پاورپوینت کامل مرحوم آقای بهجت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مرحوم آقای بهجت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرحوم آقای بهجت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مرحوم آقای بهجت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت فومنی

حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج شیخ محمد تقی بهجت (رحمه الله) در اواخر سال ۱۳۳۴ ه ق در خانواده‌ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.

فهرست مندرجات

۱ – خاطره نامگذاریی
۲ – دوران کودک
۳ – تحصیلات و اساتید
۳.۱ – استادان برجسته فقه و اصول
۴ – سیر و سلوک وعرفان
۵ – مرجعیت
۶ – تدریس
۶.۱ – شیوه تدریس از نظر شاگردان
۶.۱.۱ – آیت‌الله مصباح
۶.۱.۲ – آیت‌الله مسعودی
۶.۱.۳ – آیت‌الله فقیه یزدی
۶.۲ – موعظه در درس
۷ – جایگاه علمی
۷.۱ – آیت‌الله مرتضی حائری
۷.۲ – علامه جعفری
۷.۳ – آیت‌الله سید محمدحسین تهرانی
۷.۴ – آیت‌الله مشکینی
۷.۵ – آقای امجد
۷.۶ – تشویق بزرگان به درس ایشان
۷.۶.۱ – آیت‌الله مصباح
۷.۶.۲ – استاد مطهری
۷.۶.۳ – آیت‌الله شیخ مرتضی حائری
۸ – ویژگی‌ها
۸.۱ – تقوا و خود سازی
۸.۲ – زهد و ساده زیستی
۸.۳ – عبادت
۸.۳.۱ – خاطرات از نماز جماعت
۸.۴ – زیارت و توسل
۸.۵ – تواضع و فروتنی
۸.۶ – مقام معنوی
۸.۷ – اطلاع از غیب و ظهور کرامات
۸.۷.۱ – نمونه‌های اطلاع از غیب
۸.۷.۲ – آیت‌الله مسعودی
۸.۷.۳ – شیخ جواد کربلایی
۸.۷.۴ – آقای قدس
۸.۷.۵ – آقای خسرو شاهی
۸.۷.۶ – حجهالسلام علم‌الهدی
۸.۷.۷ – حجهالاسلام شوشتری
۸.۷.۸ – یکی از اساتید اخلاق
۸.۷.۹ – اقتدای سید علی قاضی
۸.۸ – اهتمام ویژه به رعایت شرعیات
۸.۸.۱ – نمونه‌ای از رعایت شرعیات
۸.۸.۲ – استدلال بر انجام شرعیات
۸.۸.۳ – آیت‌الله شیخ جواد کربلایی
۸.۹ – الگوی رفتاری مجسّم
۸.۱۰ – تلاش برای سیر معنوی و تکامل
۸.۱۱ – نظم و برنامه‌ریزی در کارها
۸.۱۲ – دائم الذکر بودن
۸.۱۳ – اندیشیدن پیش از سخن گفتن‌
۸.۱۴ – کتوم بودن
۸.۱۵ – تربیت غیر مستقیم
۹ – گفتار بزرگان‌
۹.۱ – امام خمینی
۹.۱.۱ – آیت‌الله مصباح
۹.۲ – علامه طباطبایی
۹.۳ – آیت‌الله بهاء الدینی
۹.۴ – آیت‌الله فکور
۹.۵ – آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری
۹.۶ – آیت‌الله سید احمد فهری
۹.۷ – آیت‌الله شیخ عباس قوچانی
۹.۸ – آیت‌الله مشکینی
۹.۹ – علامه محمد تقی جعفری
۹.۱۰ – آیت‌الله بُدلا
۹.۱۱ – آیت‌الله مصباح
۹.۱۲ – آیت‌الله طاهری شمس
۹.۱۳ – آیت‌الله شیخ جواد کربلایی
۱۰ – آثار
۱۱ – عناوین مرتبط
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع

خاطره نامگذاریی

درباره نام آیت‌الله بهجت خاطره‌ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب می‌نماید، و آن اینکه: پدر آیت‌الله بهجت در سن ۱۷- ۱۶ سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می‌افتد و حالش بد می‌شود به گونه‌ای که امید زنده ماندن او از بین می‌رود، وی می‌گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است.» تا اینکه با آن حالت خوابش می‌برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می‌کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می‌شود و حالش رو به بهبودی می‌رود و بالاخره کاملا شفا می‌یابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می‌گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملا از یاد می‌برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می‌گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می‌دهد، اسمش را «محمد حسین» می‌گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می‌کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری‌اش شنیده بود می‌افتد، و وی را «محمد تقی» نام می‌نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می‌افتد و از دنیا می‌رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمد تقی» نام می‌گذارد، و بدینسان نام آیت‌الله بهجت مشخص می‌گردد.

