پاورپوینت کامل موسی ابن میمون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل موسی ابن میمون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل موسی ابن میمون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل موسی ابن میمون ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
موسی بن میمون
ابن مِیْمون، عالم و فیلسوف و طبیب یهودی میباشد.
فهرست مندرجات
۱ – بیوگرافی
۲ – در کتب انگلیسی
۳ – در کتب فرانسوی
۴ – متعلق به حوز فرهنگ اسلامی
۵ – کنیه
۶ – نام ابن میمون در میان برخی از مسلمانان
۷ – نسب
۸ – تاریخ تولد
۹ – محل تولد
۱۰ – پدر ابن میمون
۱۱ – درخواست مسیحیان بدران بن محمد
۱۲ – محاصره قرطبه
۱۳ – تصرف قرطبه
۱۴ – وضع یهود و نصارا بعد از تصرف
۱۵ – دستور امیر موحدی در باره یهود و نصارا
۱۶ – نحوه برخورد یهودیان با دستور
۱۷ – مسلمان شدن خانوداه ابن میمون
۱۸ – خروج خانواده ابن میمون از قرطبه
۱۹ – اقامت در شهر المریّه
۲۰ – علت اقامت
۲۱ – تصرف المریّه بدست مسلمانان
۲۲ – خروج از المریّه
۲۳ – اقامت در شهر فاس مراکش
۲۴ – تاریخ استقرا در فاس
۲۵ – جریان سرگردانی خانواده ابن میمون
۲۶ – اتفاقات علمی دوران سرگردانی
۲۷ – تألیفات در دوران سرگردانی
۲۸ – علت اقامت در شهر فاس
۲۹ – استاد ابن میمون در دوران جوانی
۳۰ – اسلام ظاهری یهودیان
۳۱ – شیوه پدر موسی برای یهودی ماندن یهودیها
۳۲ – مقاله موسی در رد حکم یکی از احبار
۳۳ – راه کار ابن میمون به هنگاه ترک اجباری مذهب
۳۴ – دلیل مهاجرت خانوداه ابن میمون از فاس
۳۵ – سفر به عکا
۳۶ – روزه داری خانواده ابن میمون
۳۷ – روز جشن خانوادگی
۳۸ – مدت اقامت در عکا
۳۹ – فلسطین در اشغال مسیحیان صلیبی
۴۰ – آزادی یهودیان در مصر
۴۱ – سفر به مصر
۴۲ – اقامت در محل مصیصه
۴۳ – علت ترجیح قاهره بر اسکندریه برای اقامت
۴۴ – شغل برادر موسی
۴۵ – اتمام کتاب السراج
۴۶ – اربین رفت تمام ثروت خانواده
۴۷ – نامه ابن میمون به رئیس یهودیان
۴۸ – منظور موسی لز توطئه دشمنان
۴۹ – رفتار یحیی شریر با یهودیان زیردست
۵۰ – عزل یحیی از ریاست یهود
۵۱ – عضو محکم شرعی یهود
۵۲ – ریاست عام یهود
۵۳ – اصلاحات ابن میمون بعد از ریاست
۵۴ – عدم اخذ حقوق بابت ریاست
۵۵ – طیقه معاش ابن میمون
۵۶ – تدریس فلسفه و ریاضیات
۵۷ – امتناع از طبابت در دربار
۵۸ – تصرف عسقلان توسط صلیبیها
۵۹ – ایمر شهر عسقلان
۶۰ – امیر دعوت کننده از ابن میمون به دربار
۶۱ – عدم صحت درخواست ریچارد از ایوبی
۶۲ – علت عدم صحت
۶۳ – نزدیکی ابن میمون به قاضی فاضل
۶۴ – شرکت در معالجه بیماران
۶۵ – رد سخن قفطی در باره المعزّ
۶۶ – منصب دولتی قاضی فاضل بیسانی
۶۷ – به خدمت گرفتن ابن میمون توسط قاضی فاضل
۶۸ – علت مشارکت کم ابن میمون در طبابت
۶۹ – علت قرار گرفتن ابن میمون در زمره اطبای بیسانی
۷۰ – شهرت ابن میمون در طب
۷۱ – شهرت در طب در زمان فاطمیان
۷۲ – ازدواج ابن میمون
۷۳ – ازدواج ابوالمعال با خواهر موسی
۷۴ – ثمره ازدواج ابن میمون
۷۵ – طبیب خاص الملکالافضل
۷۶ – نامه ابن میمون به شاگردش یوسف بن عَقْنین
۷۶.۱ – محتوی نامه
۷۶.۲ – زمان نگارش نامه
۷۷ – نامه ابن میمون به شموئیل بن یهود
۷۷.۱ – محتوی نامه
۷۷.۲ – زمان نگارش نامه
۷۸ – مرگ ابن میمون
۷۸.۱ – تاریخ وفات
۷۹ – وصیت ابن میمون
۸۰ – تردید در انتقال تابوت به فلسطین
۸۱ – ملاقات عبداللطیف بغدادی با ابن میمون
۸۲ – وصف ابن میمون
۸۳ – توصیه ابن ممیمون در باره کتاب دلالهالحائرین
۸۴ – دیگاه عبداللطیف در باره دلالهالحائرین
۸۵ – وفات پسر ابن میمون
۸۶ – منصب پسر ابن میمون
۸۷ – شخصیت اخلاقی ابراهیم
۸۸ – ملاقات ابن ابی اصیبعه با فرزند ابن میمون
۸۹ – تألیفات ابیراهیم
۹۰ – معروفترین شاگرد ابنمیمون
۹۱ – بیوگرافی ابنعقنین
۹۲ – مسأل اسلام ابنمیمون
۹۲.۱ – از نظر قفطی
۹۲.۲ – از نظر ابنشاکر
۹۲.۳ – آثار جعل در داستان ابن شاکر
۹۲.۴ – اسلام ابم میمون در مغرب
۹۲.۵ – مسأله ارتداد و اسلام ابنمیمون از نگاه ولفنسن
۹۲.۶ – تردید درباره اسلام آوردن ابن میمون در مغرب
۹۳ – برخی از آراء ابنمیمون
۹۴ – آراء کلامی
۹۴.۱ – عدم مدون بودن علوم شرعی در میان قوم یهود
۹۴.۲ – علت عدم مدون بودن
۹۴.۳ – ازبین رفتن اصول شرعی یهود
۹۴.۴ – مذهب متکلمان اولیه اسلامی
۹۴.۵ – أخذ علم کلام از معتزله
۹۴.۶ – گرایش دانشمندان یهود به فلسفه
۹۴.۷ – پیدایش علم کلام در میان مسیحیان
۹۴.۸ – علت گرایش مسیحیان به علم کلام
۹۴.۹ – گسترش علم کلام در میان مسلمانان
۹۴.۱۰ – اختلاف بین متکلمان اسلام
۹۴.۱۱ – دیدگاه ابن میمون در باره وجود و طبیعت
۹۴.۱۲ – انکار حادث بودن عالم
۹۴.۱۳ – راه اثبات وجود خداوند در نظر ابنمیمون
۹۴.۱۴ – حل مسأله قدیم بودن عالم
۹۴.۱۵ – تشکیک ابن میمون در مقدمات اثبات حدوث عالم
۹۴.۱۶ – مبنای مقدمات بیست و پنجگان ابنمیمون
