پاورپوینت کامل مکتب شمنیسم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مکتب شمنیسم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب شمنیسم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب شمنیسم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
شمنیسم
شمنیسم (Shamanism) به مجموعهای از اعتقادات و رویههایی گفته میشود که در جوامع غیر متمدن رواج دارند و شامل توانایی تشخیص، درمان و گاهی ایجاد بیماریهایی هستند که از ارتباط با ارواح یا تحت سلطه قرار گرفتن توسط آنها، پدید میآیند. ریشه لغت «شمن» از قبایل تانگوس (Tungus) سیبری و معنی تحتاللفظی آن «کسی که میداند» است.
این احتمال هم وجود دارد که این واژه، ریشه سانسکریت داشته باشد. انواع مختلف شمنیسم در سراسر جهان وجود دارد و شمنها را پزشک یا جادو پزشک هم مینامند.
فهرست مندرجات
۱ – رویکردها
۲ – تاریخچه
۳ – تمایز شمنها و دیگر جادوگران
۴ – دین مردم آسیای مرکزی و شمالی
۴.۱ – گستردگی شمنیسم در ادیان
۴.۲ – مفهوم خدا
۴.۳ – جایگاه الههگان
۴.۴ – پرستش آتش
۵ – تغییر و تحول مفاهیم دینی
۶ – اعطای نیروهای شمنی
۷ – عضوگیری شمنها در سیبری
۸ – کسب نیروهای شمنی
۹ – عضوگیری در میان تونگوزها
۱۰ – نقش تعلیم در شمنیسم
۱۱ – عضوگیری در میان بوریاتها و آلتاییها
۱۲ – انتخاب شمن در شمنیسم موروثی
۱۳ – شمنیسم در میان مسلمانان قزاق
۱۴ – انتقال موروثی و کسب نیروهای شمنی
۱۴.۱ – انتقال شمن در آمریکای شمالی
۱۵ – انتقال غیر موروثی شمنیسم
۱۶ – شمنیسم و آسیب شناسی روانی
۱۶.۱ – تفاوت شمن و مبتلا به صرع
۱۶.۲ – دیدگاه پدرهووس
۱۶.۳ – افق دید انسان مذهبی
۱۷ – شفایافتن بیماران شمنی
۱۸ – ارتباط شمنیسم و درمان بیماری
۱۹ – ویژگیهای شمنهای دیگر مناطق
۲۰ – ارتباط شمنیسم و نابهنجاریهای ذهنی
۲۱ – نشانههای انتخاب شمن
۲۲ – پانویس
۲۳ – منبع
رویکردها
از آغاز قرن بیستم، قومشناسان از واژههای «شمن»، (shaman) «حکیم ساحر»، (medicine man) «ساحر» (sorcerer) و «جادوگر» (magician) به جای یکدیگر برای نامگذاری افراد خاصی که دارای نیروهای جادویی ـ مذهبی هستند و در همه جوامع «ابتدایی» یافت میشوند، استفاده نمودهاند. توسعاً، همین اصطلاحات در مطالعه تاریخ مذهبی اقوام و ملل «متمدن» به کار رفته است، مثلا بحثهایی درباره شمنیسم (shamanism) هندی، ایرانی، آلمانی، چینی و حتی بابلی با توجه به عناصر «ابتدایی» آنها که در ادیان و مذاهب مشابه تایید میشوند، مطرح بوده است.
به دلایل بسیار، این خلط و آشفتگی تنها میتواند مانع از هرگونه درک یا شناخت درست پدیده شمنی شود. اگر واژه «شمن» به معنی هر جادوگر، ساحر، حکیم ساحر یا اهل خلسهای که در سراسر تاریخ مذاهب و قوم شناسی دینی (religious ethnology) یافت میشوند به کار رود، ما به مفهومی هم بسیار پیچیده و هم بسیار مبهم میرسیم؛ از این گذشته به نظر میرسد که این کاربرد به هیچ هدفی کمک نمیکند، چرا که ما پیش از این اصطلاحات «جادوگر» یا «ساحر» را برای بیان مفاهیم متفاوت و مبهمی چون «جادوگری ابتدایی» یا «عرفان ابتدایی» در دسترس داریم.
ما محدودکردن کاربرد واژههای «شمن» و «شمنیسم» را دقیقاً به منظور اجتناب از برداشتهای غلط، و افکندن پرتویی روشنتر بر تاریخ «جادوگری» و «سحر» مفید میدانیم. زیرا به طور قطع، شمن، جادوگر و حکیم ساحر نیز هست. اعتقاد بر اینست که او مانند همه پزشکان قادر به درمان است، و مانند همه جادوگران قادر است معجزاتی از نوع معجزات مرتاضان، خواه بدوی یا مدرن انجام دهد. امّا علاوه بر این اوهادی روح به دنیای مردگان (psychopomp) است و ممکن است کاهن، عارف و شاعر نیز باشد. در انبوه مبهم و «نظم گریز» حیات دینی جوامع باستانی، در کل، شمنیسم ـ در معنای دقیق و صریح آن ـ تا این زمان ساختار خاص خود را نشان میدهد و به «تاریخی» اشاره میکند که دلایل زیادی برای ایضاح آن وجود دارد.
تاریخچه
شمنیسم به معنای دقیق آن عمدتاً پدیدهای دینی مربوط به سیبری و آسیای مرکزی است. این واژه از طریق زبان روسی و از ریشه شمن (s§aman) تونگوزی (Tungus، قبایلی که در سرزمین وسیعی واقع در شرق سیبری ساکنند.) به ما رسیده است. در دیگر زبانهای آسیای مرکزی و شمالی واژگان مشابه و همانندی وجود دارد: در زبان مردم یاکوت (Yakut- ساکنان منطقهای در شرق سیبری – که زبانشان ترکی است.) اجونا (ojuna) (اویونا)، (oyuna) در زبان مغولی، بوگا، (buga) بُگا (buga) (بوگه، (buge) بو (bu)، و اوداگان (udagan) (نیز مقایسه کنید با اودایان (udayan) بوریاتها (Buryat یا Buriat، مغولهای شرق سیبری.)، اودُیان (udoyan) یاکوتها که به معنای «شمنْ زن» (shamaness) است)، در زبان ترک ـ تاتار کام (Kam) (آلتایی (gam) کام، قام، (Altaic، مردم ساکن در آسیای مرکزی.) کامی (kami) مغولی و…).
