پاورپوینت کامل مراتب انسان ابن باجه ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مراتب انسان ابن باجه ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مراتب انسان ابن باجه ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مراتب انسان ابن باجه ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل مراتب انسان ابن باجه ۵۳ اسلاید در PowerPoint
ابن باجه انسانها را در سه پایگاه یا مرتبه جای میدهد: نخست مرتبه عامه مردم، سپس مرتبه شناخت نظری و بعد هم مرتبه نیکبختیان.
فهرست مندرجات
۱ – مرتبه عامه مردم
۲ – مرتبه شناخت نظری
۳ – مرتبه نیکبختیان
۴ – تمثیل غار
۵ – مثل افلاطونی
۵.۱ – نتیجه
۶ – مرتبه کمال
۷ – انسان تنها
۷.۱ – هدفهای انسان تنهامانده
۷.۲ – وظیفه انسان تنها مانده
۸ – فهرست منابع
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
مرتبه عامه مردم
این مرتبه طبیعی است. برای ایشان معقول پیوسته به صورتهای هیولانی است، و آن را جز از رهگذر اینها و به وسیله اینها و برای اینها نمیشناسند؛ همه هنرهای عملی در این شمارند.
مرتبه شناخت نظری
این مرتبه اوج مرتبه طبیعی است. عامه مردم نخست به موضوعات (یعنی چیزهای محسوس) مینگرند و سپس به معقول، آنهم به خاطر موضوعهای محسوس، اما نگرندگان طبیعت شناس، نخست به معقول مینگرند و سپس به موضوعهای محسوس و به خاطر معقول، از لحاظ همانندی؛ بدینسبب نخست به معقول مینگرند، اما همراه معقول به صورتهای هیولانی؛ و از این رو همه قضایایی که در دانشها به کار میروند، متضمن موضوعها و محمولهایشانند و از این رو قضایای کلیند. مثلاً روشن است که در این گفته: «کل انسان حیوان» یک چیز سومی یافت میشود که عربها آن را حذف کردهاند، همانگونه که ادات رابطه را حذف کردهاند. پس هنگامی که میگوییم: «کل انسان حیوان» این گفته دلالت دارد بر معنایی که در این قضیه گنجانده شده است که: «کل ما هو انسان فهو حیوان» یا «ای شیء وصف بانّه انسان فذلک الشیء یوصف بانّه حیوان». آنکس که در این مرتبه نظری است، معقول را میبیند، اما با واسطه، همانگونه که خورشید در آب نمایان شود؛ زیرا مرئی در آب شبح و عکس خورشید است نه خود آن، اما عامه مردم شبح شبح آن را میبینند، مانند اینکه خورشید عکس خود را در آب افکند و آن عکس در آینهای منعکس گردد، و در آینه چیزی دیده شود که دارای شخص محسوسی نیست.
مرتبه نیکبختیان
سومین مرتبه یا پایگاه را ابن باجه مرتبه «نیکبختان» مینامد، که پیش از این نیز از ایشان نام برده بود. ایشان شیء را بنفسه، یعنی به خود و آنگونه که در خود هست، میبینند.
[۱] ابن باجه، محمد، رسائل الالهیه ابن باجه الالهیه، «اتصال العقل بالانسان»، به کوشش ماجد فخری، ص ۱۶۷، بیروت، ۱۹۶۸م.
تمثیل غار
نکته توجه انگیز این است که ابن باجه در این همبستگی به «تمثیل غار» نزد افلاطون اشاره میکند و در مقایسه مرتبه یا حال عامه مردم، نگرندگان و نیکبختان میگوید: حال عامه مردم در برابر معقولات همانند احوال کسانی است که در غاری که خورشید در آن بر ایشان نمیتابد، نگاه میکنند و همه رنگها را در سایه میبینند. کسی که در فضای غار است در حالی همانند تاریکی میبیند، و آن کسی هم که در مدخل غار است رنگها را در سایه میبیند، عامه مردم موجودات را در حالی همانند حال سایه میبینند، و هرگز آن روشنایی را نمیبینند، بنابراین، همانگونه که روشنایی جدا از رنگها برای ساکنان غار وجود ندارد، به همان سان آن عقل (یعنی عقل بالفعل یا فاعل) نیز نزد عامه مردم دارای وجود نیست و از آن آگاه نیستند. اما مرتبه «نگرشگران» (نظریون) مرتبه کسی است که از غار به فضای باز بیرون میشود و روشنایی را جدا از رنگها مینگرد و همه رنگها را آنگونه که هستند میبیند. اما برای بینایی نیکبختان همانندی یافت نمیشود، زیرا اینان خودشان، خود شیء میشوند…. افلاطون هنگامی که نظریه مثل یا صور را به میان آورد، سخن معماگونهاش درباره حال نیکبختان که مانند کسانیند که به خورشید مینگرند، مناسب با سخن معماگونهاش درباره عامه مردم است.
