پاورپوینت کامل مفاهیم ماوراءالطبیعی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفاهیم ماوراءالطبیعی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفاهیم ماوراءالطبیعی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفاهیم ماوراءالطبیعی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل مفاهیم ماوراءالطبیعی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
مابعدالطبیعه، بررسی اصل وجود و هستی است، یعنی درک و فهم عقلانی اصول اولیه و اساسی واقعیتِ وجود و هستی است. در این مقاله در دو مقوله، مبانی وصول به معرفت مفاهیم ماورای طبیعی دینی، و موانع و مشکلاتی که برای انسان در باب فهم مفاهیم ماورای طبیعی دینی پیش میآید، بحث شده است.
فهرست مندرجات
۱ – چکیده
۲ – موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی
۲.۱ – انس به محسوسات
۲.۲ – محدودیت زبان بشری
۲.۳ – تطور زبان
۳ – مبانی معرفت مفاهیم ماورای طبیعی دینی
۳.۱ – راههای شناخت
۳.۱.۱ – انواع شناختها
۳.۱.۱.۱ – شناخت حسی
۳.۱.۱.۲ – معرفت عقلی
۳.۱.۱.۳ – معرفت عرفانی
۳.۱.۱.۴ – شناختهای وحیانی
۳.۲ – شناخت مراتب هستی
۳.۳ – فاعل شناسنده
۳.۳.۱ – از شرایط دریافت حقایق دینی
۳.۳.۲ – راه رسیدن به حکمت نظری
۳.۴ – شناخت زبان دین
۴ – نظریههای متکلمان درباره زبان دین
۴.۱ – نظریه تشبیه
۴.۲ – نظریه تمثیل
۴.۳ – زبان سمبلیک
۴.۴ – اشتراک معنوی در مفاهیم
۴.۵ – نظریه حکایتگری در زبان دین
۵ – نتیجهگیری
۶ – پانویس
۷ – منبع
چکیده
در این مقاله بهطور اختصار در دو مقوله بحث شده است:
الف – موانع و مشکلاتی که برای انسان در باب فهم مفاهیم ماورای طبیعی دینی پیش میآید موانعی از قبیل انس به محسوسات، محدودیت زبان بشری و تطور زبان.
ب – مبانی وصول به معرفت مفاهیم ماورای طبیعی دینی.
در این قسمت مسائل زیر بحث شده است:
۱ – راههای شناخت کدام است و مفاهیم دینی را چگونه و از چه راهی میتوان شناخت؟
۲ – آیا هستی دارای مراتب است؟ حقایقی که مفاهیم دینی از آنها حکایت میکند در کدام مرتبه هستی جای میگیرند؟
۳ – فاعل شناسنده باید چه ظرفیتها و صلاحیتهایی داشته باشد تا شایستگی درک این مفاهیم را داشته باشد.
۴ – خداوند با چه زبانی با بشر سخن گفته و به عبارت دیگر زبان دین چه زبانی است؟ آیا الفاظ دینی در همان معنایی استعمال میشوند که در عالم محسوسات به کار میروند یا اینکه زبان تمثیلی و سمبلیک است و مفاهیم به نحو مشترک معنوی در حقایق محسوس و معقول به کار میروند و این مفاهیم محسوس همچون اصل وجودات محسوس آیه و نشانه آن مفاهیم نامحسوس هستند؟
نتیجه اینکه گذر از آن موانع و معرفت به این مبانی میتواند ما را به معرفت آن حقایق برساند.
«الحمد لله علی ما عرفنا من نفسه والهمنا من شکره وفتح لنا ابواب العلم بربوبیته ودلنا علیه من الاخلاص له فی توحیده»
[۱] امام سجاد (علیهالسلام)، صحیفه سجادیه، ص۳۴، دعای یکم.
بدیهی است که شناخت مفاهیم ماورای طبیعی دینی همواره در طول تاریخ بشر از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است و هیچگاه جوامع بشری از اعتقاد به یک سلسله مفاهیم مقدس فوق مادی خالی نبوده است. بدیهی است که اعتقاد هر فرد بر مبنای نحوه معرفت او از هستی پدیدار میگردد، اما این معرفت از دورهای تا دورهای و جامعهای تا جامعه دیگر و از انسانی تا انسان دیگر متفاوت است، چنانکه در خود اسلام
«اگر تصویرهایی که از خدا و صفات او از پیامبر و نقش او در طول چهارده قرن گذشته در اندیشههای مسلمانان آشکار شده است در کنار هم بچینیم و مقایسه کنیم آنها را بسیار متفاوت خواهیم یافت. هر کس و هر گروه مساله الوهیت، توحید، نبوت و معاد را به گونهای متفاوت با دیگران یافته و بیان کرده است. همه دنبال حقایق مشترک گشتهاند ولی آنچه فهمیده و بیان کردهاند و صورتهایی که از آن ترسیم نمودهاند بس متفاوت بوده است»
[۲] مجتهد شسبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، چاپ اول – قیام، صص ۳۳ و ۳۴.
