پاورپوینت کامل مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهلسنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهلسنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهلسنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مشروعیت ازدواج موقت در کتب اهلسنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ازدواج موقت (منابع اهلسنت)
مساله متعه یا ازدواج موقت، از جمله مسائلی است که اختلاف بین شیعه و سنی در مورد آن بوده است. در این مقاله به بررسی ازدواج موقت در منابع اهلسنت میپردازیم. در این بررسی مشخص میشود ایرادات و شبهات وارد شده بر شیعه در این زمینه، بیاساس و بیپایه است.
فهرست مندرجات
۱ – تعریف متعه
۲ – جواز متعه در صدر اسلام
۳ – اختلاف در مورد متعه
۴ – ادله حلیت متعه
۴.۱ – دلیل قرآنی
۴.۱.۱ – کلمات مفسرین
۴.۱.۲ – قرائت صحابه
۴.۱.۲.۱ – روایت عنبری
۴.۲ – نهی عمر از متعه
۴.۳ – مدارک روایت
۴.۳.۱ – ماجرای ابن اکثم
۴.۳.۲ – ماجرای مامون
۴.۴ – روایات اهلسنت
۴.۵ – کلام امیرمومنان و ابنعباس
۴.۶ – دیدگاه اهلسنت
۴.۶.۱ – سخن ابنحزم
۴.۶.۲ – متعه عبدالعزیز
۴.۶.۳ – دیدگاه مالک بن انس
۴.۶.۴ – دیدگاه احمد بن حنبل
۴.۶.۵ – قول و فعل صحابه
۴.۶.۶ – دیدگاه تابعین و علما
۵ – نسخ متعه
۵.۱ – آیه سوره مومنون
۵.۲ – آیه میراث
۵.۳ – نهی پیامبر
۵.۳.۱ – بررسی سخن عمر
۵.۳.۲ – بررسی راوی روایت
۵.۳.۳ – روایات متعارض
۵.۳.۳.۱ – روایت بخاری
۵.۳.۳.۲ – روایت ابنعتیبه
۵.۳.۳.۳ – روایت ابنسواده
۵.۴ – روایت جعلی از امیرمومنان
۵.۵ – شبههای در جواز متعه
۵.۵.۱ – گفتگوی امام باقر و لیثی
۵.۵.۲ – گفتگوی ابوحنیفه و مؤمن
۶ – شبهه حرمت متعه از منظر شیعه
۶.۱ – حرمت در فتح خیبر
۶.۲ – عدم نیاز به متعه
۶.۳ – فسق بودن متعه
۶.۴ – رد دلیل قرآنی متعه
۶.۵ – متعه با زن شریف
۶.۶ – دیدگاه زیدیه
۶.۷ – نبودن ارث و طلاق در متعه
۷ – پانویس
۸ – منبع
تعریف متعه
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همگی علمای مذاهب در این نکته اتفاق دارند که “متعه ازدواجی است که در آن مرد و زن مدت زمانی را برای عقد معین میکنند و پس از گذشتن مدت، خود به خود محرمیت از بین رفته و احتیاجی به طلاق ندارد”.
قال ابوعمر (بن عبد البر) لم یختلف العلماء من السلف والخلف انّ المتعه نکاح الی اجل لا میراث فیه، والفرقه تقع عند انقضاء الاجل من غیر طلاق. وقال ابنعطیه: وکانت المتعه ان یتزوج الرجل المراه بشاهدین واذن الولی الی اجل مسمّی، وعلی ان لا میراث بینهما، ویعطیها ما اتفقا علیه، فاذا انقضت المده فلیس له علیها سبیل ویستبرئ رحمها: لان الولد لا حق فیه بلا شک، فان لم تحمل حلت لغیره
[۱] قرطبی، شمسالدین، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳۲.
ابوعمر (بن عبدالبر) گفته است که هیچ یک از علمای سلف و گذشته در این اختلاف نداشتهاند که متعه، ازدواجی است که در آن ارث نیست و جدایی در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت میگیرد. و ابنعطیه گفته است: متعه این است که شخص با زن ازدواج کند و دو شاهد و اذن ولی داشته باشد و تاریخ (برای انتهای عقد) معین کند. و چنین است که ارثی در بین آن دو نباشد و اینکه هر مقداری را که بر آن موافقت نمودند، (به عنوان مهر زن) به وی بدهد. پس وقتی که مدت زمان گذشت دیگر مرد راهی بر این زن نخواهد داشت (دیگر همسر او نیست) و زن باید عده نگه دارد. زیرا فرزند در متعه به پدر ملحق میشود. پس اگر این زن عده باردار نمیشد (عده نداشت) برای دیگران حلال میشود (می توانند با وی ازدواج کنند) تفسیر طبری
[۲] طبری، ابن جریر، تفسیر طبری، ج۵، ص۱۲، سوره نساء ذیل آیه۲۴.
