پاورپوینت کامل معاویه و ناسزاگویی به حضرت علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معاویه و ناسزاگویی به حضرت علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معاویه و ناسزاگویی به حضرت علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معاویه و ناسزاگویی به حضرت علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
معاویه و ناسزاگویی به امیرالمؤمنین
ایرادی که که همواره از طرف اهلسنت نسبت به شیعیان رواج داشته و دارد، ایراد لعن به برخی از اصحاب پیامبر است که متأسفانه همین امر، رنجها و مصیبتهای فراوانی را متوجه شیعیان کرده است از جمله اثبات کفر، و به تبع آن حلال بودن خون شیعیان.
اما وقتی سخن از سب و ناسزاگویی معاویه به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به میان میآید، با تعصب تمام از معاویه دفاع میکنند و سنت زشتی را که وی بنیانگذاری کرده است، با هزار ترفند، توجیه میکنند.
چگونه است که سب و ناسزاگویی به امیرالمؤمنین علی بر بالای منابر، اشکالی ندارد؛ اما کوچکترین ایراد گیری به ابوبکر سبب کفر و حلال بودن خون میشود؟ در حالی که علیّ بن ابیطالب (علیهالسّلام) از اصحاب و یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است!
فهرست مندرجات
۱ – ایراد اهلسنت به شیعه
۲ – حکم سب حضرت علی از دیدگاه پیامبر
۲.۱ – نشانه نفاق بودن دشمنی با علی
۲.۲ – جنگ با رسول خدا
۲.۳ – ناسزا به رسول خدا
۲.۴ – اذیت رسول خدا
۳ – پیشبینی امیرالمؤمنین
۴ – دستور معاویه به سب حضرت علی
۴.۱ – توجیه روایت صحیح مسلم توسط نووی
۴.۲ – اعتراف علمای اهلسنت به حذف مأموربه
۴.۲.۱ – ابنتیمیه حرانی
۴.۲.۲ – مقبل بنهادی وادعی
۴.۲.۳ – دکتر شیخ موسی شاهین لاشین
۴.۲.۴ – شیخ حسن بن علی سقاف
۴.۲.۵ – ملاعلی قاری
۴.۲.۶ – محبالدین طبری
۴.۲.۷ – علامه قندوزی
۵ – اثبات ناسزاگویی معاویه به حضرت علی
۶ – ناسزاگوی معاویه به امام علی و حسنین
۷ – اقوال در سب حضرت علی توسط معاویه
۷.۱ – ابنتیمیه حرانی
۷.۲ – شمسالدین ذهبی
۷.۳ – عمادالدین ابیالفداء
۷.۴ – محمد خضرمی مصری
۷.۵ – احمد بن محمد بن صدیق غماری
۷.۶ – محمد بن احمد ابوزهره
۷.۷ – ابوعلی المؤدودی
۷.۸ – عبدالرحمن شرقاوی
۷.۹ – عبدالله بن عبد القادر التلیدی
۷.۱۰ – حسن بن فرحان المالکی
۸ – روایاتی در سب حضرت علی توسط بنیامیه
۸.۱ – لعن حضرت علی هنگام برخواستن
۸.۲ – ناسزاگویی به علی تا زمان عمر بن عبدالعزیز
۸.۳ – سب امیرالمؤمنین توسط مغیره بن شعبه
۹ – ناسزاگویی مروانیا به امیرالمؤمنین
۱۰ – لکنت زبان هنگام ناسزاگویی به امیرالمؤمنین
۱۱ – لعن امیرالمؤمنین بر منابر شرق و غرب عالم
۱۲ – ناسزا گویی به امیرالمؤمنین بر هفتاد هزار منبر
۱۳ – تواتر اخبار ناسزاگویی بنیامیه
۱۴ – ناسزا گویی به اهلبیت
۱۵ – جمع نقل فضائل با سبّ امیرالمؤمنین
۱۶ – سزاوار سرزنش بودن بنیامیه
۱۷ – استواری حکومت بنیامیه بر ناسزاگویی به امیرالمؤمنین
۱۸ – تحریف روایت منزلت
۱۹ – تهمت خیانت به امیرالمؤمنین
۲۰ – تهمت ارتداد به امیرالمؤمنین
۲۱ – عباس و علی از اهل آتش
۲۲ – سبب بروز فاجعه دانستن علی در مدینه
۲۳ – جایزه برای جعل حدیث در مذمت امیرالمؤمنین
۲۴ – ادعای نزول آیه تولی کبره در مذمت علی
۲۵ – منع نامگذاری به علی
۲۶ – کشتن و زندانی کردن شیعیان
۲۷ – قتل جزای ناسزا نگفتن به علی
۲۷.۱ – کشتن نسائی به جرم نقل فضائل علی
۲۷.۲ – قطع گردن ظهیرالدین اردبیلی
۲۷.۳ – شلاق زدن ابن ابیلیلی
۲۷.۴ – پایان مجلس با لعن ابوتراب
۲۷.۵ – آبکشی جای نشستن ناقل حدیث طیر
۲۷.۶ – تازیانه جزای نقل فضائل حسنین
۲۷.۷ – شکستن منبر حاکم نیشابوری
۲۷.۸ – تازیانه جزای ترک لعن امیرالمؤمنین
۲۷.۹ – امتناع مردم سیستان از لعن علی
۲۷.۱۰ – امتناع مردم قزوین از لعن علی
۲۸ – پانویس
۲۹ – منبع
ایراد اهلسنت به شیعه
یکی از ایرادهایی که همواره از طرف اهلسنت نسبت به شیعیان رواج داشته و دارد، ایراد لعن به برخی از اصحاب پیامبر است که متأسفانه همین امر، رنجها و مصیبتهای فراوانی را متوجه شیعیان کرده است.
از جمله اثبات کفر، و به تبع آن حلال بودن خون شیعیان است و تا آنجا پیش رفتهاند که حتی عبدالله بن قدامه مقدسی در کتاب المغنی به نقل از فاریابی مینویسد:
«من شتم ابا بکر فهو کافر لا اصلی علیه، قیل له فکیف تصنع به وهو یقول لا اله الا الله؟ قال: لا تمسوه بایدیکم ارفعوه بالخشب حتی تواروه فی حفرته؛
[۱] ابنقدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۲، ص۴۱۶.
[۲] ابنقدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، الشرح الکبیر، ج۲، ص۳۵۶.
[۳] ابنتیمیّه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول، ج۱، ص۵۷۰.
کسی که ابوبکر را سبّ و شتم کند کافر است و من بر جنازه او نماز نمیخوانم. سؤال شد: چنین شخصی گوینده «لا اله الّا اللّه» است، پس با جنازه او چه کنیم؟ پاسخ داده شد: دست به بدنش نزنید، بلکه به وسیله چوب او را بردارید و در میان خاک پنهان کنید!»
خطیب بغدادی به نقل از ابوزرعه مینویسد:
«اذا رایت الرجل ینتقص احداً من اصحاب محمد (صلیاللّهعلیهوآله) فاعلم انه زندیق؛
[۴] خطیب بغداد، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ج۱، ص۴۹، شماره ۱۴۰.
اگر دیدی که شخصی یکی از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مذمت میکند، بدان که او کافر است.»
و سرخسی میگوید:
«من طعن فیهم فهو ملحد، منابذ للاسلام، دواؤه السیف، ان لم یتب؛
[۵] سرخسی، محمد بن احمد، اصول السرخی، ج۲، ص۱۳۴.
هر کس در باره خلفا سخنی بگوید که در آن طعن و اعتراض باشد، ملحد و بیدین است و از مسلمانی خارج شده است، و دوای درد چنین شخصی اگر توبه نکند، شمشیر است.»
و همچنین خطیب بغدادی مینویسد:
«عن ابی هریره قال: سمعت رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول: انّ للّه تعالی فی السماء سبعین الف ملک یلعنون من شتم ابا بکر وعمر؛
[۶] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۸۰.
[۷] سیوطی، جلالالدین، اللآلیء المصنوعه فی الأحادیث الموضوعه، ج۱، ص۲۸۳.
[۸] ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۵، ص۲۲۵.
ابوهریره میگوید: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: هر کس ابوبکر و عمر را سبّ و لعن کند، هفتاد هزار فرشته در آسمان او را لعنت میکنند.»
