پاورپوینت کامل علی بن جعفر علیه السلام ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علی بن جعفر علیه السلام ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علی بن جعفر علیه السلام ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علی بن جعفر علیه السلام ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ نسب و القاب علی بن جعفر
۲ پیروی از خط ولایت و امامت
۳ اساتید و شاگردان
۴ علی بن جعفر در منظر عالمان
۵ آثار علمی
۶ وفات و مدفن
۷ خاندان علی بن جعفر
۸ پانویس
۹ منابع
نسب و القاب علی بن جعفر
گرچه در کتابهای رجالی و تاریخی از تاریخ تولد وی ذکری نشده، با دقت در بعضی از روایات[۱] آشکار می شود که او از برادر والامقامش امام موسی بن جعفر علیه السلام بیش از یکی دو سال کوچکتر نبوده است و تولدش نزدیک سالهای ۱۲۹ یا ۱۳۰ هجری می باشد. پدر ارجمندش امام جعفر صادق علیه السلام در سال ۸۳ هـ.ق متولد و در سال ۱۴۸ هـ.ق در ۶۵ سالگی به تحریک منصور عباسی مسموم و شهید گردید.[۲]
حضرت صادق پنج فرزند داشت که علی کوچکترین آنها بود و در همان اوائل زندگی، پدر را از دست داد و در کنار برادرش امام کاظم علیه السلام رشد نمود و به درجات عالی علمی و اخلاقی رسید.[۳]
ابوالحسن علی بن جعفر به سبب انتسابش به خاندان وحی و امامت، «حسینی»، «هاشمی» و «علوی» خوانده می شد. و به موجب رشد و نمو در مدینه وی را «مدنی» می خواندند. اما مشهورترین القابش که جز بر او اطلاق نمی شود «عُرَیضی» است. چون بیشتر عمر شریفش را در قریه «عُرَیض» (در یک فرسخی مدینه) سپری نموده و فرزندان وی نیز به عُرَیضیون معروفند.[۴]
پیروی از خط ولایت و امامت
در روزگاری که ائمه معصومین علیهمالسلام در اختناق شدید حکام جور بسر می بردند شیفتگان اهل بیت عصمت علیهمالسلام به وسیله افرادی آگاه و از جان گذشته با پیشوای محبوب خود در ارتباط بودند و جواب مسائل و مشکلات خویش را بدین طریق از امام علیه السلام دریافت می کردند. یکی از افرادی که با شیوه خاصی توانست ارتباط برادر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام را با مردم حفظ کند و پاسخ سؤالات شیعیان را از امام علیه السلام دریافت دارد، «علی» فرزند برومند امام جعفر صادق علیه السلام است.
در آن ایام، گروههای انحرافی زیادی چون اسماعیلیه،[۵] سَمیطیه[۶] و فطحیه به وجود آمدند و نیز جو اختناق شدیدی که حاکمان وقت به وجود آورده بودند تشخیص حق، یعنی امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را بر بسیاری دشوار ساخته بود و پیروی از امام بدون گذشت و فداکاری ممکن نبود. از این رو شمار انبوهی از مردم حتی بعضی از نزدیکان امام علیه السلام به دشمنان پیوستند.
علی بن جعفر در گفتاری چنین اظهار می دارد: «عمره ماه رجب را گزارده و در مکه بودیم. محمد بن اسماعیل (نوه امام صادق علیه السلام) نزدش آمد و گفت: عموجان، می خواهم به بغداد بروم و دوست دارم با عمویم ابوالحسن (موسی بن جعفر) خداحافظی کنم. می خواهم تو نیز همراهم باشی! من با او به سوی برادرم که در منزل «حُوبه» بود رهسپار شدیم. اندکی از مغرب گذشته به آنجا رسیدم. من در زدم، برادرم جواب داد و در را باز کرد. حضرت پیش آمد در حالی که پارچه رنگ کرده ایی به گردنش بسته بود. پایین آستانه در نشست. من به جانب او خم شدم و سرش را بوسیدم و گفتم: برای کاری آمده ام که اگر تصدیق فرمایی از توفیق خداست (بر ما) و اگر غیر از آن باشد چنین معلوم شود که ما خطای بسیار داریم. فرمود: چه کار است؟ گفتم: این برادرزاده شماست که می خواهد با شما خداحافظی کند و به بغداد رود. فرمود: بگو بیاید. من او را که در کناری ایستاده بود، صدا زدم. نزدیک آمد و سر حضرت را بوسید و گفت: قربانت، مرا سفارشی کن. فرمود: سفارشت می کنم که درباره خون من از خدا بترسی! او پاسخ داد: هر کس بدی شما را بخواهد خدا آن بدی را به خودش رساند. آنگاه به بدخواه او نفرین کرده و باز سر حضرت را بوسید و گفت: عمویم، مرا سفارش کن. فرمود: تو را سفارش می کنم که درباره خون من از خدا بترسی! گفت: هر که بد شما را بخواهد، خدا به خودش رساند. باز سرش را بوسید و گفت: ای عمو! مرا سفارش کن. فرمود: سفارشت می کنم که درباره خون من از خدا بترسی! باز او بر بدخواهان حضرت نفرین کرد و به کناری رفت.
