پاورپوینت کامل مراسم نهم ربیع الاول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مراسم نهم ربیع الاول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مراسم نهم ربیع الاول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مراسم نهم ربیع الاول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مراسم نهم ربیع (منابع شیعی)
امروزه ضمن برداشتهایی ناصحیح از واژه تبرّی، اعمالی در جامعه اسلامی اتفاق میافتد که بیشک مقبول امامان شیعه نیست و با روح حاکم بر دین و سیره متعالی اهل بیت (علیهمالسّلام) منافات دارد؛ اعمالی مانند برگزاری مراسمی مشتمل بر سب و لعن و اهانت به مقدسات مذهب مخالف، که یکی از پررنگترین این مراسم، که در جمع ناآگاهان یا معاندان مذهب انجام میشود، برگزاری مراسم جشن نهم ربیع است.
این جشن با عنوان «عیدالزهرا»، «فرحه الزهرا»، «روز رفعالقلم» و «غدیر دوم» نیز مطرح است و برپاکنندگان به زعم خود اظهار مسرت و شادی خود را از کشتهشدن قاتل حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به روشهای مختلفی، از قبیل اذکار سب و لعن دستهجمعی، پوشیدن لباسهای قرمز و غیرمتعارف، دست و پایکوبی و اعمال سخیف، اظهار میدارند!
مقاله حاضر با دغدغه بررسی مستندات و دلایل مدافعان مشروعیت آن در نظر دارد ضمن نقد این دلایل، نامشروعبودن آن را تبیین کند و به این پرسش پاسخ دهد که: آیا اساساً جشن نهم ربیع میتواند از مصادیق تعظیم شعائر محسوب شود؟! این نوشتار در دو بخش به این پرسش پاسخ خواهد داد. بخش اول به ذکر دلایل موافقان مشروعیت بسنده میکند و در بخش دوم ضمن نقد ادله موافقان، ادله مخالفان مشروعیت را نیز بیان میکند.
فهرست مندرجات
۱ – ادله قائلان به برگزاری جشن
۱.۱ – ضرورت تبرّی در مذهب شیعه
۱.۲ – نزول حدیث رفعالقلم
۱.۳ – لزوم تاسی به شادی اهل بیت
۲ – نقد ادله قائلان و بیان ادله مخالفان
۲.۱ – نهی قرآنی
۲.۲ – نهی اهل بیت از سب مخالفان
۲.۳ – اذعان عقل به پرهیز از دشنام مخالفان
۳ – اشکالات حدیث رفعالقلم
۳.۱ – اشکالات سندی و شکلی
۳.۲ – اشکالات محتوایی و دلالتی
۳.۲.۱ – تعارض حدیث با اعتقادات و سنن الاهی
۳.۲.۲ – عدم تقیید رفعالقلم به شیعیان
۳.۲.۳ – عدم تقیید رفعالقلم به نهم ربیع
۳.۲.۴ – برداشت غلط قائلان
۳.۳ – افسانهبودن قتل عمر در نهم ربیع
۳.۴ – شخصیبودن انگیزه ابولؤلؤ
۳.۵ – موضعگیری بزرگان و فقها
۳.۶ – عدم تعظیم شعائر بودن جشن
۳.۷ – ممنوعیت جشن بر اساس حکم ثانویه
۴ – نتیجهگیری
۴.۱ – تعظیم شعایر نبودن
۴.۲ – حکم ثانویه منع
۴.۳ – لزوم توجه به شرایط جامعه
۴.۴ – انگیزه عناد مروجان
۴.۵ – آغاز امامت حضرت مهدی
۵ – فهرست منابع
۶ – پانویس
۷ – منبع
ادله قائلان به برگزاری جشن
در اینجا به ادله قائلان به مشروعیت برگزاری جشن نهم ربیع میپردازیم:
ضرورت تبرّی در مذهب شیعه
یکی از مهمترین دلایلی که قائلان به جشن نهم ربیع مطرح میکنند تمسک به جایگاه تبری نزد شیعه است. آنان معتقدند جشن نهم ربیع، که مشتمل بر اذکاری است از قبیل لعن و سب، در واقع احیاکننده مسئله تبری است و این نه تنها منافاتی با دین ندارد بلکه از شعائر مذهبی به شمار میآید و موجب تقرب و حتی اخذ حاجت از معصومان (علیهمالسّلام) میشود.