اما وقتی سخن از سب و ناسزاگویی معاویه فرزند ابوسفیان، به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به میان میآید، با تعصب تمام از معاویه دفاع میکنند و سنت زشتی را که وی بنیانگذاری کرده است، با هزار ترفند، توجیه میکنند.
چگونه است که سب و ناسزاگویی به امیرالمؤمنین بر بالای منابر، اشکالی ندارد؛ اما کوچکترین ایراد گیری به ابوبکر سبب کفر و حلال بودن خون میشود؟
مگر علیّ بن ابیطالب (علیهالسّلام) از اصحاب و یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود؟
مگر آن حضرت از خلفا و جانشینان پیامبر خدا شمرده نمیشد؟
مگر داماد پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و همسر پاره تن آن حضرت نبود؟
اگر بود، پس چرا سبّ و لعن علی (علیهالسّلام) جنبه شرعی و قانونی به خود میگیرد و کسی که به آن حضرت ناسزا گفته است، «خال المؤمنین» لقب میگیرد؟
قضیه ناسزاگویی معاویه به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و فرمانی که وی در این باره صادر کرده است و توجیهاتی را که برخی از علمای اهلسنت در این باره گفتهاند را در ذیل میخوانید.
حکم سب حضرت علی از دیدگاه پیامبر
قبل از ورود به بحث باید این مطلب روشن شود که نظر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره کسی که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را دشمن بدارد و یا به حضرت ناسزا بگوید چیست؟ به چند روایت به صورت مختصر اشاره میکنیم.
نشانه نفاق بودن دشمنی با علی
مسلم نیشابوری و بسیاری دیگر از بزرگان اهلسنت نوشتهاند:
«عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرٍّ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ: وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَبَرَاَ النَّسَمَهَ اِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اِلَیَّ اَنْ لَا یُحِبَّنِی اِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا یُبْغِضَنِی اِلَّا مُنَافِقٌ؛
[۹] نووی، یحیی، شرح نووی بر صحیح مسلم، ج۱، ص۶۰ – ۶۱.
[۱۰] نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابه، ص۱۷.
[۱۱] سیوطی، جلالالدین، الدیباج علی مسلم، ج۱، ص۹۳.
[۱۲] ابن ابیشیبه کوفی، عبداللّه بن محمد، المصنف، ج۶، ص۳۶۵.
[۱۳] ابن ابیعاصم، ابوبکر، کتاب السنه، ص۵۸۴.
[۱۴] نسایی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۷، ص۴۴۷.
[۱۵] نسایی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۲.
[۱۶] ابنحبان، محمد، صحیح ابنحبان، ج۱۵، ص۳۶۷ – ۳۶۸.
[۱۷] شمسالدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۵۰۹.
[۱۸] ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۷، ص۷۲.
[۱۹] مبارکفوری، محمد عبدالرحمن، تحفه الاحوذی، ج۱۰، ص۱۵۰.
علی فرمود: قسم به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را آفرید، این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: مرا جز مؤمن دوست نمیدارد، و به غیر از منافق، دیگری با من دشمنی نمیورزد.»
قرطبی و بسیاری دیگر از بزرگان اهلسنت نوشتهاند:
«روی عن جماعه من الصحابه[ابی سعید الخدری، جابر بن عبدالله، عبدالله بن مسعود و… ] انهم قالوا: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم الا ببغضهم لعلی علیهالسلام؛
[۲۰] انصاری قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۶۷.
[۲۱] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۷، ص۵۰۴.
[۲۲] زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص۱۰۲.
[۲۳] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۸۴ – ۲۸۵.
[۲۴] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۸۵.
[۲۵] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۸۶.
[۲۶] ابنمردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ص۵۳۳، وما نزل من القرآن فی علی (علیهالسّلام).
از جمعی از صحابه؛ از جمله ابوسعید خدری، جابر بن عبدالله، عبدالله بن مسعود و… نقل شده است که گفتند: ما در زمان رسول خدا منافقین نمیشناختیم مگر به دشمنی با علی (علیهالسلام).»
جنگ با رسول خدا
احمد بن حنبل و بسیاری از بزرگان اهلسنت از ابیهریره و زید بن ارقم نقل کردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جنگ با علی (علیهالسّلام) را جنگ با خودش اعلام کرده است:
«عن ابی هریره وزید بن ارقم: نَظَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اِلَی عَلِیٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَهَ فَقَالَ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ؛
[۲۷] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۵، ص۴۳۶.
[۲۸] نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۱.
[۲۹] رودانی، محمد بن سلیمان، جمع الفوائد من جامع الأصول و مجمع الزوائد،ج۴، ص۲.
[۳۰] هیثمی، احمد بن حجر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۹.
[۳۱] ابنابیشیبه کوفی، عبدالله، المصنف فی الحدیث، ج۶، ص۳۷۵.
[۳۲] ابنحبّان، محمد، صحیح ابنحبّان، ج۱۵، ص۴۳۴.
[۳۳] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۲، ص۳.
[۳۴] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۰.
[۳۵] هیثمی، علی بن ابیبکر، موارد الظمآن، ج۷، ص۲۰۱.
[۳۶] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۵.
[۳۷] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۲۱۸.
[۳۸] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۱۵۷.
[۳۹] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۲۲.
[۴۰] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۷ – ۲۵۸.
[۴۱] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۲۷.
[۴۲] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۳.
ابیهریره و زید بن ارقم میگویند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امام علی، امام حسن، امام حسین و فاطمه (علیهاالسّلام) نگاه کرد و فرمود: من در ستیزم با کسی که با شما در ستیز باشد، و آشتی هستم با کسی که با شما آشتی باشد.»
ناسزا به رسول خدا
«عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجدلِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اُمِّ سَلَمَهَ فَقَالَتْ لِی اَیُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیکُمْ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ اَوْ سُبْحَانَ اللَّهِ اَوْ کَلِمَهً نَحْوَهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ مَنْ سَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ سَبَّنِی؛
[۴۳] ابنحنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۴۴، ص۳۲۸.
[۴۴] نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیر المؤمنین، ص۹۹.
[۴۵] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۶۶.
[۴۶] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۵۰.
[۴۷] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۹۱.
[۴۸] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۱۴۹.
[۴۹] دمشقی، محمد بن احمد، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی (علیهالسّلام)، ج۱، ص۶۶.
عبدالله جدلی میگوید: بر امسلمه وارد شدم، به من فرمود: آیا کسی در میان شما هست که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را سبّ کند؟ گفتم: پناه بر خدا… فرمود: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: هر کس علی (علیهالسّلام) را سب کند، به درستی که مرا سبّ کرده است.»
حاکم نیشابوری بعد از حدیث میگوید:
«هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه؛
[۵۰] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۱.
سند این حدیث صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند.»
و هیثمی نیز میگوید:
«رواه احمد ورجاله رجال الصحیح غیر ابی عبدالله الجدلی وهو ثقه؛
[۵۱] هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۰.
احمد آن را نقل کرده و راویان آن، راویان صحیح بخاری هستند، غیر از ابیعبدالله جدلی که او مورد اعتماد است.»
اذیت رسول خدا
هیثمی در مجمع الزوائد به نقل از سعد بن ابی وقاص مینویسد:
«قال: کنت جالساً فی المسجد، انا ورجلان معی، فنلنا من علی، فاقبل رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم غضبان یعرف فی وجهه الغضب، فتعوذت باللّه من غضبه، فقال: «ما لکم وما لی؟ من آذی علیّاً فقد آذانی». رواه ابویعلی والبزاز باختصار ورجال ابی یعلی رجال الصحیح غیر محمود بن خداش وقنان، وهما ثقتان؛
[۵۲] هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۹.
[۵۳] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۰۴.
[۵۴] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۸۳.
سعد بن ابیوقاص میگوید من و دو نفر دیگر از همراهانم در مسجد نشسته بودیم؛ پس به علی جسارت کردیم؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با عصبانیت به ما رو کرده در حالیکه خشم ایشان در چهرهشان دیده میشد؛ پس از غضب ایشان به خدا پناه بردم؛ حضرت فرمودند: با من چه کار دارید (چرا من را آزار میدهید؟) هرکس علی را آزار دهد من را آزرده است. ابویعلی و بزار این روایت را به صورت خلاصه نقل میکنند و راویان سند ابویعلی، راویان اسناد صحیح بخاری است؛ غیر از محمود بن خداش و قنان و آن دو نیز مورد اطمینان هستند.»
