پاورپوینت کامل آیا واقع? شورش مردم اصطخر فارس و سرکوبی آنان به دستور امام علی(ع) درست است؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا واقع? شورش مردم اصطخر فارس و سرکوبی آنان به دستور امام علی(ع) درست است؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا واقع? شورش مردم اصطخر فارس و سرکوبی آنان به دستور امام علی(ع) درست است؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا واقع? شورش مردم اصطخر فارس و سرکوبی آنان به دستور امام علی(ع) درست است؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

منابع تاریخی و جغرافیایی اشاره به واقع شورش مردم شهر اصطخر فارس، در دور خلافت حضرت علی(ع) نموده اند. اما در میان بعضی از منابع مانند «فارسنامه ابن بلخی» اشاره به کشتار شورشیان توسط عبد الله بن عباس و زیاد بن ابیه کرده اند. با بررسی دقیق گزارش های مزبور در می یابیم که شورش مردم در شهر اصطخر در این دوره بیش از یک بار به وقوع نپیوسته است. در این واقعه امام علی(ع) با مشورت ابن عباس که در این زمان والی منطقه بود، زیاد ابن ابیه را به منظور فرونشاندن غائله یاد شده به آن ناحیه مأمور نمودند. زیاد ابن ابیه اگر چه دارای سوابق آن چنانی بود، اما در این مأموریت با درایت توانست شورش را بدون خونریزی مهار ساخته و با مردم آن سامان به ملاطفت رفتار نماید. از این رو، مردم فارس او را به انوشیروان تشبیه نمودند. ضمن این که در این بررسی سستی گزارش ابن بلخی نیز که مستندی نداشته و برخی از منابع به تبع او آن را نقل نموده اند، روشن می شود.

پاسخ تفصیلی

ادعایی که در این پرسش مطرح شده است، به خاک و خون کشیده شدن ایرانیان در زمان امام علی(ع) در دو واقعه جداگانه توسط والیان ایشان است که مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.

به گمان پرسش کننده، برخورد با ایرانیان معترض در واقع اول، توسط عبدالله بن عباس انجام پذیرفته و در واقع دیگر نیز این برخورد توسط زیاد بن ابیه که ایرانیان وی را بدین سببب انوشیروان لقب داده اند، صورت گرفته است. اما باید گفت آنچه که در منابع تاریخی در بار شورش مردم فارس ذکر شده است، با ادعای در این پرسش تفاوت اساسی دارد؛ زیرا منابع تاریخی معتبر اشاره ای به کشتار یا حتی دستور کشتن افراد به زیاد بن ابیه ننموده اند؛ بلکه جالب است بدانیم در منابع یاد شده سخنی خلاف این مدعا مطرح است. برای روشن شدن مطلب به گزارش چند منبع مهم تاریخی از این واقعه اشاره می نماییم.

بنابر نقل طبری، ابن اثیر، ابن خلدون، ابن کثیر و…. زمانی که ابن حضرمی کشته شد، اهل فارس و کرمان سر به شورش برده و والیان خود را بیرون راندند. حضرت علی(ع) در این مورد که چه کسی را برای سروسامان دادن به اوضاع روان آن منطقه کند با برخی به مشورت نشست. یکی از یاران حضرت به نام جاریه بن قدامه، زیاد بن ابیه را برای این منظور پیشنهاد داد. حضرت علی(ع) نیز با پذیرش این پشنهاد به ابن عباس دستور داد تا ولایت فارس را به زیاد سپرده و او را به همراه سپاهی به آن ناحیه روانه سازد. زیاد پس از حضور در فارس و بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه و با سیاست زیرکانه ای که به کار بست، توانست بدون جنگ و خونریزی بر فارس مسلّط شود. منابع یاد شده تصریح دارند که زیاد با مردم آن سامان با عدالت و رعایت امانت رفتار نمود.[۱]

بنابر این، در پاسخ به این قسمت از پرسش با استفاده از گزارش فوق باید به دو نکت اساسی اشاره کرد: نخست این که، زیاد بن ابیه در تسلّط بر فارس نه تنها با شورشیان آن سامان نجنگید، بلکه با زیرکی و استفاده از روش های مسالمت آمیز توانست بر اوضاع به هم ریخته آن سامان چیره شود. نکت دیگر، در بار تشبیه زیاد بن ابیه به انوشیروان است. باید گفت آنچه از گزارش های تاریخی استفاده می شود آن است که تشبیه نمودن زیاد به انوشیروان توسط مردمان فارس -بر خلاف ادعای در این پرسش- به جهت نرمش، مدارا و عدل او بوده است.[۲]

مسئل دیگری که در این قسمت باید به آن پرداخت؛ بررسی ادعای سرکوب شورش ایرانیان توسط عبد الله ابن عباس است که در فارسنامه ابن بلخی به آن اشاره شده است.

