پاورپوینت کامل مخالفت با حاکم از منظر اهل‌سنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مخالفت با حاکم از منظر اهل‌سنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مخالفت با حاکم از منظر اهل‌سنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مخالفت با حاکم از منظر اهل‌سنت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

خروج علیه حاکم از دیدگاه اهل‌سنت

از دیدگاه اهل سنت و وهابیت، امامت و خلافت امری است عرفی و دنیوی که انتخاب آن با با روش‌های مختلفی، از جمله انتخاب مردم، انتخاب اهل حل و عقد، وصیت خلیفه قبلی، کودتا علیه خلیفه قبل با زور و شمشیر و… است؛ با این حال ایشان خروج علیه حاکم را مشروع نمی‌دانند که این امر خود، مستلزم ظلم‌پذیری و پیروی از حاکمان جبار و ستمگر است. این مقاله به بررسی ریشه‌های این نوع نگرش و تفکر می‌پردازد.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – گفتار پیامبر در منابع اهل سنت
۲.۱ – تساوی با مردن جاهلی
۲.۱.۱ – روایت اول
۲.۱.۲ – روایت دوم
۲.۱.۳ – روایت سوم
۲.۲ – تساوی با خروج از اسلام
۲.۲.۱ – روایت ابوذر غفاری از رسول خدا
۲.۲.۱.۱ – تصحیح سند روایت
۲.۲.۱.۲ – سند دیگر روایت
۲.۲.۱.۳ – معنای لغوی ربقه
۲.۲.۲ – روایت ابودرداء از رسول خدا
۲.۳ – موجب شکاف در دین شدن
۲.۴ – بدون حجت بودن در قیامت
۲.۴.۱ – روایت نافع از عبدالله بن عمر
۲.۴.۲ – روایت زید بن اسلم
۲.۴.۳ – روایت عامر بن ربیعه از پدرش
۲.۴.۳.۱ – تصحیح سند روایت
۲.۴.۴ – روایت حذیفه
۲.۵ – حرمت قتال با حاکم
۲.۵.۱ – روایت عوف بن مالک
۲.۵.۲ – روایت ام سلمه
۲.۵.۳ – روایت ابو سعید خدری
۲.۵.۴ – روایت عقبه بن عامر
۲.۶ – وجوب مطلق اطاعت از حاکمان
۲.۶.۱ – اطاعت از امیران به هر قیمت
۲.۶.۱.۱ – روایت ابی‌المقدام
۲.۶.۱.۲ – روایت ابوهریره
۲.۶.۱.۳ – عرباض بن ساریه
۲.۶.۲ – وجوب اطاعت از امیران شیطان‌صفت
۲.۶.۳ – وجوب اطاعت از حاکمان ظالم
۲.۶.۴ – وجوب پیروی از حاکمان
۲.۷ – جایگاه حاکم در نظام هستی
۲.۷.۱ – سپر بلا بودن حاکمان
۲.۷.۲ – عدم جواز فحش به حاکم
۲.۷.۲.۱ – روایت حذیفه
۲.۷.۲.۲ – روایت ابو عبیده جراح
۲.۷.۲.۳ – روایت انس
۲.۷.۳ – تکریم گرامی‌دارنده حاکم در قیامت
۲.۷.۳.۱ – روایت احمد بن حنبل
۲.۷.۳.۲ – روایت ترمذی
۲.۸ – آثار وضعی مخالفت با حاکم
۲.۸.۱ – ذلیل شدن
۲.۸.۱.۱ – روایت حذیفه
۲.۸.۱.۲ – سیوطی و متقی هندی
۲.۸.۱.۳ – تصحیح سند روایت
۲.۸.۲ – بدون سؤال وارد دوزخ شدن
۲.۸.۲.۱ – احمد بن حنبل
۲.۸.۲.۲ – بخاری
۲.۸.۲.۳ – حاکم نیشابوری
۲.۸.۲.۴ – غزالی
۲.۸.۲.۵ – هیثمی
۲.۸.۳ – ارزش نداشتن در نزد خدا
۲.۹ – همراه شدن با شیطان
۲.۹.۱ – روایت اول
۲.۹.۲ – روایت دوم
۲.۱۰ – کشتن شورشگران، حکم نهائی
۲.۱۰.۱ – روایت اول
۲.۱۰.۲ – روایت دوم
۲.۱۰.۳ – روایت سوم
۲.۱۰.۴ – روایت چهارم
۲.۱۱ – نتیجه
۳ – دیدگاه برخی از پیامبران و صحابه
۳.۱ – زکریای نبی
۳.۲ – حضرت علی
۳.۳ – عمر بن خطاب
۳.۳.۱ – صبر در مقابل نقض دین
۳.۳.۲ – اطاعت از حاکم دستگیره محکم اسلام
۳.۴ – ابن مسعود
۴ – نظر فقهاء و متکلمین اهل سنت
۴.۱ – احمد بن حنبل
۴.۲ – ابن بطال قرطبی مالکی
۴.۳ – انصاری قرطبی
۴.۴ – نووی
۴.۵ – ابن عبد البر
۴.۶ – ابن تیمیه
۴.۶.۱ – نظر اهل علم و دین و فضیلت
۴.۶.۲ – مرگ جاهلی داشتن
۴.۶.۳ – دیدگاه اهل سنت
۴.۷ – ابن حجر عسقلانی
۴.۸ – مناوی
۴.۸.۱ – اجرای عدل الهی توسط حاکم جائر
۴.۹ – لالکائی
۴.۱۰ – بربهاری
۴.۱۱ – محمد بن عبدالوهاب
۴.۱۲ – ابن عثیمین
۴.۱۳ – صالح فوزان
۴.۱۴ – بن باز
۴.۱۵ – البانی
۴.۱۶ – مقبل بن‌ هادی
۴.۱۷ – ابو الولید الباجی
۴.۱۸ – رحیبانی
۵ – نتیجه
۶ – پانویس
۷ – منبع

مقدمه

از دیدگاه پیروان مکتب اهل بیت (علیهم‌اسلام)، امامت و خلافت، امری است الهی و شرعی که انتخاب آن تنها در حیطه اختیارات خداوند است و بس؛ اما دیگر مذاهب اسلامی اعتقاد دارند که امامت و خلافت امری عرفی و دنیوی است و انتخاب خلیفه را با روش‌های مختلفی؛ از جمله انتخاب مردم، انتخاب اهل حل و عقد، وصیت خلیفه قبلی، کودتا علیه خلیفه قبل با زور و شمشیر و… ممکن می‌دانند.
اما جالب است که آنان با وجود چنین باوری، در عین حال فتوا داده‌اند که خروج علیه حاکم ـ به هر صورتی که به قدرت رسیده باشد ـ حرام است؛ حتی اگر آن حاکم فاسق، ظالم و بی دین و کافر باشد. حتی اگر به شما دستوری بدهند که بر خلاف حکم قرآن، سنت و خلیفه قبلی باشد.
پیروان این مکتب، برای اثبات این حکم باطل، روایاتی را نیز از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده و بر اساس آن فتوا داده‌اند.
این روایات و فتوا باعث شده است که فرهنگ ظلم‌پذیری در میان پیروان مکتب سقیفه نهادینه شده و همواره در طول تاریخ آنان در برابر ظلم حاکمان ستم‌گر سر خم نموده و در برابر انحرافات ریز و درشت آنان سکوت اختیار کنند.
اما شیعیان با تاسی از سیدالشهداء (علیه‌السّلام) فرهنگی را پذیرفته‌اند که هرگز سر تسلیم در برابر ظالمان و ستم‌گران فرود نیاورده‌اند و مبارزه با ظلم و ستم جزئی از عقیده آنان به حساب می‌آید.
شیعه، مذهبی است که بنای ظلم‌ستیزی دارد و حاضر نیست با ظلم و استبداد حتی لحظه‌ای هم روحیه آشتی‌پذیری داشته باشد؛ زیرا شعار رهبر شیعیان «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا» بوده و فریاد زده است که:
انّی لا اری الموت الا سعاده و لاالحیاه مع الظالمین الا برما.
این فرمان امام حسین (علیه‌السّلام) است که روحیه ظلم‌ستیزی و زیر بار ظلم نرفتن را در شیعیان تقویت کرده است و از آن‌ها مردمی ساخته است که هیچ‌گاه با ظالمان هم سفره نمی‌شوند و زیر بار زورگویی نمی‌روند.
اما چرا پیروان مکتب سقیفه همواره با حاکمان و جباران همسفره بوده‌اند و هیچگاه با آن‌ها مشکلی نداشته‌اند؟
ما در این مقاله ریشه‌های این نوع نگرش و تفکر در سه بخش بررسی کرده‌ایم.

گفتار پیامبر در منابع اهل سنت

روایات فراوانی در صحیح‌ترین منابع اهل تسنن وجود دارد که بر طبق آن‌ها رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسلمانان را از خروج علیه حاکم برحذر داشته و حتی خروج کننده را کافر و مستحق آتش جهنم خوانده است.
این روایات از نظر دلالت و متن به دسته‌های مختلف تقسیم می‌شود که ما هر دسته را همراه با روایات آن نقل خواهیم کرد.

تساوی با مردن جاهلی

دسته اول از روایات با این مضمون آمده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده، کسانی که از حاکم و سلطان فاصله بگیرد و از جماعت جدا شود و با این وضعیت از دنیا برود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
این مطلب با عبارت گوناگون در کلام حضرت بیان شده است که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم.

روایت اول

طبق نقل صحیح بخاری، اطاعت از حاکم و خلیفه به‌اندازه‌ای مهم و ضروری است که هرکس صبر و شکیبائی را کنار بگذارد و یک وجب از حاکم دور شود، به مرگ جاهلی می‌میرد: «حدثنا مُسَدَّدٌ عن عبد الْوَارِثِ عن الْجَعْدِ عن ابی رَجَاءٍ عن بن عَبَّاسٍ عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال: من کَرِهَ من اَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فانه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً؛

[۱] البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای ۲۵۶ ه)، صحیح البخاری، ج۹، ص۴۷.

ابن عباس می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: کسی که از حاکمش آزرده شده باشد، باید صبر کند. به درستی که هر کس از سلطانش به‌اندازه یک وجب دور شود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.