ابیبکر احمد بن موسی بن مردویه اصفحانی و نیز علّامه شیخ بهاالدین ابوالقاسم رافعی مینویسند:
«عن جابر الانصاری عن عمر بن الخطاب، قال: کنت اجفو علیا، فلقینی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال: “انک آذیتنی یا عمر!”. فقلت: اعوذ بالله ممن آذی رسوله! قال: “انک قد آذیت علیا، ومن آذی علیا فقد آذانی”؛
[۵۵] ابنمردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیهالسّلام)، ص۸۱.
[۵۶] رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۴۶۰، باب العین فی الآباء.
از جابر بن عبدالله الانصاری از عمر بن خطاب روایت شده است که گفت: به علی بدی میکردم؛ پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من را دیده و فرمودند: ای عمر؛ مرا آزرده ای؛ گفتم: از دست کسی که رسول خدا را آزرده، به خدا پناه میبرم؛ حضرت فرمودند: تو علی را آزردهای و هر کس علی را بیازارد مرا آزرده است.»
پیشبینی امیرالمؤمنین
امام علی (علیهالسّلام) در نهج البلاغه در یکی از خطبهها از آیندهای نزدیک خبر میدهد که شخصی میآید و به مردم دستور میدهد که آن حضرت را سبّ کنند و بیزاری جویند. و حتی از اوصاف ظاهری این شخص که سب آن حضرت را در میان مسلمین رواج خواهد داد، خبر میدهد.
در خطبه ۶۱ نهج البلاغه میفرماید:
«اَمَّا اِنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ یَاْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لَا یَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ، اَلَا وَ اِنَّهُ سَیَاْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَهِ مِنِّی، امَّا السَّبُّ فَسُبُّونِی فَاِنَّهُ لِی زَکَاهٌ وَ لَکُمْ نَجَاهٌ، وَ اَمَّا الْبَرَاءَهُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّی، فَاِنِّی وُلِدْتُ عَلَی الْفِطْرَهِ وَ سَبَقْتُ اِلَی الْاِیمَانِ وَ الْهِجْرَه؛
[۵۷] امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۵۷، قبل ایام من استشهاده.
در میان شما پس از من مردی گلو گشاد و شکم برآمدهای قد علم خواهد کرد، هر چه را که پیدا کند خواهد خورد و هر چه را که پیدا نکند جستجو خواهد نمود. او را بکشید و هرگز او را نخواهید کشت. او شما را به دشنام دادن به من و بیزاری از من دستور خواهد داد [در صورت اجبار] به من دشنام بدهید؛ زیرا دشنام به من، مرا پاک میکند و برای شما موجب رهائی است؛ ولی اگر تبری و بیزاری از من را بر شما عرضه کند، از من تبری مجوئید؛ زیرا من بر فطرت پاک اسلام متولد شدهام و پیش از همه به ایمان و هجرت نائل گشتهام.»
همچنین حاکم نیشابوری در المستدرک در تفسیر سوره نحل مینویسد:
«قال علی رضی الله عنه: «انکم ستعرضون علی سبی فسبونی، فان عرضت علیکم البراءه منی، فلا تبرءوا منی، فانی علی الاسلام، فلیمدد احدکم عنقه، ثکلته امه، فانه لا دنیا له ولا آخره بعد الاسلام، ثم تلا (اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنُِّ بِالْایمَانِ)
[۵۸] نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.
» صحیح الاسناد و لم یخرجاه؛
[۵۹] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۹۰، باب قصه الحجر المدری حین اجبر علی لعنه علی رضی الله عنه ولعن آمره بحسن القول.
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: در آینده، شما را وادار میکنند که مرا سبّ کنید، (اگر مجبور بودید) پس سب کنید؛ ولی اگر دستور دادند که از من بیزاری بجویید، نپذیرید؛ زیرا من بر اسلام هستم (برائت از من، برائت از اسلام است) در این صورت گردن خود را (برای بریده شدن) بکشد؛ (اما کسی که از من بیزاری بجوید) پس مادرش به عزایش بنشیند؛ زیرا او بعد از خارج شدن از اسلام نه دنیا دارد و نه آخرت، سپس این آیه را خواندند «الا من اکره…»
و نیز در همان باب این روایت را نقل میکند:
«عن عبدالله بن طاوس، عن ابیه، قال: کان حجر بن قیس المدری من المختصین بخدمه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب رضی الله عنه، فقال له علی یوما: یا حجر انک «تقام بعدی فتؤمر بلعنی فالعنی ولا تبرا منی». قال طاوس: فرایت حجر المدری وقد اقامه احمد بن ابراهیم خلیفه بنی امیه فی الجامع ووکل به لیلعن علیا او یقتل فقال حجر اما ان الامیر احمد بن ابراهیم امرنی ان العن علیا فالعنوه لعنه الله. فقال طاوس: فلقد اعمی الله قلوبهم حتی لم یقف احد منهم علی ما قال؛
[۶۰] حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۹۰، باب قصه الحجر المدری حین اجبر علی لعنه علی رضی الله عنه ولعن آمره بحسن القول.
«حجر بن قیس مدری، از کسانی بود که ویژگی خاصی نزد حضرت علی (علیهالسّلام) داشت. در یکی از روزها، حضرت علی (علیهالسّلام) خطاب به وی، فرمود: ای حجر! پس از من، تو را وادار میکنند که مرا لعنت کنی، پس آن را انجام ده، لیکن از من تبرّی مجو! طاووس، میگوید: حجر را در حالی دیدم که احمد بن ابراهیم، خلیفه اموی، دستور داده بود وی را به مسجد جامع ببرند و کسی را بر او گمارده بود که حجر علی (علیهالسّلام) را لعنت کند، و در صورت امتناع، کشته شود! گفت: ای مردم! امیر احمد بن ابراهیم به من دستور داده است تا علی (علیهالسّلام) را لعنت کنم، اینک او را لعنت کنید که لعنت خدا بر او باد! گفتار حجر، ایهام داشت (دو پهلو بود) و برای همین است که طاووس میگوید: خدای تعالی گوش دل مخالفان را کر کرد، به طوریکه متوجه نشدند که منظور حجر چیست.»
دستور معاویه به سب حضرت علی
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است:
مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند:
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَهُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَهٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّهَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَهَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَهَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.»
[۶۱] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۸۷۱، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل علی بن ابیطالب رضی الله عنه.
«عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویه بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ].
معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد.
۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود.
۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور طلبید. علی (علیهالسّلام) را در حالی به حضور حضرت رسول اکرم (صلیاللّهعلیهوآله) شرف یاب شد که به درد چشم دچار بود، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) آب دهان مبارک را بر چشم حضرت علی (علیهالسّلام) مالید، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهی بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت علی (علیهالسلام)، فتح و پیروزی نصیب اسلام شد.
۳. هنگامی که آیه مباهله (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ؛
[۶۲] آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.
) نازل شد، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) را به حضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان اهلبیت من هستند.»
در صحت این روایت از دیدگاه اهلسنت، جای هیچ شک و شبههای نیست؛ زیرا صحیح مسلم، از دیدگاه اهلسنت یکی از دو کتابی است که تمامی روایات آن صحیح و مورد قبول میباشد؛ از اینرو است که بسیاری از علمای اهلسنت این روایت را در کتابهای خودشان نقل کردهاند؛ از جمله:
ترمذی در سنن خود، کتاب المناقب، باب مناقب علی بن ابیطالب و البانی در صحیح سنن ترمذی، رقم ۲۹۳۲ آن را تصحیح کرده است، و نیز ابنکثیر در البدایه والنهایه، حوادث سال چهل هجری، ج۷، ص۳۶۹
[۶۳] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۳۹.
[۶۴] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷.
و ابناثیر در اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ترجمه امام علی (علیهالسلام)،
[۶۵] ابناثیر جزری، علی بن ابیالکرم، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۴، ص۹۹.
و ذهبی در تاریخ الاسلام
[۶۶] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۵۰.
حوادث سال چهل هجری، و ابنعساکر در چندین جای از تاریخ مدینه دمشق آن را نقل کردهاند.
اما نکته مهم در این روایت، حذف «مامور به» است. از آن جایی که مسلم نیشابوری دوست نداشته است که به ناصبی بودن معاویه تصریح کند، جمله «اَمَرَ مُعَاوِیَهُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا» به صورت ناقص آورده و «مامور به» را حذف کرده است.
