پاورپوینت کامل مهدویت در غدیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهدویت در غدیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدویت در غدیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدویت در غدیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل مهدویت در غدیر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
مهدویت (یا اعتقاد به موعود آخرالزمان) یکی از مشترکات همه ادیان ابراهیمی است. در دین اسلام و به خصوص در مذهب شیعه به این مساله به صورت جدی پرداخته شده است و روایات بسیاری درباره مهدی موعود وارد شده است. روایات منقول از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت ایشان تاییدی بر این ادعاست. یکی از روایات متقن و صحیحی که در این باب وارد شده که به ویژگیهای مهدی آل محمد (علیهمالسلام) می پردازد، خطبه غدیر است که در منابع شیعی و سنی نقل شده است. در ادامه، پس از توضیحی اجمالی در خصوص امامت خطبه غدیر، به ذکر ویژگیهای مهدی در این خطبه شریف می پردازیم.
فهرست مندرجات
۱ – امامت در خطبه غدیر
۲ – اوصاف امام زمان در خطبه غدیر
۲.۱ – از نسل پیامبر
۲.۲ – غالب بر ادیان
۲.۲.۱ – آیات مربوط
۲.۳ – منتقم از ظالمان
۲.۴ – فاتح و هادم
۲.۵ – غالب بر مشرکان و هادی ایشان
۲.۶ – طالب خون اولیا
۲.۷ – ناصر دین
۲.۸ – متصل به خدا
۲.۹ – عدالتورزی
۲.۱۰ – خیره الله و مختار الله
۲.۱۱ – وارث علوم
۲.۱۲ – محیط بر فهمها
۲.۱۳ – خبر دهنده از خدا
۲.۱۴ – محکم کننده آیات خدا
۲.۱۵ – رشید و استوار
۲.۱۶ – مفوَّض
۲.۱۷ – موعود
۲.۱۸ – آخرین حجت
۲.۱۹ – حق و نور مطلق
۲.۲۰ – غالب مطلق
۲.۲۱ – ولی خدا
۲.۲۲ – حاکم الهی
۲.۲۳ – امین خدا
۳ – حاصل کلام
۴ – پانویس
۵ – منبع
امامت در خطبه غدیر
در خطبه شریف غدیر به امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) توجه خاصی شده است و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سه فراز خطبه به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرمودهاند. در فراز اول میفرمایند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ مِن قَبلِ ان نَطمِسَ وُجُوهاً فَنَّرُدُّها عَلی ادبارِها … مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلیِّ بنِ ابی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسلِ مِنهُ اِلَی القائِمِ المَهدِیِّ، الَّذِی یَاخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بَکُلِّ حَقِّ هُوَ لَنَا.»
[۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۱۱.
در این قسمت از روایت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و امامان از نسل ایشان تا مهدی موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) جاری و ساری میدانند و آن بزرگوار را گیرنده تمام حق الله و حق اهلبیت (علیهمالسّلام) که به آنها ظلم شده است، معرفی میکنند.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که اصل نگارش ما را در بر میگیرد، به صورت مستقل به امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) و بیان ویژگیهای آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آن جا میتوان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشدار دهنده «الا» (=هان، آگاه باشید) به دقت در کلام خود فرا میخواند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یادآور میشوند که سررشته این نظم، در دست علی (علیهالسّلام) است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) خواهد بود: «مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّی رَسولٌّ وَ عَلِیٌّ الاِمامُ وَ الوَصِیُّ مِن بَعدی، … الا انَّ خاتَمَ الاَئِمَهِ مِنَّا القائِمَ المَهدِی»
[۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۱۳.
و پس از آن، بیست و یک ویژگی اساسی و مهم آن امام را ترسیم مینمایند که به آنها خواهیم پرداخت.
سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که میفرمایند: «فَامِرتُ ان آخُذَ البَیعَهَ مِنکُم وَ الصَّفقَهَ لَکُم بِقَبُولِ ماجِئتُ بِهِ عَن اللهِ عَزَّوَجَلَّ فی عَلِیٍّ امیرِ المُؤمِنینَ وَ الاوصِیاءِ مِن بَعدِهِ الَّذینَ هُم مِنِّی وَ مِنهُ امامَهٌ فیهِم قائِمَهٌ، خاتِمُها المَهدیُّ اِلی یَومِ یلقَی اللهَ الَّذی یُقَدِرُ وَ یَقضی؛
[۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۱۵.
مامورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آوردهام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند، این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی (علیهالسّلام) است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت)».
نقطه اوج خطبه غدیر این است که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آینده جهان را به صورت تابلویی بسیار دقیق و زیبایی طراحی کردهاند (همین فراز دوم). البته در سه جای دیگر هم (دو بار در قسمت ششم و یک بار در قسمت دهم خطابه) درباره امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) مطالبی را گفتهاند؛ ولی قسمتی که دارای اهمیت ویژه است و چنانچه به خوبی در آن تامل و تدقیق شود، حکومت، شخصیت، علم، عصمت و ولایت تکوینی امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) روشن میشود، همین قسمت هشتم خطابه غدیر است.
اوصاف امام زمان در خطبه غدیر
در این بخش برآنیم تا تعابیر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره ویژگیهای امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) را در خطبه غدیر شرح دهیم تا ظرافتهای بیانی آن حضرت درباره امام زمان بیش از پیش آشکار گردد.
از نسل پیامبر
«اَلَا اِنَّ خَاتَمَ الاَئِمَهِ مِنِّا القَائِمُ المَهدِی» «آگاه باشید که القائم المهدی از ماست.»
در ترکیب نحوی عبارت بالا، دو احتمال وجود دارد؛
احتمال اول این است که اعراب فوق درست باشد؛ یعنی «القائم المهدی»، خبر «انّ» و مرفوع باشد.
اما احتمال قویتر آن است که بگوییم: «خاتم الائمه»، اسم «انّ» و «منّا» خبر آن باشد و «القائم المهدی» صفت برای «خاتم الائمه» باشد؛ یعنی منصوب بخوانیم. در این صورت ترجمه عبارت فوق به این شکل میشود: «آگاه باشید که خاتم الائمهای که قیام کننده و هدایت شده (یا هدایت کننده به امر پنهان) است از ماست». با این ترکیب، عبارت فوق، بار معنایی دیگری خواهد داشت و آن این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با بیان جمله به این شکل (یعنی با نصب «القائم المهدی» ) میخواهد فخر و مباهات کند که آن وجود مبارک از خاندان ایشان است.