در بستر تاریخ انسانهایی را میبینیم که ماهیت حقایق فوق طبیعی بر آینه وجودشان تجلی نموده و جذبههای حقیقت آنها را مجذوب خود کرده و آنها را به اوج قله انسانیت و مقام خلیفه اللهی صعود داده است. گروهی دیگر تنها بر مبنای ابزارهای معرفتی خویش، بهرهای از حقیقت بردند و به همان میزان در راستای کمال انسانی گام برداشتند.
گروهی دیگر معرفتشان از حقایق هستی از دایره اوهامشان فراتر نرفته بنابراین به جای پیوستن به ذروه توحید، خود را با صنمی از اصنام طبیعی یا اسطورهای از اساطیر تاریخ سر گرم نمودند. پس این نکته مبرهن میگردد که مبانی معرفتی هر فرد و جامعهای مبنای عقیده و ایمان و عمل او را تشکیل میدهد.
در اینجا این سؤال اساسی رخ مینماید که چگونه میتوان در شناخت حقایق هستی به معرفت صحیح دسترسی پیدا کرد و راه رسیدن به معارف یقینی کدام است؟
میدانیم که مفاهیم دینی از یک سلسله حقایق وجودی ماورای طبیعی حکایت میکنند و ایمان به آن حقایق در گرو معرفت آنها و درجات ایمان به درجات معرفت وابسته است، پس ضروری است که مبانی معرفتشناسی خود را منقح نموده تا در معرفت حقایق دینی دچار انحراف نگردیم، علاوه بر آن ریشه انحرافات عقیدتی را که ریشه در فهم انحرافی مفاهیم قدسی دینی دارد بیابیم. توضیح اینکه مفاهیمی چون خدا و اسماء و صفاتش، غیب و شهادت، توکل و توسل، دعا و شفاعت، قضا و قدر، عرش و کرسی، لوح و قلم، قیامت و برزخ، بهشت و جهنم، روح مبانی معرفتشناسی…
و ملک، وحی و کتاب و… همه مفاهیمی هستند که از یک سلسله حقایق ماورای طبیعی حکایت میکنند و عدم شناخت درست آنها موجب برخی انحرافها از صراط مستقیم الهی و گمراهیها و الحادها در اسمای الهی گردیده است. بهعنوان مثال چرا گروهی همواره خواستهاند خدا را در پس پرده مجهولات خویش جستجو کنند و هر زمان که علل طبیعی مجهولی کشف شد، خدای آنان یک گام به عقب نشست؟ چرا گروهی با تمسک به آیات و روایات، خدا را همچون انسانی تنومند نشسته بر تختی مادی در آسمانها پنداشتهاند؟ چرا دعا و شفاعت که وسائط تعالی انسان از حظیره خاک به عالم افلاک است ابزار دست رمالان و وردنویسان دنیاپرست قرار میگیرد؟ چرا توسل و توکل که دو سلاح در دست مصلحان در راستای صلاح و سداد است در دست چهرههای زر و زور و تزویر، مسکن تودههای عامی قرار میگیرد؟ آیا همه اینها حاکی از این نیست که ما در باب معرفتشناسی در معارف دینی دچار ضعف و کجاندیشی هستیم و روشهای صحیح معرفت مفاهیم دینی به رویمان گشوده نشده است؟
موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی
در این بحث کوتاه در صدد هستیم به پارهای از موانع معرفت اشاره کنیم و مبانی وصول به شناخت صحیح در مفاهیم دینی را بیابیم – ان شاءالله.