[۱] آقابابایی، مهدی، مرد غیرتمند ایرانی، ج۱، ص۷-۸، سیر یدر زندگانی ابولؤلؤ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه، بیتا.
[۲] فاطمی، علی، غدیر ثانی، ج۱، ص۳۵-۳۶.
(دو نویسنده مذکور کتبی در حمایت از جشن نهم ربیع نگاشتهاند.)
در قرآن واژه «لَعن» ۳۸ مرتبه به کار رفته است. بررسی این آیات نشان میدهد که استعمال لعن گاهی مشروع است.
[۳] خوشصورت موفق، اعظم و راضیه، علیاکبری، ج۱، ص۷، «نقد و بررسی مهمترین ادلـه جریانهای تکفیری در تکفیر شیعه»، در، مجموعه مقالات کنگره تکفیر، قم، مؤسسه دارالاعلام لمدرسه اهل البیت، ۱۳۹۲.
اما در بخش دوم، این مسئله به تفصیل بررسی خواهد شد که صحت تبرا نزد شیعه به هیچ وجه به معنای قبول مراسمی مانند جشن نهم ربیع نیست.
نزول حدیث رفعالقلم
این دلیل از جمله پررنگترین دلایل قائلان به برگزاری جشن نهم ربیع است؛ روایت مذکور از جمله روایات مفصلی است که مجلسی در بحارالانوار اصل این روایت طولانی را بهطور کامل و نیز ترجمه آن را در اثر دیگرش زادالمعاد آورده است.
[۴] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۲۰-۱۳۱، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
[۵] مجلسی، محمدباقر، زاد المعاد، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۸، بیجا: بینا، ۱۳۷۰.
در بخش نخست این حدیث آمده است که روایت شده محمد بن ابیالعلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفتهاند روزی، ما درباره قتل عمر بن خطاب منازعه کردیم.
بنابراین، به نزد احمد بن اسحاق قمی، که از اصحاب امام هادی (علیهالسّلام) بود، رفتیم. او را مشغول اعمال عید دیدیم، در حالی که آن روز نهم ربیع الاول بود. گفتیم: سبحانالله! عیدهای مؤمنان چهار تا است: عید فطر، اضحی، غدیر و جمعه.
سپس ایشان به نقل از امام هادی از روزی یاد کردند که خدمت جدشان رسیدند و ایشان را مشغول اعمال عید دیدند و سپس بهطور مفصل از فضیلت این روز بیان فرمودند تا بدانجا که در این روز ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند. سپس راوی (حذیفه)، بعد از قتل کسی که وعده داده شده بود، خدمت امام علی (علیهالسّلام) میرود و آن حضرت نیز ضمن یادآوری وعده حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بر عیدب ودن این روز تاکید میکنند و نامهای زیادی را برای این روز برمیشمرند، از جمله روز غدیر ثانی، عیدالله الاکبر است، روز مستجابشدن دعا، روز توبه، روز فطر دوم، روز عید اهل بیت، …، روزی که خداوند امر کرده است تا سه روز قلم از جرائم مردم برداشته شود و…
لزوم تاسی به شادی اهل بیت
به زعم موافقان، شیعه امر به همسویی با شادی و اندوه اهل بیت (علیهالسّلام) شده است.
[۶] طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۳۳۷، ح۵۸۸، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴.
و از طرفی اعتقاد دارند نهم ربیعالاول سالروز قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب، به دست فیروز ایرانی، معروف به ابولؤلؤ، است.
[۷] نجفی، مسلم و هادی وکیلی، «تأملاتی تاریخی درباره نهم ربیع»، در، تاریخ و فرهنگ، ش۴، ص۷۲، ۱۳۸۹.
