پاورپوینت کامل مسأله شر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مسأله شر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسأله شر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مسأله شر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مسئله شر
مکاتب الحادی برای رسیدن به اهداف خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، بلکه تمام همّت خود را در جهت تحقّق بخشیدن به این اغراض به کار میگیرند. ایشان از طریق انکار و یا عقیم پنداشتن ادلّه اثبات وجود خداوند، درصددند به نوعی هستی و یا نقش خدای مطلق در جهان را انکار نموده و یا در آن ایجاد تردید نمایند. پویایی و رشد تفکّر دینی، ملحدان متعصّب را بر آن داشته که گامهای شاخصتر و جدّیتری در عرصههای الحاد بردارند تا همچنان بتوانند نگرشهای الهی را مورد چالش قرار دهند. نوشتار حاضر به بررسی یکی از محورهای بنیادی الحاد، یعنی «مسئله شر» (the problem of evil)، که مباحث گستردهای را به خود اختصاص داده است، میپردازد.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – تعریف خیر و شرّ
۳ – انواع شرور
۳.۱ – شرور طبیعی
۳.۲ – شرور اخلاقی
۳.۳ – شرّ متافیزکی
۴ – رویکردها و جهات متفاوت بحث
۴.۱ – مسئله شرّ به منزله قرینه
۴.۲ – بدیهی بودن شرّ
۵ – تبیین مسئله شرّ
۶ – راه حلهای ارائه شده به مسئله شرّ
۶.۱ – پاسخ ثنویّه
۶.۲ – نقد پاسخ ثنویّه
۶.۳ – قول ملاّصدرا بر عدمی بودن شرّ
۶.۴ – پاسخ قدّیس آگوستین
۶.۴.۱ – منشأ پیدایش شر
۶.۵ – نقد شلایرماخر بر آگوستین
۶.۵.۱ – نقداوّل
۶.۵.۲ – نقد دوّم
۶.۶ – اشکالات نقد شلایر ماخر
۶.۷ – نظریه عدل الهی ایرنائوس
۶.۸ – پاسخ الهیّات پویشی
۶.۸.۱ – نقد به پاسخ پویشی
۶.۹ – تحلیل فلسفی ارسطو
۶.۱۰ – علت ایجاد شرّ قلیل از خداوند
۶.۱۱ – شرّ در نظام کلّ
۶.۱۲ – نسبی بودن شرور
۷ – فلسفه بلاها و شرور در قرآن و روایات
۷.۱ – بیداری دل و توفیق به توبه
۷.۲ – آثار اعمال و عذاب گنهکاران
۷.۳ – موجبات تکامل وجودی
۸ – تحلیل شرّ منطقی
۸.۱ – ردیه بر قول مکی
۸.۲ – نظریه دفاع مبتنی بر اختیار
۸.۳ – ترسیم گزاره سوم
۸.۴ – نقد مکی بر پاسخ پلانتینگا
۸.۵ – پاسخ پلانتینگا به نقد مکی
۹ – تناقض در طرح مسئله شرّ اخلاقی
۹.۱ – تناقض در باب شرور طبیعی
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
مقدمه
هیچ کس نمیتواند منکر وجود شرور و بلاها به معنای عام (مراد از شرور به معنای عامّ در اینجا اصطلاح خاصّی در مقابل شرور خاصّ نمیباشد، بلکه مقصود نمودهای ظاهری شرور میباشد؛ یعنی آنچه که در ظاهر، شرّ و بلا جلوه میکند، اگرچه در واقع، شرّ قلمداد نشود.) در عالم باشد؛ زیرا وجود آنها روشن است. از سوی دیگر، انکار واقعیات، ناشی از جهل و ضعف نفس است، که خود نوعی شرّ محسوب میگردد. از اینرو، انکار وجود شرّ نیز خود مثبِت شرّ است. وجود زلزله، سیل و آفتهای آسمانی، که به کشتارهای جمعی منجر میشوند، مورد تایید هر صاحب عقل و بصیرت است. ظلم ستمگران، رذایل اخلاقی و کدورتهای نفسانی نیز به همین ترتیب. اندک التفاتی در تاریخ بردهداری، استکبار و به دارآویختن مردمان مظلوم و ستمدیده هر صاحب انصافی را به اعتراف بر وجود شرور وامیدارد. در اینجا سؤال مهمّی مطرح میشود: آیا خدایی که صاحب قدرت مطلق است، خدایی که خیر محض است، خدایی که هرگونه نقص و ضعف در او محال است، به وجود شرّ در جهان رضایت میدهد؟ آیا چنین خدایی نمیتواند از بروز این همه شرّ جلوگیری نماید؟ آیا میتوان وجود شرور را دلیلی بر محدودیت صفات عالیه الهی دانست؟
