پاورپوینت کامل اَصحاب کَهف ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اَصحاب کَهف ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اَصحاب کَهف ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اَصحاب کَهف ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
مؤمنانى پناهنده در غار.
«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از ماده «صـحـب» و معناى مصدرى آن همراهى کردن است و صاحب کسى یا چیزى است که ملازم و همراه کس یا چیز دیگر باشد.[۱] این ملازمت و همراهى باید عرفاً فراوان باشد.[۲]
«کهف» به معناى شکاف در دل کوه (غار) است؛ اما برخى لغت دانان[۳] «کهف» را بزرگتر از «غار» دانستهاند. اصحاب کهف به معناى «یاران و ملازمان غار» است. قرآن کریم در آیات ۹ـ۲۶ سوره کهف/۱۸ از جوانانى مؤمن نام مىبرد که از آیین بتپرستى دوران خویش بیزارى جستند و با مأوا گزیدن در غار به رحمت الهى پناه برده و از درگاه او درخواست هدایت کردند. خداوند نیز آنان را به مدت ۳۰۹ سال به خوابى عمیق فرو برد و جایگاه امنى برایشان فراهم ساخت.
اصحاب کهف در منابع مسیحى
داستان اصحاب کهف از معدود داستانهایى است که برخلاف بسیارى از داستانهاى دیگرِ قرآن، در منابع یهودى به دلایلى از آن یاد نشده است؛[۴] اما در منابع مسیحى ذکر شده است. ساختار داستان در منابع مسیحى همگونى خاصى با نقلهاى اسلامى دارد و به «هفت خفتگان» و «هفتخفتگان شهر اِفِسوس» معروف است.[۵]
گیبون، مورخ معروف انگلیسى، داستان اصحاب کهف را چنین نقل مىکند: هنگامى که مسیحیان گرفتار ستمگریهاى امپراتور دیکیوس(Decius) بودند، ۷ تن از جوانان اشرافزاده شهر «افسوس» (Ephesus) در غار وسیع و عمیقى در کوهى در کنار شهر پنهان شدند. امپراتور ستمگر براى نابودى جوانان، فرمان داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمى از سنگهاى بزرگ و ضخیم ببندند.
در این حال جوانان به خوابى عمیق فرو رفتند. این خواب به گونهاى معجزهآسا ۱۸۷ سال به طول انجامید، بدون آن که در این مدت به قواى حیاتى ایشان آسیبى برسد. پس از این مدت بردگان «ادولیوس» (Adolius) که وارث کوه مزبور بود، براى احداث ساختمان مجلل روستایى در آن محل آن سنگهاى ضخیم را برداشتند. با برداشتن سنگها، اشعه آفتاب به درون غار نفوذ کرد و عامل بیدار شدن جوانان خفته در غار گردید.
آنان که مىپنداشتند ساعاتى اندک در خواب بودهاند احساس گرسنگى کردند، از اینرو بر آن شدند که یکى از آنان به طور مخفیانه و ناشناس به شهر بازگردد و غذایى فراهم آورد. آنان «جامبلیکوس» (Jamblichus) را براى این کار برگزیدند؛ اما این جوان ـ اگر روا باشد که پس از این خوابِ درازمدت، نام «جوان» بر وى اطلاق کنیم ـ نتوانست منظره شهر بومى خود را که پیشتر با آن آشنا بود، باز شناسد. هراس او هنگامى فزونى یافت که صلیب بزرگى را بر دروازه بزرگ شهر اِفِسوس مشاهده کرد.