توجیه روایت صحیح مسلم توسط نووی
برخی از علمای اهلسنت با استفاده از همین نکته خواستهاند که تهمت سبّ را از معاویه دفع نمایند. وقتی دیدهاند که نمیتوانند روایت را از نظر سندی ساقط کنند، دست به تأویلات عجیب و غریب و گاهی خندهداری زدهاند؛ از جمله نووی، شارح صحیح مسلم، در شرح این روایت اینگونه نوشته است:
«قَوْله: (اِنَّ مُعَاوِیَه قَالَ لِسَعْدِ بْن اَبِی وَقَّاص: مَا مَنَعَک اَنْ تَسُبَّ اَبَا تُرَاب؟) قَالَ الْعُلَمَاء: الْاَحَادِیث الْوَارِدَه الَّتِی فِی ظَاهِرهَا دَخَل عَلَی صَحَابِیّ یَجِبُ تَاْوِیلُهَا. قَالُوا: وَلَا یَقَعُ فِی رِوَایَات الثِّقَات اِلَّا مَا یُمْکِنُ تَاْوِیلُهُ. فَقَوْل مُعَاوِیَه هَذَا لَیْسَ فِیهِ تَصْرِیح بِاَنَّهُ اَمَرَ سَعْدًا بِسَبِّهِ، وَاِنَّمَا سَاَلَهُ عَنْ السَّبَب الْمَانِع لَهُ مِنْ السَّبّ، کَاَنَّهُ یَقُول: هَلْ اِمْتَنَعْت تَوَرُّعًا، اَوْ خَوْفًا، اَوْ غَیْر ذَلِکَ. فَاِنْ کَانَ تَوَرُّعًا وَاِجْلَالًا لَهُ عَنْ السَّبَب فَاَنْتَ مُصِیب مُحْسِن، وَاِنْ کَانَ غَیْر ذَلِکَ فَلَهُ جَوَاب آخَر، لَعَلَّ سَعْدًا قَدْ کَانَ فِی طَائِفَه یَسُبُّونَ فَلَمْ یَسُبَّ مَعَهُمْ، وَعَجَزَ عَنْ الْاِنْکَار، وَاَنْکَرَ عَلَیْهِمْ، فَسَاَلَهُ هَذَا السُّؤَال. قَالُوا: وَیَحْتَمِلُ تَاْوِیلًا آخَر اَنَّ مَعْنَاهُ مَا مَنَعَک اَنْ تُخَطِّئَهُ فِی رَاْیه وَاجْتِهَاده، وَتُظْهِرَ لِلنَّاسِ حُسْن رَاْینَا وَاجْتِهَادنَا، وَاَنَّهُ اَخْطَاَ؟.»
[۶۷] نووی، یحیی، شرح نووی بر صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۵.
«دانشمندان و بزرگان در توجیه این سخن معاویه به سعد بن ابی وقاص که گفت: چرا به علی (علیهالسّلام) ناسزا نمیگویی، سببش چیست؟ مطالبی گفتهاند، از جمله این که: نسبت به روایاتی که ظهور در مذمت صحابه دارد، لازم است که توجیه بشود؛ لذا در این سخن معاویه با صراحت نمیتوان استفاده کرد که او به سعد بن ابی وقاص دستور داده است تا به علی (علیهالسّلام) ناسزا بگوید؛ بلکه از علت ناسزا نگفتن وی به علی (علیهالسّلام) پرسیده است که آیا به جهت پرهیز و یا ترس و یا عامل دیگر است؟ که اگر به جهت پرهیز و احترام به علی (علیهالسّلام) باشد، که نیکو است و اگر غیر از این باشد، پاسخی دیگر میطلبد؛ چون قبیلهای که سعد به آن تعلق داشت همگی سبّ علی میگفتند؛ ولی او چنین کاری نمیکرد و نمیتوانسته است دیگران را نهی کند.
توجیه دیگر این است که: چرا تو علی (علیهالسّلام) را به خاطر روشی که انتخاب کرده است محکوم نمیکنی تا او را خطا کار به مردم معرفی کنی و روش ما را برای مردم خوب معرفی کنی.»
با این که اصل روایت در صحیح مسلم، اینگونه آغاز میشود: «َمَرَ مُعَاوِیَهُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ»؛ اما متأسفانه جناب نووی برای دفاع و طرفداری از دشمنان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و پاک نمودن دامان آنان از لکه ننگ ناصبی بودن، کلمه «امر» را حذف و روایت را اینگونه تحریف میکند:
اِنَّ مُعَاوِیَه قَالَ لِسَعْدِ بْن اَبِی وَقَّاص: مَا مَنَعَک اَنْ تَسُبَّ اَبَا تُرَاب؟
آیا انگیزهای جز دفاع از دشمنان آل محمد (علیهمالسّلام) وجود دارد که نووی اینگونه دست به توجیه میزند؟
اعتراف علمای اهلسنت به حذف مأموربه
در اینجا به پیروی از علمای شیعه که همواره در طول تاریخ در مباحثات و مناظراتشان از قاعده الزام تبعیت کرده و با خصم به زبان خودشان صحبت کردهاند، سعی میکنیم که به کلمات تنی چند از بزرگان اهلسنت که برخی از آنها خود از نواصب به شمار میروند، استناد کنیم که آنها نیز با صراحت اعتراف کردهاند که معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داده است که امیرالمؤمنین را سبّ نماید و او به دلایلی که خود برشمرده، از این کار امتناع کرده است.
ابنتیمیه حرانی
«واما حدیث سعد لما امره معاویه بالسب فابی فقال ما منعک ان تسب علی بن ابیطالب؟ فقال ثلاث قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون لی واحده منهن احب الی من حمر النعم الحدیث، فهذا حدیث صحیح رواه مسلم فی صحیحه…
[۶۸] ابنتیمیه حرانی، احمد بن عبد الحلیم، منهاج السنه النبویه، ج۵، ص۴۲.
اما روایت سعد: هنگامی که معاویه به سعد بن ابی وقاص فرمان که داد که علی (علیهالسّلام) را سبّ نماید، وی از سبّ علی (علیهالسّلام) خودداری کرد. معاویه گفت: چه چیزی تو را از سب ودشنام دادن به علی باز میدارد؟ سعد گفت: سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمیکنم که اگر یکی از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود. این حدیث صحیحی است که مسلم در صحیحش آن را نقل کرده است.»
ابنتیمیه که خود در دشمنی با خاندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبان زد عام و خاص است، در این جا به صراحت اعتراف میکند که معاویه به سعد دستور داد که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را سبّ کن؛ ولی او نپذیرفت. در حقیقت اصل جمله این چنین بوده است: اَمَرَ مُعَاوِیَهُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا ان یسب علیا، فامتنع؛ «معاویه به سعد وقاص دستور داد تاعلی را سب کند و او امتناع ورزید.»
شیخ عبدالله بن غنیمان، استاد دانشگاه اسلامی مدینه و رئیس بخش سطوح عالی (دکترا)، در کتاب مختصر منهاج السنه نیز این جمله را آورده و اعتراف میکند که معاویه دستور به لعن امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) داده است.
[۶۹] رک:غنیمان، عبدالله بن محمد، مختصر منهاج السنه النبویه، ج۱، ص۲۴۳.
مقبل بنهادی وادعی
وی نیز از علمای وهابی است که در کتاب تحفه المجیب مینویسد:
«ودعا بعض الامویین سعد ابن وقاص لیسبّ علیا، فما فعل، قالوا: ما منعک ان تسب علیاً؟…
[۷۰] همدانی وادعی، مقبل بنهادی، تحفه المجیب علی اسئله الحاضر والغائب، ص۹، ط-دار الآثار.
بعضی از امویین، از سعد بن ابی وقاص خواستند که علی (علیهالسّلام) را سبّ کند، وی از این کار خودداری کرد، آنها گفتند: چه چیزی باعث شده است که علی (علیهالسّلام) را سبّ نمیکنی؟»
با اینکه دیگر علمای اهلسنت؛ از جمله مسلم، ترمذی، ذهبی، ابناثیر، ابنکثیر و… به نام معاویه تصریح کردهاند؛ اما متأسفانه ایشان روایت را تحریف و برای حفظ آبروی معاویه و جانبداری از خاندان اموی، کلمه «معاویه» را تبدیل به «بعض الامویین» میکند!
