پاورپوینت کامل مالک اشتر یکی از یاران بزرگ علی (ع)، ابوبکر و عمر را می ستاید، اما با وجود این شیعیان در مجالس و حسینیه های خود به آنها طعنه می زنند، چرا؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مالک اشتر یکی از یاران بزرگ علی (ع)، ابوبکر و عمر را می ستاید، اما با وجود این شیعیان در مجالس و حسینیه های خود به آنها طعنه می زنند، چرا؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مالک اشتر یکی از یاران بزرگ علی (ع)، ابوبکر و عمر را می ستاید، اما با وجود این شیعیان در مجالس و حسینیه های خود به آنها طعنه می زنند، چرا؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مالک اشتر یکی از یاران بزرگ علی (ع)، ابوبکر و عمر را می ستاید، اما با وجود این شیعیان در مجالس و حسینیه های خود به آنها طعنه می زنند، چرا؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

در تحلیل سندی و محتوایی این عبارت باید گفت:

۱. این مطلب تنها در کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی متوفای ۳۱۴ ق، آمده است و ابن اعثم گرچه طبق اعتقاد بسیاری، بر مذهب شیعه بوده است، اما این بدان معنا نیست که هر آنچه در این کتاب آمده از صحت و اعتبار برخوردار باشد.

۲. این نکته جای انکار نیست که تغییرات در سنت رسول خدا (ص) در زمان عثمان به مراتب بیشتر از زمان شیخین بوده است و بر فرض قبول این روایت آنچه در بیان مالک آمده است تنها مقایسه ای است بین این دو دوره زمانی، نه این که تائیدی باشد بر همه کارهایی که قبل از عثمان انجام شده است.

۳. مطالبی در این خطبه آمده است که قابل پذیرش از سوی هیچ یک از اهل سنت و شیعیان نیست همانند این که پیامبر ابوبکر را خلیفه خود ساخت و… آیا می توان پذیرفت که مالک از این امر آگاهی نداشته است؟!

۴. چگونه می توان پذیرفت که مالک از تغایر سنت پیامبر با سنت شیخین آگاهی و اطلاعی نداشته یا عقیده به یکی بودن آن دو داشته است، در حالی که از سال های پیش حضرت علی (ع) شرط عبدالرحمن را در این که به سنت پیامبر و شیخین عمل کند، نپذیرفته بود و تنها فرمود: من به سنت پیامبر عمل می کنم؟!

۵. آنچه گفته شد می تواند قرائنی باشد بر این نکته که این خطبه از جناب مالک صادر نشده است، اما باید بدین نکته نیز توجه داشت که در نزد شیعه تنها سخنان معصومان قابل استناد و بر دیگران حجت است، از این رو حتی اگر مالک این سخنان را گفته باشد نمی تواند حجتی بر دیگران باشد.

پاسخ تفصیلی

از میان کتب دست اول تاریخی تنها در کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی متوفای ۳۱۴ ق، این عبارت آمده است که: ” مالک اشتر به طرفدارانش گفت کوچ کنید، آنان حرکت کردند تا به کوفه رسیدند …، مالک داخل مسجد کوفه شد، بر منبر رفت و گفت: شما می دانید این عثمان، در برخورد با اصحاب پیامبر (ص) چکارها که نکرد …![۱]

هنگامی که کلام مالک به پایان رسید قبیصته بن جابر اسدی خطاب به مالک گفت: ای مالک… آیا ما را به فتنه و شکستن بیعت و خلع خلیفه از مقام خلافت دعوت می کنی؟ و الله اگر دعوتت را اجابت کنیم جمع ما متفرق و خون های ما ریخته می شود. سپس مشتی از خاک مسجد برداشت تا آن را به سوی مالک پرت کند، مردم از این کارش جلوگیری کردند، خاک ها به زمین ریخت و به مالک نرسید.

