پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
پاورپوینت کامل معنویتگرایی جدید در ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، که امروزه رشد زیادی هم کرده است دلایلی دارد. مهمترین علت رواج جنبشهای نوپدید دینی و مؤلفههای آن بهعنوان گرایشهای باطنی و معنوی در میان جوانان ایرانی، بهروز نشدن معنویت ایرانی ـ اسلامی است. در این مقاله تلاش میشود تا در یازده محور کلی به بررسی تفاوتهای فرهنگی و دینی جامعه ایران با تعالیم جنبشهای نوپدید دینی اشاره شود.
فهرست مندرجات
۱ – چکیده
۲ – مقدمه
۳ – روشهای اثرپذیری فرهنگها
۴ – علل گسترش جنبشهای نوپدید
۵ – انسانمحوری در برابر خدامحوری
۵.۱ – نظریه پال توئیچل
۵.۲ – نظریه باگوان شری
۶ – تناسخگرایی در برابر معادباوری
۷ – علل اقتباس نظریه تناسخ
۷.۱ – علت اول
۷.۲ – علت دوم
۷.۲.۱ – اثبات تناسخ اوشو
۸ – لاابالیگری در برابر شریعتگرایی
۸.۱ – طرح یک سوال
۸.۲ – سخن اوشو
۸.۳ – سخن پال توئیچل
۹ – دنیاپنداری در برابر عاقبتاندیشی
۹.۱ – طرح یک سوال
۱۰ – عشق جنسی در برابر عشق معنوی
۱۰.۱ – نکات رابطه جنسی
۱۰.۲ – سخن اوشو
۱۱ – تفکرگریزی در برابر تفکرگرایی
۱۱.۱ – سوال کاستاندا از دونخوان
۱۲ – خرافهپنداری در برابر واقعیتنگری
۱۲.۱ – عوامل مبارزه با خرافات
۱۲.۲ – برخی ادعاهای بیدلیل
۱۲.۳ – تعالیم اکنکار
۱۳ – تکثرپذیری در برابر حقیقتطلبی
۱۳.۱ – نظریه پال توئیچل
۱۳.۲ – کلام ساتیا سایبابا
۱۴ – تعبد کورکورانه در برابر پیروی معقولانه
۱۴.۱ – ترسیم رابطه ساتیا با شاگردان
۱۵ – شادی ظاهری در برابر سرور درونی
۱۵.۱ – کلام اوشو
۱۵.۲ – اصرار بر شاد زیستن
۱۶ – آسایش مادی در برابر آرامش معنوی
۱۶.۱ – کلام کریشنا مورتی
۱۶.۲ – تجربه کارلوس
۱۷ – نتیجهگیری
۱۷.۱ – ذکر یک نکته
۱۸ – مهمترین علت رواج جنبشهای نوپدید
۱۹ – فهرست منابع
۲۰ – پانویس
۲۱ – منبع
چکیده
از اینرو، نخست به بررسی ویژگیهای فرهنگ پرداخته میشود و مؤلفههای کلی در جنبشهای نوپدید دینی را برمیشماریم؛ مؤلفههای از قبیل: انسانمحوری، تناسخگرایی، لاابالیگری، دنیاگرایی، عشق جنسی، تفکرگریزی و همچنین تفکرستیزی، خرافهپنداری، تکثرپذیری و تعبد کورکورانه و برای این مؤلفهها از پنج فرقه اکنکار (Eckankar) اشو، (Osho) ساتیاسایبابا، (Sathya Sai Baba) کریشنامورتی (Krishna Murti) و کارلوس کاستاندا (Carlos Castaneda.) شاهد مثالهایی میآوریم، سپس بر اساس اعتقادات فرهنگی ـ دینی به بررسی و نقد آنان همت میگماریم. در آخر نگارنده، گسترش روزافزون جنبشهای نوپدید دینی در ایران را نمونهای از تهاجم فرهنگی معرفی میکند هرچند که در پس آن معتقد است، علت استقبال جوانان ایرانی از معنویت نوین، نهفته در بهروز نشدن تعالیم معنوی ـ عرفانی آنها است.
مقدمه
تعالیم جریانهای نوپدید دینی، متاثر از مؤلفههای فکری ـ فلسفی مدرنیسم است. گزارههایی که بهشدت با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مردمان در تقابل است. از اینرو، گسترش چنین جریانهایی در ایران، حرکتی برای ایجاد تغییرات اساسی در فرهنگ بومی است. نگارنده در این مجال تلاش میکند تا بعد از مختصر توضیحاتی در باب فرهنگ و مسائل مرتبط با آن، برخی خصوصیات مهم جریانهای نوپدید دینی را که در مقابل فرهنگ معنوی ایرانیان است را باز شمارد.
فرهنگ عبارت است از هرآنچه که در یک جامعه معین کسب میکنیم، میآموزیم و میتوانیم انتقال دهیم. در فرهنگ، مجموع حیات اجتماعی از زیربناهای فنی و سازمانهای نمادی گرفته تا اشکال صور بیان و حیات روانی مدنظر قرار میگیرد و تمامی آنان همچون نظامی ارزشی تلقی میشود.
[۱] آلن، بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، نشر کیهان، (۱۳۸۰)، ج۱، ص۷۸.
بنابراین، ممکن نیست که فرهنگ جدای از جامعه یا جامعه جدای از فرهنگ باشد. هرجا که جامعه هست، فرهنگ منطبق با آن وجود دارد و بهدلیل اینکه جوامع با هم متفاوتند، فرهنگ جوامع نیز با هم متفاوت است. برای مثال یکی از تفاوتهای فرهنگی غرب و شرق این است که تولهسگهایی که در اروپا بهعنوان حیوان خانگی از آنها مراقبت میشود، ممکن است در چین بهعنوان غذای مخصوص و محبوب یک خانواده فروخته شود.
[۲] گیدنز آنتونی، جامعهشناسی، حسن چاوشیان، نشر نی، (۱۳۸۷)، ج۱، ص۳۸.