برای توضیح این واژه تونگوزی، با استناد به واژه شامانا (saman¤a) در زبان پالی تحقیقاتی صورت گرفته است. در سرتاسر قلمرو وسیعی شامل آسیای مرکزی و شمالی، زندگی جادویی ـ مذهبی جامعه بر روی شمن متمرکز است. البته، این امر بدان معنی نیست که او تنها فرد اداره کننده امور دینی است و نیز به این معنی نیست که فعالیت دینی به طور کامل در تصاحب اوست. در بسیاری قبایل، کاهنی که مسئول اجرای مراسم قربانی است در کنار شمن وجود دارد، گذشته از این واقعیت که هر سرپرست خانوادهای، مسئول آیینهای مذهبی خانواده نیز هست. با این وجود، شمن، شخصیت پرنفوذ باقی میماند، چرا که در سراسر این منطقهای که تجربه خلسهآمیز تجربه دینی تمام عیار به حساب میآید، شمن و تنها او، استاد بزرگ خلسه است. (ecstasy) نخستین تعریف از این پدیده پیچیده و شاید کمخطرترین تعریف اینست: شمنیسم مساوی است با فن خلسه. (technique of ecstasy)
تمایز شمنها و دیگر جادوگران
شواهد مربوط به شمنیسم به معنای واقعی آن، توسط اولین مسافران در کشورهای مختلف آسیای مرکزی و شمالی بر اساس اسناد و مدارک گردآوری و توصیف گردیده است. بعدها پدیدههای جادویی ـ مذهبی مشابهی در آمریکای شمالی، اندونزی، اقیانوسیه و سایر نقاط مورد مطالعه قرار گرفتند. و همانطور که به زودی خواهیم دید، این پدیدههای اخیر کاملا شمنی هستند و به دلایل متعدد میتوان آنها را در کنار شمنیسم سیبری مورد بررسی قرار داد.
با این وجود در آغاز باید به یک نکته اشاره نمود: وجود مجموعهای از پدیدههای شمنی در یک منطقه یا مناطق مختلف ضرورتاً به این معنا نیست که زندگی جادویی ـ دینی مردم سایر مناطق، حول محور شمنیسم شکل میگیرد. امکان وقوع چنین پدیدههایی در مناطق دیگر وجود دارد (مثلا در نقاط خاصی از اندونزی)، امّا بسیار نادر و استثنائی است. معمولا شمنیسم با دیگر اشکال جادوگری و دین همزیستی دارد.
در اینجاست که همه مزیت به کارگیری اصطلاح «شمنیسم» را در معنای دقیق و مناسبش میبینیم. زیرا اگر ما مشکل تمایزگذاشتن میان شمن و دیگر جادوگران و حکیم ساحران جوامع ابتدایی را به خود بدهیم، شناسایی مجموعه پدیدههای شمنی در هر منطقهای، بلافاصله معنا و مفهوم روشنی مییابد. جادو و جادوگران کم و بیش در سرتاسر جهان یافت میشوند، در حالیکه شمنیسم ویژگی جادویی خاصی را به نمایش میگذارد، از جمله «احاطه بر آتش»، «پرواز جادویی» و از این قبیل.
با توجه به این واقعیت، اگرچه شمن، علاوه بر تواناییهای دیگر، جادوگر است امّا هر جادوگری به معنی دقیق کلمه نمیتواند شمن نامیده شود. همین تمایز را باید با توجه به شفابخشی شمنی قائل شویم؛ هر حکیم ساحری شفادهنده است، امّا شمن از روشی استفاده میکند که فقط و فقط متعلق به خود اوست. و امّا راجع به فنون خلسه شمنی باید بگوییم که این فنون همه انواع تجربههای خلسه را که در تاریخ ادیان و قومشناسی دینی نمونههای فراوانی از آن ارائه شده است در برنمی گیرند. از اینرو هر شخصی را که دارای تجربه خلسه است نمیتوان شمن دانست؛ شمن در خلسهای تخصص دارد که باور بر اینست در طی آن روح او بدنش را ترک نموده و به آسمان صعود میکند یا به قعر جهان زیرین (underworld، جهان زیرین (جهان ارواح یا مردگان) پایین میرود.
همچنین تمایزی مشابه برای تعریف رابطه شمن با «ارواح» (spirits) ضروری است. در سراسر دنیای قدیم و عصر جدید افرادی را مییابیم که ادعا میکنند با «ارواح» ارتباط دارند، خواه توسط ارواح «تسخیر شده باشند»، خواه ارواح تحت کنترل آنها باشند. چندین کتاب برای مطالعه کافی همه مسائلی که در ارتباط با صرف تصور «ارواح» و ارتباطات احتمالی آنها با انسانها مطرح میشود، لازم خواهد بود؛ زیرا «روح»، روح شخص مرده، «روح طبیعت»، (nature spirit) روح حیوانی اسطورهای و مانند آن نیز میتواند باشد.
امّا مطالعه شمنیسم نیاز به این ندارد که به بررسی همه این موارد بپردازیم، بلکه تنها لازم است به توضیح ارتباط شمن با ارواح یاریگرش بپردازیم. مثلا این ارتباط به سهولت در آنجا که شمن از شخص «تسخیرشده» تفاوت دارد، قابل مشاهده است؛ شمن «ارواح» خود را کنترل میکند، به این معنی که او به عنوان یک انسان قادر است با مرده، «شیاطین» و «ارواح طبیعت» ارتباط برقرار کند، بیآنکه از این رهگذر آلت دست آنها شود. مسلماً گاهی شمنهایی یافت میشوند که به «تسخیر» ارواح درآمدهاند، امّا این موارد استثناء هستند که توجیه خاصی برای آنها وجود دارد.