از اینرو اهل بیت (علیهالسّلام) در این روز از مرگ قاتل حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) مسرورند.
نقد ادله قائلان و بیان ادله مخالفان
در اینجا ادله قائلان به جشن نهم ربیع برسی و مورد نقد قرار میگیرد:
نهی قرآنی
خداوند در قرآن صریحاً از سب مخالفان برحذر میدارد و میفرماید: «شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را میخوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند».
[۸] انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.
مفسران معتقدند این آیه یکی از بایدهای دینی را متذکر میشود که با رعایت آن، جامعه متدینان از اهانت به ارزشهایش ایمن میشود. بدیهی است که انسان از روی غریزه از حریم مقدسات خود دفاع میکند و از کسانی که متعرض آن میشوند، دلگیر میشود و گاه مقابله میکند. بنابراین، به مسلمانان امر میشود که به خدایان مشرکان ناسزا نگویند، چراکه با این عمل آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت خداوند متعال توهین خواهند کرد.
[۹] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۱۰۹، بیروت، دارالکتب العالمیه، ۱۴۱۱.
[۱۰] طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۳۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه، بیتا.
[۱۱] طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۸۰، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲.
[۱۲] طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۱۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷.
[۱۳] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۴، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
به نظر مفسران، از عموم تعلیل در آیه، نهی از هر کلام زشتی در خصوص مقدسات دینی استفاده میشود.
[۱۴] طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷.
[۱۵] دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۶۵، قم، چاپ منشورات الرضی، بیتا.
در واقع، این قبیل اعمال، منجر به برانگیختن روح انتقام در مخالفان میشود و این عمل غریزی همان تعلیلی است که قرآن پس از نهی از دشنام به مخالفان، آن را بیان میکند و عقل بهراحتی این تلازم را درک میکند و به آن اذعان دارد، چنانچه شواهد بسیاری دال بر آن وجود دارد.
در تفسیر روحالمعانی نقل میکند که علت توهین برخی عوام جاهل سنی به مقام حضرت علی (علیهالسّلام) را از توهینکنندگان پرسیدم و جای تامل است که این توهین را بازتاب و عکسالعملی در مقابل دشنام برخی شیعیان به شیخین یافتم و صراحتاً اعتراف کردند که چون توهین شیعه به شیخین ما را آزرده کرد و نزد شیعه توهین به علی (علیهالسّلام) بسیار دردناک است، علیرغم احترامی که برای علی (علیهالسّلام) قائلیم، اقدام به این توهین کردیم!،
[۱۶] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴.
به همین دلیل، اهل سنت شیعه را تکفیر میکنند
[۱۷] ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج۱، ص۲۴۳، مدینه، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، ۱۳۸۶.
[۱۸] ذهبی، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۶۰۱، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
تا آنجا که ابنتیمیه به دلیل طعنه شیعیان بر صحابه و نیز احادیث آنها معتقد به افراط رافضیها شده است.
[۱۹] ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲، ص۴۷۶، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
وی معتقد است شیعه ابیبکر، عمر، عثمان، مهاجرین و انصاری را که از اینان تبعیت میکنند، تکفیر میکند.
[۲۰] ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۵۲۷، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
حتی گستره این ناسزاها تا بدانجا پیش میرود که ابنتیمیه مسلمانبودن چنین فردی را نفی میکند! چنانچه در جایی از امام احمد بن حنبل روایتی نقل میکند که بر اساس آن سابّ صحابه اساساً اسلام ندارد و شتمکننده عثمان در زمره زنادقه است. او معتقد است کسی که ابابکر، عمر و عایشه را شتم کند مسلمان نیست.
[۲۱] ابنتیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲، ص۴۴۳، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
حتی در بیان عقوبت سب و لعن شیعه عدهای معتقدند تعزیر آنها واجب است. لذا از چنین کسی خواسته میشود توبه کند، اگر توبه نکرد او را حبس میکنند تا بمیرد یا برگردد.