ارزشها (Values) و هنجارهای فرهنگی (Cultural Norm) بهطور غالب در طول زمان تغییر میکنند. بسیاری از هنجارهایی که ما اکنون در زندگی شخصی خویش بدیهی میانگاریم حتی چند دهه قبل، با ارزشهای مورد اعتقاد همگان تناقض داشت. برای مثال تا چند دهه گذشته در شهرهای بزرگ ایران صحبت زوجین قبل از ازدواج امری خلاف پنداشته میشد، حال آنکه اکنون نه تنها ناپسندیده نیست، بلکه در بسیاری موارد به اجبار والدین شرایط آن فراهم میشود.
البته همه جامعهشناسان اتفاق نظر دارند که ارزشها و هنجارهای فرهنگی بهصورت تدریجی، آهسته، سخت و البته طبیعی، طی سالیان متمادی دستخوش تحول میشوند. دگرگونی فرهنگی (Cultural Chang) اصلی ثابت در جامعهشناسی نشان از واقعیتی دیگر دارد که از آن به «فرهنگپذیری» (Acculturation) یاد میکنیم. گاهی اتفاق میافتد که عنصری فرهنگی از فرهنگ دیگر گرفته میشود؛ این جریان، فرآیند فرهنگپذیری نامیده میشود. در چنین وضعیتی دگرگونی رخ میدهد. هرچند این دگرگونی ممکن است در فرهنگی بسیار عمیقتر از فرهنگ دیگر باشد.
[۳] توسلی، غلامعباس و فاضل، رضا، نشر سمت، ج۱، ص۶۹.
هرچند علل فرهنگپذیری و در پی آن دگرگونی فرهنگی ریشه در نیازهای شناخته شده، دگرگونی در جمعیت، محیط طبیعی و تغییر تکنولوژی دارد، اما آنچه مربوط به بحث ما است، چگونگی روابط بین فرهنگها و همینطور، نحوههای اثرپذیری فرهنگهاست.
روشهای اثرپذیری فرهنگها
میتوان انواع روشهای اثرپذیری فرهنگها را به دو بخش تقسیم کرد: تهاجم فرهنگی و مبادله فرهنگی. تهاجم فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظامهای فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. بهعبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزشهای خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت میگیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن، نظامها توسعه یافته و تغییرات را برمیتابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزشهای اصلی هر نظام مورد تردید قرار میگیرد و به مرور زمان نظامهای ارزشی و فرهنگی از بین میروند.
فرهنگهای مهاجم بهطور معمول برای تضعیف و آسیبپذیر کردن فرهنگ دیگر، از روشهای متفاوتی بهره میبرند. در ایران غربزدگی را بهطور عام نمونهای از آسیبپذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کردهاند و از مصادیق غربزدگی را استقبال از جنبشهای نوپدید دینی (New Religions Movements) میدانند.
جنبشهای نوپدید دینی، جریانهای معنویگرا، جریان تفکرات درونگرایی مدرن، معنویت مدرن و ادیان یا عرفانهای (بسیار مهم و اساسی بوده و همچنان بحث درباره صحت و سقم تمام ادعاهای مربوطه منطقی بهنظر میآید… ) نوظهور و…، همه نشان از واقعیتی دارد که در حال پیشرفت، تحول و زایشی نوین درعرصه معنویتگرایی معاصر است. منش اینگونه جریانهای باطنی، بر مبنای مخالفت یا بیاعتنایی به ادیان بزرگ است، نگاه این جریانات هیچگاه از تحصیل تعالیم ادیان بزرگ پوشیده نیست. زیرا هرجا ضرورت یا مصلحتی احساس شده، تعالیم ادیان بزرگ در مسیر پیشرفت و جذابیت جنبشهای نوپدید بهکار رفته است.
علل گسترش جنبشهای نوپدید
بدون شک علت پیدایش جنبشهای نوپدید دینی در کشورهای مبدا دارای علل اجتماعی و یا دستکم گرایش فردی در مؤسسین بوده است. این جنبشها در بسیاری از کشورهای غربی و شرقی گسترش یافته است، حتی کشورهای شرقی که تفاوتهای فرهنگی بسیاری با جوامع خاستگاه این جنبشها داشتهاند. بهعبارت دیگر، برای مثال مشکل معنویتی که در برخی از کشورهای غربی باعث پیدایش جنبشهای نوین شده، به هیچ عنوان در بسیاری از کشورهای ـ به اصطلاح شرقی وجود ندارد. پس به چه علت اینگونه گرایشها در آن کشورها رواج یافته است؟ بدون شک تبادل فرهنگی صورت نگرفته است. چراکه در تبادل، رضایت طرفین لحاظ میشود و چون در بسیاری از کشورها رضایت وجود ندارد، مساله تبادل فرهنگی منتفی است. برای مثال بسیاری از مصادیق این گرایشها در ایران وجود دارد. بدون شک علت گسترش آنان رغبت مردان سیاسی برای تبادل فرهنگی در این حوزه نبوده است. اما اینک این پرسش اساسی وجود دارد که آیا گسترش معنویتهای نوظهور در ایران نوعی تهاجم فرهنگی است و یا از مقوله مبادله فرهنگی؟ بهعبارت دیگر، به چه علت رواج معنویتهای نوپدید در ایران را نمونهای از تهاجم فرهنگی میدانیم؟
زمانیکه میگوییم، گسترش جنبشهای نوپدید در ایران نوعی تهاجم فرهنگی است، منظورمان تنها این نیست که دست سیاستمداران غربی برای تغییر فرهنگ دینی در کار است تا بهواسطه ترویج این جریانها با عقاید دینی متدینین به مبارزه برخیزند، بلکه مراد آن است که گسترش وسیع انواع مصادیق جنبشهای نوپدید در قالب کتابها، مقالات، لوحهای فشرده و وبسایتها در ابتدای امر ـ بهعنوان هجمهای بر اسلام ـ بدون میل و رغبت ایرانیان رخ داده است. هرچند در ادامه علل استقبال از آنها بسیار وسیع میشود. (انتقاد به مسؤولین مربوطه بهواسطه کمکاری برمیگردد… )
اما قبل از اینکه بخواهیم به پرسش بالا پاسخ گوییم به پرسشهای اساسیتری برمیخوریم که عبارتند از: چرا گسترش جنبشهای نوپدید منافی حیات فرهنگ معنوی ما است؟ در جنبشهای نوپدید دینی چه مؤلفههایی یافت میشود که میتوان ترویج آن بر ضد فرهنگ دینی را نوعی تهاجم فرهنگی دانست؟
روح تعالیم جنبشهای نوپدید معنوی حاوی مؤلفههای بنیادینی است که در تعارض بدیهی با فرهنگ اسلامی ـ معنوی ایرانیان است. برای مثال انسانمحوری در برابر خدامحوری، تناسخگرایی در برابر معادباوری، لاابالیگری در برابر شریعتگرایی، دنیاپنداری در برابر عاقبتگرایی، عشق جنسی در برابر عشق معنوی، آسایش مادی در برابر آرامش معنوی، تفکرگریزی و همچنین تفکرستیزی در برابر تفکرگرایی، خرافهپنداری در برابر واقعیتنگری، تکثرپذیری در برابر حقیقتطلبی، تعبدکورکورانه در برابر پیروی معقولانه، شادی بیرونی در برابر سرور درونی که به اختصار توضیحاتی پیرامون آن میآید.