انس به محسوسات
ما انسانها به دلیل انس با محسوسات و غوطهوری در مادیات مایلیم مفاهیم قدسی ماورای طبیعی را هم در حد محسوسات و وابسته به محسوسات تنزل دهیم و انتظار داریم با همان معیار و میزان عالم محسوس، حقایق عالم غیب را در تور معرفت خویش قرار دهیم. چنانکه علامه طباطبایی میفرماید:
«عادت ما چنین است که وقتی الفاظ را میشنویم معانی مادی یا وابسته به ماده از الفاظ به ذهن متبادر میشود پس وقتی الفاظی مثل حیات و علم و قدرت و سمع و بصر و کلام و اراده و رضا و… ر میشنویم آنچه به ذهن تبادر میکند وجودات مادی این مفاهیم است و وقتی میشنویم «ان الله خلق العالم وفعل کذا وعلم کذا واراد او یرید او شاء او یشاء کذا» فعل را مقید به زمان میکنیم چون در زندگی روزمره اینگونه عادت کردهایم…»
[۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۱، ص۹.
به دلیل این عادت و انس با عالم ماده است که وقتی مفاهیم ماورای مادی را میشنویم نمیتوانیم تصوری روشن از آنها داشته باشیم، لذا دچار حیرت میشویم.
چنانکه استاد مطهری میفرماید: «اشکال مسائل ماوراء الطبیعی در مرحله تصور است نه در مرحله تصدیق… بر خلاف سایر علوم.»
[۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالسیم، انتشارات صدرا، ج۵، ص۳۴.
محدودیت زبان بشری
زبانی که با آن سخن میگوییم زبان بشری است و بیشتر برای مفاهیم مادی ساخته شده است و گنجایش بیان ماهیت مفاهیم قدسی را ندارند و از طرفی خدای سبحان وقتی میخواهد با انسان سخن بگوید چارهای نیست جز اینکه آن حقایق قدسی را تنزیل داده و در قالب همین الفاظ بگنجاند – چنانکه میفرماید: «و انه لتزیل رب العالمین… بلسان عربی مبین؛
[۵] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳ و ۱۹۶.
بدرستی که قرآن از جانب رب العالمین فرود آمده… و به زبان عربی فصیح میباشد» تا میسور فهم انسانها شود اما با همه این احوال گنجاندن معانی فوق طبیعی در قالب الفاظ رایج، بسی دشوار است، چنانکه فارابی در رساله جمع بین رایین سخنی به این مضمون دارد «ما معانی را آن چنانکه هستند و ادراک میکنیم نمیتوانیم به الفاظی که رایج است تعبیر کنیم، اینها مبین و معرف آن معانی لطیف و دقیق نیستند.»
پس از آن گفته: «اگر از من بخواهی الفاظی دیگر ابتداء و راسا برای آن معانی وضع کنم که مودی آنها شود برایم مقدور و میسور نیست چرا که هرگونه لفظی را وضع کنیم باز همه آنها از این عالم طبیعت برخاستهاند و هرگز برای ایفای مقاصد و معانی کافی نخواهند بود.»
[۶] حسنزاده آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر دوم، حسن حسن زاده آملی، ص۲۸۲، انتشارات علمی و فرهنگی.
استاد مطهری در همین زمینه میفرماید: «محدود بودن مفاهیم الفاظ و کلمات از یک طرف و انس اذهان به مفاهیم حسی و مادی از طرف دیگر، کار تفکر و تعمق در مسائل ماوراء طبیعی را دشوار میسازد… حقیقت این است که مفهوم سهل و ممتنع در مورد مسائل الهی بیش از هر مورد دیگر صدق میکند… زیرا معانی ماوراء الطبیعی را در محدوده مفاهیم و تصورات عادی وارد کردن و در قالب الفاظ و کلمات جایدادن شبیه دریا را در کوزه ریختن است.
معانی هرگز اندر حرف ناید که بحر بیکران در ظرف ناید»
[۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی با پاورقی مرتضی مطهری، ص۳۳، انتشارات صدرا.
سر مطلب این است که «همه الفاظ و عبارات محدودند وب دون استثنا مادیاند و به صفات ماده متصف و عالم علم و غیب معانیاند و غیر متصف به اوصاف و احکام ماده، پس چگونه موجود محدود میتواند مبین و معرف نامحدود باشد»
[۸] حسنزاده آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر دوم، ص۲۸۲.
تطور زبان
زبانهای بشری همواره در حال تغییر و تطورند و «معنای واژهها در طول زمان تغییر پیدا میکند از یک واژه در عصرهای مختلف معناهای گوناگون فهمیده میشود»
[۹] مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب وسنت، ص۳۵.