طبق این روایت، تمام مردم وظیفه دارند که همواره در خدمت سلطان باشند. اگر سلطان به آن‌ها ظلمی کرد که آن‌ها را رنجیده خاطر می‌کند، باید صبر و شکیبائی پیشه کنند و اگر چنین نکنند و از سلطان دور شوند و بمیرند، به مرگ جاهلی مرده‌اند!!!

روایت دوم

و بازهم بخاری در روایت دیگری نقل کرده است که اگر کسی یک وجب از جماعت دور شود و بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.
«حدثنا ابو النُّعْمَانِ حدثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عن الْجَعْدِ ابی عُثْمَانَ حدثنی ابو رَجَاءٍ الْعُطَارِدِیُّ قال سمعت بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال: من رَاَی من اَمِیرِهِ شیئا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ علیه فانه من فَارَقَ الْجَمَاعَهَ شِبْرًا فَمَاتَ الا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً.»

عطاردی می‌گوید: از ابن عباس شنیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر کس از حاکمش چیزی (گفتار یا کردار) ناخوشایندی ببیند، باید برآن شکیبا باشد. به درستی که هر کس از جماعت به‌اندازه یک وجب فاصله گیرد و در آن هنگام بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است؛

[۲] البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای ۲۵۶ ه)، صحیح البخاری، ج۹، ص۴۷.

سخن ابن اثیر جزری در شرح این روایت:
ابن اثیر جزری متوفای سال ۵۴۴ در شرح حدیث «من فارق الجماعه…» می‌نویسد: معناه کل جماعه عقدت عقدا یوافق الکتاب والسنه، فلا یجوز لاحد ان یفارقهم فی ذلک العقد، فان خالفهم فیه استحق الوعید.
معنای روایت آن این است که اگر جماعتی پیمانی ببندند که موافق کتاب و سنت باشد، برای احدی جایز نیست که از آن جدا شود و اگر مخالفت نماید، شایسته همان وعیدی است که در روایت آمده.

[۳] ابن اثیر الجزری، المبارک بن محمد ابن الاثیر (متوفای ۵۴۴ ه)، معجم جامع الاصول فی احادیث الرسول، ج۴، ص۶۹، طبق برنامه الجامع الکبیر.

روایت سوم

مسلم نیشابوری در صحیح خود هر دو روایت بخاری را در یک روایت جمع کرده است:
«حدثنا شَیْبَانُ بن فَرُّوخَ حدثنا جَرِیرٌ یَعْنِی بن حَازِمٍ حدثنا غَیْلَانُ بن جَرِیرٍ عن ابی قَیْسِ بن رِیَاحٍ عن ابی هُرَیْرَهَ عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَنَّهُ قال من خَرَجَ من الطَّاعَهِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَهَ فَمَاتَ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً…؛

[۴] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۶، ح ۱۸۴۸، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

ابوهریره می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: کسی از اطاعت (حاکم) خارج شود و از جماعت جدا شود و در آن حال بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است (مسلمان نمرده است)…»

تساوی با خروج از اسلام

دسته دیگر از روایات بیانگر این مطلب هستند که هر کسی در مقابل حاکم زمانش ایستادگی کند و بنای مخالفت با او را داشته باشد، از اسلام خارج شده و حبل المتین اسلام را از گردنش دور‌انداخته است. این روایات از چند طریق نقل شده است:

روایت ابوذر غفاری از رسول خدا

ابوذر غفاری صحابه راستین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا یحیی بن آدَمَ ثنا زُهَیْرٌ عن مُطَرِّفِ بن طَرِیفٍ عن ابی الْجَهْمِ عن خَالِدِ بن وُهْبَانَ عن ابی ذَرٍّ قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من فَارَقَ الْجَمَاعَهَ شِبْراً خَلَعَ رِبْقَهَ الاِسْلاَمِ من عُنُقِهِ؛

[۵] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۵، ص۴۴۵.

ابوذر می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: کسی که از جماعت به‌اندازه یک وجب جدا شود، رشته اسلام را از گردنش کنده است.»

همین روایت در مستدرک حاکم آمده و در پایان تصریح کرده است که این روایت شرایط بخاری و مسلم را دارد:
تابعه جریر بن عبد الحمید الضبی عن مطرف عن خالد بن وهبان عن ابی ذر قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من خالف جماعه المسلمین شبرا فقد خلع ربقه الاسلام من عنقه. خالد بن وهبان لم یجرح فی روایاته وهو تابعی معروف الا ان الشیخین لم یخرجاه وقد روی هذا المتن عن عبدالله بن عمر باسناد صحیح علی شرطهما.

[۶] الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۲۰۳، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰.

شمس‌الدین ذهبی نیز در تخلیص المستدرک نظر حاکم را تایید کرده و گفته: علی شرطهما.

تصحیح سند روایت

البانی نیز این روایت را در کتاب «ظلال الجنه» صحیح دانسته است:
۸۹۲ (صحیح) ثنا وهب بن بقیه ثنا خالد بن عبدالله عن مطرف عن ابی الجهم عن خالد بن وهبان عن ابی ذر قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من فارق الجماعه قید شبر فقد خلع ربقه الاسلام من عتقه؛ وفیه عن ابن عمر وابی هریره وابی الدرداء وحارث الاشعری وعامر بن ربیعه عن النبی (علیه‌السّلام).

[۷] ابن أبی عاصم، ظلال الجنه، ج۲، ص۴۳۳-۴۳۴.

سند دیگر روایت

روایت ابوذر، با سند دیگر نیز این گونه در منابع اهل سنت آمده است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا یَزِیدُ وَمُحَمَّدُ بن یَزِیدَ قَالاَ ثنا الْعَوَّامُ قال مُحَمَّدٌ عَنِ الْقَاسِمِ وقال یَزِیدُ فی حَدِیثِهِ حدثنی الْقَاسِمُ بن عَوْفٍ الشیبانی عن رَجُلٍ قال کنا قد حَمَلْنَا لابی ذَرٍّ شَیْئاً نُرِیدُ اَنْ نُعْطِیَهُ اِیَّاهُ فَاَتَیْنَا الرَّبَذَهَ فَسَاَلْنَا عنه فلم نَجِدْهُ قِیلَ اسْتَاْذَنَ فی الْحَجِّ فَاُذِنَ له فَاَتَیْنَاهُ بِالْبَلْدَهِ وَهِیَ مِنًی فَبَیْنَا نَحْنُ عِنْدَهُ اِذْ قِیلَ له ان عُثْمَانَ صلی اَرْبَعاً فَاشْتَدَّ ذلک علی ابی ذَرٍّ وقال قَوْلاً شَدِیداً وقال صَلَّیْتُ مع رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ وصلیت مع ابی بَکْرٍ وَعُمَرَ ثُمَّ قام ابو ذَرٍّ فَصَلَّی اَرْبَعاً فَقِیلَ له عِبْتَ علی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ شَیْئاً ثُمَّ صَنَعْتَ قال الْخِلاَفُ اَشَدُّ ان رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خَطَبَنَا فقال انه کَائِنٌ بعدی سُلْطَانٌ فَلاَ تُذِلُّوهُ فَمَنْ اَرَادَ اَنْ یُذِلَّهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَهَ الاِسْلاَمِ من عُنُقِهِ وَلَیْسَ بِمَقْبُولٍ منه تَوْبَهٌ حتی یَسُدَّ ثُلْمَتَهُ التی ثَلَمَ…»

قاسم بن عوف از شخصی نقل می‌کند که ما برای ابوذر می‌خواستیم چیزی ببریم و در ربذه به او تحویل دهیم. به آنجا آمدیم سراغش را گرفتیم گفتند: او درخواست زیارت خانه خدا را کرده بود و برایش اجازه دادند. ما هم به دنبال او در منا رفتیم که در آنجا گفته شد عثمان نماز را چهار رکعتی خوانده است و این امر بر ابوذر گران آمد و سخن درشتی به زبان آورد و گفت: ما با رسول خدا و ابوبکر و عمر در این جا دو رکعت نماز خواندیم.
سپس ابوذر ایستاد و چهار رکعت نماز به جای آورد. برای ابوذر گفته شد تو بر امیرمؤمنان عیب گرفتی؛ اما خودت چهار رکعت خواندی؟ ابوذر گفت: اختلاف شدید این است که با فرمایش رسول خدا مخالفت شود که ایشان برای ما خطبه خواند و فرمود: بعد از من سلطان و حاکمی می‌آید، پس او را ذلیل نکنید و کسی که بخواهد او را ذلیل کند، از ملت اسلام خارج می‌شود و توبه‌اش قبول نمی‌شود تا این که آن شکافی را که وارد شده پر کند.

[۸] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۵، ص۳۶۴.

طبق این روایت، جناب ابوذر با این که می‌دانست کار عثمان یک بدعت بزرگ است؛ اما خودش نیز نماز را در حال سفر چهار رکعت خواند تا مخالفتی با حاکم و خلیفه نکرده باشد.
البته ما یقین داریم که این روایت دروغ آشکاری است؛ زیرا ممکن نیست که ابوذر با دستور خدا و پیامبرش مخالفت کرده باشد. ادامه روایت از ساخته‌های بنی‌امیه برای اثبات مشروعیت بدعت‌های خلیفه سوم است.

معنای لغوی ربقه

از آنجایی که در تعبیر روایات فوق، کلمه «ربقه» آمده بود خواستیم معنای لغوی این واژه بیان کنیم.
الربقه فی الاصل: عروه فی حبل تجعل فی عنق البهیمه او یدها تمسکها، فاستعارها للاسلام، یعنی ما یشد المسلم به نفسه من عری الاسلام‌ای حدوده واحکامه واوامره ونواهیه.
ربقه به معنای ریسمانی است که به گردن و یا پای حیوان‌ انداخته می‌شود تا او را از فرار کردن نگهدارد. این معنا برای اسلام استعاره گرفته شده است؛ یعنی ربقه در اسلام همان چیزی است که یک مسلمان به واسطه آن خود را می‌بندد و آن عبارت از حدود، احکام، اوامر و نواهی اسلامی است.

[۹] الافریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای ۷۱۱ ه)، لسان العرب، ج۱۰، ص۱۱۳، ناشر:دار صادر – بیروت، الطبعه:الاولی.

در روایت فوق نیز «ربقه» به همین معنای لغوی است؛ یعنی کسی که از جماعت جدا شود و بنای مخالفت بگذارد، این ریسمان اسلامی را از گردن خود دور‌انداخته و خود را از حدود اسلام به دور ساخته است.