دوران کودک

کربلایی محمود بهجت، پدر آیت‌الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می‌پرداخت و اسناد مهم و قباله‌ها به گواهی ایشان می‌رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل‌بیت علیهم‌السّلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السّلام شعر می‌سرود، مرثیه‌های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است. باری آیت‌الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل‌بیت علیهم‌السّلام به ویژه سیدالشهداء علیه‌السّلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره‌مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازی‌های کودکانه پرهیز می‌کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره‌اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه‌گر بود.

تحصیلات و اساتید

تحصیلات ابتدایی حوزه را در مکتب خانه فومن به پایان رساند و پس از تحصیلات ادبیات عرب در سال ۱۳۴۸ ه ق هنگامی که تقریبا ۱۴ سال از عمر شریفش می ‌گذشت، برای تکمیل دروس حوزوی عازم (عراق) شد و حدود ۴ سال در کربلا معلی اقامت نمود و علاوه بر تحصیل علوم رسمی از محضر استادان بزرگ آن سامان، از جمله مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویی (غیر از آیت الله العظمی خویی معروف) بهره برد. بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظم له خود به مناسبتی فرمودند: «بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلف شدم.» آری، دست تربیت حضرت رب سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته می‌پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راه پویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد. بدین سان، آیت‌الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلی می‌ماند و از فیوضات سید الشهداء علیه‌السّلام استفاده نموده و به تهذیب نفس می‌پردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتاب‌های فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهر می‌خواند. و در سال ۱۳۵۲ ه ق برای ارائه تحصیل به «نجف اشرف» رهسپار گردید و سطح عالی علوم و حوزه را در محضر آیات عظام از جمله حاج شیخ مرتضی طالقانی (ره) به پایان رساند. با این همه، همت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می‌داشته است. یکی از شاگردان آیت‌الله بهجت می‌گوید: در سالهای متمادی که در درس ایشان شرکت می‌جویم هرگز نشنیده‌ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود حضرت آیت‌الله نائینی رحمه‌الله‌علیه فرمود: «من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می‌نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می‌کردم.»

استادان برجسته فقه و اصول

آیت‌الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر آیات عظام: حاج آقای ضیاء عراقی و میرزای نائینی (رحمه‌الله) در حوزه درسی آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تاییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره‌ها برد. آیت‌الله محمدتقی مصباح درباره استفاده آیت‌الله بهجت از استادان خود می‌گوید: «در فقه بیشتر از مرحوم آقاشیخ محمدکاظم شیرازی- که از شاگردان مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمدحسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده‌های جنبی دیگر.» افزون بر این ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی (رحمه‌الله) صاحب حاشیه بر مکاسب – و در حوزه علوم عقلی، کتاب (الاشارات والتنبیهات) و (اسفار) رانزد آیت الله سید حسین بادکوبه ‌ای (ره) فراگرفت و در زمان تلمذ به تدریس سطوح عالی پرداخت و در تالیف کتاب (سفینه ‌البحار) با محدث کبیر حاج شیخ عباس قمی (ره) همکاری نمود و در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش (فومن) از کودکی محضر عالم بزرگوار (سعیدی) و در کربلا از برخی علمای دیگر بهره برد، تااینکه در نجف اشرف در سن ۱۷ – ۱۸ سالگی با آیت حق علامه قاضی (ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت و در سلک شاگردان اخلاقی – عرفانی ایشان درآمد و سرانجام در سال ۱۳۶۴ هق موافق با ۱۳۲۴ هش قلبی صیقل یافته از معنویت و سینه ‌ای مالامال ازعشق به حضرت حق و با کوله باری از علم و کمال به سرزمین خویش هجرت نمود و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالی که آماده بازگشت به نجف اشرف بود هنگام عبور موقت در قم در زمانی که هنوز چندین ماه از مهاجرت آیت الله بروجردی (ره) به قم نگذشته بود موقتا مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکی پس از دیگری می‌شنود و درشهر مقدس قم رحلت اقامت می‌افکند .
در قم از محضر آیات عظام: حجه‌الاسلام والمسلمین کوه کمره ‌ای و آیت الله العظمی بروجردی به هم رسانیده و انگشت نما می گردد. معظم پس از ورود به قم به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و به ترتیب شاگردانی بسیار قیمت گماشت. محل تدریس درس خارج ایشان ابتدا در حجرات مدارس و بعد در منزل شخصی خود و بعد در مسجد فاطمیه واقع در گذرخان تشکیل می‌شد و محل اقامه نماز جماعت و مراجعات عمومی ایشان نیز همین مسجد بود.
آیت‌الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا را نزد مرحوم آیت‌الله سید حسن بادکوبه‌ای فرا گرفته است.