لباس شگفتآور و منفرد و لهجه قدیمى و متروک او نانوا را متحیر و سراسیمه کرد. هنگامى که جامبلیکوس پول قدیمى رایج در دوران امپراتور دیکیوس را به نانوا داد نانوا پنداشت که این جوان به گنجى دست یافته است، از اینرو وى را نزد قاضى برد و در آنجا با تبادل پرسش و پاسخهایى، داستان حیرتانگیز و درنگ درازمدت نزدیک به دو قرن آنان در غار روشن شد. در پى این رخداد، اسقف شهر اِفِسوس، کاهنان، حاکمان و مردم شهر و حتى خود امپراتور «شیودوسیوس» براى مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آن که ۷ جوان، خود را به حاضران رسانیدند و ماجراى خود را براى ایشان بازگو کردند مرگ آنان فرارسید و با کمال آرامش از دنیا رفتند.[۶]
پادشاه و عصر اصحاب کهف
در مورد پادشاه دوران اصحاب کهف اختلاف نظر است؛ اما بیشتر مورخان پادشاه ظالمى را که اصحاب کهف از ستم وى به غار پناه بردهاند «دقیانوس» دانستهاند؛ یعنى پادشاه و امپراتور روم که در تاریخ با نام «دکیوس» یا «دیکیانوس» شناخته مىشود و بین سالهاى ۲۴۹ـ۲۵۱ میلادى حکومت داشته است؛ نیز پادشاه صالحى را که اصحاب کهف در دوران وى از خواب برخاستند «تیذوسیوس دوم» (تاودوسیوس و به نقلى ثیودوسیوس دوم) دانستهاند؛ امپراتورى که در تاریخ به «تیدوسیوس دوم» معروف بود و بین سالهاى ۴۰۸ـ۴۵۰ میلادى حکومت کرده است.[۷] منابع مسیحى نیز در این مورد با همین نقل هماهنگ است.[۸]
شمار و نامهاى اصحاب کهف
شمار اصحاب کهف، چنان که از عنوان داستان در منابع مسیحى یعنى «هفت خفتگان» پیداست، ۷ نفر است. برخى نیز آنان را ۵ تن و برخى نیز ۱۳ تن نقل کردهاند. [۹]
نامهاى اصحاب کهف، طبیعتاً نامهایى یونانى است زیرا اِفِسوس، از شهرهاى یونان است. این نامها عبارت است از: مکسملینا، یلمیخا، دیمومدس (دیموس)، امبلیکوس، مرطونس، بیرونس، کشطونس.[۱۰]
روشن است که این نامها با ورود به نوشتارهاى اسلامى و عربى دستخوش تغییراتى شده است، چنان که طبرى نامهاى ایشان را این گونه نقل کرده است: مکسلمینا، محسلمینا، یملیخا، مرطونس، کسطونس، ویبورس، ویکرنوس، یطبیونس و قالوش.[۱۱] خود وى نیز بر اساس روایتى دیگر نامهاى دیگرى را با اندکى تفاوت ذکر مىکند.[۱۲]
قرآن مجید هیچگونه تصریحى درباره شمار اصحاب کهف ندارد و تنها بیان مىکند که مردم در عدد اصحاب کهف اختلاف نظر داشتهاند؛ برخى ایشان را با سگ همراهشان ۴ تن و برخى ۶ تن و برخى ۸ تن دانستهاند: «سَیَقُولُونَ ثَلَاثَهٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَهٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ» (سوره کهف/ ۱۸، ۲۲) و چون «رَجمـًا بِالغَیبِ» را که اشاره به بىدلیل بودن سخن مردم است پس از دو قول اول ذکر کرده و قول سوم را بدون چنین تعبیرى آورده، برخى نتیجه گرفتهاند که قرآن نظر سوم را تأیید مىکند.[۱۳]
به هر روى، قرآن شمار کسانى را که از عدد اصحاب کهف آگاه بودند، اندک مىداند: «قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ» (سوره کهف/ ۱۸، ۲۲)، از اینرو به رسول خدا صلى الله علیه و آله دستور مىدهد که جز به نحو مستدل با ایشان در این مورد به گفتگو نپردازد: «فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا». (سوره کهف/۱۸، ۲۲)