روایت ابودرداء از رسول خدا

ابن ابی‌عاصم همین روایت را از ابو دراء با سند ذیل نقل کرده است:
«۱۰۵۰ ثنا محمد بن عوف ثنا عبد الحمید بن ابراهیم حدثنا عبدالله بن سالم عن عمر بن یزید النصری عن ثمیل الاشعری وکان صاحب ابی الدرداء ان ابا الدرداء قال قام فینا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخبرا فقال ان الجنه لا تحل لعاص انه من لقی الله (عزّوجلّ) وهو ناکث بیعته لقیه وهو اجذم ومن خرج من الطاعه شبرا متعمداً فقد خلع ربقه الاسلام من عنقه…»

ثمیل اشعری می‌گوید: ابو درداء گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان ما ایستاد و برای ما خبر داد همانا بهشت برای کسی که عصیان می‌کند حلال نیست، کسی که بیعتی را نقض کند، خداوند را در حالی که دستش بریده است، ملاقات می‌کند (کنایه از این که حجتی در دست ندارد) و کسی که از فرمان سلطان عمداً خارج شود، به تحقیق ریسمان اسلام را از گردنش بیرون کرده است…

[۱۰] الشیبانی، عمرو بن ابی عاصم الضحاک (متوفای ۲۸۷ ه)، السنه، ج۱، ص۴۵۸-۴۵۹.

موجب شکاف در دین شدن

دسته دیگر از روایات، بیان می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره حاکمان بعد از خود سفارشات ویژه‌ای داشته و تصریح می‌کند هر شخصی که بخواهد در مقابل سلطان و حاکم بایستد، گویا شکاف و رخنه‌ای در دین ایجاد کرده است.
«ابن ابی‌عاصم شیبانی این روایت را از ابوذر غفاری با این سند معتبر نقل کرده است:
«۱۰۷۹ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْبَزَّارِ، حَدَّثَنَا اَبُو تَوْبَهَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُهَاجِرٍ، عَنِ ابْنِ حَلْبَسٍ، عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ اَبِی سُفْیَانَ، قَالَ: لَمَّا خَرَجَ اَبُو ذَرٍّ اِلَی الرَّبَذَهِ، لَقِیَهُ رَکْبٌ مِنْ اَهْلِ الْعِرَاقِ، فَقَالُوا: یَا اَبَا ذَرٍّ، قَدْ بَلَغَنَا الَّذِی صُنِعَ بِکَ، فَاعْقِدْ لِوَاءً یَاْتِکَ رِجَالٌ مَا شِئْتَ، قَالَ: مَهْلا یَا اَهْلَ الاِسْلامِ، فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ: سَیَکُونُ بَعْدِی سُلْطَانٌ فَاَعْزِرُوهُ، مَنِ الْتَمَسَ ذُلَّهُ ثَغَرَ ثُغْرَهً فِی الاِسْلامِ، وَلَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ تَوْبَهٌ حَتَّی یُعِیدَهَا کَمَا کَانَت.»

معاویه می‌گوید: هنگامی که ابوذر به ربذه تبعید شد، کاروانی از اهل عراق او را دید به او گفتند: ‌ای ابوذر خبر آنچه انجام داده‌ای به ما رسیده است، بیا پرچمی را بلند کن مردانی دورت جمع می‌شود آنگاه هر کاری بخواهی انجام می‌دهی. ابوذر گفت: صبر کنید‌ ای مسلمانان؛ زیرا من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: به زودی بعد از من حاکمی می‌آید؛ پس او را عزیز دارید، هر شخصی که بخواهد او را ذلیل کند، گویا شکافی در دین ایجاد کرده است و توبه‌ای از او پذیرفته نمی‌شود مگر این که عزت سلطان را همانند قبل، بر گرداند.

[۱۱] الشیبانی، عمرو بن ابی عاصم الضحاک (متوفای ۲۸۷ ه)، السنه، ج۱، ص۴۹۹، تحقیق:محمد ناصر الدین الالبانی، ناشر:المکتب الاسلامی – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۰ ه.

البانی نیز این روایت را تصحیح کرده است: ۱۰۷۹ (صحیح) حدثنا الحسن بن البزار حدثنا ابو توبه ثنا محمد بن مهاجر عن ابن حلبس عن معاویه بن ابی سفیان قال لما خرج ابوذر الی الزبده لقیه رکب من اهل العراق فقالوا یا ابا ذر قد بلغنا الذی صنع بک فاعقد لواء یاتیک رجال ما شئت قال مهلا یا اهل الاسلام فانی سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول سیکون بعدی سلطان فاعزوه من التمس ذله ثغر ثغره فی الاسلام ولم یقبل منه توبه حتی یعیدها کما کانت.

[۱۲] ابن أبی‌عاصم، ظلال الجنه، ج۲، ص۵۱۳.

بدون حجت بودن در قیامت

در بخشی از روایات آمده است، کسانی که از بیعت یک حاکم و امامی خارج می‌شوند و در برابر وی اطاعت نمی‌کنند، در روز قیامت دست خالی و بدون حجت محشور خواهند شد. این مضمون از طریق راویان متعدد نقل شده است:

روایت نافع از عبدالله بن عمر

عبدالله بن عمر، برای اثبات مشروعیت خلافت یزید با او بیعت کرد و در زمانی که مردم مدینه علیه یزید قیام کرده بودند، روایتی را به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت می‌دهد که بر طبق آن هر کس بر حاکمانی همانند یزید خروج کند، در قیامت حجتی نخواهند داشت و به مرگ جاهلی از دنیا می‌رود.
مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:
«۱۸۵۱ حدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُعَاذٍ الْعَنْبَرِیُّ حدثنا ابی حدثنا عَاصِمٌ وهو بن مُحَمَّدِ بن زَیْدٍ عن زَیْدِ بن مُحَمَّدٍ عن نَافِعٍ قال جاء عبد اللَّهِ بن عُمَرَ الی عبد اللَّهِ بن مُطِیعٍ حین کان من اَمْرِ الْحَرَّهِ ما کان زَمَنَ یَزِیدَ بن مُعَاوِیَهَ فقال اطْرَحُوا لِاَبِی عبد الرحمن وِسَادَهً فقال انی لم آتِکَ لِاَجْلِسَ اَتَیْتُکَ لِاُحَدِّثَکَ حَدِیثًا سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُهُ سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من خَلَعَ یَدًا من طَاعَهٍ لَقِیَ اللَّهَ یوم الْقِیَامَهِ لَا حُجَّهَ له وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً.»

عبدالله بن عمر به سوی عبدالله بن مطیع آمد؛ همان زمانی که واقعه حره در زمان یزید اتفاق افتاد. عبدالله بن مطیع گفت: برای ابو عبدالرحمن بالش بگذارید تا تکیه بگذارید. ابن عمر گفت: من نیامده‌ام تا بنشینم؛ آمده‌ام تا این که سخنی را که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم بیان کنم. حضرت فرمود: کسی که دست از اطاعت حاکمی بردارد، روز قیامت بدون حجت و دستاویز خداوند را ملاقات می‌کند و کسی که بدون بیعت بمیرد همانند مرگ جاهلیت مرده است.

[۱۳] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۸، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

روایت زید بن اسلم

ابوداود طیالسی در مسند خود همین روایت را از زید بن اسلم از پر عمر نقل کرده است:
«حدثنا ابو داود قال حدثنا خارجه بن مصعب عن زید بن اسلم عن بن عمر قال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من مات بغیر امام مات میته جاهلیه ومن نزع یدا من طاعه جاء یوم القیامه لا حجه له؛

[۱۴] الطیالسی البصری، سلیمان بن داوود ابوداوود الفارسی (متوفای ۲۰۴ ه)، مسند ابی داوود الطیالسی، ج۳، ص۴۲۵.

ابن عمر می‌گوید: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: هر کسی بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است و هر کسی که دست از اطاعت (حاکم یا امام) بردارد، روز قیامت بدون حجت محشور می‌شود.»

ابو نعیم اصفهانی در کتاب «حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء»، بعد از نقل روایت ابن عمر، به صحت آن تصریح کرده و در حقیقت پذیرفته است که اگر کسی بر حاکمانی همانند یزید خروج کند، به مرگ جاهلی مرده و در قیامت حجتی نخواهد داشت:
حدثنا عبدالله بن جعفر ثنا یونس بن حبیب ثنا ابو داود الطیالسی ثنا خارجه بن مصعب عن زید بن اسلم عن ابن عمر رضی الله تعالی عنه قال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من مات بغیر امام فقد مات میته جاهلیه ومن نزع یده من طاعه جاء یوم القیامه لا حجه له. هذا حدیث صحیح ثابت.

[۱۵] الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای ۴۳۰ ه)، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۳، ص۲۲۴، ناشر:دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعه:الرابعه، ۱۴۰۵ ه.

روایت عامر بن ربیعه از پدرش

عبد‌الرزاق صنعانی در کتاب «المصنف» می‌نویسد:
«۳۷۷۹ عبد الرزاق عن بن جریج قال اخبرنی عاصم بن عبید الله بن عاصم قال اخبرنی عبدالله بن عامر بن ربیعه عن ابیه ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال انه ستکون امراء بعدی یصلون الصلاه لوقتها ویؤخرون عن وقت‌ها فصلوها معهم فان صلوها لوقتها وصلیتموها معهم فلکم ولهم وان اخروها عن وقت‌ها فصلیتموها معهم فلکم وعلیهم من فارق الجماعه مات میته جاهلیه ومن نکث العهد فمات ناکثا لعهده جاء یوم القیامه لا حجه له.»

عبدالله بن عامر از پدرش عامر نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده: همانا به زودی بعد از من امیرانی می‌آیند که نمازشان را سر وقت و با تاخیر می‌خوانند اگر سر وقت خواندند با آنها نماز خواندید به نفع شما است و اگر با تاخیر با آنها نماز خواندید به نفع شما و بر ضرر آنها است. کسی که از جماعت دور شود همانند مرگ دوران جاهلیت مرده است و کسی که پیمانی را بشکند و بمیرد، روز قیامت بدون حجت محشور می‌شود.

