پاورپوینت کامل آیا بودن من در این جهان اجباری است؟ ۲۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا بودن من در این جهان اجباری است؟ ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا بودن من در این جهان اجباری است؟ ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا بودن من در این جهان اجباری است؟ ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

در عالم ظاهر بسیاری از انسان ها میثاق فطرت الهی خود را فراموش کرده و پذیرش وجود و هستی را از جانب خود به یاد نمی آورد و خود را نسبت به زندگی مجبور احساس می کند، حال آن که با کنار رفتن پرده های غفلت و بالا رفتن معرفت نسبت به تمامی ابعاد وجود خویشتن، به تدریج متذکر شده و مسئولیت وجود خویشتن را خواهد پذیرفت. با این حال بدیهی ترین راه برای اثبات این که انسان از اعماق قلب خود عاشق وجود و بودن است؛ این که به هیچ وجه حاضر به از دست دادن این موهبت الاهی نیست.

پاسخ تفصیلی

انسان موجودی است متشکل از روح، ذهن و جسم. عهدی که انسان در ازل با خداوند داشته، و به عبارت دیگر، رابطه وجودی او با خداوند امری فراتر از جسم و ذهنِ خود آگاه او است، مگر در اولیای الاهی که کاملا خود آگاه شده است. بنابراین بسیاری از اوقات، انسان دچار نسیان و فراموشی می شود و میثاق فطرت خود را فراموش می کند. پیامبران و اولیاء کسانی هستند که در اثر ذکر، این مقام خود را به یاد آورده اند و همه تلاششان این است که دیگر انسان ها راهم به جایگاه حقیقی و فطری خود بازگردانند.

هر انسانی که به وجود آمده، در واقع پیشاپیش فیض وجود را پذیرفته و در نهایت نسبت به کمال فطری خود آگاه خواهد شد. میل به حیات و بودن و وجود داشتن یکی از ذاتی ترین تمایلات انسان است و آن را با تمام وجود خود می خواهد. حتی بیشتر کسانی که در زندگی دچار یأس می شوند، کسانی هستند که عشقی والاتر از دیگران به زندگی داشته اند و چون در شرایط بیرونی پاسخی برای این عشق نیافته اند نسبت به همه چیز ناامید شده اند. اینان در واقع نسبت به شرایط بیرونی است که ناامید شده اند، نه نسبت به وجود و خداوند.

بلکه با دیدگاهی معنوی در این مورد باید گفت که همین یأس از جهان بیرونی می تواند جایگاه رجوع انسان به خدای درون خویشتن باشد، همچنان که انسان در تنهایی بهترین موقعیت را برای دوستی با خدا و یافتن خدا در خویشتن دارد. با این حال انسان ها اکثراً زمانی از خدا گریزان هستند که بیشترین نیاز را به او دارند. بنابراین انکار موهبتِ هستی و وجود حالتی است غیر فطری که در اثر عوامل جانبی و عوارض بیرونی القاء می شود. حتی کسانی که دست به خود کشی می زنند، به طور غریزی می دانند که نابود شدنی نیستند و تنها هدفشان از خودکشی رهایی از رنج و رسیدن به آسایش و حالتی مطلوب است، ولی با این عمل کار را برخود دشوارتر می کنند.

مشکلاتی که انسان در زندگی خود با آن مواجه است و رنج هایی که تحمل می کند به میزان ارزش وجودی او است و در مقایسه با سعادت نهایی که در انتظار انسان است به قدری ناچیز است که بعد از حصول این مرتبه (کمال نهایی) حسرتی که انسان خواهد داشت، این است که کاش زودتر خود را شناخته بود و صبر بیشتری در مواجه با رنج های دنیوی از خود نشان می داد.

به یقین بعد از کنار رفتن پرده های نادانی و در اثر بالا رفتن معرفت نسبت به خویشتن و خدا، هیچ انسانی در قبال موهبت وجود، منکر نخواهد بود، ولی در جهان ظاهر اکثریت انسان ها به دلیل ضعف در خودشناسی و دور شدن از مقام رضا و تسلیم و بهشت و رضوان درونی، آن طور که باید شکرگزار هستی خود نیستند و حق آن را ادا نمی کنند.

شایان توجه است که نعمت وجودی که انسان از آن بهرمند شده و جایگاهی که انسان از آن برخوردار است، این است که جانشین خدا در عالم وجود باشد و کل زمین و آسمان و فرشتگان بر انسان سجده کنند. و اگر انسان نسبت به موهبت وجود در مقاطعی از زندگی خود احساس اجبار و اکراه کند، این فقط ناشی از محجوب بودن او نسبت به ابعاد بالاتر وجود خویشتن است و این هم ناشی از نسیان او است که به قدرت ذکر باید پرده های نسیان و غفلت را کنار زند و همچون بندگاه خاص خدا، آن روزی را به یاد آورد که خداوند در روز «الست» با او میثاق محبت بست و او هم عشق و ربوبیت خدا را نسبت به خود پذیرفت و به وجود آمد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ».[۱]

با یک منطق ساده، همین مطلب را می توان این گونه مطرح نمود که عدم و فقدان هر خیری در برابر وجود آن، شر محسوب می شود و خود وجود که مبدأ هر خیری است، نسبت به عدمِ محض، خیر مطلق است. بنابراین در یک طرف، وجود محض قرار دارد که خیر مطلق است و در طرف دیگر عدم قرار دارد که شر مطلق است. حال ترجیح دادن جانب عدم بر وجود در واقع ترجیح دادن شر مطلق بر خیر مطلق است. هرچند ممکن است بهانه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.