مالک خطاب به او گفت: و الله پیروان تو اسلام نیاوردند، مگر از روی اجبار و مهاجرت نکردند، مگر از شدت فقر. سرانجام مردم برخاستند و به قبیصته حمله کردند و او را از مسجد بیرون کردند…

پس از آن مالک از منبر پایین آمد، مردم دورش جمع شدند با او اقامه جماعت کردند. پس از ادای نماز دستور به اخراج جانشین سعید بن عاص از کاخ خلافت داد، مردم او را اخراج کردند و او ثابت بن قیس بن خطیم انصاری بود …

سپس اشتر خارج شده و در “جرعه” – بین کوفه و حیره – اردو زد و به همراه “عائذ بن حمله ظهری” پانصد سوار را به بصره فرستاد. و حمزه بن سنان اسدی را به عین التمر فرستاد. وی آن جا به همراه ۵۰۰ سوار اردو زد تا بین او و بین اهل شام حائل و فاصله شود.

و عمرو بن ابی حنه الوادعی را به همراه هزار سوار به حلوان و اطراف آن فرستاد و یزید بنن حجیه تیمی را به همراه هفتصد سوار به «مدائن» و «کوخی» فرستاد. همان طور که کعب بن مالک ارحبی به همراه پانصدر سوار به جایی که به آن «عذیب» می گفتند فرستاد و به او دستور داد: اگر سعید بن عاص از مدینه به عنوان امیر کوفه آمد او را بازگردان و اجازه ورود به کوفه نده، و هر آنچه اموال و کالا دارد از او گرفته و در خانه ولید بن عقبه در کوفه به عنوان امانت بگذار. پس اشتر (وقتی خبر را شنید) به همراه سه هزار سواره به درب منزل آمدند و با فرمان او سپاهیان تمام اموال در خانه را غارت کرده و درها را کندند و مابقی و خانه را آتش زدند.

وقتی عثمان از این قضیه با خبر شد دلگیر شده و پنداشت (دانست) که این عمل با تحریک یا تأیید علی (ع) بوده است. و گفت: نمی دانم با شخصی که علی (ع) خوبی ها و محاسن من را به شکل نقص و کمبود برای مردم بیان کرده و آنان را علیه من و اعمالم تحریک می کند چه کنم؟

سپس سعید بن عاص را خواست و او را به کوفه بازگرداند و به او گفت: هرگاه به کوفه رسیدی به مردم نزدیک شو و به آنان وعده های نیکو بده و به اشتر بگو از این اعمال دست بردار و آتش فتنه را روشن نکند، گمان می کنم مردم با دیدن تو دور اشتر را خالی می کنند. سعید همان طور که عثمان گفته بود به کوفه رفت، وقتی به «العذیب» نزدیک شد عبدالله بن کنانه بن خطاب به همراه سی صد سواره راه او را بستند و گفتند: ای دشمن خدا کجا می روی؟ از همان راهی که آمده ای برگرد، به خدا قسم اجازه نمی دهیم قطره ای از آب فرات بنوشی چگونه در امر بزرگ تری طمع داری؟ (سپس هر کدام بر دیگری تاختند) پس سعید یقین کرد که پذیرای او نیستند، پس بازگشت. [۲]

 اما در تحلیل سندی و محتوایی این عبارت می توان نکات زیر را یادآور شد:

۱. گرچه بسیاری بر این عقیده اند که ابن اعثم بر مذهب شیعه بوده و این کتاب از معتبرترین متون تاریخ اسلام است، اما این بدان معنا نیست که هر آنچه در این کتاب آمده از صحت و اعتبار برخوردار است.[۳]

۲. ترجمه این عبارت در ترجمه فارسی کتاب الفتوح که توسط حمد الله مستوفی به سال ۵۹۶ در تایباد خراسان‏ انجام شده، نیامده است.