«مراء ظاهر» به معناى بحث غالب و مسلط است؛ بدین معنا که با آنان چنان با استدلال سخن بگو که گفتار تو بر نظر آنان غالب و مسلط گردد. احتمال دیگر این است که با آنان در خلوت بحث و گفتگو نکن زیرا گفتار تو را تحریف مىکنند، بلکه آشکارا و در حضور مردم گفتگو کن تا نتوانند حقیقت امر را تحریف کنند[۱۴] و چون خداوند خود از همه آگاهتر است: «رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم» (سوره کهف/ ۱۸، ۲۲) دیگر از هیچ کس درباره اصحاب کهف سؤال مکن: « وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا». (سوره کهف/۱۸، ۲۲) زیرا علم خداوند تو را از هر چیز بىنیاز مىکند.[۱۵]
مکان غار اصحاب کهف
درباره مکانِ غار اصحاب کهف دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد:
حادثه مزبور در شهر «اِفِسوس» واقع شده و غار مزبور نیز در همان جا قرار دارد و افسوس (افسیس) از شهرهاى معروف آسیاى صغیر (ترکیه کنونى و قسمتى از روم شرقى قدیم) است. ویرانههاى این شهر هم اکنون در ۷۳ کیلومترى شهرِ «ازمیر» ترکیه به چشم مىخورد و در کنار قریه «ایاصولوک» در کوه «ینایرداغ» هم اکنون غارى بسیار وسیع دیده مىشود که فاصله چندانى با افسوس ندارد و آثار صدها قبر در آن وجود دارد.
ورودى این غار در سمت شمال شرقى بوده و هیچ اثرى از مسجد، صومعه یا کنیسه در آن به چشم نمىخورد به عقیده بسیارى، غار مورد اشاره در داستان، همین غار است.[۱۶] این قول، با نقلهاى مسیحى سازگار است.[۱۷]
غار مزبور در نزدیکى پایتخت اردن یعنى شهر عمان و در نزدیکى روستاى «رجیب» واقع است. بر بالاى این غار صومعهاى دیده مىشود که بر اساس پارهاى از قراین، مربوط به قرن پنجم میلادى است و پس از آن که مسلمانان آنجا را فتح کردند به مسجد تبدیل شد.[۱۸]
اطراف این غار از دو سمت شرقى و غربى باز است و آفتاب بر آن مىتابد و ورودى غار در سمت جنوب قرار دارد و در داخل غار ۷ یا ۸ قبر به چشم مىخورد. در سال ۱۹۶۳ میلادى هیئتى اکتشافى از اردن با حفارى به کشف این غار متروک نایل شد.[۱۹]
غار اصحاب کهف در بتراء از شهرهاى فلسطین است.[۲۰]
در کوه «قاسیون» نزدیک دمشق سوریه واقع است.[۲۱]
در شبه جزیره اسکاندیناوى، در اروپاى شمالى قرار دارد.[۲۲]
در نزدیکى شهر نخجوان در کشور قفقاز واقع است.[۲۳]
علامه طباطبایى بنا به دلایلى دیدگاه اول را به رغم شهرتش، مردود مىداند؛ از جمله آن که از آیه «وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ».(سوره کهف/۱۸، ۱۷)
برمىآید که نور خورشید به هنگام طلوع بر سمت راست غار و هنگام غروب بر سمت چپ آن مىتابیده است، بنابراین باید ورودى غار در سمت جنوب باشد در حالى که دَرِ ورودى غار موجود در شهر اِفِسوس به سمت شمال شرقى است؛ همچنین مضمون آیه «قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا». (سوره کهف/۱۸، ۲۱)
این است که در آن غار یا پیرامون آن، مسجد و عبادتگاهى بنا کردند در حالى که در غار اِفِسوس اثرى از مسجد یا صومعه یا عبادتگاه دیگر به چشم نمىخورد. البته در سه کیلومترى آن کنیسهاى وجود دارد که به هیچ وجه با غار مزبور ارتباطى ندارد،[۲۴] بنابراین از میان چند دیدگاه یاد شده، دیدگاه دوم با ویژگیهاى ذکر شده در آیات قرآن سازگار است و برخى روایات نیز آن را تأیید مىکند.[۲۵]