انسانمحوری در برابر خدامحوری
در بسیاری از جریانهای جدید معنوی نام خدا بهمیان میآید. به این معنا که در این گرایشها وجود خدا مفروض دانسته شده، از اینرو مساله بر سر میزان دخالت او در امور انسانی است. خدای اینگونه عرفانها حقیقتی است فاقد اختیار، اراده و قدرت دخالت در جهان. بدینسان که اختیار، اراده و قدرت مطلق از آن انسانهاست. این بیانات تداعی کننده مفهوم فلسفی اومانیسم (Humanism) است که در مغربزمین شهرت یافته است.
هرچند که رگههایی از معنا و مفهوم اومانیسم در آموزههای مذهبی مشرق زمین نیز یافت میشود. برایمثال در مکتوبات مقدس هندوها، ستایشهایی که در وصف برهمن (Brahman) آمده، برای آتمن (Atman) نیز بیان شده است. اما شکی نیست که تبلور این نهضت فکری، در غرب جدید رقم خورد و در آنجا بالیدن گرفت. بسیاری از گرایشهای نوپدید معنوی بر کلمه «خود» اصرار دارند و این بهدلیل مرکزیت انسان در اندیشه آنهاست.
در نیمه قرن نوزدهم، اگوست کنت (Auguste Conte) با بیان اینکه انسان میتواند به شناختی نایل شود که از پیش، ادیان آنرا مختص خدا میدانستند در حقیقت آفریننده مذهب انسانی شد. این نظریه موجب پیدایش گرایشهای فکری فراوانی است. چنانچه بسیاری از نویسندگان بر این باورند که حقوق بشر، بر اومانیسمی سکولار بنیاد نهاده شده اما تبلور این عقیده در جنبشهای نوپدید دینی رقم میخورد.
نظریه پال توئیچل
پال توئیچل (Paul Twitchell) مؤسس جنبش نوپدید اکنکار در آمریکا میگوید: «با پاک کردن مجرای وجودت به این درک نایل میآیی که این همه تو است و بعد به این درک که، این همه خداست. هیچکس نمیتواند از این فراتر رود به این دلیل است که فرد برای پیش رفتن در طریق، بهقدرت نیاز دارد. از آنجا که تو خود خدایی، پس شایستهتر از آن نیست که خودت را ملاقات کنی»
[۴] توئیچل، پال، نامههای طریق نور، ترجمه مینو ارژنگ، نشر ثالث گلسار، (۱۳۸۰)، ص ۱۵۳.
بهعبارت دیگر، بحث درباره خداوند در ادیان توحیدی و عرفانهای نوپدید به دوگونه متفاوت است. در ادیان توحیدی، خداوند وجود محض است. او است که به همه موجودات هستی اعتبار میبخشد. اما در این عرفانها ماجرا بهطور کامل دگرگون میشود؛ یعنی انسان به همه چیز ـ حتی خدا ـ وجود و اعتبار میبخشد.
جنبشهای نوپدید دینی بهواسطه پیروی از مؤلفههای مدرنیته بهویژه اومانیسم انسان را در مسند خدایی قرار میدهند. به این امید که مشکلات انسان خداگونه به پایان رسد. حال آنکه این سرآغاز گرفتاری انسان فاقد معنویت و یا بهتر بگوییم انسان فاقد خداست. پال توئیچل معتقد است که «انسانها بهخدا رخصت میدهند که هستی داشته باشد، اگرنه خدا نه شکلی داشت و نه صورتی و نه صاحب هیچگونه ارکانی که بتواند نیات خود را به بشر سرایت دهد؛ مگر اینکه بشر خود این وسایط را در اختیارش بگذارد. بهعبارت دیگر، خدا تنها در صورتی میتوانست متجلی شود که آدمی از قوای پندار و تخیل خود بهعنوان مجرایی برای تجلی) آن (استفاده کند؛ تنها از طریق این رکن بود که خدا میتوانست بدین طبقه خاکی راه یابد. خدا از این قالب به منزله مجرایی استفاده میکرد تا به جهان زمین بیاید و بر بشر متجلی شود»
[۵] توئیچل، پال، اکنکار کلید جهانهای اسرار، ترجمه هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، (۱۳۷۹)، ص ۲۸.
او در ادامه چنین میگوید: «در قالب اک، (Ek) خداوند آفریننده میشود، پروردگار به چشمهای بدل میشود که از آن جویبار شنیدنی حیات، سرچشمه میگیرد. این جویبار میتواند توسط همه کسانی که در سراسر هستی در آن سهیم میشوند، شنیده و دیده شود»
[۶] توئیچل ، پال ، اکنکار کلید جهانهای اسرار، ترجمه هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، (۱۳۷۹)، ص ۸۹.
پر واضح است زمانیکه در گرایشی معنوی چنین ادعا میشود که انسان بهخدا رخصت میدهد که هستی داشته باشد، دیگر مساله اطاعت از او منتفی میگردد و انسان آزادانه میتواند بر زمین قدم بردارد و هر کاری انجام دهد.
