافت دردرس او حاضر شود به دیگران مباهات مینمود.»
[۲۱] آشتیانی، جلالالدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ص۷.
کلام مرحوم فاضل تونی برای درک جایگاه بلند و شان والای علمی میرداماد کلامی گویاست. مرحوم فاضل تونی گفته بود: «امروز بر علما فخر کن و بگو کلام میر را فهمیدم.»
[۲۲] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۳۳۳.
و نیز از مدح و ستایشی که صدرالمتالهین ملاصدرای شیرازی از استادش میرداماد کرده است مقام علمی وی نزد حکیم بزرگی چون ملاصدرا معلوم میشود. وی در نامهای که به میرداماد نوشته است او را در حد اعلی ستایش نموده و در حد پرستش تعریف و مدح کرده است.
[۲۳] آشتیانی، جلالالدین، شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا، ص۲۲۴.
میرداماد خود نیز خویش را معلم میخوانده و در برخی از نوشتههایش آن گاه که میخواهد از فارابی مطلبی را نقل کند میگوید: «ابونصر فارابی، شریک ما در تعلیم گفته است.» و آنگاه که میخواهد از بهمنیار شاگرد ابوعلی سینا گفتهای را نقل کند میگوید: «شاگرد ما بهمنیار گفته است.»
[۲۴] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۳۳۳.
گویند روزی ملاصدرا برحسب معمول برای شرکت در درس میرداماد در محل تدریس حاضر شد ولی میر در آنجا حاضر نبود. در این حین تاجری برای کاری در محل درس حاضرشد و چون میرداماد را نیافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وی سؤال کرد که آیا میر افضل است یا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت که میر افضل است.
در این اثنا میرداماد از راه رسید و در پشت دیوار توقف کرد و به گفتگوی شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر یک یک علما را نام میبرد و ملاصدرا میگفت که میر افضل است. پس آن شخص پرسید: «میر افضل است یا شیخ الرئیس ابوعلی سینا؟» ملاصدرا گفت: «میر افضل است» مرد تاجر پرسید: «میر افضل است یا معلم ثانی (فارابی)؟» ملاصدرا مردد ماند و سکوت کرد. ناگاه میر از پشت دیوار گفت: «صدر نترس و بگو میرافضل است!»
[۲۵] تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ص۳۳۴.
نظریات وی در حکمت
در زمینه آراء و نظریات میرداماد در کتاب تاریخ فلسفه در اسلام آمده است: «میرداماد بیش از هر کس دیگر در احیای فلسفه بوعلی و حکمت اشراقی در زمینه تشیع و آماده ساختن موجبات برای اثر جاودان ملاصدرا نقش داشته است. به دلیل اهتمام میر به حکمت اشراق بود که شاگردانش ملاصدرا و ملامحسن فیض کاشانی به حکمت اشراف توجه و گرایش نشان دادند. (تاریخ فلاسفه ایرانی).
میرداماد در قوام بخشیدن به آنچه که خود با «فلسفه یمانی» یا حکمت انبیاء از؟ آن یادکرده است در برابر فلسفه یونانی که اتکای آن عمدتا بر عقل است جهد بلیغ روا داشته است.
فلسفه یمانی
مردا از فلسفه یمانی (ظاهرا فلسفه یمانی اشاره به حدیث «الحکمه یمانیه» است.) حکمتی است که خداوند توسط پیامبران و از راه وحی یا اشراق بر بشر نازل کرده است. یمن تمثیلی از بخش راست یا مشرق درهای است که موسی (علیهالسّلام) پیام خدا را از آن جا شنیده است. بدین لحاظ، مشرق منشا انوار الهی و نقطه مقابل غرب، مرکزفلسفه مشائی است.
نظم و نسق
دو خصیصه، افکار میرداماد را از سایر حکمای عصر او ممتاز میسازد: نخست چگونگی نظم و نسق رسالات اوست و دیگری اندیشه او در موضوع حدوث دهری که نقطه عطف و محور همه آثار وی است.
نظم و نسق آثار او، مثلا در قبسات و تقدیسات با کتابهای سنتی اسلامی در باب فلسفه و حکمت که معمولا آغاز آنها با منطق است و سپس به طبیعیات و ریاضیات و الهیات میپردازند از جهات بسیار تفاوت دارد. به عنوان مثال ده فصل از کتاب قبسات به معانی مختلف حدوث، تقسیمات حدوث، تقسیمات وجود، انواع سبق و استشهاد به قرآن و حدیث، طبایع، زمان، حرکت، نقد منطق، قدرت و اراده حق، جواهر عقلیه، مراتب وجود و بالاخره قضا و قدر اختصاص یافته است.
حدوث دهری
دومین خصیصه ممتاز ارائه حکمت میرداماد، مربوط به تصور او از زمان است. این پرسش مشهور که آیا جهان حادثست یا قدیم، یکی از موارد مهم منازعه میان فیلسوفان و متکلمان هم در عالم اسلام و مسیحیت و هم در یونان بوده است. میرداماد با تفکیک واقعیت به سه مقوله «زمان»، «دهر» و «سرمد»، که دهر و سرمد انواعی از قدمند، برای این مساله راه حلی یافته است.
ذات یا جوهر الهی ورای همه تمایزها و کیفیتها و منشا اسماء
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 