تعریف خیر و شرّ
تعریف خاصّ از خیر و شرّ، پیشداوری خاصّی را در بحث شرّ وارد میکند. امّا مراد ما از شرّ در اینجا، گونهای خاصّ و تعریفی ویژه از شرّ نیست، بلکه شرّ را به همان معنایی فرض میکنیم که معنای آن روشن است و نیز اغلب در مصادیق آن اتّفاق نظر وجود دارد. بهطور خلاصه میتوان گفت: شرّ به معنای عامّ همان چیزی است، که نوعا کسی نسبت به آن رغبت نمیکند. در مقابل، خیر مورد میل و علاقه همگان میباشد. بسیاری از تعاریف درباره خیر و شرّ بیانگر تصویر مزبور از خیر و شرّ است؛ از جمله میتوان به تعریف بوعلی سینا اشاره کرد که میفرماید: «خیر فی الجمله چیزی است که هر شیئی به آن اشتیاق و علاقه دارد؛ و آن وجود یا کمال وجود است… امّا شرّ امر عدمی است، که ذاتی ندارد، بلکه عدم جوهر یا عدم کمالی برای جوهر است.»
[۱] بوعلی سینا، الهیّات شفا، ج۱، ص۳۵۵، مقاله هشت، فصل ششم.
ملاّصدرا نیز میگوید: «خیر چیزی است که هر شیئی به آن اشتیاق و میل دارد و با آن سهمی از کمال ممکن خود متحقّق میشود، اما در مورد شرّ حکما گفتهاند که آن ذاتی ندارد.»
[۲] صدرالمتالّهین، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ج۷، ص۵۸.
همچنین در دائره المعارف روتلج آمده است: «شرّ نتیجه شدیدترین گناه اخلاقی ماست. شرّ تحمیل آسیب غیرعادلانه خطرناک روی احساس موجودات است. قتل، شکنجه، بردهگیری و… بعضی از نمونههای شرّ هستند.»
[۳] John Kekes، Routledge/ Encyclopedia of philosophy، V. 3، P. 436.
انواع شرور
در یک تقسیم کلّی میتوان به سه نوع از شرور (از لحاظ حوزه وجودی آنها) اشاره نمود:
شرور طبیعی
شروری که نتایج و آثار آفات، بلایا، رنجها و آلام طبیعی هستند؛ یعنی بلایایی که از طرف طبیعت بر انسان عارض میشوند؛ بلایایی همچون زلزله، سیل، مرضهای کشنده، مرگ، فقر و مانند آنها که از خارج، انسان را مورد تهدید قرار میدهند.
شرور اخلاقی
شروری که از طرف انسان به طور اختیاری رخ میدهند؛ یعنی همان افعال ناشایست و معاصی که از انسانها صادر میشوند؛ همچون ظلم، خیانت، دزدی، تکبّر، آدمکشی و هزاران عمل غیر اخلاقی دیگر.
شرّ متافیزکی
شرّی است که همه موجودات امکانی و مخلوقات خداوند به آن مبتلا بوده و قابل انفکاک از آنان نمیباشند و منظور از شرّ متافیزیکی، محدودیّت (و به تعبیر ملّاصدرا فقر وجودی) همه موجودات ممکن در مقابل کمال نامتناهی خداوند است. بهدلیل آنکه هر محدودیّتی نقص و ضعف به شمار میآید و هر نقصی نیز مشمول شرور عالم است؛ از اینرو، محدودیّت، فقر و امکان وجودی، شرّ محسوب میشود. لازم به ذکر است که در بحث شرور، این قسم از شرّ مورد بررسی قرار نمیگیرد؛ زیرا محدودیّت وجودی لازمه خلقت و مقتضای طبیعت هر ممکنالوجودی است و کسانی که وجود شرور را در تضادّ و یا در تناقض با وجود خداوند میدانند، هرگز به نقص تکوینی خود و دیگران معترض نیستند؛ زیرا از نظر آنها میان هستی خداوند و نیز صفات عالیه او با ضعف وجودی و نقض تکوینی موجودات، منافاتی وجود ندارد.