[۱۶] الصنعانی، ابوبکر عبدالرزاق بن همام (متوفای ۲۱۱ ه)، المصنف، ج۲، ص۳۷۹، تحقیق:حبیب الرحمن الاعظمی، دار النشر:المکتب الاسلامی – بیروت، الطبعه:الثانیه ۱۴۰۳.

طبق نقل احمد بن حنبل در مسند، تعبیر دیگر در روایت عبدالله بن ربیعه این است:حدثنا عبداللَّهِ حدثنی ابی ثنا ابو النَّضْرِ وحسن قلا ثنا شَرِیکٌ عن عَاصِمِ بن عُبَیْدِ اللَّهِ عن عبد اللَّهِ بن عَامِرٍ یعنی بن رَبِیعَهَ عن ابیه قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من مَاتَ وَلَیْسَتْ علیه طَاعَهٌ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً فَاِنْ خَلَعَهَا من بَعْدِ عَقْدِهَا فی عُنُقِهِ لقی اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَلَیْسَتْ له حُجَّهٌ…

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: کسی که بمیرد و بر گردن او اطاعتی از حاکمی نباشد، همانند مرگ دوران جاهلیت مرده است، پس اگر کسی بیعت را پس از بیعت کردن بشکند، خداوند را بدون حجت ملاقات می‌کند.

[۱۷] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۲۴، ص۴۶۱-۴۶۲.

تصحیح سند روایت

مقدسی حنبلی در کتاب «الاحادیث المختاره»، بعد از نقل روایت عامر بن ربیعه، سند آن را حسن می‌داند:
«النضر وحسین قالا ثنا شریک عن عاصم بن عبیدالله عن عبدالله بن عامر یعنی ابن ربیعه عن ابیه قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من مات ولیست علیه طاعه مات میته جاهلیه وان خلعها من بعد عقدها فی عنقه لقی الله (عزّوجلّ) لیست له حجه… اسناده حسن.»

[۱۸] المقدسی الحنبلی، ابوعبدالله محمد بن عبد الواحد بن احمد (متوفای ۶۴۳ ه)، الاحادیث المختاره، ج۸، ص۱۹۸، تحقیق:عبد الملک بن عبدالله بن دهیش، ناشر:مکتبه النهضه الحدیثه – مکه المکرمه، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۰ ه.

طبق این روایت، حاکم حتی اگر به نماز بی توجه باشند و دستورات خداوند را سبک بشمارد، واجب الاطاعه است و کسی حق مخالفت با او را ندارد و واجب است مردم نیز نماز خود را به تاخیر بیندازند تا مبادا به قبای حاکم بربخورد و او را رنجیده خاطر نماید.

روایت حذیفه

در روایت دیگر، به نکته‌ای مهم دیگری اشاره شده است و آن این که اگر کسی بخواهد خلیفه خود را عوض کند، نزد خدا حجتی ندارد تا چه رسد به کسی که علیه خلیفه زمان خود شورش کند و یا از بیعتش بیرون رود.
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت کرده است:
«الشیبانی ثنا حامد بن ابی حامد المقرئ ثنا اسحاق بن سلیمان الرازی سمعت کثیرا ابا النضر یقول سمعت ربعی بن حراش یقول انطلقت الی حذیفه بالمدائن لیالی سار الناس الی عثمان فقال یا بنی ما فعل قومک قال عن‌ای حالهم تسال قال من خرج منهم الی هذا الرجل فسمیت له رجلا ممن خرج فقال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من فارق الجماعه واستبدل الاماره لقی الله ولا حجه له عنده.»

از ربعی روایت شده که پیش حذیفه رفتم در شب‌هایی که مردم می‌خواستند بر عثمان (خروج کنند) حذیفه گفت: ‌ای پسرم! قوم تو چه کار کردند؟ گفتم: از چه حالشان سؤال می‌کنی؟ گفت: چه کسی از آنها بر علیه این مرد خروج کرده‌اند؟ نام مردی از آنها را بردم. حذیفه گفت: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود و امیر خود را عوض کند خدا را در حالی ملاقات می‌کند که (بر این کارش) حجتی ندارد.

[۱۹] الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۲، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰.

حرمت قتال با حاکم

دسته دیگر از روایات، معیار دیگری را برای عدم خروج بر حاکم به دست می‌دهد و آن بر پا داشتن نماز توسط حاکم است؛ یعنی تا زمانی که حاکم نماز می‌خواند، خروج بر او جایز نیست، هر چند از وی هزاران معصیت خدا و افعال قبیح دیگری سر زند.

روایت عوف بن مالک

مسلم نیشابوری آورده است:
«حدثنا دَاوُدُ بن رُشَیْدٍ حدثنا الْوَلِیدُ یَعْنِی بن مُسْلِمٍ حدثنا عبد الرحمن بن یَزِیدَ بن جَابِرٍ اخبرنی مولی بَنِی فَزَارَهَ وهو رُزَیْقُ بن حَیَّانَ اَنَّهُ سمع مُسْلِمَ بن قَرَظَهَ بن عَمِّ عَوْفِ بن مَالِکٍ الْاَشْجَعِیِّ یقول سمعت عَوْفَ بن مَالِکٍ الْاَشْجَعِیَّ یقول سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول خِیَارُ اَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ وَتُصَلُّونَ علیهم وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ وَشِرَارُ اَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَیَلْعَنُونَکُمْ قالوا قُلْنَا یا رَسُولَ اللَّهِ اَفَلَا نُنَابِذُهُمْ عِنْدَ ذلک قال لَا ما اَقَامُوا فِیکُمْ الصَّلَاهَ لَا ما اَقَامُوا فِیکُمْ الصَّلَاهَ الا من وَلِیَ علیه وَالٍ فَرَآهُ یَاْتِی شیئا من مَعْصِیَهِ اللَّهِ فَلْیَکْرَهْ ما یَاْتِی من مَعْصِیَهِ اللَّهِ ولا یَنْزِعَنَّ یَدًا من طَاعَهٍ…»

عوف بن مالک اشجعی می‌گوید: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: بهترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنها را دوست دارید و آنها نیز شما را دوست دارند، شما بر آنها دورود می‌فرستید و آنها بر شما درود می‌فرستند؛ و بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنها را دشمن می‌دارید و آنها شما را دشمن می‌دارد، شما آنها را لعن می‌کنید و آنها نیز شما را لعن می‌کنند. عرض کردیم‌ ای رسول خدا! آیا ما در این زمان آنها را رها نکنیم و یا با آنها وارد جنگ نشویم؟ حضرت فرمود: نه تا زمانی که آنها در میان شما نماز را بر پا می‌دارند. آگاه باشید اگر حاکمی بر شخص ولایت پیدا کرد و از او معصیت خدا را دید، فقط از ارتکاب آن چیز ناخوشایندی خود را اعلام کند اما دست از اطاعت او بر ندارد.

[۲۰] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۸۲، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

روایت عوف بن مالک، در صحیح مسلم با عبارت دیگر نیز نقل شده است:
«حدثنا اسحاق بن ابراهیم الْحَنْظَلِیُّ اخبرنا عِیسَی بن یُونُسَ حدثنا الْاَوْزَاعِیُّ عن یَزِیدَ بن یَزِیدَ بن جَابِرٍ عن رُزَیْقِ بن حَیَّانَ عن مُسْلِمِ بن قَرَظَهَ عن عَوْفِ بن مَالِکٍ عن رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال خِیَارُ اَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ وَتُصَلُّونَ علیهم وَشِرَارُ اَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَیَلْعَنُونَکُمْ قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَفَلَا نُنَابِذُهُمْ بِالسَّیْفِ فقال لَا ما اَقَامُوا فِیکُمْ الصَّلَاهَ واذا رَاَیْتُمْ من وُلَاتِکُمْ شیئا تَکْرَهُونَهُ فَاکْرَهُوا عَمَلَهُ ولا تَنْزِعُوا یَدًا من طَاعَهٍ.»

[۲۱] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۸۱، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

روایت ام سلمه

مسلم نیشابوری از‌ ام سلمه نیز شبیه روایت اول را نقل کرده است:
«۱۸۵۴ حدثنا هَدَّابُ بن خَالِدٍ الْاَزْدِیُّ حدثنا هَمَّامُ بن یحیی حدثنا قَتَادَهُ عن الْحَسَنِ عن ضَبَّهَ بن مِحْصَنٍ عن اُمِّ سَلَمَهَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال سَتَکُونُ اُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْکِرُونَ فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ وَمَنْ اَنْکَرَ سَلِمَ وَلَکِنْ من رضی وَتَابَعَ قالوا اَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ قال لَا ما صَلَّوْا؛ ‌

[۲۲] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۸۰، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

ام سلمه می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به زودی پیشوایان و حاکمانی خواهند آمد که برخی از شما آن‌ها را می‌شناسید و برخی نمی‌شناسید، هر کس آن‌ها را شناخت از آن‌ها برائت می‌جوید و هر کس که نشناخت سالم می‌ماند (عیبی بر او نیست)؛ اما وای به حال کسی که به کارهای آن‌ها راضی باشند و تبعیت کند (در گناه آنان شریک است). گفتند: آیا با آن‌ها بجنگیم؟ فرمود: خیر تا زمانی که نماز می‌خوانند.»

این روایت هم در صحیح مسلم آمده است و طبیعتاً نزد علمای اهل سنت صحیح است و نیاز به بررسی سندی ندارد. از این رواست که ترمذی بعد از نقل روایت می‌نویسد: قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

[۲۳] الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۲۹، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

روایت ابو سعید خدری

احمد بن حنبل در کتاب «مسند»، روایت دیگری را به همین مضمون از ابو سعید خدری نقل کرده است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا عبد الصَّمَدِ ثنا ابی وَعَفَّانُ قالا ثنا عبد الْوَارِثِ ثنا محمد بن جُحَادَهَ حدثنی الْوَلِیدُ عن عبد اللَّهِ البهی عن ابی سَعِیدٍ الخدری قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تَکُونُ اُمَرَاءُ تَلِینُ لهم الْجُلُودُ وَتَطْمَئِنُّ اِلَیْهِمُ الْقُلُوبُ وَیَکُونُ عَلَیْکُمْ اُمَرَاءُ تَشْمَئِزُّ مِنْهُمُ الْقُلُوبُ وَتَقْشَعِرُّ مِنْهُمُ الْجُلُودُ قالوا اَفَلاَ نَقْتُلُهُمْ قال لاَ ما اَقَامُوا الصَّلاَهَ.»