نیز همین مطلب را میگوید.
جواز متعه در صدر اسلام
در اینکه متعه مدت زمانی در ایام حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشروع بوده است هیچ شکی نیست:
ولا شک انه کان مشروعا فی ابتداء الاسلام؛ هیچ شکی در این نیست که متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است.
[۳] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۸۶.
پس ادعای حلیت اضطراری آن مانند حلیت گوشت مرده و خون در حال اضطرار نیز معنی ندارد. زیرا ضرورت، در هر زمانی حکم حرمت را – در هر موضوعی که باشد – بر میدارد و مختص به زمان رسول خدا نیست.
اختلاف در مورد متعه
اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است؟ مشهور بین اهلسنت نظر اول و اجماع شیعه بر نظر دوم است.
ادله حلیت متعه
برای اثبات حلیت متعه – جدا از اجماعی که حتی اهلسنت نیز آن را در مورد سالهای اولیه اسلام نقل کردهاند- میتوان از قرآن کریم و روایات رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استفاده نمود:
دلیل قرآنی
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَهً
[۴] نساء/سوره۴، آیه۲۴.
در مورد اثبات نزول این آیه در مورد متعه میتوان به کلام مفسرین و صحابه استناد کرد.
کلمات مفسرین
مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است، تقریبا اتفاق نظر دارند. و با اثبات این مطلب حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا نسخ آن به دلیل نیاز دارد:
۱- وقال الجمهور: المراد نکاح المتعه الذی کان فی صدر الاسلام؛ جمهور علما (مشهور علما) گفتهاند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام بوده است.
[۵] قرطبی، شمسالدین، تفسیر القرطبی، ج۵، ص۱۳۰.
۲- والی ذلک ذهبت الامامیه والآیه احد ادلتهم علی جواز المتعه وایدوا استدلالهم بها بانها فی حرف ابی فما استمعتم به منهن الی اجل مسمی وکذلک قرا ابنعباس وابن مسعود رضی الله تعالی عنهم والکلام فی ذلک شهیر ولا نزاع عندنا فی انها احلت ثم حرمت
[۶] آلوسی، شهابالدین، روح المعانی، ج۳، ص۷.
و شیعه به همین نظر میل دارند و این آیه یکی از ادله ایشان بر جواز متعه است؛ و استدلال خود را با این مطلب که این آیه در قرائت ابی و ابنعباس “الی اجل مسمی” بوده است تایید میکنند؛ و کلام در این مطلب مشهور است. ما نیز در این مطلبی بحثی نداریم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد.
۳- وقد استدل بعموم هذه الآیه علی نکاح المتعه ولا شک انه کان مشروعا فی ابتداء الاسلام ثم نسخ بعد ذلک وقد ذهب الشافعی وطائفه من العلماء الی انه ابیح ثم نسخ ثم ابیح ثم نسخ مرتین وقال آخرون اکثر من ذلک وقال آخرون انما ابیح مره ثم نسخ ولم یبح بعد ذلک وقد روی عن بن عباس وطائفه من الصحابه القول باباحتها للضروره وهو روایه عن الامام احمد وکان بن عباس وابی بن کعب وسعید بن جبیر والسدی یقرؤون فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی فآتوهن اجورهن فریضهوقال مجاهد نزلت فی نکاح المتعه
و به این آیه برای اثبات نکاح متعه استدلال شده است؛ وشکی نیست که متعه در ابتدا جایز بوده است و سپس نسخ شده است؛ و شافعی همین نظر را دارد و عدهای چنین میگویند که در ابتدا جایز شد و سپس نسخ شد و دوباره مباح شد و دوباره نسخ شد؛ و عدهای دیگر بیشتر از این نیز گفتهاند. و عدهای نیز میگویند تنها یک بار جایز شده و بعد از آن حرام شده و دیگر جایز نشد. و مباح بودن آن به خاطر ضرورت، از ابنعباس و عدهای از صحابه نقل شده است. و این روایت از امام احمد است. و ابنعباس و ابیبن کعب و سعید بن جبیر و سدی آیه را چنین میخواندند: ” الی اجل مسمی …” و مجاهی نیز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است.