رویکردها و جهات متفاوت بحث
وجود شرور در عالَم در قالبهای متفاوتی از سوی ملحدان و منتقدان در جهت معارضه با وجود خداوند مورد نظر قرار گرفته است، ولی اغلب بحث از شرور در دو محور ذیل بررسی میشوند:
مسئله شرّ به منزله قرینه
طبق این رویکرد، وجود شرور در عالَم با برخی از صفات عالیه الهی سازگار نیست. چگونه میتوان میان وجود شرور و بلایا و قدرت نامتناهی خداوند جمع کرد؟ آیا میتوان خداوند را خیرخواه محض نامید در حالی که به ایجاد این همه شرور و آفتها نیز رضایت دهد؟ آیا میتوان با وجود این همه مشکلات و مصایب، علم نامتناهی را برای خداوند ثابت کرد؟ از اینرو، انتظار میرود متدینان برای توجیه وجود شرور در عالم چارهای اندیشیده و یا آنکه از اسناد این صفات نامتناهی به خداوند صرفنظر کنند.
بدیهی بودن شرّ
در این رویکرد، تلاش و اصرار بر اثبات ناسازگاری و تناقض منطقی میان وجود خداوند و وجود شرور است. در این محور، بحث بر سر حکمت و علّت ایجاد شرّ توسط خداوند و یا محدودیّت صفات الهی نیست، بلکه تاکید بر بودن تناقض میان وجود خداوند و شرور است. به دلیل آنکه وجود شرور امری بدیهی محسوب میشود، از اینرو، انکار وجود خداوند امری مسلّم مینماید. برای تحلیل این رویکردها، محورهای مزبور را در قالب دو فصل مجزّا گنجانده و مورد بررسی قرار میدهیم.
تبیین مسئله شرّ
همچنان که گفته شد، در این رویکرد، وجود شرور با صفات عالیه الهی در تضادّ میباشد؛ خدایی که خیرخواه محض است چگونه میتواند وجود این همه شرور را در عالم تحمّل نماید؟ و مهمتر آنکه، چرا به ایجاد آنها تن میدهد؟ از آن روی که خداپرستان، برای خداوند صفاتی نامتناهی و عالی از جمله قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی مطلق قایلند، چگونه بلایا، آفات و درد و رنجی را که از طرف چنین خدای کاملی، صادر میشود توجیه میکنند؟ شرور غیرموجّه و بدون حکمت، در نهایت به کرانمندی صفات عالیه الهی خواهد انجامید. متدیّنان میتوانند به یکی از این راه حلها پایبند شوند: ۱. علم الهی را محدود پنداشته و به جهل خداوند در مصادیق شرور معتقد شوند. ۲. به محدودیّت قدرت الهی قایل باشند؛ به این معنا که جلوگیری از بروز شرّ خارج از حیطه قدرت خداوند باشد. ۳. خیریّت مطلق خدا را تنزّل داده و خیرخواهی الهی را در بلا و آفات، منتفی بدانند. در هر صورت، متدینّان نیز در قبال این مسئله به ارائه پاسخهایی پرداختهاند که در ذیل مهمترین آنها را ذکر و مورد بررسی قرار میدهیم. البته ذکر تنها برخی از پاسخها به معنای نبود پاسخهای دیگر نیست، بلکه در این نوشتار سعی شده فقط به پاسخهایی اشاره شود که بیشتر مورد توجه و بحث بودهاند.
