پاورپوینت کامل مناظره امام حسن با اصحاب معاویه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مناظره امام حسن با اصحاب معاویه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مناظره امام حسن با اصحاب معاویه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مناظره امام حسن با اصحاب معاویه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل مناظره امام حسن با اصحاب معاویه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
مناظره امام حسن (علیهالسّلام) با اصحاب معاویه، مناظرهای در مورد فضایل امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) با معاویه و اصحابش صورت گرفت که در نهایت با صلابت و پیروزی حضرت و فضاحت معاویه و اصحابش به پایان رسید
فهرست مندرجات
۱ – چکیده
۲ – دعوت از امام حسن برای مناظره
۳ – حضور فوری حضرت در مجلس معاویه
۴ – حفظ شروط مجلس مناظره
۵ – سوال عمرو بن عثمان
۶ – سوال عمرو بن عاص
۷ – سوال عتبه بن ابی سفیان
۸ – سوال ولید بن عقبه
۹ – سوال مغیره بن شعبه
۱۰ – تذکر امام به معاویه
۱۱ – فضایل امام علی از زبان امام حسن
۱۱.۱ – فضیلت اول
۱۱.۲ – فضیلت دوم
۱۱.۳ – فضیلت سوم
۱۱.۴ – فضیلت چهارم
۱۱.۵ – فضیلت پنجم
۱۱.۶ – فضیلت ششم
۱۱.۷ – فضیلت هفتم
۱۱.۸ – فضیلت هشتم
۱۱.۹ – فضیلت نهم
۱۱.۱۰ – رسوایی خاص معاویه
۱۲ – جواب حضرت در گفتار ابن عثمان
۱۳ – جواب بر عمرو بن عاص
۱۴ – جواب حضرت بر ولید
۱۵ – جواب حضرت به عتبه
۱۶ – جواب حضرت به مغیره
۱۷ – پیام نهایی حضرت به معاویه
۱۸ – تاریک شدن دنیا در نظر معاویه
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع
چکیده
در کتاب شریف «بحار الانوار» از «ابی مخنف» (ابی مخنف گوید: «هنوز در اسلام جلسه مباحثهای مهمتر و پرآشوبتر از مناظره امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) با اصحاب معاویه اتفاق نیفتاده است.) نقل شده که: روزی «عمرو بن عثمان» و «عمرو بن العاص» و «عتبه بن ابی سفیان» و «ولید بن عقبه» و «مغیره بن شعبه» نزد معاویه بن ابی سفیان آمدند و اظهار داشتند: «دستور بده تا حسن بن علی را در حضور تو آورند تا ما با او مناظره کنیم و خلافت تو را اثبات و خلافت پدرش علی را با دلائل قوی غیر شرعی و مردود اعلام نماییم و اخباری که در مذمّت علی بن ابیطالب میدانیم به او بگوئیم و آن گاه در حضور حسن بن علی و اهل مجلس علی را سبّ کنیم. بدین طریق از عظمت حسن کاسته خواهد شد و اگر بعضی از نادانان او را سزاوار خلافت میدانند و تو را غاصب حق او میشمارند از عقیده خویش رفع ید خواهند کرد.»
دعوت از امام حسن برای مناظره
معاویه گفت: «از این تقاضا بگذرید و هرگز به طرف حریم او پا دراز نکنید. زیرا اگر او را در جلسه عمومی دعوت نمایم و به او اجازه سخن دهم، من و شما را قطعاً مفتضح و رسوا خواهد نمود، و به عکسِ آنچه شما خیال کردهاید، محبت خود را زیادتر در قلوب مردم جایگزین خواهد کرد.»
آنها گفتند: «چطور ممکن است او به تنهائی بر ما پنج نفر که همگی از خطباء آل امیه میباشیم غلبه کند و با اینکه ما به حق سخن میگوییم و او بر باطل و اکنون که چنین گمانی را در حق ما، روا داشتی، حتماً باید امر به احضار او نمائی تا اینکه ما غلبه خویش را بر او به خلیفه و تمام اهل مجلس ثابت کنیم.»
معاویه گفت: «بسیار خوب! من او را احضار میکنم، لکن مطمئنم که این جلسه یقیناً بر ضد ما تمام خواهد شد.»
پس معاویه شخصی را حضور امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) فرستاد و پیغام داد که: «امروز بعضی از بزرگان در حضور من شرکت نمودهاند. مناسب است، شما هم در جلسه ما شرکت فرموده و همگان را به فیض حضور خویش مستفیض فرمائید.»
