پاورپوینت کامل قصیده مدارس آیات ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
10 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصیده مدارس آیات ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصیده مدارس آیات ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصیده مدارس آیات ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ خصوصیات قصیده مدارس آیات
۲ تقدیم قصیده مدارس آیات به امام رضا

۲.۱ روایت دیگر از دیدار دعبل با امام رضا

۳ پانویس
۴ منابع

خصوصیات قصیده مدارس آیات

این قصیده، هم از نظر بافت کلامى و صنایع لفظى و معنوى و ادبى در نهایت زیبایى و قوت است و هم از نظر محتواى غنى و اندیشورانه و عالمانه آن.

وزن عروضى قصیده (بحر طویل) (فَعُولُنْ مَفاعیلُنْ فَعُولُنْ مَفاعِلُ) است؛ وزنى که بسیار طبیعى و آهنگین و متناسب با محتواى بلند و حماسى قصیده است. شاعر قصیده اش را از مطلع تا مقطع آن در کمال ظرافت و استادى با صنایع لفظى و معنوى بدیعى و ادبى مانند حُسن مطلع، تشبیب و تغزل، جناس، مراعات النظیر، طباق، توریه، ایهام، استعاره، کنایه، حُسن تعلیل، حُسن تخلّص و… آراسته است. تعداد ابیات آن را بعضى از محققان تا ۱۲۳ بیت نوشته اند.

از نظر محتوا نیز قصیده تائیه قابل توجه و درخور تفکر و تأمّل است. قصیده در مدح و منقبت و ثناگسترى اهل بیت عصمت و طهارت سروده شده و به ذکر مصایب آنان پرداخته است و موضوعاتى همچون ولایت و خلافت امام على و فرزندان معصوم او {عشق به آل محمّد} بى وفایى و جفاکارى مردم نسبت به امام على علیه السلام و خاندان آن حضرت بعد از رحلت پیامبر و در طول دو قرن اول اسلام، جنایت هاى بنى امیه و بنى عباس، حادثه دلخراش کربلا، قیام هاى علویان در برابر خلافت اموى و عباسى، مسائل اعتقادى و تاریخى دیگر و… جانمایه فکرى و پیام اصلى قصیده مدارس آیات را تشکیل مى دهد. بدین خاطر این چکامه بلند، از مدایح درخشان اهل بیت و از شاهکارهاى شعر عرب به شمار مى رود. در قصیده تائیه مدارس آیات، هنر و حماسه و عشق و ایمان و اخلاص و اندیشه و تعهد و عاطفه موج مى زند.

تقدیم قصیده مدارس آیات به امام رضا

شیخ عباس قمی در منتهی الآمال جریان تقدم این قصیده به محضر ثامن الحجج علیه و علی آبائه السلام را این گونه آورده است:

و از او [دعبل] در (کشف الغمه) نقل کرده که چون قصیده موسومه به (مدارس آیات) را نظم نمودم قصد آن کردم که به خدمت امام ابوالحسن على بن موسى الرضا علیه السلام به خراسان روم و آن قصیده را به عرض ایشان رسانم. چون به خراسان رفتم و به خدمت آن حضرت مشرف شدم و قصیده را برایشان خواندم تحسین بسیار نمودند و فرمودند: تا من تو را امر نکنم، این قصیده را به کسى مخوان، تا آن که خبر آمدن من به مأمون رسید و مرا به نزد خود طلبیده خبر را پرسید، آنگاه گفت قصیده مدارس آیات را بر من بخوان!

من انکار معرفت آن قصیده کردم پس به یکى از خادمان گفت که حضرت امام رضا علیه السلام را طلب نماید و بعد از ساعتى آن حضرت تشریف فرمودند. پس مأمون به آن حضرت گفت که از دعبل استدعا نمودیم که قصیده مدارس آیات را بر ما بخواند انکار معرفت آن نمود. آن حضرت به من امر فرمودند: که اى دعبل! آن قصیده را بخوان. پس بخواندم آن را و مأمون تحسین بسیار نمود و پنجاه هزار درهم کرم کرد و حضرت امام رضا علیه السلام به آن مبلغ انعام فرمود.

پس من به آن حضرت گفتم که توقع آن داشتم که از جامه‌هاى بدن مبارک خود جامه‌اى به من کرم نمایى تا در وقت مردن کفن خود سازم، فرمودند که چنین کنم و به من جامه‌اى بخشیدند که خود آن حضرت آن حضرت را استعمال نموده بودند و منشفه[۱] لطیف نیز شفقت فرمودند و فرمودند که این را نگاه‌دار که به برکت آن مصون و محفوظ خواهى بود و بعد از آن فضل بن سهل ذوالریاستین که وزیر مأمون بود صله‌اى نیکو به من داد، اسب ترکى راهوار با زین و یراق به من فرستاد.

