پاورپوینت کامل مسافر از دیدگاه اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مسافر از دیدگاه اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسافر از دیدگاه اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مسافر از دیدگاه اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل مسافر از دیدگاه اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

بسیاری از مسائل فقهی، در گذشته، حکم ویژه‌ای داشته‌اند، به گونه‌ای که فقیهان پیشین، با این‌که به زمان ائمه (ع) نزدیک بوده‌اند، در آن مسأله، کما بیش، اتفاق نظر داشته‌اند، ولی فقیهان دیگر که پس از آنان پا به عرصه وجود گذاشتند، آن‌ فتوای مورد اتفاق را نادیده گرفته و با ژرف نگری بیش‌تری، سبب دگرگونی آن‌ گردیده‌اند، از جمله مسأله نجس شدن آب چاه است به ملاقات با نجس، بدون‌ دگرگونی ویژگی‌های سه ‌ ‌گانه به وسیله نجس و چگونگی پاک کردن آن، که هم اکنون‌ طلاب حوزه‌های علمیه شیعه در شرح لمعه این فتوا را می‌خوانند.
همین حکم قطعی نزد آنان، سرانجام دگرگون شده، تا آن‌جا که قرنهاست شاید هیچ‌یک از فقیهان شیعه آن فتوا را نداشته و ندارد.

فهرست مندرجات

۱ – ضرورت بحث
۲ – حکمت و شأن نزول آیات
۳ – نکته
۴ – بررسی آیات
۵ – آیه اول دال بر مسأله مسافر
۵.۱ – دیدگاه بزرگان
۵.۱.۱ – امین الاسلام طبرسی
۵.۱.۲ – راغب اصفهانی
۵.۱.۳ – طریحی
۵.۱.۴ – ابن منظور
۵.۱.۵ – ابن منظور
۵.۱.۶ – علامه طباطبایی
۵.۲ – معیار ناتمام خواندن نماز
۵.۳ – نحوه دلالت آیه
۵.۴ – رد شبهه
۵.۵ – ربط آیه به نماز مسافر
۵.۶ – خلاصه
۵.۷ – بررسی مقام نزول
۶ – آیه دوم دال بر مسأله مسافر
۷ – خلاصه دو آیه
۸ – دیگر دلیل‌ها
۹ – بررسی آرای فقیهان‌
۹.۱ – نتیجه
۱۰ – بررسی روایات‌
۱۱ – روایات دسته اول‌
۱۱.۱ – حدیث زراره و محمد بن مسلم
۱۱.۱.۱ – بررسی سند
۱۱.۱.۲ – بررسی دلالت
۱۱.۲ – روایت ابوبصیر
۱۱.۳ – حدیث سماعه
۱۱.۴ – موثقه علی بن فضال
۱۱.۵ – حدیث عبداللّه بن یحیی الکاهلی
۱۱.۶ – روایت ابو ایوب
۱۱.۷ – مرسله
۱۱.۸ – روایت عبدالرحمن بن حجاج
۱۱.۹ – حسنه فضل بن شاذان
۱۱.۱۰ – روایت علی بن یقطین
۱۱.۱۱ – روایت احمد بن محمد
۱۱.۱۲ – روایت فضل بن شاذان
۱۱.۱۲.۱ – اشکال و پاسخ
۱۲ – روایات دسته دوم‌ دال بر مسافر
۱۲.۱ – روایت زراره
۱۲.۲ – روایت ابو الجارود
۱۲.۳ – حدیث اسماعیل بن الفضل الهاشمی
۱۲.۴ – روایت زید شحام
۱۲.۵ – روایت ابو ایوب
۱۲.۶ – حدیث عبدالله بن بکیر
۱۲.۷ – روایت عیسی بن عمران
۱۲.۸ – روایت محمد بن یحیی
۱۲.۹ – روایت صدوق
۱۲.۱۰ – روایت علی بن ابراهیم
۱۲.۱۱ – بررسی سندی
۱۲.۱۲ – دلالت اخبار
۱۳ – روایات دسته سوم‌ دال بر مسافر
۱۳.۱ – حدیث زراره
۱۳.۲ – روایت فضل بن شاذان
۱۳.۳ – روایت معاویه بن وهب
۱۳.۴ – روایت صفوان
۱۳.۵ – روایت اسحاق بن عمار
۱۳.۶ – دلالت اخبار
۱۴ – دسته چهارم اخبار
۱۵ – نکات به دست آمده از اخبار
۱۶ – خلاصه سخن
۱۷ – فهرست منابع
۱۸ – پانویس
۱۹ – منبع

ضرورت بحث

آنچه در زمان ما، کما بیش، همه فقیهان شیعه ، بر آن اتفاق نظر دارند، این است که:فرد در سفر هشت فرسخ و یا چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت، مسافر به شمار می‌آید و در نتیچه، نماز رکعتی او، شکسته و روزه او باطل می‌شود، به جز در جاهای ویژه، که به گونه تخصیصی، این حکم وجود ندارد.
این موضوع، گاهی در برخی از کتاب‌ها و مقاله‌ها و یا محافل علمی خاص، مورد نقد و برسی قرار می‌گرفته است و به گمان، ریشه و عامل این انتقادها، هماهنگ‌ نبودن ملاک یاد شده با حکمت گذاردن اساسی حکم است؛ زیرا آن گونه که از روایات بر می‌آید، شارع مقدس، از گذاردن حکمِ‌کم کردن نماز و برداشتن روزه مسافر، هدف داشته و آن همانا، سبک کردن و برداشتن بخشی ار عبادت روزانه، در برابر رنج و دشواری و خستگی پیمودن راه است و بسیار روشن است که در این زمان، پیمودن راه با عادی‌ترین رسانه‌های مسافری، به درازای چهار یا هشت فرسخ، رنج و خستگی بسیار اندکی دارد.

حکمت و شأن نزول آیات

هر چند، بر اساس استنباط به سبک جواهر، حکمت سبب آن نمی‌شود که حکمی دگرگون گردد؛ زیرا شاید آن حکمت، بسان شأن نزول آیات قرآن باشد که سبب ویژه شدن حکم به مورد نزول نمی‌شود.
باید گفت:میان حکمت و شأن نزول آیات ، فرق بسیار است.
باید برای حکمت حساب جداگان‌های در فقه باز شود و در آن‌جا که حکمت با حکم سازگاری ندارد، در آن حکم به دیده تردید نگریسته شود و بازنگری صورت پذیرد و در این راستا، زمان و مکان به گونه‌ای جدی و واقعی دخالت داده شوند و حتی اگر لازم باشد، در برخی از مبانی اصولی و قواعد فقهی بازنگری به عمل آید.
به عنوان مثال:در قرآن کریم و روایات ، آثاری به عنوان حکمت حکم نماز بیان گردیده، از جمله:
«نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد».
ولی ما بسیاری از نمازگزاران را می‌بینیم که این آثار در آن یافت نمی‌شود.
در این گونه موارد، نباید در درستی آنچه را که خداوند فرموده است، تردید روا داریم، بلکه باید در چگونگی گزاردن نماز، تردید کنیم.
بی گمان، این چنین نمازی، به گونه ناشایست گزارده شده که از ناشایسته‌ها باز نداشته است.
مسأله استنباط احکام نیز، به همین گونه است.
هر گاه فقیهی در زمان و با مکانی، فتوای خود را برابر حکمت نیافت، نباید تردیدِ خود را متوجه حکمت کند، بلکه باید این هماهنگ نبودن، انگیزه تردید او در فتوا بشود و همه مبانی فتوای خود را مورد ارزیابی دوباره قرار بدهد.
بر این اساس و اندیشه بود که نگارنده پس از بررسی دقیق و مطالعه همه سویه و مباحثه با شماری از دوستان فرهیخته، به این نتیجه رسیدم که از دیدگاه اسلام کسی است که با عادی‌ترین و همگانی‌ترین رسانه‌های مسافری، به مدت یک روز عادی از روزهای سال و به گونه مستقیم و یا با رفت و برگشت، به سفر برود که این یک روز در زمان صدور روایات نماز مسافر به درازای هشت فرسخ بوده و اکنون شاید به درازای چهارصد کیلومتر و یا کم‌تر از آن برسد.