۹۴.۱۷ – موضوع مقدم بیست و ششم
۹۴.۱۸ – برهانی نبودن مقدم بیست و ششم از نظر ارسطو
۹۴.۱۹ – آراء مردم در حدوث و قدم جهان از نظر ابن میمون
۹۴.۱۹.۱ – حادث بون جهان
۹۴.۱۹.۲ – رأی افلاطون
۹۴.۱۹.۳ – رأی ارسطو
۹۴.۱۹.۴ – رأی چهارم
۹۴.۲۰ – عدم کفایت ادله حدوث یا قدم عالم
۹۴.۲۱ – رد قاعده الواحد لایصدر عنه الا الواحد
۹۵ – مسأله توحید از نظر ابن میمون
۹۵.۱ – انکار صفات ذاتی برای خدا
۹۵.۲ – معنی علت و فاعل از نظر ابن میمون
۹۶ – علم خدا
۹۶.۱ – عقید متشرعان در باب علم خدا
۹۶.۲ – عقیده فلاسفه در باب علم خدا
۹۶.۳ – اشتباه فلاسفه در این باب
۹۷ – مسأله نبوت
۹۸ – آراء مردم دربار نبوت از نظر ابن میمون
۹۸.۱ – رأی اول
۹۸.۲ – رأی فلاسفه
۹۸.۳ – رأی شریعت
۹۹ – حقیقت نبوت و ماهیت آن
۹۹.۱ – مدنی بودن انسان
۱۰۰ – مسأله عنایت الهی
۱۰۱ – آراء مردم دربار عنایت الهی از نظر ابن میمون
۱۰۱.۱ – تصادفی بودن امور عالم
۱۰۱.۲ – رأی ارسطو
۱۰۱.۳ – رأی اشاعره
۱۰۱.۴ – رأی معتزله
۱۰۱.۵ – رأی اصحاب شریعت موسی
۱۰۱.۶ – رأی ابن میمون
۱۰۲ – مسأله تأویل
۱۰۲.۱ – نظر ابن میمون درباره الفاظ به کارفته درباره خدا
۱۰۲.۲ – مقصود از رؤیت خدا
۱۰۲.۳ – مقصود از جلوس
۱۰۲.۴ – تأویل کننده کلمات به معنای تجسیم
۱۰۳ – شرایع الهی
۱۰۳.۱ – هدف اصلی شرایع الهی
۱۰۳.۲ – مبنای اصلی شرایع الهی
۱۰۳.۳ – استثنا پذیر بودن قوانین الهی
۱۰۴ – آثار و تألیفات
۱۰۴.۱ – دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۱ – مضمون کتاب
۱۰۴.۱.۲ – پیرو اصالت عقل بودن ابن میمون
۱۰۴.۱.۳ – توصیف کتاب
۱۰۴.۱.۴ – نظر ابن میمون در باره امثال بکار رفته در تورات
۱۰۴.۱.۵ – علل تنقضات موجود در راسئل
۱۰۴.۱.۶ – عوامل تناقض ظاهری در مشنا
۱۰۴.۱.۷ – زبان نوشتاری دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۸ – ترجمه کتاب به عبری
۱۰۴.۱.۹ – ترجمه دیگر دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۱۰ – توجه مسلمانان به دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۱۱ – شروح نوشته شده
۱۰۴.۱.۱۲ – ترجمه لاتینی
۱۰۴.۱.۱۳ – مخالفت با دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۱۴ – پیروان ابن میمون
۱۰۴.۱.۱۵ – به آتش زدن دلالهالحائرین
۱۰۴.۱.۱۶ – انتشار متن عربی کتاب
۱۰۴.۱.۱۷ – انتشار متن عربی با خط عبری
۱۰۴.۱.۱۸ – چاپ های دیگر
۱۰۵ – آثار دینی و فقهی
۱۰۵.۱ – کتاب السراج یا شرح مشنا
۱۰۵.۲ – کتاب الفرائض
۱۰۵.۳ – مشنه توره
۱۰۵.۴ – کتاب البعث
۱۰۵.۵ – پاسخ به نامه ها
۱۰۶ – کتب و رسائل طبی
۱۰۶.۱ – مختصرات از کتاب جالینوس
۱۰۶.۲ – شرح فصول بقراط
۱۰۶.۳ – فصول موسی
۱۰۶.۳.۱ – نسخ های کتاب
۱۰۶.۳.۲ – فصلهای کتاب
۱۰۶.۳.۳ – ترجمه های مختلف
۱۰۶.۴ – رساله فیالبواسیر
۱۰۶.۴.۱ – فصلهای کتاب
۱۰۶.۴.۲ – ترجمه و چاپ
۱۰۶.۵ – مقاله فیالرْبو
۱۰۶.۶ – کتاب السموم و التحرز من الادویه القتاله
۱۰۶.۶.۱ – نام دیگر کتاب
۱۰۶.۶.۲ – ترجمه کتاب
۱۰۶.۷ – رساله فی تدبیرالصحه
۱۰۶.۷.۱ – فصلهای کتاب
۱۰۶.۷.۲ – چاپ کتاب
۱۰۶.۸ – مقاله فی بیانالاعراض
۱۰۶.۸.۱ – چاپ
۱۰۶.۹ – شرح اسماءالعقار
۱۰۶.۹.۱ – انتشار
۱۰۶.۱۰ – مناجات طبیب
۱۰۷ – فهرست منابع
۱۰۸ – پانویس
۱۰۹ – منبع
بیوگرافی
ابن مِیْمون، موسی بن میمون اسرائیل قرطبی (۵۳۰-۶۰۱ق/۱۱۳۵-۱۲۰۴م)، عالم و فیلسوف و طبیب یهودی که در فقه و شرایع یهود چنان مقام والایی داشت که یهودیان دربار او گفتهاند: از موسی (ع) تا موسی (ابنمیمون) کسی مانند موسی برنخاسته است.
در کتب انگلیسی
نام ابنمیمون در در کتب انگلیسی و بعضی زبانهای دیگر به صورت Maimonides
در کتب فرانسوی
و در کتب فرانسوی به صورت Mamonide آمده است و در عرف احبار یهود او را Rambam (اختصار ربی موسی بن میمون) میخوانند.
متعلق به حوز فرهنگ اسلامی
ابن میمون گرچه از علما و احبار یهود است، ولی چون در محیط فرهنگی و علمی اسلامی پرورش یافته و در طب و فلسفه آثار خود را به عربی نوشته است، متعلق به حوز فرهنگ اسلامی نیز هست.
کنیه
مورخان عرب کنیه او را ابوعمران نوشتهاند که شاید به جهت نام موسی به او داده شده است وگرنه او فرزندی به نام عمران نداشته است تا با این کنیه خوانده شود.
[۱] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۱، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۲] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
نام ابن میمون در میان برخی از مسلمانان
بعضی از نویسندگان مسلمان او را موسی بن عبیداللّه خواندهاند،
[۳] ابوعبداللّه تبریزی، محمد بن ابیبکر، المقدمات الخمس و العشرون من دلالهالحائرین، ج۱، ص۲۶، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۹ق.
در صورتی که نام پدر او مسلماً میمون بوده است. احتمال میرود که نام عبیداللّه عربی شد عوبادیه باشد که دو تن از اجداد موسی به این نام بودهاند.