در بررسی منابع تاریخی سندی که دلالت بر سرکوب و کشتار شورشیان فارس توسط عبدالله بن عباس کند، دیده نمی شود. شاید منشأ این ادعا آن باشد که عبد الله بن عباس در زمان خلافت حضرت علی(ع) به ولایت بصره گماشته شد و تا زمانی که آن حضرت به شهادت رسید در این مسند قرار داشت.[۳] در آن دوره بصره و کوفه دو مرکز مهم به شمار می آمدند که سایر مناطق همجوار، تحت اشراف این دو مرکز اداره می شدند. از آن جمله اداره مناطقی از ایران مانند خوزستان و فارس به عهد استاندار و والی بصره بود. حضرت علی(ع) در واقع شورش برخی از مردم آن ناحیه بعد از مشورتی که با برخی از یاران خود نمودند به ابن عباس دستور دادند تا زیاد بن ابیه را به فرمانداری فارس بگمارد.[۴] لذا زمانی که نام عبدالله بن عباس در خصوص این واقعه؛ یعنی شورش مردم فارس و تسخیر آن در تواریخ به میان می آید،[۵]  به این جهت است که وی استاندار منطقه بوده و زیاد بن ابیه از کارگزاران تحت نظر او به شمار می آمد.

امّا در مورد انتساب کشتار ایرانیان توسط ابن عباس که در فارسنامه ابن بلخی مطرح گردیده است؛[۶] باید به این نکته توجه داشت که منابع اصلی فارسنامه ابن بلخی که در سال ۵۱۰ ق نگاشته شده است، «تاریخ طبری»، «سنی ملوک الارض و الانبیاء» و «المسالک و الممالک اصطخری» است و در این سه کتاب تاریخی گزارشی به این شکل ذکر نشده است، مگر این که این سخن نیکلسن را بپذیریم که ابن بلخی شنیده ها و دریافت های خود را نیز بر کتابش می افزوده است،[۷] که در این صورت پذیرفتن این دسته از گزارش ‌ها از ابن بلخی خالی از اشکال نخواهد بود.

باید اضافه کرد که برخی از منابع متأخر نیز مانند «جغرافیای حافظ ابرو» این واقعه را بی هیچ کم و کاستی از ابن بلخی نقل نموده اند.[۸]

در نتیجه از آنچه گفته شد روشن می شود که:

۱. شورش برخی از ایرانیان در منطقه اصطخر فارس در زمان حضرت علی(ع) یک بار بیشتر واقع نشده است.

۲. این شورش با درایت کامل زیاد بن ابیه بدون خونریزی مهار گردید.

۳. گزارش کشتار مردم در این واقعه درست نیست، و سند معتبر و محکمی ندارد.

 

[۱]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ ‏الطبری، ج ‏۵، ص ۱۳۸، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم، ج ‏۵، ص ۱۵۹، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج ‏۳، ص ۳۸۲، دار صادر- دار بیروت، بیروت ۱۳۸۵ق؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ‏۷، ص ۳۲۰، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق؛ ابن خلدون، عبد الرحمن،تاریخ ‏ابن ‏خلدون،ج‏۲، ص ۶۴۴، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق؛ ابن اثیر، عز الدین، أسد الغابه، ج ‏۲، ص ۳۱۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق.

[۲]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ‏۷، ص۳۲۰؛ المنتظم، ج ‏۵ ،ص ۱۵۹؛ طبری، محمد بن جریر تاریخ ‏الطبری، ج ‏۵، ص ۱۳۷.

[۳]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ‏۶، ص ۲۶۹۸، ترجمه ابو القاسم پاینده، اساطیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش‏؛ ابن خلدون عبد الرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج ‏۱، ص ۶۳۹، ترجمه آیتى، عبد المحمد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.

[۴]. ابن اثیر، عز الدین، الکامل، ج ‏۳، ص ۳۸۲. 

[۵] . بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج ‏۲، ص ۵۴۳، ترجمه محمد توکل، نشر نقره، تهران، چاپ اول، ۱۳۳۷ش.

[۶]. ابن بلخی، فارسنامه، ص ۲۸۹، سازمان چاپ و انشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شیراز، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۷]. ابن بلخی، فارسنامه، ص ۳.

[۸]. حافظ ابرو، شهاب الدین عبد الله خوافى‏، جفرافیاى حافظ ابرو، ج ‏۲، ص ۱۰۶، میراث مکتوب‏، تهران‏، چاپ اول، ۱۳۷۵ش‏.

 

 

پرسش های مرتبط