اصحاب کهف در روایات اسلامى
روایات اسلامى معمولاً اصحاب کهف را همانند روایات مسیحى، جوانانى اشراف زاده دانسته که در عید بزرگى با مرکبهاى خود به بیرون شهر رفتند و بتهایى را که مىپرستیدند به همراه خود بردند. خداوند در دلهایشان نور ایمان برافروخت و آنان به خداوند یکتا ایمان آوردند و هر چند در آغاز ایمان خود را از یکدیگر پوشیده مىداشتند؛ اما به تدریج ایمان خود را به یکدیگر اظهار کردند.[۲۶]
بر پایه برخى روایات با این که پادشاه جبار و بتپرست عصر، همه کسانى را که از پرستش بتها سرباز مىزدند، مىکشت؛ ولى به اصحاب کهف مدتى مهلت داد تا از ایمان خود بازگردند. آنان از این فرصت استفاده کرده و به غار پناه بردند.[۲۷] برخى دیگر از روایات، آنان را امین و رازدار پادشاه عصر خود قلمداد کرده که هدایت یافته و به غار پناه بردند.[۲۸]
روایتى از وهب بن منبه، ماجراى ایمان آوردن اصحاب کهف را کاملاً متفاوت و مربوط به گرویدن جوانان شهر اِفسوس به یکى از حواریان حضرت عیسى علی دانسته است. بر اساس این روایت، یکى از حواریان حضرت عیسى علیهالسلام بر اثر سجده نکردن به بتِ سر درِ شهر از ورود به شهر ممنوع شده بود و به ناچار در گرمابهاى در بیرون شهر به کار و تبلیغ دین خدا پرداخت و از این راه برخى جوانان شهر به او گرویدند.[۲۹]
همچنین بر اساس برخى روایات، اصحاب کهف جوانانى رومى بودهاند که پیش از بعثت عیسى علیهالسلام وارد غار شدند و پس از بعثت آن حضرت از خواب برخاستند؛[۳۰] اما برخى روایات، همه ماجرا را مربوط به زمان پس از بعثت حضرت عیسى علیهالسلام و آنان را افرادى دانسته که بر شریعت عیسى علیهالسلام بودهاند.[۳۱]
اصحاب کهف در قرآن
قرآن در طى ۱۸ آیه به بیان این داستان پرداخته است. از سیاق نخستین آیه این قصه: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا». (سوره کهف/۱۸، ۹) برمىآید که این داستان اجمالاً پیش از نزول آیات، معلوم بوده و قرآن به شرح و تفصیل آن پرداخته است.[۳۲]
علت شگفت بودن ماجراى اصحاب کهف، درنگ ۳۰۹ ساله آنان در غار و آنگاه برخاستن ایشان در کمال سلامت بوده است. خواب طولانى اصحاب کهف از شگفتانگیزترین نشانههاى الهى است که موجب شده مفسران نیز به فراخور حال به بحث درباره آن و اثبات آن به لحاظ علمى و تجربى بپردازند.[۳۳]
بر اساس روایاتى که در شأن نزول این آیات وارد شده، قریش شمارى از یاران خود را براى تحقیق درباره دعوت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به سوى عالمان یهود در مدینه فرستادند تا نظر آنان را در این مورد جویا شوند. عالمان یهود با طرح چند پرسش گفتند: اگر محمد صلى الله علیه و آله از عهده پاسخ به این پرسشها برآمد، او پیامبر خدا وگرنه دروغگوست.
در پرداختهاى روایى گوناگون، این پرسشها کاملاً یکسان نقل نشده است؛ اما در همه روایات، یکى از این پرسشها به اصحاب کهف مربوط است که آیات مورد اشاره در پاسخ به آن نازل شده است.
چگو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 