نظریه باگوان شری
باگوان شری راجنیش (Bhagwan Shree Rajneesh) ـ اوشو ـ مؤسس گرایش نوپدید میگوید: «ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. بهخاطر داشته باشید من تضمین نمیکنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی میبرد…، این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست، حتی در مقابل خداوند بایستید و درستی و نادرستی امور را بهکنار بگذارید»
[۷] اشو ، شهامت، ترجمه خدیجه تقیپور، انتشارات فردوسی، (۱۳۸۰)، ص ۲۶.
تناسخگرایی در برابر معادباوری
سمسارا (Samsara) به معنای تناسخ از تعالیم پرآوازه هندوئیسم (Hinduism) است. تناسخ در اصطلاح موجب پیدایش چنین تفسیری است که روح آدمی در هنگام مرگ در همه احوال ـ جز در حالتی خاص که روح در مقامی جاویدان در اعلیعلیین با برهما (Brahma) وحدت پیدا میکند یا آنکه در اسفلالسافلین بهطور ابد سرنگون میشود ـ سلسلهای از توالد و تجدید حیات را طی میکند و پیاپی از عالمی به عالم دیگر در میآید که در زمان هر حیات دوره خود را طی میکند، سرانجام در زمان مرگ بار دیگر به پیکر دیگری منتقل میشود.
آدمی در نتیجه ارتکاب گناهان متفاوت مستحق تبدیل به موجودات متفاوتی است. برای مثال در نتیجه گناهان بسیار تبدیل به موجودی بیجان میشود، در نتیجه گناهان گفتار در کالبد پرندهای ظاهر میشود و در نتیجه ارتکاب معاصی ناشی از مغز و اندیشه، در طول سالیان دراز در طبقهای پستتر تجدید حیات میکند… برای دزدیدن اسب تبدیل به ببری میشود، برای دزدیدن یک میوه یا ریشه گیاه بهصورت میمون ظهور مجدد میکند، برای ربودن یک زن، خرسی میشود و برای دزدیدن گاوی، تبدیل به بزمجهای میشود.
[۸] حکمت، علیاصغر، انتشارات علمی و فرهنگی.، ج۱، ص۱۵۶.
علل اقتباس نظریه تناسخ
اقتباس نظریه تناسخ در انواع عرفانهای نوپدید بهویژه از نوع غربی میتواند علل گوناگونی داشته باشد که در این میان به دو علت پرداخته میشود:
علت اول
الف. در بسیاری از جنبشهای نوپدید دینی تلاش میشود تا انواع اعتقادات ماورایی ادیان (بهویژه ادیان توحیدی) بهصورت زمینی و دنیوی تعبیر و تفسیر شود: این تبدیل و تبدل در بسیاری از تعالیم آنان مشهود است. برای مثال بهجای خدامحوری، انسانمحوری و بهجای معادگرایی، تناسخباوری بدل میگردد و یا بهجای انواع معجزات، افعال خارق عادت و…، این جریان با اتکا به رویکرد مبارزه با معنا و معنویت رخ میدهد که بر مبنای مادیگرایی استوار است؛
علت دوم
ب. با ترویج نظریه تناسخ از آن بهعنوان نیروی بازدارنده اجتماعی ـ سیاسی استفاده میشود؛ بدینصورت که اگر انسان از قراردادهای اجتماعی سرپیچی کند، به یک حیوان، گیاه و یا حتی جماد تبدیل میشود. برای مثال اگر کسی دست به دسیسه اجتماعی زد و یا مرتکب دزدی، خشونت و یا قتل شد و یا اینکه بر حاکمان و سیاستمداران خروج کرد، مستحق تبدیل شدن به حیوانات، گیاهان و حتی اشیاء است. این حرکت بر مبنای استفاده ابزاری از معنویت و دین رخ میدهد. برای نمونه با تناسخباوری رنجها، کاستیها و ظلمهایی را که از طرف رجال سیاسی بر مردم هموار میشود، توجیه میکند، بدینسان که اگر افراد جامعه در برابر سختیها و نابرابریهای اجتماعی صبر پیشه کنند و دست به شورش و طغیان نزنند، در حیات بعدی دارای زندگی راحت و آسودهای میشوند.
مارکس وبر (Max Weber) در تحلیل خود از هندوئیسم و بودائیسم (Buddhism) به این حقیقت اشاره کرده بود که عامل اصلی بهوجود آمدن نظام طبقاتی ـ کاست(Caste)ها ـ در این جوامع، اعتقاد بهنظریه کارما (Karma) است. نظریه کارما جهان را به عالمی تبدیل میکند که از جهت عقلی و اخلاقی، نظامی یکسره متعین و ضروری است. بر اساس این نظریه، هر سرسپرده هندو باید در ساختار اجتماعی باقی بماند که ناشی از اعمال خودش است. در مانیفست کمونیسم آمده بود که طبقه کارگر چیزی برای از دست دادن ندارد مگر زنجیرهایش و این همان چیزی است که در مورد طبقات پایین در نظام طبقاتی هندوئیسم نیز صادق است. او برای اینکه به طبقهای بالاتر برود و برای مثال برهمن یا حتی خدا بشود، باید صبر کند تا بمیرد تا شاید در زندگی بعدی در این طبقه متولد شود.
پال توئیچل میگوید: «… بنابراین فرمول نهایی از این قرار است که ماهانتا (Mahanta) ـ استاد حق در قید حیات ـ را بیابی تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بهشتی کوک کند. آنگاه از آن جریان درآویزی و خودت را جزئی از آن کنی، پس از این به دیار آزادی عروج خواهی کرد. بعد از این، از دورترین سرحدات جهانهای مادی و جهانهای ناخالص گذشته و در عمل وارد نواحی معنوی خالص میشوی. با کسب صفات الهی و شایستگی بالاترین ناحیههای بهشتی، دیگر محکوم نخواهی بود در تاریکی این جهانهای تحتانی، همچنان در رفت و برگشت روی چرخه درنده تولد و مرگ باقی بمانی»
[۹] توئیچل ، پال، واژهنامه اکنکار، ترجمه یحیی فقیه، نشر سی گل، چاپ اول، (۱۳۸۰)، ص ۳۵.