[۲۲] ابنبطه العکبری، عبیدالله، «الابانه الکبـری»، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۲، نسخ دیجیتال وبگـاه جامع الحدیث، بیتا.
نهی اهل بیت از سب مخالفان
نهی اهل بیت از سب مخالفان، هم یکی دیگر از دلایل مخالفت با جشن نهم ربیع است، چنانچه روایات فراوانی دال بر آن است.
[۲۳] منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۰۳، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۴۰۳.
[۲۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۹۹، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز صراحتاً بر این مسئله تاکید میکنند و میگویند:
«من برای لعن و نفرین برانگیخته نشدهام بلکه برای هدایت و رحمت مبعوث شدهام»
[۲۵] طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۱، ص۴۱۳، تحقیق، شیخ محمدهادی فقهی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۹.
یا در جای دیگری درباره مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند: «به این جنازهها دشنام نگویید. چیزی از دشنام شما به اینها نمیرسد ولی زندگان را اذیت میکنید. همانا که دشنامدادن از فرومایگی است».
[۲۶] جزائری، سیدعبدالله، الف التحفه السنیه، ص۳۲۳، خطی، بیتا.
از سایر معصومان نیز دستورهای گرانقدری درباره نهی از ناسزاگفتن یا توهین به مخالفان وجود دارد.
[۲۷] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۱، ص۶۱۳ – ۶۱۴، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۴.
فراتر از آنچه تاکنون مطرح شد، معصومان (علیهمالسّلام) در برخی روایات صراحتاً نفرینکننده مخالفان خود را لعنت میکنند، چنانچه امام صادق (علیهالسّلام) وقتی آگاه میشوند که مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین میکند، میفرمایند: «او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند، با این کار متعرض ما میشود».
[۲۸] صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق، عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۴.
در روایت اخیر، علت پرهیز از دشنام به مخالفان، همان تعلیل قرآنی است که بر آن تاکید میشود.
امامان معصوم (علیهمالسّلام) همواره در روایات خود ما را به مدارا و رفتار نیکو (مجامله) با اهل سنت فرا خواندهاند
[۲۹] برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۱۸، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱.
[۳۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۴۰۱، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵.
[۳۱] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۷۳، تهران، چاپخانه علمیه تهران، ۱۳۸۰.
[۳۲] مجلسی، محمدباقر، ج۷۱، ص۲۱۷، باب ۱۴، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
[۳۳] مجلسی، محمدباقر، ج۷۵، ص۲۱۵، باب ۳، بحار الانوار، بیروت، مؤسس، الوفاء، ۱۴۰۴.
[۳۴] مجلسی، محمدباقر، ج۲۷، ص۲۳۹، باب ۱۴، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
(مجلسی در بحار الانوار، ج۷۲، فقط در باب التقیه والمداراه، ۱۰۹ روایت درباره تقیه و مدارا نقل کرده و نیز در مستدرک الوسائل، باب وجوب کفّ اللسان عن المخالفین نیز روایات تاملبرانگیزی آورده شده است.)
[۳۵] نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۰۶.
از اینرو لازمه اقتدای شیعه به پیشوایان خود، قطعاً پرهیز از بدگویی و بدرفتاری و حتی بدخواهی در حق مخالفان است. چنانچه گذشت، معصوم (علیهالسّلام) در حق مخالف دعای خیر میکرد و هدایت او را از خداوند مسئلت میفرمود.
[۳۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱، ص۳۹۹، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
اذعان عقل به پرهیز از دشنام مخالفان
یکی از ادله مخالفت با جشن نهم ربیع است. عقل حکم میکند که پرداختن به سب و لعن نهتنها کمکی به مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، نمیکند بلکه فضای امن مودت و دوستی را از بین میبرد و ناامنی حاصل از آن به سود هیچ مذهبی نخواهد بود.
