پاورپوینت کامل مرجعیت فقها در عصر غیبت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرجعیت فقها در عصر غیبت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرجعیت فقها در عصر غیبت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرجعیت فقها در عصر غیبت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل مرجعیت فقها در عصر غیبت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
عصر غیبت، زمان امامت امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) است که به دو قسمت غیبت صغری و غیبت کبری تقسیم میشود. بعد از غیبت صغری عصر مرجعیت فقیهان شیعه فرا میرسد. در این دوره فقها جانشینان امامان معصوم میشدند و به حل و فصل امور شیعیان پرداختند.
فهرست مندرجات
۱ – وجه نامگذاری مرجعیت
۲ – تشکیل حوزههای علمیه در عصر غیبت
۲.۱ – حوزه علمیه بغداد
۲.۲ – حوزه علمیه نجف و قم
۳ – مراجع در دوره آل بویه
۳.۱ – شیخ صدوق
۳.۲ – شیخ مفید
۳.۳ – سیدمرتضی
۳.۴ – شیخ طوسی
۴ – شیعه در دوره آل بویه
۴.۱ – کتب علما در رد شبهات علمای اکثریت
۵ – غروب قدرت تشیّع
۶ – مرجعیت دینی در دوره سلجوقیان
۶.۱ – نجف
۶.۲ – خراسان و بیهق
۶.۳ – ری
۶.۴ – کاشان
۶.۵ – بغداد
۶.۶ – حلب
۶.۷ – طرابلس
۷ – ابن ادریس و تحول در فقه
۸ – عهد مغول
۸.۱ – علما و فقها در دوره مغولان
۸.۱.۱ – محقق حلّی
۸.۱.۲ – علامه حلّی
۸.۱.۳ – فخر المحققین
۸.۱.۴ – خواجه نصیرالدین طوسی
۸.۲ – علمای دوران ضعف مغولها
۸.۲.۱ – شهید اوّل
۸.۲.۲ – فاضل مقداد
۸.۲.۳ – ابن فهد حلّی
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
وجه نامگذاری مرجعیت
واژه مرجعیت از توقیع شریف امام مهدی (علیهالسّلام) گرفته شده است. امام در پاسخ به این سؤال که در حوادث به چه کسی مراجعه کنیم، نوشتند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا. فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله.»
[۱] طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص۲۹۱.
حضرت در این دستور فقهای شیعه را به عنوان مرجع و محل رجوع شیعه تعیین میکند. علاوه بر این که فقها از قبل نوعی مرجعیت و جانشینی در افتا و قضا از طرف امامان معصوم پیدا کرده بودند و غیبت امام (علیهالسّلام) نیز موجب شد که تمام مرجعیت دینی و قضایی به آنان منتقل شود.
در آن زمان به دلیل پراکندگی شیعه در عراق، حجاز، ایران، مصر، مغرب و قسمتهایی از شام، فقهای محلی به رتق و فتق امور شیعیان میپرداختند و از طرف دیگر، با نبودن وسایل حمل و نقل سریع و ارتباط جمعی، وحدت مرجعیت غیرممکن بود. در عین حال بغداد به دلیل نزدیکی به سامرا، محل تبعید امام دهم و یازدهم و محل تولد امام دوازدهم و محل سکونت نواب اربعه و کثرت شیعیان به زودی مرکز علمی و حوزه فقهی شیعیان شد و فقهای بلاد برای کسب علم و فقه به آنجا میشتافتند و علوم اهلبیت را به سایر شهرهای شیعهنشین منتشر میکردند.
تشکیل حوزههای علمیه در عصر غیبت
حوزه بغداد به دست شیخ مفید (۳۳۶-۴۱۳. ق) درخشید و پس از وی سیدمرتضی (۳۵۵-۴۱۳ ق) رئیس حوزه بغداد شد و سپس شیخ طوسی زعیم حوزه شد.