حضور فوری حضرت در مجلس معاویه
حضرت (علیهالسّلام) به فوریّت لباس عزت در بر نمود و این دعا را خواند و از منزل بیرون آمد: «اَلّلهْم انّی اَعوذُ بِکُ مِن شُرُورِهِم، و اَستَعینُ بِکُ یا اَرحَمَ الرّاحمین.» و چون وارد مجلس گردید، معاویه از او استقبال کرد و حضرت را در کنار خویش نشانید و عرض کرد: «این گروه که از آل امیّه میباشند، میل دارند در موضوعاتی با شما مباحثه نمایند. از جمله ادعاهای آنان این است که میگویند به تحریک پدر تو، عثمان را مظلومانه کشتند و پس از کشته شدنش، تا سه روز نگذاشتند بدن او را بردارند و به این هم اکتفا نکردند و نگذاشتند بدن آن مظلوم را قبرستان مسلمانها دفن نمایند و لذا او را در قبرستان یهودیها مدفون ساختند، چنان که ملاحظه میفرمائید. و لکن عظمت من مانع تو نشود که سخنان آنها را به نحو حقیقت جواب گویی!»
حفظ شروط مجلس مناظره
حضرت (علیهالسّلام) فرمودند: «اوّلاً من از موضوع جلسه خبر نداشتم و الّا جمعی از آلهاشم را به همراه خویش میآوردم و ثانیاً قبل از بحث باید به یک شرط پایبند شوند و آن این است که اکنون که این جمعیت میخواهند با منِ تنها مناظره نمایند ابتدا من به سخنان آنها کاملاً گوش میدهم و منتظر میمانم تا هر چه و از هر باب که میخواهند سخن بگویند، لکن چون نوبت سخن به من رسید کسی از مجلس بیرون نرود و کسی در میان سخنان من تکلم نکند. آیا این شرایط را قبول دارند؟»
معاویه از طرف آنها، شروط را قبول نمود و آنها ابتداءً شروع به مباحثه نمودند.
سوال عمرو بن عثمان
عمرو بن عثمان گفت: «سخن من این است که عثمان بدون جرم و گناه کشته میشود و یکی از قاتلین او که حسن بن علی است تا به امروز زنده میماند و در کمال آزادی و در مجلسی که بزرگان از آل امیه نشستهاند حاضر میشود و کسی متعرض او نمیشود. ای اهل مجلس! ما نه تنها خون عثمان را از حسن بن علی مطالبه میکنیم، بلکه تمام خونهایی که پدرش علی در جنگ بدر و جنگهای دیگر از پدران ما بر روی زمین ریخته است را از او مؤاخذه مینمائیم. بدین جهت کشتن او از برایِ ما به حکم شرع و از باب اینکه ما، ولیّ دم آنها میباشیم هیچ اشکالی ندارد و فقط باید حاکم وقت و سلطان مسلمین، معاویه که در مجلس شرف حضور دارند اجازه فرمایند تا اینکه حسن بن علی را در عوض آن خونهای به ناحق ریخته قصاص نمائیم.»
سوال عمرو بن عاص
عمرو بن عاص گفت: «خود حسن بن علی میداند که پدرش علی، ابابکر را زهر داد و شهید کرد و پس از آن «ابولؤلؤ» آن مردم عجمی را تحریک کرد تا اینکه شکم خلیفه دوم (عمر) را در هم درید و سپس تحریک به قتل عثمان نمود، به طوری که پس از سه روز محاصره، عاقبت در حضور زن و فرزندانش، تشنه و گرسنه او را کشتند و لذا اگر امروز خلیفه مسلمین، معاویه، اجازه دهند تا ما او را در عوض آن خونها که پدرش ریخته قصاص کنیم، حکم به عدالت و دادگستری نموده است و تو ای حسن بن علی، عقل و تدبیر کافی برای سلطنت و خلافت مسلمین را نداری و نخواهی داشت. چنانچه خود، چون به این موضوع واقف بودی خلافت را به اهلش که معاویه باشد واگذار نمودی و این را هم بدان که آن شرائطی که در صلحنامه، قید نمودی که یکی از آنها سبّ نکردن علی باشد، هرگز ما به آن عمل نخواهیم کرد، چنان چه خود معاویه هم در منبرِ اول خود، این مطلب را تذکر داد که من هرگز به مضمون صلح نامه حسن عمل نخواهم کرد و صلح نامه زیر پاهای من است و همانطور که جناب معاویه در حضور تمام مردم در بالای منبر، سبّ علی نمود، من هم در این مجلس علی را سبّ میکنم.» آنگاه شروع به سبّ و بدگویی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) کرد و سپس نشست.