اثبات تناسخ اوشو
اوشو برای اثبات تناسخ چنین استدلال میکند که: «وقتی شب هنگام، برای خوابیدن دراز میکشید ـ وقتی خواب، آغاز به نزول برشما میکند و تا حدودی شما را در بر میگیرد ـ آگاهی خود را به آخرین فکر در ذهنتان میآورید. سپس به خواب میروید و هنگامی که صبح بر میخیزید و آماده ترک رختخواب میشوید، به اولین فکری که پس از برخاستن دارید بنگرید. نتیجهاش برایتان تعجبآور خواهد بود. آخرین فکر شب پیش، اولین فکر روز بعد میشود. به همین طریق آخرین آرزو در لحظه مرگ، اولین آرزو در هنگام تولد میگردد. به هنگام مرگ، جسم فاسد میگردد، اما ذهن به سفر خودش ادامه میدهد. سن بدن شما شاید پنجاه سال باشد؛ اما سن ذهن شما شاید پنج میلیون سال. شما تمام ذهنهای خود را در طول تمامی تولدهایتان داشتهاید و حتی امروز با خود دارید. ذهن شما مانند یک مخزن، تمام خاطرات تولدهای گذشتهتان را در خود انباشته میکند. از اینرو ذهن بسیار پیداست».
او میگوید: «این طور نیست که ذهن شما تنها مخزن تولدهای انسانی باشد. اگر بهصورت درختها یا حیوانات متولد شدید و به یقین نیز چنین است. خاطرات تمام آن تولدها هم اکنون در شما موجود است»
[۱۰] اوشو، ضربان قلب حقیقت مطلق، ترجمه دکتر لوئیز و مرضیه شنکایی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۱)، ص ۳۴۲.
استدلالات سست اینچنینی در تعالیم بسیاری از مروجین معنویتهای نوپدید در هندوستان وجود دارد. چنانچه یوگاناندا یاد آوردن خاطرات گذشته را دلیلی بر اثبات تناسخ میداند.
ساتیا سایبابا پایهگذار یکی از جنبشهای نوین معنوی در هندوستان است. او درباره تناسخ میگوید: «زمانی که انسان میمیرد و در کل محو نمیشود، یعنی به نیروانا (Nirvana) نمیرسد، در بهترین حالت مابین زمین و آسمان ـ بهشت ـ سرگردان میماند. او برای مدتی که شایسته آن است در آنجا میماند و پس از آن دوباره بر زمین فرود میآید تا بار دیگر برای رستگاری بکوشد».
لاابالیگری در برابر شریعتگرایی
شریعت دینی دارای مزیتهای فردی و اجتماعی فراوانی است. شریعتگرایی در بعد فردی همسوی رشد و تعالی جسم و روح آدمی است و در بخش اجتماعی باعث گسترش نظم و انضباط گروهی و آرامش جمعی میشود. اما شریعت حقیقی در مسیر حیات تاریخی خود دارای دو جریان مخالف بوده و هست:
الف. افراطگرایی در شریعتمداری: در هر اجتماع و گروهی که عمل به قوانین شرعی جایگاه مناسبی داشته باشد، در طرف مقابل، خطر بروز و ظهور گروهکهای شریعتگرای افراطی نیز وجود دارد. این ایده بهعنوان نظریهای فراگیر در بسیاری از اجتماعات انسانی در طول ادوار متفاوت تاریخی اثبات شده است. در برخی موارد با گذشت زمان گروه افراطی میتواند نماد شریعتگرایی را در جامعه اخذ کرده و بهعنوان سمبل ظاهر شود. بزرگترین شاهد مثال این ادعا اعمال نابخردانه برخی از اولیای کلیسا در قرون وسطی است؛
عملکرد سران کلیسا که نمود شریعتگرایی افراطی در حوزه مسیحیت بود باعث شد تا تنفر از دینگرایی به اوج رسد. انزجار و نفرت از دین و شریعت در تفکر انسان غربی در طول زمان به اصلی بدل شده و آن ایده بزرگی است که اکنون با مدرنیته غرب یکی شده است.
ب. نهادینه شدن مؤلفه مادهگرایی در مدرنیسم: رویکرد مادهگرایی به همراه اصیل دانستن لذتطلبی و لذتمداری ظهور مییابد. لازمه اصیل دانستن لذت در حوزه مدرنیسم، کنار راندن هر ضابطه و قانونی است که آزادی و لذت مادی انسان را محدود و تحدید میکند، و از منظر چنین نگاهی، چه نظامی محدودکنندهتر از شریعتباوری. ضمن آنکه نتیجه لذتطلبی نسبت به غایت شریعتمداری که از جانب مروجین آن اعلام میشود بسیار سهلالوصولتر و محسوستر است. از اینرو، مادیگرایی باعث به کنار راندن شریعتمداری شده است.
طرح یک سوال
اکنون پرسشی نیز مطرح است و آن اینکه برای توجیه اباحیت و بیقیدی و به دیگر عبارت برای گسترش شریعتستیزی بهترین راه کدام است؟ برای توجیه بیمسئولیتی و به انزوا کشاندن شریعت دینی چه باید کرد؟ اما پرسش مهمتر این است که چگونه میتوان انسان دینخواه را از شریعت دینی جدا ساخت؟
پاسخ تئوریسینهای جنبشهای نوپدید، ابداع و ترویج نحلههای معنویتگرایانه است که در دل آنها مخالفت با شریعت شکل میگیرد. یعنی دین منهای شریعت، معنویت و عرفان منهای ضابطه. از اینرو، عرفانهای نوظهور خواهان جذب جستوجوگران معنویت و تبدیل آنان به افرادی شریعتگریز و شریعتستیز هستند و برای حذف شریعت به تخریب اصل ضابطهمندی جهان و قانونمداری آن دست میزنند.
سخن اوشو
اوشو در شعار معروف خود به مریدان میگوید: «کل کائنات یک شوخی است»
[۱۱] اوشو ، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۱۰۵.