نسب
خود او در پایان کتاب السراج یا شرح مشنا نسب خود را چنین نوشته است: موسی بن میمون، دیّانِ (قاضیِ) قرطبه، پسر حکیم یوسف، پسر قاضیاسحاق، پسر قاضی یوسف، پسر قاضی عوبادیه، پسر ربّی (حبر) سلیمان، پسر قاضی عوبادیه…. بعضی از مورخان یهود نسب او را تا یهوداها ـ ناشی از احبار بزرگ یهود در سدههای ۲ و ۳م جامع مشنا (قوانین و شرایع یهود) میرسانند.
تاریخ تولد
تاریخ تولد او را روز شنبه عید فصح یهود (چهاردهم نیسان) یک ساعت و ۲۰ دقیقه بعدازظهر در سال ۴۸۹۵ پس از خلقت (به قول یهود)، یعنی سال ۱۱۳۵م ثبت کردهاند. داوود بن ابراهیم، نو او، همین تاریخ را، بیذکر ساعت، نوشته است .
[۴] جودائیکا،دائره المعارف، جXI، ص۷۵۴
[۵] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
محل تولد
موسی در شهر قرطبه از بلاد اندلس متولد شد. این شهر از مراکز بزرگ فرهنگ اسلامی در اندلس و همچنین از مراکز بزرگ فرهنگ یهود بود.
پدر ابن میمون
پدر موسی، میون نیز از علمای بنام یهود و از شاگردان یوسف بن میکاش و اسحاق فاسی بود و در محکم شرعی هود در قرطبه منصب قضا داشت.
درخواست مسیحیان بدران بن محمد
از شهر قرطبه مسیحیان از بدران بن محمد ، یکی از سرداران موحدون یاری خواست و او این یاری را مشروط به خروج او از قرطبه کرد.
محاصره قرطبه
در این میان مسیحیان از فرصت استفاده کرده، قرطبه را محاصره کردند.
تصرف قرطبه
ابومحمد عبدالمؤمن بن علی قیسی کومی امیر موحدی (د ۵۵۸ق/۱۱۶۳م) سپاهی به قرطبه فرستاد و آن شهر را به تصرف خود درآورد.
[۶] عنان، محمد عبداللّه، عصرالمرابطین والموحدین، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۳، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
وضع یهود و نصارا بعد از تصرف
با تسلط موحدون بر قرطبه وضع یهود و نصارا در آن شهر تغییر کرد،
دستور امیر موحدی در باره یهود و نصارا
زیرا امیر موحدی فرمان داد که پیروان این دو دین باید در مدت معینی یا اسلام آورند، یا آن شهر را ترک گویند. اگر اسلام آوردند، با آنان مانند دیگر مسلمانان رفتار خواهد شد و گرنه، پس از انقضای مدت تعیین شده، جان و مال ایشان در امان نخواهد بود.
[۷] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۷-۳۱۸، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
نحوه برخورد یهودیان با دستور
پس از صدور این حکم، آن دسته از یهود و نصارا که سبکبار بودند، بیرون رفتند و آن دسته که بارشان سنگین بود و نمیخواستند از مال و خانواد خود بگذرند، به ظاهر اسلام آوردند، ولی در نهان به دین خود باقی ماندند.
مسلمان شدن خانوداه ابن میمون
بنا به گفت مورخان اسلامی خانواد ابنمیمون ظاهراً اسلام آوردند و جزئیات احکام اسلامی را رعایت کردند تا هنگامی که فرصت بیرون شدن از اندلس و مغرب را یافتند.
[۸] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۷-۳۱۸، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
خروج خانواده ابن میمون از قرطبه
میمون پدر موسی با خانواد خود از قرطبه بیرون رفت. سرگردانی ایشان درحدود ۱۰ سال طول کشید.
[۹] جودائیکا،دائره المعارف، جXI، ص۷۵۴
اقامت در شهر المریّه
ازجمله شهرهایی که گفته میشود خانواد ابنمیمون در اندلس در مدت دربدری در آن اقامت گزیدهاند، شهر المریّه واقع در جنوب اندلس است،
علت اقامت
زیرا این شهر در آن زمان به دست مسیحیان افتاده بود و مسلمانان نتوانسته بودند آن را دوباره به دست آورند،
تصرف المریّه بدست مسلمانان
تا آنکه به قول ابناثیر در ۵۵۲ق آن شهر دوباره به دست مسلمانان افتاد و سپاهیان عبدالمؤمن آن را تصرف کردند.
[۱۰] ابناثیر، الکامل، ج۱۱، ص۲۲۳.
خروج از المریّه
ظاهراً با تصرف این شهر از سوی مسلمانان خانواد ابنمیمون آنجا را نیز ترک کردهاند.
اقامت در شهر فاس مراکش
آنان پس از سالها سرگردانی، سرانجام در شهر فاس مراکش مستقر شدند و شاید اسلام آوردن ظاهری ایشان در این شهر صورت گرفته باشد.
تاریخ استقرا در فاس
تاریخ استقرار آنان را در شهر فاس ۱۱۶۰م (۵۵۵ق) گفتهاند.
[۱۱] جودائیکا،دائره المعارف، جXI، ص۷۵۴
[۱۲] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۶-۷، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
جریان سرگردانی خانواده ابن میمون
ابنمیمون در پایان کتاب السراج شرح این سرگردانی را چنین میدهد: هنگامی که فکر من آشفته بود و هنگامی که در حین تبعید از جایی به جایی سفر میکردیم و در میان امواج دریا این سو و آن سو میرفتیم…
[۱۳] جودائیکا،دائرهالمعارف، جXI، ص۷۵۴
.
اتفاقات علمی دوران سرگردانی
پای دانش او در همین سالها گذاشته شد. در همین سالها هم آغاز به تألیف کرد. طرح کتاب السراج در ۱۱۵۸م (۵۵۳ق) ریخته شد و
تألیفات در دوران سرگردانی
نیز در همین سال به درخواست یکی از دوستان خود رسال کوتاهی دربار تقویم یهود به نام معمرها ـ عبّور تألیف کرد و رسالهای در منطق به عبری به نام میلوت حقایون نوشت و نیز حواشی بر شرح بعضی از رسالات تلمود بابلی را تکمیل کرد و نیز کتابی در استخراج شرایع یهود از تلمود اورشلیمی نوشت
[۱۴] جودائیکا، دائرهالمعارف،جXI، ص۷۵۴
.
علت اقامت در شهر فاس
عبدالمؤمن امیر موحدی در اواخر عمر خود رفتارش را دربار یهود تا اندازهای تغییر داد و دربار آنان تسامح روا داشت. خانواد ابنمیمون به همین مناسبت چنان صلاح دیدند که به مراکش بروند و در فاس اقامت گزینند (ح ۵۵۴ یا ۵۵۵ق).
استاد ابن میمون در دوران جوانی
در آن زمان یکی از احبار به نام یهودا کوهن در فاس میزیست و ابنمیمون که در آن زمان بیست و پنج ساله بود، پیش او درس خواند.
[۱۵] جودائیکا، دائرهالمعارف ،جXI، ص۷۵۵
اسلام ظاهری یهودیان
در آن زمان بسیاری از یهودیان در ظاهر دین اسلام را پذیرفته بودند، اما در باطن ناراحت بودند.