دکتر شیخ موسی شاهین لاشین
دکتر شیخ موسی شاهین لاشین در شرح صحیح مسلم اینگونه مینویسد:
«امر معاویه بن ابی سفیان سعدا» المامور به محذوف، لصیانه اللسان عنه، و التقدیر: امره بسب علی رضی الله عنه، و کان سعد قد اعتزل الفتنه (حرب علی مع خصومه) ولعله اشتهر عنه الدفاع عن علی. فقال: (ما منعک ان تسب ابا التراب)؟ معطوف علی محذوف، والتقدیر: امر معاویه سعدا ان یسب علیا، فامتنع، فقال له: «ما منعک»؛
[۷۱] شاهین لاشین، موسی، فتح المنعم شرح صحیح مسلم، ج۹، ص۳۳۲، ط الاولی، دار الشروق، مصر.
در این جمله از معاویه که به سعد دستور داده، «مامور به» محذوف و محتوای دستور به سبب آلوده نشدن زبان به مذمت معاویه، حذف شده است که در حقیقت معنای جمله چنین میشود: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد تا به علی دشنام و ناسزا بگوید؛ زیرا سعد در حوادث خونین آن زمان گوشهگیری را انتخاب کرده بود و به عنوان شخصی که مدافع علی (علیهالسّلام) بود مشهور شده بود و لذا معاویه گفت: چه چیزی مانع دشمنی تو با علی شده است؟»
بعد ایشان در نقد کلام نووی که پیش از این گذشت، میگوید:
«ویحاول النووی تبرئه معاویه من هذا السوء، فیقول: قال العلماء….وهذا تاویل واضح التعسف والبعد، والثابت ان معاویه کان یامر بسب علی، وهو غیر معصوم فهو یخطئ، ولکننا یجب ان نمسک عنای انتقاص من اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم، و سب علی فی عهد معاویه صریح…
[۷۲] شاهین لاشین، موسی، فتح المنعم شرح صحیح مسلم، ج۹، ص۳۳۲، ط الاولی، دار الشروق، مصر.
نووی تلاش میکند تا معاویه را از این دستور زشت تبرئه کند و لذا در توجیه آن، به قول دیگران پرداخته است… و سپس در ادامه میگوید:..ولی این توجیه تأسف بار و دور از حقیقت است؛ زیرا مستندات تاریخی ثابت میکند که معاویه دستور لعن و سب علی (علیهالسّلام) را صادر کرده است و نیازی به تبرئه وی نیست؛ چون معصوم از خطا و لغزش نیست. با همه اینها بر ما واجب است که از وارد کردن نقص بر اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرهیز کنیم؛ اگر چه ناسزاگویی به علی از زمان معاویه امری واضح و روشن است.»
شیخ حسن بن علی سقاف
وی که از علمای بزرگ و معاصر اهلسنت اردن به شمار میرود، مینویسد:
«وقد امر معاویه الناس حتی کبار الصحابه ان یسبوا سیدنا علیاً (علیهالسّلام) والرضوان الذی قال فیه رسول الله صلی الله علیه وسلم کما فی صحیح مسلم وغیره: «لا یحبک الا مؤمن ولا یبغضک الا منافق» و قوله صلی الله علیه وسلم کما فی الحدیث الصحیح فی مسند احمد وغیره: «من سب علیا فقد سبی» و قد ثبت ان معاویه کان ینال من سیدنا علی (علیهالسّلام) ویامر بذلک، ففی صحیح مسلم عن عامر بن سعد بن ابی وقاص عن ابیه قال: امر معاویه بن ابی سفیان سعداً فقال ما منعک ان تسب ابا التراب؟! فقال: اما ذکرت ثلاثاً قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه، لان تکون لی واحده منهن احب الی من حمر النعم….»
[۷۳] سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
«معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.»
و در صفحه بعد میگوید:
«وقد امر معاویه ولاته ان یشتموا ویسبوا سیدنا علیا ویامر بذلک..
[۷۴] سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۲، ط دار الامام الرواس، بیروت.
معاویه به حکمرانانش دستور داد که به علی (علیهالسّلام) فحش و ناسزا گویند و به این امر[ مردم] را فرمان دهند.»
با این توضیح، آیا رواست که چنین شخصی را «خال المؤمنین، امیرالمؤمنین و…» بنامیم؟
ملاعلی قاری
نور الدین علی بن سلطان محمد الهروی، معروف به ملا علی القاری مینویسد:
«عن سعد قال امر معاویه سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحده منهن احب الی من حمر النعم.
[۷۵] قاری، ملاعلی، مرقاه المفاتیح فی شرح مشکاه المصابیح، ج۹، ص۳۹۶۲.
معاویه به سعد دستور داد که به علی (علیهالسّلام) ناسزا بگوید، سعد [از این کار امتناع کرد و] گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم که اگر یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود در اختیار من باشد.»
محبالدین طبری
«عن سعید قال امر معاویه سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحده منهن احب الی من حمر النعم؛
[۷۶] محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضره، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبه الشامله.
معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید….»
علامه قندوزی
«وعن سهل بن سعد عن ابیه قال: امر معاویه بن ابی سفیان سعدا ان یسب ابا تراب، قال: اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فلن اسبه، لئن تکون لی واحده منهن احب الی من حمر النعم؛
[۷۷] قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۲، ص۱۱۹.
از سهل بن سعد از پدرش نقل شده است که گفت: معاویه به سعد دستور داد تا به علی ناسزا بگوید…»
اثبات ناسزاگویی معاویه به حضرت علی
ابنکثیر سلفی دمشقی در کتاب معتبر البدایه والنهایه در فصل فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) مینویسد:
«عن عبدالله بن ابی نجیح عن ابیه قال: ” لما حج معاویه واخذ بید سعد بن ابی وقاص فقال یا ابا اسحاق انا قوم قد اجفانا هذا الغزو عن الحج حتی کدنا ان ننسی بعض سننه فطف نطف بطوافک، قال: فما فرغ ادخله دار الندوه فاجلسه معه علی سریره ثم ذکر علی بن ابیطالب فوقع فیه فقال: ادخلتنی دارک واجلستنی علی سریرک ثم وقعت فی علی تشتمه؟ والله لان یکون فی احدی خلاله الثلاث احب الی من ان یکون لی ما طلعت علیه الشمس، ولان یکون لی ما قال له حین غز تبوکا ” الا ترضی ان تکون منی بمنزلههارون من موسی الا انه لا نبی بعدی “؟ احب الی مما طلعت علیه الشمس، ولان یکون لی ما قال له یوم خیبر: ” لاعطین الرایه رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله یفتح الله علی یدیه لیس بفرار ” احب الی مما طلعت علیه الشمس ولان اکون صهره علی ابنته ولی منها من الولد احب الی من ان یکون لی ما طلعت علیه الشمس، لا ادخل علیک دارا بعد هذا الیوم، ثم نفض رداءه ثم خرج.»
[۷۸] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۱۱، ص۵۰.
«عبدالله بن ابینجیح از پدرش نقل میکند که گفت: معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا، به سعد بن ابیوقاص گفت: درگیریها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده است؛ به گونهای که بعضی از سنتهای آن را فراموش کردهام، تو طواف کن تا پشت سرت ما هم طواف کنیم. پس از اتمام طواف، در دار الندوه نشست و سعد را کنار خود نشاند و شروع کرد به بدگویی از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام). سعد گفت: مرا با خودت همراه کردهای تا از علی بدگویی کنی؟ به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی (علیهالسّلام) دارد من داشتم، بهتر بود برای من از آن چه که در کره زمین خورشید بر آن میتابد. یکی این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در غزوه تبوک به علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو جانشین من باشی همانند هارون نسبت به موسی، فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود.
دوم آن که در فتح خیبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، فتح و پیروزی به دست وی خواهد بود و او فرار نمیکند. سوم آن که همسر دخترش و دامادش باشم تا از وی فرزندی داشته باشم. از امروز به بعد در هیچ مکانی با تو در یکجا نخواهم نشست. سپس بلند شد و لباسش را تکان داد و رفت.»