[۲] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۲ از مقدمه، ص۲۷۷.
البته قبل از حوزه علمیه بغداد حوزههای مدینه، کوفه، ری و قم هم بودند، اما این مدارس مانند مدینه و کوفه، به خاطر ظلم حاکمان از رونق افتاده بود یا به دلیل گرایشهای حدیثی مانند قم و ری فعال نبودند.
حوزه علمیه بغداد
حوزه بغداد به دلیل این که شیخ مفید صاحب مکتب فقهی و کلامی بود برای شیعیان و طلاب علوم دینی بلاد شیعهنشین، جاذبهای عمیق پیدا کرده بود. خصوصاً «در زمان شیخ مفید، علم کلام و اصول فقه در میان دانشمندان اهل تسنن رونقی به سزا یافته بود. فقها و متکلمین بسیاری از اطراف بلاد اسلامی در بغداد گرد آمدند و در رشتههای گوناگون علمی، به خصوص اصول عقاید و دیگر علوم و فنون متداول مشغول بحث و جدل بودند… پیش از شیخ مفید، شیخ صدوق رئیس علمی و دینی شیعیان وقت، سبک سادهای در تصنیف و تالیف به وجود آورده بود… (اما) ادامه آن وضع با سیر و پیشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و کوتاهی شیعه در این باره ممکن بود رکودی در کارشان پدید آورد، لذا لزوم یک تحول اساسی در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامی شیعه به خوبی احساس میشد… شیخ مفید در ابداع، تعمیم و توسعه این مکتب کوشید و با استفاده از مبانی علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روی شیعیان گشود.»
[۳] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۳، ص۲۳۰.
از این جهت حوزه بغداد برای شیعه مرکزیت یافت و عالمان بلاد برای کسب دانش علوم اهل بیت به آن جا میشتافتند و در بازگشت به ابلاغ و ترویج آن میکوشیدند.
حوزه بغداد به زعامت شیخ طوسی در آسمان تشیع هم چنان میدرخشید که طغرل بیک، حاکم ترک، بغداد را به تصرف خود درآورد، بین شیعه و سنی آتش فتنه را مشتعل کرد، خانههایی را در کرخ منهدم کرد، به خانه شیخ حمله کرد و رسائل و کتب و کرسی درس تشیع را به آتش کشید، شیخ طوسی پس از آن به نجف مهاجرت و حوزه نجف را تاسیس کرد. فقها و علما از هر نقطهای به سوی آن روان شدند و بدینسان حوزه نجف جایگزین حوزه بغداد و مهد مرجعیت شیعه شد.
[۴] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ص۲۷۸.
حوزه علمیه نجف و قم
حوزه نجف با همه فراز و نشیبها تاکنون خود را حفظ کرده است. در طول تاریخ غیبت، صدها فقیه مجتهد را در دل خود پرورش داده و همواره چشم شیعیان جهان به آنجا دوخته شده است. فقط در دوره کوتاه ۱۲۹۱ تا شعبان ۱۳۱۲ ق بود که مرجعیت عظمای تشیّع با هجرت میرزای شیرازی از نجف به سامرا مرکزیت خود را از دست داد؛ هر چند که در همان زمان از رونق علمی حوزه نجف کاسته نشد. بعد از میرزای شیرازی، بار دیگر نجف مرکزیت خود را باز یافت و درجریان مشروطه، مراجع نجف انقلاب را از آن پایگاه علمی هدایت میکردند. در جنگ جهانی اول، حوزه نجف شهرت خود را به آفاق رساند. مبارزه آزادیبخش مردم عراق و جنوب ایران بر ضد انگلیسیها به رهبری مراجع از نجف رهبری میشد. نجف همچنان مرکزیت خود را حفظ کرد تا این که حوزه قم توسط حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شد و آیتالله بروجردی رهبری تشیّع را به دست گرفت و از آن به بعد حوزه قم و نجف مرجعیت را دست به دست میچرخاندند یا با حفظ توازن به رهبری امت شیعه میپرداختند.