شیوه پدر موسی برای یهودی ماندن یهودیها
میمون پدر موسی برای آرامش وجدان ناراحت ایشان رسالهای به نام ایگرتها ـ نحامه (تسلینامه) نوشت و در آن این افراد را امیدوار ساخت که اگر کسی نماز و دعای خود را حتی در کوتاهترین صورت بخواند و کارهای نیک بکند، یهودی خواهد ماند.
مقاله موسی در رد حکم یکی از احبار
موسی هم مقالهای به عربی به عنوان فی سبیل تقدیس اسماللّه نوشت که در حکم رد بر یکی از احبار یهود بود که یهودیان را دربار تسلیم در برابر تعقیب و آزار ایشان توبیخ کرده بود. ابنمیمون به شدت او را سرزنش میکند و میگوید که او و نظایر او خود برای تغییر عقیده تعقیب یا شکنجه نشدهاند و نمیدانند که همکیشانشان در این زمینه متحمل چه مصیبتی شدهاند.
راه کار ابن میمون به هنگاه ترک اجباری مذهب
اما در پایان رساله میگوید که هر یهودی که مجبور به ترک عقیده شود، نباید در شهر خود بماند و باید در خانه بنشیند تا آنکه راه مهاجرت برای او باز شود.
[۱۶] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۸، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۷] جودائیکا، دائرهالمعارف، جXI، ص۷۵۵
. خانواد ابنمیمون به این توصیه عمل کردند و در ۱۱۶۵م (۵۶۰ق) از بلاد مغرب بیرون رفتند.
دلیل مهاجرت خانوداه ابن میمون از فاس
دلیل این مهاجرت آن بود که عبدالمؤمن کومی امیر موحدی در ۲۰ جمادیالآخر ۵۵۸ درگذشت و پسرش ابویعقوب یوسف به جای او نشست و شروع به تعقیب و آزار یهودیان کرد و دستور داد هرکس را که در ظاهر تمسک به دین یهود کند، به قتل برسانند و به همین جهت یهودا کوهن عالم و حبر یهودی کشته شد و نزدیک بود که قتل گریبانگیر خانواد ابنمیمون نیز بشود، ولی آنان از فاس بیرون رفتند و در رجب ۵۶۰ به کشتی نشستند
سفر به عکا
و پس از ۲۸ روز سفر دریا به عکا واقع در فلسطین رسیدند.
روزه داری خانواده ابن میمون
روز حرکت آن خانواده از فاس و روزی که کشتی ایشان از طوفان نجات یافت، روزهای روز این خانواده شد و ابنمیمون وصیت کرد که خانواد او این روزها را همواره روزه بگیرند.
روز جشن خانوادگی
روز رسیدن به عکا را نیز روز جشن خانوادگی اعلام کرد .
[۱۸] جودائیکا، دائرهالمعارف ،جXI، ص ۷۵۶
[۱۹] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۸، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
مدت اقامت در عکا
خانواد ابن میمون ۶ ماه در عکا ماندند و در این مدت اماکن مقدس یهود را زیارت کردند.
فلسطین در اشغال مسیحیان صلیبی
سرزمین فلسطین در آن زمان در اشغال مسیحیان صلیبی بود و یهودیان و مسلمانان زیر فشار بودند.
آزادی یهودیان در مصر
اما در مصر که فاطمیان بر آن حکم میراندند، یهودیان از آزادی برخوردار بودند و در رفاه زندگی میکردند.
سفر به مصر
موسی با برادر و خواهر خود روی به مصر نهاد و پدرش، میمون در فلسطین باقی ماند و ظاهراً در همانجا درگذشت.
اقامت در محل مصیصه
موسی نخست به اسکندریه رفت و پس از اقامت کوتاهی در آن شهر عازم قاهره شد و در فسطاط در محل مصیصه اقامت گزید. بزرگان و ثروتمندان یهود در این محله مقیم بودند و کنیسهها و بازارهای یهود در نزدیکی آن بود.
علت ترجیح قاهره بر اسکندریه برای اقامت
میگویند علت اینکه موسی قاهره را بر اسکندریه ترجیح داد، این بود که میخواست نفوذ نحل قَرّائین یهود را که از لحاظ عدّه و ثروت بر نحل رّانیین و با قرائین سخت مخالف بودند، زیرا قرّائین تلمود را قبول نداشتند و فقط تورات و عهد عتیق را منبع فقه و شریعت یهود میدانستند.
شغل برادر موسی
داوود برادر موسی در فسطاط به تجارت جواهر مشغول شد
اتمام کتاب السراج
و موسی با فراغ بال به وظایف شرعی در جامع یهود و تألیف کتب روی آورد و در ۱۱۶۸م (۵۶۳ق) کتاب السراج را تمام کرد.
اربین رفت تمام ثروت خانواده
در ۱۱۶۹م داوود در سفر تجارتی در اقیانوس هند غرق شد و تمام ثروت خانواد ابنمیمون با اموال جمعی دیگر از میان رفت و خانواده دچار مصیبت بزرگی گردید.
نامه ابن میمون به رئیس یهودیان
ابنمیمون در نامهای به یافث بنالیاس رئیس یهودیان عکا از مصائب خود که ناشی از مرگ برادر و توطئه دشمنان بود، سخن میگوید .
[۲۰] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۸-۱۰، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۲۱] جودائیکا، دائرهالمعارف ،جXI، ص۷۵۶
منظور موسی لز توطئه دشمنان
منظور وی از توطئ دشمنان ظاهراً مخالفت رئیس طائف یهود مصر با اوست که به نام یحیی شریر معروف بود.
رفتار یحیی شریر با یهودیان زیردست
یحیی شریر به یهودیان زیردست خود سخت میگرفت و ریاست طایف یهود را با رشوه به دست آورده بود،
عزل یحیی از ریاست یهود
تا آنکه به دستور اولیای دولت از منصب ریاست یهود معزول شد و از فسطاط تبعید گردید.
[۲۲] ولفنسن، اسرائیل،موسی بن میمون، ج۱، ص۱۸، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
عضو محکم شرعی یهود
موسی چند سال در فسطاط عضو محکم شرعی یهود بود،
ریاست عام یهود
تا آنکه در ۱۱۸۷م (۵۸۳م) به ریاست عام یهود برگزیده شد.
اصلاحات ابن میمون بعد از ریاست
او پس از انتصاب به ریاست یهود دست به اصلاحات زیادی در آداب و مراسم یهود زد که از آن جمله تحریم به کار بردن تعاویذ بود، زیرا موسی آن را نوعی از بتپرستی میشمرد.
عدم اخذ حقوق بابت ریاست
موسی برای ریاست جامع یهود از اخذ اجرت و حقوق امتناع ورزید و میگفت به دست آوردن یک درهم از راه نساجی یا نجاری بهتر از دریافت اجر و حقوق برای مقام و منصب رَبّی یا حَبْر است .
[۲۳] جودائیکا، دائرهالمعارف ،جXI، ص۷۵۶
[۲۴] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۱۹، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
طیقه معاش ابن میمون
پس تصمیم گرفت که معاش خود را از راه طبابت اداره کند و در این راه شهرت زیادی کسب کرد.
تدریس فلسفه و ریاضیات
قفطی میگوید: مردم عوام اوائل (فلسفه و ریاضیات) را نزد او میخواندند و این در اواخر روزگار دولت علوی (فاطمی) در مصر بود (دولت فاطمیان در ۵۶۷ق به دست صلاحالدین ایّوبی منقرض شد).
