پاورپوینت کامل آیا مولوی یک صوفی بوده؟ او به چه مذهبی گرایش داشته؟ تشیع یا تسنن؟ در کل شما شخصیت و اعتقادات او را چگونه ارزیابی می نمایید؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا مولوی یک صوفی بوده؟ او به چه مذهبی گرایش داشته؟ تشیع یا تسنن؟ در کل شما شخصیت و اعتقادات او را چگونه ارزیابی می نمایید؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا مولوی یک صوفی بوده؟ او به چه مذهبی گرایش داشته؟ تشیع یا تسنن؟ در کل شما شخصیت و اعتقادات او را چگونه ارزیابی می نمایید؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا مولوی یک صوفی بوده؟ او به چه مذهبی گرایش داشته؟ تشیع یا تسنن؟ در کل شما شخصیت و اعتقادات او را چگونه ارزیابی می نمایید؟ ۵۶ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

 

غیر از معصومان (ع)، در ارتباط با تمام افراد تأثیر گذار در صحنه دین و فرهنگ، می توان انتقاداتی را بیان نمود و نقد منصفانه چنین افرادی، نباید موجب آن شود تا ظرفیت های مثبت آنان مورد استفاده قرار نگیرد.

 

این اصل کلی، در ارتباط با مولوی نیز وجود دارد، چون می دانیم که او شخصیت برجسته ای است که اشعار او تأثیر بسیار زیادی در فرهنگ دینی و ملی ما برجای گذاشته و به همین دلیل، نمی توانیم آثار او را نادیده بگیریم. از طرفی، با مروری در اشعار او درخواهیم یافت که بسیاری از آنها، تفسیری ادبی از آموزه های قرآن و سنت بوده و کاملا قابل استفاده است، اما با مواردی نیز برخورد می نماییم که یا با اعتقادات ما سازگاری نداشته و یا از شیوه بیان مناسبی در آن استفاده نشده است.

 

ما می توانیم از بخش اول این اشعار استفاده نموده و از بخش دوم آن صرف نظر کرده و یا حتی به نقد آن بپردازیم، اما باید به این دستور اسلامی پایبند باشیم که حتی اگر شخصیتی، مورد پذیرش ما نباشد، در ارتباط با او از مسیر عدالت خارج نشده و اتهاماتی که سزاوارش نیست را متوجه او ننماییم. در این زمینه، توضیحات بیشتری در پاسخ تفصیلی ارائه شده است.

پاسخ تفصیلی

 

برای پاسخ به پرسش شما، ابتدا باید موضوعاتی را مورد بررسی قرار دهیم:

 

۱. یکی از تعالیم دین اسلام آن است که اگر اشخاصی، با هر دلیل، مورد پسند ما نباشند، نباید از شاهراه عدالت خارج شده و هر مطلب خلافی را به آنان نسبت دهیم. خداوند می فرماید: “لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏”؛ دشمنی با گروهی شما را وادار به آن ننماید که از مسیر عدالت خارج شوید. عدالت ورزیدن به پرهیزگاری نزدیک تر است.[۱]

 

۲. ما باید در زندگی خود در جامعه بشری، بدون دست برداشتن از اصول و موازین خود، با دگراندیشان نیز در مواردی که با آنان عقیده ای مشترک داریم، به تبادل آرا پرداخته و از فرهنگ ها و آموزه های مشترک، نهایت بهره برداری را بنماییم. خداوند، اهل کتاب را مخاطب قرار داده و آنان را در این راستا، دعوت به همفکری می نماید.[۲]

 

۳. در ضمن، با استثنا نمودن معصومان، نباید در بررسی آرا و عقاید دیگران آن گونه برخورد نماییم که یا آنان را کاملا بی اشتباه در نظر گرفته و در صدد توجیه هرگونه اشتباهشان باشیم و نه این که آنان را به عنوان افرادی کاملا گمراه و غرق در خطا پنداشته و حتی استفاده از برخی سخنانشان که با اصول مذهبی ما در تعارض نیست را مجاز نپنداریم. استفاده پیشوایان دینی از برخی اشعار سرایندگان زمان جاهلیت، دلیلی بر مدعای ما است.[۳]