در طول تاریخ غیبت حوزههای دیگری در جهان اسلام به وجود آمد که همیشه به مراجع نجف یا سامرا یا قم چشم دوخته بودند؛ مانند حوزه جبل عامل، حوزه کربلا، حوزه خراسان، تبریز، اصفهان، تهران، ری و….
امّا بایسته است برای اینکه بهتر به موضوع علماء و مرجعیّت فقهاء پرداخته شود، وضعیت سیاسی و حاکمانی که در آن عصرها سرکار آمدهاند را به اجمال مورد بررسی قرار داده تا از این رهگذر اقتضائات آن عصرها را هم لحاظ نموده باشیم.
مراجع در دوره آل بویه
در این دوره در شهرهای مختلف شیعهنشین عالمان و فقیهانی متعدد میزیستهاند، اما کسانی که در سمت مرجعیت و زعامت شیعه، محل رجوع عالمان بلاد بودهاند، عبارتند از:
شیخ صدوق
محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، بعد از سال ۳۰۵ ق با دعای امام زمان در شهر قم متولد شد. قم در آن زمان یکی از مراکز حوزههای بزرگ شیعی بود که وی در آن حوزه در محضر استادانی مانند پدرش علی بن بابویه و محمد بن حسن بن ولید، پیشوای فقهای قم و دیگران علوم اهلبیت را فرا گرفت و سپس برای تکمیل علوم خود و انتشار آن به سایر شهرها مانند ری، بلخ، بخارا، سمرقند، بغداد، کوفه، مکه و… مسافرت کرد. وی در همین مسافرتها در ایلاق از توابع بلخ در سال ۳۷۲ ق بنا به درخواست یکی از بزرگان شیعه کتاب «من لا یحضره الفقیه» را تالیف کرد تا شیعیانی که به فقها دسترسی ندارند به آن کتاب مراجعه کنند.
وی نزدیک به ۳۰۰ کتاب تالیف کرد که شیخ طوسی در «فهرست» ۴۰ عنوان و نجاشی ۱۸۹ عنوان از کتابهای او را نام میبرد. شهرت او بجایی رسید که از مصر، واسط، بغداد، همدان، نیشابور، مدائن، بصره، کوفه، قزوین و سایر نقاط جهان اسلام از او استفتا میکردند.
شیخ صدوق در سال ۳۴۷ ق به ری رفت و در آنجا ساکن شد. با حضور وی حوزه ری رونقی بسزا یافت و علوم مختلف اهلبیت از آنجا به سایر نقاط شیعهنشین سرازیر شد. وی سرانجام در سال ۳۸۱ ق رحلت کرد و در ری دفن شد.
[۵] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۳، صص ۱۵۹-۱۸۳.
شیخ مفید
محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن معلم و شیخ مفید، در سال ۳۳۶ ق در عکبری از توابع بغداد متولد شد. وی به حوزه بغداد آمد و در مدتیاندک علوم اهلبیت را فرا گرفت. نجاشی دهها کتاب در فقه، کلام، تاریخ و حدیث برای او نام میبرد و شیخ طوسی میگوید: او نزدیک به ۲۰۰ کتاب دارد. وی در مباحث علمای اهل سنت شرکت میکرد و با پاسخهای منطقی آنها را ساکت میکرد. ابن ادریس نقل کرده است که علی بن عیسی رمانی، متکلم سنی مذهب، وی را به خاطر درک عمیقش «مفید» خواند. شیخ طوسی او را از متکلمین و فقهای شیعه دانسته است که در زمان خودش به مقام زعامت و ریاست شیعه نایل آمده است. سرانجام شیخ مفید در سال ۴۱۳ ق رحلت کرد و سید مرتضی در میدان اشنان بغداد بر جنازه او نماز گزارد. میدان با همه بزرگیاش از کثرت جمعیت کوچک مینمود.