دین مردم آسیای مرکزی و شمالی
با وجود اینکه شمنیسم بر زندگی دینی آسیای مرکزی و شمالی غالب است، با این حال دینِ آن قلمرو وسیع نیست. صرفاً سادهانگاری یا سردرگمی این احتمال را برای برخی از محقّقان به وجود آورده است که دین اقوام ترک تاتار و قطب شمال (The Arctic) را شمنیسم بدانند. ادیان و مذاهب آسیای مرکزی و شمالی فراتر از شمنیسم در همه جهات گسترش مییابد، همچنانکه هر دینی فراتر از تجربه عرفانی مریدان برجستهاش بسط و گسترش مییابد.
شمنها از «برگزیدگان» هستند و به این معنا آنان به قلمرو مقدسی که برای دیگر اعضای جامعه دست نیافتنی است، دسترسی دارند. تجربههای خلسهآمیزشان بر قشربندی ایدئولوژی دینی، اساطیر و شعائر (ritualism) تاثیر چشمگیری به جا گذاشته و هنوز هم اثرگذار است. امّا ایدئولوژی، اساطیر و شعائر اقوام قطب شمال، سیبری و آسیا مخلوق شمنهای آنها نیستند.
همه این عناصر کهنتر از شمنیسم و یا حداقل همزمان با آن هستند، به این معنا که این عناصر محصول تجربه دینی عمومی هستند و نه تجربه یک طبقه خاص از انسانهای ممتاز و برجسته یعنی اهل خلسه. برعکس، همانطور که خواهیم دید، ما اغلب تجربه شمنی (یعنی خلسهای) را مییابیم که در تلاش است تا خود را از طریق نوعی ایدئولوژی که همواره مطلوب و مناسب آن نیست، ابراز کند.
برای اینکه به موضوع فصلهای بعدی دستاندازی نکرده باشیم، در اینجا تنها خاطرنشان میکنیم که شمنها اشخاصی هستند که در جوامع خاص خودشان به خاطر ویژگیهایی که در جوامع مدرن اروپایی حاکی از نشانههای نوعی رسالت و یا حداقل بحران دینی است، مشهور میشوند. شمنها بواسطه عمق و شدت تجربه دینی خودشان، از سایر افراد جامعه مجزا و متمایز میشوند. به عبارت دیگر، صحیحتر آن است که شمنیسم را در میان نظامهای عرفانی طبقهبندی کنیم تا با آنچه معمولا دین نامیده میشود.
گستردگی شمنیسم در ادیان
ما شمنیسم را در میان تعداد قابل ملاحظهای از ادیان خواهیم یافت، زیرا شمنیسم همواره نوعی فن خلسه در اختیار شماری از برگزیدگان خاص باقی میماند؛ و به عبارتی معرف عرفان دین خاصی است. بی درنگ شبیه بودن شمنها با راهبان، عرفا و قدیسان کلیساهای مسیحی به ذهن خطور میکند، امّا نباید بیش از حد در این شباهت غلو نمود. در مقایسه با شرایط موجود در مسیحیت (حداقل در طی تاریخ متاخرش)، اقوامی که ادعا میکنند شمنیست هستند اهمیت زیادی برای تجربههای خلسه شمنهایشان قائلند؛ این تجربهها به طور خاص و مستقیم به آنها مربوط میشود، زیرا این شمنها هستند که با خلسههای خود آنها را درمان میکنند، اموات آنها را به «قلمرو ارواح» همراهی میکنند و بین آنها و خدایانشان، چه الهی و چه اهریمنی، چه بزرگ تر و چه کوچک تر، به عنوان میانجی عمل میکنند.
ایناندک برگزیدگان شهودی نه تنها زندگی دینی جامعه را هدایت میکنند بلکه به عبارتی محافظ «روح» افراد آن جامعه نیز میباشند. شمن متخصص بزرگ روح و روان انسان است. تنها او روح را «میبیند» چرا که او «صورت» روح و تقدیر آن را میشناسد.
و هر جا سرنوشت مستقیم روح موضوع مهمی نیست، هر جا که مساله بیماری (فقدان روح) یا مرگ، یا مصیبت یا مراسم قربانی بزرگ که مستلزم نوعی تجربه خلسه آمیز (سفر عرفانی به آسمان یا جهان زیرین) است، در میان نیست، وجود شمن در آنجا ضروری نیست. بخش اعظم زندگی دینی بدون شمن روی میدهد.
مفهوم خدا
مردم قطب شمال، سیبری و آسیای مرکزی عمدتاً متشکل از شکارچیان ـ ماهیگیران یا چوپانان ـ پرورش دهندگان حیوانات هستند. به میزانی کوچ نشینی ویژگی بارز همه آنهاست. و علیرغم تفاوتهای زبانی و قومی، در کل، دینشان یکی است. چوکچیها (Chukchee، قبایل ساکن در شمال شرقی سیبری)، تونگوزها، سامویدها (Samoyed یا Nenets، قبایلی که در اروپای شمال شرقی و شمال غربی سیبری ساکنند.)، یا ترک تاتارها، تنها از مهمترین گروهها نام میبرم، یک خدای بزرگ آسمانی را میشناسند و ستایشش میکنند، خالق قادری که به مرور زمان به خدایی غیر مؤثر (بیکاره) (deus otiosus) تبدیل میشود.
گاهی نام خدای بزرگ حتی به معنی «آسمان» یا «ملکوت» است، مثلا نام این خدا در میان سامویدها «نوم»، (Num) در میان تونگوزها «بوگا» و در میان مغولها «تنگری» (Tengre) است (با تنگری (Tengre) بوریاتها، تانگره (Tangere) تاتارهای ولگا، تینگیر (Tingir) بلتیرها (Beltir، سامویدهای ترک شده استان ینی سئیک سیبری)، تانگارای (Tangara) یاکوتها و… مقایسه کنید). حتی زمانی که نام عینی «آسمان» وجود نداشت ما برخی از شاخصترین صفات آن ـ «بلندمرتبه»، «متعالی»، «درخشنده» و مانند آن ـ را مییابیم.