[۷] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۸۶.
در این کتب
[۸] شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۱، ص۵۲۴.
[۹] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۶، ص۵۸۸.
[۱۰] ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف، تفسیر أبیحیان، ج۳، ص۵۸۹.
[۱۱] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۴.
[۱۲] ابنالجوزی، جمالالدین، نواسخ القرآن، ص۱۲۴.
[۱۳] ثعالبی، أبوزید، تفسیر الثعالبی، ج۲، ص۲۱۰.
[۱۴] رازی، فخرالدین، تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۵۴.
همین مطلب به بیانهای مختلف آمده است.
قرائت صحابه
طبق روایات اهلسنت، بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین مانند ابنعباس و ابی بن کعب و مجاهد و سعید بن جبیر و ابنمسعود و سدی و دیگران این آیه را چنین قرائت میکردهاند: “فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ الیَ اجَلٍ مُسَمًّی فَآتُوهُنَّ اجُورَهُنَّ”
روایت عنبری
اخبرنا ابوزکریا العنبری حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا اسحاق بن ابراهیم انبا النضر بن شمیل انبا شعبه حدثنا ابوسلمه قال سمعت ابانضره یقول قرات علی بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضه قال بن عباس فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی قال ابونضره فقلت ما نقراها کذلک فقال بن عباس والله لانزلها الله کذلک هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه
شنیدم ابانضره را که میگوید بر ابنعباس این آیه را خواندم که زنانی را که ایشان را متعه کردهاید پس اجر ایشان را به عنوان واجب و فریضه بهایشان بدهید.
ابنعباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کردهاید تا زمان معین ابونضره گفت: ما آن را چنین نمیخوانیم. ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنین نازل کرد.
این حدیث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در کتب خودشان نیاوردهاند.
[۱۵] حاکم نیشابوری، أبو عبد الله،المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۳۴، شماره ۳۱۹۲.
قرائت ایشان در این کتابها
[۱۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۶، ص۵۸۶.
[۱۷] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۷، ص۴۹۷-۴۹۸.
[۱۸] نووی، محییالدین، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۹، ص۱۷۹.
[۱۹] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف للزمخشری، ج۱، ص۴۹۸.
[۲۰] جصاص، أحمد بن علی، احکام القرآن للجصاص، ج۲، ص۱۸۵.
[۲۱] قرطبی، شمسالدین، تفسیر القرطبی، ج۵، ص۱۳۰.
[۲۲] ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۴۸۶.
[۲۳] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۴.
نیز نقل شده است.
قطعا مقصود ابنعباس نزول به عنوان قرآن نبوده است. چون تحریف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است. بلکه مقصود نزول به عنوان تفسیر این آیه از جانب خداوند است. یعنی خداوند متعال بعد از نزول آیه یا همزمان با آن مصداق وتفسیر آیه را به همراه ذکر متن آیه، به رسول خدا وحی مینمود. پس مقصود این آیه همان ازدواج تا زمان معین ومتعه است. جدا از لفظ استمتاع که در نص آیه آمده و میتواند دلیل دیگری بر اراده متعه باشد.
نهی عمر از متعه
ا ز اموری که دلالت بر حلیت متعه میکند، کلام عمر بن الخطاب است که گفت: دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود. من از آن دو نهی میکنم و بر (انجام دادن) آن دو عقاب مینمایم.
اگر در زمینه متعه نسخی از جانب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موجود بود، قطعا عمر به آن استهشاد میکرد، اما چنین نکرده است. بنابراین، روایت صراحت دارد در اینکه متعه در زمان رسول خدا حلال بوده است و تحریم آن نظر شخصی عمر است.
مدارک روایت
سرخسی در دو کتاب خود این روایت را از جمله روایاتی میداند که با سند صحیح از عمر نقل شده است:
وقد صحّ انّ عمر رضی اللّه عنه نهی الناس عن المتعه فقال: متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم وانا انهی الناس عنهما؛ متعه النساء، ومتعه الحج.
با روایت صحیح از عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد، پس گفت: دو متعه در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حلال بود؛ متعه زنان و حج تمتع
[۲۴] سرخسی، محمد بن أحمد، المبسوط للسرخسی، ج۴، ص۲۷.
[۲۵] سرخسی، محمد بن أحمد، اصول السرخسی، ج۲، ص۶.
همین روایت در این کتب
[۲۶] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۴۳۷، ش۳۶۹.
[۲۷] ابنقدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۷، ص۱۷۸.