سیدمرتضی
علی بن حسین، معروف به سیدمرتضی، در سال ۳۵۵ ق در بغداد متولد شد. وی در مکتب فقهی مفید به تحصیل پرداخت. نجاشی گفته است: در زمان خودش هیچکس به پایه علمی او نرسید. احادیث فراوانی را فرا گرفت و متکلّم، شاعر و ادیب شد و از لحاظ علمی و دینی و دنیایی به جایگاهی عظیم نایل آمد. او سرانجام در سال ۴۳۶ ق وفات کرد.
[۶] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۵، صص ۲۳۴-۲۳۶.
شیخ طوسی
محمد بن حسن بن علی، معروف به طوسی، در رمضان سال ۳۸۵ ق در طوس متولد شد و پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی در سال ۴۰۸ ق به عراق رفت و در محضر شیخ مفید تلمّذ کرد. وی بعد از سید مرتضی مرجع جهان تشیّع شد و در حوزه بغداد کلام شیعه را تدریس میکرد. صاحب «فوائد الرجالیه» او را شیخ الطائفه، امام امت شیعه بعد از معصومین، تکیه گاه امامیه و محقق اصول و فروع توصیف کرده است.
[۷] موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، صص ۲۱۶-۲۴۹.
از او دهها کتاب مهم در تفسیر، اصول، فقه، کلام، تاریخ و…. به یادگار مانده است که مهمترین کتاب فقهی او «المبسوط فی فقه الامامیه» است. این کتاب را به روش اجتهادی و با طرح هزاران مساله جدید به رشته تحریر در آورده است.
وی این کتاب را تالیف کرد تا عظمت فقه شیعه را در مقابل فقهای اهل سنت ثابت کند. دو کتاب دیگر وی در فقه، «استبصار» و «تهذیب» است که از اصول اربعه شیعه میباشد. در تفسیر، کتاب عظیم «تبیان» را تالیف کرد و کتاب «الفهرست» وی در علم رجال از منابع دست اول و اصول علم رجال شیعه میباشد.
شیخ طوسی پس از حمله طغرل بیک در سال ۴۴۸ به بغداد و به آتش کشیدن مدرس و کتابخانهاش به نجف مهاجرت کرد و حوزه نجف را بنیان نهاد و از آن پس بود که نجف به عنوان مرکز تشیّع درخشید. وی پس از ۷۵ سال عمر پربرکت در سال ۴۶۰ به رحمت ایزدی پیوست.
شیعه در دوره آل بویه
شیعه در این دوران جایگاه خود را یافت و توانست از حالت تقیّه خارج شود و عقیده خود را به ولایت، امامت و شعارهای شیعی آشکار کند. بیشک رسمیت یافتن تشیّع به عنوان مذهبی رسمی در این دوره و اعصار بعدی تا حدی زیاد مرهون تلاشهای دولت آل بویه است.
در این دوره نیز دغدغه علما و فقهای شیعی حفظ مرزهای عقیدتی شیعه و اصالت بخشیدن به فرهنگ شیعه به عنوان یک فرهنگ غنی و توانا در مقابل فرهنگ اسلام سنی بود. تلاش فقها، در پاسخ به طعن فقهای اهل سنت که فقه شیعه را محدود جلوه میدادند، بر این بود که فقهی قابل رقابت به وجود آورند. بر همین اساس کتابهایی مانند «المبسوط فی فقه الامامیه» تحریر شد.
سید مرتضی دست به تالیف «الانتصار» زد تا بر مسائلی که شیعه بر خلاف اهل سنت نظر داده است، استدلال کند.
