پاورپوینت کامل مصائب حضرت زهرا (منابع امامیه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصائب حضرت زهرا (منابع امامیه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصائب حضرت زهرا (منابع امامیه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصائب حضرت زهرا (منابع امامیه) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

مصایب حضرت زهرا (منابع امامیه)

بر پایه روایات منابع امامیه، عملکرد دستگاه خلافت در قبال حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، به دو گونه ‌برخورد فیزیکی و غیرفیزیکی تقسیم می‌گردد. گزارش‌های برخورد فیزیکی، به سه دسته ضرب، سقط و شهادت، و غیرفیزیکی آن، به چهار دسته گزارش‌های کلی مصایب، غصب فدک، داخل شدن به خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و آتش کشاندن خانه آن بانو، تقسیم می‌گردد. حجم گزارش‌های برخورد فیزیکی دست کم در حد استفاضه است، هر کدام از چهار دسته‌ی غیر برخورد فیزیکی هم دارای گزارش‌های متعدد است. با توجه به حجم مذکور، ظلم بر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در هر دو بخش فیزیکی و غیرفیزیکی، از منظر هر فرد شیعی قابل اثبات است. دانشمندان امامی نیز از قرن‌های نخستین تا به امروز، همواره یک رویکرد اثباتی پیرامون مصائب و آلام این بانو، در دو بخش فوق، داشتند.
در ادامه اثبات برخورد فیزیکی و غیرفیزیکی دستگاه خلافت با حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر پایه گزارش‌های فراوان از منابع امامیه، بیان می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ – درآمد
۲ – گزارش‌های برخورد فیزیکی
۳ – گزارش‌های ضرب
۳.۱ – ضرب فاطمه به روایت رسول خدا
۳.۲ – ضرب فاطمه به روایت امام مجتبی
۳.۳ – ضرب فاطمه به روایت امام صادق
۳.۴ – ضرب فاطمه به روایت سلمان
۴ – گزارش‌های سقط
۴.۱ – سقط محسن به روایت رسول خدا
۴.۲ – سقط محسن به روایت امام علی
۴.۳ – سقط محسن به روایت امام مجتبی
۴.۴ – سقط محسن به روایت امام صادق
۴.۵ – سقط محسن به روایت سلمان
۴.۶ – سقط محسن به روایت عمار بن یاسر
۵ – گزارش‌های شهادت
۵.۱ – شهادت حضرت فاطمه به روایت رسول خدا
۵.۱.۱ – بررسی سند روایت
۵.۱.۱.۱ – بیان کراجکی
۵.۱.۱.۲ – ابوالحسن بن شاذان
۵.۱.۱.۳ – احمد بن علی بن الحسن بن شاذان
۵.۱.۱.۴ – محمد بن حسن بن ولید
۵.۱.۱.۵ – محمد بن حسن صفار
۵.۱.۱.۶ – محمد بن ابی عمیر
۵.۱.۱.۷ – مفضل بن عمر
۵.۱.۱.۸ – یونس بن یعقوب
۵.۲ – شهادت حضرت فاطمه به روایت امام صادق
۵.۳ – شهادت حضرت فاطمه به روایت امام کاظم
۵.۴ – شهادت حضرت فاطمه به روایت سلمان
۵.۵ – شهادت حضرت فاطمه به روایت عمار بن یاسر
۶ – برخورد غیرفیزیکی
۷ – گزارش‌های کلی مصایب غیر فیزیکی
۷.۱ – گزارش رسول خدا
۷.۲ – گزارش امام علی
۷.۳ – گزارش امام سجاد
۷.۴ – گزارش امام باقر
۷.۵ – گزارش امام صادق
۷.۶ – گزارش امام جواد
۷.۷ – گزارش فاطمه بنت الحسین
۷.۸ – گزارش ابن عباس
۷.۹ – گزارش ابوهاشم
۸ – غصب فدک
۸.۱ – گزارش امام صادق
۸.۱.۱ – بررسی سند روایت اول
۸.۱.۱.۱ – حسین بن محمد اشعری
۸.۱.۱.۲ – معلی بن محمد بصری
۸.۱.۱.۳ – حسن بن علی وشاء
۸.۱.۱.۴ – ابان بن عثمان
۸.۱.۱.۵ – عبدالرحمن بن ابی عبدالله
۸.۱.۲ – بررسی سند روایت دوم
۸.۱.۲.۱ – علی بن حسین بن بابویه
۸.۱.۲.۲ – علی بن ابراهیم
۸.۱.۲.۳ – ابراهیم بن‌ هاشم
۸.۱.۲.۴ – محمد بن ابی عمیر
۸.۱.۳ – بررسی سند روایت سوم
۸.۱.۴ – روایت چهارم تا هفتم
۸.۲ – گزارش امام‌ هادی
۸.۳ – گزارش رسول خدا
۸.۴ – گزارش امام علی
۸.۵ – گزارش امام مجتبی
۸.۶ – گزارش امام کاظم
۸.۷ – غصب فدک به گزارش ناقلان خطبه فدک
۹ – گشودن درب و داخل شدن به خانه حضرت فاطمه
۹.۱ – گزارش اول و دوم
۹.۲ – گزارش سوم و چهارم
۹.۳ – گزارش پنجم و ششم
۱۰ – تهدید به آتش زدن خانه فاطمه
۱۰.۱ – گزارش امام باقر
۱۰.۲ – گزارش امام صادق
۱۰.۳ – گزارش امام کاظم
۱۰.۴ – گزارش سلمان فارسی
۱۰.۵ – گزارش سلیم بن قیس
۱۰.۶ – گزارش مروان بن عثمان
۱۱ – موضع عالمان امامی
۱۱.۱ – ابن ابی زینب نعمانی
۱۱.۲ – استاد شیخ صدوق
۱۱.۳ – شیخ صدوق
۱۱.۴ – شیخ مفید
۱۱.۵ – سید مرتضی
۱۱.۶ – شیخ طوسی
۱۱.۷ – ابوالصلاح حلبی
۱۱.۸ – قاضی ابن براج
۱۱.۹ – ابن شهر آشوب
۱۱.۱۰ – سید بن طاووس
۱۱.۱۱ – خواجه نصیر طوسی
۱۱.۱۲ – علامه حلی
۱۱.۱۳ – فاضل مقداد
۱۱.۱۴ – علی بن یونس نباطی بیاضی
۱۱.۱۵ – محقق کرکی
۱۱.۱۶ – مجلسی اول
۱۱.۱۷ – ملاصالح مازندرانی
۱۱.۱۸ – فیض کاشانی
۱۱.۱۹ – علامه مجلسی
۱۱.۲۰ – صاحب حدائق
۱۱.۲۱ – شهید صدر
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع

درآمد

اهمیت واکاوی حوادث پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که پیامدهای ناگواری در جامعه اسلامی برجا گذاشته و تاکنون نیز ادامه دارد، بر کسی پوشیده نیست. یکی از مهمترین این حوادث، نحوه‌ی تعامل دستگاه خلافت با تنها فرزند بر جای مانده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. ضرورت کاوش از این موضوع با توجه به جایگاه ویژه‌ حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در میان اُمت اسلامی، امری روشن است. وانگهی امروزه برخی، رنج‌های این بانو و برخورد غم آلود دستگاه حکومت با او را استبعاد می‌کنند. آنها می‌گویند به راستی سردمداران خلافت با تنها فرزند برجای مانده پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین تعامل داشتند؟

قبلاً لازم است بدانیم؛ بدیهی است که انتظار ثبت تمامی «ما وقع» توسط اهل‌سنت، توقعی نابجاست، اگرچه بخش‌هایی از این رویداد در میراث علمی آنها بازتاب دارد، اما میراث علمی امامیه نسبتاً توانسته است مشروح آن به‌ویژه گزارشات برخورد فیزیکی را انعکاس دهد. به‌همین دلیل؛ نوشتار پیشرو در صدد بر آمده تا گزارشات مربوط به مصایب حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را با استناد به منابع حدیثی امامیه پی‌گیری کند. دیدگاه عالمان امامی پیرامون مصائب این بانو، به عنوان بخش پایانی این نوشتار، ارائه می‌گردد.

گزارش‌های برخورد فیزیکی

فصل نخست این نگارش به بررسی روایاتی می‌پردازد که از برخورد فیزیکی دستگاه خلافت با حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) سخن به میان آورده است. مقصود ما از برخورد فیزیکی، اعم از ضرب و دو پیامد آن یعنی سقط محسن و شهادت آن بانو، است. روایات مربوط به این فصل هم با محوریت سه بخش یاد شده دسته‌بندی می‌گردد.

گزارش‌های منابع امامیه که به نوعی از برخورد فیزیکی [ضرب یا یکی از دو پیامد آن] سخن به میان آورده، از حجم قابل توجهی برخوردار است به‌طوری که مسانید آن (صرف‌نظر از غیر مسانید) با قریب به ۱۰ طریق مجزا به ثبت رسیده است. مطابق اصطلاح حدیث‌شناسان، چنین گزارش‌هایی، دست کم در حد استفاضه‌اند. [حدیث مستفیض به حدیثی گفته می‌شود که راویان آن در هر طبقه، بیشتر از سه نفر بوده باشد.

[۱] شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الرعایه فی علم الدرایه، ص۶۹.

].