درباره نحوه اسم گذاری اعراب باید دانست که اَعراب افراد را با سه نوع اسم، نام می نهند:
اسمی که در بدو تولد بر روی او میگذارند؛ لقب و کنیه. کنیه معمولاً با توجه به ویژگیهای خاصی که آن شخص دارد یا با توجه اسم فرزند ارشد او انتخاب میشود؛ مثلاً وقتی در مورد امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) میگوید «ابوصالح» به این معناست که آن بزرگوار در صالح بودن سرآمد است. اما لقب به معنای صفتی است که خود شخص دارد؛ مثلاً برخی از القاب امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) عبارتند از: طاهر، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم، مُؤَمَّل (یعنی کسی که مورد آرزوست) و….
نکته قابل توجه در فرق بین لقب و کنیه این است که وقتی کسی را با کنیه اش میخوانند، احترام و ارزشی والاتر برای آن شخص قائل شدهاند که این بار معنایی در القاب کمتر است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این عبارت، امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) را با القاب «القائم» و «المهدی» خطاب کرده و ایشان و مشخصاتش را با این القاب برای مردم معرفی نموده است. این در حالی است که اسم و کنیه حضرت، همان اسم و کنیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. در روایتی آمده است که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «المَهدیُّ مِن وُلدِی اسمُهُ اسمِی وَ کُنیَتُهُ کُنیَتِی»
[۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص ۷۲
[۵] طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ۲۷۲.
[۶] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ۲۸۶.
«اسمش اسم من است (یعنی همان اسم خاص) و کنیه اش هم، کنیه من است (یعنی ابوالقاسم).»
نکته دیگر این که غیر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، سایر ائمه (علیهالسّلام) نیز به تبعیت از آن حضرت، هرگز حضرت حجت (عجّلاللهفرجهالشریف) را با نام اصلی خود نخواندهاند و پیوسته ایشان را با القاب و کنیهها یاد کردهاند. در روایات گوناگونی از نام بردن آن حضرت نهی شده و دلیل خاصی برای این دستور بیان نشده است؛ مثلاً: «عَن اَبِی جَعفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ: سَاَلَ عُمَرُ اَمِیرَ المُؤمِنِینَ (علیهالسّلام) عَن المَهدِیِّ. قَالَ یَا ابنَ ابِی طَالِبٍ اَخبِرنٍی عَنِ المَهدِیِّ مَا اسمُهُ؟ قَالَ اَمَّا اسمُهُ فَلَا، اِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهدِ اِلَیَّ ان لَا اُحَدِّثَ بِاسمِهِ حتَّی یَبعَثَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»
[۷] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۴.
یا این عبارت از امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) که در یکی از توقیعات آمده است:
«مَلعُونٌ مَلعُونُ مَن سَمَّانِی فِی مَحفِلٍ مِنَ النَّاس».
[۸] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۲.
[۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۳
البته از برخی روایات به طور غیر مستقیم میتوان فهمید مراد از این عمل ائمه (علیهالسّلام) که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را با القاب و کنیهها خطاب میکردند- چه بوده است. مثلاً وقتی او را «قائم» میخوانند، ویژگی حضرت در قیام و زنده کردن دین از یاد رفته اسلام، پس از غیبت طولانی، به ذهن متبادر میشود؛ قیامی که در آن از قاتلین کربلا و از همه ظالمان عالم انتقام خواهد گرفت:
«عَنِ الثُّمَالیِّ قَالَ: سَاَلتُ البَاقِرَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ اَ لَستُم کُلُّکُم قَائِمِینَ بِالحَقِّ؟ قَالَ: بَلَی. قُلتُ: فَلِمَ سُمِّیَ القَائِمُ قَائِماً؟ قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الحُسَینُ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ ضَجَّتِ المَلَائِکَهُ اِلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالبُکَاءِ وَ النَّحیبِ وَ قَالُوا: اِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا اَتَغفَلُ عَمَّن قَتَلَ صَفوَتَکَ وَ ابنَ صَفوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِن خَلقِکَ؟ فَاَوحَی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلَیهِم: قَرِّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَاَنتَقِمَنَّ مِنهُم وَ لَو بَعدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنِ الاَئِمَهِ مِن وُلدِ الحُسَینِ (علیهالسّلام) لِلمَلَائِکَهِ فَسّرَّتِ المَلَائِکَهُ بِذَلِکَ فَاِذَا اَحَدُهُم قَائِمٌ یُصَلَّی فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِذَلِکَ القَائِمِ: اََنتقِمُ مَنهُم»
[۱۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۲۸
«(ابوحمزه) ثمالی میگوید از امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدم: مگر همه شما قیام به حق نمیکنید؟ کار شما مگر حق نیست؟ مگر برای به اصطلاح اثاره حق و ترویج حق به پا نمیخیزید؟ پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: موقعی که جدم حسین – که درود خدا بر او باد- کشته شد، فرشتگان در درگاه خدا به شیون و زاری گریه کردند و گفتند: ای پروردگار و مولای ما! رها میکنی کسانی را که برگزیده تو از میان خلقت را کشتند؟ پس خداوند به فرشتگان وحی کرد که: ای فرشتگان در جای خود آرام گیرید. قسم به عزت و جلال خودم، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو بعد از مدتی باشد. عجله نکنید. سپس خدا پرده را برداشت و ائمه از نسل امام حسین (علیهالسّلام) را نشان داد. فرشتگان خوشحال شدند و فرزندان امام حسین (علیهالسّلام) را دیدند، که نُه نفر بودند (همه نشسته بودند ولی) یک نفر ایستاده و مشغول نماز بود. خداوند فرمود: به وسیله آن کسی که در حال قیام و مشغول نماز است، از آنها انتقام خواهم گرفت.»