سوال عتبه بن ابی سفیان
عتبه بن ابی سفیان گفت: «ای حسن بن علی! پدرت بدترین خلق خدا بر روی زمین است و لذا این همه خونها را بر روی زمین ریخت که سرآمد آنها خون عثمان مظلوم بود و لذا اگر ما، در همین مجلس با اجازه معاویه خون تو را بریزیم، ابداً گناهی نکردهایم، بلکه مثاب و ماجود هم میباشیم. زیرا قصاص نمودن یکی از دستوراتی است که خداوند در قرآن مجید به آن اشاره فرموده است.»
سوال ولید بن عقبه
ولید بن عقبه گفت: «با اینکه عثمان خوب دامادی بود از برای شما «عثمان دوبار به دامادی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نائل آمد. یک بار با رقیه ازدواج کرد و چون او بر اثر شکنجهها و آزارهای عثمان عاقبت در روز فتح بدر وفات نمود با دختر دیگر پیامبر به نام ام کلثوم ازدواج کرد. این دو دختر در واقع از شوهر قبلی خدیجه بودند. (مؤلف)» و کوچکترین پرونده خلافی از برای او نبود، پدرت به جهت حرصی که به این دنیای فانی داشت، مردم نادان را تحریک نمود تا اینکه او را کشتند و آنگاه خلافت را در قبضه قدرت خویش در آورد و لکن خداوند برانگیخت مثل معاویه را تا اینکه با قدرت تمام با او نبرد نماید و خلافت را از او بگیرد و بر سر شما مصیبت از هر طرف حملهور گردد چنان چه ملاحظه میکنید.
سوال مغیره بن شعبه
مغیره بن شعبه گفت: «پدرت علی نه فقط ابوبکر و عمر و عثمان را شهید کرد، بلکه درصدد قتل پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم بود و لکن خداوند متعال او را حفظ کرد و الا قطعاً پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم شهید میشد. شما میخواستید نبوت و سلطنت را در یک خانواده جمع کنید و لکن خداوند نخواست و لذا سلطنت را از شما گرفت و امروز که معاویه بر سر سلطنت و خلافت نشسته است، سزاوار است که امر کند تو و برادرت حسین (علیهالسّلام) را در عوض آن خونهایی که پدرت به ناحق بر روی زمین ریخته است قصاص نماید.»
تذکر امام به معاویه
سخنان آن پنج نفر تمام شد «به دقت از سخنان اصحاب معاویه در مییابیم که ایشان با نقشه از پیش تعیین شده هدفی جز جرم تراشی برای امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) نداشتند.» و چون نوبت سخن به امام مجتبی (علیهالسّلام) رسید، آن چناب در کمال فصاحت و بلاغت و بدون خوف و ترس فرمود: «الحمدْللهِ الّذی هُدی اَوَّلَکُم بِاوَّلِنا وَ آخِرِکُم بآخِرنا و صلی اللهُ علی سَیّدِنا مُحَمَّدٍ و آله وَ سَلَّمُ» سپس رو به معاویه نمود و فرمود: «تمام این سخنان را من از ناحیه شما میبینم. زیرا اگر تو اجازه نمیدادی یا راضی نبودی، کسی جرات نمیکرد تا در حضور تو پدرم علی (علیهالسّلام) را دشنام گوید و لذا صلاح چنان میبینم که ابتدا، نواقص و مذمّتی که درباره تو و پدرت ابوسفیان از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ما رسیده است را عنوان کنم و نیز فضائلی که درباره پدرم علی (علیهالسّلام) ثابت است تذکر دهم و آنگاه در جواب اصحاب تو شروع سخن خواهم کرد.
فضایل امام علی از زبان امام حسن
امام حسن (علیهالسّلام) شروع کردند به شمردن فایلی چند از امام علی (علیهالسّلام) پدر بزرگوارشان که در ذیل به آنها میپردازیم.
فضیلت اول
اما فضایل پدرم: به اتفاق تمام مسلمین اول مردی بود که دست بیعت به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد و تا آخر عمر در زیر پرچم دین بود و از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حمایت میکرد، در حالی که تو و پدرت کافر بودید و از مرام بتپرستی و شرک، حمایت مینمودید.
فضیلت دوم
دیگر آن که چون پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دید، دیگر امکان ماندن در مکه برایش فراهم نیست، شبانه از مکه به مدینه، هجرت کرد و برای اینکه مشرکین را مشغول سازد، پدرم علی (علیهالسّلام) را در جای خود خوابانید و با فداکاریِ پدرم، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سلامت جان خویش را از دست کفار نجات داد و اگر آن شب پدرم آن جاننثاری را ننموده بود، هرگز جان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حفظ نمیشد.