عالمان حدیث پژوه، این دست روایات را با توجه به حجم بالایشان، تلقی به قبول کردند بدان معنا که اگر هیچ گزارش معتبر هم در این‌باره نبوده نباشد، لطمه‌ای به اتقان این روایات وارد نمی‌سازد و محتوای آن [اثبات برخورد فیزیکی] قابل التزام است. البته همانطور که در ادامه خواهیم دید، برخی گزارشات این فصل به تنهایی هم از سندی قابل قبول برخوردار است. در ادامه گزارش‌های موجود را در سه دسته یاد شده، پیگیری می‌کنیم.

گزارش‌های ضرب

دسته‌ی نخست از این روایات، گزارش‌هایی است که از ضربت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) توسط برخی دولت مردان وقت و هوادارانشان به میان آورده است. روایات مربوط به این بخش متنوع است، گاهی تنها مساله ضرب را بدون تعیین موضوع آن، به میان آورده است. در مواردی هم از ضرب به مواضع گوناگون مانند ضرب به پهلو و صورت، سخن به میان آورده که این موضوع می‌تواند از تعدد ضربات حکایت داشته باشد. این را هم باید دانست همانطور که گفتیم سقط محسن و شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دو پیامد ناگواری است که در اثر برخورد فیزیکی با آن بانو، رُخ داده است، بنابراین تمام روایات این دو بخش، می‌تواند در زمره روایات ضرب به‌شمار آید، اما در این بخش صرفاً راویاتی که از ضرب به آن بانو سخن گفته است، ارائه می‌گردد. این روایات توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امام مجتبی، امام صادق (علیهما‌السّلام) و جناب سلمان فارسی، گزارش شده است. در ادامه مشروح گزارشات را بنگرید:

ضرب فاطمه به روایت رسول خدا

۱. ۱: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْاَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: بَیْنَا اَنَا وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِذِ الْتَفَتَ اِلَیْنَا فَبَکَی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اَبْکِی مِمَّا یُصْنَعُ بِکُمْ بَعْدِی فَقُلْتُ وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ‌ فَاطِمَهَ خَدَّهَا وَ طَعْنَهِ الْحَسَنِ فِی الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِی یُسْقَی وَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ.

[۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۹۷، حقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: من، فاطمه، حسن و حسین نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودیم، آن حضرت رو به ما کرد و گریست، گفتم یا رسول الله چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: به‌جهت آنچه که در آینده بر سر شما خواهد آمد. گفتم: ‌ای رسول خدا؛ آن چیست؟ فرمود: بر فرق تو ضربت وارد می‌شود، بر گونه دخترم فاطمه سیلی می‌زنند، بر ران حسن نیزه می‌زنند و به او زهری نوشانده می‌شود و فرزندم حسین‌ کشته می‌شود.

۱. ۲: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‌… ثُمَّ قَال‌ وَ اَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَاِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی… وَ اَنِّی لَمَّا رَاَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَاَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‌ اِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا].

[۳] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۴، حقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بود… سپس فرمود: همانا دخترم فاطمه سرور زنان جهانیان و پاره تن من است… چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‌شود، گویا می‌بینم خواری و ذلت به خانه‌اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده و پهلویش‌ شکسته شده است.

۱. ۳: سُلَیْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیُّ اِلَی جَنْبِهِ: شَهِدْتَ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). .. اَقْبَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ: اِنَّکِ اَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ اَهْلِ بَیْتِی وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّی تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ اَضْلَاعِکِ.

[۴] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۲۴-۴۲۷، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم گفت: به عبداللَّه بن عباس گفتم (در حالی که جابر بن عبد اللّه انصاری در کنارش نشسته بود): آیا به هنگام وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاضر بودی؟ گفت: آری. آنگاه که بیماری حضرتش شدت یافت … رو کرد به دخترش و فرمود: تو نخستین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق می‌شوی، به زودی ستم می‌بینی تا آنجا که بر تو ضربت وارد شده و دنده‌ات شکسته می‌شود.

ضرب فاطمه به روایت امام مجتبی

(فیما احتجّ به الحسن (علیه‌السّلام) علی معاویه و اصحابه‌) یَا مُغِیرَهَ بْنَ شُعْبَهَ فَاِنَّکَ لِلَّهِ عَدُوٌّ… ‌ وَ اَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَتَّی‌ اَدْمَیْتَهَا.

[۵] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۳-۴۱۴، تحقیق:تعلیق وملاحظات:السید محمد باقر الخرسان، ناشر:دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الاشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

(امام حسن (علیه‌السّلام) در احتجاج بر معاویه و اصحاب او) فرمود: امّا تو‌ ای مغیره دشمن‌ خدا هستی… و تو همانی که دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را کتک زدی تا آنکه بدن وی را خون آلود نمودی.

درباره اعتبار روایات کتاب احتجاج لازم است بدانیم که مولف، معمولا اَسناد روایات کتاب را نمی‌آورد و علت آن را اُموری مانند شهرت آن روایت و … می‌داند. وی در مقدمه کتاب می‌گوید:
و لا ناتی فی اکثر ما نورده من الاخبار باسناده اما لوجود الاجماع علیه او موافقته لما دلت العقول الیه او لاشتهاره فی السیر و الکتب بین المخالف و المؤالف الا ما اوردته عن ابی محمد الحسن العسکری ع فانه لیس فی الاشتهار علی حد ما سواه و ان کان مشتملا علی مثل الذی قدمناه فلاجل ذلک ذکرت اسناده فی اول جزء من ذلک دون غیره لان جمیع ما رویت عنه صانما رویته باسناد واحد من جمله الاخبار التی ذکرها ع فی تفسیره‌.

[۶] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴، تحقیق:تعلیق وملاحظات:السید محمد باقر الخرسان، ناشر:دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الاشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

در بسیاری از موارد، روایات را با سندهایش نیاورده‌ام یا به دلیل وجود اجماع بر آن روایات و یا به خاطر موافق بودن آن به دلیل عقلی یا به خاطر مشهور بودن او در کتاب‌های سیره و کتاب‌های مخالف و موافق. مگر آن‌چیزی را که از امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نقل کردم؛ ‌ زیرا روایات ایشان همانند بقیه آن‌قدر شهرت ندارد، هرچند مواردی را که گفتیم شامل این روایات هم می‌شود. از این‌جهت سندهایش را در جزء اول این کتاب آوردم؛ زیرا تمام آنچه را از ایشان روایت کردم با یک سند روایت کردم…

ضرب فاطمه به روایت امام صادق

۳. ۱: حَدَّثَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی قَالَ: حَدَّثَنِی‌ اَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ: رَوَی اَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْاَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام). .. کَانَ‌ سَبَبُ‌ وَفَاتِهَا اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‌ بِاَمْرِهِ.

[۷] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: علت وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) همان ضربه‌ای بود که قنفذ غلام عمر به دستور او، بر وی وارد آورد.

۳. ۲: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْاَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: لَمَّا اُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‌ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‌… اَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ.

[۸] قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۴۷، ناشر:مکتبه الصدوق.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند متعال شما را در سه چیز می‌آزماید … و امّا دخترت، مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‌کنند، او را می‌زنند در حالی که حامله و باردار است.

۳. ۳: قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ اَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق (علیه‌السّلام): … وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ اَبِی بَکْرٍ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّمْلُجِ الْاَسْوَدِ الْمُحْتَرِقِ وَ اَنِینِهَا مِنْ ذَلِکَ وَ بُکَاهَا وَ رَکَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ حَتَّی اَصَابَ بَطْنَهَا وَ هُجُومِ عُمَرَ وَ قُنْفُذٍ وَ خَالِدٍ وَ صَفْقَهِ عُمَرَ عَلَی خَدِّهَا حَتَّی اَبْرَی قُرْطَهَا تَحْتَ خِمَارِهَا فَانْتَثَرَ وَ هِیَ‌ تَجْهَرُ بِالْبُکَاءِ تَقُولُ یَا اَبَتَاهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْنَتُکَ فَاطِمَهُ تُضْرَب.

[۹] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۴۰۷، ناشر:مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ:الرابعه، سال چاپ:۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: … عمر با تازیانه ابوبکر به بازوی فاطمه (علیهاالسّلام) زد به طوری که بازویش همچون بازوبند سیاهی ورم کرد و طوری با پا به درب زد که به شکم دختر پیغمبر خورد، عمر و قنفذ و خالد بن ولید به درون خانه هجوم آوردند، عمر با سیلی به صورت آن بانو زد به گونه‌ای که گوشواره‌ او از زیر روسری شکست، فاطمه با صدای بلند گریه می‌کرد و می‌گفت: یا رسول الله؛ دخترت کتک می‌خورد.

۳. ۴: عن بعض اصحابنا عن احدهما قال… لَمَّا قُبِضَ نَبِیُّ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَانَ الَّذِی کَانَ… فَاَرْسَلَ اِلَیْهِ الثَّالِثَهَ رَجُلًا یُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا) تَحُولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فَضَرَبَهَا.

[۱۰] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۰۶، تحقیق:الحاج السید‌هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر:المکتبه العلمیه الاسلامیه – طهران.

امام باقر یا امام صادق (علیهما‌السّلام) فرمودند: هنگامی‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبض روح شد و آن اختلافات درگرفت … (حکومت وقت) در مرتبه سوم مردی را که نام او قنفذ بود، فرستاد، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) میان او و علی (علیه‌السّلام) ایستاد و حائل شد، در این هنگام قنفذ ضربتی بر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) وارد آورد.