اشکالات حدیث رفعالقلم
این حدیث به عنوان یکی از ادله قائلان به جشن نهم ربیع از دو حیث سندی و محتوایی، اشکالاتی دارد:
اشکالات سندی و شکلی
الف: ثبتنشدن حدیث در منابع اولیه:
با توجه به محتوای حدیث مذکور، که در صدد تبیین اهمیت یکی از مهمترین اعیاد بزرگ شیعیان است (!)، انتظار میرود راویان با جدیت به ذکر آن اهتمام ورزیده باشند، در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در کتبی مانند مصباح الانوار، المحتضر،
[۳۷] حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، المحتضر، ج۱، ص۹۳، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۴۲۴.
و انوار النعمانیه
[۳۸] جزائری، نعمتالله بن عبدالله، انوار النعمانیه، ج۱، ص۱۱۱، بیروت، دارالقاریه، بیتا.
آمده و بزرگانی مانند کلینی، صدوق و شیخ طوسی، علیرغم اهتمام والایشان، به آن نپرداختهاند!
ب: مجهولبودن دو راوی این حدیث:
بنا بر نقل علامه مجلسی، حدیث مذکور را سید بن طاووس از شخصی به نام «ابْنُاَبِیالْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ» وَ «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» نقل میکند،
[۳۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۵، ص۳۵۱، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
در حالی که همین جریان را شیخ حسن بن سلیمان حلی از مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ الْوَاسِطِیِّ (و نه ابنابیالعلاء) وَ یَحْیَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیحٍ (و نه حویج) الْبَغْدَادِیِّ، نقل میکند
[۴۰] حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، المحتضر، نجف، المکتبه الحیدریه، ج۱، ص۸۹، ۱۴۲۴.
یا نعمتالله جزایری به جای یحیی بن محمد بن جریح از یحیی بن احمد بن جریح نقل میکند
[۴۱] جزائری، نعمتالله بن عبدالله، انوار النعمانیه، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، دارالقاریه، بیتا.
که بنابراین در مشخصات هر دو راوی این حدیث، در این کتب، اختلافی وجود دارد.
اما نکته تاملبرانگیز در بررسی سند این حدیث ذکرنکردن راویان مذکور با هر دو عنوان در منابع رجالی است. چنانچه رجالیون نامی از آنها در آثار خود نداشتهاند و از اینرو هر دو راوی «مجهول» شناخته میشوند
[۴۲] کشّی، ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، ج۱، ص۱۴۰۹، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹.
[۴۳] موسوی خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، بیجا، بینا، بیتا.
[۴۴] تفرشی، سیدمصطفی بن حسین حسینی، نقد الرجال، ج۱، ص۱۴۱۸، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۸.
[۴۵] نجاشی، ابوالحسن احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۴۰۷.
از اینرو برخی صراحتاً این روایت را از نظر متن و سند ضعیف معرفی میکنند و معتقدند مؤلف این اخبار مجهول، صرف جمعآوری احادیث و بدون بررسی اعتبار سند و متن، این احادیث را تدوین کردهاند.
[۴۶] صافی گلپایگانی، لطفالله، مجموعه رسائل، ج۲، ص۳۹۵، بیجا: بینا، بیتا.
اشکالات محتوایی و دلالتی
اشکالات محتوایی و دلالتی حدیث رفع القلم به شرح زیر است:
تعارض حدیث با اعتقادات و سنن الاهی
عبارت «یوم رفع القلم»، اگر به معنای روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمیشود و مردم در انجامدادن هر گناهی آزادند (! ) چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی، از چند حیث، در تعارض است:
الف. وجود تعارض با آیات قرآن؛ این موضوع با بسیاری از آیات قرآن کریم در تعارض بیّن است. خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند
[۴۷] مدّثر/سوره۷۴، آیه۳۸.
و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید،
[۴۸] طور/سوره۵۲، آیه۱۶.
چنانچه در قرآن آمده است: «اگر کسی بهاندازه وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید»
[۴۹] زلزال/سوره۹۹، آیه۷-۸.
یا در سوره ق، آیه ۱۸ از نگارش دقیق رقیب و عتیب سخن به میان میآید و میفرماید: «یک کلمه تلفظ نمیکند، مگر اینکه رقیب و عتید آن را مینویسند و شخص در قیامت بازخواست میشود».