نکته

در این نوشتار، سخن از دگرگونی حکم تکلیفی نیست.
حکم تکلیفی مسافر، همان کم شدن نماز و برداشته شدن روزه از عهده توست و هیچ گونه دلیلی بر دگرگونی آن وجود ندارد، بلکه سخن درباره دگرگونی یک حکم گذارده شده است و آن هم، نه به گونه‌ای که حکم ثابت شده‌ای را دگرگون کرده باشیم، بلکه ادعا این است که این حکم بر نهاده شده از اساس به گونه‌ای بوده که با هماهنگ با پیشرفت و گذشت زمان نمونه‌های ویژه‌ای را می‌یابد.

بررسی آیات

مهم‌ترین و اطمینان آورترین مدرک برای استنباط احکام در اسلام، قرآن کریم است، به گونه‌ای که اگر حکم یک مسأله‌ای از صراحت قرآن و یا ظهور آن استفاده گردد، به دلیل‌های دیگر استنباط احکام، نیازی نخواهد بود؛ از این روی، برای یافتن حکم هر مسأله‌ای، نخست باید به قرآن روی آورد، اگر حکم آن از قرآن استفاده نشد، به دلیل‌های دیگر، همچون سنت، عقل و اجماع ، تمسک جست.

آیه اول دال بر مسأله مسافر

در مسأله نماز مسافر، به طور کلی دو آیه را مطرح کرده‌اند که در این نوشتار، برابر معیارهای استنباط احکام، نخست به بررسی این دو آیه می‌پردازیم تا آن مقدار را که از آن دو استفاده می‌شود، در یابیم.
«و اذ ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلوه، اِنْ خِفْتم أن یفتنکم الذین کفروا»

[۱] نساء/سوره۴، آیه۱۰۱.

و هنگامی که در زمین راه می‌پویید، پس بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید، اگر بیم دارید که کافران برای شما فتنه انگیزند.
در این آیه شریفه، هفت موضوع وجود دارد که یکایک آن‌ها، باید به گونه‌ای مستقل مورد دقت نظر کامل قرار بگیرد:
مقصود از «ضرب فی الارض» چیست؟

دیدگاه بزرگان

درباره این موضوع، اکنون، دیدگاه مفسران و لغویان را نقل می‌کنین و سپس به نتیجه‌گیری می‌پردازیم:
«و اذا ضربتم فی الارض؛ یعنی، هنگامی که مسافرت کردید؛ چه این‌که آن مسافرت به عنوان هجرت باشد و یا به عنوان جهاد و یا برای جز این دو.»

[۲] شیخ اسماعیل حقی البرسوی، تفسیر روح البیان، ج۲، ص۲۷۳، دار احیائ التراث العربی، بیروت.

امین الاسلام طبرسی

«و اذا ضربتم فی الارض؛ یعنی، هنگامی که شما در روی زمین راه پوییدید؛ یعنی، هنگامی که مسافرت کردید.»

[۳] امین الاسلام طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۶، بیروت.

راغب اصفهانی

«ضرب فی الارض، همانا راه پوییدن در روی زمین است و آن نیز، رفتن با پاهاست.»

[۴] راغب اصفهانی، کتاب مفردات القرآن.

طریحی

«گفته می‌شود:ضربت فی الأرض، یعنی به سفر رفتم و گفته می‌شود:ضربت فی السیر، یعنی: شتاب کردم.»

[۵] طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۱۰۶.

ابن منظور

«ضرب، یعنی شتاب کردن در سیر، گفته می‌شود:ضربت فی الارض، در آن هنگام که برای یافتن روزی مسافرت کنی.»

[۶] ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۴۵.

نتیجه این گفته‌ها و آنچه که در دیگر کتاب‌های تفسیر و لغت یافت می‌شود این است که «ضرب فی الارض» به معنای راهپیمایی در روی زمین است که در این جا، برای روشن شدن مطلب، به معنای «سفر» نیز، از دید لغت شناسان و مفسران، اشاره می‌کنیم.

ابن منظور

«مسافر، همانند برهنه کننده است.
از هری گفته:مسافر را مسافر می‌نامند؛ زیرا پرده خانه ماندن و وطن و محل اقامه خود را از خویشتن کنار می‌زند و در زمین فراخ و پهناور آشکار می‌گردد و سفر را سفر نامیدند، زیرا چهره‌ها و اخلاق مسافران را آشکار می‌سازد و در نتیجه، آنچه را که در درون پنهان نگاه داشته بود، آشکار می‌گردد.»

[۷] ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۶۷ – ۳۶۸.

علامه طباطبایی

«سَفَر (به فتح فائ و راء) از سِفر (به سکون فاء) مشتق شده و معنای‌ آن آشکار کردن است.
گویا که مسافر به سبب خود از خان‌هاش، که پناهگاه اوست، آشکار می‌شود.»

[۸] علامه طباطبائی، تفسیرالمیزان، ج۲، ص۱۰، مؤسسه الاعلمی، بیروت.

بر این گفته‌ها باید افزود که سفر، در نظر عرف ، به آن خارج شدنی گفته می‌شود که فرد از محل سکونت و از زمین‌های خود، بکوچد.
یعنی اگر فردی از محل سکونت خود خارج شود و به سوی کشتزار و یا غیر کشتزار خود برود، این حرکت را سفر نمی‌گویند، بلکه در چنین موردی، تنها کلمه «خارج شدن» و مانند آن را به کار می‌برند.
آری عرف، میزان و اندازه روشن و دقیقی برای سفر ندارد؛ از این روی، سفر عرفی از جهت اندازه مختلف می‌شود و نسبت میان آن و سفر شرعی عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی، هر سفر شرعی، سفر عرفی به شمار می‌آید، ولی عکس آن کلیت ندارد، زیرا گاهی سفر عرفی صادق است، ولی سفر شرعی صادق نیست، مانند این‌که انسان آهنگ سفری کند که در ازای رفت و برگشت آن، به یک روز نرسد.
چنانکه هدف از سفر دیدگاه عرف و لغت، سبب تفاوت در عنوان سفر نمی‌شود، بلکه از آیات قرآن استفاده می‌شود که از دیدگاه شارع مقدس نیز، این گونه است:
«ان انتم ضربتم فی الأرض فاصابتکم مصیبه الموت.»

[۹] مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.

اگر شما به سفر رفتید و مرگ، شما را در کام خود گرفت.
در این آیه شریفه، سفر در جایی به کار برده شده است که با جهاد و چیز دیگر پیوند و بستگی ندارد.

معیار ناتمام خواندن نماز

آیا تنها معیار در ناتمام گزاردان نماز، سفر است؟
از ظاهر آیه مورد بحث استفاده می‌شود که نماز آن گاه باید ناتمان گزارده شود که دو شرط وجود داشته باشد:سفر و بیم ار فتنه، به گونه‌ای که اگر به یکی از دو شرط آسیبی وارد شود، ناتمام گزاردن نماز ، جایز نخواهد بود.
به دیگر سخن:از ظاهر آیه شریفه، بر می‌آید که ویژه نماز خوف است، به شرط این‌که ترس در سفر پدید آید، چنانکه علامه طباطبائی

[۱۰] علامه طباطبائی، تفسیرالمیزان، ج۵، ص۶۱، مؤسسه الاعلمی، بیروت.