بنابراین بیشترین تاکید فقهای شیعه در پاسخ به فقهای اکثریت است، اکثریتی که تاکنون حاکم بودهاند و اجازه فعالیت به اقلیت نمیدادهاند و اینک نیز در یک فضای باز که امرای شیعه به وجود آوردهاند، اقلیت دینی شیعه نیز اجازه دفاع پیدا کرده است.
دغدغه دیگر فقهای شیعه، شبهات علمای اکثریت بر ضد مبانی فکری آنهاست. در این دوره نیز مانند ادوار گذشته مهمترین اختلاف شیعه و سنی مساله امامت و خلافت بود که هنوز علمای اهل سنت در ردّ آن میکوشیدند و کتاب مینوشتند و در مناظرات به بحث مینشستند. مسالهای دیگر هم در این دوره به آن افزوده شد و آن مساله غیبت و طول عمر امام مهدی (علیهالسّلام) بود. کلام شیعی برای پاسخگویی به این دو مساله سخت وارد کارزار شد. فقهای شیعه پا به پای تدوین فقه و به صحنه رقابت کشیدن آن، به علم کلام نیز تجهیز میشدند. کرسی کلام شیخ مفید و پس از آن سید مرتضی و شیخ طوسی از عهده این مساله بر آمد و حتی فقهایی که گرایش حدیثی داشتند از این امر غافل نماندند.
کتب علما در رد شبهات علمای اکثریت
۱ ـ «الشافی فی الامامه»، تالیف سید مرتضی. این کتاب در ۴ مجلد به چاپ رسیده است. این کتاب با تعریف امامت آغاز میشود: «الامامه رئاسه عامه فی امور الدنیا و الدین» (یعنی امامت، ریاست عمومی در امور دینی و دنیایی است) و سپس مسائل مختلف رهبری و مشروعیت آن را از دیدگاه عقل و شرع ارزیابی کرده است. این کتاب پاسخی است شیعی به مبانی خلافت اهل سنت و شبهات آنها به مبانی امامت. مطالب این کتاب هنوز تازگی دارد و سید مرتضی آن را در ردّ کتاب «المغنی فی الامامه» قاضی عبدالجبار معتزلی نوشته است.
۲ ـ «الغیبه»، تالیف شیخ طوسی. این کتاب به شبهات مختلف درباره غیبت امام زمان و طول عمر ایشان پاسخ میدهد.
۳ ـ «کمال الدین و اتمام النعمه»، تالیف شیخ صدوق. این کتاب درباره وجود حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) و مسائل غیبت برای حفظ اعتقادات شیعیان نوشته شده است. این کتاب نیز در ۲ مجلد به چاپ رسیده است.
بنابراین مهمترین نگرانی و دغدغه فقها در این دوره نیز حفظ مبانی فکری شیعه و دفاع از مرزهای ایمانی بوده است و همه نظریه پردازیها و ابتکارها در این موضوع مهم به کار رفته است.
غروب قدرت تشیّع
جنگ قدرت، اختلافهای درونی، ضعف و ناتوانی رهبران سیاسی شیعه، آهسته، آهسته قدرت سیاسی شیعه را رو به تحلیل برد و غروب قدرت تشیّع فرا رسید.
حکومت شیعی آل حمدان در اواخر قرن چهارم (حدود ۳۹۴ ق) منقرض شد. حکومت مقتدر آل بویه در پایان نیمه اول قرن پنجم سال ۴۴۸ ق سقوط کرد و دولت قدرتمند فاطمیان نیز یک قرن بعد، یعنی سال ۵۵۶ (ق) به انقراض رسید. با اینکه در دولت شیعیان آزادی مذهب رواج داشت و هیچگاه هیچ مسلمانی به خاطر سنی بودن تحت تعقیب قرار نگرفت، اما بعد از انقراض قدرت سیاسی شیعیان، حکومتهای سنی مذهب با بدترین شیوهها با شیعیان رفتار میکردند.
