پاورپوینت کامل تاریخ وصاف الحضره ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخ وصاف الحضره ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ وصاف الحضره ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ وصاف الحضره ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ تاریخ نگارش
۲ اهمیت کتاب
۳ ساختار
۳.۱ نگارش رسالههایی در کتاب
۳.۲ نثر کتاب
۴ گزارش محتوا
۵ جلد اول
۶ جلد دوم
۷ جلد سوم
۸ جلد چهارم
۸.۱ سلطنت سلطان محمد خدابنده
۹ جلد پنجم
۱۰ وضعیت کتاب
۱۱ پانویس
۱۲ منابع مقاله
۱۳ وابستهها
تاریخ نگارش
وصاف در ۶۹۷ق به تألیف کتاب خود پرداخت. در ۱۳ رجب ۷۰۲ق در عانه، خواجه رشیدالدین فضلالله و سعدالدین ساوجی، او را به غازانخان معرفی کردند و وصاف بخشی از کتابش را به غازانخان تقدیم کرد. او بخش دیگر اثر خود را در محرم ۷۱۲ق به الجایتو عرضه کرد و الجایتو او را نواخت[۱].
اهمیت کتاب
تاریخ وصاف به سبب آنکه مؤلف آن، دیوانی بوده و بسیاری از وقایع را دیده یا از بزرگان دربار ایلخانان شنیده، شایان اعتماد و بااهمیت است. افزون بر این، بسیاری از اصطلاحات اداری و دیوانی حکومت ایلخانان در این اثر ثبت شده است. ویژگی مهم کتاب، رعایت انصاف و حقگویی در بیان رخدادهای تاریخی است. این کتاب از نظر بیان اوضاع شیراز و فارس در دوران مؤلف و نیز دیدگاه او درباره زندگی مردمان فرودست نیز بسیار برجسته است[۲].
ساختار
تاریخ وصاف مشتمل است بر یک مقدمه و پنج جلد در شرح رویدادهای حکومت ایلخانان، از مرگ مُنکوقاآن تا اواسط سلطنت ابوسعید بهادر (۷۱۶ـ ۷۳۶ق) یعنی ۷۲۳ق. وصاف پس از شرح مختصری درباره منکوقاآن و وقایع پس از مرگ وی، به سلطنت هولاکوخان و فتح بغداد پرداخته است. او ضمن بیان رویدادهای حکومت جانشینان هولاکو تا میانه سلطنت سلطان ابوسعید بهادر به ذکر خاندان جوینی، اتابکان سلغری، اتابکان لر، سلاطین کرمان، دهلی، شبانکاره، مصر، جزیره کیش و آل کرت و نیز به تخت نشستن گیخاتو پرداخته است. وصاف در پایان جلد چهارم، بخشی از تاریخ جهانگشای را آورده که مشتمل است بر رویدادهای قبایل مغول و تاتار و آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و وضع یاسا و فتوحات او در خراسان و ماوراءالنهر و خلاصهای از تاریخ حکومت خوارزمشاهیان و سلطان جلالالدین. در این بخش، نویسنده از توجه هولاکو به غرب و دستیابی او به کتابخانه اسماعیلیان و عقاید حسن صباح و جنگهای او با سلجوقیان نیز سخن گفته است. بخش پنجم آن به دنباله سلطنت الجایتو، مرگ او و نیز روی کار آمدن ابوسعید بهادر و رویدادهای عصر او اختصاص دارد[۳].
نویسنده ضمن شرح وقایع تاریخی، اشعاری به عربی یا فارسی آورده که غالباً سروده خود اوست[۴].
به گفته وصاف، کتاب وی دنباله تاریخ جهانگشای است و عطاملک جوینی در همه حال ممدوح اوست[۵].
نگارش رسالههایی در کتاب
نویسنده رسالههایی چون رساله «مدرسه سیار»، «اصول علم بیان» و «رسالهای در تشبیه» را نیز در این کتاب نگاشته است[۶].