۳. آنچه در بیان مالک آمده تنها مقایسه ای است بین حوادثی که در زمان عثمان اتفاق افتاده و در زمان شیخین نبوده است، نه این که تائیدی باشد بر همه کارهای آنان. البته قابل انکار نیست که تغییر سنت در زمان عثمان به مراتب بیشتر از آن دو بوده است. اگر این خطبه تأئیدی بر عملکرد این دو خلیفه بوده؛ چرا از این متن در کتب تاریخی اهل سنت، نامی برده نشده و ذکری به میان نیامده است.

۴. بر بسیاری از جملات نقل شده در این عبارت نمی توان تأئید و شاهدی یافت همانند:

الف. در این خطبه آمده است که پیامبر ابوبکر را خلیفه خود ساخت، و … در حالی که کسی این را نگفته است؛ زیرا شیعیان می گویند پیامبر علی را به خلافت نصب کرد و اهل سنت می گویند اصلاً پیامبر کسی را معین نکرد، پس جناب مالک اشتر چگونه در انظار عمومی چنین اندیشه دروغی که احدی آن را نگفته مطرح می کند؟![۴]  ب. استناد غارتگری اموال سعید بن عاص – که در نزد ولید به امانت بوده است – به مالک با شخصیت او، سازگاری ندارد.

۵. اگر واقعاً ابوبکر و عمر طبق سنت پیامبر خدا رفتار کرده اند؛ چرا امام علی پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف را در شورای شش نفر برای خلافت که به امام گفت اگر طبق کتاب خدا و سنت رسول اکرم و سیره ابوبکر و عمر عمل می کنی خلافت از آن تو است حضرت نپذیرفت و فرمود: تنها طبق کتاب خدا و سنت رسول او عمل خواهم کرد؟![۵] و اگر سیره آنان طبق سیره رسول خدا بوده؛ چرا عبدالرحمن چنین شرطی را افزود، و آیا مالک از این دیدگاه آگاهی نداشت و تنها عبدالرحمن آگاهی داشت؟!

۶. در نزد شیعه تنها سخنان معصومان قابل استناد و بر دیگران حجت است. از این رو حتی اگر مالک این سخنان را گفته باشد نمی تواند حجتی بر دیگران باشد. این را می دانیم که شواهد و قرائن فراوان معتبری از معصومین وجود دارد که این گفته مالک را تأئید نمی کند و شیعیان با اعتراف به بزرگی شأن این بزرگان احتمال خطا و اشتباه را از اینان منتفی نمی دانند و قائل به عصمت این بزرگواران نیستند.


[۱]  ثم نادى الأشتر فی أصحابه بالرحیل، فرحلوا حتى وافوا الکوفه … فدخل الأشتر الکوفه و جاء حتى دخل المسجد الأعظم فصعد المنبر و قد اجتمع إلیه الناس، فحمد للّه و أثنى علیه ثم قال: أیها الناس! إن الله تبارک و تعالى بعث فیکم رسوله محمدا صلّى الله علیه و سلّم بشیرا و نذیرا، و أنزل علیه کتابا بین فیه الحلال و الحرام و الفرائض و السنن، ثم قبضه إلیه و قد أدّى ما کان علیه، ثم استخلف على الناس أبا بکر فسار بسیرته و استسن بسنته، و استخلف أبو بکر عمر فاستسن بمثل تلک السنه. و هذا عثمان بن عفان قد علمتم ما کان منه من الأحداث المکروهه و الأفعال القبیحه بأصحاب النبی صلّى الله علیه و سلّم، و الآن حین قرأنا کتاب الله عزّ و جلّ و تفقهنا فی دین الله یرید أن نبدل دین الله أو نغیر سنه نبینا محمد صلّى الله علیه و سلّم، کلا و الله لا نفعل ذلک أبدا! ألا! و لا یصبح أحد منکم إلا بالجرعه[۱]، فإنی معسکر هنالک إن شاء الله و لا قوه إلا باللّه.

در این روایت ملاحظاتی است که ناچار به بیان آنها هستیم:

الف. در خلال سال ۳۳ حوادثی در کوفه رخ داده که حاکم و والی (سعید بن عاص) آن را با مشکلات مواجه ساخته، و موجب اخت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.