ضرب فاطمه به روایت سلمان

عَنْ اَبَانِ بْنِ اَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‌ سَلْمَانَ‌ الْفَارِسِیَ‌ قَالَ‌ لَمَّا اَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا… فَقَالَتْ یَا عُمَرُ اَمَا تَتَّقِی اللَّهَ تَدْخُلُ عَلَی بَیْتِی وَ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَاَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَهُ (سلام‌الله‌علیها) وَ صَاحَتْ یَا اَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَاَ بِهِ جَنْبَهَا… وَ حَالَتْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ فَاطِمَهُ عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِینَ مَاتَتْ وَ اِنَّ فِی عَضُدِهَا کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِه‌.

[۱۱] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۴۳، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم می‌گوید از سلمان فارسی شنیدم که گفت: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبض روح شد و مردم کردند آنچه را که کردند … فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود: ‌ای عمر، از خدا نمی‌ترسی که به خانه من وارد ‌شوی؟ عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‌ور ساخت، سپس درب خانه را فشار داد و داخل شد. در این هنگام فاطمه (علیهاالسّلام) فریاد زد “یا ابتاه، یا رسول اللَّه” عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوی آن بانو زد … فاطمه (سلام‌الله‌علیها) جلوی درب خانه، بین مردم و علی (علیه‌السّلام) مانع شد. قنفذ با تازیانه به آن حضرت زد به‌طوری که وقتی آن بانو از دنیا می‌رفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود.

گزارش‌های سقط

دسته دوم، گزارش‌هایی است که از سقط محسن به عنوان اولین پیامد ناگوار از ضربت به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) سخن به میان آورده است. روایات مربوط به این بخش همانند بخش پیشین متنوع است، در برخی روایات از اصل سقط، بدون ذکر سبب آن سخن به میان آمده و در تعدادی از گزارش‌ها سقط محسن به همراه سبب آن ذکر گردید. این روایات توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امیرمؤمنان، امام مجتبی، امام صادق (علیهم‌السّلام)، سلمان فارسی و عمار یاسر، گزارش شده است. در ادامه تفصیل این گزارشات ارائه می‌گردد:

سقط محسن به روایت رسول خدا

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‌… ثُمَّ قَال‌ وَ اَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَاِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی… وَ اَنِّی لَمَّا رَاَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَاَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‌ اِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ اَسْقَطَتْ جَنِینَهَا…

[۱۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۴، حقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بود سپس فرمود: … همانا دخترم فاطمه سرور زنان جهانیان و پاره تن من است… چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‌شود گویا می‌بینم خواری و ذلت به خانه‌اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‌ شکسته شده و جنینش را سقط کرده است.

سقط محسن به روایت امام علی

۲. ۱: عِدَّهٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) ‌ سَمُّوا اَوْلَادَکُمْ قَبْلَ اَنْ یُولَدُوا فَاِنْ لَمْ تَدْرُوا اَذَکَرٌ اَمْ اُنْثَی فَسَمُّوهُمْ بِالْاَسْمَاءِ الَّتِی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الْاُنْثَی فَاِنَّ اَسْقَاطَکُمْ‌ اِذَا لَقُوکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ یَقُولُ السِّقْطُ لِاَبِیهِ اَلَّا سَمَّیْتَنِی وَ قَدْ سَمَّی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مُحَسِّناً قَبْلَ اَنْ یُولَد.

[۱۳] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۱۸، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ ه. ش.

امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: فرزندان خود را قبل از آنکه به دنیا بیایند نامگذاری کنید و اگر نمی‌دانید پسر یا دخترند، نامی بر آنها بگذارید که به مرد و زن هر دو اطلاق شود، همانا فرزندی که سقط شده آنگاه که در قیامت با شما برخورد می‌کند و نامی بر آن نگذاشته‌اید، به پدرش می‌گوید: چرا برایم نام نگذاشتید در حالی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسن را پیش از آنکه زائیده شود نام گذاشت.

۲. ۲: اَبِی (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام). .. (بقیه روایت همانند گزارش قبلی است).

[۱۴] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۴، تحقیق وتقدیم:السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر:منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الاشرف، الطبع:۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م.

سقط محسن به روایت امام مجتبی

(فیما احتجّ به الحسن (علیه‌السّلام) علی معاویه و اصحابه‌) یَا مُغِیرَهَ بْنَ شُعْبَهَ فَاِنَّکَ لِلَّهِ عَدُوٌّ… ‌ وَ اَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَتَّی‌ اَدْمَیْتَهَا وَ اَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا.

[۱۵] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۳-۴۱۴، تحقیق:تعلیق وملاحظات:السید محمد باقر الخرسان، ناشر:دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الاشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

(امام حسن (علیه‌السّلام) در احتجاج خود بر معاویه و اصحاب او) فرمود: امّا تو‌ ای مغیره دشمن‌ خدا هستی… و تو بودی که دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را کتک زدی تا آنکه بدن وی را خون آلود نمودی و بدان جهت او فرزند در شکمش را سقط کرد.

سقط محسن به روایت امام صادق

۴. ۱: حَدَّثَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی‌ اَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: رَوَی اَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْاَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ اَبِی بَصِیرٍ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام). .. کَانَ‌ سَبَبُ‌ وَفَاتِهَا اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‌ بِاَمْرِهِ، فَاَسْقَطَتْ مُحَسِّناً.

[۱۶] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: علت وفات فاطمه (علیهاالسّلام) همان ضربه‌ای بود که قنفذ غلام عمر به دستور او بر وی وارد آورد و به سبب آن، محسن را سقط نمود.

۴. ۲: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْاَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: لَمَّا اُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‌ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‌… اَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ… وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ.

[۱۷] قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۴۷، ناشر:مکتبه الصدوق.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند متعال شما را در سه چیز می‌آزماید… و امّا دخترت فاطمه، مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‌کنند، او را می‌زنند در حالی که حامله و باردار است… و بدنبال ضربتی که بر او وارد می‌شود، فرزندش را سقط می‌کند.

۴. ۳: قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ اَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق (علیه‌السّلام): وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ اَبِی بَکْرٍ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّمْلُجِ الْاَسْوَدِ الْمُحْتَرِقِ وَ اَنِینِهَا مِنْ ذَلِکَ وَ بُکَاهَا وَ رَکَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ حَتَّی اَصَابَ بَطْنَهَا وَ هِیَ حَامِلَهٌ بِمُحَسِّنٍ لِسِتَّهِ اَشْهُرٍ وَ اِسْقَاطِهَا… وَ هِیَ‌ تَجْهَرُ بِالْبُکَاءِ تَقُولُ یَا اَبَتَاهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْنَتُکَ فَاطِمَهُ تُضْرَبُ وَ یُقْتَلُ جَنِینٌ فِی بَطْنِهَا.

[۱۸] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۴۰۷، ناشر:مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ:الرابعه، سال چاپ:۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: … عمر با تازیانه ابوبکر به بازوی فاطمه (علیهاالسّلام) زد به طوری که بازویش همچون بازوبند سیاهی ورم کرد و طوری با پا به درب زد که به شکم دختر پیامبر خورد، در حالی که او به مدت شش ماه به محسن باردار بود و (بدان جهت) محسن را سقط کرد… فاطمه با صدای بلند گریه می‌کرد و می‌گفت: یا رسول الله؛ دخترت کتک می‌خورد و فرزند در شکم او کشته می‌شود.

سقط محسن به روایت سلمان

عَنْ اَبَانِ بْنِ اَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‌ سَلْمَانَ‌ الْفَارِسِیَ‌ قَالَ‌ لَمَّا اَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا… وَ قَدْ کَانَ‌ قُنْفُذٌ ضَرَبَ فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) بِالسَّوْطِ فَاَلْجَاَهَا اِلَی عِضَادَهِ بَابِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَاَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا.

[۱۹] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۵۳، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم می‌گوید: از سلمان فارسی شنیدم که گفت: پس از آنکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وفات یافت و مردم کردند آنچه که کردند… قنفذ (لعنه‌الله‌علیه) فاطمه (علیهاالسّلام) را با تازیانه زد و او را به سمت چهارچوب درب خانه‌اش کشاند و او را فشار داد بطوری که استخوان پهلویش شکست و فرزند داخل شکمش را سقط کرد.

سقط محسن به روایت عمار بن یاسر

حَدَّثَنِی‌ اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ اَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ الْقَاضِی قَالَ: اَخْبَرَنَا الْقَاضِی اَبُو الْحُسَیْنِ عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ السَّیَّارِیُ‌ قَالَ: اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهم‌السّلام) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ اَبِی عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ یَقُولُ… فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ جَرَی مَا جَرَی فِی یَوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیْهَا دَارَهَا وَ اِخْرَاجِ ابْنِ عَمِّهَا اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) وَ مَا لَحِقَهَا مِنَ الرَّجُلِ‌ اَسْقَطَتْ‌ بِهِ‌ وَلَداً تَمَاماً.

[۲۰] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۰۳، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

محمد بن عمار می‌گوید: از پدرش عمار یاسر شنیدم که گفت: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبض روح شد و آن حوادث در آن روز اتفاق افتاد (همان روز) که قوم (دستگاه خلافت) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) داخل شد و علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) را از خانه‌اش بیرون کشیدند، و آنچه از آن مرد به فاطمه (علیهاالسّلام) رسید، او فرزندش را سقط نمود.