دلیل این که آن حضرت به «مهدی» ملقب شدهاند، این است که ایشان از جانب پروردگار هدایت شده و در دامان و ساحت قدس ربوی تربیت و هدایت یافته است. البته معنای دیگری نیز دارد که آن عبارت است از هدایت کننده به امر پنهان. به همین شکل است سایر القاب و کنیههای ایشان که شرح و بسط هر کدام در مورد وجود مقدس آن بزرگوار در این جا برای ما مقدور نیست.
اما در مورد عبارت بیان شده توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز غدیر باید گفت که در آن روز گویی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواست بفرماید: آگاه باشید ای مردم! من امروز اتمام حجت کردم و ائمه راستین و حقیقی شما را که علی و اهلبیتش (علیهالسّلام) هستند، به شما معرفی کردم و نام آنها را برای شما بردم. حال اگر بنابر هر دلیلی از صراط اهلبیت (علیهمالسّلام) من منحرف شدید و تن به ولایت کس دیگری دادید و مسیر اسلام را منحرف کردید، بدانید که در نهایت مردی از اهلبیت (علیهالسّلام) من خواهد آمد که از جانب خدای تعالی هدایت شده است و هیچ اشکال و نقصی در او نیست و قیام میکند تا دین و سنت حقیقی اسلام را زنده نماید.
غالب بر ادیان
«اَلَا اِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّین؛ بدانید که اوست غلبه کننده بر همه ادیان.»
در شرح این جمله باید نکاتی را در ابتدا بیان کنیم؛ اولاً فرق است بین دین و دینداری؛ دین یک ارزش است و دینداری ارزشمند. مانند رابطه بین ایمان و مؤمن که ایمان ارزش است و مؤمن ارزشمند. در مورد ائمه (علیهالسّلام) بحثی وجود دارد که ائمه (علیهالسّلام) ارزش هستند یا ارزشمند؟ ایمان هستند یا مؤمن؟ عدلاند یا عادل؟ علماند یا عالم؟ انتقاماند یا منتقم؟ رافتاند یا رئوف؟
در این باره باید بگوییم که انسانها غیر از ارزشها هستند. انسانها باید ارزشها را کسب کنند تا دارای آن ارزشها بشوند. لذا اگر در مورد امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بپرسند که ایشان دین است یا دیندار؟ عدل است یا عادل؟ پاسخ این است که ایشان دیندار و عادل است و در نهایت میگوییم ایشان ارزشمند است. در اصطلاح ادبیات میگویند: «ذات ثبت له صفه»؛ یعنی ذاتی که صفت و ارزشی برایش ثابت شده است که در این صورت عبارت «الَا اِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّین» این گونه معنا میشود: «الا ان دینه ظاهر علی الدین»؛ یعنی دین او یا دین به سبب او بر همه ادیان غالب است.
نکته دیگر درباره این عبارت این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودهاند: «شخص امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) بر ادیان غالب است.» در بیان معنای آن یک توجیه این است که بگوییم او غالب بر ادیان است؛ یعنی او دین را غلبه میدهد بر تمام ادیان. در مورد ائمه طاهرین (علیهالسّلام) هر دو تعبیر (یکی این که بگوییم آن بزرگواران دین هستند و دیگر این که بگوییم دیندار هستند) وجود دارد؛ یعنی وقتی قرآن میفرماید: «اِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ (فاطر:۲۸) حقیقت چنین است؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند.»
میگویند منظور از «العلماء» یعنی ائمه (علیهالسّلام)؛ یعنی اینها دانشمند هستند. از طرفی در زیارت آل یاسین میخوانیم: «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب؛ سلام بر توای دانش ریخته شده از آبشار توحید و خدا شناسی.»
پس اطلاق علم، بر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) شده است. همچنین میگوییم: «اللَّهُمَ وَ صَلِّ عَلَی وَلِیِّ اَمرِکَ القَائِمِ المُؤَمِّلِ وَ العَدلِ المُنتَظَرِ احفُفهُ بِمَلَائِکَتِکَ المُقَرَّبِینَ وَ اَیَدَهُ بِرُوحِ القُدُسِ یَا رَبَّ العَالَمِینَ؛
[۱۱] کفعمی، ابراهیم، البلد الامین، ص۱۹۴.
خداوندا درود فرست بر ولی امر خودت که قائم و آرزو و عدلِ مورد انتظار است (پس ایشان را) با ملائکه مقربین (درگاهت) بپوشان و با روح القدس یاری اش کنای پروردگار جهانیان.»
پس به امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) گفته میشود عدل؛ نه عادل. در ادبیات عرب هم به این گونه استعمال، مبالغه از باب «زیدُ عدلُ» میگویند، یعنی کسی که یک صفتی را زیاد دارد، دیگر نمیگویند «زیدُ عادلٌ» (یعنی مشتق را بر اسم ذات حمل نمیکنند؛ بلکه خود مصدر را بر آن حمل میکنند) در نتیجه میگویند: «زیدٌ عدلٌ، زیدٌ رحمهُ، زیدٌ علمٌ». لذا در این جا که گفته «انه الظاهر علی الدین»؛ یعنی خودِ امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) بر ادیان چیره است؛ وقتی هم خودِ امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) دین باشد پس جدّ ایشان- یعنی حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز دین خواهد بود.
لذا در این جا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواهد بگوید: آگاه باشید که خود امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) دین و آیین من است و شخصِ اوست که غالب بر ادیان است و یا این که میخواهد بگوید که دین امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) بر همه ادیات غالب است. پس آگاه باشید که اگر از راه ولایت اهلبیت (علیهالسّلام) بیرون رفتید در نهایت او خواهد آمد، مؤاخذه خواهید شد و به ناچار باید به دین او بگروید.
معنای دیگری که میتوان برای این عبارت در نظر گرفت، این است که بگوییم «الدین» یعنی دین اسلام. «اَلَا اِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» یعنی او راهنمای دین است. ایشان راهنمای کلِ دینِ اسلام و غالب بر دین هستند. اگر بخواهیم دین را تعریف کنیم باید بگوییم که دین چتری دارد که بالای آن وجود مقدس امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) قرار دارد. یعنی دین در اینجا به معنای ادیان نبوده و به معنای دین اسلام است. یعنی او غالب و حاکم و چیره بر کل دین اسلام است.