امین الاسلام طبرسی‌،

[۱۱] امین الاسلام طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۰۰، بیروت.

صاحب تفسیر روح البیان،

[۱۲] شیخ اسماعیل حقی البرسوی، تفسیر روح البیان، ج۲، ص۲۷۳ – ۲۷۴، دار احیائ التراث العربی، بیروت.

زمخشری

[۱۳] زمخشری، تفسیر کشاف، ج۱، ص۵۵۸.

، سید مرتضی

[۱۴] سید مرتضی، انتصار، ج۳، ص۲۰۶، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه»، گردآوری اصغر مروارید، فقه الشیعه، بیروت.

و قطب رواندی

[۱۵] قطب راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۱۶۳، کتابخانه آیت اللّه نجفی، قم.

این نظر را دارند و شیخ مفید این آیه را در ذیل مسأله‌نماز خوف ‌آورده

[۱۶] شیخ مفید، المقنعه، ج۳، ص۱۶۱، چاپ شده در «سلسله الینابیع».

و مقدس اردبیلی آن را به عنوان دلیل بر نماز خوف یاد کرده است.

[۱۷] محقق اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ج۴، ص۳۴۲، انتشارات اسلامی، و ابسته به جامعه مدرسین.

ولی از روایت شیخ صدوق بن بابویه

[۱۸] حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب صلاه مسافر، باب ۲۲، ج۵، ص۵۳۸، ح ۲، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

استفاده می‌شود که آیه شریفه، تنها بر شرط بودن سفر دلالت دارد که در بخش‌های سپسین آن را خواهید خواند:پرسش دو تن از اصحاب امام صادق (ع) از آن حضررت، در مورد نماز در سفر است که‌ به‌طور طبیعی، پاسخ نیز، سازوار با پرسش خواهد بود.

نحوه دلالت آیه

آیا دلالت آیه بر ناتمام گزاردن نماز، به گونه رخصت است؟
دلالت داشتن آیه شریفه بر ناتمام بودن نماز، در صورت تحقق عنوان، به گونه رخصت، به این معنی است که ناتمام گزاردن نماز جایز است، نه واجب .
بنابراین، می‌توان آن نماز را تمام نیز خواند.
در برابر این اصطلاح، اصطلاح « عزیمت » به کار برده می‌شود؛ یعنی نماز، باید ناتمام گزاده شود و تمام گزاردن آن، به هیچ روی جایز نیست.
از ظاهر آیه مورد بحث استفاده می‌شود که حکم ناتمام گزاردن نماز به گونه رخصت است، ولی امام (ع) در روایتی که شیخ صدوق آن را نقل کرده است و ما آن را خواهیم آورد، حکم ناتمام گزاردن نماز را به گونه عزیمت استفاده فرموده، زیرا می‌فرماید:
«فصار التقصیر واجبا کوجوب التمام فی الحضر.»
پس ناتمام گزاردن نماز در مسافرت واجب شد، مانند واجب بودن تمام گزاردن نماز در غیر سفر.
و روشن است که معنای واجب بودن، همان عزیمت است و این جمله را امام (ع) پس از گواهی آوردن به آیه شریفه و سنت رسول خدا (ص) یاد فرمود.

رد شبهه

شاید کسی بگوید:آیه شریفه، در مقام تشریع نازل گردیده و قانون گذاردن، با اجازه داشتن، سازگار نیست، افزون بر این‌که اختیار گزینش سبک و یا سنگین (که در این جا، سبک، نماز را ناتمام گزاردن و سنگین نماز را تمام گزاردن است) از دیدگاه خردمندان معنی ندارد و اختیار گزینش در مقام قانون گذاری، مخالف اصل است؛ از این روی با توجه به آنچه که امام (ع) استفاده فرمود، ظهور را کنار می‌گذاریم و می‌گوییم:آیه شریفه بر واجب بودن ناتمام گزاردن نماز به صورت عزیمت دلالت دارد، از این روی، اگر کسی در صورت فراهم بودن شرایط ناتمام بودن نماز ، آن را تمام بگزارد، نماز وی، درست نخواهد بود و باید آن را دوباره ناتمام بگزارد.

ربط آیه به نماز مسافر

آیا آیه شریفه به نماز مسافر پیوستگی ندارد؟
گروهی بر این باورند که آیه شریفه درباره نماز خوف نازل گردیده، چه این کتاب سفر اصطلاحی تحقق پیدا کند و چه نکند و این رأی را سید مرتضی در کتاب انتصار،

[۱۹] سید مرتضی، انتصار، ج۳، ص۲۰۶، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه»، گردآوری اصغر مروارید، فقه الشیعه، بیروت.

قطب رواندی در فقه القرآن‌

[۲۰] قطب راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۱۴۳، کتابخانه آیت اللّه نجفی، قم.

و شیخ مفید در مقنعه

[۲۱] شیخ مفید، المقنعه، ج۳، ص۱۶۱، چاپ شده در «سلسله الینابیع».

(که آیه را در ذیل نماز خوف یاد کرده است) برگزیده‌اند.
بنابراین رأی، معنای کلام خداوند که فرمود: «أن تقصروا» این خواهد بود:کوتاه کنید از حدود نماز، نماز را با اشاره و به گونه‌ای بخوانید که در حال سجود، اشاره پائین‌تر از رکوع باشد، تا میان آن دو فرق باشد.
این دیدگاه، از ظاهر آیه و بدون در نظر گرفتن اخباری که در تفسیر آن وارد شده است، استفاده می‌شود
ولی از روایت شیخ صدوق به دست می‌آید این آیه، به نماز خوف پیوستگی ندارد، بلکه برای هر گونه سفری فرود آمده است و آنچه را که علامه حلی نوشته نیز بر این دیدگاه دلالت دارد:
«و اذ ضربتم….» شرط ناتمام گزاردن نماز، هر گونه «ضرب فی الارض» است و این شرط، گستردگی و فراگیری را می‌رساند؛ یعنی هر گونه سفری را در بر کی گیرد؛ چه این‌که عامل آن، ترس باشد و چه نباشد.
ولی کم‌تر از پیمودن هشت فرسخ راه، به سبب دلیل خارجی، خارج گردیده است و دیگر سفرها، بر عموم خود باقی هستند.»

[۲۲] محقق حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۳۸۹، چاپ سنگی.

بنابراین، جمله «أن تقصروا من الصلوه» را، چه این‌که بگوییم: «من» زایده و «صلوه» مفعول است و یا بگوییم «من» تبعیض و مفعول محذوف است و یا بگوییم: «من» اسمیه و به معنای «بعض» و خود این کلمه، مفعول بوده و «ال» در «الصلوه» برای جنس است، در هر صورت، معنای جمله، چنین است: «کوتاه کنید بعضی از جنس نماز را» و یا «کوتاه کنید جنس نماز را، یعنی چهار رکعتی‌ها را دو رکعت بخوانید.» چنانکه همین معنی، رأی بیش‌تر فقیهان و مورد نظر اهل بیت (ع) است.
البته پوشیده نماند که بنابر دیدگاه اخفش ، عالم بزرگ نحوی، کلمه «من» بر حرف بودن خود باقی می‌ماند، به این دلیل که این کلمه در آیه زاید و به کار بردن و استعمال «من» زایده در قرآن بسیار است.
این، رأی، تأییدی برای نخست می‌شود؛ یعنی، آیه شریفه به نماز خوف پیوستگی دارد و مقصود از «قصر» قصر در رکعت‌ها نیست، بلکه مقصود قصر در افعال نماز است.