راه حلهای ارائه شده به مسئله شرّ
در این قسمت از مقاله راهحلهایی که برای حل پاورپوینت کامل مسأله شر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بیان شده میآوریم:
پاسخ ثنویّه
ثنویّه برای توجیه وجود شرور در عالم، قایل به ثنویت و دوئیّت در مبدا خلقت شدند. طبق نگرش آنها: «از آنجا که در عالم، هم خیر وجود دارد و هم شرّ، لذا هستی ما نیز دو صورت به خود میگیرد: صورت خیر و صورت شرّ، و زمانی که دو صورت متقابل تحقّق پذیرد، قطعا مبدا این دو نوع از هستی باید دو چیز باشد: مبدا خیر و مبدا شرّ. مبدا خیر را میتوانیم همان خداوند بزرگ بدانیم و مبدا شرّ قدرت بزرگی است که در اصل خلقت با خداوند، شریک و در نوع خلقت از خداوند امتیاز مییابد و در واقع، با خداوند به رقابت میپردازد. لذا خداوند خیرات به وجود شرّ راضی نیست، اما به خاطر ضعف و ناتوانی نمیتواند مانع بروز شرّ شود.»
[۴] جانهاسپرز، فلسفه دین، ترجمه گروه ترجمه، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ص۱۳۰.
[۵] رام، برنارد، عقل و ایمان، ترجمه مهرداد فاتحی، ص۱۱۳.
پس ثنویّت در قبال حلّ مشکل شرّ، از سویی برای خداوند شریک و رقیب فرض نموده که این فرض با اصل توحید در تناقض است و از سوی دیگر، قدرت مطلقه و بیپایان خداوند را انکار کرده است.
[۶] مرتضی مطهّری، عدل الهی، تهران، صدرا، ص۱۴۱.
نقد پاسخ ثنویّه
ثنویّه به دلیل آنکه برای شرور وجودی منحاز از خیرات قایل شدند، از اینرو، معتقدند که خیر و شر به دو مبدا هستی محتاجند، امّا در واقع، ماهیّت شرّ چیزی جز عدم نیست. بد، همان عدم خوبی است. بعضی از شرور عدم محضاند؛ مانند فقر، جهل و مرگ که عدم ثروت، عدم علم و عدم حیات هستند و واقعیّت دیگری ندارند. امّا بعضی دیگر از شرور اگرچه در واقع امور وجودی هستند؛ مانند زلزله، سیل، آفات، ظلم و ستم، اما از آن روی که موجب مرگ، سلب حقّ و درد و رنج میشوند، عدمیاند. از این رو، سیل و زلزله در واقع شرّ نیستند و امور وجودی به حساب میآیند، امّا از جهت منجر شدن به مرگ و فنا عدمی قلمداد میشوند. پس بر هر چیزی از هر جهتی که عدمی باشد شرّ اطلاق میشود، خواه ذاتا عدمی باشد و یا مستلزم عدم. همچنین هر چیزی که وجودی باشد، خیر محسوب میشود، خواه مطلقا خیر باشد (مانند وجود خداوند متعال) و یا احیانا موجب شرّ و عدم (مانند ثروت) که جهت وجودی آن قطعا خیر است و جهت عدمی آن قطعا شرّ.
[۷] مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، ص۱۴۲.