از آنجا که هر حدیثی برخلاف قرآن باشد پذیرفتنی نیست، بنابراین اگر حدیثی اجازه ارتکاب گناهان را بدهد لازم است بر اساس فرمایش و دستور خود امامان آن را کنار انداخت.
ب. وجود تعارض با احادیث قطعیالصّدور معصومان در خصوص تقوا و ضرورت پرهیز از گناه؛ اگر رفعالقلم را مطلق بگیریم بدین معنا است که هر بیبندوباری و فعل حرام و عمل شنیعی در نهم ربیع یا طبق حدیث دیگر تا سه روز بعدش انجام گیرد، هیچ گناهی بر فرد مرتکب ثبت نمیشود، که این ادعا با احادیث معتبر نزد شیعه در تعارض است! چنانچه در روایت آمده است: «هیچ زشتی به بنده نمیرسد مگر در اثر گناه»؛ یا اینکه میفرمایند: «به ولایت ما جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه نتوان رسید».
[۵۰] صدوق، محمد بن علی، امالی، ج۱، ص۷۲۵، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶.
[۵۱] صدوق محمد بن علی، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۳، تحقیق، عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۴.
پ. وجود تعارض با خود حدیث رفعالقلم؛ چنین تفسیری از «یوم رفع القلم» با دیگر قسمتهای خود این روایت مفصل، نیز ناسازگار است! این روایت، نهم ربیعالاول را روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده است.
[۵۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۱، ص۱۲۸، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمعشدنی نیست.
ت. وجود تعارض با سیره و گفتار معصومان (علیهالسّلام) مبنی بر ضرورت مدارا با خلفا علیرغم مشروعیتنداشتن آنها: با نگاه اجمالی به عملکرد اهل بیت (علیهالسّلام) میتوان دریافت که سیره آنان در مواجهه با خلفا، با مضامین این حدیث سازگاری ندارد، چنانچه در سیره بسیاری از امامان معصوم این مدارا وجود داشته است و روایات فراوانی از قول ائمه اطهار (علیهالسّلام) مبنی بر لزوم حفظ وحدت مسلمانان و پرهیز از توهین به صحابه محترم نزد اهل سنت و جماعت دیده میشود.
[۵۳] طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ج۱، ص۳۸۶، تحقیق، الشیخ عبادالله الطهرانی، الشیخ ابی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱.
ث. وجود تعارض و ناهماهنگی این حدیث با قوانین و بایدهای اساسی دین اسلام؛ چراکه این برداشت از رفعالقلم موجب تجرّی در گناه است و انسان ترغیب میشود بیپرده در این سه روز مرتکب گناه شود و این با روح حاکم بر دین، که همان تقوا، تربیت و سعادت بشر است، هماهنگ نیست.
عدم تقیید رفعالقلم به شیعیان
متعلق حکم رفع القلم اطلاق دارد؛ چراکه در روایاتی که «محتضر» و «زوائد الفوائد» راجع به نهم ربیع نقل کردهاند متعلق حکم رفع القلم مطلق «خلقالله» هستند نه فقط شیعیان، چنانچه در عبارت آمده است: «امرتهم ان یرفع القلم عن الخلق کلّهم ثلاثه ایّامٍ من ذلک الیوم» یا «امرت الکرام الکاتبین ان یرفع القلم عن الخلق فی ذلک الیوم»؛ «امر کردم کرامالکاتبین از نوشتن گناهان کلّ خلق دست بردارند و هر گناه و خطایی مرتکب شوند هیچ پیامدی بر ایشان ندارد».
نکته مهم اینکه همه خلق اعم از مؤمن و کافر، صالح و طالح، عادل و ظالم، دوست اهل بیت و دشمن اهل بیت (علیهالسّلام) میشود. از اینرو این امکان که خداوند از دشمنان اهل بیت (علیهالسّلام) هم به مناسبت نهم ربیع سه روز، رفعالقلم کند وجود دارد و این روایت نمیتواند منحصراً جزء ادله قائلان قرار گیرد.