نثر کتاب
نثر تاریخ وصاف، متکلف و مسجع و سرشار از عبارتپردازی و ذکر مترادفات و افراط در آوردن اخبار و اشعار عربی و آیات قرآنی است. وصاف، به گفته خودش، قصدش از بیان اینهمه حشو و لغتپردازی، اظهار بلاغت و قدرتنمایی در سجع بوده است و در پاسخ به انتقاد معاصرانش گفته است که چون عیب دیگری نیافتهاند، عبارتپردازیهای او را نشان گرفتهاند[۷].
گزارش محتوا
در مقدمه جلد چهارم، به معرفی کتاب و بیان ویژگیهای آن، پرداخته شده است[۸].
مؤلف در جلد اول، به مرگ منگوقاآن، فعالیتهای قوبیلای و تیمور قاآن در چین، تصرف بغداد به دست هولاکو و حکومت اباقا و احمد تکودار؛ و در جلد دوم، به دودمان اتابکان سلغری، حکومت ازغون خان و اتابکی یوسف شاه و افراسیاب؛ و در جلد سوم، به حکومت گیخاتو و بایدو و حاکمان کرمان و دهلی و حکومت غازانخان تا پایان سال ۷۰۰ق؛ و در جلد چهارم، چنانکه در آغاز آن اشاره کرده، به آخرین سالهای حکومت غازانخان، توجه نموده است[۹]؛ و در جلد پنجم، وقایع دوران اولجایتو و ابوسعید مغول به تصویر کشیده است.
غازانخان در بهار سال ۷۰۱ق، علیرغم بیمیلی ملازمان و ارکان دولت به سمت شام لشکرکشی کرد. مؤلف پسازاین بخش، به ذکر استخلاص دمشق و شامات و برون شدن آن سرزمین از تحت فرمانروایی حکومت غازانخان پرداخته است. نویسنده چون بیهقی، هنرمندانه در تمام این مواد، حق تاریخ را به درستی ادا کرده و از بازنمودن شکست ولینعمت خود، تن نزده است. وی در باز نمودن حقهبازیها و پنهانکاریها و دخل و تصرف بلوغان خاتون و دیگر وابستگان حکومت، هیچ فروگذار نکرده است. حتی در گزارش جنایتهای مغولان در فتح سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی، کوتاهی ننموده، چنانکه در فتح هند، شمارش شصت هزار سر کشتگان سخن رانده که از آنها بر دروازه یدون، مناره پرداختند و آن را مایه عبرت و نظاره آیندگان ساختند و در جای دیگر، از شمارش دویست و هفتاد هزار گوش مقتولین خبر داده است[۱۰].
غازانخان در جمادیالآخر سال ۷۰۲ق، در نزدیکی حله، از آب فرات گذشت و پس از زیارت امام حسین(ع) و تقدیم مبالغی پول بهعنوان نذر به آستانه مقدس حسینی و علما و سادات، در امتداد شط فرات بهطرف انبار و سنجار پیش رفت و در رجب آن سال، به منزل عانه رسیده و در این همین سال، نویسنده کتاب خود را به عرض وی رسانده است[۱۱].
نکتهای که در اینجا باید بدان تأکید کرد، این است که اثر حاضر، پیش از آنکه یک کتاب تاریخی باشد، متنی ادبی است، چون اگر غرض اصلی مؤلف بیان تاریخ و وقایع آن میبود، طبیعتاً میبایست همه همت خود را صرف تحلیل و توجیه و بیان وقایع موردنظر میکرد، حالآنکه در تألیف این کتاب، مطالب و حوادث و وقایع تاریخی، غرض ثانی، بلکه از اغراض بعید در کتاب است و این نکتهای است که مؤلف بدان توجه داشته است. در نظر او، موضوع تاریخ، محمل و جولانگاهی است برای عرضه هنرنماییها: «بعضی از افاضل منشیان در حضرتی که ذکر محاسن این کتاب میرفت، تقریر کرد که در غرابت ترکیب و براعت تصنیف و شیوه سخنگستری و معنیرانی، هیچ نمیتوان گفت، همینقدر بیش نیست که مقاصد تاریخ در ضمن بدایع و صنایع، دیرتر به فهم میرسد، هرچند جواب آن بذله زن خوبروی و گرمابه تمام است که پرسیدند چه عیب داشت؟ یکی از عیبجویان گفت: آب از سر حوض بسیار میریخت… اما حضرت جواب فرمود و حاضران تصدیق کردند که موضوع این کتاب، بدایع ترسل و علم معانی و سخنرانی است و حکایت تاریخ بالعرض، پیرایه آن صور ساخته و چند جای شرح آن داده»[۱۲].