و چون مدتى برآمد معاودت عراق در خاطر جلوه‌گر آمد. در اثناى راه بعض از قطاع الطریق بر ما بیرون آمدند و مرا و رفیقان مرا تمامی ‌‌غارت کردند چنان که بر بدن من غیر کهنه قبائى نگذاشتند و من تأسف بر هیچ چیز اسباب خود نمی‌‌خورم الا بر آن جامه و منشفه که حضرت به من انعام فرمودند و تفکر می‌‌کردم در آن سخن که به من گفته بودند که این جامه و منشفه را حفظ کن که به برکت آن محفوظ خواهى بود که ناگاه یکى از گروه حرامی ‌‌بر همان اسب که فضل بن سهل ذوالریاستین به من داده بود سوار شده نزدیک من آمد و این مصرع شعر مرا را بخواند که (مدارس آیات خلت من تلاوه) به گریه افتاد و چون من این حالت از او مشاهده کردم تعجب نمودم که در آن میان شخصى شیعى دیدم و بنابراین طمع در استرداد جامه و منشفه حضرت امام نموده به آن شخص گفتم که اى مخدوم! این قصیده از کیست؟ گفت: تو را با این چه کار است؟ گفتم: این پرسش من سببى دارد که تو را از آن خبر خواهم کرد، گفت: این قصیده را شهرت او نسبت به صاحبش بیش از آن است که مخفى ماند. گفتم: او کیست؟ گفت: دعبل بن على شاعر آل محمد علیهم السلام جزاء اللّه خیرا. پس گفتم: واللّه! دعبل منم و این قصیده از من است، آن شخص از جاى درآمده گفت: این چه سخن دور از کار است که می‌‌گوئى؟

گفتم: از اهل قافله تحقیق نمائید. پس بفرستاد و جمعى از اهل قافله را حاضر ساخت و از حال من سؤال نمود، همگى گفتند: که این دعبل بن على الخزاعى است چون مرا به یقین دانست که دعبلم، گفت: جمیع مال اهل قافله را به جهت خاطر تو بخشیدم آن‌گاه منادى ندا کرد در میان اصحاب خود تا جمیع اموال ما را دادند و ما را بدرقه شده به محل امن رسانیدند و سرّ آنچه حضرت امام علیه السلام از آن خبر داده بود به ظهور رسید و جمیع قافله به برکت جامه و منشفه آن حضرت مأمون ماندند.[۲]

و در کتاب (عیون اخبارالرضا علیه السلام) مذکور است که چون دعبل از این ورطه خلاصى یافت و به شهر قم رسید شیعه قم به نزد او آمدند و از او التماس خواندن قصیده مذکور نمودند. دعبل ایشان را همراه خود به مسجد جامع برد و بر منبر رفت و قصیده را برایشان خواند و اهل قم مال و خلعت بسیار بر او نثار کردند آنگاه چون خبر جبه مبارک آن حضرت که به دعبل داده بود به گوش اهل قم رسید از او التماس نمودند که آن را به هزار دینار به ایشان بفروشد، دعبل از آن امتناع نمود. دیگر باره التماس نمودند که پاره‌اى از آن را به ایشان به هزار دینار بفروشد آن نیز درجه قبول نیافت و چون دعبل از قم بیرون رفت بعضى از جوانان خودرأى که به آن نواحى بودند خود را به او رسانیدند و جبه را به زور از او گرفتند. دعبل به قم بازگردید و از اهل آنجا التماس نمود که جبه را به او بدهند. آن جوانان از او امتناع نمودند و امتثال امر مشایخ و اکابر خود نکردند، لاجرم دعبل را گفتند: جبه بدست تو نمی‌‌آید همان هزار دینار را بگیر، دعبل قبول نکرد و آخر چون از آن نومید گردید التماس کرد که پاره‌اى از آن جبه را به او دهند، آن جماعت قبول این معنى نموده پاره‌اى از آن جبه با هزار دینار به او دادند.

دعبل به وطن خود معاودت نمود، چون به وطن رسید دید که دزدان خانه او را بالتمام غارت کرده‌اند و چون در وقت مفارقت از حضرت امام رضا علیه السلام آن حضرت صره‌اى مشتمل بر صد دینار نیز به او داده بودند و فرموده بودند که این را نگاه‌دار که به آن محتاج خواهى شد دعبل آن را به شیعه عراق هدیه نمود و در عوض هر دینار صد درهم به او دادند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.