گزارش‌های شهادت

دسته سوم، گزارش‌هایی است که از شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به عنوان دومین پیامد شوم که از ضربت به آن بانو به وقوع پیوست، سخن گفته‌اند. این مجموعه همانند دو بخش پیشین، از گزارشات گوناگون برخوردار است، گاهی صرفاً موضوع شهادت را پیش کشیده و در مواردی از علت آن نیز سخن به میان آورده است. این روایات توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امام صادق، امام کاظم (علیهما‌السّلام)، سلمان فارسی و عمار یاسر، گزارش شده است. در ادامه مجموعه گزارشات شهادت تقدیم می‌گردد:

شهادت حضرت فاطمه به روایت رسول خدا

۱. ۱: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‌… ثُمَّ قَال‌ وَ اَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَاِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی… وَ اَنِّی لَمَّا رَاَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَاَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‌ اِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ اَسْقَطَتْ جَنِینَهَا… فَتَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ اَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَهً مَکْرُوبَهً مَغْمُومَهً مَغْصُوبَهً مَقْتُولَهً فَاَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ اَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّی اَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‌.

[۲۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۴، حقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بود سپس فرمود: … اما دخترم فاطمه همانا سرور زنان جهانیان و پاره تن من است… چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‌شود گویا می‌بینم خواری و ذلت به خانه‌اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‌ شکسته شده و جنینش را سقط کرده است‌… او اولین نفر از خاندانم است که به من ملحق شود در حالی که محزون، گرفتار، غمناک و مقتول (شهید) بر من وارد می‌شود، در آن هنگام من می‌گویم خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر ده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که بر پهلویش ضربت وارد آورده تا فرزندش را سقط کرد. در این هنگام ملائکه می‌گویند: آمین.

۱. ۲: سُلَیْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیُّ اِلَی جَنْبِهِ-: شَهِدْتَ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). .. اَقْبَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ: اِنَّکِ اَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ اَهْلِ بَیْتِی وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّی تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ اَضْلَاعِکِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَک‌.

[۲۲] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۲۴-۴۲۷، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم گفت: به عبداللّه بن عباس گفتم – در حالی که جابر بن عبد اللّه انصاری در کنارش نشسته بود-: هنگام وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاضر بودی؟ گفت: آری. آنگاه که بیماری حضرتش شدت یافت… رو کرد به دخترش و فرمود: تو نخستین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق خواهی شد. به زودی پس از من بر تو ستم می‌شود تا آنجا که بر تو ضربت وارد می‌کنند و دنده‌ات شکسته می‌شود. خداوند لعنت کند آنکه تو را می‌کُشد.

۱. ۳: سُلَیْمٌ قَالَ‌: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) بَکَی ابْنُ عَبَّاسٍ بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ مَا لَقِیَتْ هَذِهِ الْاُمَّهُ بَعْدَ نَبِیِّهَا… لَقَدْ دَخَلْتُ عَلَی عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) بِذِی قَارٍ فَاَخْرَجَ اِلَیَ‌ صَحِیفَهً وَ قَالَ لِی: یَا ابْنَ عَبَّاسٍ هَذِهِ صَحِیفَهٌ اَمْلَاهَا عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَرَاَهَا فَاِذَا فِیهَا کُلُّ شَیْ‌ءٍ کَانَ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) اِلَی مَقْتَلِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فَکَانَ فِیمَا قَرَاَهُ عَلَیَّ: کَیْفَ یُصْنَعُ بِهِ وَ کَیْفَ یُسْتَشْهَدُ فَاطِمَهُ (سلام‌الله‌علیها).

[۲۳] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۳۵، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم می‌گوید: وقتی حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسید ابن عباس به شدت گریه کرد سپس گفت: چه چیزها که این امت بعد از پیامبرش دیده است. روزی در ذی قار بر علی (علیه‌السّلام) وارد شدم. وی کتابی را برایم بیرون آورد و فرمود: ‌ای ابن عباس، این کتابی است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برایم املا کرد، آن را خواند و در آن همه آنچه از زمان رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا زمان شهادت حسین (علیه‌السّلام) اتفاق افتاد، وجود داشت، از جمله آنکه با خود آن حضرت چه می‌کنند و چگونه فاطمه (علیهاالسّلام) شهید می‌شود.

۱. ۴: حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ اَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِیدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ (الحسن) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) یَقُولُ‌… یَا یُونُسُ قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَلْعُونٌ‌ مَلْعُونٌ‌ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَهَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ یَقْتُلُهَا ثُمَّ قَالَ یَا فَاطِمَهُ الْبُشْرَی فَلَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ تَشْفَعِینَ فِیهِ لِمُحِبِّیکِ وَ شِیعَتِکِ فَتَشْفَعِینَ یَا فَاطِمَهُ لَوْ اَنَّ کُلَّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ کُلَّ مَلَکٍ قَرَّبَهُ شَفَعُوا فِی کُلِّ مُبْغِضٍ لَکَ غَاصِبٍ لَکَ مَا اَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ النَّار.

[۲۴] کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۶۳-۶۴، ناشر:مکتبه المصطفوی، چاپخانه:غدیر، قم، چاپ:الثانیه، سال چاپ:۱۳۶۹ ش.

امام صادق (علیه‌السّلام) به یونس بن یعقوب فرمود: ‌ای یونس جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: ملعون است ملعون است آن کس که بعد از من به دخترم فاطمه ظلم کند و حقش را غصب کند و او را به قتل برساند. سپس فرمود: ‌ای فاطمه بشارت باد بر تو، همانا تو نزد خداوند متعال مقامی پسندیده داری و از دوستان و شیعیانت شفاعت می‌کنی. ‌ای فاطمه اگر تمامی پیامبران و همه فرشتگان بخواهند درباره آنکه بغض تو به دل دارد و حق تو را غصب کرده، شفاعت کنند، خدای متعال هرگز [شفاعت‌شان را نمی‌پذیرد و] او را از آتش جهنم بیرون نمی‌آورد.

بر پایه گزارشی که امام صادق (علیه‌السّلام) برای یونس بن یعقوب بازگو نمود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشاپیش از یک سری حوادث ناگوار و به‌طور ویژه از کشته شدن فاطمه (سلام‌الله‌علیها) خبر داد.

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که این سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لزوماً به معنای تحقق آن نیست بلکه همانند بسیاری از دیگر سخنان آن حضرت، صرفاً در مقام تحذیر از ارتکاب این عمل است، بدان معنا که اگر کسی چنین عملی را مرتکب شود، مورد لعن و نفرین خواهد بود.

در پاسخ از این پرسش توجه به این نکته لازم است، به‌طور طبیعی اگر کسی (معصوم یا غیر او) بخواهد جهت تحذیر از ارتکاب عملی یا لزوم پاسداشت فردی سخن بگوید، عباراتی مانند آنکه: هر کس فلانی را بیازرد، مورد لعن خواهد بود، به‌کار می‌گیرد. اینکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن از کشته شدن دخترش به میان می‌آورد، می‌توان گفت که این سخن بسانِ دیگر سخنان، تنها در مقام تحذیر از اذیت و آذار این بانو نیست بلکه خبر از وقوع این حوادث در آینده نه چندان دور است. این‌مطلب با توجه به روایاتی که سخن از تحقق قتل این بانو به میان آورده [در ادامه بدان خواهیم پرداخت] تقویت می‌شود. به دیگر بیان؛ با توجه به امثال این روایات می‌توان گفت در این روایت هم سخن از وقوع قتل به میان آمده است.

نکته دیگر آنکه؛ این بخش از گفته‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سه عبارت ذیل به چشم می‌خورد: یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَهَ ابْنَتِی – یَغْصِبُهَا حَقَّهَا – وَ یَقْتُلُهَا.

دو عبارت اخیر، در واقع ذکر خاص بعد از عام است زیرا غصب حق و قتل، هر کدام مصداقی از مصادیق ظلم به‌شمار می‌روند. از میان این دو، غصب حق بدون تردید محقق شد [تعدادی از روایات غصب حق در ادامه بحث خواهد آمد]، این‌مطلب به نوبه خود می‌تواند قرینه‌ای دیگر بر تحقق عبارت بعدی [ وَ یَقْتُلُهَا] باشد زیرا هر دو عبارت در یک سیاق قرار دارند.

بررسی سند روایت

اینک سند گزارش فوق را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

بیان کراجکی

ابوالفتح محمد بن علی کراجَکی یکی از عالمان امامی در سده چهارم و پنجم و از شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسی (رحمه‌الله‌علیهما) است.‌ اندیشمندان امامی شخصیت او را ستودند. از باب نمونه منتجب الدین (رحمهالله‌علیه) درباره او می‌نویسد:

الشیخ العالم الثقه ابو الفتح محمد بن علی الکراجکی فقیه الاصحاب.

[۲۵] رازی، منتجب‌الدین بن بابویه، فهرست منتجب‌الدین، ص۱۰۰، تحقیق:سید جلال الدین محدث الارموی، ناشر:مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی، توضیحات:باهتمام:محمد سمامی حائری/ اشراف:السید محمود المرعشی، چاپخانه:مهر – قم، چاپ:۱۳۶۶ ش.

ابوالفتح کراجکی، عالم، ثقه، و فقیه اصحاب است.