و نیز ابن ابیشیبه در کتاب المصنف مینویسد:
«قال: قدم معاویه فی بعض حجاته فاتاه سعد فذکروا علیا فنال منه معاویه فغضب سعد فقال: [تقول هذا الرجل]، سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: ” له ثلاث خصال لان تکون لی خصله منها احب الی من الدنیا وما فیها؛
[۷۹] ابنابیشیبه کوفی، عبدالله، المصنف فی الحدیث، ج۶، ص۳۶۶.
معاویه در بعضی از سفرهای حجش باز میگشت؛ سعد به نزد او آمد؛ پس سخن از علی پیش آمد و معاویه به علی جسارت کرد…»
و ابنماجه قزوینی در سنن خود که یکی از صحاح سته اهلسنت به شمار میرود، مینویسد:
«حدثنا علی بن محمد. ثنا ابومعاویه. ثنا موسی بن مسلم، عن ابنسابط، وهو عبد الرحمن، عن سعد بن ابی وقاص، قال: قدم معاویه فی بعض حجاته، فدخل علیه سعد، فذکروا علیا. فنال منه. فغضب سعد، وقال: تقول هذا لرجل سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول ” من کنت مولاه فعلی مولاه “. وسمعته یقول انت منی بمنزلههارون من موسی الا انه لا نبی بعدی”. وسمعته یقول ” لاعطین الرایه الیوم رجلا یحب الله ورسوله “؟»
[۸۰] ابنماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابنماجه، ج۱، ص۴۵.
ممکن است، همه این سه روایت، یک روایت باشد که به الفاظ مختلف نقل شده است، شاید هم این چنین نباشد و این واقعه در موارد متعدد اتفاق افتاده باشد. و نیز ممکن است این سه روایت، همان روایت مسلم باشد که هر کسی به سلیقه خودش آن را نقل کرده است.
در هر صورت این سه روایت این مطلب را ثابت میکند که سبّ امیرالمؤمنین کار همیشگی معاویه بوده و حتی به دیگران نیز دستور میداده است که این سنت وقیح را حفظ کنند.
ابن عبد ربه در العقد الفرید مینویسد:
«ولما مات الحسنُ بن علیّ حَجّ معاویه، فدخل المدینه واراد ان یَلْعن علیَّا علی مِنبر رسول الله صلی علیه وسلم. فقیل له: انهاهنا سعدَ بن ابی وقاص، ولا نراه یرضی بهذا، فابعث الیه وخُذ رایه. فارسل الیه وذکر له ذلک. فقال: ان فعلت لاخرُجن من المسجد، ثم لا اعود الیه. فامسک معاویه عن لعنه حتی مات سعد. فلما مات لَعنه عَلَی المنبر، وکتب الی عماله ان یَلعنوه علی المنابر، ففعلوا. فکتبتْام سَلمه زوج النبیّ صلی علیه وسلم الی معاویه: انکم تلعن اللّه ورسولَه علی منابرکم، وذلک انکم تلعنون علیّ بن ابیطالب ومن احبّه، وانا اشهد ان اللّه احبَّه ورسولَه، فلم یلتفت الی کلامها.»
[۸۱] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۱۱۴، ط الاولی، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۱۱ ه.
«همزمان با شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) معاویه به زیارت خانه خدا آمد، سپس وارد مدینه شد و اعلام کرد که میخواهد برای مردم سخنرانی کند و در ضمن تصمیم داشت بالای منبر علی (علیهالسّلام) را لعنت کند. گفتند: سعد بن ابی وقاص در مدینه حضور دارد و به این کار رضایت نمیدهد، کسی را مامور کن تا نظر وی را جویا شود. فرستاده معاویه رفت و سعد را در جریان گذاشت، سعد گفت: اگر این کا را بکند از مسجد بیرون میروم و هیچ گاه به مسجد قدم نمیگذارم. معاویه از تصمیمش منصرف شد و تا زمانی که سعد در قید حیات بود جرات سب و لعن علی (علیهالسّلام) را نداشت. پس از مرگ سعد معاویه بر فراز منبر علی (علیهالسّلام) را لعن کرد و به فرماندارانش نیز دستور داد تا آن حضرت را لعن کنند.
امسلمه همسر پیامبر به معاویه طی نامهای نوشت که شما در منبرها خدا و رسول را لعن میکنید؛ چرا که سب علی، سب خدا و رسول است، شهادت میدهم که خدا و رسول، علی را دوست دارند. ولی معاویه توجهی نکرد.»
کمال الدین عمر بن احمد بن العدیم در کتاب بغیه الطلب فی تاریخ حلب، در سیره صحابی جلیلالقدر ابوایوب انصاری (رضواناللهعلیه) مینویسد:
«ابوایوب خالد بن زید بدری، وهو الذی نزل علیه النبی صلی الله علیه وسلم مقدمه المدینه، وهو کان علی مقدمه علی یوم صفین، وهو الذی خاصم الخوارج یوم النهروان، وهو الذی قال لمعاویه حین سب علیاً: کف یا معاویه عن سب علی فی الناس، فقال معاویه: ما اقدر علی ذلک منهم، فقال ابوایوب: والله لا اسکن ارضاً اسمع فیها سب علی، فخرج الی ساحل البحر حتی مات رحمه الله؛
[۸۲] ابنعدیم، عمربناحمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۷، ص۳۰۳۳، ط دار الفکر، بیروت.
ابوایوب خالد بن زید، از شرکت کنندگان در جنگ بدر و کسی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام ورود به مدینه به منزل او وارد شد و در جنگ صفین در رکاب علی (علیهالسّلام) هم در جبهه مقدم لشکریان آن حضرت بود و در نهروان هم با خوارج جنگید. وقتی که معاویه را دید که علی (علیهالسّلام) را سبّ و لعن میکند، گفت: ای معاویه! از سب علی در میان مردم دست بردار. معاویه در پاسخ گفت: دست بردار نیستم. ابوایوب گفت: به خدا سوگند سرزمینی که در آن از علی (علیهالسّلام) بدگویی شود هیچ وقت در آن زندگی نخواهم کرد، و لذا به سواحل دریا مهاجرت کرد و در همان جا از دنیا رفت.»
و بلاذری در انساب الاشراف مینویسد:
«کتب معاویه الی المغیره بن شعبه: اظهر شتم علی وتنقصه…
[۸۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰، ط الاولی، دار الفکر، بیروت.
معاویه به مغیره بن شعبه نامهای نوشت و دستور داد که آشکارا به علی (علیهالسّلام) دشنام ده و از او بدگویی کن.»
طبری، تاریخ نویس معروف اهلسنت مینویسد:
«ان معاویه بن ابی سفیان لما ولی المغیره بن شعبه الکوفه فی جمادی سنه ۴۱ دعاه فحمد الله واثنی علیه ثم قال: … ولست تارکا ایصاءک بخصله لا تتحم عن شتم علی وذمه والترحم علی عثمان والاستغفار له والعیب علی اصحاب علی والاقصاء لهم وترک الاستماع منهم…
[۸۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۵۳.
معاویه، وقتی که در سال ۴۱ هـ مغیره بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت: یک مطلب را فراموش مکن و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیهالسّلام) است و در مقابل از عثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیهالسّلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن.»
و بلاذری مینویسد:
«قال: خطب معاویه بالمدینه فحمد الله واثنی علیه، وذکر علیاً فنال منه، و نسبه الی قتل عثمان و ایواء قتلته والحسن بن علی تحت المنبر؛
[۸۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱۳.
معاویه در سخنرانی خودش در شهر مدینه، پس از ستایش خداوند، یادی از علی (علیهالسّلام) کرد و از او بدگویی نمود، سپس قتل عثمان و پناه دادن به قاتلین عثمان را به آن حضرت نسبت داد؛ با این که امام حسن بن علی (علیهماالسّلام) در مجلس حاضر بود.»
خوارزمی، مورخ مشهور اهلسنت در مقتل الحسین مینویسد:
«وحضرت الجمعه فصعد معاویه علی المنبر فحمد الله واثنی علیه وصلی علی نبیه، و ذکر علی بن ابیطالب فتنقصه… فوثب الحسن بن علی و اخذ بعضادتی المنبر، فحمد الله و صلی علی نبیه ثم قال: ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فانا الحسن بن علی بن ابیطالب، انا ابن نبی الله، انا ابن من جعلت له الارض مسجداً و طهوراً… فقال معاویه: اما انک تحدث نفسک بالخلافه ولست هناک. فقال الحسن: اما الخلافه فلمن عمل بکتاب الله و سنه نبیه لیست الخلافه لمن خالف کتاب الله و عطل السنه، انما مثل ذلک مثل رجل اصاب ملکاً فتمتع به و کانه انقطع عنه و بقیت تبعاته علیه.»