قول ملاّصدرا بر عدمی بودن شرّ
ملاّصدرا در تبیین ماهیّت شرّ، آن را عدمی قلمداد نموده، تاکید میکند که شرّ، هیچ حظّی از وجود را بهرهمند نیست. ایشان در تبیین و اثبات این ادّعا میفرماید: «شرّ امری عدمی است، یا عدم ذات و یا عدم کمالی از کمالات ذات، به خاطر آنکه اگر شرّ امری وجودی باشد، یا شرّ برای ذات خودش است و یا شرّ برای غیر ذاتش. فرض اول نمیتواند صحیح باشد؛ چون وجود شیء نمیتواند مقتضی عدم خودش باشد، و نه عدم بعضی از کمالات خودش؛ چون اگر شرّ مقتضی عدم ذات خودش باشد، لازم میآید آن شیء، موجود نباشد و اگر مقتضی عدم کمالی از کمالاتش باشد، شرّ همان بخش عدم کمال است نه بخشی که صاحب کمال است؛ پس در نتیجه، شرّ همان امر عدمی محسوب میشود. و همچنین چگونه چیزی میتواند طالب عدم کمال خودش باشد در حالی که همه اشیا (که از وجود بهرهمند هستند) طالب کمالات مناسب با خودشان هستند؛ یعنی هر وجودی، کمال خودش را دنبال میکند. کدام امر وجودی است که از اتّصاف به کمال خودش راضی نباشد؟ و اگر شرّ وجودی، شرّ برای غیرخودش باشد یا مُعدِم ذات آن غیر و یا معدم کمالی از کمالات آن غیر است و یا اینکه اصلاً مُعدِم چیزی نیست. اگر مُعدِم ذات یا کمال آن غیر باشد، پس شرّ همان عدم ذات یا کمال است نه امر وجودی که معدِم است؛ چون آن امر وجودی فی نفسه خیر محسوب میشود. و اگر این امر وجودی، معدم چیزی از غیر نباشد، پس شرّی وجود ندارد. پس زمانی که شرّ وجودِ منحازی نداشته باشد، نمیتوانیم مبدا مستقلّی برای وجود آن در نظر بگیریم؛ یعنی احتیاجی نیست که دو مبدا داشته باشیم؛ یک مبدا بیشتر نداریم و آن مبدا خیر و وجود است. و این عدم وجود خیر است که شرّ را تشکیل میدهد.»
[۸] صدرالمتالّهین، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه، ج۷، ص۶۳.
بر وفق این بیان، «شرّ بالذات» وجود ندارد و عدمی است، اما وجودهایی هستند که «شرّ بالعرض» میباشند، مثل وجودهایی که با وجود دیگری (که خیر است) منافات دارند و باعث از بین رفتن خیر میشوند. چنین وجودهایی هرچند بالذّات خیرند، اما بالعرض شرّ هستند؛ چون باعث از بین رفتن خیر دیگری میشوند. پس این پاسخ نمیتواند شرّ بالعرض را توجیه کند و این شرور از راههای دیگر که خواهد آمد پاسخ داده میشوند.
پاسخ قدّیس آگوستین
اوّلین شخصی که در تاریخ مسیحیّت، توجیه عمدهای از مسئله شرّ ارائه نمود، قدّیس آگوستینوس (AUGUSTINE) بود. وی با تقریر فلسفی ماهیّت شرّ و تقریر کلامی منشا و علّت وقوع شرّ، به دفاع از عدل الهی و مبارزه با مسئله شرّ پرداخت. از نظر وی، به دلیل آنکه ماهیت شرّ، عدمی است (یعنی عدم خیر و کمال)، از اینرو، آنچه که در عالم وجود دارد و بهرهای از هستی را به خود اختصاص داده است خیر محسوب میشود؛ مثلاً، نابینایی، بهرهای از وجود خاصّ ندارد، بلکه همان عدم بینایی است؛ از اینرو، آنچه وجود دارد و خیر و کمال است، بینایی است و نابینایی بخشی از هستی را اشغال نکرده است. بنابراین، از زمانی که خداوند متعال عالم را خلق نمود، هیچ شرّ و نقصی در عالم وجود نداشت.
منشأ پیدایش شر
اما وی منشا پیدایش شرّ را در بُعد کلامی، چنین بررسی میکند: «وجود شرور در واقع، به اختیار ملائکه و انسانها برمیگردد و شروع آن از زمانی بود که بعضی از فرشتگان (ابلیس) از اطاعت الهی سرباز زده و مرتکب گناه گشتهاند و پس از آن آدم و حوّا نیز مورد فریب شیطان قرار گرفته و از جوار خیر و رحمت تامّه الهی دور گشتهاند. لذا شروری که از اراده انسانها صادر میشوند (شرّ اخلاقی) همان گناهان و معصیتهای آنهاست؛ و شروری که مستقیما از انسانها صادر نمیشوند (شرّ طبیعی) معلول گناهان هستند. پس شرور و بلاهای طبیعی که در عالم وجود دارند، در واقع کیفر گناه محسوب شده و علّت صدور آنها نیز گناهان انسانهای مختار است.»
[۹] جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، ص۹۳.