امتناع از طبابت در دربار
فاطمیان میخواستند او را در زمر اطبا استخدام کنند و به نزد ملک عسقلان بفرستند، زیرا او طبیبی از ایشان خواسته بود، ولی ابنمیمون نپذیرفت و از رفتن به دربار امتناع کرد.
[۲۵] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
مقصود از ملک عسقلان، پادشاه صلیبی آن شهر بود.
تصرف عسقلان توسط صلیبیها
عسقلان در ۵۴۸ق/۱۱۵۳م به دست صلیبیها افتاده بود
ایمر شهر عسقلان
و امیر ایشان که آن شهر را فتح کرد، بالدوین سوم بود.
امیر دعوت کننده از ابن میمون به دربار
این شهر تا ۵۸۳ق در دست مسیحیان بود و بعید نیست که ملک عسقلان که موسی بن میمون را از فاطمیان خواسته بود، بالدوین چهارم (سلـ ۵۶۰-۵۸۱ق/۱۱۶۵-۱۱۸۵م) پادشاه بیتالمقدس باشد.
عدم صحت درخواست ریچارد از ایوبی
اما اینکه گفتهاند ریچارد اول پادشاه انگلستان، معروف به ریچارد شیردل او را از صلاحالدین ایّوبی خواسته بود، نباید صحت داشته باشد،
علت عدم صحت
زیرا ریچارد شیردل قهرمان معروف جنگهای سوم صلیبی است و او که در کتب اسلامی به ملک انکلتار
[۲۶] ابناثیر، الکامل، ج۱۲، ص۶۴.
معروف است در ۱۳ جمادیالاول ۵۸۷ از اروپا به عکا رسید و به همراه پادشاهان دیگر صلیبی آن شهر را در ۱۷ رجب ۵۸۷ فتح کرد و پس از جنگها و معرکههای مشهور با صلاحالدین ایّوبی در ۱۱۹۲م (۵۸۸ق) با او صلح کرد و به اروپا بازگشت. پس ممکن نیست که وی ابنمیمون را از خلفای فاطمی خواسته باشد. در اینباره برنارد لویس خاورشناس معروف مقالهای دارد.
نزدیکی ابن میمون به قاضی فاضل
به گفت قفطی چون المعزّ) ؟ (بر مصر تسلط یافت و دولت علوی فاطمی سپری شد، قاضی فاضل عبدالرحیم بن علی بیسانی ، ابنمیمون را به خود نزدیک کرد و برای او وظیفهای معین کرد.
شرکت در معالجه بیماران
او با اطبای دیگر در معالجه شرکت میکرد و از خود رأی خاصی اظهار نمیکرد، زیرا در معالجات کمتر شرکت کرده بود.
[۲۷] ابناثیر، الکامل، ج۱۲، ص۶۴.
رد سخن قفطی در باره المعزّ
دربار سخن قفطی باید گفت که کلم المعزّ مسلماً نادرست است و درست آن الغُزّ و مقصود از آن سپاهیان تک است که هست اصلی سپاه صلاحالدین ایوبی و پدر و عمویش را تشکیل میدادند و در مواضع دیگر نیز، در کتب تاریخ سپاهیان صلاحالدین را ترک خواندهاند، گرچه خود او در اصل از کردهای روّادی آذربایجان بوده است.
منصب دولتی قاضی فاضل بیسانی
اما قاضی فاضل بیسانی که از مشاهیر نویسندگان روزگار خود بود، در آغاز در خدمت فاطمیان بود و پس از آن به وزارت صلاحالدین رسید
به خدمت گرفتن ابن میمون توسط قاضی فاضل
و در همین زمان ابنمیمون را به خدمت خود درآورد و برای او وظیفه معین کرد.
علت مشارکت کم ابن میمون در طبابت
اینکه قفطی میگوید ابنمیمون مشارکت کمی در طب داشت، یعنی تجرب او در آغاز در معالجات کم بود، درست است، زیرا چنانکه از قفطی نقل کردیم، ابنمیمون در آغاز به علوم اوائل اشتغال داشت و به تدریس و مطالعه در فلسفه و ریاضیات میپرداخت و فقط پس از مرگ برادرش داوود ناچار گردید که از راه طب تحصیل معاش کند و به همین جهت است که قفطی میگوید: در معالجه و تدبیر تجرب کافی نداشت.
علت قرار گرفتن ابن میمون در زمره اطبای بیسانی
اما اینکه قاضی فاضل او را در زمر اطبای خود در آورده بود، دلیل بر بصیرت او در طب است، گرچه در آغاز کمتجربه بوده است.
[۲۸] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
شهرت ابن میمون در طب
چنانکه گفتیم ابنمیمون به زودی شهرت زیادی در فن طب به دست آورد، تا آنجاکه ابن ابی اصیبعه او را یگان دوران خویش در فن پزشکی میخواند و میگوید: صلاحالدین به او نظر داشت و در طب به او رجوع میکرد.
[۲۹] ابنابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیونالانبیاء، ج۲، ص۱۱۷، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
شهرت در طب در زمان فاطمیان
چیزی که در اینجا باید گفته شود، این است که اگر واقعاً ملک عسقلان او را از فاطمیان خواسته باشد، بایستی شهرت او طبابت در زمان فاطمیان بوده باشد، نه بعد از آنان و نیز نزدیک شدن او به قاضی فاضل هم بایستی در زمان دبیری این قاضی در زمان فاطمیان باشد. در گفتار قفطی در این باب تسامحی هست که باید به آن توجه کرد.
ازدواج ابن میمون
ابنمیمون با خواهر ابوالمعالی یهودی که کاتب مادر افضل پسر بزرگ صلاحالدین بود، ازدواج کرد
ازدواج ابوالمعال با خواهر موسی
و ابوالمعالی نیز با خواهر موسی ازدواج کرد.
ثمره ازدواج ابن میمون
موسی از این ازدواج یک پسر و یک دختر پیدا کرد که دخترش در جوانی مرد و پسرش ابراهیم از اطبای بزرگ زمان خود گردید.
طبیب خاص الملکالافضل
موسی بن میمون در دربار صلاحالدین و قاضی فاضل طبیب بود، تا آنکه طبیب خاص الملکالافضل پسر ارشد صلاحالدین شد و ملک افضل از ربیعالاول ۵۹۵ تا ۱۸ ربیعالآخر ۵۹۶
[۳۰] ابناثیر، الکامل، ج۱۲، ص۱۵۵-۱۵۶.
به کفالت برادرزاد صغیرش سلطان مصر بود
[۳۱] جودائیکا،دائرهالمعارف، جXI، ص۷۵۷
[۳۲] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۰-۲۱، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
نامه ابن میمون به شاگردش یوسف بن عَقْنین
از ابنمیمون نامهای در دست است که به شاگردش یوسف بن عَقْنین نوشته است
محتوی نامه
و در آن میگوید: نزد بزرگان شهر، مانند قاضیالقضاد و امرا و در دربار فاضل (قاضی فاضل) شهرت زیادی به دست آورده است و به همین جهت باید روزها را در قاهره برای ملاقات بیماران بگذراند….