خلاصه

در این بخش از بحث (با قطع نظر از روایات ) آیه شریفه ظهور در هیچ‌یک از دو رأی ندارد، نه مراد از کلمه «قصر» قصر در افعال است که تا آیه مربوط به نماز خوف باشد و نه مراد از آن، قصر در رکعت‌هاست که تا آیه مربوط به نماز هر گونه سفری باشد.
پس آیه شریفه در بیان این نکته اجمال دارد.
آیا دو شرط در آیه، « مفهوم » دارند؟
کلمه «مفهوم» در عنوان بالا، اصطلاح اصولی است و در برابر «منطوق» به کار برده می‌شود.
در آیه مورد بحث، دو شرط یاد شده که یکی از آن دو «اذا ضربتم…» و جواب آن «فلا جناح…» است و دیگری «ان خفتم» و جواب آن حذف شده و نشانه بر جواب آن، جواب شرط اول است.
سخن در این است:آیا دو شرط موجود در آیه، دارای مفهوم هستند یا نه؟یعنی:افزون بر معنای ظاهری که به صور دلالت مطابقه فهمیده می‌شود، آیا دارای‌ مدول التزامی نیز هستند یا نه؟و اگر دارای مفهوم باشند و ما از منطوق، واجب بودن ناتمام گزاردن نماز را بفهمیم، مفهوم آن واجب بودن ناتمام گزاردن نماز در هنگام نبود یکی از دو شرط خواهد بود و اگر از منطوق جایز نبودن ناتمام گزاردن نماز را استفاده کنیم، مفهوم آن جایز نبودن ناتمام گزاردن نماز در هنگام نبود یکی از دو شرط می‌شود.
بنا بر احتمال ثابت بودن مفهوم برای دو شرط در آیه، اگر سفر بدون ترس پدید آید، بنابر احتمال اول در منطوق، ناتمام گزاردن نماز جایز نیست.
چنانکه همین حکم در هنگام ترس ، در غیر سفر نیز ثابت است.
البته پوشیده نماند که آیه در صورتی دو شرط دارد که بگوییم:متعلق آن، خصوص نماز خوف است.
بنابراین قول، کسانی که می‌گویند برای دو شرط در آیه مفهوم ثابت نیست، دلیل آن الین است که:در جمله‌های شرطیه هر چند فعل شرط، علت برای فعل جواب است، ولی این علیت، تشریعی است و علت‌های تشریعی را نباید برای نباید به علت‌های تکوینی قیاس کرد.
بله اگر در علت‌های تکوینی علت از میان برود، شاید معلول نیز در علت‌های تشریعی، علت دیگری داشته باشد، چنانکه هر یک از کر بودن و آب باران بودن و جاری بودن، در اثر نپذیری آب در برخورد با نجاست، به گونه مستقل و جدا دخالت دارند؛ یعنی برای یک معلول (یک حکم = اثر ناپذیری آب به نجاست) سه علت تامه وجود دارد، در این جا نیز، حکم ناتمام گزاردن نماز باقی باشد، به این جهت که معلول علت دیگری است.
افزون بر این، قاعده در فهم احکام از قضایا، ظهورهای عرفی است، نه نکته‌ها و مسأله‌های دقیق فلسفی.
از جمله نشانه‌ها بر ثابت نبودن مفهوم برای آیه مورد بحث، بسیاری شرط است.
با این بیان، می‌توان گفت که هیچ گونه مفهومی برای آیه ثابت نیست.
کسانی که به ثابت بودن مفهوم برای آیه باور دارند، در برابر دلیل یاد شده می‌گویند:اگر ما به فهم عرفی به آیه بنگریم، آن را مفهوم دار می‌بینیم؛ زیرا انگاره این است که متعلق آیه:نماز خوف، و واجب بودن ناتمام گزاردن نماز، به گونه رخصت است، پس مفهوم آیه، همانا «جایز نبودن ناتمام گزاردن نماز در هنگام نبود یکی از دو شرط» است.
بله، اگر باور داشته باشیم به واجب بودن ناتمام گزاردن نماز به گونه عزیمت ، نمی‌توانیم از آیه مفهومی را استفاده کنیم، زیرا در این صورت اگر مفهومی باشد، همانا این خواهد بود: «واجب نیست ناتمام گزاردن نماز در هنگام نبود یکی از دو شرط».
روشن است که واجب نبودن، همانا جایز بودن به گونه فراگیر است که جایز بودن به معنای اخص (یعنی اباحه ) حرام و مستحب بودن را در بر می‌گیرد که در نتیجه، مفهوم، مجمل می‌شود و مجمل بودن مفهوم، عبارت دیگر نبودن مفهوم است؛ زیرا در این صورت، برای یافتن حکم خاص نیاز به دلیل دیگر خواهد بود.
تا ابن جا، سخن درباره این فرض بود که آیه شریفه درباره نماز خوف باشد.
امّا بنابراین که آیه شریفه، ویژه نماز خوف نباشد، بلکه هر مسافری را در بر بگیرد و مقصود از ناتمام گزاردن نماز نیز، ناتمام گزاردن آن به گونه عزیمت باشد، چنانکه اشاره شد، در این صورت، آیه یک شرط بیش‌تر نخواهد داشت: «اذا ضربتم فی الارض» که مفهوم آن چنین خواهد بود:
جایز نیست ناتمام گزاردن نماز در هنگام سفر .

بررسی مقام نزول

آیا آیه شریفه در مقام تشریع است؟
شماری از مفسران و فقیهان، بر این باورند که حکم ناتمام گزاردن نماز، پیش از نزول این آیه شریفه به نماز مسافر ، بار شده بود، از این روی، این آیه در مقام قانون گذاری نیست، بلکه در مقام زدودن پندار است.
به این بیان:
«گویا مسلمانان با تمام گزاردن نماز، خو گرفته بودند؛ از این روی، حکم ناتمام گزاردن نماز برای مسافر ، این گمان را پدید آورد که ناتمام گزاردن آن کاستی معنوی است.
آیه شریفه با کلمه «لا جناح» این پندار را از میان برداشت و آنان را با ناتمام گزاردن نماز در مسافرت خوگر ساخت.»

[۲۳] زمخشری، تفسیر کشاف، ج۱، ص۵۵۸.

ولی با توجه به ظاهر آیاتی که در آن‌ها لفظ «لا جناح» آمده، از آیه مورد بحث استفاده نمی‌شود که در آیه در مقام برداشتن پندار باشد، بکله کویا در مقام گذاردن قانون «قصر» است.
افزون بر این، اگر بپذیریم که آیه در مقام برداشتن گمان و پندار است، با بودن آن در مقام گذاردن قانون، ناسازگاری ندارد.
بله، شاید از روایت شیخ صدوق و دیگر روایات استفاده شود که حکم ناتمام بودن نماز مسافر، پیش از فرود آمدن این آیه، گذارده شده بوده؛ از این روی، این آیه در مقام گذاردن قانون قصر نیست.
ولی اگر چنین مطلبی ثابت شود، نشانه خارجی خواهد بود و از آیه چنین چیزی فهمیده نمی‌شود.
آیا پیمودن بخشی از راه، شرط واجب بودن «قصر» است؟
این شرط بودن، از منطوق شرط، یعنی از «و اذا ضربتم»، استفاده می‌شود.
با این حال، اندازه درازای راه در این آیه بیان نشده است.

آیه دوم دال بر مسأله مسافر

«فمن کان منکم مریضا أو علی سفر فعدد من أیام أخر»

[۲۴] بقره/سوره۲، آیه۱۸۴.