سلجوقیان که از سال ۴۲۹ ق قسمتهایی از آسیای غربی را تصرف کرده بودند در زمان طغرلبیک در سال ۴۴۷ ق بر بغداد مسلط شدند و خلیفه عباسی به نام او خطبه کرد. با تسلط سلجوقیان بر بغداد و قسمتهایی از ایران، شیعه سخت در تنگنا قرار گرفت. «سلجوقیان تفوّق اهل سنت را در ایران به عهده گرفتند لکن نتوانستند تشیّع را کاملاً از میان ببرند. بنابراین فاصله میان دو قرن پنجم و ششم هجری را باید دوران مجادله سخت دینی در ایران دانست.»
در همان سالی که طغرلبیک بر بغداد چیره شد، «سلاجقه آتش فتنه اختلافهای مذهبی را بر افروختند. کتابخانه شیعی که ابونصر، وزیر بهاءالدوله دیلمی در بغداد تاسیس کرده بود مورد هجوم عوام قرار گرفت و به آتش کشیده شد. این فتنه، خانه شیخ طوسی مرجع شیعیان را فرا گرفت تا جایی که شیخ ناچار شد بغداد را ترک کند و به سوی نجف رهسپار شود»
[۸] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۵، ص۲۸۲.
و حوزه علمی شیعه را در نجف تاسیس کند.
خشنتر از سلجوقیان نسبت به تشیّع، خواجه نظام الملک طوسی، وزیر قدرتمند و متعصب سنی سلجوقیان است. وی قیامهای حق طلبانه شیعه را «خروج» توصیف میکند و بدترین فحاشیها را نسبت به آنها روا میدارد.
در این دوره نباید سلجوقیان را تنها عامل احیای مذهب اهل سنت و فشار بر شیعه شمرد؛ بلکه پیش از آن یعنی از سال ۴۳۷، نهضت سنیگرایی در بغداد پدید آمده بود.
در شمال کشور اسلامی نیز حکومت فاطمیان منقرض و صلاح الدین ایوبی جانشین این حکومت شیعی شد. صلاحالدین ایوبی از طایفه کردان آذربایجان بود. وی به همراه اسدالدین شیرکوه به دربار فاطمیان وارد شد و سپس به مقام وزارت رسید. «صلاح الدین بر خلاف آنچه که از خود بروز میداد معتقد بود و با وجود اینکه سنی بود اظهار تشیّع میکرد. وقتی پایههای حکومت صلاح الدین استقرار یافت به عزل فرماندهان و قضات شیعه پرداخت و مدرسههایی را برای فقهای شافعی و مالکی بنا کرد و به رواج تفکر اشعری پرداخت. وی روز عاشورا را که روز عزاداری فاطمیان بود روز جشن و سرور اعلام کرد. دشمنی ایوبیان با شیعه چنان مؤثر بود که پس از ۸۰ سال یعنی تا اواخر حکومت آنها (سال ۶۴۸ ق) موجب انقراض تشیّع در مصر شد.
مرجعیت دینی در دوره سلجوقیان
در ابتدای این دوره، مرجعیت شیعه بر عهده شیخ طوسی بود که پس از فتنه بغداد به نجف مهاجرت کرد (در حدود سال ۴۴۸ ق) و تا سال ۴۶۰ ق به زعامت و احیای علوم شیعی مشغول بود.
پس از شیخ طوسی تا اواخر قرن ششم شیعه نتوانست مرجعی شاخص پیدا کند. شاید علت آن ضعف قدرت سیاسی و فشار حکومتها که همگی از اهل سنت حمایت میکردند و گرایشی ضد شیعی داشتند، بوده است.
حتی دراین دوره فقه تشیّع پیشرفتی نکرد تا آنجا که این دوره را دوره مقلده نام گذاشتهاند. یعنی فقهای این دور بیشتر فتوای شیخ طوسی را نقل میکردهاند نه نظریات خود را بر مبنای اصول استنباط. بعضی علت ناباروری فقه شیعه را در این دوره، حسن ظن به شیخ طوسی دانستهاند. «شیخ حسن زینالدین در کتاب معالم الاصول از پدرش نقل میکند که اکثر فقها پس از شیخ طوسی به سبب اعتقاد و حسن ظنی که به شیخ داشتند در فتاوا از او تقلید میکردند.»