[۸۶] خوارزمی، محمد بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۳، ط الثالثه، انتشارات انوار الهدی، ایران ۱۴۲۵ه.
«روز جمعهو زمان برپایی نماز جمعه بود، معاویه بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثنای خداوند یادی از علی (علیهالسّلام) نمود و از وی به بدی یاد کرد، حسن بن علی که در مجلس حاضر بود، از جایش پرید و دو طرف منبر را گرفت و پس از حمد و ثنای خداوند، این گونه آغاز سخن نمود: ای مردم! آن که مرا میشناسد که میشناسد و آن که نمیشناسد خودم را بر وی معرفی میکنم. من حسن فرزند علی (علیهماالسّلام) و فرزند رسول خدا هستم، همانکه زمین برای وی سجدهگاه و پاک قرار داده شده است… معاویه در جواب گفت: تو در آرزوی خلافت هستی. امام مجتبی (علیهالسّلام) فرمود: خلافت مال کسی است که به کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل کند نه کسی که بر خلاف آن عمل میکند و سنت رسول خدا را تعطیل میکند، چنین کسی مانند آن شخصی است که صاحب ثروت و مالی شود؛ ولی جز رنج و مشقت چیز دیگری به دست نیاورد.»
ناسزاگوی معاویه به امام علی و حسنین
«ثم انصرف عمرو واهل الشام الی معاویه وسلموا علیه بالخلافه ورجع ابنعباس وشریح بنهانئ الی علی وکان اذا صلی الغداه یقنت فیقول اللهم العن معاویه وعمرا وابا الاعور السلمی وحبیبا وعبد الرحمن بن خالد والضحاک بن قیس والولید فبلغ ذلک معاویه فکان اذا قنت لعن علیا وابنعباس والاشتر وحسنا وحسینا؛
[۸۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۷۱، باب اجتماع الحکمین بدومه الجندل.
[۸۸] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۳، باب ذکر اجتماع الحکمین.
بعد از ماجرای حکمین عمرو بن عاص و مردم شام به سوی معاویه رفتند و خلافت را به وی تبریک گفتند؛ و ابنعباس، شریح بنهانی به سوی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بازگشتند.
علی (علیهالسّلام) وقتی نماز صبح میخواند و دعا میکرد، میگفت: بارالها معاویه، عمرو عاص، ابواعور سلمی، حبیب، عبدالرحمن بن خالد، ضحاک بن قیس و ولید را لعنت کن. این خبر وقتی به گوش معاویه رسید، او نیز در دعای هر روز خویش! امام علی، امام حسن، امام حسین (علیهمالسلام)، ابنعباس و مالک اشتر را لعن میکرد.»
اگر امام علی (علیهالسّلام) در جنگ صفین با معاویه جنگیده بود، امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، دو آقای جوانان اهل بهشت چه کرده بود که معاویه آنها را لعن میکرد؟!
اقوال در سب حضرت علی توسط معاویه
لازم است به اقوال علمای اهلسنت در سب حضرت علی توسط معاویه اشاره شود:
ابنتیمیه حرانی
ابنتیمیه حرانی در کتاب مجموعه الفتاوی میگوید:
«وکذلک تفضیل علی علیه لم یکن مشهوراً فیها بخلاف سبّ علی فانه کان شائعا فی اتباع معاویه ولهذا کان علی واصحابه اولی بالحق واقرب الی الحق من معاویه واصحابه کما فی الصحیحن عن ابی سعید عن النبی قال تمرق مارقه علی حین فرقه من المسلمین فتقتلهم اولی الطائفتین بالحق وروی فی الصحیح ایضا ادنی الطائفتین الی الحق وکان سب علی ولعنه من البغی الذی استحقت به الطائفه ان یقال لها الطائفه الباغیه کما رواه البخاری فی صحیحه؛
[۸۹] ابنتیمیه حرانی، احمد بن عبدالحلیم، مجموعه الفتاوی، ج۴، ص۲۶۶، ط دار الوفاء فی مصر، ۱۴۲۱ هـ.
برتری دادن علی بر معاویه در بین شیعیان علی مشهور نبود؛ ولی ناسزاگویی به علی (علیهالسّلام) در بین طرفداران معاویه شائع بوده است؛ از اینروی، علی و یارانش به حق سزاوارتر از معاویه و یارانش هستند؛ همانگونه که در صحیحین از ابوسعید خدری از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است: کسی میآید که مردم را از دین خارج میکند (مقصود معاویه است) و نزدیکترین فرد به حق علی (علیهالسلام) با وی میجنگد، وچون معاویه از علی (علیهالسّلام) بدگویی کرد، سزاوار است که به وی متجاوز و ستمگر گفته شود و لذا به طرفداران وی همانگونه که بخاری نقل کرده است، شایسته است که گروه ستمگر گفته شود.»
شمسالدین ذهبی
حافظ شمسالدین ذهبی در آورده است که:
«وخلف معاویه خلق کثیر یحبونه ویتغالون فیه ویفضلونه، اما قد ملکهم بالکرم والحلم والعطاء، واما قد ولدوا فی الشام علی حبه، وتربی اولادهم علی ذلک. وفیهم جماعه یسیره من الصحابه، وعدد کثیر من التابعین والفضلاء، وحاربوا معه اهل العراق، ونشاوا علی النصب، نعوذ بالله من الهوی؛
[۹۰] ذهبی، اسماعیل بن عمر، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۲۸.
مردمان زیادی بودند که معاویه را دوست داشتند و در باره او غلو میکردند، او را بر دیگران برتر میدانستند. این مسأله یا به این خاطر بود که آنها در شام و در محیط مسموم آن به دنیا آمده بودند و یا از بذل و بخششهای معاویه بهرهمند شده بودند و فرزنداشان را نیز بر همین روش تربیت کرده بودند. در میان این افراد گروه اندکی از اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تعداد زیادی از تابعان و بزرگان بودند که در رکاب معاویه با مردم عراق جنگیدند. علت جنگها پیروی مردم سرزمین عراق که از اهل بیت (علیهمالسّلام) بود و بر بغض و کینه علی (علیهالسّلام) رشد کردند. از هواهای نفس به خدا پناه میبریم.»
عمادالدین ابیالفداء
عمادالدین ابیالفداء در تاریخش در ذکر شرایط صلح امام حسن با معاویه مینویسد که امام حسن (علیهالسّلام) شرط کرد:
«وان لا یسب علیاً، فلم یجبه الی الکف عن سب علی، فطلب الحسن ان لا یشتم علیاً وهو یسمع، فاجابه الی ذلک ثم لم یف له به؛
[۹۱] ابوالفداء، اسماعیل بن علی، المختصر فی أخبار البشر، ج۱، ص۱۸۳.
با او شرط کرد که علی (علیهالسّلام) را سب و لعن نکند؛ ولی او از این شرط سرپیچی کرد. امام مجتبی (علیهالسّلام) از او خواست تا بدگویی نکند، پذیرفت؛ ولی به عهدش عمل نکرد.»
و در فصلی با عنوان «استلحاق معاویه زیادا» مینویسد:
«وکان معاویه وعماله یدعون لعثمان فی الخطبه یوم الجمعه ویسبون علیاً و یقعون فیه؛
[۹۲] ابوالفداء، اسماعیل بن علی، المختصر فی أخبار البشر، ج۱، ص۱۸۶، فصل فی ذکر تسلیم الحسن الامر الی معاویه.
معاویه و کارگزارانش در خطبه جمعه برای عثمان دعا میکردند و به علی (علیهالسّلام) فحش میدادند.»
محمد خضرمی مصری
قاضی شیخ محمد خضرمی مصری با اینکه در بسیاری از کتابها و محاضراتش به امیرالمؤمنین و فرزندش امام حسین (علیهماالسّلام) طعنه میزند؛ ولی در عین حال سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را توسط معاویه منکر نیست و در برخی از موارد به آن تصریح کرده میکند
در کتاب الدوله الامویه مینویسد:
«ومما ننقده علی هذا العهد (ای عهد معاویه) اهتمام معاویه بتشهیر بعلی علی المنابر مع ان الرجل قد لحق بربه وانتهی بامره، وکان یعلم یقیناً ان هذه الاقوال مما یهیج صدور شیعته وتجعلهم یتاففون ویتذمرون، ولا ندری ما الذی حمله ان جعل ذلک فرضاً حتماً فی کل خطبه کانه رکن من ارکانها لا تتم الا به؛
[۹۳] صلابی، علیمحمد، الدوله الامویه، ص۳۱۴، ط المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۲۳ هـ.
