پاورپوینت کامل مکاتب اصالت تجربه ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مکاتب اصالت تجربه ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکاتب اصالت تجربه ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مکاتب اصالت تجربه ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
مکاتب فلسفی اصالت تجربه
دو مکتب مهم در مورد اصالت تجربه وجود دارد که عبارتند از: آمپریسم به معنای اصالت تجربه و حس است، که میگوید هیچ شناخت بشری وجود ندارد که پایههای حسّی و تجربی نداشته باشد. نوع افراطی این مکتب فکری بر آن است که تنها منبع شناختی بشر که قابل اعتماد است، دادههای حسی و تجربی اوست و دادههای عقلی و شهودی فاقد اعتبار می باشند. پیداست که این نگرش نمیتواند شناختهای بشری را بر پایهای محکم استوار کند.
پوزیتیویسم، اصالت تحصل، تحصلگرایی یا اثباتگرایی، به رغم داشتن ریشههای کهن شهرت خود را با نام پوزیتیویسم منطقی به دست آورده است و با همین نام دورهای کوتاه از اندیشه فلسفی در مغرب زمین را به خود اختصاص داده است. اما این دیدگاه نقطه اتکاء خود را بر ادراک حسی قرار داده است، که بیاعتبارترین و سستترین ادراکات در شناخت است و بیشتر از هر شناخت دیگری در معرض خطا و اشتباه قرار دارد و این مسئله را تجربه هر کسی به خوبی اثبات میکند.
فهرست مندرجات
۱ – مکتب آمپریسم
۱.۱ – تاریخچه
۱.۲ – نظریه ویلیام اکامی
۱.۳ – نقد
۲ – مکتب پوزیتویسم
۲.۱ – تاریخچه
۲.۲ – نقد
۳ – پانویس
۴ – منبع
مکتب آمپریسم
تجربهگرایی یکی از گرایشهای اصلی در شناختشناسی و نقطه مقابل عقلگرایی است. بر اساس این دیدگاه همه معرفتهای بشری مستقیم یا غیرمستقیم برآمده از تجربه است. تجربه از منظر این دیگاه نه فقط ادراک حسی بلکه دریافتهایی مانند حافظه یا گواهی دیگران را هم در بر میگیرد.
تاریخچه
در قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی به نسلی از مردم اروپا بر میخوریم که دارای روحیهای گرفته هستند و دیگر آن شور و شوق دینی را که در نسلهای زمان جنگهای صلیبی وجود داشت، ندارند. در این دوره تفکری شکل میگیرد که طرفداران آن معتقدند، تمام واقعیتهای متافیزیکی که صاحبان فلسفههای مشاء و افلاطونی به تصور خود کشف کرده بودند، جز اوهام و خیالبافی چیزی نیست.
باید هر چه بیشتر به تجربه نزدیک شد و امور تجربی را معتبر شمرد و احکام و عقاید دینی را به قلمرو ایمان واگذار کرد چرا که از طریق عقل نمیتوان راهی به آنجا یافت.
[۱] برهیه، امیل، تاریخ فلسفه قرون وسطی و دوره تجدد، ترجمه و تلخیص یحیی مهدوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۷، ص۲۸۲-۲۸۴.
در این دوره و در حالی که فلسفه تعقلی در اروپا تجدید حیات میکرد و به تدریج عقل، مقام و منزلت خود را در شناخت حقایق هستی باز مییافت، گرایش دیگری در انگلستان رشد پیدا کرد، که مبتنی بر اصالت حس و تجربه بود. این گرایش با نام «فلسفه آمپریسم» شناخته میشد. بزرگترین متفکر این نگرش شخصی انگلیسی است به نام ویلیام اکامی (۱۳۰۰-۱۳۴۷م).
[۲] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۴۱.
نظریه ویلیام اکامی
اکامی برای بیان دیدگاه خود علم را به دو نوع انتزاعی و شهودی تقسیم کرد. در نظریه او ادراک شهودی عبارت بود از درک بیواسطه از یک شیء موجود در خارج. این ادراک ممکن بود ادراک عین مادی باشد مانند این که من علی را میبینم، یا ادراک مجموعهای از اعیان مادی با نسبتها و روابط واقعی که با هم دیگر دارند، مانند؛ من میبینم که علی روی سنگی نشسته است.
از نظر اکامی ویژگی عمومی هر شناخت به اصطلاح شهودی، یقینی بودن آن است؛ یعنی این نوع معرفت بدیهی بالذات است. به اعتقاد اکامی علم انتزاعی هم عبارت است از هر معرفتی که شهودی نباشد، مانند مفاهیمی کلی از قبیل حیوان، انسان و… که از مجموع افراد یک نوع حکایت میکند و یا تصوری که ما به صورت خاطره یا صورت ذهنی از یک واقعیتی در گذشته داریم.