در آینده امیرانی خواهند آمند که با آن‌ها نرم برخورد می‌کنید و به آن‌ها اطمینان دارید و نیز امیرانی خواهند آمد که از آن‌ها متنفر هستید و با آن‌ها به سختی برخورد می‌کنید. گفتند: آیا با آن‌ها بجنگیم؟ فرمود: خیر تا زمانی که نماز می‌خوانند.

[۲۴] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۱۷، ص۳۳۲-۳۳۳.

روایت عقبه بن عامر

در روایتی که عقبه بن عامر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده، آمده است که معیار عدم خروج علیه حاکم، بر پا داشتن نماز و روزه گرفتن است:
«حدثنا محمد بن یحیی بن مِنْدَهٍ الاَصْبَهَانِیُّ ثنا ابو کُرَیْبٍ ثنا بَکْرُ بن یُونُسَ بن بُکَیْرٍ عن مُوسَی بن عَلِیٍّ عن ابیه عن عُقْبَهَ بن عَامِرٍ قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَلا اُخْبِرُکُمْ بِخِیَارِ عُمَّالِکُمْ وَشِرَارِهِمْ قالوا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قال فان خِیَارَهُمْ لَکُمْ من تُحِبُّونَهُ وَیُحِبُّکُمْ وَتَدْعُونَ اللَّهَ لهم وَیَدْعُونَ اللَّهَ لَکُمْ وَشِرَارُهُمْ شِرَارُهُمْ لَکُمْ من تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَدْعُونَ اللَّهَ علیهم وَیَدْعُونَ اللَّهَ عَلَیْکُمْ فَقَالُوا اَفَلا نُقَاتِلُهُمْ یا رَسُولَ اللَّهِ قال لا ادعوهم (دعوهم) ما صَامُوا وَصَلَّوْا.»

عقبه بن عامر می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا از بهترین کارگذاران و بدترین آنه به شما خبر ندهم؟ گفتند: بلی‌ای رسول خدا! حضرت فرمود: بهترین آنها کسانی هستند که شما او را دوست دارید و او شمار دوست دارد، شما نزد خدا برای او دعا می‌کنید و او هم برای شما دعا می‌کند. بدترین آنها برای شما کسانی هستند که شما آنها را دشمن می‌دارید و آنها نیز شما را دشمن می‌دارد، شما در حق آنان دعای بد می‌کنید و آنها نیز در حق شما. گفتند: آیا ما با آنها نجنگیم‌ ای رسول خدا! حضرت فرمود: نه آن‌ها را رها کنید تا هنگامی که روزه می‌گیرند و نماز می‌خوانند.

[۲۵] الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای ۳۶۰ ه)، المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۲۹۳، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۳ م.

هیثمی بعد از نقل روایت در باره سند آن می‌نویسد: رواه الطبرانی فی الکبیر والاوسط بنحوه و فیه بکر بن یونس وثقه احمد العجلی وضعفه البخاری وابو زرعه وبقیه رجاله رجال الصحیح.
در سند این روایت بکر بن یونس وجود دارد که احمد عجلی او را توثیق کرده اما بخاری و ابوزرعه تضعیف کرده‌اند، سایر روات آن راویان صحیح بخاری هستند.

[۲۶] الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۲۲۴، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ ه.

وجوب مطلق اطاعت از حاکمان

یک دسته از روایات، بیانگر این مطلب هستند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده: شما در برابر حاکمی که زمام امور مردم را به دست گرفته، باید مطیع و فرمانبردار باشید؛ هرچند شما را به انجام کارهایی دستور دهند که من آن را از جانب خداوند نیاورده باشم و از جمله دستورات دین نباشد.

اطاعت از امیران به هر قیمت

این مضمون از چند طریق نقل شده است:

روایت ابی‌المقدام

طبرانی در معجم الکبیر نقل کرده است که رسول خدا فرموده از حاکمان خود اطاعت کنید هر طوری که باشند:
«۶۵۸ حدثنا عَمْرُو بن اِسْحَاقَ بن زِبْرِیقٍ الْحِمْصِیُّ ثنا ابی ح وَحَدَّثَنَا عُمَارَهُ بن وَثِیمَهَ الْمِصْرِیُّ وَعَبْدُ الرحمن بن مُعَاوِیَهَ الْعُتْبِیُّ قَالا ثنا اِسْحَاقُ بن ابراهیم بن زِبْرِیقٍ الْحِمْصِیُّ ثنا عَمْرُو بن الْحَارِثِ عن عبد اللَّهِ بن سَالِمٍ عَنِ الزُّبَیْدِیِّ حدثنی الْفُضَیْلُ بن فَضَالَهَ ان حَبِیبَ بن عُبَیْدٍ حدثه ان الْمِقْدَامَ حَدَّثَهُمْ اَنّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال اَطِیعُوا اُمَرَاءَکُمْ مَهْمَا کان فَاِنْ اَمَرُوکُمْ بِشَیْءٍ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ فَاِنَّهُمْ یُؤْجَرُونَ علیه وَتُؤْجَرُونَ بِطَاعَتِهِمْ وَاِنْ اَمَرُوکُمْ بِشَیْءٍ مِمَّا لم آتِکُمْ بِهِ فانه علیهم وَاَنْتُمْ منه بَرَاءٌ ذلک بِاَنَّکُمْ اذا لَقِیتُمُ اللَّهَ قُلْتُمْ رَبَّنَا لا ظُلْمَ فیقول لا ظُلْمَ فَتَقُولُونَ رَبَّنَا اَرْسَلْتَ اِلَیْنَا رُسُلا فَاَطَعْنَاهُمْ بِاِذْنِکَ وَاسْتَخْلَفْتَ عَلَیْنَا خُلَفَاءَ فَاَطَعْنَاهُمْ بِاِذْنِکَ وَاَمَّرْتَ عَلَیْنَا اُمَرَاءَ فَاَطَعْنَاهُمْ لک فیقول صَدَقْتُمْ هو علیهم وَاَنْتُمْ منه بَرَاءٌ.»

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: امیران و حاکمان خود را اطاعت کنید هر طوری که باشند؛ اگر آنان شما را به کارهایی که من آورده‌ام دستور دادند، هم آنها پاداش می‌برند و هم شما به خاطر اطاعت از آنها؛ و اگر به کارهای امر کردند که من آن را نیاورده‌ام، گناه آن به گردن آنهاست و شما بریء الذمه هستید. هنگامی که شما خداوند را ملاقات کنید می‌گویید: خدایا به ما ظلم نشود؛ ندا می‌رسد که ظلمی در کار نیست. شما می‌گویید: خدایا رسولان را فرستادی ما به اذن شما اطاعت کردیم و برای ما خلفایی گماردی آنان را نیز به اذن تو اطاعت کردیم و بر ما امیرانی را امارت دادی پس به خاطر تو آنان را اطاعت کردیم. گفته می‌شود: راست گفتید، گناه آن اعمال به گردن آنها است و شما از آن مبرا هستید.

[۲۷] الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای ۳۶۰ ه)، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۲۷۸، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۳ م.

هیثمی در باره سند این روایت می‌نویسد: رواه الطبرانی وفیه اسحاق بن ابراهیم بن زبریق وثقه ابو حاتم وضعفه النسائی وبقیه رجاله ثقات.
این روایت را طبرانی نقل کرده که در آن اسحاق بن ابراهیم وجود دارد، ابوحاتم او را توثیق کرده ولی نسائی تضعیف کرده است و بقیه رجالش موثق هستند.

[۲۸] الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۵، ص۲۲۰، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ ه.

روایت ابوهریره

ابن حبان روایت دیگری را در کتابش از طریق ابوهریره نقل کرده که رسول خد در این روایت نیز دستور به اطاعت مطلق از حاکمان داده است:
«اَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلْمٍ حَدَّثَنَا حَرْمَلَهُ بْنُ یَحْیَی حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ اَخْبَرَنِی عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ اَنَّ بُکَیْرًا حَدَّثَهُ اَنَّ سُهَیْلَ بْنَ ذَکْوَانَ حَدَّثَهُ اَنَّ اَبَاهُ حَدَّثَهُ عَنْ اَبِی هُرَیْرَهَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَنَّهُ قَالَ آمُرُکُمْ بِثَلاثٍ وَاَنْهَاکُمْ عَنْ ثَلاثٍ آمُرُکُمْ اَنْ تَعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَتَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَتَفَرَّقُوا وَتُطِیعُوا لِمَنْ وَلاهُ اللَّهُ اَمْرَکُمْ وَاَنْهَاکُمْ عَنْ قِیلَ وَقَالَ وَکَثْرَهِ السُّؤَالِ وَاِِضَاعَهِ الْمَالِ.»

به نقل ابوهریره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: شما را به سه چیز امر می‌کنم و از سه چیز نهی می‌کنم. دستور می‌دهم که خداوند را عبادت کنید و به او شرک نکنید و به ریسمان الهی همگی چنگ بزنید و پراکنده نشوید؛ و کسی را که خداوند ولی شما قرار داده است اطاعت کنید….

[۲۹] التمیمی البستی، محمد بن حبان بن احمد ابوحاتم (متوفای ۳۵۴ ه)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۰، ص۴۲۳، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الثانیه، ۱۴۱۴ ه ۱۹۹۳ م.

ابونعیم اصفهانی در کتاب «حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء»، این روایت را نقل کرده و در پایان می‌گوید: این روایت، ثابت و مشهور است: حدثنا ابو عمرو بن حمدان ثنا الحسن بن سفیان ثنا حرمله ثنا ابن وهب اخبرنی عمرو بن الحارث ان بکیرا حدثه عن سهیل بن ذکوان ان ابان حدثه عن ابی هریره عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال ان الله امرکم بثلاث ونهاکم عن ثلاث امرکم ان تعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا وان تعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا وتسمعوا وتطیعوا لمن ولاه الله (عزّوجلّ) امرکم… ثابت مشهور من حدیث سهیل لم یروه عن بکیر الا عمرو.

[۳۰] الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای ۴۳۰ ه)، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۸، ص۳۲۹، ناشر:دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعه:الرابعه، ۱۴۰۵ ه.

