فایل کامل و عالی پاورپوینت ماجرای رباعی معروف در کتابهای درسی
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
فایل کامل و عالی پاورپوینت ماجرای رباعی معروف در کتابهای درسی دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی فایل کامل و عالی پاورپوینت ماجرای رباعی معروف در کتابهای درسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل کامل و عالی پاورپوینت ماجرای رباعی معروف در کتابهای درسی :
محسن احمدوندی در نوشتاری به انتساب رباعی «کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگوی…» به خواجهنصیرالدین طوسی پرداخته و معتقد است این رباعی از خواجه نصیرالدین طوسی نیست.
محسن احمدوندی، دکتری زبان و ادبیات فارسی در یادداشتی که به سیدعلی میرافضلی، رباعیپژوه برجست معاصر، تقدیم کرده و به بازبینی او رسیده است و نسخه نهایی آن نیز برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «در بسیاری از صفحات مجازی و به تبع آن در کتاب فارسی پای نهم، رباعیِ «کمگوی و بهجز مصلحت خویش مگوی…» به غلط به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده است. یادداشت پیشِ رو میکوشد تا سیر انتسابهای این رباعی به شاعران مختلف را در طول تاریخ ادب فارسی نشان دهد و در نهایت سرایند اصلی آن را مشخص کند.»
در متن نوشتار میخوانیم: «در بسیاری از صفحات مجازی و به تبع آن در کتاب فارسی پای نهم، رباعیِ زیر به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده است و آن را از کتاب اخلاق ناصری چنین نقل کردهاند:
کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز
چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
(فارسی پای نهم، ۱۴۰۱: ۵۲)
ماجرای رباعی که برای خواجه نصرالدین طوسی نیست
این در حالی است که نهتنها در اخلاق ناصری که در هیچکدام از آثار خواجه نصیرالدین طوسی و دیگرانی هم که شعری از او نقل کردهاند اثری از این رباعی نیست (ر.ک: مدرس رضوی، ۱۳۵۴، ۵۹۸ ـ ۶۲۸؛ نفیسی، ۱۳۳۵: ۷۳ ـ ۸۱؛ اقبالی، ۱۳۷۰: ۹۱ ـ ۱۴۶).
البته مضمون این رباعی در اخلاق ناصری بهصورت نثر آمده است. خواجه نصیر در بخشی از کتاب خود که دربار آداب سخن گفتن است چنین مینویسد:
و از غیبت و نمّامی و بهتان و دروغ گفتن تجنّب کند، چنانکه به هیچ حال بر آن اقدام ننماید و با اهل آن مداخلت نکند و استماع آن را کارِهْ باشد و باید که شنیدن او از گفتن بیشتر بود. از حکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق زیادت است؟ گفت: زیرا که مرا دو گوش دادهاند و یک زبان، یعنی دوچندان که گویی میشنو (نصیرالدین طوسی، ۱۳۵۶: ۲۳۱).
هرچند با تأمل در متون کهن بر ما روشن میشود که این مضمون نیز از آنِ خواجه نصیرالدین طوسی نیست و در متون پیش از او بارها تکرار شده است. برای نمونه ابوالقاسم قشیری در رسال قشیریه همین مضمون را چنین نقل کرده است:
و یکی از حکیمان گوید مردم را یک زبان آفریدهاند و دو گوش و دو چشم تا شنودن و دیدن بیشتر بود از گفتن (قشیری، ۱۳۸۷: ۲۴۶).
یا عبادی در مناقبالصوفیه این سخن را به بقراط نسبت داده و دراینباره چنین نوشته است: بقراط حکیم بزرگ بوده است و ازجمل محقّقان و موحّدان […] پادشاهی که در وقت او بود به وی نامه نوشت و یاد کرد که […] سخن اندک میگویی […] جواب نوشت […] سبب آن است که حق ـ سبحانه و تعالی ـ ما را یک زبان و دو گوش داده است، یعنی دو سخن بشنوید و یکی بگویید. این گفتنِ من بیش از آن است که میشنوم (عبادی، ۱۳۶۲: ۴۶ ـ ۴۷)
این مضمون در متون بعد از خواجه نصیر هم آمده است، برای نمونه در کشکول شیخ بهایی این سخن به سقراط نسبت داده شده است:
یکی از فلاسفه به او [سقراط حکیم] نوشت […] سرّ بُخلی که در کلام داری و با کس متکلّم نشوی بر ما معلوم نیست. سقراط باز در جواب نوشت: از چیزی که مفارقت گزینی و دیگری را باشد، اشتغال به آن بیهوده است. حضرت حق جلّوعلا از این جهت انسان را دو گوش و یک زبان عطا فرمود که کم گوید و پُر شنود، نه پُر گوید و کم شنود (شیخ بهایی، ۱۳۸۸، ج۲: ۳۳۵).
یا در هفت اورنگ جامی که باز هم این حکمت به سقراط نسبت داده شده و جامی آن را چنین به نظم درآورده است:
زبان را چه داری به گفتن گرو
خدا یک زبانت بداد و دو گوش
خموشی بود دولت ایزدی
ز هر سو گُشا گوشِ حکمتشنو
که کم گوی یعنی و افزون نیوش
دلیل هنرمندی و بخردی
(جامی، ۱۳۷۸، ج۲: ۴۵۸)
بنابراین مضمون یادشده که در کتاب اخلاق ناصری بهصورت نثر آمده است، از آن خواجه نصیرالدین طوسی نیست و او این مضمون را از پیشینیان گرفته و در کتاب خود به کار برده است.
اما بهراستی این رباعی از کیست؟ در تذکرههای عصر صفوی این رباعی به باباافضل کاشانی نسبت داده شده است. نخستین بار اوحدی بلیانی در تذکر عرفاتالعاشقین و عرصاتالعارفین است که رباعی یادشده را به باباافضل کاشانی نسبت داده و آن را چنین نقل کرده است:
کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگوی
گوشِ تو دو دادند و زبانِ تو یکی
چیزی که نپرسند تو در پیش مگوی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
(اوحدی بلیانی، ۱۳۸۸، ج۱: ۳۳۵)
بعدها رضاقلیخان هدایت همین انتساب را در تذکر ریاضالعارفین تکرار کرده است. هدایت در شرححالِ افضلالدین محمد القاشانی [کاشانی] ضمن این که به رابط شاعران او با خواجه نصیر اشاره میکند و دو رباعی را که خواجه نصیر برای باباافضل گفته و پاسخ بابا افضل بدانها را برمیشمرد[در تذکر هفتاقلیم نیز ذیل شرححال و اشعار باباافضل کاشانی به قطعهای که خواجه نصیرالدین طوسی در حق او سروده، اشاره شده است (امین احمد رازی، ۱۳۷۸، ج۲: ۱۰۱۰).]، تعدادی از رباعیات او را نقل میکند که یکی از آنها رباعی یادشده است:
و هُوَ افضلالدین محمد القاشانی حکیمی است بلندپایه و فاضلی است گرانمایه […] و این رباعیات از نتایج افکار ایشان است […]
کم گوی بهجز مصلحت خویش مگوی
گوشِ تو دو دادند و زبانِ تو یکی
چیزی که نپرسند تو خود پیش مگوی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
(هدایت، ۱۳۴۴: ۲۶۵ ـ ۲۶۷)
همین انتساب اشتباه در دیوان باباافضل کاشانی به تصحیح مصطفی فیضی و همکارانش نیز تکرار شده است:
کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز
چیزی که نپرسند ز تو پیش مگوی
یعنی که دو بشنو و یکی ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 