[۲۸] جصاص، أحمد بن علی، احکام القرآن للجصاص، ج۲، ص۱۹۱.
[۲۹] قرطبی، شمسالدین، تفسیر القرطبی، ج۲، ص۳۹۲.
[۳۰] ذهبی، شمسالدین، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۲۶۸.
[۳۱] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۵، ص۳۰۸، چاپ اول دار الکتب العلمیه بیروت.
[۳۲] ابنرشد، محمد بن احمد، بدایه المجتهد، ج۱، ص۲۶۸.
[۳۳] ابنخلکان، أحمد بن محمد، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۶، ص۱۵۰، دار الثقافه لبنان.
نیز نقل شده است.
ماجرای ابن اکثم
در همین زمینه روایتی از یحیی بن اکثم نقل شده است که جالب توجه است:
قال یحیی بن اکثم لشیخ بالبصره: بمن اقتدیت فی جواز المتعه؟ قال: بعمر بن الخطاب رضی اللّه عنه. قال: کیف وعمر کان اشدّ الناس فیها؟ قال: لانّ الخبر الصحیح انّه صعد المنبر فقال: انّ اللّه ورسوله قد احلاّ لکم متعتینوانّی محرّمهما علیکم واعاقب علیهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحریمه.
[۳۴] راغب الأصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادباء، ج۲، ص۲۳۵.
یحیی بن اکثم به یکی ا ز شیوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه کسی تبعیت میکنی؟ گفت از عمر. سوال کرد که چگونه و حال آنکه عمر از سختگیرترین مردمان در مورد متعه بود. گفت چون روایت صحیح میگوید که وی بالای منبر رفت و گفت خداوند و رسول وی متعه را حلال کردند و من آن را بر شما حرام میکنم و برای آن عقوبت؛ پس ما شهادتش را (در مورد حلیت آن از نظر خدا و رسولش) قبول کردیم اما حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم.
ماجرای مامون
همچنین مامون خلیفه عباسی – که در نظر ایشان امیرالمومنین بوده است – نیز ماجرای جالبی در مورد این روایت دارد: ایشان میگویند روزی مامون دستور داد تا در بین مردم به حلیت متعه ندا دهند (یعنی بگویند که متعه رسما حلال است). محمد بن منصور و ابوالعیناء از فقهای دربار وی بر وی داخل شدند تا شاید نظر وی را بر گردانند. در حالیکه وی با عصبانیت مشغول مسواک کردن بود، کلام عمر را ذکر کرده و گفت:
“دو متعه در زمان رسول خدا و ابوبکر بود و من آن دو را حرام میکنم!!!” تو که هستی ای چپ چشم (کنایه از کسی که به مطالب با دید درست نگاه نمیکند) تا از آنچه که رسول خدا و ابوبکر انجام دادهاند نهی کنی؟ پس محمد بن منصور خواست با وی سخن بگوید اما ابوالعیناء به وی گفت کسی که صراحتا در مورد عمر چنین سخن میگوید ما به وی چه بگوییم؟ در این هنگام یحیی بن اکثم بر وی وارد شده و با وی خلوت کرد و آنقدر با وی سخن گفت تا وی را از این نظر باز گرداند.
[۳۵] خطیب بغدادی، أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۰۳.
[۳۶] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۴، ص۷۱.
[۳۷] مزی، جمالالدین، تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۲۱۴.
[۳۸] ابنخلکان، أحمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۱۴۹-۱۵۰.
روایات اهلسنت
در بسیاری روایات میبینیم که صحابه صراحتا میگویند که ایشان در زمان رسول خدا، ابوبکر و قسمتی از دوران خلافت عمر متعه میکرده وآن را جایز میدانستهاند:
«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ اَخْبَرَنَا ابنجُرَیْجٍ اَخْبَرَنِی ابوالزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَهِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْاَیَّامَ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاَبِی بَکْرٍ حَتَّی نَهَی عَنْهُ عُمَرُ فِی شَاْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ»
از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که میگفت: ما در زمان رسول خدا و ابوبکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه میکردیم. تا اینکه عمر در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد.
[۳۹] نیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۲۳، باب نکاح المتعه.
[۴۰] حمیدی، ابن أبینصر، الجمع بین الصحیحین، ج۲، ص۳۹۸-۳۹۹.
[۴۱] بیهقی، أحمد بن حسین، سنن البیهقی الکبری، ج۷، ص۳۸۸.
[۴۲] أبوعوانه، یعقوب بن إسحاق، مسند ابیعوانه، ج۳، ص۳۳.