ابوالحسن بن شاذان

اَبُوالْحَسَنِ بْنُ شَاذَان: وی استاد نجاشی (رحمهالله‌علیه) است. این‌مطلب با توجه به عبارتی را که نجاشی (رحمهالله‌علیه) در شرح حال پدر او می‌آورد، معلوم می‌گردد. او نوشته است: احمد بن علی بن الحسن بن شاذان… صنف کتابین اخبرنا بهما ابنه ابو الحسن

[۲۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۸۴-۸۵.

عده‌ای از رجالیان با استفاده از برخی قراین موجود در تعبیرات نجاشی، برآنند تمامی مشایخ (اساتید) نجاشی (رحمهالله‌علیه) ثقه‌اند. آیت‌الله خویی (رحمهالله‌علیه) بر پایه همین‌مطلب، وثاقت ابوالحسن بن شاذان را ثابت می‌کند. او می‌نویسد:

هو (محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان) ثقه لانه شیخ النجاشی وقد عرفت ان مشایخه کلهم ثقات.

[۲۷] موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۱۷، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.

محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان، مورد وثوق است زیرا وی استاد نجاشی (رحمهالله‌علیه) است و پیشتر بیان کردیم که تمامی اساتید او ثقه هستند.

نکته دیگر که می‌تواند از وثاقت وی حکایت کند، آنکه مؤلف (کراجکی) از او با عنوان “الشَّیْخُ الْفَقِیه” و “الشَّیْخُ الْمُفِید” یاد می‌کند. علاوه بر آن، روایات فراوانی را در کتاب کنز الفوائد بواسطه این استادش نقل می‌کند. جمعی از دانشمندان بر این عقیده‌اند اگر راویان ثقه، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.[

[۲۸] ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.

]

بنابراین؛ می‌توان گفت کراجکی (رحمهالله‌علیه) نسبت به او اعتماد داشته است.

احمد بن علی بن الحسن بن شاذان

نجاشی (رحمهالله‌علیه) درباره او آورده است: احمد بن علی بن الحسن بن شاذان ابو العباس الفامی القمی شیخنا الفقیه، حسن المعرفه.

[۲۹] نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۸۴، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی قم، الطبعه:الخامسه، ۱۴۱۶ه.

احمد بن علی بن حسن بن شاذان قمی بزرگ ما، فقیه و دارای شناختی نیکو بود.

محمد بن حسن بن ولید

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ابْنُ الْوَلِیدِ: نجاشی (رحمهالله‌علیه) از او به بزرگی یاد می‌کند:

محمد بن الحسن بن احمد بن الولید ابو جعفر شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم.

[۳۰] نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۸۳، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی قم، الطبعه:الخامسه، ۱۴۱۶ه.

محمد بن حسن بن ولید، بزرگ اهل قم، فقیه، و نزد آنها دارای جایگاه بود.

محمد بن حسن صفار

محمد بن الحسن الصفار: نجاشی (رحمهالله‌علیه) پیرامون او عبارات بلندی به‌کار برده است:
محمد بن الحسن بن فروخ الصفار کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر.

[۳۱] نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۵۴، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی قم، الطبعه:الخامسه، ۱۴۱۶ه.

محمد بن حسن صفار، یکی از بزرگان اصحاب اهل قم، فردی مورد وثوق و دارای منزلتی بلند بود.

محمد بن ابی عمیر

مُحَمَّدُ بْنُ زِیَاد (ابْنُ اَبِی عُمَیْر): جایگاه بلند او بر کسی پوشیده نیست. نجاشی (رحمهالله‌علیه) پیرامون شخصیت او اینگونه نگاشته است:

محمد بن ابی عمیر زیاد… جلیل القدر عظیم المنزله.

[۳۲] نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۳۲۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی قم، الطبعه:الخامسه، ۱۴۱۶ه.

محمد بن ابی عمیر، انسانی بزرگ و دارای جایگاه بلند است.

با توجه به آنکه ابن ابی عمیر در سال ۲۱۷ هجری وفات یافت و از سویی هم مرحوم صفار متوفای ۲۹۰ است، به‌طور طبیعی نمی‌تواند راوی بدون واسطه از ابن ابی عمیر باشد. به‌همین دلیل لازم است درباره راوی میانه او و ابن ابی عمیر (استاد صفار و شاگرد ابن ابی عمیر) بررسی شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد چند تن از راویان هستند که مرحوم صفار روایات فراوان (ده‌ها روایات) از آنها نقل می‌کند و آنها هم در زمره شاگردان ابن ابی عمیر به‌شمار می‌روند که هر کدام روایات بسیار را از وی نقل کردند. این افراد عبارتند از:

یکم: احمد بن محمد بن عیسی.
دوم:ابراهیم بن هاشم قمی.
سوم: محمد بن حسین بن ابی الخطاب.
چهارم: محمد بن عیسی بن عبید.
پنجم: یعقوب بن یزید.

بنابراین؛ می‌توان گفت که واسطه میان صفار و ابن ابی عمیر یکی از این افراد هستند. ناگفته نماند، با مراجعه به کتاب بصائر الدرجات صفار (رحمهالله‌علیه) خواهیم دید که بیشترین روایات مؤلف، از ابن ابی عمیر، از طریق یعقوب بن یزید است. با توجه به این‌مطلب، احتمال افتادگی نام یعقوب بن یزید در روایت فوق، نسبت به بقیه افراد فوق بیشتر است. البته راوی میانی هر کدام که باشند فرقی نمی‌کند زیرا تمامی این افراد از منظر دانشمندان رجال‌شناس معتبر و از جایگاه قابل قبول برخوردار هستند. این را باید توجه داشت؛ صفار (رحمهالله‌علیه) آموخته مکتب قم است و قمی‌ها در اخذ احادیث سختگیر بودند بنابراین؛ بعید به‌نظر می‌نماید که وی از فردی غیر قابل اعتماد (حتی اگر نزد ما مجهول باشد) روایت نقل کند.

البته ممکن است کسی بگوید صفار (رحمهالله‌علیه) می‌تواند این روایت را به‌طور مرسل از ابن ابی عمیر نقل کرده باشد، بنابراین؛ لزومی ندارد تا واسطه‌ای میان او و ابن ابی عمیر بوده باشد تا بگویید وی در اخذ احادیث سختگیر بوده و از فردی قابل قبول نقل کرده است.

در پاسخ باید گفت؛ حتی اگر بپذیریم که او روایت را مرسلاً نقل نموده، با توجه به رویه مکتب قم در اخذ احادیث، می‌توان گفت او بنا به برخی قرائن که امروزه از دسترس ما دور مانده، به درستی این روایت پی برده است. این‌مطلب با توجه به جایگاه صفار (رحمهالله‌علیه) به عنوان یک فرد حدیث‌شناس بیشتر روشن می‌شود. علاوه بر آنکه روایت فوق با عبارت: حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَاد، به ثبت رسیده است. از واژه ” حَدَّثَنَا” می‌توان فهیمد که وی روایت را مسنداً نقل می‌کند. اصولاً معنا ندارد از کسی که نمی‌توان به‌طور مستقیم روایت نقل کرد، این واژه به‌کار گرفته شود.

مفضل بن عمر

مُفَضَّلُ بْنُ عُمَر: وثاقت یا عدم وثاقت او در میان دانشمندان مورد نزاع است. رجال شناسی مانند نجاشی عباراتی از قبیل: فاسد المذهب و مضطرب الروایه، درباره او به کار برده است.

[۳۳] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۱۶.

در عین‌حال؛ ادعای ما آن است که بر پایه شواهد و قرائن موجود، می‌توان به وثاقت و اعتبار او پی برد.

قرینه نخست: عالم بزرگی مانند شیخ مفید (رحمهالله‌علیه) او را در راس اصحاب خاص و مورد وثوق امام صادق (علیه‌السّلام) معرفی می‌کند. او می‌نویسد:
ممن روی صریح النص بالامامه من ابی عبدالله الصادق (علیه‌السّلام) علی ابنه ابی الحسن موسی (علیه‌السّلام) من شیوخ اصحاب ابی عبدالله وخاصته وبطانته وثقاته الفقهاء الصالحین، المفضل بن عمر الجعفی.

[۳۴] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۱۶، تحقیق:مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م.

از جمله بزرگان، خواص و اصحاب مورد وثوق امام صادق (علیه‌السّلام) که از آن حضرت درباره امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) روایت نقل کردند، مفضل بن عمر جعفی است.

شیخ طوسی (رحمهالله‌علیه) به هنگام شرح حال او، ایرادی بر او وارد نمی‌کند، علاوه بر آن، در مواردی او را تایید هم کرده است. در کتاب “الغیبه” خود، او را از جمله اصحاب مورد ستایش ائمه (علیهم‌السّلام) برمی‌شمارد و می‌گوید: نذکر من کان ممدوحا منهم حسن الطریقه… ومنهم المفضل بن عمر

[۳۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۳۴۵-۳۴۶.

در کتاب “تهذیب الاحکام” روایتی را که محمد بن سنان از مفضل نقل می‌کند، به دلیل وجود ابن سنان، از ناحیه سند مورد اشکال قرار می‌دهد، بدیهی است اگر نسبت به مفضل نقدی می‌داشت باید بیان می‌کرد و عدم نقد او در این مقام، نشان از اعتمادش نسبت به مفضل دارد. متن او را بنگرید: فاول ما فی هذا الخبر انه لم یروه غیر محمد بن سنان عن المفضل بن عمر ومحمد بن سنان مطعون علیه ضعیف جدا.