اکامی معتقد است ویژگی چنین ادراکی این است که به وسیله آن در مورد وجود یا عدم متعلق آن نمیتوان شناختی به دست آورد. با توجه به این مطالب از نظر اکامی تنها معرفتی که ما را به وجود یا عدم چیزی مطمئن میسازد، معرفت شهودی است، یعنی فهم بیواسطه چیزی به وسیله ادراک ظاهری یا باطنی. و این نوع ادراک اساس و پایه است برای چیزی که اکامی آن را «معرفت تجربی» یا «معرفت علمی» مینامد.
[۳] ژیلسون، اتین، نقد تفکر فلسفی غرب، ترجمه احمد احمدی، تهران، حکمت، ۱۳۷۳، ص۷۴-۷۵.
در واقع اکامی معتقد بود که اقتضای عقل ما این است که تا خودمان چیزی را و یا آثار و خواص آن چیز راحس نکردهایم، بوجود آن قائل نشویم. بنابراین اگر بخواهیم از مقتضای عقل بشری خارج نشویم، باید چیزهایی را بپذیریم که یا خود آنها را حس کرده باشیم – چه به حس ظاهر و چه به حس باطن- و یا آثار و خواص آنها را حس کرده باشیم. در غیر این دو صورت ما نمیتوانیم به وجود چیزی معتقد شویم.
اکامی اگر از راه حواس به چیزی یا به آثار چیزی پی نمیبرد، درباره آن به لاادریگری (نمیدانم گفتن) معتقد میشد. مثل اعتقاد او به وجود فرشتگان که چون نه کسی آنها را دیده است و نه آثاری از آنها میتوان حس کرد، پس نمیتوان در مورد وجود آنها چیزی گفت. با این حال او به وجود خداوند معتقد بود. به اعتقاد اکامی اگر غیر از این دو راه بخواهیم به وجود موجودی قائل شویم، بیجهت جهان را شلوغ کردهایم. لذا به قاعدهای معتقد شد که بسیاری از اشیاء این عالم را از صفحه روزگار حذف میکرد. این قاعده به «تیغ اکامی» معروف شد.
[۴] تاریخ فلسفه غرب، (درسهای استاد مصطفی ملکیان)، قم، پژوهشکده حوزه ودانشگاه، ۱۳۷۹، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲.
اکامی از سوی دیگر وجود مفاهیم کلی را نیز انکار میکرد. این دیدگاه در مورد مفاهیم کلی مانند مفهوم انسان، حیوان، درخت، سنگ و… به نظریه نومینالیسم (اصالت تسمیه) معروف شد که در مقابل دیدگاه رئالیسم افلاطونی (واقعگرایی) و دیدگاه ایدهآلیسم ارسطویی (ذهنگرایی) قرار داشت. نظریه افلاطونی معتقد به وجود واقعی مفاهیم کلی در عالم خارج از ذهن بود. و دیدگاه ارسطویی معتقد به وجود آنها در عالم ذهن انسان بود نه در عالم خارج. در مقابل این دو دیدگاه، طرفداران نظریه «اصالت تسمیه» یا «نومینالیستها» معتقد بودند که اساسا مفهومی به نام مفهوم کلی – نه در ذهن و نه در عالم خارج – نداریم و الفاظی که گفته میشود بر مفاهیم کلی دلالت دارند، همه آنها یکسری رمز هستند.
در واقع مانند مشترکات لفظی هستند که بر امور متعدد دلالت دارند. مثلا لفظ انسان که بر افراد فراوان اطلاق میشود، مانند اسم خاصی است که چند خانواده برای فرزندان خود قرار دادهاند و یا مانند نام فامیلی است که همه افراد خانواده به آن شناخته میشوند. در عصر حاضر پوزیتویستها و برخی مکتبهای دیگر جزء طرفداران این دیدگاه به حساب میآیند.
[۵] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۱۸۸.
خلاصه نظر اکامی این بود که چون آنچه که درخارج از ذهن وجود دارد، فرد و شخص است، پس مفهوم کلی نمیتواند ما بازائی درخارج از ذهن داشته باشد و از اینجا به این نتیجه ضروری میرسیم که طبیعت صور ذهنی این نیست که صورتی و تصویری ذهنی از یک شیء خارجیِ قابل تصور باشد.
[۶] ژیلسون، اتین، نقد تفکر فلسفی غرب، ترجمه احمد احمدی، تهران، حکمت، ۱۳۷۳، ص۷۳.
نقد
در نقد دیدگاه اکامی باید متذکر شد که از طرفی این دیدگاه اکامی بسیاری از موجوداتی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 