الفاظی نظیر کتاب و لوح و قلم در هزار سال قبل متناسب با ابزار آن زمان فهمیده میشد اینک که چهارده قرن با عصر نزول قرآن فاصله داریم آیا میتوانیم به آسانی ادعا نمائیم معانی که از یک واژه در این زمان به ذهنمان متبادر میشود همان معانی است که در عصر نزول فهمیده میشد؟ پس بهطور کلی ما در مواجهه با مفاهیم قدسی ماورای طبیعی با دو سنخ مشکل مواجه هستیم اولی در ناحیه ادراک است و دومی در ناحیه تبیین و تفسیر مدرکات که از ناحیه زبان و الفاظ حاصل میگردد. چنانکه امام خمینی درباره دشواری تبیین آنچه که انبیا یافتهاند میفرماید:
«داستان هر یک از انبیا مثل آن آدمی است که خواب دیده و مناظر فوق عادی را مشاهده کرده لکن زبانش عقده (گره) دارد و مردم هم کر هستند، عقده پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از همه بیشتر بود برای اینکه آنچه یافته بود آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود – آن را برای چه کسانی بیان کند؟ مگر آنکه رسول الله او را به مقام ولایت تامه منصوب کرده است (یعنی) علی (علیهالسلام)»
[۱۰] جزوه واحد مطالعات و تحقیقات فرهنگی و تاریخی، ص۳۹-۴۰.
شاید به دلیل همین محدودیتهای ذهنی و زبانی است که در روایات ما آمده:
«قصرت الالسن عن بلوغ ثنائک وعجزت العقول عن ادراک کنه جمالک»
[۱۱] قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ص۱۸۸، مناجات خمس عشر، مناجات عارفان.
هم عقلها از ادراک کنه صفات جمال حق تعالی عاجزند و هم زبانها از توصیف او. چرا که نامحدود نه در اذهان محدود میگنجد که تصور گردد و نه الفاظ که برای معانی محدود و محسوس و وابسته به محسوسات وضع شدهاند ظرفیت تفسیر حقایق نامتناهی و نامحسوس را دارا هستند، اما میدانیم که خداوند آن حد از معرفت را که لازمه عبودیت ماست از ما محجوب نساخته است چنانکه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید «لم یطلع العقول علی تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته؛ (خدای سبحان) عقلها را بر تحدید صفاتش آگاه نکرده در حالی که از مقدار لازم معرفتش هم محجوب نساخته است.»
[۱۲] امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، محمد عبده، خطبه ۴۹، ص۹۵.
پس بر ماست که طریقه معرفت او و دیگر حقایق قدسی را پیدا نموده و زبانی را که او با ما سخن گفته بشناسیم، به امید آنکه با دستیابی به اعتقادات حقه باب تسبیح و تقدیس حق آنگونه که شایسته مقام عز ربوبی است به رویمان گشوده شود تا در زمره عباد مخلص او در آییم. ان شاءالله.
مبانی معرفت مفاهیم ماورای طبیعی دینی
برای نیل به این مقصود لازم است: ۱ – راههای معرفت را بشناسیم و مشخص کنیم در معرفت حقایق ماورای طبیعی کدام سنخ از روشهای شناخت میتواند راهگشای ما باشد. ۲ – مراتب هستی را شناخته و جایگاه حقایق ماورای طبیعی را در سلسله مراتب هستی معین نماییم. ۳ – بررسی نماییم که فاعل شاسنده باید دارای چه ویژگیهایی باشد تا شایستگی دریافت و ظرفیت تحمل این معانی را داشته باشد. ۴ – منقح نمائیم که خداوند با چه زبانی با بشر سخن گفته و الفاظ بشری چگونه میتواند منعکسکننده آن حقایق غیبی و سرمدی باشد.
راههای شناخت
یکی از مسائلی که به قدمت تاریخ تفکر بشر سابقه تاریخی دارد مساله شناخت و منابع و راههای شناخت است، اولا آیا بشر توانایی شناخت جهان خارج را دارد و بالاتر اینکه آیا حقیقت و واقعیتی خارج از ذهن داریم یا اینکه هرچه میگوئیم منشایی جز اوهام ذهنی ندارد؟ از اینها گذشته کسانی هم که معرفت را ممکن دانسته چهار دستهاند:
الف – برخی آن را محدود به حس نموده و هرگونه معرفت غیرحسی را انکار کردهاند.
ب – گروهی دیگر آن را منحصر در عقل کرده وشناختهای غیر عقلی را بیاعتبار دانستهاند.