سیر و سلوک وعرفان

آیت‌الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همت گمارده، و در کربلا در تفحص استاد و مربی اخلاق بر آمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی می‌برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیت‌الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده‌های اخلاقی می‌نماید. آیت‌الله مصباح در این باره می‌گوید: «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تاثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می‌کردند، و بعد نمونه‌هایش را ما در رفتار خود ایشان می‌دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تاثیر بسزایی داشته است.» همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می‌نموده، تا اینکه در سلک شاگردان حضرت آیت‌الله سید علی قاضی رحمه‌الله‌علیه در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می‌آید، و در سن ۱۸ سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت‌الله سید علی آقای قاضی بار می‌یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظم قرار می‌گیرد و در عنفوان جوانی چنان مراحل عرفان را سپری می‌کند که غبطه دیگران را بر می‌انگیزد. آیت‌الله مصباح می‌گوید: «ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیما در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سال‌ها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت‌الله قاضی از کسانی بودند که ممحض در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت‌الله آقا شیخ محمدتقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه‌های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت‌الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گه گاه نکاتی نقل می‌کردند مثل مرحوم آیت‌الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و دیگران… خود آقای بهجت نقل می‌کردند: شخصی در آن زمان در صدد بر آمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر علیه‌السّلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی می‌خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر علیه‌السّلام انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند. به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متاسفانه در عصر ما کمتر این نمونه‌ها را مشاهده می‌کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرم‌ها این عبادت‌ها را انجام می‌دادند حالا در خانه هایشان انجام می‌دهند، ولی می‌شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تاسف است.» یکی دیگر از شاگردان آقا (حجه الاسلام و المسلمین آقای تهرانی) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت‌الله بهجت نقل می‌کند: «شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر علیه‌السّلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی را می‌خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می‌دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعا پنجاه نفر (آن طور که بنده «تهرانی» به یاد دارم) در حرم (اعم از نزدیک ضریح مطهر، و رواق‌های اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می‌کنند.»

مرجعیت

با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده‌اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه و اصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده‌اند. آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت‌الله بهجت بعد از مرجعیت می‌گوید: «بعد از مرجعیت منزل آیت‌الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می‌شود. اصولا قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی‌کرد که زیر بار چنین مسؤولیتی برود، و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی‌زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسؤولیتش را قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤولیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می‌کند که می‌شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید.» تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری رحمه‌الله‌علیه جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العبا د» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی اراکی رحمه‌الله‌علیه اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه‌ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیت‌الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده‌ای از علمای دیگر از جمله آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله جوادی آملی و… مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال درخواست‌های مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند. در همین ارتباط یکی از مرتبطین ایشان می‌گوید: ایشان پیش از در گذشت آیت‌الله العظمی اراکی چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود. و بعد از فوت مرحوم اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: «فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوی را منتشر کنید.» چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان توسط بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.

تدریس

آیت‌الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، کمپانی و شیرازی حضور می‌یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می‌پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می‌کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می‌دادند. در رابطه با تدریس خارج فقه توسط ایشان نیز در مجموع می‌توا ن گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزی غالبا در منزل تدریس کرده است، و فضلای گرانقدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده‌اند.

شیوه تدریس از نظر شاگردان

آیت‌الله مصباح

آیت‌الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می‌گوید: «ایشان در بیان مطالب سعی می‌کردند ابتدا مساله را از روی کتاب شیخ انصاری قدس سره مطرح کنند، و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران مخصوصا از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته‌ای داشتند آن را نقل می‌کردند، و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می‌کردند. این شیوه از یک طرف باعث این می‌شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می‌شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه‌های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می‌کردند، ولی خوب این باعث می‌شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیانا مطالبی تکرار بشود. در ضمن تدریس، در میان نکته‌هایی که از خود ایشان ما استفاده می‌کردیم و طبعا بعضی از این نکته‌ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاها دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقتهای کم نظیری بر می‌خوردیم.»

آیت‌الله مسعودی

آیت‌الله مسعودی که خود سال‌ها از درس آیت‌الله العظمی بهجت بهره برده‌اند درباره ویژگی تدریس ایشان می‌گوید: «سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولا آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مساله‌ای را مطرح می‌کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می‌کنند، سپس یکی را نقد می‌کنند و دیگری را تایید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می‌پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می‌کنند. ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی‌کنند بلکه ابتدا مساله را مطرح می‌کنند و بعد روند استدلالش را بیان می‌کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، می‌فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می‌کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تاییدی را که می‌کند می‌فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تایید می‌کند. لذا هر کس بخواد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد.»

آیت‌الله فقیه یزدی

آیت‌الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی درباره شیوه درس ایشان می‌گوید: «نوعا ایشان چند مسئله اصلی یا فرعی را که عنوان می‌فرمودند بعد از توجه به ظرافتهای حدیث و روایت و یا آیه شریفه‌ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه‌ای بین موضوع بحث و سایر بحث‌های مشابه می‌نمودند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می‌دادند، آنگاه نتیجه می‌گرفتند که انصافا نتیجه علمی و جدید بود. و حقیقتا مطلبی را که ذکر می‌کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه علیهم‌السّلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است.»