[۳۳] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۳، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
زمان نگارش نامه
این نامه ظاهراً در ایامی نوشته شده است که سلطان صلاحالدین در شام و فلسطین سرگرم مبارزه با مسیحیان صلیبی بوده است، زیرا در آن ذکری از سلطان نیست صلاحالدین در محرم ۵۷۸ از مصر به قصد شام و جنگ با صلیبیها بیرون رفت و دیگر تا زمان مرگش به مصر بازنگشت،.
[۳۴] ابناثیر، الکامل، ج۱۱، ص۴۷۸.
نامه ابن میمون به شموئیل بن یهود
اما نام دیگری از او در دست است که به شموئیل بن یهود ، ابنتبّون، یکی از شاگردان خود و مترجم عبری دلالهالحائرین نوشته است.
محتوی نامه
در این نامه میگوید: مسکن من در مصر (فسطاط) است و پادشاه در قاهره است و میان ما به انداز دو سبت فاصله است (هر سبت ۲۰۰۱ متر). من در ساعات بامداد به دیدار پادشاه میروم و اگر یکی از درباریان و یا فرزندانش بیمار باشد، بیشتر ساعات روز را در کاخ میمانم و اگر حادثهای پیش نیاید، بعدازظهر به فسطاط برمیگردم درحالیکه خسته و گرسنه هستم و مردم زیادی از مسلمانان و یهود و اشراف و عوام و قاضی و پاسبان و دوست و دشمن در انتظار من نشستهاند….
[۳۵] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۰-۲۱، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
زمان نگارش نامه
ولفنسن میگوید: ابنمیمون این نامه را در اواخر عمر خود نوشته است. اگر این درست باشد، از آنجا که اواخر عمر او درحدود سالهای ۶۰۰ تا ۶۰۵ق بوده است، مرگ وی مصادف با سلطنت سیفالدین ابوبکر بن ایوب ، معروف به الملکالعادل (سلـ ۵۹۶-۶۱۵ق)
[۳۶] مقریزی، احمد بن علی، السلوک، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
[۳۷] مقریزی، احمد بن علی، السلوک، ج۱، ص۱۹۰، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
برادر صلاحالدین خواهد بود و مقصود ابنمیمون از پادشاه یا سلطان در نامهاش همین پادشاه است.
مرگ ابن میمون
مرگ ابنمیمون به گفت مورخان یهود در روز دوشنبه ۱۳ دسامبر ۱۲۰۴ اتفاق افتاده است که مطابق با ربیعالآخر ۶۰۱ میشود.
تاریخ وفات
قفطی وفات او را درحدود سال ۶۰۵ق گفته
[۳۸] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۹، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
و ابنشاکر وفات او را در ۶۱۰ق دانسته است.
[۳۹] ابنشاکر، محمد، فواتالوفیات، ج۴، ص۱۷۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م.
وصیت ابن میمون
به گفت قفطی ابنمیمون وصیت کرد که جنازهاش راپس از آنکه بویش قطع گردید، به طبریه (واقع در فلسطین) منتقل کنند، تا در مزار بزرگان شریعت حضرت موسی و بنیاسرائیل دفن شود.
[۴۰] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۹، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
تردید در انتقال تابوت به فلسطین
ولفنسن از قول کامنکا، یکی از علمای یهود در وین، نقل میکند که او در انتقال تابوت ابنمیمون از مصر به فلسطین تردید کرده است.
[۴۱] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۵، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
نیز ولفنسن میگوید که جناز ابنمیمون سالها در قاهره در کنیس موسی بن میمون ماند و بعدها به طبریه منتقل گردید. یهودیان این کنیسه را محترم میدارند.
[۴۲] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۶، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
ولفنسن همچنین قول قفطی را در سال وفات ابنمیمون اشتباه میداند و در اینباره به مقال مصطفی عبدالرزاق در مجل الشمس (۳۰ آوریل ۱۹۳۵) ارجاع میدهد.
[۴۳] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۶، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
ملاقات عبداللطیف بغدادی با ابن میمون
عبداللطیف بغدادی موصلی (د ۶۲۹ق/۱۲۳۲م) عالم و طبیب و فیلسوف مشهور زمان او، ابنمیمون را در قاهره ملاقات کرده و شرح این ملاقات را ابن ابی اصیبعه
[۴۴] ابنابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیونالانبیاء، ج۲، ص۲۰۵، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
نقل کرده است.
وصف ابن میمون
او ابنمیمون را مرد فاضلی وصف میکند که حب ریاست بر او غلبه داشت.
توصیه ابن ممیمون در باره کتاب دلالهالحائرین
آنگاه از کتاب دلالهالحائرین سخن میگوید و میافزاید که ابنمیمون بر کسی که این کتاب را به غیر خط عبری نوشته باشد، لعن کرده است. (کتاب به زبان عربی و به خط عبری نوشته شده است)
دیگاه عبداللطیف در باره دلالهالحائرین
عبداللطیف بغدادی میگوید که این کتاب را مطالعه کرده و آن را کتاب بدی یافته است که اصول شرایع و عقاید را فاسد میکند.
[۴۵] ابنابی اصیبعه، احمد بن قاسم، ج۲، ص۲۰۵ – ۲۰۶، عیونالانبیاء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
وفات پسر ابن میمون
چنانکه گفته شد، از ابنمیمون یک پسر به نام ابراهیم باقی ماند. وی در ۵۸۲ق/۱۱۸۶م متولد شد و در ۶۳۵ق/۱۲۳۸م درگذشت.
منصب پسر ابن میمون
او پیش از وفات پدر به ریاست طایف یهود رسید و از پزشکان الملک الکامل (حکـ ۶۱۵-۶۳۵ق/۱۲۱۸-۱۲۳۸م) گردید.
شخصیت اخلاقی ابراهیم
ابن ابی اصیبعه میگوید: او طبیبی مشهور و ماهر بود و در خدمت الملک الکامل کار میکرد و از کاخ سلطنتی به بیمارستان قاهره میرفت.
ملاقات ابن ابی اصیبعه با فرزند ابن میمون
در ۶۳۱ یا ۶۳۲ق که من در بیمارستان به طبابت اشتغال داشتم، با او ملاقات کردم و او را مردی بلندقد و لاغر و خوش معاشرت و نرم سخن و در پزشکی برجته یافتم.
[۴۶] ابنابی اصیبعه، احمد بن قاسم، ج۲، ص۱۱۸، عیونالانبیاء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
تألیفات ابیراهیم
ابراهیم کتابی در فقه یهود به نام کفایه العابدین به عربی تألیف کرده است و کتابی به نام کتاب الحوض در تفسیر تورات دارد و رسال دیگری با عنوان الکفاح فی سبیل اللّه نوشته است.
[۴۷] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۲، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
معروفترین شاگرد ابنمیمون
معروفترین شاگرد ابنمیمون، یوسف بن عَقْنین است که در کتب عربی به ابوالحجاج یوسف بن یحیی بن اسحاق سبتی معروف است.
[۴۸] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۹۲، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
و ابنمیمون دلالهالحائرین
[۴۹] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین، ج۱، ص۷-۸، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
را برای او نوشته است و قفطی میگوید:
بیوگرافی ابنعقنین
او در سبته (واقع در اندلس) به این سمعون معروف بود.