این که میگوییم دین اسلام نقطه بلندش وجود مقدس امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است، یعنی او ولی الله است و اتصال و پیوند بلاواسطه با الله دارد. چون معنای ولی و ولایت، قرب بدون حجاب است. حجاب ممکن است گناه، غفلت و یا حتی نور باشد که بین انبیا و خداوند حجب نوری نیز وجود دارد. در نتیجه «اَلَا اِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَی الدِّینِ» یعنی کل دین، امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است و در راس مخروطِ دین قرار دارد و اگر او را نگاه کنیم، همه دین را داریم. لذا در روایات وارد شده است که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را قبول کند و بپذیرد، همه چیز را قبول کرده، و وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را قبول نکند، همه چیز را منکر شده است. این امر بدان سبب است که کل دین عبارت است از وجود مقدس ائمه طاهرین (علیهمالسّلام). در روایتی از امام سجاد (علیهالسلام) چنین آمده است: «عن ابی حمزه الثمالی، قال: قال لنا علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلامای البقاع افضل؟ فقلت الله و رسوله و ابن رسوله اعلم. فقال ان افضل البقاع ما بین الرکن و المقام، و لو ان رجلا عمر ما عمر نوح فی قومه الف سنه الا خمسین عاما، یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع، ثم لقی الله بغیر ولایتنا، لم ینفعه ذلک شیئا.»
[۱۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۱۳۲.
[۱۳] الحسین نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۴۹.
[۱۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۷، ص۱۷۲.
پس «اَلَا اِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» نقطه اوج آن «الَا اِنَّ خَاتَمَ الاِئِمَهِ مِنَّا القَائِمُ المَهدِی» است؛ یعنی در سه واژه تمام مختصات امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و حکومت جهانی او که همه انبیا به آن وعده دادهاند، آمده که «خاتم الائمه: » یعنی وارث کل انبیاء است. «القائم» یعنی قیام کننده خالص؛ یعنی برای همه چیز قیام میکند: وضع دینی، اجتماعی، اقتصادی و … که تمام این معانی در القائم مندرج هست. «المهدی» هم یعنی هدایت شده از جانب خدا.
به نظر میرسد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احتمالاً در ذکر عنوان: «خاتم الائمه»، «قائم» و «مهدی» نکته «الاَهَم فالاَهَم» را رعایت نموده است. یعنی به این صورت که اول مهمترین بعد مهم تر و بعد مهم، به تدریج پایین میآید و ادامه میدهد. روش نگارش کتب حدیثی هم توسط بزرگانی همچون کلینی در کافی و علامه مجلسی در بحار به همین صورت بوده است.
آیات مربوط
در قرآن کریم سه آیه در تایید جمله «الا انه الظاهر علی الدین» آمده است که عبارتند از:
«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(توبه:۳۳) (صف:۹)
در تفاسیر متعددی آمده است که آیه فوق درباره قائم آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است.
[۱۵] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ۲۸۹/۱.
«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بّاللهِ شَهیداً» (فتح:۲۸)
البته غیر از این آیات و روایت ذیل آنها، روایات گوناگونی از جانب ائمه اطهار (علیهالسّلام) صادر شدهاند که مضمون و معنای عبارت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در روز غدیر معنا و تایید میکنند.
منتقم از ظالمان
«الَا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛ آگاه باشید که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) انتقام گیرنده از ستمکاران است.»
فاتح و هادم
«الَا اِنَّهُ فَاتِحُ الحُصُونِ وَ هَادِمُهَا؛ آگاه باشید که او فاتح دژها و منهدم کننده آنهاست.»
این فراز از ویژگیهای آن حضرت، نشان دهنده آن است که دنیای قبل از ظهور ایشان، دارای ویژگیهای خاصی است که سبب شده است تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن بزرگوار را این گونه و با این صفاتِ با اقتدار و هول انگیز معرفی نمایند. البته همه اینها درست است؛ زیرا اخبار فراوانی از عامه و خاصه به ما رسیده است که نمایانگر این است که دنیای قبل از ظهور ایشان، جولانگاه ظالمان، مشرکین و بی دینان است؛ کسانی که با در دست داشتن قدرت، پیوسته در حال ظلم و خیره سری در دنیا هستند. لذا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن بزرگوار را این گونه معرفی نکرده است و به دلیل صلابت و بزرگی در وجود ایشان است که سبب شده تا توجه بسیاری از پیروان سایر ادیان را به خود جلب کند.
از طرف دیگر، خود، دلگرمی است به شیعیان آن حضرت و مردمی که مورد ظلم و ستم واقع شدهاند و به آنها روح امید و زندگی را تزریق میکند؛ لذا اعتقاد به چنین منجی ای، سرآغاز حیاتی امیدبخش در جامعه اسلامی و حتی سایر جوامع است که این روند رو به افزایش ظلم و ستم در جهان، بالاخره در نقطهای متوقف خواهد شد و آن منجی با در هم کوفتن صلابت ظالمین و مشرکین و بی دینان، آرامش و عدل و داد جهانی را به ارمغان خواهد آورد.
البته فراموش نشود که روایات گوناگونی وجود دارد که نشان میدهند وقتی آن حضرت ظهور میکنند، آن چنان با صلابت و هیبت هستند که در دل مردم ایجاد رعب و وحشت میکنند. از جمله این روایت: «عن محمد بن مسلم الثقفی قال سمعت ابا جعفر محمد بن علی الباقر (علیهالسّلام) یقول: القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوی له الارض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عزوجل به دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون…»
[۱۶] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۳۱.
غالب بر مشرکان و هادی ایشان
«اَلَا اِنَّهُ غالب کُلِّ قَبِیلَهٍ مِن اَهلِ الشِّرک وهادیها؛ آگاه باشید که او غلبه کننده بر تمامی قبیلههای اهل شرک و هدایت کننده آنهاست.»