[۴۳] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۵۰۰.
[۴۴] بیهقی، أبوبکر، معرفه السنن والآثار، ج۱۰، ص۲۱۶.
[۴۵] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، ج۱۰، ص۱۱۲.
[۴۶] عظیم آبادی، شرف الحق، عون المعبود، ج۱۰، ص۳۴۹.
شبیه همین روایت در مسند احمد
[۴۷] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲۲، ص۸۹.
[۴۸] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۲۵.
و کتب دیگر ذکر شده است.
کلام امیرمومنان و ابنعباس
ابنجریر طبری و سیوطی در تفسیرشان از امیرمومنان علی (علیهالسّلام) نقل میکنند که فرمود: لولا انّ عمر رضی اللّه عنه نهی عن المتعه ما زنی الاّ شقی؛ اگر عمر از متعه نهی نمیکرد جز افراد بدبخت زنا نمیکردند (بلکه به متعه رو میآوردند)
[۴۹] طبری، ابنجریر، تفسیر الطبری، ج۸، ص۱۷۸.
[۵۰] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۶، دار الفکر بیروت.
عبدالرزاق نیز شبیه همین مطلب را از امیرمومنان در المصنف
[۵۱] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۷، ص۵۰۰.
نقل میکند. قرطبی نیز در تفسیرش
[۵۲] قرطبی، شمسالدین، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳۰، چاپ دار الشعب قاهره.
شبیه همین مطلب را از ابنعباس نیز نقل میکند.
دیدگاه اهلسنت
یکی از ادلهای که نمیتوان آن را انکار کرد سیره صحابه و تابعین در عمل به متعه بعد از زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. این عمل به قدری در میان ایشان شایع بوده است که با توجه به آن نمیتوان ادعای نسخ متعه یا عالم نبودن این عده زیاد از علما و بزرگان صحابه و تابعین و نیز علمای اهلسنت را پذیرفت.
سخن ابنحزم
وقد ثبت علی تحلیلها بعد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم جماعه من السلف رضی اللّه عنهم منهم من الصحابهرضی اللّه عنهم: اسماء بنت ابیبکر الصدیق. وجابر بن عبد اللّه. وابن مسعود. وابن عباس. ومعاویه بن ابیسفیان، وعمرو بن حریث. وابو سعید الخدری. وسلمه. ومعبد ابناء امیّه بن خلف، ورواه جابر بن عبد اللّه عن جمیع الصحابه مدّه رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم. ومدّه ابیبکر. وعمر الی قرب آخر خلافه عمر. واختلف فی اباحتها عن ابنالزبیر. وعن علی فیها توقّف. وعن عمر بن الخطاب انّه انّما انکرها اذا لم یشهد علیها عدلان فقط واباحها بشهاده عدلین. ومن التابعین طاوس. وعطاء. وسعید بن جبیر. وسائر فقهاء مکّه اعزها اللّه.
[۵۳] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹.
گروهی از سلف بر حلیت متعه بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باقی ماندند. در بین ایشان از صحابه اسماء دختر ابوبکر صدیق است و جابر بن عبدالله الانصاری و ابنمسعود و ابنعباس و معاویه و عمرو بن حریث و ابوسعید خدری و سلمه و معبد فرزندان امیه بن خلف. جابر نظر به حلیت متعه را در زمان رسول خدا از همه صحابه نقل کرده است. و نیز در زمان خلافت ابوبکر و نیز مدتی در زمان عمر تا اواخر خلافتش (که طبق روایات خود اهلسنت بعد از آن از متعه نهی کرد) و در مورد اعتقاد ابنزبیر به حلال بودن آن اختلاف شده است. نیز از علی در مورد آن سکوت وتوقف در نظر دادن نقل شده است. و از عمر نیز نقل شده است که تنها زمانی در مورد متعه اشکال میگرفت که دو شاهد در آن حاضر نباشند، اما اگر دو شاهد شهادت دادند آن را جایز میدانست.
نیز قرطبی در کتاب الجامع لاحکام القرآن
[۵۴] قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۱۳۳.
فتوای به حلیت متعه را نظر علمای مکه و یمن میداند.
متعه عبدالعزیز
بزرگان علمای اهلسنت نیز در مورد متعه نظر مخالفی نداشتهاند و بالعکس حتی بسیاری از ایشان به این عمل رغبت بسیار نشان میداند.