 

به عبارتی دیگر، ما باید بیش از آن که به صاحب سخن توجه داشته باشیم، هر بخش از سخن او را منصفانه تحلیل کرده و به دستور مولایمان علی (ع) عمل کنیم که فرمود: “لا تنظر إلی من قال و انظر إلی ما قال”؛ به سخن بنگر و نه به صاحب سخن![۴]

 

۴. همچنین، باید توجه نمود که هر فردی را باید با شرایط زمانی و مکانی خودش سنجید و نباید با شنیدن یک عبارت، از فردی که مشخص نیست در چه موقعیتی آن را ابراز نموده، تمام اعتقادات او را زیر سؤال برد.

 

خداوند، به افراد با ایمان، چنین اجازه ای را داده که در شرایط خاصی، حتی به ظاهر از توحید که اصلی ترین رکن مسلمانی است، دست برداشته و به ظاهر، با مشرکان دوست و هم عقیده شوند![۵] طبیعتا در موقعیت هایی که انسان ها نمی توانستند به آسانی، عقاید خود را ابراز کنند، بلکه زبانشان مملو از رمز و راز و اشاره بود، نمی توان به آسانی در ارتباط با عقیده واقعی آنان ابراز نظر کرد، حتی اگر در مواردی سخنانشان، با اصول پذیرفته شده دینی و مذهبی ما در تعارض باشد!

 

۵. باید بدانیم که حساب ناصبی ها و یا دشمنان امیر المؤمنین (ع) با عموم اهل سنتی که بسیاری از آنان، عاشق و دلباخته اهل بیت (ع) می باشند جدا بوده،[۶] و مطمئنا مولوی را اگر از اهل سنت نیز بدانیم، از گروه دوم خواهد بود و نه گروه اول.

 

۶. نمی توان انکار کرد که اشعار مولوی به عنوان میراثی فرهنگی برای ایرانیان و حتی تمام جامعه بشری مطرح شده و نباید در اندیشه حذف آن بوده و اساسا چنین کاری ممکن نیست. بنابر این سزاوار است که ما نیز از آن مقدار آموزه های مولوی که متعارض با مذهب ما نبوده و اتفاقا درصد بالایی از مثنوی را نیز چنین تعالیمی تشکیل می دهند،[۷] استفاده نموده و در سایر موارد، اگر قابل توجیه نباشد، از آن صرف نظر نماییم.

 

۷. برخی هواداران مولوی، چنان شخصیت والایی برایش در نظر گرفته اند که گویا او همردیف پیامبران و معصومان است و هیچ سخن خلافی در نوشته های او به چشم نمی خورد، اما در طرف مقابل، مخالفانی نیز وجود دارند که استفاده از اشعار او را در هیچ مورد نمی پسندند، حتی اگر کاملا مطابق با موازین دینی و در راستای تفسیر آیات قرآنی باشد!

 

به نظر می رسد که این دو گروه، دچار افراط و تفریطی شده اند که باید از آن اجتناب نمود.

 

با توجه به مقدماتی که بیان شد، نظر نهایی ما در ارتباط با اشعار مولوی آن است که نباید قضاوتی کلی در مورد تمام اشعار او نموده، بلکه باید هر قسمت از آنها را به صورت جداگانه بررسی کرد و آنچه از میان آنها، با موازین قابل قبول شیعیان منطبق است را مورد استفاده قرار داد و دیگر موارد را به حال خود رها نموده و یا حتی به نقد آن پرداخت.