عرباض بن ساریه

بیهقی در کتاب «شعب الایمان»، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که از حاکمان امرتان اطاعت کنید هرچند آنها یک عبد حبشی باشد:
«اخبرنا ابو محمد عبدالله بن یحیی بن عبد الجبار السکری ببغداد انا اسماعیل بن محمد الصفار نا عباس بن عبدالله الترقفی نا محمد بن المبارک نا معاویه بن یحیی ابو مطیع نا بجیر بن سعد عن خالد بن معدان عن العرباض بن ساریه قال وعظنا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موعظه بلیغه ذرفت منها العیون ووجلت منها القلوب قال قائل کان هذه موعظه مودع فما تامرنا قال علیکم بالسمع والطاعه لمن ولاه الله امرکم وان کان عبدا حبشیا الا وسیری من بقی منکم بعدی اختلافا کثیرا فمن ادرک ذاک منکم فعلیه بسنتی وسنه الخلفاء المهدیین عضوا علیها بالنواجذ ایاکم ومحدثات الامور فانها ضلاله…»

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را موعظه بلیغ فرمود به گونه‌ای که چشم‌ها گریان و دل‌ها از آن ترسان شد. شخصی گفت: ‌ای رسول خدا! این موعظه شما موعظه وداع گونه است، چه دستوری می‌فرمایید؟ فرمود: بر شما باد که از کسی که خداوند او را متولی امر شما کرده است اطاعت کنید و سخنش را بشنوید هرچند او عبد حبشی باشد.
آگاه باشید افرادی از شما که باقی می‌مانند بعد از من اختلاف بسیاری را می‌بینند؛ پس کسی که این زمان را درک کنند به سنت من و سنت خلفای هدایت شده تمسک نمایند…

[۳۱] البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ ه)، شعب الایمان، ج۶، ص۶۷.

ابن قیم جوزیه در کتاب «اعلام الموقعین عن رب العالمین»، بعد از نقل روایت در باره سند آن، می‌نویسد: وَهَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ اسْنَادُهُ لَا بَاْسَ بِهِ. این روایت، حسن است و سندش مشکلی ندارد.

[۳۲] الزرعی الدمشقی الحنبلی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی بکر ایوب (مشهور به ابن القیم الجوزیه) (متوفای ۷۵۱ ه)، اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج۴، ص۱۰۷.

محمد بن عبد الوهاب در کتاب «مبحث الاجتهاد و الخلاف»، نیز این روایت را حسن دانسته است: ما رواه الترمذی من حدیث العرباض بن ساریه قال: وعظنا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موعظه بلیغه، ذرفت منها العیون، ووجلت منها القلوب، فقال قائل: یا رسول الله، کانها موعظه مودع، فماذا تعهد الینا؟ فقال: «علیکم بالسمع والطاعه، وان تامر علیکم عبد حبشی» الحدیث، وهذا حدیث حسن، اسناده لا باس به.

[۳۳] محمد بن عبد الوهاب (متوفای ۱۲۰۶ ه)، مبحث الاجتهاد والخلاف، ج۱، ص۲۵، تحقیق:الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان والشیخ عبدالله بن عبد الرحمن الجبرین، دار النشر:مطابع الریاض – الریاض الطبعه:الاولی، طبق برنامه الجامع الکبیر

وجوب اطاعت از امیران شیطان‌صفت

مسلم بن حجاج نیشابوری از رسول خدا روایتی را در کتابش آورده که حتی در مقابل حکام شیطان صفت نیز باید مطیع و فرمانبردار بود، هر چند این حاکمان، شما را بزند و مال و اموال شما را غصب کند:
«۱۸۴۷ وحدثنی محمد بن سَهْلِ بن عَسْکَرٍ التَّمِیمِیُّ حدثنا یحیی بن حَسَّانَ ح وحدثنا عبد اللَّهِ بن عبد الرحمن الدَّارِمِیُّ اخبرنا یحیی وهو بن حَسَّانَ حدثنا مُعَاوِیَهُ یَعْنِی بن سَلَّامٍ حدثنا زَیْدُ بن سَلَّامٍ عن ابی سَلَّامٍ قال قال حُذَیْفَهُ بن الْیَمَانِ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّا کنا بِشَرٍّ فَجَاءَ الله بِخَیْرٍ فَنَحْنُ فیه فَهَلْ من وَرَاءِ هذا الْخَیْرِ شَرٌّ قال نعم قلت هل وَرَاءَ ذلک الشَّرِّ خَیْرٌ قال نعم قلت فَهَلْ وَرَاءَ ذلک الْخَیْرِ شَرٌّ قال نعم قلت کَیْفَ قال یَکُونُ بَعْدِی اَئِمَّهٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ ولا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فی جُثْمَانِ اِنْسٍ قال قلت کَیْفَ اَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ ان اَدْرَکْتُ ذلک قال تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْاَمِیرِ وَاِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَاُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَاَطِعْ.»

حذیفه بن یمان می‌گوید: به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کردم ما در راه شر (و گمراهی جاهلیت) بودیم خداوند برای ما خیر (و نیکی اسلام) آورد آیا پشت این خیر، شری به ما می‌رسد فرمودند: آری، عرض کردم آیا بعد از آن شر، خیری هم هست؟ فرمودند: آری، عرض کردم چگونه، فرمودند: بعد از من امامانی خواهند بود که به هدایت رهنمون نمی‌کنند و به سنت من عمل عمل نمی‌کنند و در بین آنان مردانی هستند که قلوبشان قلب‌های شیطان است و جسمشان جسم آدم، عرض کردم وظیفه ما در این هنگام چیست؟ فرمودند: فرمانبردار و مطیع امیر باش و سخنش را بشنو اگرچه تو را بزند و اموالت را بگیرد فرمانبردار و مطیع باش.

[۳۴] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۶، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

وجوب اطاعت از حاکمان ظالم

در روایت صحیح مسلم آمده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:از حاکمانی که حقوق مردم را پایمال کند و در حق آنان ظلم روا دارند نیز اطاعت کنید و سخنانشان را بشنوید:
«۱۸۴۶ حدثنا محمد بن الْمُثَنَّی وَمُحَمَّدُ بن بَشَّارٍ قالا حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَهُ عن سِمَاکِ بن حَرْبٍ عن عَلْقَمَهَ بن وَائِلٍ الْحَضْرَمِیِّ عن ابیه قال سَاَلَ سَلَمَهُ بن یَزِیدَ الْجُعْفِیُّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقال یا نَبِیَّ اللَّهِ اَرَاَیْتَ ان قَامَتْ عَلَیْنَا اُمَرَاءُ یَسْاَلُونَا حَقَّهُمْ وَیَمْنَعُونَا حَقَّنَا فما تَاْمُرُنَا فَاَعْرَضَ عنه ثُمَّ سَاَلَهُ فَاَعْرَضَ عنه ثُمَّ سَاَلَهُ فی الثَّانِیَهِ او فی الثَّالِثَهِ فَجَذَبَهُ الْاَشْعَثُ بن قَیْسٍ وقال اسْمَعُوا وَاَطِیعُوا فَاِنَّمَا علیهم ما حُمِّلُوا وَعَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ.»

سلمه بن یزید جعفی می‌گوید: از رسول خدا سؤال کردم: ‌ای پیامبر! اگر امیرانی بر ما حاکم شدند که حق خودشان را از ما بگیرند، ولی حقی را که ما می‌خواهیم، به ما ندهند، تکلیف ما چیست؟ پیامبر رویش را برگرداند و اعتناء نکرد. باز سؤال کردم و پیامبر اعتنایی نکرد. باز سؤال خود را تکرار کردم، در این حال اشعث بن قیس او را به طرفی کشید که دیگر سخن نگوید. در این حال رسول خدا فرمود: بشنوید و اطاعت کنید؛ زیرا وظیفه آنان بر عهده خود آنهاست و شما هم تکلیف خودتان را دارید.

[۳۵] النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای ۲۶۱ ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۴، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

مضمون این روایت، در روایت فوق هم آمده است که فرمود: تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْاَمِیرِ وَاِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَاُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَاَطِعْ. و هر دو روایت هم در صحیح مسلم، صحیح‌ترین کتابهای اهل سنت آمده است.

وجوب پیروی از حاکمان

باتوجه به روایات فوق که حتی اطاعت از حاکمان ستمگر و شیطان صفت را برای امت اسلام توصیه می‌کند و واجب دانسته است، در برخی روایات دیگر آمده است که اطاعت از حاکم، اطاعت از خداوند است.
متن روایت را طبرانی این گونه نقل کرده است:
«۹۳۶ حدثنا الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ الْمَعْمَرِیُّ ثنا اَیُّوبَ بن مُحَمَّدٍ الْوَزَّانُ الرَّقِّیُّ ثنا هَارُونُ بن مُعَاوِیَهَ ثنا محمد بن ابی قَیْسٍ عن سُلَیْمَانَ بن حَبِیبٍ الْمُحَارِبِیُّ عن عَامِرِ بن لُدَیْنٍ عن ابی لَیْلَی الاَشْعَرِیِّ قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تَمَسَّکُوا بِطَاعَهِ اَئِمَّتِکُمْ وَلا تُخَالِفُوهُمْ فان طَاعَتَهُمْ طَاعَهُ اللَّهِ وَاِنَّ مَعْصِیتَهُمْ مَعْصِیَهُ اللَّهِ فان اللَّهَ بَعَثَنِی اَدْعُو الی سَبِیلِهِ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ فَمَنْ خَلَفَنِی فی ذلک فَهُوَ مِنِّی وانا منه.»

ابولیلی اشعری می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: از پیشوایانتان اطاعت کنید و با آنها مخالفت ننمایید؛ زیرا اطاعت از آنها اطاعت از خداوند است و نافرمانی از آنها نافرمانی از خداوند است؛ چرا که خداوند مرا فرستاده تا مردم را به سوی خدا از طریق حکمت و موعظه نیکو فراخوانم؛ پس اگر کسی در این جهت جانشین من باشد، او از من است و من از او هستم.

[۳۶] الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای ۳۶۰ ه)، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۷۴، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۳ م.

با نظر داشت این نکته که در این روایت اطاعت از «ائمه» به صورت مطلق آمده و شامل پیشوایان عادل و ستمگر و شیطان صفت هم می‌شود، این نتیجه به دست می‌آید که اطاعت از هرگونه پیشوا و حاکم، اطاعت خداوند محسوب می‌شود و نافرمانی از آنها نافرمانی از خداوند است.