به همین نحو در میان اوستیاکهای (Ostyak، قبایل ساکن در غرب سیبری) ناحیه ایرتیش، (Irtysh، رودی در شمال غربی چین، غرب قزاقستان) نام خدای آسمانی از سانکه (Sanke) گرفته شده است، که معنای اولیه آن «درخشنده، درخشان و روشن» است. یاکوتها او را «پدر اعظم ارباب جهان»، تاتارهای آلتایی «نور سفید» (آک آیاس)، (Ak Ayas) کوریاکها «خدای بلندمرتبه»، «خدای متعالی» و مانند آن مینامند. ترکهای تاتار، که در میان آنها خدای بزرگ آسمانی رواج دینی خود را نسبت به همسایگان آنها در شمال و شمال شرقی بیشتر حفظ کرده است، همچنین او را «بزرگ»، «خداوند»، «ارباب» و اغلب «پدر» مینامند.
[۱] See Eliade، Patterns، pp. 60ff. .
[۲] J. P. Roux، “Ta «ngri. Essai sur le cieldieu despeuples alta «iques. ”
این خدای آسمانی که در رفیعترین آسمان اقامت دارد چندین «پسر»، یا «پیام آور» دارد که مادون او هستند و در آسمانهای پایینتر زندگی میکنند. نام و تعداد آنها از قبیلهای به قبیلهای دیگر متفاوت است؛ معمولا نام هفت یا نُه «پسر» یا «دختر» ذکر شده است و شمن ارتباطات خاصی با برخی از آنها دارد. این پسران، پیامآوران یا خدمتگزاران خدای آسمانی، وظیفه مراقبت از انسانها و یاری رساندن به آنها را بر عهده دارند.
گاهی تعداد خدایان، به عنوان مثال، در میان بوریاتها، یاکوتها و مغولها بسیار بیشتر است. بوریاتها پنجاه و پنج خدای «نیک» و چهل و چهار خدای «شرّ» را ذکر میکنند که همواره در ستیز پایانناپذیر رودرروی هم قرار دارند. امّا،
[۳] Below، pp. 184ff.
دلایل موجهی وجود دارد مبنی بر اینکه این ازدیاد خدایان و خصومت متقابل آنها با هم ممکن است از ابداعات نسبتاً متاخر باشد.
جایگاه الههگان
در میان ترکهای تاتار، الههگان، نقش نسبتاً کم اهمیتتری را ایفا میکنند.
[۴] Cf. Eveline Lot – Falck،”A propos d، A «tu «ga «n. ”
خدای زمین به هیچوجه دارای نقش مهم و برجستهای نیست. برای مثال، یاکوتها هیچ تندیسی از الهه زمین ندارند و هیچگونه قربانی به او تقدیم نمیکنند.
[۵] Uno Harva (formerly Holmberg)، Die religio «sen Vorstellungen der altaischenVo «lker، P. 247.
ترکهای تاتار و مردم سیبری چندین خدای مؤنث را میشناسند، امّا این خدایان به زنان اختصاص دارند و قلمرو فعالیت آنان زایمان و شفای بیماری بچهها است.
[۶] Cf. Gustav Ra «nk، “Lapp Female Deities of The Madder – Akka Group،”especially pp. 48ff
نقش اسطورهای زن نیز آشکارا اندک است، گرچه بقایای آن در برخی سنن شمنی باقی مانده است. تنها خدای بزرگ پس از خدای آسمان یا فضا، (ما در آسیای مرکزی نیز تغییر شناخته شده یک خدای آسمانی به خدای جوّ یا توفان را مییابیم.) در میان آلتاییها خدای جهان زیرین یعنی اِرلیک (= آرلیک) خان (Erlik (Arlik) khan) میباشد که برای شمن نیز شناخته شده است.
پرستش آتش
آیینهای بسیار مهم پرستش آتش، مراسم شکار و تصور مرگ ـ که دوباره به آن باز خواهیم گشت ـ این طرح مختصر و کوتاه از زندگی دینی آسیای مرکزی و شمالی را کامل میکند. در مجموع از لحاظ ریختشناسی، این دین به دین هند و اروپاییان نزدیک است. اهمیت یکسان خدای بزرگ آسمان یا فضا، فقدان همانند الههگان (که ویژگی بارز سرزمین هند و مدیترانه است)، نسبت دادن خویشکاری یکسان به «پسران» یا «پیام آوران» (اشوینها، (As§vins) دیوسکوری (Dioscuri، اسطوره یونانی، کاستور و پولوکس دوقلوی لدئا و برادران هِلِن و کلوتمِسْترا، که توسط زئوس به شکل صورت فلکی جوزا یا دو پیکر (سومین صورت منطقه البروج) تبدیل شدند. ضبط این نام در زبان یونانی Dioskouroi است.) و غیر آنها) و ستایش یکسان آتش در هر دو دین وجود دارد.
در سطوح اجتماعی و اقتصادی شباهتها بین هند و اروپاییان نخستین و ترکهای تاتار باستان، حتی به طور چشمگیرتری نمایان است: هر دو جامعه به لحاظ ساختار پدرسالار بودند، و سرپرست خانواده از اعتبار زیادی برخوردار بود و در کل اقتصاد آنها اقتصاد شکارچیان و چوپانان ـ پرورشدهندگان حیوانات بود.
اهمیت دینی اسب در میان ترک ـ تاتارها و هند و اروپائیان بسیار برجسته بوده است و کهنترین قربانیهای یونان، در کوه المپ نشان میدهد که این قربانیها از همان ویژگیهای قربانی برخوردارند که توسط ترک تاتارها، اوگریها (Ugrians، قبایلی شامل ماگیارها، وگولها و اوستیاکها.) و مردم قطب شمال انجام میشد ـ که دقیقاً مانند قربانی مخصوص شکارچیان اولیه و چوپانان ـ پروش دهندگان حیوانات بود. این حقایق با مسالهای که مد نظر ماست، رابطه دارد.