در نتیجه، وجود شرور با عدالت و حکمت الهی منافاتی نخواهد داشت. و این همان اصل تعادل اخلاقی است که انسانها در قبال گناهان، به کیفر و بلاهای مطابق با آنها مبتلا میشوند.
نقد شلایرماخر بر آگوستین
شلایر ماخر در بررسی نظریه آگوستین، دو نقد را یادآور میشود:
نقداوّل
خداوند قادری که این عالَم را خلق نموده، خلقتش مقتضای اراده اوست؛ یعنی این عالم همان چیزی است که میخواسته، و عالَمی که او خلق کرده هیچ شرّی را در برندارد، امّا با این حال مشاهده مینماییم که این عالم به انحراف منجر شده است. اگرچه انسانها در انجام گناه آزادند، ولی از حیث کمال و خیری که در ذات و در محیط زیست انسان وجود دارد، انسان هیچگاه مرتکب شرّ و گناه نمیشود؛ یعنی برای خداوند چنین امکانی وجود دارد انسانهایی مختار و آزاد بیافریند که هرگز دچار گناه و شرّ نیز نشوند. پس منشا وقوع شرور به نوع خلقت خداوند برمیگردد نه به اعمال و رفتار انسانها.
نقد دوّم
بنا به اعتقاد آگوستین، در ابتدای خلقت عالم هیچ شرّی وجود نداشت و شرّ از زمانی پا به عرصه عالم گذاشت که فرشتگان و انسانها به انحراف گرویدند. شلایر ماخر به این بخش از دفاعیه آگوستین اشکال گرفته، میگوید: اولاً، نمیتوانیم بگوییم که انسان در ابتدای خلقت، از لحاظ اخلاقی کاملتر بوده و سپس به مرور زمان به حیات پستتر نایل گشته است، بلکه انسان از حیات پستتر (که در ابتدای خلقت آن را دارا بود) تدریجا رو به کمال رفته و متکاملتر گشته است، پس شرّ در ابتدای خلقت نیز وجود داشته است. ثانیا، طبق علم و تجربه بشری، بلایا و شرور طبیعی پیش از خلقت انسان نیز وجود داشتهاند. پس شرور طبیعی معلول گناهان مخلوقات نمیباشند، بلکه مقتضای طبیعت عالَمی است که خداوند آن را این گونه خلق نموده است.
[۱۰] جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، ص۹۶.
اشکالات نقد شلایر ماخر
وی در نقد اوّل به آگوستین، مدّعی میشود که خداوند میتوانست انسان را گونهای خلق کند که مرتکب شرّ نشود. امّا آیا ممکن است که خداوند انسانها را مختار بیافریند، اما از ارتکاب به بعضی از گزینهها مانع شود؟ این پاسخ در بحث بعدی (دفاعیّه پلانتینگا) به طور مفصّل تبیین میشود.
امّا در مورد نقد دوّم باید گفت: به دلیل آنکه آگوستین وجود همه شرور طبیعی را معلول گناهان انسان میداند، از اینرو، درصدد است تا وجود شرور را در ابتدای خلقت نفی نماید، اما اگر تنها پارهای از شرور طبیعی را معلول گناهان بدانیم، دیگر نقد شلایر وارد نخواهد بود؛ زیرا اساسا دیگر لازم نیست موجودیّت شرور را در ابتدای خلقت عالم منتفی بدانیم تا اینکه از وقوع یا عدم وقوع آن، بحث نماییم. از اینرو، در دفاعیّه ایرنائوس این اشکال مطرح نمیشود.