مثلا عبدالعزیز بن عبدالملک بن جریج از بزرگان علمای امویین و فقیه وعالم مکه که در زمان وی یکی از ارکان اصلی روایت بود و روایات وی به وفور در صحاح سته یافت میشود ۹۰ زن متعهای داشت:
۱- قال ابوغسان زنیج سمعت جریرا الضبی یقول کان ابنجریج یری المتعه تزوج بستین امراه وقیل انه عهد الی اولاده فی اسمائهن لئلا یغلط احد منهم ویتزوج واحده مما نکح ابوه بالمتعه
جریر میگفت که نظر ابنجریج حلیت متعه بود. او با ۶۰ زن متعه کرد و گفته شده است که او نام ایشان را به اولادش گفت تا مبادا کسی از ایشان به اشتباه افتاده و با زنی از زنانی که پدرش با ایشان متعه کرده بود ازدواج کند!!!
[۵۵] ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۳۱.
۲- وقال محمد بن عبدالله بن عبد الحکم سمعت الشافعی یقول استمتع ابنجریج بتسعین امراه حتی انه کان یحتقن فی اللیل باوقیه شیرج طلبا للجماع
[۵۶] ذهبی، شمسالدین، سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۳۳۳.
از شافعی شنیدم که میگفت: ابنجریج با ۹۰زن متعه کرد؛ حتی او شبها یک ظرف روغن کنجد به خود تنقیه میکرد تا بتواند نزدیکی کند!!!
هم چنین از مالک بن انس و احمد بن حنبل دو فقیه بزرگ اهلسنت و رهبران مذاهب مالکی و حنفی نیز قول به جواز متعه نقل شده است:
دیدگاه مالک بن انس
۱- وَتَفْسِیرُ الْمُتْعَهِ اَنْ یَقُولَ لِامْرَاَتِهِ: اَتَمَتَّعُ بِکَ کَذَا مِنْ الْمُدَّهِ بِکَذَا مِنْ الْبَدَلِ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَائِزٌ عِنْدَ مَالِکِ بْنِ اَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابنعَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ
تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه میکنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک بن انس آن را جایز میداند و گویا نظر ابنعباس هم چنین باشد.
[۵۷] سرخسی، محمد بن أحمد، المبسوط للسرخسی، ج۵، ص۱۵۲.
۲- وفی ان النهی للتحریم او الکراهه قولان لمالک
در اینکه نهی (از خوردن گوشت الاغ ومتعه) برای کراهت است یا حرمت مالک دو قول دارد.
[۵۸] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۱.
۳- وَقَالَ مَالِکٌ: هُوَ جَائِزٌ؛ لِاَنَّهُ کَانَ مَشْرُوعًا فَیَبْقَی الَی اَنْ یَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابنعَبَّاسٍ تَحْلِیلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَی ذَلِکَ اَکْثَرُ اَصْحَابِهِ مِنْ اَهْلِ الْیَمَنِ وَمَکَّهَُ
مالک بن انس میگوید که متعه جایز است. زیرا در ابتدا مشروع بوده است. پس همینطور باقی میماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است که ابنعباس نیز آن را حلال میدانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان، آن را جایز میدانستند.
[۵۹] زیلعی، فخرالدین، تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق، ج۲، ص۱۱۵، کتاب النکاح باب المتعه.
دیدگاه احمد بن حنبل
وقال ابوبکر فیها روایه اخری انها مکروهه غیر حرام لان ابنمنصور سال ابوبکر فیها روایه اخری انها مکروهه غیر حرام لان ابنمنصور هذا الکراهه دون التحریم
از ابنقدامه نقل شده که ابوبکر گفت: روایت دیگری وارد شده که طبق آن، متعه مکروه است، نه حرام؛ چون ابنمنصور از احمد پرسید و او گفت: به نظر من، دوری کردن از آن (متعه) بهتر است. گفت: پس ظاهر این گفته، کراهت است نه حرمت.
[۶۰] ابنقدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۷، ص۱۷۸.
همین مطلب در کتاب الکافی فی فقه ابنحنبل
[۶۱] ابنقدامه، عبدالله بن أحمد، الکافی فی فقه ابنحنبل، ج۳، ص۵۷.
و کتاب شرح الزرکشی
[۶۲] زرکشی، شمسالدین، کتاب شرح الزرکشی، ج۲، ص۳۹۹.
آمده است.
قول و فعل صحابه
ما اکنون فهرستی از اسامی بعضی از کسانی را که در کتب اهلسنت، قول به حلیت متعه از ایشان نقل شده است ذکر میکنیم:
۱.جابر بن عبدالله انصاری؛
[۶۳] نیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۲۲، باب نکاح المتعه چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت.