«خداوند همیشه در حال شوخی است؛ به زندگی خودت نگاه کن، خندهآور است. به زندگی دیگران نگاه کن، همهاش را شوخی خواهی یافت. شوخی، شوخی و شوخی. جدیت بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سروکاری نیست. معنویت خنده، نشاط و تفریح است»
[۱۲] اشو ، آفتاب در سایه، ترجمه عبدالعلی براتی، نشر نسیم دانش، (۱۳۸۲)، ص ۲۶۶.
من به کمال نرسیدهام، بلکه قابلیت لذت بردن از نقایصم را بهدست آوردهام. هیچکس به کمال نمیرسد…، زندگی ابدی است. کمال بهدست نمیآید، زیرا زندگی همچنان جاری است و تا ابد ادامه دارد…، نقصان حقیقت زندگی است. شما سعی دارید بهکمال برسید و من نقایص خودم را پذیرفتهام
[۱۳] اشو ، تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا ۳)، ترجمه هما ارژنگی، نشر حم، (۱۳۸۳)، ص ۸۶.
همه آیینها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوهها دروغیناند؛ میتوان دستاویزهای تازهای به بار آورده و دینهای تازهای پدید آورد. دستاویزهای کهنه، فرسوده میشوند؛ دروغهای کهنه، از رنگ و بو میافتند و به دروغهای نوتری نیاز خواهد بود
[۱۴] اشو ، شهامت، ترجمه خدیجه تقیپور، انتشارات فردوسی، (۱۳۸۰)، ص ۲۰.
سخن پال توئیچل
پال توئیچل برای توجیه بیمسئولیتی، اباحیگری و انتقاد از شریعت میگوید: «عوامالناس برای رفع مشکلات خود درصدد تدوین قانون و شرعیات بر میآیند. آنها به دنبال کسانی میگردند که بتوانند این حاجت را برایشان مهیا کنند. از اینرو ادیان و مذاهب ساخته و پرداخته میشوند تا بشر را سرگرم کنند».
[۱۵] وئیچل، پال ، دندانببر، ترجمه هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، (۱۳۸۰)، ج۱، ص۲۸۱.
خدا آن چیزی است که تو باور داشته باشی. هیچ بشری درباره خدا اشتباه نمیکند و در عینحال هیچ بشری بهدرستی نمیداند شناختش از خدا چیست. هیچ راز و رمزی درباره خدا وجود ندارد؛ مگر آنکه او آن است که هر روحی باور دارد که باشد. این معمای خداست، با این حال، همه در ستیزند و مجادله درباره بزرگی و عظمت خدا و درباره شناخت خود از آن. با وجود این هر بشری درباره شناخت خدا درست میاندیشد. این بدان معناست که یک مست نادان و یک واعظ که بالای منبر خطبه ایراد میکند، به یک نسبت درست میگویند؟ آری، میگویم که آن مست همانقدر در راه خدا قدم برمیدارد که آنکس که بر بالای منبر در ستایش خداوند خطبه ایراد میکند.
[۱۶] وئیچل، پال، دندانببر، ترجمه هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، (۱۳۸۰)، ص ۵۲.
دنیاپنداری در برابر عاقبتاندیشی
عاقبتاندیشی در فضای اجتماعی که مردمان آن متاثر از فرهنگ دینی هستند، در مسائل مختلف دنیوی و اخروی دارای ظهورات بسیاری است. انسان متاثر از دین توحیدی، جهان مادی را به مثابه محیطی برای ساخت منزلگاه دائمی خود میپندارد. از اینرو، در زندگی و در امور روزمره دنیوی خواهان مهیا کردن شرایط و مقدمات بهرهمندی از کمال اخروی است. او معتقد است که اوضاع زندگی و فضای اجتماعی مرتبط با سعادت شخصی میبایست منطبق با مسیر کمال و رشد معنوی سامان پذیرد. بنابراین بهدنبال ایجاد «تغییر» در مسیر نیل به این هدف گام برمیدارد.
دنیاطلبی در عرفانهای نوظهور ریشه در علل سیاسی ـ اجتماعی فراوانی دارد. که یکی از بزرگترین اهداف آن، کنترل اعمال و رفتار انسانهای اجتماعی است. یعنی از نام معنویت و عرفان استفاده میشود تا اعمال انسانها در مسیر خواست و علاقه حاکمان سیاسی ایجاد شود. به دیگر عبارت، ترس از ایجاد تغییری که مخالف منافع حاکمان سیاسی است موجب میشود که آنان برای رکود حس تغییر در مسیر کمالطلبی سالک، دست به ابداع عرفانهایی بزنند که تعالیم نهفته در آنان خواهان تزریق حس دنیاطلبی و نفی عاقبتاندیشی است. از اینرو، هم به نیاز انسان خواهان معنویت پاسخ ظاهری داده شده و هم حاکمان سیاسی در مسیر اهداف خود مانع بزرگی را برداشتهاند.
طرح یک سوال
اما پرسش بزرگی وجود دارد؛ چگونه میتوان بهواسطه عرفان، شوق عاقبتاندیشی را از بین برد و در مقابل دنیاطلبی را تبلیغ کرد؟ با توجه به این واقعیت که در بیشتر گرایشهای عرفانی، دنیاطلبی نقطه مقابل معنویت قلمداد شده، چگونه میتوان در یک نظام عرفانی منسجم ـ برای رسیدن به مقاصد سیاسی ـ دنیاطلبی و معنویت را تلفیق کرد؟ بهنظر میرسد تئوریسینهای عرفانهای نوپدید برای رسیدن به این هدف، بر چند شعار استراتژیک تکیه کرده، همواره بر آن اصرار میورزند:
الف. سالک بهدنبال لذت شخصی خود باشد. اوشو همواره بر لذتطلبی انسانها اصرار میورزد. او میگوید: «لذت درونیترین هسته تو است. خرسندی را باید در دیگران گدایی کنی، به طبع وابسته میشوی. اما لذت از تو ارباب میسازد. لذت چیزی نیست که اتفاق بیفتد. همین حالا نیز خود را عیان ساخته است»
[۱۷] اوشو ، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۳۴۱.