نظریه عدل الهی ایرنائوس
دفاعیهای که اُسقف ایرنائوس (۲۰۲ ۱۲۵) از مسئله شرّ ارائه میکند، مبتنی بر این محور است که در آفرینش نوع بشری دو مرحله وجود دارد: مرحله اول آن است که انسانها به عنوان حیوانات هوشمند و مستعدّ برای تکامل پا به عرصه حیات میگذارند و در مرحله دوم میتوانند به کمال والای اخلاقی و بندگی واقعی خداوند نایل آیند. اما رسیدن به مرحله دوم (حیات پایدار)، متوقّف بر آن است که انسانها آزادانه بتوانند کمالات اخلاقی را انتخاب نمایند؛ زیرا زمانی کمال ارزشی برای انسان حاصل میشود که با رفع موانع و تحمّل مشکلات و سختیها به مقام الهی برسد؛ یعنی انسان برای کم کردن فاصله بعد علمی و معرفتی خود از خداوند باید به کمالات ارزشی دست یابد، هرچند دشواریها و مصایبی نیز در این راه برای او ایجاد شود. پس در واقع، شرور اخلاقی لازمه اختیار ضروری انسان است و همین اختیارات که موجب کمالطلبی را فراهم مینماید. اما در شرور طبیعی، اگرچه ممکن است بعضی از آنها معلول شرور اخلاقی انسانها باشند، اما این ادعا فراگیر نبوده و در همه موارد قابل اثبات نیست. از اینرو، ایرنائوس بر این باور است که بنای خداوند بر این نبوده که جهانی را همراه با لذّت و آسایش کامل خلق نماید تا انسانها از حدّاکثر لذّت و حداقل رنج برخوردار باشند، بلکه خداوند عالم را به مکانی برای پرورش روح خلق کرده تا انسانها بتوانند با صبر و مقاومت در مقابل مصایب، به تکامل و ترقّی روح بپردازند.
[۱۱] جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، ص۹۸.
بنابراین، جهانی همراه با مشکلات، بلایا، درد، رنج، ناتوانی و شکست، تنها محیط مناسب برای راهیابی به مرحله دوم آفرینش، یعنی قرب و بندگی الهی است. پس ارزش انسانسازی با وجود شرایط فوق، ناظر به خیر و کمال مستقبل، یعنی حیات ابدی و قرب الهی است. در نتیجه، وجود شرور طبیعی، در واقع فراهم کننده شرایط لازم برای ایجاد خیر کثیر میباشد.
[۱۲] برنارد رام، عقل و ایمان، ترجمه مهرداد فاتحی، ص۱۱۷.
پاسخ الهیّات پویشی
الهیّات پویشی (Process Theology) از گرایشات جدیدی است که متکلّمان مسیحی بر اساس فلسفه وایتهد آن را مطرح کردهاند. الهیّات پویشی برای سازگاری میان خداوند و شرور عالم، به محدود کردن قدرت خداوند تن داده و قدرت مطلقه خداوند را مورد انکار قرار میدهد. به عقیده آنان، خداوند، عالَم را از عدم ایجاد نکرده است، ولی با وجود این، میتواند عالم را تحت تاثیر خود قرار دهد. از اینرو، در الهیّات پویشی، خداوند خالق عالَم محسوب نمیشود. عقیده مزبور بر خلاف سنّت مسیحی است که خداوند را آفریدگار عالم و قدرت او را نامحدود میداند. البته وایتهد دست خدا را بهطور کامل از آفرینش جدا نمیکند، بلکه مدعی است که خداوند اگرچه قبل از آفرینش نیست، اما همراه با آفرینش است؛ به این معنا که خداوند نیز همراه با سایر علل در آفرینش مداوم نقش دارد؛ زیرا خداوند نیز جزئی از خود جهان است.
[۱۳] جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، ص۱۰۵.
شاید مراد وایتهد از این بینش، آن باشد که خداوند علت تامه و محض در آفرینش نیست، بلکه بخشی از علل مؤثره میباشد. در نتیجه، برای آفرینش تامّ همه چیز به او بستگی دارد؛ یعنی اگر دخالت او نباشد، هیچ ممکنی به حوزه وجود وارد نمیشود؛ زیرا برای پیدایش یک پدیده وجود همه علل شرط است و خداوند نیز شرط لازم برای وجود موجودات است نه شرط کافی. پس قدرت خداوند در دیدگاه پویشی از روی ترغیب و انگیزش خواهد بود نه قدرت مهارکننده و تامّه؛ یعنی خداوند هیچ حادثهای را نمیتواند ایجاد کند، ولی میتواند تشویق، ترغیب و تحریک نماید، تا پدیدهای به وجود آید. و از سویی، خدای وایتهد خیرخواه است و هیچ شرّی را روا نمیدارد؛ به همین دلیل، مورد پرستش و عبادت قرار میگیرد. در نتیجه، وجود شرور با خیرخواه بودن خداوند منافاتی ندارد. از نظر وایتهد، اگر خداوند از قدرت مطلق برخوردار بود، قطعا از بروز شرّ مانع میشد.