جایگاه حاکم در نظام هستی

دسته دیگر از روایاتی که در باره حاکم آمده، جایگاه و موقعیت او را در نظام هستی بیان می‌کنند:

سپر بلا بودن حاکمان

طبرانی در کتاب «المعجم الکبیر»، از عمر بن خطاب روایت کرده است:
«۷۵۱۵ حدثنا عَمْرُو بن اِسْحَاقَ بن ابراهیم بن زِبْرِیقٍ الْحِمْصِیُّ ثنا محمد بن اِسْمَاعِیلَ بن عَیَّاشٍ حدثنی ابی عن ضَمْضَمَ بن زُرْعَهَ عن شُرَیْحِ بن عُبَیْدٍ اخبرنی جُبَیْرُ بن نُفَیْرٍ وکَثِیرُ بن مُرَّهَ وعَمْرُو بن الاَسْوَدِ وَالْمِقْدَامُ بن مَعَدِی کَرِبَ وابو امامه اَنَّ رَجُلا اتی رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقال یا رَسُولَ اللَّهِ اَمَّا هذا الاَمْرُ اِلا فی قَوْمِکَ قال بَلَی قال فَوَصِّهِمْ بنا فقال لِقُرَیْشٍ انی اُحَذِّرُکُمِ اللَّهَ اَنْ تَشُقُّوا علی اُمَّتِی من بَعْدِی ثُمَّ قال لِلنَّاسِ سَیَکُونُ من بَعْدِی اُمَرَاءُ فَاَدُّوا اِلَیْهِمْ طَاعَتَهُمْ فان الاَمِیرَ مِثْلُ الْمِجَنِّ یُتَّقَی بِهِ فَاِنْ صَلَحُوا وتقوا (واتقوا) وَاَمَرُوکُمْ بِخَیْرٍ فَلَکُمْ وَلَهُمْ وَاِنْ اَسَاؤُوا وَاَمَرُوکُمْ فَعَلَیْهِمْ وَاَنْتُمْ منهم براءه (براء) وَاِنَّ الاَمْرَ اذا ابْتَغَی الرِّیبَهَ فی اَفْسَدَهُمْ.»

مردی خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت‌ای رسول خدا! آیا امر جانشینی و خلافت در میان قومت هست؟ فرمود: بلی، عرض کرد: پس درباره آنها برای توصیه کن. رسول خدا فرمود: این امر مال قریش است، همانا من به شما هشدار می‌دهم از این که بعد از من در میان امت من اختلاف کنید. پس از آن برای مردم فرمود: بعد از من به زودی امیرانی میایند؛ از آنان اطاعت کنید؛ چرا که امیر همانند سپری است که انسان را نگه‌ می‌دارد. اگر آنها صالح و باتقوا بودند و شما را به خوبی‌ها دستور دادند به نفع شما و آنها است؛ و اگر بد بودند و به شما دستور دادند بر ضرر آنها است و شما گناهی ندارید…

[۳۷] الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای ۳۶۰ ه)، المعجم الکبیر، ج۸، ص۱۰۸، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۳ م.

عدم جواز فحش به حاکم

در روایت دیگر، حاکم از موقعیت ویژه برخوردار است به گونه‌ای که او را سایه خداوند دانسته است؛ از این رو، دشنام دادن و فحش دادن به او جایز نیست.

روایت حذیفه

روایت اول از حذیفه است که آن را ابونعیم اصفهانی در کتاب «فضلیه العادلین» نقل کرده است:
«۴۱ ثنا احمد بن عبید الله بن محمود ثنا عبدالله بن وهب الدینوری ثنا عیسی بن یونس الرملی ثنا یحیی بن عیسی عن محمد بن عبد الرحمن بن ابی لیلی عن الحکم بن عیینه عن عبد الرحمن بن ابی لیلی عن حذیفه بن الیمان قال لا تسبوا السلطان فانه ظل الله فی الارض به یقیم الله الحق ویظهر الدین وبه یرفع الله الظلم ویهلک الفاسقین؛

[۳۸] الاصبهانی، ابو نعیم (متوفای ۴۳۰ ه)، فضیله العادلین، ج۱، ص۱۵۶، دار النشر:طبق برنامه الجامع الکبیر.

حذیفه بن یمان می‌گوید: به حاکم فحش ندهید؛ چرا که حاکم سایه خدا در روی زمین است، به واسطه حاکم خداوند حق را برپا می‌دارد، دین را ظاهر می‌سازد، ظلم را برطرف و فاسقان را هلاک می‌گرداند.»

روایت ابو عبیده جراح

این روایت در کتاب «السنه» ابن ابی عاصم با این سند روایت کرده است:
«۱۰۱۳ ثنا عبدالله بن شبیب ثنا ابو بکر بن ابی شیبه ثنا ابن ابی فدیک ان موسی ابن یعقوب اخبره عن عبد الاعلی بن موسی بن عبدالله بن قیس بن مخرمه ان اسماعیل بن رافع یحدثه عن بن اسلم عن ابیه قال قال لی ابو عبیده اشهد لسمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول لا تسبوا السلطان فانه ظل الله فی الارض؛

[۳۹] الشیبانی، عمرو بن ابی عاصم الضحاک (متوفای ۲۸۷ ه)، السنه، ج۱، ص۴۷۳.

ابوعبیده جراح می‌گوید: شهادت می‌دهم که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: به حاکم فحش ندهید؛ چرا که حاکم سایه خداوند در روی زمین است.»

قضاعی در کتاب «مسند الشهاب» و بیهقی در کتب «شعب الایمان» نیز روایت ابو عبیده جراح را آورده‌اند با این تفاوت که قضاعی آن را با عبارت «فانه فیء الله فی ارضه» آورده است:
«۹۲۲ اخبرنا هبه الله بن ابراهیم الخولانی ابنا یوسف بن احمد الصندلانی ثنا محمد بن عمرو العقیلی ثنا محمد بن زکریا البلخی ثنا محمد بن الحسین بن جعفر السمنانی ثنا ابو بکر بن ابی شیبه ثنا بن ابی فدیک عن موسی بن یعقوب الزمعی عن عبد الاعلی بن عبدالله بن قیس ان اسماعیل مولی المزنیین اخبره ان زید بن اسلم اخبره عن ابیه انه خرج مع عمر بن الخطاب رضی الله عنه الی الشام قال فسمعت ابا عبیده بن الجراح یقول سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول لا تسبوا السلطان فانه فیء الله فی ارضه.»

[۴۰] القضاعی، محمد بن سلامه بن جعفر ابو عبدالله (متوفای ۴۵۴ ه)، مسند الشهاب، ج۲، ص۷۹، تحقیق:حمدی بن عبد المجید السلفی، دار النشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۶.

[۴۱] البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ ه)، شعب الایمان، ج۹، ص۴۷۸، تحقیق:محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۰ ه.

روایت انس

بیهقی در کتاب «شعب الایمان» و «سنن»، از انس بن مالک نقل کرده است:
«اخبرنا ابو محمد عبدالله بن یحیی السکری ببغداد انا اسماعیل الصفار نا عباس بن عبدالله الترقفی نا سعید بن عبدالله الدمشقی نا الربیع بن صبیح عن الحسن عن انس بن مالک عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال اذا مررت ببلده لیس فیها سلطان فلا تدخلها انما السلطان ظل الله ورمحه فی الارض؛

[۴۲] البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ ه) شعب الایمان، ج۹، ص۴۸۰، تحقیق:محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۰ ه.

[۴۳] البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸ ه)، سنن البیهقی الکبری، ج۸، ص۲۸۱.

انس بن مالک می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: وقتی به یک شهری رفتی که حاکم نداشت، وارد آن نشوید؛ زیرا حاکم سایه خدا و نیزه خدا در زمین است.»

حال این روایات به صورت مطلق حاکم را سایه خداوند شمرده است اما در روایت دیگر که از خلیفه اول نقل شده، حاکم عادل را سایه خدا به حساب آورده است:
«سمعت ابا بکر وهو علی المنبر یقول سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول الوالی العادل المتواضع ظل الله و رمحه فی الارض فمن نصحه فی نفسه وفی عباد الله حشره الله فی وفده یوم لا ظل الا ظله…»

[۴۴] الاصبهانی، ابو نعیم (متوفای ۴۳۰ ه)، فضیله العادلین، ج۱، ص۱۲۴، دار النشر:طبق برنامه الجامع الکبیر.

تکریم گرامی‌دارنده حاکم در قیامت

در برخی از روایات دیگر، پاداش شخصی که حاکمی را گرامی می‌دارد و یا در این دنیا به وی اهانت می‌کنند بیان شده است.

روایت احمد بن حنبل

احمد بن حنبل روایت را این‌گونه نقل کرده است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا محمد بن بَکْرٍ ثنا حُمَیْدُ بن مِهْرَانَ ثنا سَعْدُ بن اَوْسٍ عن زِیَادِ بن کُسَیْبٍ الْعَدَوِیِّ عن ابی بَکْرَهَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من اَکْرَمَ سُلْطَانَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فی الدُّنْیَا اَکْرَمَهُ الله یوم الْقِیَامَهِ وَمَنْ اَهَانَ سُلْطَانَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فی الدُّنْیَا اَهَانَهُ الله یوم الْقِیَامَهِ؛

[۴۵] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۷۹.

ابی‌بکره می‌گوید: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: کسی که حاکم خداوند را در این دنیا گرامی کند، خداوند او را در روز قیامت گرامی می‌دارد؛ اما کسی که به این حاکم الهی اهانت کند، خداوند او را در قیامت خوار می‌سازد.»

هیثمی بعد از نقل روایت، روایت احمد بن حنبل را معتبر دانسته است:
«عن ابی بکره قال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من اکرم سلطان الله تبارک وتعالی فی الدنیا اکرمه الله یوم القیامه ومن اهان سلطان الله (عزّوجلّ) فی الدینا اهانه الله یوم القیامه قلت روی الترمذی منه من اهان دون من اکرم رواه احمد والطبرانی باختصار وزاد فی اوله الامام ظل الله فی الارض ورجال احمد ثقات.»

[۴۶] الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۵، ص۲۱۵، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ ه.