[۶۴] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۷، ص۴۹۹، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۶۵] عینی، بدرالدین، عمده القاری، ج۱۷، ص۲۴۶، باب غزوه خیبر چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت.
[۶۶] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
۲.عمران بن حصین خزاعی؛
[۶۷] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۷، کتاب التفسیر باب “فمن تمتع بالعمره الی الحج” (بقره ایه ۱۹۶).
[۶۸] شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۴۳۶، چاپ موسسه قرطبه مصر.
[۶۹] بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۸۹، باب من کان یری المتعه من اصحاب النبی.
[۷۰] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۱، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت سوره نساء ذیل آیه “فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً”.
[۷۱] قرطبی، شمسالدین، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳۳، چاپ دار الشعب قاهره.
۳.ابوسعید خدری؛
[۷۲] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۷۳] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
[۷۴] عینی، بدرالدین، عمده القاری، ج۱۷، ص۲۴۶، باب غزوه خیبر چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت.
۴.عبداللَّه بن مسعود؛
[۷۵] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۷۶] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
۵.سلمه بن اکوع؛
[۷۷] بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۸۹، باب من کان یری المتعه من اصحاب النبی.
[۷۸] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
[۷۹] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۷، ص۴۹۸، ش۱۴۰۲۳، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۸۰] متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۴۵۷۳۱، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
۶.امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)؛
[۸۱] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۳، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ذیل آیه متعه سوره نساء.
(روایت نهی عمر از متعه به نقل ازامیر مومنان):
[۸۲] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۶، دار الفکر بیروت.
[۸۳] طبری، ابنجریر، تفسیر الطبری، ج۸، ص۱۷۸.
[۸۴] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۷، ص۵۰۰.
[۸۵] متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۲، ح۴۵۷۲۸.
ابنحزم نیز میگوید در مورد متعه از امیرمومنان روایات مختلفی نقل شده است (بعضی جواز و بعضی حرمت):
[۸۶] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۲۰، چاپ دار الآفاق بیروت.
۷.سعد بن ابیوقاص؛
[۸۷] نیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۸۹۸، کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت.
[۸۸] شیبانی، احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۱، چاپ موسسه قرطبه مصر.
اشکال: این روایت و باقی روایات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است.
پاسخ: در روایت وی لفظ متعه آمده است؛ علمای اهلسنت این روایت را مربوط به متعه حج (حج تمتع) میدانند ولی خود سعد در این روایت گفته است: زمانی متعه کردیم که معاویه کافر بود و همگان میدانند که حج تمتع رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سال حجه الوداع بوده است و معاویه در آن سال اسلام آورده بود. پس این روایت مربوط به قبل از آن زمان میگردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج.
۸.عمرو بن حریث (حویرث)؛
[۸۹] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۹۰] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
[۹۱] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۶، ش۱۴۰۲۱، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۹۲] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۸، ش۱۴۰۲۵، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۹۳] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۵۰۰، ش۱۴۰۲۸ و ۱۴۰۲۹، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۹۴] متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، ج۱۶، ص۵۱۸، ح۴۵۷۱۲.
[۹۵] عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۱۷۲، چاپ دار المعرفه بیروت.
[۹۶] بیهقی، أبوبکر، سنن کبری بیهقی، ج۷، ص۲۳۷، چاپ مکتبه دار الباز مکه المکرمه.
[۹۷] ابنشبه نصیری، عمر بن شبه، اخبار المدینه ابنشبه، ج۱، ص۳۸۱، ش۱۱۹۴، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
۹.معاویه بن ابیسفیان؛ معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد. وی در زمان فتح طائف، زنی به نام معانه را متعه نمود. این زن، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی میفرستاد. پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمیتواند صحیح باشد.
[۹۸] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۹۹] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
[۱۰۰] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۶، ش۱۴۰۲۱، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۱۰۱] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۹، ش۱۴۰۲۶، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
۱۰.سلمه بن امیّه؛
[۱۰۲] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۸، ش۱۴۰۲۴، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
[۱۰۳] ابنحزم، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۱۵۹، ذیل بحث بنو جمح.
[۱۰۴] عسقلانی، ابنحجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۲۱.