البته باید متذکر شد که این سخن به این معنی نیست که این کتاب، از نظر تاریخی، فاقد ارزش و اعتبار است، بلکه بهزعم مورخان و محققانی که در دوره مغول، پژوهشهای بسیار عالی انجام دادهاند، این اثر را در کنار دو یا سه کتاب درجهیک تاریخ مغول، چون «جهانگشای» جوینی و «جامع التواریخ» رشیدی، یکی از سه یا چهار منبع بسیار مهم تاریخ مغول، بهحساب میآورند[۱۳].
به نظر اشپولر با آنکه اثر رشیدالدین فضلالله برای عصر ایلخانان مغول مهمترین منبع است، ولی به خاطر رابطه نزدیک رشیدالدین با غازانخان و الجایتو، وی ناگزیر بود از گزارش برخی وقایع خودداری کند و یا آنها را جرح و تعدیل نماید و در مواردی، ملاحظه هیئت حاکمه مغول را بکند. ازاینجهت، در نظر این محقق، نوشتهها، گزارشها و اطلاعات تاریخ وصاف، بهخصوص از نظر مقابله با «تاریخ رشیدالدین»، کتاب بسیار مهمی است. ما در این اثر، گزارشهای فراوانی مییابیم که «جامع التواریخ» فاقد آن است[۱۴].
مورخان در دورههای بعد، اغلب همان مطالبی را که در «تاریخ وصاف» آورده شده است را تکرار میکنند. این کتاب برای مطالعه سرگذشت حکومتهای محلی که تحت نظر ایلخانان قرار داشت، خصوصاً برای فارس، کرمان، شبانکاره و جزایر خلیجفارس، مهمترین منبع است و تاریخ اختصاصی مناطق مختلف، حاوی مطالبی جز آنچه وصاف و نویسندگان آثاری تاریخی بزرگ نقل کردهاند، نیست[۱۵].
جلد اول
این جلد از تاریخ وصاف با مقدمه کتاب و ذکر دلیل نگارش آغاز و با بیان چگونگی گرفتاری و قتل صاحب دیوان، جوینی، پایان مییابد.
کتاب با شرح وفات منگوقاآن و نشستن اریغ بوکا بهجای وی با عصیان آلغو بر اریغ بوکا آغاز میشود و پسازآن ذکر جلوس قبلاً قاآن و لشکرکشی وی به چین میآید. وصّاف چنان در عدالت و داد قبلاً اغراق میکند که آدمی را به تحیر وامیدارد، وی مینویسد:
«[قبلاً قاآن] چنان کرد که از تأثیر عدل او گرگ و گوسفند و باز و تیهو رسم دشمنی فراموش کردند… ذکر عدل و انصاف و کیاست و صواباندیشی و ملک آرایی او چنان زبانزد ساکنان آن نقاط گردید که شیوه عدل و داد شاهان گذشته را از یادها بسترد.» سپس به جلوس تیمور قاآن در سال ۶۹۴ق اشاره میشود و مؤلف بار دیگر از عدالت و آبادانی مغولان سخن میگوید: «…اکنون که سال ۶۹۸ است[تیمور قاآن] همچنان بر سیرت و سنت پدران خود به آباد ساختن بلاد و عدل و انصاف درباره رعایا بر سر خانیت مستقر است.»