موعظه در درس

حجه السلام و المسلمین قدس، امام جمعه کلاچای که خود سال‌ها در درس ایشان حضور داشته است می‌گوید: «روال آیت‌الله العظمی بهجت این بود که پیش از شروع درس، حدود ده دقیقه موعظه می‌کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود که منظور اصلی آیت‌الله مصباح یزدی که سالها در درس خارج فقه ایشان شرکت می‌کردند (۱۵ سال)، علاوه بر استفاده علمی، استفاده از روحیه ملکوتی آقا بوده است.» آیت‌الله مصباح در این باره می‌گوید: «آیت الله بهجت گاهی داستانی را یا حدیثی را نقل می‌کردند که برای ما تعجب آور بود ایشان چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می‌کنند، از جمله مطلبی که ایشان در تذکرات پیش از درس اصرار می‌کردند امامت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بود، ما تعجب می‌کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی علیه‌السّلام را برای ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله‌مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیزهایی که بیشتر حاجت ماست (در امور اخلاقی و معنوی) مطالبی را نمی‌گویند. اما بعد از این که به پنجاه- شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم که آن نکته‌هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی علیه‌السّلام می‌فرمودند به دردمان می‌خورد. گویا ایشان آن روز می‌دید که یک مسائلی بناست در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد. شاید اگر توجه‌های ایشان نبود ما انگیزه‌ای نداشتیم درباره این مسائل مطالعه‌ای داشته باشیم، حتی از نکته‌هایی که ایشان چهل سال پیش بیان می‌کردند امروز بنده در نوشته‌هایم در مورد مسائل اعتقادی یا جاهای دیگر استفاده کرده‌ام.»

جایگاه علمی

گواهی استادان و هم دوره‌ایها و نیز شاگردان برجسته که بخشی از آن در ذیل می‌آید نمایانگر دقت نظر و نبوغ برجستگی علمی ایشان است: از آن جمله گویند: روزی ایشان در درس کفایه یکی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی به نحوه تقریر مطالب آخوند خراسانی توسط استاد اعتراض می‌کند، ولی با توجه به اینکه از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سن و سال تر بوده در جلسه بعدی پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار می‌گیرد، ولی در آن هنگام ناگهان استاد وارد می‌شود و متوجه اعتراض شاگردان به ایشان می‌گردد. سپس خطاب به آنان می‌فرماید: «با آقای بهجت کاری نداشته باشید.» همه ساکت می‌شوند آنگاه استاد ادامه می‌دهد: «دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه می‌کردم متوجه شدم که حق با ایشان است» و پس از این سخن، از جدیت و نبوغ آیت‌الله بهجت تمجید می‌نماید. یکی از دانشمندان نجف می‌گوید: «ایشان در درس، به مرحوم آیت‌الله کمپانی امان نمی‌داد، و پیوسته بحثها را مورد نقد قرار می‌داد.»

آیت‌الله مرتضی حائری

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری نیز می‌گوید: «ایشان با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهم، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلس درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می‌دادند معلوم می‌شد اگر بالاتر از دیگران نباشند بی شک کمتر از آنان نیستند.»

علامه جعفری

مرحوم علامه محمد تقی جعفری می‌گوید: «آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازی مکاسب می‌خواندیم، آیت‌الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت می‌نمودند، خوب یادم هست که وقتی ایشان اشکال می‌کردند آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجه می‌شد، یعنی خیلی دقیق و عمیق به اشکالات آقای بهجت توجه می‌کرد، و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود.»

آیت‌الله سید محمدحسین تهرانی

آیت‌الله سید محمدحسین تهرانی در کتاب انوارالملکوت می‌نویسد: «آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، وصی سید علی آقای قاضی می‌فرمودند: آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی حاضر می‌شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سید باز می‌گشتند بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود به حجره ایشان می‌رفتند و اشکالشان را رفع می‌نمودند. و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می‌پرسیدند و ایشان هم مانند بیداری جواب می‌دادند جواب کافی و شافی، و چون از خواب بر می‌خاستند و از قضایا و پرسش‌های در حال خواب با ایشان سخن به میان می‌آمد ابدا اطلاع نداشتند و می‌گفتند: هیچ به نظرم نمی‌رسد و از آنچه می‌گویید در خاطرم چیزی نیست.»

آیت‌الله مشکینی

آیت‌الله مشکینی می‌گوید: «ایشان از جهت علمی (هم در فقه و هم در اصول) در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند.»

آقای امجد

حجه السلام و المسلمین امجد می‌گوید: «ایشان در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت‌الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می‌کنند.»

تشویق بزرگان به درس ایشان

آیت‌الله مصباح

آیت‌الله مصباح می‌گوید: «اولین چیزی که ما را جذب کرد آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجا متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله‌ای باشد هم از معلومات ایشان بهره‌ای ببریم، و هم بهانه‌ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره‌مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می‌کردند، و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره‌ای در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آیت‌الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم، و بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان می‌رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم، و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریبا حدود ۱۵ سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده‌هایی می‌بردیم که در بسیاری از درس‌ها کمتر یافت می‌شد.»