با توجه به شباهتهای اقتصادی، اجتماعی و دینی بین هند و اروپائیان نخستین و ترکهای تاتار باستان (یا بهتر بگوییم ترکان اولیه)،
[۷] Rene Grousset”s admirable synthesis، L” Empire des steppes. Cf. also W. Koppers، “Urtدrkentum und Urindogermanentum im lichte der Vo «lkerkundlichen Universalgeschichte;
[۸] ” W. Barthold، Histoire des Turcs d”Asie Centrale;
[۹] ” “The Altai before the Turks;.
[۱۰] ” “Urgeschitchte Innerasiens، ” pp. 153ff
لازم است روشن نماییم که تا چهاندازه اقوام تاریخی گوناگون هند و اروپایی هنوز بقایای شمنی را در قیاس با شمنیسم ترک تاتار حفظ نمودهاند.
امّا هرگز نمیتوان آنطور که باید و شاید تاکید نمود که در هیچ جای دنیا و یا تاریخ یک پدیده دینی کاملا «ناب» و «ابتدایی» یافت نمیشود. شواهد دیرینهشناسی (paleoethnological) و ماقبل تاریخ (prehistoric) که در اختیار ماست حداکثر به قبل از دوره دیرینه سنگی (paleolithic) باز نمیگردد، و هیچ چیز این فرض را توجیه نمیکند که در طی صدها هزار سال که قبل از عصر حجر نخستین قرار داشته، بشر زندگی عمیق و بسیار متنوعی را به مانند دورههای بعدی نداشته است.
تغییر و تحول مفاهیم دینی
تقریباً مسلم است که حداقل بخشی از اعتقادات جادویی ـ دینی بشر قبل از عصر حجر، در مفاهیم دینی و اساطیر متاخر حفظ گردیده است. امّا به احتمال زیاد این میراث روحانی مربوط به قبل از عصر حجر نیز، به دلیل ارتباطات فرهنگی متنوع بین اقوام ماقبل تاریخ و اقوام نخستین تاریخ در معرض تغییرات پیوسته قرار داشت.
بنابراین در هیچ جای تاریخ ادیان با پدیدههای «ابتدایی» مواجه نیستیم، زیرا تاریخ در همه جا دستخوش تغییر و تحول، قوت یا ضعف مفاهیم دینی، ابداعات اسطورهای، مناسک و فنون خلسه بوده است. بدیهی است هر دینی مدتها بعد از روند تغییر درونی، در نهایت به ساختاری مستقل بسط مییابد و شکلی را که خاص خود آن است و به این معنا در تاریخ بعدی بشریت مورد پذیرش قرار میگیرد عرضه مینماید. امّا هیچ دینی کاملا «جدید» نیست و هیچ پیام دینی به طور کامل گذشته را منسوخ نمیکند. تا حدودی در این روند شکلی تازه، نوسازی و ارزش گذاری جدید، و تلفیق عناصر ـ بنیادیترین عناصر ـ از سنت دینی کهن وجود دارد.
در حال حاضر، اشاره به این چند نکته برای مشخص نمودن افق تاریخی شمنیسم کافی خواهد بود. برخی از عناصر شمنیسم، که ما بعداً به آنها اشاره خواهیم نمود، بی تردید کهن هستند امّا این امر بدان معنا نیست که این عناصر «ناب» و «ابتدایی»اند. به شکلی که ما آن را مییابیم، شمنیسم ترک ـ مغول نیز به طور قطع نشانگر تاثیرات شرقی است، و اگرچه اعتقادات شمنی دیگری بدون چنین تاثیرات آشکار و تازهای وجود دارند، امّا آنها نیز «ابتدایی» نیستند.
و امّا راجع به ادیان قطب شمال، سیبری و آسیای مرکزی که در این مناطق شمنیسم به پیشرفتهترین درجه از تکامل خود دست یافته است باید بگوییم این ادیان از یک طرف با حضور به سختی محسوس خدایی آسمانی و از طرف دیگر با مراسم شکار و کیش پرستش نیاکان که حاکی از جهتگیری دینی کاملا متفاوت است، مشخص میشود.
همانگونه که بعداً نشان خواهیم داد، شمن کم و بیش در هر یک از این حوزههای دینی مستقیماً دخالت دارد. امّا اینگونه تصور میگردد که حضور او در یک حوزه نسبت به حوزه دیگر بیشتر است. شمنیسم که از تجربه خلسه آمیز و جادوگری تشکیل مییابد با موفقیت کمتر یا بیشتر خود را با ساختارهای دینی متنوع که قبل از آن وجود داشتهاند یا معاصر با آن هستند، سازگار مینماید. وقتی توصیف مراسمی شمنی را در قالب کلی زندگی دینی قوم مورد بحث جایگزین میکنیم (به عنوان مثال، جایگزینی خدای بزرگ آسمانی و اسطورههای مربوط به او را در نظر میگیریم) گاهی مبهوت میشویم؛ ما تصوری از دو دنیای دینی کاملا متفاوت داریم. امّا چنین برداشتی نادرست و خطاست؛ در ساختار عوالم دینی تفاوتی وجود ندارد، بلکه تفاوت در شدّت و عمق تجربه دینی است که رفتار و عملکرد شمنی ایجاد میکند. شمن در جلسه احضار ارواح تقریباً همیشه به خلسه متوسل میشود؛ و تاریخ ادیان به ما نشان میدهد که هیچ تجربه دینی دیگری تا به ایناندازه در معرض لغزش و تحریف قرار ندارد.
در اینجا به این چند ملاحظه مقدماتی پایان میدهیم و اشاره میکنیم که در مطالعه شمنیسم همواره باید به یاد داشته باشیم که برای شمنیسم برخی از عناصر دینی خاص و حتّی «خصوصی» اهمیت دارد و در عین حال شمنیسم به هیچوجه تمام جنبههای زندگی دینی سایر افراد جامعه را به طور کامل توضیح نمیدهد. شمن زندگی جدید و حقیقی اش را با «انزوا» شروع میکند ـ یعنی، همانگونه که اکنون خواهیم دید، زندگی جدید و حقیقی شمن با بحرانی روحانی، که از شکوهی غم انگیز و در عین حال زیبا، بی بهره نیست، آغاز میگردد.