ب. نداشتن هدف و برنامه در زندگی شخصی؛ چراکه ممکن است برنامه شخصی افراد جامعه در تعارض با برنامههای کلان سیاسی حاکمان باشد. اوشو در این رابطه میگوید: «همه چیز تازه، پویا، شگفتانگیز و دارای حرکتی کامل است. تنها تغییر پایدار است. تنها خود تغییر است که هرگز عوض نمیشود. هر چیز دیگری تغییر مییابد. بنابراین داشتن نقشه برای آینده بیمورد است. همان لحظه که نقشه آماده میشود، از اعتبار ساقط است»
[۱۸] اوشو ، مراقبه هند وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا، انتشارات فردوس، (۱۳۸۰)، ص ۳۸.
ج. متنفر کردن انسان جویای حقیقت از ادیان توحیدی؛ چراکه متدینین ادیان توحیدی ـ بهویژه در دین اسلام ـ به ایجاد انقلاب فردی و اجتماعی تشویق میشوند. در این رابطه پال توئیچل میگوید: «احکام مدون در فرامین موسی، یا اخلاقیات کلیساها و تشکیلات مذهبی مسلمین امروزی موجب چیست؟ محدودیت، محدودیت و محدودیت! این تمام آن چیزی است که این شاخصهای اجتماعی بر آن سعی دارند»
[۱۹] توئیچل، پال، سرزمینهای دور، ترجمه هوشنگ اهرپور، نگارستان کتاب، (۱۳۷۹)، ص ۲۰.
عشق جنسی در برابر عشق معنوی
در برخی از عرفانهای نوظهور عشق جنسی دارای اهمیت بسیاری است. در میان پیروان بسیاری از این نحلهها، مفاسد اخلاقی زیادی گزارش شده است، برخی از این رهبران در اینگونه مفاسد دست داشته و از عاملان اساسی ترویج اعمال منافی عفت بودهاند. در جنبشهای دینی سوء استفاده جنسی از زنان، در غالب رابطه تاریک مراد و مریدی وجود دارد. برای نمونه، بر اساس گزارشی که بیبیسی و برخی دیگر از رسانههای اروپایی منتشر ساختهاند، ساتیا سایبابا متهم به سوء استفاده جنسی از برخی مریدان خود است. گزارش بیبیسی حاوی مصاحبه با برخی از خانوادههایی که از مریدان سایبابا بودهاند، میشود که به شرح چگونگی تهدیدهای وی و بهرهبرداری جنسی از آنان پرداخته است بیبیسی حجم تخلفات ساتیا سایبابا را به حدی میداند که نیاز به دخالت دولتهای مختلف در برابر آن، ضروری بهنظر میرسد.
اوشو بدون شک سردمدار ترویج عشق جنسی در تعالیم عرفانی است. او کتابهای فراوانی درباره فواید عشق جنسی ـ سکس بدون قید ـ به چاپ رسانده و از آن به حد افراطی تمجید کرده است. چنانچه در بیشتر کتابهای او میتوان کلمه عشق را به رابطه جنسی آزاد معنا کرد. او در عبارتی شعارگونه اعلام میدارد که وجد و شور در سکس، بارقهای از وجد عرفانی است.
[۲۰] اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر، انتشارات دارینوش (۱۳۸۲)، ج۱، ص۱۸۸.
نکات رابطه جنسی
در تعالیم اوشو درباره رابطه جنسی چند نکته مهم وجود دارد:
الف. دگرگونی معنوی از طریق سکس اتفاق میافتد: یعنی اولین گام و یا درب ورودی دگرگونی معنوی از سکس رخ میدهد. اوشو میگوید: «تانترا (Tantra) فیلسوف بزرگ شرقی، آمیزش را مقدس و مهمترین انرژی حیات میخواند. کل دگرگونی قرار است از طریق این انرژی اتفاق بیفتد»
[۲۱] اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۳۸۳.
ب. تلاش برای توجیه و رفع قبح رابطه جنسی آزاد: فرض کنید دوستدار معنویت و عرفانی که برای رسیدن به حقیقت غایی قدم برداشته و تلاش میکند تا در قالب تعالیم اوشو به آن نایل شود، به یکباره ملزم میگردد تا برای رسیدن به حقیقت محض سکس آزاد داشته باشد. بدیهی است که پذیرش آن بسیار سخت و عجیب است. بنابراین اوشو تلاش میکند تا این مساله را توجیه کند. او میگوید: «روشهای دیگر سبب درگیری بیشتر انسان با مسائل جنسی میشوند… این انرژی با پس زدن آزاد نمیشود. برای اینکار به درک و شعور احتیاج دارید. در همان لحظهای که انرژی از گل و لجن آزاد شود، گل نیلوفر مرداب از میان گِل سر برمیدارد، و از این مرحله نیز فراتر میرود، در حالیکه مهار کردن و واپس زدن این انرژی، سبب میشود هرچه بیشتر در گلولای فرو بروید»،
[۲۲] اوشو، الماس اشو، مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۹۱.
تانترا میگوید: قبل از عشقبازی با یک زن یا یک مرد، ابتدا دعا کن؛ زیرا در اینجا دیدار ملکوتی انرژیها در راه است. خدا تو را احاطه خواهد کرد. هرجا دو عاشق هست، خدا آنجاست. هرجا که انرژهای دو عاشق به هم میرسند و به هم میآمیزند، زندگی آنجاست. زندگی به شایستهترین وجهی که خدا تو را در آن احاطه میکند. کلیساها خالیاند و کابینهای عشق مملو از خدایند»
[۲۳] اوشو ، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۱۱۷.
ج) نفی ازدواج و اصرار بر ارتباطات جنسی آزاد: اوشو پیمان ازدواج را مانع تبلور عشق میداند. او میگوید: «نمیگویم اگر زنی را دوست داری با او زندگی نکن. با او باش، اما نسبت به عشق صادق و وفادار بمان، نه نسبت به شخص… وقتی عشق ناپدید میشود، وقتی شادی از میان میرود، آن وقت باید به حرکت ادامه دهید… از همان لحظهای که احساس میکنید دیگر از چیزی خوشتان نمیآید و آن چیز گیرایی و جاذبه خود را از دست داده است و شما را خوشحال نمیکند، از آن دست بردارید. فقط به او بگویید: متاسفم»
[۲۴] اشو ، تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا ۳) هما ارژنگی، نشر حم، (۱۳۸۳)، ص ۱۰۷.