وصّاف، پسازآن قدری به عقب برمیگردد و هلاکو و اقداماتش را ارزیابی میکند. وی نابودی اسماعیلیه به دست هلاکو را منتی بزرگ بر مسلمانان دانسته مینویسد: «…[هلاکو] با فتح قلاع ملاحده و نابود ساختن این طایفه بر مسلمانان جهان منت نهاد و آنان را از وحشت کاردزنان آن قوم رهانید.»
مؤلف آنگاه به دلایل سقوط بغداد اشاره میکند:
بیکفایتی خلیفه، قدرت مغولان و خیانت ابن علقمی وزیر، مهمترین دلایل سقوط بغداد از نظر وصاف میباشد که البته وی تلاش زیادی میکند که خیانت وزیر خلیفه عباسی را بهعنوان عامل اصلی سقوط بغداد بیان کند و بر این باور است که چون ابن علقمی شیعه از آتش زدن محله کرخ بغداد (محله شیعهنشین) بهدست ابوبکر، پسر خلیفه، کینه در دل داشت. درصدد حیله برآمد تا چگونه خلیفه و اتباع او را از دم تیغ بگذراند. ازاینروی «در خفا نزد هلاکو کس فرستاد و پس از اظهار عبودیت و بندگی، بغداد را هرچه بیشتر بیاراست و زشتی اعمال خلیفه را شرح داد، قول داد در صورت تهاجم شهر را تسلیم نماید.»
نویسنده با بررسی شخصیت و کردار خلیفه عباسی، المستعصم بالله، وی را فرمود مغرور و متکبر و غرق در تجملات دانسته از اموال و احتشام و جلال و اقتدار خلیفه سخن میگوید و با نگرشی انتقادی چنین مینگارد: «با آنکه مفترض الطاعه بود در انواع لهو و لعب که عین بدعت و ضلالت است مستغرق بود.»
گاه وصّاف الحضره در پی آن است که دلیل واقعی سقوط بغداد را نیز بیابد، شاید حکایت زیر که دو دیدگاه مغولان و خلیفه عباسی را نشان میدهد، بیانگر بخشی از این حقیقت باشد: «روزی خلیفه به نماز صبح ایستاد، آیه قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تذل من تشاء و…را بخواند و تضرع بسیار کرد و بگریست این حال را به سمع ایلخان رساندند…گویند او را از خوردن طعام بازداشته بودند چون سخت گرسنه شد از موکلان غذایی طلبید، هلاکو گفت تا طبقی از زر پیش او نهادند و گفتند ایلخان میگوید از این طبق تناول کرد! خلیفه گفت: اگر زر را نمیتوان خورد چرا میان لشگر تفرقه نکردی تا مال و ملک و ملت را از تعرض ما مصون دارد!»
گرچه وصّاف مغولان را «سپاهیان خدا» مینامد؛ لیکن به ویژگیهای واقعی این قوم و دلایل پیروزی و شکستشان نیز توجه دارد. وی جنگاوری، بیرحمی، جنگ روانی، فنون محاصره و تصرف شهرها، ابرام در رسیدن به هدف، تعقیب دشمنان، بهرهگیری از اسبهای گریزپا شمشیرهای بران، دارا بودن دلهای استوار و محکم، شماره فراوان و امان دادن به تسلیمشدگان را از جمله دلایل پیروزی مغولان در جنگ دانسته و غفلت و سرمستی و استغراق در نای و نوش را از اسباب هزیمت ایشان در رویاروی با ممالیک میداند.
مؤلف به نقش و کارکرد ایرانیان در کسوت وزیر و مشاور و دانشمند و عالم در دستگاه ایلخانان توجه کرده ضمن احترام به ایشان وجود چنین افرادی را در کنار مغولان عامل تعدیل خشونتهای بیحدوحصر این قوم و پاسداری از کیان دین و ملت و ملک و رعیت دانسته به مناسبتهای مختلف زبان به ستایش ایشان میگشاید.