پس هر یک از شما اگر بیمار باشد یا به سفر برود، باید شماری از روزهای دیگر (غیر از ماه رمضان‌ ) را روزه بگیرد.
این آیه در مورد روزه نازل گردیده است، ولی با نماز پیوستگی کامل دارد، از این روی، قطب رواندی ، برای ادعای خود:بر مسافر، واجب است نماز خود را ناتمام بگزارد، می‌نویسد:
«در میان امت اسلامی، اختلافی در این نیست: هر مسافرتی که سبب برداشته شدن روزه از عهده شود، سبب ناتمام گزاردن نماز نیز می‌شود.»

[۲۵] قطب راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۱۴۲، کتابخانه آیت اللّه نجفی، قم.

سید مرتضی هم، بر این نظر است.

[۲۶] سید مرتضی، انتصار، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه»، ص۱۵، گردآوری اصغر مروارید، فقه الشیعه، بیروت.

از این آیه، تنها یکی از دو مقدمه برای حکم واجب بودن کوتاه شدن نماز برای مسافر:، استفاده می‌شود و آن، باطل بودن نماز مسافر است و اما پیوستگی بین باطل بودن روزه مسافر و «قصر» نمازهای چهر رکعتی او، چیزی است که از جز این آیه استفاده می‌شود.

خلاصه دو آیه

۱.از آیه سوره نسا فهمیده می‌شود که ناتمام گزاردن نماز، به گونه «عزیمت» بر مسافر واجب است؛ چه این‌که بیم از فتنه پدید بیاید یا نیاید این نکته از ظاهر آیه به دست نمی‌آید، بلکه با توجه به تفسیر امام (ع) در پاسخ به پرسش زراره و محمد بن مسلم استفاده می‌شود.
در ضمن، از ظاهر آن فهمیده می‌شود که حکم «قصر» به شماری از نمازهای روزانه مربوط است.
۲.از آیه سوره بقره ، یکی از دو مقدمه حکم به واجب بودن قصر نماز برای مسافر فهمیده می‌شود.
۳.اندازه مسافرت شرعی و این‌که واجب بودن «قصر» مربوط به کدام نماز بوده و کدام یک از رکعت‌های نماز را نباید گزارد و نیز شرایط و احکام دیگر قصر نماز، نه از این دو آیه استفاده می‌شود و نه از آیه‌های دیگر و برای این هدف‌ها، باید دلیل‌های دیگری را بررسی کرد.

دیگر دلیل‌ها

از آن‌جا که سخن درباره قاعده و دستور شرعی سفری است که حکم ناتمام گزاردن نماز و باطل شدن روزه به آن بسته شده، از این روی، در بررسی دلیل‌های دیگر نباید از این مدار دور شد و باید به این نکته نیز توجه داشت که این موضوع در کتاب‌های فقهی و سخنان فقیهان، به عنوان سفر شرعی که نماز باید در آن ناتمام گزارده شود و شرط نخست از شرط‌های هشتگانه آن، مطرح است.

بررسی آرای فقیهان‌

پیش از آن‌که وارد دومین دلیل از دلیل‌های ثابت کردن احکام بشویم، بایسته است آرای فقیهان شیعه و سنی را در موضوع بحث به بوته بررسی بنهیم؛ زیرا آرا و سخنان آنان در نتیجه‌گیری نقش مهمی دارد.
۱.در فقه نسبت داده شده به امام رضا (ع) آمده است: «هر کس مسافرت کند، ناتمام گزاردن نماز بر او واجب می‌شود، اگر سفر او هشت فرسخ و یا دو برید باشد و آن بیست و چهار میل است.»

[۲۷] فقه الرضا، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه»، ج۳، ص۳۶.

۲. شیخ صدوق ، می‌نویسد:
«میزان راهی مه در آن، ناتمام گزاردن نماز واجب می‌شود، دو برید رفت و برگشت است و آن یک روز راه باشد و برید چهار فرسخ است.»

[۲۸] شیخ صدوق، مقنع، ج۳، ص۶۲، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۳. سید مرتضی می‌نویسد:
«سفری که در آن، ناتمام گزاردن نماز واجب است، دو برید و برید چهر فرسخ و فرسخ سه میل است.»

[۲۹] سید مرتضی، جهل العلم و العمل، ج۳، ص۱۸۷، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۴. شیخ طوسی می‌نوسید:
«کوتاه کردن نماز در مسافرت واجب است، اگر در ازای آن هشت فرسخ باشد.»

[۳۰] شیخ طوسی، النهایه، ج۳، ص۳۷۵، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۵.سلاّر می‌نویسد: «میزان راهی که در آن، ناتمام گزاردن نماز واجب می‌شود، دو برید، برابر با چهار فرسخ است.»

[۳۱] سلار بن عبدالعزیز، مراسم، ج۳، ص۳۷۵، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۶.در «الهدایه بالخبر» آمده است:
«میزانی که مسافر نماز را باید ناتمام بگزارد، هشت فرسخ است.»

[۳۲] شیخ صدوق، هدایه بالخبر، ج۳، ص۸۱، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۷. ابن براج می‌نویسد:
«سفری که مسافر نماز را باید ناتمام گزارد، هشت فرسخ راه، یا بیش از آن و یا چهار فرسخ است، اگر بر آن باشد که در همان روز برگردد.»

[۳۳] ابن براج، جواهر الفقه، ج۳، ص۴۲۹، چاپ شده در «سلسله الینابیع الفقهیه».

۸. ابن ادریس می‌نویسد:
«میزان سفری که در آن، ناتمام گزاردن نماز واجب می‌شود، دو برید است و برید چهار فرسخ و فرسخ، سه میل است.»
۹. شیخ مفید می‌نویسد:
«سفری که هر کس آن را اراده کند، بر او واجب می‌شود ناتمام گزاردن نماز، دو برید رفت و برگشت و برید چهار فرسخ و فرسخ سه میل است.»

[۳۴] شیخ مفید، المقنعه، چاپ شده در «سلسله الینابیع».

۱۰. محقق حلی می‌نویسد:
«نماز مسافر، شش شرط دارد، شرط نخست درازاو آن یک روز راه، برابر با دو برید و بیست و چهار میل است.»

[۳۵] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۹۳، کتابفروشی اسلامی.

۱۱.علامه حلی می‌نویسد:
«درازای راهی که باید نماز را ناتمام گزارد، هشت فرسخ و هر فرسخ، دوازده هزار ذارع است.»

[۳۶] محقق حلی، نهایه الأحکام، ج۴، ص۹۴۲، اسماعلیان.

همو، در جای دیگر می‌نویسد:
«علمای ما اتفاق دارند که درازا، شرط ناتمام گزاردن نماز است و بر این نظرند، همه اهل علم و همانا اختلاف، تنها در اندازه درازا است.
پس آنچه را که علمای ما برآنند، بیست و چهار میل، مسیر یک روز تمام و برابر با هشت فرسخ و نیز دو برید است.»

[۳۷] محقق حلی، منتهی المطلب، ج۱، ص۳۸۹، چاپ سنگی.

همو در جای دیگر می‌نویسد:
«درازای کوتاه کننده نماز، هشت فرسخ است.
پس اگر کم‌تر از آن را رهگذر قصد کند، ناتمام گزاردن نماز جایز نیست و درازای بازگشت، از میزان درازا به شمار نمیآ‌ید، مگر این‌که قصد بازگشت، در همان روزِ رفت باشد.»

[۳۸] محقق حلی، نهایه الأحکام، ج۲، ص۱۶۹، اسماعلیان.