در این عبارت دو نکته، مهم و قابل توجه به نظر میرسند: یکی این که در این عبارت دو ویژگی متناقض را در امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) معرفی میکند که یکی از آن غالب بودن و دیگریهادی بودن برای دسته مغلوب است. باید توجه داشت که بسیاری از افراد غالب و پیروز، ویژگیهادی بودن را ندارند؛ یعنی خیلی از افراد نمیتوانند همه صفات متضاد و متناقض را با هم و در آنِ واحد در وجودشان داشته باشند، ولی ائمه (علیهمالسّلام) دارای این نوع ویژگیها هستند. مثلاً امام علی (علیهالسّلام) هم یک جنگ جوی شجاعِ به تمام معناست و هم وقتی بچه یتیمی را میبیند، تمام پشتش به لرزه درمیآید و گریه میکند. امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) هم جامع این دو صفت متضاد است؛ یکی «غالب کَلِّ قَبِیلَه»، و دیگری «هادیها» است. یعنی ضمن این که غلبه دارد، ولی با قهر و غلبه آنها را از بین نمیبرد؛ بلکه هدایت میکند. از همین جمله فهمیده میشود که وقتی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) ظهور میکند، تمام وجودش زور و غضب نیست. لذا در برخی از روایات داریم که حضرت در زمان ظهورش جنگ و خون ریزی زیادی خواهد داشت.
[۱۷] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۸۵
اما از طرف دیگر روایتهایی داریم که حضرت ابتدا اتمام حجت میکنند؛ مثل آن روایاتی که میگویند امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) در لحظه آغازین ظهور از جانب کعبه ندا میدهد که مردم به سوی حق بیایند که محتمل همین مضمون هستند.
[۱۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲.
در زیارت آل یاسین میخوانیم: «السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمه الواسعه» که صفت «واسعه» در مورد ائمه دیگر نیست؛ ولی در مورد امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) به کار رفته است و این یعنی رحمتشان فراگیر است و معلوم میشود چیزی که غلبه دارد، رحمت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) است تا انتقام و از بین بردن مشرکان؛ چون ائمه مُظِهر و مَظهَر تمام نمای صفات جمال و جلال خداوند هستند و یکی از صفات جمال خداوند این است: «یا من سبقت رحمتُه غضبَه»؛ یعنیای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است. با این بیان که در مورد خداوند اصل بر این است که رحمت کند ولی به خاطر دوام امواج خروشان رحمت، غضب نیز میکند. غضب خداوند به خاطر این است که مزاحمین رحمت را کنار بزند، تا رحمت ادامه پیدا کند. لذا امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) هم میآید تا موانع انتشار رحمتش را برچیند و این موانع چیزی جز مشرکان و ملحدان نیستند.
نکته بعدی در مورد این عبارت این است که اهل شرک در مقابل اهل توحید قرار گرفته است. توحید و شرک نیز با هم متناقض هستند؛ یعنی انسانها یا مشرک اند یا موحد. البته قابل توجه است که توجه به توحید و خداپرستی و یگانهپرستی در فطرت مردم است و مردم از آن موقع که آفریده شدهاند، به دنبال تحقق کامل این فطرت در عالم بیرون هستند. این موضوع در عالم بشریت فقط به وسیله موعود امم و ادیان، حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) انجام شود و این را قرآن نیز وعده داده است: «وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِم وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم وَ لَیُبّدِّلَنَّهُم مَن بَعدِ خَوفِهِم امناً یَعبُدَونَنی لا یُشرِکُونَ بی شَیئاً وَ مَن کَفَرَ بَعدَ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ الفاسِقُون.» (رعد:۳۱)
و اساساً این مسئله، هدفِ آمدنِ امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) است. در روایات داریم که وقتی ایشان ظهور میکنند، در تمام نقاط زمین ندای پذیرش اسلام بلند خواهد شد. به عنوان نمونه، در روایتی، امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «وَ لَهُ اسلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَ الاَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً» قَالَ: اِذَا قَامَ القَائِمُ لَا یَبقَی ارضٌ الَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَُهُ ان لَا الَهَ الَّا اللهِ وَ انَّ مَحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»
[۱۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۴۰.
و در آیه دیگری از قرآن داریم که زمین را بندگان صالح خداوند به ارث میبرند و صاحب میشوند: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛ (انبیاء:۱۰۵) و عباد صالح کسانی هستند که موحد و پرچمدار توحید هستند. از طرفی مهمترین ویژگی اصحاب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) موحد بودن ایشان است.»
لذا به این نکته مهم میرسیم که عبارت «الا انه غالب کل قبیله من اهل الشرک» در واقع برگردان و ترجمه آیه «وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُو الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ»(رعد:۳۱) یا آیه «وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»(قصص:۵) است. نکته مهم دیگری که از این مقدمات به دست میآید این است که دغدغه اصلی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) این است که مردم، موحد و یکتاپرست شوند؛ زیرا اصل و اساس رکن جامعه جهانی، توحید است و تا این مهم تحقق نیابد، نمیتوان جامعه اسلامی جهانی را تشکیل داد. لذا ایشان در حین این که غالب و پیروز است، مشرکین را نیز به راه راست و یکتاپرستی دعوت میکند.
طالب خون اولیا
«الَا اِنَّهُ مُدرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِاَولِیَاءِ الله؛ آگاه باشید او، به دست آورنده خون همه دوستان خداست.»
«مدرک» در لغت به معنای درک کننده است؛ ولی در این عبارت بهتر است به معنای «خون خواه» بگیریم و خون خواه یعنی «ولی دم»؛ این عبارت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را ولی دم اولیای الهی معرفی میکند.
واژه «ثار» چند معنا دارد؛ یکی به معنای انقلاب و برانگیختن است که اصل معنای لغتی آن نیز همین است. معنای دوم «خون» است؛ چون خون برانگیخته میشود و بر میانگیزاند در زیارت عاشورا داریم که: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». این جا هم هر دو معنا هست که یک معنای آن، این است که تو خون خدا هستی. یعنی آنقدر خونت در راه خدا ریخته شده که اگر قرار بود خدا، خون داشته باشد، خون تو (امام حسین (علیهالسّلام)) خون خدا بود و یا آن قدر خون تو به خون خدا پیوند خورده است که ثار الله هستی. معنای دیگرش این است که تو کسی هستی که خدا خونخواه و ولی دم تو است. اما در عبارت «الَا اِنَّهُ مُدرِکٌ بِکُلِّ ثَارٍ لِاَولِیَاءِ الله»، ثار به معنای خون است نه خون خواه؛ چون قبل از ثار «کُل» آمده است؛ یعنی او ولی دم همه خونهای اولیا و دوستان خداست.