 

در مورد شخص مولوی نیز، ظاهراً با معیارهای موجود در مکتب تشیع، او را نمی توان به عنوان یک شیعه معرفی نمود و از بررسی مجموعه اشعارش، می توان استنباط کرد که عقاید او با دیدگاه های اهل سنت، همخوانی بیشتری دارد، به ویژه ابیاتی که در نکوداشت برخی از صحابه پیامبر (ص) سروده و به اعتقاد شیعیان، آنان شایستگی این مقدار از ستایش را ندارند. اما قضاوت در مورد این که ابراز عقیده های او، ناشی از جبر محیطی و شرایط موجود بوده و یا این که اعتقاد واقعی او همان بوده که ابراز می داشته، بر عهده خداوند است که آنچه در دل ها است را تنها او می داند.

 

در ادامه به بررسی مختصر برخی موارد اشاره شده در پرسشتان می پردازیم:

 

۱. در ارتباط با صوفی بودن مولوی باید گفت: اولاً: محدوده تصوف و صوفی گری کاملا مشخص نبوده؛ ثانیاً: برخی تعالیم تصوف با قواعد اخلاق عملی اسلامی تعارضی ندارند و به همین دلیل، از طرفی، بسیاری از بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی متهم به تصوف شده اند[۸] و از سوی دیگر، افراد فراوانی، صوفی گری را به عنوان وسیله ای برای فرار از تکالیف شرعی خود در نظر گرفته اند. مولوی نیز به چنین تفاوتی آگاه بوده و به عنوان نمونه، بیان می دارد:

 

از هزاران اندکی زین صوفیند

 

باقیان در دولت او می زیند

 

۲. مولوی “شریعت” را نفی نمی کند، بلکه رعایت قواعد ظاهری شریعت، بدون در نظر گرفتن هدف نهایی از آن را مورد انتقاد قرار می دهد.

 

او در این رابطه اظهار می دارد که:

 

شریعت همچو شمع است ره مى‏نماید و بى‏آن که شمع به دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدى به مقصود آن حقیقت است‏….[۹] سپس مثال های دیگری را نیز برای نشان دادن جایگاه شریعت، ارائه می نماید.

 

همان گونه که ملاحظه می فرمایید، ایشان، شریعت را چون شمعی برای نشان دادن راه رستگاری به انسان ها دانسته است، آیا با این وجود، می توان اظهار نمود که او به شریعت اعتقادی ندارد؟!

 

البته، شریعتی که تنها برای ریاکاری و یکرنگ شدن با جامعه دینی باشد، از نظر پیشوایان معصوم ما نیز ارزش چندانی ندارد.[۱۰]

 

۳. اما این که او، “مولا” را در حدیث غدیر، به معنای دوست گرفته است، احتمالا پرسش شما ناظر به این بیت مثنوی است که:

 

گفت هر کاو را منم مولا و دوست

 

ابن عم من على مولاى اوست‏[۱۱]

 

اما آیا واقعا مولوی، چون برخی متعصبان اهل سنت، چنین برداشتی از کلمه “مولا” داشته و تنها آن را به یک دوست معمولی ترجمه نموده است؟!

 

ابتدا و ادامه این شعر، خلاف چنین مطلبی را می رساند.

 

او در مصرع قبل، می گوید:

 

زین سبب پیغمبر با اجتهاد

 

نام خود و آن على مولا نهاد

 

سپس در تفسیر واژه “مولا”، چنین می گوید:

 

کیست مولا آن که آزادت کند

 

بند رقیت ز پایت بر کند

 

آیا هر دوستی می تواند چنین ویژگی هایی داشته باشد؟! و آیا می توان، با اوصاف بیان شده، معتقد بود که مولوی اعلام داشته که علی (ع) نیز دوستی همانند سایر دوستان پیامبر (ص) است؟

 

به این نکته نیز باید توجه داشت که مولوی در ادامه همان ابیات، به موضوعی اشاره می نماید که گویا تشویقی برای برپاداشتن عید ولایت (عید غدیر) است:

 

ای گروه مؤمنان شادی کنید

 

همچو سرو و سوسن آزادی کنید

 

۴. امامت نوعی که در پرسشتان بدان اشاره شد، برگرفته از ابیاتی از مثنوی است که در ضمن آنها بیان شده:

 

پس امام حى قایم آن ولى است

 

خواه از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.