عدم تقیید رفعالقلم به نهم ربیع
اطلاق در زمان تعلق حکم رفعالقلم نیز وجود دارد. در کتاب عیون اخبار الرضا
[۵۴] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۶۱.
و در کتاب فضائل الشیعه
[۵۵] صدوق، محمد بن علی، فضائل الشیعه، ص۴۳.
دو روایت به این مضمون آمده است که از شیعیان اهل بیت (علیهالسّلام)، قلم برداشته شده است. این دو روایت بهطور مطلق آمده و محدود به نهم ربیعالاول هم نشده است. بنابراین، رفعالقلم مربوط به زمان معینی نیست. لذا نمیتواند مستند قائلان به نهم ربیع قرار گیرد.
برداشت غلط قائلان
با دقت در روایات
[۵۶] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۷۵، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۸۴.
به معنای متفاوتی از «رفع قلم» میتوان رسید؛ رفع قلم به معنای برداشتهشدن عقاب از شیعیان، آن هم به سبب سختیها و مشقاتی است که در راه دین خدا میکشند. این معنا بسیار متفاوت است با اینکه بگوییم شیعیان در پارهای از زمان آزادند هر عملی را انجام دهند و هیچ گناهی هم برایشان نوشته نمیشود.
چنین معنایی با اصول اعتقادی هماهنگ است. قرآن کریم میفرماید: «و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند، قطعاً گناهانشان را میزدودیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت درمیآوردیم».
[۵۷] مائده/سوره۵، آیه۶۵.
از این سنت الاهی با عنوان «تکفیر» یاد میشود
[۵۸] سبحانی جعفر، محاضرات فی الالهیات، ج۱، ص۴۵۱، تلخیص ربانی گلپایگانی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق (علیهالسّلام)، بیتا.
نیز در روایت دیگری
[۵۹] صدوق محمد بن علی، فضائل الشیعه، ج۱، ص۴۳، ترجمه، توحیدی، تهران، انتشارات زراره، بیتا.
«رفع قلم» به این معنا آمده است که خداوند چون شیعیان (واقعی و مخلص) را با عصمت و ولایتش حفظ میکند، آنان گناهی انجام نمیدهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنیتر، سالبه به انتفاء موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده است؛ چون چیزی برای نوشتهشدن وجود ندارد، نه آنکه گناهانی انجام میدهند ولی نوشته نمیشود.
در نهایت میتوان عبارت «یوم رفع القلم» را در آن، اینگونه ترجمه و تبیین کرد که روز نهم ربیعالاول روزی است که خداوند در آن روز، گناهان شیعیان را به سبب همه سختیها و رنجهایی که در راه تقیه و در راه مذهب اهل بیت (علیهالسّلام) دیدهاند، با توجه به حکمت خود از بین میبرد و فرصتی برای توبه فراهم میآورد نه اینکه افراد مجوزی در این روز مبنی بر انجامدادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی داشته باشند، چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع گمان کردهاند!
چنانچه گذشت، اشکالات سندی و محتوایی فراوانی بر حدیث رفعالقلم وارد بود که فقدان توانایی آن را در اثبات جشن و بزرگداشت روز نهم ربیع، چنانچه قائلان به آن گمان میکردند، میرساند. از اینرو یکی از مهمترین مستندات قائلان، نقض میشود.
افسانهبودن قتل عمر در نهم ربیع
تاسی به اهل بیت (علیهالسّلام) در غم و شادی و همنوایی با ایشان از کبریات قابل قبول دین ما است، چنانچه احادیث واردشده در این باب پذیرفته شده و خدشهناپذیر است. اما آنچه محل تامل و اشکال است صغرای این استدلال است مبنی بر اینکه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در این روز به سبب قتل خلیفه دوم مسرور بودند و لذا بنا بر نتیجه این استدلال، شیعیان ملزماند برای همنوایی با شادی دل آن حضرت، شاد باشند (! ) چراکه بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که اساساً تاریخ قتل خلیفه دوم نهم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 