از طرفی به کار رفتن کلمه «کل» نشان دهنده این است که ایشان خون خواه خونهای تمام اولیای الهی از ابتدای تاریخ تا انتهای آن است. اما در این جا این سؤال مطرح است که ایشان از چه کسی میخواهد خون خواهی کند؟ مگر نه این است که تمام آن قاتلان از دنیا رفتهاند؟
در پاسخ به این سؤال میگوییم که در برخی از روایات داریم که ایشان وقتی ظهور میکنند بعضی از قاتلان انبیاء و ائمه (علیهالسّلام) را زنده میکنند و انتقام خون آنها را خواهد گرفت. در روایتی آمده است:
«عن الصادق (علیهالسّلام) … فَیَقُولَُ النَّاسَ یَا مَهدیَّ آلِ مَحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَا هَاهُنَا غَیرُهُما انَّهُمَا دفُِنَا مَعهُ لاَنَّهُما خَلیِفَتا رَسوُلِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ ابَوا زوجَتَیهِ فَیقُولُ للِخَلقِ بَعدَ ثَلاثٍ اخرِجُوهُمَا مِن قَبرَیهِمَا فَیُخرَجَانِ غَضَّینِ طَرِیَّینِ لَم یَتَغَّیر خَلقُهُمَا وَ لَم یَشحُب لَونُهُما…»
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۲.
از طرف دیگر در قرآن آیهای وجود دارد که نشان میدهد خداوند به ولی دم و خون خواه، قدرت و اختیاراتی را داده است: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا» (اسراء:۳۳)
سلطنت و قدرت ولی دم میتواند یا با قصاص باشد یا با دیه باشد و یا اصلاً ببخشد و از آن جایی که اصل قصاص فطری است (یعنی ولی دم تا خون خواهی از قاتل نکرده باشد آرام و قرار ندارد) در تمام اقوام، از قرون کهن تا به حال، وجود داشته است. در حکومت حقه امام عصر (عجلاللهفرجهالشریف) که موعود و منتظَر همه ادیان الهی است، مسائل فطری به عنوان مکمل مسائل حکومتی هستند. لذا در زمان امام عصر (عجلاللهفرجهالشریف) همه ادیان و همه گروهها، حتی گروههای ماتریالیستی و لائیک بر اساس ویژگیها و فطرت انسانی شان، منتظر حکومت عادل یا مدینه فاضله هستند و در این حکومت همه چیز باید سر جای خودش باشد؛ زیرا عدل یعنی (وضع کل شی فی موضعه) یا (اعطاء کل شی حقه)، عدل یعنی هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و یا این که به هر صاحب حقی حقش را بدهیم.
در روایت داریم که «انه کان منصورا» امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است: «عَن ابَی جَعفَر (علیهالسّلام) فِی قَولِه تعَالیَ وَ مَن قُتِلَ مَظُلوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلَّیهِ سُلطاناً قَالَ الحُسَینُ فَلا یُسرِف فِی القَتلِ انَّهُ کَانَ مَنصوراً قَال سَمَّی الله المَهدِیَّ المَنُصورَ کَما سُمِّیَ احَمدُ وَ مُحَمَّدُ (مَحمُوداً) و محمود وَ کَما سُمُّیَ عِیسَی المَسِیحَ (علیهالسّلام).
[۲۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۱.
[۲۲] کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۲۴۰.
بنابراین، یکی از القاب آن حضرت، منصور است و منصور به این دلیل از القاب آن حضرت است که در خونخواهی از قاتلان اولیاء الله، از طرف فرشتگان یاری شده و تایید میشود. لذا امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) دارای این اختیار است که در مقابل قاتلین اولیای الاهی قانون قصاص، دیه، یا عفو و بخشش را جاری سازد.
[۲۳] قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۶۳.
این مضمون با اندکی اختلاف در روایات دیگری نیز آمده است.
[۲۴] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۰.
ناصر دین
«اَلَا اِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللهِ؛ آگاه باشید که او یاور دین خداست.»
این عبارت در واقع تکمیل کننده عبارت «اَلَا اِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین» است. در این عبارت مراد از دین خدا، اسلام است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همین خطبه غدیر به این موضوع اشاره کرده است: «اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلَامُ»(آل عمران:۱۹)
ما میدانیم که تمام انبیاء و ائمه (علیهمالسّلام)، یار دین خدا و یاری دهنده آن هستند ولی معلوم میشود ذکر این خصوصیت برای امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) به گونهای است که با دیگران فرق دارد و فرقش این است که نصرت واقعی دین خدا وقتی است که کلیه آثار شرک از دنیا برداشته شده و دین خدا بر تمامی زمین گسترده شود و آیات خدا تحقق یابد: «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه:۳۳) (صف:۹) (فتح:۲۸)
و روایات متعددی داریم که مصداق این آیات، قائم آل محمد، امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است. با توجه به عبارت «اَلَا اِنَّهُ الظِاهِرُ عَلَی الدِّین»، عبارت «اَلَا اِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِینِ اللهِ» به این معناست که امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) تمام اسلام را در جهان پیاده میکند و دین خدا را در تمامی گستره زمین با ابلاغ و اجرا یاری میکند؛ لذا امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) هم وظیفه ابلاغ و هم وظیفه اجرا دارند.
یکی از ویژگیهای قابل ذکر یاران امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) این است که آنان باید در دوران غیبت، دین خدا را هم قولاً و هم عملاً یاری کنند و تمام تلاش خود را به کار بندند تا با یاری دین خدا زمینه ظهور آن حضرت را فراهم آورند.
متصل به خدا
«اَلَا اِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق؛ بدانید او از دریایی عمیق بهره میگیرد.»
«بحر عمیق» یعنی دریای ژرف و «غرفه» به معنای پیمانه است. اتاق را هم غرفه میگویند؛ زیرا به معنای جایی محدود است. «غراف» صیغه مبالغه است؛ یعنی بسیار پیمانه بر میدارد؛ به این معنا که متصل به دریای ژرف است.