استاد مطهری

شهید بزرگوار استاد مطهری رحمه‌الله‌علیه نیز به درس ایشان عنایت خاصی داشتند. آیت‌الله محمدحسین احمدی یزدی در این رابطه می‌گوید: «آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت‌الله بهجت به ما خیلی سفارش می‌کرد و می‌فرمود: حتما در درس ایشان شرکت کنید مخصوصا در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتما در درس ایشان شرکت کنید.»

آیت‌الله شیخ مرتضی حائری

استاد خسرو شاهی می‌گوید: «بنده در درس فقه خارج خیارات آیت‌الله العظمی شیخ مرتضی حائری شرکت می‌کردم. ایشان اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. یک روز وقتی که آیت‌الله حایری از حرم بیرون می‌آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم: ان شاء الله درس را شروع می‌فرمایید؟ فرمودند: نه. بعد فرمودند: «شما که جوان هستید من یک ضابطه‌ای را در اختیار شما قرار بدهم، و آن اینکه درس کسانی شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند، بلکه اقوال را بررسی کرده و نکاتی را در درس بیان کنند که در فعلیت رساندن ملکه اجتهاد خیلی سودمند باشد. چون درسی برای شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قوه به فعلیت برساند، و تنها به نقل اقوال کفایت نکند.» من همان جا به ایشان عرض کردم: جناب عالی کسی را با اسم برای ما معرفی بفرمایید. فرمودند: «من از اسم بردن معذورم.» عرض کردم: من در درس آیت‌الله العظمی بهجت شرکت می‌کنم. ایشان اظهار رضایت نمود و تبسم کردند و فرمودند: «درس ایشان از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه‌ای را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت می‌کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمی هم از جهت اخلاقی، این درس را ادامه بدهید.»

ویژگی‌ها

تقوا و خود سازی

چنانکه گذشت ایشان در نوجوانی به میدان خودسازی گام نهاد، و در فراگیری علوم و تزکیه نفس چنان جدی بوده که گویا کاری غیر از آن ندارند، و همواره در آموزش‌های اخلاقی بر این نکته اصرار دارند که تلاشی پیگیر و ریاضتی فراگیر لازم است تا انسان در جبهه ستیز با رذیلتهای اخلاقی و در جهاد اکبر با هواهای نفسانی، سر بلند و پیروز گردیده و به سازندگی خویش بپردازد، و همواره معتقد به لزوم همپایی دانش و اخلاق بوده و مؤکدا به خطر جدایی علم و تزکیه هشدار می‌دهند و زیان عالم غیر مهذب و دانش بدون تزکیه را از هر ضرر و زیان دیگری بیشتر می‌دانند. آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقی است که در همه حال عقربه زندگی و حیات خود را به سوی خدا چرخانده، و کوشیده است تا پیوسته در حوزه جاذبه الهی قرار گرفته و به همه چیز و همه کس با دید خداخواهی بنگرد. یکی از مجتهدان بزرگ در این باره گفته است: «ایشان را نمی‌شود گفت آدم با تقوایی است، بلکه ایشان عین تقوا و مجسمه تقواست.» آیت‌الله شیخ جواد کربلایی می‌گوید: «یکی از آقایان که کم و بیش از حالات ایشان مطلع و از هواداران ایشان نیز بودند می‌گفت: آقا هر شب یا غالب اوقات وقت خود را به خلوت و فکر در مجاری معارف الهی می‌گذرانند، و هیچ گاه حاضر نبودند که وقت خود را به باطل بگذرانند و در محافل بیهوده شرکت کنند، و کاملا در مقام احتراز از صحبت‌های بیهوده بوده و وقت رفتن به درس و یا تشرف به زیارت حضرت امیر – روحی فداه- عبایش را بر سر کشیده و بدون التفات و توجه به کسی می‌رفتند، که چند بار خودم نیز مشاهده کردم… ایشان کاملا کتوم هستند مخصوصا درباره حالات شخص خودشان، و همچنین درباره بیان الطاف خاصه‌ای که حق تعالی به ایشان مرحمت فرموده کتوم هستند.»