[۵۰] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۹۲، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
ابنعقنین هم از مغرب مهاجرت کرد و به مصر رفت و به ابنمیمون پیوست و پیش او درس خوان و از او خواست که هیئت ابنافلح اندلسی را که با خود به مصر برده بود، اصلاح کند. او پس از مسافرتها به حلب رفت و در آنجا مقیم شد و قفطی او را در آنجا ملاقات کرد. وفات او در ذیحج ۶۲۳ در حلب اتفاق افتاد
[۵۱] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۹۲-۳۹۴، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
مسأل اسلام ابنمیمون
از نظر قفطی
چنانکه پیشتر اشاره شد، مورخان اسلام، از جمله قفطی و ابن ابی اصیبعه گفتهاند: ابنمیمون هنگامی که در اندلس و مغرب بود. برای نجات خود، اسلام آورد. قفطی میگوید: او ظاهراً به احکام اسلام عمل میکرد، تا هنگامی که فرصت حرکت از اندلس به مصر را یافت و در فسطاط دین اصلی خود را آشکار کرد
[۵۲] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۸، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
و پس از آن میافزاید: او در پایان عمر خود گرفتار مردی شد که ابوالعرب بن معیشه نام داشت و از مغرب به مصر امده بود و میگفت که موسی در اندلس اسلام آورده بود. وی میخواست ابنمیمون را بیازارد، اما قاضی فاضل از او حمایت کرد و گفت اسلام مردی که مجبور به ترک دین خود باشد، درست نیست.
[۵۳] قفطی، علی بن یوسف، تاریخالحکماء، ج۱، ص۳۱۹، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، ۱۹۰۳م.
ابن ابی اصیبعه نیز میگوید: گفتهاند که ابنمیمون در مغرب اسلام آورده و قران را حفظ کرده و به فقه پرداخته بود، ولی پس از اقامت در فسطاط مرتد شد
[۵۴] ابنابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیونالانبیاء، ج۲، ص۱۱۷، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
از نظر ابنشاکر
ابنشاکر میگوید: ابنمیمون هنگام آمدن از مغرب در کشتی در رمضان نماز تراویح میخواند، تا به مصر رسید و از آنجا به دمشق رفت. قاضی محییالدین ابنزکی به بیماری خطرناکی مبتلا شد و ابنمیمون او را معالجه کرد. قاضی قدر او را شناخت و خواست به او پاداشی دهد. موسی سوگند خورد که چیزی نخواهد گرفت. پس خانهای خرید و از قاضی خواست که تاریخ خرید خانه را ۵ سال جلوتر ذکر کند. قاضی که از قصد او آگاه نبود، چنین کرد. موسی پس از مدتی به مصر بازگشت و به خدمت قاضی فاضل بازگشت و به خدمت قاضی فاضل درآمد. کسانی که در کشتی بودند، گفتند که او با ما در فلان سال در کشتی نماز تراویح خوانده است. موسی این معنی را انکار کرد و قبال خانه و خط قاضی را نشان داد و گفت من سالها پیش از این در دمشق بودهام و در آنجا خانهای خریدهام. قاضی چون خط محییالدین ابنزکی را دید در آن شکی نکرد و به این ترتیب قضیه پایان یافت.
[۵۵] ابنشاکر، محمد، فواتالوفیات، ج۴، ص۱۷۵-۱۷۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م.
آثار جعل در داستان ابن شاکر
آثار جعل در این داستان آشکار است، زیرا چنانکه در شرح حال او گذشت، وی ظاهراً هرگز به دمشق نرفته است و علاوه بر آن محییالدین ابنزکی به گفت ابنخلکان در ۵۸۸ق به منصب قضای دمشق رسید،
[۵۶] ابنخلکان، وفیات، ج۴، ص۲۲۹.
در صورتی که ابنمیمون در ۵۶۳ق به مصر رسیده است و تا آخر عمر چنانکه میگویند، از آنجا بیرون نرفته است. علاوه بر این ابنمیمون در رجب ۵۶۰ به عکا رسید، پس چگونه میتواند در رمضان در کشتی باشد و نماز تراویح بخواند.
[۵۷] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۳۵، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
علاوه بر این تولد قاضی محییالدین ابنزکی (د ۵۹۸ق) در ۵۵۰ق در دمشق بوده است
[۵۸] ابنخلکان، وفیات، ج۴، ص۲۳۶.
و هنگام رسیدن ابنمیمون به مصر ۱۳ سال بیشتر نداشته است.
اسلام ابم میمون در مغرب
با اینهمه، نمیتوان مسأل اسلام آوردن ابنمیمون را در مغرب به کلی نفی کرد، باتوجه به اینکه پس از فتح قرطبه به دست موحدون و سختگیری ایشان بر یهودیان خانواد ابنمیمون سالها در مغرب ماندهاند و ابنمیمون سالهای تعلم خود را نزد علمای اسلام در آن دیار گذرانده است، میتوان گفت که وی پس از اقامت در فسطاط و اشتهار به طب و تولی منصب شرعی یهود، مورد حسد عدهای از مسلمانان و یهودیان قرار گرفته بود و بعید نیست که برای رهایی از تهمت ارتداد ، پنهانی به دمشق سفر کرده و از قاضی آنجا سندی برای اقامت خود در دمشق گرفته باشد، بهخصوص که پدر قاضی محییالدین، زکیالدین ابوالحسن علی (د ۵۶۴ق) نیز قاضی دمشق بوده است.
[۵۹] ابنخلکان، وفیات، ج۴، ص۲۳۶.
شاید هم ابنمیمون پیش از رفتن به مصر برای احتیاط، از این شخص سند اقامت گرفته باشد.
مسأله ارتداد و اسلام ابنمیمون از نگاه ولفنسن
چنانکه ولفنسن گفته است،
[۶۰] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۸، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
مسأله ارتداد و اسلام ابنمیمون در میان یهود نیز جنجال برپا کرده است. در ۱۷۰۷م عالم یهودی باسناژ در تاریخ یهود به نقل از ابوالفرج ابنعبری
[۶۱] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۴۱۸، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
قص اسلام و ارتداد ابنمیمون را مطرح کرد. یهودیان پس از انتشار این کتاب دو دسته شدند: دستهای از رأی باسناژ حمایت کردند و گروهی مسأل اسلام و ارتداد او را به کلی نفی کردند. قص ابوالعرب ابنمعیشه را احمد زکی پاشا در رسالهای به نام جام سحرآمیز که به زبان فرانسه تألیف کرده، به صورتی دیگر نقل کرده است.
[۶۲] ولفنسن، اسرائیل، ج۱، ص۳۶-۳۷، موسی بن میمون، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
دربار مناقشات علمای یهود در این موضوع به کتاب ولفنسن مراجعه شود.
[۶۳] ولفنسن، اسرائیل، موسی بن میمون، ج۱، ص۲۷-۴۰، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
تردید درباره اسلام آوردن ابن میمون در مغرب
اما قرائن دیگری در دست است که مسأل اسلام آوردن خانواد ابنمیمون را در مغرب مورد تردید قرار میدهد. چنانکه در اوایل مقاله گفته شد، ابنمیمون طرح کتاب السراج را در سالهایی که در مغرب بود، ریخت و در همان سالها کتابی در تقویم یهود تألیف کرد و پدر و پسر هر یک رسالهای دربار یهودیانی که مجبور به ترک دین خود شدهاند، نوشتهاند. این قرائن میرساند که ابنمیمون در مغرب به دین یهود باقیمانده بوده، گرچه شاید در بعضی مواقع از ترس اظهار اسلام میکرده است.