۱۲. محقق سبزواری می‌نویسد:
«علمای ما اتفاق دارند که شکسته گزاردن نماز در سفری که مسیر آن یک روز تمام، برابر با دو برید و نیز هشت فرسخ باشد، اعتبار دارد.»

[۳۹] محقق سبزواری، ذخیره المعاد، ج۱، ص۴۰۵، مؤسسه آل البیت.

۱۳. نراقی می‌نویسد:
«تمامی علمای ما اتفاق دارند که بیش از هشت فرسخ اعتبار دارد.»

[۴۰] نراقی، مستند الشیعه، ج۱، ص۵۵، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی.

۱۴.در رساله بحر العلوم آمده است:
«و اما علمای ما (رض) بر این رأی اتفاق دارند که ناتمام گزاردن نماز در دو برید، برابر با هشت فرسخ…واجب است و در معنای هشت فرسخ است پیمودن مسیر یک روز عادی، مانند سیر حیوان های باربر و قطار شتر .»

[۴۱] بحر العلوم، مفتاح الکرامه، ج۳، ص۵۰۲، بیروت.

۱۵.صاحب مدارک الاحکام می‌نویسد:
«علمای ما اتفاق دارند ناتمام گزاردن نماز، واجب می‌شود در مسیر یک روز تمام، برابر با دو برید، که جهار فرسخ و نیز بیست و چهار میل است.
درازا، به دو چیز فهمیده می‌شود: یکی به وسیله ذارع و دیگر به مسیر یک روز و مقصود روزه گرفتن است.»

[۴۲] سید محمد علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام، آل البیت.

۱۶.آقای محمد عبدالحی ، از علمای اهل سنت می‌نویسد:
«سفری که احکام آن تغییر می‌یابد، سفری است که در آن پیمودنِ راهی به درازای سه روز، و شب‌های میان آن روزها قصد بشود، به‌ سیر شتر و راه پیمودن با پاها.
ابو یوسف، درازا را به دو روز و بیش از نیمی از روز سوم، اندازه ‌گیری کرده است.
و شافعی میزان آن را بنا بر یک قول، یک روز و یک شب دانسته و سیر یاد شده سیر میانه است.
و ابو حنیفه اندازه درازا را به مراحل دانسته است.
که این قوله به قول او نزدیک است و به فرسخ‌ها اعتباری نیست و این قول صحیح است.»

[۴۳] محمد عبدالحّی، الهدایه فی شرح البدایه، ج۱، ص۱۳۸، پاکستان.

و در حاشیه کتاب یاد شده نوشته شده است:
«اندازه‌گیری درازای راه به پیمودن راه در سه روز و شب‌های میان آن‌ها، نزدیک است؛ زیرا برابر عادت، در هر روز می‌توان یک مرحله راه پیمود.»

نتیجه

از نقل این دیدگاه‌ها به دست آمد، هفت دیدگاه درباره درازایی که سبب ناتمام گزاردن نماز می‌شود، وجود دارد:
۱.مسیر یک روز تمام.
۲.هشت فرسخ ، یا چهار فرسخ رفت و برگشت.
۳.بیست و چهار میل.
۴.دو برید.
۵.مسیر سه روز با شب‌های میان آن‌ها.
۶.مسیر دو روز و بیش از نیمی از روز سوم.
۷.یک روز و یک شب.
سه رأی آخر، از آن علمای اهل سنت است و چهار رأی نخست از آنِ علمای امامیه .
بنابر رأی مشهور علمای امامیه، تمامی چهار رأی به یک قاعده بر می‌ردند و اختلاف، تنها در واژگان است و مقصود از «سیر» در سخنان آنان، سیر میانه، یعنی سیر شتر پیاده روی، در روز و مکان عادی است.

بررسی روایات‌

پس از کتاب خداوند ، مهم ‌ترین دلیل برای ثابت کردن احکام اسلامی، سنت ، یعنی گفتار، رفتار و تقریر پیامبر (ص) و امامان (ع) است.
تقریر، یعنی در حضور معصوم (ع) حکمی بیان شود و یا کاری که بیانگر حکمی باشد صورت پذیرد، و وی، به گونه‌ای (همچون اشاره و….) آن حکم را مورد تأیید خود قرار بدهد.
در مسأله مورد بحث نیز، روایات بسیاری از امامان (ع) وارد گردیده است که شماری از آن‌ها را به بوته بررسی می‌نهیم.
این روایات را تا آن‌جا که به موضوع بحث، بستگی دارد، می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
۱.روایاتی که به ظهور یا به صراحت این نکته را می‌فهمانند که در ازای سبب «قصر» نماز، پیمودن یک روز عادی، یا دوازده میل راه است، بدون این‌که در ازای بازگشت، در آن دخالت داده شده باشد.
۲.روایاتی که ظهور در این دارند:چهار فرسخ تمام، موضوع برای ناتمام گزاردن نماز است، بدون بازگشت.
۳.روایاتی که می‌فهمانند که درازای مورد بحث، چهار فرسخ، یا یک برید و یا دوازده میل است، با یاد کرد دخالت داشتن درازای بازگشت که در واقع، این دسته از روایات راه جمع میان دو دسته نخست است.
۴.اخبار عرفات‌

روایات دسته اول‌

حدیث زراره و محمد بن مسلم

۱.عن الصدوق باسناده عن زراره و محمد بن مسلم، انهما قالا: قلنا لابی جعفر (ع) ما تقول فی الصلوه فی السفر؟کیف هی و کم هی؟فقال:ان اللّه عز و جل یقول: «و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلوه» فصار التقصیر فی السفر واجبا کوجوب التمام فی الحضر.
قالا: قلنا:انا قال اللّه عز و جل «فلیس علیکم جناح» و لم یقل «افعلوا» فکیف اوجب ذلک کما اوجب التمام فی السفر؟
فقال (ع) أو لیس قد قال اللّه عز و جل «ان الصفا ئ المروه من شعائر اللّه فمن حج البیت أو اعتمر فلا جناح علیه أن یطوف بهما» ألا ترون ان الطواف بهما واجب مفروض لان اللّه عز و جل ذکره فی کتابه و صنعه نبیه، صلی اللّه علیه و آله، و کذلک التقصیر فی السفر شی‌ء صنعه النبی، صلی اللّه علیه و اله، و ذکره اللّه تعالی ذکره فی کتابه.
قالا قلنا له:فمن صلی فی السفر اربعا ایعید أم لا؟قال:إن کان قد قرأت علیه آیه التقصیر و فسرّت له فصلی اربعا اعاد و إن لم یکن قرأت علیه آیات التقصیر و لم یعلمها فلا اعاده علیه و الصلوه کلها فی السفر بالفریضه رکعتان کل صلاه إلاّ المغرب، فان‌ها ثلاث لیس فیها تقصیر، ترکها رسول اللّه، صلی اللّه علیه و اله، طلی ذی خشب، و هی مسیره یوم من المدینه یکون إلیها بریدان، اربعه و عشرون میلا، فقصروا فطر فصارت سنه.»

[۴۴] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۷۸، انتشارات امام مهدی (عج).