مثل افلاطونی
ابن باجه در این همبستگی، به پژوهشی درباره «مثل یا ایدهها» نزد افلاطون ، میپردازد و میگوید «باید دانست که صوری که افلاطون آنها را به میان میآورد و ارسطو آنها را باطل میسازد، اینگونه است که من وصف میکنم. صور (مثل) معانی یا مفاهیم مجرد از مادهاند، که ذهن به آنها میپیوندد، به همانسان که حس به صورتهای محسوسات میپیوندد، چنانکه ذهن مانند نیروی احساس کننده صور، یا مانند قوه ناطقه برای متخیلات میگردد، و نتیجه آن این است که مفاهیم یا معانی معقول آن صور، سادهتر از آن صور است.
نتیجه
در این بیان سه چیز یافت میشود: معانی محسوس، صور و معانی یا مفاهیم صور. ابطالهایی که (ارسطو) بر صور وارد کرده است، از این جهت است، در حالی که افلاطون آنها را به نام شیء مینامد و بنابر تعریف شیء تعریف میکند. مثلاً درباره صورت روحانی یک انسان میگوییم که آن، صورت انسان یا صورت آتش است، اما نمیگوییم که صورت یک شهر است. همچنین درباره معقول خودمان میگوییم آنچه در آن بوده، آتش است، اما به معقول نمیگوییم که آتش است، چون اگر آتش میبود، میسوزانید. سقراط درباره صورتی که برمینهد میگوید آن نیک و زیبا و انسان است، نه اینکه مفهوم یا معنای انسان باشد؛ و از اینجاست دشواریها و محالاتى که ارسطو آنها را در کتاب خود «ما بعدالطبیعه» بیان مىکند، دامن وی را مىگیرد».
[۲] ابن باجه، محمد، رسائل الالهیه ابن باجه الالهیه، «اتصال العقل بالانسان»، به کوشش ماجد فخری، ص ۱۶۸، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۳] ابن باجه، محمد، رسائل الالهیه ابن باجه الالهیه، «اتصال العقل بالانسان»، به کوشش ماجد فخری، ص ۱۶۹، بیروت، ۱۹۶۸م.
مرتبه کمال
با توجه به مباحث مطرح شده، مرحله کمال از دیدگاه ابن باجه، مرتبه یا پایگاه سوم است، یعنی عقل بالفعل یا فعال که از آن نیکبختان است. ابن باجه در پایان نوشته خود، این مرتبه را با عباراتی که (بنابر اعتراف خود وی در ذیل این نوشته خطاب به دوستش حسن بن الامام) ناقص و مبهم است، چنین وصف میکند کسی که به مرتبه سوم برسد، همانند خود خورشید میشود، بلکه در اجسام هیولانی همانند آن یافت نمیشود؛ زیرا برای کسی که در آن دو مرتبه نخست است، میتوان یک همانند هیولانی یافت، چون به نحوی هیولانی است. اما این (سومی) به هر نحو غیر هیولانی است، و شایسته است که در هیولانی همانندی برای آن یافت نشود، که پیوند آن با این، پیوند چیزهای هیولانی با آن دو مرتبه پیشین باشد. و این است آن عقل از هر جهت یگانهای که فرسودنی و تباه شدنی نیست. اما حالی که در این مرتبه برای نفس دست میدهد، برخی چنان است که برای نیروی خیالی نیز دست میدهد، یعنی چیزی در آن پدید میآید که مناسب این عقل است، و مانند نوری است که چون به چیزی بتابد، چیزهای دیگر بدان وسیله دیده میشوند، به گونهای که گفتنی نیست یا گفتن آن دشوار است. در این هنگام برای روحانگیزشی
[۴] ابن باجه، کتابالنفس، به کوشش محمد صغیر حسن معصومی، ص ۱۰، حاشیه ۳، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. ۱۰، حاشیه ۳
حالتی همانند هراس دست میدهد که به نحوی مانند حالی است که هنگام احساس چیزی بسیار شکوهمند دست میدهد. صوفیان در وصف این حال گزافهها گفتهاند، چون این حال برای ایشان به انگیزه خیالاتی که به گمان خودشان در نفسشان پدید میآید، دست میدهد، چه راست باشند چه دروغ.
[۵] ابن باجه، محمد، رسائل الالهیه ابن باجه الالهیه، «اتصال العقل بالانسان»، به کوشش ماجد فخری، ص ۱۷۱، بیروت، ۱۹۶۸م.
انسان تنها
نکته توجه انگیز دیگر این است، که ابن باجه میگوید آن عقل یگا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 