اعطای نیروهای شمنی
در مرکز و شمال شرق آسیا روشهای اصلی عضویت شمنها، یکی انتقال موروثی حرفه شمنی و دوّم رسالت خودبه خودی («فراخوانی» (call) یا «انتخاب») است. همچنین مواردی وجود دارد که اشخاص داوطلبانه (مثلا در میان اقوام آلتایی) یا با خواست و اراده عشیره شان (تونگوزها و قبایل دیگر) شمن میشوند. امّا «شمنهای خودساخته» نسبت به آنهایی که این حرفه را به ارث میبردند یا کسانی که از «ندای» خدایان و ارواح اطاعت میکردند، قدرت کمتری دارند.
[۱۱] For the Altaians، See G. N. Potanin، Ocherki Severo – Zapadnoi Mongolii، IV،۵۷.
[۱۲] V. M. Mikhailowski، “Shamanism in Siberia and European Russia،” p. 90
امّا انتخاب توسط عشیره به تجربه خلسه داوطلب وابسته است لیکن نه ضرورتاً، یعنی جوانی که برگزیده میشود تا مقام شمن مرده را تصاحب کند، مستثنی است.
به هر صورت که انتخاب انجام شود شمن به معنای واقعی تایید نمیشود مگر پس از آنکه او دو نوع تعلیم را دریافت کنند: ۱. خلسه (خوابها، جذبهها، و غیر آن) و ۲. سنت (فنون شمنی، نامها و وظایف ارواح، اساطیر و تبارشناسی عشیره، زبان رمزی، و غیر آنها). این دوره تعلیم دوگانه که ارواح شمنهای کارکُشته مسئولیت آن را بر عهده دارند مساوی است با آیین تشرف. (initiation) گاهی اوقات تشرف همگانی است و مراسم مستقل مخصوص به خود را دارد. امّا فقدان این نوع مراسم به این معنا نیست که تشرفی هم وجود ندارد.
تشرف ممکن است به طور کامل در خواب یا تجربه خلسه مبتدی رخ دهد. مدارک موجود راجع به خوابهای شمنی به وضوح نشان میدهد که شمنها با تشرفی سروکار دارند که ساختار آن در تاریخ ادیان شناخته شده است. در هر صورت، هیچ تردیدی درباره توهمات پریشان و طرحی صرفاً شخصی و وجهه نمایشی در اینجا وجود ندارد؛ توهمات و صحنه آرایی (mise en scene) از انگارههایی پیروی میکنند که کاملا منسجم و یکپارچه هستند و به طور حیرت آوری از نوعی محتوای نظری غنی برخوردارند.
ما بر این باوریم که این حقیقت بنیان مناسبتری راجع به مساله اختلال روانی شمنها در اختیار ما میگذارد و ما به زودی درباره آن صحبت خواهیم نمود. شمنها را بیماران دارای اختلالات روانی بدانیم یا نه، از شمنهای آتی انتظار میرود آزمایشهای سخت معینی را پشت سر بگذارند و تعلیمی را بیاموزند که گاهی بسیار پیچیده و دشوار است. صرفاً این تشرف دو بخشی است ـ خلسه و آموزش ـ که داوطلب را از یک بیمار روان رنجور (neurotic) احتمالی به شمنی تبدیل میکند که توسط جامعه خاص خودش تایید میشود. همین نظر درباره منشا نیروهای شمنی صادق است: نقطه حرکت برای کسب این نیروها (وراثت، بخشش توسط ارواح، جستجوی داوطلبانه) نیست که مهم است، بلکه روش و مبادی اصلی آن، که از طریق تشرف انتقال مییابد اهمیت دارد.
این اظهار نظر ظاهراً دارای اهمیت است، زیرا شماری از دانشمندان کوشیدهاند با تکیه بر دو نکته زیر نتایج مهم و عمدهای را در باب ساختار و یا حتی تاریخ این پدیده دینی استنتاج کنند: یکی این واقعیت که نوع خاصی از شمنیسم موروثی است یا خودبه خودی، و دیگر این امر که «فراخوانی» که حرفه شمن را مشخص و تعیین میکند به نظر میرسد به طبیعت روحی و روانی شمن، وابسته (یا غیروابسته) است. ما بعداً به این موضوعات روش شناختی باز خواهیم گشت. در حال حاضر خود را به بررسی برخی مدارک سیبری و آسیای شمالی راجع به انتخاب شمنها محدود میکنیم، بی آنکه بکوشیم این مدارک و شواهد را تحت سرفصلهای مشخص (انتقال موروثی، فراخوانی، انتصاب توسط عشیره، تصمیم شخصی) منظم نماییم، زیرا همانطور که در ادامه خواهیم دید اکثریت جوامعی که مورد نظر ما هستند، بیش از یک روش برای عضوگیری شمنهایشان دارند.
[۱۳] Georg Nioradze، Der Schamanismus bei den sibirischen Vخlkern، pp. 54-58.
[۱۴] Leo Sternberg، “Divine Election in Primitive Religion،” passim.
[۱۵] Id. ،”Die Auserwa «hlung im sibirischen Schamanismus،” passim.
[۱۶] Harva، Die religio «sen Vorstellungen، pp. 452ff. .
[۱۷] Ake Ohlmarks، Studien zum Problem des Schamanismus، pp. 25ff. .