برخی از آراء ابنمیمون
مهمترین آراء فلسفی و کلامی ابنمیمون در کتاب مشهور او دلالهالحائرین (بخش آثار) آمده است که اهم آنها در اینجا نقل میشود:
آراء کلامی
عدم مدون بودن علوم شرعی در میان قوم یهود
ابنمیمون در فصل ۷۱ از جزء اول دلالهالحائرین میگوید که علوم شرعی در آغاز در میان قوم یهود مدون نبود،
علت عدم مدون بودن
زیرا نمیخواستند با نوشتن این علوم اسباب ظهور اختلافات و مجادلات را فراهم سازند،
ازبین رفتن اصول شرعی یهود
اما در طول زمان که به سبب تسلط اقوام دیگر بر یهود دانایان این علوم از میان رفتند، این اصول بزرگ دینی از میان قوم یهود رخت بربست و جز اشارات و تنبیهات کمی در تلمود و مدرشوت باقی نماند و آن مقدار بسیار کمی که در میان جاؤنها (رؤسای آکادمیها و مدارس یهود) و قرّائین مانده، از متکلمان اسلامی گرفته شده است که در برابر آنچه علمای کلام در اینباره نوشتهاند، بسیار ناچیز است.
مذهب متکلمان اولیه اسلامی
متکلّمان اولی اسلام معتزله بودند
أخذ علم کلام از معتزله
و یهودیان علم توحید و کلام را از ایشان فرا گرفتند. پس از آن اشعریان پیدا شدند، ولی یهودیان از گرفتن آراء ایشان خودداری کردند، زیرا رأی معتزله را پذیرفته بودند و آن را برهانی میدانستند.
[۶۴] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
گرایش دانشمندان یهود به فلسفه
اما دانشمندان یهود در اندلس به راه فلاسفه رفتند و آراء آنان را تا آنجا که با قواعد شریعت یهود تناقض نداشت، پذیرفتند و به همین جهت اقوال ایشان با آراء ما (ابنمیمون) در این کتاب موافق است.
[۶۵] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
پیدایش علم کلام در میان مسیحیان
علم کلام نخست در میان مسیحیان پیدا شد،
علت گرایش مسیحیان به علم کلام
زیرا علمای ایشان گفتار فلاسفه را با دعاوی خود متناقض یافتند و دست به تدوین علم کلام زدند و برای اثبات عقاید دینی خود مقدماتی درست کردند تا آراء فلاسفه را که اساس دین ایشان را نفی میکرد، رد کنند.
گسترش علم کلام در میان مسلمانان
پس از آنکه مسلمانان ردود مسیحیان را بر اراء فلاسفه خواندند و سخنان یحیی نحوی و ابنعدی را در اینباره شنیدند، آن را پذیرفتند و از آراء فلاسفه نیز آنچه مطابق دین خود یافتند، قبول کردند و گمان بردند که این مقدمات در هر شریعتی باید پذیرفته شود. بدینگونه علم کلام در میان مسلمانان گسترش یافت.
اختلاف بین متکلمان اسلام
متکلمان اسلام نیز خود با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و هریک از آنان برای آراء خود مقدماتی ترتیب دادند. بعضی از این مقدمات در میان یهود و نصارا و مسلمانان مشترک است، مانند اعتقاد به حدوث عالم که صحت معجزات با آن ثابت میشود. بعضی مقدمات هم خاص یکی از ادیان است، مانند بحث در اقانیم سه گانه که خاص مسیحیان است.
[۶۶] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین،ج۱، ص۱۸۵، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
دیدگاه ابن میمون در باره وجود و طبیعت
خلاصه آنکه علمای کلام مسیحی و مسلمان وجود و طبیعت را اصل و مبدأ قرار ندادند، بلکه وجود و طبیعت را بر وفق آراء خود تفسیر کردند، ولی متأخران متوجه این نکته نشدند. به هر حال، چنانکه ثامسطیوس گفته است، عالم وجود طبیعت تابع اراء انسان نیست، بلکه آراء و عقایدِ درست تابع عالم وجود است.
انکار حادث بودن عالم
من نیز چندانکه در نوشتههای متکلّمان بررسی کردم، دیدم که راه متکلمان همه از یک نوع است و قاعد کلی آنان این است که اعتباری به عالم وجود نیست. زیرا به عقید ایشان عقل عادتاً خلاف آن را تجویز میکند و نیز گاهی این متکلّمان از تخیل پیروی میکنند و آن را عقل میپندارند. آنان بر طبق مقدماتی که خود ترتیب میدهند به حادث بودن جهان یقین پیدا میکنند و چون حدوث عالم را ثابت کردند، در اینکه آن را صانعی است، تردید نمیکنند و پس از آن به وحدت این صانع و جسم نبودن او استدلال میکنند. راه هم متکلمان اسلام چنین است و کسانی از ملت یهود نیز که از آنان پیروی میکنند، بر این راه میروند.
[۶۷] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین،ج۱، ص۱۸۵ – ۱۸۷، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
ابنمیمون میگوید چون من در این طریقی که متکلمان رفتهاند، نیک اندیشیدم، سخت از آن بیزار شدم، زیرا هرچه در نظر ایشان برهان بر حدوث عالم است، محل شک و تردید است و از مقول برهان نیست، مگر نزد کسانی که میان برهان و جدل و مغالطه فرقی نمینهند. تنها کاری که محققان دینی میتوانند بکنند، این است که رأی فلسفی قدمت و ازلیّت عالم را باطل کنند و اگر بتوانند چنین کنند، کار بسیار بزرگی کردهاند. محققان هوشمند میدانند که مسأل عالم از ۰۰۰۳ سال پیش تاکنون در این مسأله اختلاف کردهاند و اگر این مسأله تا این حد مبهم است، چگونه میتوان آن را از مقدمات اثبات صانع دانست؟.
[۶۸] ابنمیمون، موسی،دلالهالحائرین، ج۱، ص۱۸۷، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
راه اثبات وجود خداوند در نظر ابنمیمون
راه درست در نظر ابنمیمون اثبات وجود خداوند و وحدانیت او به طریق فلسفی است که مبنی بر فرض قدم عالم است، نه اینکه قدم عالم امری یقینی باشد، بلکه از راه فرض قدم عالم برهان قطعی و یقینی به وجود خدا و توحید او و نفی تجسیم از او حاصل میشود، بدون التفات به قطعیت قدم یا حدوث عالم.
[۶۹] ابنمیمون، موسی، دلالهالحائرین، ج۱، ص۱۸۷، به کوشش حسین آتای، آنکارا، ۱۹۷۴م.
حل مسأله قدیم بودن عالم
حل این مسأله بدین شکل است که عالم را از راه اصل موضوع، قدیم بدانیم (همچنانکه در هندس اقلیدسی عدم تلاقی دو خط متوازی مبنی بر اصل موضوع است، نه بر برهان). اگر عالم قدیم فرض شد، با ادل قطعی ثابت میشود که در جهان غیر از اجسام، موجودی است که جسمانی و مادی نیست و ابدی است و او را علتی نیست و تغییرناپذیر است و او خداست.
تشکیک ابن میمون در مقدمات اثبات حدوث عالم
ابنمیمون مقدمات مت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 