نقد به پاسخ پویشی
الهیّات پویشی، چون بینش خاصی نسبت به وجود و فعل خدا دارد، در نتیجه، برای توجیه مسئله شرور، دیدگاه خاص و مبنایی خودش را دنبال مینماید. چنانکه گفته شد، اگر در مسئله شرّ ما یکی از صفات عالیهای را که برای خدا ادعا شده از خدا نفی کنیم، دیگر هیچ اشکالی ما را تهدید نمیکند. از اینرو، دیدگاه محدود پویشی نسبت به قدرت خداوند، با وجود شرور هیچ منافاتی نخواهد داشت. از آن روی که ایشان برای اثبات تقدّس و خیرخواهی خداوند، قدرت مطلقه را انکار میکنند، در نتیجه، جلوگیری از شرور از دایره قدرت او خارج است. اما در نقد این نظریه باید گفت: چون اختلاف ما با پویشی یک اختلاف مبنایی است، اگر مبنای پویشی راجع به قدرت الهی را بپذیریم، میتوانیم در مسئله شرور نیز نظریه آنان را تایید نماییم. اما ما در بینش اسلامی (و حتی ادیان بزرگ دیگر) هرگز چنین نگرشی نسبت به خداوند نداریم، بلکه قایل به قدرت مطلقه الهی هستیم. و ارائه چنین پاسخی بدون پذیرش مبنای پویشی، گونهای از چاله به چاه افتادن است. اینگونه پاسخ به مسئله شرور و ملازم به محدود کردن قدرت الهی و در نتیجه، نسبت نقص دادن به خداوند (که از جهت عقلی مردود است) و تن دادن به مشکل دیگری است، که خود جای بحث و نقد دارد. به دلیل آنکه ردّ نظریه پویشی مستلزم نقد و بررسی مبنای فکری آنان است، برای رعایت اختصار، از ذکر آن صرفنظر مینماییم.
تحلیل فلسفی ارسطو
از بهترین پاسخهایی که به مسئله شرّ داده شده، تبیینی فلسفی از شرّ است که برای اولین بار ارسطو آن را ارائه نمود و بسیاری از فلاسفه و متکلّمان بزرگ همچون ملاصدرا و بوعلی سینا برای پاسخ به مسئله شرّ به آن استناد نمودند: موجودات ممکن از لحاظ عقلی به پنج قسم تقسیم میشوند: ۱. موجوداتی که خیر محضاند و هیچ شریّتی در آنها وجود ندارد؛ ۲. موجوداتی که دارای خیر کثیرند و شرّ آنها کم است؛ ۳. موجوداتی که دارای شرّ کثیرند و خیر آنها کم است؛ ۴. موجوداتی که خیر و شرّ در آنها مساوی است؛ ۵. موجوداتی که شرّ مطلقاند و هیچ خیری در آنها نیست.
طبق تقسیم مزبور، میتوانیم بگوییم: قسم اول، یعنی موجوداتی که خیر محضاند، باید بالضروره موجود باشند؛ زیرا خداوند، فاعل خیر محض است و اگر این دسته از موجودات را خلق نکند، در خلقت او نقص ایجاد میشود؛ مانند نفوس و عقول تامّه. همچنین ایجاد قسم دوّم، یعنی موجوداتی که دارای خیر کثیر و شرّ قلیلاند نیز بر خدا واجب است؛ زیرا ترک ایجاد این قسم خود شرّی کثیر محسوب میشود؛ یعنی نمیتوان به خاطر وجود شرّ قلیل از خیر کثیر صرف نظر کرد. برای مثال، حرارت و آتش، فواید بسیاری برای انسانها دارد و دارای خیر کثیر میباشد، اما همین حرکات گاهی اوقات موجب بلا و مصیبت میشود. آیا میتوان گفت به خاطر وجود این مصیبت اندک باید از آن خیر اکثری دست کشید؟ دو قسم مزبور، در قضای الهی داخل هستند، اما سه قسم دیگر نمیتوانند در خل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 