فضیلت سوم
دیگر آن که در جنگ بدر، پدرم اول کسی بود که قدم در میدان نبرد با کفّار نهاد و اول خونی که از کفّار به روی زمین ریخته شد به شمشیر پدرم علی (علیهالسّلام) بود و آن روز تو و پدرت در صف کفّار شرکت داشتید و به جنگ پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمین آمده بودید.
فضیلت چهارم
دیگر آن که در روز جنگ احد که تمام مسلمین فرار کردند، پدرم با این که نود زخم کاری بر بدنش وارد آمده بود، در جلوی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایستاده بود و از آن وجود مبارک با تمام وجود دفاع میکرد و اگر جان نثاری پدرم نبود هرگز حفظ جان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمیشد و آن روز پدرت ابوسفیان «هُبَل» که بت بزرگ شما بود و او را میپرستید بر روی شتر بسته بود و مردم را تحریک به جنگ با پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مینمود و دستور شعار «اُعلُ هُبَل» «بر پا باد هُبَل!» میداد.
فضیلت پنجم
دیگر آنکه در جنگ بنیقریظه و بنینضیر، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، روز اول پرچم اسلام را بدست «سعد بن معاذ» داد و او را به میدان جنگ فرستاد و پس از ساعتی بدن او را مجروح از میدان آوردند و در روز بعد پرچم را به دست (ابوبکر)، عمر و (عثمان) داد و ایشان را به میدان فرستاد ولی ایشان بدون جنگ برگشتند در حالی که بدنشان از ترس میلرزید و عمر گفت: «یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! مردمی که غرق در زره پولادین میباشند و در شجاعت معروف هستند در میدان جنگ شرکت میکند، لذا نبرد با آنها اصلاً صلاح نیست و قطعاً کسی در نبرد بر ایشان فائق نخواهد آمد.»
سخنان عمر، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برآشفت. پس حضرت فرمود: «الاُعطَینَّ الرّآیَهَ غَدّاً رَجُلاً یحبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ و یُحِبُّه اللهُ و رُسولُهُ کَرّارٍ غَیرَ فَرّارٍ، لا یَرْجِعُ حَتّی یَفتَحَ اللهُ علی یَدَیهِ.» «همانا فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند پیوسته حمله کند و عقب ننشیند و باز نگردد تا اینکه خداوند پیروزی را نصیب او نماید.»
چون مردم اینگونه سخنان و فضائل را از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدند، به امید اینکه شاید این خصال و فضائل درباره آنها باشد، شب را به بیداری به سر بردند و صبح به گرد خیمه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صف کشیدند تا اینکه ببینند چه کسی مشمول چنین فضائل و مناقبی خواهد گردید؛ تا اینکه چون آفتاب به نور خود دشت و صحرا را روشن نمود، ناگاه دیدند خورشید جمال حضرت خاتم النّبییّن (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم از افق خیمه طلوع کرد و به مردمی که در گرد خیمه صف بسته بودند توجهی نمود و فرمود: «چطور علی (علیهالسلام)، پسر عم خود را در بین شما نمیبینم؟» عرض کردند: «او به چشم درد سختی مبتلا گردیده است.» فرمود: «بروید و دست او را بگرفته و به حضور من آورید.»
چون او را حضور پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آوردند، آب دهان به چشمان علی (علیهالسّلام) کشید و بالفور چشمهای پدرم علی (علیهالسّلام) شفا یافت و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را روانه میدان کرد و طولی نکشید که لشگر کفار را شکست داد و منحدم نمود که از جمله فراریها خود تو، ای معاویه، بودی و چون حضور پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرف شد و مژده فتح را داد، حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لبخندی زده و فرمودند: «اسلامی که پشتیبان او تو باشی همه وقت عزیز است.» چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان چه باک از بیم موج آنرا که باشد نوح کشتیبان
فضیلت ششم
دیگر آنکه در جنگ تبوک، چون پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسبوق شد، از آنجا که جمعی از منافقین از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند، به منظور اینکه چون مدینه خلوت شود، نسبت به حرم پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهانت نمایند و دست به خرابکاری بزنند، لذا پدرم علی (علیهالسّلام) از طرف پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه جانشین حضرت شد. منافقین برای اینکه شاید بتوانند علی (علیهالسّلام) را از مدینه بیرون کنند تا مقصود خویش را عملی نمایند به او گفتند: «نمیدانیم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه مدتی از تو به دل گرفته است که دیگر حاضر نیست، شما را با خود همراه سازد. لیکن چون پدرم این موضوع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 