[۹] جناتی، محمدابراهیم، ادوار اجتهاد، تهران، کیهان، ۱۳۷۲، ص۲۵۶.
شاید این دلیل صحیح باشد، اما علت اساسی را باید در بازگشت شیعه به دوران نیمه تقیّه دانست که به بیش از فتاوای شیخ نیاز نداشته است و به همین علت در هر جا که شیعه آزادی بیشتری داشته است فقهای توانمندی را تربیت کرده است. چنانچه ابن براج در طرابلس چون ستارهای در آسمان فقاهت هنوز در حال درخشیدن است یا پس از ضعف سلجوقیان و گرایشهای تسامحی حاکمان پسین آنها، پس از یک قرن، شیعه فقیهی بزرگ چون ابن ادریس را عرضه کرد.
البته این سخن به این معنا نیست که در این دوره شیعه فاقد زعامت دینی بوده است، بلکه در این دوره از لحاظ کثرت بیشترین فقیه را دارا بوده است که در مراکز متعدد شیعه به مرجعیت و تعلیم و تدریس و تصنیف مشغول بودهاند. اکثر فقهای این دوره شاگردان مستقیم و با واسطه مکتب بغداد و نجف بودهاند که به بعضی از آنها اشاره میشود.
نجف
ابوعلی حسن بن محمد طوسی، فرزند شیخ طوسی پس از رحلت پدر زعیم حوزه شد. او از فقهای نامدار شیعه است. بر «نهایه» پدرش شرحی نوشت و در حوزه نجف شاگردانی را تربیت کرد که معروفترین آنها عبارتند از: شیخ ابوالقاسم علی بن محمدعلی طبری، صاحب کتاب معروف «بشاره المصطفی»، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی، مؤلف تفسیر معروف «مجمع البیان»، ابوالفتوح رازی، صاحب تفسیر «روض الجنان» و ضیاءالدین راوندی کاشانی از فقهای معروف کاشان. مرحوم ربانی شیرازی برای وی بیش از ۳۰ شاگرد فقیه و مفسر ذکر کرده است.
[۱۰] ر. ک. به: دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۳، صص ۳۷۵-۳۸۰.
خراسان و بیهق
ابن حمزه، عمادالدین محمد بن علی محمد الطوسی المشهدی، معروف به عماد طوسی (در نزد فقها با کنیه «ابن حمزه» معروف است) و صاحب کتاب «الوسیله و الواسطه» (از متون فقهی مشهور) بود. حسن بن علی طبرسی در کتاب «مناقب الطاهرین» از او به عنوان شیخ، پیشوای علامه، فقیه، ناصر الشریعه و حجهالاسلام عمادالدین نام برده است. بعضی، کتاب «الوسیله و الواسطه» را دو کتاب ذکر کردهاند. (آنچه امروز به چاپ رسیده است به نام «الوسیله» میباشد)
ابن حمزه را در ردیف فقهایی بزرگ چون سلار و ابوصلاح حلبی قرار میدهند. تاریخ وفاتش مشخص نیست
[۱۱] موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، صص ۲۶۳-۲۷۴.
ولی احتمالاً تا اوایل نیمه دوم قرن ششم زنده بوده است.
طبرسی، فضل بن الحسن، ابو علی الطبرسی، ملقب به امین الاسلام، صاحب تفسیر معروف «مجمع البیان» در سال ۴۷۰ ق در طبرس (تفرش) متولد شد. نزد استادانی چون ابوعلی طوسی حدیث فرا گرفت. او از بزرگان علمای امامیه و از فقها و محدثین و متخصصین در علم تفسیر است. وی در سال ۵۲۳ ق به بیهق (سبزوار) مهاجرت کرد و رئیس حوزه علمیه آنجا (مدرسه باب العراق) شد. وی در سال ۵۴۸ ق وفات کرد.