زهد و ساده زیستی

اولیای خدا بر خلاف عموم مردم که به ظاهر دنیا چشم دوخته‌اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقیقت دنیا می‌نگرند، و به فردای خویش می‌پردازند و بدینسان هماره از قید مطامع گریخته و با صفای قناعت و ساده زیستی، روحی سرشار از معنویت را به دست می‌آورند، در حالی که مردم در انبوه ظلمت‌های غفلت و تشریفات زندگانی و آزمندی‌های آن غرق و سرگردانند. آیت‌الله بهجت نیز از این دسته اولیای خدا می‌باشد. ایشان زاهد عارفی است که پیوسته بی رغبت به دنیا و آزاده و بی تکلف زیسته است، آن بزرگوار از برجسته‌ترین چهره‌های زاهد و وارسته زمان ماست که چنان در جاذبه معنویات قرار گرفته و به حقیقت و باطن دنیا توجه داشته که ذره‌ای به تعلقات و مادیات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق پذیرفته آزاد بوده است. او نه تنها چنین اندیشیده و از دنیا و مظاهرش گریزان بوده بلکه در عمل و زندگانی معیشتی نیز در همین راستا حرکت کرده است. زندگی ساده او در خانه‌ای قدیمی و محقر در قم، و مقاومت ایشان در برابر خواسته‌های مکرر علما و مردم برای تعویض خانه، گواهی صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است. آیت‌الله مصباح در مورد زهد و ساده زیستی ایشان می‌گوید: «آیت الله بهجت منزلی جنب مدرسه حجتیه اجاره کرده بودند، و بعد تغییر منزل دادند و در اوائل خیابان چهار مردان فعلی یک خانه‌ای اجاره کرده بودند که ظاهرا دو اتاق بیشتر نداشت، و در وسط آن اتاقی که ما خدمت ایشان می‌رسیدیم پرده‌ای کشیده شده بود که پشتش خانواده‌شان زندگی می‌کردند و ما این طرف پرده می‌نشستیم و از حضور ایشان بهره مند می‌شدیم. زندگی بسیار ساده و دور از هر گونه تکلف و توام با یک عالم نورانیت و معنویت… الان نیز خانه ایشان ظرفیت اینکه تعداد زیادی در آن اجتماع بکنند ندارد، و دو سه اتاق کوچک دارد با همان گلیم‌هایی که از چهل- پنجاه سال پیش داشتند. بعد از مرجعیت نیز منزلشان هیچ تغییری نکرده، لذا جای پذیرایی و ملاقات از بازدید کنندگان کم است، از این رو در اعیاد و ایام سوگواری در مسجد فاطمیه جلوس می‌فرمایند، و کسانی که می‌خواهند ایشان را زیارت کنند آنجا خدمتشان می‌رسند.» آیت‌الله مسعودی نیز می‌گوید: «بارها آمدند برای ایشان خانه بخرند قبول نکردند، من خودم چند مرتبه به ایشان گفتم: آقا! این منزل خراب است، از نظر وضع شرعی هم معلوم نیست آدم بتواند اینجا زندگی کند اصلا توجهی نکردند.»

عبادت

یکی از عوامل مهم موفقیت انسان که می‌تواند برای دیگران الگو و راهنما قرار گیرد، تقید ایشان به اعمال عبادی و تعبد ایشان است. ارتباط استوار آیت‌الله العظمی بهجت با خداوند متعال، ذکرهای پی در پی، به جای آوردن نوافل، شب زنده داری‌های کم نظیر ایشان بسیار عبرت انگیز است. سال‌های سال نماز جماعت ایشان از شورانگیزترین، با صفاترین و روح نوازترین نمازهای جماعت ایران اسلامی بوده و هست. در این نماز عالمان وارسته و خداجوی، بسیاری از طلاب تقوا پیشه، بسیجیان رزمجو و دلداده خدا، و دیگر قشرهای مردم شرکت می‌کردند. این نماز چنان پر معنویت است که گاه به ویژه در شبهای جمعه صدای گریه آیت‌الله بهجت با نوحه و ناله غم‌انگیز نمازگزاران همراه می‌شود، و روح‌ها به پرواز در می‌آید و چشم‌ها به اشک می‌نشیند، و فضای دل‌ها نورانی می‌گردد. بی جهت نیست که بسیاری از اوقات در مسجدی که ایشان نماز جماعت اقامه می‌کنند جا برای نماز گزاران تنگ می‌گردد و عده کثیری حتی آنان که مشتاقانه و به امید کسب فیض از این نماز پر معنویت، از راه‌های دور آمده‌اند مجبور به ترک مسجد می‌شوند. این نماز همواره مورد توجه اولیای خدا بوده و هست، علامه طباطبائی رحمه‌الله‌علیه در آن شرکت می‌جسته، و آیت‌الله بهاء الدینی رحمه‌الله‌علیه نیز عنایت خاصی به نماز جماعت ایشان داشته‌اند.