ج – گروه سوم نه به حس اعتماد نموده و نه به عقل و گفتند معرفت حقیقی تنها از طریق شهود درونی و از راه دل قابل تحصیل است.
د – عدهای هیچ یک از طرق مذکور را در شناخت حقایق ماورای طبیعی معتبر ندانسته مگر از طریق وحی. تفصیل افکار هر یک از این نحلههای فکری را باید از کتب تاریخ فلسفه و کلام جست.
[۱۳] ر. ک: تاریخ فلسفه کاپلستون، سیر حکمت در اروپا – تاریخ فلسفه در اسلام و…
انواع شناختها
براستی در میان این همه اختلاف نظر در بحث معرفت کدامین سخن قول صواب و کدامین طریق صراط اقدم است؟ حقیقت این است که راههای شناخت هر یک در جای خود دارای ارزش و اعتبار میباشند و میتوانند برای ما منشا یک سلسله از آگاهیها باشند.
شناخت حسی
حواس پنچگانه برای دریافت جزئیات که بذرهای اولیه برخی از مراتب دیگر معرفت نظیر معرفت عقلی است بسیار با اهمیت است.
معرفت عقلی
عقل برای ساختن مفاهیم کلی عقلی یعنی معقولات اولی و معقولات ثانوی فلسفی و منطقی نقش اساسی دارد و هر کدام از اینها به گونهای موجب وسعت آگاهی ما از هستی میشوند در مرتبه بعد همین شناختهای تصوری زیر بنای شناختهای تصدیق ما را تشکیل میدهند و ما را در ساختن استنتاجهای منطقی، بهویژه ساختن برهان یاری میدهند.
[۱۴] ر. ک: مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج۳، ص۳۵۶ – ۳۱۷.
[۱۵] ر. ک: مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج۳، ص۳۷۸.
[۱۶] ر. ک: مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج۳، ص۳۸۴ – ۳۸۲.
معرفت عرفانی
یکی دیگر از منابع معرفت ما «دل» است چه بسا که صفحه دل تجلیگاه انواری از معرفت ربوبی و عالم قدسی میگردد که نه تنها با حواس ظاهری و روشهای تجربی، بلکه با فعالیتهای ذهنی و براهین عقلی هم قابل تحصیل نیست، تا جایی که عرفا عالیترین منبع کشف حقیقت را «دل» دانسته و میگویند: «علم تام به ماوراءالطبیعه و حقایق ملکوت عالم از تجافی عالم ماده و اتصال و اتحاد با حقایق غیبی حاصل میگردد… و انبیا به مشاهده حضوری، حقایق را در عالم علم ربوبی و مراتب علم حق شهود مینمایند و صافترین علم همین علم شهودی حضوری است. این علم مقدم بر رسیدن حقایق از طریق نظر است»
[۱۷] آشتیانی، جلالالدین، شرح مقدمه قیصری، ص۵۰.
اما چگونه «دل» میتواند کانون کشف حقایق باشد؟ آنچه که قاطبه اهل طریقت بر آن متفقاند این است که تزکیه نفس از ارجاس مادی و انجاس دنیوی و مخالفت با خواستههای نفسانی و چشمپوشی از لذات دنیوی و در پیش گرفتن تقوای الهی در جمیع شئون زندگی قلب را آماده میسازد که مرءات تابش نور حق گردد، همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «واتقوا الله ویعلکم الله؛
[۱۸] بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.
اگر خدا ترس باشید خدا شما را به حقایق هستی عالم میگرداند.» و در جای دیگر میفرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛
[۱۹] انفال/سوره۸، آیه۲۹.
اگر از خدا (در ارتکاب به معاصی) پروا داشته باشید خداوند به شما بینشی عطا میکند (که به برکت آن حق را از باطل تمییز میدهید).» استاد جلالالدین آشتیانی در مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی در سر تحصیل محییالدین به مقام استادی اهل معرفت میگوید:
«منشا این همه تحقیقات و سبب بروز این حقایق علمی صفای باطن و روشنی ضمیر و مواظب هر طاعت و ملازمت بر عبادت و پیروی از باطن شریعت حقه محمدی و تلطیف سر و نظر و تجرید روح و نفس از آلایش مادی است.
[۲۰] آشتیانی، جلالالدین، شرح مقدمه قیصری، ص۴۴.