در اصطلاح روایات و ادبیات عرب و غیر عرب، دریا به معنی دانش است. البته دریا را بعد از دانش به رحمت و عطوفت نیز تشبیه میکنند؛ مثلاً میگویند: دریای عطوفت، دریای رحمت، دریا فضل، دریای جود، دریای عدل و …. ولی اصل دریا که آب زلال است به معنای علم و دانش به کار رفته است. در قرآن هم به این معنا اشاره شده است که آب را به معنای علم و دانش ائمه (علیهمالسّلام) گرفتهاند:
«سُئِلَ الرِّضَا صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ عَن قَول اللهِ عَزَّ وَ جَل (قُل ارَایَتُم ان اصبَحَ ماؤُکُم غَوراً فَمن یاتِیکُم بِماءٍ معَیِنٍ) فَقالَ (علیهالسّلام): مَاؤُکُم ابوَابُکُم الائَمهُ وَ الائمهُ ابوَابُ اللهِ فَمَن یَاتیکُم بمَاءٍ مَعیِنٍ یَعنی یاتیِکُم بعِلمِ الامَامِ.»
[۲۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۰.
[۲۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۰۰.
«فَمَنْ یاْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»(ملک:۳۰) یعنی چه کسی آب گوارا برایتان خواهد آورد؟ لذا «اَلَا اِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق» یعنی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) در کنار دریای رحمت، دریای دانش و دریای رافت و عطوفت الهی قرار گرفته است و همه اینها پایان ناپذیر است؛ زیرا به دریای لایزال الهی متصل است. از طرفی وظیفه ما نیز این است که به آن دریا و سرچشمه متصل باشیم. در قرآن کریم خداوند میفرماید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران:۲۰۰)
امام باقر (علیهالسّلام) در ذیل این آیه میفرمایند: «و رابطوا امامکم المنتظر».
[۲۷] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه،ص ۱۹۹.
[۲۸] استرآبادی، سیدعبدالحسین، تاویل الایات الظاهره، ص۱۳۳.
این یعنی ارتباط ما با امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) باید یک ارتباط دوطرفه باشد و از خداوند بخواهیم که رفاقت و ارتباط ما را با آن حضرت از طریق ترک گناهان بیشتر نماید و در ارتباط بیشتر با ایشان است که انسان مسلمان زندگی میکند، میمیرد و محشور میشود. این که گفتهاند روح همه عبادات و اعمال، وجود امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است، یا «بالامام تمام الصلاه و الزکاه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام …»،
[۲۹] طبرسی، الاحتجاج، ص۴۳۴.
به خاطر این است که اگر این ارتباط نباشد روح عبادت در انسان از بین میرود.
لذا «اَلَا اِنَّهُ الغَرَّافُ من بَحرٍ عَمِیق» یعنی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) از بحر عمیق غرفه بر میدارد و پیمانه پیمانه از آن استفاده میکند. همان طور که گفتیم غراف، صیغه مبالغه است؛ به این معنا که امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) وقتی حکومت جهانی را تشکیل میدهد، یک دستش در دریای عمیق و یک دستش در اجرای قوانین در جهان است و این نشان میدهد که آن حضرت به دریای ژرف نامتناهی وصل است. دارایی و سرمایه وسیع دنیوی و اخروی را در اختیار دارد. البته به این معنا نیست که امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) علمش از پیغمبر بیشتر است؛ بلکه یعنی پیغمبر علومی داشته که نمیتوانسته است در آن زمان ابراز کند و امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) آنها را ابراز میکند. در تایید این مطلب روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) وجود دارد که میفرمایند:
«العِلمُ سَبعَهٌ وَ عِشرُونَ حَرفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفَانِ فَلَم یَعرِفِ النَّاسُ حَتَّی الیَومِ غَیرَ الحَرفَینِ فَاِذَا قَامَ قَائِمُنَا اخرِجَ الخَمسَهَ وَ العِشرِینَ حَرفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ الَیهَا الحَرفَینِ حَتَّی یَبُثَّهَا سَبعَهً وَ عِشرِینَ حَرفاً؛
[۳۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۳۶.
همه علم و دانش بیست و هفت حرف (باب) است پس همه آنهایی که از آدم تا خاتم و از خاتم، تا امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) آوردهاند دو حرف است که وقتی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) ظهور میکند، آن بیست و پنج حرف دیگر را خارج میکند و با ضمیمه کردن آن دو حرف، که تا قبل از ظهور خارج شده بود، آن بیست و هفت حرف از را در بین مردم منتشر میکند.»
البته این علوم غیر از علوم ظاهری است که منظور اصلی از علم، علم خداشناسی و توجه به خدا و مبادی و مبدا و معاد جهان است.
عدالتورزی
«اَلَا اِنَّهُ یَسِمُ کَلَّ ذی فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهلٍ بِجَهلِهِ؛ آگاه باشید! که او به هر ارزشمندی بهاندازه ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی بهاندازه نادانی اش نیکی کند.»
در برخی از نسخهها به جای «یسم»، واژه «قسیم»
[۳۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۱۳
آمده است. واژه «یسم» از ریشه (وسم- یسم- وسماً) است و به معنای علامت و نشانه گذاری است. از طرف دیگر ضمیر «هاء» در «بفضله» و «بجهله» به همان افراد «ذی فضل» و «ذی جهل» بر میگردد و امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) است که به هر دو قسم از گروههای فاضل و جاهل اعطا میکند.
در بیان معنای این عبارت در ابتدا به شرح واژههای «قسیم» در یک نسخه و «یسم» در نسخه دیگر میپردازیم. به این ترتیب که درست است که این دو واژه با هم به لحاظ ظاهری و حتی معنای اصلی با هم فرق میکنند، ولی طبق قاعده اشتقاق در زبان عربی که میگوید: «اگر در دو واژه دو حرف از حروف اصلی آنها مثل هم باشند، آن دو کلمه قطعاً دارای اشتراک معنایی هستند.» در مورد این دو کلمه هم این قاعده جاری میشود؛ یعنی چون در حروف «سین» و «میم» با هم مشترکاند، قطعاً دارای معنای مشترکی در باطن معنایشان با هم هستند و آن معنا «قطع و بریدگی» است. لذا در هر صورت امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) در زمان ظهور خود، به انسانهای فاضل، بهاندازه ارزش آنها و به انسانهای جاهل به قدر خود آنها اعطاء میکند.