خاطرات از نماز جماعت

در این ارتباط آیت‌الله محمد حسن احمدی فقیه یزدی خاطره‌ای را نقل می‌کنند که ذکرش در اینجا مناسب است. وی می‌گوید: «شب‌های ماه رمضان آیت‌الله بهاء الدینی زودتر از آیت‌الله بهجت نماز می‌خواندند، ایشان خواست یکی از نزدیکان را به جایی بفرستد، آن شخص گفت: اگر بروم از نماز شما محروم می‌شوم. آقای بهاء الدینی فرمودند: برو این کار را انجام بده و بعد از افطار برو پشت سر آقای بهجت نماز بخوان.» آقای مصباح نیز درباره سابقه نماز جماعت دل انگیز ایشان می‌گوید: «آیت الله بهجت در حدود چهل سال قبل برنامه‌ای داشتند که پیش از غروب قدم زنان به سوی صفائیه (که آن وقت‌ها در آنجا ساختمان احداث نشده بود و از نزدیکی‌های پل صفائیه دیگر زمین مزروعی بود)، می‌رفتند و مقدار زیادی از زمین‌های مزروعی را می‌گذشتند و در آنجا می‌نشستند و بعد نماز مغرب و عشاء را در آن زمینه‌ا می‌خواندند و بعضی دوستان که علاقه‌مند بودند خدمت ایشان می‌رسیدند. یکی از آن دوستان نقل می‌کرد: آیت‌الله بهجت یک شب بعد از نماز فرمودند: «اگر سلاطین عالم می‌دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت‌هایی می‌برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی‌رفتند…» وقتی که این منزلی را که اینک در آن اقامت دارند خریدند، چون نزدیکتر بود بیشتر دوستان در همین منزل برای نماز خدمتشان می‌رسیدند، بعد ایشان را به مسجد فاطمیه دعوت کردند و آنجا محل اجتماع کسانی بود که علاقه‌مند بودند از نماز ایشان استفاده کنند، و تاکنون همچنان قریب به چهل سال است که در مسجد فاطمیه در سه وقت نماز جماعت اقامه می‌کنند، و اخیرا درسشان را هم از منزل به همان مسجد منتقل کرده‌اند و دید و بازدیدهای اعیاد و ایام سوگواری نیز در همان مسجد انجام می‌گیرد.» آیت‌الله شیخ جواد کربلایی درباره نماز شب و گریه‌های نیمه شب ایشان می‌گوید: «جناب آیت‌الله بهجت در جدیت در نماز شب و گریه در نیمه‌های شب مخصوصا شبهای جمعه کوشا بودند. یکی از علما و مشاهیر به من فرمودند که: شب جمعه در مدرسه سید رحمه‌الله‌علیه در نجف اشرف در نیمه شب شنیدم که ایشان با صدای حزین و ناله و گریه در حالی که سر به سجده گذاشته بود مکررا به حق تعالی عرضه می‌داشت: «الهی! من لی غیرک، اساله کشف ضری و النظر فی امری: معبودا! من جز تو چه کسی را دارم که از او بخواهم رنجوری مرا بر طرف کرده و نظری به امورم نماید.» (دعای کمیل)

زیارت و توسل

آیت‌الله بهجت حتی با این سن و سال برنامه روزمره خویش را به این صورت آغاز می‌کنند: هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب می‌گردند. و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر می‌ایستد و بعد زیارت عاشورای حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السّلام را قرائت می‌کنند. مؤلف کتاب انوار الملکوت از قول آیت‌الله شیخ عباس قوچانی، وصی مرحوم میرزا علی آقای قاضی نقل می‌کند که: «آیت الله العظمی بهجت بسیار به مسجد سهله می‌رفتند و شب‌ها تا صبح به تنهایی در آن جا بیتوته می‌کردند. یک شب بسیار تاریک که چراغی هم در مسجد روشن نبود، در میانه شب احتیاج به تجدید وضو پیدا کرده و برای تطهیر و وضو به ناچار می‌بایست از مسجد بیرون رفته و در محل وضوخانه که بیرون مسجد در سمت شرقی آن واقع است وضو بسازند، ناگهان مختصر خوفی در اثر عبور این مسافت و در ظلمت محض و تنهایی در ایشان پیدا می‌شود، به مجرد این خوف ناگهان نوری همچون چراغ در پیشاپیش ایشان پدیدار می‌شود، ایشان با آن نور خارج می‌شوند و تطهیر نموده و وضو می‌گیرند و سپس به جای خود بر می‌گردند و در همه این احوال، آن نور در برابر ایشان حرکت می‌کرده تا اینکه به محل خود می‌رسند آن نور ناپدید می‌شود.»

تواضع و فروتنی

شهرت گریزی، هوی ستیزی و فروتنی از دیگر ابعاد برجسته شخصیت معنوی ایشان است؛ با اینکه فقیهی شناخته شده و مجتهدی صاحب نام و از برجستگان حوزه علمیه قم می‌باشند، نه تنها تا کسانی که از ایشان مسن‌تر بودند و یا جلوتر بودند، بلکه تا هم دوره‌ای‌های ایشان در قید حیات بودند هیچگاه اجازه انتشار توضیح المسائل خود را نمی‌دادند، تا اینکه با در خواست‌های مکرر عالمان راضی شدند فتاوایشان به چاپ برسد، با این حال اکنون نیز به هیچ وجه اجازه نمی‌دهند رساله شان را از وجوهات شرعیه چاپ کنند. و نیز در مجالسی که از طرف ایشان برگزار می‌شده است، ایشان به خطبای مجالس توصیه می‌فرمودند که: حتی از ذکر نام ایشان در مجلس خودداری کنند. و این، خود دلیل اوج هوی ستیزی و هوس پرهیزی این مرجع بزرگ است. حاج آقا قدس درباره تواضع و شکسته نفسی ایشان می‌گوید: «روزی با مهمان خودم، مرحوم حجه السلام حاج شیخ نصر الله لاهوتی به خدمت آقا رفتیم. آقای لاهوتی گفتند: آقا! من به مشهد مشرف شده بودم، کسی از شما انتقاد می‌کرد و من عصبانی شدم. آقا فرمودند: در روایات آمده است عالمی را که رو به دنیا آورد متهم سازید. من خیلی ناراحت شدم که خدایا! اگر زندگی این آقا رو به دنیا آوردن است، پس تکلیف ما چیست؟»