[۳۶] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۶۱، تحقیق:السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر:دار الکتب الاسلامیه طهران، الطبعه الرابعه، ‌۱۳۶۵ ش.

اولین اشکالی که متوجه این روایت است آنکه این روایت را کسی غیر از محمد بن سنان از مفضل نقل نکرد و محمد بن سنان مورد طعن و جدا ضعیف است.

قرینه دوم: عده‌ای از بزرگان که در میان آنها چند نفر از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر وجود دارند، از مفضل روایت نقل کردند. این امر به نوبه خود شاهدی بر اعتبار او به حساب می‌آید.

[۳۷] نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۸، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الاولی۱۴۱۲هـ.

قرینه سوم: امام صادق (علیه‌السّلام) بسیاری از معارف توحیدی را برای مفضل بیان می‌نمود و او سخنان امام را در یک مجموعه با نام “توحید مفضل” جمع‌آوری نمود. این مساله هم در جای خود، نشان از اعتبار او نزد امام (علیه‌السّلام) دارد.

[۳۸] موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱۹، ص۳۲۹، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.

قرینه چهارم: در روایات فراوان از او ستایش شده است. البته روایاتی هم به چشم می‌آید که از مذمت او توسط امام (علیه‌السّلام) حکایت دارد، اما همانگونه که آیت‌الله خویی (رحمهالله‌علیه) بیان می‌دارد، روایات مدح او فراوان است و این سری اخبار قدرت مقابله با آنها را ندارند، به‌همین دلیل باید توجیهی برای آنها جُست مثل آنکه در مقام تقیه بوده باشد همانطور که امام (علیه‌السّلام) برخی دیگر از اصحاب خاص خود نظیر زراره و محمد بن مسلم را مورد مذمت قرار داده است.

شیخ حر عاملی (رحمهالله‌علیه) هم نظر بر آن دارد که باید روایات دال بر مذمت مفضل را بر اُموری مانند تقیه، حمل نمود. این امر می‌تواند به دلیل کثرت و قوت روایات مدح مفضل یا قرائنی دیگر نظیر آنچه در بالا آوردیم، بوده باشد. ایشان نوشته است: روی الکشی له مدحا بلیغا یقتضی جلالته ووکالته وثقته وروی له ذما ینبغی حمله علی ما فی “زراره”.

[۳۹] شیخ حر العاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۲۴، ص۴۹۶، تحقیق و نشر:مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام) لاحیاء التراث، الطبعه:الثانیه، ۱۴۱۴ه.

کَشی، روایاتی را آورده که بر بزرگی و وثاقت مفضل دلالت دارد، همچنین روایت در مذمت او هم آورده است که شایسته است آن را همانند روایاتی که در مذمت زراره وارد شد، توجیه کنیم. گفتنی است؛ مطابق دیدگاه برخی محققان، ضعیف شمردن مفضل ریشه در اعتقادات غلو آمیز او دارد.

مرحوم مامقانی به هنگام شرح‌حال مفضل، همین نکته را متذکر می‌شود. به اعتقاد وی نمی‌توان به نسبتِ غلوّی را که متقدمین به یک نفر دادند، اعتماد کرد زیرا آنها در این‌باره بسیار سختگیر بودند و حتی اعتقاد به برخی مقامات اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) که امروزه برای ما امری بدیهی است، از منظر آنها غلو به‌شمار می‌آمد. از باب نمونه شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) قول به عدم سهو پیامبر و ائمه (علیهم‌السّلام) را غلوّ می‌داند در حالی که این امر و مسائلی مانند آن، امروزه از ضروریات مذهب ما به حساب می‌آید. متن کلام او چنین است: ان رمی القدماء الرجل بالغلو لا یعتمد علیه و لا یرکن الیه لوضوح کون القول بادنی مراتب فضائلهم (علیهم‌السّلام) غلوّا عند القدماء و کون ما نعدّه الیوم من ضروریّات مذهب التشیّع غلوّا عند هؤلاء و کفاک فی ذلک عدّ الصّدوق (رحمهالله‌علیه) نفی السّهو عنهم (علیهم‌السّلام) غلوّا مع انّه الیوم من ضروریّات المذهب و کذلک اثبات قدرتهم علی العلم بما یاتی بتوسّط جبرئیل و النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غلوّ عندهم و من ضروریّات المذهب الیوم و هکذا.

[۴۰] مامقانی، عبدالله‌، تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، ج۳، ص۲۴۰.

همانا رمی به غلو از سوی قدماء، نسبت به یک نفر را نمی‌توان اعتماد نمود زیرا روشن است که از منظر آنها، قائل شدن به پایین‌ترین مرتبه از فضائل اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) غلوّ به‌شمار می‌رفت و آنچه امروزه از ضروریات مذهب شیعه به حساب می‌آید، نزد آنها غلوّ بوده است. در این‌باره کافی است بدانیم، (از باب نمونه) شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) قول به نفی سهو النبی و ائمه (علیهم‌السّلام) را غلو می‌داند در حالی که این امر امروزه از ضروریات مذهب است.

علاوه بر آن؛ همانطور که گذشت عده‌ای از بزرگان از جمله برخی از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر از مفضل روایات نقل می‌کردند، حال چگونه می‌توان پذیرفت او اعتقادات غلو آمیز داشته و به عنوان فردی غیر قابل قبول بوده در عین‌حال روایات گوناگون از وی نقل کرده باشند؟!

نکته دیگر که در این مجال باید بدان توجه نمود، عباراتی است که نجاشی به‌عنوان یک رجال‌شناس متبحر درباره مفضل به‌کار گرفته است. آیت‌الله خویی (رحمهالله‌علیه) که خود از قائلین به وثاقت مفضل است، پس از آنکه روایات ستایش‌آمیز مفضل را به دلیل حجم قابل توجه آن بر روایات نکوهش آمیز وی ترجیح می‌دهد و سخنان بزرگانی مانند شیخ مفید (رحمهالله‌علیه) درباره وثاقت مفضل را بیان می‌دارد، درصدد پاسخ از سخن نجاشی بر می‌آید و می‌نویسد:

واما ما ذکره النجاشی من انه کان فاسد المذهب، مضطرب الروایه، لا یعبا به وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها، ففیه تفصیل: اما قوله فهو فاسد المذهب فیعارضه ما تقدم من الشیخ المفید من عده من الفقهاء الصالحین ومن خاصه ابی عبدالله (علیه‌السّلام) وبطانته ولا یسعنا الا ترجیح کلام الشیخ المفید علی کلام النجاشی من جهه معاضدته بما تقدم من الروایات التی لا یبعد دعوی التبادر الاجمالی فیها. واما قوله: مضطرب الروایه فهو ان صح لا یکشف عن عدم الوثاقه کما تقدم بیانه فی ترجمه المعلی بن محمد البصری. واما قوله: وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها فهو مبنی علی ما ذکره من انه فاسد المذهب مضطرب الروایه وقد عرفت الحال فیه. والنتیجه ان المفضل بن عمر جلیل ثقه. والله العالم.

[۴۱] موسوی خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱۹، ص ۳۲۹-۳۳۰، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.

سخن نجاشی درباره مفضل که “وی دارای مذهبی فاسد و احادیث او دارای اضطراب است، و مصنفاتی برای او ذکر شده که بدان اعتماد نمی‌شود” را به تفصیل مورد بررسی قرار می‌دهیم. اما گفتار او درباره فاسد المذهب بودنش، با گفتار شیخ مفید که او را از جمله اصحاب خاص امام صادق (علیه‌السّلام) قرار داده، در تعارض است و باید قول مفید (رحمهالله‌علیه) را بر گفتار نجاشی ترجیح داد به دلیل آنکه قول مفید (رحمهالله‌علیه) با روایات ستایش مفضل که چه‌بسا بتوان ادعای تواتر اجمالی آن را نمود، موافق است. اما گفتار او درباره مضطرب الروایه بودن مفضل، بر فرض آنکه این سخن را بپذیریم، تلازمی با عدم وثاقت مفضل ندارد همانطور که این‌مطلب در ترجمه معلی بن محمد بصری بیان گردید. اما سخن او که گفت برای او مصنفاتی ذکر شده که بدان اعتماد نمی‌شود، به دلیل آن است که او را فاسد المذهب و مضطرب الروایه می‌داند و ما از این‌ دو مطلب پاسخ دادیم. در نتیجه باید گفت: مفضل فردی بزرگ و مورد وثول است. دانای حقیقی خداوند است.

یونس بن یعقوب

یُونُسُ بْنُ یَعْقُوب: نجاشی (رحمهالله‌علیه) درباره او نوشته است: یونس بن یعقوب بن قیس اختص بابی عبدالله و ابی الحسن (علیهما‌السّلام) و کان یتوکل لابی الحسن (علیه‌السّلام) و مات بالمدینه فی ایام الرضا (علیه‌السّلام) فتولی امره. و کان حظیا عندهم موثقا.

[۴۲] نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‌رجال النجاشی، ص۴۴۶، تحقیق:السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی قم، الطبعه:الخامسه، ۱۴۱۶ه.

یونس بن یعقوب بن قیس از اصحاب خاص امام صادق و کاظم (علیهاالسّلام) بود. او در روزگار امام رضا (علیه‌السّلام) از دنیا رفت و نزد آنها مورد اعتماد بود.

شهادت حضرت فاطمه به روایت امام صادق

۲. ۱: حَدَّثَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، قَالَ حَدَّثَنِی‌ اَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ رَوَی اَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْاَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام). .. کَانَ‌ سَبَبُ‌ وَفَاتِهَا اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‌ بِاَمْرِهِ.