سالکان مسلک برهان از ماوراء حجاب به واقع علم پیدا میکنند ولی علوم اهل ریاضات و مکاشفات بلا هم واسطه از حق اول ماخوذ است و حقایق را به شهود عیانی مییابند… به همین مناسبت اهل نظر اذعان (حکما و فلاسفه) دارند که علم حاصل از طریق تصفیه که از آن به عینالیقین و حقالیقین تعبیر کردهاند صافتر وکاملتر از علم حاصل از طریق برهان است.»
[۲۱] آشتیانی، جلالالدین، شرح مقدمه قیصری، ص۴۶.
البته این به معنای نفی روش عقلی و تحصیل نظری نیست بلکه این را باید مقدمه دانست نه غایت قصوای حرکت انسان در مسیر معارف، چنانکه عارفان طریقه حکمت و حقیقت نیز بر این نکته معترفند: «معرفت و تحقیق علم و تحصیل معارف از طریق نظر (طریقه عقلی) بذر و ماده مشاهده و مکاشفه است».
[۲۲] آشتیانی، جلالالدین، شرح مقدمه قیصری، ص۴۸.
پس بر رهروان صراط معرفت و پویندگان کمال حقیقت فرض است که بذر تحقیق نظری را در سرزمین جان خویش که با حکمت عملی و ریاضات شرعی مهیا و حاصلخیز شده ببیفشانند و با استغاثه به درگاه ربالعالمین از او بخواهند تا باران رحمتش را بر آن ببارد و از نور معرفتش بر آنان بتاباند تا به حقایق هستی بینا و آگاه گردند.»
شناختهای وحیانی
یکی دیگر از منابع اصیل معرفت که ویژه انبیای الهی و متدینان به ادیان الهی است، شناختهایی است که از طریق وحی بر انسان ارزانی شده است.
چنانکه خدای سبحان به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «و علمک ما لم تکن تعلم»
[۲۳] نساء/سوره۴، آیه۱۱۳.
ای پیامبر ما از طریق وحی چیزهایی به تو آموختیم که در توان تو نبود که از جانب خودت و با تلاش خودت بدان دسترسی پیدا کنی، آری بعد از آنکه پیامبر سالیان دراز متفکر در آثار صنع ربوبی و متغمر در تهذیب درونی بود و در کمال قوه نظری (کمال قوه نظری مراد فلسفه و علوم متعارف نیست بلکه بصیرتی است که از راه تفکر حاصل میشود.) و حکمت عملی منفرد در صحنه گیتی شد، برای رسیدن به کمال نهایی و مقام خلیفه اللهی ضروری بود که در محضر حق زانو بزند و از سرچشمه وحی الهی جرعه جرعه بنوشد تا سیر او کامل گردد یعنی عالم به علومی گردد که هیچ دانشمند تجربی و حکیم حکمت نظری و عارف معرفت عرفانی را بدون اتصال به وحی بدان راهی نیست، و تنها مؤمنین به نبی هستند که به واسطه رسول حق صلاحیت دریافت این علوم را پیدا میکنند. چنانکه قرآن مکرم میفرماید: «… علمکم ما لم تکونوا تعلمون»
[۲۴] بقره/سوره۲، آیه۲۳۹.
خداوند به نعمت وجود پیامبر شما را عالم به علومی گردانید که خودتان با طرق بشری توان دریافت آن را نداشیتد چنانکه عالم ربانی مفسر محدث شیخ محمدرضا قمی ذیل این آیه میفرماید: «مالم تکونوا تعلمون، اشاره دارد به لم تکونوا تعلمون بالفکر والنظر ولا طریق له سوی الوحی» (تفسیر کنز الدقائق: نمیتوانستید با فکر و اندیشه کردن بدانها عالم شوید و راهی جز وحی برای شما نبود.)
این حقیقتی غیر قابل تردید است که علم به صفات جمال و جلال خدا و علم به معاد و طریق آخرت و احوال قیامت و مقام رضا و رضوان و مراتب جنت و درکارت جحیم و حالات نفس بعد از مرگ و… همه از مسائلی است که نه با عقل تجربی و نه باقوه نظری و نه با کشف باطنی قابل تحصیل است بلکه تنها از طریق وحی است که دریچهای به سوی این معارف به روی انسان مؤمن و عبد خدا گشوده میگردد. چنانکه حکیم متاله و صدرالمتالهین میفرماید:
باید دانست که مراد از معرفت خدای تعالی و علم به معاد و مسیر آخرت آن اعتقادی نیست که افراد عامی آموختهاند… و (نیز) آن راهی نیست که اهل کلام (معتزله و اشاعره) رفتهاند… و ایضا چیزی نیست که با صرف بحثهای عقلی حاصل آید. چنانکه شیوه اهل نظر و غایت اصحاب مباحثه و تفکر است.