مقام معنوی

آیت‌الله بهجت در سیر و سلوک سابقه ده‌ها ساله دارد، ایشان از شاگردان عارف کامل حضرت آیت‌الله سید علی آقای قاضی رحمه‌الله‌علیه و مورد توجه خاص آن استاد بزرگ بوده و در اوان جوانی، مراحلی را در عرفان سپری کرده‌اند. بعضی از نزدیکان مرحوم قاضی می‌گفتند: «از مقامات و مراحلی که ایشان طی کرده‌اند اطلاع داریم، ولی عهدی داریم با ایشان که به احدی نگوییم.» عارف بزرگی چون امام خمینی (قدس سره) به ایشان عنایتی خاص داشته‌اند. امام بعد از بازگشت به قم در اول انقلاب، در بیت ایشان حضور یافته و به دیدار یکدیگر نایل می‌آیند. مؤلف کتاب انوار الملکوت نیز در این باره می‌نویسد: «آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی از شاگردان معروف آیت الحق و سند عرفان، عارف بی بدیل مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی تبریزی رحمه‌الله‌علیه در نجف اشرف بوده‌اند، و در زمان آن مرحوم، دارای حالات و مکاشفات غیبیه الهی بوده و در سکوت و مراقبه، حد اعلایی از مراتب را حایز بوده‌اند.» و بخاطر همین ویژگی بوده است که مرحوم آقای قاضی عنایت خاصی نسبت به ایشان داشت. آقا ضیاء الدین آملی فرزند آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمدتقی آملی در جلسه درس آیت‌الله بهجت در حضور ایشان برای حضار نقل کرده بود که من به چشم خود دیدم که مرحوم آقای میرزا علی آقای قاضی در نماز به ایشان اقتدا نمودند.

اطلاع از غیب و ظهور کرامات

حضرت آیت‌الله بهجت از آن دسته اولیای خداست که بر خلاف غالب مردم که از عالم غیب اطلاعی ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتی رسیده که می‌تواند عوالمی از غیب را مشاهده کند. و شاید کثرت تکرار ذکر «یا ستار» توسط ایشان در خلوت و جلوت، و در حال نشستن و برخاستن از این حقیقت حکایت داشته باشد. آیت‌الله مصباح یزدی در این باره می‌فرماید: «به نظر می‌رسد ایشان از نظر مراتب عرفانی و کمالات معنوی در مقامی هستند که غالبا عوالمی از غیب را شاهدند. و چه بسا در آن، حقایقی از جمله حقیقت بعضی افراد را آشکارا (با دیده دل) می‌بینند، اما چون خود نمی‌خواهند افراد را این چنین ببینند، غالبا ذکر «یا ستار» را تکرار می‌کنند و از خداوند می‌خواهند آنچه را که می‌بینند بر ایشان پنهان سازد.» در واقع امثال این امور از جمله کراماتی محسوب می‌شود که از اولیای خدا صادر می‌گردد، و ظهور کرامات رهاورد مجاهدت و مخالفت ممتد با هوا و هوس می‌باشد، و آیت‌الله بهجت شخصیتی است که در طول عمر با قصد خالص و توجه تام به حضرت حق سبحانه به خودسازی و تهذیب پرداخته است، لذا ظهور کرامات و امور خارق العاده از ایشان امری به دور از ذهن نیست؛ بلکه افرادی که با ایشان مصاحبت دارند نمونه‌های آن را بالعیان از ایشان مشاهده می‌کنند.

نمونه‌های اطلاع از غیب

آیت‌الله مصباح با ذکر چند شاهد مثال در این باره می‌گوید: «کسانی که سالیان متمادی با آیت‌الله بهجت معاشرت داشتند، گاهی چیزهایی از ایشان میدیدند که به اصطلاح «کرامت» و امر خارق العاده است، هر چند طوری برخورد می‌کردند که معلوم نشود امری که از ایشان به ظهور پیوسته کاملا یک امر خارق العاده‌ای است. که چند نمونه را بیان می‌کنم: زمانی که حضرت امام رحمه‌الله‌علیه در تبعید به سر می‌برند (گویا در ترکیه بودند)، بسیاری از فضلا و بزرگان علاقمند به ایشان، مورد آزار و اذیت دستگاه قرار می‌گرفتند. و به محض اینکه کلمه‌ای می‌گفتند یا رفتاری از آنها ظاهر می‌شد، از منبر بازشان می‌داشتند و آنها را جلب می‌کردند و مدتها زندان بودند و به جاهایی می‌بردند که دیگران خبر نداشتند. از جمله یادم می‌آید زمانی آقای جنتی تحت تعقیب قرار گرفتند و ایشان را گرفتند و به واسطه قرائن همه ما ن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.