روایت ترمذی

ترمذی نیز روایت ابی‌بکره را این گونه نقل کرده است:
«۲۲۲۴ حدثنا بُنْدَارٌ حدثنا ابو دَاوُدَ حدثنا حُمَیْدُ بن مِهْرَانَ عن سَعْدِ بن اَوْسٍ عن زِیَادِ بن کُسَیْبٍ الْعَدَوِیِّ قال کنت مع ابی بَکْرَهَ تَحْتَ مِنْبَرِ بن عَامِرٍ وهو یَخْطُبُ وَعَلَیْهِ ثِیَابٌ رِقَاقٌ فقال ابو بِلَالٍ انْظُرُوا الی اَمِیرِنَا یَلْبَسُ ثِیَابَ الْفُسَّاقِ فقال ابو بَکْرَهَ اسْکُتْ سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من اَهَانَ سُلْطَانَ اللَّهِ فی الارض اَهَانَهُ الله قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ.»

زیاد بن کسیب می‌گوید: من با ابوبکره زیر منبر ابن‌عامر بودم در حال خطبه خواندن پیراهن نازک پوشیده بود. ابوبلال گفت: به امیر ما نگاه کنید که لباس فاسقان را پوشیده است. ابوبکره گفت: ساکت باش، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: کسی که به حاکم الهی در روی زمین اهانت کند، خداوند او را خوار می‌سازد. ابو عیسی می‌گوید: این روایت حسن است.

[۴۷] الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۲، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

البانی این روایت را صحیح دانسته است:
۳۶۹۵ (۳۵) (صحیح) وعن زیاد بن کسیب العدوی قال: کنت مع ابی بکره تحت منبر ابن عامر وهو یخطب وعلیه ثیاب رقاق فقال ابو بلال: انظروا الی امیرنا یلبس ثیاب الفساق…

[۴۸] التبریزی، أبوعبدالله، مشکاه المصابیح، ج ۲، ص۳۴۱.

و در کتاب «ظلال الجنه» روایت ابی‌بکره را «حسن» می‌داند:
«(حسن) حدثنا المقدمی ثنا مسلم بن سعید الخولانی ثنا حمید بن مهران عن سعید بن اوس عن زیاد بن کسیب عن ابی بکره قال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول: السلطان ظل الله فی الارض فمن اکرمه اکرم الله ومن اهانه اهانه الله.»

[۴۹] ابن أبی‌ عاصم، ظلال الجنه، ج۲، ص۴۹۲.

آثار وضعی مخالفت با حاکم

حال اگر کسی با حاکم زمانش مخالفت کرد و علیه او خروج نمود، در این دنیا آثار وضعی نیز در پی دارد. دسته‌ای از روایات باب، این آثار را بیان می‌کنند.

ذلیل شدن

طبق روایات اهل سنت یکی از آثار خروج بر حاکم این است که فرد خروج‌کننده قبل از این که از دنیا برود، خداوند او را ذلیل و خوار می‌کند.

روایت حذیفه

عبدالرزاق صنعانی در کتاب «المصنف»، از حذیفه نقل کرده است:
«اخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن ابی اسحاق عن زید بن اثیع عن حذیفه قال ما مشی قوم الی سلطان الله فی الارض لیذلوه الا اذلهم الله قبل ان یموتوا؛

[۵۰] الصنعانی، ابو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای ۲۱۱ ه)، المصنف، ج۱۱، ص۳۴۴، تحقیق:حبیب الرحمن الاعظمی، دار النشر:المکتب الاسلامی – بیروت، الطبعه:الثانیه ۱۴۰۳.

حذیفه می‌گوید: هیچ گروهی در این زمین علیه حاکم الهی به قصد ذلت او قیام نکرد، مگر این که خداوند او را قبل از این که بمیرد، ذلیل ساخت.»

روایت حذیفه در جای دیگر با این سند نقل شده است:
«۱۲۹ حدثنا عبدالرحمن بن عثمان قال حدثنا احمد بن ثابت قال حدثنا الاعناقی قال حدثنا نصر بن مرزوق قال حدثنا علی بن معبد قال حدثنا عیسی بن یونس عن مجالد عن ابی السفر قال حدثنی رجل من بنی عبس عن حذیفه قال ما مشی قوما شبرا الی السلطان لیذلوه الا اذلهم الله؛

[۵۱] المقرئ الدانی، ابو عمرو عثمان بن سعید (متوفای ۴۴۴ ه)، السنن الوارده فی الفتن وغوائلها والساعه واشراطها، ج۲، ص۳۸۶، تحقیق:د. ضاء الله بن محمد ادریس المبارکفوری، دار النشر:دار العاصمه – الریاض، الطبعه:الاولی ۱۴۱۶.

هیچ گروهی به‌اندازه یک وجب برای ذلیل کردن حاکم قدم بر نداشت مگر این که خداوند او را ذلیل ساخت.»

سیوطی و متقی هندی

سیوطی و متقی هندی روایت را با این عبارت آورده‌اند:
«مَا مِنْ قَوْمٍ سَعَوْا اِلَی السُّلْطَانِ لِیُذِلُّوهُ اِلاَّ اَذَلَّهُمُ اللَّهُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ.»

[۵۲] السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای ۹۱۱ ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر)، ج۱۹، ص۲۳۷.

[۵۳] الهندی، علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای ۹۷۵ ه)، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، ج۶، ص۶۳.

تصحیح سند روایت

هیثمی از علمای رجال اهل سنت روایت حذیفه را پس از نقل متن، روایت را تصحیح کرده است: وعن حذیفه عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال ما من قوم مشوا الی سلطان الله لیذلوه الا اذلهم الله قبل یوم القیامه. رواه البزار ورجاله رجال الصحیح خلا کثیر بن ابی کثیر التیمی وهو ثقه.
این روایت را بزار روایت کرده و رجال سندش رجال صحیح بخاری است جز کثیر بن ابی کثیر که وی نیز ثقه است.

[۵۴] الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۵، ص۲۱۶، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ ه.

بدون سؤال وارد دوزخ شدن

روایت دیگری در منابع معتبر اهل سنت نقل شده است که اگر کسی بر امام زمان و حاکم وقتش خروج کند و پرچم مخالفت را بلند کند، بدون سؤال وارد آتش خواهند شد.

احمد بن حنبل

احمد بن حنبل در مسند آورده است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی اَبِی ثنا ابو عبد الرحمن ثنا حَیْوَهُ قال اخبرنی ابو هَانِئٍ اَنَّ اَبَا عَلِیٍّ عَمْرَو بن مَالِکٍ الجبنی حدثه فَضَالَّهُ بن عُبَیْدٍ عن رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انه قال ثَلاَثَهٌ لاَ تَسْاَلْ عَنْهُمْ رَجُلٌ فَارَقَ الْجَمَاعَهَ وَعَصَی امامه وَمَاتَ عَاصِیاً وَاَمَهٌ او عَبْدٌ اَبَقَ فَمَاتَ وَامْرَاَهٌ غَابَ عنها زَوْجُهَا قد کَفَاهَا مُؤْنَهَ الدُّنْیَا فَتَبَرَّجَتْ بَعْدَهُ فَلاَ تَسْاَلْ عَنْهُمْ؛

[۵۵] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۹، ص۳۶۸.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: سه شخص هستند که مورد سؤال قرار نمی‌گیرند: شخصی که از جماعت جدا شود و از امامش سر پیچی کند و در این حال از دنیا رود. کنیز یا برده‌ای فرار کنند و در این حال بمیرد؛ و زنی که…»

بخاری

بخاری نیز این روایت را در کتاب «الادب المفرد» آورده است:

[۵۶] البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای ۲۵۶ ه)، الادب المفرد، ج۱، ص۲۰۷، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار البشائر الاسلامیه – بیروت، الطبعه:الثالثه، ۱۴۰۹ ه ۱۹۸۹ م.

مناوی تک تک جملات روایت را معنا کرده و معنای جملات مورد استشهاد ما این است:
«(ثلاثه لا تسال عنهم) ‌ای فانهم من الهالکین (رجل فارق) بقلبه ولسانه واعتقاده او ببدنه (الجماعه) المعهودین وهم جماعه المسلمین (وعصی امامه) اما بنحو بدعه کالخوارج او بنحو بغی او حرابه اوصیال (ومات عاصیا) فمیتته میته جاهلیه… ورجاله ثقات.»

(ثلاثه لا تسال عنهم)؛ یعنی آنها از جمله هلاک شده‌ها هستند. (رجل فارق)؛ یعنی شخصی که با دل و زبان، اعتقاد و عملاً از جماعت جدا شود. (الجماعه)؛ مراد از جماعت، جماعت مسلمانان است. (وعصی امامه)؛ امامش را عصیان کند، یا از طریق بدعت همانند خوارج یا از راه سرکشی، یا از راه جنگ (و مات عاصیا)؛ یعنی مردن او همانند مردن جاهلی است. در پایان می‌گوید: راوایان روایت موثق هستند.

[۵۷] المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱ ه)، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۷۷، ناشر:مکتبه الامام الشافعی – الریاض، الطبعه:الثالثه، ۱۴۰۸ ه ۱۹۸۸ م.

حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری نیز در «المستدرک علی الصحیحین»، روایت را نقل کرده و در پایان به صحت سند آن تصریح کرده است:
«۴۱۱ اخبرنا ابو محمد عبدالله بن اسحاق بن ابراهیم الفاکهی بمکه ثنا ابو یحیی عبدالله بن احمد بن زکریا بن ابی میسره ثنا عبدالله بن یزید المقرئ ثنا حیوه اخبرنی ابو‌هانئ ان ابا علی الجنبی عمرو بن مالک حدثه عن فضاله بن عبید عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انه قال ثلاثه لا تسال عنهم رجل فارق الجماعه وعصی امامه فمات عاصیا… هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین فقد احتجا بجمیع رواته ولم یخرجاه ولا اعرف له عله.»

[۵۸] الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۲۰۶، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ ه – ۱۹۹۰.

غزالی

غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین»، تصحیح حاکم را نقل کرده و در رد آن چیزی یاد آور نشده است:
حدیث فضاله بن عبید ثلاثه لا یسال عنهم رجل فارق الجماعه وعصی امامه ومات عاصیا الحدیث اخرجه ال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.