به تحقیق که همه اینها ظلمات محض هستند… بلکه معرفتالله و علم معاد و… نوعی معرفت یقینی است و آن ثمره نوری است که خداوند به سبب اتصال او به عالم قدس و پاکیها و به سبب خلوصش در مبارزه با جهل و اخلاق ذمیمه در قلب مؤمن میافکند و… و من از اینکه مدتی عمرم را در آراء متفلسفه و مجادله اهل کلام سپری کردم در درگاه خدا استغفار نمودم… تا اینکه آخرالامر به نور ایمان و تایید خدای منان بر من آشکار شد که قیاسهایشان بینتیجه و راهشان غیر مستقیم است، آنگاه زمام امورم را به دست خدای سبحان و رسول منذرش سپردم و به هر آنچه که از او به ما رسیده ایمان آوردم و تصدیق کردم و… به صراط هدایت او اقتدا نمودم و آنچه که نهی نمود پرهیز کردم… تا اینکه خداوند (نور معرفتش) را بر من گشود پس به برکت متابعت آن به فلاح و رستگاری دست یافتم. («ولیعلم ان معرفه الله تعالی وعلم المعاد علم طریق الاخره لیس المراد بها الاعتقاد الذی تلقاه العامی… ولا ما هو طریق تحریر الکلام… ولیس ایضا هو مجرد البحث کما هو داب اهل النظر وغایه اصحاب المباحثه والفکر فان جمیعها ظلمات بعضها فوق بعض… بل ذلک نوع یقین هو ثمره نور یقذف فی قلب المؤمن بسبب اتصاله بعالم القدس والطهاره وخلوصه بالمجاهده عن الجهل والاخلاق الذمیمه و… وانی لاستغفر الله کثیرا مما ضیعت شطرا من عمری فی تتبع آراء المتفلسفه والمجادلین من اهل الکلام… حتی یتبین لی آخر الامر بنور الایمان وتایید الله المنان ان قیاسهم عقیم وصراطهم غیر مستقیم فالقینا زمام امرنا الیه والی رسوله المنذر فکل ما بلغنا منه آمنا به وصدقناه و… اقتدینا بهداه وانتهینا بنهیه… حتی فتح الله علی قلبنا ما فتح فافلح ببرکه متابعته وانجح».)
[۲۵] ملا صدرا، محمد بن ابراهیم، اسفار، ص۱۱ – ۱۲، با تلخیص.
آری این اعترافات حکیم عارفی است که پس طی مسیر عقل و عرفان زانو زدن در مکتب نبی اکرم را تنها راه فلاح در رسیدن به کمال معرفت یقینی و نجات معنوی میداند نه تنها ایشان، بلکه ابن سینا استاد یگانه فلسفه مشاء هم به این حقیقت معترف است و میگوید: «مباحث حکمت الهی برتر از آن است که با تفکر بشری وضع شده باشد بلکه واضع آن خداوند حکیم میباشد که توسط پیامبران به انسانها رسیده است.»
[۲۶] جوادی آملی، عبدالله، مبدا و معاد، ص۳۹، به نقل از تعلیقه بر شفا.
پس مفاهیم دینی که مجموعه حکمت الهی را تشکیل میدهد واضع آن خداوند و معلم آن انبیای الهی هستند، البته مراد ما نفی سایر مراتب شناخت نیست بلکه شناختهایی که از طریق علوم تجربی و فلسفه و عرفان به دست میآیند همه در جای خویش معتبرند. معتقدیم که به عدد انفاس خلایق راه رسیدن به خدا وجود دارد اما مدعی هستیم که سایر راههای معرفت بدون تمسک به معارفی که انبیای الهی آوردهاند به بیراهه رفتن است.
درست است که از طریق علوم تجربی خدا ثابت میشود اما آن خدایی که الهیات طبیعی (الهیاتی که بر مبنای عقل و منحاز از وحی استوار است.) ثابت میکند همچون اعتساز لاهوتی است که صرفا سازنده جهان است و دیگر جهان را بدو نیازی نیست
[۲۷] ر. ک: ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص۴۹ -۵۰، مرکز نشر دانشگاهی.