زراره و محمد بن مسلم می‌گویند:از امام باقر (ع) پرسیدم:درباره نماز مسافر چه می‌فرمایید؟ چگونه و تا چه اندازه است؟
امام فرمود:خداوند می‌فرماید: هنگامی که در زمین سیر می‌کنید، بر شما باک و گناهی نیست که نماز را ناتمام بگذارید.
پس ناتمام گزاردن نماز در سفر واجب شد، بسان تمام گزاردن آن در غیر سفر.
آن دو گفتند:به امام (ع) گفتیم:خداوند می‌فرماید: «بر شما باک و گناهی نیست» و فرمود «به جا آورید».
پس چگونه ناتمام گزاردن نماز را در سفر، بسان تمام گزاردن آن در غیر سفر واجب کرده است؟
امام فرمود:مگر خداوند نفرمود: «صفا و مروه از شعائر خداوند است، پس هر کس حج خانه خدا و عمره گزارد، بر او باک و گناهی نیست که در آن حج و عمره خانه خدا را طواف کند» ؟مگر نمی‌بینید که طواف حج و عمره واجب شد، با این دلیل که خداوند در کتاب خود آن را یاد فرمود و پیامبر (ص) در سفر خود، نماز را ناتمام گزارد و خداوند آن را در کتاب خود یاد فرمود.
آن دو گفتند: به امام (ع) گفتیم:پس اگر کسی در سفر نماز را چهار رکعت بگزارد آیا باید دوباره انجام دهد، یا نه؟
امام فرمود: اگر آیه تقصیر بر او خوانده و برای او، تفسیر شده و سپس چهار رکعت خوانده، باید دوباره بگزارد و اگر آیه تقصیر بر او خوانده نشده و او آن را ندانست، دوباره گزاردن آن، بر او واجب نیست.
و تمام گزاردن نماز واجب در سفر، دو رکعت در هر نماز است، جز نماز مغرب که سه رکعت است و ناتمام گزارده نمی‌شود و رسول خدا (ص) آن را در سفر و حضر، سه رکعت می‌گزارد و آن حضرت (ص) به ذو خشب مسافرت کرد، که فاصله آن تا مدینه یک روز راه، برابر با دو برید، یعنی بیست و چهار میل است، و روزه‌اش را گشود و نماز خود را ناتمام گزارد پس آن (مسیر یک روز) سنت شد.

بررسی سند

از آن‌جا که فاصله زمانی میان شیخ صدوق با زراره و محمد بن مسلم ، بسیار است، به ناچار، شماری ار افراد در سلسله سند روایت برای کوتاه کردن برداشته شده‌اند و این روشی است که شیخ صدوق در کتاب خود به کار می‌بسته و در آخر کتاب، تحت عنوان: راه‌های نقل روایات ، آن افراد را نام برده است.
شیخ صدوق طریق خود را به زراره چنین بیان می‌کند:
«آنچه را که من در این کتاب ( من لا یحضره الفقیه‌ ) از زراره بن اعین گزارش داده‌ام، آن را از پدرم (رض) روایت می‌کنم و او از عبداللّه بن جعفر حمیری و او از محمد بن عیسی بن عبید و حسن بن ظریف و علی بن اسماعیل بن عیسی، که این سه، از حماد بن عیسی و او از حزیز بن عبداللّه و او از زراره نقل کرده است.» ۴۴
همو، طریق خود را به محمد بن مسلم چنین بیان می‌کند:
«آنچه در این کتاب، از محمد بن مسلم ثقفی وجود دارد، آن راروایت کرده‌ام از:علی بن احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله و او از پدرش و پدرش از جدش، احمد بن ابی عبداللّه برقی و جدش از پدر خود محمد بن خالد و او از علائ بن رزین و او از محمد بن مسلم نقل کرده است.»

[۴۵] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۶، انتشارات امام مهدی (عج).

زراره، از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و محمد بن مسلم از اصحاب آن دو امام کاظم (ع) و هر دو از اصحاب اجماع ، یعنی از کسانی هستند که بزرگان امامیه بر مورد اعتماد بودن آنان اجماع کرده‌اند و از این روی، هر حدیثی را که آن دو روایت کنند، صحیح می‌دانند، چنانکه در طریق صدوق به زراره نیز، هیچ گونه اشکالی وجود ندارد، ولی در طریق او به محمد بن مسلم از جهت احمد بن عبداللّه برقی و پدرش محمد بن خالد برقی اشکال وجود دارد.
نجاشی ، از علمای بزرگ علم رجال ، درباره محمد بن خالد می‌نویسد:
«او، ادیب بود و آشنائی خوبی به اخبار و علوم عرب داشت و در حدیث گویی ضعیف بود و برای او کتاب‌هایی است».
همو درباره پسرش احمد می‌نویسد:
«خود وی، مورد اعتماد بود، ولی از کسانی که ضعیف بودند (یعنی در نقل احادیث مورد اعتماد نبودند) روایت می‌کرد و به خبرهای مرسل (خبرهایی که نام شماری از راویان یاد نشده باشد) اعتماد می‌کرد.»
اشکال نجاشی بر این پدر و پسر، سبب اشکال بر همه روایات آنان نمی‌شود، بلکه باید سند آنچه را که این دو نقل کرده‌اند، وارسید و پس از وارسی اگر حدیث، حسن یا موثق شد، دلیل بر کنار گذاشتن آن نخواهیم داشت و شاهد بر این، عملکرد رئیس قمیان است.
وی، پس از بیرون کردن احمد بن ابی عبداللّه ، او را بر می‌گرداند و از او پوزش می‌خواهد.
این جریان، دلیل بر اشتباه کسانی است که به روایت او اعتماد نداشتند و همین گونه است در مورد پدرش محمد بن خالد.
با این بررسی، نتیجه می‌گیریم که طریق صدوق به زواره و محمد بن مسلم، خوب و بی اشکال است.

بررسی دلالت

از این حدیث، چهار نکته به دست می‌آید:
ناتمام گزاردن نماز، به گونه عزیمت است، نه به گونه رخصت؛ یعنی تمام گزاردن نماز در سفر جایز نیست و اگر گزارده شود، بسنده نیست و این نکته از سخن امام (ع) که فرمود: «فصار التقصیر واجبا» استفاده می‌شود.
کتاب خدا، تنها جایز بودن ناتمام گزاردن نماز در سفر و واجب بودن آن، ناسازگاری وجود ندارد.
از روایت فهمیده می‌شود که پیامبر (ص) در سفری که از مدینه تا مقصد، یک روز تمام، یعنی دو برید بوده نماز خود را تمام گزارده و روزه‌ اش را گشوده است.
و این احتمال وجود دارد که یاد کردن دو برید، مانند یاد کرد بیست و چهار میل، به عنوان نمونه و قید توضیحی مربوط به آن زمان باشد، به گونه‌ای که معیار اصلی برای واجب بودن ناتمام گزاردن نماز، همان مسیر یک روز باشد و چیزی که این احتمال را از خود روایت تایید می‌کند، بازگشت ضمیر کلمه «صارت» به «مسیره یوم» است که با توجه به این شاهد، معنای جمله آخر روایت می‌شود: «پس آن مسیر یک روز، سنت شد.»

روایت ابوبصیر

«ما رواه الشیخ باسناده عن الحسین بن سعید عن النضر عن عاصم بن حمید عن ابی بصیر قال:قلت لا بیعید اللّه (ع) فی کم یقصر الصلاه؟فقال:فی بیاض یوم او بریدین.
خرج رسول اللّه صلی اللّه علیه و اله الی ذی خشب فقصر.
فقلت:فکم ذی خشب؟
فقال:بریدان.»

[۴۶] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۲، ح ۱۲، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

ابو بصیر می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم:در چه اندازه راه پیمودن، باید نماز را ناتمام گزارد؟
امام فرمود:در سفیدی یک روز و یا دو برید.
رسول خدا (ص) به سوی ذو خشب، از مدینه بیرون رفت و نماز خود را ناتمام گزارد.
گفتم:تا ذو خشب چه اندازه راه است؟فرمود:دو برید.
سخن درباره دلالت این حدیث ، همان سخن درباره دلالت حدیث نخست است، با این فرق که در این حدیث، به جای «مسیره یوم» عنوان «بیاض یوم» یاد شده، ولی مقصود یکی است.
و اما سند حدیث:راویان حدیث، همه، مورد اعتمادند و اسناد شیخ طوسی به حسین بن سعید نیز خوب است.