[۱۰۵] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
۱۱.فضاله بن جعفر بن امیه؛
[۱۰۶] ابنشبه نصیری، عمر بن شبه، اخبار المدینه ابنشبه، ج۱، ص۳۸۱، ش۱۱۹۴، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
۱۲.ربیعه بن امیه؛
[۱۰۷] مالک بن انس، موطا مالک، ج۳، ص۷۷۸، ح۱۹۹۴، باب نکاح المتعه.
[۱۰۸] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۶، چاپ دار الفکر بیروت.
[۱۰۹] بیهقی، أحمد بن حسین، سنن البیهقی الکبری، ج۷، ص۳۳۶، ش۱۴۱۷۲.
[۱۱۰] عسقلانی، ابنحجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۴۳۳.
[۱۱۱] شافعی، محمد بن ادریس، الام، ج۷، ص۲۳۵، چاپ دار المعرفه بیروت.
[۱۱۲] متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، ج۱۶، ص۵۲۰، ح۴۵۷۱۷.
[۱۱۳] ابنشبه نصیری، عمر بن شبه، اخبار المدینه ابنشبه، ج۱، ص۳۸۲، ش۱۱۹۷، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
۱۳.معبد بن امیه؛
[۱۱۴] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۱۱۵] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۴۹۹، ش۱۴۰۲۷، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
۱۴.عبدالله بن ابیعوف بن جبیره؛
[۱۱۶] ابنشبه نصیری، عمر بن شبه، اخبار المدینه ابنشبه، ج۱، ص۳۸۱، ش۱۱۹۴، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
۱۵.عمرو بن حوشب؛
[۱۱۷] صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج۷، ص۵۰۰، ش۱۴۰۳۱، باب المتعه چاپ المکتب الاسلامی بیروت.
۱۶.ابی بن کعب؛ وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت الی اجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرائت میکرد:
[۱۱۸] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۴۳، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
[۱۱۹] سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۲، ص۴۸۴، چاپ دار الفکر بیروت.
[۱۲۰] طبری، ابنجریر، تفسیر الطبری، ج۸، ص۱۷۸.
[۱۲۱] شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۱، ص۵۲۴.
[۱۲۲] شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۶، ص۱۶۱.
۱۷.زید بن ثابت؛
[۱۲۳] بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۸۹، باب من کان یری المتعه من اصحاب النبی.
۱۸.اسماء دختر ابوبکر؛
[۱۲۴] ابنحزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۵۱۹، چاپ دار الآفاق بیروت.
[۱۲۵] زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی الموطأ، ج۳، ص۲۳۳.
[۱۲۶] طیالسی، سلیمان بن داود، مسند طیالسی، ج۳، ص۲۰۸، ح۱۷۴۲.
در محاضرات الادباء
[۱۲۷] راغب الأصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادباء، ج۲، ص۲۳۴، باب جواز المتعه چاپ دار القلم بیروت.
آمده است: ابنزبیر به ابنعباس گفت: چرا فتوای به حلیت متعه میدهی؟ پاسخ داد از مادرت (اسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد. پس سوال کرد؛ وی پاسخ داد تو را به دنیا نیاوردم مگر از متعه. همین مطلب به صورت خلاصه در این کتب آمده است:
[۱۲۸] ابنقیم، محمد بن أبیبکر، زاد المعاد، ج۲، ص۱۹۱.
[۱۲۹] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، ج۸، ص۲۰۸.
[۱۳۰] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستذکار ابنعبد البر، ج۴، ص۶۱، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت.
البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است:
ابوالقاسم کوفی میگوید: بعضی از علمای شیعه نقل کردهاند که وقتی ابنعباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه میخواند، چون نظرش به ابنعباس افتاد (در آن روزها نابینا بود) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام میدهد و نزدیکان و اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را لعن میکند و متعه را حلال میشمارد، در حالی که زنای محض است. این گفتار بر ابنعباس سنگین آمد، در آن حال غلامش – عکرمه که دست او را گرفته بود – را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند: زمانی که با گروهی رو برو میشویم، آن گروه را متلاشی میکنیم
… تا اینکه گفت: و اما اینکه میگویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال میدانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آن عمل میشد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابنصهاک است، که میگفت: دو متعه در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجود داشت و من آن دو را منع میکنم و (مرتکبین را مجازات میکنم) و ما گواهی او (جواز متعه در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ) را میپذیریم و تحریم او را قبول نمیکنیم. تو نیز از متعه متولد شده ای، پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای (پیراهن) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و مردی به نام عوسجه دو برد (پیراهن) را به او هدیه کرد و پدرت از بی همسری به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابنعباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 