و خدایی که ارسطو ثابت میکند تنها محرک اول است، حتی خدایی که عرفان منهای شریعت نبوی معرفی میکند خدای مستجمع اسماءالحسنی و صفات العلیا، نیست و تازه این اول راه است و معارف الهی و مسائل غیبی در باب لوح و قلم، عرش و کرسی و… آن قدر کثیر و عمیق است که در توان اندیشه آدمی نیست تا بتواند مستقلا بدان دسترسی پیدا کند، اینجاست که گروه زیادی از فلاسفه و حکما و جهانبینان شرقی و غربی به این واقعیت اعتراف نموده میگویند:
اندیشههای رسمی و عقل نظری که بر مبنای پدیدهشناسی فعالیت میکنند نمیتوانند درباره ذات و شئون خداوندی به نتیجه صحیح برسند بلکه به دلایل کاملا قانعکننده و رضایتبخش میگویند حتی اندیشه و عقل نظری از نفوذ به پشت پرده نمودها و پدیدههای جهان نیز ناتوان است.»
[۲۸] جعفری، محمدتقی، شناخت از دیدگاه علمی و قرآن، ص۴۰۳، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
به گفته اکویناس شارح بزرگ ارسطو و مبدع الهیات فلسفی مسیحی: «وحی واجب است زیرا مهمترین حقایق الهی (الهیات) در دسترس عقل نیست.»
[۲۹] ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص۲۳.
شناخت مراتب هستی
یکی دیگر از ارکان اساسی معرفت مفاهیم ماوراء الطبیعی دینی شناخت مراتب هستی است. موضعگیری هر کسی در برابر قبول یا رد این مفاهیم مبتنی بر مبنای فکری او در هستیشناسی است. طبیعی است کسانی که هستی را منحصر در عالم محسوس مادی میدانند هر گونه مفهومی را که حکایت از هستی ورای عالم مادی نماید، منکر باشند و یا تفسیر مادی و جسمانی نمایند همانند ماتریالیستها. اما قاطبه فیلسوفان الهی هستی را ذو مراتب میدانند دست کم آن را به دو مرتبه مادی و مجرد از ماده تقسیم میکنند که در اصطلاح دینی عالم غیب و شهادت نامیده میشود. محققان در فلسفه اسلامی برای عالم غیب (مجردات) نیز مراتبی قائلند که اولین مرتبه آن مرتبه عالم مثال یا عالم برزخ نامیده میشود چنانکه قرآن کریم فاصله مرگ تا قیامت کبری را بدیننام میخواند و میفرماید: «ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛
[۳۰] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰.
و بعد (از مرگ) تا برپایی قیامت در عالم برزخ میمانند.»
از خصوصیات این مرتبه این است که موجودات این عالم فاقد جرمند لکن دارای ابعاد ماده میباشند.
مرتبه دیگر عالم مجردات محضه است البته این عالم خود مراتبی دارد از مجردات امکانی گرفته تا عالم اسما و صفات الهی و فوق آن عالم عز ربوبی که مجرد از هرگونه تعیین اسمی و تقید مفهومی است. ملاصدرا میفرماید:
«او (خداوند) فاعل حقیقی و مبدا اصلی ایجاد این نشئه جسمانی است لکن پس از ایجاد سایر عوالم وجود و استیفای مراتب موجودات (عقلانی که برتر و بالاتر از عالم جسمانیاند) به ایجاد این نشئه و نشئات دیگری که بعد از این نشئه جسمانیاند پرداخت و مراتب عالیه وجود را ابداع نمود و سپس موجوداتی که به سوی مبادی بازگشت میکنند پدید آورد. پس نهایت وجود، بر عکس هدایت اوست زیرا سلسله وجود در قوس نزول (عقل، نفس، طبیعت و ماده) است… سپس سلسله وجود از عقل آغاز میگردد و بالاخره به عاقل (که عقل اول و ذات مقدس الهی است) منتهی میگردد و مابین عقل که سر سلسله مبدعات است و عاقل که علت اولی و مبدا کل است مراتب و منازل متعددی است که در جهت شرف و کمال متفاوتاند.»
[۳۱] ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، شواهد الربوبیه، ترجمه جواد مصلح، ص۲۷۲.
علامه طباطبایی در تایید همین مطلب میفرماید:
وجود امکانی که فعل خدای تعالی است (به اعتبارات مختلف) تقسیمهایی دارد. یکی از آنها این است که وجود امکانی تقسیم میشود به مادی و مجرد و مجردات تقسیم میشوند به مجرد عقلی و مجرد مثالی… پس عا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 