حدیث سماعه

«ما رواه ایضا باسناده عنه عن اخیه الحسن عن زرعه عن سماعه قال سألته عن المسافر فی کم یقصر الصلوه؟فقال:فی مسیره یوم، و هی ثمانیه فراسخ، و من سافر فقصر الصلوه أفطر، إلا أن یکون رجلا مشیعا، أو یخرج الی صید أو الی قریه له، فیکون مسیره یوم، لا یبیت الی أهله لا یقصر و لا یفطر.»

[۴۷] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۳، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

[۴۸] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۰۷، دار التعارف، بیروت.

[۴۹] شیخ طوسی، استبصار، ج۱، ص۲۲۳، ح ۱.

سماعه می‌گوید از امام (ع) درباره مسافر پرسیدم چه اندازه را بپیماید، باید نماز را ناتمام بگزارد؟
فرمود:یک روز راه و آن هشت فرسخ است و هر کس مسافرت کند و نمازش ناتمام باشد، روزه را نیز باید بگشاید، مگر این‌که به آهنگ بدرقه مسافر و یا برای صید خارج شود و یا به قریه خود برود که تا آن‌جا مسیر یک روز باشد و نخواهد شب را نزد اهلش برگردد که در این گونه‌ها، نماز را باید ناتمام نگزارد، و روزه را نگشاید.
در این سه حدیث، عنوان: «مسیره یوم» و یا «بیاض یوم» بر قیدهای دیگر پیش داشته شده است.
بنابراین، سخن درباره این حدیث، همان است که در حدیث پیشین بیان گردید.
سخن در سند این حدیث نیز همان است که برای حدیث پیشین بیان شد.

موثقه علی بن فضال

«ما رواه ایضا باسناده عن الحسن بن علی بن فضال عن عبدالرحمن بن ابی نجران عن صفوان بن یحیی، عن عیسی بن القسم عن ابی عبدالله (ع) قال فی التقصیر:حده اربعه و عشرون میلاّ.»

[۵۰] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۳، ح ۱۴، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

امام صادق (ع) درباره مقدار راهی که باید راهپیما نماز خویش را ناتمام بگزارد، فرموده:بیست و چهار میل است.
در این حدیث، هر چند عنوان «مسیره یوم» یاد نشده است، ولی با توجه به سه حدیث پیشین، می‌توان گفت که یاد کرد بیست و چهار میل، به عنوان بیان مصداق مربوط به زمان صدور حدیث است.
و امّا سند:در تهذیب، به جای «حسن بن علی بن فضال» نام «علی بن الحسن بن فضال»

[۵۱] شیخ طوسی، استبصار، ج۱، ص۲۲۳، ح ۳.

یاد شده که گویا دومی‌درست باشد و در احادیثی که شیخ از او نقل می‌کند، دو واسطه وجود دارد: احمد بن عبدون و علی بن محمد بن زبیر.
علی بن الحسن بن فضال، هر چند فطحی مذهب است، ولی علمای امامیه، به وی اعتماد دارند و از اصحاب امام عسکری (ع) به شمار می‌آید.
دو نفر دیگر نیز، مورد اعتمادند:از این روی، حدیث مورد بحث موثق است.

حدیث عبداللّه بن یحیی الکاهلی

«ما رواه باسناده عن احمد بن محمد بن عیسی عن علی بن الحکم عن عبدالله بن یحیی الکاهلی قال:سمعت ابا عبداللّه (ع) یقول فی التقصیر فی الصلوه، فقال:برید فی برید، اربعه و عشرون میلا، ثم قال:أن أبی کان یقول:ان التقصیر لم یوضع علی البغله السفواء، أو الدابه الناجیه، و انما وضع علی سیر القطاره و رواه الصدوق ایضا باسناده عن الکاهلی.»

[۵۲] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۹۱، ح ۳، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

عبداللّه بن یحیی الکاهلی می‌گوید:امام صادق (ع) از قصر نماز سخن می‌گفت که از آن حضرت شنیدم، فرمود:
پدرم می‌فرمود: ناتمام گزاردن نماز بر شتر تندرو

[۵۳] جوهری، صحاح اللغه، ج۶، ص۲۳۷۸.

و یا شتر ناجیه وضع نشد و همانا بر سیر قطار (قطار شتر ) وضع شد.
این حدیث را شیخ صدوق نیز با سند خود از کاهلی، نقل کرده است.
فرق دلالت این حدیث با حدیث چهارم در این است که در این حدیث، این نکته افزوده شده: «ناتمام گزاردن نماز بر سیر قطار بر نهاده شد» بی گمان سیر قطار شتر در آن زمان، سیر عادی و بیش‌تر مردم بوده و یاد کرد آن به عنوان نمونه برای مسیر یوم است، نه به عنوان معیار اصلی؛ زیرا اگر به عنوان معیار اصلی باشد، یاد کرد قیدهای دیگر لغو خواهد بود و معنی ندارد که آن قیدها، قیدهای توضیحی برای سیر قطار باشند.
و از جهت سند، اسناد شیخ طوسی و شیخ صدوق به احمد بن محمد بن عیسی و کاهلی درست است و بر مورد اعتماد بودن همه راویان در این سند، تصریح شده است.

روایت ابو ایوب

«ما رواه باسناد عن محمد بن علی بن محبوب عن یعقوب بن یزید عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب عن ابیعبد اللّه (ع) قال:سألت عن التقصیر؟قال:فقال:فی برید أو بیاض یوم.»

[۵۴] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۹۴۲، ح ۷، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

ابو ایوب می‌گوید:درباره ناتمام گزاردن نماز از امام صادق (ع) پرسیدم، فرمود:در درازای دو برید و یا سفیدی یک روز.
در سند این روایت محمد بن علی بن محبوب یاد شده که برای او توثیق خاص صوت نگرفته، ولی مورد ستایش رجال شناسان قرار گرفته است.
راویان دیگر این حدیث، همه، مورد اعتمادند؛ از این روی، این روایت را حسنه می‌گویند.

مرسله

«ما رواه باسناده عن علی بن الحسن بن فضال عن محمد بن احمد بن الحسن عن ابیها عن عبداللّه بن بکیر عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله علیه‌السلام فی الرجل یخرج عن منزله یرید منزلاّ له آخر أو ضیغه له أخری؟ قال:إن کان بینه و بین منزله أو ضیعه التی یؤم بریدان قصر، و ان کان دون ذلک اتم.»

[۵۵] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۲۱، داراحیائ التراث العربی، بیروت.

راوی درباره شخصی از امام صادق (ع) پرسید که از منزل خود بیرون آمد و آهنگ منزل دیگر خود، یا باغ خود را داشت؟
حضرت فرمود اگر درازای بین منزل نخست (جای سکونت‌) و منزل دوم و یا باغ، دو برید باشد، نماز را ناتمام بگزارد و اگر کم‌تر از این باشد، نماز را تمام بگزارد.
عبداللّه بن بکیر از اصحاب اجماع و از یاران امام صادق (ع) بود و اگر معنای اصحاب اجماع ، اعتبار روایات مرسله آنان نیز باشد، حدیث مورد بحث، به سبب وجود علی بن حسن بن فضال، موثق خواهد بود و اگر معنای اصحاب اجماع، این باشد که شخصی چون عبداللّه بن بکیر ، به اجماع بزرگان شیعه استوان و مورد اعتماد است و اما آنچه را که او و دیگر اصحاب اجماع از دیگران روایت می‌کنند، بستگی به اس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.