(بعضیها گفتهاند شهید شد) و جنازه وی به مشهد منتقل شد و در محل غسل امام رضا (علیهالسّلام) به خاک سپرده شد.
[۱۲] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۶، صص ۲۲۵-۲۲۷.
با اینکه وی از فقهای شیعه میباشد، اما به خاطر تفسیر معروف «مجمع البیان» و «جوامع الجامع» و «الکاف الشاف من کتاب الکشاف»، بیشتر به عنوان مفسّر شهرت پیدا کرده است.
ری
مفید نیشابوری (م ۴۸۵ ق)، عبدالرحمان بن احمد، معروف به مفید نیشابوری، یکی از فقهای شیعه و ساکن ری بود. وی از محضر سید مرتضی، سلار، کراجکی، شیخ طوسی و ابن برّاج حدیث فرا گرفته و در زمان خودش شیخ و رهبر شیعیان ری بوده است. وی کتاب «سفینه النجاه فی مناقب اهل البیت»، «العلویات»، «الرضویات»، «الامالی» و «عیون الاخبار» را تالیف کرد و سرانجام در سال ۴۸۵ ق وفات یافت.
[۱۳] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۵، ص۱۶۲.
ابوالفتوح رازی، حسین بن علی بن محمد، معروف به ابوالفتوح رازی، صاحب تفسیر فارسی «روض الجنان و روح الجنان» است. (این کتاب اکنون در ده جلد به چاپ رسیده است) وی از بزرگان علمای شیعه و از فقها و مفسرین و وعاظ است که در ری وفات کرد و در کنار حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) به خاک سپرده شد. سال وفات او معلوم نیست، امّا از بعضی اجازههای او به دست میآید که تا سال ۵۵۲ ق زنده بوده است.
[۱۴] سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۵، ص۸۸.
وی مانند مرحوم طبرسی از فقهای شیعه میباشد که به خاطر تفسیرش به عنوان مفسر شهرت پیدا کرده است.
شیخ عبدالجلیل قزوینی، اهل قزوین که در شهر ری میزیسته است. او یکی از فقها و متکلمین قرن ششم شیعه میباشد که در مدرسه خود به درس و بحث اشتغال داشته و روزهای جمعه به وعظ میپرداخته است.
معروفترین کتاب وی «النقض» (این کتاب به همت سید جلال الدین ارموی در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است) است که در ردّ کتاب «بعض فضایح الروافض» (این کتاب را یکی از علمای متعصب سنی به زبان فارسی در رد مذهب شیعه نوشته است) نوشته شده است.
[۱۵] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۳. صص ۴۱۱-۴۲۷.
این کتاب یکی از منابع تاریخی و فارسی دوران سلجوقی است.
کاشان
ضیاءالدین راوندی، از فقها، محدثین و ادبای نامی شیعه است. او در یکی از شهرهای کاشان به نام راوند میزیسته است. شیخ منتجب الدین رازی در فهرست میگوید: «سید امام ضیاء الدین ابوالرضا فضل الله بن علی بن عبیدالله حسنی راوندی کاشانی، علامه زمان خود بود… او استاد پیشوایان عصر بود. او راست تصنیفاتی از جمله ضوء الشهاب فی شرح الشهاب، مقاربه الطیبه الی مقاربه النیه…»
تاریخ وفات وی مشخص نیست ولی تا حدود سال ۵۶۰ ق در قید حیات بوده است.
[۱۶] دوانی، علی، مفاخر اسلام، صص ۴۲۹-۴۴۰.
کتاب «نوادر» از اوست.
قطبالدین راوندی،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 