در بیان عبارت «یَسِمُ کُلَّ ذی فَضلٍ بفَضلِهِ»؛ باید گفت که این عبارت خیلی شبیه به این آیه از قرآن است که میفرماید: «وَیؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ؛
[۳۲] هود/سوره۱۱، آیه۳.
به هر صاحب فضلیتی، به مقدار فضیلتش ببخشد.» از این جا میتوان دریافت که مراد از افراد «ذی فضل» و در مقابل آنها «ذی جهل» چه کسانی هستند. علامه طباطبایی در این قسمت نکات قابل توجهی را بیان میکند که خلاصه اش به قرار زیر است:
«مراد از «ذی فضل» در این آیه شریفه کسانی هستند که صفات و اعمالی بهتر و بیشتر از دیگران دارند. … نکته دیگر اعتناء به فضل هر صاحب فضل است. … و خلاصه کلام این است که هر کسی را در جایی که لایق آن است قرار میدهد، نه اینکه فاضل و مفضول در دینداری را به یک چوب براند، و خصوصیات افراد را نادیده بگیرد و بر روی درجات و منازلی که اعمال و مساعی اجتماع دارند، خط بطلان بکشد، و چنان نیست که در آن سرای، حال افراد زحمتکشِ با نشاط و افراد تنبل و کسل یکسان باشد.»
[۳۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۱۴۳.
با توجه به این توضیحات، بیان میداریم که در روایات فراوانی در ذیل این آیه داریم که آن کسی که فضل هر صاحب فضلی را اعطا میکند، علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است. به عنوان نمونه، در روایتی چنین آمده است:
«عَن ابِی جَعفَرٍ (علیهالسّلام): وَ یُؤتِ کُلَّ ذِی فَضلٍ فَضلَهُ هُوَ عَلِیُّ بنُ اَبَیطَالِبٍ (علیهالسّلام) »
[۳۴] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۳، ص۹۸.
[۳۵] حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۵۵.
لذا اگر امام علی (علیهالسّلام) اعطا کننده فضل است، پس امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) را که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این گونه معرفی کرده، اعطا کننده فضل خواهد بود و این فضل را با توجه به درجه اتصاف افراد به صفات حسنه اعطا میکند و آنها را در جایگاه مخصوص خود که در شانشان است، قرار میدهد و نیز به افرادی که در درجه پایین تری از فضائل اخلاقی و علوم دینی باشند- و خطاب به جهال شدهاند- بهاندازه خودشان اعطا میکند.
نکته دیگر این که شاید طبق قرینه لفظیه کلام، احتمالاً آن اعطا شده، همان علومی باشد که در زمان ظهور ایشان به اتمام و اکمال میرسد. اما سؤال این است که چرا به همه به طور یکسان اعطا نمیشود؟ که در جواب باید گفت: درک و فهم افراد با هم گوناگون است و لذا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افراد با درک و فهم پایین را خطاب به جاهل نموده است و افراد با درک و فهم بالا را با عنوان فضلاء یاد کرده است و اینها هستند که اهل علماند؛ زیرا علم است که مایه فضلیت میباشد؛ لذا «ذی فضل» یعنی «ذی علم» و در روایات گوناگونی علم و فضیلت را کنار هم و در ردیف همدیگر قرار دادهاند مثل آنچه که از امام علی (علیهالسّلام) آمده است: «غایه الفضائل العلم» و «راس الفضائل العلم»،
[۳۶] آمدی، ابوالفتح، غرر الحکم، ص۴۷۰.
که امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) قطعاً از علومی که در دست اوست و مالک اصلی آنهاست، به طالبان آن بیشتر اعطا خواهد نمود.
خیره الله و مختار الله
«اَلَا اِنَّهُ خِیَرَهُ اللهِ وَ مُختَارُه؛ بدانید او خیره الله است، مختار الله است.»
خیره (مصدر یا صفت مشبه) و مختار (اسم مفعول) هر دو از یک لغت هستند و دارای معنای نزدیک به هم میباشند. لغت «خیر» یعنی بهتر و برتر، و «خیر»، «اخیَر» بوده است که بر اثر، کثرت استعمال الف آن افتاده و تبدیل به «خیر» شده است که به معنای «بافضلیت» هم بکار میرود. لذا «اَلَا اِنَّهُ خِیَرَهُ اللهِ وَ مُختَارُه» یعنی امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) توسط خدا انتخاب شده و بهترین است.
پیشینه خلقتی انسان به سه عالم باز میگردد. عالم نور، عالم روح، عالم جسم؛ یعنی ما دارای سه بعد در طول هم هستیم: بعد جسمانی، بعد روحانی و بعد نورانی که این سه در طول هم هستند؛ نه در عرض هم. خداوند متعال وجود مقدس ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) و امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) را از همه جهات انتخاب کرده و برگزیده و برتر قرار داده است. امام زمان (عجلاللهفرجهالشریف) خِیَرَهُ الله است؛ یعنی از جمیع جهات از جانب خدا برگزیده شده است و این یعنی جسم و روح و نور او برگزیده است. در این باره روایتی نیز وارد شده است: «صَفوَهُ اللهِ مِن خَلقِه»
[۳۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۸۳.
[۳۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۸، ص۹۴.
البته باید توجه داشت که بسیاری از این فضیلتها در وجود ائمه (علیهالسّلام) اکتسابی هستند یعنی خداوند ائمه (علیهالسّلام) را در یک مرحلهای قرار داده است و درجات بالاتر را خودشان کسب کردهاند.
نکته بعدی که قابل توجه میباشد، این است که آیا این ائمه (علیهمالسّلام) که برگزیده شدهاند، قابل اقتدا هستند یا نه؟ در پاسخ این سؤال میگوییم که: یکی از وجوه امامت ائمه (علیهمالسّلام) این است که قابل اقتدا، الگو و پیشوا هستند و به همین دلیل خداوند متعال پیغمبران و امامان را از بشر آفریده است. اما چرا از بشر آفریده است؟ به این دلیل که ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 