[۴۳] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۳۴، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: علت وفات (شهادت) فاطمه (علیهاالسّلام) همان ضربه‌ای بود که قنفذ غلام عمر به دستور او بر وی وارد آورد.

۲. ۲: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْاَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: لَمَّا اُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‌ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‌… اَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَتُحْرَمُوَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ… وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْب‌.

[۴۴] قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۵۴۷، ناشر:مؤسسه مکتبه الصدوق.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند متعال شما را در سه چیز می‌آزماید … و امّا دخترت فاطمه، مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‌کنند، او را می‌زنند در حالی که حامله و باردار است … و بدنبال ضربتی که بر او وارد می‌شود، فرزندش را سقط می‌کند و در اثر همان ضربت از دنیا می‌رود.

۲. ۳: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ‌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّعَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْاَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ الْاَرَّجَانِیِّ قَالَ: صَحِبْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) فِی طَرِیقِ مَکَّهَ مِنَ الْمَدِینَهِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلًا یُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ اَسْوَدَ عَنْ یَسَارِ الطَّرِیقِ مُوحِشٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا اَوْحَشَ هَذَا الْجَبَلَ مَا رَاَیْتُ فِی الطَّرِیقِ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ لِی یَا ابْنَ بَکْرٍ اَتَدْرِی اَیُّ جَبَلٍ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ هَذَا جَبَلٌ یُقَالُ لَهُ‌ الْکَمَدُوَ هُوَ عَلَی وَادٍ مِنْ اَوْدِیَهِ جَهَنَّمَ وَ فِیهِ قَتَلَهُ اَبِیَ الْحُسَیْنِ وَ قَاتِلِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَاتِلِ فَاطِمَهَ وَ (قَاتِلِ) مُحَسِّنٍ وَ قَاتِلِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهم‌السّلام).

[۴۵] قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۵۴۱، ناشر:مکتبه الصدوق.

عبدالله ارجانی گفت: با امام صادق (علیه‌السّلام) در راه مکه بودم، سپس به مکانی که «عسفان» نامیده می‌شد فرود آمدیم، از کنار کوهی سیاه که در سمت چپ جاده بود و کوهی وحشت‌ناک به‌نظر می‌آمد عبور کردیم. عرض کردم: ‌ای پسر رسول خدا، چقدر این کوه وحشت‌ناک است! در این راه کوهی مثل این ندیده‌ام. حضرت فرمود: ‌ای پسر بکیر، می‌دانی این چه کوهی است؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: این کوهی است بنام «کمد» و آن در وادی از وادی‌های دوزخ است و در آن قاتل امام حسین، امیرمؤمنان، قاتل فاطمه و محسن و قاتل امام حسن (علیهم‌السّلام) نگه داشته شده‌اند.

۲. ۴: عَنْهُ عَنْ اَبِیهِ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْاَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ الْاَرَّجَانِیِّ قَالَ: صَحِبْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) فِی طَرِیقِ مَکَّهَ مِنَ الْمَدِینَهِ… (بقیه روایت همانند گزارش قبلی است).

[۴۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۴۳، تحقیق:علی اکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر:دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م.

شهادت حضرت فاطمه به روایت امام کاظم

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی‌ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ‌ اَخِیهِ اَبِی الْحَسَنِ (علیه‌السّلام) قَالَ: اِنَّ فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) صِدِّیقَهٌ شَهِیدَهٌ.

[۴۷] عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر، ص۳۲۵، تحقیق:مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام) لاحیاء التراث – قم المشرفه.

[۴۸] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۸، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ ه. ش.

امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: همانا فاطمه (علیهاالسّلام) صدّیقه شهیده است.

شهادت حضرت فاطمه به روایت سلمان

عَنْ اَبَانِ بْنِ اَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‌ سَلْمَانَ‌ الْفَارِسِیَ‌ قَالَ‌ لَمَّا اَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا… وَ قَدْ کَانَ‌ قُنْفُذٌ ضَرَبَ فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) بِالسَّوْطِ فَاَلْجَاَهَا اِلَی عِضَادَهِ بَابِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَاَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَهَ فِرَاشٍ حَتَّی مَاتَتْ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا) مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَهً.

[۴۹] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۴۳-۱۵۳، ناشر:انتشارات‌هادی قم‌، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ه.

سلیم می‌گوید: از سلمان فارسی شنیدم که گفت: پس از آنکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وفات یافت و مردم کردند آنچه که کردند… قنفذ – (لعنهالله‌علیه) فاطمه (علیهاالسّلام) را با تازیانه زد و او را به سمت چهارچوب درب خانه‌اش کشاند و او را فشار داد بطوری که استخوان پهلویش شکست و فرزند داخل شکمش را سقط کرد. او همچنان در بستر بود تا در اثر همان، شهید شد.

شهادت حضرت فاطمه به روایت عمار بن یاسر

حَدَّثَنِی‌ اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ اَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ الْقَاضِی قَالَ اَخْبَرَنَا الْقَاضِی اَبُو الْحُسَیْنِ عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ السَّیَّارِیُ‌ قَالَ: اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهم‌السّلام)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ: سَمِعْتُ اَبِی عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ یَقُولُ… فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وَ جَرَی مَا جَرَی فِی یَوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیْهَا دَارَهَا، وَ اِخْرَاجِ ابْنِ عَمِّهَا اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام)، وَ مَا لَحِقَهَا مِنَ الرَّجُلِ‌ اَسْقَطَتْ‌ بِهِ‌ وَلَداً تَمَاماً، وَ کَانَ ذَلِکَ اَصْلَ مَرَضِهَا وَ وَفَاتِهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا).

[۵۰] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۰۳، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

محمد بن عمار می‌گوید: از پدرش عمار یاسر شنیدم که گفت: آنگاه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قبض روح شد و آن حوادث در آن روز اتفاق افتاد (همان روز) که قوم (دستگاه خلافت) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) داخل شد و علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) را از خانه‌اش بیرون کشیدند، و آنچه از آن مرد به فاطمه (علیهاالسّلام) رسید، او فرزندش را سقط نمود و همان سبب بیماری و وفات (شهادت) او بود.

برخورد غیرفیزیکی

فصل دوم این نگارش، به بررسی روایاتی می‌پردازد که به مصائب وآلام حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) غیر از موارد برخورد فیزیکی، سخن به میان آورده است. این گزارش‌ها به نوبه خود در چهار ساحت گزارش‌های کلی مصایب، غصب فدک، داخل شدن به خانه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و آتش کشاندن خانه آن بانو، دسته‌بندی می‌شود. تعداد این گزارش‌ها [همچنان‌که خواهیم دید] فراوان است. در ادامه گزارش‌های موجود را در چهار دسته یاد شده، پیگیری می‌کنیم.

گزارش‌های کلی مصایب غیر فیزیکی

دسته‌ی نخست از این روایات، گزارش‌هایی است که تنها به اصل موضوع ظلم بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بی‌آنکه به موضوع خاصی اشاره کند، سخن به میان آورده است. در ادامه نمونه‌هایی از این گزارش‌ها تقدیم می‌گردد:

گزارش رسول خدا

اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ اَخْبَرَنَا اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ عِکْرِمَهَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الْوَفَاهُ بَکَی حَتَّی بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ… کَاَنِّی بِفَاطِمَهَ ابْنَتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ‌ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی یَا اَبَتَاهْ، یَا اَبَتَاهْ فَلَا یُعِینُهَا اَحَدٌ مِنْ اُمَّتِی.

[۵۱] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۱۸۸، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:دار الثقافه قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۴ه.

عبدالله بن عباس می‌گوید: هنگامی‌که رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرا رسید، گریه کرد تا آنجا که محاسن مبارکش از اشک چشم تَر شد. گفته شد: ‌ای رسول خدا! چه چیزی موجب گریه شما شد؟ حضرت فرمود: … گویا می‌بینم که پس از من به دخترم فاطمه ظلم می‌شود در حالی که او صدا می‌زند: ‌ای پدر! ‌ای پدر! اما هیچ یکی از امت من او را یاری نمی‌کند.

گزارش امام علی

۲. ۱: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ (رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ) قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ الْعَبَّاسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الزَّیَّاتُ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ طَرِیفٍ‌ عَنِ الْاَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) عَنْ عِلَّهِ دَفْنِهِ لِفَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لَیْلًا فَقَالَ (علیه‌السّلام): اِنَّهَا کَانَتْ سَاخِطَهً عَلَی‌ قَوْمٍ‌ کَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جَنَازَتَهَا.

[۵۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۷۵۵، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

اصبغ بن نباته می‌گوید: از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) پیرامون علت دفن شبانه‌ فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پرسیده شد، حضرت فرمودند: فاطمه بر گروهی خشمگین بود، از این‌رو خوش نداشت آنها در تشییع جنازه او شرکت کنند.

۲. ۲: حَدَّثَنَا باَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَهَ الْقَزْوِینِیِّ قَالَ اَخْبَرَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ‌ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) الْوَفَاهُ دَعَتْنِی فَقَالَتْ اِذَا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیْلًا وَ لَا تُؤْذِنَنَّ رَجُلَیْنِ ذَکَرْتُهُمَا.

[۵۳] شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۵۵، ناشر:دار المعرفه للطباعه والنشر‌.

امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرمود: آنگاه که وفات فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزدیک شد، به من گفت: پس از مرگم، شبانه دفنم کن، و آن دو شخص را که نام بردم برای تجهیزم آگاه مساز.

گزارش امام سجاد

۳. ۱: قَالَ: وَ اَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ النَّهْدِیُ‌ قَالَ: حَدَّثَنَا مَطَرُ بْنُ اَرْقَمَ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو حَمْزَهَ الثُّمَالِیُ‌ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهما‌السّلام) قَالَ: لَمَّا قُبِضَ [النَّبِیُ‌] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وسلم وَ بُویِعَ اَبُو بَکْرٍ، تَخَلَّفَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) فَقَالَ عُمَرُ لِاَبِی بَکْرٍ: اَ لَا تُرْسِلُ اِلَی هَذَا الرَّجُلِ الْمُتَخَلِّفِ فَیَجِی‌ءَ فَیُبَایِعَ؟. .. فَمَضَی اِلَیْهِ جَمَاعَهٌ، فَضَرَبُوا الْبَابَ، فَلَمَّا سَمِعَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) اَصْوَاتَهُمْ لَمْ یَتَکَلَّمْ، وَ تَکَلَّمَتْ امْرَاَتُ[هُ‌]، فَقَالَتْ… یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَقِینَا مِنْ اَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ بَعْدَکَ.

[۵۴] طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، ص۳۷۶-۳۷۷، تحقیق:الشیخ احمد المحمودی، ناشر:مؤسسه الثقافه الاسلامیه لکوشانبور، چاپخانه:سلمان الفارسی – قم، چاپ:الاولی المحققه، سال چاپ:۱۴۱۵.

امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت و ابوبکر بیعت گرفت، علی (علیه‌السّلام) از بیعت با او امتناع ورزید. عمر به ابوبکر گفت: آیا کسی را سراغ او نمی‌فرستی تا او را بیاورد و بیعت کند؟ … گروهی به سوی علی (علیه‌السّلام) رفتند، درب خانه را زدند، وقتی علی (علیه‌السّلام) صدایشان را شنید، سخن نگفت و همسرش با آنها سخن گفت و گفت: … ‌ای رسول خدا این چیست که بعد از تو از دست ابوبکر و عمر به ما می‌رسد؟

۳. ۲: حَدَّثَنِی اَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ اَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَیْسٍ الْاَشْعَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیهم‌السّلام)، قَالَ: لَمَّا رَجَعَتْ فَاطِمَهُ اِلَی مَنْزِلِهَا فَتَشَکَّتْ وَ کَانَ وَفَاتُهَا فِی هَذِهِ الْمَرْضَهِ دَخَلَ اِلَیْهَا النِّسَاءُ الْمُهَاجِرَاتُ وَ الْاَنْصَارِیَّاتُ، فَقُلْنَ لَهَا: کَیْفَ اَصْبَحْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَقَالَتْ: «اَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُمْ، قَالِیَهً لِرِجَالِکُم‌.

[۵۵] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۲۵، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر:مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.

امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی‌که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به سوی منزل بازگشت، از مریضی که بر او عارض شد اظهار تالم نمود (وفات او در همین مریضی بود)، زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند و گفتند: ‌ای دختر پیامبر، چگونه شب را به صبح رساندی؟ فرمود: به خدا سوگند از دنیای شما بیزارم و نسبت به مردان شما خشمگین هستم.

گزارش امام باقر

۴. ۱: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ وَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهما‌السّلام) قَالا اِنَّ فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) لَمَّا اَنْ کَانَ مِنْ اَمْرِهِمْ مَا کَانَ اَخَذَتْ‌ بِتَلَابِیبِ‌ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ اِلَیْهَا ثُمَّ قَالَتْ اَمَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا اَنِّی اَکْرَهُ اَنْ یُصِیبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ اَنِّی سَاُقْسِمُ عَلَی اللَّهِ ثُمَّ اَجِدُهُ سَرِیعَ الْاِجَابَهِ.

[۵۶] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۶۰، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ ه. ش.

امام باقر و امام صادق (علیهما‌السّلام) فرموده‌اند: هنگامی‌که برای فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آن امر پیشامد کرد، گریبان عمر بن خطاب را گرفت و او را به سوی خود کشید، سپس فرمود: آگاه باش‌ ای پسر خطاب، سوگند به خدا من دوست ندارم بلا دامان بی‌گناهان را بگیرد و اگر جز این برایم مهم نبود، می‌دانستی که خدا را سوگند می‌دادم و خدای متعال دعای مرا به زودی اجابت می‌کرد.

۴. ۲: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِی اِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ السِّنْدِیُّ عَنْ مَنِیعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عِیسَی بْنِ مُوسَی عَنْ جَعْفَرٍ الْاَحْمَرِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیَّ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌ اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِتُقْبِلُ ابْنَتِی فَاطِمَهُ عَلَی نَاقَهٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهِ… وَ تَقُولُ اِلَهِی وَ سَیِّدِی احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ‌ مَنْ‌ ظَلَمَنِی‌.

[۵۷] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۶۹، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه.

جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل می‌کند: چون روز قیامت شود، دخترم فاطمه بر ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت سوار شده و به محشر رو کند … و می‌گوید: ‌ای خدای من، میان من و کسانی‌که بر من ظلم کرده‌اند داوری نما.

۴. ۳: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِر (علیه‌السّلام): لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَهُ (علیهاالسّلام) قَامَ عَلَیْهَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) وَ قَالَ… اللَّهُمَّ اِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ‌ فَاحْکُمْ لَهَا وَ اَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِین.

[۵۸] شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۵۸۸، تحقیق، تصحیح وتعلیق:علی اکبر الغفاری، ناشر:منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲.

امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی‌که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) از دنیا رفت، علی (علیه‌السّلام) بالای سرش ایستاد و فرمود: … بار خدایا! فاطمه مورد ظلم واقع شده، خودت در مورد او داوری نما، همانا تو بهترین داوران هستی.

گزارش امام صادق

۵. ۱: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ اَیُّوبَ عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ اَنَا مَغْمُومٌ مَکْرُوبٌ فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ مِمَّا غَمُّکَ قُلْتُ وُلِدَتْ لِی ابْنَهٌ فَقَالَ یَا سَکُونِیُّ عَلَی الْاَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا… فَقَالَ لِی مَا سَمَّیْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَهَ قَالَ آهِ آهِ‌… اَمَّا اِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَهَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْه.

[۵۹] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۸، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ ه. ش.

سکونی می‌گوید: بر امام صادق (علیه‌السّلام) وارد شدم در حالی که ناراحت بودم، امام (علیه‌السّلام) ناراحتی تو از چیست؟ گفتم: دختری برایم متولد شده است، فرمود: ‌ای سکونی سنگینی او بر زمین و روزی او به عهده خداوند بزرگ است. آنگاه فرمود: نام او را چه گذاشتی؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه آه، وقتی که او را فاطمه نام نهادی، وی را بدگویی مکن و او را نزن.

۵. ۲: حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکِنْدِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِی‌ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ‌ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ‌ جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیهاالسّلام) اِلَی سَارِیَهٍ فِی الْمَسْجِدِ وَ هِیَ تَقُولُ وَ تُخَاطِبُ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): قَدْکَانَ‌بَعْدَکَ‌اَنْبَاءٌوَ هَنْبَثَهٌ لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ الْخُطَبُ.

[۶۰] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۸، ص۳۷۵-۳۷۶، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ ه. ش.

محمد بن مفضل می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمود: ‌ فاطمه (سلام‌الله‌علیها) کنار یکی از ستون‌های مسجد تکیه داد، و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را اینگونه مورد خطاب قرار داد: ‌ای پدر، بعد از تو خبرها شد و ناله‌ها برخاست، اگر تو حاضر بودی کار به اینجا نمی‌کشید.

۵. ۳: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (رَضِیَ اللَّهُ) عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ اَبِیهِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) لِاَیِّ عِلَّهٍ دُفِنَتْ فَاطِمَهُ (علیهاالسّلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِاَنَّهَا اَوْصَتْ اَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ.

[۶۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۵، تحقیق وتقدیم:السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر:منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الاشرف، الطبع:۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م.

علی بن ابی حمزه می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم: چرا فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را شبانه دفن نمودند؟ فرمود: به دلیل آنکه او وصیت کرده بود تا یک عده اشخاص، (بر جنازه او حاضر نشده و) بر او نماز نخوانند.

گزارش امام جواد

اَخْبَرَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی قَالَ اَخْبَرَنِی اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی‌ زَکَرِیَّا بْنُ آدَمَ قَالَ: اِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا (علیه‌السّلام) اِذْ جِی‌ءَ بِاَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) وَ سِنُّهُ اَقَلُّ مِنْ اَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ‌ اِلَی الْاَرْضِ وَ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَی السَّمَاءِ فَاَطَالَ الْفِکْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (علیه‌السّلام): بِنَفْسِی اَنْتَ لِمَ طَالَ فِکْرُکَ؟ فَقَالَ (علیه‌السّلام): فِیمَا صُنِعَ‌ بِاُمِّی‌ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَاالسَّلَامُ).

[۶۲] طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، ج۷، ص۳۲۴، تحقیق: الشیخ احمد المحمودی، ناشر: مؤسس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.