من نزدیک برادرم رفتم، وی به من فرمود: علی، اینجا باش! من ایستادم. حضرت به اندرون خانه رفت و مرا صدا زد، به نزدش رفتم. پس کیسه ای که صد دینار در آن بود به من داد و فرمود: به پسر برادرت بگو این پول را در سفر کمک خرجش سازد. من آن را گرفتم و در گوشه عبایم گذاشتم. باز صد دینار دیگرم داد و فرمود: این را هم به او بده. سپس کیسه دیگری داد و فرمود: این را هم به او بده. گفتم: قربانت، اگر به آنچه فرمودی از او می ترسی چرا او را علیه خود کمک می کنی؟! فرمود: هرگاه من به او بپیوندم و او از من ببرد، خدا عمرش را قطع می کند. سپس کیسه دیگری که سه هزار درهم خالص در آن بود برگرفت و فرمود: این را هم به او بده.
من نزد محمد رفتم و صد دینار اول را به او دادم. بسیار خوشحال شد و عمویش را دعا کرد، سپس کیسه دوم و سوم را دادم. چنان خوشحالی کرد که گمان کردم منصرف شده و به بغداد نمی رود. در آخر سه هزار درهم را به او دادم ولی او راه خود را در پیش گرفت و نزد هارون رفت و با عنوان خلیفه به او سلام کرد و گفت: من گمان نمی کردم که در روی زمین دو خلیفه باشد، تا آن که دیدم مردم به عمویم موسی بن جعفر به عنوان خلافت سلام می کنند. هارون صد هزار درهم برایش فرستاد ولی خدا او را به بیماری خنازیر و خناق مبتلا کرد و نتوانست به یک درهم از آن اموال دست برساند.»[۷]
پس از آن بود که هارون با شنیدن سخن محمد و امثال او برای از بین بردن امام موسی بن جعفر علیه السلام نقشه کشید و حضرت را به وسیله سم شهید گردانید. اما علی بن جعفر هرگز از برادر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام جدا نشد و همیشه همراه و پشتیبان وی بود.
علی بن جعفر می گوید: همگام با برادرم در حالی که اهل و عیالش را همراه داشت چهار مرتبه پیاده به عمره مشرف شدم. یک بار ۲۶ روز، بار دگر ۲۵ روز، دگربار ۲۴ روز و بار آخر ۲۱ روز طول کشید.[۸]
بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام نیز گروهکهای انحرافی چون «واقفه» و امثال آن مردم را به سوی گمراهی سوق دادند. اما علی بن جعفر پیرو هیچ یک از این گروهها نشد و امامت به حق فرزند برادرش امام رضا علیه السلام و بعد از او فرزندش امام جواد علیه السلام و سپس امام هادی علیه السلام را پذیرفت و از مدافعان آنها بود. دو روایت زیر بیانگر این عقیده صحیح و راسخ وی می باشد.
حسن بن فضال می گوید: از علی بن جعفر شنیدم که می گفت: «نزد برادرم موسی بن جعفر علیه السلام بودم در حالی که او ـ به خدا سوگند ـ بعد از پدرم حجت خدا روی زمین بود. ناگاه فرزندش علی (امام رضا علیه السلام) وارد شد. برادرم به من فرمود: ای علی! این صاحب (امام) تو است. او نسبت به من منزله من است نسبت به پدرم. خداوند تو را بر دین او ثابت قدم بدارد. من گریستم و با خود گفتم به خدا سوگند، پیام مرگ خود را می دهد. باز فرمود: ای علی، ناچار حکم پروردگار درباره من جاری می شود. من نیز به راه رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام می روم. آن حضرت سه روز قبل از این که هارون الرشید دوباره او را جلب نماید این سخنان را با من در میان گذاشت».[۹]
زکریا بن یحیی می گوید: شنیدم که علی بن جعفر به حسن بن حسین فرزند علی بن الحسین علیه السلام می گفت: خداوند ابی الحسن، علی بن موسی الرضا علیه السلام را یاری نمود زمانی که برادرها و عموهایش بر او ستم روا داشتند.[۱۰]
برجسته ترین فضیلت علی بن جعفر این است که نه تنها امر امامت و ولایت را خوب شناخت و آن را از دیگر ارزشهای ظاهری دنیا بسی والاتر دانست، بلکه خود را تسلیم ولایت امامان معصوم علیهم السلام ساخت از این رو با افتخار، امامت برادرش امام کاظم علیه السلام و فرزندش حضرت امام رضا علیه السلام را پذیرفت و چون کمترین مردمان در مقابل آنها سر اطاعت و تسلیم فرود آورد. تبلور این فضیلت هنگامی است که وی در کهنسالی ـ بعد از آن که خود عالمی بزرگ، دارای منزلتی عظیم و شخصیت اجتماعی والایی است ـ در مقابل فرزندِ فرزند برادرش -امام جواد علیه السلام- در حالی که کمتر از هشت سال دارد، سر تعظیم فرود آورده است، او امام را چنان معرفی می کند که برای دوستانش تعجب انگیز است و بر او خرده می گیرند. اما وی بر صحت رفتار و اعتقاد خویش تأکید می کند.
محمد بن حسن بن عمار می گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر (عموی امام رضا علیه السلام) بودم و هر خبری که او از برادرش امام کاظم علیه السلام شنیده بود، می نوشتم. روزی در مدینه به خدمتش نشسته بودم که ابوجعفر محمد بن علی (حضرت جواد علیه السلام) در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا نزد او شتافت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین. خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من، چگونه بنشینم و شما ایستاده باشی؟! چون علی بن جعفر به جایگاه خود برگشت اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید، با او این گونه رفتار می کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خداوند متعال (صاحب) این ریش سفید را سزاوار (امامت) ندانست و این کودک را شایسته دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! از سخن شما به خدا پناه می برم. من بنده او هستم.[۱۱]
اساتید
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 