سخن اوشو
من سراپا طرفدار عشقم، چون عشق ـ رابطه جنسی آزاد ـ شکست میخورد. من از ازدواج دلخوشی ندارم، چون ازدواج موفق میشود و به تو ثبات و آرامشی دائمی میبخشد و خطر همینجاست. تو به یک اسباببازی راضی میشوی، تو با یک شیء پلاستیکی و مصنوعی اقناع میشوی»
[۲۵] اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوس، (۱۳۸۲)، ص ۲۳۰.
«عاشق باش! اما نباید فکر کنی بیدرنگ زنی در دسترس تو خواهد بود، چنین انتظاری نباید داشت. زن را فقط به مرتبه همسر بودن تنزل نده!. تنها آنگاه در خطر زندگی خواهی کرد. مرد را هم فقط به شوهر تنزل نده! چون شوهر مفهوم زیبایی نیست. اجازه دهید مردتان مرد و زنتان زن باقی بماند. فردای خود را قابل پیشبینی نکنید»
[۲۶] اشو ، شهامت، ترجمه خدیجه تقیپور، انتشارات فردوسی، (۱۳۸۰)، ص ۱۴۱.
اوشو اظهار میکند که عشق، همانند هر چیز واقعی دیگر دستخوش تغییر است. فقط چیزهای غیرواقعی، ساختگی و پلاستیکی ثابت و بدون تغییر باقی میمانند. ازدواج ثابت و همیشگی است، اما این بیتغییر بودن خود را با از بین بردن عشق بهدست میآورد
[۲۷] اشو ، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوسی، (۱۳۸۱)، ص ۹۸.
اوشو با بیان این ادعا که آمیزش جنسی باید بزرگترین هنر مراقبه (Meditation) شود، در حقیقت مراقبه جنسی (Sex Meditation) را از مهمترین و مؤثرترین راههای رسیدن به معنویت معرفی کرده و برای اثبات فواید آن فلسفهبافی میکند. او میگوید: «در فعالیت جنسی نیز به همین صورت درد و رنج وجود دارد. فعالیت جنسی نشان میدهد که انسان همیشه زخمی و مهجور است و هرگز نمیتواند از طریق عمل جنسی به اوج لذت برسد. این وضعیت انسان را به رسیدن به دیگری میخواند اما او بار دیگر به خودش برمیگردد و تا زمانیکه آرزوی رسیدن به وحدت ادامه یابد، ناراحتی هم تداوم مییابد»
[۲۸] اوشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سید حسینی، انتشارات هودین، (۱۳۸۴)، ص ۱۳۱.
هنگامیکه یکی از خبرنگارها از او میپرسد که با وجود روابط آزاد جنسی چه کسی عهدهدار نگهداری از بچهها خواهد بود؟ او پاسخ میدهد که در این مدت ـ تشکیل اردوگاه اوشو در آمریکا ـ بچهای متولد نشده است. (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: www. Osho word. Com/ biography.)
اوشو فرزندان ناخواسته روابط آزاد جنسی را اینگونه برای طرفین سکس توجیه میکند که در حقیقت چنین فرزندی بهترین و ایدهآلترین فرزند است. او میگوید: «من بهترین فرزند را انتخاب کردهام. به این طریق باید ارزشها را دگرگون کرد… تو میخواهی بچهدار شوی و اگر در حقیقت عاشق بچه باشی، دوست داری حتی تا جایی که ممکن است بهترین بچه را داشته باشی. بنابراین، دیگر نباید نگران باشی که چه کسی اسپرم خود را برای پرورش جنین در اختیار قرار میدهد»
[۲۹] اشو ، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات فردوسی، (۱۳۸۱)، ص ۸۸.
تفکرگریزی در برابر تفکرگرایی
وقتی میگوییم در بسیاری از عرفانهای نوظهور نه تنها به تفکرگرایی توجه نمیشود، بلکه تلاش بر سر تشویق سالک بر تفکرگریزی است، این بدین معنا نیست که آنان در تمامی امور زندگی باب عقل و تفکرگرایی را بستهاند؛ چراکه در پس پرده و در لابهلای گزارههای تعلیمی آنان بهشدت عقل معاش اوج میگیرد؛ عقل معاشی که در بستر سرمایهداری و روح امپریالیسم در حال فعالیت است.
مراد از تفکرگریزی، تامل و تدبر درباره عاقبت انسان است. اینکه درواقع، آدمی از کجا آمده است؟ آیا ممکن است در این دنیا وظایفی داشته باشد و سرانجام به کجا خواهد رفت و عاقبت او چه خواهد شد؟ هدف از طرح این پرسشها ایجاد حس شتابزده برای استقبال از ادیان توحیدی نیست، بلکه مقصود اندک تامل فلسفی درباره صحت و سقم این پرسشها است. یعنی بهطور دقیق همان چیزی که عرفانهای نوظهور بهشدت آنرا برای مریدان خود حرام کردهاند. منع تفکر درباره این پرسشها، در تلاش آنان برای تبلیغ و گسترش تفکرگریزی نمایان میشود.
اوشو در اینباره میگوید: فکر چیزی نیست مگر غباری در چشم کور ذهن، زیرا نمیتوانی به چیزی فکر کنی که پیشاپیش شناخته نشده باشد ـ و به فکر کردن به چیزی که پیشاپیش شناخته شده است، نیازی نیست. مواجهه، همواره با ناشناخته صورت میگیرد. ناشناخته، همهجا حضور دارد، در درون و در بیرون و تفکر همیشه در درون شناختهها و در اطراف ناشناختههاست. تو نمیتوانی از خلال شناختهها، با ناشناخته تماس بگیری. پس شناختهها را دور بریز و با ناشناخته تماس بگیر و این چیزی است که من آن را مراقبه مینامم.
[۳۰] اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر، انتشارات دارینوش (۱۳۸۲)، ج۱، ص۲۲۸.
نمونه دیگر تفکرگریزی در عرفانهای نوظهور، در بیتوجهی به اوضاع و احوالی جلوه می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 