وصّاف از خواجهنصیرالدین طوسی چنین یاد میکند: «مولانا اعظم شارح علوم الاولین و الاخرین نصیر المله و الدین محمد طوسی…»(ص ۲۴) و در جای دیگر وی را «سلطان الحکماء المققین، نصیر المله و الدین طوسی» نامیده به شرح خدمات علمی، فرهنگی و اقتصادی وی میپردازد.
همچنین در توصیف خدمات شمسالدین محمد بن صاحب دیوان بهاءالدین محمد جوینی مینگارد: «صاحب دیوان ممالک بود و در دولت هلاکو که سرتاسر خراسان دستخوش غلبه مغول بود او در حفظ و حراست قواعد دین اسلام اعجاز کرد…آستانش همانطور که ملجاء و مأمن فقرا و آحاد رعیت بود پناهگاه سلاطین و ملوک خراسان و عراق و بغداد و شام و روم و ارمن نیز گردید…با این جلالت قدر در تعظیم و تکریم ارباب فضل مبالغه میکرد، ازاینروی نهال علم و ادب به یمن تربیتش بارور گردید و سایه گسترد و میان افاضل و اراذل و حکیم و جاهل و اصیل و خامل برخلاف امروز امتیازی حاصل شد.»
مؤلف همچنین به تعریف از ممالیک مصر و صلاحالدین ایوبی پرداخته مینویسد:
«از ممالکی که پس از ۶۹۹ سال از هجرت پیامبر عربی همچنان بر جاده جهد و جدّ در دینپروری و حسن اعتقاد ثابتقدم است ممالک مصر و شام است و روضه الاسلام بلاد شام دمشق است.»
نویسنده از شجاعت و دینداری صلاحالدین ایوبی تعریف کرده و نمیتواند خوشحالی خود را از شکست مغولان در برابر ممالیک مصر پنهان سازد. برای نمونه هنگامیکه به سال ۶۷۹ ق منکو تیمور، برادر اباقا، از مصریان شکست خورد چنین نوشت:
«اینبار نیز لشگر مغول شکستی فاحش یافت…
تمامت لشگریان مغول را از دم تیغ گذرانید و اهل اسلام به خاطر این پیروزی زبان به شکر پروردگار گشودند…».
وصّاف با ذکر اسلام آوردن احمد نکودار، در لابهلای نوشتههای خود به علل واقعی این اسلام صوری هم اشاره میکند. وی قوت ممالیک مصر، مخالفت شاهزادگان و امرای مغولی با خود، بهکارگیری مسلمانان در سپاه خود و از همه مهمتر تلاش برای برقراری روابط بازرگانی با کشورهای مسلمان جهت سروسامان دادن به اوضاع بد اقتصادی قلمروش را از دلایل اسلام آوردن نکودار میداند.
کتاب اول با شرح گرفتاری صاحب دیوان و قتل او و چگونگی کشتهشدن سلطان احمد نکودار و بر سر کار آمدن ارغون خاتمه مییابد.
جلد دوم
کتاب دوم با ذکر دودمان سلغری و بعضی احوال آروغ میمون نسل چنگیز! آغاز و باغور در اوضاع فارس و عمال آن ادامه یافته با وصف حال اتابکان انجام میپذیرد. مصنف شیراز را «بهترین سرزمینهای ایران» دانسته آن را«ملک سلیمان» مینامد و حکومت نمایندگان و نواب سلاجقه در این شهر را از سال ۴۵۸ق که «سلطان ارسلان بن محمد بن جغری» آن را گشود، به مدت ۸۵ سال بیان مینماید فضلون شبانکاره، رکنالدین خمار تکین، جلالالدین جاولی، اتابک قراچه، اتابک منکوبرس، اتابک بوزابه و ملکشاه؛ کسانی بودند که به نیابت از سلجوقیان بر شیراز حکومت کردند.
پسازآن مؤلف به چگونگی تسلط خاندان سلغری بر این شهر پرداخته از بزرگان این دودمان همچون ابوبکر سعد به بزرگی یاد میکند:
«ابوبکر بن سعد چراغ تابان این خاندان بود، پادشاهی عادل و ملکگی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 