[۱۸] Ursula Knoll – Greiling. “Berufung und Berungserlebnis bei den Schamanen. ”
عضوگیری شمنها در سیبری
طبق گزارشات اِن. اِل. گونداتی (N. L. Gondatti) در میان وگولها (Vogul، قبایلی که در ناحیهای نزدیک رودخانه اُب در غرب سیبری ساکنند.) شمنیسم موروثی است، و در میان زنان نیز انتقال مییابد. امّا شمن آتی خصائل استثنائی را در نوجوانی از خود بروز میدهد؛ او از همان آغاز نوجوانی عصبی میشود و گاهی اوقات حتی در معرض حمله صرع قرار میگیرد که از این حملات صرع به عنوان ملاقاتهایی با خدایان تعبیر شده است. (A. A. Dunin – Gorkavich)
به عقیده اِی. اِی. دونین ـ گورکاویچ (A. A. Dunin – Gorkavich) در میان اوستیاکهای شرقی شرایط ظاهراً متفاوت است. شمنیسم در آنجا اکتسابی نیست، بلکه موهبتی آسمانی است که در هنگام تولد دریافت میشود. در ناحیه ایرتیش شمنیسم موهبتی از سانکه (خدای آسمان) است و از سالهای نخستین (اوائل کودکی) خود را نشان میدهد. مردم واسیوگان (Vasyugan، ناحیهای واقع در شرق سیبری) معتقدند که شخص، شمن متولد میشود.
[۱۹] Ibid، pp. 248-249.
امّا همانگونه که کارجالاینن (Karjalainen) اظهار میکند
[۲۰] Ibid.، pp. 250f.
شمنیسم موروثی یا خودبه خودی، همواره موهبتی از طرف خدایان یا ارواح است؛ و از یک زاویه دید شمنیسم تنها به ظاهر موروثی تلقی میشود.
کسب نیروهای شمنی
معمولا دو نوع کسب نیروهای شمنی با هم وجود دارد. مثلا، در میان وتیاکها (Votyak، مردم جمهوری آدمورت در شرق سیبری) شمنیسم موروثی است، امّا این شمنیسم موروثی به طور مستقیم از طرف خدای برین نیز بخشیده میشود و خود او شمن آتی را از طریق خوابها و مکاشفات تعلیم میدهد.
[۲۱] Mikhailowski، p. 153.
دقیقاً همین نکته در مورد لَپْها (Lapp، ساکنان منطقه لاپلند، در بالای مدار قطب شمال) نیز صادق است، که در میان آنها این موهبت در یک خانواده انتقال مییابد، امّا ارواح نیز آن را به کسانی که دوست دارند اعطا میکنند.
[۲۲] Ibid.، pp. 147-48.
[۲۳] T. I. Itkonen، Heidnische Religion und Spa «terer Aberglaube beiden finnischen Lappen، pp. 116-117، n. 1.
شمنیسم در میان سامویدهای سیبری و اوستیاکها موروثی است. با مرگ شمن پسرش تندیسی چوبی از دست پدرش میسازد و بواسطه این نماد نیروهای پدرش را به ارث میبرد.
[۲۴] P. I. Tretyakov، Turukhansky krai، evo priroda i zhiteli، p. 211.
[۲۵] Mikhailowski، p. 86.
امّا پسر شمن بودن کفایت نمیکند؛ و مبتدی علاوه بر این باید توسط ارواح پذیرفته و تایید شود.
[۲۶] . A. M. Castren، Nordische Reisen und Forschungen، IV، p. 191.
[۲۷] Mikhailowski، p. 142.
در میان مردم یوراک ـ ساموید، (Yurak – Samoyed) شمن آتی از زمان تولد برگزیده میشود؛ نوزادان که با «پیراهنشان» (یعنی پرده جنین) به دنیا میآیند مقدر چنین است که شمن شوند (آنهایی که همراه با پیراهنی که تنها سر را میپوشاند متولد میشوند، شمنهای کم اهمیتتری محسوب خواهند شد). مقارن نزدیک شدن بلوغ، داوطلب رویاها و مکاشفاتی را تجربه میکند، در خواب آواز میخواند، دوست دارد در تنهایی پرسه زند و مانند آن؛ بعد از این دوره کمون او به شمنی پیر ملحق میشود تا تحت تعلیم او قرار گیرد.
[۲۸] T. Lehtisalo، Entwurf einer Mythologie der Jurak – Samojeden، p. 146.
در میان اوستیاکها گاهی خود پدر است که جانشینش را از بین پسران خویش انتخاب مینماید؛ بنابراین عملا او حق نخست زادگی را مورد توجه قرار نمیدهد، بلکه به استعدادهای داوطلب توجه میکند. سپس او معرفت سرّی را به داوطلب منتقل میکند. شمنی که فاقد فرزند است دانش خود را به یک دوست یا مرید انتقال میدهد. ولی در هر صورت داوطلبانی که مقدر است به شمن مبدل شوند جوانی خود را صرف یادگیری تعالیم و فنون حرفه شمنی میکنند.
[۲۹] Belyavsky، cited by Mikhailowski، p. 86.
سیروزفسکی (W. Sieroszewski) مینویسد
[۳۰] “Du chamanisme d”apre©s les croyances des Yakoutes،” p. 312.
در میان یاکوتها موهبت شمنیسم موروثی نیست، با وجود این آماگات (a «ma «ga «t) (نشانه، روح نگهبان) پس از مرگ شمن نابود نمیشود و از اینرو تمایل دارد در عضوی از همان خانواده خود را تجسد بخشد.
پریپوزوف
[۳۱] Cited by Mikhailowski، pp. 85f.
جزئیات ذیل را بدست میدهد: شخصی که برای مقام شمن درنظر گرفته شده است، با شیدایی شروع میکند، سپس به طور ناگهانی آگاهی خود را از دست میدهد، خود را از جامعه کنار کشیده، به جنگلها میرود، با پوست درخت تغذیه میکند، خود را به آب و آتش میزند و با چاقو به خودش آسیب میرساند. آنگاه خانواده وی از شمنی پیر استدعا میکنند که این مرد جوان شوریده حال را بپذیرد و او اقسام گوناگون ارواح و چگونگی احضار و کنترل آنها را به این جوان شوریده حال تعلیم میدهد. این صرفاً آغاز تشرف به معنای واقعی کلمه است که بعداً شامل رشتهای از مراسمها میشود، و ما به آن باز خواهیم گشت.