آنچه که در انتقاد از دوران معاویه میتوان گفت این است که: معاویه، لعن علی (علیهالسّلام) را در منابر شایع و ترویج کرده بود؛ با این که از دنیا رفته بود و معاویه میدانست که این اعمال موجب ناراحتی شیعیان میشود و نفرت بیشتری در آنان نسبت به دشمنان علی (علیهالسّلام) ایجاد میکند؛ ولی ما نمیدانیم که چرا این کار را برخودش فرض و واجب میدانست و در هر خطبه همانند امری واجب آن را انجام میداد؛ گویا یکی از ارکان خطبه بود که خطبه بدون دشنام به علی (علیهالسّلام) کامل نبود و ناتمام بود.»
احمد بن محمد بن صدیق غماری
الامام الحافظ احمد بن محمد بن صدیق غماری در کتاب الجواب المفید للمسائل المستفید مینویسد:
«وفی الصحیح، صحیح مسلم عن علی (علیهالسّلام) قال: «ولذی فلق الحبه وبرا النسمه انه لعهد عهده الی رسول الله صلی الله علیه وسلم: ان لا یحبنی الا مؤمن ولا یبغضنی الا منافق».
وفی الصحیح الحاکم و غیره: «من سبّ علیا فقد سبّنی ومن سبّنی فقد سب الله» و من سبّ الله فقد کفر، وفی الصحیح و غیره مما تواتر تواتراً مقطوعاً به: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه». .. والمقصود من هذه الاحادیث الصحیحه المتفق علیها مع ما تواتر من لعن معاویه لعلی علی المنبر طول حیاته وحیاه دولته الی عمر بن عبد العزیز وقتاله وبغضه، یطلع من انه منافق کافر فهی مؤیده لتلک الاحادیث الاخری.
ویزعم النواصب ان ذلک (اعنی لعن معاویه لعلی) کان اجتهاداً، مع ان النبی صلی الله علیه وسلم یقول فی مطلق الناس: «لعن المؤمن کقتله» فاذا کان الاجتهاد یدخل اللعن وارتکاب الکبائر فکل سارق وزان وشارب وقاتل یجوز ان یکون مجتهداً، فلا حد فی الدنیا ولا عقاب فی الآخره.»
[۹۴] غماری، احمد، الجواب المفید للسائل المستفید، ص۵۹، ط الاولی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۳ هـ.
«در صحیح مسلم این حدیث از علی (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود: قسم به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: ای علی! تو را دوست نمیدارد مگر مؤمن و دشمن نمیدارد تو را مگر منافق. و در صحیح حاکم و غیر آن آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر کس به علی ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است، کسی که به من ناسزا گوید، به خدا ناسزا گفته است و هر کس به خدا ناسزا بگوید، کافر است.
و از احادیث متواتر و صحیح که قطع به صدور آن داریم این فرمایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: کسی که من مولا و سرپرست او هستم، پس از من علی مولای او است، بار خدایا دوست بدار آن که علی (علیهالسّلام) را دوست بدارد و دشمن بدار آن که علی را دشمن بدارد.
از این احادیث صحیح که همگی اتفاق بر صحت آن دارند و همچنین ناسزاگویی، لعن و نفرین به علی (علیهالسّلام) و جنگ با آن حضرت به وسیله معاویه که تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت، این نتیجه به دست میآید که معاویه منافق و کافر است؛ البته روایات دیگری هم وجود دارد که این مطلب را تایید میکند.
ناصبیها که گمان میکنند، کار معاویه بر اساس اجتهاد وی بوده است و در حقیقت میخواهند وی را تبرئه کنند، گویا این فرمایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نشنیدهاند که فرمود: لعن و نفرین مؤمن همانند کشتن او است؛ بنابراین اگر هر جرمی مانند سبّ و لعن و یا گناهان بزرگ را بشود با اجتهاد مجرم توجیه کرد، پس هر دزد، زناکار، شرابخوار و قاتلی با اجتهاد خودش میتواند از اجرای حدّ شرعی فرار کند و حد شرعی را به تعطیل بکشاند و در دنیا و آخرت گرفتاری نداشته باشد.»
محمد بن احمد ابوزهره
محمد بن احمد ابوزهره که استاد دانشکده حقوق دانشگاه الازهر و از نویسندگان جهان اسلام و دانشمند بنام مصر به شمار میرود، در کتاب الامام زید مینویسد:
«ولقد زاد القلوب بغضاً لحکام الامویین ما کانوا یحاولون به من الغض من مقام علی رضی الله عنه، فقد کان ذلک دیدنهم واستوی فی ذلک السفیانیون والمروانیون. فقد سنّ معاویه سنه سیئه فی الاسلام وهی لعن امام الهدی علی بن ابیطالب کرم الله وجهه علی المنابر، بعد خطبه الجمعه، وقد تضافرت علی ذلک اخبار المورخین، فذکره ابنجریر فی تاریخه وابنالاثیر وغیرهما. ولقد نهاه علی تلک السنه السیئه بل تلک الجریمه الکبری الاتقیا من بقیه الصحابه رضی الله عنهم، و من هؤلاء السیدهام سلمه زوج رسول الله صلی الله علیه وسلم وام المؤمنین، فقد ارسلت الیه کتاباً هذا نصه: «انکم تلعنون الله ورسوله علی منابرکم وذلک انکم تلعنون علی بن ابیطالب ومن احبه، واشهد ان الله احبه ورسوله».
ولکن معاویه لم یلتفت الی کلامها، واستمر فی غیه و قد استمر ذلک طول حکم الامویین ولم یلغ الا فتره حکم الحاکم العادل عمر بن عبد العزیز.»
[۹۵] ابوزهره، محمد، الامام زید حیاته وعصره آراؤه وفقهه، ص۱۰۲، ط دار الفکر العربی، مصر.
«دلها از کینه و دشمنی نسبت به حکام اموی لبریز شده است؛ چراکه آنان مقام و جایگاه علی (علیهالسّلام) را که پیشوای هدایت و ایثار بود نادیده گرفتند و سنتی را پیریزی کردند که سفیانیها و مروانیها هم بعد از آنان این روش ناپسند را ادامه دادند. معاویه روش زشتی را که همان سبّ و لعن علی (علیهالسّلام) در منابر بود را پیریزی کرد. اسناد و مدارک تاریخی آن را مورخانی همچون ابنجریر و ابناثیر و دیگران آوردهاند. در مقابل این سنت ناپسند و گناه بزرگ عدهای از صحابه دیندار و پرهیزگار معاویه را از آن برحذر میداشتند که می توان به نامهام سلمه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امالمؤمنین اشاره کرد که به معاویه نوشت: شما خدا و پیامبرش را بر منبرها لعن و نفرین میکنید؛ چرا که لعن و نفرین علی مساوی با لعن خدا و رسول است، من شهادت میدهم که خدا و رسول علی را دوست داشتند؛ ولی معاویه به این دلسوزیها و راهنماییها توجهی نمیکرد و این کار زشت را ادامه داد تا زمان عمر عبدالعزیز.»
و نیز در کتاب الامام الصادق (علیهالسّلام) مینویسد:
«وذلک ان بنی امیه بعد ان استولوا علی الحکم کانوا حریصین علی اخفاء کل المعالم الداله علی الامام علی کرم الله وجهه، وکان انصاره واشیاعه حریصین علی ان یخفوا قبره، حتی لا یبعث بجثمانه الطاهر الفسقه من الامویین کما کانوا یعبثون بسبه علی المنابر… ان الامام جعفر الصادق بعد ان اعلم اتباعه بمکان القبر الذی کان معلوماً عندهم، سُال من بعض اصحابه: «ما منع الابرار من اهل البیت من اظهار مشهده» فقال الصادق: «خذراً من بنی مروان والخوارج ان تحتال فی اذاه».»
[۹۶] ابوزهره، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره آراؤه وفقهه، ص۴۸، ط دار الفکر العربی، مصر، ۱۹۹۳
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 