در میان تونگوزهای ناحیه ترانس بایکال (Transbaikal) شخصی که مایل است شمن شود از ظاهر شدن روح شمن مرده در خواب بر وی خبر میدهد که او دستور داده تا جانشینش شود. برای اینکه این خبر پذیرفته شود و مورد تایید قرار گیرد معمولا باید تا حدی با اختلال مشاعر آن شخص همراه باشد.
[۳۲] Mikhailowski، p. 85.
بر طبق باور تونگوزهای توروخانسک (Turukhansk) شخصی که برای شمن شدن در نظر گرفته شده، خوابهایی میبیند که در آنها روح پلیدی را که خارْجی (Khargi) نام دارد و در حال انجام مراسم شمنی است مشاهده میکند. از این طریق او اسرار مربوط به این حرفه را یاد میگیرد.
[۳۳] Tretyakov، p. 211.
[۳۴] Mikhailowski، p. 85.
ما به این «اسرار» باز خواهیم گشت، چرا که این اسرار جوهره تشرف شمنها را تشکیل میدهند و ظاهراً در خوابها و خلسههای وحشتناک رخ میدهند.
عضوگیری در میان تونگوزها
در میان مانچوها (Manchu، مردم بومی منچوریا) و تونگوزهای منچوریا (Manchuria، ناحیهای در شمال شرقی چین) دو گروه از شمنهای «بزرگ» ـ آنهایی که وابسته به کلان و آنهایی که مستقل از کلان هستند ـ وجود دارد.
[۳۵] S. M. Shirokogoroff، Psychomental Complex of the Tungus، p. 344.
در مورد شمنهای کلان انتقال موهبتهای شمنی معمولا از پدربزرگ به نوه رخ میدهد، چون پسر که درگیر تامین احتیاجات و نیازهای ضروری پدرش است نمیتواند شمن شود.
در میان مانچوها پسر میتواند جانشین پدر شود امّا اگر پدر هیچ پسری نداشته باشد، نوه این موهبت را به ارث میبرد یعنی «ارواح» این موهبت را به اشخاصی اعطا میکنند که پس از مرگ شمن در قید حیاتند. مشکل وقتی است که هیچ شخصی در خانواده شمن وجود ندارد تا این مالکیت را از ارواح بستاند، در چنین حالتی فردی غریبه فرا خوانده میشود. راجع به شمن مستقل هیچگونه قانون یا دستوری وجود ندارد تا از آن پیروی نماید.
[۳۶] Ibid.، p. 346.
این امر بدان معنا است که او از رسالت خودش تبعیت میکند.
شیروکوگوروف به توصیف چندین مورد از رسالت شمنی میپردازد. ظاهراً در اینگونه موارد همواره بحران جنونآمیز یا هیستریک وجود دارد، و با یک دوره تعلیم دنبال میشود که در طی آن داوطلب توسط شمن رسمی و معتبر تشرف مییابد.
[۳۷] Ibid.، pp. 346ff.
در اکثر این موارد بحران در مرحله بلوغ رخ میدهد. امّا فرد نمیتواند شمن شود مگر تا چندین سال بعد از اولین تجربه خلسه.
[۳۸] Ibid.، p. 346.
به رسمیت شناختن شمن تنها توسط کل افراد جامعه و فقط بعد از آنکه داوطلب مشتاق، تحت آزمایش سخت آیین تشرف قرار گرفت، به او اعطا میشود.
[۳۹] Ibid.، pp. 350-51.
در صورت فقدان این آزمایش سخت هیچ شمنی نمیتواند وظیفه اش را انجام دهد. در صورتی که کلان آنها را لایق حرفه شمنها نشناسد، خیلیها این حرفه را کنار میگذارند.
[۴۰] Ibid.، p. 350.
نقش تعلیم در شمنیسم
تعلیم نقش مهمی را ایفا میکند، امّا این تعلیم تنها پس از اولین تجربه خلسه آغاز میشود. مثلا در میان تونگوزهای منچوریا، کودک، انتخاب شده و با هدف تبدیل شدن به شمن تربیت میشود، امّا اولین خلسه، سرنوشت ساز است یعنی اگر هیچ تجربه خلسهای رخ ندهد، کلان داوطلب را کنار میگذارد.
[۴۱] Shirokogoroff، Psychomental Complex، p. 350.
گاهی رفتار داوطلب جوان تعیین کننده است و انتصاب او را به مقام شمنی سرعت میبخشد. بنابراین ممکن است داوطلبان به سوی کوهها فرار نمایند و در آنجا هفت روز یا بیشتر بمانند، از حیواناتی که «مستقیماً با دندانهایشان به دامانداختهاند…» تغذیه میکنند (که حاکی از تبدیل شدن به حیوانی درنده، یعنی نوعی یکی شدن دوباره با نیا است.) و کثیف، خونین، با لباسهای پاره شده و موهای ژولیده «همچون انسان وحشی» به دهکده باز میگردند.
تنها در حدود ده روز بعد است که داوطلب شروع به بر زبان آوردن کلمات بی ربط و نامفهوم میکند. (در طی این دوره سکوت است که تشرف توسط ارواح کامل میشود، و در ارتباط با آن شمنهای تونگوز و بوریات جزئیات بسیار بااهمیتی را تدارک میبینند.) آنگاه یک شمن پیر با دقت از او سؤالاتی میکند، داوطلب (به طور دقیق تر بگوییم «روحی» که او را تسخیر کرده) عصبانی میشود و سرانجام، شمنی را که قرار است قربانیهایی را به خدایان تقدیم کند و مراسم تشرف و انتصاب را آماده نماید معرفی میکند.
[۴۲] Shirokogoroff، p. 351.
عضوگیری در میان بوریاتها و آلتاییها
در میان بوریاتهای آلارسْک (Alarsk) که سندشچف (Sandschejew) به بررسی آن پرداخته است، شمنیسم در خاندان پدری ی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 